قال الله تعالی: هو الذی یصلی علیکم وملائکته لیخرجکم من الظلمات الی النور
 

«جایگاه معجزه سازِ «صداقت» در اندیشه و راهبردهایِ مبارزه و دفاع»؛ نوشتاری از استاد هادی سروش

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

«جایگاه معجزه سازِ «صداقت» در اندیشه و راهبردهایِ مبارزه و دفاع»؛ نوشتاری از استاد هادی سروش

انتشار :‌ سه‌شنبه ۲۷ / ۰۳ /۱۴۰۴ | ساعت ۱۸:۱۶

شفقنا- استاد هادی سروش نوشت: «راه رسیدن به معجزه و رسیدنِ به چیزی که در مخیله ها جای نگرفته ، بر اساس گزارش نهج البلاغه از امام علی (ع)؛ “صداقت” است. او بحق مدعی است که ما آن را تجربه کردیم و خروجی آن پیروزی بر دشمن بود.»

به گزارش شفقنا حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در نوشتاری با عنوان « جایگاه معجزه سازِ «صداقت» در اندیشه و راهبردهایِ مبارزه و دفاع» اینگونه آورده است:

امیرالمومنین (ع) فرمود : «بسا مردى از ما و مردى از دشمنان ما، مردانه، پنجه در مى افكندند، تا كداميك ديگرى را شرنگ مرگ چشاند. گاه ما بوديم كه جام مرگ از دست دشمن مى گرفتيم و گاه دشمن بود كه جام مرگ از دست ما مى گرفت. چون خداوند صداقت ما را در پيكار ديد، دشمن ما را خوار و زبون ساخت و ما را پيروزى داد. تا اسلام استقرار يافت و از خوف دشمنان آرميد و در منزلگاههاى خود مأوا گزيد». [نهج البلاغه ؛ خطبه ۵۶]

امروز که در برابر دشمن متجاوز و کودک کشی هستیم که به هیچ یک از قوانین بین المللی ذره ای توجه ندارد. قطعا ما بدنبال یک معجزه ای از سنخ معجزات زمینی -و نه صِرفا معجزات ماورایی- هستیم که دشمن متجاوزِ بی شرم صهیونی را زمین گیر کند.

به باور این قلم ؛ این معجزه ، صورت پذیرد است و محال عقلی و یا محال عادی نیست.

راه رسیدن به معجزه و رسیدنِ به چیزی که در مخیله ها جای نگرفته ، بر اساس گزارش نهج البلاغه از امام علی (ع)؛ “صداقت” است. او بحق مدعی است که ما آن را تجربه کردیم و خروجی آن پیروزی بر دشمن بود و چنین فرمود: “فَلَمَّا رَأَى اللَّهُ صِدْقَنَا أَنْزَلَ بِعَدُوِّنَا الْكَبْتَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْنَا النَّصْرَ حَتَّى اسْتَقَرَّ الْإِسْلَامُ مُلْقِياً جِرَانَهُ وَ مُتَبَوِّئاً أَوْطَانَهُ”. [ترجمه آن در پاراگراف ابتدای این یادداشت تقدیم شد]

به اندازه ای که در مواجهه با دشمن شجاعت و کیاست که زیرکی و افزایش بُرد دید تا اقصی نقاط مورد نظر مهم است ؛ “صداقت” مهم و بلکه مهمتر است.

یگانه امیر و آموزگارِ آموزه های دینی ما فرمود: “النجاة فی الصدق” و این آموزه دینی ما در مواقع سهمگین است.

صداقت یک حقیقت اخلاقیِ صرف نیست ، بلکه صداقت یک حقیقتی که تمام داشته ها و برخوردهای آدمی را پوشش میدهد.

اول ؛ صداقت با خدا مطرح است.

در صداقت با خدا ؛ بوی شرک و منمیت و غرور و ریاکاری و هیچ یک از صفات بد پسند نفسانی دیده نمی شود. در صداقت با خدا ؛ توحید و خلوص و تکیه بر قدرت لایزال الهی است و بنده مخلص او؛ بر حفاظت از حریم الهی جدیت دارد.

دوم ؛ صداقت با جامعه و مردم است .

صداقت با جامعه گرچه دامنه وسیعی دارد، خلاصه آن درعنصر محوری نهادینه شده است که ضرورت دارد توسط مسئولین بدان توجه شود؛

اول ؛ ارتقاء شخصیت و موقعیت جامعه ایرانی و احترام وافر به آن در درون و برون مرزها.

دوم ؛ تلاش مخلصانه در مسیر بهبود و تحقق رفاه زندگی شهروندان در تمام پهنه های اقتصادی ، آموزشی و بهداشت.

سوم ؛ احترام به چهره هایِ عرصه سیاست ، ورزش ، هنر ، دانش و دین ؛ که مورد احترام و کاریزمای جامعه هستند. و این، در دسترس نیست مگر بیرون آمدنِ از هر دگم اندیشی و جناح بازی وتنگ نظری سیاسی و اجتماعی.

چهارم ؛ استفاده کارگزاران حکومتی و دولتی از واژگانی که نشان از تواضع و فروتنی و خاکساری در برابر مردم شریف ایران باشد.

پنجم ؛ دست از توجیه خطاهای گذشته برداشته و با فداکاری بر اعتراف وجبران آن همت گماشته شود.

تردیدی نیست در صورت صداقت با خدا و صداقت با مردم ، نه تنها پیروز در برابر اسرائیل خونخوار خواهیم بود ، بلکه در برابر تمام جهان سربلند و الگو خواهیم بود.

وقتی “صداقت” در جامعه طنین انداز شد ، لطف و عنایت خدا به مسئولین و کارگزاران و سرداران و سربازانِ به شکل های مختلف سرازیر میشود و مهمترین آن شکست دشمن در جنگ روانی و مقهور شدنشان بوسیله رعب و ترس است که فرمود : “قَذَفَ في قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ” .

این معنا ،‌ در سه مورد در قرآن تصریح شده که تامل در آن اندیشه زا و نوید بخش است ؛

۱ . «سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرُّعْبَ..؛

به‌زودى در دل‌هاى کافران، به‌خاطر اينکه بدون دليل، چيزهايى را براى خدا همتا قرار دادند، رعب و ترس مى‌افکنيم؛ و جايگاه آنها، آتش است؛ و چه بد جايگاهى است جايگاه ستم‌کاران!». [آل عمران / ۱۵۱]

۲ . «سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُواْ الرَّعْبَ .. ؛

و (به ياد آر) موقعى را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: «من با شما هستم؛ کسانى را که ایمان آورده‌اند، ثابت قدم داريد! به‌زودى در دل‌هاى کافران ترس و وحشت مى‌افکنم؛ ضربه‌ها را بر سرهاى دشمنان فرود آريد! و همه انگشتانشان را قطع کنيد!». [انفال / ۱۲]

۳ . «وقَذَفَ في قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ …

و خداوند گروهى از يهود را كه از مشركان حمايت كردند از قلعه‌هاى محكمشان پايين كشيد و در دل‌هايشان وحشت افكند؛ [و كارشان به جايى رسيد كه] گروهى را به قتل مى‌رسانديد و گروهى را اسير مى‌كرديد».[ احزاب / ۲۶]

خداوندما ،‌ خداوند همه پیروزی های حق در دوران های متعدد است، و نصرتِ حق؛ سنت ثابت الهی است و او از ما و خصوصا از “حاکمیت ها” صداقت خواسته است. “کونوا مع الصادقین”

  • برچسب ها
  • استاد هادی سروش
  • پیروزی بر دشمن
  • راه رسیدن به معجزه
  • صداقت

اخبار مرتبط

آموزه های ولایتعهدی امام رضا (ع) و امروز ما در بخش...

استاد هادی سروش: اسلام «برخورد متحجرانه» با دختران را نمیپذیرد/ قانون...

استاد هادی سروش: مسئولین «با صداقت» علت حادثه بندرعباس را اعلام...

استاد هادی سروش: تکریم «پاپ فرانسیس» به چند جهت ضروری است/...

بدون نظر

پاسخ دیدگاه

نام من، ایمیل، و وب سایت را در این مرورگر برای دفعه بعد که نظر میدهم ذخیره کنم.

  • العربی
  • افغانستان
  • لبنان
  • العراق
  • آذربایجان
  • اردو
  • Pakistan
  • India
  • Turkish
  • English
  • French
  • Russian
  • Spanish
  • ورزشی
  • قم
  • زندگی
  • رسانه
  • آینده
  • اقتصادی
  • نشان

© Shafaqna News | Copyrightابزارکابزارک تصویر

میتوانید از این فرصت ؛ اجماعی چشم گیر را  برای ایران عزیز رقم زنید..  ✍️ هادی سروش

✅️ میتوانید از این فرصت ؛ اجماعی چشم گیر را برای ایران عزیز رقم زنید..

✍️ هادی سروش

"عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ". (بقره/ ۲۱۶)

خداوند مهربان بر توانمندی سربازان اسلام افزوده و پیروزی قطعی را با دست آن عزیزان به ملت ایران عزیز هدیه فرماید.

امیدواریم مسئولین ذی ربط گرچه تمام حواس آنان به دفع تجاوز رژیم خبیث صهیونی است ، اما از فرصت بدست آمده برای تحقق قطعی اجماع بین افراد و نیروها ، غفلت نفرمایند.

بجاست؛ از هر فرد یا گروهی که در مقابل متجاوز صهیونی سخنرانی و یا بیانیه داده ، با تکریم در صدا و سیما استفاده و اطلاع رسانی شود و در مصاحبات فراگیر از آنان استفاده شود و تلویزیون در تحت تملک یک و دو چهره !! نباشد.

روشن است در این شرائط؛ از اساتید حوزه و نخبگان دانشگاه و هنرمندان نام آشنا که اظهار نظر نمودند ، تکریم مناسب بجا آورده شود.
روشن است که نخبگانی علمی خارج از کشور چون جناب دکتر اقای عبدالکریم سروش -با وجود همه اختلافات تئوریک- ، و نیز از بیانیه حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای کروبی ، و یا بیانیه کارشناسانه سردار جناب آقای اعلایی و یا نخبگان دیپلمات وزارت خارجه که نظرات کارشناسی خود را ارائه نموده اند ، استقبال و تکریم شود.

این تکریم فراگیر میتواند نه تنها بر روحیه مردم تاثیرگذار باشد ، بلکه گردِ ذلت بیشتری بر چهره کریه سیاسیونِ وطن فروشی که با پول این ملت سالها غوطه ور در بیت المال بودند و امروز اعلام همجواری با اسرائیل خون خوار را دارند ، خواهد نشست.

دامنه این فرصت ، که انتظار است حاکمیت بخوبی از آن استفاده کند تا جائی است ؛ امشب مورد مشاهده ام بود ؛ وقتی با گزارش مردمی ، نیروهای بسیجی و امنیتی آمدند و یک وانت بار را بررسی کردند، جوانهای عزیز این کشور که البته با ظاهرِ متفاوتی هستند ، آمدند و از بچه های امنیتی تشکر و آنان را می بویسند.

در همین راستا بجاست از بسیاری بچه های خوب و متدین نظامی و امنیتی که سالها منزوی شده اند ، دلجویی شده و مورد مشورت و استفاده قرار گیرند.

"مَا النَّصْرُ إِلّا مِنْ عِنْدِ اللهِ الْعَزيزِ الْحَكيم" (آل عمران ۱۲۶)

https://t.me/soroushmarefat

زیارت غدیریه و زیارت جامعه و پاسخ به شبهات/ یادداشتی از استاد هادی سروش

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

زیارت غدیریه و زیارت جامعه و پاسخ به شبهات/ یادداشتی از استاد هادی سروش

انتشار :‌ چهارشنبه ۲۱ / ۰۳ /۱۴۰۴ | ساعت ۱۷:۲۱

شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش به مناسبت ولادت امام هادی (ع) در یادداشتی اینگونه آورده است: «امام دهم شعیان، حضرت هادی الامم (ع) در مدت عمر کوتاه خود در میان بیشترین فشارها و محدودیت های سیاسی، موفق به دو کار بزرگ و اساسی شد که امروز و فردا که بر ارتقاء فکری و معرفتی جامعه افزوده می شود، به اهمیت و کاربرد آن آگاهی بیشتری ایجاد می شود. آن دو برنامه بی نظیر امام هادی (ع) در تبیین مقام امیرالمومنین (ع) و تفسیر مقام امامت است. در تبیین مقام امام علی (ع)؛ زیارت غدیریه را ارائه فرمود، و در تفسیر مقام امامت؛ زیارت جامعه کبیره را لطف فرمود.

زیارت غدیریه

زیارت غدیریه امام هادی (ع) به سندهای معتبر رسیده است تا جائیکه شیخ عبّاس قمی می نویسد: در تمامی زیارات مأثوره، زیارتی به این درجه از صحّت و اعتبار و قوّت سند پیدا نمی ‌شود. در این زیارت درجه درجه مقامات امیرالمومنین (ع) نقش بسته و معرفی شده است. این «تعریف از مقام امام علی» در زیارت غدیریه استوار بر سی و دو آیه از قرآن و ذکر دویست و شش فضیلت از امام علی (ع) است. در این زیارت اصلِ مقام امام علی (ع) و جایگاه اعتقادی به آن حضرت چنین آمده؛ «علی (ع) تمام دین و عین دین نازل شده از سوی خداست»؛ «السَّلامُ عَلَيْكَ يَا دِينَ اللّٰهِ الْقَوِيمَ، وَصِراطَهُ الْمُسْتَقِيمَ ؛ – سلام بر تو ای دین برافراشته خدا و راه راستش». درباره شک در شخصیت و ولایت حصرت امیر(ع) تصریح می فرماید؛ «أَشْهَدُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَنَّ الشَّاكَّ فِيكَ مَا آمَنَ بِالرَّسُولِ الْأَمِينِ». معنایِ «انّ الشّاک فیک» این است؛ کسی که درباره علی (ع) ؛ تنها ، شک روا داشته باشد، به رسول امین ایمان نیاورده است. در این زیارت مهم ؛ به ایمان امام علی، حضور او در جنگ ها، اخلاق او با دوست و دشمن و فضائل او که در قرآن آمده، تصریح شده است.

زیارت جامعه

زیارت جامعه ، یادگار دیگر حضرت هادی (ع) به اسلام و جهان تشیع است . اگرچه بارها درباره این زیارت گفته و نوشته ایم، اما توجه به برخی مطالب خالی از اهمیت نیست.

برکاتِ وجودی و ارتباطیِ با ائمه (ع)

دلالت کلی زیارت جامعه بر اثبات و تبیین مقام هدایتی ائمه اطهار (ع) و نیز «ولایت تکوینی» آنان و توسل به ذوات نورانی است. توجه مکرر به نکاتی که در زیارت جامعه آمده در ایمان و اگاهی انسان مومن نقش آفرین است. در زمینه برکات وجودی اهلبیت (ع)؛ اول دوری از ذلت شرک و کفر و اعتقادات سفیهانه، دوم؛ واسطه موثر در رفع ناراحتی ها و نگرانی ها، و سوم؛ بهرمندی از شفاعت اُخروی مطرح است؛ «وَبِکُمْ اَخْرَجَنَا اللَّهُ مِنَ الذُّلِّ وَفَرَّجَ عَنّا غَمَراتِ الْکُرُوبِ وَاَنْقَذَنا مِنْ شَفا جُرُفِ الْهَلَکاتِ» درباره ولایت ائمه و تاثیرگذاریِ بر نهان آدمیان آمده؛ «وَجَعَلَ صَلَواتَنا عَلَیْکُمْ وَما خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ طیباً لِخَلْقِنا وَطَهارَةً لاِنْفُسِنا وَتَزْکِیَةً لَنا وَکَفّارَةً لذنوبنا»

در سند زیارت جامعه شبهه ای نیست

متخصص نام آور «رجالِ حدیث شناسی» جناب سیدناالاستاد آیت الله شبیری در درس بر صحت سندیِ آن موافقت نموده و حتا در نرم افزار «درایه» که مطابق با نظرات رجالی ایشان تنظیم شده سند زیارت جامعه به عنوان «صحیحه» نام برده شده است.

