قال الله تعالی: هو الذی یصلی علیکم وملائکته لیخرجکم من الظلمات الی النور
 

در مورد زیارت اربعین گرفتار حواشی نشویم | هادی سروش

در مورد زیارت اربعین گرفتار حواشی نشویم | هادی سروش

۲۸ مرداد ۱۴۰۳

نهج البلاغه و خطرِ نشستن بر ثروت، ریاست و منبر از راه «دین فروشی»!

هادی سروش، استاد حوزه، در کانال تلگرامی خود نوشت: «مستحضرید در این سال ها “راهپیمایی زیارت اربعین” امام حسین (ع) مورد توجه شیعیان و مسلمین جهان قرار گرفته است.

این رخداد مانند هر رخداد بزرگ دینی و اجتماعی مورد توجه و ارزیابی اهل فکر قرار گرفته است و قضاوتهای صفر تا صد را روزانه میبینیم.

گروه اول ؛ این راهپیمایی عظیم را نماد واقعی از دینداری دانسته و بر اساس روایات آن را به بالاترین ثواب و درجات قُرب تفسیر میکنند.

مانند روایت علی الصایغ از امام صادق (ع) که فرمود؛ “در هر قدم در طیِ مسیر زیارت کربلا بشکل پیاده حسنه عنایت میشود و معصیتی از نامه عمل محو میشود ، و سپس از ناحیه غیب مورد خطاب ‘یاولی الله’ قرار میگیرد.” و بالاتر از این روایت، روایت ابی صامت است که امام صادق (ع) فرمود : “در هر قدم پیاده در مسیر زیارت امام حسین (ع) هزار حسنه عنایت میشود و هزار سیئه بخشیدا میشود و هزار درجه به زائر دادا میشود. (کامل الزیارات، ب۵۹)

گروه دوم ؛ به ثواب و درجات ثواب این حرکت بزرگ توجهی نکرده و بیشتر متوجه ظهور بزرگی از نماد شیعه در جهان هستند‌. اینان اعتراف میکنند که این راهپیمایی در واقع یک تظاهر و حرکت نمادین و ممدوح برای استفاده از ظرفیت شیعه است که شیعه میتواند “بودن” خود را در جهان در قبال دیگران ادیان و مذاهبِ دینی ثابت کند.
این گروه ؛ روایت؛ «رَحِمَ اللّهُ عَبْدا اَحْیا أمْرَنا – خداوند، رحمت کند آن بنده ای را که امر ما را زنده کند.» را مستند تفکر و تئوری پردازی خود قرار میدهند.

گروه سوم ؛ ناراحتان سیاسی هستند که این رخداد را بهانه ای برای تهاجم شان شده!
گاهی سخن از سوء استفاده از بیت المال و جابجایی غیر مشروع اموال عمومی میگویند و گاهی وجود گرسنگان در جامعه را مانع از این حرکت های و هزینه های میلیاردی میدانند و عکس های زید و عمرو را نشان از سیاسی بودنِ این حرکت میدانند.

گروه چهارم ؛ کسانی هستند که با عینک روشنفکری به رخداد نظر افکنده و آن را یک راهبرِ دینیِ متفاوت دانسته که با مناسک فقهی و روش های فقیهان در دینداری معارضه دارد و صریحا مینویسند؛ “این گونه آیین‌ها رویگردانی نرم و اعراض خاموش از اسلام فقیهانه و پناه بردن به انواعی دیگر از دینداری است.”

جمع بندی و ارزیابی نظریات ارائه شده

آنچه به باور این قلم رسیده است این است که سخن جملگی این چهار گروه میتواند درست باشد و پاره ای از حقیقت را بهمراه داشته باشد ، اما نمیتواند “تمام حقیقت” باشد. چون این نظریه پردازی های چهارگانه ؛ کمتر به “متن” توجه شده و بیشتر به “حاشیه” پرداخته شده!

راه درست به گمان ما ؛ توجه به “متن زیارت رفتن” است و وقتی این “متن” مورد توجه باشد نکات مثبت در نظریه پردازی های بالا حفظ شده و در عین اینکه نقاط ضعف مورد اشاره هم رخت برمیبندد.
“متن” در این حرکت یک کلمه است و آن “توحید وخلوص” است که به معنای “خداباوری و خداخواهی است وبس”. امام صادق (ع) از این معنا به واژه “محتسبا” تعبیر میکند و میفرماید: “زائراً .. یرید به وجه الله و الدار الاخره” (کامل الزیارات، ب ۵۷)

ملاک در زیارت ؛ حفظ و ارتباط زائران با این “متن” است و این “متن” که خداباوری و خدا خواهی و خلوص است یک لوح پاکی است که باعث “تقرب” می شود، و وقتی تقرب الی الله محقق شود ، آن عبادت بهینه شده و آثار آن مانگار میشود.

