قال الله تعالی: هو الذی یصلی علیکم وملائکته لیخرجکم من الظلمات الی النور
 

هادی سروش: داعشی‌ها هم می‌خواستند با تندروی به بهشت بروند

هم میهن

هادی سروش: داعشی‌ها هم می‌خواستند با تندروی به بهشت بروند

استاد فقه و فلسفه حوزه علمیه قم می‌گوید: وقتی تندروی، در حوزه دین، سیاست، اجتماعی و حتی اقتصادی در جامعه بازتاب یابد، افکار عمومی جامعه آن را پس می‌زند و نمی‌پذیرد. در این مسیر تنها تفکر تندرو آسیب نمی‌بیند بلکه مبانی آن تفکر هم آسیب می‌بینند.

هادی سروش: داعشی‌ها هم می‌خواستند با تندروی به بهشت بروند

به گزارش هم‌میهن آنلاین، «هادی سروش» استاد فقه و فلسفه حوزه علمیه قم در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا درباره تبعات تفکرات تندروانه تصریح می‌کند که تندروی زوایای مختلفی دارد، یک زاویه مربوط به شخص تندرو است، بعد دیگر این موضوع مرتبط با تفکر چنین فردی و زاویه بعدی هم معطوف به آثاری است که تندروی بر دین و جامعه دارد: تندروی به معنای خروج از مسیر تعادل و اعتدال است. به همین دلیل معتقدم غالبا افرادی از حالت تعادل خارج می‌شوند که نوعی نقص روانی یا نقص شخصیتی داشته باشند، زیرا بر اساس نصوص دینی خلقت انسان بر اساس تعادل بوده است، «مستوی بالقامه» است. اگر عواملی انسان را از تعادل خارج کند مثلا فرد زیاد عصبانی شود، بنا به نظر علمای اخلاق، او باید تلاش کند از طرق اخلاقی به تعادل بازگردد.

به گفته او انسان تندرو از حد تعادل خارج شده و باید تلاش کند به حدود طبیعی و قابل قبول بازگردد: امیرالمومین در نهج‌البلاغه درباره شخص تندرو می‌فرمایند «الْحِدَّهُ نَوْعٌ مِنَ الْجُنُونِ لِانَّ صاحِبَها ینْدَمُ فَإنْ لَمْ ینْدَمْ فَجُنُونُها مُسْتَحْکمٌ» یعنی تندروی یک نوع دیوانگی است، زیرا صاحب این صفت بزودی از کار خود پشیمان می‌شود و اگر پشیمان نشد، دلیل آن است که جنون او ثابت است.»

داعشی‌ها هم می‌خواستند با تندروی به بهشت بروند

گاهی اما تفکری در ذهن یک فرد می‌نشیند و او را تبدیل به فردی تندرو می‌کند، این را استاد فقه و فلسفه حوزه علمیه قم می‌گوید و ادامه می‌دهد: این تفکر گاهی از جنس دین است؛ یعنی از منابع دینی مواردی را استخراج می‌کند که به تندروی می‌انجامد. همان کاری که داعش انجام می‌داد، این گروه دریافت کمی که از بخش کوچکی از دین داشته و مابقی را در ذهن خودشان پرورش می‌دادند و به دنبال آن راه می‌افتادند و می‌گفتند، ما آدم می‌کشیم تا به بهشت برویم و اگر ما هم در جنگ‌ها کشته شویم با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) همنشین می‌شویم.

تندروها صرفا با استناد به بخش‌هایی از دین به اهداف خود می‌رسند

او تاکید کرد: یک فرد ممکن است از تفکر تندرو و خارج از اعتدال و تعادل از دین استفاده کند، یعنی از بخش‌هایی بریده و برش داده شده از دین برای اهداف خود استفاده کند. این فرد همه منابع دینی را نمی‌بیند، بلکه فقط یک بخش را می‌بیند و بر اساس همین دانش کم وارد مسیر تندروی می‌شود. مثلاً مساله امر به معروف و نهی از منکر بخش‌های مختلفی دارد که ابتدایی‌ترین بخش آن منقلب شدن حال روحی فرد از شرایط منکر است. مرحله بعد این است که در صورت امکان نصیحت کند و محبت بورزد. امیرالمؤمنین در خطبه ۱۴۰ نهج‌البلاغه می‌فرمایند کسی که منکری انجام دهد بیمار است و نقصی دارد که باید با مهربانی مداوا شود. چنین فردی باید دارو دریافت کند تا معالجه شود نه اینکه او را کتک بزنند. افراد تندرو اما این بخش‌ها را نمی‌بینند یا خودشان نمی‌خواهند یاد بگیرند یا به آن‌ها آموزش نمی‌دهند به همین علت هم ممکن است یک فرد تندرو رفتارهایی مانند کتک زدن، اسیدپاشی، قتل و امثال آن بروز دهد.

سروش این را هم می‌گوید که تندروی هم در تفکرات دینی وجود دارد و هم تفکرات غیردینی: اکنون در احزاب مختلف دنیا، مثلاً در اروپا، آمریکا و اسرائیل، جناح‌های تندرویی وجود دارند که نگاه‌شان به مسائل متعادل نیست. به مسائل تند نگاه می‌کنند، بسیار تند تاثیر می‌پذیرند، بسیار تند قضاوت می‌کنند و وارد میدان می‌شوند. این نیز تفکرهای سیاسی است که باعث تندروی می‌شود. بنابراین گاهی تفکرات دینی برش خورده از دین، باعث تندروی می‌شود و گاهی تفکرهای سیاسی.

افکار عمومی تندروی را پس می‌زند و نمی‌پذیرد

او به تاثیراتی می‌پردازد که تندروها و اعمال‌شان در جامعه بر جای می‌گذارد: وقتی تندروی، در حوزه دین، سیاست، اجتماعی و حتی اقتصادی در جامعه بازتاب یابد، افکار عمومی جامعه آن را پس می‌زند و نمی‌پذیرد. در این مسیر تنها تفکر تندرو آسیب نمی‌بیند بلکه مبانی آن تفکر هم آسیب می‌بینند. مثلا در حوزه اقتصادی اگر شخصی در حوزه اقتصاد دولتی یا اقتصاد بازار مرتکب تندروی شد، افکار عمومی تفکر تندرو را پس می‌زند به این معنا که جامعه سعی نمی‌کند که بخش‌های تند را حذف و بخش‌های متعادل آن را حفظ کند. یعنی آن تفکر به صورت کلی آسیب می‌بیند. حالا اگر تفکر تندروانه دینی باشد، دین نیز آسیب می‌بیند و اگر تفکر تندروانه در حوزه اجتماعی باشد، کل آن مساله اجتماعی آسیب می‌بیند.

تفکر تندروانه، سطحی است

این استاد حوزه علمیه قم اضافه می‌کند که اگر به دلیل تفکرات و رفتارهای تندروانه، دین آسیب ببیند ممکن است حداقل‌های دینی و ضروریات دین را هم از دست بدهیم: دین اسلام تاکید دارد که باید دین را عمیق شناخت، این درحالی‌است که تفکر تندروانه هیچ‌گاه عمیق نیست، بلکه همواره سطحی، برش داده شده و مقطعی است.

در قرآن هیچ کس اجازه تندروی نسبت به دشمن خود را ندارد چه رسد به هموطنانش

سروش به مواجهه قرآن با تندروها هم می‌پردازد: قرآن چنین افرادی را ابتدا نصیحت و سپس توبیخ می‌کند. مثلاً قرآن در آیه هشت سوره مائده می‌فرماید «لَا یَجۡرِمَنَّکُمۡ شَنََٔانُ قَوۡمٍ عَلَیٰٓ أَلَّا تَعۡدِلُواْۚ ٱعۡدِلُواْ هُوَ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَیٰۖ» یعنی «دشمنی گروهی نباید سبب شود که عدالت را رعایت نکنید. عدالت را پیشه سازید که آن به تقوا نزدیکتر است» بر اساس این آیه قرآنی هیچ کس اجازه تندروی حتی نسبت به دشمنش را هم ندارد چه رسد نسبت به دوست، هموطن و هم‌نوع.

امیرالمؤمنین و امام حسن مجتبی در مقابل تندروها ایستادند

او به این موضوع اشاره می‌کند که امیرالمؤمنین جلوی تندروهایی به نام «خوارج» را گرفت. آن‌ها تندروهای زمانه بودند و وقتی به توصیه‌های امیرالمؤمنین گوش ندادند و شمشیر کشیدند، امیرالمؤمنین با شمشیر به آن‌ها پاسخ داد. امام حسن مجتبی (ع) امام دوم ما هم گرفتار تندروهایی بود که اقتضائات زمان را درک نمی‌کردند و صلح ایشان را یک نوع حرکت منفی ارزیابی می‌کردند و تعبیرات زشتی نسبت به امام مجتبی، امام دوم ما، به کار می‌بردند. ایشان در مقابل این تندروها ایستاد.

به گفته این استاد حوزه علمیه، همچنین روایات متعددی از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) داریم، مبنی براینکه آن‌ها در مقابل تندروی‌ها ایستادند. بنابراین شاهدیم که قرآن، سنت و عترت ما را توصیه کرده‌اند که خودمان را از خطر تندروی دور کنید. منابع دینی آن‌ها را که گرفتار این خطر می‌شوند، مورد انزوا قرار داده ابزارک هم میهن تصویر

هادی سروش: تندروی سبب از دست رفتن حداقل‌های دینی می‌شود/ امیرالمؤمنین و امام حسن مجتبی در مقابل ..

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

هادی سروش: تندروی سبب از دست رفتن حداقل‌های دینی می‌شود/ امیرالمؤمنین و امام حسن مجتبی در مقابل تندروها ایستادند/ تفکر تندروانه دینی، سطحی است؛ جامعه آن را پس می‌زند/ داعشی‌ها هم می‌خواستند با تندروی به بهشت بروند

هادی سروش استاد فقه و فلسفه حوزه علمیه قم به مواجهه قرآن با تندروها هم می‌پردازد: قرآن چنین افرادی را ابتدا نصیحت و سپس توبیخ می‌کند. مثلاً قرآن در آیه هشت سوره مائده می‌فرماید «لَا یَجۡرِمَنَّکُمۡ شَنََٔانُ قَوۡمٍ عَلَیٰٓ أَلَّا تَعۡدِلُواْۚ ٱعۡدِلُواْ هُوَ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَیٰۖ» یعنی «دشمنی گروهی نباید سبب شود که عدالت را رعایت نکنید. عدالت را پیشه سازید که آن به تقوا نزدیکتر است» بر اساس این آیه قرآنی هیچ کس اجازه تندروی حتی نسبت به دشمنش را هم ندارد چه رسد نسبت به دوست، هموطن و هم‌نوع.

هادی سروش: تندروی سبب از دست رفتن حداقل‌های دینی می‌شود/ امیرالمؤمنین و امام حسن مجتبی در مقابل تندروها ایستادند/ تفکر تندروانه دینی، سطحی است؛ جامعه آن را پس می‌زند/ داعشی‌ها هم می‌خواستند با تندروی به بهشت بروند

به گزارش جماران؛ استاد فقه و فلسفه حوزه علمیه قم می‌گوید: اگر به دلیل تفکرات و رفتارهای تندروانه، دین آسیب ببیند ممکن است حداقل‌های دینی و ضروریات دین را هم از دست بدهیم.

«هادی سروش» استاد فقه و فلسفه حوزه علمیه قم در گفت‌وگو با ایلنا درباره تبعات تفکرات تندروانه تصریح می‌کند که تندروی زوایای مختلفی دارد، یک زاویه مربوط به شخص تندرو است، بعد دیگر این موضوع مرتبط با تفکر چنین فردی و زاویه بعدی هم معطوف به آثاری است که تندروی بر دین و جامعه دارد: تندروی به معنای خروج از مسیر تعادل و اعتدال است. به همین دلیل معتقدم غالبا افرادی از حالت تعادل خارج می‌شوند که نوعی نقص روانی یا نقص شخصیتی داشته باشند، زیرا بر اساس نصوص دینی خلقت انسان بر اساس تعادل بوده است، «مستوی بالقامه» است. اگر عواملی انسان را از تعادل خارج کند مثلا فرد زیاد عصبانی شود، بنا به نظر علمای اخلاق، او باید تلاش کند از طرق اخلاقی به تعادل بازگردد.

به گفته او انسان تندرو از حد تعادل خارج شده و باید تلاش کند به حدود طبیعی و قابل قبول بازگردد: امیرالمومین در نهج‌البلاغه درباره شخص تندرو می‌فرمایند «الْحِدَّهُ نَوْعٌ مِنَ الْجُنُونِ لِانَّ صاحِبَها ینْدَمُ فَإنْ لَمْ ینْدَمْ فَجُنُونُها مُسْتَحْکمٌ» یعنی تندروی یک نوع دیوانگی است، زیرا صاحب این صفت بزودی از کار خود پشیمان می‌شود و اگر پشیمان نشد، دلیل آن است که جنون او ثابت است.»

داعشی‌ها هم می‌خواستند با تندروی به بهشت بروند

گاهی اما تفکری در ذهن یک فرد می‌نشیند و او را تبدیل به فردی تندرو می‌کند، این را استاد فقه و فلسفه حوزه علمیه قم می‌گوید و ادامه می‌دهد: این تفکر گاهی از جنس دین است؛ یعنی از منابع دینی مواردی را استخراج می‌کند که به تندروی می‌انجامد. همان کاری که داعش انجام می‌داد، این گروه دریافت کمی که از بخش کوچکی از دین داشته و مابقی را در ذهن خودشان پرورش می‌دادند و به دنبال آن راه می‌افتادند و می‌گفتند، ما آدم می‌کشیم تا به بهشت برویم و اگر ما هم در جنگ‌ها کشته شویم با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) همنشین می‌شویم.

تندروها صرفا با استناد به بخش‌هایی از دین به اهداف خود می‌رسند

او تاکید کرد: یک فرد ممکن است از تفکر تندرو و خارج از اعتدال و تعادل از دین استفاده کند، یعنی از بخش‌هایی بریده و برش داده شده از دین برای اهداف خود استفاده کند. این فرد همه منابع دینی را نمی‌بیند، بلکه فقط یک بخش را می‌بیند و بر اساس همین دانش کم وارد مسیر تندروی می‌شود. مثلاً مساله امر به معروف و نهی از منکر بخش‌های مختلفی دارد که ابتدایی‌ترین بخش آن منقلب شدن حال روحی فرد از شرایط منکر است. مرحله بعد این است که در صورت امکان نصیحت کند و محبت بورزد. امیرالمؤمنین در خطبه ۱۴۰ نهج‌البلاغه می‌فرمایند کسی که منکری انجام دهد بیمار است و نقصی دارد که باید با مهربانی مداوا شود. چنین فردی باید دارو دریافت کند تا معالجه شود نه اینکه او را کتک بزنند. افراد تندرو اما این بخش‌ها را نمی‌بینند یا خودشان نمی‌خواهند یاد بگیرند یا به آن‌ها آموزش نمی‌دهند به همین علت هم ممکن است یک فرد تندرو رفتارهایی مانند کتک زدن، اسیدپاشی، قتل و امثال آن بروز دهد.

سروش این را هم می‌گوید که تندروی هم در تفکرات دینی وجود دارد و هم تفکرات غیردینی: اکنون در احزاب مختلف دنیا، مثلاً در اروپا، آمریکا و اسرائیل، جناح‌های تندرویی وجود دارند که نگاه‌شان به مسائل متعادل نیست. به مسائل تند نگاه می‌کنند، بسیار تند تاثیر می‌پذیرند، بسیار تند قضاوت می‌کنند و وارد میدان می‌شوند. این نیز تفکرهای سیاسی است که باعث تندروی می‌شود. بنابراین گاهی تفکرات دینی برش خورده از دین، باعث تندروی می‌شود و گاهی تفکرهای سیاسی.

افکار عمومی تندروی را پس می‌زند و نمی‌پذیرد

او به تاثیراتی می‌پردازد که تندروها و اعمال‌شان در جامعه بر جای می‌گذارد: وقتی تندروی، در حوزه دین، سیاست، اجتماعی و حتی اقتصادی در جامعه بازتاب یابد، افکار عمومی جامعه آن را پس می‌زند و نمی‌پذیرد. در این مسیر تنها تفکر تندرو آسیب نمی‌بیند بلکه مبانی آن تفکر هم آسیب می‌بینند. مثلا در حوزه اقتصادی اگر شخصی در حوزه اقتصاد دولتی یا اقتصاد بازار مرتکب تندروی شد، افکار عمومی تفکر تندرو را پس می‌زند به این معنا که جامعه سعی نمی‌کند که بخش‌های تند را حذف و بخش‌های متعادل آن را حفظ کند. یعنی آن تفکر به صورت کلی آسیب می‌بیند. حالا اگر تفکر تندروانه دینی باشد، دین نیز آسیب می‌بیند و اگر تفکر تندروانه در حوزه اجتماعی باشد، کل آن مساله اجتماعی آسیب می‌بیند.

