قال الله تعالی: هو الذی یصلی علیکم وملائکته لیخرجکم من الظلمات الی النور
 

اندیشه‌های میرزای نائینی، راهکاری برای آزادی، کرامت انسانی و حکومت دینی

  • خانه
  • اندیشه

اندیشه‌های میرزای نائینی، راهکاری برای آزادی، کرامت انسانی و حکومت دینی

میرزای نائینی از متفکران برجسته‌ دوران مشروطه است که با تبیین مفاهیمی چون آزادی، کرامت انسانی و مبارزه با استبداد، افقی نو در اندیشه سیاسی اسلام گشود. بازخوانی آرای او می‌تواند راهگشای چالش‌های امروز در حوزه حکومت دینی و حقوق ملت باشد. هادی سروش در این مطلب، با مرور دیدگاه‌های علامه نائینی و تأکید بر اهمیت آن‌ها از زبان بزرگان، بر لزوم توجه بیشتر به این متفکر فراموش‌شده تأکید می‌کند.

فهرست عناوین

  • اگر آیت‌الله میرزای نائینی بود…
  • استبداد در نگاه میرزای نائینی
  • چرا اندیشه‌های میرزای نائینی مورد غفلت قرار گرفته‌اند؟
  • لزوم بازگشت به اندیشه‌های بزرگان در اسلام سیاسی

اگر آیت‌الله میرزای نائینی بود…

هادی سروش: استاد آیت‌الله جوادی آملی دربارۀ میراث فکری آیت‌الله میرزای نائینی می‌فرمایند:

«اگر آیت‌الله میرزای نائینی حضور داشت، مفهوم آزادی و کرامت انسانی را به‌عنوان محورهای اصلی زندگی اجتماعی مطرح می‌کرد. نگاه ژرف و متعالی او در تبیین مسائل سیاسی و اجتماعی، به‌ویژه مفهوم آزادی و کرامت انسانی، دیدگاه‌های نوآورانه‌ای داشت که می‌تواند راهگشای مسائل عصر حاضر باشد.»
[دیدار اعضای کنگره بین‌المللی میرزای نائینی با حضرت استاد، ۲۷ دی ۱۴۰۳]

این سخنان ارزشمند، به‌خوبی نشان می‌دهد که اندیشه‌های آیت‌الله نائینی همچنان می‌تواند در حل مسائل امروز جامعه، به‌ویژه در حوزه‌های مرتبط با اسلام سیاسی، آزادی اجتماعی و حقوق بشر، الهام‌بخش باشد.

استبداد در نگاه میرزای نائینی

برای درک بهتر نگاه سیاسی و اجتماعی علامه نائینی، کافی است به عبارتی از مرحوم آیت‌الله طالقانی دربارۀ کتاب تنبیه الامه توجه کنیم:
«مرحوم نائینی عامل استبداد را جهل و نادانی مردم دانسته و معتقد است که عدم آشنایی آنان به وظایف خود در رابطه با حقوق ملت و دولت، سبب می‌شود که سلاطین مستبد با مردم همانند اغنام (گوسفند) و بردگان معامله کنند! اصل این شجرۀ خبیثۀ استبداد، همان بی‌علمی ملت به وظایف سلطنت و حقوق مشترک نوعیه است و قوام آن، به عدم مسئولیت در ارتکابات و نبود محاسبه و مراقبت در روابط میان ملت و حاکمان است.»

این تحلیل نشان می‌دهد که از دیدگاه علامه نائینی، آگاهی مردم از حقوق‌شان می‌تواند ریشه‌های استبداد را بخشکاند.

چرا اندیشه‌های میرزای نائینی مورد غفلت قرار گرفته‌اند؟

متأسفانه، در بیش از چهل سالی که از انقلاب مردم بزرگ ایران می‌گذرد، اندیشه‌های آیت‌الله نائینی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. گویا برخی تصور کرده‌اند که پرداختن به افکار نائینی ممکن است موجب کاهش شأن مجاهدات شهید آیت‌الله نوری شود. این نگاه محدود، مانعی در مسیر گسترش تفکر اسلامی مدرن بوده است.

لزوم بازگشت به اندیشه‌های بزرگان در اسلام سیاسی

امید است که در فضای باز علمی و فکری، اندیشه‌های متفاوت بزرگان‌مان، ازجمله میرزای نائینی، در مقولاتی چون حکومت دینی، حقوق انسانی در اسلام و دینِ مدافع حقوق انسان، بیش از پیش مورد توجه قرار گیرند. بی‌تردید، این توجه می‌تواند بن‌بست‌های موجود در مسیر حکومت دینی را برطرف کند و راهگشای آینده‌ای روشن باشد.

عبدالله جوادی آملیمیرزای نائینیهادی سروش

تحریریه دین‌آنلاین

    مطالب مرتبط

    آتش‌سوزی کالیفرنیا و تمسک به “الهیات مشکوک”؛ آیا می‌توان آن را عذاب الهی…

    مقابله با مثنوی از راه استدلال است و نه خاطرات

    نشست «درس گفتار اندیشه سیاسی میرزای نائینی» برگزار خواهد شد

    دو واکنش به یک اتفاق؛ اندر رحلت بانو روحی همسر آیت‌الله جوادی آملی| نفیسه مرادی

    نفی عرفان نظری به بهانه عرفان عملی!| هادی سروش

    چند نکته درباره عرفان و علّامه حسن‌زاده| هادی سروش

    اگر آیت الله میرزایِ نائینی بود..  ✍️ هادی سروش

    🔰 اگر آیت الله میرزایِ نائینی بود..

    ✍️ هادی سروش


    🔻استاد آیت الله جوادی آملی :
    "اگر آیت الله میرزای نائینی حضور داشت مفهوم آزادی و کرامت انسانی را به عنوان محورهای اصلی زندگی اجتماعی مطرح می‌کرد. نگاه ژرف و متعالی وی در تبیین مسائل سیاسی و اجتماعی، به‌ ویژه مفهوم آزادی و کرامت انسانی، دیدگاه‌ های نوآورانه‌ای داشتند که می ‌تواند راهگشای مسائل عصر حاضر باشد."
    [دیدار اعضای کنگره بین المللی میرزای نایینی با حضرت استاد ۲۷ دی ۱۴۰۳]


    ✅️ این سخنان ارزشمند حضرت استاد آیت الله جوادی آملی (دام ظله) جای قدرشناسی دارد و امید است متفکران حوزه و دانشگاه در رشته "اسلام سیاسی" ارج بیشتری نهند.

    🔻برای بدست آوردنِ دورنمایی از افکار بلند علامه نائینی کافی این عبارت مرحوم آیت الله طالقانی که [از کتاب تنبیه الامه] در رابطه با "استبداد" از نگاه علامه نایینی است را ملاحظه کنید؛ "مرحوم نائینی عامل استبداد را جهل و نادانی مردم دانسته و عدم آشنایی آن ها به وظایف خود در رابطه حقوق ملت و دولت سبب می شود که سلاطین استبداد با آن ها به مانند اغنام [گوسفند] و بردگان معامله نمایند! اصل این شجره خبیثه استبداد فقط همان بی علمی ملت است به وظایف سلطنت و حقوق مشترکه نوعیه و قوام آن به عدم مسئولیت در ارتکابات و محاسبه و مراقبه در میانه بودن است."

    ♨️متاسفیم که در این چهل و اندی سال که از انقلاب مردم بزرگ ایران به رهبری یک متفکر و مرجع دینی میگذرد به مرحوم علامه نایینی و اندیشه های او بی مهری شده !
    گویا برخی تصور کردند که اگر میرزای نائینی در حد نام یک بزرگراه در تهران را داشته باشد باعث افول هیمنه مجاهدات شهید آیت الله نوری میشود!

    🔸️امید است در فضای باز علمی و فکری به اندیشه های متفاوت بزرگان مان در مقوله حکومت دینی و اسلام سیاسی و دینِ مدافع حقوقِ انسان ، ارج گذاشته شود تا بن بست های پیش رو در مقوله حکومت دینی برداشته شود. ان شاءالله

    🆔https://t.me/soroushmarefat

    هادی سروش: حضرت زینب و ظهورِ توان عقلی و روحی در مواجه با هسته مرکزی قدرت

    به احترام وفات حضرت زینب (س)؛


    حضرت زینب و ظهورِ توان عقلی و روحی در مواجه با هسته مرکزی قدرت


    او چیزی را میدید که جامعه نمیدید ، او دید در تاریکخانه ی بنی امیه ؛ دین سازی میشود و با این دین سازی بَدَلی، با زبان دین ؛ اولا ؛ "جبرگرایی" ترویج میشودو درنتیجه همه مدیریت ها و کاستی ها و خشونت ها و آدمکشی ها به پایِ خدا گذاشته میشود! ، و ثانیا؛ با نام "خلافت اسلامی" مجوز خودرائی و دیکتاتوریت و تضییع حقوق رسمی شده! ، و ثالثا؛ به اسم "ضرورت تبعیت ازحاکم" کوچکترین سخن حقی در دفاع از دین و مردم ؛ گناه نابخشودنی و تمرد بر خلیفه و حاکم شمرده میشود! مواجه با این تاریکخانه ؛ هم نیاز به چراغ دارد که اسلام شناسی است ، و هم نیاز به عقلانیت دارد و البته نیاز به توان روحی و شکست ناپذیری دارد، و زینب (ع) تمام اینها داشت.


    ⁨16 ژانویهٔ، 2025⁩ توسط ⁨هادی سروش⁩


    آنچه در شخصیت و هویت حضرت زینب (س) نهفته است ؛ توان "عقلی و روحی" بالای اوست.

    توان عقلی زینب کبری


    "توان عقلی" ؛ تعقّل و فهم عمیق مسائل معاصر است، با چنین توانایی میتوان مسائل جاری و آینده را عمیقا؛ "فهم کرد" و ارزیابی درست داشت .
    حضرت زینب با توان عقلی بالایی دنیای خود را شناخت و از خطرات و نیازها و راهکارها غافل نبود و بخوبی یافته های درست خود را به افکار عمومی عرصه کرد.
    و این "فهم عمیق" زینب کبری قبل اینکه به میدان تجربه آید و دیگران به آن معترف شوند ، به تایید و تصریح زبان عصمت ، یعنی ؛ به زبان حضرت زین العابدین (ع) آمد و خطاب به ایشان فرمود : "شما توانسته ای بدون اشارتی از سوی کسی تمام امور را 'فهم' کنی."
    ذکاوت و قدرت فهم و عقل زینب کبرا درتشخیص صحیح مسیر حق و انحرافات فکری و سیاسی زمان خویش مثال زدنی است.
    او چیزی را میدید که جامعه نمیدید ، او دید در تاریکخانه ی بنی امیه ؛ دین سازی میشود و با این دین سازی بَدَلی، با زبان دین ؛ اولا ؛ "جبرگرایی" ترویج میشودو درنتیجه همه مدیریت ها و کاستی ها و خشونت ها و آدمکشی ها به پایِ خدا گذاشته میشود! ، و ثانیا؛ با نام "خلافت اسلامی" مجوز خودرائی و دیکتاتوریت و تضییع حقوق رسمی شده! ، و ثالثا؛ به اسم "ضرورت تبعیت ازحاکم" کوچکترین سخن حقی در دفاع از دین و مردم ؛ گناه نابخشودنی و تمرد بر خلیفه و حاکم شمرده میشود!
    مواجه با این تاریکخانه ؛ هم نیاز به چراغ دارد که اسلام شناسی است ، و هم نیاز به عقلانیت دارد و البته نیاز به توان روحی و شکست ناپذیری دارد، و زینب (ع) تمام اینها داشت.
    بدین سان بود که او به "عقیله بنی هاشم" نام یافت. البته طبق نقل تاریخ، دیگرانی چون ابن عباس تفاوت زینب از بانوان دیگر بنی هاشم را دریافتند و جملگی از او در مدنیه و بعدها در کوفه به ؛ "عقیلتنا بنی هاشم " نام بردند . پس ایشان قبل از کربلا هم به یک دختر و یا زن کاملی از جهت فهم نام برده شده.
    "عقل" یعنی فهم صحیح و رفتار درست است و "عقیل" یعنی کسی که همواره در امور از عقل بهرمند است و "عقیله" که مبالغه است ، یعنی کسی که بسیار اندیشمند و فهیم است و هیچ چیزی و از حیث زمان و مکان و شرایط اطراف او را از اندیشه صحیح و انتخاب درست غافل نمیکند .
    زینب کبری این "فهم عمیق" را با چشمه سار "علم و دانش" نو به نو میکرد. زینب قبل از ایراد خطبه های کوفه و شام مراتب دانش دینی اش نهفته بود ، اگرچه وسعت دانش و علم او را برخی از زنان کوفه در درس تفسیر سوره مریم شنیده بودند ، اما آن خطبه ها با آن محتوای سنگین علمی مراتب معلومات زینب را علنی و فراگیر نمود.

    مهم اینجاست که کم نیستند انسانها بلندمرتبه در فکر و اندیشه که وقتی در مواجه با ظلم و خشونت و شکنجه و کشتن قرار میگیرند ، کمر خم میکنند و چه بسا زمین گیر میشوند! اما حضرت زینب از آن دسته اندیشمندانِ صحیح النظر نیست که در برابر امواج سنگین مصائب غرق شود.
    زینب؛ درکنار آن توانایی عقلی که سخنش را تقدیم نمودم ، دارای "توان روحی" است. آن همه مصائبی که زینب دید، کافی بود گوشه ای از آن اگر با هر فرد دیگری تماس پیدا میکرد او را از تصمیم گیری صحیح و به موقع ، محروم میساخت، اما زینب از آنچنان توانایی روحی بهرمند است که او را متزلزل و محروم نساخت!
    رفتار او در مدیریت کاروان اهلبیت از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام ، و خصوص برخورد اعجاب آفرینش در مقابل ابن زیاد و یزید،شاهد این حقیقت است.
    در "توان روحی" او؛ غیر از "صبر و استقامت"، فضیلتی کمیاب بنام "شجاعت" نهفته است که حقیقتا درباره شجاعت زینب (س) قلم توانایی نوشتن ندارد!
    او در همهمه و غوغای کوفه با یک اشارت، مردمان کوفه به خاموشی بُرد و آنان به این اعتراف وا داشت که به یکدیگربگویند؛ علی(ع) را دیدیم که ظهور کرده!
    سلام الله علیها و علی ابیها علی بن ابیطالب و علی امها فاطمه زهرا سیده نساءالعالمین
    بازخوانیِ امید دهنده خطبه حضرت زینب در مواجهه مستقیم با حاکمیت مُستبدِ دینی
    ⁨16 ژانویهٔ، 2025⁩ توسط ⁨هادی سروش⁩
    ما حذف شدنی نیستیم ...
    ⁨18 اوت، 2023⁩ توسط ⁨هادی سروش⁩
    توان بالای عقلی و روحی حضرت زینب (س)
    ⁨5 فوریهٔ، 2023⁩ توسط ⁨هادی سروش⁩

    بازخوانیِ امید دهنده خطبه حضرت زینب در مواجهه مستقیم با حاکمیت مُستبدِ دین

    جماران

    کدخبر: ۱۶۵۵۹۶۳تاریخ انتشار: ۱۴۰۳/۱۰/۲۷ ۰۲:۳۴:۱۸

    بمناسب ایام رحلت حضرت زینب کبری (س)

    بازخوانیِ امید دهنده خطبه حضرت زینب در مواجهه مستقیم با حاکمیت مُستبدِ دینی

    بازخوانیِ امید دهنده خطبه حضرت زینب در مواجهه مستقیم با حاکمیت مُستبدِ دینی

    زینب کبری(س) درحضور همه حُضار عام و خاص در برابر یزید برخاست و خطبه اى غرّا خواند و در آن خطبه به زیبایی نگاه خود به جهان و ظلم‌ و سرانجام آن را بصورت روشن بیان فرمود.

    حضرت زینب (سلام الله علیها) در مجلس یزید وقتی اهانت به سربُریده برادر و حجت خدا را دید با صداى محزونی که دل ها را به وحشت مى انداخت فریاد بر آورد و از حضرت حسین (ع) با عظمت یاد کرد و فرمود : «یا حُسَیْناهُ! یا حَبیبَ رَسُولِ اللهِ! یَابْنَ مَکَّةَ وَ مِنى، یَابْنَ فاطِمَةَالزَّهْراءِ سَیِّدَةَ النِّساءِ، یَابْنَ بِنْتِ الْمُصْطَفى»

    بعد درحضور همه حُضار عام و خاص برخاست و خطبه اى غرّا خواند و در آن خطبه به زیبایی نگاه خود به جهان و ظلم‌ و سرانجام آن را بصورت روشن بیان فرمود.

    در سخت ترین شرائط حمدگوی خداست

    حمد وسپاس مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است و درود خدا بر فرستاده خدا و بر خاندانش باد.

    «أَلْحَمْدُللهِِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَصَلَّى اللهُ عَلى رَسُولِهِ وَآلِهِ أجْمَعینَ».

    چه بسا شدت ظلم منجر به تکذیب توحید و خدا از سوی ظالم است

    خداوند راست گفت، آنجا که فرمود: «عاقبت آنان که اعمال بد مرتکب شدند، به جایى رسید که آیات خدا را تکذیب کردند وآن را به سخره گرفتند.

    «صَدَقَ اللهُ کَذلِکَ یَقُولُ: ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُون».

    دیکتاتوری و خفقان و خشونت نه شخصیتِ اسیر را درهم میشکند و نه به اقتدارِ ظالم منتهی میشود

    اى یزید! آیا اکنون که زمین و آسمان را بر ما تنگ کردى و ما را همانند اسیران به هر سو کشاندى، مى پندارى ما به نزد خدا خوار شدیم و تو نزد او عزیز و گرامى مى باشى؟ و تصور کردى این نشانه قدر و منزلت تو در نزد خداست؟

    از این رو، بادغرور به بینى انداخته و به خود بالیدى و خرم و شادمان شدى از اینکه دیدى دنیا در کمند تو در آمده و امور تو سامان یافته و مُلک وخلافت ما در اختیار تو قرار گرفته؛ پس کمى آهسته تر!

    آیا سخن خداوند را فراموش کردى که فرمود: «آنها که کافر شدند تصوّر نکنند اگر به آنان مهلت مى دهیم، به سودشان است. ما به آنان مهلت مى دهیم تا برگناهان خودبیفزایند؛ وبراى آنها عذاب خوار کننده اى است.

    «اظَنَنْتَ یا یَزِیدُ حَیْثُ أَخَذْتَ عَلَیْنا أَقْطارَ الاَْرْضِ وَآفاقَ السَّماءِ، فَأَصْبَحْنا نُساقُ کَما تسُاقُ الأُسارى أَنَّ بِنا عَلَى اللهِ هَواناً، وَبِکَ عَلَیْهِ کَرامَةً وَأَنَّ ذلِکَ لِعِظَمِ خَطَرِکَ عِنْدَهُ، فَشَمَخْتَ بِأَنْفِکَ، وَنَظَرْتَ فِی عِطْفِکَ جَذْلانَ مَسْرُوراً حِینَ رَأَیْتَ الدُّنْیا لَکَ مُسْتَوْثِقَةٌ وَالاُْمُورَ مُتَّسِقَةٌ وَحِینَ صَفا لَکَ مُلْکُنا وَسُلْطانُنا، فَمَهْلاً مَهْلاً، أَنَسِیتَ قَوْلَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ: وَ لاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ خَیْرٌ لاَِّنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ».

    تا آنجا که مُیسّر باشد ظالم را تحقیر کرده و روشن است که ظالم گوشتِ مظلوم را به کام میکشد..

    اگر مصیبت هاى بزرگ روزگار، کارم را به اینجا کشانده که با تو سخن بگویم، ولى بدان من به یقین، ارزش تو را کوچک و ناچیز، و سرزنش تو را بزرگ مى شمارم و فراوان تو را توبیخ مى کنم ... خون هاى ما از این پنجه هاى ناپاک بچکد و پاره هاى گوشت ما از دهان ناپاک شما بیرون بیفتد و شما گرگ هاى وحشى پیوسته به سراغ آن بدن هاى پاک و پاکیزه آئید و بچه کفتارها آن ها را به خاک بمالند؟

    «انی لاستصغرک و استعظم تقریعک و استکثر توبیخک .. فَهذِهِ الاَْیْدِی تَنْطِفُ مِنْ دِمائِنا، وَ الأَفْواهُ تَتَحَلَّبُ مِنْ لُحُومِنا، وَ تِلْکَ الجُثَثُ الطَّواهِرُ الزَّواکِی تَنْتابُها العَواسِلُ، وَ تُعَفِّرُها اُمَّهاتُ الْفَراعِل».

    ظالم در هر اوجی از قدرت باشد اما توانای بر حذف نام مظلوم را ندارد و انحراف افکار و دلها را از او ندارد

    اى یزید هر چه نیرنگ دارى به کار بند و نهایت تلاش و هر کوششى که دارى به کار گیر؛ امّا به خدا سوگند با همه این تلاش ها نمیتوانی یاد ما را از دلها وخاطره ها محو کنی، نور وحى ما را نمیتوانی خاموش کنی و به موقعیت و جایگاه ما آسیب نخواهى رساند. هرگز لکّه ننگ این کار، از تو پاک نخواهد شد. نگاهت به قدرت و دوام آن بی اساس ومتوهمانه است و زمان دولت تو اندک است و جمعیت تو به پراکندگى خواهد انجامید در آن روز که منادى ندا دهد: «لعنت خدا بر ظالمان باد.

    «فَکِدْ کَیْدَکَ، وَاسْعَ سَعْیَکَ، وَناصِبْ جُهْدَکَ، فَوَاللهِ لا تَمْحُوذِکْرَنا، وَ لا تُمِیتُ وَحْیَنا، وَ لا تُدْرِکُ أَمَدَنا، وَ لا تَرْحَضُ عَنْکَ عارَها، وَهَلْ رَأیُکَ إِلاّ فَنَدٌ، وَأَیّامُکَ إِلاّ عَدَدٌ، وَ جَمْعُکَ إِلاّ بَدَدٌ؟ یَوْمَ یُنادِی الْمُنادِی: أَلا لَعْنَةُ اللهِ عَلَى الظّالِمِینَ».

    مشاهده خبر در جماران

    اخبار مرتبط

    هادی سروش: شرکت در مراسم عاشورا و اربعین با اختلاس و رشوه و تضییع حقوق شهروندان بیگانه است / به تعبیر امام خمینی اینها اشتهای کاذب اهل دنیا و معصیت است که مخالف باعقل و نقل است

    زینت پدر

    اهمیت ادعیه ائمه (ع) در نگاه امام خمینی و بلندای معارف دعای رجبیّه در بیان دو استاد بزرگ عرفان

    بمب گذاری در حرم حضرت زینب خنثی شد/ دولت سوریه از ناکامی داعش خبر داد

    پزشکیان: آیت‌الله هاشمی همیشه در خاطره‌ها خواهند ماند/ فاطمه هاشمی: خناسان نمی‌گذارند دولت برآمده از رأی مردم به وعده‌هایش عمل کند/ محسن هاشمی: آرمان آیت‌الله هاشمی توسعه ایران بود/ هادی سروش: آیت‌الله هاشمی دوست داشت مردم یک زندگی آرام داشته باشند

    لینک کوتاه:

    کلمات کلیدی حضرت زینب هادی سروش زینب کبری

    WWW.JAMARAN.IR

    © کلیه حقوق مادی و معنوی برای پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.

    زینب کبری ؛ ما حذف شدنی نیستیم ... / نوشته هادی سروش

    ما حذف شدنی نیستیم ...

    جماران _ 18 اوت، 2023⁩ توسط ⁨هادی سروش⁩


    حجت الاسلام و السلمین هادی سروش، به مناسبت اول ماه صفر و ورود اهل بیت (ع) به شام در یادداشتی نوشت:


    سخن ماندگاری حضرت زینب در شام در حضور "حاکم جائر" دارد حاکمی که به تعبیر شهید استاد مطهری مردم با هزار ترس و لرز به او یا امیرالمؤمنین می‌گفتند! بصورت مستقیم فرمود:
    «فَکِد کَیْدک وَاسْعَ سَعْیک و ناصِبْ جُهْدَک فوالله لا تمحُو ذکرنا و لا تُمیتُ وَحْیَنا»
    این شهید بزرگوار در ترجمه فرمایش حضرت زینب کبری (سلام الله عیها) گوید: زینب ، خطاب می‌کند که‌ یا یزید به تو می‌گویم ، هر حقه‌ای که می‌خواهی بزن و هرکاری که می‌توانی‌ انجام بده ، اما یقین داشته باش که اگر می‌خواهی نام ما را در دنیا محو بکنی ، نام ما محو شدنی نیست ، آنکه محو و نابود می‌شود تو هستی."