مقام «واسطه فیض الهی» بودنِ ائمه

ائمه اطهار (ع) مانند انبیاء؛ واسطه فیض هستند و هیچ استقلالی در موضوع نداشته و تحت ولایت کلیه الاهیه هستند. (ر.ک : المیزان؛ ج۱۰ ص ۲۱۱ ) این وساطت در زیارت جامعه چنین آمده؛ «بکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَبِکُمْ یَخْتِمُ وَبِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَبِکُمْ یُمْسِکُ السَّماَّءَ اَنْ تَقَعَ عَلَى الاْرْضِ اِلاّ بِاِذْنِهِ وَبِکُمْ یُنَفِّسُ الْهَمَّ وَیَکْشِفُ الضُّرَّ»

زیارت جامعه کبیره و ولایت تکوینی

آنچه در زیارت جامعه مهم و برای برخی شبهه آفرین شده ؛ «ولایت تکوینی» اهل بیت (ع) است! ولایت تکوینی، به تعبیر استاد مُکرم علامه حسن زاده آملی (ره)؛ بمعنای اِعمال نظر و قدرت در ماده کائنات به اذن الله است‌. روشن است؛ کسانی که اصلِ ولایت تکوینی را نپذیرفته اند، این زیارت را متهم به متن «مرام نامه شیعه غالی» می کنند! و طبعا باید کُل روایات در باب «ولایت تکوینی و علم امام» مانند آنچه در کتاب اصول کافی آمده را قلم بطلان کشند!! گذشته بر آنچه که در مورد «ولایت تکوینی»” بر اذهان برخی حوزویان در دهه ۵۰ ببعد گذشت! و امروز به یک «پُز روشنفکری» شده!

پاسخ اصلی به تمام شبهات

مهمترین شبهه ای که بر متن زیارت جامعه وارد کرده اند مربوط به «قدرت الهی» ائمه اطهار (ع) است که باذن الله در دنیا و آخرت صورت می گیرد. پاسخ کامل در برابر این شبهات؛ در رجوع به قرآن نهفته است. در رابطه با قدرت ملکوتی آن حضرات در نشئه دنیا؛ استدلال ما متکی به آیه ۴۴ آل عمران است که حضرت عیسی به صراحت اعلام توانایی خلق کردن به اذن الله دارد. و در رابطه با وساطت فیض آن حضرات (ع) در قیامت؛ به قرآن؛ آیه آخر سوره غاشیه ؛ «”ایاب الخلق الینا»، و روایات ذیل آن باید مراجعه نمود تا روشن شود؛ با توجه به آیه ۴۶ سوره اعراف؛ شخصیت هایی با نام «اعراف» محل بازگشت بخشی از خلائق در قیامت هستند، و طبق بیان امام صادق(ع)؛ آنان [اعراف] مسئولیت محاسبه اعمال پیروان خود را به باذن الله به عهده دارند. (ر.ک : المیزان ج ۲۰ ص ۲۷۷ و ج ۸ ص ۱۲۱) امید است جامعه دینی به پاس این دو هدیه ارزشمند حضرت امام هادی (ع) ؛ همواره قدرشناس آن امام همام بوده و از این دو هدیه گران بهاء صیانت و حفاظت کند. ان شاء الله»

  • برچسب ها
  • جامعه کبیره
  • زیارت غدیریه
  • ولادت امام هادی (ع)

اخبار مرتبط

زیارت جامعه کبیره؛ یادگارِ معرفتیِ امام هادی(ع)، نه تنها مرامنامه...

ابراهیم (ع)، و ملت «ابراهیم» ام آرزوست! / یادداشت استاد هادی سروش

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

ابراهیم (ع)، و ملت «ابراهیم» ام آرزوست! / یادداشت استاد هادی سروش

انتشار :‌ جمعه ۱۶ / ۰۳ /۱۴۰۴ | ساعت ۱۵:۰۴

شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش به مناسبت عید سعید قربان در یادداشتی اینگونه آورده است:

بخش اول: گزارش کوتاه از زندگی شگفت آورِ حضرت ابراهیم(ع) ابراهیم ابوالانبیاء است در بابِل (نزدیک بغداد) زندگی میکرد. ابراهیم از بابِل تا فلسطین و بعد مکه و سپس بازگشت به فلسطین زندگی شگفت آوری دارد.

ورود به بُتکده و بت شکنی بی مثال او

در روز عید طبق رسم ؛ بت پرستان منطقه بابِل غذای آماده در جلوی بت ها می گذاشتند تا تبرک شود و خود از شهر بیرون می رفتند و در بازگشتِ شبانه از آن غذاها استفاده می کردند. ابراهیم (ع) به بهانه احتمالِ درگیرشدنِ به بیماری نرفت و در سن ۱۶ سالگی بت ها را شکست. شدیدترین محاکمه و بازجویی تاریخی از سوی دستگاه دیکتاتوری و استبدادی نمرود برای ابراهیم شکل گرفت و نتیجه برخوردشان با او زنده در آتش انداختند شد! به اعجاز الهی؛ ابراهیم سالم ماند و همگان دیدند او را ارتفاع آتش راه می رود؛ “قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ ﴿انبیاء/ ۶۹﴾ بعد آن شکست مفتحضانه دستگاه عریص و طویل نمرود، ابراهیم را از شهر بیرون کردند و ابراهیم تبعید به شام، فلسطین شد. در قرآن چنین اشاره شده؛ ابراهیم(ع) وقتی از آن مهلکه جان سالم به در برد گفت: به راستی من به سوی پروردگارم می‌روم، و او به زودی مرا راهنمایی خواهد کرد؛ «وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَىٰ رَبِّي سَيَهْدِينِ». (صافات/۹۹)

ابراهیم و احیاءگری چهار پرنده ذبح شده

در اقامت ابراهیم به فلسطین؛ دو جریان احیاء چهارپرنده و نیز جریان لوط در آن مناطق بوده است. درباره جریان ذبح پرندگان، سندِ قطعی قرآن است. در سوره بقره آیه ۲۶۰ بدان چنین اشاره شده ؛ «وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْياً». ابراهیم (ع) گفت: خدایا به من نشان ده، چگونه مردگان را زنده می‌کنی ؟‌ خداوند فرمود: آیا ایمان نیاورده‌ای؟ او در جواب عرض کرد: آری، ایمان آورده‌ام ولی می‌خواهم قلبم [با شهود] آرامش یابد. خداوند به حضرت ابراهیم(ع) فرمود: حال که چنین است چهار نوع از مرغان را انتخاب کن! و آنها را پس از ذبح کردن، قطعه قطعه کن و در هم بیامیز! سپس بر هر کوهی قسمتی از آن را قرار بده! بعد آنها را بخوان! به سرعت به سوی تو می‌آیند و بدان خداوند توانا و حکیم است. ابراهیم(ع) این کار را کرد، و آنها را صدا زد، در این هنگام اجزای پراکنده هر یک از مرغان، جدا و جمع شده و به هم آمیختند و زندگی را از سر گرفتند.(روضه کافی/ ح۴۷۲) روایت شده از حضرت امام صادق (ع) که آن چهار پرنده طاوس ، خروس، کبوتر و کلاغ بوده . (تفسیر عیاشی ج ۱ص۱۴۲)

ذبح پرندگان و احیاء آنان در کلمات اهل معرفت

در کلمات اهل عرفان؛ درخواست احیاء پرندگان، ناظر به شهود و تحقق آن بدست ابراهیم به عنوان ظهور اسم «المحی» مطرح است و البته این معنای بلند نفی کننده بحث «علم کلام» که ناظر به معاد جسمانی است و از قرآن استفاده می شود، نیست. بلکه معنایی بالاتر را در نظر دارو که به خود حضرت ابراهیم ارتباط پیدا می کند. در بحث دیگری که اهل معرفت دارند علت چهار پرنده و علت انتخاب نوع هرکدام مطرح است. آنها می گویند؛ هر کدام از این پرندگان نمادی از خصوصیات منفیِ اخلاقیِ آدمی معرفی شده؛ طاووس، نماد جاه طلبی‌های زیاد در دنیا است. خروس، نماد شهوترانی است. کبوتر، نماد لهو و لعب و بازیگری در دنیاست. کلاغ، نماد داشتن آرزوهای دور و دراز است. و در اشعار عرفانی چنین نقش بسته؛ سر ببر این چهار مرغ زنده را سرمدی کن خُلق ناپاینده را بط و طاووس است و زاغ است و خروس این مثال چهار خُلق اندر نفوس بط حرص است و خروس آن شهوت است جاه چون طاووس و زاغ اُمنیت است. (مثنوی،دفترپنجم)

ابراهیم و لوط

لوط از اقوام حصرت ابراهیم بوده و مسئولیت تبلیغ دین ابراهیمی در شهرهای فلسطین را داشته است و آنچنان پیامبر قابل قبولی است که ۲۷ بار نام او در قرآن ذکر شده است. اما در مورد جریان نزول عذاب به قوم لوط و حضور یافتن فرشتگان عذاب به محضر حضرت ابراهیم در سوره هود از آیه ۶۹ تا آیه ۸۲ ، و نیز در سوره عنکبوت آیه ۲۸ تا آیه ۳۴ آمده است.

براهیم و گفتگوی ممتد با خدا درباره عذاب قوم لوط

مهم در این جریان این است که حضرت ابراهیم وقتی از نزول عذاب مطلع شد، تمام تلاش خود را در گفتگوی با خدا از طریق وحی نمود که خداوند این عذاب را نازل نفرماید و خداوند سبحان چنین می فرماید؛ «مَّا ذَهَبَ عَنۡ إِبۡرَٰهِيمَ ٱلرَّوۡعُ وَجَآءَتۡهُ ٱلۡبُشۡرَىٰ يُجَٰدِلُنَا فِي قَوۡمِ لُوطٍ – و با ما درباره قوم لوط و هلاكت آنها شروع به گفتگوی پی در پی کرد..(هود/۷۴) و این گفتگوی ابراهیم با خدای متعال نشان از اوج ظهور رحمت الهی در قلب ابراهیم است، و عارفانی چون صاحب فصوص؛ این رحمت و محبت را ظهوری از «مقام خلیل اللهی» ابراهیم (ع) توصیف نموده اند. (ر.ک؛ فصوص ؛ فص ابراهیمی)

ابراهیم و نیل به والاترین مقام قرب الهی در مکه

حضرت ابراهیم ، بعد مدتها اقامت در فلسطین و جریانات گوناگون ، عازم حجاز شد و جریان ذبح و ساختن کعبه پیش آمد. عبادات و ساختن کعبه و ذبح اسماعیل در قرآن بصورت مفصل گزارش شده است ؛ ورود به مکه و آنچه اتفاق افتاد سوره بقره از آیه ۱۲۴ تا آیه ۱۲۸ قرار دارد.

حج ، پایگاه توحید برای بشریت تا قیامت

مهم؛ تاسیس یک پایگاه توحیدی برای ابد توسط ابراهیم است، پایگاهی که الهام بخش قیام در تمام اقصی نقاط جهان تا قیامت خواهد بود؛ “جَعَلَ ٱللَّهُ ٱلۡكَعۡبَةَ ٱلۡبَيۡتَ ٱلۡحَرَامَ قِيَٰمࣰا لِّلنَّاسِ” (مائده / ۹۷)

ذبح فرزند بوسیله پدر

در جریانات مربوط به ابراهیم خلیل در مکه ، جریان ذبح اسماعیل که پایگاه اصلی “عید قربان” را رقم زده، در خور توجه عالمان و دانشمندان قرار گرفته. این واقعیت پر اسرار در سوره صافات آیه ۱۰۲ تا آیه ۱۰۸ آمده است. مهم این است چگونه یک پدر دست به قتل فرزند میبرد! دانشمندان دینی در این رابطه پاسخ هایی دارند، برخی علماء علم اصول این ماجرا را حمل بر “اوامر امتحانی” کرده اند که همیشه اوامر خدا قطعی به عنوان امتحان ، در قرآن هم سخن از بلاء مبین است که آزمون بزرگ است نیست،

علماء علم عرفان مانند امام خمینی بالاتر این را در اثارشان مطرح کرده اند و خلاصه آن این است که ابراهیم (ع) در مقام فناء همه چیزخود برای حق تعالی بوده و در این مقام فقط و فقط شهود حق برای او مطرح بوده و لاغیر . (تعلیقه امام خمینی بر فصوص / فص اسحاقی) هرچه بود، نشان از عظمت حضرت ابراهیم و فرمان پذیری اوست. حضرت استاد معظم علامه حسن زاده آملی می فرمایند: “غلبه سلطان عشق و تخلُل و سریان محبت حق در شراشر حضرت خلیل الرحمن .. [جاگرفت ] معشوق را فنا کرده بود .. ابراهیم خلیل از حقانیت خُلتش -خلیل بودنش- أعزّ اشیاء در نزدش فرزند را به قربانگاه برد و فرزند نیز که فرزند همین پدر است تسلیم محض است از خویشتن بگذشت تا به جایی که جبین بر خاک گذاشت.(کتاب ممد الهمم/۱۷۱) جریان ذبح از اسرار ما بین خدای و بنده برگزیده اش ابراهیم بود و ما به شواهدی دسترسی داریم و از کنه مطلب کاملا دوریم . بالاخره ، از جانب حق برای او فدا آمد کما قال؛ “وفدیناه بذبح عظیم”. (صافات/۱۰۷)

دعاهای ابراهیم

سوره ابراهیم از آیه ۳۵ تا آیه ۴۱ ناظرِ به دعای های حضرت ابراهیم در سرزمین مکه است و بیت الله الحرام است. در سور دیگر قرآن مانند بقره ، انبیاء ، هود و.. دعاهای حضرت ابراهیم آمده که در موضوعات ذیل است؛ قبولى بناى كعبه‌، آبادیِ و امنیت و رونق مکه، آمرزش‌خواهى، احياى مردگان، اقامه نماز و نمازگزار بودن نسلش، پيوستن به صالحان‌، جلب دل‌ها به آل‌ابراهيم‌، خوش‌نامى‌، داشتن نسلى صالح و مطيع‌ حق و دور از بت‌پرستى، رزق و روزى‌، رهايى از فتنه كافران‌.

وفات شگفت آور ابراهیم

و بعد بازگشت به فلسطین داشته و در انجا در سن ۱۷۵سالگی رحلت کرد و در شهر الخلیل دفن شد. ابراهیم تنها کسی است که از خدا دوبار عمر گرفت و خدا در بیان علت امتدادِ عمر ابراهیم به مللک موت فرمود؛ “او میخواهد زنده بماند تا عبادت کند..” تا اینکه پیرمرد کهن سالی دید که قدرت هضم غذا نداشت و غذا از دهانش بیرون می آمد ..از خدا خواست که فرشته موت را بفرست. همین وقت به خانه خود بازگشت، ناگاه یک شخص بسیار نورانی را که تا آن روز چنان شخص زیبایی را ندیده بود، مشاهده کرد، پرسید: «تو کیستی؟» او گفت: من فرشته مرگ هستم.» ابراهیم گفت: «سبحان الله! چه کسی است که از نزدیک شدن به تو و دیدار تو بی‌علاقه باشد، با این که دارای چنین جمالی دل آرا هستی.» عزرائیل گفت: «ای خلیل خدا! هرگاه خداوند خیر و سعادت کسی را بخواهد مرا با این صورت نزد او می‌فرستد، و اگر شر و بدبختی او را بخواهد، مرا در چهره دیگر نزد او بفرستد». آن گاه روح ابراهیم را قبض کرد.(بحار ج۱۲ ص۷۹)

نکته جالبی که در روایات آمده و در آثار ادبی و عرفانی مانند منطق الطیر مدکور است این است ؛ هنگام قبض روح ابراهيم, ملک الموت برای انجام ماموریت قبض روح ، حضرت ابراهیم گفت : جان را به شما نمي‌دهم. استاد آیت الله جوادی آملی در درس می فرمودند : "اين انسان به جايي مي‌رسد كه حتي بر عزرائيل(سلام الله عليه) هم مي‌تواند مسلّط باشد. گفت اگر او بگويد جانم را به شما بسپارم، اين كار را خواهم كرد؛ ولي جانم را فقط به دست ذات اقدس الهي مي‌سپارم؛ اين همان ﴿جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَليمٍ﴾ است."

بخش دوم :

شرق و غرب عالَم را ابراهیم گرفته

امروزه شرق و غرب عالَم را نام ابراهیم گرفته و همه ادیان الهی ، با واسطه پیرو آن بزرگوار هستند چرا که آن سه دین رسمی در جهان است اعم از اسلام و مسیحیت و یهود ، در اصل پیرو انبیائی هستند که از اولاد ابراهیم اند. پیامبر رحمت و عزت رسول الله(ص) افتخارش در این است که درباره او ، دعای مستجاب ابراهیم است ؛ «انا دَعوة ابی ابرهیم».(بحار، ج ۱۲ ص۹۲ و کنز العمال)

ما چگونه و دیگران چگونه ملتی برای ابراهیم (ع) هستیم؟

سوال این است ؛ آیا ما ( در شرق) و یا آنها (در غرب) ؛ ملت ابراهیم هستیم؟! صدالبته که از نظر اعتقادی ؛ فقط ما ملت ابراهیم هستیم چرا که طبق اعتقاد جازم ما دین آنان منسوخ شده است و محلی از اعراب ندارند. اما در رفتار و اخلاق و سلوک دینی و اجتماعی آیه شریفه “مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ” (حج /۷۸) با ما و در مورد ما منطبق است ؟

میزان ابراهیمی بودن شرق و غرب عالَم

پاسخ این سوال در این است پنج عنصر حیاتی حضرت ابراهیم را بررسی کنیم تا میزان انطباق ما مشخص شود.