تفکر تندروانه، سطحی است

این استاد حوزه علمیه قم اضافه می‌کند که اگر به دلیل تفکرات و رفتارهای تندروانه، دین آسیب ببیند ممکن است حداقل‌های دینی و ضروریات دین را هم از دست بدهیم: دین اسلام تاکید دارد که باید دین را عمیق شناخت، این درحالی‌است که تفکر تندروانه هیچ‌گاه عمیق نیست، بلکه همواره سطحی، برش داده شده و مقطعی است.

در قرآن هیچ کس اجازه تندروی نسبت به دشمن خود را ندارد چه رسد به هموطنانش

سروش به مواجهه قرآن با تندروها هم می‌پردازد: قرآن چنین افرادی را ابتدا نصیحت و سپس توبیخ می‌کند. مثلاً قرآن در آیه هشت سوره مائده می‌فرماید «لَا یَجۡرِمَنَّکُمۡ شَنََٔانُ قَوۡمٍ عَلَیٰٓ أَلَّا تَعۡدِلُواْۚ ٱعۡدِلُواْ هُوَ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَیٰۖ» یعنی «دشمنی گروهی نباید سبب شود که عدالت را رعایت نکنید. عدالت را پیشه سازید که آن به تقوا نزدیکتر است» بر اساس این آیه قرآنی هیچ کس اجازه تندروی حتی نسبت به دشمنش را هم ندارد چه رسد نسبت به دوست، هموطن و هم‌نوع.

امیرالمؤمنین و امام حسن مجتبی در مقابل تندروها ایستادند

او به این موضوع اشاره می‌کند که امیرالمؤمنین جلوی تندروهایی به نام «خوارج» را گرفت. آن‌ها تندروهای زمانه بودند و وقتی به توصیه‌های امیرالمؤمنین گوش ندادند و شمشیر کشیدند، امیرالمؤمنین با شمشیر به آن‌ها پاسخ داد. امام حسن مجتبی (ع) امام دوم ما هم گرفتار تندروهایی بود که اقتضائات زمان را درک نمی‌کردند و صلح ایشان را یک نوع حرکت منفی ارزیابی می‌کردند و تعبیرات زشتی نسبت به امام مجتبی، امام دوم ما، به کار می‌بردند. ایشان در مقابل این تندروها ایستاد.

به گفته این استاد حوزه علمیه، همچنین روایات متعددی از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) داریم، مبنی براینکه آن‌ها در مقابل تندروی‌ها ایستادند. بنابراین شاهدیم که قرآن، سنت و عترت ما را توصیه کرده‌اند که خودمان را از خطر تندروی دور کنید. منابع دینی آن‌ها را که گرفتار این خطر می‌شوند، مورد انزوا قرار داده است.

مشا

استاد های سروش: تندروی سبب از دست رفتن حداقل‌های دینی می‌شود/ امیرالمؤمنین مقابل تندروها ایستادند

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

استاد های سروش: تندروی سبب از دست رفتن حداقل‌های دینی می‌شود/ امیرالمؤمنین مقابل تندروها ایستادند

انتشار :‌ چهارشنبه ۳۰ / ۰۷ /۱۴۰۴ | ساعت ۱۳:۲۹

شفقنا-استاد فقه و فلسفه حوزه علمیه قم می‌گوید: اگر به دلیل تفکرات و رفتارهای تندروانه، دین آسیب ببیند ممکن است حداقل‌های دینی و ضروریات دین را هم از دست بدهیم.

«هادی سروش» استاد فقه و فلسفه حوزه علمیه قم در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا درباره تبعات تفکرات تندروانه تصریح می‌کند که تندروی زوایای مختلفی دارد، یک زاویه مربوط به شخص تندرو است، بعد دیگر این موضوع مرتبط با تفکر چنین فردی و زاویه بعدی هم معطوف به آثاری است که تندروی بر دین و جامعه دارد: تندروی به معنای خروج از مسیر تعادل و اعتدال است. به همین دلیل معتقدم غالبا افرادی از حالت تعادل خارج می‌شوند که نوعی نقص روانی یا نقص شخصیتی داشته باشند، زیرا بر اساس نصوص دینی خلقت انسان بر اساس تعادل بوده است، «مستوی بالقامه» است. اگر عواملی انسان را از تعادل خارج کند مثلا فرد زیاد عصبانی شود، بنا به نظر علمای اخلاق، او باید تلاش کند از طرق اخلاقی به تعادل بازگردد.

به گفته او انسان تندرو از حد تعادل خارج شده و باید تلاش کند به حدود طبیعی و قابل قبول بازگردد: امیرالمومین در نهج‌البلاغه درباره شخص تندرو می‌فرمایند «الْحِدَّهُ نَوْعٌ مِنَ الْجُنُونِ لِانَّ صاحِبَها ینْدَمُ فَإنْ لَمْ ینْدَمْ فَجُنُونُها مُسْتَحْکمٌ» یعنی تندروی یک نوع دیوانگی است، زیرا صاحب این صفت بزودی از کار خود پشیمان می‌شود و اگر پشیمان نشد، دلیل آن است که جنون او ثابت است.»

داعشی‌ها هم می‌خواستند با تندروی به بهشت بروند

گاهی اما تفکری در ذهن یک فرد می‌نشیند و او را تبدیل به فردی تندرو می‌کند، این را استاد فقه و فلسفه حوزه علمیه قم می‌گوید و ادامه می‌دهد: این تفکر گاهی از جنس دین است؛ یعنی از منابع دینی مواردی را استخراج می‌کند که به تندروی می‌انجامد. همان کاری که داعش انجام می‌داد، این گروه دریافت کمی که از بخش کوچکی از دین داشته و مابقی را در ذهن خودشان پرورش می‌دادند و به دنبال آن راه می‌افتادند و می‌گفتند، ما آدم می‌کشیم تا به بهشت برویم و اگر ما هم در جنگ‌ها کشته شویم با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) همنشین می‌شویم.

تندروها صرفا با استناد به بخش‌هایی از دین به اهداف خود می‌رسند

او تاکید کرد: یک فرد ممکن است از تفکر تندرو و خارج از اعتدال و تعادل از دین استفاده کند، یعنی از بخش‌هایی بریده و برش داده شده از دین برای اهداف خود استفاده کند. این فرد همه منابع دینی را نمی‌بیند، بلکه فقط یک بخش را می‌بیند و بر اساس همین دانش کم وارد مسیر تندروی می‌شود. مثلاً مساله امر به معروف و نهی از منکر بخش‌های مختلفی دارد که ابتدایی‌ترین بخش آن منقلب شدن حال روحی فرد از شرایط منکر است. مرحله بعد این است که در صورت امکان نصیحت کند و محبت بورزد. امیرالمؤمنین در خطبه ۱۴۰ نهج‌البلاغه می‌فرمایند کسی که منکری انجام دهد بیمار است و نقصی دارد که باید با مهربانی مداوا شود. چنین فردی باید دارو دریافت کند تا معالجه شود نه اینکه او را کتک بزنند. افراد تندرو اما این بخش‌ها را نمی‌بینند یا خودشان نمی‌خواهند یاد بگیرند یا به آن‌ها آموزش نمی‌دهند به همین علت هم ممکن است یک فرد تندرو رفتارهایی مانند کتک زدن، اسیدپاشی، قتل و امثال آن بروز دهد.

سروش این را هم می‌گوید که تندروی هم در تفکرات دینی وجود دارد و هم تفکرات غیردینی: اکنون در احزاب مختلف دنیا، مثلاً در اروپا، آمریکا و اسرائیل، جناح‌های تندرویی وجود دارند که نگاه‌شان به مسائل متعادل نیست. به مسائل تند نگاه می‌کنند، بسیار تند تاثیر می‌پذیرند، بسیار تند قضاوت می‌کنند و وارد میدان می‌شوند. این نیز تفکرهای سیاسی است که باعث تندروی می‌شود. بنابراین گاهی تفکرات دینی برش خورده از دین، باعث تندروی می‌شود و گاهی تفکرهای سیاسی.

افکار عمومی تندروی را پس می‌زند و نمی‌پذیرد

او به تاثیراتی می‌پردازد که تندروها و اعمال‌شان در جامعه بر جای می‌گذارد: وقتی تندروی، در حوزه دین، سیاست، اجتماعی و حتی اقتصادی در جامعه بازتاب یابد، افکار عمومی جامعه آن را پس می‌زند و نمی‌پذیرد. در این مسیر تنها تفکر تندرو آسیب نمی‌بیند بلکه مبانی آن تفکر هم آسیب می‌بینند. مثلا در حوزه اقتصادی اگر شخصی در حوزه اقتصاد دولتی یا اقتصاد بازار مرتکب تندروی شد، افکار عمومی تفکر تندرو را پس می‌زند به این معنا که جامعه سعی نمی‌کند که بخش‌های تند را حذف و بخش‌های متعادل آن را حفظ کند. یعنی آن تفکر به صورت کلی آسیب می‌بیند. حالا اگر تفکر تندروانه دینی باشد، دین نیز آسیب می‌بیند و اگر تفکر تندروانه در حوزه اجتماعی باشد، کل آن مساله اجتماعی آسیب می‌بیند.

تفکر تندروانه، سطحی است

این استاد حوزه علمیه قم اضافه می‌کند که اگر به دلیل تفکرات و رفتارهای تندروانه، دین آسیب ببیند ممکن است حداقل‌های دینی و ضروریات دین را هم از دست بدهیم: دین اسلام تاکید دارد که باید دین را عمیق شناخت، این درحالی‌است که تفکر تندروانه هیچ‌گاه عمیق نیست، بلکه همواره سطحی، برش داده شده و مقطعی است.

در قرآن هیچ کس اجازه تندروی نسبت به دشمن خود را ندارد چه رسد به هموطنانش

سروش به مواجهه قرآن با تندروها هم می‌پردازد: قرآن چنین افرادی را ابتدا نصیحت و سپس توبیخ می‌کند. مثلاً قرآن در آیه هشت سوره مائده می‌فرماید «لَا یَجۡرِمَنَّکُمۡ شَنََٔانُ قَوۡمٍ عَلَیٰٓ أَلَّا تَعۡدِلُواْۚ ٱعۡدِلُواْ هُوَ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَیٰۖ» یعنی «دشمنی گروهی نباید سبب شود که عدالت را رعایت نکنید. عدالت را پیشه سازید که آن به تقوا نزدیکتر است» بر اساس این آیه قرآنی هیچ کس اجازه تندروی حتی نسبت به دشمنش را هم ندارد چه رسد نسبت به دوست، هموطن و هم‌نوع.

امیرالمؤمنین و امام حسن مجتبی در مقابل تندروها ایستادند

او به این موضوع اشاره می‌کند که امیرالمؤمنین جلوی تندروهایی به نام «خوارج» را گرفت. آن‌ها تندروهای زمانه بودند و وقتی به توصیه‌های امیرالمؤمنین گوش ندادند و شمشیر کشیدند، امیرالمؤمنین با شمشیر به آن‌ها پاسخ داد. امام حسن مجتبی (ع) امام دوم ما هم گرفتار تندروهایی بود که اقتضائات زمان را درک نمی‌کردند و صلح ایشان را یک نوع حرکت منفی ارزیابی می‌کردند و تعبیرات زشتی نسبت به امام مجتبی، امام دوم ما، به کار می‌بردند. ایشان در مقابل این تندروها ایستاد.

به گفته این استاد حوزه علمیه، همچنین روایات متعددی از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) داریم، مبنی براینکه آن‌ها در مقابل تندروی‌ها ایستادند. بنابراین شاهدیم که قرآن، سنت و عترت ما را توصیه کرده‌اند که خودمان را از خطر تندروی دور کنید. منابع دینی آن‌ها را که گرفتار این خطر می‌شوند، مورد انزوا قرار داده است.

  • برچسب ها
  • استاد هادی سروش
  • افکار عمومی
  • تندروی

اخبار مرتبط

از استهزاء فرد تا به استهزاء گرفتنِ جامعه!

ضرورت اخلاقی و قانونیِ عذرخواهی از سوی مسئولین: نوشتاری از استاد...

استاد هادی سروش در گفت وگو با شفقنا: طلاب امروز حوزه...

استاد هادی سروش: تا زمان هست، اسرائیل در معرض شکست های...

به مناسبت ولادت امام حسن عسکری(ع)؛ استاد هادی سروش تببین کرد:...

بدون نظر

پاسخ دیدگاه

نام من، ایمیل، و وب سایت را در این مرورگر برای دفعه بعد که نظر میدهم ذخیره کنم.

  • العربی
  • افغانستان
  • لبنان
  • العراق
  • آذربایجان
  • اردو
  • Pakistan
  • India
  • Turkish
  • English
  • French
  • Russian
  • Spanish
  • ورزشی
  • قم
  • زندگی
  • رسانه
  • آینده
  • اقتصادی
  • نشان

© Shafaqna News | Copyright 2023

هادی سروش : تندروی سبب از دست رفتن حداقل‌های دینی می‌شود

استاد فقه و فلسفه حوزه علمیه قم در گفت‌وگو با ایلنا:

تندروی سبب از دست رفتن حداقل‌های دینی می‌شود/ امیرالمؤمنین مقابل تندروها ایستادند

تندروی سبب از دست رفتن حداقل‌های دینی می‌شود/ امیرالمؤمنین مقابل تندروها ایستادند

کد خبر : 1702743

تفکر تندروانه دینی، سطحی است؛ جامعه آن را پس می‌زند

استاد فقه و فلسفه حوزه علمیه قم می‌گوید: اگر به دلیل تفکرات و رفتارهای تندروانه، دین آسیب ببیند ممکن است حداقل‌های دینی و ضروریات دین را هم از دست بدهیم.

«هادی سروش» استاد فقه و فلسفه حوزه علمیه قم در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا درباره تبعات تفکرات تندروانه تصریح می‌کند که تندروی زوایای مختلفی دارد، یک زاویه مربوط به شخص تندرو است، بعد دیگر این موضوع مرتبط با تفکر چنین فردی و زاویه بعدی هم معطوف به آثاری است که تندروی بر دین و جامعه دارد: تندروی به معنای خروج از مسیر تعادل و اعتدال است. به همین دلیل معتقدم غالبا افرادی از حالت تعادل خارج می‌شوند که نوعی نقص روانی یا نقص شخصیتی داشته باشند، زیرا بر اساس نصوص دینی خلقت انسان بر اساس تعادل بوده است، «مستوی بالقامه» است. اگر عواملی انسان را از تعادل خارج کند مثلا فرد زیاد عصبانی شود، بنا به نظر علمای اخلاق، او باید تلاش کند از طرق اخلاقی به تعادل بازگردد.

به گفته او انسان تندرو از حد تعادل خارج شده و باید تلاش کند به حدود طبیعی و قابل قبول بازگردد: امیرالمومین در نهج‌البلاغه درباره شخص تندرو می‌فرمایند «الْحِدَّهُ نَوْعٌ مِنَ الْجُنُونِ لِانَّ صاحِبَها ینْدَمُ فَإنْ لَمْ ینْدَمْ فَجُنُونُها مُسْتَحْکمٌ» یعنی تندروی یک نوع دیوانگی است، زیرا صاحب این صفت بزودی از کار خود پشیمان می‌شود و اگر پشیمان نشد، دلیل آن است که جنون او ثابت است.»

داعشی‌ها هم می‌خواستند با تندروی به بهشت بروند

گاهی اما تفکری در ذهن یک فرد می‌نشیند و او را تبدیل به فردی تندرو می‌کند، این را استاد فقه و فلسفه حوزه علمیه قم می‌گوید و ادامه می‌دهد: این تفکر گاهی از جنس دین است؛ یعنی از منابع دینی مواردی را استخراج می‌کند که به تندروی می‌انجامد. همان کاری که داعش انجام می‌داد، این گروه دریافت کمی که از بخش کوچکی از دین داشته و مابقی را در ذهن خودشان پرورش می‌دادند و به دنبال آن راه می‌افتادند و می‌گفتند، ما آدم می‌کشیم تا به بهشت برویم و اگر ما هم در جنگ‌ها کشته شویم با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) همنشین می‌شویم.

تندروها صرفا با استناد به بخش‌هایی از دین به اهداف خود می‌رسند

او تاکید کرد: یک فرد ممکن است از تفکر تندرو و خارج از اعتدال و تعادل از دین استفاده کند، یعنی از بخش‌هایی بریده و برش داده شده از دین برای اهداف خود استفاده کند. این فرد همه منابع دینی را نمی‌بیند، بلکه فقط یک بخش را می‌بیند و بر اساس همین دانش کم وارد مسیر تندروی می‌شود. مثلاً مساله امر به معروف و نهی از منکر بخش‌های مختلفی دارد که ابتدایی‌ترین بخش آن منقلب شدن حال روحی فرد از شرایط منکر است. مرحله بعد این است که در صورت امکان نصیحت کند و محبت بورزد. امیرالمؤمنین در خطبه ۱۴۰ نهج‌البلاغه می‌فرمایند کسی که منکری انجام دهد بیمار است و نقصی دارد که باید با مهربانی مداوا شود. چنین فردی باید دارو دریافت کند تا معالجه شود نه اینکه او را کتک بزنند. افراد تندرو اما این بخش‌ها را نمی‌بینند یا خودشان نمی‌خواهند یاد بگیرند یا به آن‌ها آموزش نمی‌دهند به همین علت هم ممکن است یک فرد تندرو رفتارهایی مانند کتک زدن، اسیدپاشی، قتل و امثال آن بروز دهد.

