قال الله تعالی: هو الذی یصلی علیکم وملائکته لیخرجکم من الظلمات الی النور
 

هادی سروش: امام‌ خمینی(س) در آثار عرفانی بر این نظر است که انسان با کرامت خلق شده است

جماران

کدخبر: ۱۶۳۲۱۵۹تاریخ انتشار: ۱۴۰۳/۰۲/۳۱ ۰۷:۴۳:۲۲

هادی سروش: امام‌ خمینی(س) در آثار عرفانی بر این نظر است که انسان با کرامت خلق شده است

هادی سروش: امام‌ خمینی(س) در آثار عرفانی بر این نظر است که انسان با کرامت خلق شده است

امام خمینی(قدس سره) بر اساس مبانی عرفانی؛ کرامت انسانی را پذیرفته و کرامت ذاتی انسان را مقدمه رسیدن انسان به کمالات بالای الهی دانسته است.

به گزارش جماران حجت‌الاسلام‌والمسلمین هادی سروش، استاد حوزه علمیه در جلسات هفتگی خود در شرح اصول کافی در هیئت انصار المهدی تهران با ورود به بحث «کرامت ذاتی انسان» گفت: امام خمینی(قدس سره) بر اساس مبانی عرفانی؛ کرامت انسانی را پذیرفته و کرامت ذاتی انسان را مقدمه رسیدن انسان به کمالات بالای الهی دانسته است.

امام خمینی(قدس سره) و کرامت ذاتی انسان

استاد هادی سروش اظهار کرد: امام خمینی(قدس سره) بر اساس مبانی عرفانی؛ کرامت انسانی را پذیرفته و کرامت ذاتی انسان را مقدمه رسیدن انسان به کمالات بالای الهی دانسته است. بله، ایشان، کرامت ذاتی که در برتری‌های ادراکی و عقلی مطرح است را کافی نمی‌داند و معیار بلندایِ کرامت را روحانیت نفس و مراعات تقوا می‌داند و تصریح می‌کند؛ انسان با کرامت خلق شده است.

کرامت ذاتی و کرامت ایمانی

استاد حوزه علمیه گفت: مشکل برخی عالمان ما خلط کرامت ذاتی و کرامت ایمانی است. وقتی فردی فاقد ایمان است، ضرورتاً فاقد کرامت ذاتی نیست. بله کرامتی که منشاء ایمان است مرتبه بالاتری از کرامت انسانی است ولی فاقد ایمان، فاقد کرامت ذاتی نیست.

کرامت در دیدگاه ملاصدرا

وی بیان کرد: از نگاه حکمت متعالیه و صدرالمتألهین؛ در مرحله اوّل؛ کرامت انسان، امری حقیقی و وجودی است، نه اعتباری و قراردادی. و در مرحله دوم؛ دارای مراتب است و به تبعیت از وجود، تشکیکی است.

کرامت انسان در قرآن

هادی سروش گفت: عجیب است در رابطه با کرامت انسان روشن‌ترین بیان را قرآن دارد ولی مورد بی‌توجهی برخی قرار گرفته و با تکیه به برخی نقلیات قابل نقض و نقد؛ حرف دیگری می‌زنند! و این مدعای روشن قرآن این است؛ «لقد کرمنا بنی آدم» واقعاً کاملاً روشن و برهانی است.

همه پیش خدا کریم اند و اما با تقوایان اکرم اند

استاد حوزه علمیه با اشاره به آیه «إنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أتْقَاکُمْ» در سوره حجرات قرآن کریم اظهار کرد: آیا مفاد این آیه این است که فقط با تقوایان در نزد خدا دارای کرامت هستند بقیه انسان‌ها بی‌ارزش‌اند؟ یا اینکه «اکرم» صیغه مبالغه است و بالاترین درجه و مرتبه کرامت انسانی را معرفی می‌کند، قطعاً مطلب دوم درست است چون همه انسان‌ها - به غیر از ظالمان - نزد خدا کرامت دارند و البته برخی دارای کرامت تقوایی هستند که مرتبه بالاتری را شامل هستند.

نشانه‌های کرامتِ همه انسان‌ها در نصوص دینی

وی افزود: ما نشانه‌های متعددی بر کرامت انسان در نصوص دینی داریم.
نمونه‌ای از آن روایتی است که کلینی در کافی نقل می‌کند و مفاد آن چنین است که همین مقدار که کسی ظلم نکند و فریب ندهد، باید به چشم «برادر» او را دید‌. این خیلی مهم است و در بحث کرامت انسان باید به او توجه شود که انسان با هر دین و آئینی در صورت عدم ظلم و تعدی و دروغ «برادر» است؛ در اصول کافی باب صفات‌المؤمن است که امام صادق(ع) فرمود: «من عامل الناس فلم یظلمهم و حدثهم فلم یکذبهم و وعدهم فلم یخلفهم کان ممن حرمت غیبته ... و وجبت اخوته».

سروش با اشاره به جریان برخورد سخت امام علی(ع) در رابطه با ظلم در حق یک زن غیرمسلمان گفت: آیا این جریان نشانی غیر از کرامت دارد؟ آنجا که امیرالمؤمنین(ع) در خطبه ۲۷ نهج‌البلاغه فرمود: «و لقد بلغنی أنّ الرجل منهم کان یدخل علی المرأة المسلمة والاُخری المعاهدة فینتزع حجلها وقلبها وقلائدها ورعثها... فلو أنّ امرأً مسلماً مات من بعد هذا أسفاً ما کان ملوماً بل کان به عندی جدیراً»؛ به من خبر رسیده است که یکی از آن غارتگران، بر زنی مسلمان و زنی غیرمسلمان وارد شده و زیور آلات آنان را از تن آنان بیرون آورده و برده است... اگر به سبب این حادثه و ناراحتی حاصل از آن، مسلمانی بمیرد، ملامت نخواهد شد و از نظر من کاری سزاوار و در خور است.
من این‌طور می‌فهمم که تعبیر «من بعد هذا» نشان این است که نه الآن اگر کسی این خبر شکستن کرامت انسانی را بشنود و جان دهد، بلکه اگر در آینده هم کسی از این خبر دردناک که کرامت انسانی شکسته شد! جان دهد جای ملامت نیست.

نظریه کرامت در فقه

این استاد حوزه علمیه افزود: قبول دارم هنوز فقیهان در مسیر راه را باید ادامه دهند و کرامتی که قرآن از آن برای انسان نام برده و عارفان بر او صحه گذاشتند را در فقه نمایان‌تر کنند.
چه زیبا امام خمینی(قدس سره) فتوا می‌دهد کسی به گوش یک اعدامی سیلی بزند، اعدام باید متوقف شود و آن شخص همان سیلی را قصاص کند.
و چه زیبا آیت الله سیستانی در آثارشان تصریح می‌کند؛ کرامت، مانند عدالت، روح شریعت است.

با این وجود، علامه حلی در کتاب تذکره از شافعی نقل می‌کند که اوست که برای هیچ انسانی غیر از مؤمنان کرامت قائل نیست!
اینان به آیه ۲۹ سوره توبه تمسک می‌کنند که خدا فرمود: از کفار جزیه بگیرید و آنان را «و هم صاغرون» کنید. بعد «صاغر» را معنا می‌کنند یعنی کافر را باید ذلیل و پست و خوار کنید! و بعد می‌گویند: خوب، وقتی کافر ذمی که در پناه دولت اسلامی است باید خوار و پست شود، تکلیف دیگران روشن است و هیچ کرامتی ندارند!

هادی سروش در پایان خاطرنشان کرد: قطعاً این معنا از آیه اشتباه است، صاحب المیزان با اینکه به صراحت در بحث کرامت انسانی به نظریه وسیعی نرسیده ولی تصریح می‌کند؛ «صاغر» به معنای عدم قانون‌شکنی و عدم ایستادگی کفار در جوامع اسلامی است و ارتباطی به بی‌ارزشی آنان ندارد. پس به صرف یک معنای ناصحیح که نمی‌شود حکم به جوازِ تهمت زد و یا توهین و یا آسیب روحی به کفار را مطرح کرد. بله حساب ظلمه متفاوت است.

مشاهده خبر در جماران

اخبار مرتبط

روایت هادی سروش از برخورد امام خمینی(س) با کسی که در انتخابات مجلس سوم رأی نیاورد

هادی سروش: پیامبر اسلام والاترین امانت دار خدا بود و این مسئولیت امروز بر عهده عالمان و فقیهان است

فرزندان معنوی امام آماده انتقام بیشتر متحجران باشند!

درباره شروع جنگ و تهمتی بزرگ به امام خمینی

ابن سینا در بلندای افق عرفان

لینک کوتاه:

کلمات کلیدی امام خمینی هادی سروش کرامت انسانی

WWW.JAMARAN.IR

© کلیه حقوق مادی و معنوی برای پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.

هادی سروش: اجرای دین و شرع به عهده پلیس و نیروهای امنیتی نیست

|کد مطلب: ۱۶۱۵۷

هادی سروش:

اجرای دین و شرع به عهده پلیس و نیروهای امنیتی نیست

 اجرای دین و شرع به عهده پلیس و نیروهای امنیتی نیست

استاد حوزه علمیه گفت: نیروهای طرح نور می‌گویند اجرای قانون می‌کنند، ولی اجرای دین و شرع به عهده پلیس و نیروهای امنیتی نیست؛ بلکه در امر دین و شرع است و تحت پوشش امر به معروف و نهی از منکر قرار می‌گیرد، از طرف دیگر امر به معروف دارای ضوابط فقهی خاصی دارد.

به گزارش هم‌میهن آنلاین، هادی سروش استاد حوزه در گفت‌‌وگو با مردم‌سالاری به بیان مساله حجاب، امر به معروف و نهی از منکر و قانون‌گذاری در این مساله پرداخت.

جناب سروش نظر اسلام درباره حجاب چیست؟

مسئله حجاب از احکام دینی ماست و تردیدی در آن وجود ندارد، البته درباره مقدار حجاب اختلاف نظر در فقه وجود دارد که چه مقدار این حجابی که واجب است باید رعایت شود. از طرف دیگر حجاب در عین حال که یک مسئله فردی است، اما می‌تواند آثار اجتماعی نیز داشته باشد. منکر این موضوع نیستیم که حجاب بازتاب خودش را در جامعه دارد.

موضوع حجاب و بی‌حجابی چه انعکاس و بازتابی می‌تواند در جامعه داشته باشد؟

در زمینه انعکاس حجاب یا عدم حجاب در جامعه در متون فقهی دستور خاصی نداریم، آن دستوراتی که وجود دارد در مورد حجاب به عنوان یک وظیفه شرعی برای حفاظت از حریم یک شخص است.

طبیعتا کسانی که معتقد هستند بازتاب اجتماعی حجاب و بی‌حجابی در جامعه می‌تواند انعکاس داشته باشد، براساس اینکه حکومت، حکومت دینی است دست به کار می‌شوند که برای رسیدن به یک نتیجه مثبت درباب حجاب یک قوانین و رفتاری را تعریف کنند.

فرض اینکه ما بازتاب حجاب در جامعه را بپذیریم که البته در همین نقطه مخالفان جدی وجود دارد، در بعضی از متون دینی ما هم آمده است که بازتاب اجتماعی بی‌حجابی کلی نیست.

در متون دینی آمده است که زنان با سن بالا و بانوانی که اقلیت دینی هستند به هیچ عنوان حجاب از نظر فقهی و دینی برای آنها ضرورتی ندارد. کسانی که این نظریه را دنبال می‌کنند و یا نظریه پردازی در حوزه حجاب دارند، به این نکته توجه داشتند که بازتاب حجاب و بی حجابی در جامعه به صورت کلی نمی‌تواند باشد، که اگر به صورت کلی بود دین او را به ما گوشزد می‌کرد.

در مقابل افرادی هستند که نظر دومی دارند و می‌گویند ما براساس مسائل مربوط به چالش‌های اجتماعی حتی در مورد زنانی که سن بالاتری دارند و یا اقلیت‌ مذهبی هستند، بر اساس مواجه با چالش‌های اجتماعی که داریم برای آنها هم حجاب را ضروری می‌دانیم. طبیعتا به هر دو نظریه افرادی گرایش دارند.

قانون شدن حجاب در جامعه باید چه شرایطی داشته باشد؟

اگر بنا شود حجاب تبدیل به قانون شود، این قانون هم باید مانند همه قوانین که با جامعه ارتباط مستقیم دارد، نه تنها در تدوین آن باید از نظرات کارشناسان استفاده شود، بلکه باید از نظر روانشناسان، جامعه شناسان حتی از نظر کسانی که در امر اقتصاد دارای کارشناسی قابل قبولی هستند مورد بررسی قرار گیرد. قانون بدون کارشناسی جامعه یک قانون سلیقه‌ای خواهد بود.

با در نظر گرفتن افکار و نظریه‌های مختلفی که می‌تواند در جامعه موثر باشد به مراحل اولیه‌ای که قانون را تعیین می‌کنند رسید و بعد مانند همه قوانین کشور بحث و بررسی شود و به یک قانون جامع رسیده و بعد عرضه شود.

فرض کنید موضوع حجاب یک امر قانونی شد، قانونی را درباره حجاب پیش نویسش را به قانون گذار عرضه کردند و فرض می‌کنیم قانون گذار هم قانون حجاب را تدوین و عرضه کرد؛ زمانی که این قانون می‌خواهد اجرا شود، مثل همه قوانین دارای راهکار مخصوص به خودش است، هر راهکاری غیر از راهکاری که قانونگذار قرار داده و روشن بیان کرده است، نمی‌تواند راهکار این قانون باشد. غیر از این طبیعتا راهکار سلیقه‌ای خواهد بود و راهکار سلیقه‌ای نمی‌تواند با پوشش قانون خودش را نشان دهد و نه استناد قانونی خواهد داشت و نه به نتیجه خواهد رسید.

اگر این موضوع قانون شد عملا قانون باید شفاف و صریح باشد و حقوقدان‌ها بتوانند به آن استناد کنند. در همه قوانین اینگونه است، قانون باید آنقدر شفاف و روشن و مدون باشد که یک حقوقدان به راحتی بتواند به آن استناد کند. اگر قانون دارای شبهه، تیرگی یا نارسایی باشد، قطعا این قانون در مرحله اجرا با مشکل مواجه می‌شود.

از طرف دیگر قانون وقتی قانون است که در سراسر کشور افکار عمومی آن را بپذیرند، اگر قانون را افکار عمومی نپذیرند، ما در اجرای آن قانون دچار مشکل خواهیم شد.

اگر قانون در موضوع حجاب مدون شد، همین قانون باید مشخص کند که مقدار مواجه با بی‌حجابان چه مقدار است، این موضوع باید جرم انگاری شود، اولا این چه نوع جرمی است، چه کیفری دارد، مجری این حکم قانونی کیست؟ قانون باید مشخص کند مجری اجرای حکم تا چه اندازه می‌تواند وارد شود، چون اینها اصلا کار شرعی نیست؛ امر به معروف و نهی از منکر شرایط دارد و اگر یکی از این شرایط وجود نداشته باشد وجوب از بین می‌رود.

اگر حجاب قانون است، مجری این قانون کیست؟ ضابط این قانون کیست؟ اگر نیروی انتظامی است تا چه میزان می‌تواند دخالت کند؟ آیا می‌تواند فرد را بازداشت کند در صحنه؟ اگر فرد قانون گریز تمرد کرد می‌تواند با ضرب و شتم او را دستگیر کند؟ همه اینها را باید قانون مشخص کند.

اگر کسی در بحث حجاب قانون را مطرح می‌کند، باید در این قانون همه چیز از ۰ تا ۱۰۰ مشخص شده باشد وگرنه قانون ضمانت اجرایی ندارد. یکی از نقاط مهم این قانون مسئله میدانی یعنی مواجه با بی‌حجاب است.

به نظر شما برخوردهای فیزیکی نیروهایی تحت عنوان طرح نور در خیابان‌ها چه آسیب‌های در پی خواهد داشت؟ چه از نظر اجتماعی چه از نظر دینی؟

نیروهای طرح نور می‌گویند اجرای قانون می‌کنند، ولی اجرای دین و شرع به عهده پلیس و نیروهای امنیتی نیست؛ بلکه در امر دین و شرع است و تحت پوشش امر به معروف و نهی از منکر قرار می‌گیرد، از طرف دیگر امر به معروف دارای ضوابط فقهی خاصی دارد. برای امر به معروف و نهی از منکر فقه‌های ما تا ۸ شرط را برشمرده‌اند.

اینکه آمر به معروف باید منکر را بشناسد، باید احتمال تطهیر دهد، نباید ضرر به شخص در امر به معروف و نهی از منکر ایجاد شود، نباید باعث نفرت آفرینی به دین شود و... اینها شرایط امر به معروف و منکر است.

طبیعتا کسانی که وارد عرصه مقابله با مسئله بی‌حجابی شده‌اند و به گفته خودشان به صورت قانونی اینکار را انجام می‌دهند، نمی‌تواند امر به معروف و نهی از منکر باشد. چون تحت ضوابط فقهی امر به معروف و نهی از منکر نمیگجد.

امر به معروف و نهی از منکر تنها تذکر است، آنهم در جای که تاثیر کند و اصلا در حکومت اسلامی بر عهده افراد نیست.

مقابله با بی حجابی فراتر از قانون، بی قانونی صرف است و به هیچ عنوان تاثیر مثبت روی ساختارهای ما در کشور نخواهد داشت و ما با عوارض و آسیب‌های دیگری رو به رو خواهیم شد. چون وقتی فرد قانون گریزی از قانونی گریخت و ضابط قانون بخواهد او را به قانون برگرداند، خودش هم قانون را رعایت نخواهد کرد.

فردی هم که با قانون گریز برخورد می‌کند باید پایبند به قانون باشد در غیر اینصورت شاید دومی از اولی گریزش از قانون بدتر باشد، اولی یک قانون مدون را اجرا نکرده ولی دومی با ابزار قدرت از قانون فرار می‌کند، طبیعتا دومی از اولی مشکل بیشتری از نظر دیدگاه حقوقی و قانونی ایجاد می‌کند.

این رفتار قانون شکنانه از سمت مجریان قانون چه تاثیری در افکار عمومی دارد؟

تاثیر هرگونه رفتار فراتر از قانون آسیب جدی به قوانین یک کشور می‌زند. یعنی اینطور نیست که اگر یک نفر برخلاف قانون حرمت شخصی را شکست و با او برخورد فیزیکی کرد، تنها به این موضوع آسیب بزند.

