قال الله تعالی: هو الذی یصلی علیکم وملائکته لیخرجکم من الظلمات الی النور
 

سلوک معرفتی سیدالشهداء (ع) – بخش دوم: نوشتاری از استاد هادی سروش

خبرگزاری بین المللی شفقنا

سلوک معرفتی سیدالشهداء (ع) – بخش دوم: نوشتاری از استاد هادی سروش

1402-04-31 | ساعت 10:49

شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در نوشتاری با عنوان «سلوک معرفتی سیدالشهداء (ع)» که در اختیار شفقنا قرار داده، آورده است:

امام حسین (ع) دارای سلوک معرفتی است که خود حضرت ما را به آن دعوت نموده و فرمود: نَفْسی مَعَ أَنْفُسِکُمْ، وَ أَهْلی مَعَ أَهْلیکُمْ، فَلَکُمْ فِىَّ أُسْوَهٌ، … [فتوح ، ج۴ص۳۰۴]

سلوک معرفتی او پایه بر «شریعت» دارد و حرکت بر مدار «طریقت محممدیه (ص) و علویه(ع)» که فرمود : و أسِیرُ بِسیرَهِ جَدّی وَ أبی عَلیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السّلام.

در بخش نخست این سلسله نوشتار درباره شریعت مطالبی تقدیم شد و ادامه آن چنین است.

معنای شریعت

در لغت به آستانه و عتبه که ورودی به نهر بزرگ آب است شریعت گویند که در واقع طریق را نمایان و نشان می دهد.

توجه ائمه دین به رعایت موازین شریعت

امام سیدالساجدین در میان ادعیه خود به این مهم توجه داده که نباید هیچ اشتغالی انسان متدین را از توجه به احکام و موازین شریعت بازدارد؛ در دعای هفتم صحیفه آمده؛ «ولاتشغلنی بالاهتمام عن تعاهد فرائضک واستعمال سنتک»
اشتغالی که می تواند مانع از توجه به شرعیت شود، اشتغال به معاصی و غفلت است.

و در دعای سی و دوم صحیفه سجادیه هم چنین آمده است:
وَ لَسْتُ أَتَوَسّلُ إِلَیْکَ بِفَضْلِ نَافِلَهٍ مَعَ کَثِیرِ مَا أَغْفَلْتُ مِنْ وَظَائِفِ فُرُوضِکَ، وَ تَعَدّیْتُ عَنْ مَقَامَاتِ حُدُودِکَ إِلَى حُرُمَاتٍ انْتَهَکْتُهَا، وَ کَبَائِرِ ذُنُوبٍ اجْتَرَحْتُهَا ؛ – هیچ سنتى را‌ زنده نکرده ام که‌ مورد ستایش قرار گیرم، جز فرائضى که‌ هر‌ کس به‌ ترک ‌آن گوید هلاک شود. چگونه مى توانم به‌ فضیلت نوافل خود متمسک شوم با‌ آنکه از‌ بسیارى از‌ وظایف خود در‌ اداى فرایضت قصور ورزیده ام ‌و‌ از‌ مرز مناهى تو‌ در‌ گذشته ‌و‌ مرتکب گناهان بزرگ شده ام، که‌ تنها عافیت تو‌ چون پرده اى مرا از‌ رسوایى هاى ‌آن در‌ ذیل خود فرو گرفته است.

نکته این دعا اینجاست که امام سجاد(ع) این دعا را بعد از عمل مستحبی بنام نماز شب خوانده.

سخن صریح حضرت حسین (ع) در انجام احکام و فرائض شرعی است و بارها اعلام نمود؛ أُُریدُ أنْ آَمُرَ بالمَعروفِ و أنهی عَنِ المنکَرِ.

طریقت

دین در عین حال که همگان را دعوت به انجام فرائض و سنن می کند، اما از توجه دادنِ به باطن امور و باطن اعمال هیچ کوتاهی و کُندی ندارد.

در خطبه ۱۵۴ نهج البلاغه آمده؛
اعْلَمْ أَنَّ لِکُلِّ ظَاهِرٍ بَاطِناً عَلَى مِثَالِهِ،

همانطوریکه ظواهر شرعیه؛ «شریعت» است، باطن هر حکم ظاهری به نام «طریقت» خوانده می شود.

قرآن والاترین متنی است که ما را به نگاه باطن گرا دعوت کرده است. مثلا درباره قربانی نگاه را معرفتی می کند و متوجه باطن عمل می رسد نه ظاهر عمل که در واقع لاشه عمل است؛ لَن یَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَٰکِن یَنَالُهُ التَّقْوَىٰ مِنکُمْ (حج ۳۷)

اهمیت «طریقت» در سعادت

رسول خدا‌ (ص) فرمود: «در روز قیامت اقوامی با داشتن حسناتِ بسیار، به‌اندازه کوه‌های مکّه، می‌آیند و امر می‌شود که به آتش افکنده شوند. برخی به رسول خدا‌ (ص) عرض می‌کنند: یا رسول الله! آیا این افراد نمازگزار بودند؟ حضرت می‌فرماید: آری، ‌نماز می‌خواندند، روزهمی‌گرفتند و پاره‌ای از شب را به عبادتمشغول بودند؛ لکن هرگاه بر اینان چیزی از دنیا پیدا می‌شد، خود را بر آن می‌افکندند ؛ – لَیَجِیئَنَّ اَقْوَامٌ یَوْمَ الْقِیَامَهِ لَهُمْ مِنَ الْحَسَنَاتِ‌کَجِبَالِ تِهَامَهَ فَیُؤْمَرُ بِهِمْ اِلَی النَّارِ، فَقِیلَ: یَا نَبِیَّ اللهِ! مُصَلُّونَ؟ قَالَ: کَانُوا یُصَلُّونَ وَیَصُومُونَ وَیَاخُذُونَ وَهْناً مِنَ اللَّیْلِ لَکِنَّهُمْ کَانُوا اِذَا لَاحَ لَهُمْ شَیْءٌ مِنَ الدُّنْیَا وَثَبُوا عَلَیْهِ» [عدهالداعی/۲۹۵]

ظاهر و باطن امامت

مشکل منحرفین زمان حادثه کربلا بی اعتنایی به ظاهر امامت و باطن امامت بود، یعنی هم از شریعت محروم بودند و هم از طریقت، نه فرمان امام را اطاعت کردند و نه از مقامات ملکوتی امام زمان خود خبر داشتند.

«امام صادق علیه السلام می فرماید: ماییم که خدا اطاعت ما را واجب ساخته، مردم راهی جز معرفت ما ندارند و بر نشناختن ما معذور نباشند. هر که ما را شناسد مومن است و هر که انکار کند کافر است و کسی که نشناسد و انکار هم نکند گمراهست تا زمانی که بسوی هدایتی که خدا بر او واجب ساخته و آن اطاعت حتمی ماست برگردد و اگر بهمان حال گمراهی بمیرد خدا، هر چه خواهد با او کند؛ – عن ابی عبداللّه قال سمعته یقول: نحن الذین فرض اللّه طاعتنا، لا یَسَع الناس الاّ معرفتنا و لا یعذرُ الناس بجهالتنا، مَن عرفنا کان مؤمناً و مَن انکرنا کان کافراً و مَن لم یَعرفنا و لَم ینکرنا کان ضالاً حتی یرجع الی الهُدی الّذی افترض اللّه علیه من طاعتنا الواجبه فَاِنْ یَمُتْ علی ضلالته یفعل اللّه به ما یشاء.» [الکافی، ج۱، ص۱۴۴]

انتهای پیام

https://fa.shafaqna.com/news/1615450

نوری از "مصباح الهدی" - ۴  ✍️ هادی سروش

🔰 نوری از "مصباح الهدی" - ۴

✍️ هادی سروش


✅اگر محبت با معرفت جمع شد باعث میشود تا مُحب به محبوبش برساند.

✅ تعبیر ائمه اطهار (ع) درباره برخی از دوستداران شان ؛ "منا اهل البیت" است ، یعنی؛ "از ماست".
اگر مُحب با محبوب خود فقط ارتباط "محبت" داشته باشد از آن تعبیر می­شود به «باما» میشود . ولی اگر ارتباط از محبت فراتر باشد و به معرفت و تبعیت برسد؛ مُحب پیوست به محبوب شده و تعبیر "ازماست" میشود. پس یک «با ماست» داریم و یک «از ماست» و « از ماست» همان تعبیر مشهور « منا اهل البیت» است.

▪️امام حسین (ع) فرمود: « من احبنا کان منا » هر که ما را دوست بدارد از ماست. راوی گوید: به امام حسین عرض کردم "منا اهل البیت"؟ امام حسین سه بار فرمود: « منا اهل البیت» و آیه ۳۴ سوره ابراهیم را تلاوت کرد ؛ « فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي ؛ - هر که تبعیت از من کند از من است».

🔺️این قید « هر که تبعیت کند » یعنی محبت وقتی با معرفت و اطاعت از محبوب باشد لازمه اش «الحاق مُحب به محبوب است».


https://telegram.me/soroushmarefat

نوری از "مصباح الهدی" - ۳  ✍️ هادی سروش

🔰 نوری از "مصباح الهدی" - ۳

✍️ هادی سروش


✅چه بپذیریم و چه نپذیریم در قصه پر غم کربلا "عالمانِ دینی" دخالت دارند گرچه بصورت مستقیم در کربلا در مقابل امام حسین (ع) حضور نداشتند ولی عدم روشنگری آنان نسبت به جنایات بنی امیه و حاکمان و کارگزاران آنان و نیز سکوتشان قابل توجیه نیست. و این سکوت باعث تضییع حق ضعیفان شد !

✅حسین بن علی (ع) خطاب به عالمانِ دینی با شفافیت فرمود :
ای دسته مشهور به علم (علما) و معروف به خيرخواهی و نصیحت كه به اسم خدا در نفوس مردم، با مهابت جلوه‌گر هستید! ... چون پادشاهان آرامش دارید حال آنكه حق ضعيفان را ضايع كرديد و منافعی كه خود را مستحق آن می دانيد، دنبال كرديد .. در كارهاى خداوند، مرجع همگان مى شديد، ليكن شما، خود، ستمگران را بر مقام و منزلت خويش مسلّط ساختيد .. شما ناتوانان را به چنگال آنان سپرديد تا جائیکه برخى ذلیل و برخى ديگر در تأمين معاش خود، درمانده و بیچاره شدند! [تحف العقول / ۲۳۷]


https://telegram.me/soroushmarefat

سلوک معرفتی سیدالشهداء (ع) – بخش اول: نوشتاری از استاد هادی سروش

Logo

سلوک معرفتی سیدالشهداء (ع) – بخش اول: نوشتاری از استاد هادی سروش

شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در نوشتاری با عنوان «سلوک معرفتی سیدالشهداء (ع)» که در اختیار شفقنا قرار داده، آورده است:

ظرفیت معرفتی جریان عاشورا

جریان «حضرت سیدالشهداء» آن چنان ظرفیتی دارد که اندیشمندان دینی و غیر دینی، پی جویان عرصه سیاسی و غیرسیاسی و دیگر نگرش های فکری و رفتاری از حادثه کربلا به دنبال بهره گیری هستند.

در این بین عارفان هم بی توجه نبوده اند و به دنبال کسب «متاع معرفتی» خویش از این رخداد بزرگ هستند تا هم خود از این «جام معرفت» بنوشند و هم به طالبان معرفت بنوشانند.

در این بحث ها غرض آن است که الگوی ظاهری و باطنی در سلوک معرفتی حضرت سیدالشهداء تعریف شود.

سه مرحله در سلوک عرفانی

عارفان براین باورند برای رسیدن به نهایت کمال انسانی باید طی منازل معنوی، یعنی؛ در اخلاق و معرفت براساس سه مرحله طی مسیر بسوی خدا نمود، و آن سه عبارت از؛ «شریعت و طریقت و حقیقت».
«شریعت»؛ تامین کننده رفتار ظاهری است که باید منطبق بر احکام دین – حرام و حلال – خدا باشد.
و «طریقت»؛ تامین کننده الگوی رفتار باطنی است که بایدبر محور اخلاق عالیه الهیه باشد.
و «حقیقت»؛ حالات عرفانی بسیار ارزشمندی است که نصیب عارفان می شود و از آن بهره ها می برند و آن حالات معنوی ثمره ارتباطات آن سوئی آنان به حساب می آید.

امام حسین(ع) و توجه به احکام شریعت

در سلوک معرفتی امام حسین (ع) توجه به شریعت محمدیه (ص) و طریقیت علویه بسیار جدی است. خود آن بزرگوار فرمود: «سیره و روش من همان سیره و روش جدم رسول الله و پدرم امیرمومنان است؛ اسیر بسیره جدی و ابی».
ملاک؛ شریعت خاتم الانبیاء (ص) است و نحوه سلوک اخلاقی و معنوی؛ راه و روش امام علی (ع) است.

شریعت محمدیه: حلال و حرام خدا

در قرآن به توجه و عدم عبور از مرزهای شریعت به صورت جدی گوشزد شده و عبور از آن را «ظلم» معرفی نموده؛
وَمَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ(طلاق /۱) از هیچ عارف مسلکی و یا مدعی عرفان، انحراف از احکام شریعت پذیرفته نیست.

️اهمیت و تاثیر شریعت در معرفت

بدون آگاهی و رفتار منطبق بر احکام شریعت که حلال و حرام خداست، هر ادعای عرفانی و معرفتی صددرصد باطل است.
امام صادق(ع) در این راستا سخن آخر و آخر سخن را تبیین نمود و فرمود: «نشانه دروغ بودنِ ادعاهای عرفانی این است که وقتی با احکام حلال و حرام مواجه شوند نااگاهند و گویا حلال و حرامی به گوش شان نرسیده ؛ – إن آیه الکذاب بأن یخبرک خبر السماء والارض والمشرق والمغرب فإذا سألته عن حرام الله وحلاله لم یکن عنده شیء». (کافی/۵۰۷)

در اهمیت جایگاه شریعت، یعنی؛ احکام حلال و حرام خدا امام صادق(ع) ذره تخطی از آن را به بیرون رفتن از مسیر تعریف نمود و فرمود: «خدا حلال و حرامی نیافریده جز آن که برای آن مرزی مانند مرز خانه هست آن چه از جاده است جزء جاده محسوب شود و آن چه از خانه است به خانه تعلق دارد… ؛ – مَا خَلَقَ اللّهُ حَلَالًا وَ لَا حَرَاماً إِلّا وَ لَهُ حَدٌّ کَحَدّ الدّارِ فَمَا کَانَ مِنَ الطّرِیقِ فَهُوَ مِنَ الطّرِیقِ وَ مَا کَانَ مِنَ الدّارِ فَهُوَ مِنَ الدّارِ.» (کافی/۳۸)

امام حسین(ع) و مرزهای شریعت

کسی که منتظر دریافت برکات معرفتی از امام حسین (ع) باید بداند مسیر حرکت معنوی امام حسین(ع) بر جاده و مرز شریعت است.
در نامه امام حسین (ع) به مردم بصره چنین آمده؛ «من شما را به سوى کتاب خدا و سنت پیامبرش فرا مى‏خوانم. آگاه باشید که سنتها نابود شده و بدعتها آشکار شده و شما اى مردم اگر با من همراه شوید و ندایم را پاسخ مثبت گویید، من به راه روشن دیانت رهنمونتان خواهم کرد.؛ – انا ادعوکم الى کتاب الله و سنه نبیه (ص) فان السنه قد امیتت و ان البدعه قد احییت و ان تسمعوا قولى و تطعیوا امرى اهدکم سبیل الرشاد.»

ادامه دارد ...

انتهای پیام |

https://fa.shafaqna.com/news/1614281

🔰نوری از "مصباح الهدی" - ۲ ✍ هادی سروش

🔰 نوری از "مصباح الهدی" - ۲

✍️ هادی سروش

✅حساسیت قصه کربلا در "ظلم" است و ما حق سکوت در برابر ظلم را نداریم خصوصا آنجا که ظالم بر حیثیت و دین ما تیغ کشد!

🔻درباره ظلم بنی امیه و خطر سکوت دو روایت ذیل را بخوانید:
▪️وقتی از حضرت سیدالشهداء سوال کرد چه باعث شد كه از حرم خدا و رسول خدا (ص) بيرون آمدي؟ فرمود: بني اميه مالم را گرفتند و دستم را خالي كردند، صبر كردم. عرض مرا بردند، پدر و مادرم را دشنام دادند و سب كردند، صبر كردم، باز دست از من برنداشته خواستند خونم را بريزند، گريختم...[الفتوح،ج۵ص۷۹]

▪️ امام عسکری (ع) فرمودند: «اللهم العن قتلة الحسین علیه السلام ومحبیهم وناصریهم والساکتین عن لعنهم؛ یعنی خدایا قاتلان امام حسین علیه السلام را و دوستداران و یاوران و کسانی را که از لعنِ آنان ساکت هستند و لعن نمی کنند، لعن کن».[بحار.ج۴۴ص۳۰۴]

🆔https://telegram.me/soroushmarefat

🔰نوری از "مصباح الهدی" - ۱  ✍ هادی سروش

🔰نوری از "مصباح الهدی" - ۱

✍ هادی سروش


✅"عشق به حسین" با گِل وجودی ما عجین است ؛ همان که در زبان پیامبر رحمت (ص) به "محبةمكنونة" تعریف شده است‌.

✅مهم این است؛ از این سرمایه استفاده کنیم و خود را به "تربیت حسینی" ، تربیت کنیم.

▪️خود حضرت حسین (ع) فرمود:
"خودم با شما، وخانواده ام با خانواده شماست، پس الگو بگیرید".(تاریخ طبری،۳ص۳۰۶)


🆔https://telegram.me/soroushmarefat

استاد هادی سروش: عزاداری سیدالشهداء(ع) در قرن اول پایه گذاری شده و نه قرن هفتم

Shafaqna | Shia News Association

زمان انتشار : 23 تیر ,1402 | ساعت : ۱۰:۵۳ | کد خبر : 1610542 | پرینت

استاد هادی سروش: عزاداری سیدالشهداء(ع) در قرن اول پایه گذاری شده و نه قرن هفتم / آیاتِ تشویق به فریاد در برابر ظلم و یاریِ مظلوم زمینه استدلال قرآنی برعزاداری است

شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در پاسخ به نقدهای یکی از قرآن پژوهان معاصر در سخنرانی هفتگی خود در هیئت انصار المهدی تهران گفت : اگر کسی محرم و عزاداری را قبول دارد و می خواهد نقد هم بکند باید خروجی نقد او متوجه شاخه و برگ های اضافی آن باشد و نه بی اساس جلوه دادنِ عزاداری محرم که نقل و عقل و عاطفه مدافع اوست .

سابقه عزاداری از قرن اول است و نه قرن هفتم

استاد حوزه گفت : در این روزها که مصادف با شروع محرم هستیم برخی چهره های علمی مانند سالهای گذشته به نقد عزاداری محرم پرداخته و یکی از نقدها که بصورت شبهه نمایان می شود این است که گفته شده ؛ عزاداری از قرن هفتم بوسیله سیدبن طاوس مطرح شده و در شیعه جای گرفته است . این مطلب هیچ پشتوانه تاریخی ندارد و بلکه بالعکس با تاریخ معارض است و روایات که در این موضوع بسیار روشن است . مجلس گریه و عزاداری برای امام حسین (ع) بوسیله امام سجاد (ع) در همان قرن اول پایه گذاری شد بدین شکل جمعی از زنان در خانه حضرت عزاداری داشتند و امام چهارم از آنان پذیرایی می کرد و بعد در زمان امام باقر (ع) و امام صادق (ع) که قرن دوم می شود توسعه یافت و امام باقر (ع) وصیت به ده سال عزاداری در مراسم حج در سرزمین منی فرمود و وجهی جهت هزینه آن به فرزندش امام صادق (ع) داد . و دوره بعد امام صادق (ع) که محافل عزاداری داشته و شعراء آن محافل را اداره می کردند ، افرادی مانند ؛ جعفر عفان ، اباهارون و نیز یکی از آنان عبداللّه بن غالب است که گوید: بر حضرت صادق(ع) داخل شده پس شعری در مرثیه حضرت امام حسین (ع) خواندم و وقتی به این بیت منتهی شدم: لبلیّه تسقو حسینا بمسقاه الثّری غیر التّراب ؛ ‌به خدا قسم مصیبتی بود که آن مصیبت حسین (ع) را در آب‌خورگاه زمینی مرطوب نه خشک سیراب نمود پس مخدّره‌ای که در پشت پرده می‌گریست با صدای بلند فریاد زد: وا ابتاه!! .

قرآن و تایید عزاداری

استاد حوزه گفت : از دیگر سخنان این افراد در مواجه با عزاداری این است که عزاداری در قرآن نیامده ! عجب است چنین سخنی از کسی که قرآن پژوه و مورد احترام است! ، مگر حضرت یعقوب بر دوری یوسف ده ها سال عزاداری نداشت؟ صریح آیه چنین است؛ «یا اسفی علی یوسف و ابیضت عیناه من الحزن فهو کظیم: ؛ ‌ای اندوه من بر فراق یوسف! و در حالی که اندوه خود را فرو می‌خورد، چشمانش از اندوه سفید شد.(یوسف / ۸۴) و فرزندان او، از گریه و حزن پدر به ستوه آمده و گفتند: «قالوا تالله تفتؤ تذکر یوسف..»

زمخشری و فخر رازی هر دو صاحب دو مکتب اعتزال و اشاعره هستند روایتی نقل کرده اند که حضرت یوسف از جبرئیل مدت اندوه و گریه پدر را جویا شد، پاسخ داد: ده ها سال به طول انجامید و درباره پاداش گریه او سؤال کرد، پاسخ داد: پاداش گریه او برابر هفتاد شهید دارد. ( تفسیر کشاف، ج۲، ص۴۹۷.تفسیر کبیر، ج۱۸، ص۴۹۸)

سروش افزود : شیخ حر عاملی روایتی از توجه امام سجاد(ع) در استدلال برای عزاداری به آیه ۸۵ سوره یوسف نقل نموده که در پاسخ به کسانی که به گریه آن حضرت اعتراض می‌کردند، فرمود: مگر شما از گریه و عزاداری یعقوب پیامبر(ع) اطلاع ندارید؟ او سالیان طولانی در فراق یوسف گریست تا بینایی خود را از دست داد؛ در صورتی که فرزندش حیات داشت و تنها از او دور بود؛ اما من با چشمان خود دیدم که پدرم و 17 تن از اهل‌بیت پیامبر اکرم (ص) را شهید کرده و سرهایشان را از تن جدا نمودند! (وسائل الشیعه، ج۲، ص۹۲۳)

پایه قرآنی عزاداری محرم

استاد حوزه در مورد پایه قرآنی عزاداری محرم ، اشاره به به این آیات بیان داشت: فریاد بر علیه ظلم (نساء/۱۴۸) و آیات وجوب مودت (شوری/۲۳) است. و بهترین آیه برای اثبات ممدوحیت عزاداری سیدالشهداء آیه تعظیم شعائر (حج /۳۲) است که علامه طباطبایی تصریح می کند شعائر بعمنای «علامت» است و اختصاصی به صفا و مروه ندارد ؛ «و الشعائر هی العلامات الداله، و لم یقید بشیء مثل الصفاء و المروه و غیر ذلک» .

اهمیت اشک و عزاداری

هادی سروش با اشاره به نقد دیگری که بر عزاداری وارد شده گفت : عزاداری و اشک دارای موضوعیت است و اینطور نیست که اشک و عزاداری فقط حالت مقدمی داشته باشند و اگر کسی اشک ریخت و تحرکی بر علیه ظلم نداشت ، بتوانیم او را تخطئه کنیم ! اشک عواطف را تحریک می کند و بعد از مدتی حتما اثر اجتماعی و سیاسی خود را خواهد گذاشت.
به قول شهید استاد مطهری ؛ سال به سال این خاطره باید تجدید شود. وقتی که این خاطره را تجدید شود متن وقایع را برای یکدیگر بازگو شود آنگاه که امام حسین(ع) به عنوان مظهر عدل اسلامی است که قیام کرد و در مقابل ظلم ایستادگی کرد، باعث ایجاد صحنه های حماسی می شود .

درستی جمله ؛ زنده بودن اسلام از محرم و صفر است

استاد سروش گفت : من تعجب میکنم از بزرگواری که این سخن امام خمینی که فرمود : محرم و صفر اسلام را نگه داشته ، نقد میکند که مگر مسلمانان جهان شیعه و عزادار بوده و هستند که اسلام در بین شان محفوظ است! اگر توجه به آیه ۴۰ سوره حج “لَوْ لا دَفْعُ اللهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ” میشد چنین سخنی گفته نمیشد، عزاداری و احیاء مکتب حسینی اگر نبود معلوم نبود امروز در جهان اسمی از اسلام باقی میماند و به راحتی دشمن دین را مضمحل میکرد ، این اثر عزاداری شیعیان و برخی اهل سنت و حتی مسیحیان بر مظلومیت امام حسین (ع) است باعث شده در گوشه جهان یک مسلمان نوای اسلام دارد.

شهید مطهری نفی تحریفات عاشورا را کرده و نه عزاداری

سروش شاهد آوردن کلام شهید مطهری در مورد قرار داشتن تحریفات در عاشورا ؛ برای موجه بودن نقد بر عزاداری را در اثر کم توجهی دانست و گفت : شهید والامقام استاد مطهری در نقد تحریفات و موهومات وارده در برخی عزاداری ها بود و نه نقد عزاداری !
این سخنان او شاهد بر این است که استاد مطهری از مدافعان سرسخت گریه و عزاداری برای امام حسین (ع) است، او می گوید: «اسلام اصول و شعارهایی دارد، هیچ با خودتان فکر کرده اید که فلسفه ی اینکه باید عزاداری امام حسین علیه السلام هرسال تجدید بشود چیست؟ عزاداری معمولی در افراد عادی، اسلام می گوید سه روز است که یک فرد عزادار در خانه می نشیند، مسلمین هم وظیفه دارند به تسلیت او بروند و بعد از سه روز باید غائله را خاتمه بدهد. تنها موضوعی که گفته اند برای همیشه باید آن را احیا کنید و برایش بگریید، آن را زنده نگه دارید و نگذارید فراموش بشود، مسئله ی عزاداری حسین بن علی است، چرا؟ … اسلام اصلی دارد به نام اصل عدل: اِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدل ، اصلی دارد به نام مبارزه با ظلم و ستمگری، اصلی دارد به نام حماسه ی شهادت. حسین سمبل احیای عدالت اسلام است. حسین سمبل مبارزه با ظلم در دنیای اسلام است، حسین حماسه ی شهادت است، حسین شعار عدالت اسلامی است، تا شما نام حسین را زنده نگه می دارید، یعنی ما طرفدار عدالت اسلامی هستیم. اینکه پرچم سیاه بالای خانه تان می زنید یعنی من وابسته به حسینم، کدام حسین؟ همان حسینی که در راه عدالت شهید شد. پس من وابسته به عدالت اسلامی ام. من وابسته به حسینم ، من طرفدار پاکباختگی در راه خدا هستم. خود همین شعار است ‌… این است که به ما گفتند نگذارید این حادثه فراموش بشود.»

امیدواریم بتوانیم با زدودن غبار تحریف و احیانا برخی روشنفکری هائی که میتواند اساس حرکت بی مثال امام حسین (ع) را مخدوش کند ، بر ارتقاء این امر مقدس دینی و عاطفی و عقلانی بیافزائیم .

انتهای پیام

fa.shafaqna.com

شفقنا در شبکه های اجتماعی: توییتر | اینستاگرام | تلگرام

لینک کوتاه خبر : https://fa.shafaqna.com/?p=1610542

  • برچسب ها
  • هادی سروش

خبر مرتبط

استاد هادی سروش: اقیانوس وجود علی (ع) سواحل متفاوتی دارد / جایگاه بحث فضائل امیرالمومنین و جریان غدیر و سقیفه / دفاع استاد مطهری...

۱۲ حاجت مهم در روز عرفه از دیدگاه امام سجاد(ع)؛ نوشتاری از استاد هادی سروش

ارتباط بین «باقر العلم» و «مدینه العلم»/ نوشتاری از استاد هادی سروش

«الجواد ، جواد فی کل حالاته»/ یادداشتی از هادی سروش

هادی سروش: لعن افراد در تریبون و رسانه بخاطر تفاوت های سلیقه ای با معیار ایمان هم خوانی ندارد

بسته شدن درب مساجد را در علل زیر بجوئید! : نوشتاری از استاد هادی سروش

نظری به متن دعای روز مباهله _ هادی سروش

🔰 نظری به متن دعای روز مباهله

.

✅️شیخ الطائفه -شیخ طوسی- در کتاب "المصباح" مینویسد؛
امام صادق (ع) از امام باقر (ع) نقل می‌کنند که فرمودند:
"اگر بگویم اسم اعظم خداوند در این دعا مى‌باشد، راست گفته‌ام. و اگر مردم مى‌دانستند این دعا چه اثرى در اجابت دعا دارد با تمام توان براى آموختن آن تلاش مى‌کردند."

✅️سید ابن طاووس در کتاب "الاقبال" مینویسد:
"من نیز براى برآورده شدن حاجاتم آن را خوانده و به نتیجه مى‌رسم. و این همان دعاى مباهله است. این دعا را جبرییل براى رسول خدا (ص) آورده و گفت: با وصى، دو نوه و دخترت با آنان مباهله کن و این دعا را بخوان."

.

✅️ عارف ملکی تبریزی در کتاب "المرقبات" از امام صادق (ع) روايتی نقل میکند كه آن حضرت فرمود:«در خواندن این دعا خيلى تلاش كنيد زيرا گنجينه‌هاى علمى كه نزد خداست از هر چيزى برتر است. دعا را واسطه خود قرار داده و آن را از كسانى كه شايستگى آن را ندارند - مانند كم خردان و منافقين - پنهان داريد.

.

✅️ استاد آیت الله جوادی در درس تفسیر با اشاره به عظمت روز مباهله اذهان را متوجه دعای وارده در این نمودند و فرمودند: دعای نورانی «مباهله» شبیه دعای «سَحر» است که «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ مِنْ بَهاَّئِکَ بِاَبْهاهُ» الی آخر. دعای «مباهله» فضیلتی دارد كه دعای «سَحر» ندارد؛ این دعا، ترجیع ‌بند دل پذیری دارد كه دعای «سحر» آن ترجیع‌ بند را ندارد. ترجیع ‌بند دعای «مباهله» این است كه هر فِقره ‌ای كه تمام شد، با خدا گفتگو می ‌كند عرض می کند خدایا تو گفتی بخوان، من هم خواندم، تو اجابت كن! این ترجیع ‌بند است؛ این با رحمت خدا دست به یقه شدن است! خدایا تو گفتی بخوان من خواندم، پس اجابت كن. چقدر این دعای مباهله شیرین است! شیرینی دعای «مباهله» به مراتب بالاتر از شیرینی دعای سحر است .