    در چه شرائطی زینب میگوید؛ ماحذف شدنی نیستیم؟


    زینب در شرائطی چنین سخنی گفت که در سه زاویه پر مخاطره قرار گرفت.
    اولا ؛ یزید حاکم جائری است که در عین بداخلاقی ها و نفرت پراگنی ها ، در آن محفل رسمی احساس و اظهار پیروزی بر دشمن خود دارد و جلسه ای ترتیب داده که مملو از مسلمانان و میهمانان خارجی غیر مسلمان بوده.
    ثانیا ؛ تمام شهر شام به نقل کتاب "کامل بهائی" پر از زینت و چراغ است و به تعبیر امروز کنسرت های زنده موسیقی و رقص برقرار است.
    وثالثا ؛ خود زینب (س) مورد هجمه بی نظیرترین ظلم های روحی و جسمی قرار داشته به گونه ای که هر گاه سر بلند میکرد مواجه با سرهای بریده و خصوصا سر مقدس امام حسین (ع) است .

    انسان دارای دو نشئه وجودی است که جسم او و روح اوست.

    گرچه بخش مربوط به جسم در چرخه "کون وفساد" عالَم طبیعت است ، اما روح و آنچه مربوط به اوست مانند ؛ اندیشه ، اخلاق ، اعتقاد حذف شدنی نیست .
    یکی از معانی که میتواند در مراحل اولیه توضیح کلام زینب باشد همین نکته حِکمی و فلسفی است که اندیشه و اخلاق اهل بیت (ع) که در روش آنان نمایان است قابل حذف نیست.
    این جمله درستی است که "فکر و اندیشه قابل حذف نیست".

    تحلیل دیگری که از جمله حضرت زینب میتوان داشت و معنای بالاتری را در بر دارد ؛ "عزت" است و وقتی کسی به ساحت بلند "عزت" برسد دیگر قابل حذف نیست چرا که عزیز، مقهور و مغلوب کسی قرار نمیگیرد تا حذف شود و یا دارای تاریخ مصرف باشد. در این معنا و حقیقت ؛ حضرات اهل بیت (ع) سرآمد هستند چرا که مظهر "عزت الهی" هستند و عزت را فقط باید در آن ساحت ربوبی جستجو کرد و بس.
    علت اینکه تمام عزت از آنِ خداست این است که تمام موجودات عالَم فقیر ذاتی هستند و هیچ مالکیتی ندارند و غنا فقط از آنِ خداست.
    و البته عزیزان عالَم در طول عزت خدا هستند و از از عزت او سهمی برده اند که فرمود : "لِلهِ العِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلمُؤِمنین". (منافقون/۸)
    علامه طباطبائی ؛ در معنای عزت و تحقق این صفت در افراد گوید : عزت حالتی است باعث میشود تا انسان مغلوب چیزی قرار نگیرد چرا که عزیز همواره قاهر و غلبه کننده است و هیچ گاه مقهور چیزی و شخصی قرار نمیگیرد. (المیزان ۱۷/ ۲۲)
    مکتب عاشورا مکتب عزت و عزیز شدن است و که شاگرد رتبه اولش زینب است، و استاد آن ؛ امام حسین (ع) است. امام حسین در روزهای اول ورود به کربلا سخن از عزت دارد و فرمود: "لکِنَّکُمْ لا تَقْدِرُونَ عَلى هَدْمِ مَجْدی وَ مَحْوِ عِزِّی وَ شَرَفِی" (ارشاد شیخ مفید/۲۲۵)
    وحی و آنچه به وحی متصل باشد ماندنی است چون تحت حُکم کلی الهی قرار میگیرد ؛ "إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ" (حجر/۹)


    تدابیر جدیِ بنی امیه درحذف اهل بیت (ع)


    زینب کبری در خطبه خود به دو مطلب مهم که حالت محوریت دارد اشاره کرده و عبور کرده و بجاست ما و هر پژوهشگری بر این دو محور ایستاده و جوانب آن را بررسی کند.
    در محور اول زینب سخن از "نقشه های" دستگاه بنی امیه بر علیه اهل بیت (ع) دارد که در خطاب به یزید حاکم جائر فرمود : "فَکِدْ کَیْدَکَ،" یعنی تمام نقسه خود را عملی کن!
    در محور دوم حضرت زینب (س) سخن از نهایت تلاش بنی امیه بر علیه اهل بیت (ع) دارد که فرمودند: "وَ اسْعَ سَعْیَکَ" .
    این جمله نشان از انواع هزینه کردنِ بنی امیه در برابر جریان امام حسین (ع) دارد.
    تلاش های بنی امیه را باید در سه عنوان اعتقادی ، اجتماعی-سیاسی و اقتصادی بررسی کرد که هر کدام نیازمند مقاله ای جداگانه است .
    اولا ؛ بنی امیه در شام تلاش مستمری کرد که به مردم القاء کند ؛ "پیامبر هیچ اهلبیتی از خود بجانگذاشته!" و اقوام او، خلاصه در بنی امیه میشوند! و مردم بعیدالعهد از اسلام این دروغ را پذیرفتند ! و لذاست که از اینکه امام سجاد (ع) خود را اهل بیت (ع) معرفی نمود در تعجب فرو رفتند!
    و ثانیا ؛ بنی امیه خود را تنها خلیفه برحق مسلمین معرفی نمودند و هر مخالف سیاسی را متمرد بر خلیفه معرفی کردند و خونش را مباح دانستند و بر ریختنِ خون او نه تنها ثوابها اعلام داشتند ، بلکه کیسه جلادان خود را مملو از اشرفی و طلا میکردند !
    و ثالثا ؛ برای حذف دائمی اهل بیت (ع) از فرهنگ اسلام آنچنان اعتبار مالی و هزینه هایی در نظر گرفتند که عقل مدهوش میماند!
    مثلا فقط برای آراستن شهر بزرگ شام برای برپایی جشن سراسری و بلکه کشوری بشکرانه پیروزی بر حسین بن علی (ع) کاری کردند که تاریخ را انگشت به دهان گذاشتند! آوردن مردم -به تعبیر امروزی بشکل اتوبوسی- و برقراری انواع محافل شادی و نمایش و رقص -که به تعبیری میتوان از آن به کنسرت ها و سیرک ها یادنمود- نمونه ای از آن است .
    این جمله حضرت زینب (س) به پهنای تاریخ میدرخشد و ممتد است . ان شاءالله

    هادی سروش: علتِ ماندگاری اندیشه و فکر/ما حذف شدنی نیستیم/ عزت مانع از مغلوب شدن است /خطبه زینب س

    هادی سروش: علتِ ماندگاری اندیشه و فکر/ما حذف شدنی نیستیم/ عزت مانع از مغلوب شدن است بر اساس خطبه حضرت زینب

    حضرت زینب (س) می گویند: “و اسعَ سعیک” ! و بعد با اطمینان خاطر به یزید می فرماید:والله لا تمحُو ذکرنا و لا تُمیتُ وَحْیَن “تو نمی توانی ما را حذف کنی”.این جمله حضرت زینب (س) به پهنای تاریخ میدرخشد و ممتد است . ان شاءالله

    علتِ ماندگاری اندیشه و فکر،ما خذف شدنی نیستیم

    سخن ماندگاری حضرت زینب در شام در حضور “حاکم جائر” دارد حاکمی که به تعبیر شهید استاد مطهری مردم با هزار ترس و لرز به او یا امیرالمؤمنین می‌گفتند! بصورت مستقیم فرمود:

    فَکِد کَیْدک وَاسْعَ سَعْیک و ناصِبْ جُهْدَک فوالله لا تمحُو ذکرنا و لا تُمیتُ وَحْیَنا»

    این شهید بزرگوار در ترجمه فرمایش حضرت زینب کبری (سلام الله عیها) گوید: زینب ، خطاب می‌کند که‌ یا یزید به تو می‌گویم ، هر حقه‌ای که می‌خواهی بزن و هرکاری که می‌توانی‌ انجام بده ، اما یقین داشته باش که اگر می‌خواهی نام ما را در دنیا محو بکنی ، نام ما محو شدنی نیست ، آنکه محو و نابود می‌شود تو هستی.”

    در چه شرائطی زینب میگوید؛ ماحذف شدنی نیستیم؟

    زینب در شرائطی چنین سخنی گفت که در سه زاویه پر مخاطره قرار گرفت.

    اولا ؛ یزید حاکم جائری است که در عین بداخلاقی ها و نفرت پراگنی ها ، در آن محفل رسمی احساس و اظهار پیروزی بر دشمن خود دارد و جلسه ای ترتیب داده که مملو از مسلمانان و میهمانان خارجی غیر مسلمان بوده.

    ثانیا ؛ تمام شهر شام به نقل کتاب “کامل بهائی” پر از زینت و چراغ است و به تعبیر امروز کنسرت های زنده موسیقی و رقص برقرار است.

    وثالثا ؛ خود زینب (س) مورد هجمه بی نظیرترین ظلم های روحی و جسمی قرار داشته به گونه ای که هر گاه سر بلند میکرد مواجه با سرهای بریده و خصوصا سر مقدس امام حسین (ع) است .

    در چنین شرائطی زینب میفرماید : “ما خذف شدنی نیستیم”.

    علتِ ماندگاری اندیشه و فکر

    انسان دارای دو نشئه وجودی است که جسم او و روح اوست. گرچه بخش مربوط به جسم در چرخه “کون وفساد” عالَم طبیعت است ، اما روح و آنچه مربوط به اوست مانند ؛ اندیشه ، اخلاق ، اعتقاد حذف شدنی نیست .

    یکی از معانی که میتواند در مراحل اولیه توضیح کلام زینب باشد همین نکته حِکمی و فلسفی است که اندیشه و اخلاق اهل بیت (ع) که در روش آنان نمایان است قابل حذف نیست.

    این جمله درستی است که “فکر و اندیشه قابل حذف نیست”.

    عزت مانع از مغلوب شدن است

    تحلیل دیگری که از جمله حضرت زینب میتوان داشت و معنای بالاتری را در بر دارد ؛ “عزت” است و وقتی کسی به ساحت بلند “عزت” برسد دیگر قابل حذف نیست چرا که عزیز، مقهور و مغلوب کسی قرار نمیگیرد تا حذف شود و یا دارای تاریخ مصرف باشد. در این معنا و حقیقت ؛ حضرات اهل بیت (ع) سرآمد هستند چرا که مظهر “عزت الهی” هستند و عزت را فقط باید در آن ساحت ربوبی جستجو کرد و بس.

    فرمود : “مَن کانَ یُریدُ العِزَّةَ فَلِلَّهِ العِزَّةُ جَمیعًا”. (فاطر/۱۰)

    علت اینکه تمام عزت از آنِ خداست این است که تمام موجودات عالَم فقیر ذاتی هستند و هیچ مالکیتی ندارند و غنا فقط از آنِ خداست.

    و البته عزیزان عالَم در طول عزت خدا هستند و از از عزت او سهمی برده اند که فرمود : “لِلهِ العِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلمُؤِمنین”. (منافقون/۸)

    علامه طباطبائی ؛ در معنای عزت و تحقق این صفت در افراد گوید : عزت حالتی است باعث میشود تا انسان مغلوب چیزی قرار نگیرد چرا که عزیز همواره قاهر و غلبه کننده است و هیچ گاه مقهور چیزی و شخصی قرار نمیگیرد. (المیزان ۱۷/ ۲۲)

    مکتب عاشورا مکتب عزت و عزیز شدن است و که شاگرد رتبه اولش زینب است، و استاد آن ؛ امام حسین (ع) است. امام حسین در روزهای اول ورود به کربلا سخن از عزت دارد و فرمود: “لکِنَّکُمْ لا تَقْدِرُونَ عَلى هَدْمِ مَجْدی وَ مَحْوِ عِزِّی وَ شَرَفِی” (ارشاد شیخ مفید/۲۲۵)

    وحی و آنچه به آن متصل باشد ماندنی است

    اضافه بر دو تحلیل ارائه شده درباره چرایی ماندگاریِ اهل بیت (ع)، تحلیل سومی را زینب (س) در کلامش مورد اشاره قرار میدهد و آن این است که وحی ماندنی است و چراغ وحى را خاموش نشدنی است ؛ “لا تمیت وحینا”.

    وحی و آنچه به وحی متصل باشد ماندنی است چون تحت حُکم کلی الهی قرار میگیرد ؛ “إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ” (حجر/۹)

    حرکت امام حسین (ع)‌ و اهل بیت (ع) ایشان بر مدار وحی خداست و بقاء آن قطعی است .

    تدابیر جدیِ بنی امیه درحذف اهل بیت (ع)

    زینب کبری در خطبه خود به دو مطلب مهم که حالت محوریت دارد اشاره کرده و عبور کرده و بجاست ما و هر پژوهشگری بر این دو محور ایستاده و جوانب آن را بررسی کند.

    در محور اول زینب سخن از “نقشه های” دستگاه بنی امیه بر علیه اهل بیت (ع) دارد که در خطاب به یزید حاکم جائر فرمود : “فَکِدْ کَیْدَکَ،” یعنی تمام نقسه خود را عملی کن!

    در اینجا خوب است که بدانیم در حاکمیت بنی امیه در شام ، شخص یزید دارای مشاوران تیزهوشی از ملل دیگری غیر اسلام است که از روم و جاهای دیگر آورده شده اند و به عنوان سفراء دولت های دیگر در شام حضور دارند.

    نمونه آن “سرجون بن منصور النصرانی” است که ابن عساکر مشاور بودن آن تایید و گوید: “هو انَّ یزید استشاره فی أمر الکوفة”!

    در محور دوم حضرت زینب (س) سخن از نهایت تلاش بنی امیه بر علیه اهل بیت (ع) دارد که فرمودند: “وَ اسْعَ سَعْیَکَ” .

    این جمله نشان از انواع هزینه کردنِ بنی امیه در برابر جریان امام حسین (ع) دارد.

    تلاش های بنی امیه را باید در سه عنوان اعتقادی ، اجتماعی-سیاسی و اقتصادی بررسی کرد که هر کدام نیازمند مقاله ای جداگانه است .

    اولا ؛ بنی امیه در شام تلاش مستمری کرد که به مردم القاء کند ؛ “پیامبر هیچ اهلبیتی از خود بجانگذاشته!” و اقوام او، خلاصه در بنی امیه میشوند! و مردم بعیدالعهد از اسلام این دروغ را پذیرفتند ! و لذاست که از اینکه امام سجاد (ع) خود را اهل بیت (ع) معرفی نمود در تعجب فرو رفتند!

    و ثانیا ؛ بنی امیه خود را تنها خلیفه برحق مسلمین معرفی نمودند و هر مخالف سیاسی را متمرد بر خلیفه معرفی کردند و خونش را مباح دانستند و بر ریختنِ خون او نه تنها ثوابها اعلام داشتند ، بلکه کیسه جلادان خود را مملو از اشرفی و طلا میکردند !

    و ثالثا ؛ برای حذف دائمی اهل بیت (ع) از فرهنگ اسلام آنچنان اعتبار مالی و هزینه هایی در نظر گرفتند که عقل مدهوش میماند!

    مثلا فقط برای آراستن شهر بزرگ شام برای برپایی جشن سراسری و بلکه کشوری بشکرانه پیروزی بر حسین بن علی (ع) کاری کردند که تاریخ را انگشت به دهان گذاشتند! آوردن مردم -به تعبیر امروزی بشکل اتوبوسی- و برقراری انواع محافل شادی و نمایش و رقص -که به تعبیری میتوان از آن به کنسرت ها و سیرک ها یادنمود- نمونه ای از آن است .

    اینجاست که حضرت زینب (س) می گویند: “و اسعَ سعیک” ! و بعد با اطمینان خاطر به یزید می فرماید: “تو نمی توانی ما را حذف کنی”.

    این جمله حضرت زینب (س) به پهنای تاریخ میدرخشد و ممتد است . ان شاءالله

    در روز ولادت امیرالمومنین (ع) «نهج البلاغه» بخوانیم؛ نوشتاری از استاد هادی سروش

    شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

    در روز ولادت امیرالمومنین (ع) «نهج البلاغه» بخوانیم؛ نوشتاری از استاد هادی سروش

    انتشار :‌ چهارشنبه ۲۶ / ۱۰ /۱۴۰۳ | ساعت ۰۸:۴۵

    شفقنا- حجت‌الاسلام والمسلمین هادی سروش در نوشتاری با عنوان “ در روز ولادت امیرالمومنین (ع) “نهج البلاغه” بخوانیم” به بخش هایی از کتاب نهج البلاغه اشاره کرد و اینگونه نوشت:

    مقدمه اول ؛
    اصل وجود “حکومت” غیر قابل انکار است ؛
    امام (ع) فرمود : “مردم را ناچار از داشتنِ فرمانروا هستند ؛ نيكوكار يا تبهكار” (خطبه ۴۰)

    مقدمه دوم ؛
    ترجیحا ؛ حاکمیت باید در دست اهل ایمان باشد و استدلال حضرت بر این مدعاچنین است ؛
    “زيرا در حكومتِ فرد باايمان ، مسئولیت خويش را انجام داده و كافر بهره خويش مى برد ، و خداوند هركس را به نتیجه تعیین شده مى رساند ، و به وسيله او مالياتها جمع آورى مى شود ، و با دشمن جنگيده مى شود ، و راهها امن مى گردد و حقّ ناتوان از زورمند ستانده مى شود و نيكوكار در آسايش بوده و از تبهكار و ظالم در امان مى ماند. (خطبه ۴۰)
    بر اساس استدلال امام (ع) اگر هیچ یک از این امور هشت گانه در حاکمیت دینی برای مردم تامین نشود ، حاکمیت دینی ترجیحی نخواهد داشت. بلکه طبق نظر برخی فقیهان ؛ در صورت رعایت امور مذکوره حاکمیت غیر دینی هم میتواند حکمرانی کند.

    مطلب اول ؛
    مردم در حاکمیت “حق ویژه” دارند؛
    امام علی (ع)‌چنین میفرماید ؛ “خداوند به خاطر حكمرانى من بر شما براى من بر عهده شما حقّى قرار داده، و شما را نيز بر من حقّى است ‘مثل’ حقّى كه مرا بر شماست ؛ فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً بِوِلَايَةِ أَمْرِكُمْ، وَ لَكُمْ عَلَيَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِي لِي عَلَيْكُمْ.” ( خطبه ۲۱۶)
    در نتیجه ؛ “حق” در حکومت ، یک طرفه نیست که تمام مزیت های آن بسمت و سوی حاکمیت باشد ، بلکه طرفینی است و حتی طبق دیدگاه امیرالمومنین؛ مساوی است.

    مطلب دوم؛
    اگر حاکمیت توفیق انجام وظیفه داشت ، توقع تعریف و تمجید نارواست ، چون حاکمیت همیشه بدهکار مردم است.
    امیرالمومنین فرمود : “مرا به سبب فرمانبرداريم از خدا و نيز رفتار نيكويى كه با شما داشته ام، به نيكى مستاييد ، زيرا هنوز حقوقى است كه من ادای شان نكرده ام و ضروریاتى مانده که بر گردن من است كه بايد آنها را انجام دهم . ؛ فَلَا تُثْنُوا عَلَيَّ بِجَمِيلِ ثَنَاءٍ لِإِخْرَاجِي نَفْسِي إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ، وَ إِلَيْكُمْ مِنَ التَّقِيَّةِ [الْبَقِيَّةِ] فِي حُقُوقٍ لَمْ أَفْرُغْ مِنْ أَدَائِهَا وَ فَرَائِضَ لَا بُدَّ مِنْ إِمْضَائِهَا” (خطبه ۲۱۶)

    مطلب سوم ؛
    وقتی مردم جدای از حاکمیت شوند و یا حکومت بر مردم ظلم و حق کشی داشته باشد ، یکپارچگی جامعه آسیب دیده و بوسیله دین جامعه مورد فریب قرار میگیرد و نتیجتا چیزی از دین و اخلاق باقی نمی ماند.
    حضرت فرمود : “امّا اگر مردم بر حكومت چيره شوند، يا زمامدار بر مردم ستم كند، وحدت كلمه از بين مى رود، نشانه هاى ستم آشكار، و نيرنگ بازى در دين فراوان مى گردد، و راه گسترده سنّت پيامبر(ص) فراموش میشود و هوا پرستى فراوان، احكام دين تعطيل، و بيمارى هاى دل فراوان شود. ؛ اخْتَلَفَتْ هُنَالِكَ الْكَلِمَةُ وَ ظَهَرَتْ مَعَالِمُ الْجَوْرِ وَ كَثُرَ الْإِدْغَالُ فِي الدِّينِ وَ تُرِكَتْ مَحَاجُّ السُّنَنِ، فَعُمِلَ بِالْهَوَى وَ عُطِّلَتِ الْأَحْكَامُ وَ كَثُرَتْ عِلَلُ النُّفُوسِ” (خطبه ۲۱۶)

    مطلب چهارم ؛
    شهروندان و نخبگان بجای تملق و چاپلوسی و مخفی کردنِ گزارشات منفی ، موظف به مشورت دادنِ به حاکمیت هستند.
    حضرت امیر (ع)‌ فرمود : “آنچنان که با جباران و دیکتاتورها سخن مى گویید، با من سخن مگوييد و از من پنهان مداريد آنچه را از مردم خشمگين به هنگام خشمشان پنهان مى دارند. نيز به چاپلوسى و تملق با من ارتباط برقرار نکنید. ؛ فَلَا تُكَلِّمُونِي بِمَا تُكَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ وَ لَا تَتَحَفَّظُوا مِنِّي بِمَا يُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَادِرَةِ وَ لَا تُخَالِطُونِي بِالْمُصَانَعَةِ، .. فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ” (خطبه ۲۱۶)

    مطلب پنجم ؛
    “احترام به حق” ، و برپایی “دین و اخلاق” ، و “شوق جامعه به استمرار حاکمیت” از نشانه های این است که حکومت در مسیرِ درست در حرکت است ؛

    امام علی (ع) چنین فرمود : وقتی “حق” بین همگان یکه تاز میدان است و حرف اول و آخر را میزند و “باطل” منزوی می شود ، جامعه پی گیر احکام و مناهج دین شده و هر گونه نشانه عدالت را در آغوش کشیده و زمین و زمان روی به صلاح و درستی پیشرو خواهد بود و مردم از حاکمیت خود استقبال کرده و دشمن از دست یابی به آن مایوس میشود . ؛ عَزَّ الْحَقُّ بَيْنَهُمْ وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّينِ وَ اعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ وَ جَرَتْ عَلَى أَذْلَالِهَا السُّنَنُ، فَصَلَحَ بِذَلِكَ الزَّمَانُ وَ طُمِعَ فِي بَقَاءِ الدَّوْلَةِ وَ يَئِسَتْ مَطَامِعُ الْأَعْدَاءِ.(خطبه ۲۱۶)

    اگرچه نمیتوانیم در شخصیت و حکومت مانند او بشویم اما میتوانیم درمسیر شباهت به او باشیم.

    • برچسب ها
    • استاد هادی سروش
    • تملق و چاپلوسی
    • حق کشی
    • شخصیت و حکومت علی(ع)
    • ظلم
    • نهج البلاغه

    اخبار مرتبط

    استاد هادی سروش در مراسم افتتاحیه بیمارستان آیت الله هاشمی رفسنجانی:...

    زیارت جامعه کبیره؛ یادگارِ معرفتیِ امام هادی(ع)، نه تنها مرامنامه شیعه...

    درسِ «شجاعتِ علمی» و «شجاعتِ سیاسی» در مدرسه جهانیِ امام باقر...

    استاد هادی سروش: «خداباوری و خدامحوری» دو شاخصه مهم حضرت فاطمه(س)...

    شرحِ عرفانیِ مقامِ “سِر مُستودَع” حضرت فاطمه (س): یادداشت استاد هادی...

    استاد هادی سروش: علوم عقلی قابل حذف نیست

    بلندای معارف دعای رجبیّه در بیان دو استاد بزرگ معارفِ عرفانی / نوشتاری از هادی سروش

    بلندای معارف دعای رجبیّه در بیان دو استاد بزرگ معارفِ عرفانی / نوشتاری از هادی سروش

    شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در نوشتاری آورده است: «دعای مشهور به دعای رجبیه که با این عبارت آغاز می شود ؛ «اللهم اني اسالك بمعانى جمبع ما يدعوك به ولاةامرك» دارای مظامین بسیار بلند عرفانی است و از این روی ، برخی از محدثان به نقد و سپس رد آن وادار شدند!

    اگر سند این دعا که از شیخ الطائفه یعنی شیخ طوسی نقل شده پذیرفته شود همانطوریکه جناب سیدبن طاوس پذیرفته است ، آنگاه باید برای “فهم” معانی بلند آن در محضر اساتیدی که صاحب فن شریف شناختِ معارف عقلی و شهودی کتاب و عترت هستند نشست و آموخت.

    برای نزدیک شدن به معارف نهفته در این دعای شریف شما را مهمان اندیشه دو استاد بزرگوارم می کنم.