رفتارهای بیرون از قانون، فقط قانون حجاب را از بین نمی‌برد، بلکه هرگونه رفتار ضد قانونی توسط مامورانی که باید مجسمه قانون باشند، منجر می‌شود که همه قوانینی که در یک کشور حاکم است و باید براساس آن قوانین، نظم آن کشور رعایت شود، در شکل‌های گوناگون شکسته خواهد شد.

یعنی وقتی قانون گریزی، قانون شکنی، در مقابله با حجاب در مقابله با بی‌حجابی شکل بگیرد، مانند یک بیماری سرایت می‌کند و اندام و اعضای جامعه را خواهد گرفت؛ یعنی ما در امر اقتصاد هم شاهد بی قانونی خواهیم بود، در امر امنیت و سیاست شاهد بی‌قانونی خواهیم بود.

آسیب دوم این است که چون حجاب به دین ما وصل است، چون یک زاویه آن با دین ارتباط دارد، هرچه کارشناس دین هم بیاید بگوید که این رفتار مورد تایید دین نیست، این برخوردهای فراقانونی به پای دین نوشته می‌شود و وقتی به پای دین نوشته می‌شود، نه تنها گریز از قانون در موارد دیگر پیش می‌آید، بلکه ما با گریز از دین نیز مواجه می‌شویم.

دولت در ابتدای کار خود مدعی بود که گشت ارشاد مدیران را راه اندازی خواهد کرد، اما شاهد بودیم که در جریاناتی مانند چای دبش، حوزه علمیه ازگل و ... سکوت کرد و رفتار منفعلانه داشت، اما در باب مقابله با بی حجابی شاهد بازگشت گشت ارشاد بودیم؛ این تناقضات چه ذهنیتی را به افکار عمومی خواهد داد؟

هر رفتار دوگانه‌ای آسیب‌های جدی به شخص و محلی که رفتار دوگانه فرد بازتاب پیدا کند میزند. چرا دین به ما می‌گوید ریاکاری نکنید؟ چون ریاکاری یک رفتار دوگانه است و رفتار دوگانه مورد تایید دین نیست حتی در عبادات شخصی.

رفتار دوگانه، روحیه نفاق را در شخصیت انسان شکل می‌دهد، این روحیه نفاق روحیه‌ای است که قرآن و سنت پیامبر و اهل بیت کاملا با آن مبارزه کرده‌اند، این رفتار دوگانه اگر از فرد بیرون آمده و بخواهد به جامعه برسد دیگر آسیب تنها به فرد نیست، روحیه نفاق کل جامعه را در برمی‌گیرد.

این که در مواجهه با یک ناهنجاری قانونی به نام بی‌حجابی شدت عمل خرج شود، هزینه‌های زیاد مادی و معنوی صرف شود، اما در مقابل فسادهای کلان یک کشور که بازتاب‌های داخلی و خارجی داشته، اما در مقابله با آن، آن حجم فعال بودن نیروهای انسانی، فعال بودن هزینه‌های مورد نیاز در مواجه با آن فساد کلان دیده نشود می‌شود رفتار دوگانه.

این رفتار دوگانه از دیدگاه من، نفاق است. وقتی دوگانگی تبدیل به نفاق شود، همان خطری جامعه را تهدید می‌کند که همواره قرآن و رهبران الهی این چالش را متذکر شدند.

طبیعتا رفتار دوگانه هرکجا به هرشکلی در جامعه شکل بگیرد آسیب‌های مختلف هم روی قانون‌مداری شهروندان جامعه می‌گذارد، هم روی دینداری شهروندان. این می‌تواند خسارت بسیار بزرگی باشد که جبران آن زمان و هزینه زیادی خواهد داشت. بهتر این است که در تمام ناهنجاری‌های اجتماعی، فساد چای دبش، فساد مربوط به یک روحانی در حوزه علمیه، فساد زبانی یک روحانی در رسانه ملی و ... ضابطین قانون بدون هیچگونه چشم پوشی و با یک چشم نگاه کردن به موارد فساد را رصد کرده و با آن مقابله کنند. باید معیار قانون باشد در برخورد با همه.

منبع : مردم‌سالاری

مقابله با بی حجابی نبايد فراتر از قانون باشد / هادی سروش


Toggle navigation

گزارش

سياسی

۰

سه شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۲۲:۰۵

حجت‌الاسلام هادی سروش در گفت‌وگو با «مردم سالاری»:

مقابله با بی حجابی نبايد فراتر از قانون باشد

«امربه معروف و نهي از منکر در حکومت اسلامي برعهده افراد نيست» حجت الاسلام هادي سروش در گفت‌وگو با مردم سالاري با بيان اينکه حجاب از واجبات شرعي است و اين وظيفه شرعي را تنها تذکر مي‌داند که بايد که درجايي که اثر دارد اجرا شود.

مقابله با بی حجابی نبايد فراتر از قانون باشد

گروه سياسي- مانيا شوبيري: «امربه معروف و نهي از منکر در حکومت اسلامي برعهده افراد نيست» حجت الاسلام هادي سروش در گفت‌وگو با مردم سالاري با بيان اينکه حجاب از واجبات شرعي است و اين وظيفه شرعي را تنها تذکر مي‌داند که بايد که درجايي که اثر دارد اجرا شود.


به گزارش مردم سالاری آنلاین ،وي در اين گفت‌وگو به آسيب‌هاي جبران ناپذير رفتار دوگانه درباره گشت ارشاد اجتماعي و مديران نيز اشاره کرده و گفت: رفتار دوگانه هرکجا به هرشکلي در جامعه شکل بگيرد، آسيب‌هاي مختلف هم روي قانون‌مداري شهروندان جامعه مي‌گذارد، هم روي دينداري شهروندان. در ادامه مشروح گفت‌وگوي مردم سالاري با اين استاد حوزه علميه را مي‌خوانيد:


جناب سروش نظر اسلام درباره حجاب چيست؟
مسئله حجاب از احکام ديني ماست و ترديدي در آن وجود ندارد، البته درباره مقدار حجاب اختلاف نظر در فقه وجود دارد که چه مقدار اين حجابي که واجب است بايد رعايت شود. از طرف ديگر حجاب در عين حال که يک مسئله فردي است، اما مي‌تواند آثار اجتماعي نيز داشته باشد. منکر اين موضوع نيستيم که حجاب بازتاب خودش را در جامعه دارد.


موضوع حجاب و بيحجابي چه انعکاس و بازتابي ميتواند در جامعه داشته باشد؟
در زمينه انعکاس حجاب يا عدم حجاب در جامعه در متون فقهي دستور خاصي نداريم، آن دستوراتي که وجود دارد در مورد حجاب به عنوان يک وظيفه شرعي براي حفاظت از حريم يک شخص است.
طبيعتا کساني که معتقد هستند بازتاب اجتماعي حجاب و بي‌حجابي در جامعه مي‌تواند انعکاس داشته باشد، براساس اينکه حکومت، حکومت ديني است دست به کار مي‌شوند که براي رسيدن به يک نتيجه مثبت درباب حجاب يک قوانين و رفتاري را تعريف کنند.
فرض اينکه ما بازتاب حجاب در جامعه را بپذيريم که البته در همين نقطه مخالفان جدي وجود دارد، در بعضي از متون ديني ما هم آمده است که بازتاب اجتماعي بي‌حجابي کلي نيست.
در متون ديني آمده است که زنان با سن بالا و بانواني که اقليت ديني هستند به هيچ عنوان حجاب از نظر فقهي و ديني براي آنها ضرورتي ندارد. کساني که اين نظريه را دنبال مي‌کنند و يا نظريه پردازي در حوزه حجاب دارند، به اين نکته توجه داشتند که بازتاب حجاب و بي حجابي در جامعه به صورت کلي نمي‌تواند باشد، که اگر به صورت کلي بود دين او را به ما گوشزد مي‌کرد.
در مقابل افرادي هستند که نظر دومي دارند و مي‌گويند ما براساس مسائل مربوط به چالش‌هاي اجتماعي حتي در مورد زناني که سن بالاتري دارند و يا اقليت‌ مذهبي هستند، بر اساس مواجه با چالش‌هاي اجتماعي که داريم براي آنها هم حجاب را ضروري مي‌دانيم. طبيعتا به هر دو نظريه افرادي گرايش دارند.

جناب سروش قانون شدن حجاب در جامعه

*امر به معروف و نهي از منکر تنها تذکر است، آن هم در جايي که تاثير کند و اصلا در حکومت اسلامي بر عهده افراد نيست

بايد چه شرايطي داشته باشد؟
اگر بنا شود حجاب تبديل به قانون شود، اين قانون هم بايد مانند همه قوانين که با جامعه ارتباط مستقيم دارد، نه تنها در تدوين آن بايد از نظرات کارشناسان استفاده شود، بلکه بايد از نظر روانشناسان، جامعه شناسان حتي از نظر کساني که در امر اقتصاد داراي کارشناسي قابل قبولي هستند مورد بررسي قرار گيرد. قانون بدون کارشناسي جامعه يک قانون سليقه‌اي خواهد بود.
با در نظر گرفتن افکار و نظريه‌هاي مختلفي که مي‌تواند در جامعه موثر باشد به مراحل اوليه‌اي که قانون را تعيين مي‌کنند رسيد و بعد مانند همه قوانين کشور بحث و بررسي شود و به يک قانون جامع رسيده و بعد عرضه شود.
فرض کنيد موضوع حجاب يک امر قانوني شد، قانوني را درباره حجاب پيش نويسش را به قانون گذار عرضه کردند و فرض مي‌کنيم قانون گذار هم قانون حجاب را تدوين و عرضه کرد؛ زماني که اين قانون مي‌خواهد اجرا شود، مثل همه قوانين داراي راهکار مخصوص به خودش است، هر راهکاري غير از راهکاري که قانونگذار قرار داده و روشن بيان کرده است، نمي‌تواند راهکار اين قانون باشد. غير از اين طبيعتا راهکار سليقه‌اي خواهد بود و راهکار سليقه‌اي نمي‌تواند با پوشش قانون خودش را نشان دهد و نه استناد قانوني خواهد داشت و نه به نتيجه خواهد رسيد.
اگر اين موضوع قانون شد عملا قانون بايد شفاف و صريح باشد و حقوقدان‌ها بتوانند به آن استناد کنند. در همه قوانين اينگونه است، قانون بايد آنقدر شفاف و روشن و مدون باشد که يک حقوقدان به راحتي بتواند به آن استناد کند. اگر قانون داراي شبهه، تيرگي يا نارسايي باشد، قطعا اين قانون در مرحله اجرا با مشکل مواجه مي‌شود.
از طرف ديگر قانون وقتي قانون است که در سراسر کشور افکار عمومي آن را بپذيرند، اگر قانون را افکار عمومي نپذيرند، ما در اجراي آن قانون دچار مشکل خواهيم شد.
اگر قانون در موضوع حجاب مدون شد، همين قانون بايد مشخص کند که مقدار مواجه با بي‌حجابان چه مقدار است، اين موضوع بايد جرم انگاري شود، اولا اين چه نوع جرمي است، چه کيفري دارد، مجري اين حکم قانوني کيست؟ قانون بايد مشخص کند مجري اجراي حکم تا چه اندازه مي‌تواند وارد شود، چون اينها اصلا کار شرعي نيست؛ امر به معروف و نهي از منکر شرايط دارد و اگر يکي از اين شرايط وجود نداشته باشد وجوب از بين مي‌رود.
اگر حجاب قانون است، مجري اين قانون کيست؟ ضابط اين قانون کيست؟ اگر نيروي انتظامي است تا چه ميزان مي‌تواند دخالت کند؟ آيا مي‌تواند فرد را بازداشت کند در صحنه؟ اگر فرد قانون گريز تمرد کرد مي‌تواند با ضرب و شتم او را دستگير کند؟ همه اينها را بايد قانون مشخص کند.
اگر کسي در بحث حجاب قانون را مطرح مي‌کند، بايد

*زماني حجاب مي‌تواند قانون قابل اجرا باشد که مثل همه قوانين راهکار مخصوص به خودش را طي کرده باشد، قانون بدون کارشناسي جامع يک قانون سليقه‌اي خواهد بود

در اين قانون همه چيز از 0 تا 100 مشخص شده باشد وگرنه قانون ضمانت اجرايي ندارد. يکي از نقاط مهم اين قانون مسئله ميداني يعني مواجه با بي‌حجاب است.


به نظر شما برخوردهاي فيزيکي نيروهايي تحت عنوان طرح نور در خيابانها چه آسيبهاي در پي خواهد داشت؟ چه از نظر اجتماعي چه از نظر ديني؟
نيروهاي طرح نور مي‌گويند اجراي قانون مي‌کنند، ولي اجراي دين و شرع به عهده پليس و نيروهاي امنيتي نيست؛ بلکه در امر دين و شرع است و تحت پوشش امر به معروف و نهي از منکر قرار مي‌گيرد، از طرف ديگر امر به معروف داراي ضوابط فقهي خاصي دارد. براي امر به معروف و نهي از منکر فقه‌هاي ما تا 8 شرط را برشمرده‌اند.
اينکه آمر به معروف بايد منکر را بشناسد، بايد احتمال تطهير دهد، نبايد ضرر به شخص در امر به معروف و نهي از منکر ايجاد شود، نبايد باعث نفرت آفريني به دين شود و... اينها شرايط امر به معروف و منکر است.
طبيعتا کساني که وارد عرصه مقابله با مسئله بي‌حجابي شده‌اند و به گفته خودشان به صورت قانوني اينکار را انجام مي‌دهند، نمي‌تواند امر به معروف و نهي از منکر باشد. چون تحت ضوابط فقهي امر به معروف و نهي از منکر نميگجد.
امر به معروف و نهي از منکر تنها تذکر است، آنهم در جاي که تاثير کند و اصلا در حکومت اسلامي بر عهده افراد نيست.
مقابله با بي حجابي فراتر از قانون، بي قانوني صرف است و به هيچ عنوان تاثير مثبت روي ساختارهاي ما در کشور نخواهد داشت و ما با عوارض و آسيب‌هاي ديگري رو به رو خواهيم شد. چون وقتي فرد قانون گريزي از قانوني گريخت و ضابط قانون بخواهد او را به قانون برگرداند، خودش هم قانون را رعايت نخواهد کرد.
فردي هم که با قانون گريز برخورد مي‌کند بايد پايبند به قانون باشد در غير اينصورت شايد دومي از اولي گريزش از قانون بدتر باشد، اولي يک قانون مدون را اجرا نکرده ولي دومي با ابزار قدرت از قانون فرار مي‌کند، طبيعتا دومي از اولي مشکل بيشتري از نظر ديدگاه حقوقي و قانوني ايجاد مي‌کند.


اين رفتار قانون شکنانه از سمت مجريان قانون چه تاثيري در افکار عمومي دارد؟
تاثير هرگونه رفتار فراتر از قانون آسيب جدي به قوانين يک کشور مي‌زند. يعني اينطور نيست که اگر يک نفر برخلاف قانون حرمت شخصي را شکست و با او برخورد فيزيکي کرد، تنها به اين موضوع آسيب بزند.
رفتارهاي بيرون از قانون، فقط قانون حجاب را از بين نمي‌برد، بلکه هرگونه رفتار ضد قانوني توسط ماموراني که بايد مجسمه قانون باشند، منجر مي‌شود که همه قوانيني که در يک کشور حاکم است و بايد براساس آن قوانين، نظم آن کشور رعايت شود، در شکل‌هاي گوناگون شکسته خواهد شد.
يعني وقتي قانون گريزي، قانون شکني، در مقابله با حجاب در مقابله با بي‌حجابي

*اگر حجاب قانون است، مجري اين قانون کيست؟ ضابط اين قانون کيست؟ اگر نيروي انتظامي است تا چه ميزان مي‌تواند دخالت کند؟ آيا مي‌تواند فرد را بازداشت کند در صحنه؟ اگر فرد قانون گريز تمرد کرد مي‌تواند با ضرب و شتم او را دستگير کند؟

شکل بگيرد، مانند يک بيماري سرايت مي‌کند و اندام و اعضاي جامعه را خواهد گرفت؛ يعني ما در امر اقتصاد هم شاهد بي قانوني خواهيم بود، در امر امنيت و سياست شاهد بي قانوني خواهيم بود.
آسيب دوم اين است که چون حجاب به دين ما وصل است، چون يک زاويه آن با دين ارتباط دارد، هرچه کارشناس دين هم بيايد بگويد که اين رفتار مورد تاييد دين نيست، اين برخوردهاي فراقانوني به پاي دين نوشته مي‌شود و وقتي به پاي دين نوشته مي‌شود، نه تنها گريز از قانون در موارد ديگر پيش مي‌آيد، بلکه ما با گريز از دين نيز مواجه مي‌شويم.


دولت در ابتداي کار خود مدعي بود که گشت ارشاد مديران را راه اندازي خواهد کرد، اما شاهد بوديم که در جرياناتي مانند چاي دبش، حوزه علميه ازگل و ... سکوت کرد و رفتار منفعلانه داشت، اما در باب مقابله با بي حجابي شاهد بازگشت گشت ارشاد بوديم؛ اين تناقضات چه ذهنيتي را به افکار عمومي خواهد داد؟
هر رفتار دوگانه‌اي آسيب‌هاي جدي به شخص و محلي که رفتار دوگانه فرد بازتاب پيدا کند ميزند. چرا دين به ما مي‌گويد رياکاري نکنيد؟ چون رياکاري يک رفتار دوگانه است و رفتار دوگانه مورد تاييد دين نيست حتي در عبادات شخصي.
رفتار دوگانه، روحيه نفاق را در شخصيت انسان شکل مي‌دهد، اين روحيه نفاق روحيه‌اي است که قرآن و سنت پيامبر و اهل بيت کاملا با آن مبارزه کرده‌اند، اين رفتار دوگانه اگر از فرد بيرون آمده و بخواهد به جامعه برسد ديگر آسيب تنها به فرد نيست، روحيه نفاق کل جامعه را در برمي‌گيرد.
اين که در مواجهه با يک ناهنجاري قانوني به نام بي‌حجابي شدت عمل خرج شود، هزينه‌هاي زياد مادي و معنوي صرف شود، اما در مقابل فسادهاي کلان يک کشور که بازتاب‌هاي داخلي و خارجي داشته، اما در مقابله با آن، آن حجم فعال بودن نيروهاي انساني، فعال بودن هزينه‌هاي مورد نياز در مواجه با آن فساد کلان ديده نشود مي‌شود رفتار دوگانه.
اين رفتار دوگانه از ديدگاه من، نفاق است. وقتي دوگانگي تبديل به نفاق شود، همان خطري جامعه را تهديد مي‌کند که همواره قرآن و رهبران الهي اين چالش را متذکر شدند.
طبيعتا رفتار دوگانه هرکجا به هرشکلي در جامعه شکل بگيرد آسيب‌هاي مختلف هم روي قانون‌مداري شهروندان جامعه مي‌گذارد، هم روي دينداري شهروندان. اين مي‌تواند خسارت بسيار بزرگي باشد که جبران آن زمان و هزينه زيادي خواهد داشت. بهتر اين است که در تمام ناهنجاري‌هاي اجتماعي، فساد چاي دبش، فساد مربوط به يک روحاني در حوزه علميه، فساد زباني يک روحاني در رسانه ملي و ... ضابطين قانون بدون هيچگونه چشم پوشي و با يک چشم نگاه کردن به موارد فساد را رصد کرده و با آن مقابله کنند. بايد معيار قانون باشد در برخورد با همه.