خدا باوری و خدا خواهی در “زیارت امام حسین” با نیت های ناپاکی چون ریا و خودنمایی قابل جمع نیست ، همانطوریکه با حرام خوری و تبلیغ زید و عمرو نیز سازگار نیست.

در بابِ زیارت ، ائمه هادین (ع) تلاش وافری داشته اند تا زائران گرفتار “حواشی” نشوند.
گاهی زائران را بر حذر میداشتند که در سفر زیارتی تان ؛ همّ غم تان خوارکِ “چرب و شیرین” نباشد. امام صادق (ع) وقتی شنید برخی در سفرهای زیارتی متوجه “شکم” هستند! فرمود: “زیارت نروید بهتر است؛ لاتزورن خیر من ان تزورون!” (کامل الزیارات؛ ب ۴۷)
و گاه دیگر تاکید میکردند، هر قدم تزویرانه و ریاکارانه، و یا هر لقمه یِ آلوده به حق الناس و بیت المال نمیتواند معنا کننده یک زیارت فردی یا دست جمعی ممدوح و مقبول باشد. در بیان امام صادق (ع) چنین آمده؛ “لااشراً و لابطراً و لا ریاءً و لا سُمعه” (کامل الزیارات، ب ۵۷)

راهپیمایی اربعین با این “متن” که خلاصه آن در کلمه “توحید وخلوص” است قابل پذیرش است. در غیراینصورت هر چقدر پر سر و صدا هم باشد ، باید بپذیریم که گرفتار “حواشی” شده ایم!»

انتهای پیام

استاد هادی سروش: والاترین کمال امام حسین (ع) در این بود که مشهودِ حق قرار گرفت

استاد هادی سروش: والاترین کمال امام حسین (ع) در این بود که مشهودِ حق قرار گرفت

شفقنا- استاد هادی سروش گفت: والاترین کمال حضرت امام حسین در این بود که مشهودِ حق قرار گرفت و با نور او جهان غیب و شهادت روشن شد و زائر واقعی او باید در این گذرگاه معرفتی باشد.

به گزارش شفقنا، حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در ادامه جلسات خود در هیئت انصارالمهدی در شرح زیارت مطلقه اول امام حسین (ع) گفت: در عبارت مهم این زیارت که دارای توصیف مجموعه کمالات آن حضرت در چهار عنوان آمده ؛ «مَضَيْتَ لِلَّذِي كُنْتَ عَلَيْهِ شَهِيداً وَ مُسْتَشْهِداً وَ شَاهِداً وَ مَشْهُوداً» این چهار عنوان در این فقره زیارت عبارت از آگاهی از تمامی پیرامون خویش، شهادت در راه حق، گواهی بر حق و حقانیت و در مرحله چهارم تایید و دیده شدن او توسط حق تعالی است.

*امام حسین و مقام شهید و شاهد*

وی گفت: در تعریف امام صادق (ع) از مقامات امام حسین (ع) طبق آنچه در زیارت مطلقه اول آمده، مقام شهید به معنای فردی در بالاترین درجه آگاهی، و مقام شاهد بمعنای فردی در اوج مقام شهادت دادن و گواهی است.

*مقام مشهود و امام حسین*

وی در تفسیر کلمه «مشهوداً» گفت: مشهود اسم مفعول و بمعنای دیده شدن است، مقصود این است که امام حسین (ع) هم می‌بیند و هم دیده شد. این مهم است که آن ذات نورانی دیده شده است. خدا او را دید، انبیاء و فرشتگان او را دیدند و آزادگان جهان او را دیدند و مشهود همگان قرار گرفت.

*الهامات از آیات سوره بروج*

سروش در ادامه گفت: بزرگان در ذیل آیات سوره بروج، سخنان مهمی در معنای شاهد و مشهود دارند. وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ. وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ· وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ. علامه طباطبایی می گوید برای شاهد و مشهود حدود ۳۰ معنا در تفاسیر آمده است و اینکه شاهد رسول الله (ص) است و مشهود امت اوست را مورد ترجیح قرار داده. پس مقام شهادت رسول الله (ص) آنقدر مهم است که مورد قسم است. و این شهادت چیزی از سنخ دیدن است.

