قال الله تعالی: هو الذی یصلی علیکم وملائکته لیخرجکم من الظلمات الی النور
 

مذاکرات جاری بین ایران و آمریکا و ریزشِ «ادب!»: نوشتاری از استاد هادی سروش

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

مذاکرات جاری بین ایران و آمریکا و ریزشِ «ادب!»: نوشتاری از استاد هادی سروش

انتشار :‌ دوشنبه ۲۵ / ۰۱ /۱۴۰۴ | ساعت ۱۱:۲۲

شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در یادداشتی نوشت: شگفتا! جملگی منتظر بودیم‌ که مذاکرات جاری بین ایران و آمریکا باعث ریزشِ “دلار” شود و احتمال می دادیم حرام خوارانِ تحریم از کوره برون روند، اما و اما در خیال مان نمی آمد که یکی از اعضاء شورایی که نام “فرهنگ” را به پیشانی دارد سخنی از او رسانه ای شود که از حدود ادب خارج باشد!

ظاهراً فشار سیلابِ عصبیتِ بر خودحق دیدن، آنچنان سهمگین است که از برخی سیاسیون گذر کرده و به برخی نیروهای به اصطلاح انقلابی و فرهنگی رسیده!

واقعیت این است؛ ادب؛ لزوماً هماهنگ با ثروت نیست تا هر پول داری حتما مودب هم باشد، نیز لزوماً هماهنگ با ایمان هم نیست تا هر مومنی حتما مودب هم باشد و روشن است که ادب با سیاست هم پیوستگی ندارد تا هر مسئول و صاحب منصبی حتما فرد مودبی باشد. اتفاقاً میدان سلائق سیاسی یکی معرکه های پر خطری است که وقتی برانسان میگذرد عریان کننده بود و یا نبودِ “ادب” است.

در برابر شخصِ بی ادب در هر سَمت و سِمتی باشد، آنچه می تواند پاسخ به بی ادبی هایش باشد، این است که؛ “ادب” را بشناسائیم، یعنی؛ همواره از “ادب” بگوییم و بنویسیم و بخوانیم تا هر چه بیشتر “ادب” نهادینه شود و رفته رفته بی ادبان بعد از رسوایی، از صفحه مسئولیت و رسانه ها محو شوند.

علامه طباطبایی درمعرفی ادب می نویسد: “ادب شکل زیبای رفتاری آدمیان است”

حضرت امیر(ع) فرمود: “در دگرگونی های زمانه متن انسانها ظاهر می شود”. بزرگان اخلاق با استفاده از این سخن حکیمانه بر این باوراند که نهان پنهان آدمی درمواقع حساس ظهور کرده و درآن بزنگاه است که اندوخته های اخلاقی خود را نمایان می کند. اگر انسان در شرائط عادی یا شرائط دلخواه خود باشد انتظار روش ها ومنش های “مؤدبانه”، انتظار کاملا سهل الوصولی است چرا که کنترل یک خودرو در یک فضای باز و نبود هیچ عامل خطر و بازدارنده ای عادی و ساده است ، اما وقتی شرائط بحرانی شود آنگاه است که همه مهارت راننده برای کنترل صحیح خود و خودرو به ظهور می رسد.

خاستگاه به شدت مهم برای “ادب” داشتن؛ میدان فعّال “گرایشات و تعصبات” است!

قابل قبول نیست که در رسانه ملی که از بوجه بیت المال تامین می شود، شخص و یا اشخاص غیر مودبی صاحب آنتن باشند که بهره ای از ادب نداشته و خصوصا وقتی بخواهند از دین و اخلاق بگویند! چراکه خروجی آن [خدای نخواسته] منتهی به دین گریزی و دین ستیزی می شود!

کسانی که خود را در شأن معلمی و یا جلوه دینی در جامعه قرار داده اند به جاست که در خلوت خود، در مورد آموزه های قرانی در باب ادب و اخلاق، به تامل بنشینند و سپس زبان باز کنند!

در قرآن سخن از روشِ مؤدبانه شخصیت های بزرگی است که حتی در برابر دشمن شان حاضر به شکستنِ حریم ادب نبودند. به عنوان نمونه؛

هابیل در برابر تهدید بی ادبانهِ قابیل در کمال ادب پاسخ داد؛ “اگر شما دستت را بخون من آغشته سازی، ولی من دست را به سمت تو بلند نخواهم کرد تا شما را از پای در آورم.” (مائده /۲۸)

وقتی عرب جاهل و بی ادب به پیامبر بزرگوار اسلام اهانت کردند و گفتند: “او فقط گوش است”! یعنی؛ (معاذالله) فاقد شعور است! پیامبر در کمال ادب فرمودند: “درمسیر ایمان بخدا و محبت به مؤمنین گوش بودن زیباست”. (توبه/۶۱)

سیاستمدارانی که جانب حق را دارند و یا حداقل علاقه به ماندگاری خود در افکار عمومی هستند، بجاست برای گزینش افراد در حول و حوش خویش، به غیر از همسویی سیاسی، به ادب و مودب بودن منتخبان خود نیز باندیشند.
جناب حافظ در این رابطه گوید:
حافظا علم و ادب ورز که در مجلس شاه
هرکه را نیست ادب لایق صحبت نبود

  • برچسب ها
  • ادب
  • استاد هادی سروش
  • ریزش قیمت دلار
  • مذاکرات
  • مذاکرات ایران و آمریکا

بیگانگیِ تخریبِ بقیع از دین و مسئولیتِ مصلحانِ دینی و چهره هایِ مقبولِ جهان اسلام: هادی سروش

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

بیگانگیِ تخریبِ بقیع از دین و مسئولیتِ مصلحانِ دینی و چهره هایِ مقبولِ جهان اسلام: نوشتاری از استاد هادی سروش

انتشار :‌ دوشنبه ۱۸ / ۰۱ /۱۴۰۴ | ساعت ۰۹:۳۷

شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در آستانه ۸ شوال و به مناسبت سالروز واقعه «تخریب بقیع» در مطلبی نوشت: مسلمین در جهان امروز وارد یکی از سخت ترین شرائط هستند! از یک سوی مسائل غمبار فلسطین و غزه و لبنان و یمن است ! و از سوی دیگر در مسائل داخلی؛ فشار اقتصادی است که ستون فقرات خانواده های ضعیف را آسیب جدی زده !

در چنین شرائط دردناکی، با سالروز رخدادهای تلخ تاریخی مانند تخریب قبور اهلبیت (ع) مواجه میشویم که وقتی میخواهیم از آن بگوییم و بنویسیم، ندایی از بخشی از افکار عمومی می شنویم که میگوید ؛ به رخدادهای تخریبی امروز مان بپردازید که دین و دینای مان دد خطر قرار داده!

این ندای افکار عمومی؛ راست است و قابل احترام و صاحب این قلم همواره نوشته و خواهد نوشت . اما در عین حال نمیتوانیم از حساسیت های مهم دینی مان غفلت کنیم.

علت تکرار پاسخ های اعتقادی

از سوی دیگر ؛ گرچه در دید اولیه شاید نوشتن و گفتن، در این موضوع تکراری باشد، اما از آنجا که معاندین شرک آلود بودنِ نیات خود را در کسوت توحید، مخفی می‌کنند و دائما اباطیل خود را تکرار می‌کنند، برماست که سخن حق را نیز تکرار کنیم تا نسل جدید با ساختار فکری دینی آشنا بوده و مقهور امواج تبلیغی معاندان نشود.

بناسازی وصیانت از قبور صالحان و اولیاء در قرآن

در جریان نزاع میان مسیحیان و مشرکان در مورد اجساد اصحاب کهف، برخی گفتند مقبره، یا دیواری جلوی درب غار آنها ساخته شود: «فَقَالُوا ابْنُوا عَلَیهِمْ بُنْیانًا» (کهف/۱۸، ۲۱) تا از دید مردم مخفی بمانند. برخی دیگر پیشنهاد دادند تامسجد و معبدی بر روی قبور آنان ساخته شود. «لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیهِمْ مَسْجِدًا».
مهم این است در قرآن اشاره‌ای به شرک‌ بودن بنا و یا مسجد اصلا نشده است.

بررسی مسئله بر اساس حدیث

در روایات اهل سنت آمده؛ اول کسی که آمد و بر روی قبر پیامبر دیواری نهاد و سنگ بنای حرم و بارگاه را بر قبر پیامبر ساخت عمر بن الخطاب بود _ فکان أول من بنی علیه جدارا عمر بن الخطاب.(طبقات لابن سعد۲۹۴/۲)

در روایات شیعه که به وفور این موضوع طرح شده و نمونه آن؛ «شیخ طوسی با اسنادش از أَبِی عَامِرٍ وَاعِظِ نقل میکند که از امام صادق (ع) در مورد زیارت امام علی (ع) و ساخت و بنا تعمیر حرم آن حضرت پرسیدم؟ امام صادق (ع) به سند متصل از پدرش تا رسول الله (ص) نقل نمود که حضرت فرمود: دلهای خوبان عالَم به سمت و سوی ماست و آنان بر ساخت بنا و بازسازی قبور ما تلاش کرده و چنین فردی از مخصوصین مورد شفاعت من خواهد بود. ؛ إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ قُلُوبَ نُجَبَاءَ مِنْ خَلْقِهِ وَ صَفْوَهٍ مِنْ عِبَادِهِ تَحِنُّ إِلَیْکُمْ ..فَیَعْمُرُونَ قُبُورَکُمْ … أُولَئِکَ یَا عَلِیُّ الْمَخْصُوصُونَ بِشَفَاعَتِی وَ الْوَارِدُونَ حَوْضِی وَ هُمْ زُوَّارِی غَداً فِی الْجَنَّهِ…» (وسائل‏۳۸۳/۱۴)

بناها و ساخت و سازها بر قبور بزرگان اهل سنت

قبر ابوحنیفه پیشوای حنفی در بغداد و قبر امام شافعی پیشوای شافعی‌ها در مصر و قبر احمد بن حنبل در بغداد و قبر محمد بخاری در سمرقند و … دارای گنبد و بارگاه است و محل زیارت علاقمندان از اهل سنت است.

آثار اخلاقی و تربیتی در بنا و ساختمان قبور انبیاء و اولیاء

بنا و ساختن قبور انبیاء و اولیاء و ساختن مسجد در مجاورت آن ، نه تنها کوچکترین مانع شرعی ندارد بلکه دارای محسّنات دینی و اخلاقی و تربیتی و حتی تاثیرات ژرف اجتماعی نیز می‌باشد.

امامت با تخریب بقیع آسیب نمی بیند

در زمینه بنای ساختمانی حرم اهلبیت عصمت (ع) سخن ما این است که ما به حکم قرآن بر آن اصرار داریم و بی حرمتی به آن را بر نمی تابیم؛ حرم اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) مصداق روشن آیه ۳۶ نور است که فرمود: “بُیُوتٍ أَذِنَ اللهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ” ؛ چراغ پرفروغ در خانه‌هايى قرار دارد كه خداوند اذن فرموده ترفیع داشته و در آن‌ها نام خدا برده شود، و صبح و شام در آن‌ها تسبيح او گويند.

روشن است؛ تخریب ها و اهانت ها دیروز وهابیت و امروز سلفی ها و داعشی ها ، ذره ای آسیب به مقام امامت ائمه دین (ع) نزده و نمیتواند بزند؛ یرِیدُونَ لِیطْفِؤُا نُورَ الله بِأَفْواهِهِمْ وَاللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کرِهَ الْکافِرُونَ﴾ (الصف: ۸)

استاد بزرگوار آیت‌الله جوادی آملی می‌فرمودند؛ هیچ فرقی از این نظر بین جِیشِ ابرهه و این وهّابی‌ها نیست! آنها آمدند کعبه را خراب بکنند، اینها هم آمدند با امامت بجنگند ولی نشد! حالا چهار تا آجر را برداشتند امّا بالأخره امامت سر جایش محفوظ ماند.

توجه همیشگی مرجعیت به مسئله تخریب قبور ائمه بقیع و تلاش در حل آن

مرجعیت شیعه بالاترین نهاد دینی در شیعه هیچ گاه از مسئله تخریب و اهانت به قبور ائمه (ع) غفلت نداشته و ندارند.
استاد عزیز و عظیم الشان آیت الله شبیری زنجانی نقل می کردند : مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی به حج مشرف نشده بود. شنیدم فرموده بود؛ اگر بروم‌ باید بتوانم قبور ائمه بقیع ع را احیاء کنم و اگر نتوانم این کار را انجام دهم ، ضربه بزرگی به تشیّع است! چون می گویند مرجع عام شیعه آمد و نتوانست کاری کند!

این مواجه از سوی مرجعیت، به فراخور زمان ادامه یافته است، به عنوان نمونه؛ حضرت استاد بزرگوار آیت الله فاضل لنکرانی (ره) در درس فرمودند: “این اهانتی که به بقاع متبرکه شده! حال که میتوانیم یک عکس العملی نشان بدهیم ولو به همین مقدار، باید داشته باشبم تا ان شاء الله در آینده این بقاع متبرکه با یک عظمت بیشتری تجدید بشود.”

مسئولیتِ روحانیت روشن و به روز

از سوی دیگر؛ حوزویان و اساتید ارجمندی که از نعمت فکر روشن و به روز بهرمند هستند قطعا میتوانند با ارتباطات فکری و قلمی با پشتوانه مرجعیت به حل این موضوع رنج آور خاتمه دهند گرچه ممکن است این اصلاحات که در واقع بازگشت به باورهای غلط یک مکتب دارد طولانی و زمانبر باشد.

امروز نهادهای بین المللی، افکار عمومی، عواطف انسانی در جهان میتواند از بیرون به تلاش های اهل فکر و قلم کمک جدی کند.

مواجه جناب آیت الله سید موسی صدر مشهور به امام موسی صدر در راستای این بحران فکری و اعتقادی در بیش از ۵۰ سال قبل الگوی خوبی است.

امام موسی صدر در نامه مهمی به شاهزاده سعودی دربارهٔ بازسازی ظاهری بقیع ، تجلیل از اهل بیت (ع) بشکل عقلانی در عین ادب و تدبیر نوشت : در آن دیدار به خاطر بزرگوار و همت بلند و دورنگری و روشن‌بینی جناب عالی گفتم؛ ساختن بارگاه برای امامان اهل بیت، مورد اتفاق فقهای مسلمانان نیست و به همین سبب، برای پرهیز از حرج، چنین درخواستی نداریم، اما سر و سامان دادن به قبرستان و آسفالت یا سنگ‌فرش کردن راه‌های داخلی آن و کاشتن اطراف آن و تبدیل آن به بوستانی آزاد با فواره و آب‌نما و مرمت دیوارها و گذاشتن سنگ‌های زیبا در آن‌ها و تعبیه سایه‌بان‌های مرتب گرداگرد آن و اقداماتی از این دست، موضع اتفاق فقهاست و موجب تکریم صدها هزار نفر زائر و عمره‌گزار و حج‌گزار و دوست‌دار است و سبب تألیف قلوب گِردِ رهبریِ اسلامی درخشان و فزاینده شما خواهد بود”.

متاسفانه این مسیر در میان اصحاب فکر و مرتبط با جهان اسلام ادامه نیافت در حالیکه امروز تاثیر شگفت آور قدرت دیپلماسی و عواطف انسانی غیر قابل انکار است.

سیاستمداری که آمد زخم تخریب بقیع را التیام بخشد اما … !

به نظر می رسد ما نتوانستیم از ظرفیت های بین المللی و دیپلماسی و نیز حضور روشنفکران شیعه و سنی در این عرصه استفاده کنیم.

شاید اگر آنانکه به اصطلاحِ مریدان شان؛ “هزاره سوم”! بودند؛ مانع تراشی و جفا نمی کردند و روند مثبت ارتباطات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی با مقاماتِ وقت سعودی ادامه می یافت، موضوع بازسازی بقیع، مانند؛ باز شدنِ درب بقیع به روی زنان و نیز اجازه بازدید یک عالم شیعی از باغ فدک مدینه، نیز به نقطه حداقلی می رسید.
اما امان از نادانانِ داخلی و دشمنانِ خارجی!

  • برچسب ها
  • ۸ شوال
  • استاد هادی سروش
  • بقیع
  • تخریب بقیع
  • واقعه تخریب بقیع

اخبار مرتبط

هدیه ماه رمضان و پیام خدای مهربان در روز عید فطر:...

«فطرت، دین و عقل» در برابر اندیشه‌های متحجرانه و رفتارهای افراطی:...

«عظمت و مظلومیت امام علی (ع)»: نوشتاری از استاد هادی سروش

حجت الاسلام والمسلمین جاویدی دار فانی را وداع گفت

نوشتاری از استاد هادی سروش بمناسبت سالرور تخریب قبور ائمه بقیع

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

بررسی مسئله بنای ساختمانی بر قبور صالحان از دیدگاه قرآن، حدیث و تاریخ: نوشتاری از استاد هادی سروش

انتشار :‌ دوشنبه ۱۹ / ۰۲ /۱۴۰۱ | ساعت ۱۸:۴۰

شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در نوشتاری به مناسبت سالروز تخریب قبور ائمه بقیع آورده است: گرچه در دید اولیه شاید نوشتن و گفتن، در این موضوع تکراری باشد، اما از آنجا که معاندین شرک آلود بودنِ نیات خود را در کسوت توحید، مخفی می کنند و دائما اباطیل خود را تکرار می کنند، برماست که سخن حق را نیز تکرار کنیم.

ساختمان و بنای بر قبور صالحان و اولیاء از سه منظر کاملا قابل تثبیت است.

از نظر قرآن

در جریان نزاع میان مسیحیان و مشرکان در مورد اجساد اصحاب کهف، برخی گفتند مقبره، یا دیواری جلوی درب غار آنها ساخته شود: «فَقَالُوا ابْنُوا عَلَیهِمْ بُنْیانًا» (کهف/۱۸، ۲۱) تا از دید مردم مخفی بمانند. برخی دیگر پیشنهاد دادند تامسجد و معبدی بر روی قبور آنان ساخته شود. «لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیهِمْ مَسْجِدًا».
مهم این است در قرآن اشاره‌ای به شرک‌ بودن بنا و یا مسجد اصلا نشده است.

علامه طباطبائی در تفسیر المیزان می گوید‌: تصمیم بر آن شد که مسجدی بر روی قبور آنان ساخته شود.

آیه دیگری داریم و معنای کلی دارد که مظاهر و مصادیق و نشانه های الهی باید مورد اهتمام باشد؛ «و من یُعظّم شعآئرَ اللهِ فإنّها من تقوی القلوب» (حج/۳۲) می باشد.

در تفسیر مجمع‌البیان شعائر به معنای جایگاه عبادات است. که مناره؛ نشان است بر مسجد و محل عبادت، ونیز گنبد؛ نشان ازمکانی مقدس و مبارک است. بنابراین مزار اولیای الهی با گنبد وبارگاه از شعایر الهی است.

بررسی مسئله بر اساس حدیث

از طریق اهل سنت:

در صحیحین آمده؛ اول كسی كه آمد و بر روی قبر پیامبر دیواری نهاد و سنگ بنای حرم و بارگاه را بر قبر پیامبر ساخت عمر بن الخطاب بود _ فكان أول من بنی علیه جدارا عمر بن الخطاب.(طبقات لابن سعد۲۹۴/۲)

از طریق شیعه:

«شیخ طوسی با اسنادش از أَبِی عَامِرٍ وَاعِظِ نقل میکند که از امام صادق (ع) در مورد زیارت امام علی (ع) و ساخت و بنا تعمیر حرم آن حضرت پرسیدم؟ امام صادق (ع) به سند متصل از پدرش تا رسول الله ، از حضرت رسول (ص) نقل نمود که چنین فردی از مخصوصین مورد شفاعت من خواهد بود. _ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لِمَنْ زَارَ قُبُورَنَا وَ عَمَرَهَا وَ تَعَاهَدَهَا؟ فَقَالَ لِی یَا أَبَا الْحَسَنِ… إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ قُلُوبَ نُجَبَاءَ مِنْ خَلْقِهِ وَ صَفْوَهٍ مِنْ عِبَادِهِ تَحِنُّ إِلَیْکُمْ ..فَیَعْمُرُونَ قُبُورَکُمْ وَ یُکْثِرُونَ زِیَارَتَهَا تَقَرُّباً مِنْهُمْ إِلَى اللَّهِ وَ مَوَدَّهً مِنْهُمْ لِرَسُولِهِ. أُولَئِکَ یَا عَلِیُّ الْمَخْصُوصُونَ بِشَفَاعَتِی وَ الْوَارِدُونَ حَوْضِی وَ هُمْ زُوَّارِی غَداً فِی الْجَنَّهِ…» (وسائل‏۳۸۳/۱۴)

لذاست که جناب شیخ حر عاملی صاحب کتاب وسائل الشیعه بابی تحت عنوان «استحباب عمارة مشهد امیرالمومنین و مشاهد الائمه» در کتابش باز نموده واحادیث متعددی را نقل نموده است.