    استاد علامه آیت الله حسن زاده آملی (اعلی الله درجاته) هم در گفتار خود در درس و نیز در آثارشان بر این دعای تاکید فراوان داشتند و فهم آن را بدون تعلیم از استاد ، بسیار سخت میدانستند‌. ایشان در آثارشان در زمینه دعای رجبیه یک توضیح مفصل دارند که در “رساله لقاء الله” آمده است ، و نیز یک بیان مختصر دارند که در کتاب “هزار و یک نکته” در ذیل نکته ۷۱۶ آورده اند که در آنجا تصریح میکنند این دعا از “معجزات قولی این وسایط فیض الهی[معصومین] است که عالمان را در حجت بودن آنان حجت بالغه است” وسپس می نویسند؛ “فقره های توقیع را درجتی رفیع و مکانتی علی است و در بیان اطوار وجودی انسان و ایام عروجی وی حائز اهمیتی به سزا است. خداوند سبحان توفیق نيل و اراك حقایق این اشارات را مرحمت فرماید. این توقیع مبارك در عِداد همان بیان منطق اهل بیت عصمت و وحی است … که امام صادق(ع) فرمود: « ان حديثنا صعب مستصعب لا يحتمله الاملك مقرب او نبی مرسل او عبد امتحن الله قلبه للايمان..»”

    استاد آیت الله جوادی آملی در کتاب “ادب فناء مقربان” که یک دوره ۱۲ جلدی در شرح زیارت جامعه کبیره است بمقتضای ورود به بحث توحید افعالی اشاره به “دعای رجبیه” نموده و در مقام پاسخ به شبهاتی بر آمدند که برخی از اهل حدیث بر مفاد این زیارت وارد نموده اند.

    استاد چنین نوشته اند؛
    دعای هر روز ماه رجب که محمد بن عثمان بن سعید آخرین نایب خاص از نُوّاب اربعه حضرت ولی عصر (عج) از ناحیه مقدسه آن حضرت نقل کرده، با مضامین بلند خود به تبیین برخی از مقامهای معنوی ائمه اطهار(ع) پرداخته است.
    به نکاتی از برجسته‌ترین قسمتهای آن، یعنی جمله «فجعلتهم معادن لکلماتک و أرکاناً لتوحیدک و آیاتک و مقاماتک الّتی لا تعطیل لها فی کل مکان؛ یعرفک بها من عرفک. لا فرق بینک و بینها إلاّأنّهم عبادک و خلقک. فتقها و رتقها بیدک. بدؤها منک و عودها إلیک… » اشاره می‌کنیم:

    الف) مراد ازتوحید در این جمله، توحید افعالی خدا است.
    زیرا أولا؛ وحدت سیاق (معادن کلمات الهی بودن، ارکان توحید و آیات و مقامات اوقرار گرفتن) تنها با توحید افعالی سازگار است.

    ثانیاً؛ «تعطیل» تنها در باره افعال الهی توهّم می‌شود که آن نیز با گسترش فیض در علم و عین نفی شده است؛ اما تعطیل در ذات اقدس الهی و نیز در اوصاف ذاتی وی که عین ذات اوست، اصلاً توهّم نمی‌شود.

    ب) استمرار خلافت انسانهای کامل -ائمه اطهار- واینکه آنان مجرا و مجلای همیشگی فیض الهی‌اند، از لوازم اصلی تعطیل ناپذیری مقامات و تجلیات الهی است، چون فیض او تنها از راه وسایط به «قابل‌»ها می‌رسد، زیرا قابلْ توان دریافت فیض را بی‌واسطه ندارد، هرچند فاعل می‌تواند به هرموجودی فیض برساند.

    ج) جمله «یعرفک بها من عرفک» ، مرادف «بنا عبد الله و بنا عرف الله و بنا وحّد الله تبارک و تعالی… » است که اشاره به معنای اول ارکان توحید بودن آن ذوات مقدس دارد.

    د) عبارت «لا فرق بینک و بینها إلاّ أنّهم» درباره مقام ذات خدا نیست، زیرا ذات اقدس الهی منطقه ممنوعه‌ای است که انبیای الهی نیز از ورود به آن و ادراکش عاجز و راجل مانده‌اند، پس مربوط به مقام فعل اوست؛ یعنی هر کاری که از ذات اقدس الهی به صورت استقلالی برمی‌آید، از آنها به شکل تبعی برامی‌آید: «یاابن آدم! أنا أقول للشی‏ء کن فیکون، أطعنی فیما أمرتُک، أجعلک تقول للشی‏ء کن فیکون».

    ه) عبارت «إلاأنهم عبادک و خلقک فتقها و رتقها بیدک بدؤها منک و عودها إلیک» به عدم استقلال آن ذوات مقدس اشاره دارد و اینکه تصرفات تکوینی و تشریعی آنها تنها ناشی از مقام خلافت الهی آنان است. تقدم عبودیت بر سایر اوصاف، مؤکِّد این معناست.

    درپایان ذکراین نکته مهم ضروری است و آن این است که به بیان زیبای امام خمینی؛ “ادعیه ،قرآن صاعداست”. بدین معنا که اهلبیت(ع) در آن ادعیه که باخدا مناجات دارندطرف خطابشان خداست ومتضمن بالاترین معارف خواهد بود که چه بسا دست ما، از فهم بسیاری از معارف نهفته درآنها کوتاه است. در نتیجه بهتراست در داوریِ منجر به تردید و تشکیک درآن، توقف کرده وفهم آن را به اهلش واگذار نماییم.»

    اهمیت ادعیه ائمه (ع) در نگاه امام خمینی و بلندای معارف دعای رجبیّه در بیان دو استاد بزرگ عرفان

    اهمیت ادعیه ائمه (ع) در نگاه امام خمینی و بلندای معارف دعای رجبیّه در بیان دو استاد بزرگ عرفان

    یادداشتی از: هادی سروش

    به بیان زیبای امام خمینی "ادعیه ،قرآن صاعداست" بدین معنا که اهلبیت(ع) در آن ادعیه که با خدا مناجات دارند طرف خطابشان خداست و متضمن بالاترین معارف خواهد بود.

    اهمیت ادعیه ائمه (ع) در نگاه امام خمینی و بلندای معارف دعای رجبیّه در بیان دو استاد بزرگ عرفان

    دعای مشهور به دعای رجبیه که با این عبارت آغاز می شود ؛ «اللهم انی اسالک بمعانى جمیع ما یدعوک به ولاةامرک» دارای مظامین بسیار بلند عرفانی است و از این روی ، برخی از محدثان به نقد و سپس رد آن وادارشدند!

    اگر سند این دعا که از شیخ الطائفه یعنی شیخ طوسی نقل شده پذیرفته شود همانطوریکه جناب سیدبن طاوس پذیرفته است ، آنگاه باید برای "فهم" معانی بلند آن در محضر اساتیدی که صاحب فن شریف شناختِ معارف عقلی و شهودی کتاب و عترت هستند نشست و آموخت.

    برای نزدیک شدن به معارف نهفته در این دعای شریف شما را مهمان اندیشه دو استاد بزرگوارم میکنم.

    استاد علامه آیت الله حسن زاده آملی (اعلی الله درجاته) هم در گفتار خود در درس و نیز در آثارشان بر این دعای تاکید فراوان داشتند و فهم آن را بدون تعلیم از استاد ، بسیار سخت میدانستند‌. ایشان در آثارشان در زمینه دعای رجبیه یک توضیح مفصل دارند که در "رساله لقاء الله" آمده است ، و نیز یک بیان مختصر دارند که در کتاب "هزار و یک نکته" در ذیل نکته ۷۱۶ آورده اند که در آنجا تصریح میکنند این دعا از "معجزات قولی این وسایط فیض الهی[معصومین] است که عالمان را در حجت بودن آنان حجت بالغه است" وسپس می نویسند؛ "فقره های توقیع را درجتی رفیع و مکانتی علی است و در بیان اطوار وجودی انسان و ایام عروجی وی حائز اهمیتی به سزا است. خداوند سبحان توفیق نیل و اراک حقایق این اشارات را مرحمت فرماید. این توقیع مبارک در عِداد همان بیان منطق اهل بیت عصمت و وحی است ... که امام صادق(ع) فرمود: « ان حدیثنا صعب مستصعب لا یحتمله الاملک مقرب او نبی مرسل او عبد امتحن الله قلبه للایمان..»"

    استاد آیت الله جوادی آملی در کتاب "ادب فناء مقربان" که یک دوره ۱۲ جلدی در شرح زیارت جامعه کبیره است بمقتضای ورود به بحث توحید افعالی اشاره به "دعای رجبیه" نموده و در مقام پاسخ به شبهاتی بر آمدند که برخی از اهل حدیث بر مفاد این زیارت وارد نموده اند.

    استاد چنین نوشته اند؛

    دعای هر روز ماه رجب که محمد بن عثمان بن سعید آخرین نایب خاص از نُوّاب اربعه حضرت ولی عصر (عج) از ناحیه مقدسه آن حضرت نقل کرده، با مضامین بلند خود به تبیین برخی از مقامهای معنوی ائمه اطهار(ع) پرداخته است.

    به نکاتی از برجسته‌ترین قسمتهای آن، یعنی جمله «فجعلتهم معادن لکلماتک و أرکاناً لتوحیدک و آیاتک و مقاماتک الّتی لا تعطیل لها فی کل مکان؛ یعرفک بها من عرفک. لا فرق بینک و بینها إلاّأنّهم عبادک و خلقک. فتقها و رتقها بیدک. بدؤها منک و عودها إلیک... » اشاره می‌کنیم:

    الف) مراد ازتوحید در این جمله، توحید افعالی خدا است.

    زیرا أولا؛ وحدت سیاق (معادن کلمات الهی بودن، ارکان توحید و آیات و مقامات اوقرار گرفتن) تنها با توحید افعالی سازگار است.

    ثانیاً؛ «تعطیل» تنها در باره افعال الهی توهّم می‌شود که آن نیز با گسترش فیض در علم و عین نفی شده است؛ اما تعطیل در ذات اقدس الهی و نیز در اوصاف ذاتی وی که عین ذات اوست، اصلاً توهّم نمی‌شود.

    ب) استمرار خلافت انسانهای کامل -ائمه اطهار- واینکه آنان مجرا و مجلای همیشگی فیض الهی‌اند، از لوازم اصلی تعطیل ناپذیری مقامات و تجلیات الهی است، چون فیض او تنها از راه وسایط به «قابل‌»ها می‌رسد، زیرا قابلْ توان دریافت فیض را بی‌واسطه ندارد، هرچند فاعل می‌تواند به هرموجودی فیض برساند.

    ج) جمله «یعرفک بها من عرفک» ، مرادف «بنا عبد الله و بنا عرف الله و بنا وحّد الله تبارک و تعالی... » است که اشاره به معنای اول ارکان توحید بودن آن ذوات مقدس دارد.

    د) عبارت «لا فرق بینک و بینها إلاّ أنّهم» درباره مقام ذات خدا نیست، زیرا ذات اقدس الهی منطقه ممنوعه‌ای است که انبیای الهی نیز از ورود به آن و ادراکش عاجز و راجل مانده‌اند، پس مربوط به مقام فعل اوست؛ یعنی هر کاری که از ذات اقدس الهی به صورت استقلالی برمی‌آید، از آنها به شکل تبعی برامی‌آید: «یاابن آدم! أنا أقول للشی‌ء کن فیکون، أطعنی فیما أمرتُک، أجعلک تقول للشی‌ء کن فیکون».

    ه) عبارت «إلاأنهم عبادک و خلقک فتقها و رتقها بیدک بدؤها منک و عودها إلیک» به عدم استقلال آن ذوات مقدس اشاره دارد و اینکه تصرفات تکوینی و تشریعی آنها تنها ناشی از مقام خلافت الهی آنان است. تقدم عبودیت بر سایر اوصاف، مؤکِّد این معناست.

    درپایان ذکراین نکته مهم ضروری است و آن این است که به بیان زیبای امام خمینی؛ "ادعیه ،قرآن صاعداست". بدین معنا که اهلبیت(ع) در آن ادعیه که با خدا مناجات دارند طرف خطابشان خداست و متضمن بالاترین معارف خواهد بود که چه بسا دست ما، از فهم بسیاری از معارف نهفته درآنها کوتاه است. در نتیجه بهتراست در داوریِ منجر به تردید وتشکیک درآن، توقف کرده و فهم آن را به اهلش واگذار نماییم.

    بلندای معارف دعای رجبیّه در بیان دو استاد بزرگ معارفِ عرفانی/ نوشته هادی سروش

    🔰 بلندای معارف دعای رجبیّه در بیان دو استاد بزرگ معارفِ عرفانی ، استاد علامه حسن زاده آملی و استاد آیت الله جوادی آملی

    ✍️ هادی سروش


    🔸️دعای مشهور به دعای رجبیه که با این عبارت آغاز می شود ؛ «اللهم اني اسالك بمعانى جمبع ما يدعوك به ولاةامرك» دارای مظامین بسیار بلند عرفانی است و از این روی ، برخی از محدثان به نقد و سپس رد آن وادارشدند!

    🔸️اگر سند این دعا که از شیخ الطائفه یعنی شیخ طوسی نقل شده پذیرفته شود همانطوریکه جناب سیدبن طاوس پذیرفته است ، آنگاه باید برای "فهم" معانی بلند آن در محضر اساتیدی که صاحب فن شریف شناختِ معارف عقلی و شهودی کتاب و عترت هستند نشست و آموخت.
    برای نزدیک شدن به معارف نهفته در این دعای شریف شما را مهمان اندیشه دو استاد بزرگوارم میکنم.

    ✅️ استاد علامه آیت الله حسن زاده آملی (اعلی الله درجاته) هم در گفتار خود در درس و نیز در آثارشان بر این دعای تاکید فراوان داشتند و فهم آن را بدون تعلیم از استاد ، بسیار سخت میدانستند‌. ایشان در آثارشان در زمینه دعای رجبیه یک توضیح مفصل دارند که در "رساله لقاء الله" آمده است ، و نیز یک بیان مختصر دارند که در کتاب "هزار و یک نکته" در ذیل نکته ۷۱۶ آورده اند که در آنجا تصریح میکنند این دعا از "معجزات قولی این وسایط فیض الهی[معصومین] است که عالمان را در حجت بودن آنان حجت بالغه است" وسپس می نویسند؛ "فقره های توقیع را درجتی رفیع و مکانتی علی است و در بیان اطوار وجودی انسان و ایام عروجی وی حائز اهمیتی به سزا است. خداوند سبحان توفیق نيل و اراك حقایق این اشارات را مرحمت فرماید. این توقیع مبارك در عِداد همان بیان منطق اهل بیت عصمت و وحی است ... که امام صادق(ع) فرمود: « ان حديثنا صعب مستصعب لا يحتمله الاملك مقرب او نبی مرسل او عبد امتحن الله قلبه للايمان..»"

    ✅️ استاد آیت الله جوادی آملی در کتاب "ادب فناء مقربان" که یک دوره ۱۲ جلدی در شرح زیارت جامعه کبیره است بمقتضای ورود به بحث توحید افعالی اشاره به "دعای رجبیه" نموده و در مقام پاسخ به شبهاتی بر آمدند که برخی از اهل حدیث بر مفاد این زیارت وارد نموده اند.

    🔻استاد چنین نوشته اند؛
    دعای هر روز ماه رجب که محمد بن عثمان بن سعید آخرین نایب خاص از نُوّاب اربعه حضرت ولی عصر (عج) از ناحیه مقدسه آن حضرت نقل کرده، با مضامین بلند خود به تبیین برخی از مقامهای معنوی ائمه اطهار(ع) پرداخته است.
    به نکاتی از برجسته‌ترین قسمتهای آن، یعنی جمله «فجعلتهم معادن لکلماتک و أرکاناً لتوحیدک و آیاتک و مقاماتک الّتی لا تعطیل لها فی کل مکان؛ یعرفک بها من عرفک. لا فرق بینک و بینها إلاّأنّهم عبادک و خلقک. فتقها و رتقها بیدک. بدؤها منک و عودها إلیک... » اشاره می‌کنیم:
    الف) مراد ازتوحید در این جمله، توحید افعالی خدا است.
    زیرا أولا؛ وحدت سیاق (معادن کلمات الهی بودن، ارکان توحید و آیات و مقامات اوقرار گرفتن) تنها با توحید افعالی سازگار است.
    ثانیاً؛ «تعطیل» تنها در باره افعال الهی توهّم می‌شود که آن نیز با گسترش فیض در علم و عین نفی شده است؛ اما تعطیل در ذات اقدس الهی و نیز در اوصاف ذاتی وی که عین ذات اوست، اصلاً توهّم نمی‌شود.
    ب) استمرار خلافت انسانهای کامل -ائمه اطهار- واینکه آنان مجرا و مجلای همیشگی فیض الهی‌اند، از لوازم اصلی تعطیل ناپذیری مقامات و تجلیات الهی است، چون فیض او تنها از راه وسایط به «قابل‌»ها می‌رسد، زیرا قابلْ توان دریافت فیض را بی‌واسطه ندارد، هرچند فاعل می‌تواند به هرموجودی فیض برساند.
    ج) جمله «یعرفک بها من عرفک» ، مرادف «بنا عبد الله و بنا عرف الله و بنا وحّد الله تبارک و تعالی... » است که اشاره به معنای اول ارکان توحید بودن آن ذوات مقدس دارد.
    د) عبارت «لا فرق بینک و بینها إلاّ أنّهم» درباره مقام ذات خدا نیست، زیرا ذات اقدس الهی منطقه ممنوعه‌ای است که انبیای الهی نیز از ورود به آن و ادراکش عاجز و راجل مانده‌اند، پس مربوط به مقام فعل اوست؛ یعنی هر کاری که از ذات اقدس الهی به صورت استقلالی برمی‌آید، از آنها به شکل تبعی برامی‌آید: «یاابن آدم! أنا أقول للشی‏ء کن فیکون، أطعنی فیما أمرتُک، أجعلک تقول للشی‏ء کن فیکون».
    ه) عبارت «إلاأنهم عبادک و خلقک فتقها و رتقها بیدک بدؤها منک و عودها إلیک» به عدم استقلال آن ذوات مقدس اشاره دارد و اینکه تصرفات تکوینی و تشریعی آنها تنها ناشی از مقام خلافت الهی آنان است. تقدم عبودیت بر سایر اوصاف، مؤکِّد این معناست.

    ✅️ درپایان ذکراین نکته مهم ضروری است و آن این است که به بیان زیبای امام خمینی؛ "ادعیه ،قرآن صاعداست". بدین معنا که اهلبیت(ع) در آن ادعیه که باخدا مناجات دارندطرف خطابشان خداست ومتضمن بالاترین معارف خواهد بود که چه بسا دست ما، از فهم بسیاری از معارف نهفته درآنها کوتاه است. در نتیجه بهتراست در داوریِ منجر به تردید وتشکیک درآن، توقف کرده وفهم آن را به اهلش واگذارنماییم.

    https://t.me/soroushmarefat

    «الجواد، جواد فی کل حالاته»/ هادی سروش

    شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

    «الجواد، جواد فی کل حالاته»/ بی تدبیری در بیان مقامات ملکوتی امام(ع) با سخنان نسنجیده بر منابر: یادداشتی از استاد هادی سروش

    انتشار :‌ شنبه ۲۲ / ۱۰ /۱۴۰۳ | ساعت ۰۸:۵۶

    شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در نوشتاری به مناسبت ولادت جوادالائمه (ع) آورده است: مقامات ملکوتی امامان نباید با پاره ای از سخنان نسنجیده سخنرانان و منبری های بی تدبیر و یا بی سواد دستخوش دست بدست شدن در فضای مجازی و تمسخر گردد!

    اولیاء خاص خدا مانند انبیاء و امامان معصوم دارای قدرت ملکوتی هستند. و اصلِ آن در قرآن ثابت شده است. مانند؛ زنده کردن مُرده ای توسط مسیح (ع) و یا آوردن تخت بلقیس از یمن به فلسطین توسط آصف که از شاگردان معنوی سلیمان (ع) بوده است.

    این مقام؛ که از آن به «معجزه و کرامت» نام برده می شود برپایه یک قلب ملکوتی و خالص که به «قرب» نائل آمده، نهاده می شود و از آن به «ولایت تکوینی» نام برده می شود.

    معنای ولایت تکوینی؛ قدرتِ تصرّفِ شخص در امور عالَم است. بله در «ولایت تکوینی» امرِ محالی به امر ممکن تبدیل نمی شود، بلکه امر ممکنِ غیر عادی بشکل امر ممکن موجود تحقق پیدا می کند.

    «ولایت تکوینی» از اسرار الهیه است و عارفان بر اساس «تجدد امثال»، و فیلسوفانِ مشاء بر اساس «کون و فساد» و صدرالمتالهین ملاصدرا بر اساس «حرکت جوهری» تلاش در برهانی کردنِ آن نموده اند.

    اثباتِ قرآنیِ «ولایت تکوینی» برای انبیاء و اهل بیت(ع) از طریق «علم آنها به کتاب» است بدین معنا که هر که علم به کتاب الهی داشته باشد، می تواند به «اذن الله» در امور ممکنِ این عالَم هستی تصرّف داشته باشد.

    اساس رسالت و مسئولیت انبیاء و اولیاء (ع) بر مدار هدایت و امامت است. در همین مدار وسیع امامت؛ ولایت تکوینی نیز تعریف شده است.

    امام جواد(ع) در میان امامان در سن نوجوانی به امامت رسید و با عرضه گوشه ای از دانش وسیع خود در مناظرات علمی، عالمان و اندیشمندان عصر خود را خیره کرد.

    امام جواد(ع) دارای ولایت تکوینی است که این ولایت تکوینی که منتهی به تصرف در عالَم هستی است در زمان حیات ظاهری و بعد از آن جلوه ای از امامت و هدایت و دستگیرِ نیازمندان است.

    شیخ مفید نقل می کند؛ حضرت جوادالأئمه(ع) در مسیر بازگشت از بغداد به مدینه بود که هنگام مغرب امام جواد(ع) در حیاط مسجدی در کنار درخت سدری که تا آن زمان میوه نداده بود، وضو گرفت و نماز خواند. پس از نماز، مردم مشاهده کردند که آن درخت، میوه داده، پس تعجب کردند و از آن خوردند، یافتند که شیرین و بدون دانه است.
    ابن شهرآشوب گوید؛ از شیخ مفید نقل است خود ایشان سال‌ها بعد این درخت را دیده و از میوه آن خورده است.

    در روایت دیگری که علامه مجلسی نقل می کند آمده؛ محمد بن سهل قمی از افرادی است که به افتخار دریافت لباس متبرک از امام جواد نائل شده. خود او گوید؛ که من در شهر مکه بودم. از آنجا به مدینه آمدم و به حضور حضرت جواد الائمه رسیدم و در نظر داشتم که از آن امام درخواستِ لباسی به عنوان تبرک کنم؛ اما فرصت نشد و از محضرش خداحافظی کردم … و از شهر مدینه بیرون آمدم، در همین موقع که به راه افتاده بودم، پیکی از راه رسید. او لباسی در بقچه ای داشت و از اهل کاروان درباره محمد بن سهل قمی می پرسید تا این که به من رسید و من را شناخت. به من گفت: مولای تو امام جواد این لباس را برایت هدیه فرستاده است. لباس های اعطایی امام دو لباس نرم و نازک بود. احمد بن محمد گفته است:محمد بن سهل قمی از دنیا رفت. من او را غسل دادم و در آن دو لباس اهدایی امام علیه السلام او را کفن کردم.

    نکته مهم این است کسانیکه دارای مقام «کرامت» هستند و به مرحله «ولایت تکوینی» رسیده اند، پس از مرگ و یا شهادت شان آن کرامات و ولایت تکوینی ادامه دارد و درست این نقطه، نقطه رفع نیازهای ظاهری و مادی و معنوی و معرفتی می باشد.

    علامه مجلسی از ابوالوفاء نقل می کند؛ شخصی بوسیله حاکم منطقۀ کرمان دستگیر شد و مدتّی با غل و زنجیر در زندان به سر می برد. با گذشت زمان متوجه شد، توطئۀ کشتن او را طرح ریزی کرده اند، می گوید: نگران شدم که برای نجات و رهایی از این توطئه چه کنم؟ یکی از شب ها با حال تضرع و ناله در درگاه خداوند، به امام زین العابدین(ع) متوسل شده و رهایی خویش را طلب نمودم. در همان حال، خواب چشمانم را ربود و در عالم خواب پیامبر اسلام (ص) را دیدم، که فرمود:[در این موضوع] به من و دخترم فاطمه، و حسن و حسین و… متوسل مشو، بلکه برای طلب رزق و روزی و رفع مشکلات خود به فرزندم جواد(ع) متوسل شو، که خداوند به سبب او حاجتت را برمی آورد.