کد مطلب: 216037 کپی متن خبر

روزنامه مردم سالاری / هادی سروش : مقابله با بی حجابی نباید فراترازقانون باشد

مصاحبه روزنامه مردم سالاری ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

*جناب سروش نظر اسلام درباره حجاب چیست؟
مسئله حجاب از احکام دینی ماست و تردیدی در آن وجود ندارد، البته درباره مقدار حجاب اختلاف نظر در فقه وجود دارد که چه مقدار این حجابی که واجب است باید رعایت شود. از طرف دیگر حجاب در عین حال که یک مسئله فردی است، اما می‌تواند آثار اجتماعی نیز داشته باشد. منکر این موضوع نیستیم که حجاب بازتاب خودش را در جامعه دارد.
*موضوع حجاب و بی‌حجابی چه انعکاس و بازتابی می‌تواند در جامعه داشته باشد؟
در زمینه انعکاس حجاب یا عدم حجاب در جامعه در متون فقهی دستور خاصی نداریم، آن دستوراتی که وجود دارد در مورد حجاب به عنوان یک وظیفه شرعی برای حفاظت از حریم یک شخص است.
طبیعتا کسانی که معتقد هستند بازتاب اجتماعی حجاب و بی‌حجابی در جامعه می‌تواند انعکاس داشته باشد، براساس اینکه حکومت، حکومت دینی است دست به کار می‌شوند که برای رسیدن به یک نتیجه مثبت درباب حجاب یک قوانین و رفتاری را تعریف کنند.
فرض اینکه ما بازتاب حجاب در جامعه را بپذیریم که البته در همین نقطه مخالفان جدی وجود دارد، در بعضی از متون دینی ما هم آمده است که بازتاب اجتماعی بی‌حجابی کلی نیست.
در متون دینی آمده است که زنان با سن بالا و بانوانی که اقلیت دینی هستند به هیچ عنوان حجاب از نظر فقهی و دینی برای آنها ضرورتی ندارد. کسانی که این نظریه را دنبال می‌کنند و یا نظریه پردازی در حوزه حجاب دارند، به این نکته توجه داشتند که بازتاب حجاب و بی حجابی در جامعه به صورت کلی نمی‌تواند باشد، که اگر به صورت کلی بود دین او را به ما گوشزد می‌کرد.
در مقابل افرادی هستند که نظر دومی دارند و می‌گویند ما براساس مسائل مربوط به چالش‌های اجتماعی حتی در مورد زنانی که سن بالاتری دارند و حتی اقلیت‌ مذهبی هستند ما بر اساس مواجه با چالش‌های اجتماعی که داریم برای آنها هم حجاب را ضروری می‌دانیم. طبیعتا به هر دو نظریه افرادی گرایش دارند.
*جناب سروش قانون شدن حجاب در جامعه باید چه شرایطی داشته باشد؟
اگر بنا شود حجاب تبدیل به قانون شود، این قانون هم باید مانند همه قوانین که با جامعه ارتباط مستقیم دارد، نه تنها در تدوین آن باید از نظرات کارشناسان استفاده شود، بلکه باید از نظر روانشناسان، جامعه شناسان حتی از نظر کسانی که در امر اقتصاد دارای کارشناسی قابل قبولی هستند مورد بررسی قرار گیرد.
با در نظر گرفتن افکار و نظریه‌های مختلفی که می‌تواند در جامعه موثر باشد به مراحل اولیه‌ای که قانون را تعیین می‌کنند رسید و بعد مانند همه قوانین کشور بحث و بررسی شود و به یک قانون جامع رسیده و بعد عرضه شود.
فرض کنید موضوع حجاب به امر قانونی شد، قانونی را درباره حجاب پیش نویسش را به قانون گذار عرضه کردند و فرض می‌کنیم قانون گذار هم قانون حجاب را تدوین و عرضه کرد؛ زمانی که این قانون می‌خواهد اجرا شود، مثل همه قوانین دارای راهکار مخصوص به خودش است، هر راهکاری غیر از راهکاری که قانون گذار قرار داده و روشن بیان کرده است، نمی‌تواند راهکار این قانون باشد. غیر از این طبیعتا راهکار سلیقه ای خواهد بود و راهکار سلیقه ای نمی‌تواند با پوشش قانون خودش را نشان دهد و نه استناد قانونی خواهد داشت و نه به نتیجه خواهد رسید.
اگر این موضوع قانون شد عملا قانون باید شفاف و صریح باشد و حقوقدان‌ها بتوانند به آن استناد کنند. در همه قوانین اینگونه است، قانون باید آنقدر شفاف و روشن و مدوم باشد که یک حقوقدان به راحتی بتواند به آن استناد کند. اگر قانون دارای شبهه، تیرگی یا نارسایی باشد، قطعا این قانون در مرحله اجرا با مشکل مواجه میشود.
از طرف دیگر قانون وقتی قانون است که در سراسر کشور افکار عمومی آن را بپذیرند، اگر قانون را افکار عمومی نپذیرند، ما در اجرای آن قانون دچار مشکل خواهیم شد.
اگر قانون در موضوع حجاب مدون شد، همین قانون باید مشخص کند که مقدار مواجه با بی حجابان چه مقدار است، این موضوع باید جرم انگاری شود، اولا این چه نوع جرمی است، چه کیفری دارد، مجری این حکم قانونی کیست؟ قانون باید مشخص کند مجری اجرای حکم تا چه اندازه می‌تواند وارد شود، چون اینها اصلا کار شرعی نیست. چون امر به معروف و نهی از منکر شرایط دارد و اگر یکی از این شرایط وجود نداشته باشد وجوب از بین میرود.
اگر قانون است مجری این قانون کیست؟ ضابط این قانون کیست؟ اگر نیروی انتظامی است تا چه میزان می‌تواند دخالت کند؟ آیا می‌تواند فرد را بازداشت کند در صحنه؟ اگر فرد قانون گریز تمرد کرد می‌تواند با ضرب و شتم او را دستگیر کند؟ همه اینها را باید قانون مشخص کند.
اگر کسی در بحث حجاب قانون را مطرح می‌کند، باید در این قانون همچیز از 0 تا 100 مشخص شده باشد وگرنه قانون ضمانت اجرایی ندارد. یکی از نقاط مهم این قانون مسئله میدانی یعنی مواجه با بی حجاب است.
*به نظر شما برخورد نیروهای که تحت عنوان طرح نور در خیابان‌ها هستند چه آسیب‌های در پی خواهد داشت؟ چه از نظر اجتماعی چه از نظر دینی؟
در باب حضور نیروهای طرح نور در مورد مسئله حجاب می‌گویند اجرای قانون، چون اجرای دین و شرع به عهده پلیس و نیروهای امنیتی نیست؛ بلکه در امر دین و شرع است و تحت پوشش امر به معروف و نهی از منکر قرار میگیرد، از طرف دیگر امر به معروف دارای ضوابط فقهی خاصی دارد. برای امر به معروف و نهی از منکر فقه‌های ما تا 8 شرط را برشمرده‌اند.
اینکه آمر به معروف باید منکر را بشناسد، باید احتمال تطهیر دهد، نباید ضرر به شخص در امر به معروف و نهی از منکر ایجاد شود، نباید باعث نفرت آفرینی به دین شود و... اینها شرایط امر به معروف و منکر است.
طبیعتا کسانی که وارد عرصه مقابله با مسئله بی‌حجابی شده‌اند و به گفته خودشان به صورت قانونی اینکار را انجام می‌دهند، نمی‌تواند امر به معروف و نهی از منکر باشد. چون تحت ضوابط فقهی امر به معروف و نهی از منکر نمیگجد.
امر به معروف و نهی از منکر تنها تذکر است، آنهم در جای که تاثیر کند و بعد از تذکر رفتاری و عملی و برخورد عملی یا عملیاتی می‌شود، اصلا در حکومت اسلامی بر عهده افراد نیست.
مقابله با بی حجابی فراتر از قانون، بی قانونی صرف است و به هیچ عنوان تاثیر مثبت روی ساختارهای ما در کشور نخواهد داشت و ما با عوارض و آسیب‌های دیگری رو به رو خواهیم شد. چون وقتی قانون گریزی از قانونی گریخت و ضابط قانون بخواهد او را به قانون برگرداند، خودش هم قانون را رعایت نخواهد کرد.
فردی هم که با قانون گریز برخورد می‌کند باید پایبند به قانون باشد در غیر اینصورت شاید دومی از اولی گریزش از قانون بدتر باشد، اولی یک قانون مدون را اجرا نکرده ولی دومی با ابزار قدرت از قانون فرار می‌کند، طبیعتا دومی از اولی مشکل بیشتری از نظر دیدگاه حقوقی و قانونی ایجاد می‌کند.
*این رفتار قانون شکنانه از سمت مجریان قانون چه تاثیری در افکار عمومی دارد؟
تاثیر هرگونه رفتار فراتر از قانون آسیب جدی به قوانین یک کشور می‌زند. یعنی اینطور نیست که اگر یک نفر برخلاف قانون حرمت شخصی را شکست و با او برخورد فیزیکی کرد، تنها به این موضوع آسیب بزند.
رفتارهای بیرون از قانون، فقط قانون حجاب را از بین نمی‌برد، بلکه هرگونه رفتار ضد قانونی توسط مامورانی که باید مجسمه قانون باشند، منجر می‌شود که همه قوانینی که در یک کشور حاکم است و باید براساس آن قوانین نظم آن کشور رعایت شود، در شکل‌های گوناگون شکسته خواهد شد.
یعنی وقتی قانون گریزی، قانون شکنی، در مقابله با حجاب در مقابله با بی‌حجابی شکل بگیرد، مانند یک بیماری سرایت می‌کند و اندام و اعضای جامعه را خواهد گرفت؛ یعنی ما در امر اقتصاد هم شاهد بی قانونی خواهیم بود، در امر امنیت و سیاست شاهد بی قانونی خواهیم بود.
آسیب دوم این است که چون حجاب به دین ما وصل است، چون یک زاویه آن با دین ارتباط دارد، هرچه کارشناس دین هم بیاید بگوید که این رفتار مورد تایید دین نیست، این برخوردهای فرا قانونی به پای دین نوشته می‌شود و وقتی به پای دین نوشته می‌شود، نه تنها گریز از قانون در موارد دیگر پیش می‌آید، بلکه ما با گریز از دین نیز مواجه می‌شویم.
*دولت در ابتدای کار خود مدعی بود که گشت ارشاد مدیران را راه اندازی خواهد کرد، اما شاهد بودیم که در جریاناتی مانند چای دبش، حوزه علمیه ازگل و ... سکوت کرد و رفتار منفعلانه داشت، اما در باب مقابله با بی حجابی شاید بازگشت گشت ارشاد بودیم؛ این تناقضات چه ذهنیتی را به افکار عمومی خواهد داد؟
هر رفتار دوگانه‌ای آسیب‌های جدی به شخص و محلی که رفتار دوگانه فرد بازتاب پیدا کند میزند. چرا دین به ما می‌گوید ریاکاری نکنید؟ چون ریاکاری یک رفتار دوگانه است و رفتار دوگانه مورد تایید دین نیست حتی در عبادات شخصی.
رفتار دوگانه، روحیه نفاق را در شخصیت انسان شکل می‌دهد، این روحیه نفاق روحیه‌ای است که قرآن و سنت پیامبر و اهل بیت کاملا با آن مبارزه کرده‌اند، این رفتار دوگانه اگر از فرد بیرون آمده و بخواهد به جامعه برسد دیگر آسیب تنها به فرد نیست، روحیه نفاق کل جامعه را در برمی‌گیرد.
این که در مواجهه با یک ناهنجاری قانونی به نام بی‌حجابی شدت عمل خرج شود، هزینه‌های زیاد مادی و معنوی صرف شود، اما در مقابل فسادهای کلان یک کشور که بازتاب‌های داخلی و خارجی داشته، اما در مقابله با آن، آن حجم فعال بودن نیروهای انسانی، فعال بودن هزینه‌های مورد نیاز در مواجه با آن فساد کلان دیده نشود می‌شود رفتار دوگانه.
این رفتار دوگانه از دیدگاه من، نفاق است. وقتی دوگانگی تبدیل به نفاق شود، همان خطری جامعه را تهدید می‌کند که همواره قرآن و رهبران الهی این چالش را متذکر شدند.
طبیعتا رفتار دوگانه هرکجا به هرشکلی در جامعه شکل بگیرد آسیب‌های مختلف هم روی قانون مداری شهروندان جامعه می‌گذارد، هم روی دینداری شهروندان. این میتواند خسارت بسیار بزرگی باشد که جبران آن زمان و هزینه زیادی خواهد داشت.
بهتر این است که در تمام ناهنجاری‌های اجتماعی، فساد چای دبش، فساد مربوط به یک روحانی در حوزه علمیه، فساد زبانی یک روحانی در رسانه ملی و ... ضابطین قانون بدون هیچگونه چشم پوشی و با یک چشم نگاه کردن به موارد فساد را رصد کرده و با آن مقابله کنند. باید معیار قانون باشد در برخورد با همه.

۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
عبارت های مهم :

حجاب از احکام دینی غیرقابل تردید است گرچه مقدار حجاب آن شدیداً مورد اختلاف نظر است.

منکر بازتاب حجاب و بی حجابی در جامعه نیستم

در متون دینی بازتاب اجتماعی بی‌حجابی به کلی منفی نیست ، اگر بود مانند زنان با سن بالا و بانوانی که اقلیت مذهبی مجوزشرعیِ بی حجاب نداشتند.

زمانی حجاب میتواند قانون قابل اجراء باشد که مثل همه قوانین، راهکار مخصوص به خودش را طی کرده باشد و جامع نظرات کارشنان فقه ، حقوق ، جامعه شناسی ، روانشناسی و اقتصاد باشد .

قانون بدون کارشناسیِ جامع یک قانونِ سلیقه ای خواهد بود.

اگرحجاب قانون است، مجری این قانون کیست؟ ضابط این قانون کیست؟ اگر نیروی انتظامی است تا چه میزان می‌تواند دخالت کند؟ آیا می‌تواند فرد را در صحنه بازداشت کند؟ اگر فرد بی حجاب تمرد کرد می‌توان با ضرب و شتم او را دستگیر کند؟ همه اینها را باید قانون مشخص کند.

مقابله با بی حجابی فراتر از قانون، بی قانونی صرف است و به هیچ عنوان تاثیر مثبت روی ساختارهای ما در کشور نخواهد داشت و بلکه آسیب های پر خطری خواهد داشت و مانند یک بیماری سرایت می‌کند و اندام و اعضای جامعه را خواهد گرفت؛ یعنی ما خدای نخواسته در امر اقتصاد هم شاهد بی قانونی خواهیم بود، در امر امنیت و سیاست شاهد بی قانونی خواهیم بود.

نیروهای طرح نور می‌گویند اجرای قانون میکنیم ، پس اجرای دستور دین نیست چون اجرای دین و شرع به عهده پلیس و نیروهای امنیتی نیست؛ و مواجهه با بی حجاب تحت پوشش امر به معروف و نهی از منکر است که ضوابط فقهی خاصی دارد.

اگر در برابر چالشی مثل بی حجابی کشوری متحمل هزینه‌های زیاد مادی و معنوی شود، اما در مقابل فسادهای کلان که بازتاب‌های داخلی و خارجی داشته، آن مواجه سریع و جدیِ قانونی دیده نشود ، رفتار دوگانه است.

حکمت و قداستِ حکیم فردوسی | هادی سروش

انصاف نیوز

حکمت و قداستِ حکیم فردوسی | هادی سروش

۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳

۰ زمان تقریبی مطالعه ۲ دقیقه

حکمت و قداستِ حکیم فردوسی | هادی سروش

حجت‌الاسلام هادی سروش، استاد حوزه، در کانال تلگرامی خود نوشت:

«حکیم پرآوازه فردوسی شاهکاری در حکمت و حماسه و زبان پارسی رقم زد.

او در زمانی زیست که بشدت خفقان حاکمیت داشت. به عنوان نمونه و گزارشی از دورانِ سخت فردوسی میتوان به این گزاره تاریخ اشاره داشت که او در اول شاهنامه در مدح اهلبیت (ع) اشعاری داشت، ولی پس از آنکه شاهنامه را پیش سلطان محمود برد ، درباریان ، شخصیت فردوسی را تخریب کردند که او شیعه است و در اول شاهنامه از اهل بیت پیغمبر نام برده! و در نتیجه سلطان محمود به او توجهی نکرد و شرائط زندگی بر فردوسی سخت شد تا اینکه مجبور شد ابیاتی در رثای شاه غزنوی سروده و در شاهنامه قرار دهد و البته بعدها اشعاری هم در مذمت وی گفت.