سروش این را هم می‌گوید که تندروی هم در تفکرات دینی وجود دارد و هم تفکرات غیردینی: اکنون در احزاب مختلف دنیا، مثلاً در اروپا، آمریکا و اسرائیل، جناح‌های تندرویی وجود دارند که نگاه‌شان به مسائل متعادل نیست. به مسائل تند نگاه می‌کنند، بسیار تند تاثیر می‌پذیرند، بسیار تند قضاوت می‌کنند و وارد میدان می‌شوند. این نیز تفکرهای سیاسی است که باعث تندروی می‌شود. بنابراین گاهی تفکرات دینی برش خورده از دین، باعث تندروی می‌شود و گاهی تفکرهای سیاسی.

افکار عمومی تندروی را پس می‌زند و نمی‌پذیرد

او به تاثیراتی می‌پردازد که تندروها و اعمال‌شان در جامعه بر جای می‌گذارد: وقتی تندروی، در حوزه دین، سیاست، اجتماعی و حتی اقتصادی در جامعه بازتاب یابد، افکار عمومی جامعه آن را پس می‌زند و نمی‌پذیرد. در این مسیر تنها تفکر تندرو آسیب نمی‌بیند بلکه مبانی آن تفکر هم آسیب می‌بینند. مثلا در حوزه اقتصادی اگر شخصی در حوزه اقتصاد دولتی یا اقتصاد بازار مرتکب تندروی شد، افکار عمومی تفکر تندرو را پس می‌زند به این معنا که جامعه سعی نمی‌کند که بخش‌های تند را حذف و بخش‌های متعادل آن را حفظ کند. یعنی آن تفکر به صورت کلی آسیب می‌بیند. حالا اگر تفکر تندروانه دینی باشد، دین نیز آسیب می‌بیند و اگر تفکر تندروانه در حوزه اجتماعی باشد، کل آن مساله اجتماعی آسیب می‌بیند.

تفکر تندروانه، سطحی است

این استاد حوزه علمیه قم اضافه می‌کند که اگر به دلیل تفکرات و رفتارهای تندروانه، دین آسیب ببیند ممکن است حداقل‌های دینی و ضروریات دین را هم از دست بدهیم: دین اسلام تاکید دارد که باید دین را عمیق شناخت، این درحالی‌است که تفکر تندروانه هیچ‌گاه عمیق نیست، بلکه همواره سطحی، برش داده شده و مقطعی است.

در قرآن هیچ کس اجازه تندروی نسبت به دشمن خود را ندارد چه رسد به هموطنانش

سروش به مواجهه قرآن با تندروها هم می‌پردازد: قرآن چنین افرادی را ابتدا نصیحت و سپس توبیخ می‌کند. مثلاً قرآن در آیه هشت سوره مائده می‌فرماید «لَا یَجۡرِمَنَّکُمۡ شَنََٔانُ قَوۡمٍ عَلَیٰٓ أَلَّا تَعۡدِلُواْۚ ٱعۡدِلُواْ هُوَ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَیٰۖ» یعنی «دشمنی گروهی نباید سبب شود که عدالت را رعایت نکنید. عدالت را پیشه سازید که آن به تقوا نزدیکتر است» بر اساس این آیه قرآنی هیچ کس اجازه تندروی حتی نسبت به دشمنش را هم ندارد چه رسد نسبت به دوست، هموطن و هم‌نوع.

امیرالمؤمنین و امام حسن مجتبی در مقابل تندروها ایستادند

او به این موضوع اشاره می‌کند که امیرالمؤمنین جلوی تندروهایی به نام «خوارج» را گرفت. آن‌ها تندروهای زمانه بودند و وقتی به توصیه‌های امیرالمؤمنین گوش ندادند و شمشیر کشیدند، امیرالمؤمنین با شمشیر به آن‌ها پاسخ داد. امام حسن مجتبی (ع) امام دوم ما هم گرفتار تندروهایی بود که اقتضائات زمان را درک نمی‌کردند و صلح ایشان را یک نوع حرکت منفی ارزیابی می‌کردند و تعبیرات زشتی نسبت به امام مجتبی، امام دوم ما، به کار می‌بردند. ایشان در مقابل این تندروها ایستاد.

به گفته این استاد حوزه علمیه، همچنین روایات متعددی از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) داریم، مبنی براینکه آن‌ها در مقابل تندروی‌ها ایستادند. بنابراین شاهدیم که قرآن، سنت و عترت ما را توصیه کرده‌اند که خودمان را از خطر تندروی دور کنید. منابع دینی آن‌ها را که گرفتار این خطر می‌شوند، مورد انزوا قرار داده است.

https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1702743

از استهزاء فرد تا به استهزاء گرفتنِ جامعه!   نوشته هادی سروش

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

از استهزاء فرد تا به استهزاء گرفتنِ جامعه!

انتشار :‌ دوشنبه ۲۸ / ۰۷ /۱۴۰۴ | ساعت ۰۹:۱۰

شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در مطلبی نوشت: تعاملات اجتماعی باید در یک مسیر مستقیم قرار داشته باشد تا جامعه در روند اخلاقی و رو به رشد و پیشرفت قرار داشته باشد. هرگاه تعاملات اجتماعی و سیاسی از روی ریل مستقیم خود خارج شود؛ تباه کننده شخص و دور کننده جامعه از آرامش و موفقیت است.

گذشته از این بخش از تعاملات اجتماعی که باید اخلاق در آن رعایت شود. بخش دیگر؛ تصمیمات غلطی است که می تواند کشور و مردمی را به بازی گیرد و آنان را در دید جهان منزوی کند! در این راستا تمام مکافات و آثارسو استهزاء و تحقیر با شدت بیستری مطرح است.

ما موظف به حرمت نهادنِ به افراد و دوری از تحقیر آنان هستیم‌، چرا که در سویِ منفیِ تعاملات اجتماعی، استهزاء و طعن و تمسخر از بداخلاقی هایی است که قرآن از آن به روش اجتماعی و بداخلاقی های منافقین «إِنَّمَا نَحۡنُ مُسۡتَهۡزِءُونَ» (بقره/۱۴) نام برده و وعده بازگشت همو را به استهزاء کننده داده ؛«ٱللَّهُ يَسۡتَهۡزِئُ بِهِمۡ».(بقره/۱۵). درنهایت؛ با سخت ترین سرآنجام، طعنه زننده و استهزاء‌ کننده «لُمزه» را درکنار عیب جو «هُمزه» با واژه «ویل»گوشزد نموده و فرموده؛ «ویل لکل هُمزةࣲ لُّمَزَةٍ».

و ما نیز، موظف به حراست از حرمت جامعه هستیم. باید آحاد جامعه و خصوصا صاحبان نام و نشان را از تحقیر دیگران، خواه تحقیر یک فرد و یا تحقیری که موجب استهزاء کشور و جامعه شود دور نگه داریم.

این دستور صریح رسول الله (ص) که فرمود: «هيچ مسلمانى را تحقیر نکنید؛ زيرا كوچك آنان هم نزد خداوند بزرگ است؛ لا تُحَقِّرنَّ أحَدا مِن المسلمينَ ، فإنَّ صَغيرَهُم عِند اللّه ِ كَبيرٌ».(مجموعه ورام / ۲۵)

در نتیجه؛ استهزاء و تمسخر و تحقیر ؛ فقط به خندیدن و خندانِ دیگران نیست، بلکه تمسخر و به بازی گرفتن شهروندان و بازی با اعصاب آنان در امور اقتصادی و نگرانی های آنان در مورد زندگی را شامل است.

تحقیر کنندگان و تذلیل کنندگان در دنیا و آخرت به عاقبت منفی و سو گرفتارند. پیامبر اعظم (ص) به یکی از مصادیق تحقیر اشاره نموده و فرموده: «هر كس مرد يا زن مؤمنى را به سبب تهيدستى يا اندك بودن مال و داراييش خوار شمارد يا تحقير كند، خداوند متعال در روز قيامت او را شهره و رسوايش سازد؛ مَنِ استَذَلَّ مؤمِنا أو مؤمِنَةً أو حَقَّرَهُ لِفَقرِهِ أو قِلَّةِ ذاتِ يَدِهِ، شَهَرَهُ اللّه ُ تعالى يومَ القِيامَةِ ثُمّ يَفضَحُهُ».(کافی ج ۲ ص ۳۵۲)

بجاست در این متن به زاویه ای دیگر از بحث استهزاء و تحقیر اشاره شود و آن این است که یکی از نقاط ضعف امروز و دیروز ؛ استهزاء و طعن گروهی و جناحی به گروه و جناح دیگر است! تاسف بار است که این حرکت غیراخلاقی در جامعه دینی دیده میشود!

قرآن بعد از توصیه های مکرر اخلاقی به مومنان، به “نهی” رو آورده و صریحا با خطاب به مومنان، این رفتار زشتِ ضدِاخلاقی را تحریم می کند؛«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ .. ﴿حجرات / ۱۱﴾ یعنی ؛ ای اهل ایمان، مؤمنان هرگز نباید قومی قوم دیگر را مسخره و استهزا کنند، شاید آن قوم که مسخره می‌کنند از خود آنان بهتر باشند. و نیز بین زنان با ایمان قومی دیگری را سخریّه نکنند که بسا آن قوم از خود آن زنان بهتر باشند.»

طبرسی در رابطه با شآن نزول این آیه می نویسد؛ ثابت بن قیس گوش هایش سنگین بود و هنگامی که وارد مسجد می‌شد برای او راه باز می‌کردند تا برود نزدیک پیامبر (ص) بنشیند تا بتواند سخنان حضرت را بشنود. روزی وارد مسجد شد در حالی که مردم هر کدام در جایی نشسته بودند. ثابت نیز طبق روش هر روز سعی می‌کرد نزدیک پیامبر (ص) بنشیند، بین جمعیت راه میرفت و می‌گفت جا بدهید، جا بدهید تا خدمت پیامبر بروم. سر انجام یکی از آنها گفت همین جا بنشین. او نشست، ولی از اینکه راهش ندادند تا نزدیک پیامبر (ص) بنشیند به شدت ناراحت شد و از آن شخص پرسید کیستی؟ او گفت: من فلانی هستم. ثابت گفت: فرزند فلان زن؟ (نام مادر او را به کنایه های رایج در دوران جاهلیت برد). آن مرد شرمنده شد و از خجالت سر به زیر افکند، سپس این آیه نازل شد. (مجمع البیان ج ۹ ص ۲۲۴)

فرد و جامعه ای مورد لطف خدا و در تحت ذیل عنایت رحمت الهی است که احترام به افراد و آرامش روانی مردمان تضمین شده باشد.

رسول خدا (ص) فرمود: «هر که برادر مسلمانش را با سخن محبت آمیزی گرامی دارد و اندوه و گرفتاریش را بر طرف کند، تا زمانی که در این کار باشد همواره در سایه رحمت گسترده خدا خواهد بود؛ من اکرم اخاه المسلم بکلمة یلطفه بها و فرج عنه کربته، لم یزل فی ظل الله الممدود، علیه الرحمة ما کان فی ذلک». (کافی،۲/ ۲۰۶)

این آروزی همه ماست، آیا روزی به آن دست می یابیم؟

  • برچسب ها
  • اخلاق
  • استاد هادی سروش
  • استهزاء
  • تعاملات اجتماعی

اخبار مرتبط

ضرورت اخلاقی و قانونیِ عذرخواهی از سوی مسئولین: نوشتاری از استاد...

استاد هادی سروش در گفت وگو با شفقنا: طلاب امروز حوزه...

استاد هادی سروش: تا زمان هست، اسرائیل در معرض شکست های...

هشدار امام حسن عسکری (ع): از چه نقطه‌ای سخاوت به اسراف...

به مناسبت ولادت امام حسن عسکری(ع)؛ استاد هادی سروش تببین کرد:...

خاستگاه فتوا و فقه درباره مولوی: نوشتاری از استاد هادی سروش

بدون نظر

پاسخ دیدگاه

نام من، ایمیل، و وب سایت را در این مرورگر برای دفعه بعد که نظر میدهم ذخیره کنم.

  • العربی
  • افغانستان
  • لبنان
  • العراق
  • آذربایجان
  • اردو
  • Pakistan
  • India
  • Turkish
  • English
  • French
  • Russian
  • Spanish
  • ورزشی
  • قم
  • زندگی
  • رسانه
  • آینده
  • اقتصادی
  • نشان

© Shafaqna News | Copyright 2023

ضرورت اخلاقی و قانونیِ عذرخواهی از سوی مسئولین: نوشتاری از استاد هادی سروش

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

ضرورت اخلاقی و قانونیِ عذرخواهی از سوی مسئولین: نوشتاری از استاد هادی سروش

انتشار :‌ دوشنبه ۲۱ / ۰۷ /۱۴۰۴ | ساعت ۱۱:۴۶

شفقنا- استاد هادی سروش در مطلبی نوشت:‌ «وزیر اخلاقی و دانشمند وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی؛ جناب دکتر ظفرقندی از تعبیرات ناصواب معاون خود عدرخواهی نمود. با توجه به این وصف اخلاقی که برای مسئولین؛ گذشته از وصف اخلاقی ، یک ضرورت است ،‌ این متن تقدیم می شود.

“عذرخواهی” نشانه توانمندی و عقلانیت

عدر خواهی نشانه توانمندی و عقلانیت نسبت به درون انسان است ، و از آثار رشد و ترقی و حرکتِ رو به جلو نسبت به زمین و زمینه هایی که با آن مواجهیم می باشد. پس آنجا که از “عذرخواهی” و جبران مافات خبری نیست، از عقلانیت دورنی و نیز رشد بیرونی هیچ خبری نخواهد بود!

امام علی (ع) که به تعبیر شیخ الرئیس بوعلی سینا “عقل مجسم” در بین اصحاب رسول الله (ص) بود، برهان و نشانه روشن بر “عقلانیت” را در یک حقیقت می داند و آن؛ “عذر خواهی” در برابر کمی ها و کاستی ها و نیز ضعف در انجام مسئولیت ها و یا هرگونه نقصی را معرفی نموده است.
مگر نه این است که خود حضرت امیر(ع) در چند جای نهج البلاغه استقبال از شنیدن نقدها در رابطه با حاکمیت و کارگزارانش داشته ، و با شجاعت تمام اعلام عذرخواستن کارگزاران دولتش در صورت کاستی نموده؟

این فراز از “عهدنامه مالک اشتر تصریح به عذرخواهی تصریح در ملاء عام و در برابر مردم دارد ؛ «هر گاه مردم در موردى بر تو گمان بدی و ستمکارى بردند، بى‌‏دریغ عذر خود را بر ایشان روشن کن و با روشنگرى خویش، بدگمانى آنان را از خود دور کن، زیرا این کار ریاضتى است بر نفس و هم مدارا و نرمشی است با مردم. و این بیانِ عذر تو را به نحوى ساده و زیبا به هدفى که در پایبند کردن مردم به حق دارى مى‌‏رساند. ؛ وَ إِنْ ظَنَّتِ الرَّعِیَّةُ بِکَ حَیْفاً فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِکَ وَ اعْدِلْ عَنْکَ ظُنُونَهُمْ بِإِصْحَارِکَ فَإِنَّ فِی تِلْکَ رِیَاضَةً مِنْکَ لِنَفْسِکَ وَ رِفْقاً مِنْکَ بِرَعِیَّتِکَ وَ إِعْذَاراً تَبْلُغُ فِیهِ حَاجَتَکَ مِنْ تَقْوِیمِهِمْ عَلَى الْحَقِّ فِی خَفْضٍ وَ إِجْمَال‏»

خطر حقوقی برای مسئول توهین کننده

اگر شهروندان از مسئولین ذی ربط، رنج روحی به ذهن داشته باشند و بعد نهادینه شود به دل آنان وارد شود، گذشته از عواقب پر خطر دنیوی و اُخرَوی برای آن مسئول و خانواده اش ، مسئولیت حقوقی هم در بر دارد؛ قانون‌گذار با توجه در مادۀ دهم قانون “مسئولیت مدنی” به دادگاه‌ها اختیار داده شد تا در صورت ورود خسارت معنوی، در ضمن حکمی؛ واردکنندۀ زیان روحی که از به خسارت معنوی نام برده شده ، را به عذرخواهی ملزم کنند.

آقایان مسئولین؛ از کم و کاستی ها در گفتار و کردار عذرخواهی کنید، در پی جبران باشید، گوش شنوا برای دردها باشید، مودب و متخلق باشید تا جامعه در رنج روحی قرار نگیرد.