    در مورد وفور کرامات و توسعه حضرت جوادالائمه(ع)‌ سخنی نیکو در میان علماء معروف است که؛ «الجواد، جواد فی کل حالاته». این سخنی صادقانه و کاملا درست و مجرب است.

    امروز متاسفانه «ولایت تکوینی» اهل بیت (سلام الله علیهم) به بهانه پاره ای از سخنان نسنجیده سخنرانان مذهبی و منبری هایی که حکایت از بی تدبیری و یا بی سوادی و یا عدم توانایی در «فصاحت و بلاغت» آنان دارد؛ دستخوش دست بدست شدن برخی کرامات ائمه(ع) در فضای مجازی و تمسخر (معاذالله) شده است!

    • برچسب ها
    • الجواد، جواد فی کل حالاته
    • سیره امام جواد(ع)
    • مقام امام جواد(ع)
    • هادی سروش
    • ولادت امام جواد(ع)

    اخبار مرتبط

    «در اهمیت زنده نگاه داشتن نام آیت الله هاشمی رفسنجانی»: یادداشت...

    « خطر فساد اخلاقی و فساد سیاسی از نگاه حضرت مسیح(ع)»؛ نوشتاری...

    استاد هادی سروش: «افراد متحجر و تندرو از صحنه‌های تصمیم‌گیری کنار...

    استاد هادی سروش: اگر قانون، بی اثر بر خاطی و افزاینده...

    بررسی موضوعیِ خطبه فدکیه؛ نوشتار استاد هادی سروش برای مبلغان فاطمی

    پیام فاطمه (س) برای روزهای سخت/ یادداشت استاد هادی سروش

    پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

    در مراسم افتتاحیه بیمارستان آیت الله هاشمی رفسنجانی؛

    هادی سروش: آیت‌الله هاشمی رفسنجانی دوست داشت مردم یک زندگی آرام داشته باشند/ گناه بزرگ او از دیدگاه مخالفانش این بود که مردم را درک کرد/ برخی تحریم را به اسم اسلام و مقاومت به خورد مردم می‌دهند

    هادی سروش از اساتید حوزه علمیه با جمله «هاشمی رفسنجانی مرد عمل بود»، عنوان کرد: همه حرف آقای هاشمی این بود که مردم می‌خواهند زندگی کنند و تحریم نعمت نیست ولی برخی تحریم را به اسم اسلام و مقاومت به خورد مردم می‌دهند. او دوست داشت مردم یک زندگی آرام داشته باشند و گناه بزرگ او از دیدگاه مخالفانش این بود که مردم را درک برای زندگی مردم برنامه‌ریزی و تلاش کرد.

    هادی سروش: آیت‌الله هاشمی رفسنجانی دوست داشت مردم یک زندگی آرام داشته باشند/ گناه بزرگ او از دیدگاه مخالفانش این بود که مردم را درک کرد/ برخی تحریم را به اسم اسلام و مقاومت به خورد مردم می‌دهند

    هادی سروش استاد حوزه علمیه و دین پژوه پیش از ظهر پنجشنبه ۲۰ دی ۱۴۰۳ در آیین سالگرد درگذشت آیت الله هاشمی رفسنجانی و مراسم افتتاحیه بیمارستان آیت الله هاشمی رفسنجانی (مرکز جامع سرطان) که با حضور رئیس جمهور و جمعی از شخصیت‌های سیاسی و همچنین خانواده آیت الله هاشمی رفسنجانی برگزار شد، با گرامیداشت یاد و خاطره آیت الله هاشمی رفسنجانی، او را شخصیتی بی‌نظیر و نام آشنایی عنوان کرد که از مرزهای جغرافیایی کشور عبور کرده و علاوه بر این‌که یک شخصیت دینی بود به یک شخصیت جهانی نیز تبدیل شد.

    وی با اشاره به برخی شاخصه‌ها و ویژگی‌های آیت الله هاشمی رفسنجانی گفت: آقای هاشمی رفسنجانی یک سیاستمدار دینی واقع نگر و جامع بو

    سروش تصریح کرد؛ معیار فکری او برگرفته از حدیثی بود که از استاد خود امام خمینی فرا گرفته بود که چنین روایت شده ؛ خدا دوست دارد همانطوریکه مردم به احکام احترام میگذارند ، از آزادی های خود هم استفاده کنند. و بعد آقای هاشمی از امام به عنوان مجتخد سطح بالا و فیلسوف به تمام معنا یاد میکند و از ایشان نقل میکند که امام راحل فرمودند ؛ ما نمی‌توانیم بیشتر از خدا و پیامبر خدا مسلمان باشیم. استاد مطهری در آثارش دارد ؛ اگر میبینید برخی حاکمان مستبدِدینی در مسائل دینی سخت گیری میکنند بخاطر سلب آزادی از مردم است ! همانطوریکا در دربار برخی شاهان ساسانی علماء افراطی یهود و نصارا وارد شدند و خروجی آن ادعای خدایی آن شاهان بود و با چیزی کمتر از سجده مردم در برابرشان راضی نبودند!

    سروش در بخش دیگری از سخنانش با مبارزات قبل از انقلاب و مجاهدات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی پرداخت و گفت : آقای هاشمی در ابتدای طلیعه نهضت انقلاب اسلامی وارد مبارزه شد چون نمیخواست ولایت جائر را بپذیرد و ملاک او صحیحه اسحاق ابن عمار بود که در کافی نقل شده و در آن آمده ؛ "خدا به پیامبری از پیامبران که در عصر یک حاکم ظالم بود وحی فرستاد که برو به این حاکم ستمگر بگو ؛ اگر در تقدیر برای تو پادشاهی است برای این نیست که جان مردم رو بگیری و اموالشان را غارت کنی، إِنَّنِی لَمْ أَسْتَعْمِلْکَ عَلَى سَفْکِ الدِّمَاءِ وَاتِّخَاذِ الْأَمْوَالِ وإِنَّمَا اسْتَعْمَلْتُکَ لِتَکُفَّ عَنِّی أَصْوَاتَ الْمَظْلُومِینَ ؛ بلکه ملاک این بود که صدای ناله مظلومی از کشورتو به ملکوت نرسد!"

    وی گفت: برخی می‌گویند تفکری که مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی داشتند بعد از انقلاب تغییر کرد ! در حالی که این چنین نیست و زمانی که ما به فعالیت‌های او در زمان پیروزی انقلاب اسلامی و همچنین حیات امام خمینی نگاه می‌کنیم او را همچنان مبارز می‌دانیم؛ مبارزه او بعد از انقلاب برای صیانت از حقوق مردم و آرامش و رشد زندگی مردم بود.

    این استاد فقه و فلسفه حوزه علمیه با بیان این‌که تئوری ضرورت زندگی آرام و پر رونق از نهج البلاغه استفاده میشود گفت : امیرالمومنین (ع) صریحا به مالک نوشت ؛ "مالک اگر میخواهی در روزهای بحران و حوادث تلخ ، مردم در میدان باشند باید آنان را از زندگی مناسب شان بهرمند کنی؛ فربماحدث من اللامور .. فان العمران محتمل ماحملته"

    سروش با جمله «هاشمی رفسنجانی مرد عمل بود»، عنوان کرد: همه حرف آقای هاشمی این بود که مردم می‌خواهند زندگی کنند و تحریم نعمت نیست ولی برخی تحریم را به اسم اسلام و مقاومت به خورد مردم می‌دهند. او دوست داشت مردم یک زندگی آرام داشته باشند و گناه بزرگ او از دیدگاه مخالفانش این بود که مردم را درک برای زندگی مردم برنامه‌ریزی و تلاش کرد.

    وی گفت:از نظر من به عنوان دانش آموخته حوزه، آقای هاشمی رفسنجانی مصداق آیه شریفه «وَکاین من نبی قاتل معه ربیون کثیرفما وهنوا لما اصابهم فی سبیل الله و ماضعفوا و مااستکانوا والله یحب الصابرین» (آل عمران ۱۴۶) بود.

    سروش محلاتی ادامه داد: درباره اخلاص مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی دو شخصیت بزرگ یعنی استاد مطهری و مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی شهادت به خلوص و رعایت موازین اخلاق داده‌اند وشهادت این دو بزرگوار در دیندار بودند و اخلاص هاشمی رفسنجانی کافی است.

    هاشمی رفسنجانی با همه فشارهایی که مانند سنگ آسیاب او را له می‌کرد، هیچگاه نه احساس ضعف کرد "ماضعفوا" و نه ازصحنه بیرون نرفت و مصداق "ما استکانوا" بود.

    هاشمی رفسنجانی تفکری را در جامعه باطل کرد که بر اساس تفسیرنادرست اصل ۵۶ قانون اساسی به "ابرقدرتها" معنا کردند! اینجا بود که هاشمی گفت:حالا راحت میمیرم"

    امیدوارم مشعل روشن هاشمی رفسنجانی در کشور ما و جهان اسلام همواره روشن

    استاد هادی سروش : مرحوم هاشمی رفسنجانی از مرزهای جغرافیایی کشور عبور کرد / تحریم نعمت نیست

    شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

    استاد هادی سروش در مراسم افتتاحیه بیمارستان آیت الله هاشمی رفسنجانی: مرحوم هاشمی رفسنجانی از مرزهای جغرافیایی کشور عبور کرد / تحریم نعمت نیست

    انتشار :‌ پنج‌شنبه ۲۰ / ۱۰ /۱۴۰۳ | ساعت ۱۸:۳۰

    شفقنا – یکی از اساتید حوزه علمیه گفت: آیت‌الله هاشمی رفسنجانی دوست داشت مردم یک زندگی آرام داشته باشند و گناه بزرگ او از دیدگاه مخالفانش این بود که مردم را درک کرد و برای زندگی مردم برنامه‌ریزی و تلاش کرد.

    به گزارش شفقنا، حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش استاد حوزه علمیه و دین پژوه پیش از ظهر پنجشنبه ۲۰ دی ۱۴۰۳ در آیین سالگرد درگذشت آیت الله هاشمی رفسنجانی و مراسم افتتاحیه بیمارستان آیت الله هاشمی رفسنجانی (مرکز جامع سرطان) که با حضور رئیس جمهور و جمعی از شخصیت‌های سیاسی و همچنین خانواده آیت الله هاشمی رفسنجانی برگزار شد، با گرامیداشت یاد و خاطره آیت الله هاشمی رفسنجانی، او را شخصیتی کم نظیر و نام آشنایی عنوان کرد که از مرزهای جغرافیایی کشور عبور کرده و علاوه بر این‌که یک شخصیت دینی بود به یک شخصیت جهانی نیز تبدیل شد.

    وی با اشاره به برخی شاخصه‌ها و ویژگی‌های آیت الله هاشمی رفسنجانی گفت: آقای هاشمی رفسنجانی یک سیاستمدار دینی واقع نگر و جامع بود.

    استاد سروش تصریح کرد: معیار فکری او برگرفته از حدیثی بود که از استاد خود امام خمینی(ره) فرا گرفته بود که چنین روایت شده؛ خدا دوست دارد همانطوری که مردم به احکام احترام می گذارند، از آزادی های خود هم استفاده کنند. و بعد آقای هاشمی از امام به عنوان مجتهد سطح بالا و فیلسوف به تمام معنا یاد می کند و از ایشان نقل می کند که امام راحل فرمودند؛ ما نمی‌توانیم بیشتر از خدا و پیامبر خدا مسلمان باشیم. استاد مطهری در آثارش دارد؛ اگر می بینید برخی حاکمان مستبدِ دینی در مسائل دینی سخت گیری می کنند به خاطر سلب آزادی از مردم است! همانطوری که در دربار برخی شاهان ساسانی علماء افراطی یهود و نصارا وارد شدند و خروجی آن ادعای خدایی آن شاهان بود و با چیزی کمتر از سجده مردم در برابرشان راضی نبودند!

    سروش در بخش دیگری از سخنانش با مبارزات قبل از انقلاب و مجاهدات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی پرداخت و گفت: آقای هاشمی در ابتدای طلیعه نهضت انقلاب اسلامی وارد مبارزه شد چون نمی خواست ولایت جائر را بپذیرد و ملاک او صحیحه اسحاق ابن عمار بود که در کافی نقل شده و در آن آمده؛ “خدا به پیامبری از پیامبران که در عصر یک حاکم ظالم بود وحی فرستاد که برو به این حاکم ستمگر بگو؛ اگر در تقدیر برای تو پادشاهی است برای این نیست که جان مردم رو بگیری و اموالشان را غارت کنی، إِنَّنِي لَمْ أَسْتَعْمِلْكَ عَلَى سَفْكِ الدِّمَاءِ وَاتِّخَاذِ الْأَمْوَالِ وإِنَّمَا اسْتَعْمَلْتُكَ لِتَكُفَّ عَنِّي أَصْوَاتَ الْمَظْلُومِينَ؛ بلکه ملاک این بود که صدای ناله مظلومی از کشورتو به ملکوت نرسد!”

    وی گفت: برخی می‌گویند تفکری که مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی داشتند بعد از انقلاب تغییر کرد! در حالی که این چنین نیست و زمانی که ما به فعالیت‌های او در زمان پیروزی انقلاب اسلامی و همچنین حیات امام خمینی نگاه می‌کنیم او را همچنان مبارز می‌دانیم؛ مبارزه او بعد از انقلاب برای صیانت از حقوق مردم و آرامش و رشد زندگی مردم بود.

    این استاد فقه و فلسفه حوزه علمیه با بیان این‌که تئوری ضرورت زندگی آرام و پر رونق از نهج البلاغه استفاده می شود گفت: امیرالمومنین (ع) صریحا به مالک نوشت؛ “مالک اگر میخواهی در روزهای بحران و حوادث تلخ، مردم در میدان باشند باید آنان را از زندگی مناسب شان بهرمند کنی؛ فربماحدث من اللامور .. فان العمران محتمل ماحملته”

    استاد سروش با جمله «هاشمی رفسنجانی مرد عمل بود»، عنوان کرد: همه حرف آقای هاشمی این بود که مردم می‌خواهند زندگی کنند و تحریم نعمت نیست ولی برخی تحریم را به اسم اسلام و مقاومت به خورد مردم می‌دهند. او دوست داشت مردم یک زندگی آرام داشته باشند و گناه بزرگ او از دیدگاه مخالفانش این بود که مردم را درک برای زندگی مردم برنامه‌ریزی و تلاش کرد.

    وی گفت: از نظر من به عنوان دانش آموخته حوزه، آقای هاشمی رفسنجانی از مصادیق آیه شریفه «وَکاین من نبی قاتل معه ربیون کثیرفما وهنوا لما اصابهم فی سبیل الله و ماضعفوا و مااستکانوا والله یحب الصابرین» (آل عمران ۱۴۶) بود.
    سروش محلاتی ادامه داد: درجه ی اخلاص مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی مبرهن است و شخصیت های بزرگی از جمله استاد مطهری و مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی بر این خلوص و رعایت موازین اخلاق شهادت داده‌اند.
    هاشمی رفسنجانی با همه فشارهایی که مانند سنگ آسیاب او را له می‌کرد، هیچگاه نه احساس ضعف کرد “ماضعفوا” و نه از صحنه بیرون رفت و مصداق “ما استکانوا” بود.
    اصل ۵۶ قانون اساسی می گوید: «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچ‌کس نمی‌تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد….». هاشمی رفسنجانی تلاش کرد تا از این حق الهی مردم دفاع کند و در برابر تفکری ایستاد که تفسیر نادرستی از این اصل قانون اساسی داشتند و چنین حقی را برای مردم قائل نبودند! اینجا بود که هاشمی گفت: حالا راحت می میرم.

    استاد سروش در پایان گفت: امیدوارم مشعل روشن هاشمی رفسنجانی در کشور ما و جهان اسلام همواره روشن بماند.

    • برچسب ها
    • استاد هادی سروش
    • تحریم
    • سالگرد آیت الله هاشمی رفسنجانی

    زیارت جامعه کبیره؛ یادگارِ معرفتیِ امام هادی(ع)، نه تنها مرامنامه شیعه غالی نیست بلکه «معرفت نامه ..

    زیارت جامعه کبیره؛ یادگارِ معرفتیِ امام هادی(ع)، نه تنها مرامنامه شیعه غالی نیست بلکه «معرفت نامه شیعه» است؛ استاد هادی سروش در گفت وگو با شفقنا

    شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش، استاد حوزه و محقق و پژوهشگر دینی، با استنادات مختلفی سندیت زیارت جامعه کبیره را معتبر و مورد اعتماد دانست و تأکید کرد که زیارت جامعه کبیره نه تنها مرامنامه شیعیان غالی نیست بلکه این زیارت «معرفت نامه شیعه» است.

    هادی سروش با اشاره به اینکه «غلو» به دور از محتوای زیارت جامعه کبیره است، درباره نگاه عالمان دین به این زیارت، گفت: شیخ مفید، شیخ صدوق، علامه مجلسی اول و علامه مجلسی دوم و سید ابن طاووس زیارت جامعه را از نظر سندی مورد اعتماد قرار دادند و معتبر می دانند.

    حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی که از متخصصین جدی بحث های رجالی و سند شناسی در حدیث هستند، سند روایت زیارت جامعه کبیره را معتبر می دانند.

    مرحوم فقیه بزرگ وحید بهبهانی در کتاب فوائد الرجالیه می گوید، زیارت جامعه کبیره به لحاظ قوت و استحکام متن همچون نهج البلاغه و صحیفه سجادیه است.

    ام جعفر همسر شهید صدر حالات شهید صدر را نقل می کنند که شهید آیت الله صدر هر روز زیارت جامعه کبیره را می خواندند و به محتوای زیارت جامعه کبیره اعتقاد جازم داشتند.

    راویان مختلفی که در نجف همراه امام خمینی(ره) بودند، از امام(ره) نقل می کنند که در طول سالیانی که در نجف مشرف بودند، شب ها در حرم امیرالمومنین زیارت جامعه را می خواندند.

    استاد بزرگ حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی می فرمودند که زیارت جامعه کبیره از گنجینه های دینی ماست که به انسان فهم می دهد. خودشان هم در شرح مفصلی که بر زیارت جامعه کبیره داشتند، فرمودند که صدور چنین عبارت هایی از انسان غیر معصوم محال است.

    حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در گفت وگو با شفقنا با تأکید بر اینکه برخلاف اظهار نظر برخی که می گویند زیارت جامعه کبیره مرامنامه شیعیان غالی است، این زیارت «معرفت نامه شیعه» است، اظهار کرد: در زمینه زیارت جامعه کبیره دو بحث مهم اصلی و بحث های فرعی مطرح است. اولین بحث اصلی که ما در زیارت جامعه کبیره داریم، درخصوص سند این زیارت است که چه کسی یا چه کسانی این زیارت را نقل کرده اند. و بحث دوم در زمینه محتوای زیارت جامعه و شبهاتی است که به این محتوا وارد می شود.

    بررسی سند زیارت جامعه کبیره

    وی درباره سندیت زیارت جامعه کبیره، گفت: آنچه ما در دسترس داریم، این است که زیارت جامعه کبیره توسط ابن بابویه شیخ صدوق نقل شده و در آثاری که از محدثین اقدمین به دست ما رسیده، درباره سند زیارت جامعه کبیره روایتی نقل نشده است. مرحوم صدوق در دو کتاب مهم «من لایحضره الفقیه» و «عُیونُ أخْبارِ الرّضا» درباره سندیت زیارت جامعه کبیره اشاراتی دارد که پیش از پرداختن به آن به این نکته اشاره کنم که «من لایحضره الفقیه» کتاب فتوایی مرحوم صدوق است و خودشان هم تصریح می کنند مطالبی که در کتاب «من لایحضره الفقیه» می گویم، مورد فتوا، اطمینان و اعتماد من است. البته جناب علامه مجلسی در آثار خود مثل بحارالانوار تصریح می کنند که روایت مربوط به سند زیارت جامعه کبیره به غیر از شیخ صدوق هم نقل شده، اما متأسفانه به غیر از مرحوم صدوق، سند دیگری به دست ما نرسیده و آنچه به دست ما رسیده، نقلی است که جناب صدوق در این دو کتاب مطرح می کنند.

    پاسخ به شبهه ای درباره موسی بن عمران

    استاد حوزه و محقق و پژوهشگر دینی ادامه داد: شیخ صدوق زیارت جامعه کبیره را از چهار تن از مشایخ خود نقل می کند که همه این مشایخ، مورد تأیید بزرگان سند شناسی حدیث و بحث های رجالی هستند. مساله مهم در سند زیارت جامعه کبیره، فردی به نام موسی بن عمران است که برخی شبهه کردند. موسی بن عمران زیارت جامعه کبیره را از امام هادی(ع) نقل می کند. افرادی که قبل از موسی بن عمران (یعنی چهار نفری که بین موسی بن عمران و شیخ صدوق هستند) این زیارت را نقل می کنند، مورد تأیید هستند، اما موسی بن عمران کیست؟ و سوال دیگر اینکه شیخ صدوق در کتاب «من لایحضره الفقیه» این روایت را از موسی بن عبدالله نخعی نقل می کند و در کتاب «عُیونُ أخْبارِ الرّضا» نام موسی بن عمران نخعی آمده، آیا این دو نفر یک فرد هستند یا دو شخص می باشند؟

    سروش درباره ناقل زیارت جامعه کبیره، بیان کرد: اولاً موسی بن عمران و موسی بن عبدالله یک نفر هستند. قاعده ای در بحث های رجالی و حدیث شناسی داریم که طبق این قاعده، می فرمایند: «وحدت طریق حکایت از وحدت شخص می کند.» اگر ما یک روایت را از یک نفر شنیدیم و آن یک نفر از دو نفر نقل کرد، وحدت طریق حاصل می شود. به عبارت دیگر مثلاً روایت از شیخ صدوق به ما رسیده ولو صدوق نام دو نفر را در دو جا نقل می کند، این نشان دهنده وحدت شخص است یعنی یک نفر هست و ممکن است که در نوشتن نام اشتباهی پیش آمده است بدین تریبت که نساخ اشتباه نوشتند.

    وی افزود: شاهد دیگر اینکه شیخ صدوق در کتاب الوصیه «من لایحضر» درمورد «موسی بن عبدالله» ما را به کتاب دیگرشان به نام «کَمالُ الدّین و تَمامُ النّعْمَة» ارجاع می دهند. ما وقتی به کتاب «کَمالُ الدّین و تَمامُ النّعْمَة» مراجعه می کنیم نامی از موسی بن عبدالله نیست ولی نام موسی بن عمران آمده است، بنابراین معلوم می شود که اگر نام موسی بن عبدالله هم در کتاب «من لایحضره الفقیه» ذکر فرمودند، این اشتباه شاید از سوی نساخ بوده و صحیح همان «موسی بن عمران» است که در کتاب «کَمالُ الدّین و تَمامُ النّعْمَة» ذکر شده است.
    وی تصریح کرد: برخی از اهل حدیث یا رجال راه دیگری را نیز فرمودند و آن اینکه ممکن است موسی بن عبدالله هم اشتباه نباشد و در واقع عمران، جد عبدالله باشد. یعنی نام «موسی عبدالله بن عمران» باشد و اینکه نام پدر حذف می شود و نام جد را در سلسله روایت ذکر می کنند، نادر نیست و شاهدیم در روایات متعددی چنین امری مطرح است.

    بنابراین به این نتیجه می رسیم که روایت به وسیله «موسی بن عمران» نقل شده است، موسی بن عمرانی که جد موسی است و موسی فردی است که خدمت امام هادی(ع) رسیده و نام پدرش عبدالله و نام جدی عمران باشد که مرحوم شیخ صدوق در کتاب «من لایحضره الفقیه» موسی را با نام پدر ذکر می کند و در کتاب «عُیونُ أخْبارِ الرّضا» موسی را با نام جدشان ذکر کردند. لذا این مساله درباره اینکه موسی بن عبدالله و موسی بن عمران یک نفر است، کاملاً قابل تأیید می باشد.

    این استاد حوزه در پاسخ به این پرسش که «آیا روایات موسی بن عمران مورد تایید است؟» گفت: خلائی که اینجا از سوی برخی از اهل رجال ایجاد شده، این است که گفته اند، احادیثی که محمدبن ابی عبدالله کوفی نقل می کند، از افراد ضعیفی است و یکی از افرادی که محمدبن ابی عبدالله کوفی از او نقل می کند، موسی بن عمران است. در واقع تنها دلیلی که بر ضعف سند وارد شده، نسبت به موسی بن عمران همین فرمایش برخی از بزرگان اهل رجال است.