حکیم فردوسی نصایح دلنشینی دارد، او برای تاثیر پذیری انسان از جامعه خود و اطرافیان خود میگوید؛ اگر آدم با عطرفروش بنشیند معطر می‌شود و اگر با ذغال فروش بنشیند سیاه می‌شود:

به عنبر فروشان اگر بگذری‏
شود جامه تو همه عنبری‏
اگر بگذری سوی انگشت‏گر
از او جز سیاهی نیابی دگر

گاهی هم حکیم فردوسی درسِ غیرت میدهد، همان غیرتی که استاد مطهری بر این باور است به عنوان یک حس در بشر وجود دارد. فردوسی گوید:

تن مرده و گریه دوستان‏
به از زنده و طعنه دشمنان‏
مرا عار آید از این زندگی‏
که سالار باشم کنم بندگی‏

صدرالمتالهین‌ ملاصدرای شیرازی که به این سادگی از کسی به عظمت یاد نمیکند در جلد دوم کتاب “اسفار” لقب «قدوسی» را برای حکیم فردوسی قرار میدهد که نشان از پاکی و قداست معنوی و ملکوتی آن حکیم پرآوازه ایرانی است.

ملاصدرای عزیز در کتاب “مبداء ومعاد” مینویسد:
شیخ فقیهی به نام ابوالقاسم [کُرکی] در شهر “توس” امامت داشت. وقتی حکیم فردوسی از دنیا رفت از او خواستند بر او نماز گذارد ولی او از نماز بر جنازه فردوسی امتناع کرد و گفت: فردوسی تا زنده بود پادشاهان ایرانی را مدح کرده و در حالیکه آنها مجوسی بوده اند!
شیخ فقیه در آن شب حکیم فردوسی را در خواب می بیند که در باغهای بهشتی به صورتی زیبا و چهره ای نورانی و تاجی بر سر و دیباجی بر تن دارد!
شیخ فقیه از جناب فردوسی می پرسد این جاه و مقام و شرافت چگونه به شما دادند؟
حکیم فردوسی قدوسی میگوید:
خداوند متعال مرا مورد چنین رحمت و محبتی قرار داد به خاطر یک بیتی که در شاهنامه سرودم و این بیت این است:
«جهان را بلندی و پستی تویی
ندانم چه ای، هرچه هستی تویی»

به عنوان حُسن ختام؛ اشعاری از او را که نشان از “بقاءِ رفتارِنیک و تفکر مثبت و عدالت” دارد؛

نباشد همی نیک و بد پایدار
همان به که نیکی بود یادگار
همان گنج و دینار و کاخ بلند
نخواهد بدن مر تورا سودمند
سخن ماند از تو همی یادگار
سخن را چنین خوار مایه مدار
سخن راسخن دان زگوهرگزید
ز گوهر ورا پایه برتر سزید
تویی آنکه گیتی بجویی همی
چنان کن که بر داد پویی همی
فریدون فرخ فرشته نبود
ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
بداد ودهش یافت آن نیکوئی
تودادو دهش کن فریدون توئی»

انتهای پیام

استاد هادی سروش: شکوه یک دختر

اندیشه ما

خانه/اساتید/استاد هادی سروش/استاد هادی سروش: شکوه یک دختر

استاد هادی سروش: شکوه یک دختر

کاربر اندیشه ما اردیبهشت ۲۳, ۱۴۰۳ استاد هادی سروش, یادداشت نظر بدهید

حجت الاسلام والمسلمین استاد هادی سروس در نوشتاری که در کانال تاگرامی خود منتشر نموده است اینگونه نوشته :حضرت معصومه (س)‌

برحسب تاریخ عمر مبارک حضرت معصومه (س) حدود ۲۸ سال بوده است .

در مورد تکریم علمای بزرگ شیعه و احترام به مقام والای ایشان مستندات متعددی در دسترس است که نمونه ای از آن چنین است؛

۱️⃣حکیم بزرگ و بی مانند شیعه جناب صدر المتالهین معروف به ملاصدرا صاحب کتاب نُه جلدی “اسفار” در دوران سختی از زندگی مجبور به هجرت بسوی قم شد و انکان سکونت در شهر را نداشت و ساکن کهک که از توابع شهر قم بود ، شد.

ملاصدراء والاترین نوآوری های در حکمت و فلسفه اسلامی را -مانند؛ توحید افعالی ، تشکیک وجود ، اتحاد عاقل بمعقول ، حدوث جسمانی نفس ، معاد جسمانی و غیره – رقم زد و چهارصد سال که طلاب و فضلاء برجسته حوزه در افکار او غوطه ور هستند.

او در حاشیه کتاب اسفار خود – در بحث اتحادعاقل بمعقول که بوعلی سینا از اثبات آن توفیقی نداشت- مینویسد: من دانش در رابطه با این موضوع دقیق را با استمداد از خدا به برکت مزار حضرت معصومه(س) و کنار حرم او در قم حل نمودم.

۲️⃣در نقل دیگری است که شاهِ وقت عربستان سعودی به ایران آمد و برای حضرت آیت الله بروجردی هدایایی فرستاد. ایشان جز قرآنها و مقداری از پرده کعبه مابقی را پس فرستاد و در ضمن، تقاضای ملاقات شاه سعودی را رد کرد. وقتی از ایشان دلیل نپذیرفتن شاه سعودی را پرسیدند، فرمود: این شخص اگر به قم بیاید و به زیارت معصومه(س) نرود، توهین به آن حضرت است و من تحمل آن را به هیچ وجه ندارم.

۳️⃣استاد ما نقل میکرد ؛ علامه طباطبائی در ماه مبارک رمضان هر روز به هنگام افطار به حرم نورانی کریمه اهل بیت مشرّف می شد و با بوسه بر ضریح مقدس آن بانوی بزرگ روزه اش را می گشود.

https://t.me/soroushmarefat

پاسخ به شبهاتِ وهابی‌گرایان | هادی سروش

  • منو

انصاف نیوز

پاسخ به شبهاتِ وهابی‌گرایان | هادی سروش

۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

۰ زمان تقریبی مطالعه ۲ دقیقه

هادی سروش

هادی سروش

حجت‌الاسلام هادی سروش، استاد حوزه، در کانال تلگرامی خود نوشت:

«اخیرا یک متن انحرافی که سرچشمه از افکار انحرافی وهابیت دارد به یکی از مجتهدان مکتب شیعه به دروغ نسبت داده که در آن بخش مهمی از اعتقاداتِ شیعه که ریشه در آیات قرآن دارد مورد حمله شدید قرار گرفته است.

برخی دوستان پاسخ این شبهات را خواستند که البته در مراحل مختلف پاسخ عرضه شده بوده، ولی در عین پاسخ اجمالی تقدیم می‌شود. نوک تیز و زهراگینِ تیرهایِ شُبهه به اهلبیت (ع) و رفتار شیعیان در ارتباط و تکریم مقام آل البیت (ع) است! مانند اینکه چرا به زیارت ائمه (ع) می‌رویم و چگونه آنان صدای ما را می‌شنوند؟ چگونه آنان در مشکلات شخصی مانند بیماری ها از معجزه استفاده نکردند و شبهات دیگر…

پاسخ ها بر اساس قرآن ارائه شده که مورد اتفاق همه فرقه های اسلامی است. اما در مورد توسعه علم امام معصوم. درباره اینکه چگونه یک امام معصوم از حال و قال همه زائرانش مطلع است، عرضه دارم با توجه به قرآن در آیه ۶۵ سوره کهف فرمود: فَوَجَدا عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتَيْناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَ عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً. این علم لدنی قابل مقایسه با علم عادی که نوعِ بشر دارد نیست و از سنخ علم حضوری است. یک مثال بزنم. علم انسان به تمام سطح بدن و اطراف بدن خود است که اگر در هرحالی باشد کوچکترین خاری به انگشت کوچک پایش رود می‌فهمد.

زیارت و بنای ساختمان یک ریشه قرآنی دارد

دوم زیارت هیچ گاه مغتیر با قرآن نیست. طبق آیه ۲۱ سوره کهف بعد از مُردن مردان و اصحاب کهف آنان گفتند این بنا را نگه داریم و بیاییم به زیارتش و انجا را مسجد کنیم. إِذْ يَتَنَازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْيَانًا رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِدًا.

انسان های کامل مظهر قدرت خدا هستند

سوم اینکه قدرت بی انتها از آنِ خداست و لاغیر. اما خدا گوشه و مظهری از قدرت خود را به برخی برگزیدندگان خود مانند انبیاء و اولیاء (ع) می‌دهد مانند زنده کردن مردگان که خدا و شفای بیماران لاعلاج پوستی آن روز را به عیسی ع داد. در قرآن سوره آل عمران آیه ۴۹ در این مورد آمده است. “انِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ ۖ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ…”

استفاده از معجزه بدون حساب و کتاب نیست

چهارم اینکه انبیاء و اولیاء ع با اینکه مقام ولایت تکوینی و معجزه داشتند اما بخود اجازه نمی‌دادند که در هر جا از آن استفاده کنند. چون عالَم اسباب و مسببات است و بر اساس سلسله علت و معلول بصورت عادی باید اداره شود. بر همین وقتی بیمار می‌شدند به طبیب مراجعه می‌کردند اما در عین حال دل در گِرو لطف خدا داشتند. موسی (ع) هم می‌گفت: خداست که شفا دهنده است. وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ (شعراء / ۸۰)

آیات قرآن که درباره بت پرستی است ارتباط به عرض ارادت به مقام شامخ اولیاء الله ندارد. و مطلب آخر آیه ۱۹۴ سوره اعراف که به عنوان رد بر توسل و عرض حاجات به آن دست آویز شده اند، مربوط به بت پرستان است و در هیچ ربطی به مومنان که خدا را قبول دارند و به دستور آیه ۳۵ مائده عمل میکنند که فرمود: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ. یعنی همه خواسته های خود را از خدا میخواهند و بدستور خدا ؛ اولیاء الهی را وسیله برای قرب خدا و عرضه حاجات قرار داده اند.»

هادی سروش

نقش حجاب در دریافت سهمیه‌ی داروی داروخانه‌ها | هادی سروش

هادی سروش، استاد حوزه: اجرای احکام سنگین در مواردی که باعث «تنفیر» می شود باید متوقف گردد

Englishالعربیه

پایگاه اطلاع رسانی وخبری جماران

سه‌شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ ۱۶:۵۱:۵۹

نمایش همه بخش ها

  • خانه>
  • بازنشر
  • کدخبر: 1631116
  • نسخه چاپی
  • ۱۴۰۳/۰۲/۱۸ ۱۶:۳۵:۰۵

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

هادی سروش، استاد حوزه: اجرای احکام سنگین در مواردی که باعث «تنفیر» می شود باید متوقف گردد/ در صدور احکام اعدام باید شرایط جامعه و بین المللی را درنظر گرفت/ اگر صدور احکام اعدام به حدی رسید که مایه شگفتی جامعه شد باید مسئولان تجدیدنظر کنند

حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش استاد حوزه علمیه قم یادآور شد: در زمینه اجرای حدود سنگین، نخبگان و کارشناسان حقوقی، رسانه ها و افکار عمومی حساس هستند و اگر یک قاضی در پرونده ای حکم به مجازات سنگین داد که از نظر کارشناسان فقه و حقوق قضا، رسانه ها و افکار عمومی قانع کننده نباشد، علاوه بر اینکه حقی را از بین برده است تمام شئون عدالت در آن رعایت نشده و باعث تنفیر می شود.

هادی سروش، استاد حوزه: اجرای احکام سنگین در مواردی که باعث «تنفیر» می شود باید متوقف گردد/ در صدور احکام اعدام باید شرایط جامعه و بین المللی را درنظر گرفت/ اگر صدور احکام اعدام به حدی رسید که مایه شگفتی جامعه شد باید مسئولان تجدیدنظر کنند

به گزارش جماران؛ به نقل از شفقنا، استاد حوزه علمیه قم گفت: در اسلام خون دارای حرمت است ولو صاحب آن مجرم است، در موارد استثنایی شریعت اجازه ریختن خون را داده است آن هم با سخت ترین شرایط که لحاظ و رعایت آن کار هرکسی نیست.

حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش اظهار داشت: قضاوت و داوری براساس دریافت های دینی ما از متون بسیار متقنی که در دست داریم امر مشکل و سختی است و طبیعتا این مشکل و سنگینی بار قضاوت و داوری به تنهایی از عهده یک انسان به نام «قاضی» برنمی آید و باید رسانه ها و افکار عمومی به کمک او بیایند.

وی افزود: به همین خاطر فقه سخت ترین شرایط را برای قاضی در نظر گرفته است از جمله اینکه باید«درحد اجتهاد» باشد.

وی افزود: از نظر مخاطراتی که ممکن است قاضی را تهدید کند، فقه دستوراتی داده است از جمله اینکه نباید قاضی جای نامناسبی بنشیند تا به او آسیبی وارد شود و بر اثر این آسیب نتواند درست قضاوت کند.

وی بیان داشت: در مورد صدور حکم نیز، قاضی با یکسری موانعی مواجه است که باید تمام آن موانع را بدون آسیب پشت سر بگذارد تا بتواند حکم بدهد.

وی به قاعده «درء» اشاره کرد و افزود: براساس این قاعده که گرفته شده از بیان رسول خداست که فرمود: «ادرء الحدود بالشبهات»، هرگونه شبهه و شک در هر مرحله ای از مراحل قبل از اجرای حکم و حتی اجرای حکم نسبت به متهم یا مجرم مانع از اجرای حکم و مجازات خواهد شد.

وی تاکید کرد: در اجرای کلی حدود شرعی، کوچکترین شبهه ای مانع از اجرای حد می شود، حدود سنگین مانند اعدام هم با کمترین شبهه ای قابلیت اجرا را نخواهد داشت.

وی با اشاره به حساسیت های فقه در زمینه اجرای حدود سنگین به روایتی از شیخ کلینی و شیخ طوسی اشاره کرد و گفت: این دو محدث نقل کرده اند که امیرالمومنین (ع) در ۵ سال حکومت خود که منصب قضاوت داشته و حد جاری می کردند، فرمودند: «من هیچ حدی را در سرزمین دشمن اجرا نمی ‌کنم، زیرا می‌ ترسم شخصی که به او حدّ زده شده غیرتی شده و به دشمن ملحق گردد ؛ «لا اُقیمُ علی أحَدٍ حَدّا بأرضِ العَدُوِّ حتّی یَخرُجَ مِنها، لِئلّا تَلْحَقَهُ الحَمیَّةُ فیَلْحَقَ بالعَدُوِّ».

استاد حوزه علمیه قم یادآور شد: در زمینه اجرای حدود سنگین، نخبگان و کارشناسان حقوقی، رسانه ها و افکار عمومی حساس هستند و اگر یک قاضی در پرونده ای حکم به مجازات سنگین داد که از نظر کارشناسان فقه و حقوق قضا، رسانه ها و افکار عمومی قانع کننده نباشد، علاوه بر اینکه حقی را از بین برده است تمام شئون عدالت در آن رعایت نشده و باعث تنفیر می شود.

وی گفت: احکام سنگین نه تنها برای فرد محکوم و خانواده او بلکه برای افکار عمومی و جامعه و بلکه بالاتر برای دین خدا سنگین است. براساس قاعده تنفیر، هرچیزی که در احکام شریعت اجرای آن باعث نفرت افکار عمومی نسبت به دین شود اجرای آن دین را تهدید می کند و لذا باید متوقف شود.

وی بیان داشت: شریعت و فقه در هیچ کجا نگفته اجرای حکم باید مخفی صورت بگیرد. امروز وقتی قاضی پرونده ای را بررسی می کند قضاوت او در معرض افکار عمومی قرار می گیرد. یکی از مجازات هایی که در قانون است «رجم» است که به درستی سالهاست که انجام نمی شود چون قاعده تنفیر مد نظر قرار گرفته است. در جوامع و شرایطی که امکان انجام رجم بدون آسیب اجتماعی، روانی و شخصیتی وجود داشته از مردم دعوت می کردند که حضور پیدا کنند برای اجرای حکم رجم و این نشان می دهد که شریعت در بحث قضا پنهان کاری نمی کند.

وی ادامه داد: تمام مراحل رسیدگی پرونده توسط قاضی تا اجرای حکم در معرض دید افکار عمومی و رسانه هاست. طبیعتا اینکه شریعت و فقه اسلامی در این مورد آشکاربودن را امضا کرده است، نشان از این است که باید همه ببینند و خواسته یا ناخواسته این حکم را تائید کنند.

سروش ادامه داد: انسان از نظر روانی تشنه عدالت است. این انسان هرگاه ببیند در جامعه عدالت نسبت به یک ظالم و فردی که چالش های بزرگ اقتصادی، امنیتی و اخلاقی ایجاد می کند اجرا می شود از اجرای عدالت خوشحال می شود لذا فقه اسلامی از افکار عمومی و رسانه دعوت می کند که بیائید این قضاوت و اجرای حکم را ببینید. این می تواند ملاک باشد برای مسئولان که آیا با توجه به نگاه افکار عمومی جامعه این حکم درست بوده یا خیر؟ و واقعا افکار عمومی می تواند قوه قضائیه کشور را کمک کند که راه درست و درست تر را انتخاب کند.

وی درباره جلوگیری از اشتباهات احتمالی در زمینه صدور احکام سنگین گفت: این دو راهکار دارد؛ راهکار اول مربوط به درون شبکه قوه قضائیه است. رئیس قوه قضائیه از دادگاه انتظامی قضات خواسته بدون چشم پوشی و بلکه موشکافانه تمام رفتار قضایی قضات را زیرنظر داشته باشند و با تخلفاتی که ممکن است در میان قضات وجود داشته باشد به صورت جدی برخورد کند. راهکار دوم که می تواند خیلی موثر باشد، افکار عمومی است که خود را در فضای مجازی و فضای حقیقی نشان می دهد. این را قوه قضائیه باید محترم بشمارد. اگر افکار عمومی به سمت و سویی رفت و اشتباه می کند به صورت مستدل و منطقی افکار عمومی را قانع کند. بخش دیگر، رسانه ها هستند. اینجا رسانه ها باید به کمک افکار عمومی آمده و منعکس کننده نظرات کارشناسان بیرون از قوه قضائیه باشند. طبیعتا رسانه باید بلندگوی صادقی باشد که نظرات کارشناسان را هم به جامعه برای بیدارشدن منتقل کند و هم به مسئولان قضایی برای ایجاد حساسیت نسبت به آنچه اتفاق می افتد منتقل کند.