دو نکته مهم اخلاقی و مدیریتی؛

اول؛ دوری از کاری که پایانش عذرخواهی است

امیرمؤمنان می فرماید: ” نیاز نیافتن به پوزش خواهی، عزت بخش تر از پوزش خواهی موجه است”. “الاستغناء عن العذر أعز من الصدق به”. (نهج البلاغه، ح ۹۲۳)

دوم؛ پذیرش عذر خواهی

امام حسین (ع) فرمودند: “اگر كسي از سمت راست، به من ناسزا بگويد و در سمت چپ، برگردد و از من عذرخواهي كند، من عذر او را مي‌پذيرم و او را عفو مي‌كنم زیرا اميرالمؤمنين (ع) به من فرمود كه از رسول خدا (ص) شنيده: كسي كه عذرخواهی معذرت‌خواه را نمي‌پذيرد، از حوض کوثر نمی‌نوشد. (احقاق الحق، ج ۱۱، ص ۴۳۱)

امیدواریم‌؛ در حکومتی که تاسیس آن با ادعای تاسی به نهج البلاغه و امام امیرالمومنین (ع)‌ با خون ها و زحمات طاقت فرسا رقم خورده، نماد اراستگی به نهج البلاغه در رعایت حقوق مادی و معنوی مردم و تمامی شهروندان را شاهد باشیم. ان شاء الله

  • برچسب ها
  • اخلاق مسئولان
  • استاد هادی سروش
  • عذرخواهی
  • مسئولان

اخبار مرتبط

استاد هادی سروش در گفت وگو با شفقنا: طلاب امروز حوزه...

استاد هادی سروش: تا زمان هست، اسرائیل در معرض شکست های...

به مناسبت ولادت امام حسن عسکری(ع)؛ استاد هادی سروش تببین کرد:...

خاستگاه فتوا و فقه درباره مولوی: نوشتاری از استاد هادی سروش

استاد هادی سروش تبیین کرد: تاثیر «حقوق خانواده در عرفان» از...

استاد هادی سروش: «نادانان و تندروها» از عرصه تصمیم گیری های...

بدون نظر

پاسخ دیدگاه

نام من، ایمیل، و وب سایت را در این مرورگر برای دفعه بعد که نظر میدهم ذخیره کنم.

  • العربی
  • افغانستان
  • لبنان
  • العراق
  • آذربایجان
  • اردو
  • Pakistan
  • India
  • Turkish
  • English
  • French
  • Russian
  • Spanish
  • ورزشی
  • قم
  • زندگی
  • رسانه
  • آینده
  • اقتصادی
  • نشان

© Shafaqna News | Copyright 2023

استاد هادی سروش:طلاب امروز حوزه درباره موفقیت‌های تحصیلی آینده خود ابهام دارند/ موسسات آموزشی برای.

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

استاد هادی سروش در گفت وگو با شفقنا: طلاب امروز حوزه درباره موفقیت‌های تحصیلی آینده خود ابهام دارند/ موسسات آموزشی برای طلاب محدودیت فکری، سلیقه ای و محدودیت در انتخاب استاد ایجاد می‌کنند/ تکنولوژی و مهارت روز را باید بیشتر وارد حوزه کرد/ آیا سخت گیری نسبت به طلاب و برقراری کلاس های پشت هم‌ نتیجه علمی داشته؟

انتشار :‌ یکشنبه ۲۰ / ۰۷ /۱۴۰۴ | ساعت ۱۲:۴۵

شفقنا- استاد هادی سروش تأکید کرد: یک استاد تنها زمانی می‌تواند به‌طور کامل و مؤثر در حوزه حضور یابد که از تمکن مالی کافی برخوردار باشد تا بتواند با خیال آسوده، تمام همّت خود را بر آموزش و درس خود متمرکز کند. از سوی دیگر، ممکن است استادی در حوزه‌ی علمیه، تنها به دلیل برخورداری از جایگاه سیاسی و حمایت‌های سیاسی-اجتماعی خاص، موقعیت خود را حفظ کند که این نیز بسیار ناگوار و دردآور است.

حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در گفت وگو با شفقنا درباره ساختار و وضعیت کنونی آموزش در حوزه های علمیه بیان کرد: بی‌گمان در مباحث آموزشی حوزه، نکته‌ای که در موفقیت بخش آموزش حوزه و ترقی حقوق و تعالی آن تأثیرگذار است، افزون بر بخش‌های علمی، به آینده یک طلبه مربوط می‌شود. تا هنگامی که فردی در حوزه علمیه تحصیل می‌کند و برای آینده خود دورنمای روشنی متصور نباشد، نمی‌توان درباره آموزش او قضاوت درستی داشت.

آثار منفی ابهام طلاب در مورد آینده و مدرک شان

وی ادامه داد: امروزه طلاب حوزه‌های علمیه درباره شرایط اقتصادی خود ابهام دارند، درباره موفقیت‌های تحصیلی آینده خود ابهام دارند، درباره کاربرد مدرک تحصیلی که دریافت می‌کنند، ابهام دارند که آیا این مدرک برای آنان مفید خواهد بود و نیازهایشان را برطرف می‌کند یا خیر.

همچنین امروز طلاب حوزه‌های علمیه درباره محدودیت‌های اجتماعی برای خود و خانواده‌شان دچار ابهام شده‌اند. تا زمانی که این ابهامات اقتصادی، تحصیلی، شغلی و اجتماعی رفع نشود یا تا حدود قابل قبولی روشن نگردد، ما نمی‌توانیم درباره آموزش حوزه قضاوت کاملاً مثبتی داشته باشیم.

آسیب ها و نقاط منفی موسسات موازی و پر هزینه حوزوی

وی به یکی از چالش‌های مهم در بحث آموزش حوزه‌های علمیه اشاره و اظهار کرد: وجود مؤسسات مختلف و متعدد آموزشی از جمله این چالش ها هستند که به‌صورت قارچ‌گونه در گوشه و کنار حوزه سر برآورده‌اند و هر یک با سلیقه و انگیزه‌ای ویژه به جذب طلاب مشغول هستند. با وجود اینکه من در حوزه تحصیل و تدریس کرده‌ام و عمر خود را در حوزه علمیه گذاشته‌ام، هنوز نمی‌دانم آیا این تعداد طلبه برای پذیرش توسط این همه مؤسسه آموزشی وجود دارد!؟ آیا به این میزانی که مؤسسات آموزشی تأسیس می‌شوند و هزینه‌های کلان صورت می‌گیرد، انگیزه و تمایل کافی در بدنه حوزه علمیه برای حضور در این مؤسسات موجود است!؟

وی اضافه کرد: مؤسسات آموزشی تخصصی به تعداد بسیار محدود و انگشت‌شمار قابل قبول هستند؛ مانند مؤسسه تخصصی فقه، مؤسسه تخصصی کلام، مؤسسه تخصصی تفسیر یا فلسفه؛ اما این همه مؤسسه آموزشی با هزینه‌های سنگین، فقط در زمینه فقه و اصول؟! اینجاست که پرسش بزرگی مطرح می‌شود.

استاد سروش گفت:‌ نکته ضعف دیگری که در رابطه با مؤسسات آموزشی در حوزه علمیه مشاهده می‌شود، این است که این مؤسسات برای طلاب محدودیت فکری، محدودیت در سلیقه و محدودیت در انتخاب استاد ایجاد می‌کنند. ضعف دوم این است که طلاب واردشونده به مؤسسات آموزشی، غالباً در مسیری تک‌بُعدی قرار می‌گیرند. به‌عنوان مثال، اگر در یک مؤسسه حوزه علمیه فقط به فقه و اصول پرداخته شود و بنیانگذار یا مدیر آن مؤسسه توجهی به علوم عقلی مانند فلسفه و کلام نداشته باشد یا با آن مخالف باشد، در این صورت غالباً طلبه‌های آن مؤسسه در همین فضای محدود رشد می‌کنند و حالت تک‌بُعدی در آنان ایجاد می‌شود. یا در یک مؤسسه فقهی که تنها بر اساس مبانی یک فقیه خاص کار می‌شود و تعصب نسبت به آن فقیه و آرای او وجود دارد، این امر روح علمی را از طلبه‌ای که در آن آموزشگاه و مؤسسه تحصیل می‌کند، می‌گیرد و او را از نگاه به آراء دیگر عالمان و فقیهان محروم می‌سازد.

وی تأکید کرد‌: مؤسسات آموزشی در حوزه‌های علمیه می‌توانند امری مبارک باشند، در صورتی که محدود باشند و افراد با شرایط خاصی در آنجا حضور پیدا کنند. اما این حجم عظیم از مؤسسات و کمرنگ شدن درس‌های عمومی حوزه علمیه، قطعاً آسیب‌زا خواهد بود؛ کما اینکه نشانه‌های این آسیب از هم‌اکنون نیز دیده می‌شود.

ضرورت پذیرش نقش اساتید در سطح کلانِ آموزش

استاد سروش درباره اساتید حوزه‌ علمیه و نقش آنان در این نهاد، عنوان کرد: نقش اساتید در حوزه، مسئله‌ای کاملاً روشن و فاقد ابعاد پیچیده است. از برجستگی‌های تاریخی حوزه‌های علمیه‌ی شیعه، این بوده است که اساتید، خود نقش‌آفرینان اصلی در حوزه بوده‌اند و نه افرادی که توسط گروه‌ها، اشخاص یا نهادهای خاصی تعیین شوند. حتی اگر این افراد، خود از تحصیل‌کردگان حوزه باشند، اگر به‌صورت کارمندان یک اداره درآیند و بخواهند برای مجموعه‌ی حوزه‌ی علمیه، بدون در نظر گرفتن نظرات و حضور مؤثر اساتید، تصمیم‌گیری کنند، آنگاه اگر شرایط حوزه‌های علمیه به شکل مدیریت یک مجموعه‌ی اداری با ساختاری خشک درآید، ما با مشکلات عدیده‌ای در حوزه‌ی علمیه مواجه خواهیم شد.

استاد سروش ادامه داد: یک استاد تنها زمانی می‌تواند به‌طور کامل و مؤثر در حوزه حضور یابد که از تمکن مالی کافی برخوردار باشد تا بتواند با خیال آسوده، تمام همّت خود را بر آموزش و درس خود متمرکز کند. اینکه چنین شرطی برای استادی در حوزه ضروری تلقی شود، بسیار منفی است و اگر چنین پدیده‌ای در حوزه‌های علمیه مشاهده گردد، بسیار رنج‌آور خواهد بود. از سوی دیگر، ممکن است استادی در حوزه‌ی علمیه، تنها به دلیل برخورداری از جایگاه سیاسی و حمایت‌های سیاسی-اجتماعی خاص، موقعیت خود را حفظ کند که این نیز بسیار ناگوار و دردآور است. هنگامی که به نقش اصیل و محوری اساتید در متن زنده‌ی حوزه‌های علمیه توجه شایانی نشود، ما دچار چنین بلایایی که نمونه‌هایی از آن را بیان کردم، خواهیم شد.

وی بیان کرد:‌ بی‌تردید، شایسته است که به نقش‌آفرینی اصیل و تاریخی اساتید در طول حیات حوزه‌های علمیه، توجهی عمیق‌تر و جدی‌تر داشته باشیم. استاد در جایگاه نقش‌آفرینی خویش به خوبی آگاه است که طلاب در یک سطح واحد قرار ندارند؛ برخی از شاگردان و طلبه‌های او می‌توانند به بالاترین مدارج علمی دست یابند و به شخصیت‌هایی نام‌آور در عرصه‌ی حوزه‌ی علمیه تبدیل شوند. بر همین اساس، استاد بر روی چنین افرادی سرمایه‌گذاری علمی و تربیتی بیشتری انجام می‌دهد. در عین حال، وی به خوبی درمی‌یابد که بخش دیگری از شاگردانش، اگرچه در زمره‌ی افراد ممتاز و نخبه قرار نخواهند گرفت، اما می‌توانند در آینده، به افرادی مؤثر و سازنده در خدمت به اسلام تبدیل شوند و بر همین اساس، برای پرورش آنان نیز برنامه و اهتمامی ویژه دارد.

هنگامی که سید مرتضی در حوزه‌ی علمیه‌ی بغداد، شاگردان متعددی را تربیت می‌کرد، به شیخ طوسی که در آن زمان طلبه‌ای جوان بود، توجه و رسیدگی بیشتری —حتی از جنبه‌ی مالی— مبذول می‌داشت و او را به‌شکلی خاص و ویژه آموزش می‌داد. این سیره، نشان‌دهنده‌ی رویکرد متعالی حوزه‌های علمیه و اساتید در گذشته‌ی ما است و ما هرگز نباید از این سیره‌ی قابل قبول و کارآمد اساتید حوزه‌های علمیه فاصله بگیریم.

ملاک ارزش گذاری، امتحان نیست

وی در رابطه با آموزش، به موضوع امتحانات حوزه علمیه اشاره و تصریح کرد: همه محققان و کارشناسان به این مطلب اذعان و اعتراف دارند که امتحان و نتیجه آن، نشان‌دهنده ارزش و ارزیابی دقیق برای یک طلبه یا دانشجو نیست. امتحان تنها می‌تواند بخشی از برجستگی‌های یک شخص را نشان دهد، نه همه آن را؛ اگر ما در امتیازدهی به طلاب حوزه علمیه، صرفاً به فرد در لحظه امتحان نگاه کنیم، موفق نخواهیم شد؛ کما اینکه امروز نیز شاهدیم که در امتحانات حوزه علمیه، نه امتحان‌کننده راضی است و نه امتحان‌شونده.

وی افزود:‌ سنت بسیار مثبتی در حوزه‌های علمیه، در کنار امتحانات، از گذشته تا امروز وجود داشته است. چند برابر ارزیابی که از امتحان به دست می‌آید، اساتید به صورت مشخص، ارزیابی‌های مستقلی از شاگردان خود در محافل علمی و کلاس‌های درس داشته‌اند و آن ارزیابی که از سوی یک استاد نسبت به طلبه ارائه می‌شود، بسیار فراتر از نتیجه یک امتحان است.

هنگامی که به متن اجازه‌نامه‌های اجتهاد صادرشده از سوی بزرگان حوزه‌های علمیه نسبت به طلاب ممتاز نگاه می‌کنید – مثلاً اجازه‌های اجتهادی که مرحوم آیت‌الله نائینی به برخی از شاگردانش، یا مرحوم آخوند خراسانی و یا شیخ انصاری صادر کرده‌اند – این‌ها نشان‌دهنده ارزیابی درستی است که در حوزه‌های علمیه وجود داشته و در آن ارزیابی‌ها، نگاه استاد به شاگرد، حرف اول را می‌زده است. نباید اجازه داد امتحانات، جایگزین نگاه استاد به شاگرد شود.

استاد سروش گفت:‌ گاهی استادی، شاگرد خود را یک شاگرد برجسته می‌داند، اما در امتحان به دلیل برخی عوامل پیش‌آمده، آن طلبه امتیازی را که لایق آن بوده به دست نیاورده است. در چنین شرایطی، ما نمی‌توانیم امتیاز واقعی آن شخص را نادیده بگیریم. طبیعتاً برگزاری امتحانات در حوزه‌های علمیه لازم است، اما باید امتحاناتی باشد که طلبه را منزجر نکند، امتحاناتی که او را در تنگنا و فشار قرار ندهد و امتحاناتی که همه زندگی و هستی طلبه به آن گره نخورده باشد. این نوع از امتحانات نامناسب، نه تنها جایگاه روشنی در مباحث آموزشی ندارند، بلکه ممکن است مخرب نیز باشند. هنگامی که یک طلبه تصور می‌کند که اگر در این امتحان یا در مرحله بعدی موفق نشود، شهریه او قطع خواهد شد و امکاناتش کاهش خواهد یافت، طبیعتاً با استرس و ذهنی آشفته وارد جلسه امتحان می‌شود و چنین امتحان‌شونده‌ای نمی‌تواند موفق باشد و تمام فکر، نظر و تلاش خود را ارائه کند. بنابراین، باید در بحث امتحانات، بررسی کارشناسی جدی صورت گیرد و این کار باید به صورت کاملاً کارشناسی شده انجام شود.

متون درسی و تغییر آن و پیامد تصمیمات شتاب زده

استاد سروش درباره احتمالات تغییر در محتوای کتب درسی اظهار داشت:‌ اگر متن درسی را همچون وحی تلقی کنیم و غیرقابل تغییر بدانیم، بعید می‌دانم هیچ صاحب‌نظر و متفکری چنین دیدگاهی را بپسندد. اما تغییر کتاب‌های درسی و متون آموزشی نیز، تا زمانی که جایگزین مناسبی برای آن کتاب عرضه نشده باشد، مورد پذیرش هیچ کارشناسی نخواهد بود. اگر متن درسی‌ نیاز به تغییر دارد، کتابی که قرار است جایگزین شود، باید حتماً در حد و اندازه‌ها و وزنی هم‌تراز با کتاب درسی‌ باشد که قصد حذف آن را داریم. کتابی در همان سطح کیفی باید ارائه گردد و این مسئله، امری کاملاً روشن و بدیهی است.

وی ادامه داد:‌ ما در مورد کتاب‌های درسی می‌بایست متونی را در اختیار طلاب قرار دهیم که با مطالعه و آشنایی با آن متون، بتوانند به کتاب‌های غیردرسی مراجعه کنند و از آن‌ها بهره ببرند. اگر کتاب‌های توضیحی و غیردرسی، جایگزین کتاب‌های درسی اصلی شوند، ممکن است طلبه در فهم همین کتاب درسی جدید که حالت توضیحی دارد موفق شود، اما هنگامی که با کتاب قوی‌تری مواجه گردد، مسلماً در فهم مطالب آن کتاب موفق نخواهد بود.