    سروش ادامه داد: بزرگان دیگری که در بحث رجال پژوهش کردند، پاسخ های متعددی به این شبهه داده اند، پاسخ اول این است که اگر موسی بن عمران که راوی زیارت جامعه کبیره است، فرد ضعیفی است چرا درباره او کثرت روایت داریم یا چرا به وفور روایات او در کتاب ها ذکر شده است!؟ مثلاً در کتاب شریف کافی و یا کتاب فقیه و ..، روایات بسیاری از موسی بن عمران نقل شده است، یا اینکه موسی بن عمران از رجال کتاب شریف «کامل الزیارات» است و نیز از رجال کتاب تفسیر قمی است که بزرگان بحث های حدیثی، روایاتی که در کتاب کامل الزیارات آمده را مورد تأیید می دانند مانند مرحوم آیت الله خویی که نظریه اولشان همین بود که راویانی که در کتاب کامل الزیارات ذکر شدند، مورد ثقه هستند و یکی از آنها هم جناب موسی بن عمران می باشد گرچه نقل است که مرحوم آقای خویی از فرمایش خود نسبت به کتاب کامل الزیارات عدول کردند. به هرجهت از راه توثیقات عامه روایات جناب موسی بن عمران نخعی قابل اعتماد است.

    وی در پاسخ به این پرسش که «آیا روایات موسی بن عمران مورد تایید است؟» به نکته دیگری اشاره و خاطرنشان کرد: بزرگانی از علما یا رجال ما موسی بن عمران را تأیید کردند. علامه حلی در کتاب «خُلاصَةُ الأقْوال» موسی بن عمران را تأیید می کنند و روایات او را معتبر می دانند. علامه مجلسی اول صاحب کتاب «لوامع صاحبقرانی» می گوید روایت موسی بن عمران مورد وثاقت است و اعتماد صدوق بر او ما را کافی است.

    مرحوم مجلسی دوم یعنی مرحوم ملامحمدباقر مجلسی در سه کتاب خود روایت موسی بن عمران و زیارت جامعه را از نظر سندی تأیید می کند. در کتاب بحارالانوار در جلد ۱۰۲ می فرماید که سند روایت زیارت جامعه کبیره توسط موسی بن عمران، صحیح ترین سندها در میان زیارت هاست. و همین علامه مجلسی در کتاب «زادُ الْمَعاد» تعبیر؛ «سند معتبر» دارد و می گوید: «زِيَارَةُ اَلْجَامِعَةِ اَلَّتِي رَوَاهَا اِبْنُ بَابَوَيْهِ وَ آخَرُونَ بِسَنَدٍ مُعْتَبَرٍ» یعنی؛ سند زیارت جامعه ای که شیخ صدوق و دیگران روایت کرده اند، قابل اعتبار و معتبر است. و همین علامه مجلسی در کتاب «مَلاذُ الاَخْیار» که روایات فقهی را مطرح می فرماید، روایت موسی بن عمران و زیارت جامعه را از نظر سندی تأیید می فرماید و به صورت جدی معتبر می داند.

    و سید ابن طاووس در کتاب «فَلاحُ السّائل» زیارت جامعه را از نظر سندی مورد اعتماد قرار دادند و معتبر می دانند، بعضی صحیحه می دانند و برخی حسنه می دانند و حداقل معتبر می دانند.

    محدث خبیر شیخ حر عاملی بر سند زیارت جامعه صحه گذاشته و با اشاره به اینکه سند به شیخ صدوق و به شیخ طوسی منتهی می شود، تعبیر «بأسانیدهما الصحیحة» دارد.

    فقیهی چون حاج رضا همدانی در کتاب مصباح الفقیه از سند زیارت جامعه تعبیر به «مشهور» می کند.
    استاد بزرگوار ما حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی که از متخصصین جدی بحث های رجالی و سند شناسی در حدیث هستند، نیز سند روایت زیارت جامعه کبیره را معتبر می دانند. و نرم‌افزار «درایه النور» که نرم افزار جامع و مهمی در رجال است با لحاظ نظرات رجالی ایشان تنظیم شده و در آن از «موسی بن عبدالله» که در سند زیارت جامعه کبیره است با عبارت؛ «امامی ثقة علی التحقیق» آمده است. و معظم له در استفتائات از مضامین زیارت جامعه، تعبیر به؛ «مضامین عالی» نموده اند.

    در پایان این بخش که بررسی سندی زیارت جامعه است یک مطلبی را اضافه کنم که طریق قدماء برای دریافت صحت سندی یک روایت مراجعه به متن بوده که این روش در مباحث فقهی کتاب «جواهر» مرحوم شیخ حسن نجفی مطرح است. شناخت صحت حدیث از راه رجال به این شدت و حدت بعد از زمان سید بن طاوس مطرح شده است. از اینجاست برای اعاظم برای صحت سند زیارت جامعه اصلا نیازی به بررسی یک به رجال نمی بیند.

    زیارت جامعه کبیره دارای محتوایی فاقد غلو است

    وی در ادامه به محتوای زیارت جامعه کبیره اشاره و اظهار داشت: محتوای زیارت جامعه کبیره بخشی در رابطه با اوصاف و علوم اهل بیت(ع) است و پاره ای از عبارت های زیارت جامعه کبیره که نشان از مقامات اهل بیت(ع) است به دلیل اینکه بالاترین و والاترین مقامات اهل بیت(ع) مطرح است، رمی به غلو شده است. یعنی گفتند اینها غلو است و نمی تواند مورد توجه باشد و از همین جاست که برخی گفتند زیارت جامعه مرامنامه شیعیان غالی است. به عنوان مثال گفته می شود که این عبارات در زیارت جامعه غلو است. «بِكُمْ فَتَحَ اللهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ؛ هر گشایشی در این عالم است به واسطه شماست. هر ختمی و انتهایی است به وسیله شماست.»، «بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وِ بِكُمْ يُمْسِكُ السُّمآءَ اَنْ تَقَعَ عَلَي الاَرْضِ اِلّا بِاِذْنِهِ؛ باران اگر می بارد، آسمان اگر برافراشته است، به اذن شماست»، «بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّرَّ؛ نگرانی ها، ناراحتی ها و غم ها به واسطه شما از بین می رود.»
    این محقق و پژوهشگر قبل از ارزیابی محتوای متون، فهم متون و معانی عبارات را ضروری دانست و به نمونه ای در این مورد اشاره کرد و گفت: در یکی از زیارت های حضرت امیرالمومنین که در مفاتیح هم ذکر شده، این عبارت آمده است: «اَلانزَع البَطین؛ سلام می کنیم به کسی که اَنزَع بَطین است». کسانی به صورت ظاهری و بدون دقت، بررسی و مراجعه به اهل لغت این عبارت را به اشتباه معنا کردند.

    وی ادامه داد: برای معنا کردن یک عبارت، باید به معانی لغت مراجعه کنیم، اصطلاح و محاوره مردم در گذشته را نسبت به یک لغتی بررسی و پس از آن داوری کنیم. معروف ترین، معتبرترین کتاب لغت شناسی عرب، کتاب «لسان العرب» ابن منظور است که اکثر آقایان اهل ادبیات عرب اعم از طلاب و غیر طلاب و علما این کتاب را در اختیار دارند. در جلد ۸ لسان العرب، ابن منظور اَنزَع بَطین را این چنین معنا می کند: «کسی که جلوی سرش موی کم پشتی دارد ولی از نظر جثه یک انسان قوی است.» وقتی عبارت درست معنا نشود، سریعاً یک زیارت نامه ای را رمی می کنیم به اینکه معنا ندارد و معتبر نیست و آن را حذف می کنیم!

    وی «غلو» در زیارت جامعه کبیره را رد کرد و گفت: برخی بیان کردند که زیارت جامعه کبیره، غلو و مرامنامه شیعیان غالی است. اولاً باید بررسی کرد که غلو چیست و غلوکنندگان چه کسانی هستند؟ علما در روایات و کلمات مختلفی «غلو» را معنا کردند. در کتاب کافی آمده که سعد انصاری می گوید، از امام باقر(ع) سوال کردم که غلوکنندگان چه کسانی هستند؟ امام باقر(ع) فرمودند: «قَوْمٌ يَقُولُونَ فِينَا مَا لَا نَقُولُهُ فِي أَنْفُسِنَا؛ غالیان کسانی هستند که در مورد ما چیزهایی می گویند که ما در مورد خودمان نگفته ایم.» بنابراین غلو آن چیزی است که ائمه اطهار(ع) درباره خودشان نفرموده باشند. اینکه باران به برکت و واسطه و دعای آنها نازل می شود، در غیر زیارت جامعه کبیره در کتاب های روایی دیگر از جمله کتاب کافی و توحید شیخ صدوق هم داریم و با یک سیر مختصر می توان به این حقیقت پی بُرد.

    وی بیان کرد: در مرحله بعدی وقتی به سخنان علما نگاه می کنیم. عالم بزرگوار عقل گرای، فرهیخته شیعه شیخ مفید در کتاب «تَصحیحُ اِعتقاداتِ» می گوید غلو از آن کسانی است که امیرالمومنین و فرزندان او را به خدایی و پیامبری توصیف کنند. در کجای زیارت جامعه اهل بیت(ع)، به خدایی و پیامبری توصیف شده اند!؟ بنابراین اصطلاح غلو در مورد محتوای زیارت جامعه نه با روایات ما و نه با فرمایش امثال شیخ مفید سازگار است. تا اینکه در زمان خودمان نیز علامه طباطبایی در کتاب شریف «المیزان» می فرمایند: «غلو آنجایی است که تجاوز از حد به روشنی در آن دیده شود.»

    سروش افزود: نشانه اینکه غلو معیار و دایره مشخصی دارد، این است که به فقه مراجعه کنیم و دریابیم که فقها در فقه، مرز غلو را چگونه معین کردند؟ چون در بحث طهارت و بحث های دیگر مربوط به فقه مثل بحث شهادت و عدالت، بحث غلو مطرح است. امام خمینی(ره) در بحث های فقهی خود دارند که غلو اگر مستلزم انکار الوهیت یا نبوت شود، کفر است وگرنه کفر صدق بر غلو نمی کند.

    استاد حوزه و محقق و پژوهشگر دینی به مبارزه بزرگان دین با «غلو» اشاره و خاطرنشان کرد: شیخ مفید و شیخ صدوق از طلایه داران مبارزه با غلو هستند و در کتاب های خود بسیار جدی به این موضوع وارد شدند. به عنوان مثال کتاب توحید، شیخ صدوق در بحث رویت الهی بسیار جدی و مردانه وارد می شود و شیخ مفید در بحث های مختلفی که در بحث های کلامی دارد، بسیار جدی با غلو مبارزه می کند. علامه مجلسی اول نیز تعبیر بسیار جالب و شنیدنی و مهمی دارد، ایشان در کتاب رَوضَةُ المُتّقین که شرح مَن لایَحضُرُه اَلفَقیه است، وقتی وارد شرح زیات جامعه کبیره می شود، ابتدای روایت را نقل می کند که حضرت هادی(ع) به موسی بن عمران نخعی فرمودند وقتی به سمت حرم اهل بیت(ع) حرکت کردی و حرم را از دور دیدی، ۳۰ بار الله اکبر بگو. و وقتی نزدیک شدی، ۳۰ بار دیگر هم الله اکبر بگو، و وقتی به مضجع شریف رسیدی ۴۰ بار الله اکبر بگو. سپس علامه مجلسی اول می فرماید : اینها نشان از این که در تمام مراحل باید متوجه عظمت الهی بود . ما از اینجا می فهمیم که ائمه(ع) ما توجه داشتند که عظمت الهی در راستای زیارت اهل بیت(ع) نباید تحت الشعاع قرار گیرد و به همین دلیل باید با ۱۰۰ بار تکبیر که نشان از اعتراف به عظمت الهی است، وارد شوند. نقل این جزئیات مانند اینکه چه ذکری گفته شود و چند بار گفته شود توسط علماء ما این موضوع نشان می دهد که خودشان توجه به بخش غلو دارند . و تصریح به تکرار ۱۰۰ بار «تکبیر»، این معنا را تداعی میکند که حواسمان جمع باشد که در زیارت ائمه باید حریم عظمت الهی محفوظ بماند.

    وی تأکید کرد که با توجه به مباحث معتبری که عنوان شد، زیارت جامعه کبیره به هیچ عنوان غلو نیست، نه با تعریفی که از غلو در روایات ما شده منطبق است و نه با تعریفی که علمای ما از غلو کردند قابل انطباق است و خود علمای ما هم نسبت به غلو حساسیت دارند و متذکر این مطلب بوده اند.

    در مورد کمالات اهل بیت(ع) چیزی بیرون از قرآن کریم نیست تا بخواهیم آن را رمی به غلو کنیم

    وی در بررسی بُعد دیگری از محتوای زیارت جامعه کبیره، به کمالات اهل بیت(ع) که در این زیارت عنوان شده اشاره و تبیین کرد: امیرالمومنین علی(ع) در خطبه ۷۸ نهج البلاغه می فرمایند: «فَأَنزِلوهُم بِأحسَنِ مَنازِلِ القُرآنِ؛ در مقامات و تبیین کمالات و حالات اهل بیت(ع)، والاترین، بالاترین و زیباترین منازلی که در قرآن برای اولیای خدا ذکر شده را برای اهل بیت(ع) ذکر کنید.» در سوره آل عمران نیز حضرت عیسی بن مریم نقل می کند: «أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا و سپس می فرماید: بِإِذْنِ اللَّهِ؛ من به اذن الهی یک هیئتی از پرنده ای برای شما خلق می کنم و بر او میدمم.» ما وقتی زیارت جامعه کبیره را نگاه می کنیم، می بینیم که در مورد کمالات اهل بیت(ع) چیزی بیرون از قرآن کریم نیست تا بخواهیم آن را رمی به غلو کنیم.
    این استاد حوزه افزود: این مطلب بسیار مهمی است که امیرالمومنین فرمودند در مقامات و تبیین کمالات و حالات اهل بیت(ع) به قرآن مراجعه کنید و وقتی به قرآن مراجعه می کنیم، آیه ای که از سوره آل عمران به آن اشاره شد یا آیات دیگر متذکر می شود که خداوند یک محور کلی به نام «خلافت الهی» برای انسان های کامل قرار داده است.

    وی در تبیین مفهوم «خلافت الهی» گفت: خلافت الهی یعنی جانشینی خدا یعنی آنچه حضرت حق تعالی به ذات دارد و دارای قدرت بی انتهاست و این قدرت و علم را به اذن خود به انسان کامل که خلیفه خود روی زمین است، عنایت کرد. خداوند در سوره بقره می فرماید: «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا» این راه خلافت اللهی است و براساس بحث خلافت الهی که انسان های کامل دارند، تمام فقرات زیارت جامعه کبیره معنا می شود. یعنی تمام فقرات زیارت جامعه از جمله آنجا که می گوییم به خاطر شما باران می آید و به خاطر شما گشایشی ایجاد می شود، معنا می یابد چون اینان خلیفه الهی و جانشین حضرت حق هستند و باذن الله، فرامین خداوند را پیاده می کنند.
    وی به تبیین خلافت الهی با استناد به قرآن پرداخت و عنوان کرد: حضرت علی(ع) ما را راهنمایی کردند که برای تشخیص صحت یک محتوا یا عدم صحت آن به قرآن مراجعه کنید، و می بینید که در قرآن تصریح شده که امورات این عالم را خداوند متعال به وسیله مدبرات امر انجام می دهد یعنی مدبرات امر باذن الله امورات این عالم را انجام می دهد که مدبرات امر فرشتگان هستند. مگر می شود فرشتگان در رزق و روزی و بارش باران و گشایش ها و مشکلات، دخالت داشته باشند، اما اهل بیت(ع) و ائمه به عنوان انسان های کامل از این امور دور باشند! در حالی که نه تنها همتای مدبرات بلکه بالاتر از مدبرات امر هستند.

    سروش به معنای خلافت الهی در روایات نیز اشاره و بیان کرد: انبوهی از روایات ما را به مقامات اهل بیت(ع) راهنمایی می کند که یکی از مهم ترین روایات در زمینه قوای ملکوتی و الهی ائمه اطهار(ع) حدیث قُرْب نَوَافِل است، این حدیث را هم شیعه و سنی نقل کردند و هم از طریق صحیح، موثق و حسن نقل شده است. حضرت حق فرمودند: «عبد» در قُرْب نَوَافِل به یک نقطه ای می رسد که «کنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ؛ من گوش می شوم که او می شنود.» در حقیقت این مشیت الهی است که تحقق پیدا می کند. حدیث قُرْب نَوَافِل و حدیث قُرْب فرایض از امهات و اصول مهم در بحث های معرفتی و عرفانی است که به طرق مختلفی نقل شده اند.

    وی راه سومی که محتواهای بلند در مقامات اهل بیت(ع) را تثبیت می کند را «راه عرفانی» دانست و تصریح کرد: در مشرب عرفانی و مسیری که عارفان رفتند، ما را به خوبی به نقطه های آرامش دهنده ای در زمینه مقامات اهل بیت(ع) می رسانند. به عنوان نمونه امام خمینی(ره) این عارف بزرگ در شرح دعای سحر تصریح می کنند که عبارت «بِكُمْ فَتَحَ اللهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ» در زیارت جامعه کبیره به سبب مطابقت افق حضرات معصومین با افق مشیت الهیه است. عرفان این راه را گذاشته و آن را تثبیت کرده که یک انسانی در مقام قرب الهی، در یک افقی قرار می گیرد که به سبب آن مطابقتی که آن انسان کامل و امام با افق مشیت الهی دارد، آن مشیت در این آینه می تابد و وقتی این مشیت و اراده الهی که در آینه وجود انسان کامل و ائمه معصومین تابید، مشیت و اراده ای که انسان به ما هو انسان دارد از دست می رود و فقط اراده و مشیت الهی می ماند. لذا ائمه آنچه اراده می کنند، فقط اراده الهی است چون در مقام فنا قرار گرفتند.

    شبهه فقهی درباره محتوای زیارت جامعه کبیره و پاسخ به آن

    وی به شبهه فقهی در زمینه محتوای زیارت جامعه کبیره اشاره کرد و گفت: اگر زیارت جامعه کبیره معتبر باشد که معتبر است و ما تثبیت کردیم، طبیعتاً باید آثار فقهی آن را هم پذیرفت. مثلاً در عبارتی از زیارت جامعه کبیره آمده «مَنْ جَحَدَكُمْ كافِرٌ؛ کسی که با شما آگاهانه و عامدانه مقابله کند، کافر است.»، «وَ مَنْ حارَبَكُمْ مُشْرِكٌ؛ و کسی که در جنگ با شما قرار بگیرد، مشرک است.» سوال این است که آیا از نظر فقهی کسانی که جهود در برابر ائمه(ع) دارند و انکار می کنند، واقعاً کافر هستند؟ بخشی از مسلمانان هستند که به شناسنامه مسلمان می باشند، اما جهود بر حقانیت اهل بیت(ع) دارند. آیا اینان از نظر فقهی کافر هستند؟ آیا کسانی که در مقابل اهل بیت(ع)، مثلاً در مقابل امام علی(ع) در نهروان، جمل و صفین شمشیر کشیدند، مشرک هستند؟ پاسخ این پرسش ها روشن است، اولاً برخی بزرگان از همین عبارت زیارت جامعه کبیره بهره فقهی بُردند و استنباط فقهی کردند مثل شیخ انصاری در کتاب کتاب الطهارة جلد ۵ صفحه ۱۴۹.

    وی افزود: در فقه، یک فقیه روایات متعددی را از محتوایی و سندی مورد بررسی قرار می دهد، اگر سند روایتی متقن نبود، آن را کنار می گذارد و به روایاتی می رسد که سند متقنی داشته باشند. فرض می کنیم می خواهیم از منظر فقهی بررسی کنیم که کسانی که مخالف و منکر اهل بیت(ع) هستند و با اهل بیت(ع) می جنگند، حکم کفر و شرک دارند یا خیر؟! در این موضوع، باید مانند صدها و هزاران بحث فقهی روایات آن را بررسی کنیم یعنی در کنار همین روایت معتبر و صحیح زیارت جامعه کبیره و عبارت «مَنْ جَحَدَكُمْ كافِرٌ وَ مَنْ حارَبَكُمْ مُشْرِكٌ» روایات دیگر را هم قرار می دهیم و استنباط فقهی می کنیم. اینطور نیست که اگر گفتیم زیارت جامعه کبیره به سند صحیح یا معتبر نقل شده، ما روایات دیگر فقهی که اگر مناقض بود را کنار بگذاریم، کار فقیه بررسی و تطبیق روایات با یکدیگر است که عام، خاص، مطلق، مقید، انصراف و ظهور یک روایت را بررسی کند و ارایه نظریه ی فقهی خود را داشته باشد.

    نگاه عالمان دین به زیارت جامعه کبیره

    سروش گفت: علمای بزرگوار ما به زیارت جامعه کبیره توجه ویژه ای دارند؛ توجه عالمان بزرگ از طرفی قابل دقت، احترام و تکریم و از طرف دیگر ما را به اطمینان کاملی رهسپار می کند که زیارت جامعه کبیره «معرفت نامه شیعیان» است. سخنان علمای ما متعدد و بسیار است، اما به برخی از آنها اشاره می کنم.

    علامه مجلسی اول در رَوضَةُ المُتّقین نقل می کند که به زیارت حرم امیرالمومنین علی(ع) مشرف شدم و کشف شهودی را هم نقل می کنند و سپس زیارت جامعه کبیره را با یک احترامی نام می برند و شرح می کنند.
    علامه مجلسی دوم نیز در سه کتاب خود «زادُ الْمَعاد»، «بحار الانوار» و «مَلاذُ الاَخْیار»؛ این زیارت را بسیار مورد احترام قرار دادند که در بخش های قبلی عبارات ایشان را تقدیم نمودم.

    مرحوم فقیه بزرگ وحید بهبهانی در کتاب فوائد الرجالیه می گوید، زیارت جامعه کبیره به لحاظ قوت و استحکام متن را بسیار قوی می کند.

    مرحوم عارف بالله آقامیرزا جواد ملکی؛ زیارت جامعه را به عنوان زیارتی که مورد اهتمام تمام علماء شیعه است، معرفی می نماید.

    بزرگان دیگری هم نظرات اثباتی در زمینه زیارت جامعه کبیره داشتند تا به شهید آیت الله صدر می رسیم؛ ام جعفر همسر شهید صدر در مصاحبه ای که داشتند از حالات شهید صدر نقل می کردند که شهید آیت الله صدر هر روز زیارت جامعه کبیره را می خواندند و به محتوای زیارت جامعه کبیره اعتقاد جازم داشتند.

    راویان مختلفی که در نجف همراه امام خمینی(ره) بودند، از امام(ره) نقل می کنند که در طول سالیانی که در نجف مشرف بودند، شب ها در حرم امیرالمومنین زیارت جامعه را می خواندند.

    استاد بزرگوار ما علامه حسن زاده آملی نیز میفرمودند که زیارت جامعه کبیره رکن رکین معارف انسانی است که خداوند توفیق فهم و نیل به معارف آن را به ما مرحمت بفرماید.

    استاد بزرگ ما حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی که در درس محضر ایشان بودم، مکرر می فرمودند که زیارت جامعه کبیره از گنجینه های دینی ماست که امیدواریم خداوند متعال فهم آن را به ما بدهد و سپس فرمودند که زیارت جامعه کبیره اصلاً به انسان فهم می دهد. خودشان هم در شرح مفصلی که بر زیارت جامعه کبیره داشتند، فرمودند که صدور چنین عبارت هایی از انسان غیر معصوم محال است.

    فقیه برجسته شيخ محمّد حسين كاشف الغطاء، با صراحت در مورد زیاراتی که دارای مضامین بلندی است در کتاب «فردوس الاعلی» می نویسد: قوّت متن كاشف از قطعيّت صدور آن از معصوم است، گرچه سندى نداشته باشيم.

    «توحید» در زیارت جامعه کبیره موج می زند

    هادی سروش تأکید کرد که زیارت جامعه کبیره معارف بلند و عباراتی دارد که «توحید» در آن موج می زند و مقامات امام را تثبیت می کند. در این زیارت می خوانیم: «إلَى اللّهِ تَدْعُون وَ عَلَيْهِ تَدُلُّونَ؛ به سوی خدا دعوت می کنید و راه خدا را به ما نشان می دهید. وَ بِهِ تُؤمِنُونَ وَ لَهُ تُسَلِّمونَ وَ بِأمْرِهِ تَعْمَلُونَ وَ إلى سَبيلِهِ تُرْشِدُونَ» این عبارات نمونه ای از عبارت های توحیدی زیارت جامعه کبیره است.

    عدم فهم ما از محتوای زیارت جامعه دلیل بر نامعتبر بودن این زیارت نمی شود

    سروش در پایان گفت: اگر به این دلیل که فهم محتواهایی برای ما سنگین است، یا به این دلیل که یک فرد رجالی، سندی از یک حدیث یا زیارت یا روایتی را خدشه کرده گرچه علمای بعدی هم جواب دادند) بخواهیم آنها را از دسترس خود خارج کنید و رمی به غلو کنیم یا مطرح کنیم که سند اینها معتبر نیست در حالی که علمای ما سند را معتبر دانستند، باید عرض کنم خدای نخواسته باید نهج البلاغه و صحیفه سجادیه را هم کنار بگذاریم در حالی که هیچ عالم بزرگواری در شیعه یافت نمی شود که جرأت کند نسبت به نهج البلاغه امیرالمومنین علی(ع) و صحیفه امام سجاد(ع) چنین انحراف فکری و بینشی از خود نشان دهد. معتقدم مطالبی که در محورهای مختلف اشاره شد، می تواند ما را در فهم و اطمینان به زیارت جامعه کبیره بسیار کمک کند.