۱ ) ابراهیم مسیر زندگی اش آگاهانه بود

او مسیر آگاهانه داشت ، نه دنباله رو بزرگترهای قبیله یا بزرگترهای جامعه ، و لذا با هر تقلید کورکورانه سرناسازگاری داشت؛ در حالیکه با صراحت او را تهدید کردند : « اى ابراهیم آیا تو از معبودهاى من روى گردانى؟ اگر دست برندارى، سنگسارت مى کنم – قال اراغب انت عن الهتى یا ابراهیم لئن لم تنته لارجمنّک و اهجرنی ملیّاً» (مریم/۴۶)

٢ ) ابراهیم نگاهی واقع بینانه داشت

ابراهیم بر اساس نگاه واقع بینانه ، هر آنچه زودگذر و زوال پذیرد بود ، دل نمی داد. درباره خورشیدپرستی به صراحت گفت : « پس چون شب بر او پرده افكند، ستاره‌اى ديد؛ گفت: اين پروردگار من است. و آنگاه چون غروب كرد، گفت: غروب‌كنندگان را دوست ندارم – فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَىٰ كَوْكَبًا ۖ قَالَ هَٰذَا رَبِّي ۖ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ». (انعام/۷۶)

۳ ) بی اعتنا به رنج همگانی و ظلم ظالمان

ابراهیم خلیل (ع) به رنج جامعه خود از ظلم و فقر و نا اگاهی توجه داشت و خود را در برابر جامعه و مردمانش مسئول می دانست ، و می دانست در جامعه فاسد؛ انسانها زجر می کشند و ذره ذره خاموش می شوند. به همین منظور به خودکامگان زمانه خود می تازد و بت دروغین آنان را می شکند حضرت ابراهیم(ع) پس از آن که ایمان به توحید را امرى روشن و فطرى قلمداد نمود، به یک مهم همگان را متوجه ساخت و آن اینکه مبادا “ظلم” کنید و فرمود: « آن ها که ایمان آوردند و ایمان خود را با شرک و ستم نیالودند، ایمنى تنها از آنِ آن هاست، و آن ها هدایت یافتگانند. – الّذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن وهم مهتدون». (انعام/۸۲)

۴ ) ابراهیم نمونه و الگوی مهروزی و محبت به همه انسانها

ابراهیم (ع) خلیل بود و خلیل از ماده “خُلت” و بمعنای محبت و عشق است. او همه انسانها را حتی اگر خطا کار و گمراه بودند همچون جان خویش دوست میدارد و به رایگان به انسانها عشق می ورزد . حضرت ابراهیم(ع) با بزرگوارى، در مقابل سخنان درشت و سرد عمویش ‘آزر’ ، به او سلام کرد. قرآن کریم سخن او را چنین بیان مى فرماید: «سلام بر تو. من به زودى از پروردگارم برایت تقاضاى عفو مى کنم; چرا که همواره نسبت به من مهربان بوده است. – قال سلامٌ علیک ساستغفر لک ربّى انّه کان بی حفیّاً» .(مریم/۴۷) قوم لوط گرچه مستوجب عذاب و قهر الهی شناخته می شوند ولی ابراهیم به مجادله با فرشتگان عذاب می پردازد تا شاید خداوند از تنبیه قوم لوط بگذرد و به آنها فرصت زندگی و برخاستن دیگر ببخشد. به صراحت قرآن ؛ ابراهیم ، قلبی مملو از عشق و دلسوزی که خداوند او را حلیم و اهل مدارا خطاب می کند.(سوره هود/۴۷)

۵ ) سر آشتی با ظالم آگاه نداشت

حضرت ابراهیم بعد از اتمام حجت بر ظالمان ، و ادامه ظلم از سوی آنان ، بنای به دوستی نداشت. حضرت ابراهیم(ع)وقتى پافشارى عمویش “آزر” را بر آیین باطل دید و اینکه بت ها را ترک نمى گوید و بر کفرش باقى مانده است و با خداوند متعال دشمنى مى کنداز او تبرّى جست. چنانچه قرآن مى فرماید: «… فلمّا تبیّن له انّه عدوّ للّه تبرّأ منه انّ ابراهیم لاوّاه حلیم» (توبه/۱۱)

این اوصاف شخصیتی و حکومتی و دینی حضرت ابراهیم است. آیا این جمعیت کثیری که مدعیِ عنوانِ “ملت ابراهیم” را دارند ، به این امور پای بندند؟! آیا شرمنده “ابراهیم” نیستیم ؟!

  • برچسب ها
  • ابراهیم
  • عید قربان
  • ملت ابراهیم
  • هادی سروش

امام خمینی ؛ پالایش فکر در حوزه دین و در مصاف با لغزش‌ها؛ نوشتاری از هادی سروش

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

امام خمینی ؛ پالایش فکر در حوزه دین و در مصاف با لغزش‌ها؛ نوشتاری از هادی سروش

انتشار :‌ چهارشنبه ۱۴ / ۰۳ /۱۴۰۴ | ساعت ۱۱:۲۸

شفقنا-حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در یادداشتی نوشت: امام راحل درباره طاغوت این معیار را عرضه نمود که: جامعه‏ بسته و حکومتِ مطلقه که در آن مشارکت فکری و آزادی و حق انتخاب نادیده گرفته شود، همه چیز در سیاست بازیچه ‏بوده و تمام تلاش برای کنار زدن دین در عرصه اجتماعی خواهد بود و حقیقت طاغوت را در خود دارد گرچه از نام های ارزشی برای خود بهره بگیرد.



قرآن بهترین متن درباره شرح وظائف علماء است.
در آیات مختلفی خصوصا در سوره بقره بدان پرداخته است.

معیار اساسی تعیین کننده وظیفه عالمانِ دینی

خط کلی و معیار اساسی را در ضمن یک آیه مطرح نموده و آن این است:
"عالمان دینی باید پیام های الهی را ابلاغ کنند و در این مسئولیت از هیچ کس ، هیچ هراسی نداشته باشند و محور سبک و سیره و اقداماتشان خداترسی باشد ، الذينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ ". (احزاب/۳۹)
شهید آیت الله مطهری مینویسد: "شرط اساسی پیام‌رسان که جرأت و شهامت و غیر از خدا نترسیدن ، همین یک شرط کافی است که ۹۹ درصد رفوزه شویم!"(یادداشت ها ؛ ج ۲ ص۶۷)

روشن است که در پناه گرفتن مردم و صیانت از دین و زندگی و نسل آنان در برابر زیاده خواهان یک شهامت و شجاعت مثال زدنی لازم دارد.

برای وضوح این معیار قرآنی ، آیه دیگریست که تصریح به دوری عالمان دینی از هرگونه طغیان و طغیانگران را مطرح نموده است.
این پیام روشن با این تعبیر آمده است "واجتبوا الطاغوت" (نحل / ۳۶)

در جایی که لغزش در برخی صاحب نامان علم دیده میشود، اما در شناسنامه فکری و رفتاری امام خمینی؛ عدم ترس از قدرتها و دوری از طاغوت ها غیر قابل انکار است.

در جمع بندی میتوان گفت؛ امام راحل درباره طاغوت این معیار را عرضه نمود که: جامعه‏ بسته و حکومتِ مطلقه که در آن مشارکت فکری و آزادی و حق انتخاب نادیده گرفته شود، همه چیز در سیاست بازیچه ‏بوده و تمام تلاش برای کنار زدن دین در عرصه اجتماعی خواهد بود و حقیقت طاغوت را در خود دارد گرچه از نام های ارزشی برای خود بهره بگیرد.

اسلامِ در سایه سلطان

یکی از مواردی که برخی عالمان در لغزش قرار گرفته اند ؛ تمسک به روایت "السلطان ظل الله" است .
اصل وجودِ سلطان که مورد انتخاب و یا تمکین مردم باشد مورد رد اسلام نیست ، اما حاکمیتی که بر اساس "سلطان جائر" رقم خورد و بر حق الله و حق الناس رحم نکند، نمیتواند مورد تایید دین و شامل "السلطان ظل الله" باشد.

این مطلب در قرآن به روشنی بیان شده و عالمان دینی را از این خطر بر حذر داشته ؛ "أَلَمۡ تَرَ إِلَى ٱلَّذِينَ أُوتُواْ نَصِيبࣰا مِّنَ ٱلۡكِتَٰبِ يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡجِبۡتِ وَٱلطَّـٰغُوتِ، آيا كسانى را كه نصيبى از كتاب داده شده‌اند نديده‌اى كه به جبت و طاغوت ايمان مى‌آورند و در بارۀ كافران مى‌گويند كه راه اينان از راه مؤمنان به هدايت نزديك‌تر است‌ . (نساء/ ۵۱)

امام خمینی با صراحت از این لغزش پرده برداشت و بر آن قلمِ بطلان کشید و سپس وارد اقدام شد و گفت :
"سلطنت یعنی چه «ظل الله»؟ یعنی اینکه همین طور که سایه - سایه انسان - هیچ از خودش حرکتی ندارد الّا به حرکت انسان، اگر چنانچه سلطانی هیچ حرکتی نداشت الّا به حرکت و به تحریک خدای تبارک و تعالی، از خودش هیچ نداشت و همه از خدای تبارک و تعالی بود، [او ظل الله است‌]. رسول الله ظل الله است. غیر رسول الله، آنهایی که نزدیک به رسول الله‌اند، نزدیک به ظل الله‌اند؛ اصلْ رسول الله است، او ظل الله است. امیرالمؤمنین - سلام الله علیه - چون تمام وجودش فانی در وجود رسول الله است، ظل الله است. سلاطین جورْ ظلِّ ابلیس اند! میزان در تشخیصِ سلطان جائر و سلطان عادل همین است." (صحیفه ؛ ج۶ص۳۳۸)

اسلامِ قدرت محور و استبداد

قدرت و ریاست با هر شکل و پایگاهی اعم از دینی، مردمی، سلطنتی و ... ، بدون تردید استبداد پرور است و از این جاست در قواعد دینی در زمینه قدرت و نیز قواعد دموکراسی در دنیای امروز، تلاش در نظارت بر قدرت و محدودیت آن شده است.
جالب توجه است که امام خمینی ، همان کسی که تئوری "ولایت فقیه" را عرضه کرد اما در مورد استبداد پروری قدرت غفلت نکرد و صریحا در جمع مسئولین در مرداد ۵۸ گفت :
"اکثریت هر چه گفتند آرای ایشان معتبر است و لو به خلاف، به ضرر خودشان باشد. شما ولیّ آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست ما نمی خواهیم بکنیم. شما وکیل آنها هستید؛ ولیّ آنها نیستید. بر طبق آن طوری که خود ملت مسیرش هست. از شما هم خواهش می کنم از اشخاصی که ممکن است یک وقتی یک چیزی را طرح بکنند که این طرح بر خلاف مسیر ملت است، طرحش نکنند از اوّل، .. و لو عقیده تان این است که این مسیری که ملت رفته خلاف صلاحش است.خوب، باشد. ملت می خواهد این طور بکند، به ما و شما چه کار دارد؟ خلاف صلاحش را می خواهد. ملت رأی داده؛ رأیی که داده متَّبع است.(صحیفه ؛ ج۹ ص ۳۰۴)
اسلام عوامانه

لغزش دیگر ؛ برداشت‌های عوامانه و غیر عقلانی و فاقد استناد صحیح از دین است.
در منابع دینی ، بسیار بر روی فهم عمیق دین اصرار شده و تعبیر "لیتفقهوا فی الدین" (توبه / ۱۲۲) از این حقیقت برخاسته.

در روایات از فهم سطحی دین نهی شده ، تا جایی که امام باقر(ع) خوارج را متدینین ساده و سطحی معرفی نموده است.(فقیه ج۱ص۸۳)

یکی از لغزش هایی که امام خمینی وجود آن را در جامعه یافت و به ترمیم آن همت گماشت در ترویج دینداریِ عمیق و فاصله انداخت بین دین داری عوامانه و دینداری عالمانه و محققانه بود.

یکی از نمونه های بارز این گزاره فکری امام خمینی در رابطه اعلام برخی چهره های دینی نسبت به مماشات با شاه و یا حرام دانستن پرچم حقی که در زمان غیبت برافراشته شود، است.
در اینجاست که انجمن حجتیه مبارزه با بهاییت را استراتژیِ بنام دین قرار میدهد ولی حاضر نیست علت یابی کند و موقعیت شاه و کارگزاران نظام فاسدش را در این موضوع بررسی کند. لذا ازبرخورد با ریشه بهاییت که پهلوی و اسرائیل است شانه خالی می کند !

در همین راستا امام خمینی که به نوبه خود احیاءگر سنت بزرگ عزاداری عاشورا بود ، اما هیچگاه فراتر از عزاداری سنتی و استفاده از یک روضه خوان خوش نام ، اجازه عوام زدگی نداد و خبری از ترویج "اسلامِ مداحان" را نشیندیم.


اسلام تحجر و راحت طلبی

از لغزش‌های دیگری که برخی صاحبان دین و علم را در خطر قرار میدهد، راحت طلبی است و برای توجیه راحت طلبی خود تکیه بر اعتقاداتی می کنند که توجیهی ندارد. از آن اعتقادات دگم و غیر قابل انعطاف تعبیر "تحجر" میشود.

اصل این مسئله در آیات و روایات متعددی دیده میشود و خدا اجازه راحت طلبی و تحجر را به هیچ کس ، خصوصا به آنان که مسئولیت هدایت و فریاد آوردن بر سر بیدادگران را دارند .
وقتی هادیان جامعه در برابر انبوهی از ظلم و تعدی خود را میبینند و توان غلبه و یا تاثیر بر ظلم را ندارند ، موظف به "گفتن" هستند ، گفتنی که در آن روشنگری و احساس شخصیت برای مظلوم تعبیه شده باشد و این را حداقل وظیفه عالمان و روشنفکران جامعه است.
در قرآن از این حقیقت به "معذرة الی ربکم" نام برده شده و چنین می خوانیم ؛ هنگامى گروهى از آن‌ها گفتند: «چرا گروهى را كه خداوند هلاكشان خواهد كرد، يا به عذاب شديدى گرفتار خواهد ساخت، اندرز مى‌دهيد»؟! گفتند: «اين اندرزها، براى اعتذار و انجام وظيفه در پيشگاه پروردگار شماست». (اعراف ۱۶۴)
شاگرد واقعیِ مکتب حضرت امام باقر (علیه السلام) تمام حواس خود را جمع میکند که مبادا به مسئولیت و رسالت خود بی توجه باشد و به دینداری خود را تباه کند ، چرا آن حضرت (ع) فرمود: "عالمان اگر ارائه راه درست و خیرخواهی برای دیگران کتمان کنند از خائنان هستند ؛ العلماء فی انفسهم خانة ان کتموا النصحیه". (روضه کافی/۵۴)

امام خمینی در تمام زندگی خویش راه و رسم چنین داشت و در تکاپو بود لحظه از حراست از اسلام راستین غفلت نکند. در دهه سی با تعطیلی دروس، عزم خود را جزم تا پاسخ علمی به انحراف زمانه که در کتاب "اسرار هزار ساله" نمایان شد گذاشته و اثری بنام "کشف الاسرار" را قلم زد.
در دهه چهل ببعد در طول حدود ۲۰ سال از راحتی و رفاه خود گذشت و با حاکمیت ظلم درافتاد و نماینده منحصر بفرد روحانیان و دانشگاهیان و پیشه وران و عموم زن و مردی شد که زیر چرخ دنده های ظلم و استبداد و حق کُشی‌ها نایِ فریاد هم نداشتند.
امام خمینی در شرایطی در تمام عمر و خصوصا در طول سی سال مبارزه از "اسلام راحت طلبی" که مهمترین لغزش برای عالمانِ دینی است ، فاصله گرفت در طول مبارزه و تبعید و حتا رهبری محل آماج گلوله بود و خود او چنین تعبیر می کند ؛ « از داخل جبهه خودی گلوله حیله و مقدس مآبی و تحجر بود؛ گلوله زخم زبان و نفاق و دورویی بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را می‌سوخت و می‌درید».(صحیفه ج۲۱ ص۲۸۰)

اسلام خودسری و تحمیل

از مواردی که در زمان حیات امام شائبه آن به مشام تیز امام راحل رسید و سخت بر آن بر آشفت ؛ خودسری ها و تحمیل ها به نام اسلام بود!
امام خمینی بدرستی فهمید و بدرستی فرمود : "هرگز نمیخواهیم ارزشهای اسلامی را بر غرب و شرق تحمیل کنیم ، اسلام با تحمیل مخالف است".(صحیفه ج ۱۱ص۱۵۷)

خودسری و آزار شهروندان بنام دین با امام کاری کرد که اظهار خستگی کرد و فرمود : این نهضت از داخل دارد میپوسد ! به اسم اسلام مشغول سرخودی هستند.. شاید خطرش بیشتر از خطر اسلام در رژیم سابق باشد .. من در رژیم سابق هیچ وقت خسته نمی شدم و حالا دارم از خودمان خسته می شوم". (صحیفه ج ۱۱/ ۳۱۸)

سخن آخر ؛ خطاب امام خمینی به روحانیت

این سخن امام خمینی قابل توجه است؛ "طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدس مآبی و دین فروشی عوض شده است. شکست خوردگان دیروز، سیاست بازان امروز شده‌اند". (صحیفه ؛ ج۲۱ ص ۲۸۰)

امروز موظفیم ؛ امام خمینی را درست معرفی کنیم ، یعنی همان که بوده ، نه کمتر و نه بیشتر ، و نیز موظفیم ؛ جوانان پرسشگر را درک کنیم و با روی باز نقد آنان را شنیده و پاسخ متقن و مستند ارائه کنیم.

