قال الله تعالی: هو الذی یصلی علیکم وملائکته لیخرجکم من الظلمات الی النور
 

ملاصدرا میگوید؛ نفاق با لباس فقه و شریعت به صحنه سیاست می آید !  هادی سروش

يکشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۲۲:۴۱

بهانه اول خرداد ؛ روز بزرگداشت حکیم ملاصدرا

ملاصدرا میگوید؛ نفاق با لباس فقه و شریعت به صحنه سیاست می آید !

هادی سروش

ملاصدرا میگوید؛ نفاق با لباس فقه و شریعت به صحنه سیاست می آید !

در اندیشه سیاسی صدرالمتالهین شیرازی معروف به ملاصدرا ، سیاستمدارانِ منافق با لباس فقه و شریعت وارد میدان سیاست میشوند و اخلاق را نابود می کنند!

وی در کتاب "رساله سه اصل" به این مهم تصریح نموده و با اشاره به کسانی که شریعت و احکام الله را سلیقه ای مطرح میکنند تا قدرت و ریاست شان را داوم بخشند، سخت می تازد ومیگوید: "اهل نفاق خود را در لباس فقه و صلاح نمایان میکنند."

مقصد و مقصود ملاصدرا روشن است در اینکه اهل نفاق برای نهادینه کردن قدرت و ثروت از یک سوی ؛ از "اصطلاحات فقهی" بهره میگیرند تا امیال خود را به فروع فقهی و قوانین حقوقی تحمیل کنند ! واز سوی دیگر درحوزه رفتار سیاسی ؛ خود را "اهل صلاح" معرفی میکنند! جدا جایی نمیتوان نفاق را با همه معنا و مفهوم اش به این کاملی پیدا کرد!

ملاصدرا شاگرد مکتب ائمه اطهار (ع) است که آنان سیاست و ریاستی که فاقد اخلاق باشد را مانندِ "بودن دو گرگ درنده درميان گله گوسفندی است که چوپان ندارد" ، معرفی فرموده اند.( ر.ک:اصول کافی،ج۲ص۲۹۷)

در واقع امام رضا (ع) در حدیث بالا از چنین سیاست ورزی شومی به دو گرگ در یک گله نام برد ، تا اشارت به معنائی دقیق داشته باشد وآن این که وقتی دو گرگ به گله حمله میکند ، راه فرار گوسفندان از خطر را میبندند و در نتیجه چیزی را سالم نمیگذارند !

این چنین است که ملاصدرا ؛ اهلبیت (ع) را چهره هائی مبارز در مصاف با ریا و نفاق معرفی میکند و مینویسد ؛

"اهل بیت عصمت وطهارت(ع) ؛ گرچه مورد مکر ارباب رزق و ریا قرارگرفتند ، اماچون مفتونِ اهل ریا و حیله و متشبّهان به اهل علم و تقوا نشدند، ذره ای از قدر و منزلت شان کم نگشت ودر دنیا وآخرت مُعزز و مکرّم بودند و دشمنان دین را دردین ودنیا رسوا کردند."
نقطه مقابل این تفکر انسانی و اسلامی ، تفکر ماکیاول است که میگوید: "شهریاری که بخواهد شهریاری را از کف ندهد می باید شیوه های ناپرهیزگاری را بیاموزد و هر جا که نیاز باشد به کار بندد.. اخلاق در این عرصه چیزی جزء شیادی نیست." (ماکیاولی،۱۱۷)
بله ، از کسی که تابع محض جان لاک است که صریحا سیاست را بیگانه از اخلاق میداند چنین عبارت دردآوری بعید نیست !
اینجاست باید سخن گاندی را تداعی کرد که گفت : "سیاست بدون شرافت نابودی است".
در سیاست بدون اخلاق ، شرافت میرود و بجای او ، همه چیز های دیگری مینشیند ، مانند ؛ دیکتاتوری ، استبداد ، دروغ ، تخریب ، حق کشی ، نفاق ، چاپلوسی ، خشونت ، قضاوت ناحق ، قانون های فردگرا ، و .. خلاصه ؛ سیاست بدون اخلاق ، جهنمی مملو از آتش های نابود کننده انسانیت ، رشد ، تعالی و پیشرفت و هر چیزی که نمادی از خوبی باشد ، خواهد بود .

کد مطلب: 196067 کپی متن خبر

Share

برچسب ها: حکیم ملاصدرا هادی سروش

با امام خمینی چه کردیم؟!

در این خانه فاطمه است...

عوامل هدایت در جامعه باید مورد محبوبیت باشند

سخن بی ادبانه از تریبون‌ها، جامعه را به بی ادبی سوق می‌دهد

نفوذِ فرصت طلبانِ بظاهر انقلابی و خطرفروپاشی جامعه

اداره حکومت با افزایش سطح آگاهی، اجرای عدالت و اخلاق است و نه توقعِ معجزه

اگر امروز آقای هاشمی بود دقیقا کجا می ایستاد؟

دقت های عقلانی و اخلاقی در اجراء حدود شرعی

خطر استبداد در استخفاف حق و تحقیر مردم

مسیر انقلاب به مطهری کجاست؟

ملاصدرا میگوید؛ نفاق با لباس فقه و شریعت به صحنه سیاست می آید !  ✍ هادی سروش

📆 بهانه اول خرداد ؛ روز بزرگداشت حکیم ملاصدرا

🔰 ملاصدرا میگوید؛ نفاق با لباس فقه و شریعت به صحنه سیاست می آید !

✍ هادی سروش

✅ در اندیشه سیاسی صدرالمتالهین شیرازی معروف به ملاصدرا ، سیاستمدارانِ منافق با لباس فقه و شریعت وارد میدان سیاست میشوند و اخلاق را نابود می کنند!
وی در کتاب "رساله سه اصل" به این مهم تصریح نموده و با اشاره به کسانی که شریعت و احکام الله را سلیقه ای مطرح میکنند تا قدرت و ریاست شان را داوم بخشند، سخت می تازد ومیگوید: "اهل نفاق خود را در لباس فقه و صلاح نمایان میکنند."

🔴 مقصد و مقصود ملاصدرا روشن است در اینکه اهل نفاق برای نهادینه کردن قدرت و ثروت از یک سوی ؛ از "اصطلاحات فقهی" بهره میگیرند تا امیال خود را به فروع فقهی و قوانین حقوقی تحمیل کنند ! واز سوی دیگر درحوزه رفتار سیاسی ؛ خود را "اهل صلاح" معرفی میکنند! جدا جایی نمیتوان نفاق را با همه معنا و مفهوم اش به این کاملی پیدا کرد!

🔴 ملاصدرا شاگرد مکتب ائمه اطهار (ع) است که آنان سیاست و ریاستی که فاقد اخلاق باشد را مانندِ "بودن دو گرگ درنده درميان گله گوسفندی است که چوپان ندارد" ، معرفی فرموده اند.( ر.ک:اصول کافی،ج۲ص۲۹۷)

🔺در واقع امام رضا (ع) در حدیث بالا از چنین سیاست ورزی شومی به دو گرگ در یک گله نام برد ، تا اشارت به معنائی دقیق داشته باشد وآن این که وقتی دو گرگ به گله حمله میکند ، راه فرار گوسفندان از خطر را میبندند و در نتیجه چیزی را سالم نمیگذارند !

🔴 این چنین است که ملاصدرا ؛ اهلبیت (ع) را چهره هائی مبارز در مصاف با ریا و نفاق معرفی میکند و مینویسد ؛
"اهل بیت عصمت وطهارت(ع) ؛ گرچه مورد مکر ارباب رزق و ریا قرارگرفتند ، اماچون مفتونِ اهل ریا و حیله و متشبّهان به اهل علم و تقوا نشدند، ذره ای از قدر و منزلت شان کم نگشت ودر دنیا وآخرت مُعزز و مکرّم بودند و دشمنان دین را دردین ودنیا رسوا کردند."


🔴نقطه مقابل این تفکر انسانی و اسلامی ، تفکر ماکیاول است که میگوید: "شهریاری که بخواهد شهریاری را از کف ندهد می باید شیوه های ناپرهیزگاری را بیاموزد و هر جا که نیاز باشد به کار بندد.. اخلاق در این عرصه چیزی جزء شیادی نیست." (ماکیاولی،۱۱۷)
بله ، از کسی که تابع محض جان لاک است که صریحا سیاست را بیگانه از اخلاق میداند چنین عبارت دردآوری بعید نیست !

🔺اینجاست باید سخن گاندی را تداعی کرد که گفت : "سیاست بدون شرافت نابودی است".

🔴در سیاست بدون اخلاق ، شرافت میرود و بجای او ، همه چیز های دیگری مینشیند ، مانند ؛ دیکتاتوری ، استبداد ، دروغ ، تخریب ، حق کشی ، نفاق ، چاپلوسی ، خشونت ، قضاوت ناحق ، قانون های فردگرا ، و .. خلاصه ؛ سیاست بدون اخلاق ، جهنمی مملو از آتش های نابود کننده انسانیت ، رشد ، تعالی و پیشرفت و هر چیزی که نمادی از خوبی باشد ، خواهد بود .

-----

دیگر مقالاتم درباره ملاصدرا 👇👇
✅مصحف فاطمه (س)‌در اندیشه ملاصدرا و امام خمینی ؛
https://t.me/soroushmarefat/2919

✅رهبران موفق جامعه از زبان ملاصدرا؛
https://t.me/soroushmarefat/1754

✅آیا زنان مورد اهانت ملاصدرا هستند؟
https://t.me/soroushmarefat/1232

✅دل پر درد جناب ملاصدرا ؛
https://t.me/soroushmarefat/1230

✅ملاصدرا و عالمان خصومت ورز و قدرت طلب ؛
https://t.me/soroushmarefat/1064

✅از ملاصدرا چه میدانید؟
https://t.me/soroushmarefat/1063

✅رابطه فقه و اخلاق با سیاست ؛
https://t.me/soroushmarefat/2219

🆔https://t.me/soroushmarefat

هادی سروش، استاد فقه و فلسفه حوزه علمیه قم :  شرایط دشوار فقه اسلام برای اجرای حدود الهی

🔰هادی سروش، استاد فقه و فلسفه حوزه علمیه قم تصریح کرد:

✅️ شرایط دشوارِ فقه اسلام برای اجرای حدود الهی


⬅️موضوعات مطرح شده 🔻
چرایی قرار دادنِ حدود
محدود بودن حدود سنگین
چرائی قصاص
عهده دار واقعی اجرای حدود
اجرای حدود در عصر غیبت
سخت بودن حصول اطمینان برای قاضی
تقدس شخصیت پیامبر
شرائط اجرای حکم اعدام برای اهانت کننده به پیامبر

✂️چکیده مصاحبه 🔻

🔴اسلام مانند سایر ادیان ابراهیمی برای سایر افرادی که مرتکب هنجارشکنی شده و حقوق سایر افراد را تضییع می‌کنند، جریمه‌هایی در نظر گرفته است که آثار مختلفی دارند. هم می‌تواند برای افراد هنجارشکن موثر باشد و هم اینکه می‌تواند مشی دور شدن سایر افراد از جرائم اجتماعی و جرائمی که در دین مشخص شده است را به دنبال داشته باشد.
در کل تعداد جرائمی که مجازات آنها اعدام است بسیار انگشت‌شمار بوده و جرائم مشخصی را شامل می‌شود.

🔴وقتی فرد دست به قتل می‌زند، باعث ایجاد آسیب مهم اجتماعی و خانوادگی به خانواده مقتول می‌شود. یعنی هم جان فرد را گرفته است و هم آثار بدی را بر زندگی خانواده او و حتی جامعه تحمیل کرده است. قانون‌گذار چه در فقه و چه در حقوق نمی‌تواند این موضوع را نادیده بگیرد و افکار عمومی چنین اجازه‌ای را نمی‌دهد

🔴اکثر فقها نیز به این دیدگاه گرایش دارند، مبنی بر این است که اجرای حد کار هر کسی نیست. نه فقط اعدام، بلکه حتی زدن یک سیلی یا شلاق هم شامل همین نگاه است. اجرای حد در دست امام معصوم است که در علم و عدالت در اوج است. همچنین فردی که نائب امام معصوم باشد. براساس روایات غالب فقها معتقدند اجرای حد ابتدائاً بر عهده امام معصوم است و در صورتی‌که امام نباشد یا به دلیل دوری مسیر این ماموریت را برعهده نائب خود بگذارد.

🔴بزرگانی مانند مرحوم آیت‌الله سیداحمد خوانساری از مجتهدین بزرگ تهران در دهه 50 خورشیدی به صورت صریح در کتاب خود تصریح می‌کند که در عصر غیبت به دلیل عدم حضور امام و اینکه نائب خاص ایشان نیز مشخص نشده است کسی حق اجرای حدود را ندارد. آیت‌الله صانعی از مراجع معاصر نیز به همین نظریه گرایش داشت که اجرای حدود به دست امام(ع) است اما در زمان غیبت افراد هنجارشکن را می‌توان تنبیه کرد که در فقه از تنبیه به تعزیر نام ‌می‌برند.

🔴شرایط برای اجرای حدود و اطمینان قاضی از وجود این شرایط بسیار سخت است. از سوی دیگر آنچه در روایات دینی درباره اجرای حد اعم از اعدام یا قطع عضو سابقه دارد و مورد توجه اندیشمندان دینی است آن است که اجرای حد گرچه دستور الهی و وظیفه امام و نائبان اوست، اما باید شرایط آن زمان و جامعه مورد بررسی قرار گیرد.

🔴شخصیت پیامبر به دین ما گره خورده است و آسیب به این شخصیت در واقع آسیب به دین است. به بیان دیگر شخصیت پیامبر و شخص پیامبر و دین ما هر سه یکی هستند. از این رو خود دین برای افرادی که مرزهای اخلاقی و حقوقی را می‌شکنند و دین و پیامبر را مورد حمله مغایر با اخلاق یا بی‌ادبانه قرار می‌دهند حدودی را قرار داده است که برای همه ادیان و جوامع این مسئله پذیرفته شده است.

🔴کسی که به پیامبر ص در حالت آگاهی و اختیار و بلوغ اهانت کند "ساب النبی" است و خون او احترامی ندارد.
پس با اهانت به پیامبر حتما باید برخورد صورت گیرد زیرا جزیی از مقدسات ماست اما اجرای اشد مجازات باید از نظر فقهی،‌ حقوقی و اخلاقی کاملا قابل دفاع باشد.

-------------

↩️متن کامل مصاحبه 🔻


روزنامه هم میهن ؛

اهمیت جایگاه و شأن پیامبر برای دین اسلام و مسلمانان از یک‌سو و اهمیت جان انسان در دین هم در آیات و روایات و سیره پیامبر و ائمه بسیار مطرح است. از سویی دیگر اجرای حدود الهی و نحوه آن از اهمیت بسیاری برخوردار است و در این بین یکی از این موارد که در جامعه ما به دلیل کمی تعداد ارتکاب و مرتکبین و موضوعیت قابل برخورد با آن کمتر به آن پرداخته شده، اما به دلیل آرای حکمی در این زمینه طی هفته‌های اخیر سوال‌برانگیز بوده است، اتهام سب‌النبی(اهانت به پیامبر) است. در این زمینه درباره اجرای حدود الهی و پیگیری فقهی این موضوع به سراغ هادی سروش، استاد فقه و فلسفه حوزه علمیه قم و پژوهشگر حوزه دین رفتیم. متن این گفت‌وگو در ادامه می‌آید.

🔸‌ در آغاز معنی حدود الهی و مجازات حد را تعریف بفرمایید و آیا اجرای این حدود با مجازات‌هایی که در قانون آورده شده، مطابقت دارند؟

🔺در همه جوامع و در همه اعصار افرادی وجود دارند که می‌توانند ایجاد چالش و ناهنجاری کنند و شرایط زندگی آرام و مناسب برای سایر شهروندان را دچار اختلال کرده یا حتی تعطیل کنند. در این زمینه اسلام مانند سایر ادیان ابراهیمی برای سایر افرادی که مرتکب هنجارشکنی شده و حقوق سایر افراد را تضییع می‌کنند، جریمه‌هایی در نظر گرفته است که آثار مختلفی دارند. هم می‌تواند برای افراد هنجارشکن موثر باشد و هم اینکه می‌تواند مشی دور شدن سایر افراد از جرائم اجتماعی و جرائمی که در دین مشخص شده است را به دنبال داشته باشد. این مسئله حکمت جعل حدود است که در دین ما برای یک‌سری از معاصی که مهم هستند، تعیین شده است، اما برای همه معاصی چنین مجازات‌هایی در نظر نگرفته‌اند.
در اینجا روایتی را نقل می‌کنم: فردی مجرم را خدمت امیرالمومنین آوردند که ایشان دستور دادند، طبق ضوابط موجود در فقه به وی تازیانه بزنند. تازیانه را به غلام خود قنبر دادند که او حد را اجرا کند. آن شخص با شرایطی بد و درد بسیار نزد حضرت علی آمد. حضرت فرمودند که تعداد تازیانه‌هایی که قنبر زده، بیش از تعداد مشخص‌شده نبوده است اما با شدتی بیشتر از حد تعیین‌شده زده است. به همین دلیل امیرالمومنین تازیانه را به دست فرد مجرم دادند و به او اجازه دادند که قصاص را درباره قنبر اجرا کند. این معنی حدود در شرع است.
از سوی دیگر توجه کنید که قوانین جزایی و کیفری همواره متکی بر برخی از معانی دینی بوده‌اند. حتی پیش از انقلاب نیز چنین بوده است. اما بعد از انقلاب اینگونه جرم‌های دارای حدود جرم‌انگاری شد و برای جرائمی مانند اعمال منافی عفت،‌ شرب خمر یا قتل و سایر جرائمی که در فقه برایش حد در نظر گرفته شده است،‌ در قانون نیز براساس فقه برایشان حد در نظر گرفته شد.

🔸‌ در فقه برای کدام جرائم حدودی در نظر گرفته شده است که باعث احکامی مانند حکم اعدام می‌شود؟

🔺درباره جرمی مانند قتل این سوال به قاتل باز می‌گردد که به چه حقی جان یک انسان را گرفته‌ای؟ طبیعتا این سوال نمی‌تواند پاسخی منطقی را به‌دنبال داشته باشد و ما دست از اعدام و قصاص قاتلی که مرتکب قتل عمد شده است برداریم. وقتی فرد دست به قتل می‌زند، باعث ایجاد آسیب مهم اجتماعی و خانوادگی به خانواده مقتول می‌شود. یعنی هم جان فرد را گرفته است و هم آثار بدی را بر زندگی خانواده او و حتی جامعه تحمیل کرده است. قانون‌گذار چه در فقه و چه در حقوق نمی‌تواند این موضوع را نادیده بگیرد و افکار عمومی چنین اجازه‌ای را نمی‌دهد. زیرا قاتلی که قرار است حدود درباره‌اش اجرا و قصاص شود، همین کار را با مقتول کرده است. آن‌هم به‌شیوه‌ای که حق مقتول نبوده است. در واقع حق قاتل اعدام است، اما حق فردی که او کشته، مرگ نبوده است. این مسئله پایگاه اخلاقی نسبت به فرد و جامعه دارد و شهروندان را نسبت به آسیب‌هایی که افراد می‌توانند در هنجارشکنی و پایمال کردن حقوق مردم و از بین بردن جان دیگری اعمال کنند، برحذر داشته و هزینه سنگین چنین رفتارهایی را به آنها نشان می‌دهد.
طبیعتا اجرای حد می‌تواند بازدارنده باشد. این توضیحات مربوط به اصل احکامی مانند اعدام در اموری مانند قتل است. در کل تعداد جرائمی که مجازات آنها اعدام است بسیار انگشت‌شمار بوده و جرائم مشخصی را شامل می‌شود.

🔸‌ نگاه فقه به جرائمی که مجازات آنها اعدام است (البته به جز قتل عمد) چیست؟ این جرائم برای رسیدن به صدور حکم اعدام باید چه شرایطی داشته باشند. به‌ویژه آنکه درباره اجرای حدود در زمان غیبت معصوم میان فقها اختلاف‌نظرهایی وجود دارد.

🔺درباره اینکه آیا «اجرای حد» باید در همه زمان‌ها اجرا شود یا در این زمینه تفاوتی وجود دارد و شارع یعنی قانون‌گذار دینی که خداوند متعال است، شرایط زمان را در نظر گرفته است، در این خصوص دو دیدگاه در فقه وجود دارد. یک دیدگاه که مشهور است و اکثر فقها نیز به این دیدگاه گرایش دارند، مبنی بر این است که اجرای حد کار هر کسی نیست. نه فقط اعدام، بلکه حتی زدن یک سیلی یا شلاق هم شامل همین نگاه است. اجرای حد در دست امام معصوم است که در علم و عدالت در اوج است. همچنین فردی که نائب امام معصوم باشد. براساس روایات غالب فقها معتقدند اجرای حد ابتدائاً بر عهده امام معصوم است و در صورتی‌که امام نباشد یا به دلیل دوری مسیر این ماموریت را برعهده نائب خود بگذارد.

🔸در اینجا این سوال پیش می‌آید که در عصر غیبت که ما در آن قرار داریم، اجرای حدود برعهده امام زمان است، حالا به جز ایشان کسی می‌تواند اجرای حدود کند؟

🔺در اینجا دو دیدگاه وجود دارد؛ یک دیدگاه معتقد است نواب عام امام(نائبان) مجتهدین هستند و از طرف امام اجازه دارند که حدود را اجرا کنند. اما نظریه دومی وجود دارد که گرچه در اقلیت است اما قابل توجه است. صاحب جواهر از دو نفر از فقها یعنی ابن‌زهره و ابن‌ادریس که فقهایی سرشناس هستند نقل می‌کند که به این نظر گرایش دارند. البته در آثار این دو تن درباره اجرای حدود صراحتی وجود ندارد. اما به جز این دو تن، بزرگانی مانند مرحوم آیت‌الله سیداحمد خوانساری از مجتهدین بزرگ تهران در دهه 50 خورشیدی به صورت صریح در کتاب خود تصریح می‌کند که در عصر غیبت به دلیل عدم حضور امام و اینکه نائب خاص ایشان نیز مشخص نشده است کسی حق اجرای حدود را ندارد. آیت‌الله صانعی از مراجع معاصر نیز به همین نظریه گرایش داشت که اجرای حدود به دست امام(ع) است اما در زمان غیبت افراد هنجارشکن را می‌توان تنبیه کرد که در فقه از تنبیه به تعزیر نام ‌می‌برند.