*امام حسین در تمام عوالم “دیده” شد*

آنچه از این عبارت حضرت صادق در زیارتِ امام حسین (ع) استفاده می شود این است که امام حسین (ع) در عالَم خلقت دیده شده، است. امام حسین (ع) را خداوند متعال دید، انبیاء او را دیدند و فرشتگان خدا همه او را دیده و می‌بینند. با این «دیدن» است که حضرت حسین به اوج شرافت رسید و به عنوان یک شخصیت شریف مطرح است.

*ارتباط خدا با زائران حسینی*

استاد حوزه تصریح کرد: نه تنها امام حسین (ع) دیده شد، بلکه آنچه پیرامون او هستند مانند زمینی که او در آن دفن است آن کربلا است و زائران او ، همه و همه دارد دیده می‌شود و این استنباط از کلمه مشهود است.

شیخ صدوق در ثواب الاعمال و ابن قولویه در کامل الزیارات این روایت را نقل می کند که امام صادق (ع) فرمود: هنگامی که فردی به سمت کربلای حضرت امام حسین راهی می شود از اولین قدم بسیاری از گناهانش بخشوده می شود و هرچه نزدیک می شود و قدم به قدم جلو می‌رود قداست او بیشتر می شود تا اینکه وقتی به کربلا رسید خدا با این شخص زائر مناجات می‌کند ؛ «ثم یزل یقدس بکل خطوة حتی یاتیه فاذا اتاه ناجاه الله.»
این خیلی مهم است، یک عبد در بهترین ایام مانند ایام رمضان و یا ایام حج و یا نماز شب اجازه مناجات با خدا دارد، اما در حرم اباعبدالله (ع)؛ خدا بنده اش را مورد عنایت قرار می دهد و با او مناجات می‌کند و از او می خواهد؛ «حاجت خود را بخواه». این معنای دیده شدن و مشهود بودن حضرت حسین (ع) است.

*تفسیر عرفانی از مقام مشهودِ امام حسین*

استاد سروش تصریح کرد: «مقام مشهود» دارای یک تفسیر عرفانی و بلندی است. در معنای عرفانی مشهودیت به این توضیح توجه کنید؛ وقتی خورشید طلوع می‌کند اول صبح تمام فضایی که تحت اشراف نور خورشید است روشن می‌شود، و وقتی نور خورشید تابشی بر قطعه ای از زمین ندارد آن قطعه شب تار و تیره است. پس نور خورشید تمام ذرات به دیده می‌ رساند، حال در عالم غيب و باطن، خورشیدِ حقیقت چیست و کدام است که وقتی طلوع می‌کند آن موطن غیب را روشن می کند و موجودات غیبی دیده می شوند؟ طبق سوره زمر آیه ۶۹ م یتوان برای این سوال پاسخی مهم را یافت که فرمود: «أَشْرَقَتْ الأرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا» ؛ با نور خداوندگار و پرتو تجلّی او عالَم دیده شد و مشهود قرار گرفت.

*پرتو نور امام حسین در جهان غیب*

در روایات ما رسیده این نور و پرتوی تجلی او؛ نور امام معصوم (ع) است که روشن کننده و هدایت کننده زمین و زمان است. و مهم این نکته معرفتی است که عالم غيب امام حسین (ع۹ را دیدند و مشهود انان قرار گرفت و بوسیله نور امام حسین (ع) که واسطه فیض خدای متعال است موجودات عالم هم روشن شده و دیده می شوند.

اگر در زیارتش می خوانیم‌؛ امام حسین (ع) مشهود است، طبق این تفسیر عرفانی یعنی؛ نور وجود امام حسین (ع) ایجاد ظهور می‌کند و باعث دیده شدن می شود.

*رویا آخوند خراسانی و امام حسین*

آخوند خراسانی در عالَم رویا به میرزای نائینی گفته بود؛ من در طول بیش از ۷۰ سال هرچه از امام حسین (ع)‌ خواندم و گفتم و نوشتم، حال که آمده ام به این عالَم، چیزهایی از آن حضرت می بینم که گویا در طول سال ها از او هیچ نمی‌دانستم.

*در مسیر مشهود شدن باشیم*

سروش در پایان گفت: والاترین کمال حضرت امام حسین (ع) در این بود که مشهودِ حق قرار گرفت و با نور او جهان غیب و شهادت روشن شد و زائر واقعی او باید در این گذرگاه معرفتی باشد. اول وجودش با ایمان و اخلاق نور شود و در نتیجه دیده شود و سپس بتواند باعث روشنی و پرتوبخشی دیگران شود‌ .