استاد سروش با تأکید بر اینکه ما موظفیم در مجموعه کتاب‌های درسی، متون قوی و اصیل را حفظ کنیم، گفت: حذف مخرب کتاب‌های درسی قدیمی و متون کهن، آزمون خوبی را پشت سر نگذاشته است، زیرا این امر باعث می‌شود طلبه نسبت به بخش‌های دیگر دانش نیز توجه کمتری نشان دهد. رفع نقصان و پاسخگویی به نیازهای روز در رابطه با متون درسی را نباید با حذف متن‌های اصلی دنبال کنیم، بلکه باید با حفظ متون اصلی، کتاب‌های مطالعاتی را در کنار کتاب‌های درسی قرار داد و یکسری امتیازات و تشویق‌هایی در نظر گرفت تا طلبه، آن کتاب‌های مطالعاتی و متونی را که ناظر بر مسائل روز هستند، نیز مورد توجه قرار دهد و آن‌ها را در برنامه مطالعه خویش بگنجاند.

آیا سخت گیری نسبت به طلاب و برقراری کلاس های پشت هم‌ نتیجه علمی داشته؟

وی بیان کرد:‌ موضوع دیگری که در رابطه با حوزه‌های علمیه و مباحث آموزشی آن می‌تواند تأثیرگذار باشد، بحث سخت‌گیری در مسائل مربوط به طلاب است. همان‌گونه که سخت‌گیری بی‌دلیل و افراطی در زمینه تحصیلی می‌تواند یک محصل و طلبه را به کلی از علم و دانش زده کند، او را از پای درآورد و ذوق تحصیلی‌اش را نابود سازد، سخت‌گیری‌های مربوط به شرایط اجتماعی، شرایط شخصی و مسائل فردی محصلین و طلاب نیز بسیار آزاردهنده و گزنده است. به عنوان مثال، در گذشته برنامه حوزه‌های علمیه به این شکل بود که از شنبه تا چهارشنبه، دروس اصلی ارائه می‌شد. پنج‌شنبه‌ها به دروس جنبی یا اختیاری اختصاص داشت و جمعه نیز کاملاً تعطیل بود. اما به نظر می‌رسد روشی که در سال‌های اخیر در بخشی از دروس سطح حوزه‌ی علمیه اعمال می‌شود – که در آن پنج‌شنبه‌ها در مدارس، دروس به صورت جدی و با حضور و غیاب اجباری برگزار می‌گردد – برنامه‌ی پربازده و با نتیجه‌ای نخواهد بود.

ما باید به اساتید فرصت تنفس بدهیم و به طلاب نیز زمان تنفس اختصاص دهیم. بالاخره لازم است یک روز از هفته – غیر از روز جمعه، همان‌گونه که در سراسر جهان مرسوم است – در اختیار طلاب و اساتیدشان باشد تا بتوانند فرصتی برای رسیدگی به کارهای اجتماعی، نیازهای شخصی، امور اداری و همچنین نیازهای خانوادگی خود داشته باشند. این گونه شدت و حدت در قانون‌گذاری‌های مربوط به مسائل آموزشی و برقراری کلاس‌ها، در درجه اول مورد استقبال واقع نمی‌شود و حتی اگر با اجبار به اجرا درآید، اثربخشی لازم را نخواهد داش لذا بهتر است حوزه‌های علمیه، سیره گذشته خود را حفظ کند: پنج روز در هفته به عنوان درس رسمی، یک روز به عنوان درس انتخابی و تشویقی – بدون حضور و غیاب اجباری – و یک روز نیز به عنوان تعطیلی کامل در نظر گرفته شود. طبیعتاً چنین رویکردی می‌تواند انگیزه و شوق بیشتری را در محصل، طلبه و حتی در اساتید ایجاد کند. امروز در روزگاری زندگی می‌کنیم که سخت‌گیری‌های بیش از حد نه تنها پاسخ مثبتی در پی ندارد، بلکه اثراتی تخریب‌کننده نیز به همراه خواهد داشت.

استاد حوزه علمیه یاد آور شد:‌ بنده چندی پیش برای ثبت‌نام فرزندم در یکی از مدارس حوزه علمیه قم، با مدیر آن مدرسه ملاقات داشتم. مدیر محترم این مدرسه حوزه علمیه به بنده گفت: «ما تنها طلبه‌هایی را می‌پذیریم که در مدرسه موبایل نداشته باشند و تبلت به همراهشان نباشد» و از این قبیل سخت‌گیری‌ها. در حالی که ظاهراً این بزرگوار توجه ندارد که روزگار ما تغییر کرده است. خود بنده در کلاس درس، کمتر روزی است که نیاز نباشد به دوستان کلاس بگویم «فلان مطلب را در موبایلتان و در اینترنت جستجو کنید و منبع آن را پیدا کنید» یا «نسخه‌های مختلف یک روایت را بیابید و بخوانید.»

تکنولوژی و مهارت روز را باید بیشتر وارد حوزه کرد

استاد سروش تأکید کرد: امروز ما نمی‌توانیم با تکنولوژی مبارزه کنیم. امروز ما باید تکنولوژی و ابزار دیجیتال را به خدمت آموزش درآوریم، نه اینکه چنین سخت‌گیری‌هایی را در رابطه با محصلین و طلاب اعمال کنیم. اگر فردی مرتکب تخلفی شد و توجه او نسبت به درس کاهش یافت، در مورد آن فرد خاص می‌توانیم راهکار دیگری را انتخاب کنیم؛ اما وضع چنین مقرراتی به عنوان یک قانون کلی در سطح حوزه، در سطح مدارس علمیۀ بزرگ، یا حتی در سطح یک مدرسه خاص، به گمان بنده روشی نادرست است.

  • برچسب ها
  • آموزش در حوزه علمیه
  • استاد هادی سروش
  • تعطیلی حوزه
  • مدرک گرایی در حوزه علمیه
  • نقش و جایگاه اساتید در حوزه علمیه

اخبار مرتبط

استاد هادی سروش: تا زمان هست، اسرائیل در معرض شکست های...

به مناسبت ولادت امام حسن عسکری(ع)؛ استاد هادی سروش تببین کرد:...

خاستگاه فتوا و فقه درباره مولوی: نوشتاری از استاد هادی سروش

استاد هادی سروش تبیین کرد: تاثیر «حقوق خانواده در عرفان» از...

استاد هادی سروش: «نادانان و تندروها» از عرصه تصمیم گیری های...

استاد هادی سروش: «فساد اقتصادی» و «تضییع بیت المال» بنی امیه...

بدون نظر

پاسخ دیدگاه

نام من، ایمیل، و وب سایت را در این مرورگر برای دفعه بعد که نظر میدهم ذخیره کنم.

  • العربی
  • افغانستان
  • لبنان
  • العراق
  • آذربایجان
  • اردو
  • Pakistan
  • India
  • Turkish
  • English
  • French
  • Russian
  • Spanish
  • ورزشی
  • قم
  • زندگی
  • رسانه
  • آینده
  • اقتصادی
  • نشان

© Shafaqna News | Copyright 2023

استاد هادی سروش: تا زمان هست، اسرائیل در معرض شکست های بی امان است/ آیا در آیات قرآن وعده «نابودی..

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

استاد هادی سروش: تا زمان هست، اسرائیل در معرض شکست های بی امان است/ آیا در آیات قرآن وعده «نابودی اسرائیل» داده شده است؟

انتشار :‌ چهارشنبه ۱۶ / ۰۷ /۱۴۰۴ | ساعت ۱۹:۲۲

شفقنا- استاد هادی سروش بیان کرد:‌ در هر دوره ای که حکومتی ظلم و تعدی کرد، گروهی از مجاهدان به مقابله با آن‌ها برخاستند و آن حکومت را سرنگون کردند. سپس دوره‌ای دیگر حکومت ظالم دیگری شکل گرفت و نیروهای انسانی و اقتصادی خود را ترمیم و تقویت کردند و قوی شدند؛ اما در دوره بعدی باز هم مجاهدانی آمدند و آن حکومت را نابود کردند و از میان بردند؛ لذا ممکن است دو بار نابودی بنی‌اسرائیل که قبل از تاریخ اسلام اتفاق افتاده، پایان کار نباشد!

به گزارش شفقنا، حجت الاسلام و المسلمین استاد هادی سروش در ادامه درس تفسیر قرآن در حوزه علمیه قم به تفسیر آیات دوم تا هشتم سوره اسرا پرداخت و گفت: اینکه در قرآن به دو پیروزی و دو شکست سنگین بنی اسرائیل تصریح شده، تردیدی نیست؛ اما اینکه این پیروزی و شکست ها ارتباط با زمان ما داشته باشد، قابل استناد نیست. از قرآن به راحتی این معنا قابل استفاده است که در صورت ظلم بی امانِ اسراییل و نیز در صورت اقدام جهان اسلام و مجاهدان بر علیه آنان؛ نصرت خدا مانند آن دو مرحله شکست اسرائیل ، قابل دسترس است.

سوء استفاده بنی اسرائیل از نعمت حکومت و قدرت

استاد سروش به مفاهیم آیات شش گانه در این موضوع پرداخت و گفت: نخست؛ سخن از فساد و تعدی بنی اسرائیل در دو مقطع زمانی است؛ «اوَقَضَيۡنَآ إِلَىٰ بَنِيٓ إِسۡرَـٰٓءِيلَ فِي ٱلۡكِتَٰبِ لَتُفۡسِدُنَّ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَّتَيۡنِ وَلَتَعۡلُنَّ عُلُوࣰّا كَبِيرࣰا» در آیه بعد سخن از شکست سنگین بنی اسراییل است به گونه ای که مجاهدان خانه به خانه بر آن چیره شدند؛ «فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ أُولَیهُمَا بَعَثۡنَا عَلَيۡكُمۡ عِبَادࣰا لَّنَآ أُوْلِي بَأۡسࣲ شَدِيدࣲ فَجَاسُواْ خِلَٰلَ ٱلدِّيَارِۚ وَكَانَ وَعۡدࣰا مَّفۡعُولࣰا» در آیه ششم، سخن از بازگشت بنی اسرائیل به فلسطین است و بهرمند شدنِ آنان از انواع نیروها، از نیروی پر تعدادِ انسانی تا نیروی وسیع اقتصادی؛ «ثُمَّ رَدَدۡنَا لَكُمُ ٱلۡكَرَّةَ عَلَيۡهِمۡ وَأَمۡدَدۡنَٰكُم بِأَمۡوَٰلࣲ وَبَنِينَ وَجَعَلۡنَٰكُمۡ أَكۡثَرَ نَفِيرًا» در آیه بعد نتیجه آن پیروزی را ترسیم می کند که به مسجد الاقصی دسترسی پیدا کردند و با قدرتی که به دست آوردند همه چیز را نابود کردند؛ « وَلِيَدۡخُلُواْ ٱلۡمَسۡجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةࣲ وَلِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوۡاْ تَتۡبِيرًا» در پایان خدای متعال سنت قطعیه خود را مطرح می کند که اگر ظلم و تباهی در دولتی و ملتی قرار بگیرد، خدا به دست مجاهدان، ظالمان را نابود می کند؛ «عَسَىٰ رَبُّكُمۡ أَن يَرۡحَمَكُمۡۚ وَإِنۡ عُدتُّمۡ عُدۡنَاۚ وَجَعَلۡنَا جَهَنَّمَ لِلۡكَٰفِرِينَ حَصِيرًا».

خلاصه تورات؛ توحید است

وی ادامه داد: خداوند متعال می‌فرماید؛ هیچ‌کسی را به عنوان وکیل در کارهای خود قرار ندهید؛ کارهای‌تان را جز به من به کسی نسپارید؛ یعنی نباید کسی در این جهان به غیر از من منشأ اثر باشد. ممکن است برخی انسان‌ها خداوند را به عنوان خدای عالم و یگانه بشناسند و توحیدشان هم کامل باشد، اما در امور جزئی زندگی، وکیلی بگیرند و بگویند این کار برای این منظور وکیل نیست. در حقیقت، معنای وکالت در این آیه به عنوان معارض توحید است.

یعنی آنان که از خداوند تبارک و تعالی دست می‌کشند و سراغ غیر او می‌روند، همانند کسانی هستند که به بت‌پرستی روی آورده‌اند. این درس بزرگی است؛ نمونه‌ای از بت‌پرستی همین است که انسان از خداوند غافل شود، حتی اگر نام مؤمن را یدک بکشد، و تمامی امور خود را به دست غیر خدا بسپارد و به آنان گره زند. این آموزه‌ای بزرگ از تورات و دین و آیین موسی است. این آیه بسیار زیبا و پرمعناست و مفاهیم مبارک و قابل توجهی در خود دارد.

برتری نوح در میان انبیاء

استاد سروش بیان کرد: این آیه اشاره‌ای هم به حضرت نوح(ع) دارد که ذریه‌اش را حفظ کرد و خود او عبد شکور بود.

حکومت بنی اسرائیل و شکست آنان در اثر ظلم

درباره بنی‌اسرائیل نیز آمده که دو بار به حکومت مطلقه رسیدند؛ حکومتی که در آن هم قدرت و دولت در دست آنان بود و هم دین و آیین، به قول علامه طباطبایی یعنی یهودی‌ها هم دین و آیین را در اختیار داشتند. در هر دو دوره، آن‌ها تعدی و ظلم کردند؛ گروهی از مجاهدان به مقابله با آن‌ها برخاستند و آن حکومت را سرنگون کردند.

سپس دوره‌ای دیگر شکل گرفت که در آن، آن‌ها نیروهای انسانی و اقتصادی خود را ترمیم و تقویت کردند و قوی شدند؛ اما در دوره بعدی باز هم مجاهدانی آمدند و آن حکومت را نابود کردند و از میان بردند.

آیا آیات سوره اسراء شامل ۷ اکتبر می شود؟

استاد سروش عنوان کرد:‌ در یک سال اخیر بارها از من پرسیده‌اند که آیا این آیه شامل اتفاقات ۷ اکتبر می‌شود یا خیر؟ آیا این واقعه مربوط به زمان حاضر است، یا قبلاً اتفاق افتاده و شامل آن می‌شود؟ برای پاسخ به این سؤال، ابتدا باید ببینیم آیه دقیقاً چه می‌گوید.

بر اساس رویکردی که علامه طباطبایی طی کرده است، نخست باید به خود قرآن نگاه کنیم و سپس بر اساس آن، تطبیق دهیم. کار درست این است که ابتدا معنای آیه به‌طور کامل مشخص شود؛ اول باید زمان آیه و موضوع آن را بررسی کنیم و سپس اگر امکان تطبیق وجود داشت، آن را انجام دهیم. این‌گونه نیست که بدون فهم دقیق، به سرعت نتیجه بگیریم.

علامه طباطبایی تصریح می‌کند که آیه درباره بنی‌اسرائیل است که «حکومت پیدا کردند و ما آن‌ها را نابود کردیم.» این جمله در زمان ماضی بیان شده، نه در مضارع و نه در آینده؛ یعنی این قضیه گذشته و قضاوت شده است.

قضاوت تاریخ درباره پیروزی و شکست بنی اسرائیل

وی تأکید کرد: اگر دو بار بنی‌اسرائیل به حکومت رسیدند و دو بار هم نابود شدند، این وقایع باید در تاریخ ثبت شده باشد. در اینجا مفسران با مراجعه به تاریخ دو مورد را ذکر کرده‌اند: یکی مربوط به بخت‌النصر است که سرزمین آن‌ها را گرفت، آن‌ها را کشت و نابود کرد، امکانات زندگی و نیروی انسانی‌شان را از میان برد و به طور کامل حاکم شد.

در المیزان نیز آمده که پادشاه قدرتمندی در زمین ظهور کرد و این پادشاه قدرتمند که در زمین پیدا شد، آیا کوروش بوده یا شخص دیگری؟ در تاریخ داریم که کوروش به عنوان کسی شناخته می‌شود که باقیمانده یهودیان بی‌پناه و مظلوم را که چیزی نداشتند، حمایت کرد و نجات داد. کوروش کسانی را در منطقه بیت‌المقدس جمع کرد و آن‌ها را به زندگی بازگرداند. این زندگی شامل کشاورزی، کار و تلاش برای تأمین لقمه نان و نیز عبادت در مسجد الاقصی بود، اما متأسفانه آن‌ها بار دیگر از این موقعیت سوءاستفاده کردند و با نیروی اقتصادی و اموالی که به دست آوردند، دوباره به تجاوزگری روی آوردند. این «علو» صرفاً به معنای برتری نیست، بلکه به معنای ظلم، استبداد و دیکتاتوری نسبت به دیگران است.

شکست دیگر بنی اسرائیل بعد از فرمانروایی کوروش

بعد از اینکه کوروش به بنی‌اسرائیل قدرتی داد، آن‌ها باز هم مورد حمله قرار گرفتند و به طور نسبی نابود شدند؛ نه اینکه به کلی ریشه‌کن شده باشند، چرا که اگر چنین بود، خائنان وجود نداشتند.

علامه طباطبایی می‌فرماید که طبق ظاهر آیه که مربوط به زمان گذشته است، آن‌ها دوبار نابود شدند؛ ابتدا در زمان بخت‌النصر و سپس در مرحله‌ای دیگر.