🔸‌ آیا در حوزه مجازات اعدام یا قطع عضو لزوما باید از بعد اقتدارگرایانه دین عمل کرد یا اینکه می‌توان مجازات‌ها را تخفیف داد؟

🔺همانطور که گفتم شرایط برای اجرای حدود و اطمینان قاضی از وجود این شرایط بسیار سخت است. از سوی دیگر آنچه در روایات دینی درباره اجرای حد اعم از اعدام یا قطع عضو سابقه دارد و مورد توجه اندیشمندان دینی است آن است که اجرای حد گرچه دستور الهی و وظیفه امام و نائبان اوست، اما باید شرایط آن زمان و جامعه مورد بررسی قرار گیرد.
شیخ صدوق روایت کرده است که در زمان حکومت امیرالمومنین سربازی مرتکب تخلفی مهم شد، به امیرالمومنین خبردادند ایشان پرسیدند این فرد کجاست، پاسخ دادند که او خارج از مرزهای اسلامی است. حضرت علی فرمودند می‌توانیم خارج از مرز حد را بر او جاری کنیم اما برای اینکه این فرد با اجرای حدی که بر او اعمال می‌شود به سمت دشمن گرایش پیدا نکند این حد را بر او اجرا نمی‌کنم. این روایت نشان می‌دهد که در جایی که اجرای حد قطعی و قاضی هم امیرالمومنین است اما برای جامعه دینی،‌ افکار عمومی و حتی جامعه بشری نتیجه‌ای منفی ایجاد می‌کند براساس تشخیص قاضی اجرای حد نسبت به مجرمین می‌تواند با نگاهی دیگر انجام شود.

🔸‌ روش پیامبر(ص) درباره افرادی که با ایشان می‌جنگیدند یا به ایشان توهین می‌کردند، چگونه بوده است؟

🔺شخصیت پیامبر به دین ما گره خورده است و آسیب به این شخصیت در واقع آسیب به دین است. به بیان دیگر شخصیت پیامبر و شخص پیامبر و دین ما هر سه یکی هستند. از این رو خود دین برای افرادی که مرزهای اخلاقی و حقوقی را می‌شکنند و دین و پیامبر را مورد حمله مغایر با اخلاق یا بی‌ادبانه قرار می‌دهند حدودی را قرار داده است که برای همه ادیان و جوامع این مسئله پذیرفته شده است. هر دین و جامعه‌ای مقدساتی دارد و مردم در همه جهان با مقدسات خودشان پیوندهای اخلاقی و عاطفی دارند. به همین دلیل هم اهانت به شخصیت پیامبر یا سب‌النبی جرم‌انگاری شده و برای آن حد در نظر گرفته شده است. اما برای همین جرم هم براساس روایات شرایطی در نظر گرفته شده است. این شرایط باید محقق شده باشد.

🔸اجرای حدود‌ چه شرایطی دارد؟

🔺اما شرایط اجرای این حدود چیست؟ فردی که مرتکب این عمل شده است نباید در حالت غفلت بوده باشد یعنی اگر در این حالت حرف زشتی نسبت به پیامبر زده است، به‌عنوان سب‌النبی نمی‌توان بر آن حکم جاری کرد. یا اگر فردی در حالت غضب مرتکب چنین رفتاری شود، باز هم فقه عنوان کرده است که نمی‌توان حکم سب‌النبی را بر او جاری کرد. شاید بتوان چنین افرادی را تنبیه کرد اما حکم سب‌النبی را که اعدام است براساس فقه و مباحث حقوقی نمی‌توان اجرا کرد. درباره فرد غیربالغ هم به همین شکل است. درباره اجرای حد قطع عضو هم چنین است.

مثلا فردی سارق است و همه شرایط قطع عضو مانند بالارفتن از دیوار یا شکستن در را دارد، اما در سالی مرتکب دزدی شده است که قحطی بوده و مایحتاج روزانه مردم به آنها نمی‌رسیده است، فقه در اینجا تاکید می‌کند که دست چنین سارقی را نباید قطع کرد. زیرا در سال قحطی دزدی کرده است.
در سیره پیامبر هم داریم که بعد از فتح مکه ایشان تمام افرادی که در جنگ علیه ایشان شرکت کردند و ایشان را نپذیرفتند، بخشیدند. برخی از رسانه‌های بیگانه از دین آمار افرادی که پیامبر نبخشیدند را 30 یا 50 نفر اعلام کرده‌اند درحالی‌که چنین نیست. شیخ صدوق می‌گوید پیامبر تنها 3 نفر را نبخشیدند. افراد متعددی را مجرم اعلام کردند اما برخی از آنها عذرخواهی کردند و برخی واسطه فرستادند و پیامبر براساس خلق عظیم‌شان آنها را بخشیدند اما کسانی را که به دین و به انسان‌ها واقعا آسیب‌ زده بودند را نبخشیدند. بنابراین روش پیامبر براساس قرآن خلق عظیم است. لذا با اهانت به پیامبر حتما باید برخورد صورت گیرد زیرا جزیی از مقدسات ماست اما اجرای اشد مجازات باید از نظر فقهی،‌ حقوقی و اخلاقی کاملا قابل دفاع باشد.

هم مهین ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲

https://hammihanonline.ir/news/politic/tkhfyf-mjazat-mhtml-ya-ghyrmmkn

استاد هادی سروش: دین را با «تنگ نظری و سخت گیری» به جامعه عرضه نکنیم / «برای تقویت شعائر با اعصاب..

انتشار : 29 اردیبهشت ,1402 | ساعت : ۱۱:۰۷ | کد خبر : 1577014 | پرینت

استاد هادی سروش: دین را با «تنگ نظری و سخت گیری» به جامعه عرضه نکنیم / «برای تقویت شعائر با اعصاب مردم بازی نکنید»

شفقنا- استاد هادی سروش معتقد است: «عده ای دین را با تنگ نظری و سخت گیری به جامعه عرضه می کنند و وقتی جامعه از آن سرباز می زند؛ افراد را به زور و جبر به احکام دین وادار می کنند تا به توهم خود باعث هدایت و تقویت دین شوند و از این رهگذرست که به انگیزه ترویج شعائر با تفریحات مردم مقابله می کنند و با اعصاب و روان مردم بازی می کنند!»

به گزارش شفقنا، حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در ادامه سلسله مباحث شرح اصول کافی با موضوع «خطاهای دینداران» در هیئت انصارالمهدی گفت: عده ای دین را با تنگ نظری و سخت گیری به جامعه عرضه می کنند و وقتی جامعه از آن سرباز می زند؛ افراد را به زور و جبر به احکام دین وادار می کنند تا به توهم خود باعث هدایت و تقویت دین شوند و از این رهگذرست که به انگیزه ترویج شعائر با تفریحات مردم مقابله می کنند و با اعصاب و روان مردم بازی می کنند!

آقای سروش بیان کرد: این نگاه منفی که نگاه سخت گیرانه به دین است، توسط امام باقر(ع) ریشه یابی شده و مرحوم کلینی در اصول کافی آن روایت معتبر را نقل نموده که جناب اسماعیل جعفی از امام باقر (ع) درخواست نمود؛ در رابطه با دین ذهن مرا روشن فرمایید تا گرفتار جهالت نباشم؟ امام فرمود: «خوارج با تنگ نظریِ دینی زندگی و حیات را بر خود تنگ و تیره کردند. «ان الخوارج ضیقوا علی انفسهم بجهالتهم» امروز هم خوارج مسلکان با دید تنگی عالم و آدم را نظاره کرده و به سبب جهالت خویش، کار را بر خود و جامعه تنگ و تیره می کنند!

وی گفت: در مقابل این نگاه تنگ و تیره، نگاه بزرگوارانه به دین است، همان نگاهی که خدا از دین خود در آیه ۷۸ سوره حج قرآن معرفی نمود و اعلام داشت در سراسر دین چیزی به نام حرج و سختی طاقت فرسا و بن بست وجود ندارد؛ «وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ»

چه زیبا پیامبر رحمت (ص) وقتی خواست معاذ را به یمین به عنوان مُبلّغ دینی اعزام کند، فرمود: محور در رفتار و گفتارت روی بشارت باشد و نه روی نفرت پراگنی؛ «بشر و لاتنفر …» و بعد فرمود: «این دین؛ دین بزرگواری و راحتی است؛ الشریعه السمحه السهله.» مرحوم علامه فیض کاشانی در کتاب «الوافی» می گوید؛ حرام های الهی مانند شرب خمر یکجا به عنوان قانون الهی ارائه نشده بلکه در مرور زمان و با توجه فرا جامعه و مردم بوده است.

استاد حوزه با ذکر خاطره ای از مرحوم سیدشرف الدین به شکل صحیح دینداری و ترویج دین اشاره کرد و گفت: سیّد شرف الدّین صاحب کتاب «المراجعات» از عالمان بی مثال شیعه و از شاگردان مرحوم آخوند خراسانی است و ترویج تشیع در لبنان مدیون اوست، یکی از بنیانگذاران روشی نو در دعوت به دین بوده است. روش محوری و تاثیرگذار او حکایت از درک والای او از اسلام دارد. خود ️جناب سید شرف الدین مى گوید: یک مسیحیِ لبنانی که دارای ثروت بود نزدم آمد و گفت: مى خواهم مسلمان شوم، وظیفه ام چیست؟ گفتم: دو رکعت نماز صبح بخوان و سه رکعت نماز مغرب. گفت: مسلمانان هفده رکعت نماز می خوانند! گفتم: تفاوت می کند، مسلمانى آنها یک مقدار قوى شده است، پیامبر اسلام براى تازه مسلمانان؛ دو رکعـت نماز صبح و سه رکعت نماز مغرب را دستور می دادند، اکنون کـه شما مسلمان شده اید، همین اعمال را انجـام بدهید کـافى است. کم کم این شخص تازه مسلمان، قوى شد، و به مساجد مى رفت و مانند سایر مسلمانان، نمازهاى پنجگانه را به جا مى آورد. تا این که ماه رمضان فرا رسید، ایشان نزد من آمد و گفت: آیا من هم باید روزه بگیرم؟ گفتم: خیر، روزه مربوط به کهنه مسلمان هاست، مسلمانان صدر اسلام، پس از مدّت طولانى که از بعثت پیامبر گذشت، به روزه گرفتن مأمور شدند. گفت: می خواهم روزه بگیرم. گفتم: هر اندازه که آمادگى دارى روزه بگیر.
همین روش باعث گردید کـه در سال دوّم، تمـام مـاه رمضان را روزه گرفت. او اکنون از مسلمانان نیرومـند لبنان است، نمـاز شبش ترک نمى شود، و مهمترین بودجه ها و کمبود هاى مالى جنوب لبنان را تأمین مى کند.

وی ادامه داد: نه تنها مدارای دینی ضروری است و نباید ابلاغ احکام دینی با فشار و به تنگنا آوردن مردم باشد بلکه باید رفاقت و انس و احترام در سراسر جامعه دیده شود. مکرر دین توصیه به مدارای دینی و رفاقت اجتماعی دارد؛ امام صادق (ع) فرمود: «ان الله رفیق و یحب الرفق» بدون تردید دین عزیز اسلام از هر گونه دخالت در زندگی و یا چیزی که آرامش و لذت های مشروع و راحتی مردم را بهم زند بیگانه است. آیا در روز شهادت یکی از ائمه (ع) تعطیل کردن مراکز تفریحی مردم درست است؟ آیا در این مورد یک روایت داریم که چنین توصیه داشته باشد؟ خود من در روز بعد از سالروزشهادت امام صادق (ع) سفر به کاشان داشتم و از نزدیک ناراحتی مردم درابطه با تعطیل بودن مهمترین مرکز گردشگری شهر در روز قبل را دیدم!

آقای سروش گفت: ما که خوارج دیروز و داعش و طالبان امروز را به شدت مذمت می کنیم، پس باید مراقب باشیم افرادی رسوبات فکری آنان را دارند و با حقوق مردم در تماس هستند باعث تنفر و فرار جامعه از دین نشوند. امیدواریم؛ تبلیغ و نیز تصمیم گیری در مورد آن دسته از مسائل دینی که با زندگی مردم گِره خورده بر مدار تفکر سیدشرف الدین ها باید باشد و نه بر اساس تفکر خوارجی.

انتهای پیام

fa.shafaqna.com

شفقنا در شبکه های اجتماعی: توییتر | اینستاگرام | تلگرام

لینک کوتاه خبر : https://fa.shafaqna.com/?p=1577014

خبر مرتبطخبرهای بیشتر از این خبرنگار

«فقه امام صادق(ع)، فقه امروز» فقیه باید به واقعیت های موجود توجه داشته باشد/ امروز درباره حقوق ملت حتی در حدود

حجت‌الاسلام هادی سروش: آقایان منبری پیشکسوت خود را الگو قرار دهند

هادی سروش: امام علی (ع) درعین حضور در مقامات عرفان لحظه ای از مشکلات مردم و جامعه غافل نمی شد

استاد هادی سروش: «صنفی به نام عالم دینی، پدیده ای مربوط به اسلام نیست»

هادی سروش: جامعه ای که در آن قدرت اظهارنظر از عالمان گرفته شود به روزگار سختی دچار خواهد شد

استاد سروش: اعتراف انسان ها در عالم «ذر» قابل اثبات نیست و اقرار به ربوبیت خدا در ساحت دیگر است

تقویتِ عید نوروز با رعایت چهار اصل؛ نوشتاری از هادی سروش

استاد هادی سروش: اداره حکومت با افزایش سطح آگاهی،اجرای عدالت و اخلاق است و نه توقعِ معجزه

استاد سروش مطرح کرد: «نقشِ کاسبان و چاپلوسان قدرت در تخریب اعتقادات درباره حضرت مهدی»

استاد هادی سروش: کسی می تواند مدعی داشتن فقه امام صادق(ع) باشد که به شبهات روز پاسخ دهد.

شفقنا در گفت وگو با استاد حوزه نسبت «فقه امام صادق(ع) با فقه امروز» :

استاد هادی سروش: کسی می تواند مدعی داشتن فقه امام صادق(ع) باشد که به شبهات روز پاسخ دهد.

حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش اظهار داشت: بعد از گلایه از فقیهانِ اهل سنت که نگاهی به فقه امام صادق (ع) ندارند، گلایه ای از خودی ها هم هست که امروز در برخی مسائل یا سخت گیری های شدیدی می شود مانند قصه رویت هلال و یا در «فقه سیاسی» تصمیماتی اتخاذ می شود و گرچه با فقه توجیه می شود ولی دلنشین نبوده و پاسخگویِ نیازها و شبهات نیست و برای فرار از پاسخ؛ تمسک به ادعاهایی چون حقِ اِعمال ولایت و یا ادعای اتصال حاکمان به عالَم غیب و مانند آن می شود و نتیجه ای جز «فقه گریزی» نخواهد داشت!

فقه اهل بیت(ع)؛ فقه امام صادق

فقه شیعه به عنوان فقه امام صادق (ع) نام گرفته چرا که در میان امامان شیعه امام صادق (ع) بیانگر فقه اهلبیت (ع) است و نه امامان قبل از امام صادق اجازه تبیین فقه شیعه را داشتند و نه بعد از آن حضرت فرصت تبیین فقه شیعه بمانند زمان امام ششم پدید آمد!

فقه امام صادق(ع) و فقه جواهری

فقه امام صادق، با فقه مجتهدان که گاهی از آن به «فقه جواهری» تعبیر می شود یک تمایز دارد و آن این است که فقهِ فقیهان استنباط از کلمات امام صادق (ع) است که طبیعتا هر مجتهدی به فراخور فقه الحدیث خویش، نتیجه گیری می کند و البته ناگفته نماند که این «مسیر اجتهاد» توسط خود امام صادق(ع) تنطیم شده که فرمود: «ما اصول را القاء می کنیم و شما فروعات را از آن استخراج کنید»، پس استنباط که بهروری علمی از آن اصول است به عُهده فقیهان نهاده شده است.

امام صادق (ع) ریشه فقاهتِ همه فقیهان

فقه شیعه با همه تفاوت های فکری مانند اخباری و یا اجتهادی؛ تمام هست و نیستش از امام صادق (ع) است.

و بلکه فقه چهار مذهب اهل سنت -حنفی ، مالکی، شافعی، حنبلی- بی ارتباط با فقه امام صادق (ع) نیست چون جملگی آن چهار فقیه سنی از شاگردان مکتب فقهیِ امام صادق (ع) هستند.

ارتباط علمی و فقهیِ ائمهِ فقهِ اهل سنت با حضرت صادق (ع)

ابوحنیفه رهبر فقه حنفی است و مالک بن انس که رییس فقیهان هفت گانه مدینه است؛ هر دو مستقیم شاگرد امام صادق (ع) بوده اند، و فقیه دیگر اهل سنت جناب شافعی است که شاگرد مالک بن انس است، و فقیه چهارم اهل سنت احمد بن حنبل است که در دروه های بعدی آمده -زمان امام هادی(ع)- و از شاگردان آن سه فقیه اهل سنت بهره برده است. در نتیجه ائمه فقهی اهل سنت وام دار فقهی و علمی امام صادق (ع) هستند.

این گلایه مهمِ سید مرتضی در کتاب الانتصار از فقیهان سنی است که می گوید: شما به همان میزان که برای شافعی و ابوحنیفه شأن و منزلت قائل هستید برای امام صادق نیز شأن و منزلت قائل باشید و اگر هم حضرت را در مرتبه آنان نمی دانید لا اقل در حد کسانی مانند احمد حنبل و طبری و… برای امام شأنیت قائل شوید و متذکر اقوال فقهی حضرت نیز بشوید!

خوب است بدانید؛ ابوحنیفه شخصیتی عقلگرا است که بعد از قرآن و سنت و اجماع؛ عقل را به «قیاس» یعنی همان «تمثیل» در منطق نازل کرده و بر اساس قیاس و مقایسه خواسته به احکام برسد.

این رویه ابوحنیفه درست بر خلاف فقه مالک ابن انس است و وی شدیدا با رویه ابوحنیفه مخالفت ومبارزه کرده است.

و احمد بن حنبل هم نه تنها روی خوشی با «قیاس حنفی» ندارد بلکه دارای یک فقه خشک و جامد است و اصلا برای عقل جایگاهی قائل نیست و در آخر هم جان خود را بدین خاطر از دست داد.

سنی های ایران و عراق و اطراف؛ غالبا شافعی هستند، همانطوریکه سنی های آفریقا هم تابع شافعی هستند چرا که شافعی در مصر زندگی می کرده و تاثیرگذار بوده و سنی های وهابی مانند سنی های اهل حجاز و بخشی از پاکستان از احمدبن حنبل پیروی میکنند و مذهب حنبلی دارند.

مشخصات فقه امام صادق(ع)

۱ ) فقهِ امام صادق؛ فقهِ پاسخگو

با بررسی روایات فقهیه میبینیم که فقه امام صادق فقه پاسخگوست. این پاسخگویی در دو مقطع دیده می شود؛

از یک سوی به تمام سوالات شرعی و به تعبیر فنِ فقه ؛ استفتائات پاسخ می دهد. مثلا امام صادق در برابر سوال کننده که از یک فرع فقهی مانند طهارت، نماز، حج، خمس و.. مسئله را نمیداند و پرسش میکند که تکلیف من چیست؟

مثلا؛ محمد بن مسلم صدها سوال در مورد حج از امام صادق (ع) پرسیده ، و یا جابر جعفی صدها حدیث، و نیز زراره و دیگر شاگردان حضرت امام صادق که در کتاب های روائی و فقهی جمع است.

بر همین اساس؛ امروز رسالت و وظیفه فقه است که در تمام زمینه های توسعه دانش بشری و توسعه امکانات و فن آوری هایی که از زیر زمین مانند نفت و عمق اقیانوس ها تا افق غیر دید بالای سرمان، مانند ماهواره و .. پاسخگو باشد.

از سوی دیگر بخشی از پرسش ها و پاسخگو بودنِ امام صادق در برابر شبهات وارده به فقه است مانند بسیاری از سوالاتی که ابوحنیفه از حضرت می کند.

کسی می تواند مدعی داشتن فقه امام صادق (ع) باشد که بعد از ارائه پاسخ به استفتائات شرعی و بیان حلال و حرام‌، بتواند درباره انبوهی از شبهات که به فقه و فتواهایِ فقیهان در موضوعاتِ حقوقی و جزائی و یا مالی و اقتصادی و یا عقود و قراردادها و .. میشود، پاسخگو باشد.

در اینجاست که ممکن است در فقیهان ضعف استدلال در پاسخگویی ببینیم ، اما در فقه امام صادق (ع) ضعفی نیست و حدیث و تاریخ ؛ شهادت میدهد که امام صادق در برابر تمام اما و اگرهای فقهی پاسخگو بوده.

امروز گاهی به نام فقه سخت گیری های عجیبی می شود و یا در برخی مسائل «فقه سیاسی» تصمیماتی اتخاذ میشود و گرچه با فقه توجیه میشود ولی دلنشین نبوده و پاسخگویِ نیازها و شبهات نیست چون با ادعاهایی مانند حقِ اِعمال ولایت و یا ادعای اتصال حاکمان به عالَم غیب و مانند آن در واقع از زیر پاسخ در رفتن است و نتیجه ای جز «فقه گریزی» نخواهد داشت !

۲) فقه امام صادق؛ فقهِ سهله سمحه

فقه امام صادق؛ فقه منضبط و آسان و پرگذشت است. چون بر مدار این سخن پیامبر خدا (ص) است که فرمود: «من مبعوث شدم به یک دین منضبط و آسان و در برخی موارد هم قابل گذشت. / بُعِثتُ بالحنیفیّه السهله السمحه»

اگر فقه که تعیین کننده حلال و حرام و یا مباح بودن رفتار انسان است؛ سهله سمحه یعنی آسان و با گذشت و جبران کننده نباشد، با این زندگی توسعه یافته ی امروزِ بشر چگونه میخواهد فتوائی ارائه کند که دست و پای علاقمندانش را نبندد؟ مثلا درباره فعالیت های اجتماعی زنان و یا معاملات نوظهور دیجیتالی و بانکی و و … چه خواهد کرد؟

فتوای به احتیاط و یا احتیاط پشت احتیاط، با «فقه سهله سمحه» که فقه امام صادق است هماهنگ نیست!

شاهد ما سخن صاحب جواهر است که در اواخر عمر شریفش به شاگردانش که منتظر بودند ایشان درمورد مرجعیت اعلام نظر نماید، فرمود: یک نکته خطاب به مردم دارم و آن اینکه به شیخ انصاری مراجعه کنید. من اعلم از او سراغ ندارم. و یک نکته خطاب به جناب شیخ مرتضی انصاری دارم و آن این است که «یا شیخ؛ قَلِّل احتیاطَک» یعنی؛ احتیاطاتت را کم کن. یعنی جناب شیخ انصاری در فقه، به حدیث «بُعِثتُ بالحنیفیّه السهله السمحه» توجه وافر داشته باش.

۳) فقهِ امام صادق؛ فقهِ حقوق گرا

در فقه امام صادق (ع) همه انسانها دارای حق و حقوقی هستند که بدیهی ترین حق آدمی ؛ حق انتخاب و حق تسلط بر سرنوشت خویشتن است که فرمود: «ان الناس مسلطون علی اموالهم». بلکه پایین تر از انسان، یعنی حیوانات در فقه امام صادق (ع) صاحب حق هستند؛ که فرمود: مالک یک حیوان حق ندارد به کسی که حیوان را به او می سپارد، بگوید به آن آب و غذا نده.

و فرمود: جای نگهداری گوسفند را پاکیزه نگهدارید و آب بینی آن را پاک کنید.

و یا وقتی دید در میان شتران یکی از شتران بر اثر بار سنگینی که بر او گذاشتند کج شده، غلام خود را صدا زد و او خواست در مورد حیوانات عدالت را پاس دارد.