  • برچسب ها
  • امام راحل
  • حکومتِ مطلقه
  • هادی سروش

اخبار مرتبط

استاد هادی سروش: مراقب دعا نویس های شیاد باشید که دین...

وفا داریِ فرزندانِ حوزویِ امام راحل در راستای حمایت آیت الله...

استاد هادی سروش به مهندس هاشمی رفسنجانی تسلیت گفت

دعوت به میهمانیِ خدا در امتدادِ میقاتِ موسی/ یادداشتی از هادی...

چرا امام جواد (ع) با دختر مامون ازدواج کرد؟

تاملی در سفر حضرت آیت الله جوادی آملی به عراق/ یادداشت...

بدون نظر

پاسخ دیدگاه

نام من، ایمیل، و وب سایت را در این مرورگر برای دفعه بعد که نظر میدهم ذخیره کنم.

  • العربی
  • افغانستان
  • لبنان
  • العراق
  • آذربایجان
  • اردو
  • Pakistan
  • India
  • Turkish
  • English
  • French
  • Russian
  • Spanish
  • ورزشی
  • قم
  • زندگی
  • رسانه
  • آینده
  • اقتصادی
  • نشان

© Shafaqna News | Copyright 2023

استاد هادی سروش: مراقب دعا نویس های شیاد باشید که دین و سلامت و پول تان را یکجا می بلعند

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

استاد هادی سروش: مراقب دعا نویس های شیاد باشید که دین و سلامت و پول تان را یکجا می بلعند

انتشار :‌ دوشنبه ۱۲ / ۰۳ /۱۴۰۴ | ساعت ۱۹:۳۷

شفقنا_حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در یادداشتی آورده است: خبر پشت خبر در فضای مجازی و تبلیغ در دعوت به شرکت در کلاس های علوم غریبه و پاسخ به درخواست یا دعانویسی به عنوان «حلاّل مشکلات» می شود و از مشتری‌های خوش خیال خود از مبلغ ۱۰ تا ۵۰ میلیون تومان و بیشتر دریافت می‌کنند! و مدعی هستند ؛ مشکلاتی مثل رفتن معشوق، اختلاف خانوادگی، حسادت دیگران، نداشتن شغل و بیماری جسمی، فرزنددار شدن و مسائل دیگر با طلسم توسط دعانویس و یا تعلیم علوم غریبه قابل حل می دانند !

مطالب ذیل با دقت بخوانید و به دوستان تان ارسال کنید .

*حرام بودنِ تاثیرات طلسم گونه*

درباره طلسم ؛ اگر خطوط خاصی روی عضوی از حیوان، شی، لباس کهنه، قطعه‌ای از خانه نوشته شود ممکن است تاثیرات طلسم‌گونه‌ای پیدا کند که استفاده از همه امور طبق شرع مقدس حرام است.

*مقصود از دعانویسی ها*

دعا یک حقیقت درست است و آیات قرآن مثل آیه‌ی معروف « ربنا آتِنَا فِی‏الدُّنْیَا حَسَنَةً وَ فِی‏الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» و یا دعاهای مستند به زبان وحی که ائمه اطهار (ع) فرموده اند ، تاثیرات مثبتی دارند .
ولی این، غیر از آن چیزی است که افراد نااهل، صوفیان یا مرتاض‌ها یا کسانی می‌نویسند که با اجنه در ارتباط هستند ، ادعا می کنند.

*دعا بی اثر نیست ولی باید در مسیر صحیح استفاده شود.*

اصلِ دعا مسئله‌ی درستی است و تاثیرات آن را نمی‌شود منکر شد. مثل زمانی که دعایی مورد تائید منابع دینی است، از شخص مورد اطمینان و معنوی نازل شود و در مسیر صحیحی هم به کار برود.
شاخصه دعاخوان و دعانویسِ “حق” در معنویت آن شخص و دوری او از اخاذی است.

*دعا نویسی به ضرر مردم، هر چه باشد حرام است*

اگر همین دعا به شکلی به دست انسان‌های نااهل برای منافع نامشروع یا منفعت‌های دنیوی، ضرر به دیگران (حق‌الناس) بیافتد و به‌عنوان طلسم یا وِرد به کار برود، از نظر منابع دینی و از نظر شرعی حرام و از نظر عقل مردود است.
اگر خطوط خاصی روی عضوی از حیوان، شی، لباس کهنه، قطعه‌ای از خانه نوشته شود تاثیرات طلسم‌گونه‌ای پیدا می‌کند باز هم حرام است.

*دعا برای بهرمندی از معنویت است و نه دام گستراندن برای جیب مردم!*

دین و دعا برای آرامش و دست یابی به مقصود است ، اما دعایی که انسان با خلوص خود در درگاه الهی داشته باشد و این حقیقت از به دام این افراد شیاد افتادن متفاوت است.
اگر معیارهای دینی رعایت شوند، حتما فرد از منافع معنوی دعای خود در امور دنیا و آخرتش بهره‌مند می‌شود.
ادعیه قرآنی مثل “ربنا” و “ان یکاد” و نیز دعاهای مستند به ائمه (ع) در صورت “مصلحتِ ربوبی” برای دنیا و آخرت ما ، حتما تاثیرات مثبتی خواهد داشت .
اما نکته اینجاست ؛ یک انسان عاقل و متدین، هیچ گاه آن امور حقیقی مربوط به قرآن و معصومین را با ادعاهایِ افراد نااهل و اخّاذ و یا کسانی که با اجنه در ارتباط هستند را خلط نمی کند.

*دعا در کنار تلاش، تدبیر، عقلانیت، توکل*

طبق آموزه های دینی ؛ دعا در کنار تلاش، تدبیر، عقلانیت، توکل و تصمیم نهایی و مشورت ابزاری برای موفقیت است و چنین دعایی از سوی دین توصیه شده است.
خداوند به پیامبر هم می‌فرماید «و شاورهم فی‌الامر» کسانی که به این مسیر درست قرآنی توجه نمی‌کنند، نمی‌توانیم نام راهشان برای رسیدن به هدفشان را دینی و معنوی بگذاریم.

*دعانویس های حرفه ای با باورهای دینی و اعصاب و روان مردم بازی میکنند*

وقتی افراد تاثیری از این دعانویسی‌های قلابی و شیاد نگرفتند ، طبعا اول روی باورهای دینی شان تاثیر مستقیم منفی گذارده و سرانجام بکلی اعتقاد به معنویت و دعا را از مردم میگیرد!
و سپس با اعصاب و روان آنان بازی کرده و یک بیمار را تحویل خانواده و جامعه می دهند!
بله ، ممکن است کسانی با این دعانویسی ها و طلسم‌ها به شکل جزئی و به دلایلی حدود ۵ تا ۱۰درصد جواب مثبت بگیرند اما با گذر زمان آثار آن طلسم تمام می شود و آن شخص میماند و اعتقادات تهی و وسواس های دیوانه کننده!!

*گاهی استجابت دعای خود شماست که آن دعانویس شیاد بنام خود میزند*

از این نکته مهم غفلت نشود که ما عوامل موثر در حل و برطرف شدن مشکلات را نمیدانیم. چه رفع مشکل فردی که پول خرج کرده و دعایی از یک دعانویس و رمال گرفته ، این جواب مثبت ربطی به ان دعانویس و رمال نداشته و ان موفقیت مرهون عامل دیگری مانند نیت خالص آن شخص و استجابت دعای خود او و توسل او به اهلبیت (ع) و یا دعای پدر و مادرش افاضه شده باشد .

*ائمه اطهار راه ما را برای موفقیت ها و بیرون آمدن از سختی روشن کرده اند..*

از وجدان شما انسان ارادتمند به امیرالمومنین و حضرت زهرا سوال میکنم؛

آیا امام علی (ع) که از زمین سخت مدینه قنات حفر میکرد و نخلستان احداث مینمود، با دعا و طلسم و دعانویسی بوده و یا با تلاش خودش بود؟
روایات متعدد به ما گوشزد کرده که همه و همه به برکت بازوی توانمندش و توکلش بخدا بوده.

آیا در میان خانواده و فامیل های وابسته به ائمه اطهار(ع) ؛ حسد و بیکاری و اختلاف خانوادگی و.. نبوده؟
روایت به ما میگوید ؛ عموی امام رضا (ع) آدم حسودی بود و دائم برای حضرت مشکل درست میکرد ، ولی در یک حدیث ندیده ام امام رضا به مسائل ماورایی دست زند ، اتفاقا برای همان ادعای باطل عموزاده اش به احضاردادگاه در دادگاه حاضر شد.

پس معلوم می شود در برخورد با رخدادهای زندگی باید با عقل و استفاده از تجربیات دیگران مسیر زندگی را پیمود و البته دعا و توسل هم داشت و اگر نتیجه مطلوب حاصل نشد به مُقدّرات خدای مهربان تن داد.

*توصیه ای از استاد علامه حسن زاده آملی*

استاد معظم ما ؛ حضرت آیت الله حسن زاده آملی که خود از علوم غریبه آگاهی داشت ، در درس شدیدا دوستان را از پرداختن به این امور ماوراییِ غیر شرعی و غیرمعقول برحذر می داشت و میفرمود ؛ “ره چونان رو که رهروان رفتند” .

*راه ؛ روشن است و دین و اعصاب و جیب خود را در اختیار شیادان ماورایی قرار ندهیم.*

  • برچسب ها
  • دعا نویس
  • شیاد
  • طلسم
  • هادی سروش

اخبار مرتبط

وفا داریِ فرزندانِ حوزویِ امام راحل در راستای حمایت آیت الله...

استاد هادی سروش به مهندس هاشمی رفسنجانی تسلیت گفت

دعوت به میهمانیِ خدا در امتدادِ میقاتِ موسی/ یادداشتی از هادی...

چرا امام جواد (ع) با دختر مامون ازدواج کرد؟

تاملی در سفر حضرت آیت الله جوادی آملی به عراق/ یادداشت...

ضرورت های حوزه های علمیه: نوشتاری از استاد هادی سروش

بدون نظر

پاسخ دیدگاه

نام من، ایمیل، و وب سایت را در این مرورگر برای دفعه بعد که نظر میدهم ذخیره کنم.

  • العربی
  • افغانستان
  • لبنان
  • العراق
  • آذربایجان
  • اردو
  • Pakistan
  • India
  • Turkish
  • English
  • French
  • Russian
  • Spanish
  • ورزشی
  • قم
  • زندگی
  • رسانه
  • آینده
  • اقتصادی
  • نشان

© Shafaqna News | Copyright 2023

انتقام متحجران از امام خمینی پایان ندارد!

انتقام متحجران از امام خمینی پایان ندارد!

انتقام متحجران از امام خمینی پایان ندارد! ،  هادی سروش

انتقام متحجران از امام خمینی پایان ندارد!

یادداشتی از: هادی سروش

انتقام متحجران از امام خمینی پایان ندارد!


متحجران به روز شده اند و خود را چهره به چهره امام خمینی قرار نمی دهند و بیشتر مشغول ترویج نگاه های سنتی و دوری از سیاست هستند ! اما در عین حال ؛ بشکل پوششی ، قلم و زبانِ معدودی از افراد را به خدمت گرفته اند تا بر حرمت و حریم امام و مجاهداتهای مردم عزیز تاخته و آنان را بی آبرو کنند!


"متحجران" ؛ افراد دگمی هستند که به یک شناخت سطحی و تک بُعدی از دین پسنده کرده و بر آن سماجت جدی دارند ! و البته این سماجت همانطوریکه میتواند ریشه در "دین شناسی سطحی" داشته باشد ، میتواند ریشه در رفاه و آسودگی و دور بودنِ از خطر داشته باشد!


متحجران ؛ آنچنان از امام خمینی آسیبی خورده اند که حالا حالاها رها کننده امام راحل و هر کسی که نام او را ببرد نیستند و نخواهند بود! به باور این جانب ؛ متحجران به روز شده اند و خود را چهره به چهره امام خمینی قرار نمی دهند و بیشتر مشغول ترویج نگاه های سنتی و دوری از سیاست هستند ! اما در عین حال ؛ بشکل پوششی ، قلم و زبانِ معدودی از افراد را به خدمت گرفته اند تا بر حرمت و حریم امام و مجاهداتهای مردم عزیز تاخته و آنان را بی آبرو کنند!


گروه دیگری از متحجران ، اعم از حجتیه های دیروز و حجتیه های جدید با نام های مزیّن به دین در هسته های سیاسی کشور حضور پیدا کرده اند تا زیرکانه با پوشش نام بردن از امام خمینی ، بر مبانی او بتازند!


طبق پیش بینی آن امام عزیز ، این حملات پوششی و غیر پوششی همواره ادامه خواهد داشت ، آنجا که گفت:
"پیش گروههایی و اشخاصی گناهانی نابخشودنی دارم و احتمال قوی‌‎ ‌‌می دهم که پس از من برای انتقامجویی از من به بعض نزدیکان و دوستانم تهمتها که من‌‎ ‌‌آنها را ناروا می دانم بزنند و به آتشی که باید مرا بسوزانند آنان را بسوزانند و احیاناً به‌‎ ‌‌صورت دفاع از من انتقام مرا از آنها بگیرند".


سخن و شبهه ما در این است؛ راستی چرا در این سال های اخیر روزگار درباره امام خمینی چنین است؟ چه شده که عده ای معدود و بی پروا، با او و نام او اینقدر دشمنی میکنند و کسی هم متعرضِ جدیِ آنان نمیشود؟
بزرگی می گفت: در شهر ما یک پهلوان پفکی بود که وقتی جوانان محل او را می زندند و زورش به آنان نمی رسید می آمد خانه و مادرش را زیر کتک می گرفت! این احتمال را عقلانی بدانید؛ هستند کسانیکه امروز در زیر فشارهای سیاسی بوده و جرات نقد حضرات را ندارند ومیروند سراغ امام خمینی و بر او می تازند!


اجازه دهید از متحجران و دشمنی آنان با امام راحل بگویم؛
متحجران در زمان تدریس امام در دهه سی در حوزه قم بخاطر تدریس فلسفه و عرفان توسط امام ، بر امام مینواختند!
و در دهه چهل بخاطر روحیه امام در مبارزه با شاه عصبانی بودند و میگفتند؛ "شاه شیعه" راچه کار دارید!
و دهه پنجاه بخاطر طرح حکومتی اسلامی با عنوان "جمهوری اسلامی" امام را متهم به قدرت طلبی میکردند!
و دهه شصت بخاطر دفاع در برابر تجاوز رژیم سفاک صدام و اربابانش، میگفتند؛ جواب این خون ها را چه کسی میدهد!
امروز محور حملات به امام در امور یاد شده ادامه دارد؛
گاهی با نام "مکتب تفکیک" بر مخالفت با علوم عقلی -فلسفه و عرفان- می پردازند!
و یا با نام "ولایت" بر آتش تفرقه مذهبی می دمند!
و یا با نام "حفظ دینِ مردم" بر جدایی دین و سیاست اصرار دارند!