در المیزان نیز آمده است که در آن زمان بنی‌اسرائیل فساد را ایجاد و ترویج می‌کردند و این نتیجه رفتار آنان بود.

آیات سوره اسراء ناظر به گذشته است اما پرونده خیانت و مکافات آنان بسته نشده

استاد سروش گفت:‌نکته اول این است که آیه درباره گذشته و قبل از ظهور اسلام سخن می‌گوید، و این ماجرا درباره بنی‌اسرائیل است. این اتفاق دو بار رخ داده است. نکته دوم اینکه تاریخ ثبت کرده خداوند نعمتی به بنی‌اسرائیل داده بود و آن‌ها مرتکب تعدی شدند. خداوند دو بار آنان را نابود کرده، ولی این پایان کار نیست و جریان ادامه دارد.

جریانِ سنت الهی در مورد خیانت های اسرائیل

خداوند در ادامه آیه می‌فرماید: «عَسَی رَبُّكُمْ أَنْ يَرْحَمَكُمْ و ان عُدتم عُدنا و جعلنا جهنم للکافرین حصیرا»، این مربوط به آینده است. هم علامه طباطبایی و هم استاد ما حضرت آیت الله جوادی در کتاب بیان کرده‌اند که این بخش نشان‌دهنده استمرار موضوع است، یعنی؛ اگر آن‌ها به دشمنی ادامه دهند، خداوند هم با آن‌ها دشمنی خواهد کرد.

بنابراین سخن حق این است؛ اگر آن‌ها بخواهند ظلم کنند، ما همان خدایی هستیم که دو بار آن‌ها را سرکوب کردیم و در نهایت آن‌ها را به جهنم وعده دادیم؛ «وَ جَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ».

پرونده خیانت اسرائیل بسته نشده

استاد سروش گفت: نکته سوم این است که پرونده بنی‌اسرائیل یا اسرائیل بسته نشده است.

لازم نیست حوادث کنونی را مستقیماً به این آیه نسبت دهیم؛ آیه می‌گوید که دو بار با آن‌ها چنین کرده‌ایم، اما فضای آیه ، باز باقی گذاشته شده است. اگر آن‌ها سه باره و بیشتر ؛ مرتکب ظلم و تعدی شوند و راه دشمنی، عداوت، ظلم و تعدی را پیش بگیرند، خداوند نیز همان رفتار را با آن‌ها خواهد داشت.

بنابراین، اگر بخواهیم برای حوادث تاریخی و سیاسی دوران پیامبر و همچنین حوادث کنونی مرتبط با بنی‌اسرائیل یا اسرائیل فعلی، تطبیق آیه انجام دهیم، باید دقت کنیم چون برای اثبات اینکه مثلاً حادثه ۷ اکتبر، همان «قصه دوم» خواهد بود که قرآن درباره نابودی بنی‌اسرائیل می‌گوید، پس باید صبر کرد و نابودی کامل رخ دهد ، این سخن ، نیاز به دلیل و برهان محکم دارد و نمی‌توان به سادگی آن را به آیه‌ای که درباره گذشته است، نسبت داد.

غلبه حق بر باطل در جریان اسرائیل

استاد سروش درباره ظلم بنی‌اسرائیل و غلبه حق بر باطل گفت:‌ حضرت آیت الله جوادی آملی در درس خود ذیل همان آیه‌ی سوره‌ی اسراء خاطره‌ای نقل کردند. آن زمان من در درس تفسیر ایشان شرکت می‌کردم و به یاد دارم، ایشان فرمودند ؛ [برحسب آنچه در ذهن دارم] که برخی از علماء در کنفرانسی در اوائل انقلاب به ما گفتند ؛ ما منتظر تحقق «وعده‌ی دوم» که خدا در سوره اسراء داده است ، هستیم؛ و نیز ایشان در درس نقل کردند که در سفری که سال های گذشته به لبنان داشتند، این مطلب را شنیدند؛ علمای لبنان به ایشان گفته بودند که منتظر تحقق وعده‌ی دوم الهی طبق آیه سوره اسراء هستند. تا ان‌شاءالله به دست مجاهدان شان ، صهیونیست‌ها از مسجدالاقصی رانده و نابودشوند.» حضرت آیت الله جوادی آملی این گزارش را بی‌طرفانه ذکر کردند و اشاره داشتند که چنین انتظاری در میان برخی حلقات علمی و مردمی وجود دارد و ان شاء الله چنین شود.

اسرائیل تا زمان هست، در معرض شکست های بی امان است

استاد سروش تأکید کرد:‌ ما نیازی نداریم که «وعده دوم» خدا در سوره اسراء را به این قصه تطبیق دهیم، چرا که با ظاهر آیه سازگار نیست. ظاهر آیه مربوط به گذشته و قبل از اسلام است. اما ابتکار حضرت آیت الله جوادی آملی بود که این برداشت را مطرح کردند که تعبیر «ان عدتم عدنا» که در پایان آیات این بحث آمده، نشان می‌دهد پرونده هنوز باز است. ممکن است آن دو بار نابودی بنی‌اسرائیل که قبل از تاریخ اسلام اتفاق افتاده ، در گذر زمان بارها و بارها تا روز قیامت این قصه ادامه پیدا کند. این موضوع به آیات دوم تا هشتم سوره مبارکه اسراء برمی‌گردد که خوشبختانه بسیار منطبق بر شرایط زمان حال ماست.

  • برچسب ها
  • ۷ اکتبر
  • استاد هادی سروش
  • بنی اسرائیل در قرآن
  • نابودی اسرائیل

اخبار مرتبط

به مناسبت ولادت امام حسن عسکری(ع)؛ استاد هادی سروش تببین کرد:...

خاستگاه فتوا و فقه درباره مولوی: نوشتاری از استاد هادی سروش

اسرائیل مدعی شد: «حوثی‌ها برای حمله احتمالی از طریق اردن یا...

استاد هادی سروش تبیین کرد: تاثیر «حقوق خانواده در عرفان» از...

استاد هادی سروش: «نادانان و تندروها» از عرصه تصمیم گیری های...

استاد هادی سروش: «فساد اقتصادی» و «تضییع بیت المال» بنی امیه...

بدون نظر

پاسخ دیدگاه

نام من، ایمیل، و وب سایت را در این مرورگر برای دفعه بعد که نظر میدهم ذخیره کنم.

  • العربی
  • افغانستان
  • لبنان
  • العراق
  • آذربایجان
  • اردو
  • Pakistan
  • India
  • Turkish
  • English
  • French
  • Russian
  • Spanish
  • ورزشی
  • قم
  • زندگی
  • رسانه
  • آینده
  • اقتصادی
  • نشان

© Shafaqna News | Copyright 2023

امام خمینی به روایتِ زنده یاد دکتر زریاب 

💠 امام خمینی به روایتِ زنده یاد دکتر زریاب

✅️ مجموعه مقالات مرحوم دکتر عباس زریاب خویی ؛ بنام «شطّ شیرین پُرشوکت» دارد که یکی از یادداشت‌های آن با عنوانِ «زندگانیِ من» است که در آن به‌شرح زندگانی خود از تولد تا بزرگسالی می‌پردازد، از تولد در خوی، کودکی و نوجوانی در این شهر و سپس سفر به قم برای تحصیل دروس حوزوی و پس از آن کوچ به تهران.

✅️دکتر زریاب که از هم‌سن‌وسالان استاد مرتضی مطهری است دقیقا در سال ۱۳۱۶ که ایشان از فریمان به قم کوچ می‌کند از خوی به قم می‌آید تا به تحصیل علوم دینی بپردازد. او در این سالها از محضر اساتید بزرگ حوزه بهره می‌برد و مورد توجه دو تن از اساتید برجسته آن روزگار یعنی آیت‌الله سیدصدرالدین صدر و سیدروح‌الله خمینی قرار می‌گیرد.

✅️ این یادداشت یک سال پس از فوت استاد زریاب منتشر شده و طبعا ایشان به بهای دریافت چیزی آن را ننوشته. استادی که در دوران پس از انقلاب دانشگاه را از حضور او محروم کردند.

🌱به نام او


🔹️روزی نزدیک غروب، در مدرسه فیضیه بودم و طلاب مشغول وضو گرفتن از حوض مدرسه بودند. زیلوهای مقابل مدرس را پهن کرده بودند و مؤمنان و نمازگزاران در انتظار آمدن مرحوم آقا سید محمدتقی خوانساری، یکی از سه مجتهد و مرجع بزرگ قم پس از فوت مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی بودند. ناگهان دیدم که سید بلندقد خوش‌سیمایی با وقار تمام مشغول وضو گرفتن است و طلاب به چشم احترام و تعظیم به او می‌نگرند. لباس مرتب و ریشی کوتاه و چشمانی نافذ داشت. چون وضویش تمام شد حاج شیخ صادق به او نزدیک شد و سلام کرده و با هم روبوسی کردند و کمی صحبت کردند. پس از آنکه از هم جدا شدند من از حاج شیخ صادق نام آن سید روحانی را پرسیدم و او گفت: او حاج آقا روح الله خمینی معلم و استاد فلسفۀ من است و من روزها پس از درس فقه آقا سید محمد حجت کوه‌کمری به درس اسفار او که در مدرسه دارالشفاء منعقد می‌گردد حاضر می‌شوم این اولین بار بود که من آقای خمینی را می‌دیدم او در آن وقت یعنی در سال ۱۳۱۶ شمسی از مدرسین فاضل و به نام حوزۀ قم بود و با آنکه جوان بود و در حدود سی و شش سال داشت مورد تعظیم و احترام همگان بود. عصرها در حدود دو ساعت به غروب مانده به مدرسه فیضیه می‌آمد و در ضلع جنوبی مدرسه در جلو یکی از حجرات می‌نشست و با فضلای درجه اول حوزه مانند مرحوم سید محمد یزدی معروف به داماد و مرحوم شیخ حسن نویسی و مرحوم فاضل لنکرانی به بحث و جدال در مسائل فقهی و اصولی می‌پرداخت و گاهی یعنی، خیلی به ندرت تند می‌شد و صدای خود را بلند می‌کرد چنانکه فضای مدرسه از صدای او پر می‌شد چنانکه گفتم این گونه موارد بسیار نادر بود و او غالباً در مباحثات خونسرد و مسلط بود و حریف را با براهین و ادلۀ منطقی به سکوت یا اعتراف وادار می‌کرد. تحمل و تسلط او بر نفس معروف بود و با وقار و جاذبه شخصی خود همه را به احترام وامی‌داشت و همه او را به تفوق در فضل و تقید به ظاهر و اصول اخلاقی می‌ستودند به همین جهت این حسن اعتقاد همگان به من نیز سرایت کرد و من آرزو می‌کردم که اطلاعات و تحصیلات من روزی مرا موفق به حضور در درس او بکند.

🔹️در آغاز سال ۱۳۱۸ از بعضی از طلاب شنیدم که آقای حاج آقا روح الله خمینی درس شرح منظومۀ حاج ملاهادی را آغاز خواهد کرد من که در انتظار چنین فرصتی بودم با شور و شوق تمام به درس او که در مدرس (سال تدریس) مدرسه دارالشفاء منعقد می‌شد حاضر شدم و به انتظار پایان دادم او درس را به جای آنکه از آغاز کتاب شروع کند از طبیعیات شروع کرد و استدلال او برای این کار روش معلم اول یا ارسطو بود که الاهیات را پس از طبیعیات قرار داده بود و به همین جهت الاهیات را ما بعد الطبیعه نامیده بود.
روش تدریس او برخلاف استادان دیگر بود یعنی هرگز مطالب را با جملات و عبارات كتاب تطبیق نمی‌کرد بلکه پس از آنکه یکی دو جمله از متن کتاب می‌خواند شروع می‌کرد به تقریر درس از خارج با بیانی که پر از شور و هیجان بود و این هیجان گاهی چنان قوت می‌گرفت که صدایش را بلند می‌کرد و جلسۀ درس به جلسۀ خطابه و تذکیر بدل می‌شد. او می‌خواست در ضمن تشریح مطالب فلسفی به مسائل اخلاقی و اجتماعی-دینی بپردازد و این دو مقصود را چنان استادانه با هم می‌آمیخت که انسان نمی‌توانست موضوع درس را از بحث دینی-اخلاقی او جدا بداند و این امر تأثیر شدیدی در مغز و روح متعلمان به جای می‌گذاشت و شخص هنگام خروج از جلسۀ درس حالتی روحی و عرفانی و سرشار از اندیشه عمیق دینی در خود احساس می‌کرد که شاید تا یکی دو ساعت دوام داشت

🔹️او خود سرشار از این کیفیت عرفانی-دینی-فلسفی بود. او برای خود جهانی از اندیشة معنوی-دینی ساخته بود که عناصر تشکیل‌دهنده آن مذهب شیعه اثناعشری افکار نوافلاطونی منطوی در فلسفه اشراق عرفان محیی‌الدین عربی و حکمت متعالیه ملاصدرا بود. او این عناصر را عمیق‌تر و ذاتی‌تر از اسلاف خود در خود پیوند داده بود و شکل متعادل و منسجم و هماهنگی به وجود آورده بود که می‌توان آن را به یک سمفونی تشبیه کرد. استادان او در فلسفه و عرفان آقایان سیدابوالحسن رفیعی قزوینی و میرزا محمدعلی شاه‌آبادی بودند اما از لحاظ ترکیب مواد و مصالح و تعالی آن به صورت بالاتر از همه برتر بود و هیچ کدام با او از این جهت نه از جهت تبحر و توغل در جزییات مسائل قابل مقایسه نبودند. او در این بنای عرفانی-دینی که خود معمار آن بود برای ائمه اثناعشر مقامی بسیار بالا و فراانسانی قایل بود که نه تنها هدایت و ولایت شرعی را در عهده دارند بلکه ولایت مطلقه تکوینی را نیز دارا هستند که البته خود این ولایت تکوینی منبعث از مقام احدیت است. حکما و فلاسفه بزرگ مانند افلاطون و ارسطو نیز در نظر او مقامی از ولایت الاهى دارند که البته با ولایت معصومین قابل مقایسه نیست اما فقهای شیعه از آن مقام الاهى مستفیض هستند و این معنی اساس ولایت فقیه را در نظر او تشکیل می‌دهد. به عبارت دیگر ولایت فقیه به عقیده او تنها به معنی حاکمیت یک فقیه نیست بلکه حاکمیتی است که منبع آن از خداست و امری معنوی است که حکومت ظاهری و فرمانروایی صوری تجسم و تجسد مادی آن است. استدلال فقهی که او در باب ولایت فقیه میکند استدلال فقهی-اصولی است برای اقناع کسانی که دلیل از کتاب و سنت می‌خواهند وگرنه استدلال واقعی و برهانی او مبنی بر اصول فلسفی-عرفانی است که ریشه آن در افلاطون است و حکومت را حق فیلسوفان و حکما می‌داند. این اندیشه افلاطونی حکومت حکام فیلسوف و حکیم با اندیشه عرفانی ولایت مطلقه اولیاء الله درآمیخته و در صورت فقهی ولایت فقیه جلوه‌گر شده است.

🔹️این نظام دینی-فلسفی که او سالها برای بنای آن فکر کرده و اساسی عرفانی-فقهـی بـر آن نهاده بود، نظامی است که با دست‌آوردهای فرهنگ مغرب‌زمین سازگار نیست چه از لحاظ فکری و معنوی و چه از لحاظ سیاسی و مادی. فرهنگ امروزی مغرب‌زمین اساس حکومت را بر انتخاب عامه نهاده است و سیاست و حکومت را برخاسته از آرا و اجماع و اتفاق عامه می‌داند. اما سیاست و حکومت در نظر او امری الاهی و معنوی است و در پیوند و ارتباط مستقیم با خداست زیرا به نظر او همانطور که خداوند بندگان خود را آفریده است بر آنها حکومت هم می‌کند و این حکومت باید به دست فقهایی باشد که احکام او را عمیقاً دریافته‌اند و در اثر این دریافت عمیق ذاتاً با خداوند ارتباط پیدا می‌کنند زیرا دریافت عمیق احکام الهی به معنی پیوند واقعی با خداست و اجرای حکومت الهی در صورت مادی بر روی زمین است.

🔹️از این رو من از همان اوان شروع به حضور در جلسات درس او این نکته را حس کردم و نفرت و کراهت او را از فرهنگ غربی به صرف نفرت یک روحانی مسلمان متعصب حمل نکردم در هنگام تدریس مباحث هیولی و صورت که نظر ارسطویی درباره ماده و جسم، خشم او را از اعتقاد به آتم و اجزای لایتجزی که اساس فیزیک جدید است می‌دیدم. او بی‌آنکه منکر اساس تجربی و علمی نظریۀ آتم باشد، اعتقاد به هیولی و صورت را برای نظام فلسفی خود لازم می‌دانست و آن را اساس حقیقت معنوی این جهان می‌دانست. چون جهان ماده را حقیر می‌شمرد و نامتناهی‌بودن آن را منکر بود و در بحث از تناهی ابعاد سخت بر عقیدة بی‌پایان بودن عالم مادی می‌تاخت و این تنها از روی براهین ریاضی که قدما برای تناهی ابعاد می‌آوردند .