🔻متن دعای مباهله پیامبر گرامی اسلام:

اللّهُمَّ انِّی أَسْأَلُکَ مِنْ بَهائِکَ بِأَبْهاهُ وَ کُلُّ بَهائِکَ بَهِیُّ، اللّهُمَّ انِّی اسْأَلُکَ بِبَهائِکَ کُلِّهِ،
اللّهُمَّ انِّی أَسْأَلُکَ مِنْ جَلالِکَ بِأَجَلِّهِ وَ کُلُّ جَلالِکَ جَلِیلٌ، اللّهُمَّ انِّی أَسْأَلُکَ بِجَلالِکَ کُلِّهِ،
اللّهُمَّ انِّی أَسْأَلُکَ مِنْ جَمالِکَ بِأَجْمَلِهِ وَ کُلُّ جَمالِکَ جَمِیلٌ اللّهُمَّ انِّی أَسْأَلُکَ بِجَمالِکَ کُلِّهِ،
اللّهُمَّ انِّی أَدْعُوکَ کَما امَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کَما وَعَدْتَنِی.
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ عَظَمَتِکَ بِأَعْظَمِها وَ کُلُّ عَظَمَتِکَ عَظِیمَةٌ، اللّهُمَّ انِّی اسْأَلُکَ بِعَظَمَتِکَ کُلِّها،
اللّهُمَّ انِّی اسْأَلُکَ مِنْ نُورِکَ بِأَنْوَرِهِ وَ کُلُّ نُورِکَ نَیِّرٌ، اللّهُمَّ انِّی أَسْأَلُکَ بِنُورِکَ کُلِّهِ،
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ رَحْمَتِکَ بِأَوْسَعِها وَ کُلُّ رَحْمَتِکَ واسِعَةٌ، اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِکَ کُلِّها،
اللّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوکَ کَما امَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کَما وَعَدْتَنِی.
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ کَمالِکَ بِأَکْمَلِهِ وَ کُلُّ کَمالِکَ کامِلٌ، اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکَمالِکَ کُلِّهِ،
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ کَلِماتِکَ بِأَتَمِّها وَ کُلُّ کَلِماتِکَ تامَّةٌ، اللّهُمَّ انِّی أَسْأَلُکَ بِکَلِماتِکَ کُلِّها،
اللّهُمَّ انِّی أَسْأَلُکَ مِنْ أَسْمائِکَ بِأَکْبَرِها وَ کُلُّ أَسْمائِکَ کَبِیرَةٌ، اللّهُمَّ انِّی أَسْأَلُکَ بِأَسْمائِکَ کُلِّها
اللّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوکَ کَما امَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کَما وَعَدْتَنِی.
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ عِزَّتِکَ بِأَعَزِّها، وَ کُلُّ عِزَّتِکَ عَزِیزَةٌ، اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِعِزَّتِکَ کُلِّها،
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ مَشِیَّتِکَ بِأَمْضاها، وَ کُلُّ مَشِیَّتِکَ ماضِیَةٌ، اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَشِیَّتِکَ کُلِّها،
اللّهُمَّ انِّی أَسْأَلُکَ بِقُدْرَتِکَ الَّتِی اسْتَطَلْتَ بِها عَلى‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ، وَ کُلُّ قُدْرَتِکَ مُسْتَطِیلَةٌ، اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِقُدْرَتِکَ کُلِّها،
اللّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوکَ کَما امَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کَما وَعَدْتَنِی.
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ عِلْمِکَ بِأَنْفَذِهِ وَ کُلُّ عِلْمِکَ نافِذٌ، اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِعِلْمِکَ کُلِّهِ،
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ قَوْلِکَ بِأَرْضاهُ وَ کُلُّ قَوْلِکَ رَضِیٌّ، اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِقَوْلِکَ کُلِّهِ،
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ مَسائِلِکَ بأَحَبِّها الَیْکَ وَ کُلُ‌ مَسائِلِکَ الَیْکَ حَبِیبَةٌ، اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَسائِلِکَ کُلِّها،
اللّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوکَ کَما امَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کَما وَعَدْتَنِی.
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ شَرَفِکَ بِأَشْرَفِهِ وَ کُلُّ شَرَفِکَ شَرِیفٌ، اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِشَرَفِکَ کُلِّهِ،
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ سُلْطانِکَ بِأَدْوَمِهِ وَ کُلُّ سُلْطانِکَ دائِمٌ، اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِسُلْطانِکَ کُلِّهِ،
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ مُلْکِکَ بِأَفْخَرِهِ وَ کُلُّ مُلْکِکَ فاخِرٌ، اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمُلْکِکَ کُلِّهِ،
اللّهُمَّ إِنِّی أَدْعُوکَ کَما امَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کَما وَعَدْتَنِی.
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ عَلائِکَ بِأَعْلاهُ وَ کُلُّ عَلائِکَ عالٍ، اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِعَلائِکَ کُلِّهِ،
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ آیاتِکَ بِأَعْجَبِها وَ کُلُّ آیاتِکَ عَجِیبَةٌ، اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِآیاتِکَ کُلِّها،
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ مَنِّکَ بِأَقْدَمِهِ، وَ کُلُّ مَنِّکَ قَدِیمٌ، اللّهُمَّ انِّی أَسْأَلُکَ بِمَنِّکَ کُلِّهِ،
اللّهُمَّ إِنِّی ادْعُوکَ کَما امَرْتَنِی فَاسْتَجِبْ لِی کَما وَعَدْتَنِی.
اللّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِما انْتَ فِیهِ مِنَ الشُّئُونِ وَ الْجَبَرُوتِ، اللّهُمَّ وَ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِکُلِّ شَأْنٍ وَ کُلِّ جَبَرُوتٍ لَکَ.
اللّهُمَّ وَ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِما تُجِیبُنِی بِهِ حِینَ اسْأَلُکَ یا اللَّهُ یا لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ،
اسْأَلُکَ بِبَهاءِ لا إِلهَ إِلّا انْتَ یا لا إِلهَ إِلّا انْتَ،
اسْأَلُکَ بِجَلالِ لا إِلهَ إِلّا انْتَ یا لا إِلهَ إِلّا انْتَ،
اسْأَلُکَ بِجَمالِ لا إِلهَ إِلّا انْتَ یا لا إِلهَ إِلّا انْتَ.
اسْأَلُکَ بِعَظَمَةِ لا إِلهَ إِلّا انْتَ یا لا إِلهَ إِلّا انْتَ،
اسْأَلُکَ بِکَمالِ لا إِلهَ إِلّا انْتَ یا لا إِلهَ إِلَّا انْتَ،
اسْأَلُکَ بِقَوْلِ لا إِلهَ إِلّا انْتَ یا لا إِلهَ إِلّا انْتَ،
اسْأَلُکَ بِشَرَفِ لا إِلهَ إِلّا انْتَ یا لا إِلهَ إِلّا انْتَ.
أَسْأَلُکَ بِعَلاءِ لا إِلهَ إِلّا انْتَ یا لا إِلهَ إِلّا انْتَ،
اسْأَلُکَ بِکَلِماتِ لا إِلهَ إِلّا انْتَ یا لا إِلهَ إِلّا انْتَ،
اسْأَلُکَ بِعِزَّةِ لا إِلهَ إِلّا انْتَ یا لا إِلهَ إِلّا انْتَ،
اسْأَلُکَ‌ بِلا إِلهَ إِلّا انْتَ یا لا إِلهَ إِلّا انْتَ، یا اللَّهُ یا رَبّاهُ-
تا اینکه نفست قطع شود بعد بگو:
أَسْأَلُکَ سَیِّدِی فَلَیْسَ مِثْلُکَ شَیْ‌ءٌ، وَ اسْأَلُکَ بِکُلِّ دَعْوَةٍ دَعاکَ بِها نَبِیٌّ مُرْسَلٌ، اوْ مَلِکٌ مُقَرَّبٌ اوْ مُؤْمِنٌ امْتَحَنْتَ قَلْبَهُ لِلإیمانِ اسْتَجَبْتَ دَعْوَتَهُ مِنْهُ، وَ أَتَوَجَّهُ الَیْکَ بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ نَبِیِّ الرَّحْمَةِ، وَ أَتَقَدَّمُ بَیْنَ یَدَیْ حَوائِجِی بِمُحَمَّدٍ.
یا مُحَمَّدُ یا رَسُولَ اللَّهِ، بِأَبِی انْتَ وَ أُمِّی أَتَوَجَّهُ إِلى‌ رَبِّکَ وَ رَبِّی وَ أُقَدِّمُکَ بَیْنَ یَدَیْ حاجَتِی، یا رَبّاهُ یا اللَّهُ یا رَبَّاهُ، اسْأَلُکَ بِکَ فَلَیْسَ کَمِثْلِکَ شَیْ‌ءٌ، وَ أَتَوَجَّهُ الَیْکَ بِمُحَمَّدٍ خَلِیلِکَ وَ نَبِیِّکَ نَبِیِّ الرَّحْمَةِ وَ بِعِتْرَتِهِ وَ اقَدِّمُهُمْ بَیْنَ یَدَیْ حَوائِجِی.
وَ أَسْأَلُکَ بِحَیاتِکَ الَّتِی لا تَمُوتُ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذِی لا یُطْفَأُ، وَ بِالْعَیْنِ الَّتِی لا تَنامُ، اسْأَلُکَ انْ تُصَلِّیَ عَلى‌ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ قَبْلَ کُلِّ شَیْ‌ءٍ، ثم تسأل حاجتک، تقضى إن شاء اللّه

https://t.me/soroushmarefat

🔰مباهله نشانه ماندگار عظمت اسلام و شیعه  ✍هادی سروش


🔰مباهله نشانه ماندگار عظمت اسلام و شیعه

✍هادی سروش


🔻جایگاه مباهله
جایگاه مباهله در بحث ولایت ؛ مهمترین جایگاه را دارد به گونه ای حذف آن از منظومه ولایت ، باعث هضم کل ولایت است ، یعنی مباهله از ارکان ولایت است . همانطوریکه اگر نمازگزاری رکن نماز را مانند رکوع و سجود را از دست دهد نمازش به کلی حذف و هضم میشود ، مباهله چنین است .

🔻 مباهله از غدیر بالاتر است ؟
استاد آیت الله جوادی آملی در درس میفرمودند :
مأمون، به امام رضا (ع) عرض مي‌ كند به چه دليل علي بن ابيطالب (ع) افضل است؟ ایشان ديگر نفرمود غدير، فرمود با آيه ﴿أَنْفُسَنا﴾ ، خدا وقتي حضرت امير را جان پيغمبر مي‌ داند از اين بالاتر فضيلت فرض مي ‌شود؟! «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ» كه گفته ی خود پيغمبر است هر چند آن هم از طرف خداست، کجا؛ و اینکه ذات اقدس اله خود فرموده علي جان پيغمبر است، کجا؟!

🔻 نقطه شروع ماجرای مباهله ؛
نامه رسول الله که حاوی دعوت به توحید بود به مسیحیان نجران که ساکن بیش از ۷۰ دهکده در نجران یعنی بین یمن و حجاز بودند ، رسید . آنان پس از دریافت نامه تصمیم گرفتند که به مدینه سفر کنند و سخن رسول الله را بشنوند. وقتی به مدینه رسیدند عصر شده بود و به محضر پیامبر رسیدند و سخن پیامبر را جویا شدند و پیامبر فرمود : عیسی مانند هر بشر دیگری بنده خداست . آنان گفتند : او بدون پدر به دنیا آمده ! پیامبر مثال خلقت حضرت آدم زد‌، و نپذیرفتند و آیه بر رسول الله نازل شد که بنا بر مباهله بگذار و با نمایندگان مسیحیت نجران در میان گذاشته و قبول نمودند و رفتند که فردا صبح برگردند .

🔻درایت اسقف مسیحیان؛
شب ، مسیحیان به شور و همفکری نشستند .
سیّد (اسقف) به ابوحارث گفت: «در مورد مباهله با او چه می‌کنید؟ اگر دروغگو باشد، با مباهله با او کاری انجام نمی‌دهیم [مباهله با او برای ما فایده‌ای ندارد] و اگر راستگو باشد قطعاً نابود می‌شویم». اسقف گفت: «اگر فردا همراه فرزندان و اهل‌بیتش آمد، از مباهله با او بپرهیزید و اگر با یارانش آمد، چیز مهمّی نیست».
صبح روز بعد ، اسقف به آنان گفت: من مردی را می بینم که نسبت به مباهله با کمال جرأت اقدام می کند و می ترسم راستگو باشد. من چهره هایی را می بینم که هرگاه دست به دعا بلند کنند و از درگاه الهی بخواهند که بزرگترین کوهها را از جای برکند، فوراً اینطور خواهد شد. بنابراین، هرگز صحیح نیست ما با این افراد مباهله نماییم. زیرا بعید نیست که همه ما نابود شویم، و ممکن است دامنه عذاب گسترش پیدا کند، و همه مسیحیان جهان را بگیرد و در روی زمین حتی یک مسیحی باقی نماند.

🔻 عکس العمل سران مسیحیان
نجران بعد از کناره گیری از مباهله قبول کردند با پرداخت مالیات به حکومت اسلامی در پناه حکومت اسلامی باشند. و این پیمان استوار بود تا اینکه خلیفه دوم‌ نجرانی ها را مجبور به ترک حجاز نمود و آنان به عراق هجرت کردند ، البته در مرور زمان بسیاری از مسیحیان با شنیدن این خبر بزرگ ، مسلمان شده بودند .

🔸توجه اهلبیت به آیه مباهله

در طول تاریخ اهلبیت ع تا مقداری که گزارشاتش به ما رسیده ، آنان در موضوعات مختلف به مباهله تمسک و استدلال و استشهاد نموده اند .
رسول الله (ص) برای حرمت محاربه با امام‌ علی ع و اینکه حضرت علی به منزله جان پیامبر است به آیه مباهله تمسک نمود و فرمود : " جان علی از جان من است / یَا عَلِی (ع) مَنْ قَتَلَکَ فَقَدْ قَتَلَنِی وَ مَنْ أَبْغَضَکَ فَقَدْ أَبْغَضَنِی وَ مَنْ سَبَّکَ فَقَدْ سَبَّنِی لِأَنَّکَ مِنِّی کَنَفْسِی رُوحُکَ مِنْ رُوحِی و طینتک من طینتی .." (تفسیر نورالثقلین ذیل آیه ۶۱ آل عمران)
و یا امام علی (ع) در مواجه با خلیفه اول به آیه مباهله تمسک مینماید . ( ر.ک ؛ بحار، ج۲۹، ص۹)
و نیز امام علی (ع) در مواجه با خوارج اشاره به آیه مباهله میکند. (ر.ک ؛ بحار، ج۳۳، ص۳۹۷)
و یا امام حسن مجتبی (ع) در جریان صلح ، به آیه مباهله استدلال میکند . (ر.ک ؛ امالی طوسی /۵۶۳)
و یا امام صادق (ع) برای تثبیت "حق خمس" برای اهلبیت (ع) به آیه مباهله تمسک میکند . (ر.ک ؛ وسایل الشیعه، ج۹، ص۵۱۷)
و نیز برای اثبات فضائل عترت اطهار به آیه مباهله توجه دارد. (ر.ک؛ المحاسن /۱۴۴)
و یا امام رضا (ع) در مجلس علماء در حضور مامون عباسی ؛ در برابر سوالات متعدد درباره فضیلت عترت و فضیلت حضرت امیر (ع) به آیه مباهله استدلال میکند . (ر.ک ؛ عیون أخبارالرضا ؛ ج۱، ص۲۳۱)

🔸توجه حاکمان به آیه مباهله

وقتی آیه ای به روشنی آیه مباهله بر فضیلت عترت و خصوصا حضرت امیر (ع) دلالت دارد ، حاکمان ظالم آرام نخواهند نشست !

به عنوان نمونه ؛ شیخ مفید روایت میکند ؛ روزی مأمون به امام رضا (ع) گفت: بزرگ‌ترین امتیاز امیرالمؤمنین (ع) را که شاهدی از قرآن بر آن دلالت کند، برایم توضیح ده. / قَالَ الْمَأْمُونُ یَوْماً لِلرِّضَا (ع) أَخْبِرْنِی بِأَکْبَرِ فَضِیلَهًٍْ لِامیرالمؤمنین (ع) یَدُلُّ عَلَیْهَا الْقُرْآنُ / امام رضا (ع) فرمود: امتیاز ایشان در آیه مباهله که خداوند در قرآن فرموده است میباشد / فَضِیلَهًٌْ فِی الْمُبَاهَلَهًِْ : "فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ الله عَلَی الْکاذِبِینَ" (آل عمران /۶۱) و سپس امام رضا (ع) فرمود : خدا از نام امیرالمؤمنین (ع) به عنوان نفس وجان پیامبر (ص) یاد نموده ؛ /دَعَا امیرالمؤمنین (علیه السلام) فَکَانَ نَفْسَهُ بِحُکْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ/ و ادامه داد ؛ طبق آیه‌ی قرآن احدی از جهانیان با ارزش‌تر از پیامبراکرم (ص) وجود نداشت در نتیجه احدی از جهانیان نیز با ارزش‌تر از نفس پیامبراکرم (ص) طبق آیه‌ی قرآن نیست. مأمون گفت: مگر در این آیه خداوند ابناء را به تلفظ جمع ذکر نکرده امّا پیامبراکرم (ص) دو فرزندش را فقط آورد و نساء را نیز به لفظ جمع فرموده و پیامبراکرم (ص) فقط فاطمه (س) را تنها آورد، چرا نمی‌توان مدّعی شد که منظور از أَنْفُسَنا؛ واقعاً نفس خود پیامبراکرم (ص) باشد نه دیگری در نتیجه‌ی فضیلتی که شما از آیه استفاده کردید برای امیرالمؤمنین (ع) ثابت نخواهد شد! امام رضا (ع) فرمود: این ادّعای تو صحیح نیست زیرا شخص دیگری را می‌خواند و صدا می‌زند نه خود را! چنانچه امرکننده به دیگری امر می‌کند نه به خود! و این صحیح نیست که واقعاً خود را صدا زده باشد چنانچه نمی‌شود امر به خود بکند! وقتی پیامبراکرم (ص) در مباهله مردی جز امیرالمؤمنین (ع) را شرکت نداد می‌فهمیم که نفس پیامبر (ص) در این آیه امیرالمؤمنین (ع) است و این امتیاز را در قرآن به او بخشید. مأمون گفت: وقتی جواب آمد سؤال از بین می‌رود».لَهُ الرِّضَا (ع) لَیْسَ یَصِحُّ مَا ذَکَرْتَ .. وَ ذَلِکَ أَنَّ الدَّاعِیَ إِنَّمَا یَکُونُ دَاعِیاً لِغَیْرِهِ کَمَا أَنَّ الْآمِرَ آمِرٌ لِغَیْرِهِ وَ لَا یَصِحُّ أَنْ یَکُونَ دَاعِیاً لِنَفْسِهِ فِی الْحَقِیقَهًِْ کَمَا لَا یَکُونُ آمِراً لَهَا فِی الْحَقِیقَهًِْ وَ إِذَا لَمْ یَدْعُ رسول‌الله (ص) رَجُلًا فِی الْمُبَاهَلَهًِْ إِلَّا امیرالمؤمنین (ع) فَقَدْ ثَبَتَ أَنَّهُ نَفْسُهُ الَّتِی عَنَاهَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ فِی کِتَابِهِ وَ جَعَلَ حُکْمَهُ ذَلِکَ فِی تَنْزِیلِهِ قَالَ فَقَالَ الْمَأْمُونُ إِذَا وَرَدَ الْجَوَابُ سَقَطَ السُّؤَالُ. ( فصول المختاره /۳۸ . و بحار، ج۱۰، ص۳۵۰/ ج۳۵، ص۲۵۷/ ج۴۹، ص۱۸۸)
در روایت دیگری که شیخ صدوق در عیون نقل میکند ، امام کاظم (ع) با هارون درباره آیه مباهله سخن میفرماید. (عیون ، ج۱ ص۳۸)


🔸 ماندگارهای مباهله

✅ ۱ ) نشانه ماندگارِ عظمت اسلام در برابر مسیحیت است . چون مسیحیت با پذیرش حقانیت اسلام ، از پیامبر درخواست عدم تحقق مباهله را کردند و پیامبر هم پذیرفت.

✅ ۲ ) روز مباهله ، روز عظمت عینیِ شیعه از ملکوت تا ناسوت است .
آیت الله استادجوادی آملی میفرمودند:
از مفاخر ما شیعه آیه مباهله است كه باید این روز را گرامی داشت، اینها جزء اعیاد رسمی ماست اینها جزء مفاخر و مدارك ماست اینها جزء دین ماست، این روزها را باید به رسمیت شناخت.

✅ ۳ ) در مباهله ، خدای سبحان فضیلت اهل بیت را ، بصورت میدانی و عینی به همگان نمایان نمود.
و این ادعای ما شیعیان نیست ، بلکه اهل سنت از محدثین و مفسرین و مورخین بنامشان مانند ؛ مسلم و احمدحنبل و طبرانی و حاکم و ثعلبی و کلبی و فخررازی و زمخشری بر اساس روایت "صحیح مسلم" (ج۱۸۷۱/۴) به آن باور دارند .

✅ ۴ ) خدای سبحان و عزیز ، با صدای رسا در قرآنش ، حضرت علی را بعنوان "جان" پیامبر معرفی کرد.
و مهم این است که وقتی حضرت علی ، جان حضرت پیامبر شد ، دیگر "مقام نفسِ نفیس" آن جناب و مقامات او را ، خواهد داشت که خود سخنی دیگر و تحقیقی متفاوت را می طلبد .
و در واقع طبق بیان امام رضا (ع) بزرگترین امتیاز امام علی در قرآن است ؛
در همان روایت به نقل شیخ مفید در کتاب فصول المختاره که متذکر شدیم ؛ آیه مباهله به عنوان بزرگترین فضیلت قرآنی امیرالمومنین (ع) مطرح میباشد.
بخشی از روایت چنین است ؛ روزی مأمون به امام رضا (ع) گفت: «بزرگ‌ترین امتیاز امیرالمؤمنین (ع) را که شاهدی از قرآن بر آن دلالت کند، برایم توضیح ده».

امام رضا (ع) فرمود: «امتیاز مباهله که خداوند در قرآن می‌فرماید: "فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ" را بیان کرد.
در فضیلت حضرت امیر (ع) ، قله کمال در اینجا نهفته است که اولا ؛ سخن خدا در قرآن مطرح است. و ثانیا ؛ امام رضا با استفاده از آیه ، تصریح فرمود ؛ که امیرالمومنین ؛ جان حضرت پیامبر است ؛ " اذ جعل نفس علی کنفسه ." (عیون ، ج ۱ص۲۳۲)
بله متاسفانه قاضی عبدالجبار همدانی در کتاب المغنی گوید؛ بعضی از شیوخ ما میگویند علی در میان مباهله نبوده ! (ج ۲۰ ص ۱۵۹)
پاسخ جناب سید مرتضی در کتاب الشافی جالب است که مینویسد : جناب قاضی عبدالجبار ! شما کتاب داری و استاد هستی ، بگو که این مشایخ شما کیست که در مقابل اجماع مورخین و مفسرین‌ ایستاده است و میگوید علی در مباهله حضور نداشته !

✅ ۵ ) علامه طباطبایی از پایان آیه مباهله تحلیل مهمی دارد ، و آن این است که اصحاب مباهله شنونده و تماشاچی و یا آمین گو نبودند ‌! بلکه اینها حرف داشتند یعنی ؛ فاطمه زهرا حرف دارد و امام حسن حرف دارد و امام حسین حرف دارد ‌. و آنان با یک اندوخته از سخنان وحیانی پا به عرصه مباهله گذاشتند . و بازگشت این تحلیل بدین جهت است که خدا فرمود: " لعنه الله علی الکاذبین" ؛ عنوان 'صدق و کذب' درباره کسی است که حرف بزند و اگر اهلبیت (ع) تماشاچی بودند و حرفی نداشتند که عنوان صدق و کذب درباره آنان صادق نبود.

✅ ۶) طلب لعن با اجرای لعن متفاوت است؛ در آیه مباهله آمده ؛ ﴿ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَهَ اللّهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ﴾. یعنی ما قرار میدهیم برای کاذبین لعنت که دوری از رحمت و گرفتارشدنِ در عذاب است .

استاد عزبز حضرت آیت الله جوادی میفرمودند: مطالب فراوانی درباره این تعبیرات قرآنی هست که اولاً اینها «مستجاب الدعوه»اند و ثانیاً اجرای این دعوت هم به اذن خدا به دست اینها انجام می‌شود که اینها از خدا لعنت نمی‌خواهند، اینها به اذن خدا لعنت خدا را بر افراد جاری می‌کنند و این لعنت که بُعد از رحمت است و عذاب الهی است، به دست اینها حاصل می‌شود.

.

✅️ ۷ ) تثبیت ائمه به عنوان فرزندان رسول الله
ابواحمد هانی از پدرش در حدیثی از امام موسی‌کاظم (ع) نقل می‌کند که امام هفتم فرمود: بر هارون وارد شد و او گفت: به چه سبب برای خاصّه و عامه‌ی تجویز کرده‌اید که شما را به رسول‌خدا (ص) نسبت بدهند و به شما ائمّه بگویند و خلاصه شما را پسرانِ رسول‌خدا (ص)بدانند ؟! و حال آنکه شما فرزندان علی (ع) هستید و مرد را نسبت به پدرش می‌دهند و اصل نطفه از پدر است و فاطمه (س) دختر رسول (ص) طرف آن است و پیغمبر (ص) جدّ شما از جانب مادر شما است ...». امام کاظم (ع) فرمود : بدلیل این آیه‌ی شریفه: نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ؛ هیچ‌کس ادّعا نکرده است که پیامبر اکرم (ص) در هنگام مباهله با نصاری کسی را به‌جز علیّ‌بن‌ابی‌طالب (ع) و فاطمه (س) و حسن و حسین (ع) را به همراه داشته . پس مراد از "أَبْناءَنا"؛ همان حسن و حسین (ع) می‌باشد و مراد از "نِساءَنا"؛ فاطمه (س) و مراد از" َأَنْفُسَنا" ؛ علیّ‌بن‌أبی‌طالب(ع) است. (الاختصاص، ص۵۶/ عیون أخبارالرضا ج۱، ص۸۳)
مباهله از مهمترین وقائع تاریخ اسلام است که در نص صریح قرآن مطرح است . و این واقعه بسیار مهم ؛ یکی از برجسته‌ترین روزهای سال است . ولی از غریب ترین ایام زندگی ما است. مباهله این عید بزرگ قرآنی که خدا کرامت فرموده و برای شیعه عظمتی آورده است .

______

پاسخ به شبهات و سوالات در مورد مباهله

✍هادی سروش

🔻باسلام

متن یادداشت حضرتعالی در خصوص مباهله را نشر دادم
برادری سوالات ذیل را مطرح نمود ، ممنون میشوم پاسخی دریافت شود.
ارادت

✅- منظور از ما اعم از زنان ما و فرزندان ما و خودمان که در آیه آمده چیست آیا همسران پیامبر و مسلمانان دیگر هم جزء این موارد هست یا فقط علی ع و حضرت فاطمه و حسنین می شود چه دلیلی از خود آیه بر ادعای شیعه وجود دارد؟
لطفا نظری دارید بفرمایید؟

✅- آیا لعنت فرستادن به یکدیگر یعنی در فرض مسئله پیامبر به مسیحیان و مسیحیان نعود بالله به پیامبر چه فضیلتی داشته و دارد ؟

__


🔻پاسخ به پرسش ها :

✅۱ ) در جریان هر مباهله ای دو گروه متخاصم وارد میشوند .
و این دو گروه میتوانند از خانواده و یا اصحاب و یاران دو طرف متخاصم باشند .

✅۲ ) در جریان مباهله بدستور خدا طبق نزول متن آیه ؛ خانواده مطرح است .

✅۳ ) همسر و یا هر یک از خانواده شخص میتواند در مباهله مندرج باشد اما در مباهله حضرت رسول الله و مسیحیت نجران ، به شهادتِ تحقق و چگونگی وقوع آن ؛ فقط حضرت زهرا به عنوان "زن" و امام حسن و امام حسین به عنوان فرزندان حضور داشتند و امام علی به عنوان "انفسنا" . پس مقصود از تعبیر "نساء" و تعبیر "ابناء" یک فرد مشخص است و اگر دیگرانی مطرح بودند حتما به ضرورت اطاعت از فرمان الهی ، پیامبر رحمت انان را حاضر می ساخت .

✅۴ ) اینکه در مباهله از نزدیکترین و عزیزترین افراد حضور پیدا کنند ، خود دارای راز و رمزی است که آن بدین شکل است که در مباهله آدمی چنان به ادعای خود اعتقادی راسخ دارد که باید حاضر باشد برای اثبات آن ادعا ، از عزیزان خود مایه گذارد و آنان را در لبه خطر قرار دهد .

✅۵ ) اثبات اینکه در جریان مباهله فقط حضرات ؛ امیر و زهرا و حسنین بودند ، از روشنی آفتاب روشن تر است . چون تمام‌مفسران و روایات حکایت شده و تاریخ بر این مطلب به صورت اجماعی گواه است . حتا ۱۰ نفر از سرشناس ترین علماء تفسیر و حدیث اهل سنت‌ ( خارج از کثیری از علماء و راویان غیرمعروف اهل سنت) براین مسئله اتفاق نظر دارند . چه بسا در هیچ مسئله ی مربوط به "ولایت" چنین اتفاقی ایجاد نشده باشد .

✅۶ ) مسئله طلب لعن ؛ در موارد ادعا و اثبات مسائل مربوط به الاهیات است .
در مسائل عمیق اعتقادی ما دو راه داریم تا حقانیت را نمایان کنیم ؛ راه اول اقامه "برهان" ، یعنی ؛ استدلال قوی عقلی است . و راه دوم اثبات مدعا از راه دیدن و شهود .