اما امروز فرصت طلبی جدیدی نصیب دشمنان امام راحل شده که نمیتوان آن را مورد غفلت قرار داد ! متحجران در این سالهای اخیر کمال سوء استفاده را از دو رخداد سنگین برده و میبرند؛
اول ؛ نارضایتی عمومی که ریشه در فقر اقتصادی دارد. این چالش را دست گرفته و به رخ ملت می کشند ؛ این بود رفاهی که از بیرون کردنِ شاه توقع داشتید؟!
دوم ؛ متحجران دیدند در بخش های مهمی از کانون های سیاسی تبلیغِ معناداری از حکمرانی می شود که در درون آن اهانت به شخصیت مردم است!


صاحب این قلم از آن جوانِ عزیزی که با بسیاری از کمبودها مواجه است وبه زعمش انقلاب و امام باعث این شرائط است، گلایه نداشته و به او حق میدهد که ناراحت باشد و منتقد باشد. اما از او درخواست واقع گرایی دارد.


بمقتضای واقع گرایی؛
اول؛ خیال منتقدانِ بی پروا راحت باشد که امام خمینی در نزد ارادتمندانش کمترین رتبه ای از مقام عصمت را هم ندارد.
امام بزرگوار بصراحت نوشت: "علاوه بر آنکه در پیشگاه مقدس حق ـ جل و علا ـ مقصر و مجرمم و از درگاه‌‎ ‌‌متعالش امید عفو و بخشش دارم .. در نزد مسلمانان و ملت عزیز نیز اعتراف به قصور و تقصیر و از آنان امید عفو و طلب‌‎ ‌‌آمرزش دارم"
دوم؛ درخواست میکنم با دقت ببینید پشت قلم پر از نقدی که فقط در این سالها به حرکت افتاده چیست؟ آیا صاحبان آن قلم ها در طول چهل سال هیچ مسئولیتی در این نظام در بخش کلان و غیر کلان نداشته اند؟! آیا در پرونده آنان و منسوبین آن همه چیز گل و بلبل است؟!
میخواهم بگویم ؛ مراقب کسانی باشید که ظاهرا از سفره انقلاب جا ماندند و دیر رسیدند و امروز به نام نقد بر همه افتخارات و شخصیت های دینی و ملی تان لجن پراکنی میکنند ! صدالبته ؛ زمانه هویت آنان بر ملا خواهد کرد. "و لا یحیق المکر السئ الاباهله". (فاطر/۴۳)

_____________


اخبار مرتبط
وفاداریِ فرزندانِ حوزویِ امام راحل در راستای حمایت آیت الله العظمی حائری (موسس حوزه علمیه قم) از علوم عقلی و فلسفه
⁨29 مهٔ، 2025⁩ توسط ⁨هادی سروش⁩
فطرت ، دین و عقل در برابر اندیشه‌های متحجرانه و رفتارهای افراطی
⁨29 مارس، 2025⁩ توسط ⁨هادی سروش⁩
من امام اینان نیستم!
⁨23 ژانویهٔ، 2025⁩ توسط ⁨هادی سروش⁩
اهمیت ادعیه ائمه (ع) در نگاه امام خمینی و بلندای معارف دعای رجبیّه در بیان دو استاد بزرگ عرفان
⁨11 ژانویهٔ، 2025⁩ توسط ⁨هادی سروش⁩
هادی سروش: فاطمه زهرا (س) با شجاعت به صدای پای آمدن جاهلیت در روزگارِ کم رونقیِ دین و تضییع حقوق انسانها تصریح کرد
5 دسامبر، 2024

هادی سروش؛وفاداریِ فرزندانِ حوزویِ امام راحل در راستای حمایت آیت الله العظمی حائری..

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

وفا داریِ فرزندانِ حوزویِ امام راحل در راستای حمایت آیت الله العظمی حائری (موسس حوزه علمیه قم) از علوم عقلی و فلسفه؛ نوشتاری از هادی سروش

انتشار :‌ پنج‌شنبه ۰۸ / ۰۳ /۱۴۰۴ | ساعت ۲۱:۲۶

شفقنا_ استاد هادی سروش در نوشتاری با عنوان « وفا داریِ فرزندانِ حوزویِ امام راحل در راستای حمایت آیت الله العظمی حائری (موسس حوزه علمیه قم) از علوم عقلی و فلسفه » آورده است: در این روزها که سالگرد ارتحال امام خمینی است ، ما طلبه های حوزه خاطراتی را تداعی میکنیم که هر کدام میتواند با متن های کوتاه؛ اذهان آنان که از گذشته حوزه اطلاعی ندارند را به روزنه هایی از حقایق آگاه سازد.

در این برهه ؛ حوزه و خصوصا طلاب جوان مورد هجوم دو گروه به اساس بخشی از دروس حوزه علمیه و ارکان آن جای تامل دارد !

گروه اول ؛ کسانی هستند که مشی و مرام سکولارِ حوزوی را در پیش گرفته و حوزوی بودن را در انقطاع از توجه به جامعه و درکِ سختی های مردم و فریاد بر بیدادها ، می دانند!

گروه دوم ؛ اصحاب معدود “مکتبِ تفکیک” و همفکران آنان هستند که در برابر “فلسفه و عرفان” با زبان استدلال قهر کرده اند و بجای استدلال رو به نقل خواب و خیال آورده اند ! و برخی دیگر از آن حضرات ! زبان حرف حساب را تبدیل به زبان تکفیر و توهین کرده اند!! نمونه اخیر آن مصاحبه ای است که از چهره نام آشنای ضدیت با فلسفه از حوزه مشهد پخش شد و در آن صریحا ملاصدرا را متهم به اعتقاد غیرقرآنی در بحث معاد جسمانی مطرح نمود!!

بله ! جماعتِ ضد علوم عقلی تا امام خمینی بود جرآت عرض اندام نداشتند ولی امروز در هرزگاهی به افاضات بر علیه فلسفه و عرفان می پردازند!

بدون شک ؛ علوم عقلی درتاروپود حوزه علمیه قم که مهد تدریس علوم عقلی توسط آیات عظام ؛ عارف شاه آبادی ، حکیم رفیعی قزوینی ، امام خمینی ، علامه طباطبایی بوده ، جا دارد و قابل محو نیست. “و هذا من فضل ربی”

بلکه بالاتر اینکه ؛ در این روزها با تشرف استاد معظم آیت الله جوادی آملی به حرم امیرالمومنین (ع) در نجف اشرف تمام رسانه ها شاهدِ استقبال بی نظیر فضلاء و طلاب حوزه علمیه نجف اشرف از آن مرجع تقلید بزرگ بودند که محور اندیشه های او ؛ قرآنی- عقلی است و نیم قرن در حوزه قم درس فلسفه داده ، این رخداد شگفت آور در حوزه نجف و خصوصا احترام ویژه ای که حضرت آیت الله سیستانی از ایشان با جمله “تفسیر شما را گوش داده بودم اما دیدن کی بود مانند شنیدن” داشتند ؛ نشان از وجود نهال و بلکه شجره اندیشه های عقلی در آن حوزه هزار ساله است . “و لله الحمد”.

در این راستا مناسب است خاطره ای که استاد معظم آیت الله محقق داماد؛ از پدربزرگ خود مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (موسس حوزه علمیه قم) جدیداً مطرح نمودند را ملاحظه نمایید؛

“آیت الله محقق داماد به نقل از پسر آقای طبسی تعریف کردند که می گفت: پدرم اینگونه تعریف می کرد که صبح زود بود، درب خانه را زدند. رفتم دیدم آشیخ عبدالکریم حائری عبا بر سر کشیده و آمد داخل نشست. از من پرسید درس آسید ابوالحسن [رفیعی قزوینی] می روی؟ می گفت ابتدا ترسیدم که شاید می خواهد اعتراض کند. گفتم: بله. یک پاکتی از جیب خود در آورد و به من داد و گفت: شنیدم آسید ابوالحسن به خاطر مشکل مالی می خواهد قم را ترک کند. تو این پاکت را به او بده و نگو چه کسی داده است. به هیچ کس هم نگو که من این پاکت را به تو دادم. هروقت هم آسید ابوالحسن مشکل مالی داشت، بیا به من بگو. که ایشان از قم نرود. این نشان می دهد که ایشان علاقه داشته است که عده ای در قم فلسفه بگویند کمااینکه پسر ایشان، آقامهدی نزد آقای شاه آبادی و امام خمینی رفته و «معقول» خوانده است. امام خمینی شاگرد آقای شاه آبادی شد. آقای نورالدین شاه آبادی تعریف می کرد که پدر ایشان ابتدا در منزل درس «معقول» می دادند و خانه پر از طلبه شده و دیگر جا نبود لذا مکان درس را به مسجد عشقعلی بردند. این نشان می دهد آن زمان این همه طلاب درس معقول خوان بوده و مشکلی هم نبوده است. نکته مهم اینجاست که زیر حمایت آشیخ عبدالکریم درس معقول رایج شده است”.

باری ؛ فرزندان معنوی امام خمینی که وامدار آن بزرگمرد هستند ، با تلاش وافرِعلمی از میراث آن بزرگوار و نیز حضرت علامه طباطبایی محافظت خواهند نمود و بر آموزه هایِ اساتید بزرگ علوم عقلی خود در این دهه های اخیر ؛ آیت الله جوادی آملی و علامه حسن زاده آملی و آیت الله انصاری شیرازی با تحقیق و تدریس، حراست خواهند نمود. ان شاء الله

  • برچسب ها
  • آیت الله العظمی حائری
  • سالگرد ارتحال امام خمینی
  • علوم عقلی
  • هادی سروش

اخبار مرتبط

استاد هادی سروش به مهندس هاشمی رفسنجانی تسلیت گفت

دعوت به میهمانیِ خدا در امتدادِ میقاتِ موسی/ یادداشتی از هادی...

چرا امام جواد (ع) با دختر مامون ازدواج کرد؟

تاملی در سفر حضرت آیت الله جوادی آملی به عراق/ یادداشت...

تاکید حضرت آیت الله جوادی آملی بر اهتمام حوزه علمیه نجف...

ضرورت های حوزه های علمیه: نوشتاری از استاد هادی سروش

بدون نظر

پاسخ دیدگاه

نام من، ایمیل، و وب سایت را در این مرورگر برای دفعه بعد که نظر میدهم ذخیره کنم.

  • العربی
  • افغانستان
  • لبنان
  • العراق
  • آذربایجان
  • اردو
  • Pakistan
  • India
  • Turkish
  • English
  • French
  • Russian
  • Spanish
  • ورزشی
  • قم
  • زندگی
  • رسانه
  • آینده
  • اقتصادی
  • نشان

© Shafaqna News | Copyright 2023

در سالگرد امام از فرزندان امام چه خبر؟ نوشتاری ازحجت الاسلام استاد هادی سروش

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

در سالگرد امام از فرزندان امام چه خبر؟ نوشتاری ازحجت الاسلام استاد هادی سروش

انتشار :‌ پنج‌شنبه ۱۳ / ۰۳ /۱۳۹۵ | ساعت ۱۰:۲۴

شفقنا (پایگاه های خبری شیعه بین المللی همکاری) – حجت الاسلام استاد هادی سروش در نوشتاری با عنوان«در سالگرد امام از فرزندان امام چه خبر؟» آورده است :

در مناسبات ارتباطی ما انسانها بعد از مدتی که عزیزی از دست می‌رود و فرزندانی را به یادگار می‌گذارد، سؤال رایج این است از فرزندان فلانی چه خبر؟ چه می‌کنند؟ کجا هستند؟ با میراث گران بهای پدر چه کردند؟ و…

امروز از رحلت حضرت امام خمینی (ره) ۲۷ سال می‌گذرد و این سؤال جا دارد که بپرسیم از فرزندان امام چه خبر؟

شخصیت‌های بزرگ معنوی و فکری غیر از فرزند جسمی دارای فرزندان دیگری بوده که با بررسی و پاسخ لازم، مسوولیت بیشتری احساس خواهیم کرد.

امام خمینی دارای سه گونه فرزند است:

فرزندان جسمی

و فرزندان معنوی

و فرزندان فکری.

فرزندان جسمی

امّا فرزندان جسمی آن عزیز، همانا نوه‌های امامند که ما بوی امام عزیزمان را در آنان در می‌یابیم که خوشبختانه از عناصر مفید و محقق در حوزه‌ی علمیه بوده و سرآمد آنان جناب مستطاب حاج سید حسن آقا است که این قلم در نوشته‌ی دیگری تحت عنوان «حفظ حرمت یادگار امام» مطالبی تقدیم کرد و خلاصه اینکه گر چه برخی از نامهربانی‌های رسانه‌ای یا محفلی و حتی بعضی نهادهای حکومتی نسبت به ایشان دیده شد امّا افق اشراق ایشان برای آینده‌ی حوزه و نظام پر فروغ است ان شاء الله.

همه‌ی اسرار در این نکته از حضرت آقای جوادی آملی نهفته است که در سال ۶۸ فرمودند: که هر کس از بیرون وارد بر این کشور و نظام اسلامی شود باید زنگ درب ورودی را به صدا در آورد و صدای آن زنگ «یا خمینی» است و در اینجاست که مدعی هستیم فرزندان امام خمینی به فراموشی سپرده نخواهند بود.

فرزندان معنوی

مقصود از فرزندان معنوی کسانی هستند که آنچه آن امام بزرگوار در باطن خویش داشت و در روابط و مناسبات سیاسی و اجتماعی و حتی منعوی داشت در اشخاص دیگری که نسبت ظاهری نداند، دیده شود، به چنین اشخاصی که تحت نفوذ معنوی یک بزرگتری باشند و نشانی از داشته‌های آن بزرگتر را داشته باشند «فرزند معنوی» اطلاق می‌شود که محدود به زمان یا مکان و جغرافیای خاصی نخواهد بود.

در این راستاست که امام خمینی هم شهید عارف حسینی پاکستان را فرزند خود می‌داند (صحیفه ۲۱ / ۱۲۱) و هم استاد مطهری را که شاگرد خود بوده (صحیفه ۷ / ۱۷۸) و نیز امام موسی صدر (صحیفه ۱۵ / ۵) و یا آیات آقایان، اخوان محترم صانعی را فرزند خطاب می‌کند (صحفه ۱۷ / ۱۳۱ و ۲۳) و در غیر مورد اشخاص، رزمندگان و آزادگان و فرزندان شهداء که از اقلیم‌های گوناگون بوده‌اند را بعنوان فرزند ذکر فرموده است.

نقطه‌ی حیاتی در موضوع «فرزندان معنوی» امام خمینی با الهام از حدیث رسول معظم اسلام (ص) که فرمود «الولد سرّ ابیه» بدین معنا که فرزند نهان پدر را آشکار می‌کند، باید توجه داشت که هر کسی با هر رفتار سیاسی و اجتماعی غیرمقبولی نمی‌تواند خود را «فرزند معنوی امام خمینی» معرفی کند، برای فرزندی به دو چیز احتیاج است: الف) پیوند معنوی ب) حرکت در راستای اهداف پدر.

پیوند معنوی همان اعتقاد و باور است نسبت به اندیشه‌ها و سیاست‌های مدون امام (ره)، در صورت نبود چنین باوری قطعاً رابطه‌ی فرزندی و پدری قطع خواهد بود و بعد از اعتقاد و باور به «خط امام» حرکت در آن راستا لازم است و اگر اعتقاد و باور باشد ولی حرکتی از شخص دیده نشود حکم به فرزندی نمی‌توان کرد.

چهارچوب‌های سیاسی ـ اجتماعی که امام به آنها سخت باور داشت چیزی ازآن مخفی برای ما نبوده و نیست که همه‌ی آن‌ها به صورت منظم در وصیت نامه‌ی ایشان تدوین شده، مثلاً حاکمیت اصل «ولایت فقیه» در کنار تبیین همه‌ی تفاوت‌اش با دیکتاتوری و یا پذیرش «رأی مردم» که یک اصل مهم در سیاست امام است و نیز همانطوری که وحدت و عدم ایجاد یا دامن زدن به تفرقه از اصول سیاسی ایشان بوده و نیز عدم دخالت نیروهای نظامی در جناح بندی‌های سیاسی «اصل حاکم» بر همه‌ی آن چیزی است که برخی به عنوان دفاع از ارزشها آن را نادیده می‌گیرند و یا «مبارزه غیر منقطع با استکبار و یا تحجر»، موارد دیگری که از اصول مستحکم “خط امام” است.