    درسِ «شجاعتِ علمی» و «شجاعتِ سیاسی» در مدرسه جهانیِ امام باقر (ع): نوشتاری از استادهادی سروش

    شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

    درسِ «شجاعتِ علمی» و «شجاعتِ سیاسی» در مدرسه جهانیِ امام باقر (ع): نوشتاری از استاد هادی سروش

    انتشار :‌ چهارشنبه ۱۲ / ۱۰ /۱۴۰۳ | ساعت ۲۱:۰۲

    شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش به مناسبت ولادت حضرت باقر العلوم (ع) نوشت: مدرسه امام باقر (ع) یک چهار دیواری آکادمی خشک نیست، بلکه یک مکتبِ علمی و کاربردی است که ارائه کننده الگوی عالی در مباحث دینی است که به خوبی خرافات و مجعولات و موهومات را از دین می زاید و نیز همواره متوجه کمالات جامع انسانی در ابعاد ترقی و رشد اجتماعی و مبارزه با زیاده خواهان است. در نتیجه مدرسه امام باقر (ع) یک مدرسه دور از شهر و آبادی نیست و آنچه بر شهروندان در رابطه با خرافات و ظلم روا داشته می شود! درس های به روز دارد.

    امام باقر (ع) و تاسیس مدرسه ای نوین

    به اعتقاد شیعه و اعتراف اهل سنت؛ امام باقر (ع)‌ اقدام به تاسیس و تشکیل مدرسه ای با الگویی ویژه نمود و تعالیم آن مدرسه، بعد از آن هم از دیگر ائمه معصومین (ع) شنیده نشده است.

    شیخ مفید می نویسد: ” آنچه از امام باقر (ع) درباره مجموعه آموزه های دینی داریم از هیچ یک از فرزندان امام حسن (ع) و امام حسین (ع) نداریم؛ «ولم يظهر عن أحد من ولد الحسن والحسين من علم الدين والآثار والسّنّة وعلم القرآن والسيرة وفنون الآداب ما ظهر عن أبي جعفر..» (الارشاد / ۱۵۶)

    مدرسه امام باقر (ع) مدرسه جهانی

    مدرسه حضرت باقر مدرسه جهانی بود که از دیوارهای مدینه فراتر رفت و تا عراق و شام و فلسطین و ایران را گرفت.
    گاه؛ خود حضرت باقر (ع) در محافل علمی جهانی شرکت می نمود مانند آنچه در رابطه با شرکت امام باقر در مجمع جهانی مسیحیت که در شام برقرار بود است که گزارش آن در تاریخ آمده است.

    و گاه های دیگر؛ افراد تشنه علم و دانش و معرفت از اقصا نقاط دنیای آن روز، به این مدرسه وارد می شدند.

    برای اثبات این ادعا؛ ذکر نمونه ی ذیل به جاست که گروهی از فلسطین به محضر امام باقر (ع) رسیدند تا برای سوالات قرآنی خود پاسخی داشته باشند.

    متن روایت چنین است؛ وهب قرشی گوید؛ امام صادق (ع) فرمود: گروهی از فلسطین آمده تا درباره آیه “شهد الله انه لااله الا الله” (آل‌عمران/ ۱۸) تحقیقی داشته باشند، از این روی به محضر امام باقر (ع) رسیدند و از او مسائلی چند سؤال کردند. و ایشان جواب داد. بعد از آن از او از معنی صمد سؤال کردند. امام باقر (ع) فرمود: «تفسیرش در خود آن است و الصَّمَدِ پنج حرف است پس الف دلیل است بر اِنّیّت و تحقّق آن و قول خداوند عزّوجلّ است: شَهِدَ اللهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ؛ و آن تنبیه و اشاره به‌سوی غایب از درک حواس است». ؛ قَدِمَ وَفْدٌ مِنْ فِلَسْطِینَ عَلَی الْبَاقِرِ (ع) فَسَأَلُوهُ عَنْ مَسَائِلَ فَأَجَابَهُمْ ثُمَّ سَأَلُوهُ عَنِ الصَّمَدِ فَقَالَ: تَفْسِیرُهُ فِیهِ الصَّمَدُ خَمْسَهًُْ أَحْرُفٍ فَالْأَلِفُ دَلِیلٌ عَلَی إِنِّیَّتِهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ شَهِدَ اللهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ ذَلِکَ تَنْبِیهٌ وَ إِشَارَهًٌْ إِلَی الْغَائِبِ عَنْ دَرْکِ الْحَوَاسِّ.”
    (صدوق ، التوحید، ص۹۲/ معانی الأخبار، ص )

    شگفتیِ وفور علم و تعالیم دینی در مدرسه امام باقر (ع)

    شیخ طوسی نقل می کند؛ محمد بن مسلم ۳۰ هزار و جابر جعفی ۷۰ هزار حدیث از امام باقر نقل کرده‌اند. و همین موجب شد شهرت علمی امام باقرعلیه السلام نه تنها در حجاز، بلکه در عراق و خراسان نیز فراگیر شود، چنان‌که راوی می‌گوید: مردمی از خراسان در مسجد النبی مدینه دورش حلقه زده و اشکالات علمی خود را ازاومی‌پرسند. (رجال کشی، ص ۳۸۷)

    شجاعتِ علمیِ امام باقر (ع)

    از خصوصیات مهم عالمان و اندیشمندان؛ شجاعت علمی آنان است.
    امام باقر (ع) در زمانی زیست میکند که بیش از یکصد سال، بیان حدیث و رواج حدیث در دست حاکمیت بوده و کسی حق بیان یک حدیث از رسول الله (ص) را نداشته !! در چنین زمانی حدیث های جعلی که عمدتاً به نفع حاکمیت و اشخاص خاص! بوده و مردم برای اطلاع و گردش اطلاعاتِ دینیِ خود در علوم قرآن مانند تفسیر و فقه و کلام، فقط مراجعه به آن منابع حکومتی داشتند، امام باقر (ع) با شجاعت مثال زدنی وارد شد و برای حدیث و پذیرش آن معیار معرفی نمود.

    حدیث باید مبتنی بر قرآن باشد

    امام باقر (ع)، حدیثِ مورد قبول را حدیثی معرفی کرد که ریشه در قرآن داشته باشد و مقبولیت از نگاه قرآنی با او همراه باشد. این معیار در واقع دعوت به قرآن و محوریت قرآن بود که باید در فرهنگ فقهی و اخلاقی و تفسیری حوزه علمیه بیش از پیش مورد اعتناء قرار گیرد.

    به این نمونه توجه کنید؛ امام باقر (ع) فرمود: “هر وقت من حدیثی به شما بگویم از من بپرسید تا از قرآن شاهدی برای ان نقل کنم؛ إِذَا حَدَّثْتُکُمْ بِشَیْءٍ فَاسْأَلُونِی عَنْ کِتَابِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ فِی حَدِیثِهِ” (یعنی آنچه میگویم مستند به قرآن است) سپس فرمود: پیامبر از سه چیز نهی فرموده ؛ ۱- قیل و قال و حرف بیهوده، ۲- تضییع و اسراف و افساد مال، ۳- زیادی سوال. شخصی به حضرت عرضه داشت و گفت: این سه چیز در کجای قرآن است؟
    امام باقر(ع) فرمود: این سه چیز در سه آیه قرآن آمده است؛ درباره حرف های بیهوده؛ آیه “لاخیر فی کثیر من نجواکم” (نساء / ۱۱۴). درباره اسراف و افسادمالی؛ آیه؛ “لا توتوا السفهاء اموالکم” (نساء/۵). و درباره زیادی سوال؛ آیه؛ “لا تَسْاَ لُوا عَنْ اَشْياءَ اِنْ تُبْدَ لَـكُمْ تَسُؤْكُمْ”(مائده/۱۰۱). (الکافی، ج۵، ص۳۰۰/ المحاسن، ج۱، ص۲۶۹)

    ما امروز با توجه به شنیدنِ روایات عجیب و غریب در برخی منابر و سخنرانی ها، نیاز به معیارقرآنی داریم.

    درسِ شجاعتِ سیاسیِ در مدرسه امام باقر(ع)

    مدرسه امام باقر یک مدرسه ی علمی و آموزشیِ صرف نیست که دور از شهر و آبادی باشد و آنچه بر شهروندان روا داشته می شود! مورد توجه نباشد.
    اقدامات آموزشی و تعالیم شجاعانه امام باقر (ع) در مواجهه با “قدرت” و حمایت و راهنمایی جامعه در مقابل ظلم، یک کتاب وسیع است.
    برای آشنایی اجمالی با این آموزه مهم و کاربردی به نکاتی توجه می توان داشت.

    هر گونه اقدام ظالمانه باعث خروج از فرهنگ امامت است

    “ظلم” از واژه هایی که معنا و مفهوم آن با هیچ توجیهی در اسلام و فرهنگ شیعه جای ندارد و نباید لحظه ای به توجیه “ظلم” توسط دستگاه های حاکم سیاسی توجه نمود.

    امام باقر (ع) فرمود: “از ما نيست و از شما شيعيان هم نيست كسى كه به مردم ظلم كند؛ لَيْسَ مِنّا وَ لا مِنْكُمْ مَنْ ظَلَمَ النّاسَ.” (شرح الأخبار، ج ۳ ص۴۸۸)

    امام باقر (ع) در فرازی دیگر، همگان را به نقدِ شجاعانه به قدرتمندان متجاوز دعوت می کند و ارزش چنین اقدام شجاعانه ای را می ستاید و می فرماید: “هر کس به سوی سلطان ستمگری و قدرتمند متجاوز برود و او را به تقوای الهی فرمان دهد، و او را بترساند و موعظه کند، مانند پاداش جن و انس ومانند اعمال آنان را خواهد داشت؛ من مشی الی سلطان جائر فامره بتقوی الله و خوفه و وعظه کان له مثل اجر الثقلین من الجن و الانس و مثل اعمالهم.” (وسائل ، ج۱۱ ص ۴۰۶)

    در تاریخ است که زمانی امام باقر (ع) بر عمر بن عبدالعزیز که از حاکمان بنی امیه بود وارد گردید عمر از وی خواست تا او را نصیحت کند، حضرت فرمود؛ “توصیه من آن است که مسلمانان کوچک را فرزند خود بدانی، متوسطان آنان را برادر و بزرگانشان را پدر، به فرزندت رحم کن به برادرت کمک کن و به پدرت نیکی نما.”

    توجه شگفت آور امام باقر (ع) به حفظ و حرمت “خون”

    انسداد و دوران خفقان و دوران بی ارزش بودنِ “خون” در زمان امام باقر(ع) در تاریخ مشهود است!
    آن دوران، دورانی است که عبد الملک بن مروان به حکومت می‌رسد، در او عداوت به ائمه اطهار (ع) و شیعیان است بگونه ای که در کوفه به دانشمند شیعه بنام عطیه فقط به جرم ارادت به امام علی(ع) چهار صد ضربه شلاق می‌زند! و از سوی دیگر؛ جلاد دژخیمی چون حجاج بن یوسف ثقفی در مسند حاکمیت است که به گفته امام باقر(ع)؛ برای این جانی شنیدن کلمه کافر و زندیق آسانتر از شنیدن علوی و شیعه بود!

    در این موقعیت خون و خطر، امام باقر (ع) توجه جدی به مسئله خون و خون ریزی دارد و جامعه را از خطر دست داشتنِ در خون یک انسان آگاه می کند.

    بسیاری از روایات باب دم و خون در فقه از حضرت باقر (ع) است.

    مانند این که امام باقر (ع) فرمود: “کسى خدمت رسول خدا رسید و عرض کرد: اى رسول خدا کشته اى در مسجد از قبیله جُهَیْنه افتاده است! بلافاصله پیامبر برخاست و حرکت کرد تا به مسجد آنها رسید و مردم هم که این خبر را شنیده بودند در مسجد اجتماع کردند، پیامبر فرمود: چه کسى این فرد را کشته است؟ عرض کردند: اى رسول خدا نمى دانیم. عرض کرد: کسى در میان مسلمانان کشته شود و قاتل او معلوم نباشد؟ قسم به خدایى که مرا مبعوث به حق کرده است اگر تمام اهل آسمان ها و زمین شریک خون مسلمانى باشند و راضى به آن شوند همه آنها را به صورت در آتش دوزخ خواهد افکند؛ أُتِیَ رَسُولَ اللهِ(ص) فَقِیلَ لَهُ یَا رَسُولَ اللهِ قَتِیلٌ فِی مَسْجِدِ جُهَیْنَةَ فَقَامَ رَسُولُ اللهِ(ص) یَمْشِی حَتَّى انْتَهَى إِلَى مَسْجِدِهِمْ قَالَ وَتَسَامَعَ النَّاسُ فَأَتَوْهُ فَقَالَ(ع) مَنْ قَتَلَ ذَا قَالُوا یَا رَسُولَ اللهِ مَا نَدْرِی فَقَالَ قَتِیلٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ بَیْنَ ظَهْرَانَیِ الْمُسْلِمِینَ لاَ یُدْرَى مَنْ قَتَلَهُ وَاللهِ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضِ شَرِکُوا فِی دَمِ امْرِئ مُسْلِم وَرَضُوا بِهِ لاََکَبَّهُمُ اللهُ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِی النَّارِ أَوْ قَالَ عَلَى وُجُوهِهِمْ». (کلینی در کافی ج ۷ ص ۲۷۲ ، و صدوق در فقیه ج۴ ص۶۷)

    امام باقر (ع) در مسئله پر خطر “خون” به افکار عمومی توجه متفاوتی می دهد که هرگونه شرکت داشتنِ در ریخته شدنِ خونِ یک انسان؛ سرآنجام اُخروی آن غیر مباشر، یعنی شخصی که در ریخته شدنِ خونی کمک و یا معاونت و یا مُعادّت داشته را سیاه می کند!

    در روایتی که کلینی نقل کرده اینگونه آمده؛ عن محمد بن مسلم گوید از امام باقر (ع) شنیدم فرمود: “در روز قیامت شخصی با مقداری خون که در دست اوست می‌آید، سپس [از شدت خوف از گرفتار شدن به خون و صاحب خون] می گوید: به خدا سوگند! من نه کسی را کشته ام و نه با کسی در ریختنِ خونی شریک بوده ام! در این شرائط گفته می شود: آری، فلان بنده ام حرکتی داشت و کشته شد و مقداری از خون او تو را آلوده کرد؛ إن الرجل لیأتی یوم القیامة ومعه قدر محجمة من دم، فیقول: والله ما قتلت ولا شرکت فی دم، فیقال: بلى ذکرت عبدی فلانا فترقى ذلک حتى قتل فأصابک من دمه. (کافی ۷ ص۲۷۳)

    در پایان؛ امیدواریم روزی را در پیش داشته باشیم‌ که درسهای مدرسه امام باقر (ع) که هنوز در جهان اسلام و مکتب تشیّع مهجور و محجور است! مورد توجه قرار گیرد. ان شاء الله

    اخبار مرتبط

    استاد هادی سروش: «خداباوری و خدامحوری» دو شاخصه مهم حضرت فاطمه(س)...

    شرحِ عرفانیِ مقامِ “سِر مُستودَع” حضرت فاطمه (س): یادداشت استاد هادی...

    استاد هادی سروش: علوم عقلی قابل حذف نیست

    «عصبانیتِ رژیم‌ صهیونی و نظام سلطه

    استاد هادی سروش: قاتلان «شهید سیدحسن نصرالله» به حُکم “انتقام الهی”...

    استاد هادی سروش: نغمه های سوء نباید ما را از وادی...

    درسِ شجاعتِ علمی و شجاعتِ سیاسی در مدرسه جهانیِ امام باقر (ع)  ✍️ هادی سروش

    🌷 بمناسبت ولادت حضرت باقر العلوم (ع)


    🔰 درسِ شجاعتِ علمی و شجاعتِ سیاسی در مدرسه جهانیِ امام باقر (ع)

    ✍️ هادی سروش



    ✅️ مدرسه امام باقر (ع) یک چهاردیواری آکادمی خشک نیست ، بلکه یک مکتبِ علمی و کاربردی است که ارائه کننده الگوی عالی در مباحث دینی است که بخوبی خرافات و مجعولات و موهومات را از دین می زاید ، و نیز همواره متوجه کمالات جامع انسانی در ابعاد ترقی و رشد اجتماعی و مبارزه با زیاده خواهان است. در نتیجه مدرسه امام باقر (ع) یک مدرسه دور از شهر و آبادی نیست و آنچه بر شهروندان در رابطه با خرافات و ظلم روا داشته میشود! درس های به روز دارد.


    ✅️ امام باقر (ع) و تاسیس مدرسه ای نوین

    به اعتقاد شیعه و اعتراف اهل سنت ؛ امام باقر (ع)‌ اقدام به تاسیس و تشکیل مدرسه ای با الگویی ویژه نمود و تعالیم آن مدرسه ، بعد از آن هم از دیگر ائمه معصومین (ع) شنیده نشده است .
    شیخ مفید مینویسد : " آنچه از امام باقر (ع) درباره مجموعه آموزه های دینی داریم از هیچ یک از فرزندان امام حسن (ع) و امام حسین (ع) نداریم ؛ ، ولم يظهر عن أحد من ولد الحسن والحسين من علم الدين والآثار والسّنّة وعلم القرآن والسيرة وفنون الآداب ما ظهر عن أبي جعفر.." (الارشاد / ۱۵۶)

    ✅️ مدرسه امام باقر (ع) مدرسه جهانی

    مدرسه حضرت باقر مدرسه جهانی بود که از دیوارهای مدینه فراتر رفت و تا عراق و شام و فلسطین و ایران را گرفت.
    گاه ؛ خود حضرت باقر (ع) در محافل علمی جهانی شرکت مینمود مانند آنچه در رابطه با شرکت امام باقر در مجمع جهانی مسیحیت که در شام برقرار بود است که گزارش آن در تاریخ آمده است.
    و گاه های دیگر ؛ افراد تشنه علم و دانش و معرفت از اقصا نقاط دنیای آن روز ، به این مدرسه وارد می شدند.
    برای اثبات این ادعا ؛ ذکر نمونه ی ذیل بجاست که گروهی از فلسطین به محضر امام باقر (ع) رسیدند تا برای سوالات قرآنی خود پاسخی داشته باشند.
    متن روایت چنین است ؛ وهب قرشی گوید ؛ امام صادق (ع) فرمود : گروهی از فلسطین آمده تا درباره آیه "شهد الله انه لااله الا الله" (آل‌عمران/ ۱۸) تحقیقی داشته باشند ، از این روی به محضر امام باقر (ع) رسیدند و از او مسائلی چند سؤال کردند. و ایشان جواب داد. بعد از آن از او از معنی صمد سؤال کردند. امام باقر (ع) فرمود: «تفسیرش در خود آن است و الصَّمَدِ پنج حرف است پس الف دلیل است بر اِنّیّت و تحقّق آن و قول خداوند عزّوجلّ است: شَهِدَ اللهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ؛ و آن تنبیه و اشاره به‌سوی غایب از درک حواس است». ؛ قَدِمَ وَفْدٌ مِنْ فِلَسْطِینَ عَلَی الْبَاقِرِ (ع) فَسَأَلُوهُ عَنْ مَسَائِلَ فَأَجَابَهُمْ ثُمَّ سَأَلُوهُ عَنِ الصَّمَدِ فَقَالَ: تَفْسِیرُهُ فِیهِ الصَّمَدُ خَمْسَهًُْ أَحْرُفٍ فَالْأَلِفُ دَلِیلٌ عَلَی إِنِّیَّتِهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ شَهِدَ اللهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ ذَلِکَ تَنْبِیهٌ وَ إِشَارَهًٌْ إِلَی الْغَائِبِ عَنْ دَرْکِ الْحَوَاسِّ."
    (صدوق ، التوحید، ص۹۲/ معانی الأخبار، ص )

    ✅️ شگفتیِ وفور علم و تعالیم دینی در مدرسه امام باقر (ع)

    شیخ طوسی نقل میکند ؛ محمد بن مسلم ۳۰ هزار و جابر جعفی ۷۰ هزار حدیث از امام باقر نقل کرده‌اند. و همین موجب شد شهرت علمی امام باقرعلیه السلام نه تنها در حجاز، بلکه در عراق و خراسان نیز فراگیر شود، چنان‌که راوی می‌گوید: مردمی از خراسان در مسجد النبی مدینه دورش حلقه زده و اشکالات علمی خود را ازاومی‌پرسند. (رجال کشی، ص ۳۸۷)


    🔸️ شجاعتِ علمیِ امام باقر (ع)

    از خصوصیات مهم عالمان و اندیشمندان ؛ شجاعت علمی آنان است .
    امام باقر (ع) در زمانی زیست میکند که بیش از یکصد سال ، بیان حدیث و رواج حدیث در دست حاکمیت بوده و کسی حق بیان یک حدیث از رسول الله (ص) را نداشته !! در چنین زمانی حدیث های جعلی که عمدتاً به نفع حاکمیت و اشخاص خاص! بوده و مردم برای اطلاع و گردش اطلاعاتِ دینیِ خود در علوم قرآن مانند تفسیر و فقه و کلام، فقط مراجعه به آن منابع حکومتی داشتند ، امام باقر (ع) با شجاعت مثال زدنی وارد شد و برای حدیث و پذیرش آن معیار معرفی نمود.


    ✅️حدیث باید مبتنی بر قرآن باشد

    امام باقر (ع) ، حدیثِ مورد قبول را حدیثی معرفی کرد که ریشه در قرآن داشته باشد و مقبولیت از نگاه قرآنی با او همراه باشد. این معیار در واقع دعوت به قرآن و محوریت قرآن بود که باید در فرهنگ فقهی و اخلاقی و تفسیری حوزه علمیه بیش از پیش مورد اعتناء قرار گیرد.

    به این نمونه توجه کنید ؛ امام باقر (ع) فرمود : "هر وقت من حدیثی به شما بگویم ازمن بپرسید تا از قرآن شاهدی برای ان نقل کنم ؛ إِذَا حَدَّثْتُکُمْ بِشَیْءٍ فَاسْأَلُونِی عَنْ کِتَابِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ فِی حَدِیثِهِ" (یعنی آنچه میگویم مستند به قرآن است) سپس فرمود: پیامبر از سه چیز نهی فرموده ؛ ۱- قیل و قال و حرف بیهوده ، ۲- تضییع و اسراف و افساد مال ، ۳- زیادی سوال . شخصی به حضرت عرضه داشت و گفت: این سه چیز در کجای قرآن است ؟
    امام باقر(ع) فرمود : این سه چیز در سه آیه قرآن آمده است ؛ درباره حرف های بیهوده ؛ آیه "لاخیر فی کثیر من نجواکم" (نساء / ۱۱۴) . درباره اسراف و افسادمالی ؛ آیه ؛ "لا توتوا السفهاء اموالکم" (نساء/۵) . و درباره زیادی سوال ؛ آیه ؛ "لا تَسْاَ لُوا عَنْ اَشْياءَ اِنْ تُبْدَ لَـكُمْ تَسُؤْكُمْ"(مائده/۱۰۱) . (الکافی، ج۵، ص۳۰۰/ المحاسن، ج۱، ص۲۶۹)

    ما امروز با توجه به شنیدنِ روایات عجیب و غریب در برخی منابر و سخنرانی ها ، نیاز به معیارقرآنی داریم.


    🔸️ درسِ شجاعتِ سیاسیِ در مدرسه امام باقر(ع)

    مدرسه امام باقر یک مدرسه ی علمی و آموزشیِ صرف نیست که دور از شهر و آبادی باشد و آنچه بر شهروندان روا داشته میشود! مورد توجه نباشد.
    اقدامات آموزشی و تعالیم شجاعانه امام باقر (ع) در مواجهه با "قدرت" و حمایت و راهنمایی جامعه در مقابل ظلم ، یک کتاب وسیع است .
    برای آشنایی اجمالی با این آموزه مهم و کاربردی به نکاتی توجه میتوان داشت.


    🔴 هر گونه اقدام ظالمانه باعث خروج از فرهنگ امامت است

    "ظلم" از واژه هایی که معنا و مفهوم آن با هیچ توجیهی در اسلام و فرهنگ شیعه جای ندارد و نباید لحظه ای به توجیه "ظلم" توسط دستگاه های حاکم سیاسی توجه نمود.