سخنی درباره سخت انگاریِ یا سهل انگاریِ «توبه مجرمان»/ نوشتاری از استاد هادی سروش

سخنی درباره سخت انگاریِ یا سهل انگاریِ «توبه مجرمان»/ نوشتاری از استاد هادی سروش

شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در نوشتاری با عنوان سخنی درباره سخت انگاریِ یا سهل انگاریِ «توبه مجرمان» این گونه آورده است:

اخیرا متن «شیوه نامه احراز توبه» از سوی مقامات محترم دستگاه قضاء صادر شده که در آن بخشش مجرمان در صورت توبه مطرح شده و دارای مطالب سودمندی است .

از آن رهگذر که توبه از گناه و جرم یک مقوله دینی است که در شاخه های مختلف علوم دینی فقهی و کلامی و اخلاقی مطرح است ، جای دقت نظر دارد.

مواردی که در شیوه نامه در رابطه با احرازتوبه مجرمان است چنین آمده است :
الف – التزام عملی به انجام فرائض دینی
ب – جبران ضرر و زیان ناشی از جرم یا برقراری ترتیبات جبران یا تلاش برای تحصیل گذشت شاکی یا مدعی خصوصی
پ – اظهار ندامت و تعهد کتبی مبنی بر عدم ارتكاب جرم به ویژه چنانچه ندامت خود را به نماید
ت – همکاری موثر مرتکب در کشف جرم یا معرفی شرکاء یا معاونین جرم
ث – تعهد به خودداری از ارتباط و معاشرت با اشخاص شرور شركاء و معاونین جرم
ج- ارائه خدمات عام المنفعه با مشارکت در امور خیر
چ – اقدام به درمان و ترک اعتیاد
ح – گزارش کتبی مددکار اجتماعی مبنی بر اصلاح رفتار مرتکب (ایسنا ؛ ۱۲ تیر ۱۴۰۳)

آنچه موارد مذکور مطرح شده به دوبخش تقسیم میشود ؛ مواردی که مستند به “دین” است مانند ؛ بند الف و ب که مربوط به ضرورت انجام فرائض دینی و یا جبران حق الناس پایمال شده . و بخش دوم ضرورتِ رعایت برخی دستوراتی که ناظر به نظم و ارتقاء امنیت جامعه است. مانند بند ت، ث، ج .

این نوشتار در رابطه آنچیزی است که ارتباط با موضوعات و مسائل دینی در باب توبه دارد میباشد.

مطلب اول ؛ توبه چیست ؟

معنای توبه عبارت است از بازگشت بخدا . یکی از مهمترین کتابهای لغت در عرب ، کتاب لسان العرب است که در معنای توبه همین معنا را ضبط کرده و مینوبسد : توبه ؛ رجع الیه بالرحمة .

در مورد مفهوم شناسی “توبه” در علوم اسلامی از فقه و کلام گرفته تا اخلاق و عرفان ؛ مطالب متنوعی مطرح است که دو نمونه از دو کارشناس بزرگ دینی تقدیم میشود؛
حکیم و شخصیت اخلاقی بزرگ اسلام خواجه نصیرالدین طوسی در “اوصاف الاشراف” می‌نویسد: «توبه به معنای بازگشت از معصیت است»
فقبه بزرگ محقق اردبیلی مفهوم توبه را بر پشیمانی و اراده بر عدم بازگشت به رفتار زشت ترسیم نمود: «التوبة هی الندامة و العزم علی عدم الفعل»
پس نتیجه میگیریم اگر بحث راجع مفهوم توبه و تحقق آن است ، با تامل در نصوص دینی استنباط می‌شود که برای توبه؛ ندامت حقیقی و عزم بر ترک گناه کافی است و حتی برای تحقق توبه ، نیاز به لفظ خاص یا اعمال خاص نیست.

مطلب دوم ؛ اسقاط عذاب و کیفر

علامه حلی صاحب کشف المراد ادعای اجماع بر سقوط عقاب نسبت به توبه کننده کرده است و در این باره می‌نویسد: «الناس اتفقوا علی سقوط العقاب بالتوبة.»

اما سقوط عذاب اُخروی را نباید با کیفر و اجرای حد توسط قاضی خلط نمود. در برخی موارد توبه باعث برداشته شدن کیفر از مجرم میشود و در برخی موارد نمیشود.
به نمونه توجه فرمایید ؛ دو بزرگ حدیث و فقه یعنی؛ شیخ صدوق و شیخ مفید بر این باور فقهی هستند ؛ جرائم جنسی که مستوجب حد است، در صورتی که مجرم پیش از اقامۀ شهادت نزد حاکم، توبه کند، حد از او برداشته می‌شود واگر بعد از اقامۀ شهادتِ شهود بر وقوع جرم توبه کند، حاکم با در نظر گرفتن مصالح مسلمانان در اجرای حد یا عفو مخیر است. اما اگر مرتکب جرم جنسی و حتی محارب ، قبل دستگیری و رسیدن به محکمه شرع توبه کند، مشهور فقهای امامیه بر این نظرند که مجازات ساقط می‌شود.