وی در مورد جایگزینی مجازات در احکام سنگین بیان داشت: در حق الناس و در موارد قصاص صاحب دم (خون) می تواند ببخشد اما در حق الله، فقه اسلام این اختیار را به حاکم شرع یا مجتهد جامع الشرایط داده تا ببخشد. قرآن در عین اینکه حکم قصاص یا شلاق را تعیین می کند بلافاصله در همان موارد حق الناس هم توصیه به عفو و بخشش می کند و در همان آیات داریم که می فرماید: «اگر شما ببخشید اجرتان با خداست».

وی با اشاره به حدیثی از پیامبر اکرم (ص) گفت: رسول خدا می فرماید: « ادرؤوا الحدودَ عن المسلمین ما استطعتم فإنْ وَجَدتُم للمسلِمِ مَخْرَجا فَخَلّوا سبیلَهُ ؛ فإنَّ الإمامَ لَأنْ یُخْطِئَ فی العَفوِ خَیرٌ مِن أنْ یُخْطئَ فی العُقوبَةِ ؛ تا جایى که مى توانید حدود و مجازاتها را از مسلمانان دور کنید. اگر براى مسلمان [گناهکار] محمل و مفرّى یافتید او را آزاد کنید؛ زیرا اگر امام در بخشودن خطا کند بهتر است که در کیفر دادن گرفتار خطا شود». اگر از پیامبر بپرسیم خطای قاضی و حاکم شرع در جایی که حکم را اجرا و خطا می کند و نباید اجرا کند بدتر است یا آنجایی که نباید ببخشد و می بخشد؟ پیامبر می فرماید: «اگر خطای در عفو کند خیلی بهتر از این است که خطای در عقوبت کند». بخشش و عفو حتی در صورتی که متکی به خطای قاضی باشد بازهم مورد تاکید است تا چه برسد به عفو و بخششی که متکی به خطا نیست و براساس مصالح و شرایط، حاکم شرع می بخشد البته اگر عفو و بخشش در مورد مجرم قطعی باعث جری شدن مجرم شود طبیعتا عفو جایی ندارد.

وی خاطرنشان کرد: در همین موردی که ممکن است عفوکردن خطا باشد و سبب جسارت مجرم شود باید همین را هم در معرض افکار عمومی قرار داد. اگر افکار عمومی عفو در جرایم سنگین را هضم کند، عفو در جایگاه خود انجام شده است.

وی ادامه داد: جرم وقتی سنگین بود طبیعتا یک کیفر سنگین هم در برابر آن قرار می گیرد. فرض می کنیم که تمام مراحل قضایی برای اعدام به نتیجه رسیده باشد. این اعدام یا مربوط به جرائم عمومی و کلی است یا متکی به حق الناس است و طبیعتا اولیاء دم باید رضایت دهند. در هر دوبخش، توصیه ای که ما از فقه اسلامی استفاده می کنیم این است که تا جایی که امکان دارد شخص مورد اجرای حکم را در نظر بگیرید، شرایط جامعه و شرایط بین المللی را در نظر بگیرید هرکجا که اعدام بیش از توان یک جامعه و خانواده و فرد است بهتر است این را تبدیل به یک کیفر جایگزین کنیم که در خورد توان فرد، خانواده آن فرد و جامعه باشد تا از آسیب های احتمالی روی خانواده ها و جامعه بتوانیم دور بمانیم.

سروش در پایان به قضات توصیه کرد: در مورد انسان حتی انسان تبهکار گفته می شود دارای کرامت ذاتی است. در عین حال که ما باید با جرم مواجه شویم اما زیباست قضات در عین حفظ امنیت جامعه تلاش کنند به کرامت انسان هم توجه کنند و حرمت دم (خون) هم محفوظ بماند.

وی خاطرنشان کرد: اگر احکام اعدام در حدی قرار گرفت که مورد شگفتی جامعه و افکار عمومی شد، باید مسئولان یک تجدیدنظر و نگاه وسیعی به آنچه ارائه می کنند داشته باشند. در اسلام خون دارای حرمت است ولو صاحب آن مجرم است، در موارد استثنایی شریعت اجازه ریختن خون را داده است آن هم با سخت ترین شرایط که لحاظ و رعایت آن کار هرکسی نیست. خون هرانسانی دارای احترام است و تا جایی که می شود باید حرمت آن حفظ شود. امام علی (ع) در نامه خود به مالک اشتر فرمودند: «نسبت به خون تمام حساسیت را بکار بگیر چون خون دارای حرمت است». اگر قصاص باشد شرایط قصاص خیلی سخت است تا به این نقطه برسد که باید قصاص شود اگر جرائم امنیتی و اقتصادی باشد رسیدن به این نتیجه که فرد مستحق اعدام است به این سادگی نیست. کارشناس های بسیار متعددی از گروه های مختلف عالمان حوزه، اساتید دانشگاه، روانشناسان، جرمشناسان و… باید در این باره اظهارنظر کنند چون «خون» حرمت دارد.

وی ادامه داد: مثلا کسی با یک قطعه شعری یا کتابی که نوشته یا سخنرانی که کرده، می خواهیم بگوئیم او مرتد است و باید اعدام شود، اینجا ابتدا باید تامل کرد که ارتداد چیست؟ آیا صرف خواندن یک شعر، صرف سخنرانی یا نوشتن کتاب، ارتداد شخص ثابت می شود؟ وقتی اینها را کنار هم می گذاریم به این نتیجه می رسیم که خون حرمت بسیار بالایی دارد و در موارد استثنایی که خون شخص از حرمت خارج می شود، ریختن آن جایز است که رسیدن به این نتیجه سخت است و به زعم بنده، یک استثنا بین احکام قضایی می تواند باشد و مسئله ساده ای نیست.

درباره اعدام ؛  استاد هادی سروش در گفت وگو با شفقنا

قضات در عین حفظ امنیت جامعه به کرامت انسان هم توجه کنند/ از شرایط قاضی این است که «در حد اجتهاد» باشد/ اجرای احکام سنگین در مواردی که باعث «تنفیر» می شود باید متوقف گردد/ در صدور احکام اعدام باید شرایط جامعه و بین المللی را درنظر گرفت/ احکام اعدام با کمترین شبهه قابلیت اجرا نخواهد داشت/ اگر صدور احکام اعدام به حدی رسید که مایه شگفتی جامعه شد باید مسئولان تجدیدنظر کنند؛ استاد هادی سروش در گفت وگو با شفقنا

شفقنا- استاد حوزه علمیه قم گفت: در اسلام خون دارای حرمت است ولو صاحب آن مجرم است، در موارد استثنایی شریعت اجازه ریختن خون را داده است آن هم با سخت ترین شرایط که لحاظ و رعایت آن کار هرکسی نیست.

حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در گفت وگو با شفقنا اظهار داشت: قضاوت و داوری براساس دریافت های دینی ما از متون بسیار متقنی که در دست داریم امر مشکل و سختی است و طبیعتا این مشکل و سنگینی بار قضاوت و داوری به تنهایی از عهده یک انسان به نام «قاضی» برنمی آید و باید رسانه ها و افکار عمومی به کمک او بیایند.

وی افزود: به همین خاطر فقه سخت ترین شرایط را برای قاضی در نظر گرفته است از جمله اینکه باید«درحد اجتهاد» باشد.

وی افزود: از نظر مخاطراتی که ممکن است قاضی را تهدید کند، فقه دستوراتی داده است از جمله اینکه نباید قاضی جای نامناسبی بنشیند تا به او آسیبی وارد شود و بر اثر این آسیب نتواند درست قضاوت کند.

وی بیان داشت: در مورد صدور حکم نیز، قاضی با یکسری موانعی مواجه است که باید تمام آن موانع را بدون آسیب پشت سر بگذارد تا بتواند حکم بدهد.

وی به قاعده «درء» اشاره کرد و افزود: براساس این قاعده که گرفته شده از بیان رسول خداست که فرمود: «ادرء الحدود بالشبهات»، هرگونه شبهه و شک در هر مرحله ای از مراحل قبل از اجرای حکم و حتی اجرای حکم نسبت به متهم یا مجرم مانع از اجرای حکم و مجازات خواهد شد.

وی تاکید کرد: در اجرای کلی حدود شرعی، کوچکترین شبهه ای مانع از اجرای حد می شود، حدود سنگین مانند اعدام هم با کمترین شبهه ای قابلیت اجرا را نخواهد داشت.

وی با اشاره به حساسیت های فقه در زمینه اجرای حدود سنگین به روایتی از شیخ کلینی و شیخ طوسی اشاره کرد و گفت: این دو محدث نقل کرده اند که امیرالمومنین (ع) در ۵ سال حکومت خود که منصب قضاوت داشته و حد جاری می کردند، فرمودند: «من هيچ حدي را در سرزمين دشمن اجرا نمي ‏كنم، زيرا مي‏ ترسم شخصي كه به او حدّ زده شده غيرتي شده و به دشمن ملحق گردد ؛ «لا اُقيمُ علی أحَدٍ حَدّا بأرضِ العَدُوِّ حتّی يَخرُجَ مِنها، لِئلّا تَلْحَقَهُ الحَميَّةُ فيَلْحَقَ بالعَدُوِّ».

استاد حوزه علمیه قم یادآور شد: در زمینه اجرای حدود سنگین، نخبگان و کارشناسان حقوقی، رسانه ها و افکار عمومی حساس هستند و اگر یک قاضی در پرونده ای حکم به مجازات سنگین داد که از نظر کارشناسان فقه و حقوق قضا، رسانه ها و افکار عمومی قانع کننده نباشد، علاوه بر اینکه حقی را از بین برده است تمام شئون عدالت در آن رعایت نشده و باعث تنفیر می شود.

وی گفت: احکام سنگین نه تنها برای فرد محکوم و خانواده او بلکه برای افکار عمومی و جامعه و بلکه بالاتر برای دین خدا سنگین است. براساس قاعده تنفیر، هرچیزی که در احکام شریعت اجرای آن باعث نفرت افکار عمومی نسبت به دین شود اجرای آن دین را تهدید می کند و لذا باید متوقف شود.

وی بیان داشت: شریعت و فقه در هیچ کجا نگفته اجرای حکم باید مخفی صورت بگیرد. امروز وقتی قاضی پرونده ای را بررسی می کند قضاوت او در معرض افکار عمومی قرار می گیرد. یکی از مجازات هایی که در قانون است «رجم» است که به درستی سالهاست که انجام نمی شود چون قاعده تنفیر مد نظر قرار گرفته است. در جوامع و شرایطی که امکان انجام رجم بدون آسیب اجتماعی، روانی و شخصیتی وجود داشته از مردم دعوت می کردند که حضور پیدا کنند برای اجرای حکم رجم و این نشان می دهد که شریعت در بحث قضا پنهان کاری نمی کند.

وی ادامه داد: تمام مراحل رسیدگی پرونده توسط قاضی تا اجرای حکم در معرض دید افکار عمومی و رسانه هاست. طبیعتا اینکه شریعت و فقه اسلامی در این مورد آشکاربودن را امضا کرده است، نشان از این است که باید همه ببینند و خواسته یا ناخواسته این حکم را تائید کنند.

آقای سروش ادامه داد: انسان از نظر روانی تشنه عدالت است. این انسان هرگاه ببیند در جامعه عدالت نسبت به یک ظالم و فردی که چالش های بزرگ اقتصادی، امنیتی و اخلاقی ایجاد می کند اجرا می شود از اجرای عدالت خوشحال می شود لذا فقه اسلامی از افکار عمومی و رسانه دعوت می کند که بیائید این قضاوت و اجرای حکم را ببینید. این می تواند ملاک باشد برای مسئولان که آیا با توجه به نگاه افکار عمومی جامعه این حکم درست بوده یا خیر؟ و واقعا افکار عمومی می تواند قوه قضائیه کشور را کمک کند که راه درست و درست تر را انتخاب کند.

وی درباره جلوگیری از اشتباهات احتمالی در زمینه صدور احکام سنگین گفت: این دو راهکار دارد؛ راهکار اول مربوط به درون شبکه قوه قضائیه است. رئیس قوه قضائیه از دادگاه انتظامی قضات خواسته بدون چشم پوشی و بلکه موشکافانه تمام رفتار قضایی قضات را زیرنظر داشته باشند و با تخلفاتی که ممکن است در میان قضات وجود داشته باشد به صورت جدی برخورد کند. راهکار دوم که می تواند خیلی موثر باشد، افکار عمومی است که خود را در فضای مجازی و فضای حقیقی نشان می دهد. این را قوه قضائیه باید محترم بشمارد. اگر افکار عمومی به سمت و سویی رفت و اشتباه می کند به صورت مستدل و منطقی افکار عمومی را قانع کند. بخش دیگر، رسانه ها هستند. اینجا رسانه ها باید به کمک افکار عمومی آمده و منعکس کننده نظرات کارشناسان بیرون از قوه قضائیه باشند. طبیعتا رسانه باید بلندگوی صادقی باشد که نظرات کارشناسان را هم به جامعه برای بیدارشدن منتقل کند و هم به مسئولان قضایی برای ایجاد حساسیت نسبت به آنچه اتفاق می افتد منتقل کند.

وی در مورد جایگزینی مجازات در احکام سنگین بیان داشت: در حق الناس و در موارد قصاص صاحب دم (خون) می تواند ببخشد اما در حق الله، فقه اسلام این اختیار را به حاکم شرع یا مجتهد جامع الشرایط داده تا ببخشد. قرآن در عین اینکه حکم قصاص یا شلاق را تعیین می کند بلافاصله در همان موارد حق الناس هم توصیه به عفو و بخشش می کند و در همان آیات داریم که می فرماید: «اگر شما ببخشید اجرتان با خداست».

وی با اشاره به حدیثی از پیامبر اکرم (ص) گفت: رسول خدا می فرماید: « ادرؤوا الحدودَ عن المسلمين ما استطعتم فإنْ وَجَدتُم للمسلِمِ مَخْرَجا فَخَلّوا سبيلَهُ ؛ فإنَّ الإمامَ لَأنْ يُخْطِئَ في العَفوِ خَيرٌ مِن أنْ يُخْطئَ في العُقوبَةِ ؛ تا جايى كه مى توانيد حدود و مجازاتها را از مسلمانان دور كنيد. اگر براى مسلمان [گناهكار] محمل و مفرّى يافتيد او را آزاد كنيد؛ زيرا اگر امام در بخشودن خطا كند بهتر است كه در كيفر دادن گرفتار خطا شود». اگر از پیامبر بپرسیم خطای قاضی و حاکم شرع در جایی که حکم را اجرا و خطا می کند و نباید اجرا کند بدتر است یا آنجایی که نباید ببخشد و می بخشد؟ پیامبر می فرماید: «اگر خطای در عفو کند خیلی بهتر از این است که خطای در عقوبت کند». بخشش و عفو حتی در صورتی که متکی به خطای قاضی باشد بازهم مورد تاکید است تا چه برسد به عفو و بخششی که متکی به خطا نیست و براساس مصالح و شرایط، حاکم شرع می بخشد البته اگر عفو و بخشش در مورد مجرم قطعی باعث جری شدن مجرم شود طبیعتا عفو جایی ندارد.

وی خاطرنشان کرد: در همین موردی که ممکن است عفوکردن خطا باشد و سبب جسارت مجرم شود باید همین را هم در معرض افکار عمومی قرار داد. اگر افکار عمومی عفو در جرایم سنگین را هضم کند، عفو در جایگاه خود انجام شده است.

وی ادامه داد: جرم وقتی سنگین بود طبیعتا یک کیفر سنگین هم در برابر آن قرار می گیرد. فرض می کنیم که تمام مراحل قضایی برای اعدام به نتیجه رسیده باشد. این اعدام یا مربوط به جرائم عمومی و کلی است یا متکی به حق الناس است و طبیعتا اولیاء دم باید رضایت دهند. در هر دوبخش، توصیه ای که ما از فقه اسلامی استفاده می کنیم این است که تا جایی که امکان دارد شخص مورد اجرای حکم را در نظر بگیرید، شرایط جامعه و شرایط بین المللی را در نظر بگیرید هرکجا که اعدام بیش از توان یک جامعه و خانواده و فرد است بهتر است این را تبدیل به یک کیفر جایگزین کنیم که در خورد توان فرد، خانواده آن فرد و جامعه باشد تا از آسیب های احتمالی روی خانواده ها و جامعه بتوانیم دور بمانیم.

آقای سروش در پایان به قضات توصیه کرد: در مورد انسان حتی انسان تبهکار گفته می شود دارای کرامت ذاتی است. در عین حال که ما باید با جرم مواجه شویم اما زیباست قضات در عین حفظ امنیت جامعه تلاش کنند به کرامت انسان هم توجه کنند و حرمت دم (خون) هم محفوظ بماند.

وی خاطرنشان کرد: اگر احکام اعدام در حدی قرار گرفت که مورد شگفتی جامعه و افکار عمومی شد، باید مسئولان یک تجدیدنظر و نگاه وسیعی به آنچه ارائه می کنند داشته باشند. در اسلام خون دارای حرمت است ولو صاحب آن مجرم است، در موارد استثنایی شریعت اجازه ریختن خون را داده است آن هم با سخت ترین شرایط که لحاظ و رعایت آن کار هرکسی نیست. خون هرانسانی دارای احترام است و تا جایی که می شود باید حرمت آن حفظ شود. امام علی (ع) در نامه خود به مالک اشتر فرمودند: «نسبت به خون تمام حساسیت را بکار بگیر چون خون دارای حرمت است». اگر قصاص باشد شرایط قصاص خیلی سخت است تا به این نقطه برسد که باید قصاص شود اگر جرائم امنیتی و اقتصادی باشد رسیدن به این نتیجه که فرد مستحق اعدام است به این سادگی نیست. کارشناس های بسیار متعددی از گروه های مختلف عالمان حوزه، اساتید دانشگاه، روانشناسان، جرمشناسان و… باید در این باره اظهارنظر کنند چون «خون» حرمت دارد.

وی ادامه داد: مثلا کسی با یک قطعه شعری یا کتابی که نوشته یا سخنرانی که کرده، می خواهیم بگوئیم او مرتد است و باید اعدام شود، اینجا ابتدا باید تامل کرد که ارتداد چیست؟ آیا صرف خواندن یک شعر، صرف سخنرانی یا نوشتن کتاب، ارتداد شخص ثابت می شود؟ وقتی اینها را کنار هم می گذاریم به این نتیجه می رسیم که خون حرمت بسیار بالایی دارد و در موارد استثنایی که خون شخص از حرمت خارج می شود، ریختن آن جایز است که رسیدن به این نتیجه سخت است و به زعم بنده، یک استثنا بین احکام قضایی می تواند باشد و مسئله ساده ای نیست.