🔹️او به هیئت بطلمیوسی و نظریة افلاک از این جهت معتقد بود که بر طبق این هیئت انسان مرکز عالم خلقت است اما در برابر کشفیات جدید علم نجوم و زیر و زبر شدن اساس هیئت قدیم مسئله افلاک را به نحو دیگری توجیه می‌کرد و آن را در ارتباط با نظرات جدید چنان تأویل و تفسیر می‌کرد که با نظرات فلسفی-عرفانى قدما منطبق کند.

🔹️در این تفسیر فلسفی–عرفانی زمین مرکز معنوی عالم آفرینش و انسان اساس خلقت و در مرکز خلقت قرار دارد و با باطل شدن مرکزیت مادی زمین اشرف مخلوقات بودن انسان و خليفة الله بودن او و اولیای حقیقی خداوند از میان نمی‌رود. عقیدهٔ او در این باره مضمون این دو بیت حاجی ملاهادی سبزواری متخلص به «اسرار» است:
اختران پرتو مشکات دل انور ما
دل ما مظهر كل، کل همگی مظهر ما
نه همین اهل زمین را همه باب اللهیم
نُه فلک در دورانند به گرد سر ما

🔹️طبیعی است که شخصی با چنین عقاید و جهان‌بینی دشمن شماره یک مادیون باشد. هنگامی که سخن از مادیون و منکران عالم مجردات و معنویات به میان می‌آمد سخت برافروخته می‌شد و آنان را کافر و مهدورالدم می‌دانست همین خشم و نفرت او متوجه سیداحمد کسروی و پیروان او نیز بود زیرا گفت آنان با اساس دین اسلام مخالف هستند، اگرچه به صراحت افکار خود را بر زبان و قلم نمی‌آورند، به طرفداران وهابیت نیز سخت می‌تاخت زیرا آنان توحید تنزیهی را قبول ندارند و مقام واقعی و معنوی انبیاء و ائمه را منکرند.

🔹️در میان متفکران گذشته اسلامی به محیی‌الدین ابن‌العربی و به صدرالدین شیرازی معروف ملاصدرا سخت معتقد بود و از ملاصدرا همیشه به «مرحوم آخوند» تعبیر می‌کرد و چنانکه گفتم جهان‌بینی فلسفی و عرفانی او بر پایۀ عقاید این دو نفر بود با این کیفیات و خصوصیات از روحانیونی که منکر فلسفه و حکمت اسلامی بودند و تدریس فلسفه و عرفان را یا حرام می‌شمردند و یا مکروه می‌داشتند متنفر بود و آنها را قشری و متعصب و جاهل می‌خواند. خود او بارها مورد اعتراض و انکار این قبیل روحانیون قرار گرفته بود اما چون خود در فقه و اصول بسیار متبحر بود و مجالس بحث و مناظره او با فقها و اصولیون بود کسی جرئت نداشت که او را مستقیماً مورد حمله و اعتراض قرار دهد و یا درسهای فلسفی و عرفانی او را تحریم کند. او در رعایت ظواهر شرعی دقیق بود و همیشه در نمازهای جماعت شرکت می‌کرد و پشت سر مرحوم سیدمحمد حجت و مخصوصاً مرحوم سیدمحمدتقی خوانساری نماز می‌خواند. روزهای جمعه که آقا سیدمحمدتقی خوانساری در صحن مدرسه فیضیه به اقامه نماز جمعه می‌پرداخت آقای خمینی همیشه در صف اول نمازگزاران بود، من خود شاهد بودم که روزی پیش از اذان صبح در حمام معروف اتابکی قم نماز شب می‌خواند.

🔹️من قسمت عمدۀ شرح منظومۀ حاج ملاهادی سبزواری و مبحث نفس و امور عامه اسفار را نزد او خواندم تا آنکه سال ۱۳۲۱ درس فلسفه را تعطیل کرد و تمام وقت خود را به تدریس فقه و اصول پرداخت که البته در آن وقت مکاسب و رسایل شیخ انصاری را تدریس می‌کرد. دوستان ما، مرحوم حاجی آقا يحيى عبادی طالقانی و آقای حاج سیدرضا صدر که از شاگردان مبرز و برجستۀ او بودند، و اگر اشتباه نکنم حاج میرزا صادق نصیری سرابی که دانشمندی وارسته بود به طور خصوصى شرح فصوص الحكم ابن العربی را نیز پیش او می‌خواندند. اما من به این درس حاضر نشدم و در عوض به جلسات درس اسفار مرحوم حاج شیخ مهدی مازندرانی می‌رفتم.
...
🔹️مطالعه این کتابها و بازگوکردن مطالب آن در مجامع و محافل طلاب، عده‌ای را نسبت به من بدبین کرد و من می‌شنیدم که مرا در خفا به فرنگی‌مآبی و به اصطلاح امروز به غرب‌زدگی متهم می‌داشتند و حتی شخصی مرا مادی خوانده بود اما بزرگان حوزه چنین نبودند و من از ایشان کراهت و نفرت و یا تعصبی ندیدم، برعکس آقای خمینی به رغم بعضى القاآت متعصبان همچنان توجه خود را از من دریغ نمی‌داشت و در ماه رمضان سال ۱۳۲۱ مرا به جلسات بحث و مطالعه در کتاب عبقات الانوار سید حامد حسینی لکهنوئی که شبها در منزل دوستان او تشکیل می‌شد دعوت کرد و مرحوم سید صدرالدین صدر مخصوصاً عنایت و توجه خاصی به داشت و من هرگز بزرگواریهای آن مرحوم را فراموش نخواهم کرد.

#عباس_زریاب_خویی

استاد هادی سروش تببین کرد: شاخصه های عرفان ناب و رهزن هایی به نام عرفان

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

به مناسبت ولادت امام حسن عسکری(ع)؛ استاد هادی سروش تببین کرد: شاخصه های عرفان ناب و رهزن هایی به نام عرفان

انتشار :‌ سه‌شنبه ۰۸ / ۰۷ /۱۴۰۴ | ساعت ۱۶:۴۸

شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در مطلبی به مناسبت ولادت امام حسن عسکری(ع) نوشت: دوره امام عسکری(ع) دوران ظهور عرفان‌های متعددی بوده و مسئله عرفان در آن زمان امری مخفی و یا ناشناخته‌ای نبوده است. رواج عرفان در روزگار ما در روزگار و شرایطی که ما زندگی می‌کنیم، نغمه‌های عرفان‌اندیشانه و یا عرفان‌نوازانه وجود دارد و می‌شنویم و چون کنار هر نوری میتواند ظلمتی شکل گیرد، لازم است عرفان ناب را شناسایی کنیم و علاقمندان به این سبک اندیشه و شهود بر اساس آن سیر فکری و قلبی داشته باشند.

از این رهگذر که در مکتب امام عسکری(ع) شاخصه‌های ناب عرفان به خوبی عرضه شده، شناخت آن محورهای عرفانی برای اهل معرفت امروز ضروری است. عرفان و تجربه معنویت عرفان و تجربه خودی در ناحیه معنویت است. آن تجربه‌ای که انسان از درون جان و روح خودش با حالات خوب روحش درک می‌کند را عرفان می‌گویند بنابراین عرفان تجربه درونی ما انسان‌هاست و مخصوص اسلام و هند و ایران باستان هم نیست، بلکه از وقتی انسان خلق شد و خداوند در او روحانیت قرار داد، تجربه درونی به نام عرفان شروع شده است.

هر تجربه‌ای باید با معیارهایی منطبق باشد که تشخیص دهیم آن تجربه درست باشد و توهم نباشد؛ لذا لازم است در بخش عرفان نیز مانند دیگر بخش‌ها چنین کاری کنیم و میزانی داشته باشیم که حق و باطل را به آن عرضه کنیم تا حق را عرضه کند. عرفانی حقیقتی دامنه‌دار عرفان یک حقیقت دامنه‌داری از خلقت آدم تا روز قیامت است. و روز قیامت نیز آنچه به عنوان معرفت است تبدیل به مشاهده می‌شود. غرض آن است که تجربیات امروز عرفانی؛ در برزخ و قیامت تبدیل به مشاهده می‌شود و بزرگان عرفان فرموده‌اند که «المعرفة بذر المشاهدة»، در نتیجه هر مقدار اینجا آدمی بتواند معرفت یابد، در آن سرا مشاهدات بیشتر و زلال‌تر خواهد داشت.

عرفان در مکتب فکری و شهودی امام عسکری(ع) سه شاخصه مهم در سیره امام عسکری(ع) در زمینه عرفان و معرفت دیده می‌شود و امام(ع) این‌ها را به یادگار گذاشته‌اند و در کتب عرفانی بزرگ این شاخصه‌ها را می‌بینیم. این شاخصه‌ها؛ هم برای خود ما مفید است و نمیگذارد به بیراهه رویم و هم اگر کسی ندایِ عرفانی داشت می توانیم ندای حق از ندای باطل را شناسایی کنیم. عرفان توحیدگرا و نه دکان منمیت و قدرت نمایی و فخرفروشی اولین شاخصه این است که عرفان امام عسکری (ع) یک عرفان توحیدگرا و توام با خلوص محض است و روی این نکته بحث بسیاری وجود دارد. اینجاست که توهمات و خرافات کنار می‌روند.

امروزه عرفان‌های کاذب وجود دارد که بسیاری از آنها در حد مرید و مریدبازی و دکان است و در عرفان هر کجا دیدید که دکانی باز شده و دست‌بوسی و پابوسی راه انداخته شده، در آن شک کنید. در عرفان ناب اسلامی و مکتب اهل بیت(ع) که براساس کشف تام محمدی است، عرفانی است که در آن مریدبازی وجود ندارد. این نمونه را توجه کنید ؛ پیرمردی از بیرون مدینه وارد شهر و مسجد شد و به عشق زیارت پیامبر(ص) آمد و تا خواست با رسول خدا(ص) حرف بزند، لکنت زبان گرفت و پیامبر(ص) او را دید، از جا برخاستند و آغوش خود را باز کردند و با یک محبتی به طرف این مرد رفتند و او را بغل کردند. فرمودند من هم مثل تو هستم. پرهیز از مرید و مرادبازی درسِ عرفانیِ امام عسکری(ع) وقتی سیره امام عسکری(ع) را مطالعه می‌کنیم، همین را می‌بینیم و شاخصه اصلی این مکتب توحیدگرایی است نه مریدبازی و مریدپروری.

امام عسکری(ع) شنیدند فردی به نام احمد بن هلال که دوره‌ای در محضر امام عسکری(ع) هم بوده، ادعاهایی در معرفت کرد و دکانی برای خود باز کرد. امام عسکری(ع) وقتی از کارهای احمد بن هلال اطلاع یافتند، این جمله را به اصحاب فرمودند که «احذروا الصوفی المتصنع»، یعنی از این صوفی‌مسلک دروغین و کسی که برای خودش دکانی باز کرده است، بر حذر باشید. فردی که در زمان امام هادی(ع) شناخته شده و نزد امام عسکری(ع) نیز درس خوانده و مدعی معنویت بود، اما وقتی مسیرش منحرف شد و تبدیل به دکان‌بازی شد و خواست عده‌ای را دور خود جمع کند، مورد مخالفت امام عسکری(ع) قرار گرفت.

اعلام خطر از سویِ بزرگان عرفان امروز نغمه‌هایی از عرفان می‌شنویم. اسم‌هایی برای خود می‌گذارند و ادعاهایی هم دارند، اما ریشه عرفان از نظر واقعیاتی که مورد قبول بزرگان ماست را باید شناخت. ابن عربی که سر آمد عرفان نظری است و کتاب «فصوص الحکم» را نوشته است و این کتاب درعرفان نظری جایگاه کُتب و متون درسی را دارد و سرشار از معارف بسیار مهم است و باید نزد استاد خوانده شود تا احیانا موارد مورد نقد ، مورد پذیرش قرار نگیرد.

در این کتاب، ابن‌عربی در باب عرفان سخنی دارد تا ما بتوانیم تشخیص دهیم کدام عرفان توحیدی و کدام عرفان دکان است. سخن وی چنین است؛ «ان المعرفة لا تترک للهمه تصرفاً کلما علت معرفته نقص تصرفه بالحکمه»، یعنی؛ “ای کسانی که به عرفان احترام می‌گذارید و گرایش عرفانی دارید و به تجربیات روحی خود ارزش قائل هستید، آنهایی به معرفت رسیدند که به این سادگی خود را معرفی نمی‌کنند و اهل تصرف در این عالم نیستند.” اینهایی که شما و ما می‌بینیم که مدعی هستند و کارهایی هم می‌کنند، طبق نظر عرفان نابِ این بزرگان، عرفانشان ناب نیست. دکانی دارند و مریدبازی می‌کنند. بنابراین توحیدمحوری مهم است و امام عسکری(ع) نیز از فردی مانند احمد بن هلال بر حذر داشتند. تفکرگرایی شاخصه‌ دیگر عرفان ناب شاخصه دوم در عرفان امام عسکری(ع) تفکرگرایی است.

عرفان تجربه درونی و شهود است، اما در عین حال مقابل تفکر نیست و هیچ وقت عرفانِ حق نمی‌آید به کسانی که به عرفان علاقه‌مند هستند بگوید شما حق ندارید فکر و بررسی کنید. این طور نیست. عرفان نابی که امام عسکری(ع) تعلیم فرمودند و شاگردان امام عسکری(ع) به ما منتقل کردند، عرفان تفکرگراست. بیان امام عسکری(ع) این است که عبادت به کثرت نماز و روزه نیست، بلکه به کثرت تفکر است؛ لذا با همین شاخصه می‌توانیم تشخیص دهیم که حقیقت است یا غیرحقیقت. احسان به جامعه در عرفان در نگاه امام عسکری شاخصه سومی که از سیره و آموزه های عرفانی امام عسکری(ع) استفاده می کنیم؛ احسان‌گرا بودن است.

عرفان ناب عارف را فقط خلوت‌نشین نمی‌کند، بلکه عارف خلوت دارد، اما این طور نیست که از جامعه بیرون رفته باشد. یکی از سخنان پربار حضرت عسکری (ع) این سخن مهم بر اساس گزارش کتاب تحف العقول است که در کنار معرفت ایمانی و توحیدی، سخن از نیکوکاری و احسان به جامعه است. امام عسکری چنین فرمود: «دو خصوصیت است که چیزی بر آن برتری نیافته، اول ایمان به مبدأ متعال و دوم سودمند بودن نسبت به افراد جامعه؛ خصلتان لیس فوق هما شیء: الایمان بالله و النفع الاخوان.» با این شاخصه های سه گانه که از آموزه های حضرت عسکری (ع)‌ است میتوان به عرفان ناب اهلبیتی دست پیدا کرد و تمام زمزمه های شوم ولی اراسته به عرفان های دروغین را رسوا نمود.

  • برچسب ها
  • استاد هادی سروش
  • رهزنان دین
  • عرفان ناب
  • ولادت امام حسن عسکری(ع)

اخبار مرتبط

خاستگاه فتوا و فقه درباره مولوی: نوشتاری از استاد هادی سروش

استاد هادی سروش تبیین کرد: تاثیر «حقوق خانواده در عرفان» از...

استاد هادی سروش: «نادانان و تندروها» از عرصه تصمیم گیری های...

استاد هادی سروش: «فساد اقتصادی» و «تضییع بیت المال» بنی امیه...

استاد هادی سروش: «شرح صدر» یعنی از عناوین و قیود خارج...

استاد هادی سروش: زیارت خود را محدود به حوائج دنیوی نکنیم/چهره...

بدون نظر

پاسخ دیدگاه

نام من، ایمیل، و وب سایت را در این مرورگر برای دفعه بعد که نظر میدهم ذخیره کنم.

  • العربی
  • افغانستان
  • لبنان
  • العراق
  • آذربایجان
  • اردو
  • Pakistan
  • India
  • Turkish
  • English
  • French
  • Russian
  • Spanish
  • ورزشی
  • قم
  • زندگی
  • رسانه
  • آینده
  • اقتصادی
  • نشان

© Shafaqna News | Copyright 2023

خاستگاه فتوا و فقه درباره مولوی: نوشتاری از استاد هادی سروش 

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

خاستگاه فتوا و فقه درباره مولوی: نوشتاری از استاد هادی سروش

انتشار :‌ سه‌شنبه ۰۸ / ۰۷ /۱۴۰۴ | ساعت ۱۳:۴۵

شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در یادداشتی به مناسبت ۸ مهر روز بزرگداشت مولوی نوشت: از آن رهگذر که اظهارات فقهی منفی درموردمولوی تلاطمی نه چندان مطلوب درفضای حقیقی ومجازی ایجادنمود،برآن شدم نگاه متفاوتی ازبرخی ازچهره های شاخص حوزه وسپس نگاه فقهی به آن عالیجناب را تقدیم تان نمایم.

نکته اول؛

خودم و شما و دیگر اندیشمندان حوزه و دانشگاه رادعوت می کنم عبارتی از حضرت امام را ملاحظه کنیم که چگونه ایشان معتقداست فهم کلمات امثال مولوی محتاج شناخت مبانی واصطلاحات خاص است واین شناخت برای خیلی هاحتی حکیم سبزواری هم میسر نبوده چراکه برای فهم “مولوی” نیازبه”قریحه عرفانی”هستیم.