✅ ۷ ) در جریان مباهله ، "توحید" مطرح است ، این مسئله بسیار پراهمیت بوده و اساس دو مکتب اسلام و مسیحیت را نشانه گرفته ، و در مورد مباهله پیامبر رحمت و مسیحیت مسئله روی توحید رفته چرا که آنان ؛ مسیح را فرزند خدا میدانند. پیامبر طبق آیه ۵۹ آل عمران اقامه برهان و استدلال بر "حق" نمود ولی آنان لجاجت کردند و نپذیرفتند و "باطل" را رها نکردند ! پس میماند یک راه دیگر و آن راه دیدن و شهود حقیقت مطلب است . اینجا بود که مباهله مطرح شد تا "حق" به چشم آید و دیده شود .

✅ ۸) لعن بمعنای طلب عذاب است و در این موارد عذاب دنیوی مقصود است . بدین معنا که دروغگو آشکار شود و گرفتار هزینه دروغ خود شود .
و در آیه مباهله بحث روی لعن و عذاب بر هر دروغگو نیست تا اشکال شود ، بلکه دروغ و دروغگویی است که موضوع مورد مباهله است که "توحید" است .

از لطف شما سپاسگزارم .

https://telegram.me/soroushmarefat

فقرِ جان گیر و هزینه سازیِ دینی  یادداشتی از: هادی سروش

پایگاه اطلاع رسانی وخبری جماران

چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۲ ۰۸:۰۱:۲۵

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

فقرِ جان گیر و هزینه سازیِ دینی

یادداشتی از: هادی سروش

فقرِ جان گیر و هزینه سازیِ دینی

پایگاه خبری جماران، یکی مسئولین ذی ربط از راهپیمائی غدیر دو سخنی گفته که باورش سخت است و اثبات آن به عُهده مدعی است ؛

اول اینکه در این راهپیمائی سه میلیون نفر شرکت کردند!

و دوم اینکه حضور دهه هشتادی ها در این راهپیمائی نشان از علاقه آنان به انقلاب است!!

ای کاش آقایان مسئولین به خبری که در ایام عید غدیر روی خروجی رفت و میتواند با حیثیت حکمرانی،خصوصا حکمرانیِ از نوعِ دینی بازی کند، نظر فرمایند!

و آن خبر این بود که مادری خود وسه فرزندش را بخاطر فقر مسموم کرد و در نتیجه سه فرزند جان سپردند و مادر هم در دربیمارستان بستری است ! واقعا باید برای چنین مصیبتی به خدا پناه برد و گفت : إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ!

شاید شما هم مانند بنده اول این خبر باور نکرده و بخود گفتید؛ مگر میشود ! و خلاصه خواستیم در ضمیر مضطرب خود بگنجانیم که خبرسازی و یا غلو است، اما خبر واقعی بود!

به عنوان کسی لباس روحانیت به تن دارد و همواره زبان و قلم در دفاع از ارزشها و مردم عزیزمان داشته ام ، از درون تا مرز فرو ریختن لرزیم !

تلخی ماجرا اینجاست که در سرزمینیِ سه فرزند بخاطر فقر جانشان ستانده میشود که رسانه هایش علی الدوام تبلیغِ فرزندآوری دارند!

راستی اگر به حضرت امیر(ع) که برای شنیدنِ خبرِ درآوردن خلخال از پای زنی ؛ دق کردن و مُردن را عادی دانسته ، اگر در یکی از روزهای حاکمیتش به وی خبر میدادند بخاطر فقر؛ مادری ، سه فرزندش را کشته چه می کرد؟ چه خطبه ای میخواند و با عواملی که در این موضوع مسئولیت داشتند ، چه میکرد؟

اگر در یک کشوری بخاطر حوادث طبیعی مانند سیل و زلزله ، و یا حوادث غیر طبیعی مانند جنگ چنین رخدادهای تلخی رقم خورد دردکمتری بر قلب انسان مستولی میشود اما درآور آنجاست که در کشوری چنین سانحه ی تلخ تر از زهر رخ میدهد که هرازگاهی رسانه های وابسته شروع به انرژی سوزی میکنند تا یک تجمع میدانی و یا راهپیمایی با بودجه کلان بیت المال را برپا کنند!

چرا از دوران گذشته فاصله گرفتیم ؟ دورانی که در اعیاد بزرگی چون نیمه شعبان مردم با یک نیت خالصانه برای عرض ارادت به محافل دینی رهسپار بودند و یا پرچم کوچکی بر سر درب خانه ها میزدند و یا کوچه ها را با ریسه چراغ های رنگانگ تزیین میکردند تا امواج ارادت خود را به اهل بیت (ع) عرضه کنند ، ولی امروز با بوجه ای که مربوط به همان زنی است خود و سه فرزندش را مسموم کرد تا از چنگال بی رحمِ فقر آزاد شود، کارهای عجیبی بنام دین و اهل بیت (ع) انجام میشود!

مگر نمیدانیم که امامت شیعه؛ بقدری به آرامش و امنیت بدنی و روانی جامعه ی دینی حساس است که "نزاع مالی" بین دو شیعه را برنمی تابد و دستور به رفع آن نزاع با پرداخت وجه به مدعی مال مورد تنازع از محل "خمس" میفرماید، حال چگونه است درجائیکه کار از "نزاع" گذشته و به مرگ و کشتن رسیده ، بوجه هنگفت عمومی برای جشنی بنام اهل بیت (ع) برگزار میشود، آیا امامت شیعه رضایت دارد؟!

این قلم ؛ با حُسن ظن به هر ارادت خالصانه که در آستان مقدس اهل بیت (ع) بکار گرفته شود، شفاف و بدون تعارف دو نکته را به حکم وظیفه انسانی و صنفی تقدیم میکنم ؛

یکم ؛ امام باقر(ع) فرمود: " ما را وسیله کسب (مال و شهرت و قدرت) قرار ندهید."

و دوم ؛ بنده هرچه گشته ام روایتی و گزارشی نیافتم که اهل بیت (ع) و خصوصا حضرت امیر (ع) که حدود پنج سال حکمرانی داشت، بر کثرتِ عددیِ مناسک واجبی چون؛ نماز و حج و یا شعائر ممدوحی چون اعتکاف و تجمع و.. افتخار آفرینانه سخنی بفرمایند، اما در مقابل ، راجع به "فقرزدایی" در منطقه حکمرانی خود با افتخار اعلام نمود ؛ "در حکمرانی من؛ کسی با شکم گرسنه و فاقد سقفی برای آرامش شبانگاهی وجود ندارد".

اگر داعیه حکومت از نوع دینی داریم ؛ ملاک این سخن امیرالمومنین (ع) است.

سخن آخر ؛ آقایان ، این جملات دردمندانه حضرت آقای بهشتی (رضوان الله علیه) که بین مردم دست بدست میشود ، شما هم گاهی -فقط گاهی- در نفس خود واگو کنید که آن شهید والاقدر میگفت: "بالا بروید یا پایین بیایید، اصلاً قرآن را بر سر جامعه ای پهن کنید، مادام که در آن جامعه در یک سو گرسنه بیچاره از سرما لرزان وجود دارد، از سوی دیگر متنعمان برخوردار از همه چیز، این جامعه لجن است. تمام چهره اش را هم که با قرآن بپوشانید باز لجن است."

فراموش نکنیم ؛ "مردم میفهمند"

والسلام علی من اتبع الهدی

استاد هادی سروش: اقیانوس وجود علی (ع) سواحل متفاوتی دارد

Shafaqna | Shia News Association

زمان انتشار : 16 تیر ,1402 | ساعت : ۲۱:۱۵ | کد خبر : 1607097 | پرینت

استاد هادی سروش: اقیانوس وجود علی (ع) سواحل متفاوتی دارد / جایگاه بحث فضائل امیرالمومنین و جریان غدیر و سقیفه / دفاع استاد مطهری از روش علامه امینی / انتشار علوم بجا مانده از امام علی در توحید ، اخلاق و حقوق نیاز انسان و دنیای امروز است .

شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش گفت : امیرالمومنین اقیانوس بزرگی است سواحلی در شرق و غرب دارد، عده ای تشنگان در سواحل هستند و بخشی دیگر غواصان و شناگران این اقیانوس هستند که البته همیشه تعدادی در تاریخ بوده اند چون توان غواصی در آن بزرگ شخصیت بشریت طاقت فرساست.

تشنگان فضائل امیرالمومنین(ع)

به گزار ش شفقنا، حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در محفل جشن عید غدیر با موضوع «تشنگانِ غدیر» بیان داشت : عده‌ای تشنه فضائل امیرالمومنین(ع) هستند و در نشر و تبلیغ و ابلاغ فضائل امیرالمومنین تلاش وافری می‌کنند از آن نمونه جناب ابن شهر آشوب است که ایشان در کتابخانه شخصی خود هزار جلد کتاب فقط در فضیلت امیرالمومنین جمع آوری کرده بود .

ترغیب جامعه به آشنایی با فضائل

وی ادامه داد: ضرورت ترغیب جامعه به آشنایی با فضائل امام یک امر غیر قابل انکار است چرا که روایات متعددی از رسول الله (ص) به دست ما رسیده است که توصیه فرمودند که همواره فضائل امیرالمومنین را گفتگو کنید ، اهل سنت هم نقل نموده اند که حضرت فرمود : «ذکر علی عباده» . نه تنها در منابع مادر در اهل سنت بابی به عنوان «فضائل علی» درج شده ، بلکه برخی از عالمان سنی مانند جلال الدین سیوطی کتاب مستقل در زمینه «فضائل امیرالمومنین» نگاشته اند . پس نتیجه میگیریم که نمی توان به انگیزه پرداختن به جوانب دیگری از زندگی امام علی (ع) دست از نوشتن و گفتن و انتشار فضائل آن حضرت برداشت.
در زمینه فضائل آن حضرت خود نهج البلاغه ساکت نبوده و اشارات مهمی دارد به عنوان نمونه در خطبه ۵ و خطبه ۱۷۵ سخن از توسعه علم امام علی دارد و می فرماید:«اگر بخواهم میتوانم از گذشته و آینده تک تک شما ، شما را مطلع کنم.. و حقائق غیبی در قلبم نهان است که اگر برای تان بگویم مانند ریسمان وسط چاه به لرزش می افتید.»

نام و یاد تلاشگران عرصه تاریخ غدیر

سروش در ادامه با معرفی گروهی دیگر از تشنگان غدیر گفت : کسانی هستند که در بحث‌های تاریخی در رابطه با غدیر و ولایت امیرالمومنین علیه السلام بسیار پر تلاش اند. امروز هم بر اساس همین نگاه در رابطه با علی (ع) شبهات روز درباره غدیر و سقیفه را جمع آوریم کرده و بعد بررسی می‌کنند و در مقام پاسخ برمی‌آیند. روشن است که ما نمی‌توانیم کسانی که در این عرصه یعنی در عرصه مباحث تاریخی امامت و امیرالمومنین تلاش می‌کنند را مورد بی مهری قرار دهیم. البته باید توجه کنیم که برنامه ای که باعث شعله ور شدن اختلاف میان شیعه و سنی باشد ایجاد نشود ، اما اصل حفظ اعتقادات و نشر اعتقادات شیعه یک ضرورت دینی و مکتبی است‌. سخن استاد مطهری این است ؛ «طرفداری از وحدت اسلامی ایجاب نمی‌کند که حقایق کتمان شود؛ آنچه ایجاب می‌کند اولًا توحید صفوف در برابر دشمن است و ثانیاً حفظ زبان از دشنام است.»
در اینجا سکاندار این بحث‌های تاریخی در زمینه غدیر ؛ به تصریح استاد مطهری؛ چنین است که «خوشبختانه در عصر ما محققان بسیاری در شیعه پیدا شده اند که از همین روش پسندیده پیروی می کنند. در رأس همه آنها علامه جلیل آیت الله سید شرف الدین عاملی و علامه کبیر آیت الله شیخ محمد حسین کاشف الغطاء و علامه بزرگوار آیت الله شیخ عبد الحسین امینی مولف کتاب شریف الغدیر را باید نام برد.»

بررسی یک نقل از آیت الله بروجردی

استاد سروش گفت : امروز در فضای مجازی مطلبی دست بدست می شود که حکایت دارد که تلاش های علامه امینی مورد تایید مرجعیت بزرگ آیت الله العظمی بروجردی نبوده و ایشان از روش آقای امینی دلخوش نبودند. بنده در این مورد دو مطلب را به عرض شما می رسانم، اول اینکه باید یک گزارش را بصورت کامل و مستند شنید تا بتوان درباره او نظر داد، و دوم اینکه باید حساب و شرایط زمان را به خوبی بررسی کرد اگر جریانی از یک شخصیت بزرگی نقل شده است باید بررسی کرد در چه زمانی با چه شرایطی بوده است . در این جهت استاد مطهری جمله‌ای دارد که آن جمله به نظرم بسیار راهگشاست، ایشان وقتی میخواهد بصورت اجمالی شرائط روحانیت و علامه امینی را توصیف کند، می‌گوید؛ ما گمان می‌کردیم که کار علامه امینی مخالف با وحدت شیعه و سنی است! این تعبیر «گمان می‌کردیم» نشان از این است که در آن جامعه یک نگاه متفاوتی به علامه امینی بوده و ممکن این نگاهِ متفاوت به مرحوم آیت الله بروجردی هم منتقل شده بوده.
عبارت آقای مطهری این است ؛«گمان می‌رفت که الغدیر برخلاف تز وحدت اسلامی است و علامه امینی مخالف این تز است مانند بسیاری دیگر، ولی کتاب الغدیر نشان می‌دهد که ایشان طرفدار این تز می‌باشند و برخلاف آن هم عمل نکرده‌اند.»

تایید تلاشهای علامه امینی از سوی استادمطهری

استاد مطهری که از شاگردان و متاثران از تفکر استادش آیت الله بروجردی است با آگاهی اظهار میکند ؛ «علامه امینی طرفدار وحدت اسلامی هستند و با نظری وسیع و روشن‏‌بینانه بدان می‌‏نگرند و ما این همه را خدمت به دین و اعلای کلمه حق و احیای امت اسلامی می‌شماریم. الغدیر و محتویات غنی آن، چیزی است که سزاوار است هر مسلمانی از آن آگاهی یابد، تا دانسته شود چگونه مورخان کوتاهی کرده‌اند و حقیقت کجاست. آری آن بود وجهه نظر علامه امینی درباره مسئله‌ مهم اجتماعی عصر ما، و این است عکس‌‏العمل نیکوی آن در جهان اسلام.»

معرفی امام علی بدون هیاهو و اختلاف افکنی

هادی سروش گفت : پس تخطئه تلاش علمی در زمینه واقعیت های تاریخی در رابطه با غدیر درست نیست و البته باید با هوشمندی و دور هیاهو و اختلاف افکنی و کارهای سیاسی باشد . این روش را ما از خود حضرت امیر در نهج البلاغه می آموزیم که امام (ع) حق خود را نه فراموش کرد و از آن گذشت و نه وسیله ای برای اختلاف در صفوف مسلمین قرار داد ، از یک طرف در برابر پیشنهاد عباس و ابوسفیان به طرح ادعا در برابر سقیفه ایستاد و درخطبه پنجم فرمود : «شقوا امواج الفتن بسفن النجاه» ، و از طرف دیگر از مظلومیت خود در خطبه ۱۷۲ گفت : «مازلت مظلوما» و یا طبق خطبه ۲۰۲ در لحظه دفن حضرت زهرا (س) روضه مظلومیت را سوزناک خواند و بر تارک تاریخ نقش بست.
پس هم کسانی که فضائل امام را تبیین و تبلیغ میکنند تشنگان غدیر هستند و هم کسانی که در حقانیت امام علی با تمسک به تاریخ در تلاش هستند و نفی این دو نه تنها کمکی به مکتب علوی نمیکند بلکه روزنه ایجا شکاف در اعتقادات شیعه را رقم میزند.

تلاش برای شناساندن علی به دنیا

استاد سروش گفت: بله گروه سومی هستند که بسیار ارزشمندند و از تشنگان غدیر هستند و آنان کسانی هستند با تلاش عاقلانه و آگاهانه و علمی میخواهند نام امام علی نه تنها برای شیعه بلکه برای سنی ها و بلکه برای بشریت بدرخشد. در اینجاست نام امام خمینی در صدر این گروه است همانطوریکه باید از آیت الله بروجردی نیز نام ببرم. او بود که با زحمات و تلاش های پر توانش توانست نگاه الازهر مصر و جناب شلتوت را به علی (ع) و مذهب شیعه تغییر دهد و مذاهب اربعه که مورد قبول آنان بود را به مذاهب خمسه ، یعنی حقانیت علمی مذهب شیعه تغییر دهد. و این رسالت مهم دیگری برای حوزه های علمیه است، کدام فخر از این بالاتر که به گونه ای حکمرانی علی و نهج البلاغه او به دنیا معرفی شود که عهدنامه مالک اشتر به عنوان سند مقبول در سازمان ملل طرح شود .

وظیفه امروز ما

وی گفت : آنچه امروز امام علی بر عهده ما دارد به حکم «اعینونی بورع واجتهادوعفهوسداد» که در نامه ۴۵ آمده ، یک ارتباط خالصانه و خالی از هرگونه اعوجا با حضرت امیر است که در خطبه ۱۱۸ فرمود: «فاعینونب بمناصحهخلیهمن الغش و سلیمهمن الریب» . اگر چنین باشیم به حکم خطبه ۱۲ نهج البلاغه ؛ قطعا در لشکر آن حضرت بوده و به تصریح امیرالمومنین مانند اصحاب وفادارش از مجاهدات انان بهرمندیم که فرمود:«شهدنا هذا اقوام فی اصلاب الرجال و ارحام النساء سیرعف بهم الزمان یقوی بهم الایمان.»

انتهای پیام

fa.shafaqna.com

شفقنا در شبکه های اجتماعی: توییتر | اینستاگرام | تلگرام

لینک کوتاه خبر : https://fa.shafaqna.com/?p=1607097

خبر مرتبطخبرهای بیشتر از این خبرنگار

۱۲ حاجت مهم در روز عرفه از دیدگاه امام سجاد(ع)؛ نوشتاری از استاد هادی سروش

ارتباط بین «باقر العلم» و «مدینه العلم»/ نوشتاری از استاد هادی سروش

«الجواد ، جواد فی کل حالاته»/ یادداشتی از هادی سروش

هادی سروش: لعن افراد در تریبون و رسانه بخاطر تفاوت های سلیقه ای با معیار ایمان هم خوانی ندارد

بسته شدن درب مساجد را در علل زیر بجوئید! : نوشتاری از استاد هادی سروش

رویکرد امام رضا (ع) به «امامت واجتهاد» به عنوان پایگاه مستحکم علمی و عاطفی شیعه: نوشتاری از استاد هادی سروش

هادی سروش در تبیین حکمرانی بر محور نهج البلاغه ؛ باید مبانی امام عرضه شود؛ این دفاع از امام است

پایگاه اطلاع رسانی وخبری جماران

هادی سروش در تبیین حکمرانی بر محور نهج البلاغه گفت ؛ باید مبانی امام عرضه شود؛ این دفاع از امام است

همایش امام خمینی و حکمرانی بر محور نهج البلاغه ر حرم مطهر امام خمینی (س)


هادی سروش :

علی (ع) آزاد شده از تمام قیود شبیه ندارد / در حکمرانی علی (ع) دعوت به نظر دادن و نقد کردن است / اطاعت از حکمران مطلق نیست / امام خمینی از آینده پیش بینی جامعه منتقدداشت/ مذمت امام علی از جامعه ای که اطلاع رسانی نشود/ سهم خواهان و متحجران مانع حکمرانی امام علی / نقدهای پوپولیسمی بر امام راحل



به گزارش خبرنگار جماران، حجت‌الاسلام و المسلمین هادی سروش نیز در این نشست گفت:

🔸اساس حکمرانی در قرآن

اساس حکمرانی در آیه 41 سوره حج قرآن شریف آمده است. رشد معنوی، توسعه اقتصادی، ترویج اخلاق و ممانعت از فساد چهار محور مربوط به حکمرانی دینی است. نهج البلاغه در شرح آیه 41 سوره حج است و این چهار محور را روشن می‌کند.

🔸علی مثل و شبیه ندارد

کسی نه مثل علی است و نه شبیه علی است و نه می‌تواند شبیه او شود. امام خمینی(س) می‌فرمایند «می خواهیم شبیه او، نه شبیه نزدیک او، لکن شبیه بسیار دور باشیم؟! کسی نمی‌تواند یک هزارم شبیه علی شود».

🔸بی ارزش بودن حکمرانی

این استاد حوزه و دانشگاه تأکید کرد: امیرالمؤمنین(ع) در خطبه 33 حکمرانی را کفش پاره‌ای می‌داند، در خطبه سوم آب بینی حیوانی و در کلمه 236 از کلمات قصار «روده خوک در درست جزامی معرفی می‌کند. لذا امام خمینی(س) در کتاب ولایت فقیه می‌فرمایند و در بیاناتشان هم هست که حکومت و حکمرانی فی نفسه هیچ ارزشی ندارد. بعد می‌فرمایند اگر بتوان جلوی ظلم را گرفت، آن حکمرانی ارزش پیدا می‌کند.

🔸حضرت علی می فرمایند حکمران باید آزاد شده از قیود باشد؛ هدف حکمرانی او رها کردن بشر از تمام بردگی هاست

وی با اشاره به اینکه امام خمینی(س) در وصیتنامه امیرالمؤمنین(ع) را «آزاد شده از قیود» معرفی می‌کند، افزود: می‌فرمایند حکمران باید آزاد شده از قیود باشد و هدف حکمرانی او رها کردن بشر از تمام بردگی‌هاست. روح او آنقدر بزرگ است که زمام از حجاز، مصر و ایران را دارد و ذره‌ای در روح او تأثیر نمی‌گذارد. اینها نگاه امام راحل به امیرالمؤمنین(ع) است. یادمان باشد مبنای امام این است که کسی یک هزارم علی هم نمی‌تواند شود.

🔸عدالت و نشانه عدالت در جامعه

هادی سروش اظهار داشت: اگر بخواهیم حکمرانی را از نهج البلاغه استنباط کنیم، یک راه این است که نگاه کنیم به فرمایشات منضبط مثل عهدنامه مالک اشتر نگاه کنیم که در رابطه با حکمرانی است. اما راه دوم تشخیص محورهای حکمرانی در نهج البلاغه این است که باید کل نهج البلاغه را مطالعه کرد تا در میان کلمات امیرالمؤمنین(ع) انسان متوجه شود اینجا نگاه امیرالمؤمنین(ع) به مسائل سیاسی است.
وی با تأکید بر اینکه تابلوی امیرالمؤمنین«عدالت» است، تصریح کرد: حضرت امام با اشاره به خطبه 127 نهج البلاغه می‌فرمایند که حضرت امیر(ع) دو نفر را قطع دست می‌کند و این قدر عاطفه و محبت می کند که آن دو از مداحان حضرت شدند؛ این معنای عدالت است. عدالت در جامعه یعنی اینکه مجرم وقتی هزینه جرمش را پرداخت کرد، چنان مورد لطف حکرمانان می‌شوند که به کلی علاقه‌مند به سیستم حکمرانی می‌شود؛ و بعد امام می‌فرمایند این معنای عدالت است. اگر جامعه اینچنین بود، عدالت برپا است.

🔸دفاع از امام با ارائه مبانی امام

این استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: به عقیده من امروز دفاع از امام خمینی(س) همین است که باید مبانی امام عرضه شود. کسانی که سیره و نگاه امام را تقطیع می‌کنند، بدون نگاه به شرایط و تاریخی که امام یک روشی را برای حکمرانی انتخاب کردند، به امام جفا نمی‌کنند و دارند به مردم، حوزه‌های علمیه و عدالت جفا می‌کنند.

🔸اطاعت مطلق ما در اسلام نداریم، مگر از حضرت حق

وی با اشاره به اینکه در لا‌‌به‌لای نهج البلاغه بحث «اطاعت از حکمرانان» مطرح است، گفت: در نامه 30 نهج البلاغه ببینید مردم چه ارزشی در نگاه امیرالمومنین(ع) و حکمرانی ایشان دارند. می فرمایند اگر بناست که اطاعتی در جامعه شکل بگیرد باید چهارچوب مشخصی داشته باشد. مشخص و واضح که وقتی آحاد شهروندان اطاعت از حاکم می‌کنند، با طیب نفس بگویند ما به خاطر رسیدن به آن نتیجه اطاعت می‌کنیم.
هادش سروش ادامه داد: امیرالمؤمنین(ع) در نامه 38 می‌فرمایند «ما در اسلام اطاعت مطلق نداریم، مگر از حضرت حق». امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید گوش کنید، اطاعت کنید تا آنجایی که حق است. از کسی اطاعت کنید که بعدا پوزش نخواهید! وقتی می‌گویند «ما همه سرباز توییم خمینی»، امام راحل مطابقه با نهج البلاغه فرمود «نه من سرباز شما هستم، نه شما سرباز من هستید»!

🔸امیرالمومنین به جامعه و مردم و شهروندان اجازه نقد می دهند، آن هم در اوج عصمت! غیر از این استبداد و خیانت است

وی با تأکید بر اینکه امیرالمؤمنین در اوج مقام عصمت به جامعه، هموطنان و شهروندان اجازه فکر کردن می‌دهد و دعوت به فکر می‌کند، اظهار داشت: یک عده‌ای در زمان جنگ صفین گفتند ما می‌خواهیم درباره جنگ شما تحقیق کنیم و بعد وارد شویم. هر حکمرانی باشد می‌گوید تحقیق چیست؟ چرا می‌خواهید بهانه بگیرید؟ امیرالمؤمنین(ع) فرمود اینکه بنشینید و فکر کنید و حق را تشخیص دهید، تمام دیانت و فقاهت در دین همین است؛ و بعد هم فرمودند غیر از این راه خیانت، جور و استبداد است.
امیرالمؤمنین(ع) اجازه تأمل و تحلیل به مردم می‌دهد و آنها را دعوت می‌کرد به اینکه در مورد حکمرانی ما فکر کنید و نظر بدهید.
این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به اینکه امیرالمؤمنین(ع) مردم، جامعه و شهروندان اجازه نقد می‌دهد، گفت: نامه 57 نهج البلاغه به کوفیان است. امیرالمؤمنین(ع) نوشت بررسی کنید و اگر من رفتارم درست است و مثبت ارزیابی کردید، کمکم کنید. اگر ارزیابی ما مثبت نبود زندان برویم؟! محروم شویم؟! حذف شویم؟! ادامه فرمایش امیرالمؤمنین(ع) این است که اگر در رفتار من خطایی دیدید، بیایید و مرا نقد کنید. خطبه 216 نهج البلاغه می‌فرماید گفتار حق خودتان را از من مخفی نکنید و مشورت‌های عادلانه خودتان را به من برسانید؛ من خودم را فراتر از خطا نمی‌بینم.


🔸امام در پاریس فرمود که جامعه فردا جامعه ی منتقد است

وی یادآور شد: امام خمینی(س) در پاریس فرمودند «جامعه فردا جامعه‌ای ارزیاب و منتقد است». بعد یک جای دیگر خودشان فرمودند «من اگر یک پایم را کج گذاشتم، ملت موظفند بگویند پایت را کج گذاشته‌ای».

🔸مذمت امام علی از جامعه ای که اطلاع رسانی نشود

هادی سروش گفت: امیرالمؤمنین(ع) یکی از نقاط ضعف حکومت بنی امیه و معاویه را در خطبه 51 نهج البلاغه معرفی کرده و می‌فرماید حاکمیت اموی جلوی اطلاع‌رسانی را در جامعه گرفته‌اند و اجازه اطلاع‌رسانی و آگاهی به مردم نمی‌دهند. در خطبه 93 هم می‌فرمایند اگر کسی بخواهد نسبت به حقوق خودش آگاه شود، آزارش می‌دهند.

🔸امام فرمود مطبوعات آنچه ملت می خواهند بنویسد/ خط امام هزینه دارد

امام خمینی(س) هم می‌فرمایند «باید مطبوعات آنچه ملت می خواهند بنویسد». احزاب حرفشان را می‌زنند اما امام می‌فرمایند رسانه‌های عمومی باید آنچه ملت می‌خواهد را بنویسند.

🔸خط امام هزینه دارد

وی تأکید کرد: این حکمرانی در نهج البلاغه که مستندا عرض کردم و این فرمایشات امام، مخالفان جدی دارد. علی(ع) را راحت نگذاشتند و حرکت در خط امام راحل هم راحت نیست. آیت‌الله جوادی سال اول بعد از رحلت امام فرمودند اینهایی که داعیه خط امام دارند، منتظر باشند، باید جام زهر بخورند. خط امام هزینه دارد و از دو سوی حمله می شود که یک سوی آن سهم‌خواهان هستند. سهم‌خواهان در جامعه فساد و تخریب می‌کنند.

🔸سهم خواهان و ایجاد فساد درجامعه

این استاد حوزه دانشگاه یادآور شد: امام در جملاتشان دارند که من نجف بودم و منافقین 20 روز ملاقات پی در پی با من داشتند و از قرآن و نهج البلاغه برای من می‌خواندند تا مرا اغفال کنند. این سهم‌خواهان حالا هم هستند و هجمه‌های شدید پوپولیسمی، عوام‌زدگی و بسیار سست بر علیه امام دارند. سند ارائه می‌کنند که بعد از فتح خرمشهر امام می‌خواست پایان جنگ را اعلام کند؛ این سند جدیدا به وسیله مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام منتشر شد، که امام آن را خط زده است.

🔸تحجر یعنی حکمران با داعیه ی دین داری وارد منطقه ی فراغ شهروندان و عموم جامعه شود

وی افزود: بخش دوم کسانی که در مقابل این حکمرانی قرار دارند «متحجران» هستند؛ اینها هم دست بر نمی‌دارند. امام مگر نفرمود پدر پیرتان از این متحجران خون دلی خورده که از کسی نخورده است؟ شما فکر می‌کنید اگر 10 سال حکمرانی امام نبود ما امروز از دست متحجران تلویزیون و سینما داشتیم؟! چیزی به اسم هنر داشتیم؟! ورود زنان به عرصه جامعه داشتیم؟! تمام اینها را امام مطرح کرد و هزینه‌اش را هم داد. حتی اشاره هم نمی‌‌خواهم بکنم که از قم چه نامه‌ای به امام نوشتند و بعد امام آن نامه را با نامه چه کسی مقایسه کرد.
هادی سروش اظهار داشت: تحجر یعنی حکمران با داعیه دین‌داری وارد منطقه فراغ شهروندان و عموم جامعه شود. مردم یک منطقه‌ای دارند که به قول شهید صدر فقه برای آنها فراغ اعلام کرده و می‌توانند زندگی عادی خودشان را داشته باشند. اگر حکمرانی این منطقه را از مردم گرفت یا تحدید کرد، تحجر می‌شود؛ و هنوز هم هست !