فقهِ قرآنیِ امام صادق (ع)؛ نوشتاری از استاد هادی سروش

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

فقهِ قرآنیِ امام صادق (ع)؛ نوشتاری از استاد هادی سروش

انتشار :‌ شنبه ۱۵ / ۰۲ /۱۴۰۳ | ساعت ۱۲:۵۲

شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در نوشتاری با عنوان «فقهِ قرآنیِ امام صادق (ع)» آورده است: فقه یک علم ریشه داری است که بر او بیش از هزار سال گذشته و دارای ظرفیت بسیار بالایی در حل مشکلات عبادی و معاملاتی و حقوقی جامعه است.

ندیدن این قدمت و تاریخ پرافتخار و نیز ظرفیت بالای فقه ، جفا در حق یک دانش و علم پذیرفته شده است! همانگونه که فقه را دور دانستن از معارف قرآن یک جفای غیرقابل انکار است!

فقه؛ طبق نظر مشهور متکی بر قرآن، سنت، عقل و اجماع است و در این نوشته کوتاه سخن درباره فقه و قرآن است.

یک مقدمه کوتاه لازم است که بدانیم؛ بنیان فقه دارای سه مقطع مهم است که خلط این سه بخش می تواند به نظرپردازی ها آسیب وارد کند و بلکه چه بسا باعث حمله های غیر منصفانه به فقه شود!

مقطع اول؛ مسائل فقهی است که ریشه آن مسائل در متن روایاتی آمده که آن روایات مستندبه دلیل قرآنی است و دلیل قرآنی در کلام معصوم درج شده که نمونه های آن تقدیم می شود.

مقطع دوم؛ مسائل فقهی است که مستند به روایات مورداعتمادی است که در متن آن روایات اشاره به دلیل قرآنی آن فرع فقهی نشده است.

مقطع سوم؛ مسائل فقهی است که متکی به اجتهاد مجتهدان است و ممکن است آن اجتهاد صرفا متکی به دلیلی مثل اجماع و یا شُهرت باشد.

در مقطع اول و دوم -که عمده فروعاتِ فقهی را تشکیل می دهند- هیچ تردیدی نیست که نمی توان حکم به فاصله فقه از قرآن نمود.

بله در راستای مقطع سوم از مباحث فقهی، سوال از مستند قرآنی، وارد است و فقیهان باید پاسخگو باشند. در این مقاله در پی هماهنگی کامل فقهِ امام صادق (ع) با قرآن هستیم که تامین کننده مقطع اول و دوم مباحث فقهی میباشد.

فقه قرآنی

ابوحنیفه یکی از اولین شبهه سازان به “فقه امام صادق” است که صریحا در برابر فقه امام ششم قرار گرفته و فقه امام صادق را به چالش کشیده!

نمونه متعددی در کتابهای فقه و حدیث در این رابطه داریم که به عنوان نمونه تقدیم می شود.

طبق سنت بردن نام خدا و پیامبر (ص) در پایان غذا خوردن دارای استحباب است. ابوحنیفه بر “فقهِ امام صادق” خرده اعتقادی گرفت و در حالیکه با امام صادق(ع) سر یک سفره بود دید امام صادق(ع) وقتی خواست از غذای دست بکشد نام حق تعالی و پیامبر اکرم(ص) را برد ، ابوحنیفه اعتراض کرد که چرا نام رسول‌الله در کنار نام خدا می‌گذارد و این برخلاف اقتضای “توحید” است که امام آیات سوره توبه را تلاوت نمود:

«سیؤتیناالله من فضله و رسوله…» (توبه/۵۹) فرمودند پس چراوعده لطف الهی و لطف رسول الله در کنار هم آمده؟ ونیز آیه دیگر همین سوره را خواندند: «مانقموا الاان اغناهم الله و رسوله من فضله…»(توبه/۷۴) که در اینجا هم نام پیامبر در کنار نام خدا آمده . در این لحظه بود که ابوحنیفه گفت:‌ بخدا قسم بمانند این بود که این دو آیه را تاکنون نخوانده‌ام(وسائل ۳۵۱/۲۴)

برجستگی صلح و آرامش و حفاظت از جان در فقه امام صادق(ع)

خط کلی قرآن بر حفظ جان مردم، آرامش و صلح، دوری از جنگ و حتی قبول پیشنهاد دشمن نسبت به صلح است . دو نمونه از “فقه امام صادق” در این رابطه را ملاحظه کنید؛ روایت آقای سراج یا سراد، از امام صادق (ع) در رابطه با عدم کمک به جنگ افروزی قابل توجه است. متن حدیث چنین است: «به امام صادق (ع) عرض نمودم: من فروشنده اسلحه هستم، آیا رواست فروش اسلحه ؟ امام (ع) فرمود:در وقت جنگ مفروش ؛ – قال: قلت له:انی ابیع السلاح؟قال: فقال: لاتبعه فی الفتنه.» (الشافی / ۱۳۵۴ از کافی و تهذیب)

در حدیث دیگر داریم، محمدبن قیس می گوید از امام صادق(ع) پرسیدم: «فروش اسلحه به دو گروه از اهل باطل که با یکدیگر در حال ستیزند، چه حکمی دارد؟ امام (ع) فرمود: زره و پاپوش و مانند آن، از ابزاری که خود را با آن در برابر تهاجم دشمن در امان نگه می دارند، بفروش. – عن الفئتین تلتقیان من اهل الباطل ابیعهما السلاح؟ فقال: بعهما ما یکنهما الدروع والخفین ونحو هذا.» (همان‌ منبع فوق)

فقه قرآنیِ امام صادق و فتح باب گفتگو و محبت با همسر بجای درگیری

فقه سفارش اکید بر حفظ حرمت زن و بقاء کیان خانواده دارد و این دستور را از قرآن اتخاذ می کند.

در قرآن می خوانیم؛ “وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ..” ، ترجمه آیه چنین است؛ اگر زنى، از ناسازگارى يا بى‌اعتنايى شوهرش، بيم داشته باشد، مانعى ندارد با هم به‌گونه‌اى صلح كنند و صلح، بهتر است…(نساء/۱۲۸)

در فقه اسلامی که بر مدار قول معصوم (ع) است این مفاد آیه قرآن چنین است؛ حلبی گوید: از امام صادق (ع) درباره‌ی آیه: وَ إِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ.. پرسیدم. و ایشان فرمود: «درباره‌ی زنی است که نزد شوهرش است که او را دوست نمی‌دارد و به زنش می‌گوید: «می‌خواهم طلاقت دهم» و زن به او می‌گوید: «چنین نکن، من دوست ندارم که به من شماتت کنند و در عوض هرگونه بخواهی با تو خواهم بود از آن تو هستم.

ولی همین شرایط را برای من حفظ کن». و این قول خدای تعالی است: فَلاَ جُنَاْحَ علَیْهِمَا أَن یُصْلِحَا بَیْنَهُمَا صُلْحًا وَ الصُّلْحُ خَیْرٌ .. ؛ – فَیَقُولُ لَهَا إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُطَلِّقَکِ فَتَقُولُ لَهُ لَا تَفْعَلْ إِنِّی أَکْرَهُ أَنْ تُشْمَتَ بِی وَ لَکِنِ انْظُرْ فِی لَیْلَتِی فَاصْنَعْ بِهَا مَا شِئْتَ وَ مَا کَانَ سِوَی ذَلِکَ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ لَکَ وَ دَعْنِی عَلَی حَالَتِی …( الکافی، ج۶، ص۱۴۵)

فتوای “فقهِ امام صادق” به حفظ کیان خانواده و عدم افراط در نهی از منکر

یکی دستورات قرآن به سرپرست خانواده؛ تبیین منکرات و درخواست دوری از منکرات و موعظه است.

چنین فرمود: “يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ… – اى كسانى‌كه ايمان آورده‌ايد! خود و خانواده‌ی خويش را از آتشى‌كه هيزم آن انسان‌ها و سنگ‌هاست نگه‌ داريد…(التحریم/۶)

مهم اینجاست که دستور الهی دارای حد و مرز است که امام صادق (ع) حدود آن را مشخص نموده و اجازه افراط در نهی از منکر و بهم خوردن کانون خانواده را نمی دهد؛ عبدالأعلی از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود: هنگامی‌که این آیه نازل شد: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَارًا، مردی از مسلمین درحالی‌که گریه می‌کرد، نشست و گفت: «من از خودم عاجز هستم، حال آنکه خانواده من نیز به من سپرده شده است». رسول خدا (ص) فرمود: «امرکردن آن‌ها به آنچه به نفس خویش امر می‌کنی، و نهی‌کردن آن‌ها از آنچه نفس خویش را از آن نهی می‌کنی، برای تو کافی است ؛ .. أَنَا عَجَزْتُ عَنْ نَفْسِی کُلِّفْتُ أَهْلِی فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) حَسْبُکَ أَنْ تَأْمُرَهُمْ بِمَا تَأْمُرُ بِهِ نَفْسَکَ وَ تَنْهَاهُمْ عَمَّا تَنْهَی عَنْهُ نَفْسَکَ». (الکافی، ج۵، ص۶۲)

“فقهِ امام صادق” اجازه ازدواج بدون رعایت حقوق زن را نمی دهد

پیامبر رحمت بر اساس مصالحی که غالبا موقت هم بوده، مورد برخی احکام اختصاصی از سوی خدا بوده است. یکی از آن احکام اختصاصی و موقت این بوده که اگر خانمی خود را به پیامبر رحمت میبخشیده این بخشش محقق میشده است.

در قرآن چنین آمده؛ “امْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَها خالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ.. ؛ – زن با ايمانى كه خود را به پيامبر ببخشد ، چنانچه پيامبر بخواهد مى‌تواند او را به همسرى برگزيند؛ امّا چنين ازدواجى تنها براى تو مجاز است نه ديگر مؤمنان؛(احزاب/۵۰)

امام صادق (ع) این حکم را مخصوص پیامبر معرفی نموده و ازدواج بدون رعایت حقوق زنان در مهریه را در ازدواج ناروا میداند و این فرمایش امام صادق در تمام فقه سایه افکنده و ازدواج بدون مهریه باطل اعلام شده است.

امام صادق به حلبی گوید: … ازدواج کند که به این کار، هبه گفته می‌شود و تنها بر رسول خدا حلال بود. امّا دیگران تنها می‌توانند با قراردادن مهریه ازدواج کنند. منظور از آیه‌ی وَ امْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِیِّ نیز همین است». (الکافی، ج۵، ص۳۸۷)

“فقهِ امام صادق” و حرمت حریم خانواده با دور بودنِ از فواحش

اخیرا در گفتاری از نویسنده ای پخش شده که در مقام ایراد بر فقه در دوری فقه از قرآن ! به خاطره ای اکتفاء شده که وقتی به یک فقیه گفته میشود چرا فتوا به حرمت ازدواج با زانیه داده اید؟ در ادامه گوینده می گوید؛ برای آن فقیه آیه ای از سوره توبه قرآن در این باره خوانده شد که مخالف با این فتوای او بود، و وی اظهار بی اطلاعی از آیه قرآن میکند! شگفت آور است!! ، اولا ؛ آیه سوره توبه ربطی به این مسئله فقهی ندارد و ثانیا در قرآن درباره زنان بدکاره که شهره در فحشاء بودند آیه ای داریم و فقه هم بر اساس همان آیه فتوا به حرمت ازدواج با فواحش آشکارا را داده است.

در قرآن می خوانیم؛ “الزَّاني لا يَنْكِحُ إِلاَّ زانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَ الزَّانِيَةُ لا يَنْكِحُها إِلاَّ زانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَ حُرِّمَ ذلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ – مرد زناكار جز با زن زناكار يا مشرك ازدواج نمى‌كند؛ و زن زناكار را، جز مرد زناكار يا مشرك، به ازدواج خود در نمى‌آورد؛ و اين كار بر مؤمنان حرام شده است.(نور / ۳)

امام صّادق(ع) این آیه را مخصوص زنانی معرفی نمود که دارای فواحش آشکار هستند و نه هر زنای مخفی که مورد استغفار فرد هم بوده و توبه کرده؛ حکم‌بن‌حکیم نقل می‌کند: امام صادق (ع) درباره‌ی آیه: الزَّانِی لَا یَنکِحُ إلَّا زَانِیَةً أَوْ.. فرموده است: «منظور زنای آشکار است». آنگاه فرمود: «اگر کسی زنا کند و بعد از آن توبه کند، می‌تواند هرگونه که بخواهد ازدواج کند ؛ – إِنَّمَا ذَلِکَ فِی الْجَهْرِ ثُمَّ قَالَ لَوْ أَنَّ إِنْسَاناً زَنَی ثُمَّ تَابَ تَزَوَّجَ حَیْثُ شَاءَ.». (الکافی، ج۵، ص۳۵۵)

در “فقهِ امام صادق” حرام خواری با خیریه داشتن و خیرات پاک و حلال نمی شود

برخی نادانان توهم زده اند که میتوان حرام خواری کرد و بعد با خیرات و موسسه خیریه می توان آن اموال جمع شدن از حرام ها که نجس است را پاک کرد. فقه در برابر این توهم ایستاده است.

آنانیکه با اختلاس و رانت و دزدی نجس خواری می کنند برای مبرا کردن خود به این آیه تمسک ناخقی می کنند؛ “وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ – در دو طرف روز، و اوایل شب، نماز را برپا دار؛ چرا‌که حسنات، سیّئات [و آثار آن‌ها] را از بین مي‌برند..” (هود / ۱۱۴)

در فقه امام صّادق (ع) با این انحراف مبارزه شده است و آیه به جایگاه تفسیری و فقهی درست بازگشته است.

روایت چنین است؛ سماعه گوید: «از امام صادق (ع) درباره‌ی مردی پرسیدم که به‌واسطه‌ی کار در دستگاه بنی‌امیّه، مال و ثروتی به دست آورده بود و با آن صدقه می‌داد و صله‌ی رحم خویشاوندان را به‌جا می‌آورد و حج می‌گذارد تا خداوند زشتی رفتاری که مرتکب شده را ببخشد، و [در توجیه کار خود] می‌گفت: إِنَّ الحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ؛ امام صادق (ع) فرمود: «گناه، گناه دیگر را از بین نمی‌برد، امّا کار نیک، گناهان را از بین می‌برد .. ؛ – ..إِنَّ الْخَطِیئَهًَْ لَا تُکَفِّرُ الْخَطِیئَهًَْ وَ لَکِنَّ الْحَسَنَهًَْ تَحُطُّ الْخَطِیئَهًَْ». (الکافی، ج۵، ص۱۲۶)

در “فقه امام صادق” اجازه هیچ گونه ارتباط در قدرت و ثروت با ظالم را نمی دهد

در قرآن به روشنی مطرح است هیچ کسی اجازه ارتباط و بهرمندی از ثروت و قدرت ظالم را نداشته چرا که در معال به قدرت بیشتر ظالم می انجامد.

در قرآن آمده: “وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللهِ‌ مِنْ أَوْلِياءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ – و بر ستمکاران تکیه ننمایید، که موجب مي‌شود آتش شما را فراگیرد..” (هود / ۱۱۳)

در اینجا؛ امام صادق (ع) با توجه به ظرفیت آیه شریفه یک فرع فقهی مهم ارائه میکنند و میفرمایند: “منظور حکایت انسانی است که نزد حاکم ستمگر آمده و ماندگاری حاکمیّت او را دوست دارد، به این طمع که حاکم دست در کیسه‌ی پول خود کرده و مقداری پول به وی بدهد – هُوَ الرَّجُلُ یَأْتِی السُّلْطَانَ فَیُحِبُّ بَقَاءَهُ إِلَی أَنْ یُدْخِلَ یَدَهُ إِلَی کِیسِهِ فَیُعْطِیَهُ.” ( الکافی، ج۵، ص۱۰۸)

فقهِ امام صادق؛ تشخیصِ فردِ مکلف را معیار دانسته…

در اینکه در ایام روزه داری، روزه بر مریض و مسافر واجب نیست تردیدی نیست و در قرآن هم تصریح شده است؛

“أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَريضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَ عَلَى الَّذينَ يُطيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعامُ مِسْكينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ – روزهاى محدودى را [بايد روزه بداريد] و هر‌كس از شما بيمار يا مسافر باشد، بايد تعدادى از روزهاى ديگر را [روزه بدارد]. و بر كسانى كه روزه براى آنها طاقت فرساست، [همچون بيماران، و پيران] لازم است با اطعام مستمندى، كفاره دهند. و هركس فرمان خدا را در انجام كارهاى نيك اطاعت كند، به نفع اوست. و روزه‌داشتن به نفع شماست اگر مى‌دانستيد. (بقره/۱۸۴)

مهم این است که حال مریض و عدم توانایی او برای روزه به تشخیص کیست؟ قطعا تشخیص کارشناس و پزشک مورد احترام است. اما در فقه قرآنیِ امام صادق (ع)، حال و تشخیصِ خود مریض نیز ملاک قرار داده شده است.

ابن‌بکیر گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم: «حدود مرضی که باعث می‌شود شخص، روزه‌اش را بخورد و نماز ایستاده را ترک کند [و نشسته بخواند] چیست»؟ فرمود: «انسان بر حال خویش آگاه‌تر است. او از توان و طاقت خود باخبرتر است ؛بَلِ الْإِنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصِیرَهًٌْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَا یُطِیقُهُ». ( وسایل الشیعه، ج۵، ص۴۹۵)

و در روایت دیگری امام صادق (ع) شخصاً و عملاً جلوی افراط در مناسک دینی در مواقع ضرر را می گرفت؛ از ولیدبن‌صبیح نقل شده است: در یکی از روزهای ماه رمضان در مدینه [به‌شدّت] تب کردم. امام صادق (ع) کاسه‌ای بزرگ که درونش سرکه و روغن بود، برایم فرستاد و به من فرمود: «روزه‌ات را باز کن و نمازت را نیز نشسته بخوان ؛ أَفْطِرْ وَ صَلِّ وَ أَنْتَ قَاعِدٌ». ( الکافی، ج۴، ص۱۱۸)

این گوشه از بیانات امام صادق (ع) در رابطه با “فقه” بود که تقدیم شد تا مبادا کسانی که اهلیت اظهار نظر در یک رشته تخصصی و گسترده به مانند فقه را ندارند، با سخنان غیر مبتنی بر اصول آن علم باعث زحمت خویش و دیگران مشوند.