این احادیث وقتی بدست فقیهی زبردست بمانند سیدِ صاحب مدارک افتاد، ایشان این استحباب بنا و ساخت مرقد را به قبور «علماء و صلحاء» هم سرایت داده که مورد تایید فقهاء بعدی قرار گرفت.

روایت معارض:

در این بحث به یک روایت به ظاهر معارض با آن آیات قرآن و احادیث نقل شده داریم که برخی از نویسندگان مخالف و یا وهابی مسلک بر آن اصرار نی ورزند!
روایت چنین است؛ برادر امام کاظم (ع) از حضرت امام هفتم در مورد بنا روی قبر و نشستن و مرمت و گچ کاری سوال نمود و حضرت موسی بن جعفر (ع) نهی فرمودند. / لا یصلح البناء علیه ولا الجلوس ولا تجصیصه ولا تطیینه.(وسائل ۲۱۰/۳)

فقهاء و محدثین در این مورد پاسخ های مبسوطی ارائه نموده اند که یکی از آن پاسخ ها چنین این است این حدیث در مقابل انبوهی از روایات جواز بنا بر قبور اولیاء الهی وتحسین این عمل وحتی استحباب آن، قطعا دارای معنای خاصی می باشد و آن این است که اگر در شرائطی و یا در مکانی و یا طبق خرافه ای؛ قبر یک شخص برای گروهی «معبد» قرار داده شود و در نتیجه در مقابل توحید و مسجد قرار گیرد، مورد نهی است.

از نظر تاریخ

قبر حضرت داود(ع) در قدس و قبور حضرت ابراهیم، حضرت اسحاق، حضرت یعقوب و حضرت یوسف (ع) در شهرالخلیل بوده ودارای بنا و ساختمان است و محل عبادت بوده است.

در زمان پیامبر(ص)؛ اولین بنا یا مسجد بر روی قبور توسط ابوجُنْدُل بر روی قبر ابوبصیر صحابی ساخته شد و رسول خدا (ص) با وجود اطلاع، از آن کار جلوگیری نکرد.

بعد از پیامبر؛ قبور پیشوایان مذاهب فقهی اهل سنت نیزدارای گنبد و ساختمان بوده است.
قبر ابوحنیفه پیشوای حنفی در بغداد و قبر امام شافعی پیشوای شافعی‌ها در مصر و قبر احمد بن حنبل در بغداد و قبر محمد بخاری در سمرقند و … دارای گنبد و بارگاه است و محل زیارت علاقمندان از اهل سنت است.

جمع بندی این نوشتار کوتاه در این نکته است که؛

بنا و ساختمان و ساختن مسجد در کنار قبور انبیاء و اولیاء نه تنها کوچکترین مانع شرعی ندارد بلکه دارای محسّنات دینی و اخلاقی و تربیتی و حتی تاثیرات ژرف اجتماعی نیز می باشد.

استاد بزرگوارمان حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی می فرمودند؛ هیچ فرقی از این نظر بین جِیشِ ابرهه و این وهّابی ها نیست! آنها آمدند كعبه را خراب بكنند، اینها هم آمدند با امامت بجنگند ولی نشد! حالا چهار تا آجر را برداشتند امّا بالأخره امامت سر جایش محفوظ ماند.

  • برچسب ها
  • استاد هادی سروش
  • تخریب قبور ائمه بقیع
  • سالروز تخریب قبور ائمه بقیع

اخبار مرتبط

هدیه ماه رمضان و پیام خدای مهربان در روز عید فطر:...

«فطرت، دین و عقل» در برابر اندیشه‌های متحجرانه و رفتارهای افراطی:...

«عظمت و مظلومیت امام علی (ع)»: نوشتاری از استاد هادی سروش

حجت الاسلام والمسلمین جاویدی دار فانی را وداع گفت

امام حسن (ع)‌ و فرهنگ سازیِ توجه به مطالبات جامعه و...

کرامتِ اخلاقی را به عنوان یک ایده فرا دینی از امام...

بدون نظر

پاسخ دیدگاه

نام من، ایمیل، و وب سایت را در این مرورگر برای دفعه بعد که نظر میدهم ذخیره کنم.

  • العربی
  • افغانستان
  • لبنان
  • العراق
  • آذربایجان
  • اردو
  • Pakistan
  • India
  • Turkish
  • English
  • French
  • Russian
  • Spanish
  • ورزشی
  • قم
  • زندگی
  • رسانه
  • آینده
  • اقتصادی
  • نشان

© Shafaqna News | Copyright 2023

اقتضایِ «تفقه دینی» در رابطه با جنگی که توان هزینه آن نباشد؛ نوشتاری از استاد هادی سروش

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

اقتضایِ «تفقه دینی» در رابطه با جنگی که توان هزینه آن نباشد؛ نوشتاری از استاد هادی سروش

انتشار :‌ شنبه ۱۶ / ۰۱ /۱۴۰۴ | ساعت ۱۲:۰۱

شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در مطلبی نوشت: یکی از چالش‌های بزرگ که بر ظاهر انسان و باطن انسان ، بر باورهای انسان و حتی بر صحت و سلامتی جسمی و روانی و روحی و دینی انسان آسیب وارد میکند تندروی است. تندروی، یعنی ؛ حرکتی که قابل تطبیق با عقلانیت نباشد.

ما مسلمانیم و دعوتِ کتاب آسمانی ما ؛ به “تفقه در دین” است و آن بدین معناست که باید در مورد دین ؛ به “فهم عمیق” نشست.
حتی در جاییکه امکان تفقه در دین برای همه وجود نداشته باشد ، دستور قرآن به افرادِ لایقی که زمینه “تفقه در دین” را دارند این که با فهم عمیق ، عمق دین را بدیگر هم دین نان خود منتقل نمایند ؛ “كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ” (توبه/۱۲۲)

سخن درباره جنگی است که از سوی دشمن برنامه ریزی شود و جامعه دینی توان پرداخت هزینه آن را نداشته باشد و از دریچه های مذاکره و یا آتش بس را به روی خود ببندد.

در این بحث ؛ حکم عقل و کارشناسی های درست روشن است ، اما چون در جامعه افراد کاسبی هستند که نان شان در جنگ است و برای جنگ تئوری پردازی دینی می کنند ، ما از منظر دین به بررسی کوتاه و ساده می پردازیم.

در آیه ۲۹ سوره نساء میفرماید : “لاتقتلوا انفسکم” خودتان را نکشید . طبق روایتی که شیخ طوسی در تفسیر “تبیان” (ج۳ص۱۸۱) آورده ، امام صادق (علیه السلام) بیان زیبایی در ذیل این آیه قرآن دارشته و می‌فرماید: “لاتقتلوا انفسکم ، یعنی خودتان در معرض جنگی قرار ندهید که توانِ آن را ندارید ؛ “لا تخاطروا نفوسکم فی القتال فتقتاتلون من لا تطیقون”.

نکته اینجاست که ما به “حکم صریح فقه و تفقه دینی” حق نداریم خود را در مخاطره‌ای به نام جنگ و کشته شدن قرار دهیم . و در مواجهه با هر نوع جهاد محوریتِ “طاقتِ ادامه ونیز ماندن و بقاء” باید بررسی و تایید شود.
بر این اساس ؛ فرایند اموری که انسان درباره آنها تصمیم میگیرد اگر مبتنی بر تصمیماتِ بدون توجه به هزینه های احتمالی آن و چالش های آینده آن انجام میشود ، مردود است.

نکته قابل ذکر این است که طاقت در جنگ همیشه طاقت های جسمیِ رزمنده نیست ، بلکه شامل بررسی سقفِ طاقت های اجتماعی و سیاسی و خصوصا اقتصادی هم می شود.
تریدی نیست در جنگ های نابرابر که نفوس را آسیب میزند ، زیر ساخت های به فناء می برد و پشتوانه افکار عمومی را مورد آسیب قرار می دهد شامل “طاقت در جنگ” است.

این آموزه بلندی که امام صادق بر اساس آیه سوره نساء به ما عنایت نمودند که در مواجه با مخالف و معاند از “توان و طاقت” غفلت نکنیم.

متاسفانه ، کسانی که در نگاه و اندیشه و یا در رفتار تندروی می‌کنند و همیشه می‌خواهند از چیزی که برای آخرین مرحله است :در مرحله و قدم اول استفاده کنند، خود و جامعه را به تباهی می کشند و متاسفانه به دنبال “دست آویزهای دینی” و توجیه و کلاه شرعی به تباه بردن نفوس و امکانات جامعه هم هستند!!

شگفت آور است؛ در قرآن شعارِ «وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ» (نساء / ۳۵) در مورد خانواده یک جمع کوچک است ، مطرح می کند تا کیان این جمع کوچک بماند ، ولی برخی از حساسیت نسبت به بقاء کیان جامعه با رفتارهای تندگرایانه و افراطی بی خیال هستند و به اندیشه و رفتار خود رنگ و لعاب دین می دهند!!

در “توان و طاقت جنگ” بیش از بررسی توانِ کاردها و امکانات و زیر بناهای مهم کشور ، بررسی توانِ دینی جامعه است. در مواجهه با رخدادهای خشونت در جامعه باید متوجه باورهای دینی جامعه هم بود که به باورهای دینی جامعه و انسانها آسیب وارد نشود.
“إِنَّ الَّذينَ فَرَّقُوا دينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً”. ( انعام / ۱۵۹)
سخن از این است؛ کسانی هستند که با رفتارشون باعث “تفرقه در دین” می شوند و دین را جرح جرحه و قطعه قطعه می‌کنند دین خدا رو باورهای دینی جامعه رو از یک حالت درست و یکنواختی تبدیل می‌کنند به یک مجموعه متشتت و آسیب پذیر می کنند.
قرآن در ادامه ؛ صریحا پیامبر و دین او را از افکار این عده متمایز معرفی میکند و می فرماید: “تو هيچ‌گونه رابطه‌اى با آن‌ها ندارى، سر و كار آن‌ها تنها با خداست!”

بله ، یک وقت انسان در یک مسیر جبری و در مواجه با حملات دشمن بدون هیچ گونه زمینه مذاکره و مصالحه قرار می گیرد، به حکم عقل؛ دفاعِ عاقلانه و محدود به حدود آن وظیفه است .

ما دربحث از “طاقت و توانِ پرداخت هزینه جانی و مالی” ؛ بر اساسِ خطوط دینی ورود کردیم ومطالب بالا را تقدیم داشتیم‌ چون دست آویز مقابله با مذاکره و دوری از جنگ برای افراط گرایان ؛ دین بوده ! اما این موضوع با محورهای فطری گویا است چرا که فطرت آدمی میگوید؛ حق نداریم وارد صحنه ای شویم که طاقت آن را نداریم. چون فطرت ؛ سخن از توحید و بقاء نعمت های خدا دارد ، در نتیجه؛ تباه کردنِ داشته ها و استقبال از هر گونه ایجاد نزاع و سپس پرداخت هزینه با اصولِ فطری سازگار نیست.

  • برچسب ها
  • تفقه دینی
  • جنگ
  • طاقت های جسمیِ رزمنده
  • هادی سروش

استاد هادی سروش: سخنان این دسته از افراد را به حساب...

هادی سروش: جاذبه اخلاقی استاد جاویدی موجب جذب طلاب شد/ تعمیق...

حضرت خدیجه (س) بانویِ متفاوت برای خاتم الانبیاء (ص)

استاد هادی سروش: باید هر روز با صدای بلند از ضرورتِ...

© Shafaqna News | Copyright 2023

یک ماه رمضان و یک سال معنویت و همجواری با قرب الهی  یادداشتی از:�هادی سروش

یادداشتپایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

یک ماه رمضان و یک سال معنویت و همجواری با قرب الهی

یادداشتی از: هادی سروش

سؤال مهم معرفتی را باید به بررسی گذاشت که چگونه یک محدوده زمانی (ماه رمضان) می تواند یک سال اثر بخشی مداوم را بدنبال داشته باشد؟

یک ماه رمضان و یک سال معنویت و همجواری با قرب الهی

ظرفیت معنوی ماه رمضان

ماه مبارک رمضان یک ماه بود اما این ظرفیت در اوست که تا یکسال معنویت و همجواری با قرب الهی را رقم زند

بحکم «سالی که نیکوست از بهارش پیداست» ؛ می توان از یک بهارِ رمضان ؛ یکسال معنویت و قرب الهی را برای خود رقم زند.

تاثیر اعمال ، قرار دادی است و یا واقعی؟

در تأثیر اعمال جای تردید نیست، حتما هر عاملی از عمل خود منتفع یا متضرر می شود، امّا اختلاف اهل حدیث و اهل معقول در این است که آیا تأثیر عمل بر روی عامل­ اش یک تأثیر قراردادی و اعتباری است ؟ تا عمل با عامل نسبت جدی و غیرقابل انفکاک نخواهد داشت.

یا اینکه تأثیر عمل، واقعی است؟ در اینصورت عمل با عامل خود اتّحاد دارد و به تعبیر «حکمت متعالیه ملاصدرا» جزاء عین عمل خواهد بود.

تحقیقات عالمان ژرف اندیش بر این باور قرار گرفت که سخن دوم که تأثیر عمل را در عالم واقع ارزیابی نموده­ اند صحیح است و این نظریه با «قرآن» و «عقل» و «شهود» منطبق است. بزرگانی نظیر امام خمینی (انوار الهدایة ،‌ ج ۱ص۵۵ و صحیفه امام ، ج ۱۶ ص۱۴۰) و علامه طباطبائی (المیزان ، ج۱ص۹۲ و ج ۶ص ۳۷۴) و استادمطهری (مجموعه آثار ، ج ۳ ص ۵۲ و ج ۲ ص ۵۲۸) و استادحسن زاده آملی (عیون مسائل النفس / ۷۸۳) بر این دیدگاه استوار گشته است .

ظاهر آیات قرآن با قول دوم هماهنگ است ، مانند:

«فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره»(زلزال/۷)

«جزاءًوفاقاً»(نباء/۲۶)

«ووجدواماعملواحاضراً»کهف/۴۹) و...

در نتیجه، اعمال حقائقی هستند که از حقیقت ما غیرقابل انفکاک بوده و طبعا ما را از وجودشان بهره مند می نماید.

ماه مبارک رمضان ، اول سال سلوکی و عرفانی است

ماه رمضان یک بستر مهم زمانی است که به تصریح حضرت امام صادق (ع) «اول سال» است : "شهر رمضان اول السنه" (التهذیب ، ج ۴ص ۳۳۲)

عارف بزرگ جناب سید بن طاوس اینگونه معنا نموده که اهل معنویت سلوک الهی خود را از این زمان آغاز می کنند(اقبال الاعمال/۳۴)

و از سوی دیگر آن حضرت(ع) در سخنی دیگر فرمودند: "اگر ماه رمضان را مؤمنی به کمال و سلامت به پایان ببرد تمام سال را به سلامت پشت سر خواهد گذاشت، اذا سلم شهر رمضان سلمت السنه". (التهذیب ، ج۴ص۳۳۳)

به اذعان عارفان ماه رمضان آنچنان استعداد و ظرفیتی دارد که می تواند همه نیازهای مهم معنوی انسان را در طول یکسال تأمین کند. (ر.ک: المرقبات / ۱۲۷)

و شاید برای اثبات این مدعا غیر از راهی که در ابتداء این نوشتار به آن اشارت رفت که راه استدلال عقلی بود، بتوان از راه مکتب غنی اهل البیت (ع) نیز بهره گرفت ، مانند ؛ دعای امام صادق(ع) در وداع با ماه رمضان (ر.ک: کافی ج۴ص۱۶۵) و نیز از آن شفاف تر ؛ دعای وداع امام سجاد(ع) با ماه رمضان است. (ر.ک: دعای ۴۵)

حضرات معصومین (ع)‌ برای ماه رمضان حیات قائل هستند

ائمه (ع) برای ماه رمضان حیات و شعور قائل بوده و با او سخن می گویند. پس چنین وجود زنده ای می تواند بر اساس یک سری از شرائط بمدت یکسال با عده ای همراه باشد.

خلاصه، ماه رمضان و اعمال آن یک «امراعتباری» نیست بلکه یک «حقیقت اصیل» است که با «عامل» خود متّحد شده و جان انسان مؤمن را میهمان فیوضات ربّانی خود می گرداند بطوری که تا یکسال یعنی درست ماه رمضان بعدی، میهمان خود را مورد بارش توفیقات معنوی می نماید، همانطوری که یک باران بموقع و بمقدار کافی یک درختی را پر از ثمرهای پی در پی می کند.

تعبیرزیبایی مرحوم مجلسی دارد که از روایات اتخاذ شده که ؛ "یک رمضان گناه نکردن توفیق یکسال گناه نکردن را بدنبال خواهد داشت". (ملاذ الاخیار ،ج۷ص۱۷۷)

ماه رمضان فراتر از یک ماه

سؤال مهم معرفتی را باید به بررسی گذاشت که چگونه یک محدوده زمانی (ماه رمضان) می تواند یک سال اثر بخشی مداوم را بدنبال داشته باشد؟

راه های مختلفی می تواند در مسیر پاسخگویی مطرح شود که برخی قرآنی و برخی حدیثی و برخی دیگر معرفتی است که اجمالاً مورد اشارت قرار می دهیم؛

راه اول با توجه به شب قدر؛

تأثیر محیّر العقول ماه رمضان بر ایام دیگر چه بسا بدین جهت باشد که در این ماه «شب قدر» قرار دارد و بر اساس روایات صحیحه ­ای که از اهل بیت (ع) وارد شد شبی است که امور عالم و آدم برای یک سال مقدّر می شود. پس اگر در شب قدر مقدّرات یکسال رقم می خورد، دور از ذهن نیست که توفیقات یکساله هم معیّن شود. (ر.ک: الوافی ،ج۱۱ص۳۶۱ ـ وسائل الشیعه ،ج۱۰ص۳۶۵ باب ۳۲).

راه دوم باتوجه به استجابت دعا؛

شاید تأثیر مهم این ماه در خصوصیت «استجابت دعا» باشد که خداوند متعال آن را در این ماه قرار داده، پیامبر اعظم (ص) در خطبه شعبانیه فرمود: «یعطیهم اذا سألوه ویستجیب لهم اذا دعوه» (عیون الاخبار الرضا ،ج۱ص۲۲۵)

و پر واضح است که استجابت دعا می تواند محدودیت به زمان خاص و یا زمان کوتاه نداشته باشد، فرد مؤمنی دعائی برای یک سالش بدرگاه احدیت برده باشد و به هدف استجابت نائل آید.

راه سوم با توجه به ضیافت و مهمانی خدا؛

طبق بیان پیامبر خدا (ص) ماه رمضان ماه «میهمانی خدا» می باشد. (امالی صدوق / ۸۴)

«ضیافت رب الارباب» غیر از میهمانی های دیگر است و نه تنها ممکن است بلکه قطعی است که ضیافت الهی پذیرائی محدود به زمان و مکان نیست.(ر.ک: من لا یحضر الفقیه ،ج۲ص۶۰) در آن موطن و موقف میهمانی، همه و همه لطف و عنایت و فضل الهی است : «و ما کان عطاء ربک محظوراً» (اسراء/۲۰)

و به تصریح "ارباب عرفان" گرچه نزول اعطاء خاص الهی در یک لحظه صورت می گیرد امّا اثر آن از سال و قرن و عمر تجاوز می کند و سراسر وجود و شئون آدمی، مقهور آن «فیض اقدس» می شود. (شرح فصوص / ۴۳۲ فص شیثی)

در این «ضیافت الهی» سخن «معلم اول معرفت» یعنی رسول معظم اسلام (ص) سخن از «نظر الهی» است: «اذا کان یوم منه نظر الله الیهم».(امالی طوسی/ ۱۱۰)

و آیا می توانیم «نظر الهی» به یک شخص را به حقیقت معنا درک کنیم؟! همین قدر امام صادق (ع) برای اهل این معارف فرمود: "دراین میهمانی، خدای متعال «جائزه» می دهد و جائزه او مانند جائزه دیگران نیست: «فازوا و ا... بجوائز لیست کجوائز العباد» (ثواب الاعمال / ۸۹)

قامت کوتاه و خمیده این قلم به هیچ عنوان توان دست یابی به این معارف بلند و عمیق مانند ضیافت الهی، اعطاء الهی، نظر الهی، جائزه الهی ندارد و لذا از ادامه ­اش صرف نظر می کنیم!