این دسته روایات بسیار زیاد است ولی آنچه مهم تر است؛ حق مجرم است که در اجرای حدشرعی نباید تازیانه شدید باشد و بعد اجرای حد ، همه حقوق یک انسان غیر مجرم بر او بار می شود.

امروز با الهام از آن فقه نورانی امام صادق باید حقوق شهروندی مورد رعایت دقیق حاکمان باشد و هر مرتد و بی دینی بر اساس فقه امام صادق بتواند حقوق خود را استیفاء کند.

امروز اگر امام صادق (ع) بود و می خواست فقه تدریس کند؛ حتما از حقوق کارتن خواب ها و قبرخواب ها و یا حقوق کودکان مانند کودکان طلاق، کودکان کار که در دزه دزه انفال مانند نفت و گاز و معادن سهیم هستند، درس فقه می فرمود.

این دو نمونه از «فقه امام صادق» خواندنی است؛

در روایت صحیحه ای وارد است؛ شخصی به محضر امام صادق (ع) عرضه داشت؛ من از یک کافر طلبی دارم و وقتی برای وصول طلبم به او مراجعه میکنم او جلوی چشم من، خوک و شراب می فروشد و همان پول آن را به من می دهد. آیا می توانم آن پول را بگیرم؟ امام صادق (ع) فرمودند: «شما مطالبه ای داری و حقی بر اوست که پول تو را بدهد و می دهد / إِنَّمَا لَکَ عَلَیْهِ دَرَاهِمُ فَقَضَاکَ دَرَاهِمَکَ»

نمونه دیگر؛ شخصی به نام خلاد گوید من کوفه بودم و از کسی طلبی داشتم که در شهری بنام نیل بود. اسبی را کرایه کردم و از شهر کوفه به آن شهر رفتم تا طلبم را بگیرم، اما وقتی رسیدم گفتند بدهکارت از این شهر رفته به شهری دیگر، و من هم به آن اسب به شهری دیگر رفتم که باز گفتند از این شهر به شهر بغداد رفته است. من هم با آن اسب به بغداد رفتم و طلبم را گرفتم و برگشتم و وقتی خواستم کرایه اسب را به صاحبش پرداخت کنم او گفت که اسب را دیر آورده ای و باید کرایه بیشتری به من بدهی. من هم نپذیرفتم. برای رفع این اختلاف با هم نزد ابوحنیفه رفتیم و ابوحنیفه فتوا داد؛ چون اسب را سالم آورده ای دیگر صاحب اسب طلبی از شما مازاد بر کرایه تعیین شده ندارد. اما صاحب اسب ناراحت شد و گفت این چه فتوایی است؟ باید برویم پیش امام صادق (ع) و وقتی خدمت حضرت رسیدیم و امام از این طرز فتوا دادن ابوحنیفه مطلع شد فرمودند: این جور فتواهاست باعث می شود باران نبارد و برکت زمین از مردم گرفته شود. بعد امام فرمودند: کرایه کننده اسب هم کرایه تعیین شده را باید بپردازد و هم این که به خاطر مقداری که تخلف کرده و شهرهای دیگر رفته ضامن هست و باید کرایه آن را هم پرداخت کند.

۴ ) فقه امام صادق؛ فقهِ اخلاق

موارد رعایت اخلاق در فقه امام صادق ان قدر است که خود یک کتاب مفصل می شود.

چند نمونه می تواند ما را به آن حقیقت نزدیک کند؛

ابان بن تغلب می گوید: به همراه امام صادق(ع) در حال طواف بودم که مردی از شیعیان نزد من آمد و درخواست کرد با او به دنبال کاری بروم، ولی من دوست نداشتم که امام(ع) را رها کنم و به سوی او بروم. امام صادق(ع) دید و فرمود: ای ابان! این شخص با تو کار دارد؟ گفتم: بله. از شیعیان است. امام فرمود: برو. عرض کردم: در طواف واجب ؟ امام فرمود: بله. ابان می گوید: رفتم و نزد امام برگشتم و از ایشان در موردحقّ مؤمن سؤال کردم؟ حضرت فرمود: وارد این مطلب نشو. عرض کردم: جانم به قربانت! میخواهم بدانم، و اصرار کردم. امام فرمود : نصف از مال خودت را با او تقسیم کن. حضرت نگاه به چهره من کرد که چگونه متغیر شدم، و فرمود: .. ای ابان! اگر نصف مالت را با برادرت تقسیم کنی، هنوز ایثار نکرده ای. ایثار، وقتی است که از نصف دیگر مال خودت را به او بدهی.

نمونه دیگر در فقه امام صادق (ع)؛ در مورد نماز جماعت است که در عین سفارشات متعدد درمورد قالب نماز مانند نماز در مسجد و نماز با لباس تمییز و در مورد باطن نماز مانند حضور قلب و .. اما دستور به کوتاهی نماز و رعایت حال «اضعف مامومین» داده و بر آن تاکید فرموده است که بر اساس فقه اخلاقی است.

و یا در بحث جواز غیبت اهل سنت در عین تغایر فکری و اعتقادی با آنان اما اجازه غیبت و تهمت نسبت به آنان را روا نمی داند.

و مورد دیگر؛ درفقه امام صادق مطرح هست این است که اگر کسی دروغی بگوید یا ظلم کند، مستحب است وضوی خود را تجدید کند.

و یا در باب جهاد؛ اجازه قطع درختان و کشتن اسیران و استفاده از سم داده نمی شود.
و یا وقتی از حضرت درباره فروش سلاح نظامی پرسش می کند؛ امام می فرماید؛ برای آنان کلاه جنگی درست کن و بفروش. یعنی امام میخواهد بفرماید سلاح دفاعی درست کن و بفروش و نه سلاح کشتار مانند شمشیر و نیزه، برای همین است که نامی از اینها نمی برد.

اینها نمونه ای از صدها نمونه ظهور اخلاق در فقه امام صادق (ع) است باید نگاه مجدد شود.

آیا همه فقه یعنی استنباطات فقیهان اخلاقی است؟ آیا نباید برای سیطره اخلاق بر سرتاسر فقه، یکبار کل فقه و استنباطات فقیهان را تعالی بخشید؟

استاد مطهری می‌گوید:
جهان برای انسان مثل رفیق است. این جهان دارای اخلاقی است و همانطوریکه رفیق واخلاق خاص او رارعایت می‌کنیم، باید اخلاق این جهان هم رعایت کنیم. یک اتصال مرموزی بین انسان‌ها وجود دارد. جامعه‌ی یک پیکر است و هر پیکر نسبت به عضو خود حساس است.

۵ ) فقه امام صادق، فقه معنویت آفرین

فقه امام صادق؛ فقه معنویت زا و فقه معنویت آفرین است. سوال اینجاست آیا با احتیاط پشت احتیاط، دقت های عقلی، عدم اطمینان مثلا در مسئله عام البلوایی چون رویت هلال و … به معنویتی که شریعت دنبال اوست ضربه میزند و یا نه معنویت را افزایش می دهد؟

سخن پایانی؛
استواری فقه امام صادق بر اساس اندیشه فقهی امام راحل

یکی از راه های بهرمندی فقیهان از این فقه با همه ی خوبیهایش در گرو آنچیزی است که فقیه سترگ امام خمینی به آن باور داشت، می باشد و تئوری راهگشای امام خمینی بر سه سرفصل مهم استوار است؛
اول؛ توجه به زمان و مکان است که مربوط به داخل کشور است.
دوم؛ شناخت جهان است.
و سوم؛ شناخت سیاست‌های حاکم بر جهان است.
یک فقیه باید اینها را خوب بداند و در استنباط و اجتهاد خود از این سه محور غافل نشود.

در نتیجه فقه امام صادق (ع) در سراسر گیتی حرف اول در عبادات و معاملات و حقوق را خواهد زد و به باور استاد مطهری این استواری و این انعطاف که در فقه امام صادق (ع) نهادینه شده، قابل ستایش و جذب جهانیان خواهد شد، عبارت استاد مطهری چنین است؛ «دخالت عقل یکی از اسباب پیروزی‌های فقه اسلامی در ادوار گذشته است. در بسیاری از مجامع بین‌المللی که روی فقه اسلامی مطالعه کرده‌اند انعطاف فقه اسلامی را خیلی ستایش کرده‌اند.»

به امید فروغ هر چه بیشتر فقه امام صادق(ع) در سراسر گیتی و جهان بشریت

https://fa.shafaqna.com/?p=1574163

هادی سروش: امام صادق درس ادب داده و جامعه از شاگردان مکتب امام صادق توقع ادب درمواجهه با مردم و..

کدخبر: 1594454

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

هادی سروش: امام صادق درس ادب داده و جامعه از شاگردان مکتب امام صادق توقع ادب درمواجهه با مردم و دگراندیشان را دارد/ سخن بی ادبانه از تریبون‌ها، جامعه را به بی ادبی سوق می‌دهد/امام خمینی به‌خوبی این خطر را شناسایی کرد و در موارد متعدد به روحانیت گوشزد نمود

حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش گفت: این مهم‌، یعنی سخن مودبانه گفتن در مورد عالمان دینی و روحانیون که مدعی شاگردی مکتب امام صادق هستند اهمیتش دوچندان است و واقعا علما مسئولیت ویژه ای در ادب گفتاری دارند و ما این آموزه بلند را از امام باقر ع داریم که فرمود : " از نظر و دیدگاه ما اهلبیت فقاهت و فقیه در کسی دیده میشود دارای لحن مناسب باشد ؛ یَا أَبَا عُبَیْدَهًْ إِنَّا لَا نَعُدُّ الرَّجُلَ فَقِیهاً حَتَّی یَعْرِفَ لَحْنَ الْقَوْلِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ"

هادی سروش: امام صادق درس ادب داده و جامعه از شاگردان مکتب امام صادق توقع ادب درمواجهه با مردم و دگراندیشان را دارد/ سخن بی ادبانه از تریبون‌ها، جامعه را به بی ادبی سوق می‌دهد/امام خمینی به‌خوبی این خطر را شناسایی کرد و در موارد متعدد به روحانیت گوشزد نمود

به گزارش جماران؛ هادی سروش در مراسم سوگواری در سالروز شهادت امام صادق (ع) تصریح کرد ؛ امام صادق (ع) در مواجهه با دوست و دشمن با ادبیات فاخر برخورد مینمود و جامعه از شاگردان واقعز مکتب امام صادق توقع ادب درمواجهه با مردم را دارد و کوچکترین بی ادبی را برنمیتابد.

وی گفت: سخن مودبانه و ادبیات اخلاق مدار چیز کوچکی نیست بلکه مورد تاکید قرآن در آیات مختلفی است.

قرآن در سوره طه به موسی کلیم و هارون دستور به ادب در برابر دشمنی مانند فرعون میدهد و میفرماید : "فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَیِّنًا" .

و نیز در آیه ۳۰ سوره محمد تعبیر "لحن القول" دارد که ناظر به نحوه گفتار و ادبیات سخن و شکل ظاهری گفتگو است و مورد اهمیت اعلام شده است.

سروش گفت: این مهم‌، یعنی سخن مودبانه گفتن در مورد عالمان دینی و روحانیون که مدعی شاگردی مکتب امام صادق هستند اهمیتش دوچندان است و واقعا علما مسئولیت ویژه ای در ادب گفتاری دارند و ما این آموزه بلند را از امام باقر ع داریم که فرمود : " از نظر و دیدگاه ما اهلبیت فقاهت و فقیه در کسی دیده میشود دارای لحن مناسب باشد ؛ یَا أَبَا عُبَیْدَهًْ إِنَّا لَا نَعُدُّ الرَّجُلَ فَقِیهاً حَتَّی یَعْرِفَ لَحْنَ الْقَوْلِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِی لَحْنِ الْقَوْلِ"

طبق بیان نورانی پیامبر اکرم ؛ عالم بی ادب و بی پروا مستقیم به حساس ترین مرکز دینی آسیب میزند که پیامبر رحمت از آن به "قصم ظهری" یعنی ؛ شکستن کمر رسول الله نام برده است!

استاد سروش ادامه داد ؛ امام صادق (ع) روی گفتار و گفتگوی مودبانه بسیار تاکید دارد که نمونه های فراوان دارد که برخی آن چنین نقل شده؛

مرحوم کلینی نقل می کند از مصر یک انسان زندیق یعنی کسی که معنویات و قبول ندارد چون آوازه امام صادق را شنید تصمیم به ملاقات با ایشان گرفت و آمد مدینه که امام صادق رو ببینه وقتی رسید امام صادق در مکه حضور داشت و این فرد با همه طول مسافت به سمت مکه رفت و امام صادق را در در بیت الله الحرام شناسایی کرد. با امام صادق علیه السلام گفت و گو های اعتقادی داشت مطالب و شبهاتی را گفت و پاسخ شنید و جمله مهم می کرد در این روایت که حکایت از اوج ادب گفتاری امام صادق دارد این است که امام هر بار که میخواهد او را خطاب کند ، میفرماید : "یا اخا اهل المصر" ؛ یعنی ای برادر مصری ! و این برخورد مودبانه امام باعث تا بالاخره او مجاب شد و مسلمان شد و بدستور امام صادق توسط هشام با دین آشنا شد و از آن پس در منطقه شام و مصر به "معلم الایمان" از او نام می بردند.

نمونه دیگر؛ دهری معروف بنام " ابن ابی عوجا" است اینقدر تحت تاثیر محبت و ادب امام صادق (ع) قرار گرفت که در مورد امام صادق اعتراف کرد و گفت : «مَا هَذَا بِبَشَرٍ و ان کان فی الدنیا روحانی یَتَجَسَّدُ إِذَا شَاءَ ظَاهِراً ، وَ یَتَرَوَّحُ إِذَا شَاءَ باطنا» یعنی ؛ این شخصیت یک بشر عادی نیست ، او بخواهد ملکوتی می‌شود؛ بخواهد زمینی می‌شود.

وی گفت : یکی از اصحاب امام صادق در مسجد نبوی شاهد بود که "ابن‌ابی‌العوجا" به همراه اطرافیانش، کلمات کفر آمیز می‌گویند. او بسیار عصبانی شد و با زبانی تند به آنها پرخاش و اهانت کرد. "ابن ابی العوجا" در پاسخ گفت: ای مرد! اگر تو از اصحاب جعفر بن‌محمد(امام صادق) هستی، آگاه باش که روش او در برخورد با مخالفانش مثل تو نیست. او اهل مجادله و پرخاش نیست. او هیچگاه سخنانش را آلوده به فحش و جسارت نمی‌کند. ما با او مذاکره می‌کنیم و او با کمال صبر و بردباری، به حرف‌های ما گوش می‌کند؛ طوری که گمان می کنیم مجاب شده است، ولی بعد از شنیدن حرف‌های ما، یکی پس از دیگری پاسخ ما را می‌دهد. اگر از اصحاب او هستی، چون او سخن بگو!

این روش برخورد با دگراندیشان است و جامعه غیر از این را از جانب مدعیان شاگردی امام صادق نمی پذیرد.

صدرالمتالهین میگوید : گفتار بی ادبانه عالمان دو اثر منفی دارد ؛ اول اینکه مردم را دینداری سُست میکند و دوم آنکه به مجرمان اجازه ایجاد جرم و جنایت میدهد.

واقعا در علت شناسی افزایش جرم و جنایت نباید از این علت یعنی نهادینه شدن روش های گفتاری بی ادبانه از تریبون های رسمی و نیز کسانیکه در کسوت روحانیت و یا دانشگاه هستند، نباید غافل شد. بله ؛ سخن بی ادبانه از تریبون ها ، جامعه را به بی ادبی سوق میدهد!

هادی سروش گفت : امام خمینی بخوبی این خطر را شناسی کرد و در موارد متعدد به روحانیت گوشزد نموده چراکه این دسته از “عالمان بی‌پروا” چنان خطرناک‌اند که امام خمینی در بیانی دارند:

“آنانیکه اعتقاد به اسلام دارند به داد اسلام برسند… که عالم متهتک چندی نمیگذرد که از این اسلام و نهضت، مردم را روی گردان می‌کند!

و در بیانی دارند: “آنانیکه اعتقاد به اسلام دارند به داد اسلام برسند… که عالم متهتک چندی نمیگذرد که از این اسلام و نهضت، مردم را روی گردان می‌کند”

و نیز در بیان دیگری فرمودند: “ضرر عالم متهتک بر اسلام از هر کسی برتر است”.

حجت الاسلام سروش گفت: بسیار تاسف بار است در محیط های علمی و عبادی تریبونی به ناسزا و سخن بی ادبانه باز باشد ! این روش های مذموم نه تنها باعث تقویت جبهه حق نمیشود بلکه جامعه را به تباهیِ بی اخلاقی میکشاند.

اخبار مرتبط

دقت های عقلانی و اخلاقی در اجرا احکام دینی و حدود شرعی

مهدویت ، غیبت و بدعت!

در سوگ مرجعی دردآشنا، روشن بین و مطلع از اوضاع جهان و مدافع حقوق مردم

«کرامات» را به ابتذال نکشانیم!

دغدغه های پیامبر رحمت(ص) نسبت به پیروان دینی و حاکمان سیاسی

انتهای پیام

استاد سروش: با آنچه امام صادق(ع) در «توحید و اخلاق» تبیین کرد، فاصله بسیاری داریم!

انتشار : 25 اردیبهشت ,1402 | ساعت : ۲۱:۰۲ | کد خبر : 1575068 | پرینت

استاد سروش: با آنچه امام صادق(ع) در «توحید و اخلاق» تبیین کرد، فاصله بسیاری داریم!

شفقنا – حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش معتقد است: امام صادق (ع) فراز قله توحید و اخلاق را معرفی و تبیین کرد اما متاسفانه باید اعتراف کنیم که ما فاصله زیادی داریم!

به گزارش خبرنگار شفقنا، استاد هادی سروش در درس فقه به مناسبت شهادت امام صادق(ع)، بیان کرد: از ره آور فقهی امام صادق (ع) که ما هر روز در حوزه مهمان اتدیشه های گرانبهای حضرت هستیم و با مقایسه کوتاهی بین فقه حنفی و شافعی و حنبلی میتوان عظمت و ژرفای فقه امام صادق را دریافت. از آنجا که آشنای با فقه امام صادق (ع) هستیم اجازه دهید درباره دو ره آور معجزه گونه آنحضرت صحبت کنیم.

وی در رابطه معرفی و تبیین توحید از زبان امام ششم گفت؛ مهمترین ره آور فکر بشری در زمینه توحید؛ «برهان صدیقین» است که از ابن سینا شروع شده تا ملاصدرا و علامه طباطبائی و امام خمینی رسیده و جملگی مهمان حضرت صادق هستند.

در این زمینه توجه به یک روایت کافی است. در ذیل آیه ۹۰ سوره یوسف که آمده؛ «قالُوا أَ إِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ قالَ أَنَا یُوسُفُ» روایت مهمی از امام صادق داریم.

آقای سروش در ادامه این مطلب گفت: وقتی برادران یوسف پی به یوسف ببرند، گفتند: آیا تو همان یوسفى؟! و نگفتند: یوسف توئی ؟ یعنی آنان اول او را دیدند، اما نمی دانستند که یوسف است، پس اول سخن «أنت» گفتند و از «أنت» پی به یوسف بردند: ﴿أَ ءِنَّکَ لَأَنتَ یوسُفُ﴾؛ یعنی اوّل شخص یوسف را دیدند، بعد به اسم او که یوسف بود پی بردند. این معرفت را وجود مبارک امام صادق از تعبیر آیه که «أنت» را بر یوسف مقدم داشته بیان نمودند. درس معرفتی امام صادق این است که کسی اگر در بالای قله توحید باشد اوّل او را می شناسد، بعد اسماء و اوصاف او را می شناسد، همانطوریکه برادران یوسف چون یوسف را حاضر دیدند اوّل او را دیدند و بعد به اسم و وصف و شکل او پرداختند.

وی گفت: در باب خداشناسی ره آور سخن امام صادق (ع) این است؛ باید معرفت مان به این حد برسد که خدا چون شاهد است و بلکه بالاتر؛ چون «مشهود» است، اوّل خدا را ببینیم، بعد اسمای حُسنای او و صفات او را بنگریم.

این شگفت آورترین «توحیدقرآنی» است که از امام صادق (سلام الله علیه) داریم و بزرگانی چون صدرالمتالهین در نوآوری شان در «برهان صدیقین» وام دار این حدیث امام ششم هستند.

آقای سروش در بخش سوم سخن خود اشاره به مباحث اخلاقی که از برکات وجود مبارک حضرت صادق است پرداخت و گفت: کسانی که با کتب اخلاقی و عرفانی علماء اهل سنت مانند امام غزالی و ابن جوزی و ابوطالب مکی و ابوالقاسم قشیری و … در تماس هستند می دانند آنان در برابر عظمت اخلاقی امام ششم شیعیان و سخنان اخلاقی او چقدر خاضع هستند.

وی گفت: در زمینه آثار اخلاقی امام صادق یک دنیا حرف داریم و فرصت کوتاه! برای نمونه این روایت که مرحوم کلینی نقل نموده اعجاب آور است؛ ابان بن تغلب می گوید: به همراه امام صادق(ع) در حال طواف بودم که مردی از شیعیان نزد من آمد و درخواست کرد با او به دنبال کاری بروم، ولی من دوست نداشتم که امام(ع) را رها کنم و به سوی او بروم. در حال طواف، آن مرد بار دیگر به من اشاره کرد. امام صادق(ع) دید و فرمود: ای ابان! این شخص با تو کار دارد؟ گفتم: بله. امام(ع): او کیست؟ عرض کردم: یکی از یاران ماست. امام: شیعه است؟ گفتم: بله. امام: برو.

عرض کردم: پس طوافم را قطع کنم؟ حضرت: بله. گفتم: هر چند طواف واجب باشد؟ امام: بله.

ابان می گوید: به همراه آن مرد رفتم و سپس نزد امام برگشتم و از ایشان در مورد «حقّ مؤمن» سؤال کردم.حضرت: ای ابان! وارد این مطلب نشو.

نگاه به روایت چنین آموزه ای دارد که امام صادق ع آنچنان حق مومن را بالا و والا میداند که وارد شدن در این حریم را ساده نمی داند. آیا واقعا ما چنین بوده و هستیم؟! تازه این مربوط رعایت اخلاق در حوزه داخلی اهل ایمان است.

آقای سروش در رابطه رعایت اخلاق در رابطه با غیر مومنان به این روایت اشاره نمود که مرحوم کلینی نقل می کند؛ خادم امام صادق علیه السلام شخصی است بنام مصادف است، او می گوید؛ با امام صادق (علیه السلام) در راه مکه می رفتیم ناگاه دیدیم که مردی زیر در ختی افتاده است حضرت فرمودند: برویم ببینیم چه نیازی دارد شاید نیاز به آب دارد! امام علیه السلام از آن مرد سوال کردند؟ایا تشنه هستی گفت: بله بسیار تشنه ام. حضرت به من فرمود: او را سیر اب کن من از اسب پیاده شدم و او را سیر اب نمودم، آنگاه سوار بر مرکب شدم و از امام سوال کردم او نصرانی بود! آیا به او باید کمک کرد؟! امام فرمود: بله اگر مثل این حال باشد باید کمک نمود.