  • برچسب ها
  • استاد هادی سروش
  • سیره اخلاقی امام صادق(ع)
  • فقه امام صادق(ع)

اخبار مرتبط

استاد هادی سروش: مراقب باشیم «تالیف قلوب» را به «تنفیر قلوب»...

«جوان عزیز؛ این دفاع ضروری بود ..» : نوشتاری از استاد...

استاد هادی سروش: نمی توانیم تمام حقیقت “فزت و رب الکعبه”...

گزارش تصویری(۳۱): نشست «انتظار برای چیست؟ /علائم ظهور راست و دروغ...

هادی سروش: مطهری بین علم و دین را آشتی میداد و عامل همبستگی عالمان و دانشمندان بود

هادی سروش: مطهری بین علم و دین را آشتی میداد و عامل همبستگی عالمان و دانشمندان بود

حجت الاسلام سروش به مناسبت سالروز شهادت آیت الله مطهری با اشاره به مبارزه ایشان با تحجر بیان کرد: آیت الله مطهری از محو شدنِ در شخصیتها بر حذر بود و شخصیت پرست نبود. با تمام توان در پی افزایش همبستگی و اتحاد میان عالمان و اندیشمندان جامعه برآمد.

به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، شهید مرتضی مطهری یک شخصیت تمام نشدنی در گذر زمان است و تا امروز معادلی که جامعیت او را داشته باشد بر افکار عموم و خصوص رخ نکشیده!

من اولین بار نامش را از پدرم شنیدم که با او از سالهای درسهای فقه واصول امام خمینی آشنا بود و در دهه چهل متواضعانه گاه بیگاهی درتهران پای سخنرانی آن بزرگوار حاضر میشد و به یاد دارم مرا که در سن کودکی بودم به سالن سخنرانی او بُرد تا حضرت مطهری را ببینم.

ارتباط مرموزی بین من و استاد مطهری ایجاد شده بود تا سال ۶۰ که با کتاب داستان و راستان او آشنا شدم و در سال های بعد در حد توان ناچیز فکری خود با دیگر آثار استاد شهید آشنا شدم و یک به یک نوشته هایش را غذای مغز و روح خویش نمودم و این سفره فکری و اطعام معرفتی تا امروز ادامه داشته و دارد و خلاصه؛ “با مطهری زندگی میکنم” و حاضر به جایگزین کردن دیگری و دیگران بجای او نیستم چون تا کنون جایگزینی برای مطهری -خداراشاهدمیگیرم- که پیدا نکرده ام!

مطهری که من شناختم با توجه در آمیختگی بیش از سی ساله افکارم با آثارش، کلید شخصیتش؛ در “فهم عمیق او از دین ، و درک درست جامعه ، و عرضه خوبِ یافته هایش” است.

توضیح این ادعا چنین است؛

۱ – شهید مطهری یک شخصیتِ جامعِ علمی بودکه دگراندیشان را تحمل میکرد. او گذشته از اینکه یک فیلسوف بود و فلسفه را هضم کرده بود، در فقه یک فقیه بود، و مهمتر ؛ با آثار نویسندگان دنیای خود ، حتا با دگر اندیشان آشنا بود ودر مواجه با نام یک نویسنده غربی و یا دگراندیش حیرت زده نمیشد.

این جمله شگفت آور که هیچ گاه عملی نشد ، از اوست؛ ” می‌باید دانشکده الهیات به هر قیمتی شده فردی مارکسییسم رادر این دانشکده دعوت کندتامسائل مارکسیسم را تدریس کند. بعد ما هم می‌آئیم و حرف‌هایمان ‌را می‌زنیم. هیچ کس هم مجبور نیست‌ منطق ما را بپذیرد.”

و میگفت: “من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار میدهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است وآزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه روشن و صریح با آنها.”

۲ – آیت الله مطهری به عمقِ “دین” سفرِ علمی کرد. عمقِ دین بمعنای فهم و اجتهاد در فقه نیست .

اجازه دهید سخنی از استادبزرگوارم آیت الله وحید خراسانی که در درس داشتند تقدیم کنم که فرمودند: “تفقه در دین ؛ متفاوت از تفقه در ابواب فقه، طهارت تا دیات است ، این یک قسمت از دین است نه تمام دین؛ بعض الشیء لیس بالشیء»

در مورد “فقه مطهری” دامنه سخن وسیع است. خلاصه آن این است که او میگفت : “تمام مطالب دو جلد کفایه الاصول را در مشت دارم” ، و در درسهای عمومی آیت الله بروجردی و درسهای خصوصی امام خمینی توانست به رتبه بالای “اجتهاد” برسد و فقیه شود، ولی نه یک فقیه متعارف مانند دیگران که حداکثر یک حاشیه بر “عروهالوثقی” و یا “مکاسب شیخ انصاری” اضافه کند، بلکه وی فقیهی بود که باید تفقه او درچگونه باز کردنِ گره های کور را از زندگی فردی و اجتماعی مسلمین دیدکه درآثارش مانند؛ کتاب “حجاب” و نیز “نظام حقوق زن” و یا “اسلام و مقتضیات زمان” رصد کرد. او از خاستگاه فقه سنتی با بازاندیشانه، پیوند بین نص و زندگی را رقم زد.

۳ – استاد مطهری از تحجر فاصله داشت.

اوتوانست بااین روش درست مراجعه به متون اصیل دینی وعدم دخالت حب و بغض ها، از تحجر و دگم اندیشی وسنت گرایی های نامعقول دور شود.

استاد هادی سروش: «شهید مطهری هرگونه رفتار ناروایی که با متن دین و حقوق مردم در تضاد بود را ممنوع..

استاد هادی سروش: «شهید مطهری هرگونه رفتار ناروایی که با متن دین و حقوق مردم در تضاد بود را ممنوع می دانست»

شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در یادداشتی به مناسبت فرارسیدن سالروز شهادت استاد مطهری آورده است: «مرتضی مطهری یک شخصیت تمام نشدنی در گذر زمان است و تا امروز معادلی که جامعیت او را داشته باشد بر افکار عموم و خصوص رخ نکشیده!

من اولین بار نامش را از پدرم شنیدم که با او از سالهای درسهای فقه واصول امام خمینی آشنا بود و در دهه چهل متواضعانه گاه بیگاهی درتهران پای سخنرانی آن بزرگوار حاضر می شد و به یاد دارم مرا که در سن کودکی بودم به سالن سخنرانی او بُرد تا حضرت مطهری را ببینم.

ارتباط مرموزی بین من و استاد مطهری ایجاد شده بود تا سال ۶۰ که با کتاب داستان و راستان او آشنا شدم و در سال های بعد در حد توان ناچیز فکری خود با دیگر آثار استاد شهید آشنا شدم و یک به یک نوشته هایش را غذای مغز و روح خویش نمودم و این سفره فکری و اطعام معرفتی تا امروز ادامه داشته و دارد و خلاصه؛ «با مطهری زندگی می کنم» و حاضر به جایگزین کردن دیگری و دیگران بجای او نیستم چون تاکنون جایگزینی برای مطهری -خدا را شاهد می گیرم- که پیدا نکرده ام!

مطهری که من شناختم با توجه در آمیختگی بیش از سی ساله افکارم با آثارش، کلید شخصیتش؛ در «فهم عمیق او از دین، و درک درست جامعه، و عرضه خوبِ یافته هایش» است.

توضیح این ادعا چنین است؛

۱ – شهید استاد مطهری یک شخصیتِ جامعِ علمی بودکه دگراندیشان را تحمل می کرد. او گذشته از اینکه یک فیلسوف بود و فلسفه را هضم کرده بود، در فقه یک فقیه بود، و مهمتر ؛ با آثار نویسندگان دنیای خود، حتی با دگر اندیشان آشنا بود و در مواجه با نام یک نویسنده غربی و یا دگراندیش حیرت زده نمی شد.

این جمله شگفت آور که هیچ گاه عملی نشد ، از اوست؛ «می‌باید دانشکده الهیات به هر قیمتی شده فردی مارکسییسم رادر این دانشکده دعوت کند تا مسائل مارکسیسم را تدریس کند. بعد ما هم می‌آئیم و حرف‌هایمان ‌را می‌زنیم. هیچ کس هم مجبور نیست‌ منطق ما را بپذیرد.»

و می گفت: «من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار می دهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است وآزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه روشن و صریح با آنها.»

۲ – آیت الله مطهری به عمقِ «دین» سفرِ علمی کرد. عمقِ دین بمعنای فهم و اجتهاد در فقه نیست.

اجازه دهید سخنی از استاد بزرگوارم آیت الله وحید خراسانی که در درس داشتند تقدیم کنم که فرمودند: «تفقه در دین ؛ متفاوت از تفقه در ابواب فقه، طهارت تا دیات است ، این یک قسمت از دین است نه تمام دین؛ بعض الشیء لیس بالشیء»

در مورد «فقه مطهری» دامنه سخن وسیع است. خلاصه آن این است که او می گفت: «تمام مطالب دو جلد کفایه الاصول را در مشت دارم»، و در درسهای عمومی آیت الله بروجردی و درسهای خصوصی امام خمینی توانست به رتبه بالای «اجتهاد» برسد و فقیه شود، ولی نه یک فقیه متعارف مانند دیگران که حداکثر یک حاشیه بر «عروةالوثقی» و یا «مکاسب شیخ انصاری» اضافه کند، بلکه وی فقیهی بود که باید تفقه او در چگونه باز کردنِ گره های کور را از زندگی فردی و اجتماعی مسلمین دیدکه درآثارش مانند؛ کتاب «حجاب» و نیز «نظام حقوق زن» و یا «اسلام و مقتضیات زمان» رصد کرد. او از خاستگاه فقه سنتی با بازاندیشانه، پیوند بین نص و زندگی را رقم زد.

۳ – استادمطهری از تحجر فاصله داشت.

او توانست با این روش درست مراجعه به متون اصیل دینی و عدم دخالت حب و بغض ها، از تحجر و دگم اندیشی و سنت گرایی های نامعقول دور شود.

آقای مطهری بر بافت فرسوده؛ بنایِ فقه و فلسفه و تفسیر بنا نکرد. استاد عزیز آیت الله جوادی در درس می فرمود: «در تمام رشته ‌ها ما تا نقشه جامع علم آن رشته را نداشته باشیم، هر فتوایی که در درون آن بدهیم به صورت بافت فرسوده است؛ مثل کسی که شهر را بخواهد اداره کند، تا نقشه جامع شهر را نداشته باشد، هرگونه ساخت و سازی داشته باشد طولی نمی‌کشد که بافت فرسوده می‌شود.»” مطهری نقشه جامع «شهر علم» را داشت.

مطهری عزیز، در حد میسور بین علم و دین را آشتی می داد و عامل همبستگی عالمان و دانشمندان بود. علوم انسانی و تجربی را احترام می گذاشت همانطور که علوم اسلامی را ارج می نهاد تا جاییکه واجب علی کل مسلم را به تمام علوم بشری سرایت می داد و در عین اینکه به آداب و فرهنگ و دانش خودی باور داشت، اما هیچ گاه این باور باعث تمسخر و یا بی اعتنایی به ره آور غرب نمی شد. او هیچ گاه شبهه و شبهه دار را رمیِ به بی دینی نمی کرد و هیچ گاه در مثل تریبون دینی نمازجمعه آنان را تهدید به ارهاب -ترور- نمی کرد.

امروز؛ ما در برابر دوگانگی سازی بین دین و هرچیزی که نیاز بشر است قرار گرفته ایم! مانند علم و یا فلسفه و یا بهداشت و یا تکنولوژی و دانش درغرب .. و نیز از سوی دیگر مواجه با تغییر در مفاهیم بدیهی مانند؛ عدالت، عصمت، قدرت و.. هستیم‌!

بگمانم؛ اگر مطهری و مبارزه او با تحجر ادامه داشت، شرائط متفاوتی داشتیم.

۴ – آیت الله مطهری از محو شدنِ در شخصیتها بر حذر بود و شخصیت پرست نبود. او نه وابسته به فرد، و نه وابسته به هیچ تشکیلات سیاسی و غیر سیاسی بود. او درعین اینکه به امام خمینی عشق داشت و از بردن نام او اشک می ریخت و وابسته عاطفی و تحصیلی به او بود اما وابسته فکری نبود که سرسپرده باشد، مطهری نه تنها خود اهل دست بوسی و پا بوسی نبود، بلکه؛ بسی پهلوانانه بر سرسپردگی، چاکری، تعصب و اطاعت بی چون و چرا، چنان تیغ نقد می کشید که آه از دل مریدبازان به آسمان بلند می شد.

او در نقدِ عالمانه ی دو بخش کوشا بود ، یعنی ؛ نقد «ارباب قدرت» و نقد «ارباب دیانت».

استاد شهید مطهری چه زیبا گفت: «مقام حکومت، ملازم با مقام قدسی نیست و هر مقام غیرمعصومی که در وضع غیرقابل انتقاد قرار گیرد، هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام، من مانند عوام فکر نمی‌کنم که هر که در طبقه مراجع قرار گرفت مورد عنایت خاص امام زمان است و مصون از خطا و گناه و فسق است.»

۵ – استاد مطهری در پیدایش انقلاب بهمراه همراه امام خمینی نقش موثر یک مجاهد و نیز یک ایدئولوگ را داشت، اما این، باعث نمی شد که چشم بر حقائق و یا نارسائی ها و یا حقوق مردم ببند و مدافع جریان حاکمیت باشد.

او چنین می گفت:

«این انقلاب به شرطی در آینده محفوظ خواهد ماند و به شرطی تداوم پیدا خواهد کرد، که قطعاً مسیر عدالت خواهی را برای همیشه ادامه بدهد. یعنی دولت‌های آینده واقعاً و کلاً در مسیر عدالت اسلامی گام بردارند، برای پر کردن شکاف‌های طبقاتی اقدام کنند. تبعیض‌ها را واقعاً از میان بردارند .. من تأکید می‌کنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود، مطمئناً به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد.»

استاد مطهری دم از معنویت بدون عدالت نمی زد چون بر این اندیشه بود که ؛ «نبود عدالت در جامعه؛ پایه معنویت را متزلزل خواهد کرد و چون باعث محرومیت‌ می شود ، محرومیت عامل ایجاد عقده‌های روانی است و عقده‌های روانی تولید انفجار خواهد کرد!»

شهید مطهری برای حق به هرگونه رفتار ناروایی که با متن دین و حقوق مردم در تضاد بود را ممنوع می دانست، چون بر این باور بود: «برای حق باید از حق استفاده کرد و اگر من بدانم که با یک دروغ، امشب همه گناهکارانِ شما توبه می کنند و نمازِ شب خوان می شوند، اسلام به من اجازه چنین کار [دروغی] را نمی دهد.

بعد از ملاحظه مطالب پنج گانه تقدیم شده ، آیا به نظر شما «مطهریِ امام خمینی» تکرار شد؟»

اگر مطهری و مبارزه او با تحجر ادامه داشت...  یادداشتی از: هادی سروش

Englishالعربیه

پایگاه اطلاع رسانی وخبری جماران

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

به مناسبت سالروز شهادت استاد آیت الله مطهری؛

اگر مطهری و مبارزه او با تحجر ادامه داشت...

یادداشتی از: هادی سروش

امروز؛ مادربرابر دوگانگی سازی بین دین و هرچیزی که نیاز بشر است قرار گرفته ایم! مانند علم ویا فلسفه ویا بهداشت ویا تکنولوژی ودانش درغرب .. و نیزازسوی دیگر مواجه با تغییر در مفاهیم بدیهی مانند؛عدالت،عصمت،قدرت و.. هستیم‌! بگمانم؛اگر مطهری ومبارزه اوباتحجر ادامه داشت، شرائط متفاوتی داشتیم.

اگر مطهری و مبارزه او با تحجر ادامه داشت...

مرتضی مطهری یک شخصیت تمام نشدنی در گذر زمان است و تا امروز معادلی که جامعیت او را داشته باشد بر افکار عموم و خصوص رخ نکشیده!

من اولین بار نامش را از پدرم شنیدم که با او از سالهای درسهای فقه واصول امام خمینی آشنا بود و در دهه چهل متواضعانه گاه بیگاهی درتهران پای سخنرانی آن بزرگوار حاضر میشد و به یاد دارم مرا که در سن کودکی بودم به سالن سخنرانی او بُرد تا حضرت مطهری را ببینم.

ارتباط مرموزی بین من و استاد مطهری ایجاد شده بود تا سال ۶۰ که با کتاب داستان و راستان او آشنا شدم و در سال های بعد در حد توان ناچیز فکری خود با دیگر آثار استاد شهید آشنا شدم و یک به یک نوشته هایش را غذای مغز و روح خویش نمودم و این سفره فکری و اطعام معرفتی تا امروز ادامه داشته و دارد و خلاصه؛ "با مطهری زندگی میکنم" و حاضر به جایگزین کردن دیگری و دیگران بجای او نیستم چون تا کنون جایگزینی برای مطهری -خداراشاهدمیگیرم- که پیدا نکرده ام!

مطهری که من شناختم با توجه در آمیختگی بیش از سی ساله افکارم با آثارش، کلید شخصیتش؛ در "فهم عمیق او از دین ، و درک درست جامعه ، و عرضه خوبِ یافته هایش" است.

توضیح این ادعا چنین است؛

۱ - شهید استاد مطهری یک شخصیتِ جامعِ علمی بودکه دگراندیشان را تحمل میکرد. او گذشته از اینکه یک فیلسوف بود و فلسفه را هضم کرده بود، در فقه یک فقیه بود، و مهمتر ؛ با آثار نویسندگان دنیای خود ، حتا با دگر اندیشان آشنا بود ودر مواجه با نام یک نویسنده غربی و یا دگراندیش حیرت زده نمیشد.

این جمله شگفت آور که هیچ گاه عملی نشد ، از اوست؛ " می‌باید دانشکده الهیات به هر قیمتی شده فردی مارکسییسم رادر این دانشکده دعوت کندتامسائل مارکسیسم را تدریس کند. بعد ما هم می‌آئیم و حرف‌هایمان ‌را می‌زنیم. هیچ کس هم مجبور نیست‌ منطق ما را بپذیرد."