سه وظیفه مهم برای بعد از رمضان

اگر چه در این ماه اعمال بسیاری از روزه تا دعا و استغفار، قیام و قعود، سجده طولانی و قرائت قرآن و اطعام، در کتاب های حدیثی جمع آمده (ر.ک: وسائل الشیعه ،ج۱۰ص۳۵۰) امّا آنچه حضرات معصومین (ع) تأکید بیشتری بر آن دارند دو امر «ایجابی» و یک امر «سلبی» است؛

دو امر ایجابی که باید ادامه انجام آن همت گماشت؛ یکی تلاوت قرآن و قیام اللیل یعنی شب زنده داری است ، و دیگری رسیدگی به امور مردمان و نیکی به آنان است. (کافی ،ج۴ص۶۶ ـ تهذیب ج۳ص۵۷ـ فقیه ج۲ص۵۷).

و آن امر سلبی و پرهیز کردنی­ که باید به عنوان ارمغانی از رمضان بر آن مراقبت داشت ؛ «ترک معاصی» می باشد.

با انجام و توجه به این سه امر در صورت خلوص و پاکی می توان به ضیافت او نزدیک شد و توشه یکساله ­ای را فراهم آورد.

ابزارک پایگاه اطلاع رسانی وخبری جمارانابزارک پایگاه اطلاع رسانی وخبری جماران تصویر

یک ماه رمضان و یک سال معنویت و همجواری با قرب الهی    هادی سروش


🔰 یک ماه رمضان و یک سال معنویت و همجواری با قرب الهی

✍ هادی سروش



ظرفیت معنوی ماه رمضان

ماه مبارک رمضان یک ماه بود اما این ظرفیت در اوست که تا یکسال معنویت و همجواری با قرب الهی را رقم زند.
بحکم «سالی که نیکوست از بهارش پیداست» ؛ می توان از یک بهارِ رمضان ؛ یکسال معنویت و قرب الهی را برای خود رقم زند.

تاثیر اعمال ، قرار دادی است و یا واقعی؟

در تأثیر اعمال جای تردید نیست، حتما هر عاملی از عمل خود منتفع یا متضرر می شود، امّا اختلاف اهل حدیث و اهل معقول در این است که آیا تأثیر عمل بر روی عامل­ اش یک تأثیر قراردادی و اعتباری است ؟ تا عمل با عامل نسبت جدی و غیرقابل انفکاک نخواهد داشت.
یا اینکه تأثیر عمل، واقعی است؟ در اینصورت عمل با عامل خود اتّحاد دارد و به تعبیر «حکمت متعالیه ملاصدرا» جزاء عین عمل خواهد بود.

تحقیقات عالمان ژرف اندیش بر این باور قرار گرفت که سخن دوم که تأثیر عمل را در عالم واقع ارزیابی نموده­ اند صحیح است و این نظریه با «قرآن» و «عقل» و «شهود» منطبق است. بزرگانی نظیر امام خمینی (انوار الهدایة ،‌ ج ۱ص۵۵ و صحیفه امام ، ج ۱۶ ص۱۴۰) و علامه طباطبائی (المیزان ، ج۱ص۹۲ و ج ۶ص ۳۷۴) و استادمطهری (مجموعه آثار ، ج ۳ ص ۵۲ و ج ۲ ص ۵۲۸) و استادحسن زاده آملی (عیون مسائل النفس / ۷۸۳) بر این دیدگاه استوار گشته است .
ظاهر آیات قرآن با قول دوم هماهنگ است ، مانند:
«فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره»(زلزال/۷)
«جزاءًوفاقاً»(نباء/۲۶)
«ووجدواماعملواحاضراً»کهف/۴۹) و...

در نتیجه، اعمال حقائقی هستند که از حقیقت ما غیرقابل انفکاک بوده و طبعا ما را از وجودشان بهره مند می نماید.

ماه مبارک رمضان ، اول سال سلوکی و عرفانی است

ماه رمضان یک بستر مهم زمانی است که به تصریح حضرت امام صادق (ع) «اول سال» است : "شهر رمضان اول السنه" (التهذیب ، ج ۴ص ۳۳۲)
عارف بزرگ جناب سید بن طاوس اینگونه معنا نموده که اهل معنویت سلوک الهی خود را از این زمان آغاز می کنند(اقبال الاعمال/۳۴)

و از سوی دیگر آن حضرت(ع) در سخنی دیگر فرمودند: "اگر ماه رمضان را مؤمنی به کمال و سلامت به پایان ببرد تمام سال را به سلامت پشت سر خواهد گذاشت، اذا سلم شهر رمضان سلمت السنه". (التهذیب ، ج۴ص۳۳۳)
به اذعان عارفان ماه رمضان آنچنان استعداد و ظرفیتی دارد که می تواند همه نیازهای مهم معنوی انسان را در طول یکسال تأمین کند. (ر.ک: المرقبات / ۱۲۷)

و شاید برای اثبات این مدعا غیر از راهی که در ابتداء این نوشتار به آن اشارت رفت که راه استدلال عقلی بود، بتوان از راه مکتب غنی اهل البیت (ع) نیز بهره گرفت ، مانند ؛ دعای امام صادق(ع) در وداع با ماه رمضان (ر.ک: کافی ج۴ص۱۶۵) و نیز از آن شفاف تر ؛ دعای وداع امام سجاد(ع) با ماه رمضان است. (ر.ک: دعای ۴۵)


حضرات معصومین (ع)‌ برای ماه رمضان حیات قائل هستند

ائمه (ع) برای ماه رمضان حیات و شعور قائل بوده و با او سخن می گویند. پس چنین وجود زنده ای می تواند بر اساس یک سری از شرائط بمدت یکسال با عده ای همراه باشد.
خلاصه، ماه رمضان و اعمال آن یک «امراعتباری» نیست بلکه یک «حقیقت اصیل» است که با «عامل» خود متّحد شده و جان انسان مؤمن را میهمان فیوضات ربّانی خود می گرداند بطوری که تا یکسال یعنی درست ماه رمضان بعدی، میهمان خود را مورد بارش توفیقات معنوی می نماید، همانطوری که یک باران بموقع و بمقدار کافی یک درختی را پر از ثمرهای پی در پی می کند.

تعبیرزیبایی مرحوم مجلسی دارد که از روایات اتخاذ شده که ؛ "یک رمضان گناه نکردن توفیق یکسال گناه نکردن را بدنبال خواهد داشت". (ملاذ الاخیار ،ج۷ص۱۷۷)

ماه رمضان فراتر از یک ماه

سؤال مهم معرفتی را باید به بررسی گذاشت کا چگونه یک محدوده زمانی (ماه رمضان) می تواند یک سال اثر بخشی مداوم را بدنبال داشته باشد؟

راه های مختلفی می تواند در مسیر پاسخگویی مطرح شود که برخی قرآنی و برخی حدیثی و برخی دیگر معرفتی است که اجمالاً مورد اشارت قرار می دهیم؛

راه اول با توجه به شب قدر؛

تأثیر محیّر العقول ماه رمضان بر ایام دیگر چه بسا بدین جهت باشد که در این ماه «شب قدر» قرار دارد و بر اساس روایات صحیحه ­ای که از اهل بیت (ع) وارد شد شبی است که امور عالم و آدم برای یک سال مقدّر می شود. پس اگر در شب قدر مقدّرات یکسال رقم می خورد، دور از ذهن نیست که توفیقات یکساله هم معیّن شود. (ر.ک: الوافی ،ج۱۱ص۳۶۱ ـ وسائل الشیعه ،ج۱۰ص۳۶۵ باب ۳۲).

راه دوم باتوجه به استجابت دعا؛

شاید تأثیر مهم این ماه در خصوصیت «استجابت دعا» باشد که خداوند متعال آن را در این ماه قرار داده، پیامبر اعظم (ص) در خطبه شعبانیه فرمود: «یعطیهم اذا سألوه ویستجیب لهم اذا دعوه» (عیون الاخبار الرضا ،ج۱ص۲۲۵)
و پر واضح است که استجابت دعا می تواند محدودیت به زمان خاص و یا زمان کوتاه نداشته باشد، فرد مؤمنی دعائی برای یک سالش بدرگاه احدیت برده باشد و به هدف استجابت نائل آید.

راه سوم با توجه به ضیافت و مهمانی خدا؛

طبق بیان پیامبر خدا (ص) ماه رمضان ماه «میهمانی خدا» می باشد. (امالی صدوق / ۸۴)
«ضیافت رب الارباب» غیر از میهمانی های دیگر است و نه تنها ممکن است بلکه قطعی است که ضیافت الهی پذیرائی محدود به زمان و مکان نیست.(ر.ک: من لا یحضر الفقیه ،ج۲ص۶۰) در آن موطن و موقف میهمانی، همه و همه لطف و عنایت و فضل الهی است : «و ما کان عطاء ربک محظوراً» (اسراء/۲۰)

و به تصریح "ارباب عرفان" گرچه نزول اعطاء خاص الهی در یک لحظه صورت می گیرد امّا اثر آن از سال و قرن و عمر تجاوز می کند و سراسر وجود و شئون آدمی، مقهور آن «فیض اقدس» می شود. (شرح فصوص / ۴۳۲ فص شیثی)

در این «ضیافت الهی» سخن «معلم اول معرفت» یعنی رسول معظم اسلام (ص) سخن از «نظر الهی» است: «اذا کان یوم منه نظر الله الیهم».(امالی طوسی/ ۱۱۰)
و آیا می توانیم «نظر الهی» به یک شخص را به حقیقت معنا درک کنیم؟! همین قدر امام صادق (ع) برای اهل این معارف فرمود: "دراین میهمانی، خدای متعال «جائزه» می دهد و جائزه او مانند جائزه دیگران نیست: «فازوا و ا... بجوائز لیست کجوائز العباد» (ثواب الاعمال / ۸۹)

قامت کوتاه و خمیده این قلم به هیچ عنوان توان دست یابی به این معارف بلند و عمیق مانند ضیافت الهی، اعطاء الهی، نظر الهی، جائزه الهی ندارد و لذا از ادامه ­اش صرف نظر می کنیم!

سه وظیفه مهم برای بعد از رمضان

اگر چه در این ماه اعمال بسیاری از روزه تا دعا و استغفار، قیام و قعود، سجده طولانی و قرائت قرآن و اطعام، در کتاب های حدیثی جمع آمده (ر.ک: وسائل الشیعه ،ج۱۰ص۳۵۰) امّا آنچه حضرات معصومین (ع) تأکید بیشتری بر آن دارند دو امر «ایجابی» و یک امر «سلبی» است؛
دو امر ایجابی که باید ادامه انجام آن همت گماشت؛ یکی تلاوت قرآن و قیام اللیل یعنی شب زنده داری است ، و دیگری رسیدگی به امور مردمان و نیکی به آنان است. (کافی ،ج۴ص۶۶ ـ تهذیب ج۳ص۵۷ـ فقیه ج۲ص۵۷).
و آن امر سلبی و پرهیز کردنی­ که باید به عنوان ارمغانی از رمضان بر آن مراقبت داشت ؛ «ترک معاصی» می باشد.
با انجام و توجه به این سه امر در صورت خلوص و پاکی می توان به ضیافت او نزدیک شد و توشه یکساله ­ای را فراهم آورد.

https://t.me/soroushmarefat

نگاه معرفتی به بعداز رمضان نوشتاری از هادی سروش

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

نگاه معرفتی به بعداز رمضان نوشتاری از هادی سروش

انتشار :‌ پنج‌شنبه ۲۴ / ۰۳ /۱۳۹۷ | ساعت ۱۹:۱۷

شفقنا – حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در نوشتاری با عنوان «نگاه معرفتی به بعداز رمضان» که در اختیار شفقنا قرار داده آورده است:

۱- به قبول بودن و قبول شدن اعمال رمضانیه باید فکر کرد که متأسفانه به آن کمتر می اندیشیم .
سیره و روش حضرت امیر (ع) بود که به کثرت و تکرار عمل کوشا بود و وقتی پرسیدند چرا اینقدر عمل صالح را پشت عمل صالح انجام میدهی فرمود: «از قبول بودن اعمالم بی خبرم، تکرار می کنم تا شاید برخی از آن مورد قبول قرار گیرد». (الغارات /۳۴۲)

۲- «دوری از گناه» حقیقت دیگری باید بعد از ماه رمضان به آن توجه لازم داشت چرا که گرچه در یک ماه تمرین دوری از گناه شده اما بعد از ماه مبارک شیاطین آزاد میشوندو ناجوانمردانه به مومنان حمله ور میشوند، لذاست امام علی(ع) شرط قبول عمل را در تقوی معرفی فرمود.

۳- توجه داشتن به نقص خویش و یا نقصان اعمال خویش، این هم یکی از مهمات برای پایان دادن به ماه رمضان است. آیا در خروج از ماه رمضان متوجه نقص و کمبود در اعمال خود هستیم؟

امام کاظم (ع) از یکی مؤمنان بنی اسرائیل نقل ماجرا فرمود:
«که چهل سال عبادت پی در پی داشت تا قربانی کرد و از قضا قربانی او پذیرفته نشد و به خدای متعال عرض کرد:آنچه از تو صادر می شود نیک و نیکی است و آنچه از من صادر می شود گناه ونقص است. خدا به او خطاب فرمود: این چنین نگاه تو به نفس خویش از عبادت چهل ساله ات افضل است». (کافی/۳۷۰)

۴- در پایان ماه رمضان دستور رسمی دین خدا به مداومت بر اعمال انجام شده است، امام باقر (ع) فرمود: محبوب­ترین اعمال در نزد حق تعالی آن عملی است که بر آن مداومت شود و در گذر ایام ترک نشود. (کافی/۳۷۰)

رعایت بخشی از اعمال رمضانیه برای بعد از رمضان از مستحبات محسوب میشود، مانند دوری از پرخوری و پرخوابی ، تا مناجات سحر و … امّا در این بین آنچه مهم است ادامه واجبات است که متأسفانه در پایان ماه رمضان کمتر گوشزد می شود، مثلاً اقامه نماز صبح یکی واجباتی است که با نوع زندگی امروزی مردمان و دیر خوابیدن ها منافات پیدا می کند. چه نیکوست در پایان رمضان مؤمنین با خود شرط و تعهد داشته باشند.
امام سجاد (ع) فرمود: اعبد الناس کسی که واجبات را بصورت مرتب انجام می دهد. (کافی/۳۷۷)

۵ – مؤمنان بعد از پایان رمضان باید به مهم دیگری توجه نمایند
و آن ؛ رعایت اخلاق در خانواده و رعایت حقوق در اجتماع است.

امام علی (ع) در خطبه نماز عید فطر فرمود:
«فطریه خود را بدهید و از نماز و زکات و حج و روزه و امر بمعروف ونهی از منکر و نیز از احسان و مهربانی با خانواده و همسر غافل مشوید،و از کم فروشی و بد فروشی و حضور و یا تایید حکم دادگاه غیرعادلانه دوری جوئید..»

  • برچسب ها
  • رمضان
  • هادی سروش

اخبار مرتبط

هدیه ماه رمضان و پیام خدای مهربان در روز عید فطر:...

استاد هادی سروش: سخنان این دسته از افراد را به حساب...

هادی سروش: جاذبه اخلاقی استاد جاویدی موجب جذب طلاب شد/ تعمیق...

حضرت خدیجه (س) بانویِ متفاوت برای خاتم الانبیاء (ص)

استاد هادی سروش: باید هر روز با صدای بلند از ضرورتِ...

استاد هادی سروش/ هدیه ماه رمضان و پیام خدای مهربان در روز عید فطر

استاد هادی سروش/ هدیه ماه رمضان و پیام خدای مهربان در روز عید فطر

  • فروردین ۱۰, ۱۴۰۴

استاد هادی سروش/ هدیه ماه رمضان و پیام خدای مهربان در روز عید فطر

استاد هادی سروش/ هدیه ماه رمضان و پیام خدای مهربان در روز عید فطر

استاد هادی سروش در یاد داشتی با عنوان «هدیه ماه رمضان و پیام خدای مهربان در روز عید فطر» اینگونه نوشته است: نزدیک عید فطر هستیم و ماه رمضان در حال خداحافظی است! چه مهمان خوبی بود، آمد و کلی هدایا و کادوهای ماندگار برای همنشینانش با خود آورد و اکنون می رود.

️به تعبیر امام زین العابدین (ع) در دعای ۴۵ صحیفه که درباره خداحافظی با ماه رمضان است ، کادوهای ماه رمضان ؛ بخشش گناهان ، بهرمندی از لیلةالقدر و آمادگی نفوس برای ارتقاء معنوی است.

امیدواریم بتوانیم این هدایای ارزشمند ماه رمضان در جان خود و در کیان خانواده و جامعه حفظ کنیم. انشاءالله

️در این زمینه روایت مهمی شیخ مفید در کتاب “الامالی” در مجلس بیست وهفتم از رسول الله (ص) نقل میکند که نگاه گذرا و تامل عمیق به حدیث در روزهای پایانی ماه رمضان بسیار عالی است.

پاداش روزه و شب و سحر داشتن ؛ مغفرت خدا و رضایت او از بنده خویش

«خداوند عزّ و جلّ می فرماید: شما را گواه مى ‏گیرم كه من پاداش روزه‏ ی رمضان و نمازشان را خشنودى و آمرزش خود از ایشان قرار دادم. قَالَ: فَیقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: فَإِنِّی أُشْهِدُكُمْ مَلَائِكَتِی أَنِّی قَدْ جَعَلْتُ ثَوَابَهُمْ عَنْ صِیامِهِمْ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ قِیامِهِمْ فِیهِ رِضَای وَ مَغْفِرَتِی».

نکته جالب اینجاست؛ انسان مومن که در ماه رمضان توفیقاتی داشته، اینقدر پیش خدا وِجه پیدا کرده که خدا او در رابطه با قول و قرارش، شاهد قرار میدهد.

در روز اجتماعِ روزِ عید استجابت دعا تضمین شده

«و خداوند مى‏ فرماید: اى بندگان من؛ از من بخواهید كه به عزت و جلالم که امروز در این اجتماع خویش، هر چه براى دنیا وآخرت خود بخواهید عطاء مى‏ كنم.
وَ یقُولُ: یا عِبَادِی سَلُونِی فَوَعِزَّتِی وَ جَلَالِی لَاتَسْأَلُونِّی الْیوْمَ فِی جَمْعِكُمْ لِآخِرَتِكُمْ وَ دُنْیاكُمْ إِلَّا أَعْطَیتُكُمْ».

️ استجابت دعا در اجتماعات روز عید تضمینی است ، چرا که در میان جمع و جماعتِ روز عید ، اولیاء الله که چهره های پنهانی هستند حضور دارند.

دوستان ماه رمضان در پناه خدا خواهند بود

«و به عزت و جلالم؛ تا وقتی كه مرا مراقب خود بدانید شما را در پناه مى‏ گیرم و نزد كسانى كه در دوزخ جاودانند رسوایتان نسازم.
وَ عِزَّتِی لَأَسْتُرَنَّ عَلَیكُمْ عَوْرَاتِكُمْ مَا رَاقَبْتُمُونِی وَ عِزَّتِی لَآجَرْتُكُمْ وَ لَا أَفْضَحُكُمْ بَینَ یدَی أَصْحَابِ الْخُلُودِ».

️ شرط در پناه خدا بودن ، مراقبت است . مراقب بودن نسبت به حق الله. حق الله؛ انجام واجبات الهی و دوری از معاصی است. با رعایت همین دو گزاره ، میشویم ؛ مراقبِ حق الله.

تلاش موفقیت آمیز در ایجاد رضایت خدا

«باز گردید؛ آمرزیده شدید، همانا مرا خشنود كردید و من از شما خشنود شدم.
انْصَرِفُوا مَغْفُوراً لَكُمْ قَدْ أَرْضَیتُمُونِی وَ رَضِیتُ عَنْكُمْ».

️ اینکه انسان که در نهایت فقر و ناچیزی است -که در قرآن فرمود : انتم الفقراء الی الله(فاطر/۱۵)- بتواند حضرت رب العالمین را خشنود و راضی کند ، در محدوده عقل و معرفت بشر نمیگنجد!
اما ماه رمضان و اعمال مختصر آن مانند روزه ، ، شب زنده داری ، تلاوت قرآن ، اطعام ، فطریه و کفاره چنین فرصتی را ایجاد کند که حضرت خالق متعال راضی و خشنود شود ؛ فقط و فقط از رحمت بی پایانِ خود اوست.