    امام باقر (ع) فرمود : "از ما نيست و از شما شيعيان هم نيست كسى كه به مردم ظلم كند. ؛ لَيْسَ مِنّا وَ لا مِنْكُمْ مَنْ ظَلَمَ النّاسَ." (شرح الأخبار، ج ۳ ص۴۸۸)

    امام باقر (ع) در فرازی دیگر ، همگان را به نقدِ شجاعانه به قدرتمندان متجاوز دعوت میکند و ارزش چنین اقدام شجاعانه ای را می ستاید و می فرماید : "هر کس به سوی سلطان ستمگری و قدرتمند متجاوز برود، و او را به تقوای الهی فرمان دهد، و او را بترساند و موعظه کند، مانند پاداش جن و انس ومانند اعمال آنان را خواهد داشت ؛ من مشی الی سلطان جائر فامره بتقوی الله و خوفه و وعظه کان له مثل اجر الثقلین من الجن و الانس و مثل اعمالهم." (وسائل ، ج۱۱ ص ۴۰۶)

    در تاریخ است که زمانی امام باقر (ع) بر عمر بن عبدالعزیز که از حاکمان بنی امیه بود وارد گردید عمر از وی خواست تا او را نصیحت کند ، حضرت فرمود ؛ "توصیه من آن است که مسلمانان کوچک را فرزند خود بدانی، متوسطان آنان را برادر و بزرگانشان را پدر، به فرزندت رحم کن به برادرت کمک کن و به پدرت نیکی نما."


    🔴 توجه شگفت آور امام باقر (ع) به حفظ و حرمت "خون"

    انسداد و دوران خفقان و دوران بی ارزش بودنِ "خون" در زمان امام باقر(ع) در تاریخ مشهود است!
    آن دوران ، دورانی است که عبد الملک بن مروان به حکومت می‌رسد ، در او عداوت به ائمه اطهار (ع) و شیعیان است بگونه ای که در کوفه به دانشمند شیعه بنام عطیه فقط به جرم ارادت به امام علی(ع) چهار صد ضربه شلاق می‌زند ! و از سوی دیگر؛ جلاد دژخیمی چون حجاج بن یوسف ثقفی در مسند حاکمیت است که به گفته امام باقر(ع) ؛ برای این جانی شنیدن کلمه کافر و زندیق آسانتر از شنیدن علوی و شیعه بود!

    در این موقعیت خون و خطر ، امام باقر (ع) توجه جدی به مسئله خون و خون ریزی دارد و جامعه را از خطر دست داشتنِ در خون یک انسان آگاه میکند.
    بسیاری از روایات باب دم و خون در فقه از حضرت باقر (ع) است.
    مانند این که امام باقر (ع) فرمود : "کسى خدمت رسول خدا رسید و عرض کرد: اى رسول خدا کشته اى در مسجد از قبیله جُهَیْنه افتاده است! بلافاصله پیامبر برخاست و حرکت کرد تا به مسجد آنها رسید و مردم هم که این خبر را شنیده بودند در مسجد اجتماع کردند، پیامبر فرمود: چه کسى این فرد را کشته است؟ عرض کردند: اى رسول خدا نمى دانیم. عرض کرد: کسى در میان مسلمانان کشته شود و قاتل او معلوم نباشد؟ قسم به خدایى که مرا مبعوث به حق کرده است اگر تمام اهل آسمان ها و زمین شریک خون مسلمانى باشند و راضى به آن شوند همه آنها را به صورت در آتش دوزخ خواهد افکند ؛؛ أُتِیَ رَسُولَ اللهِ(ص) فَقِیلَ لَهُ یَا رَسُولَ اللهِ قَتِیلٌ فِی مَسْجِدِ جُهَیْنَةَ فَقَامَ رَسُولُ اللهِ(ص) یَمْشِی حَتَّى انْتَهَى إِلَى مَسْجِدِهِمْ قَالَ وَتَسَامَعَ النَّاسُ فَأَتَوْهُ فَقَالَ(ع) مَنْ قَتَلَ ذَا قَالُوا یَا رَسُولَ اللهِ مَا نَدْرِی فَقَالَ قَتِیلٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ بَیْنَ ظَهْرَانَیِ الْمُسْلِمِینَ لاَ یُدْرَى مَنْ قَتَلَهُ وَاللهِ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَالاَْرْضِ شَرِکُوا فِی دَمِ امْرِئ مُسْلِم وَرَضُوا بِهِ لاََکَبَّهُمُ اللهُ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِی النَّارِ أَوْ قَالَ عَلَى وُجُوهِهِمْ». (کلینی در کافی ج ۷ ص ۲۷۲ ، و صدوق در فقیه ج۴ ص۶۷)

    امام باقر (ع) در مسئله پر خطر "خون" به افکار عمومی توجه متفاوتی میدهد که هرگونه شرکت داشتنِ در ریخته شدنِ خونِ یک انسان ؛ سرآنجام اُخروی آن غیر مباشر ، یعنی شخصی که در ریخته شدنِ خونی کمک و یا معاونت و یا مُعادّت داشته را سیاه میکند!
    در روایتی که کلینی نقل کرده اینگونه آمده ؛ عن محمد بن مسلم گوید از امام باقر (ع) شنیدم فرمود : "در روز قیامت شخصی با مقداری خون که در دست اوست می‌آید، سپس [از شدت خوف از گرفتار شدن به خون و صاحب خون] میگوید : به خدا سوگند! من نه کسی را کشته ام و نه با کسی در ریختنِ خونی شریک بوده ام! در این شرائط گفته می شود: آری، فلان بنده ام حرکتی داشت و کشته شد و مقداری از خون او تو را آلوده کرد. ؛ إن الرجل لیأتی یوم القیامة ومعه قدر محجمة من دم ، فیقول : والله ما قتلت ولا شرکت فی دم ، فیقال : بلى ذکرت عبدی فلانا فترقى ذلک حتى قتل فأصابک من دمه . (کافی ۷ ص۲۷۳)

    در پایان ؛ امیدواریم روزی را در پیش داشته باشیم‌ که درسهای مدرسه امام باقر (ع) که هنوز در جهان اسلام و مکتب تشیّع مهجور و محجور است! مورد توجه قرار گیرد . ان شاء الله

    https://t.me/soroushmarefat

    «در اهمیت زنده نگاه داشتن نام آیت الله هاشمی رفسنجانی»: یادداشت استاد هادی سروش

    «در اهمیت زنده نگاه داشتن نام آیت الله هاشمی رفسنجانی»: یادداشت استاد هادی سروش

    شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در یادداشتی آورده است: «هشتمین سالگرد آیت الله هاشمی رفسنجانی رسید. از مساجد، و رسانه های غیر مستقل و رسانه ملی! هیچ توقعی نیست. اما از حوزه ها و دانشگاه ها، هیئات مذهبی و رسانه های فکری و فرهنگی در گوشه کنار جامعه و موسسات دینی و سیاسی در شهر و خصوصا از دفاتر فکری _ فقهی در حوزه علمیه انتظار ارزش گذاری و ارجمندیِ مرحوم آیت الله هاشمی می رود.

    در این خصوص رسانه های محدود، نباید از تاثیر فضای مجازی غفلت کنند و خصوصا در شرایطی که برخی از سکوی آن مانند واتساپ در دسترس قرار گرفته است.

    ارج گذاری بر آن شخصیت علمی _ سیاسی، احترام به فرماندهی او در دفاع مقدس است و بالاتر از فرماندهی؛ توان جمع کردن آتشِ جنگ با اخذ حکم مجامع بین المللی بر متجاوز بودن رژیم بعث عراق و صدام می باشد.

    ارج گذاری بر آن شخصیت نمونه فکری _ سیاسی، احترام به “تفکر ایران اسلامی آباد” است که در شعار انتخاباتی او در سال ۱۳۸۴ در مقابل تفکری بود که آن زمین و آسمان بر “انقلابی بودن” آن تا توانستند نواختند و امروز از او به “جریان انحرافی” نام می برند گرچه از همین مقدار هم از ملت عزیز ایران خجالت می کشند!

    او بود که از گوشزد آن انحراف بزرگ! توانست در تشکیلِ دولت مقتدری چون دولت یازدهم سهم جدی داشته باشد تا رییس محترم آن دولت با مدیریت لایق خود؛ نرخ تورم را به تک رقمی رساند و نیز نام ایران از فصل هفتم منشور سازمان ملل که در آن تهدید یا نقض صلح در جهان مطرح است خارج کند. فصل هفتمی که به مقتضای اصل ۴۲ آن، مجامع بین المللی این اجازه را دارند که برای تضمین صلح، تصمیم‌های ویژه ای چون توسّل به نیروی نظامی داشته باشند.

    ارج گذاری بر آن شخصیت فقهی _ سیاسی، احترام به اندیشه او در پاسداشت پر هزینه او در دفاع جانانه از حقوق مردم است که آن دفاع از انقلابی ها تا معترضین و نقدکنندگان و آسیب دیدگان را شامل بود.

    زنده نگه داشتن یاد آیت الله هاشمی، زنده نگه داشتن تفکراسلامی _ مردمی است و این ضرورت از جامعه دینی اگر بخواهد دینی باشد قابل انفکاک نیست‌.

    در انتهاء؛ از خانواده معظم آن بزرگوار انتظار است با تشکیل ستاد و تنظیم برنامه های متنوع فکری و فرهنگی و هنری به استقبال سالگرد پدر خود رفته و حتی با شرح صدر از نقدهای وارد بر آن بزرگوار استقبال نمایند و تا نام او در سپهر ایران ماندنی تر باشد.

    سخن آخری با دوستان غیر همسو دارم؛ شما که از مواهب بسی عظیم‌ بهرمندید و می توانید در سالگردِ چهره های مورد علاقه تان مانند مرحوم آیت الله مصباح یزدی با عناوین بلند و بنرهای بسیار بلند -که خود در خیابان های قم شاهد بودم- تبلیعات وسیع داشته باشید – و البته حق آن بزرگوار است که بدون افراط و تفریط تکریم شود- ، پس اجازه دهید بر “شناسامه انقلاب” ارجی گذارده شود.

    چه زیبا پیامبر رحمت و رسول خاتم (ص) فرمودند: عِنْدَ ذِكْرِ اَلصَّالِحِينَ يَنْزِلُ اَلرَّحْمَةُ»

    بسوی گرامیداشت هشتمین سالگرد شناسنامه انقلاب ، هادی سروش

    جماران

    کدخبر: ۱۶۵۴۲۲۴تاریخ انتشار: ۱۴۰۳/۱۰/۱۰ ۰۰:۰۰:۰۰

    به سوی گرامیداشت هشتمین سالگرد شناسنامه انقلاب

    به سوی گرامیداشت هشتمین سالگرد شناسنامه انقلاب

    زنده نگه داشتن یاد آیت الله هاشمی ، زنده نگه داشتن تفکراسلامی_مردمی است و این ضرورت از جامعه دینی اگر بخواهد دینی باشد قابل انفکاک نیست‌.

    در آستانه هشتمین سالگرد آیت الله هاشمی رفسنجانی قرار داریم.

    از مساجد ، و رسانه های غیر مستقل و رسانه ملی! هیچ توقعی نیست. اما از حوزه ها و دانشگاه ها ، هیئات مذهبی و رسانه های فکری و فرهنگی در گوشه کنار جامعه ، و موسسات دینی و سیاسی در شهر و خصوصا از دفاتر فکری_فقهی در حوزه علمیه انتظار ارزش گذاری و ارجمندیِ مرحوم آیت الله هاشمی میرود.

    در این خصوص رسانه های محدود ، نباید از تاثیر فضای مجازی غفلت کنند ، و خصوصا در شرائطی که برخی از سکوی آن مانند واتساپ در دسترس قرار گرفته است.

    ارج گذاری بر آن شخصیت علمی_سیاسی ، احترام به فرماندهی او در دفاع مقدس است ، و بالاتر از فرماندهی ؛ توان جمع کردن آتشِ جنگ با اخذ حکم مجامع بین المللی بر متجاوز بودن رژیم بعث عراق و صدام می باشد.

    ارج گذاری بر آن شخصیت نمونه فکری_سیاسی ، احترام به "تفکرایران اسلامی آباد" است که در شعار انتخاباتی او در سال ۱۳۸۴ در مقابل تفکری بود که آن زمین و آسمان بر "انقلابی بودن" آن تا توانستند نواختند و امروز از او به "جریان انحرافی" نام میبرند گرچه از همین مقدار هم از ملت عزیز ایران خجالت می کشند !

    او ، بعد بود که از گوشزد آن انحراف بزرگ ! توانست در تشکیلِ دولت مقتدری چون دولت یازدهم سهم جدی داشته باشد تا رییس محترم آن دولت با مدیریت لایق خود ؛ نرخ تورم را به تک رقمی رساند ، و نیز نام ایران از فصل هفتم منشور سازمان ملل که در آن تهدید یا نقض صلح در جهان مطرح است خارج کند . فصل هفتمی که بمقتضای اصل ۴۲ آن ، مجامع بین المللی این اجازه را دارند که برای تضمین صلح، تصمیم‌های ویژه ای چون توسّل به نیروی نظامی داشته باشند.

    ارج گذاری بر آن شخصیت فقهی_سیاسی ، احترام به اندیشه او در پاس داشت پر هزینه او در دفاع جانانه از حقوق مردم است که آن دفاع از انقلابی ها تا معترضین و نقدکنندگان و آسیب دیدگان را شامل بود.

    زنده نگه داشتن یاد آیت الله هاشمی ، زنده نگه داشتن تفکراسلامی_مردمی است و این ضرورت از جامعه دینی اگر بخواهد دینی باشد قابل انفکاک نیست‌.

    در انتهاء ؛ از خانواده معظم آن بزرگوار انتظار است با تشکیل ستاد و تنظیم برنامه های متنوع فکری و فرهنگی و هنری به استقبال سالگرد پدر خود رفته و حتی با شرح صدر از نقدهای وارد بر آن بزرگوار استقبال نمایند و تا نام او در سپهر ایران ماندنی تر باشد.

    سخن آخری با دوستان غیرهمسو دارم ؛ شما که از مواهب بسی عظیم‌ بهرمندید و میتوانید در سالگردِ چهره های مورد علاقه تان مانند مرحوم آیت الله مصباح یزدی با عناوین بلند و بنرهای بسیار بلند -که خود در خیابانهای قم شاهدبودم- تبلیعات وسیع داشته باشید -والبته حق آن بزرگوار است که بدون افراط و تفریط تکریم شود- ، پس اجازه دهید بر "شناسامه انقلاب" ارجی گذارده شود.

    چه زیبا پیامبر رحمت و رسول خاتم (ص) فرمود : "عِنْدَ ذِکْرِ اَلصَّالِحِینَ یَنْزِلُ اَلرَّحْمَةُ"

    غربت هاشمی در سیما

    6666

    رنگ‌زمینه

    ×

    :: برای جستجو تایپ کنید ::

    صفحه اصلی>سیاست:غربت هاشمی در سیما

    غربت هاشمی در سیما

    سیاست

    توسط :sazandegiتاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱۴۰۳0 دیدگاه

    یادداشتی از “هادی سروش” به بهانه نزدیک شدن هشتمین سالگرد رحلت “آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی”

    هشتمین سالگرد آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی رسید. از مساجد و رسانه‌های غیرمستقل و رسانه ملی! هیچ توقعی نیست. اما از حوزه‌ها و دانشگاه‌ها، هیئت‌های مذهبی و رسانه‌های فکری و فرهنگی در گوشه و ‌کنار جامعه و موسسات دینی و سیاسی در شهر به‌خصوص از دفاتر فکری- فقهی در حوزه علمیه انتظار ارزش‌گذاری و ارجمندی مرحوم آیت‌الله هاشمی می‌رود.
    در این خصوص رسانه‌های محدود نباید از تاثیر فضای مجازی غفلت کنند به خصوص در شرایطی که برخی از سکوی‌های آن مانند واتس‌آپ در دسترس قرار گرفته است.
    ارج‌گذاری بر آن شخصیت علمی- سیاسی، احترام به فرماندهی او در دفاع مقدس است و بالاتر از فرماندهی؛ توان جمع کردن آتش جنگ با اخذ حکم مجامع بین‌المللی بر متجاوز بودن رژیم بعث عراق و صدام است.
    ارج‌گذاری بر آن شخصیت نمونه فکری- سیاسی، احترام به «تفکر ایران اسلامی آباد» است که در شعار انتخاباتی او در سال ۱۳۸۴ در مقابل تفکری بود که آن زمین و آسمان بر «انقلابی بودن» آن تا توانستند، نواختند و امروز از او با «جریان انحرافی» نام می‌برند، گرچه از همین مقدار هم از ملت عزیز ایران خجالت می‌کشند!
    او بعد از گوشزد آن انحراف بزرگ! توانست در تشکیل دولت مقتدری چون دولت یازدهم، سهم جدی داشته باشد تا رئیس محترم آن دولت با مدیریت لایق خود؛ نرخ تورم را به تک‌رقمی رساند و نیز نام ایران از فصل هفتم منشور سازمان ملل که در آن تهدید یا نقض صلح در جهان مطرح است را خارج کند. فصل هفتمی که به مقتضای اصل ۴۲ آن، مجامع بین‌المللی این اجازه را دارند که برای تضمین صلح، تصمیم‌های ویژه‌ای چون توسل به نیروی نظامی داشته باشند.
    ارج‌گذاری بر آن شخصیت فقهی- سیاسی، احترام به اندیشه او در پاسداشت پرهزینه او در دفاع جانانه از حقوق مردم است که آن دفاع از انقلابی‌ها تا معترضین و نقدکنندگان و آسیب‌دیدگان را شامل می‌شد.
    زنده نگه داشتن یاد آیت‌الله هاشمی، زنده نگه داشتن تفکر اسلامی- مردمی است و این ضرورت از جامعه دینی اگر بخواهد دینی باشد، قابل انفکاک نیست.
    در انتها؛از خانواده معظم آن بزرگوار انتظار است با تشکیل ستاد و تنظیم برنامه‌های متنوع فکری و فرهنگی و هنری به استقبال سالگرد پدر خود رفته و حتی با شرح صدر از نقدهای وارد بر آن بزرگوار، استقبال نمایند تا نام او در سپهر ایران ماندنی‌تر باشد.
    سخن آخری با دوستان غیرهمسو دارم؛ شما که از مواهب بسی عظیم‌ بهر‌ه‌مندید و می‌توانید در سالگرد چهره‌های مورد علاقه‌تان مانند مرحوم آیت‌الله مصباح‌یزدی با عناوین بلند و بنرهای بسیار بلند-که خود در خیابان‌های قم شاهد بودم- تبلیغات وسیع داشته باشید- و البته حق آن بزرگوار است که بدون افراط‌وتفریط تکریم شود- پس اجازه دهید بر «شناسنامه انقلاب» ارجی گذارده شود. چه زیبا پیامبر رحمت و رسول خاتم(ص) فرمود: «عِنْدَ ذِكْرِ اَلصَّالِحِينَ يَنْزِلُ الرحمه0

    « خطر فساد اخلاقی و فساد سیاسی از نگاه حضرت مسیح(ع)»؛ نوشتاری از استاد هادی سروش

    شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

    « خطر فساد اخلاقی و فساد سیاسی از نگاه حضرت مسیح(ع)»؛ نوشتاری از استاد هادی سروش

    انتشار :‌ پنج‌شنبه ۰۶ / ۱۰ /۱۴۰۳ | ساعت ۱۶:۰۷

    شفقنا- استاد هادی سروش نوشت: «در اندیشه حضرت مسیح که طبیبِ بی رقیبِ هر بیمارِ نابینا و ناشنوایی است ، مرض سختِ “جهالت” قابل معالجه نیست ! این بیماری ، از آنِ مغرورانِ خود رائی است!»

    به گزارش شفقنا، حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در نوشتاری به مناسبت ۲۵ دسامبر ولادت حضرت عیسی (ع) با عنوان «خطر فساد اخلاقی و فساد سیاسی از نگاه حضرت مسیح(ع)» اینگونه آورده است:

    وحدت “رسالت” در کثرت “رسولان”

    راه متین و کمترشناخته شده قرآن بر “وحدت رسالت” است ؛ “دین مقبول الهی یک حقیقت و آن تسلیم بودن ؛ الدین عندالله الاسلام”. (آل عمران /۱۹)

    ما مسلمین بر اساس آموزه قرآن به باوری معتقدیم که ؛ “قرآن کریم” هیمنه بر دیگر صُحُف آسمانی دارد همانطوریکه حضرت محمد پیامبر رحمت (ص) بر دیگر انبیاء اشرفیت دارد؛ “أنزلنا إليك الكتاب بالحقّ مصدّقاً لما بين يديه من الكتابِ و مهيمناً عليه”. (مائده/۴۸)

    نکته اینجاست ؛ این مبنای حق ، نباید باعث شود توجه ما مسلمانان به آموزه های بسیار بزرگ و سترک انبیاء مرسل الهی کمتر شود !
    گر چنین باشد از مسیر قرآن و روش اهلبیت (ع) دور شده ایم .
    قرآن از بسیاری از انبیاء و زندگی و آموزه های توحیدی و اجتماعی شان به تفصیل نام برده است و همگان را به آن دعوت میفرماید؛ “يبنى ءادم إمّا يأتينّكم رسل مّنكم يقصّون عليكم ءايتى”. (اعراف/۳۵)
    و درست سیره ائمه اطهار (ع) نیز ؛ ورود تفصیلی به شخصیت و زندگی و سیره آنان است.

    مسیح پیامبرِناشناخته خدا

    برای اعتراف این موضوع ، فقط کافی است به دو آموزه مهم او که یکی در اوج “عرفان” است ، و دیگری ناظر به مسائل “اجتماعی و سیاسی” است ، توجه وافر فرمایید تا عظمت روحی آن پیامبر بزرگ را بشناسید.

    موضوع اول ؛ “فسادوسقوط اخلاقی”

    بنا به کلام بی بدیل عیسای مسیح ؛ ورود به گناه ؛ ورود به آتش است ، و تصور گناه و لذت آن تصور [ بدون ارتکاب ] ؛ دود وسیاهی بر جان و روح آدمی است .
    باور این حقیقتِ معرفتی ، “باب الله” را به روی انسان می گشاید.

    متن فرمایش حضرت مسیح را ببینید؛
    امام صادق (ع) میفرماید :
    روزى حواريّون نزد حضرت عيسى (ع) آمدند و به حضرتش عرض كردند: اى آموزگار نيكى! ما را ارشاد فرما.
    حضرت عيسى (ع)به آنان فرمود: “موسى كليم اللّه به شما دستور داده است كه به خداوند تبارك و تعالى سوگند دروغ ياد نكنيد و من به شما فرمان مى‌دهم كه به خداوند نه سوگند دروغ و نه راست ياد كنيد. حواريّون عرض كردند:اى روح اللّه! بيشتر ما را راهنمايى فرما. حضرت مسیح (ع) فرمود: موسى كليم اللّه به شما فرمان نموده است كه [گناه] زنا نكنيد و من به شما دستور مى‌دهم كه اصلا در مورد[گناه] فكر هم نكنيد. زيرا هركس در مورد[گناه] زنا فكر كند مانند كسى است كه در خانه‌اى طلاكارى شده آتش بيفروزد و دود آتش، نقش و نگارها را سياه كند، گرچه خانه آتش نگرفته است. / إجتمع الحواریّون إلی عیسی(ع) فقالوا له: یا معلّم الخیر، أرشدنا. فقال لهم: إن موسی کلیم اللّه(ع) أمرکم أن لاتحلفوا باللّه تبارک وتعالی کاذبین وأنا آمرکم أن لاتحلفوا باللّه کاذبین ولاصادقین. قالوا: یا روح، اللّه زدنا. فقال: إن موسی نبیّ اللّه(ع) أمرکم أن لا تزنوا وأنا آمرکم أن لاتحدّثوا أنفسکم بالزنا فضلاً عن أن تزنوا؛ فإنّ من حدث نفسه بالزّنا کان کمن أوقد فی بیت مزوق فأفسد التّزاویق الدّخان وإن لم یحترق البیت.” [الکافی۵۴۲/۷]

    موضوع دوم ؛ “خود رائی و فسادِ سیاسی “

    در اندیشه حضرت مسیح که طبیبِ بی رقیبِ هر بیمارِ نابینا و ناشنوایی است ، مرض سختِ “جهالت” قابل معالجه نیست ! این بیماری ، از آنِ مغرورانِ خود رائی است!