با نظاره این موارد که در فقه بر اساس نصوص دینی توسط فقیهان ترسیم شده به این نتیجه میتوان رسید ؛ توبه عذاب اُخروی را بر میدارد و فقط در موارد نادر و خاصی توبه نمیتواند کیفر و حد شرعی را منتفی کند.

مطلب سوم ؛ ضرورت اداء حقوق

توبه از عبادت انجام نشده و یا توبه از حقوق تضییع شده باید توام با انجام آن فرائض و اعطاء حقوق تضییع شده به ذوی الحقوق باشد. این به عنوان شرط توبه مطرح است و نه حقیقت توبه.

این حقیقت بصورت آشکار از قرآن کریم استفاده میشود که می‌فرماید: “فمن تاب من بعد ظلمه واصلح فان الله یتوب علیه” (مائده /۳۹)

اما این ضرورت فقهی و اخلاقی را نباید با تحققِ توبه خلط کرد. بین تحقق توبه و پذیرش توبه فاصله است ، چون ضرورت جبران از سوی توبه کننده به شرائط توبه بازگشت دارد و نه به مفهوم توبه . تفاوت در اینجا ظاهر میشود که اگر توبه کننده ای نمازهای فوت شده را نخواند و یا اموال سرقتی را بازنگرداند ، ولی نمازهای بعدی را خواند و دیگر دست به سرقت نبرد ، این شخص توبه کننده محسوب میشود و آثار مثبت توبه را داراست در عین اینکه حق الله یا حق الناس را نیز به ذمه دارد. درست بدین خاطر است به ندرت فقیهان بین تحقق توبه و پذیرش توبه تفاوت قائل شده اند و انجام عبادات قضاء شده در حق الله ، و یا بازگشت حق الناس را بر تحقق «شرایط توبه» مترتب دانسته‌اند. مثلا شهیدثانی اشاره دارد که فقها، خروج از مظالم را گاه جزء و گاه شرط توبه شمرده‌اند.
بار دیگر تاکید میکنیم ؛ توبه کننده از حق الناس، توبه اش قبول است اما باید شرط توبه را نیز رعایت کند و آن رد مظالم و حقوق به صاحبان آن، یا طلب عفو و اِبراء از آنان است.
در روایتی نقل شده است: «یکی از بزرگان قبیله نخع به امام باقر (ع) عرض کرد: از زمان حجاج تا کنون والی بوده‌ام، آیا راه توبه‌ای برای من وجود دارد؟ حضرت ساکت شد. وی بار دیگر سؤالش را تکرار کرد. امام فرمود: خیر، مگر اینکه حق تمام صاحبان حق را به آن‌ها برسانی.»

مطلب چهارم ؛ نمایان شدنِ آثار توبه از کمال توبه است و نه شرط تحقق یا پذیرش توبه

ضرورت بازگشت حقوقی که در انجام گناه از دست رفته ، با ضرورت نمایان شدنِ آثار توبه متفاوت است.
در باب توبه از گناه و جرم موضوع نمایان و آشکار بودن آثار توبه است .
پیامبر خدا (ص) می‌فرماید: «توبه کننده باید اثر توبه را آشکار کند، که در غیر این صورت تائب نخواهد بود.»
بله ، با توجه به برخی نصوص دینی بجاست که از شخص توبه کننده آثار توبه دیده شود ولی این مرتبه ای بیرون از مفهوم توبه است و شامل کمال توبه است . چرا که با توبه عقاب الهی ساقط میشود که در ادامه این مقاله تقدیم خواهد شد.
از این رهگذر است که در تحقق توبه و باور آن توسط ناظرانِ شخصِ توبه کننده ، تکلیف کردنِ توبه کننده به انجام مستحبات و یا شرکت در محافل دینی دارای پایگاه فکری در نصوص دینی نیست.