یک خطر بزرگ

در ذیل حدیث، پیامبر خدا(ص) یک خطر بزرگ را گوشزد فرمود که در این روز مهم یعنی عید فطر چهار گروه مورد نظر رحمت الهی نیستند و مبادا ما از آنان و حتی نزدیک به آنان باشیم!
آن چهار گروه عبارت است؛
اول : آنانکه مشروب درست می کنند.
دوم : آنانکه مورد نفرین والدین باشند.
سوم : آنانکه ارتباط با خویشاوندان را قطع کرده اند.
چهارم : آنانکه همه وجودشان دشمنی و کینه باشد.

قلم، حیاء میکند که بنویسد؛ خبرهایی از اینکه چه بسا این چهار خطر در گوشه و کنار به شکل محدود وجود داشته باشد! اما میتوان امید داشت که با ترویج اخلاق، و رعایت حقوق یکدیگر و خصوصا با همت مسئولین در جهت مدیریت درستِ منابع داخلی و نیز ارتباط عزتمندانه با شرق و غربِ دنیای امروز بر رفع مشکلات اقتصادی جامعه فائق آمده و این چالش های ننگینِ اخلاقی در کمترین شکل هم دیده نشود. ان شاء الله

"رقابت تنگاتنگ" در جمع آوری فطریه روزه!  ✍️ هادی سروش

🔴 "رقابت تنگاتنگ" در جمع آوری فطریه روزه!

✍️ هادی سروش



🔻از شب عید فطر ، شاهد "رقابت تنگاتنگ" در فضای حقیقی و فضای مجازی در جمع آوری فطریه روزه خواهید بود و هستیم!

❌️ از لحظات افطار شب عید، استارت آن زده شده! و نماد آن ؛ ارائه شماره کارت بانکی در فضای مجازی است که غوغا به پا کرده!

❌️ از سوی دیگر ؛ در خیابان ها روبروی درب مساجد و برخی نهادها صندوق های متعدد میبینید که آماده دریافت پول شما به عنوان فطریه و کفاره هستند.
و جالب است دریک خیابان دو مسجد نزدیک هم به رقابت تنگاتنگ میپردازند که خود بارها شاهد بوده ام!

‼️همه چیز عوض شده ! از آن جمله این مسائل است!

✅️طبق دستورات دینی که در فقه تدوین گشته ؛

1️⃣فطریه روزه را خودتان به مستحق شرعی دهید.

2️⃣ اولویت با اقوام و فقراء شهر خودتان است.

3️⃣ بهتر است آن را بشکل غذا و ماده غذایی محترمانه به آنان برسانید.

4️⃣ در صورت عدم امکان ، فرد مورد اطمینان را وکیل کنید که این کار را طبق اولویت ها انجام دهد.

موفق باشید.


https://t.me/soroushmarefat

هدیه ماه رمضان و پیام خدای مهربان در روز عید فطر: نوشتاری از استاد هادی سروش

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

هدیه ماه رمضان و پیام خدای مهربان در روز عید فطر: نوشتاری از استاد هادی سروش

انتشار :‌ یکشنبه ۱۰ / ۰۱ /۱۴۰۴ | ساعت ۰۷:۳۲

شفقنا- استاد هادی سروش در مطلبی در مورد «هدیه ماه رمضان و پیام خدای مهربان در روز عید فطر» نوشت:

نزدیک عید فطر هستیم و ماه رمضان در حال خداحافظی است! چه مهمان خوبی بود، آمد و کلی هدایا و کادوهای ماندگار برای همنشینانش با خود آورد و اکنون می رود.

️به تعبیر امام زین العابدین (ع) در دعای ۴۵ صحیفه که درباره خداحافظی با ماه رمضان است ، کادوهای ماه رمضان ؛ بخشش گناهان ، بهرمندی از لیلةالقدر و آمادگی نفوس برای ارتقاء معنوی است.

امیدواریم بتوانیم این هدایای ارزشمند ماه رمضان در جان خود و در کیان خانواده و جامعه حفظ کنیم. انشاءالله

️در این زمینه روایت مهمی شیخ مفید در کتاب “الامالی” در مجلس بیست وهفتم از رسول الله (ص) نقل میکند که نگاه گذرا و تامل عمیق به حدیث در روزهای پایانی ماه رمضان بسیار عالی است.

پاداش روزه و شب و سحر داشتن ؛ مغفرت خدا و رضایت او از بنده خویش

«خداوند عزّ و جلّ می فرماید: شما را گواه مى ‏گیرم كه من پاداش روزه‏ ی رمضان و نمازشان را خشنودى و آمرزش خود از ایشان قرار دادم. قَالَ: فَیقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: فَإِنِّی أُشْهِدُكُمْ مَلَائِكَتِی أَنِّی قَدْ جَعَلْتُ ثَوَابَهُمْ عَنْ صِیامِهِمْ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ قِیامِهِمْ فِیهِ رِضَای وَ مَغْفِرَتِی».

نکته جالب اینجاست؛ انسان مومن که در ماه رمضان توفیقاتی داشته، اینقدر پیش خدا وِجه پیدا کرده که خدا او در رابطه با قول و قرارش، شاهد قرار میدهد.

در روز اجتماعِ روزِ عید استجابت دعا تضمین شده

«و خداوند مى‏ فرماید: اى بندگان من؛ از من بخواهید كه به عزت و جلالم که امروز در این اجتماع خویش، هر چه براى دنیا وآخرت خود بخواهید عطاء مى‏ كنم.
وَ یقُولُ: یا عِبَادِی سَلُونِی فَوَعِزَّتِی وَ جَلَالِی لَاتَسْأَلُونِّی الْیوْمَ فِی جَمْعِكُمْ لِآخِرَتِكُمْ وَ دُنْیاكُمْ إِلَّا أَعْطَیتُكُمْ».

️ استجابت دعا در اجتماعات روز عید تضمینی است ، چرا که در میان جمع و جماعتِ روز عید ، اولیاء الله که چهره های پنهانی هستند حضور دارند.

دوستان ماه رمضان در پناه خدا خواهند بود

«و به عزت و جلالم؛ تا وقتی كه مرا مراقب خود بدانید شما را در پناه مى‏ گیرم و نزد كسانى كه در دوزخ جاودانند رسوایتان نسازم.
وَ عِزَّتِی لَأَسْتُرَنَّ عَلَیكُمْ عَوْرَاتِكُمْ مَا رَاقَبْتُمُونِی وَ عِزَّتِی لَآجَرْتُكُمْ وَ لَا أَفْضَحُكُمْ بَینَ یدَی أَصْحَابِ الْخُلُودِ».

️ شرط در پناه خدا بودن ، مراقبت است . مراقب بودن نسبت به حق الله. حق الله؛ انجام واجبات الهی و دوری از معاصی است. با رعایت همین دو گزاره ، میشویم ؛ مراقبِ حق الله.

تلاش موفقیت آمیز در ایجاد رضایت خدا

«باز گردید؛ آمرزیده شدید، همانا مرا خشنود كردید و من از شما خشنود شدم.
انْصَرِفُوا مَغْفُوراً لَكُمْ قَدْ أَرْضَیتُمُونِی وَ رَضِیتُ عَنْكُمْ».

️ اینکه انسان که در نهایت فقر و ناچیزی است -که در قرآن فرمود : انتم الفقراء الی الله(فاطر/۱۵)- بتواند حضرت رب العالمین را خشنود و راضی کند ، در محدوده عقل و معرفت بشر نمیگنجد!
اما ماه رمضان و اعمال مختصر آن مانند روزه ، ، شب زنده داری ، تلاوت قرآن ، اطعام ، فطریه و کفاره چنین فرصتی را ایجاد کند که حضرت خالق متعال راضی و خشنود شود ؛ فقط و فقط از رحمت بی پایانِ خود اوست.

یک خطر بزرگ

در ذیل حدیث، پیامبر خدا(ص) یک خطر بزرگ را گوشزد فرمود که در این روز مهم یعنی عید فطر چهار گروه مورد نظر رحمت الهی نیستند و مبادا ما از آنان و حتی نزدیک به آنان باشیم!
آن چهار گروه عبارت است؛
اول : آنانکه مشروب درست می کنند.
دوم : آنانکه مورد نفرین والدین باشند.
سوم : آنانکه ارتباط با خویشاوندان را قطع کرده اند.
چهارم : آنانکه همه وجودشان دشمنی و کینه باشد.

قلم، حیاء میکند که بنویسد؛ خبرهایی از اینکه چه بسا این چهار خطر در گوشه و کنار به شکل محدود وجود داشته باشد! اما میتوان امید داشت که با ترویج اخلاق، و رعایت حقوق یکدیگر و خصوصا با همت مسئولین در جهت مدیریت درستِ منابع داخلی و نیز ارتباط عزتمندانه با شرق و غربِ دنیای امروز بر رفع مشکلات اقتصادی جامعه فائق آمده و این چالش های ننگینِ اخلاقی در کمترین شکل هم دیده نشود. ان شاء الله

  • برچسب ها
  • استاد هادی سروش
  • رمضان
  • عید فطر

اخبار مرتبط

«فطرت، دین و عقل» در برابر اندیشه‌های متحجرانه و رفتارهای افراطی:...

«عظمت و مظلومیت امام علی (ع)»: نوشتاری از استاد هادی سروش

بدون نظر

پاسخ دیدگاه

نام من، ایمیل، و وب سایت را در این مرورگر برای دفعه بعد که نظر میدهم ذخیره کنم.

  • العربی
  • افغانستان
  • لبنان
  • العراق
  • آذربایجان
  • اردو
  • Pakistan
  • India
  • Turkish
  • English
  • French
  • Russian
  • Spanish
  • ورزشی
  • قم
  • زندگی
  • رسانه
  • آینده
  • اقتصادی
  • نشان

© Shafaqna News | Copyrightابزارکابزارک تصویر

«فطرت، دین و عقل» در برابر اندیشه‌های متحجرانه و رفتارهای افراطی: نوشتاری از استاد هادی سروش

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

«فطرت، دین و عقل» در برابر اندیشه‌های متحجرانه و رفتارهای افراطی: نوشتاری از استاد هادی سروش

انتشار :‌ شنبه ۰۹ / ۰۱ /۱۴۰۴ | ساعت ۱۲:۲۶

شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در یادداشتی آورده است: دوری از اندیشه‌های متحجرانه و رفتارهای افراطی در گرو شناخت صحیح انسان از خود و پیرامون خود است.

وقتی به نهان خود باز می گردیم، سه نیروی توانمند را می یابیم که در برابر تحجر و افراطی گری حضور دارد. کسانی که درمرحله اندیشه و درمقام رفتار به تحجر و افراطی گری سوق داده شده اند این سه نیروی حافظ امنیت روحی ودینی وعقلانی را اسیر امیال متحجرانه خود کرده اند!

نیروهای حافظِ اندیشه، شخصیتِ اخلاقی و معنویِ انسان؛

اول: فطرت

«فطرت» مهمترین نعمت الهی است که همه انسانها از آن بهره‌مندند و هیچ کس خالی از فطرت نیست و این «فطرت» همان ترسیم کننده اصلی ساختمان خلقت بشری است و متمایل به «حق و حقیقت» است.

ووقتی «فطرت» مهمان ” قرآن و عترت” و نیز هماهنگ با “عقل” شد شکوفا می‌شود و آدمی از «تحجر» و «تندروی» نجات می‌ یابد.

اما اگر همین «فطرت» با همه خاستگاهش ، دستخوشِ «جهالت» گردد، دفن می شود و توهماتِ خرافی و باروهای نابخردانه جای او می نشیند! ونتیجه اش این می شود؛ آنچه حق نیست را حق پنداشته و سخت بر آن پای می‌فشرد.
روشن است که هر گونه تندروی و افراطی گری و دگم اندیشی با فطرت سرناسازگاری دارد.

دوم: دین

دین عامل مهمی دیگری است که با توجه به قدرتی که دارد آمده تا بر شخصیت و حریت آدمی صحه گذاشته و او را از تندی ها و افراط بر حذر دارد.

در قرآن شریف به عنوان اساسی ترین منبع دین آیات زیادی در باب مسلک تحجر و دگم اندیشی و افراطی گری آمده است که مصادیق متعددی از دخترکُشی تا بت پرستی دارد. در تمام آن ها نقطه تمسکِ توهم زدگان افراطی به “نیاکان” است!

قوم حجاز بصراحت می گویند ما به نیاکان مان اقتداء می کنیم! «اناوجدنا آباء علی امه وانا علی اثارهم مقتدون»(زخرف/۲۳)

این منطق باطل در مورد اهل فحشاء و گناه هم مطرح است که نیاکان ما چنین کردند و ما هم انجام می دهیم: «وجدناعلیها آباءنا»(اعراف/۲۸)

قرآن شریف در پاسخ به همه این تحجر و افراطی گری متذکر می‌شود که این منطق شما درست نیست و رها کنید: «لاتتخذوا »(توبه/۲۳) چرا که اگر نیاکان شما از نعمت عقل و هدایت بی‌بهره بوده‌اند، شما هم باید راه آنان را پیش گیرید!؟. «لوکان آباؤهم لایعقلون شیئا ولایهتدون»(بقره/۱۷۰)

وقتی پایان کارشان به دوزخ می رسد باز هم تحجر و افراطی گری خود را نسبت به نیاکان و بزرگان قومشان می دهند و مى‏ گويند: پروردگارا ما رؤسا و بزرگتران خويش را اطاعت كرديم و ما را از راه به در كردند؛ “انااطعناسادتناوکبراءنا”(احزاب ۶۷)‌

در بخش دین وقتی متوجه سیره رسول خدا(ص) و اهل بیت(ع) می شویم صدها روایت و حکایت را میبینیم که آنان با متعصبان و متحجران بصورت صریح مبارزه کرده اند که نمونه های آن در ابواب مختلف فقهی مانند طهارت، حج، جهاد و .. دیده میشود که ذکر آن در قامت یک مقاله نیست.

اما آنچه به عنوان ضابطه میتوان آن را آموخت این است؛ از آن رهگذر که آدم های افراطی دارای تندی ، قهر ، قطع ارتباط و ایجاد فاصله و نهایتاً درگیری هستند؛ آموزه رسول رحمت(ص) به پیروانش درمحبت و برادری و بزرگواری است و اینها چیزهایی است که در قاموس وجود این قماش اصلا دیده نمی شود!

پیامبر در مقام بیان شبیه‌ترین مردم بخود، سخن از محبت های برادرانه دارد؛ «اشدکم حباً لاخوانه فی دینه..»(کافی۲۴۰/۲) این مهم درست همان چیزی است که متحجران وافراطی گرایان یک لحظه آن را نه باور دارند و نه پای بند آن هستند! چون باتئوری های متوهمانه آنان که غیر خود را بی دین و بی غیرت میدانند قابل جمع نیست! گویا این بیان، بیان امام علی(ع) نیست و یا متوجه آنان نمیشود که فرمود : «شیعتنا… سلم لمن خالطوا»(کافی۲۳۶/۲) یعنی؛ فردی که باشیعیان ما در ارتباط است در امنیت از اوست و هیچ خطری از ناحیه شیعیان ما کسی را تهدید نمیکند.

سوم: عقل

عقل این نعمت بی بدیل خدا برای فهم درست و تشخیص صحیح و رفتار سنجیده آمد تا جلوی هر گونه افراط و تعدی و تندروی را مسدود کند.

دامنه بحث در این بخش نیز بسیار وسیع است و اجازه دهید فقط به یک زاویه آن اشاره شود. از مبانی روشن عقل؛ این است که «عدل» حسن است و «ظلم» قبیح است و از «عدل» بالاتر «احسان» است که،احسن است و لذا در سوره نحل/۹۶ «عدل» و «احسان» در کنار هم آمده است.

اگرانسان تندرو و افراطی یک لحظه در خود فرو رودکه آیا آنچه من میکنم به مقتضای عدل و احسان است؟ سریع از اندیشه های متحجرانه و رفتارهای متوهمانه فاصله خواهد گرفت.

مهم این است که آنان که احساسات و باورهای آدم ها را تحت سلطه دارند تا متحجر وتندرو بپرورانند، بجای اجازه تعقّل، از زیر دستان خود تعبّد میخواهند و بس! زیردستان هم اجابت کرده و به تعبیر زیبای استاد مطهری پذیرای «گوسفند صفتی هستند».

دامنه بحث وسیع است این مقدار می تواند زمینه تحقیق و پژوهش اهل فکر باشد.

  • برچسب ها
  • استاد هادی سروش
  • اندیشه‌های متحجرانه
  • رفتارهای افراطی
  • فطرت، دین و عقل

اخبار مرتبط

«عظمت و مظلومیت امام علی (ع)»: نوشتاری از استاد هادی سروش

حجت الاسلام والمسلمین جاویدی دار فانی را وداع گفت

امام حسن (ع)‌ و فرهنگ سازیِ توجه به مطالبات جامعه و...

کرامتِ اخلاقی را به عنوان یک ایده فرا دینی از امام...

در جستجوی معنای «حق تلاوت قرآن»: نوشتاری از استاد هادی سروش

استاد هادی سروش: شناسایی نسخه اصلِ حکومت حضرت مهدی(عج)، نسخه های...

هادی سروش «در واکنش به برخی مداحی ها»

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

«در واکنش به مداحی اخیر» هادی سروش: حکایت اصلاً قابل استناد نیست/ در تثبیت مقامات اهل بیت(ع) نیازی به داستان سرایی نداریم/ مداحان برای بیان حکایت از علما اجازه بگیرند/ آقایان در برابر اهانت ها به مقام شامخ اهل بیت(ع) مسئول هستند

انتشار :‌ یکشنبه ۱۴ / ۰۲ /۱۳۹۹ | ساعت ۱۲:۴۶

شفقنا- یک استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به اینکه بیان حکایت هایی که سندیت آن معتبر نیست به خرافات و شبهات دامن می زند و افکار جوانان را سست می کند، گفت: در تثبیت مقامات اهل بیت(علیهم السلام) نیازی به داستان سرایی و تخیلات نداریم، مداحان محترم بهتر است قانع باشند و تنها دعا بخوانند و مدیحه سرایی کنند، ترجمه و توضیح در مورد دعا و حتی بیان حکایات وظیفه آنان نیست.

حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در گفت وگو با شفقنا درباره حکایتی که اخیراً یکی از مداحان در صدا و سیما بیان کرد و مورد انتقادات بسیاری قرار گرفت، اظهار کرد: مطلبی که مطرح شد با اصول عقاید دینی و مقامات و عصمت اهل بیت(ع) سازگار نبود چرا که قمار و ارتباط با مستان و اینگونه مسایل از حریم انسان های مومن دور است چه برسد به حریم انسان های معصوم لذا حتی اگر ادعای چنین روایتی باشد قطعاً باطل است و طبق فرمایشات ائمه اطهار(ع) «فاضربوا به عرض الجدار؛ باید به دیوار کوبید.»

قصه، داستان و حکایت اصلاً قابل استناد نیست

وی ادامه داد: این مداحی مورد انتقاد بسیار قرار گرفت و مداح در دفاع از خود گفت مطلبی که بیان کرده روایات نبوده بلکه حکایت، قصه یا داستان بوده است، قصه و داستان و حکایت از نام آن مشخص است که اصلاً قابل استناد نیست، به فرض، این داستان که شخصی در حالت مستی با امام حسین(ع) قمار یا بازی می کند از سوی اشخاصی نقل شده باشد و این مداح به نوعی نقل قول کرده باشد، از ماهیت این داستان کاملاً مشخص است که قابل اعتماد نیست اگرچه داستان سر تا پای دارای موارد و محتوایی است که کاملاً معارض با دین و مکتب تشیع است.

در تثبیت مقامات اهل بیت(ص) نیازی به این توهمات و تخیلات نیست

این استاد حوزه و دانشگاه گفت: ما اصلاً در زمینه تثبیت مقامات معصومین و رحمت، محبت و عنایت آنان، به این توهمات و تخیلات که با خطوط کلی دین اسلام کاملاً در تعارض قرار دارد، نیازی نداریم. روایات صحیح بسیاری در منابع معتبر وجود دارد که می توانیم با همان روایات و احادیث صحیح و همچنین با جملاتی از قرآن و نهج البلاغه مقامات معصومین را تثبیت کنیم.