هذا نصرانی أفتصدق على نصرانی؟ فقال: نعم إذا کانوا فی مثل هذه الحال.

آقای سروش در پایان گفت: اینها نمونه ای از بلندای توحید و اخلاق است که در کلام و رفتار امام صادق (ع) متبلور است و قبل از هر شیعه ای که باید به آن آراسته باشد، طلاب و روحانیون و علماء هستند که موظف هستند خود را به چنین علم و اخلاقی آراسته کنند.

انتهای پیام

fa.shafaqna.com

شفقنا در شبکه های اجتماعی: توییتر | اینستاگرام | تلگرام

لینک کوتاه خبر : https://fa.shafaqna.com/?p=1575068

《دروغ》 ؛ آیا این رنج را پایانی هست ؟‌!/ نوشتاری از استاد هادی سروش

«لبیک یا حسین» یعنی رهایی از همه قدرت ها: نوشتاری از استاد هادی سروش – بخش هفتم

شرح «لبیک یا حسین» لبیک گویان چراغ هدایت در برابر ظلمت ها باشند/ بخش ششم: نوشتاری از استاد هادی سروش

از درسهای معارف استاد هادی سروش ؛  امام خمینی در مصاف با مخالفان  فلسفه اسلامی

از درسهای معارف استاد هادی سروش ؛

🔰امام خمینی در مصاف با مخالفان فلسفه اسلامی

با کوشش ؛ محمدصدرا سروش

⬅️چکیده :
فلسفه از مهمترین علوم اسلامی است که البته همواره مخالفانی به مقابله با آن پرداخته و تا جایی که آن را انحراف در دین دانسته و آن را محکوم می‌کنند . دیدگاه امام خمینی کاملا متفاوت بوده و ایشان فلسفه و عرفان را یکی از بهترین راه ها برای دفاع از دین میدانند .


⬅️واژگان کلیدی :
فلسفه اسلامی ،‌ حکمت ، معرفت ، امام خمینی ، ملاصدرا ، شهید مطهری ، حکمت متعالیه ، عقاید ، اصول ، علامه طباطبایی

بسمه تعالی


🔸️مقدمه:
تعریف فلسفه اسلامی : فلسفه اسلامی علمی که با روش‌های عقلی و برهانی به مسائل کلی هستی معرفت الهی و دین‌ می‌پردازد


✅️ ریشه فلسفه اسلامی در دیدگاه امام خمینی

حضرت امام سرچشمۀ فلسفۀ یونان باستان را همچون ملاصدرا وحی الهی میدانند . ایشان می فرمایند: صحف اعاظم فلاسفۀ عالم، با آنکه علومشان نیز از سرچشمۀ وحی الهی است،موجود است که شاید بالاتر و لطیف ترین آنها کتاب شریف اثولوجیا تصنیف گرانمایۀ فیلسوف عظیم الشأن و حکیم بزرگوار ... . به این ترتیب می توان گفت که وی تاریخی قدسی و وحیانی برای معرفت قائل است.


✅️اقسام علوم اسلامی

طبق روایتی در اصول کافی در باب العلم جناب پیامبر (ص) می‌فرمایند: {رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : إنّما العِلمُ ثَلاثَةٌ : آيَةٌ مُحكَمَهٌ أو فَريضَةٌ عادِلَةٌ، أو سُنَّةٌ قائمَةٌ وما خَلاهُنَّ فهُوَ فَضلٌ. }
علم سه تا است؛
آیه محکمه ، یعنی ؛ عقاید
فریضه عادله ، یعنی ؛ اخلاق
سنت قاعمه، یعنی ؛ فقه
غیر از این سه فضل و اضافه است .
توضیح این روایت طبق نظر امام خمینی چنین است که آیه محکمه عبارت است از علوم عقلیه و عقاید حقه و معارف الهیه.


✅️ نظریه معرفت و نظریه تعطیل در باب معرفة الله و خداشناسی

در باب معرفت الله یعنی؛ خدایی هست که خالق عالم است و دارای اسماء و صفاتی است که در بخش معارف نام برده می‌شود و می‌توان بر پایه آن علمی به وجود آورد به نام الهیات یا نام دیگر، در مرحله اول دو نظر است:
نظریه "تعطیل" و نظریه مقابل آن که "معرفت" است.
طبق نظریه تعطیل، بشر حق ندارد و نمی‌تواند در مسائل الهی به طور کلی غور کند و مانند مسائل طبیعی و ریاضی و غیره درباره آنها از روی علم و یقین اظهارنظر کند، بلکه باید در این مسائل مقلد شرع باشد و در این تقلید فهم و تدبر لازم نیست، بلکه جایز نیست. الفاظ در اینجا معانی و مفاهیم خود را ندارند. توقیفی بودن اسماء به معنی این است که حتی از معنی آنها نمی‌توان سخن گفت. این نظریه را از آن جهت تعطیل می‌گویند که طرفدار تعطیل عقول است. در حقیقت عقول را از این نظر از کار معاف می‏دارد و به عقول به اصطلاح معروف مرخصی می‌دهد..

در اینجا شبهه ای مطرح است که در واقع دفاع از تعطیل کردن عقل در باب خداشناسی است و می‌گویند : در اصول دین باید مقلد بود نه محقق و به روایت ؛ "علیکم بدین العجائز" یعنی در خداشناسی مانند پیرزنان باشید. و غیر آن استناد می‌کنند، کسانی که به قول شیخ طوسی به نقل شیخ انصاری در باب خبر واحد کتاب فرائد، وقتی از اصول دین از آنها سؤال بشود، می‌گویند: روینا کذا و روینا کذا، یعنی روایت چنین میگوید ، روایت چنان میگوید... یعنی ما کاری به عقل و تحقیق نداریم‌ و مهم روایت است ..
پاسخ استاد مطهری این است ؛ حدیث‏ "علیکم بدین العجائز" ؛ اولًا ؛ سند درستی ندارد. ثانیاً ؛ پیغمبر اکرم ص آن را در موردی فرموده که پیرزن به وضع چرخ نخ ریسی خود و دست خود و حرکت چرخ استناد کرده. اگر این راست باشد استدلال به برهان حرکت است، همان است که ارسطوی مقدم الفلاسفه گفته،بلکه تقریباً همان است که ابراهیم ابوالانبیاء گفت: فلما جن علیه اللیل رأی کوکباً قال هذا...
[یاداشت های استاد مطهری جلد۸ ص۱۶۶]


✅️ تحقیق در معارف

این مطلب پیش همه علماء شیعه پذیرفته شده است ؛ در مسائل مربوط به اصول دین باید تحقیق کرد .
مثلا؛شیخ انصاری بر این باور است ؛ اگر برای انسان علم و اطمینان به جزئیات حاصل شد بدان اعتقاد پیدا میکند و اگر چنین نشد باید توقف کند چون نمیشود با گمان به چیزی اعتقاد پیدا کرد. ازاینجاست که گفته اند ؛ اشتغال به علمی که انسان را به معرفت الله و معرفت اولیاء اش میرساند از مهمترین اشتغالات علمی است . [رسائل جلد۱ ص۵۶۰]

واقعیت ابن است ما در بعضی روایات و آیات اگر به عقائد به صورت عقلی و استدلالی تسلط نداشته باشیم کارمان بسیار سخت است مثل آیه شریفه هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ...
خب قطعا روایات بهترین راه برای رسیدن معانی عمیق قرآن است . اما آیا فهم روایات ساده است ؟
روایات به این سادگی نیست ، فهم و صدور روایات مختلف است و یک جور نیست و ما در برابر یک روایت نیستم تا بلافاصله قبول کنیم اصلا این استعداد فردی هر کسیست که در برابر روایات قرار می‌گیرد مثلا پیامبر ص در باره فهم برخی نسبت افراد دیگر در رابطه با سخنانشان می‌فرمایند : نَضَّرَ اللّه ُ عَبْدا سَمِعَ مَقالَتي فَوَعاها ، ثُمَّ بَلّغَها عَنّي ، فرُبَّ حامِلِ فِقهٍ غيرُ فَقيهٍ، و رُبَّ حامِلِ فِقهٍ إلى مَن هُو أفْقَهُ مِنهُ .
چه سخن زیبا و مهمی پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود :خداوند شاداب و خرّم گرداند بنده اى را كه سخن مرا بشنود و آن را خوب فرا گيرد و سپس به ديگران برساند ؛ زيرا چه بسا كسانى كه بار فقه را بر دوش مى كشند اما فقيه نيستند و چه بسا كسانى كه فقه را به افرادى منتقل مى كنند كه از خود آنان (انتقال دهندگان) بهتر مى فهمند.


✅️ نمونه هایی از روایات دارای معانی متعدد

در روایت آمده، ذريح محاربىّ می گويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: خداوند در كتابش مرا به كارى مأمور ساخته، دوست دارم آن را بدانم، فرمود: آن چيست؟ گفتم: قول خداوند ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ فرمود: منظور از لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ (پاك نمودن خود به) ديدار امام است، و منظور از وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ مناسك حجّ مى‌باشد. عبد اللَّه بن سنان گويد: خدمت امام صادق عليه السّلام رسيدم، و عرضه داشتم: خداوند مرا فدايت گرداند! فرمايش خداى عزّ و جلّ ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ، وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ‌ (يعنى چه)؟ فرمود: كوتاه كردن موى اطراف لب بالا، و گرفتن ناخن و آنچه مانند آن است. این شخص گويد:به امام صادق گفتم: فدايت گردم ذريح محاربىّ از شما برايم نقل كرد: كه فرموده‌اىد: ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ ديدار امام است و وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ اين مناسك مى‌باشد! امام صادق فرمود: صَدَقَ ذَرِيحٌ وَ صَدَقْتَ أَنْتَ إِنَّ لِلْقُرْآنِ ظَاهِراً وَ بَاطِناً وَ مَنْ يَحْتَمِلُ مَا يَحْتَمِلُ ذَرِيح‌.
این روایت هم دال بر این است استعداد فردی و انسانی هر کس متفاوت است

روایت دیگر ؛ یک کسی آمد از امام رضا (علیه السّلام) پرسید: آقا چرا به پیغمبر ابو القاسم می‌گویند؟ کنیه‌ی پیغمبر ابو القاسم است. برای چه به پیغمبر ابو القاسم می‌گویند؟ امام رضا ابتدا یک جوابی مناسب فهم این طرف داد. فرمود: چون پیامبر فرزندی به نام قاسم داشت، از این جهت به پیغمبر ابو القاسم می‌گویند. آن طرف باهوش بود، به امام رضا گفت: اگر من را اهل می‌دانید، یک مقدار بیشتر بگویید. امام رضا (علیه السّلام) یک لایه‌ی عمیق‌تری را باز کرد. فرمود: مگر علیّ بن ابی‌طالب قاسم نیست؟ قَسِیمُ الْجَنَّهِ وَ النَّارِ تقسیم بهشت و جهنّم با ولایت امیر المؤمنین است. مگر علی قاسم نیست؟! گفت: بله. فرمود: پیامبر ابو القاسم است. یعنی این قاسم در دامن پیغمبر تربیت شده است. أب و مربّی تمام فرماندهان بزرگ جبهه‌ی توحید وجود مقدّس پیغمبر اکرم است. او محور است. سرپرست کلّ خانواده ی مؤمنین تا قیامت او است و مسئول دینداری همه او است. [معانی الاخبار ص۵۲ ]
پس از یک اسم ساده ما به کجا رسید ...
قطعا اگر جا داشت باز هم جلوتر میرفت چون علوم اهل بیت انتهی ندارد این چنین ثابت می‌شود روایات درجات سخت و عمیق دارد و معانی ابتدایی کارساز نیست


✅️بررسی برخی شبهات نسبت به فلسفه و پاسخ آن

❓ اشکال اول : فلاسفه آن طور که میخواهند روایات را معنا کرده و توجیه می‌کنند در حالی که معانی آنها قابل فهم است!

جواب حلی : مثلا در رابطه توحید ببینید چگونه از دو امام بزرگوار به مخاطبين خود فرمایشاتی مختلف دارند؛
در مورد اول ، سعد ‌بن ‌سعد حضور امام ششم شرفیاب می‌شود، عرض می‌کند، توحید چیست؟ مرا به توحید هدایت کن! می‌فرماید: هُوَ الَّذِی أَنْتُمْ عَلَیْه‏ ، همین که داری . [توحید شیخ صدوق]

در مورد دیگری ؛ امام صادق عليه السلام به مردى كه گفت: خدا بزرگتر است فرمود: خدا بزرگتر از چه چيز است؟ عرض كرد: از همه چيز. امام صادق عليه السلام فرمود: او را محدود كردى. مرد گفت: پس، چگونه بگويم؟ فرمود: بگو: خدا بزرگتر از آن است كه به وصف در آيد. قالَ رجلٌ عندهُ : اللّه ُ أكبَرُ، فقالَ : اللّه ُ أكبَرُ مِن أيِّ شَيءٍ ؟ فقالَ : مِن كُلِّ شَيءٍ ، فقالَ أبو عَبدِ اللّه ِ عليه السلام : حَدَّدتَهُ، فقالَ الرَّجُلُ : كَيفَ أقولُ ؟ قالَ : قُل : اللّه ُ أكبَرُ مِن أن يُوصَفَ . [کافی جلد ۸ ص۱۱۸]

و در مورد سوم ؛ هشام‌ بن‌ سالم وقتی حضور حضرت می‌رسد حضرت از او سؤال می‌کند أَ تَنْعَتُ اللَّه‏ ،آیا خدا را منعوت و متصف می‌کنی؟ عرض کرد آری، فرمود: هَات‏ ، بگو گفت ﴿هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیر﴾، اینگونه از اوصاف را گفت، حضرت فرمود: هَذِهِ صِفَةٌ یَشْتَرِکُ فِیهَا الْمَخْلُوقُون‏ ، این مقدار از أسمای حسنیٰ را مخلوقین هم که دارند، سمع و بصر در دیگران هم که هست، آن خصوصیت خدای متعالی چیست؟ هشام ‌بن‌ سالم عرض کرد که پس شما بفرمایید، حضرت شروع کرد که آن نُورٌ لَا ظُلْمَةَ فِیهِ وَ حَیَاةٌ لَا مَوْتَ فِیهِ وَ عِلْمٌ لَا جَهْلَ فِیهِ وَ حَقٌّ لَا بَاطِلَ فِیه‏،

پس افراد مختلفند و سطح فکرشان مختلف است و معارف سطح دارد و قطعا نیاز تفکر و استدلال برای درک و فهم بیشتر دارند .
علامه طباطبایی (ره)میگوید: این چنین نیست که تمام راویان پرسشگر در یک سطح از فهم و درک بوده اند، و چنان نیست که هر حقیقتی از نظر ظرافت و لطافت، از سطحی یکسان برخوردار باشد، و کتاب و سنت دارای این نکته است که معارف دین دارای مراتب متعددند و هر مرتبه ای مخاطب مخصوص خود را می طلبد و بی اعتنایی به این مراتب به معنای نابودی معارف حقیقی است.

امام خمینی در کتاب اربعین شان چنین میفرمایند :
باب تأویل و توجیه را مفتوح می کنیم؛ و بالجمله، سد باب معرفت الله را میکنیم. ما رَأَيْتُ شَيْئاً إِلَّا وَرَأَيْتُ اللَّهُ مَعَهُ وقَبْلَهُ وَ فيه را حمل بر رؤیت آثار میکنیم لَمْ أَعْبُدْ رَبِّاً لَمْ أَرَه را به علم به مفاهیم کلیه مثل علوم خود حمل می نماییم! آیات لقاء الله را به لقاء روز جزا محمول می داریم . لي مَعَ الله حالَةٌ را به حالت رقت قلب مثلاً حمل می کنیم .همه سوز و گدازهای اولیا را از درد فراق به فراق حورالعین و طیور بهشتی حمل می کنیم و این نیست جز اینکه چون ما مرد این میدان نیستیم و وَجْهِكَ الْكَريم جز حظ حیوانی و جسمانی چیز دیگر نمی فهمیم همۀ معارف را منکر می شویم . و از همه بدبختیها بدتر این انکار است که باب جمیع معارف را بر ما منسد می کند و ما را از طلب باز می دارد و به حدّ حیوانیت و بهیمیت قانع می کند، و از عوالم غیب و انوار الهیه ما را محروم میکند .


❓اشکال دوم : فلاسفه حرف هایی که می‌زنند مخالف روایات و قرآن است.
جواب نقضی :اولا معیار فلسفه چیست؟ ثانیا مثلا ملاصدرا معصوم است؟ اگر اشتباه داشت می‌شود گفت کلا فلسفه او از بیخ و بن غلط است ؟ چون اساسا در علوم تئوری اشتباه وجود دارد اگر یک فیلسوفی اشتباه کرده دور فلسفه خط بکشیم اگر پزشکی اشتباه کرد کلا دور پزشکی را خط بکشیم ؟ پس باید میزان را در نظر گرفت.
جواب حلی : توجه شما را به جملاتی تامل برانگیز از ملاصدرا جلب میکنم؛
هرکه دینش دین انبیا نباشد از حکمت چیزی نبرده است اگر کسی حقایق عالم را خوب بفهمد حکیم شمرده نمی‌شود / من لم یکن دینه دین الأنبیاء ع فلیس من الحکمه فیشیء و لایعـد من الحکماء من لیسله قـدم راسـخ فی معرفه الحقائق و الحکمه.. [اسفار جلد ۵ ص ۲۰۵]
و میگوید : خیلی دور است از شریعت نورانی ما که احکامش با معارف یقینی ضروری سازگار نباشد اُف بر آن فلسفه ای که مبانی آن با کتاب و سنت مخالف باشد. [جلد ۸ ص ۳۰۳]
و مینویسد ؛ ما بار ها اشاره کردیم فلسفه مخالف با شرع مقدس نیست غرض از فلسفه و شریعت این است که به یک چیز یعنی معرفت برسند و نمی‌شود مخالف هم باشند / قدأشرنا مرارا إلی أن الحکمه غیر مخالفه للشرائع الحقه الإلهیه بل المقصود منهما شیء واحد هی معرفه الحق الأول و صفاته و أفعاله و هذه تحصل تاره بطریق الوحی .. [اسفار ،جلد ۷ ۳۲۶]
و نیز بر این باور است ؛ من پناه به خدا میبرم از اینکه در تمام حرفهام اعتقاداتم نوشته هایم که چیزی پیدا شود غیر فرمایشات پیامبر ..[الارشیه ص۲۸۵]


❓اشکال سوم : اصطلاحات مخالف با کتاب و سنت در فلسفه زیاد است
جواب نقضی : مگر میان محدثین اصطلاحات اینچنینی نداریم؟ در روایات اصطلاحاتی مثل مرسل ، معنون داریم که سابقه ای در قرآن و روایات ندارد. و یا اصطلاح استصحاب در علم اصول بحث میشود اصلا در روایات نداریم و نیز اصطلاح عام و خاص و... پس اصطلاح که یک نامگذاری صِرف است نمیتواند باعث مدح و ذم یک علم باشد و مشکل ایجاد کند .

❓اشکال چهارم : اصلا فلسفه جدای از قرآن و سنت است ! آیا چیز هایی که فلاسفه گفتند با فلان آیات یا روایات منطبق است ؟
جواب : بر اساس این که آیات و روایات دارای ظاهر و باطن است و باطن دوباره دارای باطن است.
ما معتقدیم از پله اول یعنی ظاهر باید بالاتر برویم و به باطن می‌رسیم یعنی با حفظ معنای ظاهر عمق مطلب را هم فهمیده و ادراک کنیم.
امام خمینی ره می‌نویسد؛
علم به ذات مقدس حق ومعرفت اوصاف جمال وجلال؛ وعلم به عوالم غيبية تجرديه، از قبيل ملائكه و اصناف آن، از اعلى مراتب جبروت اعلى و ملكوت اعلى تا ملكوت اسفل وملائكه ارضيه و جنود حق جل وعلا؛ وعلم به انبيا و اوليا و مقامات و مدارج آنها؛ وعلم به كتب منزله وكيفيت نزول وحى وتنزل ملائكه وروح؛ وعلم به نشئه آخرت و كيفيت رجوع موجودات به عالم غيب و حقيقت عالم برزخ و قيامت و تفاصيل آنها؛ وبالجمله، علم به مبدأ وجود و حقيقت و مراتب آن و بسط وقبض و ظهور ورجوع آن . ومتكفل اين علم يس از انبيا و اوليا، عليهم السلام، فلاسفه واعاظم از حكما و اصحاب معرفت و عرفان هستئد. [چهل حدیث ص ۳۸۷]
و نیز میفرماید :اهل فلسفه و برهان با بررسی رموزی که خاص این کتاب الهی است و با اشارات از آن مسائل عمیق گذشته، براهین فلسفه الهی را کشف و حل کرده، در دسترس اهلش قرار دهند. و وارستگان صاحب آداب قلبی و مراقبات باطنی رشحه و جرعه‌ای از آنچه قلب عوالم از «ادَّبَنی‌ رَبِّی» دریافت فرموده، برای تشنگان این کوثر به هدیه آورند و آنان را مؤدب به آداب الله تا حد میسور نمایند. و متقیان تشنه هدایت بارقه‌ای از آنچه به نور تقوا از این سرچشمه جوشان هُدیً لِلْمُتَقین هدایت یافته‌اند، برای عاشقان سوخته هدایت الله به ارمغان‌.
[صحیفه امام ج۲۰ ص ۹۲ ]

✅️نتیجه گیری :
بسیاری از افراد در جهان هیچ اعتقادی به خداوند و ائمه اطهار ما ندارند ، تنها راه استدلالی و عقلی برای دفاع از دین استفاده از فلسفه است ، فلسفه ای که ریشه هایش اهل بیت و قرآن است که با نگاهی عقلی از ظاهر آنها به باطن های ان پی برده و آنها را اثبات می‌کنند .