و میگفت: "من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار میدهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است وآزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه روشن و صریح با آنها."

۲ - آیت الله مطهری به عمقِ "دین" سفرِ علمی کرد. عمقِ دین بمعنای فهم و اجتهاد در فقه نیست .

اجازه دهید سخنی از استادبزرگوارم آیت الله وحید خراسانی که در درس داشتند تقدیم کنم که فرمودند: "تفقه در دین ؛ متفاوت از تفقه در ابواب فقه، طهارت تا دیات است ، این یک قسمت از دین است نه تمام دین؛ بعض الشیء لیس بالشیء»

در مورد "فقه مطهری" دامنه سخن وسیع است. خلاصه آن این است که او میگفت : "تمام مطالب دو جلد کفایه الاصول را در مشت دارم" ، و در درسهای عمومی آیت الله بروجردی و درسهای خصوصی امام خمینی توانست به رتبه بالای "اجتهاد" برسد و فقیه شود، ولی نه یک فقیه متعارف مانند دیگران که حداکثر یک حاشیه بر "عروةالوثقی" و یا "مکاسب شیخ انصاری" اضافه کند، بلکه وی فقیهی بود که باید تفقه او درچگونه باز کردنِ گره های کور را از زندگی فردی و اجتماعی مسلمین دیدکه درآثارش مانند؛ کتاب "حجاب" و نیز "نظام حقوق زن" و یا "اسلام و مقتضیات زمان" رصد کرد. او از خاستگاه فقه سنتی با بازاندیشانه، پیوند بین نص و زندگی را رقم زد.

۳ - استادمطهری از تحجر فاصله داشت.

اوتوانست بااین روش درست مراجعه به متون اصیل دینی وعدم دخالت حب و بغض ها، از تحجر و دگم اندیشی وسنت گرایی های نامعقول دور شود.

آقای مطهری بر بافت فرسوده؛ بنایِ فقه و فلسفه و تفسیر بنا نکرد. استاد عزیز آیت الله جوادی در درس میفرمود: "در تمام رشته ‌ها ما تا نقشه جامع علم آن رشته را نداشته باشیم، هر فتوایی که در درون آن بدهیم به صورت بافت فرسوده است؛ مثل کسی که شهر را بخواهد اداره کند، تا نقشه جامع شهر را نداشته باشد، هرگونه ساخت و سازی داشته باشد طولی نمی‌کشد که بافت فرسوده می‌شود." مطهری نقشه جامع "شهرعلم" را داشت.

مطهری عزیز، در حد میسور بین علم و دین را آشتی میداد و عامل همبستگی عالمان و دانشمندان بود. علوم انسانی و تجربی را احترام میگذاشت همانطور که علوم اسلامی را ارج مینهاد تاجاییکه واجب علی کل مسلم را به تمام علوم بشری سرایت میداد ودر عین اینکه به آداب و فرهنگ و دانش خودی باور داشت، اما هیچ گاه این باور باعث تمسخر و یا بی اعتنایی به ره آور غرب نمیشد. اوهیچ گاه شبهه وشبهه دار را رمیِ به بی دینی نمیکرد و هیچ گاه در مثل تریبون دینی نمازجمعه آنان راتهدید به ارهاب -ترور- نمیکرد.

امروز؛ مادربرابر دوگانگی سازی بین دین و هرچیزی که نیاز بشر است قرار گرفته ایم! مانند علم ویا فلسفه ویا بهداشت ویا تکنولوژی ودانش درغرب .. و نیزازسوی دیگر مواجه با تغییر در مفاهیم بدیهی مانند؛عدالت،عصمت،قدرت و.. هستیم‌!

بگمانم؛اگر مطهری ومبارزه اوباتحجر ادامه داشت، شرائط متفاوتی داشتیم.

۴ - آیت الله مطهری از محو شدنِ در شخصیتها بر حذر بود و شخصیت پرست نبود. او نه وابسته به فرد، و نه وابسته به هیچ تشکیلات سیاسی و غیر سیاسی بود. او درعین اینکه به امام خمینی عشق داشت و از بردن نام او اشک می ریخت و وابسته عاطفی و تحصیلی به او بود اما وابسته فکری نبود که سرسپرده باشد، مطهری نه تنها خود اهل دست بوسی و پا بوسی نبود ، بلکه ؛ بسی پهلوانانه بر سرسپردگی ، چاکری ، تعصب و اطاعت بی چون و چرا ، چنان تیغ نقد میکشید که آه از دل مریدبازان به آسمان بلند می شد.

او در نقدِ عالمانه ی دو بخش کوشا بود ، یعنی ؛ نقد "ارباب قدرت" و نقد "ارباب دیانت".

استاد شهید مطهری چه زیبا گفت: "مقام حکومت، ملازم با مقام قدسی نیست و هر مقام غیرمعصومی که در وضع غیرقابل انتقاد قرار گیرد، هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام، من مانند عوام فکر نمی‌کنم که هر که در طبقه مراجع قرار گرفت مورد عنایت خاص امام زمان است و مصون از خطا و گناه و فسق است."

۵ - استاد مطهری در پیدایش انقلاب بهمراه همراه امام خمینی نقش موثر یک مجاهد و نیز یک ایدئولوگ را داشت ، اما این ، باعث نمیشد که چشم بر حقائق و یا نارسائی ها و یا حقوق مردم ببند و مدافه جریان حاکمیت باشد.

او چنین میگفت :

"این انقلاب به شرطی در آینده محفوظ خواهد ماند و به شرطی تداوم پیدا خواهد کرد، که قطعاً مسیر عدالت خواهی را برای همیشه ادامه بدهد. یعنی دولت‌های آینده واقعاً و کلاً در مسیر عدالت اسلامی گام بردارند، برای پر کردن شکاف‌های طبقاتی اقدام کنند. تبعیض‌ها را واقعاً از میان بردارند .. من تأکید می‌کنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود، مطمئناً به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد."

استاد مطهری دم از معنویت بدون عدالت نمیزد چون بر این اندیشه بود که ؛ "نبود عدالت در جامعه؛ پایه معنویت را متزلزل خواهد کرد و چون باعث محرومیت‌ میشود ، محرومیت عامل ایجاد عقده‌های روانی است و عقده‌های روانی تولید انفجار خواهد کرد!"

شهید مطهری برای حق به هرگونه رفتار ناروایی که با متن دین و حقوق مردم در تضاد بود را ممنوع میدانست ، چون بر این باور بود: «برای حق باید از حق استفاده کرد و اگر من بدانم که با یک دروغ، امشب همه گناهکارانِ شما توبه میکنند و نمازِ شب خوان میشوند، اسلام به من اجازه چنین کار [دروغی] را نمیدهد.»

بعد از ملاحظه مطالب پنج گانه تقدیم شده ، آیا به نظر شما "مطهریِ امام خمینی" تکرار شد؟

استاد هادی سروش: مراقب باشیم «تالیف قلوب» را به «تنفیر قلوب» تبدیل نکنیم

استاد هادی سروش: مراقب باشیم «تالیف قلوب» را به «تنفیر قلوب» تبدیل نکنیم

شفقنا- استاد حوزه علمیه بیان کرد: آیا نباید برای جذب دلهای شهروندان جامعه دینی به دین برنامه ریزی موثر داشت؟ آیا نباید از کارهایی که به اسم دین باعث تنفر و دوری جامعه از باورها و معیارهای دینی میشود و هزینه سازی های هنگفت در تخریب باورها دارد ممانعت نمود؟!

به گزارش شفقنا، در ادامه بحث “شرح اصول کافی” در هئیت انصار المهدی تهران گفت: ما بیش از اینکه به فکر ترویج مناسک دینی باشیم باید بفکر ترویج دین و جذب دلها به متن دین باشیم. و نمیتوانیم و اجازه نداریم هر رفتاری را گرچه با نیت مثبت و یا قانونی را داشته باشیم ولی تاثیر دین گریزی و تنفر از دین داشته باشد!!

تالیف قلوب اخلاقی

وی گفت: تالیف قلوب یک اصل مهم قرآنی است. اینقدر این اصل، مهم است که خدا هزینه آن را از وجوه دینی مانند زکات قرار داده و از آن به “مولفه قلوبهم” نام برده میشود.

قبل از تالیف قلوب بوسیله مال و هدیه امکانات، پیامبر (ص) بوسیله اخلاق خود باعث تالیف و جدب دلها شد. طبق نقل کلینی در کافی در باب حسن الخلق ، چنین فرمود: «افاضلكم احسنكم اخلاقا، الموطّئُون اكنافا، الذین یَالفون و یُؤلفون و تُوطَّا رحالُهم؛[کافی ، ج ۲ ص۹۹] برترین شما كسی است كه خوش اخلاق ترین باشد. بخشنده و مهمان نواز باشد. كسانی كه محبت می كنند و مورد علاقه دیگرانند و مردمان راه به خانه آنان دارند.

و طبق نقل بحرانی در کتاب “تحف العقول” پیامبر رحمت (ص) می‌فرماید: «بهترین شما از لحاظ اخلاقی کسانی‌ا‌ند که انس و الفت ایجاد می‌کنند و با دیگران الفت می‌گیرند. ؛ – خیارکم احسنکم اخلاقا الذین یالفون و یؤلفون.»

این درس بزرگ پیامبر خدا در بیان حضرت علی (ع) که مرحوم کلینی نقل کرده، چنین ظاهر گشت که فرمود: “مومن جذاب است و آنکه جذبی ندارد در او خیری نیست؛ – المومن مالوف و لاخیر فیمن لایالف و لایولف.”

️تالیف قلوب مالی

هادی سروش گفت: پیامبر رحمت به جذب اخلاقی اکتفا ننمود و از ابزارهای دیگری برای جذب دلها به حق و حقیقت استفاده کرد و از آن جمله اهداء هدایای مالی به افراد مختلف بود تا دلهایشان متوجه هدایت های الهی شود.

حضرت رسول‌(ص) به اشراف قریش برای جلب دل‌های آنها به اسلام بخشش هایی داشت. ایشان در ماه شوال سال هشتم هجری، پس از آگاهی از تصمیم اشراف و بزرگان هوازن و ثقیف برای حمله به مسلمانان، تصمیم گرفت به مقابله با آنها بپردازد. پیامبر با ۱۲ هزار نفر از مسلمانان به سوی دشمن حرکت کرد. مسلمانان در ابتدای این جنگ،شکست خوردند؛ اما در نهایت، پیروز شدند.

وی ادامه داد: دشمنان اسلام پس از شکست، برخی به طائف و گروهی به نخله رفتند و عده‌ای در اوطاس اردو زدند. در این جنگ، غنایم زیادی نصیب مسلمانان شد. پیامبر (ص) خمس این اموال را ـ که متعلق به خودش بود ـ به افردی بخشید که در تاریخ اسلام به «مؤلفة القلوب» مشهور شده‌اند.

این سیره حضرت باعث حرف و حدیث‌هایی، میان انصار شد. آنها وقتی دیدند، پیامبر (ص) از غنایم به مردم قریش پرداخت کرد، اعتراض کردند. حضرت(ص) پس از آگاهی از ناراحتی انصار، آنان را دعوت و برایشان سخنرانی کرد و فرمود: «ای گروه انصار! به سبب‌ اندک چیزی از دنیا آزرده‌دل شده‌اید که قلوب افرادی را با آن الفت دادم تا مسلمان شوند و شما را به اسلامتان سپرده‌ام؟ مگر راضی نیستید که مردم، گوسفند و شتر ببرند و شما پیغمبر را پیش خود ببرید؟ به خدایی که جان محمد به فرمان اوست، اگر هجرت نبود، من یکی از انصار بودم….»

انصار که از سخنان خویش پشیمان شده بودند، گفتند: «ای رسول‌خدا (ص) ما بسیار خشنودیم که شما همراه ما و بهره ما باشید.» پیامبر (ص) فرمود: «خدایا! انصار و فرزندان انصار و فرزندان فرزندان ایشان را رحمت فرمای.» یعقوبی می‌نویسد: «پیامبر در جواب اعتراض انصار فرمود: «من به گروهی بخشش کردم تا دلشان را به دست آورم و شما را به اسلامتان وا می‌گذارم.»

این سیره نبوی در “مولفه قلوبهم” برای هدایت الهی بود و نباید این سیره در مجاری قدرت طلبی و اشاعه سلطنه تحریف نمود که در ادامه به آن خواهم پرداخت.

“تالیف قلوب” در زمان ائمه (ع)

سروش گفت: سیره جذب دلها مخصوص به زمان رسول الله نبوده و نیست و لذاست که در زمان ائمه (ع) هم مطرح است؛ به نقل کلینی حضرت باقر (ع) فرمود: هیچ زمانى «مؤلفة قلوبهم» بیشتر از امروز نبوده‏اند ؛ – الْمُؤَلَّفَةُ قُلُوبُهُمْ لَمْ یَكُونُوا قَطُّ أَكْثَرَ مِنْهُمُ الْیَوْمَ.

مرحوم فیض کاشانی تصریح می کند: این فرمایش حضرت باقر بخاطر اینست كه دیانت بیشتر مسلمانان در هر زمان روى دنیاى آنها پایه‏گذارى شده اگر وضع دنیا آنها خوب شد (و بنوائى رسیدند) بدین خود خوشنود شوند و تن در دهند، و اگر چیزى از دنیا بآنها نرسید نگران شوند و پشت پا بدین زدند.

در بیانات امام صادق نیز، در باب تالیف قلوب کلمات قابل توجهی دیده میشود ، مانند اینکه به اسحاق بن غالب فرمود: “بنظر تو چقدر مردم اهل این آیه هستند كه خدا فرماید: «اگر از آن صدقات بآنها داده شود خوشنود شوند و اگر بآنها داده نشود از آن ناگهان خشم كنند» (توبه/۵۸)؟ خود اسحاق گوید: خود آن حضرت فرمود: آنان بیش از دو سوم مردم هستند. ؛ – فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ هُمْ أَكْثَرُ مِنْ ثُلُثَیِ النَّاسِ‏.”

نقطه عطف در تالیف قلوب مالی؛ توحید و دین توحیدی است و نه توسعه قدرت طلبی

سروش در ادامه گفت: گرچه پیامبر از خمس که حق خود بود آن هدایا را داد، اما در قرآن یکی از مصارف زکات است -بمقتضای آیه ۶۰ توبه است- و امروز هم جاری است. و مهم اشاعه توحید و دین توحیدی است و نه توسعه قدرت و ریاست نمایی و مانند آن!

این محوریت در کلام امیرالمومنین تصریح شده که فرمود: “خوش به حال کسی که با مردم انس و الفت می‌گیرد و مردم هم بر اطاعت از خداوند با او الفت می‌گیرند؛ – طوبی لمن یالف الناس و یالفونه علی طاعة الله.”

وی گفت: بناى اسلام بر تمایل و سپس جذب هر چه بیشتر دل انسان‌ها به سوى دین حق است و براى این منظور، هزینه مالى نیز مى‌کند. و این بمعنای مزدوری نیست! چون در مزدوری ؛ اولا بحث تمایل دل مطرح نیست ، ثانیا بحث دین مطرح نیست بلکه قدرت نمایی و تسلط مطرح است.

سخن علامه طباطبائی در “مولفه قلوبهم”

سروش به نقطه نظر علامه طباطبایی توجه ها جلب نمود و گفت : صاحب المیزان در مورد هزینه کردن برای جذب دلها تصریح میکند؛ “هزینه ها نمیتواند بدون معیار باشد ، بلکه اولا باید یکی از سه ثمره در آن هزینه ها قطعی باشد؛ جذب کفّار به اسلام، و دفع دشمنان به وسیله آنان، و نیز آنان بتوانند در نیازهاى دینى کمکی داشته باشند. ؛ – المؤلّفة قلوبهم فهم الذین یؤلّف قلوبهم بإعطاء سهم من الزکاة لیسلموا او یدفع بهم العدو او یستعان بهم على حوائج الدین.

مراقب باشیم تالیف قلوب را به تنفیر قلوب تبدیل نکنیم

هادی سروش در پایان گفت: وقتی در متن دین ما که قرآن است برای جذب دلهای کافران و منافقان طرح عملیاتی با تعیین پشتوانه مالی آن تبیین شده و به “مولفه قلوبهم” مشهور است، آیا نباید برای جذب دلهای شهروندان جامعه دینی به دین برنامه ریزی موثر داشت؟ آیا نباید از کارهایی که به اسم دین باعث تنفر و دوری جامعه از باورها و معیارهای دینی میشود و هزینه سازی های هنگفت در تخریب باورها دارد ممانعت نمود؟! مراقب باشیم تالیف قلوب را به تنفیر قلوب تبدیل نکنیم.

آنهایی که نهی از منکر را از حریم منطق و عقل دور کردند | هادی سروش

آنهایی که نهی از منکر را از حریم منطق و عقل دور کردند | هادی سروش

۳ اردیبهشت ۱۴۰۳

هادی سروش

هادی سروش

حجت‌الاسلام هادی سروش، استاد حوزه، در کانال تلگرامی خود نوشت: «امر به معروف و نهی از منکر مانند نماز یک واجب تعبدی صِرف نیست. بلکه یک واجبی است که در فقه با شرط های متعددی مطرح شده است و جامع همه شروط امر به‌ معروف و نهی از منکر یک کلام است و آن اینکه باید در امربه‌معروف و نهی از منکر “منطق و عقل” حاکم باشد، بدین معنا که باید “منطق در رفتار” و “معیارهای عقلانی در ارزیابی نتیجه” در نظر گرفته شود.

شهید استاد مطهری بر این باور است وقتی در “نهی از منکر” نیروها تضییع می‌شوند و نتایج ناچیز است، حتما نهی از منکر در آنجا با “منطق” قابل تطبیق نیست. ایشان صریحاً اعلام داشته اولین گروهی که “نهی ازمنکر” را از پوشش عقلانیت و منطق بیرون بردند، خوارج بودند که می‌گفتند امر به معروف منطق بردار نیست!

روایات متعدد در باب امربمعروف در “فقه” که متضمن تبیین شروط و رعایت جوانب مختلف در مسئله امربمعروف و نهی از منکر است؛ بتمامه ناظر به این انحراف خوارج است.»

     
      BLOGFA.COM