داستان ها و حکایت ها خیلی خریدار ندارند

وی در پاسخ به این پرسش که نقل این نوع موارد کمکی به فرهنگ معارف شیعه و اهل بیت(ع) خواهد کرد؟ اظهار کرد: ممکن است برخی از حکایات و داستان هایی که در کتاب های مستند توسط علمای ما نقل شده، در افکار برخی از متدینین و شیعیان موثر باشد و دلهای آنان را به اهل بیت(ع) آشنا و نزدیک کند؛ اما واقعیت این است که در زمان یا عصر فعلی که حرکت جامعه رو به عقلانیت و استدلال و شنیدن سخنانی است که مبتنی بر مبانی مستحکم و منطقی باشد، و از طرفی شبهات جدی وارد است و خرافات نسبت به این امور حمله ور شده، داستان ها و حکایت هایی که با آنها مواجه هستیم خیلی خریدار ندارند لذا بهتر است که در این زمینه همان مسیری که اهل بیت(ع) ارایه فرمودند را دنبال کنیم.

وی افزود: مسیر اهل بیت(ع) مسیر قرآن است. قرآن راهی را که برای رسیدن به یک مطلوب به ما ارایه فرموده «ادعُ إِلىٰ سَبيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ ۖ وَجادِلهُم بِالَّتي هِيَ أَحسَنُ» اول حکمت، برهان و استدلال؛ دوم موعظه حسنه و سوم گفت وگوی مبتنی بر یکسری مقدمات استوار است.

حکایت ها به خرافات و شبهات دامن می زند و افکار جوانان را سست می کند

هادی سروش به چالش های سه گانه حکایات و داستان ها اشاره و خاطرنشان کرد: اول اینکه خرافات دامنه وسیعی پیدا کرده و ممکن است با یک حکایت و داستانی ولو مستند نتیجه آن تقویت بخشی از خرافه گویی ها شود. دوم اینکه برخی از حکایات و داستان ها شبهاتی که مفسدین به مکتب اهل بیت(ع) وارد کردند را تقویت می کند. سوم اینکه گاهی حکایات و داستان ها افکار جوانان و مذهبی ها که علاقه مند به دین، مکتب و اهل بیت(ع) هستند را به شکل قوی رشد نمی دهد و افکار بسیار سستی ساخته می شود، افکاری که به تعبیر قرآن شریف با یک سخن و حکایت می آید و با یک سخن و حکایت می رود. این موارد چالش های سه گانه ای است که ما در زمینه حکایات و داستان ها داریم لذا بیان حکایات را نفی نمی کنم اما باید در موارد بسیار کم از آنها استفاده کنیم. بهتر است به بیان حکمت و موعظه حسنه در مورد اهل بیت(ع) بپردازیم.

غلو و مبالغه به حریم اهل بیت(ع) آسیب می زند

این استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: شیخ صدوق در عُیونُ أخْبارِ الرّضا نقل می کند که حضرت رضا(ع) به ابراهیم بن ابی محمود خراسانی فرمودند: «ما از سه زاویه مورد حمله قرا رمی گیریم. اول، کسانی که در رابطه با ما غلو می کنند چرا که غلو گویی ها و مبالغه گویی ها به حریم اهل بیت(ع) آسیب می زنند. دوم، گاهی دوستان ما مطالبی را در مورد ما می گویند که باعث سوء استفاده دشمنان می شود و سوم اینکه به واسطه این مطالب غیر معتبر دشمنان(از جمله وهابیت) به صورت علنی بر ما حمله می کنند.»

مداحان به حد خود قانع باشند

هادی سروش در پاسخ به این پرسش که اهل منبر و مداحان باید در بیان تاریخ و روایات چه دقت هایی داشته باشند؟ گفت: معتقدم مداحان باید به کار مداحی خود بپردازند. سخنرانی، مداحی و درس متفاوت هستند، درس به جزوه، کتاب، متن، استاد و کلاس نیاز دارد. سخنرانی توسط خطیبی انجام می شود که در آن موضوع به تحصیل پرداخت و آشنا به معارف است. یکسری از عزیزان نیز در مکتب اهل بیت(ع) مداح یا مدیحه سرا هستند، آنان باید قانع باشند، خواندن روایات برعهده آنها نیست چون نسبت به سندیت، دلالت و معنای احادیث تسلط کافی ندارند. یک طلبه ۱۵ سال در حوزه علمیه درس می خواند تا بتواند نسبت به احادیث تسلط داشته باشد.

مداحان برای بیان حکایت باید با علما و اهل فضل مشورت کنند و اذن آنها را کسب نمایند

وی افزود: سابقاً بزرگان ما در نقل روایات اجازه می دادند یعنی کسی نمی توانست خود نقل حدیث کند مگر اینکه استادش به او اجازه می داد، سرّ آن همین است که یک شخص باید آگاهانه و کارشناسانه حدیثی را نقل کند بنابراین مداحان بهتر است که تنها مدیحه سرایی کنند و در واقع اشعار نابی که شعرای اهل بیت(ع) سرودند را بخوانند. حتی چنانچه مداحی علاقه داشت حکایتی را نقل کند، باید با علما و اهل فضل مشورت کند و اذن آنها را کسب نماید.

این استاد حوزه و دانشگاه با تأکید بر اینکه لازم است مداحان، خطبا و محققین هر یک به مسئولیت خود بپردازند تا خلط صورت نگیرد، گفت: کسانی که در حرم اهل بیت(ع) و حرم ثامن الحجج دعای افتتاح و ابوحمزه ثمالی یا زیارت جامعه کبیره می خوانند، بدانند بهترین الگو همانی است که در عتبات عالیات می بینیم، در عتبات ادعیه و زیارات با لسان و لهجه زیبای عربی خوانده می شود و هیچ مطلبی حذف یا اضافه نمی گردد، بر این اساس بهتر است مداحان کشورمان که این روزها در مراسم های مذهبی حرم های مطهر حضور می یابند و مدیحه سرایی یا دعا خوانی آنان از صدا و سیما نیز پخش می شود، تنها به وظیفه خود که دعا خواندن است بپردازند. بارها از حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی شنیدم که می فرمودند: «سفارش کنید آقایانی که دعا می خوانند، فقط دعا بخوانند، لازم نیست دعا را ترجمه کنند چون ممکن است اشتباه ترجمه کنند، لازم نیست در مورد دعا توضیحی دهند چون توضیح نیاز به کارشناس و اهل فن دارد و لازم نیست حکایت و داستان بگویند.» اگر مداحان این اصول را در محافل دینی و مذهبی رعایت کنند، شبهه ای ایجاد نمی شود، دشمنان سوء استفاده نمی کنند و اعتقادات جوانان آسیب نمی بیند.

آقایان! در برابر اهانت ها به مقام شامخ اهل بیت(ع) مسئولیت شرعی دارید

هادی سروش در پایان اظهار کرد: متأسفانه در موضوع اخیر که حکایتی بی اساس و کاملاً معارض با اصول دینی و اعتقادی بیان شد و از شبکه ۲ صدا و سیما هم پخش شد در فضای مجازی بسیار مورد استهزا و اهانت قرار گرفت. این آقایان مسئولیت شرعی دارند و نسبت به اهانت هایی که خدای نخواسته نسبت به مقام شامخ اهل بیت(ع) وارد شده باید پاسخگو باشند.

استاد هادی سروش: سخنان این دسته از افراد را به حساب روحانیت و دین نگذارید!

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

استاد هادی سروش: سخنان این دسته از افراد را به حساب روحانیت و دین نگذارید!

انتشار :‌ چهارشنبه ۰۶ / ۰۱ /۱۴۰۴ | ساعت ۰۸:۲۶

شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در مطلبی نوشت: «در مورد سخنان یکی از مهمانان تلویزیون که نقل عباراتی از برخی علماء بنا به متهم کردن حوزه به دوری از “قرآن” داشته است! دوستان متعددی بشکل حضوری و ارسال پیام درخواست ارائه نظر و روشنگری از اینجانب داشته اند.

با اینکه علاقه به ورود نداشته و ندارم ، اما به احترام دوستان محترم جملاتی را بصورت اختصار تقدیم مینمایم؛

به عرض مبارک برسانم که بعد از موارد متعدد که برخی مهمانانِ در لباسِ دین! در تلویزیون جملاتی بر خلاف چهارچوب های دینی ایراد کردند و گاها تعابیر بی ادبانه ای داشته اند …

با اظهار تاسفِ عمیق! خواهشا سخنان این دسته از افراد را به حساب روحانیت و دین نگذاشته و برای ارزیابی سخن افراد، گوشه نگاهی به سوابق علمی و اجرایی و “روابط” هم داشته باشید.

اما در مورد سخنان مشارالیه که حاوی تهمتِ به حوزه های علمیه است! عرض کنم؛

اولا؛ عمده سخن ایشان نقل تقطیع شده جملاتی از علامه طباطبایی و استاد عزیز آیت الله جوادی آملی است . مستحضرید که تقطیع سخن و نوشتار یک شخصیت نه کار درستی است و نه کارِ علمی است. در این موارد باید متن کامل حرف دیده شود و بعد مورد داوری قرار گیرد.

و ثانیا بعضی از تعبیرات ایشان مثل اینکه در کتاب “کفایه الاصول” که کتاب مهم علم الاصول حوزه های علمیه است آیه قرآن نیامده، خلاف محض و تهمت است.

و ثالثا اینکه قرآن در ساختار حوزه قرآن وارد نشده، یک تهمت مفتضح است.

برکات حوزه در زمینه قرآن چشم گیر است البته بر کسانی که بنا دارند چشم انداخته و ببینند!

نمونه ای از آن ها ذکر کنم؛ نوشتن و انتشار و سپس تدریس خط به خط تفسیر شاخصی مانند المیزان ، و نیز تفاسیر غیر شاخص که صدها تفسیر در حوزه علمیه بشمار می آید ، نمونه غیر قابل انکار است.

و تاسیس مجموعه عظیم “دارالقرآن آیت الله گلپایگانی” در بیش از چهل سال قبل و به کار گیری محققین نامدار حوزه در جمع اوری تفاسیر و ترجمه های قرآن و … ،

و نیز هم اکنون، وجودِ ده های موسسه علمی و کارشناسی در حوزه در موضوع “قرآن شناسی” از واژه شناسی تا ترجمه و تفسیر که امروز تنها مرجع و مرکز تایید چاپ و انتشار هر گونه تفسیر و ترجمه قرآن است.

و نیز برقراریِ بیش از یکصد درس تفسیر روزانه در حوزه ، و قرار گرفتن دروس تفسیر در ردیف دروس اجباریِ تحصیلی طلاب در طول پنج سال در دوره سطح عالی، و موارد دیگر.

شاهد افتضاح و رسوایی این تهمت زنی است!

نکته قابل ذکر؛ بله؛ گاهی علماء ما گلایه از خود دارند که ای کاش، بیشتر روی قرآن کار می شد و یا کار می کردیم. این تمنای به حق در قرآن که در آثار علماء ربانی ما دیده می شود، معنایش این نیست که یک فرد در لباس دین! حرفی در رسانه ملی کشور بزند که موجبات خرسندی “وهابیت” شود!

خداوند متعال، توفیق کرامت فرماید که همه افراد و خصوصا آنان که در لباسِ دین هستند دو جمله امیرالمومنین (ع) را سرلوحه زندگی و عمر دنیای خود کنیم و کنند؛

۱ ) امیرالمومنین (ع) فرمود:
“رحمت خدا بر آن كس كه اندازه خويش را بشناسد و از حدّ خود فراتر نرود؛ رَحِمَ اللّه ُ امرَأً عَرَفَ قَدرَهُ و لَم يَتَعَدَّ طَورَهُ “. (غررالحکم)

۲ ) نیز آن امام بزرگ و بزرگوار (ع) در خصوص قدرناشناسی و تضییع شخصیت یا بلندپروازیِ عالمانِ دینی فرمود:
“عالم كسى است كه قدر و منزلت خود را بشناسد و آدمى را همين نادانى بس كه منزلت خود را نشناسد؛ العالِمُ مَن عَرَفَ قَدرَهُ، و كَفى بِالمَرءِ جَهلاً ألاّ يَعرِفَ قَدرَهُ”. (نهج البلاغه . خ ۱۰۳)

  • برچسب ها
  • ترتیبون مذهبی
  • روحانیت
  • کارشناسان صدا و سیما
  • لباس دین
  • هادی سروش

اخبار مرتبط

هادی سروش: جاذبه اخلاقی استاد جاویدی موجب جذب طلاب شد/ تعمیق...

حضرت خدیجه (س) بانویِ متفاوت برای خاتم الانبیاء (ص)

استاد هادی سروش: باید هر روز با صدای بلند از ضرورتِ...

هادی سروش: دعانویسان قُلابی نه تنها بر جیبِ مردم، بلکه بر...

رئیس جامعه مدرسین: ارتباط حوزه با آموزش و پرورش باید بیشتر...

آیا یک فردِ روحانی می تواند بی ادب باشد؟! / نوشتاری...

بدون نظر

پاسخ دیدگاه

نام من، ایمیل، و وب سایت را در این مرورگر برای دفعه بعد که نظر میدهم ذخیره کنم.

  • العربی
  • افغانستان
  • لبنان
  • العراق
  • آذربایجان
  • اردو
  • Pakistan
  • India
  • Turkish
  • English
  • French
  • Russian
  • Spanish
  • ورزشی
  • قم
  • زندگی
  • رسانه
  • آینده
  • اقتصادی
  • نشان

© Shafaqna News | Copyright 2023

استاد هادی سروش: رفتار امیرالمومنین با شورشیان بصره و نهروان، یک رفتار اخلاقی است

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

استاد هادی سروش: رفتار امیرالمومنین با شورشیان بصره و نهروان، یک رفتار اخلاقی است

انتشار :‌ جمعه ۰۱ / ۰۱ /۱۴۰۴ | ساعت ۱۶:۴۷

شفقنا- حجت ­الاسلام و المسلمین هادی سروش گفت: در رابطه با خوارج، هیچ­گاه حضرت آن­ها را از حقوق شهروندی محروم نکرد. بزرگ­ترین شورشیان، اصحاب جمل­ اند که در بصره تمرکز یافتند، فرمانداری بصره را به آتش کشیدند، نماینده حضرت-یا به تعبیری فرماندار بصره-را مورد اذیت و آزار قرار دادند و جنگ جمل را راه انداختند. اما رفتار امیرالمومنین با همین شورشیان، یک رفتار اخلاقی است و حتی بارها با این­ها گفت­گو کردند و مکاتبه فرمودند که مبادا جنگی و خونریزی­ ایجاد بشود.

حجت ­الاسلام و المسلمین هادی سروش در مصاحبه ای به بررسی تحلیلی برخی فرازهای زندگانی امیرالمومنین(ع) پرداخت که در ادامه می خوانید.

حب اهب بیت(ع) موضوعیّت دارد یا طریقیت؟

در این رابطه باید به ادله مراجعه کرد. ما وقتی به روایات مراجعه می­کنیم، می­بینیم که از بعضی از روایات طریقیت محبت به اهل­بیت استفاده می­شود، مانند روایتی که در کتاب «اصول­ کافی» از امام­ باقر توسط جابر نقل شده است و در آن محبت به عنوان طریقی برای اطاعت از خدا مطرح است و اگر اطاعت از خداوند نباشد، آن محبت فایده­ای ندارد. خب یک بخشی از روایات این مفاد را دارد.

اما بخش دیگری از روایات هست که موضوعیت حب اهل­بیت را ثابت می­کند؛ به این معنا که محبت اهل­بیت دارای موضوعیت است و حتی اگر در کنار محبت به اهل­بیت، امور کمالی دیگر در یک فردی دیده نشود، این محبت خودش هم دارای اثر است.

شاید ما بتوانیم بین این دو طایفه روایات جمع بکنیم و بگوییم که روایاتی که محبت را به عنوان طریقیت مطرح می­کنند، شاید ناظر به بحث­های کلامی است، مانند آن چه که «مرجئه» به آن قائل بودند که می­گفتند «انسان همین مقدار که ایمان داشته باشد، کافی است، ولو عمل هم نداشته باشد». در واقع این روایات می­خواهد با این تفکر که «ما اگر ایمان داشته باشیم یا محبت اهل­بیت داشته باشیم، وظیفه خود را انجام داده­ایم، حتی اگر عمل صالح هم نداشته باشیم» مقابله کند.

اما این معنا که محبت به اهل­بیت بدون تأثیر باشد، آن را هم طبق روایاتی که داریم، نمی­توانیم بپذیریم. وجود مبارک امام هشتم(علیه­ السلام) فرمود: «كُنْ مُحِبّاً لآِلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ وَ إِنْ كُنْتَ فَاسِقاً»(مستدرک­ الوسائل ، جلد۱۲، صفحه۲۳۲) اگر کسی فسق هم دارد، خودش را از محبت اهل­بیت محروم نکند. پس طبیعتاً محبت به اهل­بیت طبق آیه شریفه قرآن «لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى» خودش دارای ارزش است؛ اما این ارزش و کمال چنین نیست که بتواند جایگزین ارزش­ها و کمالات دیگر بشود.

اگر کسی مقصودش از طریقیت، این معناست که صرف محبت­ اهل­بیت کافی نیست و باید اعمال ما صحیح باشند، درست می­گوید و اگر کسی مقصودش از موضوعیت، این معنا است که هرکسی محبت به اهل­بیت داشته باشد، بی­اثر نخواهد بود، او هم طبیعتاً درست می­گوید.

در این زمینه مرحوم کلینی در روضه کافی نقل می­کند «إنَّ رَجُلاً أتَى النَّبِيَّ صلي­ الله عليه و آله فَقالَ: يا رَسولَ­ اللّهِ، اُحِبُّ المُصَلّينَ ولا اُصَلّي، و اُحِبُّ الصَّوّامينَ و لا أصومُ؟ فَقالَ لَهُ رَسولُ­ اللّه ِ صلي­ الله عليه و آله: أنتَ مَعَ مَن أحبَبتَ، ولَكَ مَا اكتَسَبتَ» شخصی به پیامبر عرض کرد که من نماز نمی­خوانم و روزه هم نمی­گیرم، شما را دوست دارم. پیامبر به ایشان فرمودند نسبت به آن شخصیتی که او را دوست داری، بی­اثر نیست و با او هم محشوری؛ و آن­چه انجام می­دهی و آن­چه انجام نمی­دهی، نسبت به آن مسئولی. یا در امالی صدوق وارد شده است که پیامبر فرمودند «ولَو أنَّ رَجُلاً أحَبَّ حَجَرًا لَحَشَرَهُ اللّه ُ مَعَهُ» اگر کسی سنگی را هم دوست داشته باشد، با آن محشور می­شود.

پس نتیجه می­گیریم که این عنوان موضوعیت و طریقیت که یک اصطلاح علم اصول است، شاید خیلی در این بحث کلامی کاربرد آن­چنانی نداشته باشد و به تعبیر شاید رساتری باید بگوییم محبت به اهل­بیت، اصالت دارد و فرعیت ندارد؛ مانند نماز که یک امر اصیل است یا مانند روزه که یک امر اصیل است و اصالتی دارد و چنین نیست که فرع چیزی باشد.

با توجه به این که در اسلام شرط صحت بسیاری از عبادات و معاملات، بلوغ است، چگونه بپذیریم که رسول­ اکرم(ص) در ماجرای انذار اقربین و بیعت عشیره، حضرت علی(ع) را به وصایت خود برگزیدند؟

باید عرض کنم که اولاً مسئله جانشینی یا خلافت بعد از پیامبر، غیر از مسئله «وصیت» اصطلاحی و فقهی است که ما بگوییم یک فردی به نام وصیت­ کننده نمی­تواند یک فرد نابالغی را به عنوان وصیت­ شونده انتخاب کند؛ چرا که این یک امر تشویقی و یک امر مهمی در رابطه با خلافت بعد از پیامبر برای برای آینده است و تحقق مدیریت امام بعد از پیامبر اکرم، مربوط به جریان روز إنذار اقربین یا بیعت عشیره نیست که بگوییم امیرالمومنین آن روز نابالغ بود و چنین وصیتی درست نیست.

ثانیاً در موارد استثنایی ما در زمینه حاکیمت الهی که خداوند بعضی از افراد را منصوب می­کند، بحث کودک ­بودن یا بالغ بودن مطرح نیست. ما در زمینه انبیاء داریم «وَ آتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا»(سوره مریم، آیه۱۲۱)؛ یا در زمینه ائمه هم داریم که مثلاً امام­ جواد(علیه­ السلام) در سن ۸ سالگی به مقام امامت رسید، یا وجود مبارک حضرت ولی عصر(علیه­ السلام) در کودکی به امامت رسید.