مطلب پنجم ؛ روا یا نارواییِ آزمودنِ توبه کننده

از آن رهگذر که مفهوم توبه در بازگشت ارتباط بین عبد و خدایش تفسیر شده ، آزمودن توبه کننده خارج از معیارهای اخلاق و فقه است.
بله در اینجا نیز ، اگر مسئله حق الناس مطرح باشد و یک نوع اطمینان خاطر برای ذوی الحقوق که صاحب حق هستند مطرح باشد ، آن صاحب حق میتواند توبه ی توبه کننده را مورد آزمون قرار دهد.
شیخ طوسی بر این باور است ؛ “درصورتی که مردی زنی را به زناکاری بشناسد و به باور این‌ که توبه کرده است، تصمیم به ازدواج با وی بگیرد، نزد برخی فقها، اظهار توبه کافی نیست و لازم است صحت توبه آزموده شود.”
البته در همین جا ، اجازه آزمودن داده اند و نه ضرورت بر آزمودن . لذا جناب شیخ مفید میگوید؛ “اگر زنی اصرار بر زنا داشته باشد، بر همسر او روا نیست که آن زن را نگاه دارد، اما در صورتی که زن حتی اظهار توبه کند، مرد اجازه دارد او را به زنی نگاه دارد .”
از این‌روست که برخی فقیهان بر این باورند ؛ توبه کننده ای که باید بر او اجرای حد شود اگر خدای نخواسته اصرار بر گناه کبیره‌ای داشته باشد و این معنا به ثبوت رسیده باشد، ولی در مورد جدید گناه پیش آمده باز اظهار توبه نماید ، درصورت تحقق شرایط، می‌تواند “رافع حد” باشد.

آنچه ما از نصوص دینی در باب توبه استنباط میکنیم‌؛ توبه و ترغیب به توبه آسان و بدون پی گیری های پردرسرساز است. روشن است که از نظر روانشناسی اخلاقی و جامعه شناسی ؛ وقتی در مورد گناهکاران و مجرمان، بجای ترغیب به توبه تکیه جدی بر اظهار توبه و آشکار بودن نتایج توبه باشد ، رنگ توبه غلیظ میشود و مورد استقبال کمتر قرار میگیرد.

مطلب ششم‌ ؛ اقدامات تامینی و تربیتی

همانطوریکه مجرمان در یک شخصیت روانی و اخلاقی خلاصه نمیشوند ، جرائم نیز یک نواخت نیست .
روشن است که در بسیاری موارد توبه مجرم غیرحرفه ای پذیرفته شده است و نباید برای آینده او تعیین تکلیف کرد و توبه را در ذهن او سخت و تلخ کرد.
اما در میان مجرمان و جرم ها برخی مواقع که منجر به سلب امنیت اجتماعی و مشابه آن مطرح است ، موارد استثنایی است و طبعا توبه مجرم اگر بخواهد دارای اثر حقوقی باشد و به موجب آن سقوط مجازات قانونی و آزادیِ مجرم در نظر گرفته شود، نیاز به احراز و اثبات توبه در نزد کارشناسان خُبره قضایی مطرح است.
اما همه سخن در این است که نباید موارد خاص را به موارد شایع در جرم و مجرمان جامعه سرایت داد.

نکته شایان توجه دیگری که قابل دقت است این است که اگرچه توبه میتواند مجازات را از بین ببرد ولی چه بسا باید بر یک مجرم خاص، اقدامات تامینی و تربیتی اعمال شود. در عین اینکه این قاعده را میپذیریم اما نباید از یک نکته علمی غفلت ورزید که بارگذاری اقدامات تامینی و تربیتی باید توسط کارشناس خبره روانشناسی و آشنای به اخلاق و جامعه صورت پذیرد. و نا گفته پیداست که راه درست در اقدامات تربیتی برای امتیاز و اعطاء مزیت گذاشتن باشد و نه مشروط کردن توبه به تحقق آن دستورات اخلاقی و تربیتی.

سخنی درباره سخت انگاریِ یا سهل انگاریِ "توبه مجرمان"  ✍️ هادی سروش


🔰 سخنی درباره سخت انگاریِ یا سهل انگاریِ "توبه مجرمان"

✍️ هادی سروش



✅️اخیرا متن "شیوه نامه احراز توبه" از سوی مقامات محترم دستگاه قضاء صادر شده که در آن بخشش مجرمان در صورت "توبه" مطرح شده و دارای مطالب سودمندی است .

از آن رهگذر که "توبه" از گناه و جرم یک مقوله دینی است که در شاخه های مختلف علوم دینی فقهی و کلامی و اخلاقی مطرح است ، جای دقت نظر دارد.