ایشان در جلد دوم تقریر شرح منظومه که حاوی مباحث سطح عالی فلسفه است گوید: «کثیرى ازناس شعر مثنوى راجبر میدانند وحال آنکه [وی] مخالف باجبر است، وعلت آن این است که آقایان معناى جبر را نمیدانند.وچنانکه مرحوم حاجى [ سبزواری]نیزدرشرح خودبرمثنوى نتوانسته درشرح وتفسیر، مرام مولوى را برساند؛ زیراحکیمى قول عارفى را بیان نموده بدون اینکه حظ وافر از قریحه عرفانى داشته باشد..براى [فهم و]شرح قول عارف رومى، مردى صوفى که یک نحوه کشف ذوقى داشته باشدلازم است..»

نکته دوم؛

اضافه برفرمایش امام،اظهارنظر علامه طباطبائی و دو شاگرد نمونه اش یعنی آیت الله مطهری وآیت الله جوادی آملی هم شنیدنی است؛ سخن مهم علامه طباطبائی در کتاب الرسائل چنین است: مولانا؛ عارف رازدان و خدابینی است که غواص اقیانوس معانی و معارف و قدوه اصحاب معرفت است.

و سخن زیبای آیت الله مطهری درکتاب آشنایی باقرآن جلد دوم این است: مولوی حرفی غیرازقرآن ندارد هرچه میگویدتفسیرهای قرآن است منتهاازدید عرفانی.

استاد بزرگوار مادر فلسفه و تفسیر؛ جناب آیت الله جوادی آملی هم در درس می فرمودند: آنچه جناب جلال الدین رومی درگفته هایش گفته بنابرعرفان ومبتنی برمرحله برتری ازتعقل دینی است.

درباب مولوی ومثنوی او ،عارفان؛ازشیخ بهایی ومجلسی اول وفیض کاشانی تامرحوم قاضی حرفها دارندکه مجال طرح آن نیست،به عنوان نمونه؛ازمرحوم عارف بالله آقای قاضی منقول است که گفته بود:
“من میمرم ومیروم ولی شماازمثنوی دست برندارید”.

نکته سوم؛

مباحث آن جناب درمثنوی براساس قریحه عرفانی واصطلاح خاص اعتقادی است،آیااصلااستفتاء فقهی دراین حوزه نظری-عرفانی،جادارد؟

شایدبرخی قائل به توسعه امکان اظهارنظر فقیه درهمه جوانب دین ازاحکام واعتقادات واخلاقیات وتجربیات وهنریات و..باشند.

امادرسوی دیگر،نظر ژرف دیگری هم هست؛ آیت الله شهید بهشتی می فرماید؛
《من تعجّب میکنم ازمراجعی که دراین زمینه‌هاقلم روی کاغذ میآورند،چه‌طور متوجه این خطای بزرگ خودشان نیستند.یک مرجع چه حقّی دارددرزمینهٔ مسائل اعتقادی جواب استفتا بنویسد؟ تقلید در مسائل فرعی عملی درست است…اما تقلیددرمسائل عقیدتی ضدّ اسلام است.آن آقایی که یک‌پارچه تقواست بالای چشم ما، ولی چه کسی به شما گفته به او مراجعه کنید و از او مسئلهٔ اعتقادی بپرسید؟》

نکته چهارم؛

شایدگفته شود؛ورود به بحث حرمت استفاده از “کتب ضاله” ازشئون فقیه است.

بله در”مکاسب محرمه” این بحث مطرح است اما بایددونکته موردملاحظه باشد؛

اولا ؛این حکم یعنی حرمت استفاده از کتب ضاله ، مورد تسالم همه فقیهان نیست و مانندآیت الله خوئی به کلی آن رامردود دانسته.

وثانیا ؛کتب ضاله بایدعندالکل،یعنی نزدهمه اندیشمندان دینی “ضاله” باشد، اگر کتابی دارای اصطلاح خاص است و اهل فن ازمتشرعه،آن رانه تنها “ضال” نمیدانندبلکه”هدایت” میدانند، قهراازموضوعِ حکم کتب ضاله به کلی بیرون میرود.

نکته پنجم؛

شبهات درباره امثال مولوی ازدیرزمان بوده وعلماء هم پاسخ داده اند وچیزی تازه ای نیست وحتی فتوا برخی فقهاء در این موضوع هم تازگی ندارد و حد اکثر چون یک موضوع اختلافی است مقلدین محترم به نظرمرجع شان وفادار خواهند بود ودرمواردی مانند نشر کتاب،فیلم ودیگرخاستگاه های هنری،نظام براساس قانون که مشروعیتش را ازرای مردم وامضاء ولی فقیه دارد،برنامه ریزی میکند.

نکته ششم؛

“فقه”همواره طلایه دارحفظ میراث وفرهنگ جامعه دینی بوده، قطعادراین راستا به قواعدخودپای بنداست.

نکته هفتم؛

ازخودفقیهان آموختیم؛برمفتیان فتوا ضروری است دربیان حکم حساب بازخوردِ فتوای خویش کنند.
روانیست درفضای حقیقی ویاامروزه درفضای وسیع مجازی؛زمینه سازانکار یابی حرمتی به ساحت”فقه”شوداین همان است که ائمه(ع)عالمان دینی راازآن بنام “اضاعه”حذرداشته اند!

نکته آخر؛

جامعه دینی مادارای تنوع افکار وسلیقه های مختلف است،”نهادمرجعیت” با در دست داشتن قواعدفقهی مانند”حفظ نظام جامعه اسلامی” ویا “منع اختلال درروابط اجتماعی” ویا “پیشگیری ازمنازعات وآسیب به وحدت”اجازه تفرقه بین آحاد جامعه وایجاددعوا وکشمکش های فرقه ای ومذهبی رابه کسی نخواهند داد.

  • برچسب ها
  • استاد هادی سروش
  • بزرگداشت مولوی
  • فتوا
  • فقه
  • مولوی

اخبار مرتبط

به مناسبت ولادت امام حسن عسکری(ع)؛ استاد هادی سروش تببین کرد:...

استاد هادی سروش تبیین کرد: تاثیر «حقوق خانواده در عرفان» از...

استاد هادی سروش: «نادانان و تندروها» از عرصه تصمیم گیری های...

استاد هادی سروش: «فساد اقتصادی» و «تضییع بیت المال» بنی امیه...

بدون نظر

پاسخ دیدگاه

نام من، ایمیل، و وب سایت را در این مرورگر برای دفعه بعد که نظر میدهم ذخیره کنم.

  • العربی
  • افغانستان
  • لبنان
  • العراق
  • آذربایجان
  • اردو
  • Pakistan
  • India
  • Turkish
  • English
  • French
  • Russian
  • Spanish
  • ورزشی
  • قم
  • زندگی
  • رسانه
  • آینده
  • اقتصادی
  • نشان

© Shafaqna News | Copyrightابزارک تصویر

تسلیت هادی سروش بمناسبت درگذشت همسرآیت الله سیستانی

بسمه تعالی شأنه

الصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ .. أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا.

شخصیت ارزنده و کم نظیر روحانیت ؛ سید جلیل جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای شهرستانی [داماد و نماینده تام الاختیار آیت الله العظمی سیستانی]

مطلع شدیم ؛ همسر گرانقدر مرجعیت نام آشنای شیعه ؛ حضرت آیت الله العظمی آقای سیستانی (دام ظله العالی) به سوی رحمت الهی مآوای گرفت .

این مصیبت را به آن مقام والامرتبه مرجعیت شیعه ، تسلیت میگوییم .

تردیدی نیست آن مومنه ماجده به جهت مجاهداتش در فراهم آوردن زمینه علم و تحقیق و نیز مدیریت موفق برای مرجع عالیمقام در جهان تشیع ، مانند ؛ ایجاد آرامش ووحدت در عراق ، و جهاد با داعش تکفیری ، و محکومیت و مبارزه بی امان با رژیم صهیونی و دیگر مجاهدات آن مرجع بزرگوار، طبق بیان نبوی (ص) در تمام زحمات و آوردهای علمی و مرجعیتی معظم له شریک و سهمین است . ان شاء الله

حشر روح با فضیلت این مادر بزرگوار را با حضرت زهرای اطهر (س) ، از ایزد منّان خواستاریم‌.

هادی سروش

🌍 | کانال سروش معرفت
@soroushmarefat

تاثیر «حقوق خانواده در عرفان» از دیدگاه علامه آیت الله حسن زاده آملی ،  از استاد هادی سروش

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

تاثیر «حقوق خانواده در عرفان» از دیدگاه علامه آیت الله حسن زاده آملی ، از استاد هادی سروش

انتشار :‌ چهارشنبه ۰۲ / ۰۷ /۱۴۰۴ | ساعت ۲۲:۲۳

شفقنا- استاد هادی سروش گفت: استفاده ما از مکتب عرفانی استادمان (آیت الله حسن زاده آملی) این است که عرفان بر پایه و اساس رعایت همه حقوقی که به عُهده انسان است استوار می باشد و اگر ذره ای حقوق افراد رعایت نشود، مدعی عرفان؛ فقط مدعی است و بس!

به گزارش شفقنا، حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش از شاگردان درس های عمومی و خصوصی حضرت علامه آیت الله حسن زاده آملی در چهارمین سالگرد رحلت حضرت آیت الله حسن زاده آملی در سخنرانی کوتاهی از کنار مرجع نورانی و مرقد منور آن عارف اهلبیتی گفت: خصوصیت مهم حضرت استاد حسن زاده آملی این بود در اوج عرفان، غفلت و تساهل در مورد حقوق خانواده نداشت و عرفان بدون رعایت حقوق خانواده را منطبق با توحید صمدی و سلوک ربانی تعریف نمیکرد.‌

وی بیان کرد: اینکه از کنار مرقد استاد صحبت می کنیم توفیقی است برای کسب نورانیت و اُنس با روحیات آن استاد عزیز و این حداقلی است از تکریم‌ نسبت به حقوق آن استاد بزرگوار است. استاد سروش گفت : امیدوارم‌ همانطوری که در زمان حیات حضرت استاد در حدود پنج سال از محضرشان در علوم ربانی استفاده کردیم ، بتوانیم بعد از ارتحال شان از آثارشان و تحقیقات شان و نیز برکات مرقدشان بشورت مستمر بهرمند باشیم.

وی گفت: بارها در طول سالیان قبل از مقامات عرفانی و کمالات علمی حضرت علامه، گفتار و یا نوشتار تقدیم نموده ام و در این فرصت مناسب می بینم در رابطه خانواده و حقوق خانواده از نگاه حضرت استاد صحبت کنم.

سروش اظهار داشت: حضرت استاد در درس جمله ای معروفی داشتند که در مقام نصحیت می فرمودند و بارها تکرار می کردند که شما وقتی وارد خانه می شوید پدر باشید و نه پلنگ! فرزندان و همسر شما منتظر دیدن پدر هستند و نه پلنگ! یعنی باید از وجود شما خانواده احساس محبت و عاطفه و رحمت بکنند.

وی در ادامه گفت: حضرت علامه روزی در درس به خاطره مهمی توجه شاگردان را جلب نمودند و فرمودند که در یک ایامی خیلی علاقه مند بودم که مرحوم عارف قاضی از آن عالَم به حالِ من توجهی بفرمایند و دعایی کنند و باعث ایجاد توفیقات ربانی برای من شود. برای این خواسته، روزی آیت الله سید محمد حسن الهی طباطبایی که از شاگردان مرحوم قاضی بود و ضمنا اخوی علامه طباطبایی بود درخواست خود را مطرح کردم که آقا اگر خدمت حضرت آقای قاضی رسیدید، سفارش حسن زاده را بفرمایید. حضرت علامه می فرمودند؛ من باور داشتم در مسیر سیر و سلوک و گشایش باب معرفت الله حتما دعای مرحوم قاضی راهگشاست.‌ این درخواست ما گذشت تا اینکه تابستان شد و از قم به لاریجان آمدم و یک روز ظهر می خواستم استراحت کنم که بچه ها بازی و سر وصدا داشتند و نتوانستم بخوابم و ناراحت شدم و بچه ها و مادرشان را مورد گله و ناراحتی قرار دادم! دقائقی نگذشت که از کرده خود پشیمان شدم و خلاصه نتوانستم بمانم و عازم قم شدم چون از خودم بخاطر تندی به خانواده دلگیر بودم و طاقتم تمام شده بود! بالاخره آمدم قم و خدمت علامه طباطبایی رسیدم و بلافاصله علامه طباطبایی فرمودند: اخوی یعنی مرحوم آیت الله محمدحسن طباطبایی تبریز هستند از آنجا نامه داده اند که به آقای حسن زاده آملی سلام برسانید و به ایشان این پیغام را برسانید و بگویید سفارش ایشان را به مرحوم آقای قاضی نمودم و آقای قاضی فرمودند؛ آقای آملی چطور بنای سیر و سلوک و معرفت و مقام قرب دارد، ولی رعایت حقوق خانواده را نمی کند و با زن و بچه به خوبی و شایسته صحبت نمی کند! حضرت استاد علامه حسن زاده در درس فرمودند: تا این خبر را که در خانه ما اتفاق افتاد و کسی خبر نداشت را شنیدم این رو ما شنیدیم تا بناگوش من سرخ شد! بعد فرمودند؛ ببینید یک عالم، یا یک عارف چگونه اشراف پیدا کند و روح او می تواند اینقدر توسعه و شرح صدر داشته باشد؟!

استاد سروش در ادامه گفت: ما اگر نتوانیم در خانه و در زندگی با خانواده شرایط مثبتی داشته باشیم، قطعا در معنویت آسیب می بینیم و نمی تونیم مدعی معنویت و معرفت باشیم. عرفان بر پایه و اساس رعایت همه حقوقی که به عُهده انسان است استوار می باشد و اگر ذره ای حقوق افراد رعایت نشود، مدعی عرفان؛ مدعی است و بس.

وی افزود: عرفان آمده تا به روح انسان ارتقاء نوری دهد، و آدم نورانی همه جا و با همه کس نور است و در تاریکی در او وجود ندارد. امکان ندارد کسی مدعی مقامات اخلاقی و عرفانی باشد ولی در خانه و برای همسر و فرزندان تاریک باشد! بداخلاقی تاریکی است، کینه تاریکی است، بی صبری تاریکی است، پرخاشگری تاریکی است و هرکدام از این نشان روح تاریک و مکدر و بی معرفت است! عزیزان اگر کسی خوب باشد یعنی نور باشد روشن باشد؛ همه جا روشن و روشنی بخش است، چه برای مادر، چه برای پدر، چه برای همسر و چه برای فرزندان، خلاصه برای تمام جامعه نور است و در تمام روابط اصل عاطفه و رحمت را رعایت می کند.

استاد فلسفه حوزه گفت: هیچ فرصتی در درس استاد علامه حسن زاده (رضوان الله علیه) دست نمی داد مگر اینکه توصیه به “ادب” داشتند و از ادب با خانواده تا ادب با جامعه و بالاتر؛ «ادب در محضرخدا» که بدین معنا انسان خود را در همه جا در حضور و محضر خدا ببینید و نسبت به گفتار و رفتار خود بشدت مراقبت داشته باشد.

استاد سروش در پایان عنوان کرد: قرآن در یک جمله کوتاه تمام سخن درباره خانواده را ارائه فرموده و آن این آیه است؛ «عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ» (نساء ۱۹) که توصيه قرآن كريم برای داشتن زندگی متعالی در معاشرت با خانواده بشکل معروف، نيكو و شايسته است.

دیگر مطالب استاد هادی سروش درباره شخصیت و سیره علامه حسن زاده آملی را در لینک های زیر بخوانید:

https://fa.shafaqna.com/news/1250471/

https://fa.shafaqna.com/news/1250471/

https://fa.shafaqna.com/news/1231929/

https://fa.shafaqna.com/news/1667069/

  • برچسب ها
  • استاد هادی سروش
  • حقوق خانواده
  • سالگرد علامه حسن زاده آملی
  • عرفان
  • علامه حسن زاده آملی

اخبار مرتبط

استاد هادی سروش: «نادانان و تندروها» از عرصه تصمیم گیری های...

استاد هادی سروش: «فساد اقتصادی» و «تضییع بیت المال» بنی امیه...

استاد هادی سروش: «شرح صدر» یعنی از عناوین و قیود خارج...

استاد هادی سروش: زیارت خود را محدود به حوائج دنیوی نکنیم/چهره...

علل توجه به ۷ صفر و امام حسن مجتبی (ع)/ محافل...

ضرورت بازگشت به «اخلاقِ سجادی» بعد از جنگ ۱۲ روزه: نوشتاری...

بدون نظر

پاسخ دیدگاه

نام من، ایمیل، و وب سایت را در این مرورگر برای دفعه بعد که نظر میدهم ذخیره کنم.

  • العربی
  • افغانستان
  • لبنان
  • العراق
  • آذربایجان
  • اردو
  • Pakistan
  • India
  • Turkish
  • English
  • French
  • Russian
  • Spanish
  • ورزشی
  • قم
  • زندگی
  • رسانه
  • آینده
  • اقتصادی
  • نشان

© Shafaqna News | Copyright 2023

 
  BLOGFA.COM