در تتمه پاسخ به این سوال عرض کنم که در مورد وصیت پیامبر که امیرالمومنین عهده­ دار جانشینی پیامبرشد این مسئله بازگشتش در واقع به ایمان امیرالمومنین در زمان طفولیت و یا در زمان نوجوانی است. بعضی از نویسندگان بزرگ مثل «جاحظ» و دیگران گفته­ اند که «ایمان امیرالمومنین(علیه­ السلام) ارزشی ندارد چون به سن بلوغ نرسیده است». در این­جا استاد مطهری سخن زیبایی دارد و می­فرماید «ما باید ببینیم که آیا ایمان یک فرد، چه در سن جوانی یا نوجوانی یا میان­سالی، از روی بصیرت و فهم ایمان است یا از روی مقاصد و اهداف و وسائل دیگری است». ما وقتی نگاه می­کنیم، می­بینیم که امیرالمومنین از روی بصیرت و فهم ایمان آورد و شاهدش همین است که نوینسده «صوت عدالةالانسانیه» می­نویسد که وقتی به امیرالمومنین(علیه­ السلام) گفتند «تو که ایمان به محمد(صلی الله علیه و آله) آوردی، آیا با پدرت مشورت کرده­ای که ایمان آوردی؟» پاسخ علی­بن­ابی­طالب(علیه­ السلام) این بود که «آیا هنگامی که خداوند اراده کرد و خواست مرا بیافریند، با پدرم ابوطالب مشورت کرد؟!» خب ببینید این پاسخ امیرالمومنین (ع) در سن نوجوانی، نشان از اوج فهم و بینایی و قدرت اندیشه او می­دهد و این در واقع کلامی است که فقط می­تواند از یک حکیم صادر بشود. وقتی چنین نوجوانی می­تواند چنین پاسخ زیبایی را در اوج علم و حکمت بدهد، طبیعتاً در همان سن هم حتی می­تواند عهده­دار آن چیزی باشد که پیامبر برای بعد از خودش قرار داده است.

امیرالمومنین(ع) چه برخوردی با مخالفین داشتند که وقتی امام­ حسین(ع) در کربلا از لشکر یزید پرسید چرا با من می­ جنگید، گفتند «بُغضاً لأبیک: کینه پدرت»؟

بخشی از سردمداران جریان فاجعه کربلا مثل ابن­زیاد یا یزید نسبت به امیرالمومنین بغض داشتند و با این که قبل از واقعه کربلا هم این بغض به علی­ بن­ ابی­طالب را در مراحل مختلفی از زمان رحلت پیغمبر تا سال ۵۹ و ۶۰ هجری نشان داده بودند، اما جریان کربلا جریانی بود که توانستند بغض خودشان را نسبت به امیرالمومنین بیشتر نشان بدهند و نکته مهم این است که بالاخره ما وقتی تاریخ را از نگاه شیعه و سنی بررسی می­کنیم، می­بینیم تاریخ اسلام مملو از مبازرات نفس­ گیر امیرالمومنین(علیه­ السلام) در زمان حضور پیامبر است و حتی بعد از رحلت پیامبر هم آن خطبه غرّا و بلند فدکیه حضرت زهرا، این­ها مبازراتی بود که زخم­ کاری بر همان عده­ از سردمداران جران کربلا به وجود آورد؛ و لذا ما نمی­توانیم این بغض نسبت به امیرالمومنین را نسبت به همه کوفیانی که در مقابل امام­ حسین(ع) ایستادند، سرایت بدهیم. اما نسبت به خواصی که در مقابل اباعبدالله حادثه تلخ کربلا را راه انداختند، البته درست است و تاریخ آن را تأییید می کند.

فعالیت حضرت امیر(ع) در دوران خانه­نشینی ۲۵ساله چه بود؟

در مورد فعالیت امیرالمومنین(علیه­ السلام) در دوران خلفا-که حدود ۲۵ سال است- ما می­توانیم به دو بخش از فعالیت­های آن بزرگوار توجه کنیم و توجه­ها را جلب کنیم. یک بخش، زندگی خصوصی علی­ ابن­ ابی­طالب(علیه­ السلام) است، و بخش دیگر زندگی اجتماعی امیرالمومنین(علیه­ السلام).

در بخش زندگی خصوصی امیرالمومنین، بعد از رحلت پیامبر، امام­ علی(علیه­ السلام) عزم خودشان را جزم کردند بر این که مراسم وداع با بدن پیامبر، تجهیز و دفن بدن مبارک پیامبر در کمال احترام صورت بگیرد. چونا قصی نقاط جهان اسلام آن روز به مدینه سفر می­کردند و افراد حتی­ المقدور تلاش می­کردند خودشان را برسانند و بدن مبارک پیغمبر را زیارت کنند و بر بدن مطهرش نماز بخوانند. چنین فضایی را امیرالمومنین(علیه­ السلام) ایجاد کرد.

بعد در همان زمان امیرالمومنین عزم خودشان را بر جمع­ آوری و تفسیر قرآن جزم کردند و آن را مکتوب کردند و ما شیعه قائلیم که آن مصحفی که امیرالمومنین(علیه­ السلام) جمع کردند که همراه با تفسیر هم هست، در نزد امام عصر(علیه­ السلام) موجود است.

بخش دیگری از کارهای امیرالمومنین در طول آن سال­های خانه­ نشینی، کار و تلاش وافر و توأم با توسعه در زمینه مسائل کشاورزی بود. خب کاروان­های تجاری طبعاً یک نوع ارتباطاتی با حاکمیت داشتند یا حاکمیت ارتباطاتی با آن­ها داشت.

امیرالمومنین در این سال­ها در بخش زندگی خودشان دست بردند به احیای اراضی و زمین­ها و احداث نسل، باغ­ وسیع خرما که از آن به «نخلستان» تعبیر می­شد و ایجاد قنات­های متعدد؛ که این­ها یکی از شاخصه­ های مهم در زندگی امیرالمومنین(علیه­ السلام) است و ما این­ها را در بخش زندگی خصوصی امیرالمومنین می­بینیم.

خب در این­جا تربیت فرزندان بی­ نظیری چون امام­ حسن مجتبی، امام­ حسین، حضرت زینب و ام­ کلثوم هم در جای خود قابل­ توجه است. نیز رسیدگی به بنی­ هاشم و فقرا هم در زندگی خانوادگی امیرالمومنین در تاریخ گزارش شده است.

اما در بخش اجتماعیات مربوط به آن دروان خانه­ نشینی امیرالمومنین، باید عرض کنم که حضرت همان نخلستان­ هایی که زحمت آن را کشید و قنات­ هایی که آن را حفر کرد، این­ها را برای مستمندان و شهروندانی که شرایط سختی در زندگی اقتصادی داشتند، وقف می­کرد؛ که این از کارهای بزرگ آن حضرت در دوران خانه­ نشینی بود و این درس را امیرالمومنین به هر­کسی -مخصوصاً کسانی که محدودیت های سیاسی دارند- می­دهد که خودشان را از جامعه حذف نکنند و به فراخور نیاز جامعه در بخش­های اقتصادی حضور پیدا کنند و تلاش کنند و مشکلات مردم را رفع کنند.

بخش دیگری از فعالیت­های امیرالمومنین در این زاویه، همکاری با خلفا است. ما در تاریخ داریم که در زمان خلفا سوالات مهم مباحث مربوط به توحید، خداشناسی، نبوت، پیامبر و معاد را امیرالمومنین پاسخ می­دادند و حتی در مقابل دگراندیشانی که به مدینه سفر می­کردند تا سوالات­شان را پاسخ بگیرند-حالا یا واقعاً سوال داشتند یا عناد داشتند- این­جا امیرالمومنین(علیه­ السلام) را خبر می­کردند و ایشان می­آمدند و محافل علمی برقرار می­کردند و سوالات آن­ها را جواب می­دادند؛ و هم در زمان خلیفه اول، هم در زمان خیلفه دوم، و هم در زمان خیلفه سوم موارد متعددی در این زمینه داریم. از باب نمونه علامه امینی در «الغدیر» نقل می­کند که «شخصی یک جمجمه از استخوان­های باقی مانده از جسد یک انسان را آورد و در مسجد پیامبر در مدینه رو کرد به خیلفه-که عثمان بود- که بگو ببینم قرآن شما می­گوید «آتش چیره بر کافران می­شود» این جمجمه را من آورده­ام، کدام آتش بر این جمجمه احاطه کرده است؟ از پاسخ ماندند. امیرالمومنین را خبر کردند. امیرالمومنین(علیه­ السلام) آمد و یک سنگ آتش­زا-مثل سنگ چخماق- را نشان داد و گفت آیا این در آن آتش است یا نه؟ گفتند نه. وقتی آن سنگ را به شیء دیگر یا سنگ دیگری زد، جرقه­ای از آن تولید شد و همه آن آتش را دیدند. امیرالمومنین فرمود ظاهر این جمجمه را نگاه می­کنید، اما در باطن آن آتش و جرقه است».

بخش دیگری از فعالیت حضرت در این دوره، مشورت دادن به خلفا بود. مثلاً در نهج­ البلاغه هست که خلیفه دوم برای شرکت خودش در جنگ-حالا جنگ با ایران بوده یا منطقه دیگری- از امیرالمومنین سوال کرد که من هم شرکت کنم یا نه؟ امیرالمومنین فرمودند «نه. شما مستقیماً در این جنگ شرکت نکن، بلکه فرماندهی کن. فرمانده مانند نخی است که مهره­ ها بر او سوار شده­ اند و می­تواند این مهره­ ها را حفظ و نگه­داری کند». این­ها نشان می­دهد که امیرالمومنین در زمان خانه­ نشینی­شان در جهت مصالح اسلام به خلفا مشورت می­دادند. استاد مطهری جمله­ ای دارد که بسیار قابل­ توجه است؛ ایشان می­فرمایند «علی­ بن­ ابی­طالب(علیه­ السلام) در همان دوران ۲۵ سال، هم­کاری نزدیکی با رقبای خودش در بحث خلافت داشت». خب در تارخی معلوم است که رقبایی که آمدند و مانع خلافت امیرالمومنین(علیه­ السلام) شدند، چه کسانی­اند؛ استاد مطهری می­گوید امیرالمومنین در جهت مصالح اسلام و مصالح مردم با این­ها همکاری می­کرد.

منظور از این که «قرآنِ حضرت امیر، با قرآنی که در زمان عثمان جمع آوری شد، متفاوت بود» چیست ؟

مباحث علمی­ مفصلی در این­جا مطرح است و من کسانی را که دوست دارند این بحث را به صورت کامل دنبال کنند، به آثار آیت­ الله معرفت مخصوصاً کتاب «التمهید» ایشان که فکر می­کنم کتاب بی­ نظیری در میان علمای شیعه در بحث علوم قرآن باشد، ارجاع می­دهم.

اجمالاً آن چه می­توانم عرض کنم این است که خب در طول دو دهه یا بیش­از دو دهه هرکسی آیات قرآن را از پیامبر می­شنید، افرادی که اهل نوشتن بودند، آن را می­نوشتند و در خانه­ها نگه می­داشتند و طبیعتاً نسخه­ های مختلفی از کتابت قرآن وجود داشت؛ لذا «حذیفه» به عثمان(خلیفه سوم) پیشنهاد کرد که خوب است که این مصحف­ها جمع­آوری و متحد شود و در یک مجموعه عرضه شود. خب این، علت روشنی هم داشت. سرزمین­های اسلامی گسترش پیدا کرده بود و مردمان مختلفی از فرهنگ­ها، زبان­ها و گویش­های مختلفی به اسلام گرویده بودند و حتی آن­هایی هم که عرب بودند، تکلم و نگارش­شان مانند تلکم و نگارش قریش نبود و لازم بود که این مصحف­ها جمع­آوری شود و خوف این می­رفت که تعدد گویش و تعدد تکلم و نگارش­ها بتواند یک اختلافی را ایجاد کند

یا الحان مختلفی را شکل بدهد و طبیعتاً خدایی نخواسته زمینه­ای برای تحریف وحی باشد.

این­جا بود که مصحف­ها جمع شد و به یک مصحف تبدیل شد و حتی در تاریخ هم داریم که مصحف­هایی که افرادی نوشته بودند و قابل­تطبیق هم نبود، به دستور خلیفه سوم سوزانده شد، لذا یکی از القاب عثمان «حرّاق­ المصاحف» است، یعنی کسی که مصحف­ های متفاوتی را سوزاند. بعدها به او اعراض کردند که سوزاندن این­ها، کار درستی نیست و لذا دستور دادند آن­ها در آب جوش حل کردند.

به هرجهت مصحف­ ها واحد شد و نکته مهم این است که در تاریخ می­گویند که «حذیفه» چنین پیشنهادی را به عثمان داد؛ اما عالم معتبر اهل­تسنن ملّاجلال­ الدین سیوطی در جلد اول «الاتقان» که کتابی در علوم قرآنی است، از قول امیرالمومنین نقل می­کند که آن حضرت فرمودند: «سوگند به خدا عثمان درباره مصاحف هیچ عملی را انجام نداد، مگر این که با مشورت ما بوده است». طبیعتاً این برنامه­ ای که در زمان عثمان شکل می­گرفت، مورد تایید امیرالمومنین بوده است و مهم­تر این است که بعد از عثمان همین مصحف به عنوان مصحف و نسخه قرآن شریف شناخته شد و همه ائمه ما آن نسخه را به عنوان نسخه قرآن شریف، تلقی کردند، همان را می­خواندند و به همان در سخنان­شان استهشاد می­کردند و به مسلمان ها، مومنین و شیعیان توصیه می­کردند که همان را تلاوت کنند. این در رابطه با مصحفی است که در زمان عثمان شکل گرفت.

اما در مورد آن­چه که امیرالمومنین انجام داد، در سوال قبل عرض کردم که امیرالمومنین آن­چه را که از آیات قرآن خودش نوشته بود و یا از پیامبر شنیده بود، آن را در کنار تفسیری که از خودشان داشتند، جمع­ آوری کرد. پس مصحف علی(علیه­ السلام) که امروز در دست مبارک حصرت بقیةالله است، مصحف توأم با تسفیر است و این نکته قابل­توجه است. ما شیعیان همین قرآنی را در خدمتش هستیم، به عنوان قرآن قبول داریم و عرض کردم همین قرآن در زمان عثمان به دستور امیرالمومنین جمع­ آوری شد؛ و اما آن­چه که به عنوان مصحف علی(علیه­ السلام) از قرآن شریف است، توأم با تفسیری است که حضرت امیر(علیه­ السلام) دارد و ما نمی­گوییم که قرآن اضافه­ای دارد که در آن مصحف امیرالمومنین(علیه­ السلام) است، بلکه در آن مصحف تفسیر قرآن را هم دارد.

من عبارتی را از علامه طباطبایی از جلد دوازدهم «المیزان» خدمت شما تقدیم کنم که عبارتی قابل­ توجیه است. ایشان می­نویسند «چه­ طور ممکن است قرآنی که در دست ما است، و معارفش همه به هم مربوط، و فروعش بر اصلش مترتب می­باشد، دست­خوش تحریف قرار گرفته باشد؟! جمع­آوری قرآن توسط علی(علیه­ السلام) و عرضه داشتن بر اصحاب و نپذیرفتن آنان، دلیل نمی­شود که قرآنی که آن جناب جمع­ آوری کرده بود، مخالف با قرآن دیگران بوده است». این­جا آقای طباطبایی اشاره به این نکته دارد که امیرالمومنین (علیه­ السلام)، قرآنی را که خودشان جمع­ آوری کرده بودند، عرضه کردند، ولی اصحاب نپذیرفتند و دیگر امیرالمومنین(علیه­ السلام) آن مصحف را به خانه برگرداندند. اشاره­ای که علامه طباطبایی در این­جا دارند، به همین نکته مربوط می­شود که امیرالمومنین مصحف خودشان را که توأم با تفسیر بود، در آن زمان به مسلمان­ها عرضه کردند و مسلمین نپذیرفتند و امیرالمومنین این مصحف را که توأم با تفسیر قرآن بود، به منزل برگرداند و بعد هم فرمودند دیگر شما این مصحف را نخواهید دید. پس طبیعتاً نتیجه می­گیریم مصحف امیرالمومنین، چنین تفاوتی با مصحفی که در زمان عثمان رایج شده است، دارد، که تفسیر آیات را هم دارد.

تعامل آن بزرگوار با مخالفین خودش و مخالفین حکومت چه طور بود؟

در رابطه با رفتار و سیره حضرت در رابطه مخالفین خودشان یا مخالفیت حکومت­شان، باید نگاه کنیم به روش رفتاری ایشان در رابطه با خوارج و اصحاب جمل، و البته اصحاب صفین که معاویه بود.

در رابطه با خوارج، هیچ­گاه حضرت آن­ها را از حقوق شهروندی محروم نکرد. بزرگ­ترین شورشیان، اصحاب جمل­ اند که در بصره تمرکز یافتند، فرمانداری بصره را به آتش کشیدند، نماینده حضرت-یا به تعبیری فرماندار بصره-را مورد اذیت و آزار قرار دادند و جنگ جمل را راه انداختند. اما رفتار امیرالمومنین با همین شورشیان، یک رفتار اخلاقی است و حتی بارها با این­ها گفت­گو کردند و مکاتبه فرمودند که مبادا جنگی و خونریزی­ ایجاد بشود.

به هرجهت روش و مبنای امیرالمومنین در رابطه با مخالفینش و مخالفین حکومتش، یک روش عادلانه و توأم بامحبت است. خود ایشان در نامه ۵۳ نهج­ البلاغه می­فرمایند «وَإِنَّ أَفْضَلَ قُرَّةِ عَيْنِ الْوُلاَةِ اسْتِقَامَةُ الْعَدْلِ فِي الْبِلاَدِ، وَظُهُورُ مَوَدَّةِ الرَّعِيَّةِ» آن چیزی باعث آبرو و کمال یک حاکیمت است، این است که عدالت و محبت در آن حاکمیت دیده بشود. باز هم در همان نامه به مالک نوشتند که جناب مالک قلبت را با رحمت و محبت و لطف برای همه باز کن و همه را در آن جای بده.

یا در نامه هجدهم به ابن­ عباس نوشتند که با شهروندان با کمال محبت و احسان رفتار کن. یا مثلاً در مورد دیگری در خطبه ۲۰۶ در جنگ صفین به حضرت خبر دادند که بعضی از افراد لشکر شما به دشمن اهانت می­کنند و حرف خلاف ادب می­زنند. حضرت آن­جا خطبه­ ای خواندند و فرمودند «إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِينَ» من خوشایندم نیست که در میان لشکر و اطرافیانم کسانی اهل سب و اهل حرف زشت باشند. این­ها نشان­دهنده فضایی است که امیرالمومنین در رابطه با مخالفین خودش ایجاد کرده بود و آن فضا، فضای عدل و محبت بود.

دشمنی عده ای از مسلمانان به امیرمومنان(سلام الله علیه) چگونه با آیه «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا»(مریم، آیه ۹۶) قابل جمع است؟

خب این آیه در مقام اثبات محبوبیت برای مومنان است و از آن استفاده نمی­شود که محبوبیت مومنان به صورت مطلق قطعی باشد، بلکه گاهی به حسب شرایط و طبق زمان­ها، مکان­ها و روش­هایی که دشمنان برای اهل ایمان طراحی می­کنند، ممکن است اینم ودت و این ارادت و علاقه دیده نشود یا چند روزی به تأخیر بیفتند. ما وقتی امروز را نگاه می­کنیم، می­بینیم امروز محبت به امیرالمومنین از دایره شیعه و از دایره مسلمانان گذشته است و آزادی­خواهان و عدالت­ خواهان جهان به مقام شامخ امیرالمومنین(علیه­ السلام) ارادت دارند.

بخش دیگری که ما در این موضوع در رابطه با امیرالمومنین می­بینیم، کتاب­های بسیاری از کسانی است که امیرالمومنین را به امامت قبول ندراند اما کتاب­های آن­ها مطالب بسیاری را در حقانیت امیرالمومنین منتشر کرده است. به هرجهت وقتی ما این مجموعه ارادت­ها و علاقه­ها نسبت به امیرالمومنین را در دنیای امروز می­بینیم، می­بینیم که آیه ۹۶ سوره مریم در رابطه با امیرالمومنین کاملاً پیاده شده است.