✅️سخنی ژرف و قابل توجه در پایان از امام خمینی تقدیم کنم :
هان‌! ای حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌های اهل تحقیق! بپاخیزید و قرآن کریم را از شرّ جاهلان مُتنسِّک و عالمان متهتک که از روی علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته و می‌تازند، نجات دهید. و اینجانب از روی جِد، نه تعارف معمولی، می‌گویم از عمر به باد رفته خود در راه اشتباه و جهالت تأسف دارم. و شماای فرزندان برومند اسلام! حوزه‌ها و دانشگاهها را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد بسیار مختلف آن بیدار کنید. تدریس قرآن در هر رشته‌ای از آن را مَحطّ نظر و مقصد اعلای خود قرار دهید. مبادا خدای ناخواسته در آخر عمر که ضعف پیری بر شما هجوم کرد از کرده‌ها پشیمان و تأسف بر ایام جوانی بخورید همچون نویسنده. باید بدانیم حکمت آنکه این کتاب جاوید ابدی که برای راهنمایی بشر به هر رنگ و ملیت و در هر قطب و قطر، تا قیام ساعت نازل گردیده است، آن است که مسائل مهم حیاتی را چه در معنویات و چه در نظام ملکی زنده نگه دارد و بفهماند که مسائل این کتاب برای یک عصر و یک ناحیه نیست.
[ صحیفه امام خمینی جلد۲۰ صفحه ۹۲ ]


منابع:
اصول کافی،باب العلم
اسفار
چهل حدیث
بحارالانوار
صحیفه امام
یادداشتهای استاد مطهری
معانی الاخبار
رسائل جلد
الارشیه

یخرجون من دین الله افواجا❗️  🔵یکی از سخنرانی های تامل برانگیزی که در شب قدر امسال شنیدم، سخنرانی اس

🖌یخرجون من دین الله افواجا❗️

🔵یکی از سخنرانی های تامل برانگیزی که در شب قدر امسال شنیدم، سخنرانی استاد هادی سروش


⬅️با پایان یافتن ماه مبارک رمضان، فصل تازه ای در زندگی مومنان آغاز می شود که باید به سنت صوم وصیام پایبند باشند و توشه معنوی اندوخته در ایام روزه داری را حفظ نمایند.

✅در ایام رمضان، مجالس وعظ وسخنرانی نیز رونق بیشتری دارد، یکی از سخنرانی های تامل برانگیزی که در شب قدر امسال شنیدم، سخنرانی استاد هادی سروش در کانون توحید بود که به همت انجمن اندیشه وقلم برگزار شده بود.

🔻عنوان سخنرانی جذاب بود: "خروجی دین وخروج از دین"

✅ سخنران محترم به رابطه بین عملکرد نهاد دین در جامعه و عوامل دین گریزی مردم بخصوص جوانان پرداخت و روایت تاریخی جالبی را نقل کرد که "حجاج حاکم ظالم وخون ریز اموی، از زنی می خواهد که سوره فتح را بخواند و آن زن، بجای آیه "یدخلون فی دین الله افواجا"، عبارت "یخرجون من دین الله افواجا" را می خواند.
حجاج به او می گوید: غلط خواندی و آن زن شجاع می گوید: یدخلون فی دین الله افواجا، نتیجه حکومت وسیره پیامبر رحمت بود و نتیجه حاکمیت و عملکرد تو وامویان، یخرجون من دین الله افواجا، و خروج ودین گریزی گروهی و انبوه مردم است.

✅البته دين گريزي پديده جديدي نيست و در همه اديان و حتي در صدر اسلام هم وجود داشته است. و ميزان افزايش و يا كاهش آن در هر عصر مدنظر مي‌باشد. در واقع بین اقبال و دینداری مردم با عملکرد نمادها ونهادهای منتسب به دین، رابطه مستقیمی است، اگر به اسم دین سختی، ظلم، دروغ، فساد، تبعیض و فشار به مردم وارد شود، نتیجه آن افزایش دین گریزی در جامعه است امری که پیامبر اکرم (ص) نیز در زمان حیات خود آن را پیش‌بینی کرده و از رخ دادنش نگران بود.

✅استاد هادي سروش نيز گفتند: تحقير انسان‌ها به نام دين يا تحريف مفاهيم ديني را مي‌توان از عوامل دين‌گريزي شمرد.

⬅️شنیدن سخنان استاد هادی سروش، مرا به یاد حدود 50 سال قبل وسخنان، آیت الله هاشمی رفسنجانی در هیات انصار الحسین(ع) انداخت که آنزمان در سنین نوجوانی، با فشار پدرانه، ایشان را همراهي مي‌كردم.

آیت الله هاشمی رفسنجانی، در همان زمان که اوج خفقان وسختی دوران مبارزه بود، در زمانهایی که از زندان آزاد می شد وامکان سخنرانی وفعالیت داشت، برضرورت ایجاد رفاه و آسایش برای مردم در حکومت اسلامی تاکید می‌کرد و حتی نام بنياد فرهنگي و مدرسه اسلامی دخترانه که به اتفاق شهید باهنر و شهید رجایی و با كمك‌هاي مالي بي‌دريغ جناب آقاي اخوان فرشچي تاسیس کردند را رفاه گذاشت.
ایشان بعد از پیروزی انقلاب نیز مرتب خطاب به نیروهای افراطی و تندروی انقلابی که شعارهای تند می دادند تاکید می کرد که ما باید اهداف وآرمانهای خود را بگونه ای تعریف کنیم که بدون ایجاد فشار وسختی برای مردم آن را محقق کنیم و اگر به اسم اسلام وانقلاب به بلند پروازی و ماجراجویی و طول‌الامل در داخل و خارج بپردازیم، زندگی ومعیشت مردم مختل می شود ومردم از دین زده می‌شوند.

✅سخنران مراسم شب قدر نیز با اشاره به ابتدای سوره فتح، تاکید کرد که دوشرط روی آوردن و ورود مردم به دین، فتح به معنای گشایش وموفقیت در کنار نصر ویاری الهی است، یاری الهی هم زمانی شامل حال جامعه می شود که در جامعه کرامت انسانی، مدارا ومهربانی حاکم باشد نه خشونت، تحقیر وسخت گیری نسبت به مردم، وطبیعتا در جامعه امروز ما که راگشایش و افزایش مدارا و مهربانی و کرامت با مردم كمتر ديده مي‌شود طبیعتا بايد نگران رویگردانی وخروج مردم از دین بود.

✅ايشان در خاتمه با بعضي از مثال‌ها از صحبت بعضي از بزرگان در نمازهاي جمعه و حتي خبرگان مردم و تأثير آن در دين‌گريزي را بررسي كرد.

✍️ محسن هاشمی رفسنجانی
👈روزنامه سازندگی

@mohsenhashemi_ir

زاویه ای دیگر از غوغای "شاسی بلند رانتی" !!  ✍هادی سروش

🔴زاویه ای دیگر از غوغای "شاسی بلند رانتی" !!

✍هادی سروش


🔸در واژگان سیاسی واژه "شاسی بلند" هم تعریف و نهادینه شد!
در خبرهای رسمی خبر از دادن و گرفتنِ شاسی بلندهایی بین مسئولین است و البته طرفین مشغول توجیه و تکذیب هم هستند!

🔸تردیدی نیست این گونه فسادها ، فراتر از یک گرانفروشی یک کاسب جز در یک محله و یا مال مردم خوری ساده است.
به نقل کلینی در کافی ، از امام صادق(ع): «آثار کسب حرام در نسل آدمی آشکار می شود./ کَسبُ الحَرام یُبَیِّنُ فِی الذُّرِّیَةِ»
شاید بخاطر همین تاثیر است که امام علی (ع) سفارش میکند از یک قاشق حرام پرهیز کنید. (خطبه/۱۵۱)

🔸 اگر یک لقمه حرام یک کاسب در چند نسل او تاثیر دارد وای به حالِ آن لقمه حرامی که از اموال و حقوق بیش از هشتادو پنج میلیون آدم شکل گرفته باشد!!

🔸مهم اینجاست ؛ قرآن میفرماید : "زمین خبیث ، تیغ و خار تحویل میدهد!" (اعراف/۵۸)
آن دسته از حرامخورها که لقمه ای برمیدارند که مالکیت و یا حق هشتاد و چند میلیون را بهمراه دارد ؛ نسل اندر نسل شان حرام و فاسد خواهد شد ! و بدون تردید نسل ساخته شده از شخصی که "ریالی" از حق الناس وسیعی که به وسعت یک کشور در زندگی او بوده ؛ تیغ و خار جامعه و خانواده میشوند ! چرا حق هشتاد و چند میلیون منجر به همان اندازه بذر تیغ و خار برای آینده نسل شان میشود !!

🔸در فلسفه اسلامی این سخن ما ، با قاعده "جسمانیةالحدوث و روحانیة البقاء" بودنِ روح کاملا استدلالی است.

پناه بر خدا
https://t.me/soroushmarefat

نفوذِ فرصت طلبانِ بظاهر انقلابی و خطر فروپاشی جامعه  یادداشتی از: هادی سروش

۱۴۰۲/۰۲/۱۷ ۱۰:۵۵:۰۱

یادداشتپایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

نفوذِ فرصت طلبانِ بظاهر انقلابی و خطر فروپاشی جامعه

یادداشتی از: هادی سروش

نفوذِ فرصت طلبانِ بظاهر انقلابی و خطر فروپاشی جامعه

پایگاه خبری جماران، "نفوذ" با "ورود" متفاوت است . در ورود فرد و یا جریانی وارد می شود و ورودش با نقاب ریا و تزویر نبوده و قصد ورود در لایه ها و ارکان قدرت را ندارد و اگر هم داشته باشد بقصد تخریب نیست ، اما در "نفوذ" همه این شاخصه دیده می‌شود، یعنی؛ با نقاب ریاکارانه و بقصد حضوردر لایه های درونی قدرت وارد میشود .

امام خمینی در اواخرعمرش تصریح کرد؛ دشمن برای ضربه وقتى دید حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راه‌هاى نفوذ تقویت کرده.

تشخیص "نفوذ" خیلی مشکل نیست؛ از یک سوی درحال و رفتار انسانها نمایان میشود و از سوی دیگر در رخدادهای عجیب در کشور میتوان پی به "خط نفوذ" برد.

نشانه های فردی "نفوذ"

نفوذیها؛ هم رنگ جماعت میشوند! و حتی هزینه هم میکنند ولی به مجرد رسیدن به نزدیکیهای "هسته سخت قدرت" هر چه را هزینه کرده اند بازپس میگیرند! تعبیر آیه ۹۸؛ "مَنْ یَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ مَغْرَماً" در خور توجه در همین زاویه میباشد.

الغرض؛ شگرد نفوذی ها ؛ تظاهر به عدالت خواهی و ولایت پرستی و انقلابی گری است!

چه زیبا درباره افراد نفوذی استاد شهید مطهری میگوید:

"محکم تر و پر شورتر پای علم نهضت سینه می زنند تا آنجا که تدریجا انقلابیون مؤمن و فداکاران اولیه را از میدان بدر می کنند."

(نهضت های اسلامی /۹۷)

درهمین موضوع ، نیز می‌گوید : رخنه و نفوذ افراد فرصت طلب در درون یک نهضت از آفت نهضت است. مادام که مراحل دشوار اولیه را طی می کند سنگینیش بر دوش افراد مؤمن مخلص فداکار است، اما همین که به بار نشست و یا لااقل نشانه های بار دادن آشکار گشت و شکوفه های درخت هویدا شد، سر و کله افراد فرصت طلب پیدا می شود. (انقلاب اسلامی / ۲۳۳)

نشانه های اجتماعی و سیاسی از وجود "نفوذ"

گرچه باورِ نفوذ فرصت طلبان برای مردم ساده است اما برای افراد دست بالایی ساده نیست!

اینجاست که رسانه ها و اندیشمندان و اصحاب قلم باید در رهگذرِ پدید آمدن نشانه ها و رخدادهای پر هزینه و شگفت آور سیاسی و اقتصادی در زوایای داخلی و بین المللی مسئولین را دعوت به فکر و تامل نمایند و آنان را از فروپاشی دین و جامعه بر حذر دارند .

برخی از نشانه های نفوذ فرصت طلبان چنین است؛

نشانه اول : مدیریت مالی کشور در دست افراد نادان و غیرمتخصص قرار میگیرد.

در قرآن چنین آمده که اموال را در اختیار نادانان قرار ندهید ؛ وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَکُمُ (نساء/۵)

"نفوذ" می آید و زمینه ای فراهم میکند تا در بخش اقتصادی ، سرمایه ملی و بیت المال به نادانان سپرده شود تا کمر اقتصاد را خم کند! اینجاست که باید "نفوذ" ردگیری شود.

نشانه دوم : ایجاد و ترویج اختلاف و دو قطبی کردن جامعه از نشانه قطعی "نفوذ" است! خصوصا آنجا که گروهی از مردم به جان گروهی دیگر می افتند و به یکدیگر رحم نمی‌کنند!

گاهی مردم بخاطر مسائل اقتصادی به جان هم می افتند و گاهی بخاطر مسائل فرهنگی و یا دینی!خط نفوذ باپیاده نمودن این برنامه پیچیده خود میتواند جامعه را زمین گیر و آبروی شهروندان و حکومت و حاکمیت را یکجا ببرد. اندرز قرآن در همین نقطه است؛ "ولاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم". (انفال/۴۶)

نشانه سوم : وجود دستگاه های پیچیده و مخفی برای خبرسازی، شایعه سازی و شایعه پراکنی.

روشن است که شایعه سازی و شایعه پراکنی به تعبیر قرآن؛ بر امت و امنیت روحی و روانی جامعه لرزه می افکند. (احزاب / ۶۰)

بی اعتمادی در سطح جامعه از نشانه های نفوذ است. به تعبیر استاد آیت الله جوادی ؛ جامعه بی اعتماد به اخبار، "جامعه جهنمی" است.

نشانه چهارم‌ : با شعارهای دینی و اظهار انگیزه های شرعی و استفاده از دین؛ پا بر بخش دیگری از دین گذاشته و یا حقوق شهروندی براحتی ندیده گرفته می‌شود!

به باور این قلم این افراد از آن دسته کسانی هستند که امام خمینی می‌گوید بیشترین خون دل را از آنان خورده است!

شهید استاد مطهری می‌نویسد:

«برای حق باید از حق استفاده کرد و اگر من بدانم که با یک دروغ، امشب همه گناهکارانِ شما توبه می‌کنند و نمازِ شب خوان می‌شوند، اسلام به من اجازه چنین کاررا نمیدهد.» (سیره نبوی/۱۲۳)

علت روشن است؛ چون مبنای فکری آن متفکر بزرگ این است؛ “نمی‌شود برای دین ، بی دینی کرد."

کارهایی مانند آمار سازی هائیکه متکی به دروغ های آماری به انگیزه اعلام وفاداری مردم به دین و تقویت شعائر دینی، و یا ضرب و شتم و یا منع از استفاده از حقوق عمومی که فاقد استناد قانونی باشد برای مقابله با مثلِ بی حجابی و.. از نشانه های وجود "خط نفوذ" وفروپاشی جامعه است .

فروپاشی!

بی تدبیری، نقدناپذیری مسئولین و خوشایندی از تملق‌گوئی؛ زمینه میدان داری فرصت طلبانِ ریاکار و تندروی منسوبین به حاکمیت شده ومنجر به فقر، فساد، فتنه و جاسوسی میشود و جامعه را در معرض فروپاشی قرارمی دهد!

خطوط کلی این مهم در آیه ۴۷ سوره توبه ترسیم شده.

اخبار مرتبط

چرا از نام «خمینی بزرگ» در سلام فرمانده دریغ شد؟!

با امام خمینی چه کردیم؟!

ورود در حوزه شخصی افراد به نام دین و یا حکومت دینی !!

هادی سروش: عوامل هدایت در جامعه باید مورد محبوبیت باشند/ خداوند اجازه منفوریت دین خود را بوسیله افراد منفور نمیدهد و اگر چهره های منفور مطرح باشند، حتما صحنه را عوض می‌کند/ امام راحل در آثار اخلاقی‌شان تاکید بر محبوبیت اجتماعی دارند

انعطاف رفتاری و مدارات حکومتی

نفوذِ فرصت طلبانِ بظاهر انقلابی و خطرفروپاشی جامعه    ✍هادی سروش

🔰 نفوذِ فرصت طلبانِ بظاهر انقلابی و خطرفروپاشی جامعه

✍هادی سروش

"نفوذ" با "ورود" متفاوت است . در ورود فرد و یا جریانی وارد میشود و ورودش با نقاب ریا و تزویر نبوده و قصد ورود در لایه ها و ارکان قدرت را ندارد و اگر هم داشته باشد بقصد تخریب نیست ، اما در "نفوذ" همه این شاخصه دیده میشود ، یعنی ؛ با نقاب ریاکارانه و بقصد حضوردر لایه های درونی قدرت وارد میشود .

امام خمینی در اواخرعمرش تصریح کرد؛ دشمن برای ضربه وقتى دید حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راههاى نفوذ تقویت کرده.

تشخیص "نفوذ" خیلی مشکل نیست؛از یک سوی درحال ورفتار انسانها نمایان میشود و از سوی دیگر در رخدادهای عجیب در کشور میتوان پی به "خط نفوذ" برد.

🔴 نشانه های فردی "نفوذ"

نفوذیها ؛ هم رنگ جماعت میشوند! و حتی هزینه هم میکنند ولی به مجرد رسیدن به نزدیکیهای "هسته سخت قدرت" هر چه را هزینه کرده اند بازپس میگیرند! تعبیر آیه ۹۸؛ "مَنْ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ مَغْرَماً" در خور توجه در همین زاویه میباشد.

الغرض؛ شگرد نفوذی ها ؛ عدالت خواهی و ولایت پرستی و انقلابی گری است!

چه زیبا درباره افراد نفوذی استاد شهید مطهری میگوید:

"محکم تر و پر شورتر پای علم نهضت سینه می زنند تا آنجا که تدریجا انقلابیون مؤمن و فداکاران اولیه را از میدان بدر می کنند."

(نهضت های اسلامی /۹۷)

درهمین موضوع ، نیزمیگوید : رخنه و نفوذ افراد فرصت طلب در درون یک نهضت از آفت نهضت است. مادام که مراحل دشوار اولیه را طی می کند سنگینیش بر دوش افراد مؤمن مخلص فداکار است، اما همین که به بار نشست و یا لااقل نشانه های بار دادن آشکار گشت و شکوفه های درخت هویدا شد، سر و کله افراد فرصت طلب پیدا می شود. (انقلاب اسلامی / ۲۳۳)

🔴 نشانه های اجتماعی و سیاسی از وجود "نفوذ"

گرچه باورِ نفوذفرصت طلبان برای مردم ساده است اما برای افراد دست بالایی ساده نیست!

اینجاست که رسانه ها و اندیشمندان و اصحاب قلم باید در رهگذرِ پدید آمدن نشانه ها و رخدادهای پر هزینه و شگفت آور سیاسی و اقتصادی در زوایای داخلی و بین المللی مسئولین را دعوت به فکر و تامل نمایند و آنان را از فروپاشی دین و جامعه بر حذر دارند .

🔻برخی از نشانه های نفوذفرصت طلبان چنین است؛

⬅️ نشانه اول : مدیریت مالی کشور در دست افراد نادان و غیرمتخصص قرار میگیرد.

در قرآن چنین آمده که اموال را در اختیار نادانان قرار ندهید ؛ وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ (نساء/۵)

"نفوذ" می آید و زمینه ای فراهم میکند تا در بخش اقتصادی ، سرمایه ملی و بیت المال به نادانان سپرده شود تا کمر اقتصاد را خم کند! اینجاست که باید "نفوذ" ردگیری شود.

⬅️ نشانه دوم : ایجاد و ترویج اختلاف و دو قطبی کردن جامعه از نشانه قطعی "نفوذ" است! خصوصا آنجا که گروهی از مردم به جان گروهی دیگر می افتند و بیکدیگر رحم نمیکنند!

گاهی مردم بخاطر مسائل اقتصادی بجان هم می افتند و گاهی بخاطر مسائل فرهنگی ویادینی!خط نفوذ باپیاده نمودن این برنامه پیچیده خود میتواند جامعه را زمین گیر و آبروی شهروندان و حکومت و حاکميت را یکجا ببرد. اندرز قرآن در همین نقطه است؛ "ولاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحکم". (انفال/۴۶)

⬅️ نشانه سوم : وجود دستگاه های پیچیده و مخفی برای خبرسازی،شايعه سازي و شايعه پراکني.

روشن است که شايعه سازي و شايعه پراکني به تعبیر قرآن؛ بر امت و امنيت روحي و رواني جامعه لرزه مي افکند. (احزاب / ۶۰)

بی اعتمادی در سطح جامعه از نشانه های نفوذ است. به تعبیر استاد آیت الله جوادی ؛ جامعه بی اعتماد به اخبار، "جامعه جهنمی" است.

⬅️ نشانه چهارم‌ : با شعارهای دینی و اظهار انگیزه های شرعی و استفاده از دین؛ پا بر بخش دیگری از دین گذاشته میشود و یا حقوق شهروندی براحتی ندیده گرفته میشود!

به باور این قلم این افراد از آن دسته کسانی هستند که امام خمینی مدعی است بیشترین خون دل را ازآنان خورده است!

شهید استاد مطهری مینویسد:

«برای حق باید از حق استفاده کرد و اگر من بدانم که با یک دروغ، امشب همه گناهکارانِ شما توبه میکنند و نمازِ شب خوان میشوند، اسلام به من اجازه چنین کاررا نمیدهد.» (سیره نبوی/۱۲۳)

علت روشن است؛ چون مبنای فکری آن متفکر بزرگ این است؛ “نمیشود برای دین ، بی دینی کرد."

کارهایی مانند آمار سازی هائیکه متکی به دروغ های آماری به انگیزه اعلام وفاداری مردم به دین و تقویت شعائردینی، و یا ضرب و شتم و یا منع از استفاده از حقوق عمومی که فاقد استناد قانونی باشدبرای مقابله با مثلِ بی حجابی و.. از نشانه های وجود "خط نفوذ" وفروپاشی جامعه است .

🔴فروپاشی!

بی تدبیری، نقدناپذیری مسئولین و خوشایندی ازتملق‌گوئی؛زمینه میدان داری فرصت طلبانِ ریاکار و تندروی منسوبین به حاکمیت شده ومنجر به فقر، فساد، فتنه و جاسوسی میشود و جامعه را در معرض فروپاشی قرارمیدهد!

خطوط کلی این مهم در آیه ۴۷ سوره توبه ترسیم شده.

https://t.me/soroushmarefat

مسیر انقلاب به مطهری کجاست؟ آیا باز است و اگر بسته است جایگزینش چیست؟  ✍️ هادی سروش

🔰 مسیر انقلاب به مطهری کجاست؟ آیا باز است و اگر بسته است جایگزینش چیست؟

✍️ هادی سروش


🔹تاثیر افکار اندیشمندان در جامعه غیرقابل انکار است . در تمام جوامع غربی و شرقی بصورت روشن میتواند رفتار کارگزاران و مسئولانش را در اندیشه دانشمندان و یا دانشمندنمایانش ردیابی کرد و به نقطه اطمینان رسید .

🔶امام خمینی بر نظامی را بعد از نهضت و انقلاب ایران پیشنهاد نمود که بر اندیشه دینی نهاده شده بود و در بُعد فقهی بر "ولایت فقیه جامع الشرائط" ، و بُعد اجتماعی بر "عدالت" ، و در بُعد سیاسی بر "میزان بودنِ رأی" استوار نمود .
برای این مهم ؛ روحانیت را از دخالت در امور اجرایی بر حذر داشت، و اطاق فکر در جمهوری اسلامی را به استاد شهید آیت الله مطهری سپرد.
شهید آیت الله صدوقی -که انسان وارسته و ناشناخته ایست تا جائیکه استاد آیت الله مطهری تحقق شرائط "رهبری" بعد از امام را در ایشان میدانسته- گوید: در پاریس خدمت امام بودم دیدم که ایشان خوشحال است که بعد از پیروزی از وجود آیت الله مطهری در ایران استفاده خواهد شد.
امام خمینی که با شهادت استاد مطهری این امید خود به فناء دید ، تاکید فراوان بر استفاده از آثار بجا مانده از او را در پیش گرفت تا جمهوری اسلامی بر اساس الگوی فکری-دینی آیت الله مطهری شکل گیرد.
این مطلب آنچنان روشن است که حتا آیت الله مصباح تصریح دارد ؛ به‌تحقیق می‌توان گفت پس از امام خمینی هیچ‌کس به اندازه شهید مطهری در تقویت مبانی فکری و اعتقادی این انقلاب مؤثر نبوده.