عدم پذیرش و باور، و یا عدم حرکت در راستای چنین اصول مستحکمی که «سیاست خمینی» است باعث قطع پیوند فرزندی نسبت به آن بزرگوار است و این «قطع پیوند» با پوستر و بنر و تبلیغات رسانه‌ای یا تأسیس مؤسسه و پژوهشگاه و فراکسیون و … به نام “امام خمینی” قابل «وصل» نخواهد بود.

خلاصه «فرزندان معنوی امام»، امام را باور داشته و با هیچ توجیهی از حرکت در مسیر روشن اصول محکم او سرباز نمی‌زنند.

پس مهم در بخش فرزند معنوی بودن به تبعیت از افکار و سیره‌ی سیاسی امام است همانطوری که طبق بیان قرآن فرزندان معنوی حضرت ابراهیم (ع) از بهترین تبعیت کنندگان ایشان هستند: «فمن اتبعی فانه منی» (ابراهیم/۳۶) و در نهج البلاغه برای دفع این پندار که در فرزندیِ، فقط جسمیت ملاک نیست، فرمود: آنانکه در مسیر پیامبر (ص) هستند از خاندان اویند گرچه از جهت جسمانی به ایشان متصل نباشند «ان بعدت لحمته» (حکمت/ ۹۶).

فرزندان فکری

گروه دیگری که از فرزندان امام خمینی به حساب می‌آیند، «فرزندان فکری» امام هستند و چه بسا از دو گروه قبلی اهمیت بیشتری به خود اختصاص داده باشند و می‌توان ادعا کرد که اصلاً «فرزندان معنوی» از «فرزندان فکری» تغذیه می‌شوند.

فرزندان فکری امام خمینی همان میوه‌های رسیده بر شجره‌ی طیبه‌ی آن عزیز هستند که از آن بزرگوار تغذیه‌ی فکری می‌شوند و بعد، غذای فکری جامعه را تأمین می‌کنند. اگر فرزندان معنوی امام خمینی در رفتار از آن بزرگوار بهره جسته‌اند فرزند فکری‌اش از تفکرات عمیق امام بهره می‌جویند که مبنای رفتار خواهد بود.

محل تمرکز «تفکرات امام خمینی» در دانشگاه و به ویژه در حوزه نمود و بروز و ظهور دارد، که به کوتاه به آن نگاهی خواهیم داشت:

فرزندان فکری امام در دانشگاه‌ها

در گذشته دانشگاه ظهور و بروز تفکرات امام به گونه‌ای بود که افکار بلندش در دهه‌ی ۵۰ از دانشگاه‌های ایران گذشت تا کرانه‌های آمریکا و اروپا رفت و در آنجا «دانشجویان پیروان خط امام» را به عنوان خروجی خود عرضه کرد.

نمی‌دانم آیا امروز در خارج از کشور چنین چیزی پیدا می‌شود؟ آیا شمع افکار امام (ره) پروانه‌ای برای نور گرفتن دارد؟

در مورد دانشگاه‌های داخلی، چه بسا جای دارد اظهار تأمل کنیم که قطعاً و متأسفانه حرکت‌های تند عده‌ای (نه همه) در دانشگاه‌ها به اسم امام و ولایت فقیه، از طرفی و حرکات مرموز سکولارانه‌ی عده‌ای دیگر از سوی دیگر و بسته شدن فضای دانشگاه به روی بخشی از فرزندان رشید فکری امام و عوامل دیگر، فروغ چراغ تفکرات امام را ضعیف کرده‌است. سخن در این بخش را احاله می‌دهیم به نخبگانی که افتخار فرزند فکری امام بودن را دارند و نیز با دانشگاه‌های کشور ارتباط دارند تا برایمان بگویند و بنویسند که آیا در دانشگاهها، مولودی به نام فرزند فکری امام تولید و پرورش می‌یابد؟!

فرزندان فکری امام در حوزه

بیش از دانشگاه، حوزه‌ها محل تولید و پرورش و تکثیر فرزندان فکری امام هستند. فرزند تفکرات امام بودن را کسانی تشکیل نمی‌دهند که نام امام را در تابلوها و مجالس حوزوی مطرح می‌کنند گر چه حضور و نمود نام «خمینی» نیز خود وظیفه‌ی مهمی برای دست اندرکاران حوزه‌های علمیه است، چرا که فرزند تفکرات امام در حوزه‌ی علمیه، خود را نه هیات و ظاهر حوزه، بلکه در محتوای حوزه، نشان می‌دهد.

تفکرات حوزوی امام را اگر مورد بازشناسی قرار دهیم، آنگاه می‌توان از فرزندان او نیز سخن داشته باشیم.

در مرحله اول، کم و کیف علوم عقلی در حوزه

باید رد پای امام را در علوم رایج حوزه که مورد اعتناء جدی ایشان بوده جستجوی کرد، به عنوان مثال کیست که نداند امام خمینی به وجود «دروس عقلی» یعنی «کلام، فلسفه و عرفان» اهتمام جدی داشت، طبعاً فرزندان فکری امام از این ایده‌ی بلند پدر بزرگوارشان غافل نشده و به انگیزه و یا دلائل اثباتی یا سلبی از درس و بحث «فلسفه و عرفان» سرباز نمی‌زنند و اگر روزی در بخش “مدیریت حوزه” جای داشته باشند هیچ گاه از تدوین برنامه‌های منظم دروس معقول برای همه‌ی سطوح تحصیلی در حوزه غافل نمی‌شوند. قضاوت در این مرحله را به خود اصحاب حوزه که ارادت به مکتب امام خمینی دارند می‌سپاریم که با چشم دقیق بررسی و نظاره کنند آیا چنین است؟

“فقه خمینی” فقهی معاصر و پاسخ‌گو به همه‌ی نیازها

دومین جایی که ظهور و بروز فرزندان فکری امام خمینی را نشان می‌دهد درس مهم «فقه» است.

اگر بخواهیم از ابتدا این بخش را پی‌گیری کنیم جای دارد این سؤال مهم را مطرح کنیم که کدام متن درسی طلاب مانند کتابهای “رسائل و کفایه و مکاسب” با حواشی و نظرات امام به چاپ رسیده و در دسترس طلاب است تا در کنار خواندن بحث‌های اصول و فقه در بخش «سطح» حوزه، با نظرات عمیق امام آشنا شوند؟!

آیا این خواسته از دست اندرکاران نشر آثار امام، بی‌جاست که یکی از مطالبات اولیه‌ی ارادتمندان به امام این است که کتب درسی حوزه را با حواشی که متضمن آرای فقهی و اصولی امام است، منتشر کنند؟!

آیا می‌توان از طلبه‌ای که ۱۰ سال سطح خوانده و از نظرات فقهی و اصولی امام بی‌اطلاع است و نیز ۱۰ سال در درس خارج شرکت کرده که استاد از طرح همه یا حداقل نظرات امام اباء داشته، می‌تواند «فرزند فکری امام» تولید کرد؟!

شاخصه‌ی مهم «فقه خمینی» در این نکته‌ی مهم بود که او «زمان و مکان» را در احکام تأثیرگذار می‌دانست و حتی بالاتر از «تغییر موضوع احکام» نقش جدی و بالاتری برای زمان و مکان در سرتاسر فقه قائل بود. خوب، حوزه‌ی علمیه در این باب چه کرده؟!

آیا فقهی که امام آن را معرفی فرمود به اینکه «همواره باید چند قدم جلوتر از حوادث، مهیای عکس العمل مناسب باشد» (صحیفه ۲۱/۲۹۲) را اصحاب فقه و فقاهت در حوزه، به قانون گذار و یا هر مکلف محتاجی، ارائه فرموده‌اند؟ یا فقط دنبال آن چیزی به نام اجتهاد بوده‌ایم که امام تصریح فرمود که آن اجتهاد یعنی: «اجتهاد مصطلح برای اداره‌ی جامعه کافی نیست»(۲۱/۲۹۲) و آیا در متن حوزه، (نه در بخش رسانه‌ای حوزه) این تئوری مردود امام شنیده نمی‌شود که «مرجع و مجتهدی بگوید، من در مسائل سیاسی اظهارنظر نمی‌کنم!» (صحیفه ۲۱/۲۹۲) در حالی که «فقه خمینی» بر اساسی استوار است که خروجی آن این است: «حکومت در نظر مجتهد واقعی، فلسفه‌ی عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است. حکومت نشان دهنده‌ی جنبه‌ی عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است. فقه، تئوری واقعی و کامل اداره‌ی انسان از گهواره تا گور است»(صحیفه ۲۱/۲۸۹).

خوب در این مقطع کلاه خود را قاضی کنیم چه مقدار و تعداد فرزند فکری امام خمینی در حوزه حضور دارند که تأمین کننده‌ی لوائح و طرح‌ها و ماده‌ی قانون‌ها و خلاصه تئوری‌های مستدل در بخش گوناگون نظامی، اقتصادی، پزشکی، شهری، هوا و فضا، و خانوادگی و روابط آن و محیط زیست و … هستند؟

تهدیدها و چالش‌ها

دو تهدید مهم از انعقاد نطفه و رشد فرزندان فکری امام خمینی در حوزه، می‌تواند مانع تراشی کند:

تحجر

«تحجر» یعنی جمود بر گذشته و گذشتگان و عدم پذیرش هر گونه مبنا و تئوری نو برای پاسخ‌گو بودن به نیازها و شبهات است که یکی از تهدیدات جدی برای حوزه‌ای خواهد بود که در پی تولید فرزندان فکری امام خمینی باشد.

این تهدید را امام، از ناحیه‌ی «روحانیون وابسته و مقدس‌نما و تحجرگرا» معرفی می‌فرماید «که با ژست مقدس مآبی چنان تیشه به ریشه‌ی دین و انقلاب می‌زنند که گوئی وظیفه‌ای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق در حوزه‌های علمیه کم نیست …» (صحیفه ۲۱/۲۸۰)

اگر مخالفت با فلسفه و عرفان در حوزه در دیدگاه امام تحجر به حساب می‌آید، شک نکنید برخی از تندروی‌ها، مانند حذف بخش بحث «ولایت فقیه» از کتاب بیع مرحوم آیت الله اراکی به انگیزه‌ی اینکه با مبانی امام خمینی سازگار نیست، خود یک تحجر دیگر است.

این سنخ تحجرها متأسفانه در گوشه و کنار و چه بسا بیش از گوشه و کنار در حوزه دیده می‌شود.

در فضایی که تحجر حاکم باشد فرزند فکری امام خمینی جای رشد و تعالی و عرضه برای خود نمی‌بیند، پس جای دارد شاگردان برومند امام نسبت به این تهدید مهم حوزوی مراقبت جدی داشته باشند. و به این عبارت صریح امام توجه همیشگی فرمائید:

«نصیحت پدرانه می‌کنم که سعی کنید تنها خدا را در نظر بگیرید و تحت تأثیر مقدس‌نماها و آخوندهای بیسواد واقع نشوید، چرا که اگر بنا است با اعلام و نشر حکم خدا به مقام و موقعیتمان نزد مقدس‌نماهای احمق و آخوندهای بیسواد صدمه‌ای بخورد، بگذار هر چه بیشتر بخورد» (صحیفه ۲۱/۱۵۱)

سیاست بازان

تهدید دیگری که دقیقاً فرزندان فکری خمینی را نشانه می‌گیرد حضور و وجود سیاست بازان است. همانانی که چنان عرصه را به دست می‌گیرند و مدام از نام امام خمینی (ره) بهره می‌جویند که باعث دل سردی فرزندان فکری امام خمینی می‌شوند. آنانی که برای دو روز دنیا چنان سیاست بازی می‌کنند که انسان را در حیرت فرو می‌برد گاه مخالف ولایت فقیه را «مشرک» معرفی می‌کنند یا فقه بدون ولایت فقیه را «سکولار» می‌دانند یا روزی در کتاب خود علناً می‌نویسند که ولایت فقیه نماز را یا توحید را هم می‌تواند تعطیل کند و … در حالی که فرزندان فکری امام که مدافعان جدی «مبانی دقیق و مهم ولایت فقیه»اند، در مواجهه با این سیاست بازی‌ها از تبیین ولایت فقیه به قرائت امام خمینی باز می‌مانند تا اتهامی یا تهمتی متوجهشان نشود.

بله چه زیبا امام فرمود:

«طلاب جوان بدانند که پرونده‌ی مقدسین روحانی‌نما همچنان باز است و شیوه‌ی مقدس مآبی و دین فروشی عوض شده است. شکست خوردگان دیروز سیاست بازان امروز شده‌اند … دیروز مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه‌ی مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه‌ی شعبان را به نفع شاه بشکنند امروز انقلابی‌تر از انقلابیون شده‌اند! … و عنوان ولایت برایشان جز تکسّب و تعیّش نبود، امروز بانی و وارث ولایت شده‌اند …» (صحیفه ۲۱/۲۸۱)

در این بخش نیز، از شاگردان برومند امام خمینی انتظار می‌رود با توجه به این دو تهدید مخرّب زمینه رشد و تعالی «فرزندان فکری امام خمینی» را که در پی تبیین و ترویج افکار بلند آن بزرگوار در حوزه هستند تأمین کنند.

از فرزندان فکری امام هم انتظار می‌رود با همه‌ی توان علمی و رفتاری خویش با بی اعتنایی به همه‌ی «تحجرها و سیاست بازی‌ها» در پی ایجاد و تقویت علوم عقلی حوزوی و نیز تحقیق و عرضه‌ی فقه جامعی باشند که همه‌ی نیازهای انسان امروزی را بتواند پاسخ‌گو باشد چرا که انسان امروز، نه تنها غیر از انسان عصر حجر است بلکه غیر از انسان یک دهه‌ی قبل است و انسان نیم کره‌ی شرقی غیر از انسان نیم کره‌ی غربی زمین است. به تعبیر صریح ایشان، در غیر این صورت «باید تمدن جدید بکلی باید از بین برود و مردم کوخ‌نشین بوده و یا برای همیشه در صحراها زندگی نمایند». (صحیفه ۲۱/۱۵۲).

واگر این فقه، که فقه خمینی است (صحیفه ۲۱/۱۵۰)، توسط فرزندان فکری امام عرضه شود روز به روز به عظمت مکتب وحیانی اهل بیت (ع) اعم از علوم معقول یا علوم منقول افزوده شده والبته باید به تأسی از پدر فکری خود از هیچ گونه تهمت یا کم مشتری بودن کالای گران بهای خود هراس نداشته باشند. والسلام

  • برچسب ها
  • امام
  • فرزندان امام
  • هادی سروش

اخبار مرتبط

استاد هادی سروش به مهندس هاشمی رفسنجانی تسلیت گفت

دعوت به میهمانیِ خدا در امتدادِ میقاتِ موسی/ یادداشتی از هادی...

چرا امام جواد (ع) با دختر مامون ازدواج کرد؟

تاملی در سفر حضرت آیت الله جوادی آملی به عراق/ یادداشت...

ضرورت های حوزه های علمیه: نوشتاری از استاد هادی سروش

روایت عظمت روحی استاد مطهری/ یادداشتی از استاد هادی سروش

بدون نظر

پاسخ دیدگاه

نام من، ایمیل، و وب سایت را در این مرورگر برای دفعه بعد که نظر میدهم ذخیره کنم.

  • العربی
  • افغانستان
  • لبنان
  • العراق
  • آذربایجان
  • اردو
  • Pakistan
  • India
  • Turkish
  • English
  • French
  • Russian
  • Spanish
  • ورزشی
  • قم
  • زندگی
  • رسانه
  • آینده
  • اقتصادی
  • نشان

© Shafaqna News | Copyright 2023

دعوت به میهمانیِ خدا در امتدادِ میقاتِ موسی/ یادداشتی از هادی سروش

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

دعوت به میهمانیِ خدا در امتدادِ میقاتِ موسی/ یادداشتی از هادی سروش

انتشار :‌ چهارشنبه ۰۷ / ۰۳ /۱۴۰۴ | ساعت ۱۲:۱۹

شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در یادداشتی به مناسبت حلول ماه ذی الحجه آورده است: «ده روز ابتداییِ ماه ذیحجه که ایام خاص انجام مناسک حج است، نشان از حالات ملکوتی دو پیامبر عظیم الشأن خدا حضرت ابراهیم و حضرت موسی (علیهماالسلام) دارد و همه ما به تاسی و الگو برداری از حالات آن دو برگزیده خدا دعوت شده ایم گرچه بهره حجاج بیت الله الحرام در این پیشگاه ملکوتی بسیار ممتاز است.