عوامل مخالفت دیگران با آن بزرگوار چه چیزهایی بود؟

در این رابطه اجازه بدهید من زمان را به دو بخش تقسیم کنم. یک بخش زمانی است که تازه پیامبر از دنیا رفته­اند و مئسله وصی و خلیفه بعد از پیامبر مطرح است و بخش دیگر مربوط به زمانی است که که ۲۵سال از آن زمان اول گذشته است و امیرالمومنین(علیه­ السلام) به خلافت رسیدند. عوامل مخالفت در این دو زمان، گاهی هم مشترک است، و گاهی هم به صورت منحصر خودش را نشان می­دهد.

در زمان رحلت پیامبر، آن چیزی که باعث شد با امیرالمومنی مخالفت کنند، دو مسئله بود. مسئله اول، کینه­ای است که عده­ای نسبت به امیرالمومنین داشتند و در روایات ما هم به این کینه اشاره شده است و حتی حضرت زهرا(سلام­ الله علیها) هم در آن خطبه معروف «فدکیه» به این کینه اشاره می­کند که «شما با ما اهل­بیت کینه داشتید و روزگار را رصد می­کردید که بتوانید به ما ضربه بزنید»؛ و یکی هم حسد بود، که این را که نعمتی به امیرالمومنین برسد، نمی­توانستند ببینند.

اما علت این مخالفت­ها در زمان حکومت امیرالمومنین حالا ممکن است در بعضی کینه یا حسد هم بوده باشد، اما علتی که ما بیشتر در میان مخالفان امیرالمومنین در زمان حکومت آن بزرگوار می­بینیم- چه از سوی طلحه و زبیر و چه از طرف اصحاب و یاران معاویه و خود معاویه- مسئله ریاست­ طلبی است. آن­ها یک فضایی را دیدند که امیرالمومنین آمده و ریاست آن­ها و ثروت آن­ها رو به افول می­رود، لذا مخالفت کردند.

مجموعاً در دو دروه بعد از رحلت پیغمبر و دوره حکومت امیرالمومنین، کینه، حسادت و ریاست­ طلبی عواملی است که در رابطه با مخالفان امیرالمومنین(علیه­ السلام)، قابل­ ارزیابی و قابل­ توجه است.

روش امیرالمومنین(علیه­ السلام) و سیره آن بزرگوار در برخورد با خلفای دیگر و پیروان مکتب آن­ها به چه صورت بوده است؟

اجازه بدهید من در این رابطه به نهج­ البلاغه استناد کنم. ببینید وقتی خلفا به حاکمیت رسیدند که حکومت نبوی و حکومت اسلامی در مدینه، حکومت نوپایی بود و بیش از ۱۰ سال از آن نگذشته بود و امکان هرگونه آسیب به اصل دین وجود داشت. خود امیرالمومنین در نهج­ البلاغه می­فرماید «من در مقابل خلفا اگر سکوت کردم، به خاطر این بود که من می­دیدم که اگر ادعایی بکنم و بخواهم ایستادگی بکنم، عده­ای از اسلام برخواهند گشت». این بخش اولی است که می­بنیم امیرالمومنین(علیه­ السلام) در این بخش سکوت کردند.

اما بخش دوم این است که حتی امیرالمومنین در مواردی با خلفا در حد مشورت و پاسخ به سوالات در حد ارائه طریق و راهنمایی دریغ نکردند. استاد مطهری در این­باره سخن زیبایی دارند و می­فرماید: «امیرالمومنین به خاطر مصالح عالیه اسلام دست از خلافت کشید و با رقبای خلافت همکاری نزدیک داشت».

که در پاسخ یکی از سوالات قبل به نمونه­ هایی از این موارد اشاره کردم؛ از جمله این که ما وقتی نهج­ البلاغه را نگاه می­کنیم، می­بینیم خلیفه دوم در رابطه با این که به عنوان فرمانده جنگ، آیا شخصاً در جنگ شرکت کند یا نکند، از امیرالمومنین سوال کرد و حضرت او را راهنمایی می­کند که شما شخصاً در جنگ شرکت نکن چون همه چیز به فرمانده و به خلیفه بستگی دارد و اگر فرمانده آسیبی ببیند، لشکر اسلام آسیب می­بیند.

یا در مواردی دیگر، در زمان ابوبکر، عمر و عثمان در طول این ۲۵سال افرادی وارد مدینه می­شدند و سوالاتی در رابطه با توحید، معاد و پیامبر داشتند و خلفا از پاسخ درست عاجز بودند. امیرالمومنین با کمال میل می­آمدند و مشکلات و شبهات علمی این­ها را پاسخ می­دادند. شیخ صدوق در کتاب «توحید» نقل می­کند که فردی آمد و گفت شما مسلمان­ها می­گویید «فَأَينَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجهُ ٱللَّهِ»(بقره، آیه۱۱۵) به هر کجا نظر کنید، آن­جا وجه­الله است. به من بگویید ببینم وجه­ الله کجاست؟ خب این­ها در پاسخ به سوال این فرد ملحد ماندند. سراغ امیرالمومنین را گرفتند. امیرالمومنین آمد یک آتشی روشن کرد و به آن ملحد فرمود که خب بگو ببینم صورت این آتش کجاست؟ آن ملحد پاسخ داد »همه این آتش، صورت است». امیرالمومنین فرمود «تمام این عالم هم جلوه خداست». روایت دیگری هم هست که علامه امینی در کتاب «الغدیر» از منابع اهل تسنن نقل می­کند که در زمان عثمان یک ملحدی آمد و جمجه یک انسانی را در دست داشت که از زیر خاک در آورده بود. به عثمان گفت بگو ببینم شما در قرآن می­گویید «آتش با کافران است». این جمجمه­ ی یک کافر است، آتشش کجاست؟! باز هم آن­ها در پاسخ به این سوال گیر کردند و نتوانستند جواب دهند. باز سراغ امیرالمومنین فرستادند، حضرت آمدند. ایشان یک سنگ آتش­ زایی-حالا به تعبیر ما سنگ چخماق- را برداشتند و این سنگ را به همدیگر زدند و جرقه­ ای از آن تولید شد و به آن ملحد فرمود «بیا دست بزن به این سنگ. این سنگ سرد است؛ اما در درون آن جرقه و آتش است. در درون این جمجمه سرد هم آتش است». در مجموع امیرالمومنین در بخش­های مختلف، چه مشورت و راهنمایی در امور حکومتی و چه مخصوصاً در امور علمی، پاسخ­گو بودند و کمک می­کردند.

اگر آن حضرت از شهادت خود در آن آگاه بودند، چرا در مسجد حضور یافتند؟

در رابطه با علم امام به زمان شهادت و مرگ او، یک بحث مفصلی در علم کلام وجود دارد. ما تردید نداریم که اهل­بیت علم ما کان و ما یکون و ما هو کائن دارند؛ یعنی آن­چه می­شود و آن­چه شده است و آن­چه در حال انجام است را می­دانند و زمان رحلت یا شهادت­شان هم جزء یکی از همین شاخه­های علوم است و آن­ها آن را می­دانند. در این­جا دو تا پاسخ می­دهیم که چگونه آن­ها با توجه به این که از شهادت خود آگاه بودند، اما در معرض آن قرار می­گرفتند؟

یک مطلب این است که اولاً در «اصول­ کافی» یک بابی در مورد علم لدنی ائمه داریم که «بَابُ أَنَّ اَلْأَئِمَّةَ عَلَيهِمُ­ السَّلاَمُ إِذَا شَاءُوا أَنْ يَعْلَمُوا عُلِّمُوا» اگر بخواهند بدانند، می­دانند. پس ممکن است که در یک موردی، طبق یک مصلحتی که می­تواند امام بداند، اراده نمی­کند که بداند؛ اما بالقوه، ظرفیت علم و آگاهی را دارد. شاید بتوانیم استفاده کنیم که کلمات علامه طباطبایی هم علم امام را اثبات می­کند، اما در عین­حال بستگی به مشیت و خواستن یا نخواستن او دارد.

پاسخ دیگری هم که مرحوم شیخ جعفر کاشف­ الغطاء دارد که استاد بزرگوارمان حضرت آقای جوادی­ آملی این پاسخ را پذیرفته­ اند، این است که «علمی که از ناحیه مبدأ غیبی به امام افاضه می­شود، اصلاً تکلیف­ آور نیست». آن علمی وظیفه­ آور و تکلیف­ آور است، که از راه طبیعی به امام افاضه شده و امام به آن آگاهی پیدا کرده است. لذا علم را دوگونه می­کنند: یک «علم حصولی» که در علم اصول مطرح کرد و یک «علم شهودی و عرفانی» که از ناحیه غیبی به انسان کامل افاضه می­شود؛ و علمی که از ناحیه غیب به انسان کامل افاضه می­شود، تکلیف­ آور نیست و مثل آن جواب اول که شاهد روایی داشت، این­جا هم شاهد روایی دارد. مرحوم شیخ حر عاملی در «وسائل الشیعه» در کتاب القضا نقل می­کند که پیامبر فرمود «إِنَّمَا أَقْضِی‏ بَیْنَکُمْ‏ بِالْبَیِّنَاتِ»(کافی، ج۷، ص۴۱۴) من در میان شما بر اساس دلیل و بینه و شهودی که دارم، قضاوت می­کنم. اگر کسی بر اساس بینه­ای یا شاهدی در دعوای خود توانست قضاوت مثبتی از پیغمبر کسب کند، اما خودش می­داند که شاهد او دروغ بوده است، پیامبر می­فرماید که چنینی کسی بداند که من طبق بینه و شاهد قضاوت کردم اما آن شخصی که می­داند دادگاه را فریب داده و قضاوت را به طرف خودش متوجه کرده است، او آتشی را به سمت خانه خودش می برد.

این روایت هم نشان­گر این است که پیامبر علم غیب و علم لدنی دارد، اما آن­چه که مصونیت دارد و بر اساس آن علم قضاوت می­کند، همین علومی است که از راه­های طبیعی به دست می­آید.

به عنوان حسن ختام روایتی از آن بزرگوار برای ما بیان می فرمایید؟

واقعاً انسان می­ماند در میان سخنان امیرالمومنین (علیه­ السلام)، کدام یک را انتخاب کند و موردنظر قرار دهد. از کجای نهج­ البلاغه را می­توان گذشت و به آن نگاه دوم و سوم داشت؟! اما در عین­ حال امیرالمومنین اقیانوس بی­کران و بی­ انتهایی است که هرکسی به اندازه و به توانایی فهم و سلیقه و ذوق خودش می­تواند از آن استفاده کند. جمله­ ای که من برای شما انتخاب کردم که تقدیم کنم، یکی از فقرات فرمایشات امیرالمومنین در قالب وصیتی است که حضرت به امام­ حسن (علیه­ السلام) فرمودند و در نامه ۳۱ نهج­ البلاغه آمده است.

یکی از فرازهای این وصیت­های بلندی که حضرت امیرالمومنین به فرزند بزرگوارشان دارند، این است که می­فرمایند «وَ اعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّ أَحَبَّ مَا أَنْتَ آخِذٌ بِهِ إِلَيَّ مِنْ وَصِيَّتِي تَقْوَى اللَّهِ وَ الِاقْتِصَارُ عَلَى مَا فَرَضَهُ اللَّهُ عَلَيْكَ وَ الْأَخْذُ بِمَا مَضَى عَلَيْهِ الْأَوَّلُونَ مِنْ آبَائِكَ وَ الصَّالِحُونَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ، فَإِنَّهُمْ لَمْ يَدَعُوا أَنْ نَظَرُوا لِأَنْفُسِهِمْ كَمَا أَنْتَ نَاظِرٌ وَ فَكَّرُوا كَمَا أَنْتَ مُفَكِّرٌ… فَلْيَكُنْ طَلَبُكَ ذَلِكَ بِتَفَهُّمٍ وَ تَعَلُّمٍ» پسرم محبوب­ترین چیزی که شما می­توانی از سفارش و وصیت من انتخاب کنی و بگیری و عمل کنی، تقوای الهی و ارتباط با خدا است؛ یعنی چرخش مدار زندگی و شخصیت انسان، بر مدار الهی و بر مدار خدا و آن­چه که خدا می­پسندد. و دوم این که فرزندم نسبت به آن­چه خدا بر تو واجب کرده است، همتت را بر همان قرار بده. مبادا که انسان به خاطر مباحات و مستحبات و غیرضروری­های دینی، از ضروریات دین غفلت کند. و سوم این که نگاه کن ببین پیشینیان از خانواده تو و خوبان از اهل­بیت شما چه روشی داشتند، شما هم همان روش را داشته باش؛ زیرا آن­ها وقتی نظر می­کردند و توجه می­کردند، هیچ­گاه از خودشان و ارزش­های خودشان(و به تعبیری معرفت نفس) غفلت نمی­کردند، و آنان همواره اهل تفکر و اهل تدبیر بودند، همان­طوری که تو هم اهل تفکر هستی. پس بکوش تا همیشه در جست­و­جوی فهمیدن و یادگرفتن باشی. چه­ قدر این فهمیدن، تفقه و تعلم مهم است که امیرالمومنین به امام­ مجتبی می­فرماید همواره در تفهم و تعلم باش.

اجازه بدهید من نکته­ ای را این­جا در پایان این مصاحبه و بحث­ مان عرض کنم. ببینید بزرگان و محققین ما نوشتند و گفتند که در مقابله علی و معاویه، علی­ الظاهر علی شکست خورد و معاویه پیروز شد. امیرالمومنین ۵سال حکومت با سه جنگ سخت را داشت، اما معاویه ۲۲سال قبل از شهادت علی(ع) و نیز بیش از ۲۰سال بعد از شهادت امیرالمومنین(علیه­ السلام) حکومت کرد. سِرّ مطلب این است که اصحاب امیرالمومنین گرچه متدین بودند اما متأسفانه خیلی از آن­ها جاهل بودند و تسلیم حکم علی نبودند و در ابتدای کار به جای این که در خدمت امیرالمومنین باشند، آن­هایی که انسان­های شروری بودند جنگ جمل را راه انداختند و عده­ای هم دنبال آن­ها به راه افتادند. یا در میانه جنگ صفین عده­ای جمع شدند، قرآن بر سر نیزه کردند و بعد جنگ نهروان را به راه انداختند. این­ها نشان می­دهد گرچه بعضی از این­ها متدین بودند، اما جاهل بودند و دارای فهم نبودند و دنبال آموختن نبودند و تسلیم امیرالمومنین هم نبودند. اما اصحاب معاویه با این که بی­دین بودند، اما در عین­حال آن­چنان احمق بودند که تسلیم معاویه بودند؛ و این تفاوت بین این دو نطقه مرکزی در عالم اسلام است که یکی علی است و یکی معاویه؛ معاویه و اصحابش دین نداشتند و اصحاب معاویه هم احمق بودند، اما اصحاب علی­ بن­ ابی­طالب-غیر از آن افراد شایسته­ای مانند مالک اشتر و میثم که در کنار امیرالمومنین بودند- به ظاهر متدین بودند، اما جاهل بودند و به دنبال فهم و آموختن نبودند و این نتیجه خسارت­بار را در عالم اسلام رقم زدند.

این جاست که انسان اهمیت این وصیت امیرالمومنین به امام­ مجتبی(علیه­ السلام) را مورد ارزیابی قرار می­دهد که امام امیرالمومنین فرزندش را به سه چیز توصیه نمود: رابطه با خدا، توجه به واجبات و الگو گرفتن از نیکان و صالحان از خاندان؛ و تمام این­ها در کنار آموختن و فهیمدن و ارتقای درک و شعور است.

اگر این وصیت امیرالمومنین به امام­ مجتبی(ع) مورد توجه قرار بگیرد، قطعاً دین و دنیا و آخرت انسان را به آخرین مرحله کمال می­رساند. و السلام علیکم و رحمةالله و برکاته.

شرح استاد هادی سروش از  “فزت و رب الکعبه”

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

استاد هادی سروش: نمی توانیم تمام حقیقت “فزت و رب الکعبه” را دریابیم!

انتشار :‌ دوشنبه ۱۳ / ۰۱ /۱۴۰۳ | ساعت ۰۹:۴۴

شفقنا- حجت‌الاسلام والمسلمین هادی سروش در نوشتاری در شرح “فُزتُ و رب الکعبه” آورده است: “فُزتُ ورب الکعبه” اولین جمله حضرت امیرالمومنین و وصی رسول رب العالمین علی بن ابیطالب (ع) بعد از ضربتی بود که منجر به شهادت آن عزیز عالَم هستی شد و قطعا این جمله باید خیلی مهم و پر معنا باشد که در آن لحظات امام اول شیعیان بر زبان آورده است.

به نظرم؛ شرح و یا حداقل مفاد این جمله را در جملاتِ دو روز پایانی عمرِشریف امیرالمومنین جستجو کرد. چرا که امیرالمومنین در طلیعه صبح ۱۹ رمضان ضربت خورد و در حدود فجر ۲۱ رمضان به شهادت رسید. این حدود ۴۸ ساعت از ساعات طلایی است که میتوان با نگاه به حالات و جملات امام علی از دنیای پر راز او دور نمایی بدست آورد، و جمله ؛ “فزت و رب الکعبه” کلید آن صندوق پر راز روح علی (ع) است.

معنای “فزت ورب الکعبه”

قبل تبیین و تفسیر این جمله، عرضه دارم‌؛

این جمله را دو عالِمِ سرآمد در شیعه و سنی نقل کرده اند، یعنی ؛ جناب سید رضی (قرن چهارم) و ابن اثیر (قرن ششم)

و اما معنای “فزت و رب الکعبه” ، ترجمه این جمله چنین معروف است؛ به خدای کعبه قسم که به فوز رسیدم.

معنا این جمله بسیار مهم است ؛ مشهور این عبارت را بمعنای رستگار شدم معنا می کنند، ولی این ترجمه دقیق نیست.

مشکل این است که برخی کلمات زبان فصیح عربی؛ با یک کلمه فارسی قابل برگشت نیست.

به نظر معنای این جمله با توجه به کتابهای لغت قدیم بمعنای “با سلامتی به مقصد رسیدم” است.

علامه جعفری به معنای رها شدم ترجمه کرده و مقصود امام را در خیر مقدم به مرگ دانسته.

و استاد آیت الله مطهری مفهوم این جمله را خوشحالی حضرت دانسته و می گوید: “علی(ع) وقتی می بیند مرگش به صورت شهادت نصیبش شده از خوشحالی در پوست نمی گنجد، لذا در لحظات آخرین حیاتش می فرماید: به خدا سوگند هیچ امر مکروه و خلاف انتظاری برای من رخ نداده است، همان رخ داد که می خواستم و به آرزوی خود که شهادت است رسیدم، مثل من مثل کسی است که شب تاریک در جستجوی آب در صحرایی می گردم، ناگاه چاه آبی یا سرچشمه ای پیدا می کند، مثل من مثل جوینده ای است که به مطلوب خود نائل گشته است.”

به نظر می رسد با توجه به معنای زیبایی که استاد شهید مطهری ارائه نمودند، اما راه برای پژوهش بیشتر باقی است و آیه «ان الله مع الذین اتقوا و هم محسنون» دربردارنده مقصود حضرت امیر از جمله “فزت ورب الکعبه” است که با توجه به روایت ذیل ، توضیح تقدیم میشود.

ملاقات های مهم امام علی در بستر شهادت

امیرالمومنین در طول این دو روز بعد از ضربت تا لحظه شهادت، ملاقات های مختصری دارد که تاریخ ضبط کرده و هرکدام درخور بررسی و شرح است . یکی از آنها ملاقاتی است که امام علی گزارشِ از دیدن عالَم ملکوت میدهد و سپس آیه مهمی را میخواند . متن روایت چنین است؛

یکی از شیعیان بنام حبیب بن عمر است که توفیق یافت و به ملاقات امام در روز آخر شتافت. او زمانی وارد می شود که زخم سر را باز کرده اند و وقتی عمق زخم را دید به حضرت عرضه داشت: این چه مصیبتی است که بر شما مولای من؟ حضرت با ضعف پاسخ داد: دیگر همین ساعت ها از میان شما جدا خواهم شد.

ام کلثوم که پشت در ایستاده بود، شنید و شروع کرد به بلند بلند گریه کردن. حضرت پرسید: دخترم! چرا گریه می‌کنی؟ عرض کرد: به خاطر جدا شدن از شما و اینکه شما می‌خواهید ما را ترک کنید. امام فرمود: دخترم! اگر آنچه را من می‌بینم، تو هم می‌دیدی، هرگز برای من گریه نمی‌کردی.