🔹اما در روزگار ما آیت الله مصباح به عنوان تئوری پردازِ بی بدیلِ انقلابی مطرح شد و ایشان هم با در اختیار داشتن امکانات و تریبون ماشین سیاست را در جنبه فکرِدینی در مسیری غیر از "مسیرمطهری" هدایت نمود.
بخشی از این "تشخیص شخصی" را خود انجام داد مانند اعلام "تعارف بودنِ رأی مردم" و یا بازگشت از "مسئولیتِ حفظ جان به تئوریزه ترور" ! و .. بخشی دیگر را شاگردان و یارانش متحمل زحمتش شدند!
مانند ؛ بازگشت تمام از مسیر "عدالت" به مسیر "ولایت"!
و از مسیر "رای مردم" به "نظر حاکم"!
و از مسیر اساس بودنِ "اخلاق" به تقابلِ "دین و اخلاق" !
و ربا حرام است اما نگه داشتن حکومت دینی حجت است!
و....
کافی است باید یک سرج و جستجوی محدود این موارد را با ذکر نام گوینده و مکان و زمان آن را که بوسیله شاگردان ایشان در مجلس شورا و در مجلس خبرگان و برنامه های صداوسیما و سخنرانی های مصلی تهران و برخی تریبون های جمعه و .. تبیین و تصریح میشود ، پیدا کرد.


🔻اجازه دهید با بازخوانی اندیشه های استاد آیت الله مطهری پرداخته و با رؤیت "نور" ، ظلمت های انحراف و تحریف را شناسائی کنیم.


✅ماهیت انقلاب عدالت است

انقلاب اسلامی ایران از ان رهگذر که ماهیت دینی داشت تمام هویت آن را "عدالت" تشکیل داده بود. و مقصود از عدالت یعنی؛ عدالت اقتصادی که نتیجه اش نفی هرگونه تبعیض و زیاده خوری و اختلاس است. و عدالت اجتماعی و بهرمندی همه شهروندان از حقوق مُسلّم خویش در جامعه که طبعا خروجیش فقدان هرگونه ظلم اجتماعی و رانت های اداری و کاری است و سختگیری های بی ربط بر شهروندان و محروم کردنِ انان از کار و کسب و تفریح و تحصیل و..
استاد مطهری چنین میگوید :
"این انقلاب به شرطی در آینده محفوظ خواهد ماند و به شرطی تداوم پیدا خواهد کرد، که قطعاً مسیر عدالت خواهی را برای همیشه ادامه بدهد. یعنی دولت‌های آینده واقعاً و کلاً در مسیر عدالت اسلامی گام بردارند، برای پر کردن شکاف‌های طبقاتی اقدام کنند. تبعیض‌ها را واقعاً از میان بردارند .. من تأکید می‌کنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود، مطمئناً به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد."


✅نفی خشونت در اجرای دستورات دینی

انقلاب اسلامی با ماهیت دینی پدید آمد و اینکه انقلابیون و حتا شهروندان مذهبی خاستگاه پیاده شدنِ دستورات دینی را داشته باشند دور از ذهن نیست.
اما آیا پیاده کردن "احکام دین" با خشونت و نفی حقوق شهروندی درست است ؟ اصلا امکان پذیر است؟

بصورت روشن عرض کنم ؛ آیا مثلا برای تحقق حجاب که قطعا یک دستوردینی است ، زدن و بستن و تعطیل کردن محل کسب و کار و محرومیت از خدمات عمومی اجتماعی کارساز است ؟
استاد مطهری رفتار در مقابل رضایت افکار عمومی را با ماهیتِ انقلاب که ماهیتی عدالت خواهانه بوده است، در تنافی میداند و چنین میگوید:
"اما نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که در این انقلاب اساس کار باید بر اخوت اسلامی بنا نهاده شود. یعنی آنچه را دیگران با خشونت و فشار تامین می‌کنند در این انقلاب باید با ملایمت و از روی میل و رضا و برادری انجام گیرد."


✅آزادی و دوری از اختناق

بخشی از افکاری که در سکانداران سیاست جا کرده خروجی غیر از اختناق و شدتِ عمل را بهمراه ندارد.
این نقیصه و خطر را استاد مطهری در ابتداء انقلاب شناسائی کرد و بخوبی حکومت و حاکمیت را از آن بر حذر داشت و بدون رودربایسی این باور خود باصدای بلند اعلام داشت تا مبادا حکومت مردمان خود را فاقد عقل و تحلیل بداند و یا اجازه بروز تفکر و اظهار نظر را از شهروندان بستاند!

استاد شهیدمطهری گفت :
"وظیفه حتمی همگی ما این است که به آزادی‌ها به معنای واقعی کلمه احترام بگذاریم، زیرا اگر بنا شود حکومت جمهوری اسلامی، زمینه اختناق را به وجود بیاورد، قطعاً شکست خواهد خورد. البته آزادی‌ها غیر از هرج و مرج است و منظور ما، آزادی به معنای معقول آن است. هر کس باید فکر و بیان و قلمش آزاد باشد و تنها درچنین صورتی است که انقلاب اسلامی ما، راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد."

او بدرستی گفت :
"اعلام می‌کنم که در جمهوری اسلامی هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد ... هر مکتبی که ایمان و اعتمادی به خود ندارد جلوی آزادی اندیشه و آزادی تفکر را می‌گیرد و ناچار است مردم را در یک محدوده خاص فکری نگه دارند و از رشد افکارشان جلوگیری کنند.. من اعلام می‌کنم که در رژیم جمهوری اسلامی هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد و از باصطلاح کانالیزه کردن اندیشه‌ها خبر و اثر نخواهد بود. همه باید آزاد باشند که حاصل تفکرات و اندیشه‌های اصیلشان را عرضه کنند."
و حتا بر این باور بود و نامه نوشت :
" می‌باید دانشکده الهیات به هر قیمتی شده فردی مارکسییسم دعوت کرد تا در این دانشکده مسائل مارکسیسم را تدریس کند. بعد ما هم می‌آئیم و حرف‌هایمان ‏را می‌زنیم. منطق خودمان را می‌گوئیم. هیچ کس هم مجبور نیست‏ منطق ما را بپذیرد."

و میگفت :
"من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار می دهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه روشن و صریح با آنها."


✅ ایجاد زمینه برای تحلیل و انتقاد و ممانعت از انحرافِ غلوگوئی و ستایشگری

طبیعی است وقتی مدیریت کلان در دست افراد قرار میگیرد ، راه رسیدن افراد نالایق به هر مقامی از مسیر غلوگوئی و ستایش از قدرت و ریاکاری است ! و در اینجا گاهی مشکلی بر مشکل افزوده میشود و آن این است که از تحلیل و انتقاد جلوگیری میشود و فهمیدن و نقد کردنِ را خارج از فهم عموم و حیطه حقوق انسان معرفی میکنند!

استاد شهید مطهری چه زیبا از یک سوی "قدسی انگاریِ" افراد را نفی میکند و از سوی مردم را به حق انتقاد و اعتراض آگاه میکند.
عبارت ایشان در هر دو سوی را ملاحظه کنید.
در مورد "قدیس سازی" چنین میگوید :
"مقام حکومت، ملازم با مقام قدسی و الوهیت نیست. در نوشته‌های خودم تصریح کرده‌ام که هر مقام غیرمعصومی که در وضع غیرقابل انتقاد قرار گیرد، هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام ؛ ضمن اینکه مانند عوام فکر نمی‌کنم که هر که در طبقه مراجع قرار گرفت مورد عنایت خاص امام زمان است و مصون از خطا و گناه و فسق. اگر چنین چیزی بود شرط عدالت بلاموضوع می‌شد."

و ایشان درباره اینکه جامعه حقِ تحلیل و اعتراض دارد و مینویسد:
"هر انسانی که پا به این جهان می‌گذارد، چون انسان است دارای حقوقی است و از این رو می‌تواند بلکه باید آنها را مطالبه کند و در برابر تضییع آنها ساکت نماند. چگونه می‌توان مقاومت در برابر تضییع مال را جهاد و فداشدن برای آن را شهادت نامید.."

بالاتر اینکه ؛ شهید مطهری وظیفه حاکمان میداند که به مردم راه و رسم تحلیل و انتقاد و اعتراض را آموزش دهند ؛
"حاکمان دینی نه تنها ملزم به رعایت حقوق و آزادی‌های شهروندی هستند و نه تنها مطالبه این حقوق از سوی مردم ناپسند نیست، که حاکمیت، خود موظف به آموزش این حقوق به مردم است."

🔺اینها گوشه ای از تفکراتِ فریادگونه آیت الله مطهری است تا روزی نباشد که به نام دین بی دینی شود! و یا آزادی بیان و کرامت انسانی به مسلخ رود! یا بر انتقادات و یا اعتراضات صنفی معلمان و کارگرانی و لب به شعار گشودنِ قانونیِ دانشجویان و جوانان که شکاف طبقاتی و ویژه خواری و اختلاس میبینند ، دروش و تریبونِ دریده ای دیده شود.


https://telegram.me/soroushmarefat

به بهانه تخریب بقیع !  _ هادی سروش

بررسی مسئله بنای ساختمانی بر قبور صالحان از دیدگاه قرآن، حدیث و تاریخ: نوشتاری از استاد هادی سروش

شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در نوشتاری به مناسبت سالروز تخریب قبور ائمه بقیع آورده است: گرچه در دید اولیه شاید نوشتن و گفتن، در این موضوع تکراری باشد، اما از آنجا که معاندین شرک آلود بودنِ نیات خود را در کسوت توحید، مخفی می کنند و دائما اباطیل خود را تکرار می کنند، برماست که سخن حق را نیز تکرار کنیم.

ساختمان و بنای بر قبور صالحان و اولیاء از سه منظر کاملا قابل تثبیت است.

از نظر قرآن

در جریان نزاع میان مسیحیان و مشرکان در مورد اجساد اصحاب کهف، برخی گفتند مقبره، یا دیواری جلوی درب غار آنها ساخته شود: «فَقَالُوا ابْنُوا عَلَیهِمْ بُنْیانًا» (کهف/۱۸، ۲۱) تا از دید مردم مخفی بمانند. برخی دیگر پیشنهاد دادند تامسجد و معبدی بر روی قبور آنان ساخته شود. «لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیهِمْ مَسْجِدًا».
مهم این است در قرآن اشاره‌ای به شرک‌ بودن بنا و یا مسجد اصلا نشده است.

علامه طباطبائی در تفسیر المیزان می گوید‌: تصمیم بر آن شد که مسجدی بر روی قبور آنان ساخته شود.

آیه دیگری داریم و معنای کلی دارد که مظاهر و مصادیق و نشانه های الهی باید مورد اهتمام باشد؛ «و من یُعظّم شعآئرَ اللهِ فإنّها من تقوی القلوب» (حج/۳۲) می باشد.

در تفسیر مجمع‌البیان شعائر به معنای جایگاه عبادات است. که مناره؛ نشان است بر مسجد و محل عبادت، ونیز گنبد؛ نشان ازمکانی مقدس و مبارک است. بنابراین مزار اولیای الهی با گنبد وبارگاه از شعایر الهی است.

بررسی مسئله بر اساس حدیث

از طریق اهل سنت:

در صحیحین آمده؛ اول کسی که آمد و بر روی قبر پیامبر دیواری نهاد و سنگ بنای حرم و بارگاه را بر قبر پیامبر ساخت عمر بن الخطاب بود _ فکان أول من بنی علیه جدارا عمر بن الخطاب.(طبقات لابن سعد۲۹۴/۲)

از طریق شیعه:

«شیخ طوسی با اسنادش از أَبِی عَامِرٍ وَاعِظِ نقل میکند که از امام صادق (ع) در مورد زیارت امام علی (ع) و ساخت و بنا تعمیر حرم آن حضرت پرسیدم؟ امام صادق (ع) به سند متصل از پدرش تا رسول الله ، از حضرت رسول (ص) نقل نمود که چنین فردی از مخصوصین مورد شفاعت من خواهد بود. _ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لِمَنْ زَارَ قُبُورَنَا وَ عَمَرَهَا وَ تَعَاهَدَهَا؟ فَقَالَ لِی یَا أَبَا الْحَسَنِ… إِنَّ اللَّهَ جَعَلَ قُلُوبَ نُجَبَاءَ مِنْ خَلْقِهِ وَ صَفْوَهٍ مِنْ عِبَادِهِ تَحِنُّ إِلَیْکُمْ ..فَیَعْمُرُونَ قُبُورَکُمْ وَ یُکْثِرُونَ زِیَارَتَهَا تَقَرُّباً مِنْهُمْ إِلَى اللَّهِ وَ مَوَدَّهً مِنْهُمْ لِرَسُولِهِ. أُولَئِکَ یَا عَلِیُّ الْمَخْصُوصُونَ بِشَفَاعَتِی وَ الْوَارِدُونَ حَوْضِی وَ هُمْ زُوَّارِی غَداً فِی الْجَنَّهِ…» (وسائل‏۳۸۳/۱۴)

لذاست که جناب شیخ حر عاملی صاحب کتاب وسائل الشیعه بابی تحت عنوان «استحباب عماره مشهد امیرالمومنین و مشاهد الائمه» در کتابش باز نموده واحادیث متعددی را نقل نموده است.

این احادیث وقتی بدست فقیهی زبردست بمانند سیدِ صاحب مدارک افتاد، ایشان این استحباب بنا و ساخت مرقد را به قبور «علماء و صلحاء» هم سرایت داده که مورد تایید فقهاء بعدی قرار گرفت.

روایت معارض:

در این بحث به یک روایت به ظاهر معارض با آن آیات قرآن و احادیث نقل شده داریم که برخی از نویسندگان مخالف و یا وهابی مسلک بر آن اصرار نی ورزند!
روایت چنین است؛ برادر امام کاظم (ع) از حضرت امام هفتم در مورد بنا روی قبر و نشستن و مرمت و گچ کاری سوال نمود و حضرت موسی بن جعفر (ع) نهی فرمودند. / لا یصلح البناء علیه ولا الجلوس ولا تجصیصه ولا تطیینه.(وسائل ۲۱۰/۳)

فقهاء و محدثین در این مورد پاسخ های مبسوطی ارائه نموده اند که یکی از آن پاسخ ها چنین این است این حدیث در مقابل انبوهی از روایات جواز بنا بر قبور اولیاء الهی وتحسین این عمل وحتی استحباب آن، قطعا دارای معنای خاصی می باشد و آن این است که اگر در شرائطی و یا در مکانی و یا طبق خرافه ای؛ قبر یک شخص برای گروهی «معبد» قرار داده شود و در نتیجه در مقابل توحید و مسجد قرار گیرد، مورد نهی است.

از نظر تاریخ

قبر حضرت داود(ع) در قدس و قبور حضرت ابراهیم، حضرت اسحاق، حضرت یعقوب و حضرت یوسف (ع) در شهرالخلیل بوده ودارای بنا و ساختمان است و محل عبادت بوده است.

در زمان پیامبر(ص)؛ اولین بنا یا مسجد بر روی قبور توسط ابوجُنْدُل بر روی قبر ابوبصیر صحابی ساخته شد و رسول خدا (ص) با وجود اطلاع، از آن کار جلوگیری نکرد.

بعد از پیامبر؛ قبور پیشوایان مذاهب فقهی اهل سنت نیزدارای گنبد و ساختمان بوده است.
قبر ابوحنیفه پیشوای حنفی در بغداد و قبر امام شافعی پیشوای شافعی‌ها در مصر و قبر احمد بن حنبل در بغداد و قبر محمد بخاری در سمرقند و … دارای گنبد و بارگاه است و محل زیارت علاقمندان از اهل سنت است.

جمع بندی این نوشتار کوتاه در این نکته است که؛

بنا و ساختمان و ساختن مسجد در کنار قبور انبیاء و اولیاء نه تنها کوچکترین مانع شرعی ندارد بلکه دارای محسّنات دینی و اخلاقی و تربیتی و حتی تاثیرات ژرف اجتماعی نیز می باشد.

استاد بزرگوارمان حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی می فرمودند؛ هیچ فرقی از این نظر بین جِیشِ ابرهه و این وهّابی ها نیست! آنها آمدند کعبه را خراب بکنند، اینها هم آمدند با امامت بجنگند ولی نشد! حالا چهار تا آجر را برداشتند امّا بالأخره امامت سر جایش محفوظ ماند.

انتهای پیام

fa.shafaqna.com

شفقنا در شبکه های اجتماعی: توییتر | اینستاگرام | تلگرام

لینک کوتاه خبر : https://fa.shafaqna.com/?p=1368334

خبر مرتبطخبرهای بیشتر از این خبرنگار

《دروغ》 ؛ آیا این رنج را پایانی هست ؟‌!/ نوشتاری از استاد هادی سروش

«لبیک یا حسین» یعنی رهایی از همه قدرت ها: نوشتاری از استاد هادی سروش – بخش هفتم

شرح «لبیک یا حسین» لبیک گویان چراغ هدایت در برابر ظلمت ها باشند/ بخش ششم: نوشتاری از استاد هادی سروش

شرح «لبیک یا حسین» بخش چهارم: نوشتاری از استاد هادی سروش

«دقت های عقلانی و اخلاقی در اجراء احکام دینی و حدود شرعی»: نوشتاری از استاد هادی سروش

شرح «لبیک یا حسین» بخش اول: نوشتاری از استاد هادی سروش

«مباهله نشانه ماندگار عظمت اسلام و شیعه»: نوشتاری از استاد هادی سروش

ادب عرفانی «دعای عرفه» و سفارشات پیامبر(ص): نوشتاری از استاد هادی سروش

مغایرت فقه و اخلاق با تنگ نظری: نوشتاری از استاد هادی سروش

گرفتار شُبهات نشویم، حجِ واجبی است که جایگزین ندارد: نوشتاری از استاد هادی سروش

«ریشه «فقه گریزی» : نوشتاری از استاد هادی

Shafaqna | Shia News Association

«ریشه «فقه گریزی» در برداشت های فقهیِ غیرقابل انعطاف و غیر اخلاقی است!»: نوشتاری از استاد هادی سروش

زمان انتشار : 7 اردیبهشت ,1402 | ساعت : :۱۶ | کد خبر : 156461«ریشه «فقه گریزی» در برداشت های فقهیِ غیرقابل انعطاف و غیر اخلاقی است!»: نوشتاری از استاد هادی سروش

شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در مطلبی که در اختیار شفقنا قرارداد، نوشت: «از فقیهانی که دل و ایمان در گرو اخلاق و بازگشت معنویت به جامعه دارند انتظار است که «نگاه های فقهی» را از «تصلُب» رها ساخته و به مسند «اخلاق» نشانده و همگان را از گوهرهای معنوی او بهرمند سازند. و اگر به این مهم توجه نشود روند فقه گریزی شتاب غیرقابل جبران خواهد داشت !»

او در ادامه این مقاله آورده است:

فصل اول ؛ درباره فقه
«فقه» ؛ روشی است برای بدست آوردن احکام شرعیه ، و «فقیه» ؛ روش دان است ، و «متفقه» کسی است که با دقت و جامعیت با توجه به اهداف عالیه اسلام آن روش را بشکل کاربردی به دیگرانی که «فقه باورند» ارائه میکند.
بزرگان فقاهت مانند علامه بحرالعلوم در تبیین «فقه» بعد از تعریف و بیان موضوع آن ، به بررسی «غایت فقه»پرداخته اند و تصریح نموده اند که دست یابی به والاترین سعادت ، هدف و غایت «علم فقه»است ، در شعر جناب بحرالعلوم آمده :
موضوعه فعل المکلفین
غایته الفوز بعلیینا
با توجه به توسعه فقه و فقاهت ، شایسته نیست کسی نگاه بسته و محدود به«فقه» داشته باشد. چرا که به تعبیر استاد مطهری ؛ «فقه ارائه دهنده جامعیت اسلام است». بله میپذیریم که «زبان فقه» اختصاصی است و هنوز با زبان عمومی و بین المللی فاصله دارد اما نباید جایگاه ارزشمندش در اسلام مورد تضعیف قرار گیرد.
یکی از مباحث ابتدایی فقه ؛ ادله ای است که برای تببین و نتیجه گیری احکام از آنها استفاده میشود .
به باور مشهور فقیهان ؛ ادله فقه ، چهار دلیلِ کتاب ، سنت ، عقل و اجماع میباشد.
امابرخی محققان از فقیهان مانند آیت الله مطهری نظرات ثاقبی دارند و میگویند ؛ عقل یک امر مبهمی است و ورودش به عنوان دلیل برای استنباط فقهی به جهت اهل سنت بوده که فقه آنان بر مدار بر «قیاس» است و بر قیاس به عنوان یک دلیل فقهی پافشاری داشته و دارند.
و البته استادمان آیت الله جوادی آملی از علامه طباطبایی در مورد «اجماع»مشابه همین نظریه را نقل مینمودند.
آنچه در ادله فقه در مقام افتاء و عمل بی چون چراست ؛ قرآن و سنت است.
وقتی محوریت قرآن و سنت مطرح میشود ، بارقه «اخلاقی بودن فقه»درخشش پیدا میکند.
نکته دیگر تقسیم ابواب فقه است که بحث طولانی دارد ، به اختصار عرضه دارم که ؛ تقسیم ابواب فقهی نیاز به بازنگری دارد چون ماهیت مسائل نمیتوان تعیین کننده جای آن در ابواب فقهی باشد از این روست که مثلاجهاد در عبادات جای داده اند در حالیکه باید در «فقه سیاسی» جای داشته باشد.
بهترین نظریه؛ نگاه ساختاری و تخصصی به ابواب فقه است که بشکل «فقه عبادی»، «فقه اقتصادی»، «فقه قضایی»و «فقه اجتماعی»و «فقه خانواده»و… می باشد.
اجازه بعد ارائه مختصری از مبادی مربوط به فقه به موضوع مورد نظر بازگردیم که فقه و اخلاق است.