منبع جماران

http://soroushmarefat.blogfa.com/post/1378

https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1599769

بمناسبت ۱۴ تیر روز قلم  🔰 بیشترین نفع بشر از "قلم"  ✍ هادی سروش

‍ ‍ 🌹 بمناسبت ۱۴ تیر روز قلم

🔰 بیشترین نفع بشر از "قلم"

✍ هادی سروش


✅افتخار اسلام و قرآن این است که "دین قلم" است .

✅خداوند متعال به "قلم" قسم خورده است: «ن وَ الْقَلَمِ» (قلم/۱) ولی به ابزارهای مهم حیات آدمی مانند آب و یا شمشیر و .. قسم نخورده ! چرا ؟

✅ قسم به قلم شاید به این علت باشد ؛
قلم ؛ زبان دوم انسان است.
قلم ؛ با عقل و معرفت و احساس انسان ها حرف میزند.
قلم ؛ اندیشه و معرفت صاحب خود را نمایان میکند.
قلم ؛ ریشه رشد و پیشرفت ، پیروزی و آرامش است.
قلم ؛ فرهنگ وتمدن ها،تجربه های تلخ وشیرین را ماندنی میکند.
قلم ؛ تئوری ها و یا فرضیه ها را به نام "علوم" جاودانه میکند.
قلم ؛ سازنده است .
قلم ؛ واقعیت ها را آشکار می کند.
قلم ؛ آشکارها را نهان می کند.
قلم ؛ شخصیت ساز است .
قلم ؛ هویت دروغین راازصاحبش می ستاند.
و البته ؛
قلم ؛ میتواند تباه کننده همه ارزش ها باشد.
خلاصه قلم ؛ معجزه ها میکند.

✅ پیامبر اکرم (ص) فرمود:
«سه صدا است که حجاب ها را پاره می کند و به پیشگاه با عظمت خدا می رسد ؛ صدای گردش قلم های دانشمندان به هنگام نوشتن و صدای قدم های مجاهدان در میدان جهاد و صدای چرخ نخ ریسی زنان پاک دامن /صریر الأقلام العلماء و وطی اقدام المجاهدین و صوت مغازل المحصنات.»

✅استاد ما حضرت آیت الله شبیری زنجانی میفرمودند : آیت الله گلپایگانی به محضر آیت الله بروجردی عرضه داشت ؛ آيا شما حديث «مِدادُ الْعُلَماءِ اَفْضَلُ مِنْ دِماءِ الشُّهَداءِ؛ مركّب قلم دانشمندان بهتر از خون شهيدان است.» را صحيح مي‌دانيد؟ ایشان فرمود: آري . آقای گلپايگاني فرمود: شما كتاب جامع احاديث الشيعه را تحرير كرده‌ايد، بنابراين طبق اين حديث، به اجر بالاتر از شهادت خواهيد رسيد. آقاي بروجردي فرمود: بله، اميد به اين كتاب دارم.

به اين ترتيب آيت‌الله بروجردي (ره) در میان انبوهی از اقدامات خیرو نیک اش ، امید به "قلم" دارد و اوج احترام و ارزش قلم را تأييد میکند .

✅امام خمینی (ره) گوید: «آن قدر که بشر از قلم های صحیح نفع برده است، از چیز دیگر نبرده است..»

✅امروز که حکمرانان مدعی حکمرانی دینی هستند ، انتظار میرود به اهل قلم احترام گذاشته و از حمایت های معنوی آنان را بهرمند کنند ، چراکه هویت "اهل قلم" در راستای "نفع بشر" است. بدیهی است "اهل قلم" که رسالت شان؛ تقویت ارزشهاست، گاه ضرورتاً باید "قلم به نقد" زنند و میزنند تا از دین حراست کرده و نیز از حقوق شهروندان حمایت کنند. اینجاست "امنیت قلم" مسئولیت مهم حاکمیت است.

https://telegram.me/soroushmarefat

تفاوت امام هادی (ع) با امامان دیگر: نوشتاری از استاد هادی سروش

Shafaqna | Shia News Association

تفاوت امام هادی (ع) با امامان دیگر: نوشتاری از استاد هادی سروش

شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در یادداشتی به اقدامات مهم و منحصر امام هادی (ع) اشاره کرد و آورده است: اساس کار «امام» در مقام «امامت» رهبری فکری جامعه است و وقتی شرائط مقتضی باشد و مردم ظرفیت مناسبی از خود نمایان کنند این رهبری فکری به تمام شئون اجتماعی، سیاسی انسان ها می رسد.

فقط در یک مدت کوتاه جامعه برای رهبری اجتماعی و سیاسی به «امام» روی خوش نشان داد و آن دوران حُکمرانی حضرت امیر (ع) بود که محصول آن نهج البلاغه است.

در دوران های دیگر که چنین ظرفیتی در جامعه دیده نمی شد؛ «امام و امامت» به رهبری فکری بشریت پرداخته و انسان های تشنه به جام معرفت را سیراب نمود. در اینجاست که مشاهده می کنیم هر کدام از ائمه اطهار(ع) در مقام تفسیر یک آیه یا چند آیه قرآن و نیز واگو نمودن و تبیین سنت رسول الله (ص) بر آمده است.

تفاوت حضرت هادی (ع) با امامان دیگر در تفسیر کامل «امامت» است. توضیح مطلب این است که وجود مبارک امام هادی(ع) با ارائه «زیارت جامعه کبیره» کلّ امامت را تبیین و تشریح نمود.

به بیان استاد علامه جوادی آملی؛ «زیارت جامعه تفسیر کل قرآن است چرا عترت همتای قرآن است.» و این سخن استاد کاملا قابل پذیرش است چون وقتی عترت تفسیر شود یعنی کل قرآن تفسیر شده است.

حال که در واقع «زیارت جامعه» تفسیر امامت است که حاوی تفسیر کل قرآن است، باید به اینکه توجه نمود که تفسیر زیارت جامعه از قرآن مانند تفاسیر دیگر نبست که لفظ و معنا و مفهوم را تبیین کند بلکه به تعبیر استاد علامه حسن زاده آملی (ره)؛ «تفسیر انفسی قرآن است.» که قرآن شریف به شکل تحقق عینی در ارواح متعالیه تبیین و تفسیر گشته است.

در زیارت جامعه اسراری نهفته است که شاید بتوان گفت بهترین کسی که تنوانسته در شرح آن موفق باشد از گذشتگان؛ عارف درودآبادی در کتاب «الشموس الطالعه» است و از معاصران؛ استاد علامه جوادی آملی در کتاب «فنای مقربان» است که در ۱۲ جلد است.

در زیارت جامعه به این نکات باید بیشتر توجه شود:

۱ ) جامعه بشری نیازمند تعالیم و عنایات حضرات معصومین (ع) است؛
وَالْبابُ الْمُبْتَلى بِهِ النّاسُ مَنْ اَتیکُمْ نَجى وَمَنْ لَمْ یَاْتِکُمْ هَلَک.

۲) دوری از ذلت شرک و کفر و اعتقادات سفیهانه به برکت آموزه های ائمه (ع) قابل تحقق است؛
وَبِکُمْ اَخْرَجَنَا اللَّهُ مِنَ الذُّلِّ

۳) قرب آنان به بارگاه الهی میتواند واسطه موثر در رفع ناراحتی ها و نگرانی ها قرار گیرد؛
وَفَرَّجَ عَنّا غَمَراتِ الْکُرُوبِ وَاَنْقَذَنا مِنْ شَفا جُرُفِ الْهَلَکاتِ.

۴) عاملِ تاثیرگذار بر نهان آدمیان در گِروِ توجه آن ذوات مقدسه است:
وَجَعَلَ صَلَواتَنا عَلَیْکُمْ وَما خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ طیباً لِخَلْقِنا وَطَهارَهً لاِنْفُسِنا وَتَزْکِیَهً لَنا وَکَفّارَهً لذنوبنا.

۵) دلیل خلقت و واسطه فیض الهی امامان پاک هستند:
بکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَبِکُمْ یَخْتِمُ وَبِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَبِکُمْ یُمْسِکُ السَّماَّءَ اَنْ تَقَعَ عَلَى الاْرْضِ اِلاّ بِاِذْنِهِ وَبِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَیَکْشِفُ الضُّرَّ وَعِنْدَکُمْ ما نَزَلَتْ بِهِ رُسُلُهُ وَهَبَطَتْ بِهِ مَلاَّئِکَتُهُ.

۶) موظف به دوری از هرگونه ظالم و طاغوت هستیم؛
بَرِئْتُ اِلَى اللَّه عَزَّوَجَلَّ مِنْ اَعْداَّئِکُمْ وَمِنَ الْجِبْتِ وَالطّاغُوتِ وَالشَّیاطینِ وَحِزْبِهِمُ الظّالِمینَ لَکُمْ وَالْجاحِدین لِحَقِّکُمْ وَالْمارِقینَ مِنْ وِلایَتِکُمْ وَالْغاصِبینَ لاِرْثِکُمْ وَالشّاَّکّینَ فیکُمْ وَالْمُنْحَرِفینَ عَنْکُمْ وَمِنْ کُلِّ وَلیجَهٍ دُونَکُمْ.

۷ ) در بارگاه الهی، ارواح و نفوسی والاتر برای دستگیری و شفاعت از اهلبیت (ع) یافت نمی شود؛
اَللّهُمَّ اِنّى لَوْ وَجَدْتُ شُفَعاَّءَ اَقْرَبَ اِلَیْکَ مِنْ مُحَمِّدٍ وَاَهْلِ بَیْتِهِ الاْخْیارِ الاْئِمَّهِ الاْبْرارِ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعاَّئى؛

کار مهم دیگر امام هادی (ع)

انشاء زیارت غدیریه توسط امام هادی (ع) در خور دقت بسیار است. این زیارت مشحون از آیات قران کریم است و ۲۰۶ فضیلت از فضایل بیکران قرآن ناطق حضرت امیرالمؤمنین (ع) در آن وارد شده است. روایت شده که در هر روز، از راه دور و نزدیک می ‌توان خواند. زیارت حضرت امیرالمؤمنین، از زیارت پر فضیلت حضرت سیّد الشّهدا (ع) هم بالاتر است. جناب شیخ عبّاس قمی در مورد زیارت شریف غدیریّه می نویسد: در تمامی زیارات مأثوره، زیارتی به این درجه از صحّت و اعتبار و قوّت سند پیدا نمی ‌شود.

دعایی از امام هادی(ع)

دعای مهمی از حضرت هادی (ع) توسط شیخ طوسی در کتاب «الامالی» رسیده که بعدها جناب ابن فهد حلی در کتاب ارزشمند «عدهالداعی» ذکر نموده و آن دعا برای برآورده شدن حوائج موثر است.

أبو موسی منصوریّ گوید: به حضرت هادی عرض کردم: آقاى من! دعایى به من بیاموزید که به وسیلۀ آن به خدا تقرب جویم. حضرت فرمودند: دعایی است که من آن را بسیار می‌خوانم و از خداوند نیز تقاضا کرده‌ام هر کسی بعد از من آن دعا را نزد مزارم بخواند، او را نا امید نفرماید و آن دعا این است:
« یَا عُدَّتِی عِنْدَ الْعُدَدِ، وَ یَا رَجَائِی وَ الْمُعْتَمَدُ، وَ یَا کَهْفِی وَ السّندُ، وَ یَا وَاحِدُ یَا أَحَدُ، وَ یَا قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، أَسْأَلُکَ اللَّهُمَّ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَهُ مِنْ خَلْقِکَ، وَ لَمْ تَجْعَلْ فِی خَلْقِکَ مِثْلَهُمْ أَحَداً، صَلِّ عَلَى جَمَاعَتِهِمْ، وَ افْعَلْ بِی… و حاجات خود را بخواهد»

ولایت تکوینی امام هادی

در پایان نمونه «ولایت تکوینی» حضرت هادی (ع) را ملاحظه نمایید که قطعاً در تاثیرپذیری نفوس از تعالیم ملکوتی آن امام همام و توسل به آن جناب موثر است؛

حاکمیت ظلم؛ یک روز ۵۰ نفر از برده های سیاه‌ را آورد و به آنان دستور داد؛ وقتی امام هادی (ع) وارد شد، با در آوردنِ ادا و ایجاد فضای تمسخر فضا را به حضرت تنگ کنند! تا قبل از ورود حضرت هادی (ع) پرنده‌های باغ متوکّل سر و صدا بسیاری می‌کردند، وقتی حضرت خواست وارد شود همه‌ی پرنده‌ها ساکت شدند، این ۵۰ غلام سیاهی که هیچ چیزی نمی‌فهمیدند بدون اینکه حرکات تمسخرآمیزی داشته باشند به نشانه نهایت ادب و احترام به سجده افتادند. نقل است که این‌ها را زدند ولی این‌ها از جا بلند نشدند. در یک نقل است که این‌ها را کشتند.

انتهای پیام

fa.shafaqna.com

شفقنا در شبکه های اجتماعی: توییتر | اینستاگرام | تلگرام

لینک کوتاه خبر : https://fa.shafaqna.com/?p=1604809

  • برچسب ها
  • استاد هادی سروش
  • امام هادی(ع)
  • زیارت جامعه کبیره
  • ولایت تکوینی

استاد هادی سروش: «کنار رفتن هم از اقتضائات روحیه انقلابی است»

استاد سروش: با آنچه امام صادق(ع) در «توحید و اخلاق» تبیین کرد، فاصله بسیاری داریم!

《دروغ》 ؛ آیا این رنج را پایانی هست ؟‌!/ نوشتاری از استاد هادی سروش

«لبیک یا حسین» یعنی رهایی از همه قدرت ها: نوشتاری از استاد هادی سروش – بخش هفتم

شرح «لبیک یا حسین» لبیک گویان چراغ هدایت در برابر ظلمت ها باشند/ بخش ششم: نوشتاری از استاد هادی سروش

شرح «لبیک یا حسین» بخش چهارم: نوشتاری از استاد هادی سروش

«دقت های عقلانی و اخلاقی در اجراء احکام دینی و حدود شرعی»: نوشتاری از استاد هادی سروش

شرح «لبیک یا حسین» بخش اول: نوشتاری از استاد هادی سروش

کار مهم و منحصر امام هادی (ع)  ✍هادی سروش


🔰 کار مهم و منحصر امام هادی (ع)

✍هادی سروش


🔸تفسیر امام هادی از امام و امامت


✅ اساس کار "امام" در مقام "امامت" رهبری فکری جامعه است و وقتی شرائط مقتضی باشد و مردم ظرفیت مناسبی از خود نمایان کنند این رهبری فکری به تمام شئون اجتماعی ، سیاسی انسانها میرسد.

✅فقط در یک مدت کوتاه جامعه برای رهبری اجتماعی و سیاسی به "امام" روی خوش نشان داد و آن دوران حُکمرانی حضرت امیر (ع) بود که محصول آن نهج البلاغه است .
در دوران های دیگر که چنین ظرفیتی در جامعه دیده نمیشد؛ "امام و امامت" به رهبری فکری بشریت پرداخته و انسانهای تشنه به جام معرفت را سیراب میکند.
در اینجاست که مشاهده میکنیم هر کدام از ائمه اطهار(ع) در مقام تفسیر یک آیه یا چند آیه قرآن و نیز واگو نمودن و تبیین سنت رسول الله (ص) بر آمده اند .

✅تفاوت حضرت هادی (ع) با امامان دیگر در تفسیر کامل "امامت" است. توضیح مطلب این است که وجود مبارک امام هادی(ع) با ارائه "زیارت جامعه کبیره" کلّ امامت را تبیین و تشریح نمود .
به بیان استاد علامه جوادی آملی ؛ "زیارت جامعه تفسیر کل قرآن است چرا عترت همتای قرآن است." و این سخن استاد کاملا قابل پذیرش است چون وقتی عترت تفسیر شود یعنی کل قرآن تفسیر شده است.

✅ حال که در واقع "زیارت جامعه" تفسیر امامت است که حاوی تفسیر کل قرآن است ، باید به اینکه توجه نمود که تفسیر زیارت جامعه از قرآن مانند تفاسیر دیگر نیست که لفظ و معنا و مفهوم را تبیین کند بلکه به تعبیر استاد علامه حسن زاده آملی (ره) ؛ "تفسیر انفسی قرآن است." که قرآن شریف را به شکلی تحقق عینی در ارواح متعالیه دارد تبیین و تفسیر مینمایند.

✅ در زیارت جامعه اسراری نهفته است که شاید بتوان گفت بهترین کسی که توانسته در شرح آن موفق باشد از گذشتگان؛ عارف درودآبادی در کتاب "الشموس الطالعه" است ، و از معاصران ؛ استاد علامه جوادی آملی در کتاب "فنای مقربان" است که در ۱۲ جلد است .

✅ در زیارت جامعه به این نکات باید بیشتر توجه شود:
۱ ) جامعه بشری نیازمند تعالیم و عنایات حضرات معصومین (ع) است ؛
وَالْبابُ الْمُبْتَلى بِهِ النّاسُ مَنْ اَتیکُمْ نَجى وَمَنْ لَمْ یَاْتِکُمْ هَلَک.

۲) دوری از ذلت شرک و کفر و اعتقادات سفیهانه به برکت آموزه های ائمه (ع) قابل تحقق است؛
وَبِکُمْ اَخْرَجَنَا اللَّهُ مِنَ الذُّلِّ


۳) قرب آنان به بارگاه الهی میتواند واسطه موثر در رفع ناراحتی ها و نگرانی ها قرار گیرد؛
وَفَرَّجَ عَنّا غَمَراتِ الْکُرُوبِ وَاَنْقَذَنا مِنْ شَفا جُرُفِ الْهَلَکاتِ.

۴) عاملِ تاثیرگذار بر نهان آدمیان در گِروِ توجه آن ذوات مقدسه است :
وَجَعَلَ صَلَواتَنا عَلَیْکُمْ وَما خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ طیباً لِخَلْقِنا وَطَهارَةً لاِنْفُسِنا وَتَزْکِیَةً لَنا وَکَفّارَةً لذنوبنا.

۵) دلیل خلقت و واسطه فیض الهی امامان پاک هستند:
بکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَبِکُمْ یَخْتِمُ وَبِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَبِکُمْ یُمْسِکُ السَّماَّءَ اَنْ تَقَعَ عَلَى الاْرْضِ اِلاّ بِاِذْنِهِ وَبِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَیَکْشِفُ الضُّرَّ وَعِنْدَکُمْ ما نَزَلَتْ بِهِ رُسُلُهُ وَهَبَطَتْ بِهِ مَلاَّئِکَتُهُ.

۶) موظف به دوری از هرگونه ظالم و طاغوت هستیم ؛
بَرِئْتُ اِلَى اللَّه عَزَّوَجَلَّ مِنْ اَعْداَّئِکُمْ وَمِنَ الْجِبْتِ وَالطّاغُوتِ وَالشَّیاطینِ وَحِزْبِهِمُ الظّالِمینَ لَکُمْ وَالْجاحِدین لِحَقِّکُمْ وَالْمارِقینَ مِنْ وِلایَتِکُمْ وَالْغاصِبینَ لاِرْثِکُمْ وَالشّاَّکّینَ فیکُمْ وَالْمُنْحَرِفینَ عَنْکُمْ وَمِنْ کُلِّ وَلیجَةٍ دُونَکُمْ.

۷ ) در بارگاه الهی ، ارواح و نفوسی والاتر برای دستگیری و شفاعت از اهلبیت (ع) یافت نمیشود؛
اَللّهُمَّ اِنّى لَوْ وَجَدْتُ شُفَعاَّءَ اَقْرَبَ اِلَیْکَ مِنْ مُحَمِّدٍ وَاَهْلِ بَیْتِهِ الاْخْیارِ الاْئِمَّةِ الاْبْرارِ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعاَّئى؛


🔸کار مهم دیگر امام هادی (ع)

✅ انشاء زیارت غدیریه توسط امام هادی (ع) در خور دقت بسیار است .
این زیارت مشحون از آیات قران کریم است و ۲۰۶ فضیلت از فضایل بیکران قرآن ناطق حضرت امیرالمؤمنین (ع) در آن وارد شده است. روایت شده که در هر روز، از راه دور و نزدیک می ‌توان خواند. زیارت حضرت امیرالمؤمنین، از زیارت پر فضیلت حضرت سیّد الشّهدا (ع) هم بالاتر است. جناب شیخ عبّاس قمی در مورد زیارت شریف غدیریّه می نویسد: در تمامی زیارات مأثوره، زیارتی به این درجه از صحّت و اعتبار و قوّت سند پیدا نمی ‌شود.


🔸دعایی از امام هادی(ع)

✅ دعای مهمی از حضرت هادی (ع) توسط شیخ طوسی در کتاب "الامالی" رسیده که بعدها جناب ابن فهد حلی در کتاب ارزشمند "عدةالداعی" ذکر نموده و آن دعا برای برآورده شدن حوائج موثر است.
أبو موسی منصوریّ گوید: به حضرت هادی عرض کردم : آقاى من! دعايى به من بياموزید كه به وسيلۀ آن به خدا تقرب جويم. حضرت فرمودند: دعایی است که من آن را بسیار می‌خوانم و از خداوند نیز تقاضا کرده‌ام هر کسی بعد از من آن دعا را نزد مزارم بخواند، او را نا امید نفرماید و آن دعا این است:
« يَا عُدَّتِي عِنْدَ الْعُدَدِ، وَ يَا رَجَائِي وَ الْمُعْتَمَدُ، وَ يَا كَهْفِي وَ السّندُ، وَ يَا وَاحِدُ يَا أَحَدُ، وَ يَا قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، أَسْأَلُكَ اللَّهُمَّ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَهُ مِنْ خَلْقِكَ، وَ لَمْ تَجْعَلْ فِي خَلْقِكَ مِثْلَهُمْ أَحَداً، صَلِّ عَلَى جَمَاعَتِهِمْ، وَ افْعَلْ بِي... و حاجات خود را بخواهد»


🔸ولایت تکوینی امام هادی

✅ در پایان نمونه ای "ولایت تکوینی" حضرت هادی (ع) را ملاحظه نمایید که قطعا در تاثیرپذیری نفوس از تعالیم ملکوتی آن امام همام و توسل به آن جناب موثر است؛
حاکمیت ظلم ؛ یک روز ۵۰ نفر از برده های سیاه‌ را آورد و به آنان دستور داد؛ وقتی امام هادی (ع) وارد شد، با در آوردنِ ادا و ایجاد فضای تمسخر فضا را به حضرت تنگ کنند! تا قبل از ورود حضرت هادی (ع) پرنده‌های باغ متوکّل سر و صدا بسیاری می‌کردند، وقتی حضرت که خواست وارد شود همه‌ی پرنده‌ها ساکت شدند، این ۵۰ غلام سیاهی که هیچ چیزی نمی‌فهمیدند بدون اینکه حرکات تمسخرآمیزی داشته باشند به نشانه نهایت ادب و احترام به سجده افتادند. نقل است که این‌ها را زدند ولی این‌ها از جا بلند نشدند. در یک نقل است که این‌ها را کشتند ..

https://t.me/soroushmarefat

آیت الله بهشتی و مظلومیت بعد از مظلومیت! | یادداشت هادی سروش

آیت الله بهشتی و مظلومیت بعد از مظلومیت! | یادداشت هادی سروش

۱۰ تیر ۱۴۰۲

۰ زمان تقریبی مطالعه ۴ دقیقه

بنی امیه و تزریق فسق به متن دین برای استمرار حاکمیت | هادی سروش

هادی سروش طی یادداشتی در وبلاگ خود نوشت:

استخدام واژه مظلومیت برای شهید آیت الله بهشتی از سوی امام خمینی برگزیده شد.
این جمله فرزند برومندش نشان از مظلومیت اوست که میگوید: “خاطر دارم که تا ۴۰ روز پس از شهادت ایشان به شکل مستمر در منزل، و بعدها به طور متناوب، کسانی نزد خانواده می آمدند و به‌خاطر نسبت‌هایی که به ایشان داده بودند، حلالیت‌طلبی می‌کردند.”

🔸اما آنچه امروز میبینیم؛ مظلومیت بعد از مظلومیت است.
این مظلومیت بعد از مظلومیت را میتوان در رابطه با شهید آیت الله بهشتی در مصادیق مختلفی از روش ها و رفتاریِ نرم افزاری تا سخت افزاری دید!

🔸مظلومیت بعد از مظلومیت یعنی اینکه بجای حضور فکری او در جامعه و رسانه های رسمی ، کسانی جایگزین میشوند که در تفکر سیاسی بسیار متصلب و خشِن هستند و به تفسیر “ارهاب” مینشینند و رای مردم را بدون تنفیذ “طاغوت” معرفی میکنند! در حالیکه تمام این موارد در تناقض جدی با مبنای فکری روشنِ شهید بهشتی دارد.
و یا کسانی تریبون دار و رسانه ای میشوند با بضاعت ناقص تحصیل حوزوی؛ جمهوری اسلامی را به “اشعری مسلکی” فرا میخوانند و داعیه ذبح “عدالت درپای ولایت” دارند و “اخلاق را در برابر دین” معرفی میکنند و یا استفاده از روش های نظامی را برای جوانان تئوریزه دینی میکنند!
این موارد و گویندگان آن، دارای تریبون یک روضه خانگی و یا پیج ناشناس نیستند بلکه صاحب آنتن رسانه هستند به عنوان درس اخلاق و یا برنامه های محرم و رمضان روی آنتن زنده و غیر زنده هستند!
اگر اینان جایگزینان شهید بهشتی هستند ، آیا مظلومیت بعد از مظلومیت نیست؟!

🔸 و اما نمونه ای از یک حرکت سخت افزاری که دراین روزها رخ نمایی کرده و نشان از “مظلومیت مستمر بهشتی دارد” مخفی از دیده شما نیست وآن عکس و سخنان گزینشی شهیدبهشتی بر تابلوها و بیلبوردهای بزرگ بر پل های عابر پیاده درباره حجاب است!
شگفتا! بعد از سال ها که خیلی خبری از عکس و تصویر و پخش سخنرانی آن عزیز سفر کرده نبوده یکباره عکس وحرفهای گزینشی او دیده میشود! ای کاش در رابطه با حجاب همه دیدگاه آن شهیدمتفکر را طرح میکردند.
مشکل اینجاست؛ دختر و پسر جوانی که قبل از تولد او “بهشتی” به شهادت رسیده و تصویر مشخص و درستی هم توسط رسانه های سرتاسری ارائه نشده و چهره آرام و متین و مودب بهشتی و روش منطق گرا بهشتی را حس نکرده ، درباره شهیدبهشتی چگونه قضاوت میکندو زیر لب با دیدن آن تابلوهای بزرگ که حامل پیامی ناقص است چه میگوید؟!

🔸 برای درج در تابلوها و بیلبوردها پیشنهاد میکنیم جملات زیر که از آن شهید بزرگوار است درج شود؛

🔺”هیچ حکومتی تحت هیچ عنوانی ، حق ندارد حق آزادی انتقاد از رهبران را از مردم بگیرد ..”

🔺 “چرا نمی خواهیم لمس كنیم كه دعوت به خیر در اسلام شاید ۱۰درصد هم به زبان نبود و شاید بیش از ۹۰ درصدش به عمل بود.”

🔺”مردان و زنان امروز با چشم خودشان می‌بینند که نزدیک به ۱۵ ماه از پیروزی انقلاب می‌گذرد، ولی هنوز در جامعه ما سیرها و خیلی سیرها با گرسنه‌ها و خیلی گرسنه‌ها با هم در جامعه دیده می‌شوند. تا وقتی چنین است جامعه ما اسلامی نیست.”

🔺” اگر مردمی هستند که در یک رفراندوم به قانون اساسی رای و به آن مشروعیت می‌دهند، ممکن است روزی هم این قانون اساسی را نامطلوب بدانند و بخواهند آن را تغییر دهند. شما نمی‌توانید جلویش را بگیرید. بگذارید مردم در برابر هرچیزی که بر خلاف موازین اسلامی می‌بینند، حساس بمانند.‌”

🔺”مگر می‌شود یک جامعه‌ای را بر محور دروغ تا آخر پیش برد؟ عزیز من! .. همین نوجوان‌ها و جوان‌ها که گهگاه فریب دروغ امروزت را می‌خورند، همیشه در این حال نمی‌مانند.”

🔺”بالا بروید یا پایین بیایید، اصلاً قرآن را بر سر جامعه ای پهن کنید، مادام که در آن جامعه در یک سو گرسنه بیچاره از سرما لرزان وجود دارد، از سوی دیگر متنعمان برخوردار از همه چیز، این جامعه لجن است. تمام چهره اش را هم که با قرآن بپوشانید باز لجن است.”

آیا روزی چنین کلماتی همراه با عکس شهید دکتر بهشتی بر بیلبوردهای خیابانهای پایتخت دیده میشود؟!

🔸نمونه دیگر از مظلومیت بعد از مظلومیت آن شهید والاقدر در سکوت رسانه از ارائه هر گونه برنامه مستندی است که بتواند تفکر آزادمنشانه و جذاب شهید بهشتی را با فیلم و تئاتر و مصاحبه به نسل جدید معرفی کند!
مثلا در یک برنامه تلویزیونی فرزنددانشمند ایشان این خاطره را بگوید که در رابطه با انتشار لیست کارکنان ساواک ؛ وقتی فشارهای بسیار زیاد شد و چنین شایع کردند که مرحوم بهشتی به دلیل وابستگی به ساواک مانع انتشار این لیست می‌شود، من نزد ایشان رفتم وگفتم بگذاریدلیست منتشرشود و این‌همه ملاحظه نکنید، هرچه شد شد! ایشان گفت:نه، ما نمیتوانیم چنین کاری کنیم چون از باغ‌بان و آش‌پز تا بازجو نام‌شان آمده واگر آن را منتشر کنیم، اجازه داده‌ایم هرکس به خودش اجازه که بدهد به اسمِ برخورد باساواکی‌ها وارد حریم زندگی این آدم‌ها شود و آنان را آزار بدهد.”
فرض کنید اگر این خاطرات مستند ، خانه به خانه وارد شود چه سوالی در ذهن مخاطبان نقش میبندد؟

🔸میدانید این همه بی مهری به کسی که صاحب فکر و دارای روش بدیع در مدیریت و اهل ایثار و اداره کننده قوه قضائیه و مجلس خبرگان قانون اساسی بوده، ریشه در کجا دارد؟ بله درست است ؛ از یک سوی چهره هایی رسانه ای شده اند که ضعف علمی و تحصیل آکادمیک دارند و ارائه تفکر و روش رفتاریِ شهید بهشتی در چنین حال و روزی برای آقایان مخاطره آفرین است!
و از سوی دیگر ؛ اگر نظرات آیت الله بهشتی عرضه شود باعث کنده شدنِ دلها از شخصیتهای ساختگی شده و مطالبات مردم را بالا میبرد.