    متن فرمایش ایشان چنین است ؛
    امام صادق (ع) از قول حضرت مسیح نقل میکنند که فرمود: “من توانستم به اذن خداوند مردگان را زنده كنم و پيسى و كورى را شفا بخشم ولى نتوانستم حماقت و نادانى انسان‌ها را درمان كنم.
    شخصی از حضرت مسیح (ع) پرسيد: احمق به چه‌كسى گويند؟ حضرت فرمود: كسى كه به خود مغرور است و همۀ فضيلت‌ها و خوبى‌ها را براى خود و پيشبرد منافع خود مى‌خواهد و همه حق را براى خود قائل است و ديگران را صاحب حقى نمى‌داند. چنين كسى هيچ دارويى ندارد . / إِنَّ عِيسَى بْنَ مَرْيَمَ قَالَ : دَاوَيْتُ اَلْمَرْضَى فَشَفَيْتُهُمْ بِإِذْنِ اَللَّهِ تَعَالَى وَ أَبْرَأْتُ اَلْأَكْمَهَ وَ اَلْأَبْرَصَ بِإِذْنِ اَللَّهِ ، وَ عَالَجْتُ اَلْمَوْتَى فَأَحْيَيْتُهُمْ بِإِذْنِ اَللَّهِ ، وَ عَالَجْتُ اَلْأَحْمَقَ ، فَلَمْ أَقْدِرْ عَلَى إِصْلاَحِهِ ! فَقِيلَ : يا رُوح اَللَّه و ما اَلْأَحْمَقُ ؟ قَالَ : اَلْمُعْجَبُ بِرَأْيِهِ وَ نَفْسِهِ اَلَّذِي يَرَى اَلْفَضْلَ كُلَّهُ لَهُ لاَ عَلَيْهِ وَ يُوجِبُ اَلْحَقَّ كُلَّهُ لِنَفْسِهِ وَ لاَ يُوجِبُ عَلَيْهَا فَذَلِكَ اَلْأَحْمَقُ اَلَّذِي لاَ حِيلَةَ فِي مُدَاوَاتِه”[قصص الانبیاء راوندی/۴۱۷]

    نکته مهم درکلام مسیح این است که “خودرائی” درموارد “حق وحقوق” مطرح شده واین صِرفاً یک خود رائیِ اخلاقی نیست بلکه خودرائی سیاسی است که ارباب قدرت به آنچنان سقوط اخلاقی میرسند که حاضر به تمکین هیچ حقی نیستند! کسانیکه بهرمند ازمنفعت ویا منصبی هستند و بار “حق مردم” را بدوش دارند.

    • برچسب ها
    • میلاد حضرت مسیح
    • میلاد حضرت مسیح(ع)
    • هادی سروش

    اخبار مرتبط

    استاد هادی سروش: «افراد متحجر و تندرو از صحنه‌های تصمیم‌گیری کنار...

    استاد هادی سروش: اگر قانون، بی اثر بر خاطی و افزاینده...

    بررسی موضوعیِ خطبه فدکیه؛ نوشتار استاد هادی سروش برای مبلغان فاطمی

    پیام فاطمه (س) برای روزهای سخت/ یادداشت استاد هادی سروش

    برپایی مجلس عزای فاطمی در هیئت انصارالمهدی (عج)

    سروش: مقابله با مثنوی از راه استدلال است و نه خاطرات موهن

    پیشنهاد مناظره هادی سروش به سیدجعفر سیدان

    سروش: مقابله با مثنوی از راه استدلال است و نه خاطرات موهن

    ۵ دی ۱۴۰۳

    ۰ زمان تقریبی مطالعه ۲ دقیقه

    پیشنهاد مناظره هادی سروش به سیدجعفر سیدان

    حجت الاسلام هادی سروش، استاد حوزه، در یادداشتی با عنوان «‍مقابله با مثنوی از راه استدلال است و نه خاطرات موهن»، به سیدجعفر سیدان پیشنهاد مناظره داد.

    به گزارش انصاف نیوز، متن یادداشت آقای سروش در پی می‌آید:

    اخیرا گفتاری در یک فیلم کوتاه از آقای سید جعفر سیدان از علماء مشهد پخش شده که ایشان با استناد به حضرت آیت الله بروجردی بر این باور است که به آیت الله بروجردی در بیداری با یک صدای غیر معین و متشخص گفته شده که مثنوی دارای انحراف است!

    از انجا که برخی دوستان توضیح خواسته اند ، مطلبی را تقدیم میدارم.

    جناب مولوی یک فردِ غیر معصوم ولی عالمی بس فرزانه، و عارفی بسیار بزرگ است. کتاب او که بنام مثنوی است، در عین اینکه مدعی فاقد اشتباه در او نیستیم اما قطعا یک شاهکار ادبی و عرفان اسلامی است.

    اما درباره سخنان آقای سیدان که می‌خواهد نفی یک اثر ارزشمند علمی و ادبی را با یک چیزی شبیه خواب اثبات کند، شگفت آور است!

    یکم؛ به حتم سخن ایشان در این موضوع که متکی به یک چیزی شبیه خواب است؛ فاقد یک بستر علمی و جایگاه استدلال است.

    دوم؛ از آن رهگذر که ایشان از دشمنان قسم خورده معارف عقلی (فلسفه) و معارف شهودی (عرفان) هستند و رسما از ارکان اصحاب مکتب تفکیک به حساب می آیند نمی‌تواند در مقام شهادت، چیزی را که به مقتضایِ اعتقاداتشان است را اثبات کنند.

    سوم؛ آیت الله بروجردی در فلسفه و عرفان از شاگردان برجسته حکیم و عارف بزرگ آیت الله جهانگیرخان قشقایی بوده اند و فردی بیگانه از این معارف نبودند.

    چهارم؛ بر فرض صحت صدایی که آیت الله بروجردی در پرهیز از خواندنِ مثنوی شنیده ، باید دانست ؛ هیچ کتابی غیر از کتاب مقدس ، خالی از اشکال و یا نقص نیست و چه بسا در مورد یک فرد نیاز به یک تنلگر باشد تا مبادا از کتاب مهمتر غفلت نورزد و یا در مورد کتاب مورد نظر افراط نکند.

    پنجم؛ اگر این واقعه درست باشد و درست نقل شده باشد، ممکن است صدایی که آقای بروجردی شنیده، انعکاسی از شبهات و یا بی اعتمادی‌های خود ایشان بوده که بشکل صدا در آمده است.

    ششم؛ بسیاری از بزرگان مانند شیخ بهایی تا امام خمینی در آثارشان از مثنوی به عظمت یاد می‌کنند، مثلا شیخ بهایی در مورد مولوی و مثنوی می‌گوید: “من نمیگویم آن جناب پیامبر است اما می‌گویم کتاب دارد”. چگونه است شیخ بهایی که دارای کرامات بوده و حالات خوشِ عرفانی از او نقل شده به اندازه آیت الله بروجردی مورد خطاب غیبی قرار نگرفته که از مثنوی دست بردار؟!

    هفتم و بسیار مهم؛ امروز، روز نقل خاطره برای منکوب کردن یک شخصیت علمی و کتاب ادبی و عرفانی او، آن هم از قول افرادی که در قید حیات نیستند، قطعا نیست. به جناب سیدان پیشنهاد می‌کنیم؛ برای از صحنه خارج کردن شخصیت‌های پر آوازه و فخرآور اسلام و ایران، و نیز آثارِ علمی و ادبی و عرفانی آنان، راهکار درست و تاثیرگذار بحث علمی و استدلالی است. “اگر توانایی دارید بسم الله”

    استاد هادی سروش: باید افراد متحجر و تندرو از صحنه‌های تصمیم‌گیری کنار زده شوند

    شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

    استاد هادی سروش: باید افراد متحجر و تندرو از صحنه‌های تصمیم‌گیری کنار زده شوند

    انتشار :‌ یکشنبه ۰۲ / ۱۰ /۱۴۰۳ | ساعت ۱۷:۰۳

    شفقنا- استاد حوزه علمیه قم گفت: �افراد متحجر و تندرو باید از صحنه‌های تصمیم‌گیری کنار زده شوند تا صحنه‌های اجتماعی آماده پذیرش زنان خلاق در کارهای آموزشی، هنری، اجتماعی و ورزشی باشند.�

    حجت‌الاسلام والمسلمین هادی سروش در گفت‌ وگو با ایسنا در خصوص مقام زن در اسلام و اینکه چگونه زن امروز ما می‌تواند به جایگاه اصلی خود بازگردد، اظهار کرد: در رابطه با مقام زن باید گفت زمانی که اسلام ظهور کرد شخصیت زنان از دو ناحیه مورد حمله بود: یکی حملاتی که عرب جاهل و جاهلیت عرب به مقام زن داشت و دیگری هم حمله غرب قبل از رنسانس نسبت به مقام زنان بود. نقطه توافق و وحدت هر دو چه در شرق و چه در غرب این بود که زن را مانند یک جاندار زنده که باید تمام منافعش را در اختیار دیگران قرار دهد می‌دانستند و زنان را به نوعی کالا تصور می‌کردند و در این زمان بود که اسلام اعلام موجودیت کرد و حقوق زن را استیفا و مقام برتر زن را به جهان معرفی کرد.

    وی ادامه داد: می‌توان ادعا کرد که اگر اسلام و تبیین مقام زن توسط نصوص دینی اسلامی نبود مسیحیت هم شناختی از زن حتی حضرت مریم(س) نداشت و شخصیت دارای مقام عصمت حضرت مریم(س) هم در لابه لای این جهالت‌ها و این زندگی‌های شبیه به درندگی از بین می‌رفت. اسلام زن را به عنوان یک موجود محترم معرفی کرد و مقام آن را با مرد مساوی دانست. وقتی آیات الهی را می‌خوانیم در سوره �توبه � در کنار مردان مومن، خداوند به زنان مومنه هم اشاره دارد؛ �إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا�، خداوند در این آیه تمام اوصاف کلامی که برای انسان و مرد تصور شده است برای زنان هم بیان می‌کند و تفاوتی قائل نمی‌شود و با این خط فکری، اسلام پیش آمده و خط بطلان بر زنده به گور کردن دختران و تبعیض بین زن و مرد کشیده است. از این رو شرق و غرب در تبیین شخصیت زن مدیون قرآن و اسلام و اهل‌بیت(ع) هستند.

    این استاد حوزه در ادامه در مورد فعالیت اجتماعی زنان نیز خاطرنشان کرد: در رابطه با فعالیت‌های اجتماعی مربوط به زنان ما دو منبع برای این موضوع داریم، منبع اول نصوص دینی ما است که از آیات قرآن و روایات تشکیل می‌شود و منبع دوم روش حضرت زهرا(س) است. در رابطه با قرآن ما می‌بینیم که خداوند متعال زنانی را معرفی می‌کند که وارد صحنه اجتماعی شدند و کارهای بزرگی کردند، برای مثال حضرت مریم(س) به عنوان یک زن محل معجزه الهی قرار گرفت و این طور نبوده که ایشان با فرزند کوچکی که بدون پدر به دنیا آمده است در یک گوشه‌ای مخفی شود بلکه ایشان با فرزند خود در متن جامعه حضور داشتند و در مواجهه با افراد مختلفی در جریان ولادت حضرت عیسی(ع) و پیامبری ایشان در جامعه حضور پیدا می‌کنند. همچنین می‌توان به دختران حضرت شعیب(ع) اشاره کرد که از گوشه خانه به بیرون آمدند و در عرصه جامعه کار کشاورزی و دامداری و آوردن آب که از کارهای سخت آن روزها بود مشغول شدند و به اقتضای زمان خودشان کارهای سختی انجام می‌دادند.

    سروش در ادامه بیان کرد: جدای از قرآن و داستان‌های فراوان آن در سیره مبارکه حضرت زهرا(س) می‌بینیم که ایشان در جامعه زمانه خودشان نه تنها بعد از رحلت پیامبر(ص) بلکه برای کسب حق و حقوقش قبل از رحلت پیامبر(س) در جامعه حضور دارند، همچنین پاسخ به سوالات بانوان جامعه بخشی از اقدامات این بانوی بزرگ بوده است، حتی برخی مردان نیز سوالات خو را به زنان‌شان می‌گفتند تا از حضرت زهرا(س) پرسش کنند، در تاریخ داریم که حضرت زهرا(س) در برخی جنگ‌ها در پشت صحنه جنگ حضور داشتند و به مداوا مجروحین جنگ کمک می‌کردند. اینها نشان دهنده سیره حضرت زهرا(س) در اجتماع است.

    وی افزود: علاوه بر قرآن، سیره زندگی حضرت زهرا(س) در برخی از روایات هم نشانه‌هایی از حضور زنان در اجتماع را می‌بینیم، برای مثال یک روز اسماء در حالی که پیامبر(ص) در مسجد در حال سخن گفتن برای اصحاب‌شان بودند بر پیامبر اکرم(ص) وارد شدند و نکاتی را در مورد زنان گفتند و چند پرسش از ایشان کردند، پیامبر(ص) هم پاسخ پرسش‌ها را دادند و از اسماء خواستند تا آن را به زنان دیگر هم منتقل کند و سپس رو به اصحاب کردند و به آنها متذکر شدند که یک زن همچون اسماء چگونه می تواند دغدغه مند و اجتماعی باشد.

    بازگشت زنان به جایگاه واقعی و چند عامل

    این استاد دانشگاه در خصوص اینکه راه بازگشت یک زن به جایگاه واقعی خودش در جامعه چگونه رخ می‌دهد، گفت: ما سه عامل را باید در این خصوص در نظر بگیریم، ابتدا خود شخصیت زنان یک جامعه باید بخواهند تا وارد صحنه بشوند و سختی‌ها را به جان بخرند و از منافع آن هم بهره‌مند شوند وتا زمانی که اراده و اقدام نکنند اراده و اقدام دیگران در قبال آنها مفید نیست، عامل دوم در بازگشت زنان به جامعه مساله مربوط به فقه و مبانی دینی است. در طول سال‌های اخیر با روش‌های نو استنباط‌های فقهی و پرباری را در خصوص زنان داشته‌ایم، مثلا در مورد اینکه زنان می‌توانند قاضی یا عالم دینی باشند. مرحوم آیت‌الله حکیم از مراجع مهم قبل از آیت‌الله بروجردی تصریح می‌کنند آن روایاتی که در فقه داریم و زنان را از مقام فتوا محروم می‌کند دلالتش کافی نیست و زنان می‌توانند فتوا بدهند، مرحوم آیت‌الله قمی شاگرد مرحوم خوئی نیز در شرح کتاب خودشان فتوا تصدی زنان نسبت به مقام مرجعیت را بیان می‌کنند، بسیاری از فقهای معاصر قائل هستند زن می‌تواند قاضی باشد و در مقام مرجعیت هم قرار بگیرد.

    سروش یادآور شد: عامل سومی که می‌تواند در مقام بازگشت زنان به جایگاه اصلی‌شان در فعالیت‌های اجتماعی کمک کند پس از �اراده‌ی زنان� و �فقه�؛ گذاره‌های �قانونی� است، قانون باید ممانعت‌هایی که در مقابل زنان و فعالیت‌های اجتماعی آنها قرار دارد را تسریع کند. قانون باید براساس توان جسمی و فیزیکی خانم‌ها همراه باشد و مقدار و کمیت کاری که انجام می‌دهند را مشخص و برخورد درستی در این زمینه داشته باشد. وقتی قانون سنگ‌اندازی‌ها را از مقابل رشد خانم‌ها بردارد و راه احقاق حقوق آنها را تسهیل کند قطعا فعالیت زنان در عرصه‌های اجتماعی به جایگاه اصلی خودش در نصوص دینی باز می‌گردد.

    وی در پایان گفت: اراده زنان، فقه و قانون هر سه عاملی است که باید دست افراد متحجر و تک بعدی را از آن کوتاه کرد و باید دست آنها را از رسیدن به این موضوعات بست زیرا تا وقتی که تک بعدی و تحجر در فکرمان نسبت به زنان داشته باشیم سه گذاره ذکر شده مغفول می‌ماند. از این رو افراد متحجر و تندرو باید از صحنه‌های تصمیم‌گیری کنار زده شوند تا صحنه‌های اجتماعی آماده پذیرش زنان خلاق در کارهای آموزشی، هنری، اجتماعی و ورزشی باشند و با این کار استعدادهای زیادی شکوفا می‌شود که شگفت‌آور خواهد بود.

    اخبار مرتبط

    استاد هادی سروش: اگر قانون، بی اثر بر خاطی و افزاینده...

    بررسی موضوعیِ خطبه فدکیه؛ نوشتار استاد هادی سروش برای مبلغان فاطمی

    پیام فاطمه (س) برای روزهای سخت/ یادداشت استاد هادی سروش

    برپایی مجلس عزای فاطمی در هیئت انصارالمهدی

    هادی سروش : جایگاه زنان از منظر اسلام و چند نکته

    اگر اسلام و تبیین مقام زن توسط نصوص دینی اسلامی نبود مسیحیت هم شناختی از زن حتی حضرت مریم(س) نداشت و شخصیت دارای مقام عصمت حضرت مریم(س) هم در لابه لای این جهالت‌ها و این زندگی‌های شبیه به درندگی از بین می‌رفت. اسلام زن را محترم معرفی کرد و مقام آن را با مرد مساوی دانست.

    حجت‌الاسلام والمسلمین هادی سروش -استاد حوزه و دانشگاه- در گفت‌وگو با ایسنا در خصوص مقام زن در اسلام و اینکه چگونه زن امروز ما می‌تواند به جایگاه اصلی خود بازگردد، اظهار کرد: در رابطه با مقام زن باید گفت زمانی که اسلام ظهور کرد شخصیت زنان از دو ناحیه مورد حمله بود: یکی حملاتی که عرب جاهل و جاهلیت عرب به مقام زن داشت و دیگری هم حمله غرب قبل از رنسانس نسبت به مقام زنان بود. نقطه توافق و وحدت هر دو چه در شرق و چه در غرب این بود که زن را مانند یک جاندار زنده که باید تمام منافعش را در اختیار دیگران قرار دهد می‌دانستند و زنان را به نوعی کالا تصور می‌کردند و در این زمان بود که اسلام اعلام موجودیت کرد و حقوق زن را استیفا و مقام برتر زن را به جهان معرفی کرد.

    وی ادامه داد: می‌توان ادعا کرد که اگر اسلام و تبیین مقام زن توسط نصوص دینی اسلامی نبود مسیحیت هم شناختی از زن حتی حضرت مریم(س) نداشت و شخصیت دارای مقام عصمت حضرت مریم(س) هم در لابه لای این جهالت‌ها و این زندگی‌های شبیه به درندگی از بین می‌رفت. اسلام زن را به عنوان یک موجود محترم معرفی کرد و مقام آن را با مرد مساوی دانست. وقتی آیات الهی را می‌خوانیم در سوره «توبه » در کنار مردان مومن، خداوند به زنان مومنه هم اشاره دارد؛ «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا»، خداوند در این آیه تمام اوصاف کلامی که برای انسان و مرد تصور شده است برای زنان هم بیان می‌کند و تفاوتی قائل نمی‌شود و با این خط فکری، اسلام پیش آمده و خط بطلان بر زنده به گور کردن دختران و تبعیض بین زن و مرد کشیده است. از این رو شرق و غرب در تبیین شخصیت زن مدیون قرآن و اسلام و اهل‌بیت(ع) هستند.

    این استاد حوزه در ادامه در مورد فعالیت اجتماعی زنان نیز خاطرنشان کرد: در رابطه با فعالیت‌های اجتماعی مربوط به زنان ما دو منبع برای این موضوع داریم، منبع اول نصوص دینی ما است که از آیات قرآن و روایات تشکیل می‌شود و منبع دوم روش حضرت زهرا(س) است. در رابطه با قرآن ما می‌بینیم که خداوند متعال زنانی را معرفی می‌کند که وارد صحنه اجتماعی شدند و کارهای بزرگی کردند، برای مثال حضرت مریم(س) به عنوان یک زن محل معجزه الهی قرار گرفت و این طور نبوده که ایشان با فرزند کوچکی که بدون پدر به دنیا آمده است در یک گوشه‌ای مخفی شود بلکه ایشان با فرزند خود در متن جامعه حضور داشتند و در مواجه با افراد مختلفی در جریان ولادت حضرت عیسی(ع) و پیامبری ایشان در جامعه حضور پیدا می‌کنند. همچنین می‌توان به دختران حضرت شعیب(ع) اشاره کرد که از گوشه خانه به بیرون آمدند و در عرصه جامعه کار کشاورزی و دامداری و آوردن آب که از کارهای سخت آن روزها بود مشغول شدند و به اقتضای زمان خودشان کارهای سختی انجام می‌دادند.

    سروش در ادامه بیان کرد: جدای از قرآن و داستان‌های فراوان آن در سیره مبارکه حضرت زهرا(س) می‌بینیم که ایشان در جامعه زمانه خودشان نه تنها بعد از رحلت پیامبر(ص) بلکه برای کسب حق و حقوقش قبل از رحلت پیامبر(س) در جامعه حضور دارند، همچنین پاسخ به سوالات بانوان جامعه بخشی از اقدامات این بانوی بزرگ بوده است، حتی برخی مردان نیز سوالات خو را به زنان‌شان می‌گفتند تا از حضرت زهرا(س) پرسش کنند، در تاریخ داریم که حضرت زهرا(س) در برخی جنگ‌ها در پشت صحنه جنگ حضور داشتند و به مداوا مجروحین جنگ کمک می‌کردند. اینها نشان دهنده سیره حضرت زهرا(س) در اجتماع است.

    وی افزود: علاوه بر قرآن، سیره زندگی حضرت زهرا(س) در برخی از روایات هم نشانه‌هایی از حضور زنان در اجتماع را می‌بینیم، برای مثال یک روز اسماء در حالی که پیامبر(ص) در مسجد در حال سخن گفتن برای اصحاب‌شان بودند بر پیامبر اکرم(ص) وارد شدند و نکاتی را در مورد زنان گفتند و چند پرسش از ایشان کردند، پیامبر(ص) هم پاسخ پرسش‌ها را دادند و از اسماء خواستند تا آن را به زنان دیگر هم منتقل کند و سپس رو به اصحاب کردند و به آنها متذکر شدند که یک زن همچون اسماء چگونه می تواند دغدغه مند و اجتماعی باشد.

    بازگشت زنان به جایگاه واقعی و چند عامل

    این استاد دانشگاه در خصوص اینکه راه بازگشت یک زن به جایگاه واقعی خودش در جامعه چگونه رخ می‌دهد، گفت: ما سه عامل را باید در این خصوص در نظر بگیریم، ابتدا خود شخصیت زنان یک جامعه باید بخواهند تا وارد صحنه بشوند و سختی‌ها را به جان بخرند و از منافع آن هم بهره‌مند شوند وتا زمانی که اراده و اقدام نکنند اراده و اقدام دیگران در قبال آنها مفید نیست، عامل دوم در بازگشت زنان به جامعه مساله مربوط به فقه و مبانی دینی است. در طول سال‌های اخیر با روش‌های نو استنباط‌های فقهی و پرباری را در خصوص زنان داشته‌ایم، مثلا در مورد اینکه زنان می‌توانند قاضی یا عالم دینی باشند. مرحوم آیت‌الله حکیم از مراجع مهم قبل از آیت‌الله بروجردی تصریح می‌کنند آن روایاتی که در فقه داریم و زنان را از مقام فتوا محروم می‌کند دلالتش کافی نیست و زنان می‌توانند فتوا بدهند، مرحوم آیت‌الله قمی شاگرد مرحوم خوئی نیز در شرح کتاب خودشان فتوا تصدی زنان نسبت به مقام مرجعیت را بیان می‌کنند، بسیاری از فقهای معاصر قائل هستند زن می‌تواند قاضی باشد و در مقام مرجعیت هم قرار بگیرد.

    سروش یادآور شد: عامل سومی که می‌تواند در مقام بازگشت زنان به جایگاه اصلی‌شان در فعالیت‌های اجتماعی کمک کند پس از «اراده‌ی زنان» و «فقه»؛ گذاره‌های «قانونی» است، قانون باید ممانعت‌هایی که در مقابل زنان و فعالیت‌های اجتماعی آنها قرار دارد را تسریع کند. قانون باید براساس توان جسمی و فیزیکی خانم‌ها همراه باشد و مقدار و کمیت کاری که انجام می‌دهند را مشخص و برخورد درستی در این زمینه داشته باشد. وقتی قانون سنگ‌اندازی‌ها را از مقابل رشد خانم‌ها بردارد و راه احقاق حقوق آنها را تسهیل کند قطعا فعالیت زنان در عرصه‌های اجتماعی به جایگاه اصلی خودش در نصوص دینی باز می‌گردد.

    وی در پایان گفت: اراده زنان، فقه و قانون هر سه عاملی است که باید دست افراد متحجر و تک بعدی را از آن کوتاه کرد و باید دست آنها را از رسیدن به این موضوعات بست زیرا تا وقتی که تک بعدی و تحجر در فکرمان نسبت به زنان داشته باشیم سه گذاره ذکر شده مغفول می‌ماند. از این رو افراد متحجر و تندرو باید از صحنه‌های تصمیم‌گیری کنار زده شوند تا صحنه‌های اجتماعی آماده پذیرش زنان خلاق در کارهای آموزشی، هنری، اجتماعی و ورزشی باشند و با این کار استعدادهای زیادی شکوفا می‌شود که شگفت‌آور خواهد بود.

     
      BLOGFA.COM