🔻مواردی که در شیوه نامه در رابطه با "احرازتوبه مجرمان" است چنین آمده است :
الف - التزام عملی به انجام فرائض دینی
ب - جبران ضرر و زیان ناشی از جرم یا برقراری ترتیبات جبران یا تلاش برای تحصیل گذشت شاکی یا مدعی خصوصی
پ - اظهار ندامت و تعهد کتبی مبنی بر عدم ارتكاب جرم به ویژه چنانچه ندامت خود را به نماید
ت - همکاری موثر مرتکب در کشف جرم یا معرفی شرکاء یا معاونین جرم
ث - تعهد به خودداری از ارتباط و معاشرت با اشخاص شرور شركاء و معاونین جرم
ج- ارائه خدمات عام المنفعه با مشارکت در امور خیر
چ - اقدام به درمان و ترک اعتیاد
ح - گزارش کتبی مددکار اجتماعی مبنی بر اصلاح رفتار مرتکب (ایسنا ؛ ۱۲ تیر ۱۴۰۳)

✅️ آنچه موارد مذکور مطرح شده به دوبخش تقسیم میشود ؛ مواردی که مستند به "دین" است مانند ؛ بند الف و ب که مربوط به ضرورت انجام فرائض دینی و یا جبران حق الناس پایمال شده . و بخش دوم ضرورتِ رعایت برخی دستوراتی که ناظر به نظم و ارتقاء امنیت جامعه است. مانند بند ت، ث، ج .

💠این نوشتار در رابطه آنچیزی است که ارتباط با موضوعات و مسائل دینی در باب توبه دارد میباشد.


🔹️ مطلب اول ؛ توبه چیست ؟

معنای توبه عبارت است از بازگشت بخدا . یکی از مهمترین کتابهای لغت در عرب ، کتاب لسان العرب است که در معنای توبه همین معنا را ضبط کرده و مینوبسد : توبه ؛ رجع الیه بالرحمة .

در مورد مفهوم شناسی "توبه" در علوم اسلامی از فقه و کلام گرفته تا اخلاق و عرفان ؛ مطالب متنوعی مطرح است که دو نمونه از دو کارشناس بزرگ دینی تقدیم میشود؛
حکیم و شخصیت اخلاقی بزرگ اسلام خواجه نصیرالدین طوسی در "اوصاف الاشراف" می‌نویسد: «توبه به معنای بازگشت از معصیت است»
فقبه بزرگ محقق اردبیلی مفهوم توبه را بر پشیمانی و اراده بر عدم بازگشت به رفتار زشت ترسیم نمود: «التوبة هی الندامة و العزم علی عدم الفعل»
پس نتیجه میگیریم اگر بحث راجع مفهوم توبه و تحقق آن است ، با تامل در نصوص دینی استنباط می‌شود که برای توبه؛ ندامت حقیقی و عزم بر ترک گناه کافی است و حتی برای تحقق توبه ، نیاز به لفظ خاص یا اعمال خاص نیست.


🔹️مطلب دوم ؛ اسقاط عذاب و کیفر

علامه حلی صاحب کشف المراد ادعای اجماع بر سقوط عقاب نسبت به توبه کننده کرده است و در این باره می‌نویسد: «الناس اتفقوا علی سقوط العقاب بالتوبة.»

اما سقوط عذاب اُخروی را نباید با کیفر و اجرای حد توسط قاضی خلط نمود. در برخی موارد توبه باعث برداشته شدن کیفر از مجرم میشود و در برخی موارد نمیشود.
به نمونه توجه فرمایید ؛ دو بزرگ حدیث و فقه یعنی؛ شیخ صدوق و شیخ مفید بر این باور فقهی هستند ؛ جرائم جنسی که مستوجب حد است، در صورتی که مجرم پیش از اقامۀ شهادت نزد حاکم، توبه کند، حد از او برداشته می‌شود واگر بعد از اقامۀ شهادتِ شهود بر وقوع جرم توبه کند، حاکم با در نظر گرفتن مصالح مسلمانان در اجرای حد یا عفو مخیر است. اما اگر مرتکب جرم جنسی و حتی محارب ، قبل دستگیری و رسیدن به محکمه شرع توبه کند، مشهور فقهای امامیه بر این نظرند که مجازات ساقط می‌شود.

با نظاره این موارد که در فقه بر اساس نصوص دینی توسط فقیهان ترسیم شده به این نتیجه میتوان رسید ؛ توبه عذاب اُخروی را بر میدارد و فقط در موارد نادر و خاصی توبه نمیتواند کیفر و حد شرعی را منتفی کند.

🔹️مطلب سوم ؛ ضرورت اداء حقوق

توبه از عبادت انجام نشده و یا توبه از حقوق تضییع شده باید توام با انجام آن فرائض و اعطاء حقوق تضییع شده به ذوی الحقوق باشد. این به عنوان شرط توبه مطرح است و نه حقیقت توبه.