🔸سخن پایانی ؛ سنت الهی بر این حقیقت است که چهره هایی که “نور و روشنگری” دارند قابل پوشاندن نیستند چرا که “والله متم نوره”

دو گروه قرآن می‌سوزانند! | هادی سروش

دو گروه قرآن می‌سوزانند! | هادی سروش

۱۰ تیر ۱۴۰۲

۰ زمان مطالعه یک دقیقه

هادی سروش: شهيد مطهرى در روزگار بی‌حجابی و مشروب فروشی، نگران خرافات و تحریف دین بود

حجت الاسلام هادی سروش، استاد حوزه، در یادداشتی با عنوان «دو گروه قرآن می‌سوزانند!» نوشت:

در روزگاری زندگی می‌کنیم که عده ای دست به آتش زدن قرآن می‌کنند و مدعیان حقوق بشر اجازه آتش به حریم مقدسِ بالاترین متن هدایت و اخلاق را می‌دهند!
و از سوی دیگر ؛ کسانیکه بظاهر به قرآن ایمان دارند، به جهت تمتعات و تمنیات نفسانی مفاهیم والای این کتاب هدایت و صلح و امنیت و مدارا را مورد تفسیر به رأی قرار می‌دهند تا خود و سرسپردگانش دو روزی بیشتر از قدرت و ثروت بهرمند باشند!

هر دو گروه در حذف ظاهر و باطن، خط و رسم قرآن شریکند و باعث به بار آمدنِ مصیبت‌ِ انحطاط و انحراف بشریت و دگرگونی ارزش‌های دینی هستند!
امیرالمومنین علی (ع) گروه دوم را مانند گروه اول معرفی کرده و بیم چنین واقعه ای را به جامعه گوشزد نموده و می‌فرماید:

“نزد مردم آن زمان، اگر قرآن بدرستی بخوانند كالايى زيانمندتر از قرآن نيست ، و وقتی معناى كلماتش را برگردانند پر سود است ، … گويى آنان پيشواى قرآن اند، نه قرآن پيشواى آنان. پس، جز نامى از قرآن نزدشان نماند، و نشناسند جز خطّ و نوشته آن… / لَیسَ عِنْدَ أَهْلِ ذَلِكَ الزَّمَانِ سِلْعَةٌ أَبْوَرَ مِنَ الْكِتَابِ إِذَا تُلِی حَقَّ تِلَاوَتِهِ وَ لَا أَنْفَقَ مِنْهُ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِه … كَأَنَّهُمْ أَئِمَّةُ الْكِتَابِ وَ لَيْسَ الْكِتَابُ إِمَامَهُمْ، فَلَمْ يَبْقَ عِنْدَهُمْ مِنْهُ إِلَّا اسْمُهُ..” (نهج ؛ خطبه / ۱۴۷)

این عبارات، اشاره‌ای صریح به تحریف یعنی ؛ برگرداندن معانی آیات به سود شخص و یا گروه برای به دست آوردنِ منافع مادی و یا قدرت و یا توجیه اعمال نادرستِ اصحاب قدرت است.

بنی امیه و تزریق فسق به متن دین برای استمرار حاکمیت | هادی سروش

واکنش یک استاد حوزه به بازگشت انصاف نیوز

۲۷ خرداد ۱۴۰۲

بنی امیه و تزریق فسق به متن دین برای استمرار حاکمیت | هادی سروش

فقه اخلاقی، فقه غیراخلاقی!

۸ اردیبهشت ۱۴۰۲

همراهی معرفتی با حجاج   ✍هادی سروش


🔰 "همراهی معرفتی با حجاج" - شماره اول

✍هادی سروش


"همراهی معرفتی" سلسله نوشتارهای کوتاهی است که بدرخواست دوستانی که زائر بیت الله الحرام هستند عرضه میشود و حاویِ نکاتی از معارف مربوط به "حج و زیارت" میباشد. امیدواریم مهمانان حضرت حق ؛ ضمن دعا در سرزمین وحی ، با انتقال این معارف به دیگر زائران ، جملگی "پیک معرفت" باشند.



💠 پیامبر ؛ اصلِ همه الطاف

در زیارت حرم حضرت رسول الله (ص) ، باید متوجه این معرفت ناب بود که ؛ آنچه از اجابت دعا و قضاء حاجات و دستگیری که ما از ائمه (ع) ، در طول عمر داشته و داریم ، سرمنشاء و سرچشمه همه آن کرامات "رسول الله" است و تا ایشان اذن ندهد ، از سفره کرَم معصومین ، ذره ای به کسی چیزی نمیرسد.

" ... میگوید در بیرون شهر مشغول کشاورزی بودم که دوستم گفت امام رضا (ع) که در مسیر خراسان است ، وارد شهر ما شده بیا تا برویم در مسجدجامع به زیارتش رفتیم و از حضرت ، تقاضای یک تحفه نمودم و امام هجده خرما به من داد و من طلب بیشتر، نمودم .
امام فرمود : مگر دیشب که در خواب پیامبر (ص) را زیارت کردی بیش از هجده خرما به شما کرامت کرد ؟!
ما همان مقدار داده ِ پیامبر را به شما میدهیم. "



💠کدام حاجت را به پیامبر(ص) بعنوان بهترین، عرضه نمائیم؟

ما در کنار حرم معصومین(ع) سخن از قضاء حاجات داریم ؛ از ایشان درمان مریض و مرحم بر زخم ها میطلبیم ..

اما بالاترین بهره را آنان میبرند که در محضر "حضرت خُلق عظیم ، رسول الله" (ص) ، حال که تشرّف یافته اند ، از ایشان "اخلاق" را ، بعنوان مهمترین حاجت بگیرند و باز گردند.

تا وقتی از این سفر بازگشت میفرمایند چنین باشند که خود رسول الله(ص) سیمایشان را ترسیم فرمود: هر کس خوش اخلاق تر، نرم خوتر، به خویشانش نیکوکارتر، با برادران دینی اش دوست تر، بر حق شکیباتر، خشم را فروخورنده‌تر و با گذشت‌تر و درحال خرسندی و خشم با انصاف‌تر باشد، به من "شبیه تر" است



🔰 "همراهی معرفتی با حجاج " - ۲

✍هادی سروش



💠 زیارت حضرت فاطمه (س) و زیارت بقیع

از جای جای مدینه صدای مظلومیت امامت بلند است همانطوریکه از مسجد پیامبر (ص) صدای خطبه فاطمه (س) در دفاع و تبیین امامت می آید .
بله مرقد مطهرش مخفی است !
در رابطه با محل دفن آنحضرت سه نظر است :
۱) در روضـه ، بـیـن قبر رسول الله (ص) و منبر قرار دارد که خود پیامبر(ص ) فرمود: بین قبر من و منبر من , باغی از باغهای بهشت است .
۲) مرقد حضرت فاطمه در خانه خودش قرار دارد.
۳) قبر مطهر آنحضرت در بقیع است .
شـیـخ صـدوق گوید افضل است حضرت فاطمه در این سه مکان زیارت شود.

🔻اما در مورد بقیع ؛

أَبِی عَامِرٍ وَاعِظِ نقل میکند که از امام صادق در مورد زیارت امام (ع) و ساخت و بنا تعمیر حرم آن حضرت پرسیدم ؟ امام صادق (ع) از پدرانش تا رسول الله (ص) نقل نمود که پیامبر به امیرالمومنین (ع) فرمود : چنین فردی از مخصوصین مورد شفاعت من خواهد بود. / "أُولَئِکَ یَا عَلِیُّ الْمَخْصُوصُونَ بِشَفَاعَتِی وَ الْوَارِدُونَ حَوْضِی وَ هُمْ زُوَّارِی غَداً فِی الْجَنَّهِ...» (وسائل‏۳۸۳/۱۴)

وهابیت با عنادی که نسبت به اهلبیت (ع) دارد ، اجازه ساخت و عمران قبور آنان را نمیدهد !
اما ما میتوانیم همانطوریکه از دیدن گنبد طلا و بارگاه امام ، "اشک" بریزیم و زاویه ای دل مان را متصل کنیم ، میتوانیم دیدن "خاک و غربت" را وسیله ای برای "وصل" قرار دهیم و مهم "وصل" به ذوات مطهره است و این حقیقت چون در دسترس کسی نیست ، کسی نمیتواند بگیرد.
بقول علامه طباطبائی ؛ امام ، امام است خواه زیر گنبد طلا و خواه زیر آفتاب سوزان.

در بقیع در خاطر مبارک داشته باشید ؛
امام مجتبی (ع) ؛ مرکز "احسان" است.
و امام سجاد(ع) ؛ مرکز "معنویت" است.
و امام باقر(ع) و امام صادق(ع) ؛ مرکز "علم و حکمت" میباشند ،
از هرمحضر هر کدام بهره خود برای تمام روزهای دنیا و تمام مواقف آخرت باید تهیه نمایید .


🔰 "همراهی معرفتی با حجاج" - ۳

✍هادی سروش




💠 خروج آگاهانه و عارفانه از مدینه

زائران آگاه و با معرفت پر و بال "محبت" پیامبر عظیم الهی را دریافته و از مدینه طیبه خارج میشوند .

نکته این سخن در اینجاست که پیامبر رحمت و اخلاق (ص) برای همگان محبت بود . اما محبت او نسبت به مومنان آنچنان عمیق بود که آنان بودند که زیر پروبال محبتش مآوای میگرفتند و بهرمند بود. در قرآن در توصیف محبت های رسول خدا چنین آمده ؛ "پر و بال محبتت را برای مومنانی که در تبعیت از شما هستند ، بگستران / وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ. " ﴿حجر ۲۱۵﴾

خوشا بحال آنان که گرچه در ظاهر از مدینه خارج و بسوی مکه مکرمه پرواز میکنند ، اما جانشان ؛ برای همیشه زیر بال و پر پیامبررحمت(ص) بماند یعنی همواره شخصیت و زندگی خود را بر مدار تبعیت از فرامین و ارشادات پیامبر رحمت قرار میدهند و خود یک پارچه "محبت" بدیگران میشوند.

بله ؛ مومن یعنی ؛ "یک پارچه ایمان" و برای "یک پارچه ایمان" شدن ، راهکار در این بیان نورانی رسول الله (ص) است که فرمود:
"همینکه خداوند ایمان را آفرید، ایمان گفت : خداوندا تقویتم کن . خدا هم ایمان را با 'حُسن خُلق' تقویت نمود.
"لما خلق الله تعالی الایمان قال: اللهم قونی فقواه بحُسن الخلق .."

برادر و خواهر زائر ؛
حال که جسم تان از مدینه خارج میشود بیایید و روح تان را زیر سایه و به قول قرآن پر وبال پیامبر (ص) بگذارید. نشانه چنین توفیقی در تغییر اخلاق شما به فضیلت و معنویت و محبت است . و در اینصورت تردیدی نداشته باشید گرمای پر وبال محبت رسول الله (ص) از شما انسانی دیگر با رتبه های معنوی متفاوتی خواهد ساخت و نشانه این مآوای گرفتن در حریم اخلاق نبوی (ص) این است که از پدر و مادر تا فرزند و همسر ، و یکایک اقوام ، و فرد فرد جامعه که از این ببعد با شما مواجه شود اعتراف کند که در محبت و لطف و آقایی و بزرگواری یک آدم دیگری شده اید . ان شاء الله



🔰 "همراهی معرفتی با حجاج " - ۴

✍هادی سروش



💠 "احرام" و ورود به حرم امن الهی ..

مهمترین نکته در اینجا این است که ؛

۱) لباس دوخته را کنده و لباس سفید ندوخته باید به تن کرد و وارد بر میزبان شد .
امام سجاد (ع) از این قصه چنین رمز گشائی میکند ؛
《کندن لباس دوخته شده؛ یعنی خدایا من دیگر "لباس گناه" در بر نمی کنم واز هر گناهی توبه کردم. و وقتی لباس احرام بر تن می کند؛ یعنی لباس ندوخته، لباس رنگ نگرفته، لباس حلال و پاک در برمی کند؛ یعنی "جامه طاعت" در تن می کند .》

۲) حاجیان "ضیوف الرحمان" و مهمانان خدا هستند و طبیعتا هر مهمانی مورد پذیرائی میزبانش قرار میگیرد و در اینجا حاجیان توسط خود خدای متعال مورد اکرام هستند .

۳ ) "حاجی" در بدو ورود به مهمانی الهی به حالت "احرام" در آمده تا نشان دهد آمادگی لازم را برای شرکت در این ضیافت داشته و باشوق ، ونه خستگی و کسالت و بی رغبتی ، بسوی این بزم معنوی حرکت کرده .

آنانکه "حج با معرفت" دارند میدانند ؛ حال که میهمان حضرت رب العالمین شده اند ، دیگر به او نمیگویند :
"بیا از من بخواه" ،
بلکه به ایشان میگویند:
"بیا و خواسته های عمرت را بگیر."

۴ ) این حقائق عرفانی را شما در لحظه احرام ائمه (ع) و حرکت شان بسوی مکه میبینید .

به عنوان نمونه ؛ همسفر امام سجاد (ع) گوید :
با ایشان مُحرِم شدیم و وقتی خواستیم حرکت کنیم ، امام سوار بر مرکب شد و با گفتن اولین "اللهم لبیک" غش کرد و مدهوش روی زمین افتاد...



🔰همراهی معرفتی با حجاج - ۵

✍هادی سروش



💠با دیدن کعبه چه حاجتی را بخواهیم ؟

🔻اول توجه داشته باشیم‌ که بین کعبه و استجابت دعا یک رابطه شگفت آوری است .
این دو حدیث را که کلینی در اصول کافی آورده ملاحظه کنید :

از پيامبر خدا (ص) رسیده است كه فرمود : «هر كس دنيا و آخرت را مي‌خواهد، آهنگ اين خانه كند، همانا بنده‌اي به آنجا نيامده و از خداوند دنيا را نخواسته مگر آنكه بدان دست يافته و خداوند حاجت او را برآورده ساخته است. و نيز از خداوند آخرت را طلب نكرده مگر آنكه پذيرش اين درخواست را براي وي ذخيره كرده است. /مَن اراد الدنيا و الاخرة فَلْيَؤُمَّ هذا البيت، فما أتاه عبدُ يسأل اللهَ دنيا الاّ اعطاهُ اللهُ منها، و لا يسأله آخرة إلاّ ادَّخَرَ له منها. »

در روايت مهمی از امام صادق (ع) است که فرمود : «هر كس به كعبه نگاه كند، پيوسته براي او حسنه نوشته و گناهي از او پاك مي‌شود، تا آنكه چشم خود را از كعبه برگرداند. / من نَظَرَ الي الكعبة لم يَزَل تكتب له حسنة و تُمحي عنه سيئة، حتّي ينصرف ببصره عنها.»


🔻 مهم این است چه دعایی داشته باشیم‌ ؟

✅اول ؛《سلامت》است و آنچه در بُعد جسمانی و نیازهای جسمی مانند آرامش و مسکن و آبرو است .
از این "مجموعه" و یا به قول امروزی ها " کیس" ، در روایات تعبیر به "عافیت " شده است.
پس باید از خدا "عافیت" خواست .

✅دوم ؛ 《سعادت》 است. سعادت یعنی همه آن چیزی که مربوط به رشد و تعالی معنوی انسان در دنیا و آخرت میشود.
همه مقامات معنوی که بر اساس سعادت برای انسان رقم میخورد و همه ی توفیقات خدائی که خوبان و خیّرین دارند ، "سعادت" است .
و بالاتر ؛
همه آرامش انسان پس از مرگ ، همه اوج ها و مقامات در عالم آخرت ؛ در یک واژه بنام "سعادت" جمع است .

وهمه ی اینها که خروجی دو کلمه "سلامت و سعادت" است در این آیه قرآن جمع است ؛

♤ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴿بقره /۲۰۱﴾.
پروردگارا ؛ در اين دنيا به ما نيكى و در آخرت نیکی کرامت فرما و از همه درد و محرومیت های عالَم آخرت محافظت فرما.



🔰 همراهی معرفتی با حجاج - ۶

✍ هادی سروش



💠 استفاده از "عرفه"

طبق روایات حضرت آدم در این سرزمین انابه و دعا داشت و حضرت ابراهیم چگونگی مناسک حج را از جبرییل اخذ نمود و آخرین سوره قرآن بر پیامبر رحمت (ص) نازل شد .

🔻چند نکته کوتاه و عمیق :

۱ ) مهم در مورد عرفه این است که ؛ روز دعاست و استغفار ، و البته زیارت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) .
اهمیت "دعا" در چنین روزی با سخن دریابید ؛ طبق روایات معتبره ؛ "روزه در روز عرفه ، کفاره و جبران ۹۰ سال گناه است" . اما در دستورات دینی و احادیث ما آمده ؛ اگر بسبب روزه حال دعا در روز عرفه را از دست میدهید ، روزه نگیرید و تا توفیق دعا را از دست مدهید.

۲ ) دعا باید از باطن انسان برخاسته تا بتواند با عالَم ملکوت تماس برقرار کند .
پس مهم ؛ هماهنگی باطن با دعاست و هماهنگی باطن ما با عالَم دعا و مناجات در این است که ؛ دعا با "حضور قلب و توجه" باشد.
حضور قلب درباره اینکه کجا آمده ام‌؟ با چه کسی صحبت میکنم ؟ میزبانم کیست و مهمان چه کسی هستم ؟ این نقطه عمر من در این زمان یعنی روز عرفه ، و در این مکان چه بسا که تکرار نشدنی نباشد !

۳ )مهم ترین نکته که "نقطه عطف دعا" شمرده میشود ؛ "ادب عرفانی دعا" میباشد. "ادب معرفتی دعا" در این است که آدمی از هر آنچه غیر خداست دست شسته و پشت سر گذارد ، و به کلی از مردم قطع امید کند ، و خود را در محضر حضرت رب العالمینی ببیند که همه چیز از آن اوست و آماده فضل و عنایت به بنده اش میباشد.

۴‌) در این سرزمین پیامبر رحمت (ص) به مسلمین فرمود :
"ای مردم سخنان مرا بشنوید! شاید دیگر شما را در این نقطه ملاقات نکنم. شما به زودی بسوی خدا باز می‌گردید. در آن جهان به اعمال نیک و بد شما رسیدگی میشود. من به شما توصیه می‌کنم هرکس امانتی نزد اوست باید به صاحبش برگرداند. هان‌ای مردم بدانید ربا در آئین اسلام اکیداً حرام است. از پیروی شیطان بپرهیزید. به شما سفارش می‌کنم که به زنان نیکی کنید، زیرا آنان امانت‌های الهی در دست شما هستند و با قوانین الهی برشما حلال شده اند. هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیری از اموال مسلمانان بر مسلمان دیگری حلال نیست مگر این که به طیب خاطر به دست آورده باشد."


"التماس دعا"



🔰 همراهی معرفتی با حجاج - ۷

✍هادی سروش



💠 در این روزها اینگونه دعا کنید ..

🔸شیخ الطائفه شیخ طوسی نقل میکند ؛ ابراهيم بن هاشم قمی که از بزرگان شیعه و منتشر کننده احادیث اهلبیت (ع) در ایران و قم است ، گوید :
من "عبدالله بن جندب" [ از اصحاب امام رضا و وکیل امام کاظم] را در موقف حج ملاقات نمودم و واقعا حال هيچ كسی را بهتر از او نديدم، چنین بود که پيوسته دست‌هاى خود را به سوى آسمان بلند كرده بود و اشک ديده‌اش بر صورتش جارى بود تا به زمين مى‌رسيد و دعا میکرد..
وقتی از دعا فارغ شد به او گفتم:
وقوف هيچ كسی را بهتر از وقوف تو نديدم !
گفت: به خدا سوگند كه دعا نكردم مگر برادران مؤمن خود .
از حضرت امام موسى کاظم‌ (ع) شنيدم كه فرمود :
" هر كس براى برادران مؤمن خود در غیاب او دعا کند ، از عرش به او ندا رسد كه ؛ خدا براى تو صد هزار برابر آنانی که برایشان دعا کردی قرار دهد ."
و من دیدم نباید بخاطر یک دعای برای خود كه نمیدانم مستجاب است و یا نه ، از فیض دعای صد هزار برابرى فرشتگان كه البته مستجاب است محروم مانم ! (رجال کشی /۸۵۲)

🔺نقل است حضرت امام حسین (ع) در روز عرفه بسیار اشک ریخت ، بگونه ای که گویا کاسه چشم شان پر از خون است. به ایشان گفتند: چرا اینقدر گریه می کنید؟ گفتند: تمام این گریه ها و دعاها را برای دوستان و مومنین کردم.


🔸حال نام‌عبدالله بن جندب برده شد با توجه به حدیث ذیل که علامه مجلسی نقل میکند در ساعات حج تان از ذکری که امام کاظم (ع) دستور فرموده محروم نشوید :

عبدالله بن جندب گوید به خدمت حضرت ابوالحسن کاظم‌ (ع) نامه ای نوشتم و در آن عرضه داشتم كه فدايت شوم! من پير شدم و ضعف و عجز پيدا كردم از بسيارى از آنچه كه در حال قوت انجام میدادم محرومم ! فدای تان شوم دوست دارم مرا به کلامی تعليم فرمایید كه موجب تقرب من به خداوند شود و فهم و علم مرا زياد كند.
حضرت کاظم (ع) در جواب نامه ام ، فرمود :
"بسيار اين ذكر شريف را بخوان :
«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ ، لاحَوْلَ وَلاقُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظيمِ»
(بحار ج ۲۳ ص۳۱۲)




🔰همراهی معرفتی با حجاج - ۸

✍هادی سروش


💠 عید تان مبارک و حج تان قبول

حاجیان عزیز ؛
میدانی چقدر حضورتان در منا ؛ و انجام مناسک مربوطه از وقوف و رمی و قربانی و نهایتا عیدتان مهم است ؟

استاد شهید مطهری میگوید :
"اگر همه جهان اسلام در روز دهم ، عید قربان میگیرند ، در راستای عید قربان شماست."

به نظرم‌؛
بله شما صاحب اصلی عیدقربان هستید و ما به عید شما ، عید گرفته ایم.
درست مانند نوجوانی که جشن تکلیف که میگیرد ؛ همگان در پناه شادی و ارتقاء روحی او ، به جشن نشسته اند.

قدر خود را بدانید و از این "وقوف و اعمالش" بشدت مراقبت کنید و همیشه با آن ، روح تان را تر و تازه کنید و ارتقاء ببخشید .

یکم :
شما "میهمان" خدا و مورد "نداء" خدا قرار گرفتید.
از این ببعد هرگاه به این نداء فکر میکنید ، خستگی عبادت از جان شما مرخص ، و طراوت حاصل تان میشود که همین معنا در روایت امام صادق(ع) آمده :
"لَذَّهُ ما فِى النِّداءِ اَزالَ تَعَبَ الْعِبادَهِ وَ الْعَناءِ" .

دوم :
طبق مستندات روایائی شیعه ، خصوصا آنچه مرحوم صدوق در کتاب کمال الدین نقل کرده ؛
امام زمان (ع) در این سه روز در منا تشریف دارند و شاید در یکی از چادرهای مجاور شما و شاید در دورترین نقطه سرزمین منا و شاید ....
گرچه خسته اید و هوا گرم است و ضیق مکان دارید ، اما در ایام و شب هایی که در منا هستید ، در لحظاتی بیرون از چادر به گمشده ما و شما که همه وجودمان از صدقه سر اوست ، تامل کنید. و با او در خفای دل تان زمزمه ای عاشقانه والبته درحالتی شرمسارانه ، داشته باشید .
مطمئن باشید که ؛
"او میشنود ، و او جواب خواهد داد" .

سوم :
در روایات برای وقوف در منا ؛ ذکر و دعای خاصی نیامده .
شاید بدین جهت است که آنجا جای "تفکر" است و بس.
فکر کنید ؛
فکر کنید در محبتهای خدا ،
فکرکنید در نعمت های اعطائیش از نان و آب و بلکه بالاترش ؛ آبروئی که او کرامت فرموده.
و بالاتر نعمت "ولایت اهلبیت".
فکر کنید ؛ در معاد و در باب محشر که به سرزمین منا بسیار مشابهت دارد..
فکرکنید به رسول الله و ائمه (ع) که روح منورشان از یک مبداء نورانی و عرشی برای هدایت من و شما به زمین آمدند ، و در این مسیر چه زحمتها و چه رنجها و چه اسماعیل ها قربانی کردند!!!
فکر کنید ؛
که باید از دوران مناسک حج استفاده کرد و تعلقات و دلبستگی ها را ، از اعماق دل بیرون کشید.

این جملات دکتر شریعتی را ببینید؛
《 اکنون، ابراهیمی، و اسماعیلت را به قربانگاه آورده‌ای. اسماعیل توکیست و چیست؟ مقامت؟ آبرویت؟ شغلت؟ پولت؟ خانه‌ات؟ باغت؟ اتومبیلت؟ خانواده‌ات؟ علمت؟ درجه‌ات؟ هنرت؟ روحانیتت؟ لباست؟ نامت؟ نشانت؟ جانت؟ جوانیت؟ زیبایی‌ات؟ و …. من چه می‌دانم؟ این را باید خود بدانی و خدایت. آنچه تو را در راه ایمان ضعیف می‌کند، آنچه تو را در راه مسئولیت به تردید می افکند،آنچه دلبستگی‌اش نمی‌گذارد تا پیام حق را بشنوی و حقیقت را اعتراف کنی، آنچه تو را به توجیه و تاویل‌های مصلحت‌جویانه و … به فرار می‌کشاند و عشق به او کور و کر میکند ، اسماعیل تو است! 》

کندَن تعلقات و وابستگی ها در این چند روز ، در آن موطن مقدس ، راحتر و سریع تر است .




🔰همراهی معرفتی با حجاج - ۹

✍ هادی سروش



💠 ماندن در احرام به یک معنا ...

قرآن میفرماید :
الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ ۚ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلَا رَفَثَ وَلَا فُسُوقَ وَلَا جِدَالَ فِي الْحَجِّ ۗ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ ۗ وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَىٰ ۚ وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ . بقره /۱۹۷

مفاد آیه این است ؛ حجّ در ماههاى معينى است و در حجّ باید از ارتباط با همسر و گناه و جدال دوری کرد ، و خدا از کارهتی خیر شما مطلع است ، و براى خود توشه برگيريد كه بهترين توشه، پرهيزگارى است، و اى خردمندان! با تقوا باشید.

پس نتیجه میگیریم ؛

۱ - حاجیان در تمام تحریم هایی که در دوران حج داشته اند ، مهم ؛ به وجود آمدن روح تقوا در آنان بوده ،

۲ - کسانی میتوانند از روح تقوا بهرمند شوند که خردمند و عاقل باشند . سفیهان و نادانان و جاهلان از پیدایش روح تقوا بی بهره هستند .

۳ - در هر تحریمی در مدت انجام مناسک حج راز و رمزی نهاده شده است که باید آن راز و رمز را شناخت و به عنوان هدیه ای از عرفات و مشعر و منا به یادگار در وجود خود نگه داشت .
مثلا اگر "صیدکردن" بر حاجیان حرام است برای این است تا اخلاق منفی و حس "شکارچی گری" و حس "آزاررسانی" را از انسان بگیرد .
و یا مثلا اگر جدال و بحث را در آن زمان مشعر و منا تحریم فرمودند برای این این است که آدمی قدرت تحمل اذیت پیدا کند و حلم تجربه کند .
و یا اگر ارتباط با همسر از محرمات احرام است برای مقاومت سازی انسان در برابر میل جنسی نامشروع است .
و نیز اگر استضلال باید ترک شود در واقع باید نازپروردگی ترک گردد .

این معنایی دیگر در احرام ماندن است .

سعدی به گوشه ای از این راز رمز اشاره ای زیبا دارد :
از من بگوی حاجی مردم گزای را
کو پوستین خلق به آزار می درد
حاجی تو نیستی شتر است از برای آنک
بیچاره خار می‌خورد و بار می‌برد


۴ - از احرام و اطاعت از خدای حکیم نکته دیگر‌ را باید درس گرفت و آن ؛ تسلیم و تعبد نسبت به فرامین اوست. بله ممکن است خیلی از اسرار و علل احکام واجب خدا را بدانیم اما بخشی ار واجبات را بدون دانستن علت آن ، از روی تعبد و تسلیم در برابر ذات متعال خدا امتثال میکنیم .
به تعبیر استاد شهید مطهری ؛ "هر دستوری یک مصلحتی دارد و دین ترغیب به فهمیدن آن مصلحت فرموده . ولی اگر انسان به حکم تعبد و تسلیم‌ آنچه را مصلحتش را نمیداند انجام دهد با عبودیت بسیار نزدیک تر است مانند داستان ابراهیم و ذبح اسماعیل که سراسرش تعبد بخدا و تسلیم در برابر خواسته اوست."



🔰همراهی معرفتی با حجاج - ۱۰

✍هادی سروش



💠 ورود دیگر به "مکه"

واقع این است که این شهر "مکه" یک حقیقت دیگری نیز دارد ، و باید با دقت ؛ از این "مکه" به آن "مکه " سفر کرد.

🔻اما در توصیف "این مکه" ؛
"مکه" همین ظاهری است که میبینید و یک شهر است و حرم و مسجدی دارد و زائران به زیارتش تشرف حاصل می نمایند.... و صدالبته که این "ظاهر" را ، نباید کم دانست.

در مورد زائر مکه ، ملاک اسلام و ایمان است و این زیارت میتواند نقطه امید بخش برای سراسر زندگی مسافران مکه بوده و نوری پر فروغ برای برزخ و قیامت آنان باشد .