در اینجا حبیب پرسید مولایم چه می بینید؟ امیرالمومنین فرمود: صفی از ملائکه را می‌بینم که در انتظار و استقبال من ایستاده اند و رسول خدا را می‌بینم که آغوش باز کرده و می‌گوید: جایگاهی والا در بهشت برای تو فراهم است، زود به ما ملحق شو. و سپس آیه ۱۲۸ سوره نحل که آخرین آیه سوره نحل است را امام خواند : «ان الله مع الذین اتقوا و هم محسنون»

حضرت امیر با دو حقیقت زندگی کرد

بر اساس این آیه ، حضرت امیر با دو حقیقت زندگی کرده است و از زندگی با این حقیقت در کمال رضایت است و لذا در پایان میگوید ؛ به سلامت رسیدم..

به جهت اهمیت مطلب ، تکرار میکنم ؛ انتخاب آیه «ان الله مع الذین اتقوا و هم محسنون» توسط امیرمومنان در آخرین لحظات و آن هم به عنوان آخرین جملات ، نشان از این است که این دو حقیقت هم مقصد و مقصود او بوده و ریشه عبارت ‘فزت ورب الکعبه’ گفتن علی است.

اول؛ ارتباط با خدا، و دوم ؛ توفیق به احسان و نیکوکاری

این دو حقیقت آنچنان وسیع است که ممکن است هر کسی با هر اندیشه و عقیده دینی قبول داشته باشد ، لکن هر کسی تفسیر مورد پسند و منطبق با آیین خود را ارائه کند.

ما بدنبال شرح اندیشه علی (ع)‌ در پس این جمله هستیم که حاوی این دوحقیقت است ، و شرح این دو حقیقت -ارتباط با خدا و احسان به مردم- باید در کلام خود حضرت امیر (ع) که در نهج البلاغه آمده ، باید دیده شود و تفسیر شود.

نهج البلاغه و شرح ‘فزت ورب الکعبه’

نامه شماره ۴۷ نهج البلاغه که حاوی وصایای حضرت علی به دو فرزندش امام حسن و امام حسین است ، شرح شکلِ ارتباط با خدا و احسان به مردم ترسیم شده است و با تکرار واژه دلنشین “الله الله” در هر بندی قرار دارد.

ترسیم شکل ارتباط با خدا

در قسمتی از آن نامه نورانی چنین آمده؛

اُوصيكُما بِتَقْوَى اللّهِ، وَ اَنْ لاتَبْغِيَا الدُّنْيا وَ اِنْ بَغَتْكُما، وَ لاتَأْسَفا عَلى شَىْء مِنْها زُوِىَ عَنْكُما.وَقُولا بِالْحَقِّ، وَاعْمَلااَْجْرِ.

شما را به تقواى الهى سفارش مى نمايم، و اينكه دنيا را مجوييد گرچه دنيا شما را بجويد، و بر آنچه از دنيا ازدستتان رفته متأسّف نباشيد. حق بگوييد، و براى ثواب الهى بكوشيد.

اللّهَ اللّهَ فِى الْقُرْآنِ، لايَسْبِقْكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ

خدا را خدا را درباره قرآن، نيايد كه ديگران در عمل به آن از شما پيشى جويند.

وَاللّهَ اللّهَ فِى الصَّلاةِ، فَاِنَّها عَمُودُ دينِكُمْ.

خدا را خدا را درباره نماز، كه نماز عمود دين شماست.

وَاللّهَ اللّهَ فى بَيْتِ رَبِّكُمْ، لاتُخَلُّوهُ ما بَقيتُمْ، فَاِنَّهُ اِنْ تُرِكَ لَمْ تُناظَرُوا.

خدا را خدا را درباره خانه پروردگارتان، تا وقتى هستيد آنجارا خالى مگذاريد، كه اگر خالى گذاشته شود از كيفر حق مهلت نيابيد.

وَ اللّهَ اللّهَ فِى الْجِهادِ بِاَمْوالِكُمْ وَ اَنْفُسِكُمْ وَ اَلْسِنَتِكُمْ فى سَبيلِ اللّهِ.

خدا را خدا را در باره جهاد با اموال و جان و زبانتان در راه خدا

ترسیم شکل احسان و نیکوکاری

در فرازهای بعدی ، امام علی احسان و نیکوکاری به مردم را توصیف میفرماید؛

ارتباط صمیمانه با جامعه

علَيْكُمْ بِالتَّواصُلِ وَ التَّباذُلِ، وَ اِيّاكُمْ وَ التَّدابُرَ و التَّقاطُعَ.

بر شما باد به پيوند و دوستی با هم و بخشش مال به يكديگر، و بپرهيزيد از پشت کردن و بریدنِ از یکدیگر.

با دست خود زمینه حاکمیت اشرار را مهیا نکنید

لاتَتْرُكُوا الاَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ، وَ النَّهْىَ عَنِ الْمُنْكَرِ فيُوَلّى عَلَيْكُمْ اَشْرارُكُمْ، ثُمَّ تَدْعُونَ فَلا يُسْتَجابُ لَكُمْ.

و قطع رابطه با هم. امر به معروف و نهى از منكر را وانگذاريد كه بدكارانتان بر شـما مسـلّط شوند، آن گاه دعـا كنيد و به اجابـت نرسـد.

نسبت به ظلم بی خیالی نارواست

وَ كُونا لِلظّالِمِ خَصْماً، وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً.

دشمن ستمگر و يار ستمديده باشيد.

حق حماسه سازی و ریختن خون مردم را به بهانه کشته شدن من ، ندارید

لاَ أُلْفِيَنَّكُمْ تَخُوضُونَ دِمَاءَ الْمُسْلِمِينَ خَوْضاً، تَقُولُونَ: قُتِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ. أَلَا لَا تَقْتُلُنْ بِي إِلَّا قَاتِلِي أَنْظُرُوا إِذَا أَنَا مِثْ مِنْ ضَرْبَتِهِ هذِهِ،

نبینم شما را که در خون مسلمانان فروافتید و بگویید: امیرمؤمنان کشته شد! بدانید که به قصاص خون من فقط قاتلم كشته می‌شود.

و در نامه ۲۳ تصریح میفرماید :

اگر بمانم ، خودم صاحب خونم هستم و عفو میکنم..

سخن پایانی ؛ تا اینجا جمله “فزت ورب الکعبه” را به این حقیقت بر اساس نهج البلاغه تفسیر نمودیم ؛ “به خدای کعبه قسم‌؛ با سلامت به تمام خواسته خود در ارتباط با خدا و توفیق برای نیکوکاری و احسان نائل آمدم”.

اما ، اعتراف میکنیم ؛ ما نمیتوانیم تمام حقیقت “فزت ورب الکعبه” را دریابیم!

بله هرچه با نهج البلاغه اُنس بیشتری پیدا کنیم ، میتوانیم به مقصد و مقصود مولایمان از دور راهی داشته باشیم . ان شاءالله

  • برچسب ها
  • استاد هادی سروش
  • سیره حضرت علی (ع)
  • فزت و رب الکعبه

اخبار مرتبط

«عظمت و مظلومیت امام علی (ع)»: نوشتاری از استاد هادی سروش

حجت الاسلام والمسلمین جاویدی دار فانی را وداع گفت

امام حسن (ع)‌ و فرهنگ سازیِ توجه به مطالبات جامعه و...

کرامتِ اخلاقی را به عنوان یک ایده فرا دینی از امام...

در جستجوی معنای «حق تلاوت قرآن»: نوشتاری از استاد هادی سروش

استاد هادی سروش: شناسایی نسخه اصلِ حکومت حضرت مهدی(عج)، نسخه های...

بدون نظر

پاسخ دیدگاه

نام من، ایمیل، و وب سایت را در این مرورگر برای دفعه بعد که نظر میدهم ذخیره کنم.

  • العربی
  • افغانستان
  • لبنان
  • العراق
  • آذربایجان
  • اردو
  • Pakistan
  • India
  • Turkish
  • English
  • French
  • Russian
  • Spanish
  • ورزشی
  • قم
  • زندگی
  • رسانه
  • آینده
  • اقتصادی
  • نشان

© Shafaqna News | Copyright 2023

هادی سروش: جاذبه اخلاقی استاد جاویدی موجب جذب طلاب شد/ تعمیق روحیه «پدری و فرزندی» نیاز ضروری حوزه..

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

هادی سروش: جاذبه اخلاقی استاد جاویدی موجب جذب طلاب شد/ تعمیق روحیه «پدری و فرزندی» نیاز ضروری حوزه های علمیه است

انتشار :‌ جمعه ۰۱ / ۰۱ /۱۴۰۴ | ساعت ۰۹:۰۷

شفقنا- در هفتمین روز رحلت حجت الاسلام و المسلمین جاویدی، استاد هادی سروش به ویژگی های شخصیتی و علمی مرحوم استاد جاویدی اشاره و بیان کرد: مرحوم آقای جاویدی نسبت به طلاب حس پدری داشت و طلاب نسبت به او حسِ فرزندی داشتند. ای کاش می توانستم ادعا کنم اکنون در تمام مدارس چنین است و البته ممکن باشد ولی توقع بیش از اینهاست. این روحیه ای است که باید در حوزه های علمیه و مدارس وجود داشته باشد تا طلاب با ملاط محبت بار آیند و نهان وجودشان محبتی باشد.

متن گفت وگوی شفقنا با این استاد حوزه علمیه قم به شرح زیر است:

سابقه آشنایی شما با حجت الاسلام والمسلمین حسین جاویدی به چه زمانی برمی گردد؟

سال ۱۳۶۵ وارد حوزه علمیه قم شدم البته چندماهی را در مدرسه آقای جلالی خمینی در شرق تهران شرکت کرده بودم، اما به شوق حضور در حوزه علمیه قم، تهران را ترک کرده و وارد قم شدم. اولین جایی که به عنوان مکان تحصیل انتخاب کردم به دلیل روابطی که برادرم حجت الاسلام والمسلمین سروش با مدرسه کرمانی ها داشتند، بنده هم با پدرم آیت الله سروش محلاتی به مدرسه کرمانی ها رفتیم تا ثبت نام کنیم. مدیر این مدرسه، حجت الاسلام والمسلمین آقای جاویدی بود و از همان روز اول، ایشان را با روی خوش و اخلاق بسیار خوب و مثال زدنی دیدم و از آن سال، تحصیلات خود را در آن مدرسه آغاز کردم.

بنده دو سال در مدرسه کرمانی ها بودم ولی حجره ای برای استراحت شب ها داشتیم که زیرنظر آقای جاویدی بود، مدرسه «قدیری» نام داشت و من در آن مدرسه چهارسال حجره داشتم و با اشتیاق با مرحوم آقای جاویدی که مدیریت آن مدرسه را نیز داشت ارتباط داشتم. و بعد از دوران مدرسه کرمانیها و قدیریه ،ایشان با محبتی که داشتند از بنده دعوت کردند که به عنوان مُدرس وارد مدرسه کرمانی ها شوم که از کتاب های اولی مقدمات مشغول تدریس شدم و تا آخر کتاب درسی طلبه ها که در مدارس رایج بود را تدریس داشتم. حتی در اواخر دهه ۸۰ که من در مدرسه آیت الله بروجردی (مدرسه خان) مباحثه سطوح عالیه ، یعنی کتاب های مکاسب و کفایه داشتم، مرحوم آقای جاویدی لطف و عنایت داشتند که من درسی در مدرسه کرمانی ها داشته باشم ، و من هم با اشتیاق پذیرفتم تا بتوانم روزانه چهره پرمحبت، پرعاطفه و پرامید آقای جاویدی را ببینم.

مرحوم حجت الاسلام والمسلمین جاویدی چندسال مدیریت مدرسه را داشتند؟

سه بزرگوار از استان کرمان در حوزه علمیه قم در دهه ۵۰ وارد مباحث آموزشی حوزه شدند ؛ یکی آقای فهیم کرمانی بود، دیگری آقای کشمیری و نفر سوم مرحوم آقای جاویدی بود. این بزرگواران با تاسیس دو مدرسه کرمانیها و قدیریه با جدیت به برنامه ریزی و کارهای آموزشی مشغول شدند . حضور افراد شاخص و نخبه آن روز مانند مرحوم آقای ری شهری و مرحوم آقای مروی نمونه ای از اساتید مدرسه بودند و طلاب استفاده می کردند. لازم است عرض کنم؛ مدرسه قدریه توسط مرحوم آقای حاج قدیری که از خیرین زمان بود و بیمارستان الزهراء (س) قم هم از خیرات اوست بنا گذاشته شده که بر سر درب مدرسه «قدیری» در خیابان امامزاده ابراهیم (ع) نام ایشان ثبت و ضبط است و باید بماند.

البته در این دو مدرسه، طلاب بر حسب رتبه درسی ترتیب خاص داشتند، مدرسه قدیریه که با مدیریت حجت الاسلام والمسلمین جاویدی بود برای طلاب تازه وارد بود و مدرسه کرمانیها که در بازار قم بود برای طلاب سطح بالاتر دروس فقه و اصول و کلام و تفسیر بود. تا اینکه دروس سطوح عالی به صورت آزاد رونق بیشتری پیدا کرد و مرکز مدیریت حوزه تاسیس شد و مدرسه کرمانیها از سال اول تا سال سوم یعنی پایان مغنی و معالم، طلاب را می پذیرفت و البته دروس آزادی مانند شرح لمعه هم بود که توسط استاد مرتضوی اداره میشد. در این دوره، مدیریت کامل مدرسه، در دست آقای جاویدی بود البته آقایان فهیم و کشمیری کارهای جانبی و مشاوره ای داشتند و بعدها به عللی ، توسط امام راحل حکمی زده شد تا این مدرسه به گونه دیگری اداره شود ولی در حکم امام (ره) نام مرحوم آقای جاویدی درج است که منصوب از طرف امام قرار گرفت.

خصوصیات مدیریتی و آموزشی مرحوم حجت الاسلام والمسلمین جاویدی چه بود؟

خصوصیت مهم و قابل توجه مرحوم آقای جاویدی، عطوفت و مهربانی ایشان نسبت به طلاب بود که واقعا زبانزد است. جاذبه اخلاقی آقای جاویدی طوری بود که طلابی که در مدرسه حضور می یافتند منحصر به استان کرمان نبود و از استان های دیگر هم بودند مثل حقیر و هم بحث ما و دیگران.

مهم این بود؛ مرحوم آقای جاویدی نسبت به آنها حس پدری داشت و طلاب نسبت به او حسِ فرزندی داشتند. ای کاش میتوانستم ادعا کنم الان در تمام مدارس چنین است و البته ممکن باشد ولی توقع بیش از اینهاست . این روحیه ای است که باید الان هم در حوزه های علمیه و مدارس وجود داشته باشد تا طلاب با ملاط محبت بار آیند و نهان وجودشان محبتی باشد.

حسِ آقای جاویدی نسبت به طلاب را باید از این خاطره فهمید که جناب استاد حاج آقای مرتضوی که از دانش آموختگان مدرسه کرمانی ها هستند و متن بسیار زیبایی هم در رثای آقای جاویدی مرقوم کردند، در حاشیه مراسم تشییع به من گفتند که وقتی از مدرسه می خواستم بیایم بیرون و جای دیگری بروم ، اشک آقای جاویدی درآمد. این روحیات و عواطفی که از یک مدیر، یک جوان و نوجوان طلبه می بیند در جان او رسوخ می کند و در مسائل درسی و اخلاقی می تواند موثر باشد.

نکته دیگر، نظم ایشان بود. با اینکه ایشان در دوره ما بالای ۶۰ سال سن داشتند، اما در طول تمام سال، یک روز غیبت و حتی تاخیر ایشان را ندیدیم و این روحیه درس عملی نظم بود، شرایط نظم را در ما ایجاد می کرد.

نکته سوم در رابطه با مدیریت آموزشی و جوانب دیگر غیر آموزشی است، در زمینه شناخت ایشان از نوجوانان، جوانان و طلبه هاست. ایشان به حق، یک روحانی روانشناس بود که به خوبی استعدادها را تشخیص می داد و آن را خوب شکوفا می کرد و در زمینه تشخیص نیروهای آموزشی یا نیروهایی که به عنوان طلبه می خواست بپذیرد بسیار بسیار موفق عمل می کرد و شاهد آن غیر از گزینش طلاب مستعد ، آقایان اساتیدی هستند که در مدرسه کرمانی ها تدریس می کردند. در این مدرسه، افراد شاخصی تدریس می کردند. کسانی مانند اساتید بزرگوار آقایان ؛ موسوی گرگانی، مرحوم پرنده غیبی ، لطفی ، بحرینی ، انصاری ، سروش محلاتی مرتضوی ، سبحانی شیرازی و .. از زمره اساتید شاخصی بودند که در دوران ما درس می دادند. تشخیص و انتخاب چنین اساتیدی از شاهکارهای مدیریتی و دقت های آموزشی مرحوم آقای جاویدی بود. به هر جهت ما وقتی امروز نگاه می کنیم، می بینیم که نه تنها اساتید دروس سطوح عالیه و خارج حوزه ، سابقه تحصیل و تدریس در مدرسه کرمانیها دارند ، بلکه بخشی از نیروهای فرهیخته در خارج از کشور و نیز برخی از خطبای باسوادی که در کشور و خارج از کشور سخنرانی دارند، از دانش آموختگان محضر و مدرسه آقای جاویدی بودند. حتی جناب استاد محترم حاج سید حسن آقای خمینی هم در مدرسه کرمانیها در دوره نوجوانی ارتباط علمی و آموزشی داشتند و در تشییع هم شرکت فرمودند. باری ، اینها همه برکات شخصیت اخلاقی و مدیریتی جناب جاویدی عزیز بود.

مدرسه کرمانی ها در نهضت امام خمینی(ره) و دوران دفاع مقدس چه نقشی داشت؟

در مدرسه کرمانیها ، انقلابیون یا نیروهای نهضت امام خمینی(ره) تدریس یا مدیریت و یا مشعول تحصیل بودند و در کنار امور درسی به کارهای مبارزاتی جدی اشتغال داشتند. کسانی مانند آقایان فهیم کرمانی ، کشمیری و اساتیدی همچون مرحوم آقای ری شهری و مرحوم آقای مروی معاون قوه قضاییه وقت و دیگران .

در زمینه جبهه، آمار شهدای طلاب مدرسه کرمانی ها، حیرت آور است . تعداد یکصد و ده شهید از مدرسه کرمانیها که بیشتر هم در لشکر ثارالله حضور داشتند که ان لشکر مفتخر به فرماندهی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بود. به هر جهت آمار شهدای مدرسه کرمانی ها ، تابلوی درخشنده در حوزه علمیه است و این نشان دهنده فعالیت فکری و به ویژه نگاه سیاسی و فکری مرحوم آقای جاویدی به نظام اسلامی است که بر این اساس طلبه ها اینگونه برای رفتن به جبهه تشویق می شدند.

خداوند ایشان را رحمت کند و البته دوستان انتظار داشتند که عزیزان در مدیریت حوزه در رحلت ایشان فراتر از آنچه اقدام نمودند حضور شاخص می داشتند تا از یک مدیر کم نظیر، تعجیل بیشتری می شد.

در پایان اظهار امیدواری میکنم که آثار این شجره طیبه یعنی مدیریت خوب که هم نگاه پدرانه به طلبه ها داشته باشد، هم بهترین ها را انتخاب کند و هم اخلاق خوبی داشته باشد و نیز نظم و اوصافی که ذکر شد را در مدیران فعلی و آینده حوزه علمیه داشته باشیم. ان شاء الله

  • برچسب ها
  • جذب طلاب
  • درگذشت استاد جاویدی
  • روحیه پدری و فرزرندی
  • مدرسه کرمانی ها
  • هادی سروش

اخبار مرتبط

حضرت خدیجه (س) بانویِ متفاوت برای خاتم الانبیاء (ص)

استاد هادی سروش: باید هر روز با صدای بلند از ضرورتِ...

هادی سروش: دعانویسان قُلابی نه تنها بر جیبِ مردم، بلکه بر...

آیا یک فردِ روحانی می تواند بی ادب باشد؟! / نوشتاری...

استاد هادی سروش: نامه شجاعانه و خیرخواهانه امام سجاد (ع) به...

بلندای معارف دعای رجبیّه در بیان دو استاد بزرگ معارفِ عرفانی /...

بدون نظر

پاسخ دیدگاه

نام من، ایمیل، و وب سایت را در این مرورگر برای دفعه بعد که نظر میدهم ذخیره کنم.

  • العربی
  • افغانستان
  • لبنان
  • العراق
  • آذربایجان
  • اردو
  • Pakistan
  • India
  • Turkish
  • English
  • French
  • Russian
  • Spanish
  • ورزشی
  • قم
  • زندگی
  • رسانه
  • آینده
  • اقتصادی
  • نشان

© Shafaqna News | Copyright 2023

 
  BLOGFA.COM