حضرت موسی در ذیقعده به مدت سی شب به طور رفت و سپس ده شب دیگر که از اول ماه ذیحجه است به فرصت خلوت عرفانی او از ناحیه ربوبی اضافه شد تا موسی به مقام میقات و مقام کلیم اللهی بار یافت؛ «وَ واعَدْنا مُوسى‌ ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً» (اعراف/۱۴۲) این راه بسته نیست و ما هم دعوتیم.

استاد معظم علامه حسن زاده آملی می فرمود: «عارفان بر این باورند که می توان با همراهی با حالاتِ مناجاتیِ حضرت موسی؛ «موسوی مشرَب» شد». اجازه دهید این گزاره مهم عرفانی را به توضیح مختصری بگذاریم؛ تردیدی نیست که انبیاء دارای اختلاف در برکات معنوی بوده اند؛ یکی قرآن داشت و دیگری الواح و دیگری قدرت تکلم با حق و دیگری زنده کردن مردگان و … سِر مطلب در این است که، عارفان بر این نظرند؛ نفس هر انسانی براساس «عین ثابت» خویش دارای استعداد ویژه ای می باشد و بر اساس آن استعداد به نقاطی از رشد و کمال دست پیدا می کند.

بر اساس این قاعده عرفانی؛ پیامبر اسلام(ص) در دهه آخر رمضان در حالت خلوت و انزوا و اعتکاف می رود. ولی حضرت موسی ماه ذی القعده و خصوصا دهه اول ذیحجه را به کوه سر می گذارد و فقط مشغول عبادت می شود. خلوت گزینی او به گونه ای است که به تعبیر رسول معظم اسلام(ص)؛ در طول این مدت نه خوابی داشته و نه خوراکی، و فقط از برکات میهمانی خدا مستفیض می شود و سر انجام «الواح» را از فرشته وحی می گیرد.

از حرف های مهم شیخِ اکبر در فصوص الحکم این است که: «انسانی که مشرّف به دین اسلام است در واقع همه ادیان الهی را در دینِ خود جمع دارد. و برای تحقق کمالات انبیاء گذشته در نفس خویش باید به آداب و عبادات و معارفی که انبیاء گذشته داشته اند توجه وافر کند .»

آیت الله استاد حسن زاده آملی در توضیح مطلب فوق در درس می فرمودند: «جناب ابن عربی خواسته به ما تعلیم فرماید که با توجه آئین هر پیامبری و تاسی به سیره او از برکاتی که بر آنان نازل شد ما هم به قدر استعداد معنوی مان بهرمند شویم. در توحید و خلوص از ابراهیم(ع) الگو بگیریم و «ابراهیمی مشرَب» باشیم، و با توجه به آئین و سخنان حضرت نوح ، «نوحی مشرب» شویم، و همینطور از حالات و خلوت عرفانی حضرت موسی فیضی برده و ما هم به لذت مناجات با خدا دست یابیم و «موسوی مشرَب» شویم، و نیز با الگو از حضرت عیسی در توحید در مورد خالق و تواضع در برابر مخلوق «عیسوی مشرَب» شویم و باشیم.»

بجاست که ایام پرفیض مناجات موسی(ع) که همان دهه اول ذیحجه می باشد را ارج نهیم و مورد توجه و عبادت قرار دهیم ، تا آنچه را که در پایان این ده شب به موسی دادند، نَمی از آن را به ما نیز بچشانند. اضافه بر آن برکات که از مناجات و مقام موسی در این شبها نازل است، خود این ماه ذیحجه است که به تعبیر مرحوم عارف ملکی تبریزی؛ «برخی از روزهایش از روزهای ماه مبارک بالاتر است مانند روز عرفه و روز عید قربان و نیز روز عید غدیر». همه غرض؛ اگر دوست داریم راهی به کلام و سخن گفتن با خدا داشته باشیم، و نیز پاسخی از آن ناحیه مقدسه، داشته باشیم، راه این است؛ از حالات توحیدی و عرفانی جناب موسی (ع) و عباداتش، و دعا و مناجات و خلوص او درس گرفته و الگو برداری کنیم.

تاریخ مصرف آن برکات عرفانی و فیوضات ربانی نگذشته، چرا که در مورد این روزها و خصوصا این شبها خدا امر فرمود که مشغول یاد خدا باشیم: «اذْكُرُوا اللَّهَ فِي أَيَّامٍ مَعْدُوداتٍ» (بقره / ۲۰۳) چرا که رشد و تعالی معنویی که در این ده روز حاصل می شود بی نظیر است و اجری که بر اعمال صالح قرار داده شده بسیار بزرگ است. از دعا و عبادت در خلوت، و خیرات و احسان بدیگران در این دهه مبارکه غافل مشویم».

  • برچسب ها
  • امتداد میقات موسی
  • ماه ذی الحجه
  • هادی سروش

اخبار مرتبط

چرا امام جواد (ع) با دختر مامون ازدواج کرد؟

تاملی در سفر حضرت آیت الله جوادی آملی به عراق/ یادداشت...

ضرورت های حوزه های علمیه: نوشتاری از استاد هادی سروش

روایت عظمت روحی استاد مطهری/ یادداشتی از استاد هادی سروش

تفاوتِ های مطهری که به قیمت خونش تمام شد!!/ نوشتار استاد...

بدون نظر

پاسخ دیدگاه

نام من، ایمیل، و وب سایت را در این مرورگر برای دفعه بعد که نظر میدهم ذخیره کنم.

  • العربی
  • افغانستان
  • لبنان
  • العراق
  • آذربایجان
  • اردو
  • Pakistan
  • India
  • Turkish
  • English
  • French
  • Russian
  • Spanish
  • ورزشی
  • قم
  • زندگی
  • رسانه
  • آینده
  • اقتصادی
  • نشان

© Shafaqna News | Copyright 2023

چرا امام جواد (ع) با دختر مامون ازدواج کرد؟ / هادی سروش

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

چرا امام جواد (ع) با دختر مامون ازدواج کرد؟

انتشار :‌ دوشنبه ۰۵ / ۰۳ /۱۴۰۴ | ساعت ۱۷:۱۸

شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در یادداشتی به مناسبت سالروز شهادت امام جواد (ع) اینگونه آورده است: در سراسر زندگی ۲۵۰ ساله معصومین (ع) به مواردی برمی‌خوریم که در طول تاریخ مورد سؤال بوده و همواره هست. سکوت ۲۵ ساله امام علی (ع)، صلح امام مجتبی (ع)، قیام امام حسین با زن و فرزند در یک نبرد نابرابر، قبول ولایت عهدی حضرت رضا (ع) و ازدواج امام جواد (ع) با دختر مأمون به نام ام الفضل از این سنخ ابهامات تاریخ است.

دو راه حل در برابر ابهامات تاریخ در سیره ائمه

در اینجا محققین ما یکی از دو راه را انتخاب کرده و پاسخ داده‌اند؛ اول گفته‌اند: این امور، از آنجا که با ظاهر شریعت نمی‌توانیم وفقش دهیم و از سویی ائمه اطهار هم که معصوم‌اند؛ قهرا از اسرار الهیه است و کسی از سّر آن مطلع نیست. راه دوم؛ تحلیل و بیان علت‌های محتمل که می‌تواند در این بخش از تاریخ ائمه (ع) نقش داشته باشد.

نقدِ تبدیلِ پاسخ به بهامات با حمل به اسرارالهیه بودن

به گمان ما راه اول تام و تمام نبوده و قابل عرضه به جامعه پرسشگر نسل امروز نیست. اینکه اگر ما در پاسخ به پرسشی گیر افتادیم و فوری از مقوله “اسرار” بودن کمک بگیریم، از رسوبات فکری اشاعره است که در میان ما نفوذ کرده، چرا که آنان شعار در مواجهه با انبوهی از اشکالاتی که بر ایده “جبرگرائی” وارده شده، توان دفاع ندارند و تمسک به “لایسئل عما یفعل” می‌کنند! و مشکل این دیگر این سنخ پاسخ‌ها این است که اگر ما به دنبال “اسرارسازی” برای سیره ائمه (ع) باشیم، آنان از اینکه “الگوی زنده همه اعصار” باشند، مورد آسیب قرار داده‌ایم. در این صورت جا دارد کسی بگوید امامی که زندگی‌اش سراسر “اسرار” و یا “عمل به علم غیب” و یا “معجزه” است، چگونه می‌تواند الگوی منی باشد که فاقد همه‌‌ی آن اوصاف هستم؟! اما راه دوم، راه خوبی است در عین اینکه فضای علمی و پژوهشی برای پاسخ‌های دقیق‌تر و به‌روزتر، باز است.

بررسی ازدواج امام جواد

در مورد ازدواج امام جواد (ع) با فرزند مأمون توجه به چند نکته ضروری است و با توجه به این نکات پاسخ صحیح خود را نمایان می‌کند.

توجه به زمان و اقتضائات آن

اولا ؛ باید در بررسی وقایع پیچیده تاریخی در عین پژوهش، خود را در همان زمان قرار دهیم. ببینید؛ بعد از شهادت امام رضا (ع)، انگشت اتهام از سوی شیعیان خراسان و عراق و بغداد و حجاز به‌سوی مأمون نشانه گرفت و این را مأمون بعد اینکه به بغداد آمد از نزدیک لمس کرد. در اینجا مأمون راهی ندارد تا از این اتهام که منجر به لعن و سرزنش او شده، خود را خلاص کند، به این فکر افتاد که خود را از آن جرم و گناه بیرون آورد و نظر شیعیان و علویان را نسبت به خود جلب نماید. از این‌روی نامه‌ای برای امام جواد (ع) نوشت و با اکرام و احترام او را به بغداد خواست تا با این دسیسه ذهنیّتی که مردم از او دارند با تکریم و اکرام فراوان در انظار عمومی نسبت به امام خارج سازد.

جذابیتِ فضائل امام جواد

ثانیا؛ مأمون هم یک انسان است و خواسته‌های عادی انسانی دارد، هر انسانی دوست دارد؛ میوه دل خود را به بهترین‌ها بسپارد. مگر نه این است که امام جواد (ع) در همان سنین کودکی دانش گسترده خود را نمایان نمود و همگان را؛ از شیعه و سنی و غیرمسلمان را شیفته خود سازد. لذاست که شیخ مفید در کتاب “الارشاد” براین وجه در ازدواج امام جواد صحه گذاشته و تائید نموده؛ که این ازدواج به‌جهت علاقه مأمون به حضرت و اعتقاد به مراتب فضل امام جواد بوده و وقتی اعتراض شدید عباسیین ‌به مأمون شروع شد و پاسخ مأمون این بود: “اما این‌که من محمد بن علی (امام جواد) را برای دامادی خود برگزیدم، به خاطر برتری اوست با خردسالیش در علم و دانش بر همه دانشمندان زمان است و راستی که دانش او شگفت‌انگیز است و من امیدوارم آن چه که من از او می‌دانم برای مردم آشکار کند تا بدانند که رأی صحیح همان است که من درباره او داده‌ام”.

تلاش مامون برای اطلاع از درون زندگی امام جواد

ثالثا ؛ بر همین اساس که مأمون با خواسته‌های طبیعی بشری که دارد زندگی می‌کند، مانند هر حاکم و فرمانروایی دوست دارد و بلکه استراتژی حکومتی‌اش اقتضاء می‌کند که از مخالفان خود و اپوزیسیون دولتش، اطلاع کامل داشته باشد. خوب؛ چه کسی بهتر از دخترش که می‌تواند از متن زندگی امام جواد (ع) پدر را مطلع سازد؟

مامون و ارتباط نسلی با خاندان عترت و طهارت

رابعاً؛ براساس همین تحلیل حالات روانی و شخصیت انسان و حب و بغض‌ها، نکته دیگری را نیز در علت سر گرفتن این ازدواج مطرح نمود و آن این است که مأمون که خود دانشمند و یک فرد بسیار زیرکی است بعینه مشاهده کرد که خاندان نبوت دارای عظمت خاصی هستند و چرا نباید حال که می‌تواند نوادگان خود را، از طریق دخترش، در نسل امام جواد و نهایتاً خاندان نبوت قرار دهد، اینکار را نکند و نام و خاندان و نسل خود را، جاودانه نسازد؟!

آیا اگر به فرض؛ ام الفضل از امام جواد (ع) فرزندی داشت و به مقام امامت می‌رسید، این انتقال نسل امامت به خاندان عباسی نبود؟

مامون و شکستن جلال و جبروت امام جواد

خامساً ؛ بر اساس همان گرایشات درونی آدمی، هر کسی که به قدرتی می‌رسد؛ دوست دارد رقیب را، بدون مبارزه و درگیری از صحنه خارج کند و یکه تاز میدان حال و آینده باشد. امام جواد (ع)؛ صاحب کمالات است و مورد اقبال افکار عمومی است. خوب؛ با نزدیک کردن و بلکه ورود امام به دستگاه حاکمیت، این جلال و جبروت مورد آسیب قرار می‌گیرد. لذاست که امام جواد را وارد خانه خود کرد و در این نقشه تا حدودی موفق هم بود. شاهدش این است که زندگی امام را از مدینه به بغداد منتقل کرد و شرائط ظاهری خوبی برای سکونت امام فراهم آورد و اصلاً غرضش همین بود که زندگی شاهانه و تجملاتی و پراز زرق‌ و برق خود، امام را مورد چالش اعتقادی و قلبی مردم قرار دهد.

نمونه هایی از فشارها و تهاجم ها به امام جواد

سؤال حسین مکاری نمونه‌ای از افکار عمومی در موضوع است که از نحوه زندگی امام جواد انتقاد می‌کند و امام جواد (ع) طبق نقل قطب راوندی این‌گونه پاسخ فرمود: «ای حسین: نان جو و نمک خشن در حرم رسول خدا‌؛ مدینه، نزد من از آنچه در اینجا؛ بغداد، مشاهده می‌کنی بهتر است. امام جواد (ع) نه تنها سکوت نفرمودند و برای مردم روشنگری می‌کردند.

نکته دیگر در این ازدواج سؤال از علت قبول امام جواد (ع) است؟ در اینجا هم مانند مورد گذشته، نباید خود را از متن ماجرا بیرون کشیده و پاسخ دهیم که؛ قبول این ازدواج از سوی امام، از اسرار الهیه است و کسی خبر ندارد! امام جواد واقعاً از سوی مأمون در اذیت و آزار قرار داشت؛ مثلاً در کتاب کافی نقل شده: مأمون با اجیر نمودن آوازه‌خوانی برای آن حضرت خواست امام را به امور دنیوی متمایل سازد! که البته با پاسخ قاطع حضرت این نقشه نیز نقش بر آب شد. یا مورد دیگری که کتاب المناقب نقل می‌کند و حکایت از پیچیدگی و اغراض سوء مأمون را می‌کند، این است که مأمون به هر نقشه و حیله‌ای دست می‌زد تا شخصیت امام را از بین ببرد، یکی از نقشه‌های او این بود که وقتی می‌خواست دخترش را به عقد امام در بیاورد به صد نفر از زیباترین کنیزانش دستور داد هر یک جامی که در آن گوهری درخشان بود به دست گیرند و به امام جواد عرضه کرده تا ایشان را وسوسه کنند! هیچ توجهی به آنان نکرد.

و نمونه دیگر؛ شخصی به نام مخارق را که ریش بلندی داشت و کارش نوازندگی و خوانندگی بود نزد امام فرستاد. مخارق مقابل امام جواد نشست و شروع کرد به خواندن و نواختن. امام جواد به او به هیچ توجهی نفرمود و پس از مدتی سرش را بلند کرد و فرمود: «از خدا بترس!» همین که سخن امام تمام شد، عود و تنبور از دست مخارق افتاد، دستش فلج شد و تا آخر عمر فلج ماند. این نمونه‌ها نشان از یک سیاست قوی و مرموزانه و منافقانه دارد که در برابر امام، به اسم “ازدواج”‌ شکل گرفته! اگر شخصی که امام است و دارای علم غیب و کرامت است، اما در عین حال مانند همه انسان‌های دیگر؛ مأمور به ظاهر و زندگی عادی است و در حالتی به سر می‌برد که کاملاً تحت نفوذ قدرت حاکمیت است و سایه پدر از سر او رفته و مورد یک پیشنهاد برای ازدواج تحمیلی قرار گیرد، چه می‌تواند بکند؟ آیا باید مقاومت کند و جانش را در معرض خطر قرار دهد و رهبری شیعیان را در ابهام قرار دهد، یا مانند هر انسان دیگری تن به این اجبار دهد؟

مبارزه نفس گیر امام جواد با دستگاه حاکمه

امام جواد؛ دست از مبارزه برنداشته و با نشان دادن روحیات منفی خود، بی‌رغبتی و مخالفت خود را با این ازدواج به همگان نشان داده و از اهداف سیاسی دور از اخلاقِ حاکمیت وقت، پرده‌برداری کرده و آنان را رسوای تاریخ سازد؟ دقیقاً امام جواد وقتی دید راه مفری از این ازدواج تحمیلی باقی نمانده همین کار را کرد. انتقال زندگی، علی‌رغم مخالفت همسرش ام الفضل از بغداد به مدینه و نامه‌های گلایه‌آمیز ام الفضل به پدرش مأمون از زندگی در مدینه، نشان از موفقیت امام جواد و شکست مأمون است. ام الفضل در نامه‌ای به پدرش نوشت: امام جواد (ع) با زنان دیگر نیز ازدواج کرده و این غیرت زنانگی مرا برمی‌انگیزد. مأمون در پاسخ دخترش نوشت: “دخترم، من تو را به ازدواج امام جواد (ع) در نیاوردم تا این‌که حلالی (ازدواج با زنان دیگر غیر از تو) را بر او حرام گردانی، پس از آن دیگر آنچه یادآور شدی مطرح نکن”.