🔻اما "آن مکه" ؛
حقیقت و اصل اصلِ این مکه ای است که حجاج به زیارت اش شتافتند.
"آن مکه" یک حقیقت باطنی است که در عالم غیب شناخته شده است.
"آن مکه" که در ملکوت غیب الهی است و همه هویت و آبرویش ؛ به نما و ساختمان و پرده زیبایش نیست ، بلکه بر اساس آیه سوره بلد قرآن ؛ حقیقت آن به نام و حضور پیامبر (ص) استوار است .
چرا که در قرآن تصریح فرمود که پیامبر آبروی و همه ملاک این شهر است ؛ 《بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ وَأَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ /سوگند به اين شهر و حال آنكه تو در اين شهر جاى دارى》.

در "آن مکه " ملکوتی نیز ؛ کعبه اش چهار گوشه دارد .
اما هر گوشه آن در عرش الهی ؛ از سنگ و آجر .. نیست، بلکه بنا فرمایش حضرت امام صادق (ع) ؛ هر گوشه اش ؛ یکی از بخش های تسبیحات اربعه است .
یعنی یک گوشه او ؛ سبحان الله است .
گوشه دومش ؛ الحمد لله است.
گوشه سوم؛ لااله الا الله است.
و گوشه چهارم ؛ الله اکبر میباشد.

پس با این "دید عمیق عرفانی" هر زائر بیت الله ، به مقداری که به حقیقت و معنای این اذکار نزدیک شده باشد ، گوشه از بیت الله و کعبه ای که در عرش است را ، زیارت نموده است.


✅برادر و خواهر زائر ؛
وقتی در کنار کعبه هستی ، جانت را مسافر بسوی عرش کن تا سفرت روحانی شده و از "آن مکه " دیدن نموده و زائرش شوی. ان شاالله
آن زیارت ؛ با فراهم آوردن دو حقیقت در نهان جان تان شدنی است :
اول ؛
در زمانی که در مسجدالحرام مشرّف هستید ، با توجه و حضور قلب ذکر تسبیحات اربعه (سبحان الله و الحمدلله ولااله الاالله والله اکبر) را داشته باشید ، و این حضور قلب یعنی انسان به معنای کلمات این ذکر ؛ که تسبیح و تحمید و تهلیل و کبیر است ، در اعماق وجودش توجه پیدا کند.
دوم ؛
باید زائر عارف ، توجه کامل به حضرت خاتم الانبیاء (ص) و اظهار ارادت خالصانه به آن محضرش داشته باشد ، چرا که گفته شد ؛ همه عظمت مکه به نام نامی حضرت رسول الله (ص) است.

در شماره بعدی در رابطه با "کعبه" سخنی خواهیم داشت . التماس دعا



🔰همراهی معرفتی با حجاج - ۱۱

✍ هادی سروش



💠 کعبه و کیفیت و کمیت تشرف به آن

۱ ) کعبه مانند یک پرچم است البته از پارچه نیست و از سنگ است و برای همه ملت های مسلمان مقدس است ، و همانطوریکه یک ملت دور پرچم کشورشان جمع شده و حلقه میزنند تا پرچم شان برافراشته باشد ، ملل مسلمان حول کعبه حلقه زده و طواف میکنند تا به عالَم و آدم ؛ خود و پرچم و آیین خود را معرفی کنند و برافراشتگی آن را اعلام دارند . چه زیبا امام صادق (ع) فرمود : "تا کعبه برافراشته است دین اسلام برقرار است / لایزال الدین قائما ما قامت الکعبه." (وسائل الشیعه ج۸ ص۱۴)

۲ ) کعبه قدیمی ترین معبد جهان است ، قرآن چنین توصیف نمود ؛ "اول بیت وضع للناس" (آل عمران/۹۶)

۳ ) کعبه خانه پر برکتی است که منشا خیرات است ؛ "لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً" (آل عمران / ۹۶)

۴ ) و مهم این است که به تعبیر شهید استاد مطهری ؛ آن حریم امن خدا ، مسلمین را نگه میدارد ؛ که فرمود : جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِلنَّاسِ (مائده /۹۷)

۵ ) کعبه محور حج است و اصلِ حج به تعبیر علامه طباطبائی ؛ یک صورت و نماینده ای از مقامات ابراهیم است .

✅ تشرف یافتگان آن باید با یک آراستگی در آن محضر حضور یابند .
امام باقر(ع)فرمود:كسى كه قصد اين خانه را بكند اگر سه خصلت در او نباشد اعتنائى به او نخواهد شد: ۱- پرهيزگارى تا آن حد كه از گناهان بازش بدارد . ۲- بردبارى تا آن پايه كه بر خشم خود مسلط‍‌ باشد. ۳- خوش رفتارى با رفيقان همراه . / مَا يُعْبَأُ بِمَنْ يَؤُمُّ هَذَا اَلْبَيْتَ إِذَا لَمْ يَكُنْ فِيهِ ثَلاَثُ خِصَالٍ وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِي اَللَّهِ تَعَالَى وَ حِلْمٌ يَمْلِكُ بِهِ غَضَبَهُ وَ حُسْنُ اَلصِّحَابَةِ لِمَنْ صَحِبَهُ . (خصال /۱۴۸)


🔻در تشرف به حرم ، دو ملاک در نظرها قرار میگیرد:
اول ؛
تعداد دفعاتی که انسان به حرم مشرّف میشود و از آن فضای معنوی بهرمند میشود .
و دوم ؛
کیفیت "تشرف" که همان چگونگی "حال و نیت و حضور فلب" است.

خوب روشن است که وقتی فردی در طول عمر یک بار برایش اتفاق افتاده که با سختی و مشقت ، و نیز از راه دور ، مسافر "خانه خدا" شده ، هر چقدر بیشتر بتواند در مسجدالحرام حضور یابد و به نماز و طواف ، و حتی نگاه به کعبه فقط ، موفق شود ، به رستگاری بزرگی دست پیدا کرده و قطعا با تکرر تشرف ؛ بعد از بازگشت افسوس اینکه چرا در ایامی که در "مکه مکرمه" اقامت داشتم ، بیشتر به حرم نرفتم را نخواهد داشت.
خوب ؛ این ذهنیت درست و بجای خود قابل قبول است .

اما در مقدار و دفعات تشرّف به خانه خدا ، و بلکه هر زیارتی ، یک امر مهم دیگری هم وجود دارد که نباید بسبب اراده و نیت "زیادحرم" رفتن ، از آن غافل شد و آن "کیفیت تشرف" است.
در اینجا سخن از ؛ "من مثلا سی مرتبه به حرم رفتم" نیست ، بلکه سخن در این است که ؛ من "چقدر" در زیارتم "حال و معنویت" داشتم ؟
واقعیت این است که ؛
گرچه "کمیت" در این راستا مهم است، ولی "کیفیت" مهمتر است ، چون کیفیت و چگونگی نیت ها و حضور قلب هاست که به اعمال آدمی "قیمت" میدهد و اثر اعمال را بر "نفس و جان" آدمی ، دوچندان میکند.

این حدیث پیامبر(ص) آویز گوش جان مان باشد که فرمود : "ای علی ؛ وقتی میبینی همگان به ازدیاد اعمال و تکثیر عددی آن روی آورده اند ، شما به محتوای عمل در پاکی و نیت و حضور قلب در آن ، توجه داشته باش."

حضرت امام درکتاب آداب الصلاه مینویسد:
«چنانچه اطبّا را عقیده آن است که اگر غذا را از روی سرور و بهجت میل کنند، زودتر هضم می شود، همین طور طب روحانی اقتضا می کند که انسان غذاهای روحانی را از روی بهجت و اشتیاق تناول کند و از کسالت و تکلف دوری کند، آثار آن در قلب، زودتر واقع شود و باطن قلب با آن، زودتر تصفیه شود»

نتیجه ؛ اگر کسی تعداد کار معنوی خود مانند زیارت رفتن را کمتر از دیگران کند و افراطی در این بخش نداشته باشد ، ولی بر "کیفیت و روح" آن عملش بیافزاید نه تنها مورد مذمت دین ما نیست ، بلکه مورد تشویق هم‌ قرار دارد.

✅پس دوستان زائر بیت الله ؛
"تکرّر در تشرّف" یعنی همان زیاد حرم رفتن و یا زیاد در حرم ماندن خود را ، با "حال و حضورقلب" تان ، هماهنگ فرمایید ، تا از زیارتتان نهایت بهره معنوی را ببرید ‌. ان شاءالله.



🔰 همراهی معرفتی با حجاج - ۱۲

✍هادی سروش



💠 دو نکته اساسی در ایام تشرّف

اول ؛ چه اعمالی انجام شود ؟ و دوم ؛ توجه به حقوق دیگران

✅ از آنجا که ما در واقع نمیدانیم از خدا چه بخواهیم ، و حداکثر خواسته های ما شاملِ زندگی و سلامت و عافیت میشود و حال آنکه ؛ من و شما از طرفی در یک جهان پر از حوادث و پیچیده زندگی میکنیم بطوریکه تشخیص سره از ناسره بشدت سخت شده ، و از طرف دیگر جهان ابدی در پیش رو داریم و ضرورتا باید خواسته ها و تقاضاهای ما متناسب با آن ابدیت باشد و متاسفانه از آن عوالم و مقتضیات آن هم چیزی نمیدانیم ، پس لازم و ضروری است دعا کردن و نوع حوائج را ، از راهنمایان این راه ، فرا بگیریم.

✅ حوائج مهم در روز عرفه از دیدگاه امام سجاد(ع) ، جدا آموزنده بوده و درخور توجه است .

🔻امام (ع) خدا را به مقربانش قسم داده و درخواست‌هایش را بیان می‌کند که بخش مهم آن چنین است:

🔽۱. طلب نعمت "ولایت الهی" که قرار گرفتن در تحت سرپرستی خدا میباشد و ثمره اش ؛ بیرون بودن از دسترس شیطان است :
«وَتَوَلَّنی بِما تَتَوَلّی بِهِ اَهلَ طاعَتِک...»

🔽۲. درخواست توفیقِ توبه و طهارت و دوری از گرفتاری "استدراج" است و استدراج ؛ به امید آینده بودن و مشغول بهرمندی از نعمت ها و غفلت است :
«وَ لا تَستَدرِجنی بِاِملائِک لِی استِدراجَ مَن مَنَعَنی خَیرَما عِندَهُ...»

🔽۳. درخواست بیداری و دوری از راه و روش زیاده خواهان غافل :
«وَ نَبّهنی مِن رَقدَةِ الغافلینَ، وَ سِنَةِ المُسرفِینَ، وَ نَعسَةِ المَخذُولِین»

🔽۴. طلب توجه و حضور قلبی به کمالات :
«وَ خُذ بِقَلبی اِلی مَا استَعمَلتَ بِهِ القانِتِینَ...»

🔽۵. درخواست دوری از هر رفتار و اخلاقی که موجب دوری از خدا میشود :
«وَ اَعِذنِی مِمّا یباعِدُنی عَنک...»

🔽۶. طلب تسهیل و آسان شدن همه ی ورودی های راه‌های خیری که به او منتهی میشود :
«وَ سَهِّل لِی مَسلَک الخَیراتِ اِلَیک...».

🔽۷. نجات از فتنه هایی که در میان خانواده ها و جوامع در حالت عادی گریزی از آن نیست :
«وَ نَجِّنِی مِن غَمَراتِ الفِتنَةِ...».

🔽۸. حفظ و هدایت قلب ، از گرایش به زشتیها :
«وَ اَشعِر قَلبِی الاِزدِجارَ عَن قَبائِحِ السَّیئاتِ...».

🔽۹. پاک نمودن و زدودن باطن از دنیادوستی :
«وَ انزِع مِن قَلبِی حُبَّ دُنیا دَنِیةٍ تَنهی عَمَّا عِندَک...».

🔽۱۰. درخواست دوری از هر سرافکندگی هنگام ملاقات خداوند:
«وَ لا تُخزِنی یومَ تَبعَثُنِی لِلِقائِک...».

🔽۱۱. طلب شوق فراوان برای دیدار حق و جوار رحمت الهی:
«وَ اجعَل رَغبَتی اِلَیک فَوقَ رَغبَةِ الرّاغِبِینَ...».

🔽۱۲. درخواست حیات طیبه و زندگیی که منطبق بر همه خواسته های خدا باشد:
«فَاَحینی حَیوةً طًیبَةً تَنتَظِمُ بِما اُریدُ...».


✅توجه به حقوق دیگران

سفیان ثوری بر امام صادق(ع) وارد شد عرض کرد: «شنیدم که شما به هنگام طواف واجب، حجرالاسود را لمس نکردی، در حالی که رسول خدا صلی الله علیه و آله این کار را انجام می داد! حضرت در جواب فرمود: در زمان حضرت رسول صلی الله علیه و آله جمعیت کم بود و به راحتی می شد حجرالاسود را لمس کرد؛ اما در زمان ما، زیادی جمعیت در سفر حج، موجب می شود که لمس حجرالاسود سبب آزار دیگران گردد».(مستدرک الوسائل۳۴۸/۹)

🔺️با توجه به کثرت محیرالعقول زایران بیت الله الحرام ، نه تنها استعلام حجر سخت و یا ناممکن شود ، چه بسا طواف هم بسیار سخت باشد .

🕋در این شرائط ؛ به نظاره نشستن کعبه و بهره ی معنوی بردن از آن نگاه معرفتی خویش که توام با تفکر و اندیشه باشد ، طعم ملکوتی نصیب میکند که تا مدتها روح و روان انسان را ارتقاء میبخشد.
تفکری که بتواتد برای مسیر زندگی به انسان ، جهت جدیدی ارائه نماید.

🕋ویا در ایام تشرف در مکه ؛ از اعمال دیگری مانند تلاوت قرآن در ساعات مختلف روز ، حتی در اقامتگاه خود ، بهره جوید.


🔹امام سجّاد (ع) فرمودند:
هر كس در مكه ختم قرآن كند، از دنیا نمی رود تا آن كه رسول خدا (ص) را ببيند و جايگاهش را در بهشت بنگرد -
لَم يَمُت حَتّى يَرى رَسُولَ اللّهِ (ص )، ويَرى مَنزِلَهُ فِي الجَنَّةِ .
(📚من لا يحضر۲۲۷/۲)

🔸همچنین امام باقر(ع) در مورد ختم قرآن در مکه مکرمه فرمودند:
هر كس قرآن را در مكّه از جمعه تا جمعه يا در كمتر يا بيشتر از آن ختم كند و پايان آن را روز جمعه قرار دهد، براى او پاداش و حسناتی از اولين جمعه‏ اى كه در دنيا بوده تا آخرين جمعه‏ اى كه در دنيا خواهد بود، نوشته مى‏ شود؛ اگر در روزهاى ديگر هم ختم كند، همين ثواب را دارد (📚كافی۶۱۲/۲)


🔰همراهی معرفتی با حجاج - ۱۳

✍ هادی سروش




💠 بازگشت از حج چگونه باشد ؟

حاجیان ، این مهمانان "رب کریم" به عبادتی توفیق یافتند که کمتر عبادتی به وزان آن است .

اما قصه بدین تمام نمیشود و حاجیان باید به چگونگی بازگشت خود توجه کنند ؛

✅اول ؛ در مناسبات اجتماعی و گفتاری خود با دیگران بر "یاد خدا" تاکید ورزند و از هر سخن و رفتاری که با یاد خدا منافات دارد ، جدا پرهیز کنند . هر گونه ریا و فخر فروشی ، حرام گوئی و یا حرام خوری که با "یاد وذکرخدا" منافات دارد .

این آیه شریفه سخن از نحوه بازگشت حجاج دارد ؛
"فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَذِکْرِکُمْ آباءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْراً فَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ" (بقره /۲۰۰)

مفاد این آیه چنین است ؛ هر گاه مناسک خود را تمام کردید، خدا را به یاد آورید ، همانطوریکه در جاهلیت بعد از مراسم حج ، پدرانتان را یاد می کردید ، بلکه بیشتر از آن یادکنید.

جریان اینکه حاجیان بعد از حج پدران خود را یاد میکردند چنین است که در تفسیر مجمع‌ البیان ‌از‌ حضرت‌ باقر ‌(علیه‌ السّلام‌) روایت‌ است ‌که‌ فرمود:
"عادت عرب دوران جاهلیت این بوده که پس از فراغ از حج در این نقطه ای اجتماع می کردند و مفاخر پدران و اجداد خود را بر مى‏شمردند و دوران گذشته و نعمت‏هاى و قدرت‏هاى سابق خود را یادآورى میکردند ! / انّهم‌ کانوا اذا فرغوا ‌من‌ الحج‌ یجتمعون‌ هناک‌ و یعدون‌ مفاخر آبائهم‌ و مآثرهم‌ و یذکرون‌ ایامهم‌ القدیمة و ایادیهم‌ الجسیمة فامرهم‌ اللّه‌ ‌ان‌ یذکروه‌ مکان‌ ذکرهم‌ آبائهم‌ ."
این آیه طبق برخی تفاسیر دستور میدهد که بجاى یاد از پدران و آثار گذشته در اینجا بیاد خدا باشید .

✅ دوم ؛ تجربیات معنوی و عرفانی حج را نگه داشته و از آن در طول عمر بهرمند شوند.
یعنی آن عبادتها و آن حال خوب را اینقدر ادامه دهند که از عادات عمر و ملکات نفس شان شود.
طبق روایت زیبایی از حضرت صادق (ع) وقتی عملی یکسال بر آن مداومت شود در نفس آدمی رسوخ میکند و دبکر از انسان جدا نمیشود . (اصول کافی)

✅ سوم ؛ از آنجا که روشن است که فلسفه حج منحصر در عبادت نیست ، بلکه شناخت مسلمین و تجارت و دریافت تجربه های دیگران و دوستان جدید و .. از یافته های مهم حج است ، پس باید از این نعمت های گرانقدر محافظت نموده و از آن بصورت بهینه بهرمند شد . یعنی ؛ حداقل ؛ دوستان در حج را نگه داشت ، از اگاهی نسبت به وضع مسلمین جهان‌ از رسانه های مستقل استفاده کرد .

این سخن مهم امام صادق به ابان بن تغلب است که فرمود : "خدا حج را برای دین شما و زندگی شما قرار داده / جَعَلَهَا اَللَّهُ لِدِينِهِمْ وَ مَعَايِشِهِمْ . (تفسیر عیاشی / ۳۴۶)

خدا یارتان . والسلام

پایان سلسله مقالات سیزده گانه "همراهی معرفتی با حجاج"

https://telegram.me/soroushmarefat

۱۲ حاجت مهم در روز عرفه از دیدگاه امام سجاد(ع)؛ نوشتاری از استاد هادی سروش

زمان انتشار : 7 تیر ,1402 | ساعت : ۰۸:۰۳ | کد خبر : 1601393 | پرینت

۱۲ حاجت مهم در روز عرفه از دیدگاه امام سجاد(ع)؛ نوشتاری از استاد هادی سروش

شفقنا – حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در نوشتاری با عنوان« درباره استفاده معنویِ وافر از عرفه» این گونه آورده است:

استفاده از عرفه

طبق روایات حضرت آدم در این سرزمین انابه و دعا داشت و حضرت ابراهیم چگونگی مناسک حج را از جبرییل اخذ نمود و آخرین سوره قرآن بر پیامبر رحمت (ص) نازل شد .

چند نکته کوتاه و عمیق :

۱ ) مهم در مورد عرفه این است که ؛ روز دعاست و استغفار ، و البته زیارت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) .
اهمیت دعا در چنین روزی با سخن دریابید ؛ طبق روایات معتبره ؛ روزه در روز عرفه ، کفاره و جبران ۹۰ سال گناه است . اما در دستورات دینی و احادیث ما آمده ؛ اگر بسبب روزه حال دعا در روز عرفه را از دست میدهید ، روزه نگیرید و تا توفیق دعا را از دست ندهید.

۲ ) دعا باید از باطن انسان برخاسته تا بتواند با عالَم ملکوت تماس برقرار کند .
پس مهم ؛ هماهنگی باطن با دعاست و هماهنگی باطن ما با عالَم دعا و مناجات در این است که ؛ دعا با حضور قلب و توجه باشد.
حضور قلب درباره اینکه کجا آمده ام‌؟ با چه کسی صحبت میکنم ؟ میزبانم کیست و مهمان چه کسی هستم ؟ این نقطه عمر من در این زمان یعنی روز عرفه ، و در این مکان چه بسا که تکرار نشدنی نباشد !

۳ ) در دعا و روز عرفه باید متوجه ظرفیت خویش بود . دعایی که طولانی شود و همراه با خستگی و از این پا به آن پا شدن باشد و گاهی ایستاده و گاهی نشسته انجام شود و یا دائما سرشماری صفحات باقی مانده شود، نمی تواند دعای کاملی باشد.
به این نکته مهم در دعاهای طولانی ، عارف ملکی تبریری و امام خمینی توجه وافری نموده اند.

مرحوم ملکی تبریزی درباره دعاهای طولانی در کتاب المراقبات می فرماید: از صفحات دعاهای طولانی به مقداری که برای دعا نشاط داری و نیز حضور قلب و حال دقت در مضامین آن دعا را داری ، از آن دعا را ، بخوان .

وامام خمینی در شرح چهل حدیث تصریح می کنند :
این دعاهای طولانی که از ائمه (ع) صادر شده مانند دعای ابوحمزه و دعای عرفه و.. مناسب با حال خود آنان بوده و نه مناسب با حال امثال ما ، ما باید به مقدار توان و حال مان بخوانیم.

۴) مهم ترین نکته که نقطه عطف دعا شمرده میشود ؛ ادب عرفانی دعا میباشد. ادب معرفتی دعا در این است که آدمی از هر آنچه غیر خداست دست شسته و پشت سر گذارد ، و به کلی از مردم قطع امید کند ، و خود را در محضر حضرت رب العالمینی ببیند که همه چیز از آن اوست و آماده فضل و عنایت به بنده اش میباشد.

۵)نکته قابل توجه در مورد عرفه این است که روزعرفه روزی است که پیامبر خدا خطبه ای برای مسلمین ایراد نمودندو وظیفه ماست که بدان توجه کنیم. در این سرزمین پیامبر رحمت (ص) به مسلمین فرمود : “ای مردم سخنان مرا بشنوید! شاید دیگر شما را در این نقطه ملاقات نکنم. شما به زودی بسوی خدا باز می‌گردید. در آن جهان به اعمال نیک و بد شما رسیدگی میشود. من به شما توصیه می‌کنم هرکس امانتی نزد اوست باید به صاحبش برگرداند. هان‌ای مردم بدانید ربا در آئین اسلام اکیداً حرام است. از پیروی شیطان بپرهیزید. به شما سفارش می‌کنم که به زنان نیکی کنید، زیرا آنان امانت‌های الهی در دست شما هستند و با قوانین الهی برشما حلال شده اند. هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیری از اموال مسلمانان بر مسلمان دیگری حلال نیست مگر این که به طیب خاطر به دست آورده باشد.”

در عرفه چه بخواهیم‌؟

از آنجا که ما در واقع نمیدانیم از خدا چه بخواهیم ، و حداکثر خواسته های ما شاملِ زندگی و سلامت و عافیت میشود و حال آنکه ؛ من و شما از طرفی در یک جهان پر از حوادث و پیچیده زندگی میکنیم بطوریکه تشخیص سره از ناسره بشدت سخت شده ، و از طرف دیگر جهان ابدی در پیش رو داریم و ضرورتا باید خواسته ها و تقاضاهای ما متناسب با آن ابدیت باشد و متاسفانه از آن عوالم و مقتضیات آن هم چیزی نمیدانیم ، پس لازم و ضروری است دعا کردن و نوع حوائج را ، از راهنمایان این راه ، فرا بگیریم.

حوائج مهم در روز عرفه از دیدگاه امام سجاد(ع) جدا آموزنده و درخور توجه است. امام (ع) خدا را به مقربانش قسم داده و درخواست‌هایش را بیان می‌کند که بخش مهم آن چنین است:

۱) طلب نعمت ولایت الهی که قرار گرفتن در تحت سرپرستی خدا میباشد و ثمره اش ؛ بیرون بودن از دسترس شیطان است :
«وَتَوَلَّنی بِما تَتَوَلّی بِهِ اَهلَ طاعَتِک…»

۲) درخواست توفیقِ توبه و طهارت و دوری از گرفتاری استدراج است و استدراج ؛ به امید آینده بودن و مشغول بهرمندی از نعمت ها و غفلت است :
«وَ لا تَستَدرِجنی بِاِملائِک لِی استِدراجَ مَن مَنَعَنی خَیرَما عِندَهُ…»

۳) درخواست بیداری و دوری از راه و روش زیاده خواهان غافل :
«وَ نَبّهنی مِن رَقدَهِ الغافلینَ، وَ سِنَهِ المُسرفِینَ، وَ نَعسَهِ المَخذُولِین»

۴) طلب توجه و حضور قلبی به کمالات :
«وَ خُذ بِقَلبی اِلی مَا استَعمَلتَ بِهِ القانِتِینَ…»

۵) درخواست دوری از هر رفتار و اخلاقی که موجب دوری از خدا میشود :
«وَ اَعِذنِی مِمّا یباعِدُنی عَنک…»

۶) طلب تسهیل و آسان شدن همه ی ورودی های راه‌های خیری که به او منتهی میشود :
«وَ سَهِّل لِی مَسلَک الخَیراتِ اِلَیک…».

۷) نجات از فتنه هایی که در میان خانواده ها و جوامع در حالت عادی گریزی از آن نیست :
«وَ نَجِّنِی مِن غَمَراتِ الفِتنَهِ…».

۸) حفظ و هدایت قلب ، از گرایش به زشتیها :
«وَ اَشعِر قَلبِی الاِزدِجارَ عَن قَبائِحِ السَّیئاتِ…».

۹) پاک نمودن و زدودن باطن از دنیادوستی :
«وَ انزِع مِن قَلبِی حُبَّ دُنیا دَنِیهٍ تَنهی عَمَّا عِندَک…».

۱۰) درخواست دوری از هر سرافکندگی هنگام ملاقات خداوند:
«وَ لا تُخزِنی یومَ تَبعَثُنِی لِلِقائِک…».

۱۱) طلب شوق فراوان برای دیدار حق و جوار رحمت الهی:
«وَ اجعَل رَغبَتی اِلَیک فَوقَ رَغبَهِ الرّاغِبِینَ…».

۱۲) درخواست حیات طیبه و زندگیی که منطبق بر همه خواسته های خدا باشد:
«فاحینی حیاه طیبه تنتظم بما ارید».

انتهای پیام

fa.shafaqna.com

شفقنا در شبکه های اجتماعی: توییتر | اینستاگرام | تلگرام

لینک کوتاه خبر : https://fa.shafaqna.com/?p=1601393

  • برچسب ها
  • امام سجاد(ع)
  • روز عرفه
  • هادی سروش

ارتباط بین «باقر العلم» و «مدینه العلم»/ نوشتاری از استاد هادی سروش

«الجواد ، جواد فی کل حالاته»/ یادداشتی از هادی سروش

درباره استفاده معنویِ وافر از "عرفه"   ✍هادی سروش

🔰 درباره استفاده معنویِ وافر از "عرفه"

✍هادی سروش



💠 استفاده از "عرفه"

طبق روایات حضرت آدم در این سرزمین انابه و دعا داشت و حضرت ابراهیم چگونگی مناسک حج را از جبرییل اخذ نمود و آخرین سوره قرآن بر پیامبر رحمت (ص) نازل شد .

🔻چند نکته کوتاه و عمیق :

۱ ) مهم در مورد عرفه این است که ؛ روز دعاست و استغفار ، و البته زیارت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) .
اهمیت "دعا" در چنین روزی با سخن دریابید ؛ طبق روایات معتبره ؛ "روزه در روز عرفه ، کفاره و جبران ۹۰ سال گناه است" . اما در دستورات دینی و احادیث ما آمده ؛ اگر بسبب روزه حال دعا در روز عرفه را از دست میدهید ، روزه نگیرید و تا توفیق دعا را از دست مدهید.

۲ ) دعا باید از باطن انسان برخاسته تا بتواند با عالَم ملکوت تماس برقرار کند .
پس مهم ؛ هماهنگی باطن با دعاست و هماهنگی باطن ما با عالَم دعا و مناجات در این است که ؛ دعا با "حضور قلب و توجه" باشد.
حضور قلب درباره اینکه کجا آمده ام‌؟ با چه کسی صحبت میکنم ؟ میزبانم کیست و مهمان چه کسی هستم ؟ این نقطه عمر من در این زمان یعنی روز عرفه ، و در این مکان چه بسا که تکرار نشدنی نباشد !

۳ ) در دعا و روز عرفه باید متوجه ظرفیت خویش بود . دعایی که طولانی شود و همراه با خستگی و از این پا به آن پا شدن باشد و گاهی ایستاده و گاهی نشسته انجام شود و یا دائما سرشماری صفحات باقی مانده شود، نمیتواند دعای کاملی باشد.
به این نکته مهم در دعاهای طولانی ، عارف ملکی تبریری و امام خمینی توجه وافری نموده اند.

مرحوم ملکی تبریزی درباره دعاهای طولانی در کتاب المراقبات می فرماید: از صفحات دعاهای طولانی به مقداری که برای دعا نشاط داری و نیز حضور قلب و حال دقت در مضامین آن دعا را داری ، از آن دعا را ، بخوان .

وامام خمینی در شرح چهل حدیث تصریح می کنند :
این دعاهای طولانی که از ائمه (ع) صادر شده مانند دعای ابوحمزه و دعای عرفه و.. مناسب با حال خود آنان بوده و نه مناسب با حال امثال ما ، ما باید به مقدار توان و حال مان بخوانیم.

۴) مهم ترین نکته که "نقطه عطف دعا" شمرده میشود ؛ "ادب عرفانی دعا" میباشد. "ادب معرفتی دعا" در این است که آدمی از هر آنچه غیر خداست دست شسته و پشت سر گذارد ، و به کلی از مردم قطع امید کند ، و خود را در محضر حضرت رب العالمینی ببیند که همه چیز از آن اوست و آماده فضل و عنایت به بنده اش میباشد.

۵)نکته قابل توجه در مورد عرفه این است که روزعرفه روزی است که پیامبر خدا خطبه ای برای مسلمین ایراد نمودندو وظیفه ماست که بدان توجه کنیم. در این سرزمین پیامبر رحمت (ص) به مسلمین فرمود : "ای مردم سخنان مرا بشنوید! شاید دیگر شما را در این نقطه ملاقات نکنم. شما به زودی بسوی خدا باز می‌گردید. در آن جهان به اعمال نیک و بد شما رسیدگی میشود. من به شما توصیه می‌کنم هرکس امانتی نزد اوست باید به صاحبش برگرداند. هان‌ای مردم بدانید ربا در آئین اسلام اکیداً حرام است. از پیروی شیطان بپرهیزید. به شما سفارش می‌کنم که به زنان نیکی کنید، زیرا آنان امانت‌های الهی در دست شما هستند و با قوانین الهی برشما حلال شده اند. هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیری از اموال مسلمانان بر مسلمان دیگری حلال نیست مگر این که به طیب خاطر به دست آورده باشد."