فصل دوم ؛ ارتباط فقه با اخلاق
مهمترین منبعی که فقه و احکام شرعیه را با اخلاق عجین کرد؛ خود قرآن است. مثلا ؛ در کنار حکم قصاص، دعوت به عفو کرده. در کنار حکم دیه، رهنمون به گذشت نموده . و یا در انفاق های واجب مانند زکات بعد قرار دادن نصاب خاص، وعده به ازدیاد داده و از طرفی از زیاده روی در انفاق آدمی را بر حذر داشته . و در باب واجبات مانند طهارات و نماز و روزه و حج و .. هیچ سخت گیری خارج از اخلاق ندارد.
امام علی در رابطه با احکام شرعیه میفرماید : «العدل حیات الاحکام» . اگر عدل ، محدود به عدل قضایی نباشد و احکام هم محدود به احکام قضایی نباشد که ظاهراً هم نیست ، پس ؛ عدالت باهمه معنای وسیعش ، خصوصا معنای اخلاقی نهفته در آن ؛ عامل پویایی و رشد و تاثیرگذاری فقه است. مقصود آن است که اگر در احکام شرعیه ، «عدالت اخلاقی» در نظر گرفته شود ، فقه زنده میشود و احکام در جامعه حیات متفاوتی پیدا میکند.
معلم اخلاق و استاد فقاهت مرحوم محقق نراقی میگوید: آن علمی که میتوان به واسطه او از حضیضِ مراتب ، به اوج عالَم ملائک عروج کرد ، علم فقه است.
پس فقه باید علمی باشد که به آدمی پرواز دهد و این مهم، بدون اخلاق امکان پذیر نیست.
استاد بزرگوار آیت الله جوادی آملی می فرمودند: اخلاقی شدن فقه، یک هدف اساسی است. و باید مرزهای اخلاقی ، در همه ی فقه احیاء گردد.
نکته مهم اینجاست که ما هر تعریفی از فقه را بپذیریم بالاخره فقه از مقوله رفتار است و اگر رفتار آدمی حتا درصورت قصد وجه قربت ، با ارزشهای اخلاقی هماهنگ نباشد و یا منافات داشته باشد ، آن فقه محل اشکال قرار میگیرد و در اینجا ضروری است که در فکر تاویل و توجیه آن نگاه فقهی غیر اخلاقی برآییم چراکه باعث ضربه به تمام هستیِ «فقه» میشود. و چنین ضربه ای برای حذف فقه از زندگی مردمان کافی است !
براساس چهارچوب ارائه شده از کتاب و سنت ، این «تغییر و تحول»مشخص است و طبیعا چیزی بیرون از دین نخواهد بود و شاهدش این است که خود فقیهان در موارد مشابه مانند تزاحم بین اهم و مهم چنین توجیه وتغییری را پذیرفته اند و اِعمال میکنند.
نکته قابل توجه این است که هم اخلاقیون و هم فقهیون بر این باورند که همه ی اخلاق و همه ی احکام با «فطرت» سازگار است .
در این میان ؛ حضرت امام (ره) بر این باور است هر چیزی که «دین»میگوید ، مایه آن در فطرت آدمی تعبیه شده و فطری است. پس نباید بین اخلاق فطری و فقه فطری فاصله ای باشد. و اگر فاصله است باید مبداء و منشاء آن فاصله را در دیدگاه های اخلاقیون و فقهیون بررسی کرد.

فصل سوم ؛ در فقه اخلاقی چه میگذرد؟
برای اشتیاق بیشتر به تئوری پردازی «فقه اخلاقی»، نمونه هایی از فقه اخلاقی که در میان روایات کتاب «وسائل الشیعه»مندرج است، تقدیم میشود؛
پیامبر اسلام (ص) در عین اجرای حد شرعی بر هنجارشکنان ناموسی و اخلاقی ، شخصاً برای نماز بر پیکر آنان اقدام میفرماید و برایشان طلب مغفرت میکند .
در مورد حضرت امیر (ع) در روایات فقهی داریم که دست سارق را قطع و بعد برای تقویت بنیه او ، برایش عسل و گوشت فراهم می آورد.
و در حریم خصوصی افراد میبینیم‌ فردی مانند امیرالمومنین (ع) ورود نمیکند و چشم خورد را عمداً میبندد تا نبیند ، اما خلیفه دوم با چشم باز مشغول رصد آن موضوع میشود!
و نیز ، امام علی (ع) در مواجه با جوانی که کار ضداخلاقی در مسائل جنسی با خود میکرد ، او را تنبیه شرعی نمود ، ولی در عین حال به احترام «اخلاق»؛ زمینه ازدواج او را مهیا ساخت و او ازدواج نمود.
در مورد نماز میت، فقه آن را حق اولیاء میت معرفی نمود و هیچ کسی را حتی حاکم شرع را به حکم اخلاق ؛ در این مورد بر اولیاء میت ترجیح نداده است.
و یا در نمازجماعت در عین سفارشات متعدد درمورد قالب نماز و حضور قلب و تعقیبات و .. اما دستور به کوتاهی نماز و رعایت حال «اضعف مامومین»داده و بر آن تاکید فرموده است.
و نیز در بحث غیبت، غیبت از اهل سنت را در عین تغایر فکری و اعتقادی با آنان جائز نمی شمارد .
و مورد دیگری که درفقه ما مطرح هست این است که اگرکسی دروغی بگوید یا ظلم کند ، مستحب است وضوی خود را تجدید کند.
️در باب جهاد اجازه قطع درختان و کشتن اسیران و استفاده از سم داده نمیشود.
و صدها مورد دیگر…

فصل چهارم؛ در فقه غیر اخلاقی چه میگذرد؟
درفقه غیر اخلاقی بخش و یا بخش های مهمی از جامعه به «فقه گریزی»و بلکه به “دین گریزی»سوق داده میشود!
برخی از نمودارهای فقه غیراخلاقی عبارتنداز:
۱)انتخاب سخت ترین گزینه های رفتاری به توجیه «احتیاط گرائی»!
۲) بی توجهی به اقتضائات ضروری زمان و مکان با توجیه «سنت گرائی»!
۳) استفاده و یا ایجاد زمینه برای اِعمال هیجانات منفی با توجیه «معروف گرائی و منکرزُدائی»!
۴) تغییر در فرهنگ دینی_شرعی وانتقال به فرهنگ حاکم و رعیت با توجیه «ولایت گرائی»!
۵)استفاده های شخصی و جناحی از موقعیت های عبادیِ اجتماعی مانند جمعه و جماعت ، و یا استفاده از زبان قدرت و آمریت و نفرت پراگنی با توجیه «مسئولیت گرایی»!
و…
دراینجا این سوال پیش می آید که منشاء این سخت گیری های غیر اخلاقی چیست؟
پاسخ روشن است ؛ از آنجا که ادله فقهیه در برخی از موارد ادله قطعیه نیست و مجتهد باید رای خود را به عنوان نتیجه استنباط عرضه کند ، اگر کمترین بی توجهی به ضروریات اخلاقی داشته باشد ، نتیجه اش چنین خواهد شد !

فصل پنجم؛ یادی از فقیهان و وسعت اندیشی اخلاقی آنان
در حالات فقیه «میرعلی همدانی»نوشته اند ؛ وی وارد هندوستان که شد با هفتصد تن از دوستدارانش بین مردمان غذا و پوشاک تقسیم مینمود . مهم این است که این‌ فقیه فحل ، این حرکت بزرگ اخلاقی خود را در چهارچوب تنگِ ارتباط مسلمان و کافر که برخی فقیهان قائل اند ، تعریف نکرد تا در نتیجه خود را در خانه محبوس کند ، بلکه با این‌دید اخلاقی و منطبق بر فقه ، سرانجام امت بزرگی را در آن خطه مسلمان نمود.
نمونه دیگر نگاه فقهی مرحوم میرزا جوادآقا ملکی تبریزی در باب امامتِ نمازجماعت است که اگر امام جماعت را نشناسیم برای اقتداء به او مجاز هستیم یا نه ؟ در جایی که اکثریت احتیاط میکنند ، ایشان «حُسن ظاهر»را کافی دانسته و نه مومنین را در رنج می اندازد و نه نگاه بدبینانه به سطح جامعه دارد.
و نیز محقق اردبیلی در بحث غیبت ، حرمت غیبت را عمومیت داده و بر خلاف مشهور فقیهان میگوید؛ غیبت از غیر شیعه نیز ، مانند غیبت از شیعه است و جائز نیست.
والبته نمونه های فراوانی از فقیهانِ اخلاق مدار است که در این اجمال نمیگنجد.

فصل ششم ؛ به امید فقاهت هماهنگ تر با اخلاق
تردیدی نیست که هم راه اخلاقی کردن بیش ازپیش فقه باز است ، و هم نگاه مردمان در انتظار است .
به باور این قلم ؛ “فقیه اخلاقی»دارای ملاک «اتقی و اعلم» بودن بیشتری میباشد. چرا که فهم دین وشریعت ناب، و رعایت اخلاق و پیاده کردن اخلاق در فقه ؛جز با علمیت و تقوا میسر نیست و هر فقیهی که هرچه ژرفای علمی اش بیشترباشد ، بهتر میتواند از متون فقهی ، مسائل فقهی را بر مدار اخلاق استنباط و استخراج نماید. و در اینصورت است که هر فقیه اخلاقی ، بر فقیه دیگر که توان علمی کمتری داشته ترجیح دارد.
سخن پایانی؛
تمام‌ مباحث فقهی ؛ از بحث طهارت تا بحث حدود ، قابل تطبیق بر معیارهای اخلاقی است .
اگر در دنیای امروز مثلا سنگسار را نمیتوان به عنوان یک حد شرعی اخلاقی مطرح نمود ، جای تجدد نظر وجود دارد چون از طرفی ؛ اجرای حدود را برخی از فقهاء شامخ منحصر به دستور امام معصوم (ع) میدانند و از سوی دیگر ؛ حد شرعی سنگسار مورد متعین نیست بلکه بدل دارد.
امیداست با تلاش علمی فقیهان اخلاق مدار ،اشراق فقاهت آل محمد (ص) با نور اخلاق محمدی (ص) فروغ بیشتری را شاهد باشیم.

ریشه "فقه گریزی" در برداشتهای فقهیِ غیرقابل انعطاف و غیر اخلاقی است!✍هادی سروش



🔰ریشه "فقه گریزی" در برداشتهای فقهیِ غیرقابل انعطاف و غیر اخلاقی است!

✍#هادی_سروش


به نام خدا

《چکیده : ازفقیهانی که دل و ایمان در گرو اخلاق و بازگشت معنویت به جامعه دارند انتظار است که "نگاه های فقهی" را از "تصلُب" رها ساخته و به مسند "اخلاق" نشانده و همگان را از گوهرهای معنوی او بهرمند سازند. و اگر به این مهم توجه نشود روند فقه گریزی شتاب غیرقابل جبران خواهد داشت !》

🔵 فصل اول ؛ درباره فقه
"فقه" ؛ روشی است برای بدست آوردن احکام شرعیه ، و "فقیه" ؛ روش دان است ، و "متفقه" کسی است که با دقت و جامعیت با توجه به اهداف عالیه اسلام آن روش را بشکل کاربردی به دیگرانی که "فقه باورند" ارائه میکند.
بزرگان فقاهت مانند علامه بحرالعلوم در تبیین "فقه" بعد از تعریف و بیان موضوع آن ، به بررسی "غایت فقه" پرداخته اند و تصریح نموده اند که دست یابی به والاترین سعادت ، هدف و غایت "علم فقه" است ، در شعر جناب بحرالعلوم آمده :
موضوعه فعل المکلفین
غایته الفوز بعلیینا
با توجه به توسعه فقه و فقاهت ، شایسته نیست کسی نگاه بسته و محدود به"فقه"داشته باشد. چرا که به تعبیر استاد مطهری ؛ "فقه ارائه دهنده جامعیت اسلام است" . بله میپذیریم که "زبان فقه" اختصاصی است و هنوز با زبان عمومی و بین المللی فاصله دارد اما نباید جایگاه ارزشمندش در اسلام مورد تضعیف قرار گیرد.
یکی از مباحث ابتدایی فقه ؛ ادله ای است که برای تببین و نتیجه گیری احکام از آنها استفاده میشود .
به باور مشهور فقیهان ؛ ادله فقه ، چهار دلیلِ کتاب ، سنت ، عقل و اجماع میباشد.
امابرخی محققان از فقیهان مانند آیت الله مطهری نظرات ثاقبی دارند و میگویند ؛ عقل یک امر مبهمی است و ورودش به عنوان دلیل برای استنباط فقهی به جهت اهل سنت بوده که فقه آنان بر مدار بر "قیاس" است و بر قیاس به عنوان یک دلیل فقهی پافشاری داشته و دارند.
و البته استادمان آیت الله جوادی آملی از علامه طباطبایی در مورد "اجماع" مشابه همین نظریه را نقل مینمودند.
آنچه در ادله فقه در مقام افتاء و عمل بی چون چراست ؛ قرآن و سنت است.
وقتی محوریت قرآن و سنت مطرح میشود ، بارقه "اخلاقی بودن فقه" درخشش پیدا میکند.
نکته دیگر تقسیم ابواب فقه است که بحث طولانی دارد ، به اختصار عرضه دارم که ؛ تقسیم ابواب فقهی نیاز به بازنگری دارد چون ماهیت مسائل نمیتوان تعیین کننده جای آن در ابواب فقهی باشد از این روست که مثلاجهاد در عبادات جای داده اند در حالیکه باید در "فقه سیاسی" جای داشته باشد.
بهترین نظریه؛ نگاه ساختاری و تخصصی به ابواب فقه است که بشکل "فقه عبادی" ، "فقه اقتصادی" ، "فقه قضایی" و "فقه اجتماعی" و "فقه خانواده" و... میباشد.
اجازه بعد ارائه مختصری از مبادی مربوط به فقه به موضوع مورد نظر بازگردیم که فقه و اخلاق است.


🔵 فصل دوم ؛ ارتباط فقه با اخلاق
مهمترین منبعی که فقه و احکام شرعیه را با اخلاق عجین کرد؛ خود قرآن است. مثلا ؛ در کنار حکم قصاص، دعوت به عفو کرده. در کنار حکم دیه، رهنمون به گذشت نموده . و یا در انفاق های واجب مانند زکات بعد قرار دادن نصاب خاص، وعده به ازدیاد داده و از طرفی از زیاده روی در انفاق آدمی را بر حذر داشته . و در باب واجبات مانند طهارات و نماز و روزه و حج و .. هیچ سخت گیری خارج از اخلاق ندارد.
امام علی در رابطه با احکام شرعیه میفرماید : "العدل حیات الاحکام" . اگر عدل ، محدود به عدل قضایی نباشد و احکام هم محدود به احکام قضایی نباشد که ظاهراً هم نیست ، پس ؛ عدالت باهمه معنای وسیعش ، خصوصا معنای اخلاقی نهفته در آن ؛ عامل پویایی و رشد و تاثیرگذاری فقه است. مقصود آن است که اگر در احکام شرعیه ، "عدالت اخلاقی" در نظر گرفته شود ، فقه زنده میشود و احکام در جامعه حیات متفاوتی پیدا میکند.
معلم اخلاق و استاد فقاهت مرحوم محقق نراقی میگوید: آن علمی که میتوان به واسطه او از حضیضِ مراتب ، به اوج عالَم ملائک عروج کرد ، علم فقه است.
پس فقه باید علمی باشد که به آدمی پرواز دهد و این مهم، بدون اخلاق امکان پذیر نیست.
استاد بزرگوار آیت الله جوادی آملی می فرمودند: اخلاقی شدن فقه، یک هدف اساسی است. و باید مرزهای اخلاقی ، در همه ی فقه احیاء گردد.
نکته مهم اینجاست که ما هر تعریفی از فقه را بپذیریم بالاخره فقه از مقوله رفتار است و اگر رفتار آدمی حتا درصورت قصد وجه قربت ، با ارزشهای اخلاقی هماهنگ نباشد و یا منافات داشته باشد ، آن فقه محل اشکال قرار میگیرد و در اینجا ضروری است که در فکر تاویل و توجیه آن نگاه فقهی غیر اخلاقی برآییم چراکه باعث ضربه به تمام هستیِ "فقه" میشود. و چنین ضربه ای برای حذف فقه از زندگی مردمان کافی است !
براساس چهارچوب ارائه شده از کتاب و سنت ، این "تغییر و تحول" مشخص است و طبیعا چیزی بیرون از دین نخواهد بود و شاهدش این است که خود فقیهان در موارد مشابه مانند تزاحم بین اهم و مهم چنین توجیه وتغییری را پذیرفته اند و اِعمال میکنند.
نکته قابل توجه این است که هم اخلاقیون و هم فقهیون بر این باورند که همه ی اخلاق و همه ی احکام با "فطرت" سازگار است .
در این میان ؛ حضرت امام (ره) بر این باور است هر چیزی که "دین" میگوید ، مایه آن در فطرت آدمی تعبیه شده و فطری است. پس نباید بین اخلاق فطری و فقه فطری فاصله ای باشد. و اگر فاصله است باید مبداء و منشاء آن فاصله را در دیدگاه های اخلاقیون و فقهیون بررسی کرد.


🔵 فصل سوم ؛ در فقه اخلاقی چه میگذرد؟
برای اشتیاق بیشتر به تئوری پردازی "فقه اخلاقی" ، نمونه هایی از فقه اخلاقی که در میان روایات کتاب "وسائل الشیعه" مندرج است، تقدیم میشود؛
پیامبر اسلام (ص) در عین اجرای حد شرعی بر هنجارشکنان ناموسی و اخلاقی ، شخصاً برای نماز بر پیکر آنان اقدام میفرماید و برایشان طلب مغفرت میکند .
در مورد حضرت امیر (ع) در روایات فقهی داریم که دست سارق را قطع و بعد برای تقویت بنیه او ، برایش عسل و گوشت فراهم می آورد.
و در حریم خصوصی افراد میبینیم‌ فردی مانند امیرالمومنین (ع) ورود نمیکند و چشم خورد را عمداً میبندد تا نبیند ، اما خلیفه دوم با چشم باز مشغول رصد آن موضوع میشود!
و نیز ، امام علی (ع) در مواجه با جوانی که کار ضداخلاقی در مسائل جنسی با خود میکرد ، او را تنبیه شرعی نمود ، ولی در عین حال به احترام "اخلاق" ؛ زمینه ازدواج او را مهیا ساخت و او ازدواج نمود.
در مورد نماز میت، فقه آن را حق اولیاء میت معرفی نمود و هیچ کسی را حتی حاکم شرع را به حکم اخلاق ؛ در این مورد بر اولیاء میت ترجیح نداده است.
و یا در نمازجماعت در عین سفارشات متعدد درمورد قالب نماز و حضور قلب و تعقیبات و .. اما دستور به کوتاهی نماز و رعایت حال "اضعف مامومین" داده و بر آن تاکید فرموده است.
و نیز در بحث غیبت، غیبت از اهل سنت را در عین تغایر فکری و اعتقادی با آنان جائز نمی شمارد .
و مورد دیگری که درفقه ما مطرح هست این است که اگرکسی دروغی بگوید یا ظلم کند ، مستحب است وضوی خود را تجدید کند.
️در باب جهاد اجازه قطع درختان و کشتن اسیران و استفاده از سم داده نمیشود.
و صدها مورد دیگر...


🔵 فصل چهارم؛ در فقه غیر اخلاقی چه میگذرد؟
درفقه غیر اخلاقی بخش و یا بخش های مهمی از جامعه به "فقه گریزی" و بلکه به "دین گریزی" سوق داده میشود!
برخی از نمودارهای فقه غیراخلاقی عبارتنداز:
۱)انتخاب سخت ترین گزینه های رفتاری به توجیه "احتیاط گرائی"!
۲) بی توجهی به اقتضائات ضروری زمان و مکان با توجیه "سنت گرائی"!
۳) استفاده و یا ایجاد زمینه برای اِعمال هیجانات منفی با توجیه "معروف گرائی و منکرزُدائی"!
۴) تغییر در فرهنگ دینی_شرعی وانتقال به فرهنگ حاکم و رعیت با توجیه "ولایت گرائی"!
۵)استفاده های شخصی و جناحی از موقعیت های عبادیِ اجتماعی مانند جمعه و جماعت ، و یا استفاده از زبان قدرت و آمریت و نفرت پراگنی با توجیه "مسئولیت گرایی"!
و...
دراینجا این سوال پیش می آید که منشاء این سخت گیری های غیر اخلاقی چیست؟
پاسخ روشن است ؛ از آنجا که ادله فقهیه در برخی از موارد ادله قطعیه نیست و مجتهد باید رای خود را به عنوان نتیجه استنباط عرضه کند ، اگر کمترین بی توجهی به ضروریات اخلاقی داشته باشد ، نتیجه اش چنین خواهد شد !


🔵فصل پنجم؛ یادی از فقیهان و وسعت اندیشی اخلاقی آنان
در حالات فقیه "میرعلی همدانی" نوشته اند ؛ وی وارد هندوستان که شد با هفتصد تن از دوستدارانش بین مردمان غذا و پوشاک تقسیم مینمود . مهم این است که این‌ فقیه فحل ، این حرکت بزرگ اخلاقی خود را در چهارچوب تنگِ ارتباط مسلمان و کافر که برخی فقیهان قائل اند ، تعریف نکرد تا در نتیجه خود را در خانه محبوس کند ، بلکه با این‌دید اخلاقی و منطبق بر فقه ، سرانجام امت بزرگی را در آن خطه مسلمان نمود.
نمونه دیگر نگاه فقهی مرحوم میرزا جوادآقا ملکی تبریزی در باب امامتِ نمازجماعت است که اگر امام جماعت را نشناسیم برای اقتداء به او مجاز هستیم یا نه ؟ در جایی که اکثریت احتیاط میکنند ، ایشان "حُسن ظاهر" را کافی دانسته و نه مومنین را در رنج می اندازد و نه نگاه بدبینانه به سطح جامعه دارد.
و نیز محقق اردبیلی در بحث غیبت ، حرمت غیبت را عمومیت داده و بر خلاف مشهور فقیهان میگوید؛ غیبت از غیر شیعه نیز ، مانند غیبت از شیعه است و جائز نیست.
والبته نمونه های فراوانی از فقیهانِ اخلاق مدار است که در این اجمال نمیگنجد.

🔵 فصل ششم ؛ به امید فقاهت هماهنگ تر با اخلاق
تردیدی نیست که هم راه اخلاقی کردن بیش ازپیش فقه باز است ، و هم نگاه مردمان در انتظار است .
به باور این قلم ؛ "فقیه اخلاقی" دارای ملاک "اتقی و اعلم" بودن بیشتری میباشد. چرا که فهم دین وشریعت ناب، و رعایت اخلاق و پیاده کردن اخلاق در فقه ؛جز با علمیت و تقوا میسر نیست و هر فقیهی که هرچه ژرفای علمی اش بیشترباشد ، بهتر میتواند از متون فقهی ، مسائل فقهی را بر مدار اخلاق استنباط و استخراج نماید. و در اینصورت است که هر فقیه اخلاقی ، بر فقیه دیگر که توان علمی کمتری داشته ترجیح دارد.
سخن پایانی؛
تمام‌ مباحث فقهی ؛ از بحث طهارت تا بحث حدود ، قابل تطبیق بر معیارهای اخلاقی است .
اگر در دنیای امروز مثلا سنگسار را نمیتوان به عنوان یک حد شرعی اخلاقی مطرح نمود ، جای تجدد نظر وجود دارد چون از طرفی ؛ اجرای حدود را برخی از فقهاء شامخ منحصر به دستور امام معصوم (ع) میدانند و از سوی دیگر ؛ حد شرعی سنگسار مورد متعین نیست بلکه بدل دارد.
امیداست با تلاش علمی فقیهان اخلاق مدار ،اشراق فقاهت آل محمد (ص) با نور اخلاق محمدی (ص) فروغ بیشتری را شاهد باشیم.