علم غیبی امام و حوادث پیشرو

نکته مهم پایانی در اینجاست که سؤال می‌شود امامان ما با توجه به آگاهی‌شان از آینده زمین و زمان چگونه در چنین شرائطی خود را قرار می‌دهند و تن به ازدواجی می‌دهند که بوی خون خودشان را می‌دهد؟ پاسخ این پرسش معروف این است که همانطوریکه ائمه (ع) دارای مقام “عصمت” هستند، دارای مقام “علم غیب” هم هستند و در این اعتقاد ذره‌ای ما مماشات نداریم. اما سؤال در اینجاست که آیا ائمه (ع) موظفند در روابط عادی و روزمره و در مواجهه با پدیده‌های سیاسی و اجتماعی و خانوادگی، از علم غیب خود بهره جویند؟ قطعاً پاسخ منفی است. چون در این صورت نه کمالی را می‌توان برای ایشان ثابت کرد و نه انسان‌هایی می‌توانند باشند که الگوی بشریت قرار گیرند. علامه طباطبائی تصریح نموده که؛ علم غیب امام، هیچ وظیفه‌ای را برای آنان، ایجاد نمی‌کند و در برابر حوادث آینده هیچ مسئولیتی ندارند.

  • برچسب ها
  • ازدواج امام جواد (ع)
  • دختر مامون
  • شهادت امام جواد (ع)
  • هادی سروش

اخبار مرتبط

تاملی در سفر حضرت آیت الله جوادی آملی به عراق/ یادداشت...

ضرورت های حوزه های علمیه: نوشتاری از استاد هادی سروش

روایت عظمت روحی استاد مطهری/ یادداشتی از استاد هادی سروش

بدون نظر

پاسخ دیدگاه

نام من، ایمیل، و وب سایت را در این مرورگر برای دفعه بعد که نظر میدهم ذخیره کنم.

  • العربی
  • افغانستان
  • لبنان
  • العراق
  • آذربایجان
  • اردو
  • Pakistan
  • India
  • Turkish
  • English
  • French
  • Russian
  • Spanish
  • ورزشی
  • قم
  • زندگی
  • رسانه
  • آینده
  • اقتصادی
  • نشان

© Shafaqna News | Copyrightابزارکابزارکابزارک تصویر

پژوهشی در رابطه با ازدواج امام جواد(ع) با دختر مأمون     هادی سروش


پژوهشی در رابطه با ازدواج امام جواد(ع) با دختر مأمون

هادی سروش

پیشگفتار


در سراسر زندگی ۲۵۰ ساله معصومین (ع) به مواردی برمی‌خوریم که در طول تاریخ مورد سؤال بوده و همواره هست. سکوت ۲۵ ساله امام علی (ع)، صلح امام مجتبی (ع)، قیام امام حسین با زن و فرزند در یک نبرد نابرابر، قبول ولایت عهدی حضرت رضا (ع) و ازدواج امام جواد (ع) با دختر مأمون به نام ام الفضل از این سنخ ابهامات تاریخ است.

✅️دو راه حل در برابر ابهامات تاریخ در سیره ائمه

در اینجا محققین ما یکی از دو راه را انتخاب کرده و پاسخ داده‌اند؛

اول گفته‌اند: این امور، از آنجا که با ظاهر شریعت نمی‌توانیم وفقش دهیم و از سویی ائمه اطهار هم که معصوم‌اند؛ قهرا از اسرار الهیه است و کسی از سّر آن مطلع نیست.
راه دوم؛ تحلیل و بیان علت‌های محتمل که می‌تواند در این بخش از تاریخ ائمه (ع) نقش داشته باشد.

✅️نقدِ تبدیلِ پاسخ به بهامات با حمل به اسرارالهیه بودن

به گمان ما راه اول تام و تمام نبوده و قابل عرضه به جامعه پرسشگر نسل امروز نیست. اینکه اگر ما در پاسخ به پرسشی گیر افتادیم و فوری از مقوله “اسرار” بودن کمک بگیریم، از رسوبات فکری اشاعره است که در میان ما نفوذ کرده، چرا که آنان شعار در مواجهه با انبوهی از اشکالاتی که بر ایده “جبرگرائی” وارده شده، توان دفاع ندارند و تمسک به “لایسئل عما یفعل” می‌کنند!
و مشکل این دیگر این سنخ پاسخ‌ها این است که اگر ما به دنبال “اسرارسازی” برای سیره ائمه (ع) باشیم، آنان از اینکه “الگوی زنده همه اعصار” باشند، مورد آسیب قرار داده‌ایم. در این صورت جا دارد کسی بگوید امامی که زندگی‌اش سراسر “اسرار” و یا “عمل به علم غیب” و یا “معجزه” است، چگونه می‌تواند الگوی منی باشد که فاقد همه‌‌ی آن اوصاف هستم؟!
اما راه دوم، راه خوبی است در عین اینکه فضای علمی و پژوهشی برای پاسخ‌های دقیق‌تر و به‌روزتر، باز است.

✅️بررسی ازدواج امام جواد

در مورد ازدواج امام جواد (ع) با فرزند مأمون توجه به چند نکته ضروری است و با توجه به این نکات پاسخ صحیح خود را نمایان می‌کند.

✅️توجه به زمان و اقتضائات آن

اولا ؛ باید در بررسی وقایع پیچیده تاریخی در عین پژوهش، خود را در همان زمان قرار دهیم.
ببینید؛ بعد از شهادت امام رضا (ع)، انگشت اتهام از سوی شیعیان خراسان و عراق و بغداد و حجاز به‌سوی مأمون نشانه گرفت و این را مأمون بعد اینکه به بغداد آمد از نزدیک لمس کرد. در اینجا مأمون راهی ندارد تا از این اتهام که منجر به لعن و سرزنش او شده، خود را خلاص کند، به این فکر افتاد که خود را از آن جرم و گناه بیرون آورد و نظر شیعیان و علویان را نسبت به خود جلب نماید. از این‌روی نامه‌ای برای امام جواد (ع) نوشت و با اکرام و احترام او را به بغداد خواست تا با این دسیسه ذهنیّتی که مردم از او دارند با تکریم و اکرام فراوان در انظار عمومی نسبت به امام خارج سازد.

✅️جذابیتِ فضائل امام جواد

ثانیا ؛ مأمون هم یک انسان است و خواسته‌های عادی انسانی دارد، هر انسانی دوست دارد؛ میوه دل خود را به بهترین‌ها بسپارد. مگر نه این است که امام جواد (ع) در همان سنین کودکی دانش گسترده خود را نمایان نمود و همگان را؛ از شیعه و سنی و غیرمسلمان را شیفته خود سازد. لذاست که شیخ مفید در کتاب “الارشاد” براین وجه در ازدواج امام جواد صحه گذاشته و تائید نموده؛ که این ازدواج به‌جهت علاقه مأمون به حضرت و اعتقاد به مراتب فضل امام جواد بوده و وقتی اعتراض شدید عباسیین ‌به مأمون شروع شد و پاسخ مأمون این بود: “اما این‌که من محمد بن علی (امام جواد) را برای دامادی خود برگزیدم، به خاطر برتری اوست با خردسالیش در علم و دانش بر همه دانشمندان زمان است و راستی که دانش او شگفت‌انگیز است و من امیدوارم آن چه که من از او می‌دانم برای مردم آشکار کند تا بدانند که رأی صحیح همان است که من درباره او داده‌ام”.

✅️تلاش مامون برای اطلاع از درون زندگی امام جواد

ثالثا ؛ بر همین اساس که مأمون با خواسته‌های طبیعی بشری که دارد زندگی می‌کند، مانند هر حاکم و فرمانروایی دوست دارد و بلکه استراتژی حکومتی‌اش اقتضاء می‌کند که از مخالفان خود و اپوزیسیون دولتش، اطلاع کامل داشته باشد. خوب؛ چه کسی بهتر از دخترش که می‌تواند از متن زندگی امام جواد (ع) پدر را مطلع سازد؟

✅️مامون و ارتباط نسلی با خاندان عترت و طهارت

رابعاً؛ براساس همین تحلیل حالات روانی و شخصیت انسان و حب و بغض‌ها، نکته دیگری را نیز در علت سر گرفتن این ازدواج مطرح نمود و آن این است که مأمون که خود دانشمند و یک فرد بسیار زیرکی است بعینه مشاهده کرد که خاندان نبوت دارای عظمت خاصی هستند و چرا نباید حال که می‌تواند نوادگان خود را، از طریق دخترش، در نسل امام جواد و نهایتاً خاندان نبوت قرار دهد، اینکار را نکند و نام و خاندان و نسل خود را، جاودانه نسازد؟!

آیا اگر به فرض؛ ام الفضل از امام جواد (ع) فرزندی داشت و به مقام امامت می‌رسید، این انتقال نسل امامت به خاندان عباسی نبود؟

✅️مامون و شکستن جلال و جبروت امام جواد

خامساً ؛ بر اساس همان گرایشات درونی آدمی، هر کسی که به قدرتی می‌رسد؛ دوست دارد رقیب را، بدون مبارزه و درگیری از صحنه خارج کند و یکه تاز میدان حال و آینده باشد.
امام جواد (ع)؛ صاحب کمالات است و مورد اقبال افکار عمومی است. خوب؛ با نزدیک کردن و بلکه ورود امام به دستگاه حاکمیت، این جلال و جبروت مورد آسیب قرار می‌گیرد. لذاست که امام جواد را وارد خانه خود کرد و در این نقشه تا حدودی موفق هم بود. شاهدش این است که زندگی امام را از مدینه به بغداد منتقل کرد و شرائط ظاهری خوبی برای سکونت امام فراهم آورد و اصلاً غرضش همین بود که زندگی شاهانه و تجملاتی و پراز زرق‌وبرق خود، امام را مورد چالش اعتقادی و قلبی مردم قرار دهد.

✅️نمونه هایی از فشارها و تهاجم ها به امام جواد

سؤال حسین مکاری نمونه‌ای از افکار عمومی در موضوع است که از نحوه زندگی امام جواد انتقاد می‌کند و امام جواد (ع) طبق نقل قطب راوندی این‌گونه پاسخ فرمود: «ای حسین: نان جو و نمک خشن در حرم رسول خدا‌؛ مدینه، نزد من از آنچه در اینجا؛ بغداد، مشاهده می‌کنی بهتر است.
امام جواد (ع) نه تنها سکوت نفرمودند و برای مردم روشنگری می‌کردند.

نکته دیگر در این ازدواج سؤال از علت قبول امام جواد (ع) است؟ در اینجا هم مانند مورد گذشته، نباید خود را از متن ماجرا بیرون کشیده و پاسخ دهیم که؛ قبول این ازدواج از سوی امام، از اسرار الهیه است و کسی خبر ندارد!

امام جواد واقعاً از سوی مأمون در اذیت و آزار قرار داشت؛ مثلاً در کتاب کافی نقل شده: مأمون با اجیر نمودن آوازه‌خوانی برای آن حضرت خواست امام را به امور دنیوی متمایل سازد! که البته با پاسخ قاطع حضرت این نقشه نیز نقش بر آب شد.

یا مورد دیگری که کتاب المناقب نقل می‌کند و حکایت از پیچیدگی و اغراض سوء مأمون را می‌کند، این است که مأمون به هر نقشه و حیله‌ای دست می‌زد تا شخصیت امام را از بین ببرد، یکی از نقشه‌های او این بود که وقتی می‌خواست دخترش را به عقد امام در بیاورد به صد نفر از زیباترین کنیزانش دستور داد هر یک جامی که در آن گوهری درخشان بود به دست گیرند و به امام جواد عرضه کرده تا ایشان را وسوسه کنند! هیچ توجهی به آنان نکرد.

و نمونه دیگر؛ شخصی به نام مخارق را که ریش بلندی داشت و کارش نوازندگی و خوانندگی بود نزد امام فرستاد. مخارق مقابل امام جواد نشست و شروع کرد به خواندن و نواختن. امام جواد به او به هیچ توجهی نفرمود و پس از مدتی سرش را بلند کرد و فرمود: «از خدا بترس!» همین که سخن امام تمام شد، عود و تنبور از دست مخارق افتاد، دستش فلج شد و تا آخر عمر فلج ماند.

این نمونه‌ها نشان از یک سیاست قوی و مرموزانه و منافقانه دارد که در برابر امام، به اسم “ازدواج”‌ شکل گرفته! اگر شخصی که امام است و دارای علم غیب و کرامت است، اما در عین حال مانند هم انسان‌های دیگر؛ مأمور به ظاهر و زندگی عادی است و در حالتی به سر می‌برد که کاملاً تحت نفوذ قدرت حاکمیت است و سایه پدر از سر او رفته و مورد یک پیشنهاد برای ازدواج تحمیلی قرار گیرد، چه می‌تواند بکند؟ آیا باید مقاومت کند و جانش را در معرض خطر قرار دهد و رهبری شیعیان را در ابهام قرار دهد، یا مانند هر انسان دیگری تن به این اجبار دهد؟

✅️مبارزه نفس گیر امام جواد با دستگاه حاکمه

امام جواد؛ دست از مبارزه برنداشته و با نشان دادن روحیات منفی خود، بی‌رغبتی و مخالفت خود را با این ازدواج به همگان نشان داده و از اهداف سیاسی دور از اخلاقِ حاکمیت وقت، پرده‌برداری کرده و آنان را رسوای تاریخ سازد؟
دقیقاً امام جواد وقتی دید راه مفری از این ازدواج تحمیلی باقی نمانده همین کار را کرد.

انتقال زندگی، علی‌رغم مخالفت همسرش ام الفضل از بغداد به مدینه و نامه‌های گلایه‌آمیز ام الفضل به پدرش مأمون از زندگی در مدینه، نشان از موفقیت امام جواد و شکست مأمون است.
ام الفضل در نامه‌ای به پدرش نوشت: امام جواد (ع) با زنان دیگر نیز ازدواج کرده و این غیرت زنانگی مرا برمی‌انگیزد.
مأمون در پاسخ دخترش نوشت: “دخترم، من تو را به ازدواج امام جواد (ع) در نیاوردم تا این‌که حلالی (ازدواج با زنان دیگر غیر از تو) را بر او حرام گردانی، پس از آن دیگر آنچه یادآور شدی مطرح نکن”.

✅️علم غیبی امام و حوادث پیشرو

نکته مهم پایانی در اینجاست که سؤال می‌شود امامان ما با توجه به آگاهی‌شان از آینده زمین و زمان چگونه در چنین شرائطی خود را قرار می‌دهند و تن به ازدواجی می‌دهند که بوی خون خودشان را می‌دهد؟ پاسخ این پرسش معروف این است که همانطوریکه ائمه (ع) دارای مقام “عصمت” هستند، دارای مقام “علم غیب” هم هستند و در این اعتقاد ذره‌ای ما مماشات نداریم.

اما سؤال در اینجاست که آیا ائمه (ع) موظفند در روابط عادی و روزمره و در مواجهه با پدیده‌های سیاسی و اجتماعی و خانوادگی، از علم غیب خود بهره جویند؟ قطعاً پاسخ منفی است. چون در این صورت نه کمالی را می‌توان برای ایشان ثابت کرد و نه انسان‌هایی می‌توانند باشند که الگوی بشریت قرار گیرند.
علامه طباطبائی تصریح نموده که؛ علم غیب امام، هیچ وظیفه‌ای را برای آنان، ایجاد نمی‌کند و در برابر حوادث آینده هیچ مسئولیتی ندارند

 
  BLOGFA.COM