💠 در عرفه چه بخواهیم‌؟

✅ از آنجا که ما در واقع نمیدانیم از خدا چه بخواهیم ، و حداکثر خواسته های ما شاملِ زندگی و سلامت و عافیت میشود و حال آنکه ؛ من و شما از طرفی در یک جهان پر از حوادث و پیچیده زندگی میکنیم بطوریکه تشخیص سره از ناسره بشدت سخت شده ، و از طرف دیگر جهان ابدی در پیش رو داریم و ضرورتا باید خواسته ها و تقاضاهای ما متناسب با آن ابدیت باشد و متاسفانه از آن عوالم و مقتضیات آن هم چیزی نمیدانیم ، پس لازم و ضروری است دعا کردن و نوع حوائج را ، از راهنمایان این راه ، فرا بگیریم.

✅ حوائج مهم در روز عرفه از دیدگاه امام سجاد(ع) جدا آموزنده و درخور توجه است. امام (ع) خدا را به مقربانش قسم داده و درخواست‌هایش را بیان می‌کند که بخش مهم آن چنین است:

۱) طلب نعمت "ولایت الهی" که قرار گرفتن در تحت سرپرستی خدا میباشد و ثمره اش ؛ بیرون بودن از دسترس شیطان است :
«وَتَوَلَّنی بِما تَتَوَلّی بِهِ اَهلَ طاعَتِک...»

۲) درخواست توفیقِ توبه و طهارت و دوری از گرفتاری "استدراج" است و استدراج ؛ به امید آینده بودن و مشغول بهرمندی از نعمت ها و غفلت است :
«وَ لا تَستَدرِجنی بِاِملائِک لِی استِدراجَ مَن مَنَعَنی خَیرَما عِندَهُ...»

۳) درخواست بیداری و دوری از راه و روش زیاده خواهان غافل :
«وَ نَبّهنی مِن رَقدَةِ الغافلینَ، وَ سِنَةِ المُسرفِینَ، وَ نَعسَةِ المَخذُولِین»

۴) طلب توجه و حضور قلبی به کمالات :
«وَ خُذ بِقَلبی اِلی مَا استَعمَلتَ بِهِ القانِتِینَ...»

۵) درخواست دوری از هر رفتار و اخلاقی که موجب دوری از خدا میشود :
«وَ اَعِذنِی مِمّا یباعِدُنی عَنک...»

۶) طلب تسهیل و آسان شدن همه ی ورودی های راه‌های خیری که به او منتهی میشود :
«وَ سَهِّل لِی مَسلَک الخَیراتِ اِلَیک...».

۷) نجات از فتنه هایی که در میان خانواده ها و جوامع در حالت عادی گریزی از آن نیست :
«وَ نَجِّنِی مِن غَمَراتِ الفِتنَةِ...».

۸) حفظ و هدایت قلب ، از گرایش به زشتیها :
«وَ اَشعِر قَلبِی الاِزدِجارَ عَن قَبائِحِ السَّیئاتِ...».

۹) پاک نمودن و زدودن باطن از دنیادوستی :
«وَ انزِع مِن قَلبِی حُبَّ دُنیا دَنِیةٍ تَنهی عَمَّا عِندَک...».

۱۰) درخواست دوری از هر سرافکندگی هنگام ملاقات خداوند:
«وَ لا تُخزِنی یومَ تَبعَثُنِی لِلِقائِک...».

۱۱) طلب شوق فراوان برای دیدار حق و جوار رحمت الهی:
«وَ اجعَل رَغبَتی اِلَیک فَوقَ رَغبَةِ الرّاغِبِینَ...».

۱۲) درخواست حیات طیبه و زندگیی که منطبق بر همه خواسته های خدا باشد:
«فاحینی حیاة طیبه تنتظم بما ارید».


https://telegram.me/soroushmarefat

آیت الله بهشتی و مظلومیت بعد از مظلومیت!    ✍🏼هادی سروش

🔰 آیت الله بهشتی و مظلومیت بعد از مظلومیت!

✍🏼هادی سروش


🔸 استخدام واژه مظلومیت برای شهید آیت الله بهشتی از سوی امام خمینی برگزیده شد.
این جمله فرزند برومندش نشان از مظلومیت اوست که میگوید: "خاطر دارم که تا ۴۰ روز پس از شهادت ایشان به شکل مستمر در منزل، و بعدها به طور متناوب، کسانی نزد خانواده می آمدند و به‌خاطر نسبت‌هایی که به ایشان داده بودند، حلالیت‌طلبی می‌کردند."

🔸اما آنچه امروز میبینیم؛ مظلومیت بعد از مظلومیت است.
این مظلومیت بعد از مظلومیت را میتوان در رابطه با شهید آیت الله بهشتی در مصادیق مختلفی از روش ها و رفتاریِ نرم افزاری تا سخت افزاری دید!

🔸مظلومیت بعد از مظلومیت یعنی اینکه بجای حضور فکری او در جامعه و رسانه های رسمی ، کسانی جایگزین میشوند که در تفکر سیاسی بسیار متصلب و خشِن هستند و به تفسیر "ارهاب" مینشینند و رای مردم را بدون تنفیذ "طاغوت" معرفی میکنند! در حالیکه تمام این موارد در تناقض جدی با مبنای فکری روشنِ شهید بهشتی دارد.
و یا کسانی تریبون دار و رسانه ای میشوند با بضاعت ناقص تحصیل حوزوی؛ جمهوری اسلامی را به "اشعری مسلکی" فرا میخوانند و داعیه ذبح "عدالت درپای ولایت" دارند و "اخلاق را در برابر دین" معرفی میکنند و یا استفاده از روش های نظامی را برای جوانان تئوریزه دینی میکنند!
این موارد و گویندگان آن، دارای تریبون یک روضه خانگی و یا پیج ناشناس نیستند بلکه صاحب آنتن رسانه هستند به عنوان درس اخلاق و یا برنامه های محرم و رمضان روی آنتن زنده و غیر زنده هستند!
اگر اینان جایگزینان شهید بهشتی هستند ، آیا مظلومیت بعد از مظلومیت نیست؟!

🔸 و اما نمونه ای از یک حرکت سخت افزاری که دراین روزها رخ نمایی کرده و نشان از "مظلومیت مستمر بهشتی دارد" مخفی از دیده شما نیست وآن عکس و سخنان گزینشی شهیدبهشتی بر تابلوها و بیلبوردهای بزرگ بر پل های عابر پیاده درباره حجاب است!
شگفتا! بعد از سال ها که خیلی خبری از عکس و تصویر و پخش سخنرانی آن عزیز سفر کرده نبوده یکباره عکس وحرفهای گزینشی او دیده میشود! ای کاش در رابطه با حجاب همه دیدگاه آن شهیدمتفکر را طرح میکردند.
مشکل اینجاست؛ دختر و پسر جوانی که قبل از تولد او "بهشتی" به شهادت رسیده و تصویر مشخص و درستی هم توسط رسانه های سرتاسری ارائه نشده و چهره آرام و متین و مودب بهشتی و روش منطق گرا بهشتی را حس نکرده ، درباره شهیدبهشتی چگونه قضاوت میکندو زیر لب با دیدن آن تابلوهای بزرگ که حامل پیامی ناقص است چه میگوید؟!

🔸 برای درج در تابلوها و بیلبوردها پیشنهاد میکنیم جملات زیر که از آن شهید بزرگوار است درج شود؛

🔺"هیچ حکومتی تحت هیچ عنوانی ، حق ندارد حق آزادی انتقاد از رهبران را از مردم بگیرد .."

🔺 "چرا نمی خواهیم لمس كنیم كه دعوت به خیر در اسلام شاید ۱۰درصد هم به زبان نبود و شاید بیش از ۹۰ درصدش به عمل بود."

🔺"مردان و زنان امروز با چشم خودشان می‌بینند که نزدیک به ۱۵ ماه از پیروزی انقلاب می‌گذرد، ولی هنوز در جامعه ما سیرها و خیلی سیرها با گرسنه‌ها و خیلی گرسنه‌ها با هم در جامعه دیده می‌شوند. تا وقتی چنین است جامعه ما اسلامی نیست."

🔺" اگر مردمی هستند که در یک رفراندوم به قانون اساسی رای و به آن مشروعیت می‌دهند، ممکن است روزی هم این قانون اساسی را نامطلوب بدانند و بخواهند آن را تغییر دهند. شما نمی‌توانید جلویش را بگیرید. بگذارید مردم در برابر هرچیزی که بر خلاف موازین اسلامی می‌بینند، حساس بمانند.‌"

🔺"مگر می‌شود یک جامعه‌ای را بر محور دروغ تا آخر پیش برد؟ عزیز من! .. همین نوجوان‌ها و جوان‌ها که گهگاه فریب دروغ امروزت را می‌خورند، همیشه در این حال نمی‌مانند."

🔺"بالا بروید یا پایین بیایید، اصلاً قرآن را بر سر جامعه ای پهن کنید، مادام که در آن جامعه در یک سو گرسنه بیچاره از سرما لرزان وجود دارد، از سوی دیگر متنعمان برخوردار از همه چیز، این جامعه لجن است. تمام چهره اش را هم که با قرآن بپوشانید باز لجن است."

آیا روزی چنین کلماتی همراه با عکس شهید دکتر بهشتی بر بیلبوردهای خیابانهای پایتخت دیده میشود؟!

🔸نمونه دیگر از مظلومیت بعد از مظلومیت آن شهید والاقدر در سکوت رسانه از ارائه هر گونه برنامه مستندی است که بتواند تفکر آزادمنشانه و جذاب شهید بهشتی را با فیلم و تئاتر و مصاحبه به نسل جدید معرفی کند!
مثلا در یک برنامه تلویزیونی فرزنددانشمند ایشان این خاطره را بگوید که در رابطه با انتشار لیست کارکنان ساواک ؛ وقتی فشارهای بسیار زیاد شد و چنین شایع کردند که مرحوم بهشتی به دلیل وابستگی به ساواک مانع انتشار این لیست می‌شود، من نزد ایشان رفتم وگفتم بگذاریدلیست منتشرشود و این‌همه ملاحظه نکنید، هرچه شد شد! ایشان گفت:نه، ما نمیتوانیم چنین کاری کنیم چون از باغ‌بان و آش‌پز تا بازجو نام‌شان آمده واگر آن را منتشر کنیم، اجازه داده‌ایم هرکس به خودش اجازه که بدهد به اسمِ برخورد باساواکی‌ها وارد حریم زندگی این آدم‌ها شود و آنان را آزار بدهد."
فرض کنید اگر این خاطرات مستند ، خانه به خانه وارد شود چه سوالی در ذهن مخاطبان نقش میبندد؟

🔸میدانید این همه بی مهری به کسی که صاحب فکر و دارای روش بدیع در مدیریت و اهل ایثار و اداره کننده قوه قضائیه و مجلس خبرگان قانون اساسی بوده، ریشه در کجا دارد؟ بله درست است ؛ از یک سوی چهره هایی رسانه ای شده اند که ضعف علمی و تحصیل آکادمیک دارند و ارائه تفکر و روش رفتاریِ شهید بهشتی در چنین حال و روزی برای آقایان مخاطره آفرین است!
و از سوی دیگر ؛ اگر نظرات آیت الله بهشتی عرضه شود باعث کنده شدنِ دلها از شخصیتهای ساختگی شده و مطالبات مردم را بالا میبرد.

🔸سخن پایانی ؛ سنت الهی بر این حقیقت است که چهره هایی که "نور و روشنگری" دارند قابل پوشاندن نیستند چرا که "والله متم نوره" .

🆔https://t.me/soroushmarefat

ملت «ابراهیم»ام آرزوست!    حجت‌الاسلام هادی سروش

ملت «ابراهیم»ام آرزوست!

حجت الاسلام هادی سروش مدرس حوزه

حجت‌الاسلام هادی سروش، استاد حوزه، در یادداشتی تلگرامی با عنوان «ملت «ابراهیم»ام آرزوست!» نوشت:

گزارش کوتاه؛

ابراهیم ابوالانبیاء است در بابل (نزدیک بغداد) زندگی میکرد بعد جریان شکستن بت در سن ۱۶ سالگی تبعید به شام، فلسطین شد دو جریان احیاء چهار پرنده و جریان میهمانان و لوط در آن مناطق بوده و بعد عازم حجاز شد و جریان ذبح و ساختن کعبه پیش امد و بعد بازگشت به فلسطین داشته و در انجا در سن ۱۷۵سالگی رحلت کرد و در شهر الخلیل دفن شد و از تنها کسانی است که از خدا دو بار عمر گرفت و خدا به ملک موت فرمود او میخواهد زنده بماند تا عبادت کند. تا اینکه پیرمرد کهن سالی دید که قدرت هضم غذا نداشت و غذا از دهانش بیرون می آمد. از خدا خواست که فرشته موت را بفرست.

امروزه شرق و غرب عالَم را نام ابراهیم گرفته و همه ادیان الهی، با واسطه پیرو آن بزرگوار هستند چرا که آن سه دین رسمی در جهان است اعم از اسلام و مسیحیت و یهود، در اصل پیرو انبیائی هستند که از اولاد ابراهیم اند.

پیامبر رحمت و عزت رسول الله(ص) افتخارش در این است که درباره او، دعای مستجاب ابراهیم است:

«انا دَعوة ابی ابرهیم».

سوال این است؛ آیا ما (در شرق) و یا آنها (در غرب)؛ ملت ابراهیم هستیم؟!

صد البته که از نظر اعتقادی؛ فقط ما ملت ابراهیم هستیم چرا که طبق اعتقاد جازم ما دین آنان منسوخ شده است و محلی از اعراب ندارند.

اما در رفتار و اخلاق و سلوک دینی و اجتماعی آیه شریفه “مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ” (حج /۷۸) با ما و در مورد ما منطبق است؟

پاسخ این سوال در این است پنج عنصر حیاتی حضرت ابراهیم را بررسی کنیم تا میزان انطباق ما مشخص شود.

۱) ابراهیم مسیر زندگی اش آگاهانه بود و نه دنباله رو بزرگترهای قبیله یا بزرگترهای جامعه و لذا با هر تقلید کورکورانه سرناسازگاری داشت؛
«قال اراغب انت عن الهتى یا ابراهیم لئن لم تنته لارجمنّک و اهجرنی ملیّاً» (مریم/۴۶)؛ گفت: (اى ابراهیم) آیا تو از معبودهاى من روى گردانى؟ اگر (ازاین کار) دست برندارى، تو را سنگسارمى کنموبراى مدتى طولانى از من دور شو.

٢) ابراهیم نگاهی واقع بینانه داشت و هر آنچه زودگذر و زوال پذیرد بود، دل نمی داد.

آیات قرآن درباره خورشیدپرستی:
«فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَىٰ كَوْكَبًا ۖ قَالَ هَٰذَا رَبِّي ۖ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ

پس چون شب بر او پرده افكند، ستاره‌اى ديد؛ گفت: اين پروردگار من است. و آنگاه چون غروب كرد، گفت: غروب‌كنندگان را دوست ندارم.»
(انعام/۷۶)

۳) بی اعتنا به رنج همگانی و ظلم ظالمان نیست و خود را در برابر جامعه و مردمانش مسول است و می داند در جامعه فاسد انسانها زجر می کشند و ذره ذره خاموش می شوند. به همین منظور به خودکامگان زمانه خود می تازد و بت دروغین آنان را می شکند.

حضرت ابراهیم(ع) پس از آن که ایمان به توحید را امرى روشن و فطرى قلمداد نمود، به یک مهم همگان را متوجه ساخت و آن اینکه مبادا “ظلم” کنید و فرمود: «الّذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن وهم مهتدون؛ – (آرى) آنها که ایمان آوردند و ایمان خود را با شرک و ستم نیالودند، ایمنى تنها از آنِ آن هاست، و آن ها هدایت یافتگانند. » (انعام/۸۲)

۴) ابراهیم نمونه و الگوی همه انسانهایی است که؛ دیگر انسانها را حتی اگر خطا کار و گمراه باشند همچون جان خویش دوست میدارد و به رایگان به انسانها عشق می ورزد.

حضرت ابراهیم(ع) با بزرگوارى، در مقابل سخنان درشت و سرد عمویش ‘آزر’ ، به او سلام کرد. قرآن کریم سخن او را چنین بیان مى فرماید: «قال سلامٌ علیک ساستغفر لک ربّى انّه کان بی حفیّاً؛ (ابراهیم) گفت: سلام بر تو. من به زودى از پروردگارم برایت تقاضاى عفو مى کنم؛ چرا که همواره نسبت به من مهربان بوده است.» (مریم/۴۷)

قوم لوط گرچه مستوجب عذاب و قهر الهی شناخته می شوند ولی ابراهیم به دست و پای فرشتگان عذاب می پیچد و می افتد تا بلکه خداوند حتی از تنبیه قوم لوط نیز بگذرد و به آنها فرصت زندگی و برخاستن دیگر ببخشد. قلبی مملو از عشق و دلسوزی که خداوند او را حلیم و اهل مدارا خطاب می کند.(سوره هود/۴۷)

۵) سر آشتی با ظالم آگاه و نصحیت شده ای که حجت را بر او تمام کرده بود را، نداشت.

حضرت ابراهیم(ع) وقتى پافشارى آزر را بر آیین باطل دید و این که بت ها را ترک نمى گوید و بر کفرش باقى مانده است و با خداوند متعال دشمنى مى کنداز او تبرّى جست؛ چنانچه قرآن مى فرماید: «… فلمّا تبیّن له انّه عدوّ للّه تبرّأ منه انّ ابراهیم لاوّاه حلیم» (توبه/۱۱)

این اوصاف شخصیتی و حکومتی و دینی حضرت ابراهیم است.

آیا این جمعیت کثیری که مدعیِ عنوانِ “ملت ابراهیم” را دارند، به این امور پای بندند؟!

آیا شرمنده “ابراهیم” نیستیم؟!

انتهای پیام

حضرت ابراهیم عید قربان ؛ هادی سروش

نوشته های مشابه

بنی امیه و تزریق فسق به متن دین برای استمرار حاکمیت | هادی سروش

واکنش یک استاد حوزه به بازگشت انصاف نیوز

۲۷ خرداد ۱۴۰۲

بنی امیه و تزریق فسق به متن دین برای استمرار حاکمیت | هادی سروش

فقه اخلاقی، فقه غیراخلاقی!

۸ اردیبهشت ۱۴۰۲

هادی سروش: شهيد مطهرى در روزگار بی‌حجابی و مشروب فروشی، نگران خرافات و تحریف دین بود

هادی سروش: شهيد مطهرى در روزگار بی‌حجابی و مشروب فروشی، نگران خرافات و تحریف دین بود

۲۳ فروردین ۱۴۰۲

هادی سروش: تندروها عاقبتِ کشور را مختل می‌کنند

آخرین و حساس ترین دریافت‌های امیرمومنان در بستر شهادت

۲۲ فروردین ۱۴۰۲

«باقر العلم» و «مدینه العلم»/ نوشتار هادی سروش

Shafaqna | Shia News Association

زمان انتشار : 3 تیر ,1402 | ساعت : ۱۹:۴۶ | کد خبر : 1599272 | پرینت

ارتباط بین «باقر العلم» و «مدینه العلم»/ نوشتار هادی سروش

شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در یادداشتی به مناسبت فرارسیدن شهادت امام محمد باقر (ع) آورده است: «پیامبر عظیم‌الشان (ص) در مورد دو نفر از معصومین سخن از مراتب علم شان مطرح فرمودند.

اولی؛ حضرت امیر(ع) است که درباره اش فرمود: «انامدینه العلم و علی بابها»
و دومی؛ حضرت باقر(ع) است که درباره اش فرمود: «انه یبقرالعلم بقرا».

به نظر می رسد؛ ️مقصود آن است که آنچه در شهر علم النبی (ص) نهفته است فقط بوسیله حضرت علی خارج می شود و بعد بوسیله امام باقر شکافته شده و تبیین می شود.

توضیح این ادعا را با پی گیری این مقاله تا پایانش، دنبال بفرمایید.

مطلب اول؛ راه ورود فقط از «درب»

ورود صحیح و پر منفعت و کارآمد ورودی است که از ناحیه «درب» باشد، نه از دیوار یا سقف یا سوراخ!

گرچه این یک حکم، یک حکم ساده عقلانی و عرفی است؛ لذا پیامبر وقتی درب شهر علم خود را معرفی نمود، فرمود: مبادا از غیر راه درب، که علی است، بخواهید وارد شود؛ «لاتأتوا المدینه الّا من بابها».

این بیان، گرفته شده از آیه ۱۸۹ سوره بقره است:
نیکوکاری بدان نیست که از پشت دیوار به خانه ای وارد شوید بلکه نیکویی آن است که پارسا باشید و در ورود به خانه از درب آن واردشوید.. / وَلَیْسَ الْبِرُّ بِأَن تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَٰکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَىٰ ۗ وَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ.

در تفسیر مجمع نقل شده؛ در جاهلیت رسم بود که اگر کسى از براى حج یا عمره احرام مى بست و محرم می‌گشت، درحال احرام از در خانه یا خیمه وارد نمى گردید بلکه از پشت بام و یا از سوراخ دیوار وارد می‌شد و جالب این بوده که این کار غلط را ، کاری نیکو و برّ می دانستند!

آیه فوق نازل شد و براین روش غلط قلم بطلان کشید.

مهم در این آیه، باطن آیه است که در روایات بدان اشارت شده: «از اصبغ نقل شده که گوید در محضر حضرت امیر (ع) بودم و ابن کواء آمد و در مورد معنا و تفسیر همین آیه پرسش نمود؟
امام علی (ع) فرمود: ما آن خانه هایی هستیم که باید از درب ان ورود داشته باشید و ما «باب الله» و نیز «بیت الله» هستیم. پس کسی که با ما پیمان ولایت و موددت ببندد از درب وارد خانه شده و آنکه مخالف ما باشد و دیگران بر ما ترجیح دهد از غیر راه وارد خانه شده! / نَحْنُ اَلْبُیُوتُ اَلَّتِی أَمَرَ اَللَّهُ أَنْ یُؤْتَى مِنْ أَبْوَابِهَا وَ نَحْنُ بَابُ اَللَّهِ وَ بُیُوتُهُ اَلَّتِی یُؤْتَى مِنْهُ فَمَنْ بَایَعَنَا وَ أَقَرَّ بِوَلاَیَتِنَا فَقَدْ أَتَى اَلْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَ مَنْ خَالَفَنَا وَ فَضَّلَ عَلَیْنَا غَیْرَنَا فَقَدْ أَتَى اَلْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا.” (الاحتجاج)

️ نکته ای ذوقی؛
در این آیه؛ سخن از زمان شناسی و وقت عبادت و ورود به خانه از راهش، سفارش شده. شاید با توجه به روایت ذکر شده بتوان گفت:
در زمان های معین در ماه، شایسته است زمان مشخصی برای اهل بیت(ع) گذاشته شود، تابرای ورود به عالم معنویت، از در وارد شده. اموری از قبیل شرکت در مراسم شان و یا تشرف به زیارت شان و … از آن رهگذر که ارتباط با خدا از ناحیه «باب الله» است، همه معنای نیکی است. این معنای ذوقی، با روایاتی که در تمام ماه های قمری زمانی را برای زیارت اهل بیت و خصوصا زیارت امام حسین (ع) مشخص نموده، تایید می شود.

نتیجه؛ «ولایت» درب ورودی به شهر معارف نبوی و درب ورودی به عبادات و درب ورودی به اخلاق و نیز درب ورودی به عرفان است، و حرکت به سمت همه این کمالات و عبادات بدون اهلبیت (ع)، بی فایده است.

مطلب دوم؛ خصوصیات «شهر و باب» علم پیامبر

آن شهر و دروازه آن، غیر از شهرها و دروازه های دیگر است.
بله هرشهری آسمانی و کفی و دیواری دارد، ولی شهر علم پیامبر از سنخ عالم دیگریست و دیوار و کف و سقف ندارد تا کسی حدیث جعل کند؛ حال که علی (ع) درب آن است، فلانی هم آسمان آن و دیگری هم دیوار آن و سومی هم کف آن است.

این شهر علم؛ همه اش «در» است، یعنی چهار جهت آن در است و کسی بدون ورود از راه در، امکان ورود ندارد.

همانطوریکه بهشت هم؛ همش درب است و دیوار ندارد؛ «فتحت السماء فکانت ابوابا». پس ورود بدون مجوز و یا از بالای دیوار، محال است.
جالب اینجاست که خود پیامبر در روایت دیگری که در امالی صدوق آمده تصریح فرموده که «من شهر علم هستم و آن بهشت است و علی باب آن است».

پس شهر علم پیامبر از سنخ بهشت است و احکام بهشت بر آن مترتب و هر کسی بدون آمادگی، بهرمند نیست.

نتیجه آنکه؛ استفاده از علوم پیامبر در مورد همه کمالات منحصر است به زانو زدن در محضر امیرالمومنین (ع) است.

مطلب سوم؛ قلبِ پیامبر «شهر وسیع علم»

قلب پیامبر رحمت شهری است که مملو از علم علوم است و این قلب مملو از علم؛ متصل به خدایی است «عالم الغیب و الشهاده» است، که در سوره نساء فرمود: «أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَعَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ».

در ضمن روایتی که در ذیل آیه «عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها»، آمده این مفاد رابهمراه دارد که کل اسماء حسنای الهی به پیامبر عزیز اسلام عنایت شده و کل اسماء حسنای خدا، یعنی؛ همه معلومات در نتیجه در این «مدینه العلم» همه علوم حضوردارد.
«علوم نبوی»؛ یک نقطه و یا یک سطر و یا یک کتاب و یا یک کتابخانه نیست، بلکه «یک شهر»علم است. یعنی؛ بسی بی پایان، وسیع، و جامع همه نشئات و عوالم، و نیز کارآمد که تمام نقاط هستی بالفعل و بالقوه را پوشش داده است.

مطلب چهارم؛ معنای «باقر» و چیستی شکاف و توسعه علم

در روایت معروف پیامبر به جابر انصاری آمده که حضرت باقر علم را می شکافت. و این معنا قابل دقت است.

علم‌ به مانند خوشه گندمی است که هرچه تقویت شود، سنبله و دانه های آن بیشتر شده و شکوفاتر می شود.
در «شهر علم» پیامبر (ص) جای هیچ چیزی خالی نیست تا پیامبر، [معاذالله] مبتلا به جهل شود، ولی آنچه که از علوم اولیین و آخریین در ذات متعالی رسول الله است بنحو اجمال است که باید شکافته و توسعه یابد و به مقام ظهور و بروز برسد. این توسعه و ظهور و بروز را به حضرت باقر داده اند؛ چرا که پیامبر به جابر فرمود: «سلام من را به فرزندم برسان – فانه یبقر العلم بقرا».
«بقر» در فارسی بمعنای شکافتن است. که جابر جعفی به «اظهار علم» که همان ظهور و نشر است، توضیح داده، و ابن منظور در کتاب لسان العرب؛ «بقر» را به «توسّع العلم»، یعنی توسعه و شرح و بسط دادن علوم پیامبر، دانسته.

و در حدیث معروف «لوح» که شخصیت ملکوتی یک به یک معصومین ترسیم شده، از ناحیه الهی در مورد امام باقر آمده؛ «باقر علمی»، که بدین معناست که امام پنجم شکافنده و اظهار کننده علوم خداست.

باری، به هر تقدیر آن شخصیتی که توانست با استفاده و اتصال به حضرت امیر(ع)، علوم لدنی پیامبر اسلام (ص) را اظهار و توضیح و شرح و بسط دهد، نیست مگر؛ امام باقر (ع).

مطلب پنجم؛ خانه ها و ساکنان «شهر علم»

شهر علم پیامبر که از آن به مدینه العلم تعبیر شده، دارای ساکنانی می باشد که با استفاده از مشکات نورانی امام علی که درب آن شهر است بر آن وارد شده اند و اقامت گزیده اند.

این شهر علم و فضلیت دارای خانه هائی است که آن خانه ها در ملکیت حضرات معصومین (ع) است بدلیل این آیه سوره نور که در معرفی خانه های انبیاء و ائمه است ؛ «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ».

ساکنان این خانه ها در این شهر علم پیامبر خدا؛ عالمان ربانی هستند که قرآن فرمود: کارشان تعلیم و تعلم معارف الهیه است؛ «کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِمَا کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتَابَ وَبِمَا کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ ﴿آل عمران/۷۹﴾».

مطلب ششم؛ عواقب به تعطیلی «مدینه العلم»

علم در مقابل هر چیزی است که علم نباشد ولی علم نما باشد. اگر شهر علم پیامبر مورد بی رغبتی قرار گیرد و به دروازه آن، که علی(ع) است مراجعه نشود؛ «وَهم» جای علم می نشیند و خدا می داند چه بلائی به سر عالَم و آدم خواهد آورد.
چرا که عده ای به نام عالم بیرون از شهر علم پیامبر، خانه برپا می کنند و مردمان به خود خوانده و دین تحریف شده را به جامعه عرضه می کنند.

امام باقر(ع) در اوصاف چنین عالمان سوء و منحرفی فرمود: «ظاهر دین را عرضه می کنند ولی با تحریف در مقاصد آن درحالیکه با درباریان و حاکمان سیاسی ارتباط تنگاتنگ دارند – اقاموا حروف الکتاب و حرّفوا مقاصده و مع الساده و الکبره» (روضه کافی).
این اوصاف منفی در هر دانشمند قدرت طلب و ثروت طلب باعث وجود فرقه و گروههای انحرافی می شود.

در نتیجه وجود همه گروههای انحرافی بعد از دوران رسول الله و امام علی تا امروز، نتیجه بستن «درب خانه اهلبیت» که درب شهرعلم نبی بوده به وجود آمد.

در زمان امام باقر با بازی بامفاهیم دینی دست به انحراف بزرگی زدند و متاسفانه سخن انحرافی آنان سکه رایج دینمداری در جامعه متدیین گشت!