برای بعد از رمضان ؛  دستوراخلاقی و سلوکی از علامه طباطبائی

🔻برای بعد از رمضان ؛

🔰دستوراخلاقی و سلوکی از علامه طباطبائی

✍هادی سروش

✅همه و یا اکثر افراد که از ماه رمضان بیرون می آیند با یک "حس معنوی" مواجه هستند که آنان را به شادی معنوی و طرب روحانی و لذت عقلی رسانده .
این لذت عقلی ؛ نمایی از آن لذت شهودی است که در هستی برای انسان معادل ندارد و آن حکایت از بهجت آدمی در مقام شهود و ملاقات با حضرت حق دارد ؛ "وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَة إِلي‏ رَبِّها ناظِرَةٌ" (قیامت آیه۲۴)

باید برای پایداری این حالِ خوشِ معنوی کاری کرد و گمان میکنم یکی از راهکارهای معنوی برای پایدار شدن "یافته های از فیوضات ماه رمضان" سخن علامه طباطبائی است .

✅فردی از علامه طباطبایی « دستور اخلاقی» خواسته بود، ایشان در پاسخ فرمودند فرمودند:
🔸برای موفق شدن ، لازم است همتی برآورده و توبه ای نموده و به مراقبه و محاسبه بپردازید.
🔺بدین صورت که هر روز که از خواب بیدار می شوید، قصد جدی کنید که در هر عملی که پیش آید، رضای خدا را مراعات خواهم کرد، آنوقت در هر کاری که می خواهید انجام دهید نفع آخرت را منظور خواهید داشت ، بطوری که اگر نفع اخروی نداشته باشد انجام نخواهید داد، هر چه باشد. و همین حال را تا شب وقت خواب ادامه خواهید داد .
🔺وقت خواب، پنج دقیقه ای در کارهائی که در روز انجام داده اید ، فکر کرده و یکی یکی در نظر خواهید گذرانید و هرکدام مطابق رضای خدا انجام یافته شکری بکنید و هر کدام تخلف شده استغفاری بکنید و این رویه را هر روز ادامه دهید.
🔺این روش اگر چه ابتدا سخت ودر ذائقه نفس ، تلخ می باشد ولی کلید نجات و رستگاری است.
🔸وهر شب پیش از خواب اگر توانستید سوره های معروف به "سُوَر مُسبحات" ، یعنی ؛ سوره های حدید ، حشر ، صف ، جمعه و تغابن را بخوانید. و اگر نتوانسیتد تنها سوره حشر را بخوانید. انشاءالله موفق خواهید بود.
[پایان نوشته علامه طباطبائی]


✅ ما نیز ؛ این برنامه سفارش شده از سوی علامه طباطبائی را بارها در درس از استاد علامه حسن زاده آملی شنیدیم و مورد تاکید ایشان بود و میفرمودند : این برنامه فقط یک دستورالعمل عرفانی از سوی "انسانهای به راه افتاده و درد کشیده" نیست ، بلکه طبق روایات مورد تاکید حضرات معصومین علیهم السلام بوده .


https://telegram.me/soroushmarefat

بعد از پایان رمضان؛ ... قدر نور را بدانیم  یادداشتی از: هادی سروش

  • ۱۴۰۲/۰۲/۰۳ ۱۱:۳۲:۲۴

یادداشتپایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

بعد از پایان رمضان؛ ... قدر نور را بدانیم

یادداشتی از: هادی سروش

بعد از پایان رمضان؛ ... قدر نور را بدانیم

پایگاه خبری جماران، یک دوره پر رنج عبادی در ماه رمضان کلید خورد و به پایان رسید اما قطعا بی اثر نبوده و آثار آن را باید در نهانخانه خود بیابیم.

امام سجاد (ع) در دعای چهل و پنجم زمزمه میکند : «خدایا! این ماه مبارک برای ما بسیار خوب و عالی بود و بهترین سودها را به ما رساند.»

سید بن طاوس گوید : اگر دیدی در پایان رمضان و روزهای عید فطر نورانیت و سرمایه ای کسب کردی خرسند باش و اگر چیزی کسب نکرده ای اندوهگین باش چرا که شاید دیگر فرصتی پیدا نخواهی کرد.

عارف ملکی تبریزی گوید : به حُکم عقل و ادب و ایمان ؛ باید در نهانخانه دل؛ "امیدبه رسیدن" قوی تر از احتمال عقب افتادن و از قافله جا ماندن باشد .

بله ؛ این بزرگ عارف در عین حالاتِ عرفانیش با گریه و خوف عجین است ، اما در این سخن به جانب "رجاء و رحمت" گردش دارد و گردش درستی هم دارد، چراکه وقتی انسان با کسی مواجه و معامل باشد که "بسط جود و کرم" باشد ، قطعا بی بهره نیست.

اصلا؛ همان غم و اندوه بر دل کسانی مینشیند که خود را به سبب از دست دادن روزه و عبادت ملامت میکنند ، بی ارتباط با "بسط جود وکرم" حضرت حق تعالی نیست، این حالات غم و اندوه میتواند زمینه ای برای ترقی روحی دیگر شود.

"بسط جود و کرم" در سخن شیرین امام سجاد (ع) با خدا چنین است: «خدایا، پیوسته کسی را که می توانی رسوایش کنی، بر گناه او پرده عفو می کشی و بر کسی که اگر بخواهی از بخشش خود منعش کنی، می بخشایی؛ در حالی که هر دو سزاوار رسوایی و منع فیض هستند ولی بنای تو بر تفضل و گذشت است.»

عارفان مقامی دارند به نام "ابن وقت" که در این مقام "ابن وقت" یک "حال" است که نصیب شان میشود و برکاتی برایشان بهمراه دارد؛ دیدنی هایی را میبینند ، شنیدنی هایی را میشنوند و دریافت های درونی زیبایی دارند و آن حال را بسیار ارج می نهند .

مقصود این است هر کسی ، حتا خارج از منظومه عارفان میتواند در زمانِ گذرایِ رمضان به تحفه ای برسد و آن تحفه را گرفته و برای همیشه از آنِ خود سازد.

پیامبر رحمت (ص) فرمود: «در ایام زندگی شما، اوقات و فرصت های مناسبی را خداوند در اختیارتان قرار می دهد، بکوشید از آن فرصت ها استفاده کنید / قال رسول الله ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرضوا لها»

مولویِ عارف گوید:

گوش هش دارید این اوقات را

در ربائید این چنین نفحات را

نفحه ای آمد شما را دید و رفت

هر که را می خواست جان بخشید و رفت

نغمه ای دیگر رسید آگاه باش

تا از این هم وا نمانی خواجه باش

یکی از بهره های مهم؛ رهیدن از ظلمت های قبل از رمضان و ورود به نور است، کسی اگر صاحب اراده باشد میتواند این راه آغاز شده و نور روشن شده را به اعماق و سیاهی های پیچ در پیچ نفس خویش رسانده افشانتر کند.

راه ؛ بر حَسَب راهنمایی اولیاء معصوم خدا علیهم السلام در این است که بر "کاشته های یک ماه رمضان خود، مداومت کنیم".

در نهج البلاغه است؛ «کار اندکى که بر آن مداومت کنى، امیدبخش‌‌تر از کار بسیارى است که از آن ملول گردى»

و در کافی از امام صادق(ع) است ؛ «مبادا عملى را بر خودت واجب گردانى و آن‌گاه یک‌سال تمام آن‌را انجام ندهی و رهایش کنی»

دوستان؛ مهم ادامه راهی است که آغازش کردیم اما نه پرشتاب و با عجله ، یعنی همان که سعدی گوید:

رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود

رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود

از حالات شگفت آور عارفان این نقطه است که در عین اینکه در میهمانی خدا وارد شده و بهره ای به اندازه ظرفیت و قابلیت خود برده اند ، لیک از بهره های بالاتری که بالاتری ها برده اند چشم نپوشیده و همه آن عنایاتی که به "ویژه ها" شده را از حق تعالی طلب میکند، امام زین العابدین چنین مطالبه میکند؛ «خدایا! بر محمد و آل محمد درود فرست و پاداش تمام روزه داران و عبادت کنندگان را در ماه رمضان تا قیامت بر ما مکتوب بفرما.»

این، نیست مگر دیدن آن بساط "بسط جود و کرم" که در ملکوت پهن است.

با این تفاصیل جملگی از ظلمت رهیده و به نور باریافتیم ، -حتی آنانکه در عبادت و خدمت در این ماه محروم بوده اند- پس این نور را در جان خود محفوظ داریم. قطعا میتوانیم چنین باشیم.

یک وقت روزگار پر مشقتی را بهانه برای نرسیدن به معنویت و معرفت و جدائی از نور قرار ندهیم که اصلا منطقی نیست!

ذوات مقدسه معصومین (ع) در عصر ظلم و تعدی خلفائی که بنام دین بر محراب و منبر پیامبر رحمت (ص) مسلط بودند زیست کردند، اما زمانه نتوانست آنان از این همه نور و معرفت جدا سازد . یاعلی

نگاه معرفتی به بعداز رمضان نوشتاری از هادی سروش

Shafaqna | Shia News Association

زمان انتشار : 24 خرداد ,1397 | ساعت : ۱۹:۱۷ | کد خبر : 584502 | پرینت

نگاه معرفتی به بعداز رمضان نوشتاری از هادی سروش

شفقنا – حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در نوشتاری با عنوان «نگاه معرفتی به بعداز رمضان» که در اختیار شفقنا قرار داده آورده است:

۱- به قبول بودن و قبول شدن اعمال رمضانیه باید فکر کرد که متأسفانه به آن کمتر می اندیشیم .
سیره و روش حضرت امیر (ع) بود که به کثرت و تکرار عمل کوشا بود و وقتی پرسیدند چرا اینقدر عمل صالح را پشت عمل صالح انجام میدهی فرمود: «از قبول بودن اعمالم بی خبرم، تکرار می کنم تا شاید برخی از آن مورد قبول قرار گیرد». (الغارات /۳۴۲)

۲- «دوری از گناه» حقیقت دیگری باید بعد از ماه رمضان به آن توجه لازم داشت چرا که گرچه در یک ماه تمرین دوری از گناه شده اما بعد از ماه مبارک شیاطین آزاد میشوندو ناجوانمردانه به مومنان حمله ور میشوند، لذاست امام علی(ع) شرط قبول عمل را در تقوی معرفی فرمود.

۳- توجه داشتن به نقص خویش و یا نقصان اعمال خویش، این هم یکی از مهمات برای پایان دادن به ماه رمضان است. آیا در خروج از ماه رمضان متوجه نقص و کمبود در اعمال خود هستیم؟

امام کاظم (ع) از یکی مؤمنان بنی اسرائیل نقل ماجرا فرمود:
«که چهل سال عبادت پی در پی داشت تا قربانی کرد و از قضا قربانی او پذیرفته نشد و به خدای متعال عرض کرد:آنچه از تو صادر می شود نیک و نیکی است و آنچه از من صادر می شود گناه ونقص است. خدا به او خطاب فرمود: این چنین نگاه تو به نفس خویش از عبادت چهل ساله ات افضل است». (کافی/۳۷۰)

۴- در پایان ماه رمضان دستور رسمی دین خدا به مداومت بر اعمال انجام شده است، امام باقر (ع) فرمود: محبوب­ترین اعمال در نزد حق تعالی آن عملی است که بر آن مداومت شود و در گذر ایام ترک نشود. (کافی/۳۷۰)

رعایت بخشی از اعمال رمضانیه برای بعد از رمضان از مستحبات محسوب میشود، مانند دوری از پرخوری و پرخوابی ، تا مناجات سحر و … امّا در این بین آنچه مهم است ادامه واجبات است که متأسفانه در پایان ماه رمضان کمتر گوشزد می شود، مثلاً اقامه نماز صبح یکی واجباتی است که با نوع زندگی امروزی مردمان و دیر خوابیدن ها منافات پیدا می کند. چه نیکوست در پایان رمضان مؤمنین با خود شرط و تعهد داشته باشند.
امام سجاد (ع) فرمود: اعبد الناس کسی که واجبات را بصورت مرتب انجام می دهد. (کافی/۳۷۷)

۵ – مؤمنان بعد از پایان رمضان باید به مهم دیگری توجه نمایند
و آن ؛ رعایت اخلاق در خانواده و رعایت حقوق در اجتماع است.

امام علی (ع) در خطبه نماز عید فطر فرمود:
«فطریه خود را بدهید و از نماز و زکات و حج و روزه و امر بمعروف ونهی از منکر و نیز از احسان و مهربانی با خانواده و همسر غافل مشوید،و از کم فروشی و بد فروشی و حضور و یا تایید حکم دادگاه غیرعادلانه دوری جوئید..»

انتهای پیام

fa.shafaqna.com

شفقنا در شبکه های اجتماعی: توییتر | اینستاگرام | تلگرام

لینک کوتاه خبر : https://fa.shafaqna.com/?p=584502

خبر قبلیادامه یاوه‌گویی‌های نتانیاهو: حمله رژیم‌صهیونیستی به سوریه به تامین امنیت جهان کمک می‌کند

خبر بعدیجام جهانی 2018 روسیه آغاز شد+عکس

خبر مرتبطخبرهای بیشتر از این خبرنگار

حجت‌الاسلام هادی سروش: آقایان منبری پیشکسوت خود را الگو قرار دهند

هادی سروش: امام علی (ع) درعین حضور در مقامات عرفان لحظه ای از مشکلات مردم و جامعه غافل نمی شد

تفسیر قرآن:

استاد هادی سروش: «صنفی به نام عالم دینی، پدیده ای مربوط به اسلام نیست»

هادی سروش: جامعه ای که در آن قدرت اظهارنظر از عالمان گرفته شود به روزگار سختی دچار خواهد شد

استاد سروش: اعتراف انسان ها در عالم «ذر» قابل اثبات نیست و اقرار به ربوبیت خدا در ساحت دیگر است

چرا ماه رمضان، رمضان نامیده شد؟!

تقویتِ عید نوروز با رعایت چهار اصل؛ نوشتاری از هادی سروش

استاد هادی سروش: اداره حکومت با افزایش سطح آگاهی،اجرای عدالت و اخلاق است و نه توقعِ معجزه

ماه رمضان چگونه می تواند یک سال اثر بخشی مداوم داشته باشد؟/  نوشتاری از حجت الاسلام هادی سروش

جمعه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ - Apr 21 2023

خبرآنلاین

اخبار فرهنگی و هنری دین و اندیشه

تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۶:۲۳

ماه رمضان چگونه می تواند یک سال اثر بخشی مداوم داشته باشد؟/

نوشتاری از حجت الاسلام هادی سروش

ماه مبارک بحکم «سالی که نیکوست از بهارش پیداست» می تواند یکسال معنویت و قرب الهی را برای انسان رقم بزند.

«در تأثیر اعمال جای تردید نیست، حتما هر عاملی از عمل خود منتفع یا متضرر می شود امّا اختلاف اهل حدیث و اهل معقول در این است که تأثیر عمل بر روی عامل­ اش یک تأثیر قراردادی و اعتباری است در نتیجه عمل با عامل نسبت جدی و غیرقابل انفکاک نخواهد داشت یا اینکه تأثیر عمل، واقعی است و با عامل خود اتّحاد دارد و به تعبیر «حکمت متعالیه ملاصدرا» نتیجتا" جزاء عین عمل خواهد بود؟

تحقیقات عالمان ژرف اندیش بر این باور قرار گرفت که سخن دوم که تأثیر عمل را در عالم واقع ارزیابی نموده­اند صحیح است و این نظریه با «قرآن» و «عقل» و «شهود» منطبق است.

ارزیابی بزرگانی نظیر امام خمینی (انوار الهدایة 1/55وصحیفه امام16/140) و علامه طباطبائی (المیزان1/92وج6/374)و استادمطهری (مجموعه آثار 3/52وج2/528) و استادحسن زاده آملی (عیون مسائل النفس / 783) بر این دیدگاه استوار گشته است.

ظاهر آیاتی مانند: «فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره»(زلزال/7) و «جزاءًوفاقاً»(نباء/26) و «ووجدواماعملواحاضراً»کهف/49) و... تصریح برصحت فرمایش این بزرگان دارد.

در نتیجه، اعمال حقائقی هستند که از حقیقت ما غیرقابل انفکاک بوده و طبعا ما را از وجودشان بهره مند می نماید.

ماه مبارک رمضان یک بستر مهم زمانی است که به تصریح حضرت امام صادق (ع) «اول سال» است : "شهر رمضان اول السنه" (التهذیب 4/332) بدین معنا که اهل معنویت سلوک الهی خود را از این زمان آغاز می کنند(اقبال سیدبن طاوس/34) و از سوی دیگر آن حضرت(ع) در سخنی دیگر فرمودند: "اگر ماه رمضان را مؤمنی به کمال و سلامت به پایان ببرد تمام سال را به سلامت پشت سر خواهد گذاشت، اذا سلم شهر رمضان سلمت السنه"(التهذیب 4/333).

به اذعان عارفان ماه رمضان آنچنان استعداد و ظرفیتی دارد که می تواند همه نیازهای مهم معنوی انسان را در طول یکسال تأمین کند (ر.ک: المرقبات / 127) . و شاید برای اثبات این مدعا غیر از راهی که در ابتداء این نوشتار به آن اشارت رفت که راه استدلال عقلی بود، بتوان از راه مکتب غنی اهل البیت (ع) نیز بهره گرفت که طبق دعای امام صادق(ع) در وداع با ماه رمضان (ر.ک: کافی4/165) از آن شفاف تر دعای وداع امام سجاد(ع) با ماه رمضان است (ر.ک: دعای 45)، که این حضرات برای این ماه حیات و شعور قائل بوده و با او سخن می گویند. پس چنین وجود زنده ای می تواند بر اساس یک سری از شرائط بمدت یکسال با عده ای همراه باشد.

خلاصه، ماه رمضان و اعمال آن یک «امراعتباری» نیست بلکه یک «حقیقت اصیل» است که با «عامل» خود متّحد شده و جان انسان مؤمن را میهمان فیوضات ربّانی خود می گرداند بطوری که تا یکسال یعنی درست ماه رمضان بعدی، میهمان خود را مورد بارش توفیقات معنوی می نماید، همانطوری که یک باران بموقع و بمقدار کافی یک درختی را پر از ثمرهای پی در پی می کند. ماه مبارک بحکم «سالی که نیکوست از بهارش پیداست» می تواند یکسال معنویت و قرب الهی را برای انسان رقم بزند. (ر.ک: اقبال سید بن طاوس/34) و به تعبیر مرحوم مجلسی "یک رمضان گناه نکردن توفیق یکسال گناه نکردن را بدنبال خواهد داشت". (ملاذ الاخیار 7/177)

سؤال مهم معرفتی: چگونه یک محدوده زمانی (ماه رمضان) می تواند یک سال اثر بخشی مداوم را بدنبال داشته باشد؟

راه های مختلفی می تواند در مسیر پاسخگویی مطرح شود که برخی قرآنی و برخی حدیثی و برخی دیگر معرفتی است که اجمالاً مورد اشارت قرار می دهیم.

راه اول:

تأثیر محیّر العقول ماه رمضان بر ایام دیگر چه بسا بدین جهت باشد که در این ماه «شب قدر» قرار دارد و بر اساس روایات صحیحه ­ای که از اهل بیت (ع) وارد شد شبی است که امور عالم و آدم برای یک سال مقدّر می شود. پس اگر در شب قدر مقدّرات یکسال رقم می خورد، دور از ذهن نیست که توفیقات یکساله هم معیّن شود. (ر.ک: الوافی 11/361 ـ وسائل الشیعه 10/354 باب 32).

راه دوم:

و شاید تأثیر مهم این ماه در خصوصیت «استجابت دعا» باشد که خداوند متعال آن را در این ماه قرار داده، پیامبر اعظم (ص) در خطبه شعبانیه فرمود: «یعطیهم اذا سألوه ویستجیب لهم اذا دعوه» (عیون الاخبار الرضا 1/255) و پر واضح است که استجابت دعا می تواند محدودیت به زمان خاص و یا زمان کوتاه نداشته باشد، فرد مؤمنی دعائی برای یک سالش بدرگاه احدیت برده باشد و به هدف استجابت نائل آید.

راه سوم:

راه معرفتی است که طبق بیان پیامبر خدا (ص) ماه رمضان ماه «میهمانی خدا» می باشد (امالی صدوق / 84) و «ضیافت رب الارباب» غیر از میهمانی های دیگر است و نه تنها ممکن است بلکه قطعی است که ضیافت الهی پذیرائی محدود به زمان و مکان نیست.(ر.ک: من لا یحضر الفقیه 2/60) در آن موطن و موقف میهمانی، همه و همه لطف و عنایت و فضل الهی است : «و ما کان عطاء ربک محظوراً» (اسراء/20) و به تصریح "ارباب عرفان" گرچه نزول اعطاء خاص الهی در یک لحظه صورت می گیرد امّا اثر آن از سال و قرن و عمر تجاوز می کند و سراسر وجود و شئون آدمی، مقهور آن «فیض اقدس» می شود. (شرح فصوص / 432 فص شیثی) چرا که در این «ضیافت الهی» سخن «معلم اول معرفت» یعنی رسول معظم اسلام (ص) سخن از «نظر الهی» است: «اذا کان یوم منه نظر الله الیهم»(امالی طوسی/ 110) و آیا می توانیم «نظر الهی» به یک شخص را به حقیقت معنا درک کنیم؟! همین قدر امام صادق (ع) برای اهل این معارف فرمود: "دراین میهمانی، خدای متعال «جائزه» می دهد و جائزه او مانند جائزه دیگران نیست: «فازوا و ا... بجوائز لیست کجوائز العباد» (ثواب الاعمال / 89)".

قامت کوتاه و خمیده این قلم به هیچ عنوان توان دست یابی به این معارف بلند و عمیق مانند ضیافت الهی، اعطاء الهی، نظر الهی، جائزه الهی ندارد و لذا از ادامه ­اش صرف نظر می کنیم! اگر چه در این ماه اعمال بسیاری از روزه تا دعا و استغفار، قیام و قعود، سجده طولانی و قرائت قرآن و اطعام، در کتاب های حدیثی جمع آمده (ر.ک: وسائل الشیعه 10/350) امّا آنچه حضرات معصومین (ع) تأکید بیشتری بر آن دارند دو امر «ایجابی» و یک امر «سلبی» است.

دو امر انجام دادنی­ اش:

یکی قیام اللیل یعنی شب زنده داری است و دیگری رسیدگی به امور مردمان و نیکی به آنان است. (کافی 4/66 ـ تهذیب 3/57 ـ فقیه 2/58).

و آن امر سلبی و پرهیز کردنی­ اش «ترک معاصی» می باشد. با انجام و توجه به این سه امر در صورت خلوص و پاکی می توان به ضیافت او نزدیک شد و توشه یکساله ­ای را فراهم آورد.

 
  BLOGFA.COM