اینان؛ گاه به نام «مرجئه» ظهور و بروز داشتند که فقط ایمان را کافی می دانستند و بود و نبود عمل صالح رامهم نمی دانستند و در نتیجه باعث ترویج اباحه گری از بالا تا پایین جامعه می شدند!
گاه به نام «جبرگرائی» وارد می شدند و همه چیز را خواست خدا معرفی کرده و مسئولین ظالم و یا بی لیاقت را مبرا از نقص می کردند!

و گاه گروه بی مغزی بنام «خوارج» راتایید و تشویق می کردند تا به بهانه دینداری و رعایت حدودالله، زندگی را از مردم سلب کنند!

امام باقر(ع)، جانانه با اینها مبارزه کرد؛
مرجئه را ملعون (طبق روایت کافی)، جبرگرایان را بی دین(طبق روایت توحید صدوق)، و خوارج را جاهل (طبق روایت تهذیب شیخ طوسی) معرفی نمود.

مطلب هفتم؛ جایگاه «مدرسه امام باقر» در «مدینه العلم النبی»

امام باقر(ع) بر اساس خبر غیبی پیامبر که دلالت بر شکافتن و اظهار نمودن علوم و معارف الهیه توسط ایشان را داشت، اولین کسی شد که در شهر علم پیامبر، «تاسیس مدرسه رسمی» نمود و در آن دانش پژوه و طلبه ثبت نام نمود و شاگرد تربیت کرد و شاگردانش منحصر به شیعه و فرقه خاصی نبود.

به نقل ابن الوشاء تا 900 شاگرد در این مدرسه حضور دائمی یا مقطعی پیدا کرد.
در این مدرسه؛ زراره و ابوبصیر و محمد بن مسلم و ابان و معروف و… رشد یافت که هر کدام صاحب اجتخاد و فتوا شدند.

در این مدرسه به نقل کتاب مناقب؛ از شام که مهد تفکر جبرگرائی و امویان بود جوانی ثبت نام کرد که در عین اینکه به صراحت به امام باقر گفت شما را دوست ندارم، اما اعتراف به استفاده فراوان از حضرت نمود و دست آخر بوسیله حضرت هم جانش نجات یافت و هم در دین اش هدایت یافت.

امام باقر (ع) بگونه در «شهر علم نبی» گُل کرد و توانست بلندترین معارف را تبیین و توسعه و اظهار فرماید که نه تنها مردم مدینه، بلکه مردمان عراق شیفته او شدند که ابن هشام گوید: «المفتون به العراق»!

از سوی دیگر چنان افق نورانی این مدرسه کرانه ها را روشن کرد که ابن حجر که از مخالفین متعصب اهلبیت است در کتاب صواعق اعتراف کرد که؛ امام باقر در مقامات قُرب و عرفان دارای قدم راسخ گشت که هیچ زبانی توان گفتنش را ندارد/ له قدم راسخ فی مقامات العارفین ماتکل عنها السنه الواصفین».

امروز بعد از چهارده قرن، اگر عالمان ربانی شیعه و حوزه های علمیه شیعه در شهر علم پیامبر، خانه و کاشانه دارند و لحظه به لحظه از زلال معارف ناب الهی، تشنگان را تفسیر و حدیث و فقه و کلام و فلسفه و عرفان را، سیراب می کنند، جملگی از برکات «یبقر العلم بقرا» است که پیامبر در رسای امام باقر و مدرسه آن امام، فرمودند.

مطلب هشتم ؛ جایگاه مادران صالحه در «مدینه العلم النبی»

یک درس بزرگ تربیتی نهفته داریم که باید مورد توجه قرار گیرد؛ امام باقر(ع) که در «مدینه العلم النبی» فردی متعین و نامی است، از نام و یاد مادرش غافل نیست و با افتخار به نقل کلینی در کافی از مادر نام برده می فرماید:
«کانت امی ..» مادرم آنچنان بود که بایک ناله و قسم اش دیوار در شرف ریزش در حالت زمین و هوا ماند — «معلقا بین الجو».

خداوند این مدرسه را در این شهر تا قیامت برقرار و پر رنق فرماید. انشاء الله.

انتهای پیام

fa.shafaqna.com

شفقنا در شبکه های اجتماعی: توییتر | اینستاگرام | تلگرام

لینک کوتاه خبر : https://fa.shafaqna.com/?p=1599272

  • برچسب ها
  • باقرالعلوم
  • سالروز شهادت امام باقر (ع)
  • مدینة العلم
  • هادی سروش

خبر مرتبطخبرهای بیشتر از این خبرنگار

«الجواد ، جواد فی کل حالاته»/ یادداشتی از هادی سروش

هادی سروش: لعن افراد در تریبون و رسانه بخاطر تفاوت های سلیقه ای با معیار ایمان هم خوانی ندارد

بسته شدن درب مساجد را در علل زیر بجوئید! : نوشتاری از استاد هادی سروش

رویکرد امام رضا (ع) به «امامت واجتهاد» به عنوان پایگاه مستحکم علمی و عاطفی شیعه: نوشتاری از استاد هادی سروش

استاد هادی سروش: دین را با «تنگ نظری و سخت گیری» به جامعه عرضه نکنیم / «برای تقویت شعائر با اعصاب مردم بازی نکنید»

«فقه امام صادق(ع)، فقه امروز» فقیه باید به واقعیت های موجود توجه داشته باشد/ امروز درباره حقوق ملت حتی در حدود قانون اساسی تردید...

حجت‌الاسلام هادی سروش: آقایان منبری پیشکسوت خود را الگو قرار دهند

هادی سروش: امام علی (ع) درعین حضور در مقامات عرفان لحظه ای از مشکلات مردم و جامعه غافل نمی شد

استاد هادی سروش: «صنفی به نام عالم دینی، پدیده ای مربوط به اسلام نیست»

ارتباط بین "باقر العلم" و "مدینةالعلم"  ✍هادی سروش

🔰 ارتباط بین "باقر العلم" و "مدینةالعلم"

✍هادی سروش


پیامبر عظیم‌الشان (ص) در مورد دو نفر از معصومین سخن از مراتب علم شان مطرح فرمودند.
اولی ؛ حضرت امیر(ع) است که درباره اش فرمود : "انامدینه العلم و علی بابها"
و دومی؛ حضرت باقر(ع) است که درباره اش فرمود: "انه یبقرالعلم بقرا ".

به نظر میرسد؛ ️مقصود آن است که آنچه در شهر علم النبی (ص) نهفته است فقط بوسیله حضرت علی خارج میشود و بعد بوسیله امام باقر شکافته شده و تبیین میشود.

توضیح این ادعا را با پی گیری این مقاله تا پایانش ، دنبال بفرمایید.

مطلب اول ؛ راه ورود فقط از "درب"

ورود صحیح و پر منفعت و کارآمد ورودی است که از ناحیه "درب" باشد ، نه از دیوار یا سقف یا سوراخ !
گرچه این یک حکم ، یک حکم ساده عقلانی و عرفی است ؛ لذا پیامبر وقتی درب شهر علم خود را معرفی نمود ، فرمود : مبادا از غیر راه درب ، که علی است ، بخواهید وارد شود؛ "لاتأتوا المدينة الّا من بابها".
این بیان ، گرفته شده از آیه ۱۸۹ سوره بقره است :
نیکوکاری بدان نیست که از پشت دیوار به خانه ای وارد شوید بلکه نیکویی آن است که پارسا باشید و در ورود به خانه از درب آن واردشوید.. / وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَن تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَٰكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَىٰ ۗ وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.
در تفسیر مجمع نقل شده ؛ در جاهليت رسم بود كه اگر كسى از براى حج يا عمره احرام مى بست و محرم مي‌گشت، درحال احرام از در خانه يا خيمه وارد نمى گرديد بلكه از پشت بام و يا از سوراخ ديوار واردمي‌شد و جالب این بوده که این کار غلط را ، كاری نيكو و برّ میداشتند!
آیه فوق نازل شدو براین روش غلط قلم بطلان کشید.
مهم در این آیه، باطن آیه است که در روایات بدان اشارت شده : "از اصبغ نقل شده که گوید در محضر حضرت امیر (ع) بودم و ابن کواء آمد و در موردمعنا و تفسیر همین آیه پرسش نمود ؟
امام علی (ع) فرمود: ما آن خانه هایی هستیم که باید از درب ان ورود داشته باشید و ما "باب الله" و نیز "بیت الله" هستیم. پس کسی که با ما پیمان ولایت و موددت ببندد از درب وارد خانه شده و آنکه مخالف ما باشد و دیگران بر ما ترجیح دهد از غیر راه وارد خانه شده ! / نَحْنُ اَلْبُيُوتُ اَلَّتِي أَمَرَ اَللَّهُ أَنْ يُؤْتَى مِنْ أَبْوَابِهَا وَ نَحْنُ بَابُ اَللَّهِ وَ بُيُوتُهُ اَلَّتِي يُؤْتَى مِنْهُ فَمَنْ بَايَعَنَا وَ أَقَرَّ بِوَلاَيَتِنَا فَقَدْ أَتَى اَلْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَ مَنْ خَالَفَنَا وَ فَضَّلَ عَلَيْنَا غَيْرَنَا فَقَدْ أَتَى اَلْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا." (الاحتجاج)

️ نکته ای ذوقی؛
در این آیه؛سخن از زمان شناسی و وقت عبادت و ورود به خانه از راهش، سفارش شده.
شاید با توجه به روایت ذکر شده بتواند گفت :
درزمان های معین در ماه ،شایسته است زمان مشخصی برای اهل بیت(ع) گذاشته شود ،تابرای ورود به عالم معنویت ،ازدر وارد شده. اموری از قبیل شرکت در مراسم شان و یا تشرف به زیارت شان و ... ازآن رهگذر که ارتباط با خدا از ناحیه "باب الله" است، همه معنای نیکی است. این معنای ذوقی ، با روایاتی که در تمام ماه های قمری زمانی را برای زیارت اهلبیت و خصوصا زیارت امام حسین (ع) مشخص نموده ، تایید میشود.
نتیجه ؛ "ولایت" درب ورودی به شهر معارف نبوی و درب ورودی به عبادات و درب ورودی به اخلاق و نیز درب ورودی به عرفان است ، و حرکت به سمت همه این کمالات و عبادات بدون اهلبیت (ع) ، بی فایده است.

مطلب دوم ؛ خصوصیات "شهر و باب" علم پیامبر

آن شهر و دروازه آن ، غیر از شهرها و دروازه های دیگر است.
بله هرشهری آسمانی و کفی و دیواری دارد ، ولی شهر علم پیامبر از سنخ عالم دیگریست و دیوار و کف و سقف ندارد تا کسی حدیث جعل کند ؛ حال که علی (ع) درب آن است ، فلانی هم آسمان آن و دیگری هم دیوار آن و سومی هم کف آن است .
این شهر علم ؛ همه اش "در" است ، یعنی چهار جهت آن در است و کسی بدون ورود از راه در ، امکان ورود ندارد.
همانطوریکه بهشت هم ؛ همش درب است و دیوار ندارد ؛ "فتحت السماء فکانت ابوابا" . پس ورود بدون مجوز و یا از بالای دیوار ، محال است.
جالب اینجاست که خود پیامبر در روایت دیگری که در امالی صدوق آمده تصریح فرموده که " من شهر علم هستم و آن بهشت است و علی باب آن است".

پس شهر علم پیامبر از سنخ بهشت است و احکام بهشت بر آن مترتب و هر کسی بدون آمادگی ، بهرمند نیست.
نتیجه آنکه ؛ استفاده از علوم پیامبر در مورد همه کمالات منحصر است به زانو زدن در محضر امیرالمومنین (ع) است.

مطلب سوم ؛ قلبِ پیامبر "شهر وسیع علم"

قلب پیامبر رحمت شهری است که مملو از علم علوم است و این قلب مملو از علم ؛ متصل به خدایی است "عالم الغیب و الشهاده" است ، که در سوره نساء فرمود : «أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ».
در ضمن روایتی که در ذیل آیه «عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها» ، آمده این مفاد رابهمراه دارد که کل اسماء حسنای الهی به پیامبر عزیز اسلام عنایت شده و کل اسماء حسنای خدا ، یعنی؛ همه معلومات در نتیجه در این "مدینه العلم" همه علوم حضوردارد. .
"علوم نبوی" ؛ یک نقطه و یا یک سطر و یا یک کتاب و یا یک کتابخانه نیست ، بلکه "یک شهر" علم است. یعنی ؛ بسی بی پایان، وسیع، و جامع همه نشئات و عوالم ، و نیز کارآمد که تمام نقاط هستی بالفعل و بالقوه را پوشش داده است .

مطلب چهارم ؛ معنای "باقر" و چیستی شکاف و توسعه علم

در روایت معروف پیامبر به جابرانصاری آمده که حضرت باقر علم را میشکافت. و این معنا قابل دقت است.
علم‌ به مانند خوشه گندمی است که هرچه تقویت شود ، سنبله و دانه های آن بیشتر شده و شکوفاتر میشود.
در " شهر علم " پیامبر (ص) جای هیچ چیزی خالی نیست تا پیامبر ، [معاذالله] مبتلا به جهل شود ، ولی آنچه که از علوم اولیین و آخریین در ذات متعالی رسول الله است بنحو اجمال است که باید شکافته و توسعه یابد و به مقام ظهور و بروز برسد. این توسعه و ظهور و بروز را به حضرت باقر داده اند؛ چرا که پیامبر به جابر فرمود "سلام من را به فرزندم برسان - فانه یبقر العلم بقرا".
"بقر" در فارسی بمعنای شکافتن است. که جابر جعفی به "اظهار علم" که همان ظهور و نشر است ، توضیح داده، و ابن منظور در کتاب لسان العرب ؛ "بقر" را به "توسّع العلم" ، یعنی توسعه و شرح و بسط دادن علوم پیامبر ، دانسته.
ودر حدیث معروف "لوح" که شخصیت ملکوتی یک به یک معصومین ترسیم شده ، از ناحیه الهی در مورد امام باقر آمده ؛ "باقر علمی" ، که بدین معناست که امام پنجم شکافنده و اظهار کننده علوم خداست.
باری، به هر تقدیر آن شخصیتی که توانست با استفاده و اتصال به حضرت امیر(ع) ، علوم لدنی پیامبر اسلام (ص) را اظهار و توضیح و شرح و بسط دهد ، نیست مگر ؛ امام باقر (ع).

مطلب پنجم ؛ خانه ها و ساکنان "شهر علم"

شهر علم پیامبر که از آن به مدینه العلم تعبیر شده ، دارای ساکنانی می باشد که با استفاده از مشکات نورانی امام علی که درب آن شهر است بر آن وارد شده اند و اقامت گزیده اند .
این شهر علم و فضلیت دارای خانه هائی است که آن خانه ها در ملکیت حضرات معصومین (ع) است بدلیل این آیه سوره نور که در معرفی خانه های انبیاء و ائمه است ؛ "فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ".
ساکنان این خانه ها در این شهر علم پیامبر خدا؛ عالمان ربانی هستند که قرآن فرمود: کارشان تعلیم و تعلم معارف الهیه است ؛ "كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ ﴿آل عمران/۷۹﴾ ".

مطلب ششم ؛عواقب به تعطیلی "مدینه العلم"

علم در مقابل هر چیزی است که علم نباشد ولی علم نما باشد. اگر شهر علم پیامبر مورد بی رغبتی قرار گیرد و به دروازه آن ، که علی(ع) است مراجعه نشود ؛ "وَهم" جای علم مینشیند و خدا میداند چه بلائی به سر عالَم و آدم خواهد آورد.
چرا که عده ای به نام عالم بیرون از شهر علم پیامبر ، خانه برپا میکنند و مردمان به خود خوانده و دین تحریف شده را به جامعه عرضه میکنند .
امام باقر(ع) در اوصاف چنین عالمان سوء و منحرفی فرمود: " ظاهر دین را عرضه میکنند ولی با تحریف در مقاصد آن درحالیکه با درباریان و حاکمان سیاسی ارتباط تنگاتنگ دارند - اقاموا حروف الکتاب و حرّفوا مقاصده و مع الساده و الکبره" (روضه کافی).
این اوصاف منفی در هر دانشمند قدرت طلب و ثروت طلب باعث وجود فرقه و گروههای انحرافی میشود.
در نتیجه وجود همه گروههای انحرافی بعد از دوران رسول الله و امام علی تا امروز ، نتیجه بستن "درب خانه اهلبیت" که درب شهرعلم نبی بوده به وجود آمد .
درزمان امام باقر با بازی بامفاهیم دینی دست به انحراف بزرگی زدند و متاسفانه سخن انحرافی آنان سکه رایج دینمداری درجامعه متدیین گشت!
اینان؛گاه به نام "مرجئه" ظهور وبروز داشتندکه فقط ایمان راکافی میدانستند وبودویانبودعمل صالح رامهم نمیدانستند ودرنتیجه باعث ترویج اباحه گری ازبالا تا پایین جامعه می شدند!
گاه به نام "جبرگرائی" واردمیشدندو همه چیزراخواست خدامعرفی کرده و مسئولین ظالم ویابی لیاقت رامبرااز نقص میکردند!

و گاه گروه بی مغزی بنام "خوارج" راتایید و تشویق میکردندتابه بهانه دینداری ورعایت حدودالله ،زندگی را از مردم سلب کنند!
امام باقر(ع)،جانانه بااینها مبارزه کرد؛
مرجئه را ملعون (طبق روایت کافی) ، جبرگرایان را بی دین(طبق روایت توحیدصدوق) ،
وخوارج را جاهل(طبق روایت تهذیب شیخ طوسی) معرفی نمود.

مطلب هفتم ؛ جایگاه "مدرسه امام باقر" در "مدینه العلم النبی"

امام باقر(ع) بر اساس خبر غیبی پیامبر که دلالت بر شکافتن و اظهار نمودن علوم و معارف الهیه توسط ایشان را داشت ، اولین کسی شد که در شهر علم پیامبر ، "تاسیس مدرسه رسمی" نمود و در آن دانش پژوه و طلبه ثبت نام نمود و شاگرد تربیت کرد و شاگردانش منحصر به شیعه و فرقه خاصی نبود.
به نقل ابن الوشاء تا نُه صد شاگرد در این مدرسه حضور دائمی یا مقطعی پیدا کرد.
دراین مدرسه ؛ زراره و ابوبصیر و محمد بن مسلم و ابان و معروف و... رشد یافت که هر کدام صاحب اجتخاد و فتوا شدند.
در این مدرسه به نقل کتاب مناقب ؛ از شام که مهد تفکر جبرگرائی و امویان بود جوانی ثبت نام کرد که در عین اینکه به صراحت به امام باقر گفت شما را دوست ندارم ، اما اعتراف به استفاده فراوان از حضرت نمود و دست آخر بوسیله حضرت هم جانش نجات یافت و هم در دین اش هدایت یافت.
امام باقر (ع) بگونه در "شهر علم نبی" گُل کرد و توانست بلندترین معارف را تبیین و توسعه و اظهار فرماید که نه تنها مردم مدینه ، بلکه مردمان
عراق شیفته او شدند که ابن هشام گوید : "المفتون به العراق" !
از سوی دیگر چنان افق نورانی این مدرسه کرانه ها را روشن کرد که ابن حجر که از مخالفین متعصب اهلبیت است در کتاب صواعق اعتراف کرد که ؛ امام باقر در مقامات قُرب و عرفان دارای قدم راسخ گشت که هیچ زبانی توان گفتنش را ندارد / له قدم راسخ فی مقامات العارفین ماتکل عنها السنه الواصفین".
امروز بعد از چهارده قرن ، اگر عالمان ربانی شیعه و حوزه های علمیه شیعه در شهر علم پیامبر ، خانه و کاشانه دارند و لحظه به لحظه از زلال معارف ناب الهی ، تشنگان را تفسیر و حدیث و فقه و کلام و فلسفه و عرفان را ، سیراب میکنند ، جملگی از برکات "یبقرالعلم بقرا" است که پیامبر در رسای امام باقر و مدرسه آن امام ، فرمودند.

مطلب هشتم ؛ جایگاه مادران صالحه در "مدینه العلم النبی"

یک درس بزرگ تربیتی نهفته داریم که باید مورد توجه قرار گیرد ؛ امام باقر(ع) که در"مدینه العلم النبی" فردی متعین و نامی است ، از نام و یاد مادرش غافل نیست و با افتخار به نقل کلینی در کافی از مادر نام برده میفرماید :
"کانت امی .." مادرم آنچنان بود که بایک ناله و قسم اش دیوار در شرف ریزش در حالت زمین و هوا ماند -- "معلقا بین الجو" .
خداوند این مدرسه را در این شهر تا قیامت برقرار و پر رنق فرماید . انشاء الله.

سلسله مقالات گذری متفاوت بر عالَم برزخ ( قسمت ۵۸)  🔴  مرگ در اندیشه یک عارف بزرگ   ✍هادی سروش


☑️اهداء به روح همسرم بانوی اخلاق

🔰سلسله مقالات گذری متفاوت بر عالَم برزخ ( قسمت ۵۸)

🔴 مرگ در اندیشه یک عارف بزرگ


✍هادی سروش


در لابلای پنچاه و هفت قسمت گذشته از پژوهش درباره برزخ ، اندیشه های نابی در رابطه با جهان برزخ از بزرگان تقدیم داشته ام .
در این قسمت بخشی از اندیشه امام خمینی که عارفی ژرف است را تقدیم میدارم .

✅ ایشان مینویسد : جناب محقق بارع و مدقق بزرگ اسلام سید عظیم الشان داماد در کتاب قبسات که یکی از کتب کم نظیر است فرماید : "نترساند البته تو را مرگ زیرا که تلخی آن در ترسناکی از اوست / لاتخافنک الموت فان مرارته فی خوفه." (شرح اربعین حدیث/ ۱۴۱)

✅ وی ، گمان کسانیکه توهم کرده اند روح بعد از جدا شدن از بدن ، دوباره در قبر برای سوال و جواب بازگشت داده میشود و به تعبیری زیر خاک زنده میشود را مورد نقد جدی قرار داده و اصلِ زندگی روح را در جهان دیگر با بدن مِثالی طبق آموزه های اهلبیت (ع) تثبیت میفرماید و میگوید:
"روح که از این بدن خارج شد بعد روح را داخل آنها‌‎ ‌‏می کنند!، در مورد سؤال قبر می گوید دوباره روح از آن خارج شده،‌‎ ‌‏در این بدن داخل می شود، آن وقت سؤال واقع می گردد و فشار قبر حاصل می شود و‌‎ ‌‏دوباره به آن قالب مثالی می رود تا قیامت‌‎ ‌‏در قالب مثالی است، و می گوید: با این بدن در قبر معذّب است، حال آنکه این بدن‌‎ ‌‏می پوسد، خاک می شود و از بین می رود، این چه حرفهایی است!‏" (تقریرات درس فلسفه ج۳ ص۲۳۸)
و نیز مینویسد ؛ "تعلق روح به بدن بعد از موت، همان توجه نفس به خود است که در وقت سکرات‌‎ ‌‏موت رخ داده بود و از خود غافل شده بود، مگر تعلق نفس به بدن و جسم، غیر این‌‎ ‌‏است که به آن توجه پیدا کند؟ یا اینکه باید دوباره بیاید و آن را که دور انداخته، در آن‌‎ ‌‏داخل شود؛ بدن بیش از لاشه، چیز دیگری نیست و نسبت نفس به این جسدی که‌‎ ‌‏خاک می شود و می پوسد مثل نسبت نفس به اجسام دیگر است.‏ ‌‏البته شرع، احتراماتی برای این بدن قائل شده؛ چون سابقاً بدن مؤمن بود و به‌‎ ‌‏غیر این نسبت، نسبت دیگری ندارد، و الاّ هر آنچه که از بدن جدا شود اگر‌‎ ‌‏بدنیتش محفوظ باشد، باید اجزائی که در طول عمر مانند ناخن و مو و پوست و غیره‌‎ ‌‏از بدن جدا می شود و آنچه به تحلیل می رود در آن عالم در انبانهایی جمع نمایند و‌‎ ‌‏آن انبانها را هم حاضر کنند و بدن ما عبارت از چندین انبان پوست و گوشت و‌‎ ‌‏استخوان باشد.‏" (تقریرات فلسفه ، ج۳ ص۲۴۰)

✅ یکی از معارف عمیق در رابطه با برزخ از این سخن پیامبر رحمت (ص) ریشه گرفته که فرمود : ‌‏«القبر روضة من‌‎ ‌‏ریاض الجنّة أو حفرة من حفر النیران» بدین معنا که قبر آدمی یا گلستانی از گلستان های پهناور بهشت است و یا گودالی از جهنم.
ایشان چنین مینویسد؛ "اگر دری از درهای بهشت به این قبر باز باشد، مگر عالم به این نحو میماند؟‌‎ ‌‏آن چنان این دنیا را عطر و روح و ریحان پر می کند که حس احدی را تاب و توان باقی‌‎ ‌‏نمی ماند.‏ ‌‏و یا اگر از جهنم، دری باز باشد، مگر از گند و عفونت و حرارت، عالَمی این گونه‌‎ ‌‏که می بینیم می ماند؟!‏ ‌‏وقتی این مطالب را می گوییم بلافاصله میگویند: با چشم حلال زاده دیده می شود،‌‎ ‌‏این چه تناقضاتی است؟! درعین حال که به همین قبر نظر دارد می گوید: قبور مؤمنین و‌‎ ‌‏متّقین از مشرق تا مغرب است، مگر ما در همین قم، صد هزار قبر برای مؤمنین سراغ‌‎ ‌‏نداریم؟ مگر این زمین چقدر قابل توسعه است؟ آیا قابلیت توسعه به چندین برابر‌‎ ‌‏خود را دارد؟‏ ‌‏آیا در قبر که عذاب می شود، همین استخوان عذاب می شود؟ این استخوان که‌‎ ‌‏خاک می شود، پس چرا باید به گردن شرع چیزهایی گذاشت که مطابق هیچ آیه و‌‎ ‌‏روایتی نیست؟!‏ ‌‏و اگر به گفتۀ روضه خوانها تمسک کنند، خواهیم گفت آنها معلوم نیست به کدام‌‎ ‌‏خبری که دلالت هم ندارد تعویل کرده اند.‏ ‌‏این مطلب، هم خنده دارد وهم گریه! (تقریرات فلسفه ج۳ ص۲۳۹)

✅ امام ژرف اندیش (ره) بعد از ابطال گفتار کسانیکه عالَم برزخ را همین گودال در قبرستان دانسته و سخت به این توهم حمله میکند و در معرفی عالم برزخ بر این باور درست است که عالَمی است که وسعت آن برای مومن تمام شرق و غرب را گرفته ، و اینگونه میگوید:
"‌‏عالم قبر غیر از عالمی نیست که بعد از موت حاصل می شود، و از حضرت سؤال‌‎ ‌‏کردند فرمود: آن عالم بعد ازموت تا قیامت است، که همان برزخ است.‌‎ و این برزخ‌‎ ‌‏است که رایحۀ عالم آخرت و بهشت از آن می آید؛ چون برزخ و میانه است، یک جنبۀ‌‎ ‌‏نازله از آن در این پیداست که به قبر، دری از بهشت باز می شود، و آن عالم برزخ است‌‎ ‌‏که قبر هر مؤمنی، از میان مشرق و مغرب وسیع تر است .. ‌‏عالم قبر که در اخبار است نه همین گودالی است که برای ما می کنند؛ بلکه همان‌‎ ‌‏عالم برزخ است که گفتیم؛ لذا در اخبار و ادعیه است که گفته اند: ‌‏«اللهمّ أعوذ بک من‌‎ ‌‏عذاب القبر» و اگر قضیه همان باشد که فعلاً اعتقادات نوع مردم است ـ و منشأ یک‌‎ ‌‏قسمتش از روضه خوانهای بی سواد و یک قسمت هم معلوم نیست از کجا تولید شده‏ باشد؛ بنابراین[بایدگفت] خاندان پهلوی مردم را‌‎ ‌‏ازعذاب قبرخلاص کردند! چون قبرها را خراب نمودند! در حالی که می بینیم[از قبرستان های گذشتگان] اشجاری به عمل می آید و یا کشتزاری می شود .. " (تقریرات فلسفه ، ج۳ ص۲۴۰)

✅ در پایان این قسمت به معرفی اجمالی و زیبا حضرت امام (ره) درباره حقیقت برزخ که الهام گرفته شده از قرآن و عترت است توجه کنید که چنین نوشته است؛
"به‌‎ ‌‏محض بیرون رفتن از دار طبیعت، تجرد عقلانی کامل نیست، بلکه برزخ هم هست که‌‎ ‌‏باید از آن برزخ هم به حرکت جوهریه گذشت تا به تجرد عقلانی صرف وارد شد.‌‎ ‌‏پس برزخ برای همه هست و اهل برزخ، وجودِ برزخی ـ بین وجود تجردی عقلانی و‌‎ ‌‏وجود جسمانی طبیعی ـ دارند. لذا بهشت سعدا، بهشت برزخی و جهنم اشقیا، دوزخ‌‎ ‌‏برزخی خواهد بود.‏ ‌‏وعالم برزخ هم یک مرحلۀ قهری از مراتب وجود است، لذا برای همه قهری‌‎ ‌‏است. منتها کسانی که در این عالم مطالب عقلانی و فضایل کسب کردند، راه‌‎ ‌‏برزخیشان کوتاه است و زود به عالم تجرد عقلانی می رسند و سیر برزخی آنها کمتر‌‎ ‌‏می باشد و حرکت جوهری برزخیه تندتر و سریع تر صورت می گیرد؛ چون به معاونت‌‎ ‌‏کسب فضایل عقلانی برای نیل به خلعت تجرد عقلانی مستعدتر هستند. و همچنین‌‎ ‌‏آنهایی که کسب رذایل کرده اند، دوزخ تجردی کامل، زودتر نصیبشان می شود، و در‌‎ ‌‏دوزخ برزخی آن قدر معطلی ندارند و برای همین جهت است که آن مرد گفت: از‌‎ ‌‏نردبان که افتادم به جهنم افتادم ـ نعوذ بالله ـ ." (شرح چهل حدیث /ص ۷۲)

از این عارف بزرگ‌مطالب دیگری در آثارشان در رابطه با برزخ بدست رسیده که بجهت عدم اطاله مقاله صرف نظر کرده و پژوهشگران محترم را به کتاب تازه نشر "دانشنامه امام خمینی" ارجاع میدهیم‌

این سلسله مقالات ادامه دارد . ان شاء الله


https://t.me/soroushmarefat

 
  BLOGFA.COM