این حقیقت بصورت آشکار از قرآن کریم استفاده میشود که می‌فرماید: "فمن تاب من بعد ظلمه واصلح فان الله یتوب علیه" (مائده /۳۹)

اما این ضرورت فقهی و اخلاقی را نباید با تحققِ توبه خلط کرد. بین تحقق توبه و پذیرش توبه فاصله است ، چون ضرورت جبران از سوی توبه کننده به شرائط توبه بازگشت دارد و نه به مفهوم توبه . تفاوت در اینجا ظاهر میشود که اگر توبه کننده ای نمازهای فوت شده را نخواند و یا اموال سرقتی را بازنگرداند ، ولی نمازهای بعدی را خواند و دیگر دست به سرقت نبرد ، این شخص توبه کننده محسوب میشود و آثار مثبت توبه را داراست در عین اینکه حق الله یا حق الناس را نیز به ذمه دارد. درست بدین خاطر است به ندرت فقیهان بین تحقق توبه و پذیرش توبه تفاوت قائل شده اند و انجام عبادات قضاء شده در حق الله ، و یا بازگشت حق الناس را بر تحقق «شرایط توبه» مترتب دانسته‌اند. مثلا شهیدثانی اشاره دارد که فقها، خروج از مظالم را گاه جزء و گاه شرط توبه شمرده‌اند.
بار دیگر تاکید میکنیم ؛ توبه کننده از حق الناس، توبه اش قبول است اما باید شرط توبه را نیز رعایت کند و آن رد مظالم و حقوق به صاحبان آن، یا طلب عفو و اِبراء از آنان است.
در روایتی نقل شده است: «یکی از بزرگان قبیله نخع به امام باقر (ع) عرض کرد: از زمان حجاج تا کنون والی بوده‌ام، آیا راه توبه‌ای برای من وجود دارد؟ حضرت ساکت شد. وی بار دیگر سؤالش را تکرار کرد. امام فرمود: خیر، مگر اینکه حق تمام صاحبان حق را به آن‌ها برسانی.»


🔹️ مطلب چهارم ؛ نمایان شدنِ آثار توبه از کمال توبه است و نه شرط تحقق یا پذیرش توبه

ضرورت بازگشت حقوقی که در انجام گناه از دست رفته ، با ضرورت نمایان شدنِ آثار توبه متفاوت است.
در باب توبه از گناه و جرم موضوع نمایان و آشکار بودن آثار توبه است .
پیامبر خدا (ص) می‌فرماید: «توبه کننده باید اثر توبه را آشکار کند، که در غیر این صورت تائب نخواهد بود.»
بله ، با توجه به برخی نصوص دینی بجاست که از شخص توبه کننده آثار توبه دیده شود ولی این مرتبه ای بیرون از مفهوم توبه است و شامل کمال توبه است . چرا که با توبه عقاب الهی ساقط میشود که در ادامه این مقاله تقدیم خواهد شد.
از این رهگذر است که در تحقق توبه و باور آن توسط ناظرانِ شخصِ توبه کننده ، تکلیف کردنِ توبه کننده به انجام مستحبات و یا شرکت در محافل دینی دارای پایگاه فکری در نصوص دینی نیست.

🔹️ مطلب پنجم ؛ روا یا نارواییِ آزمودنِ توبه کننده

از آن رهگذر که مفهوم توبه در بازگشت ارتباط بین عبد و خدایش تفسیر شده ، آزمودن توبه کننده خارج از معیارهای اخلاق و فقه است.
بله در اینجا نیز ، اگر مسئله حق الناس مطرح باشد و یک نوع اطمینان خاطر برای ذوی الحقوق که صاحب حق هستند مطرح باشد ، آن صاحب حق میتواند توبه ی توبه کننده را مورد آزمون قرار دهد.
شیخ طوسی بر این باور است ؛ "درصورتی که مردی زنی را به زناکاری بشناسد و به باور این‌ که توبه کرده است، تصمیم به ازدواج با وی بگیرد، نزد برخی فقها، اظهار توبه کافی نیست و لازم است صحت توبه آزموده شود."
البته در همین جا ، اجازه آزمودن داده اند و نه ضرورت بر آزمودن . لذا جناب شیخ مفید میگوید؛ "اگر زنی اصرار بر زنا داشته باشد، بر همسر او روا نیست که آن زن را نگاه دارد، اما در صورتی که زن حتی اظهار توبه کند، مرد اجازه دارد او را به زنی نگاه دارد ."
از این‌روست که برخی فقیهان بر این باورند ؛ توبه کننده ای که باید بر او اجرای حد شود اگر خدای نخواسته اصرار بر گناه کبیره‌ای داشته باشد و این معنا به ثبوت رسیده باشد، ولی در مورد جدید گناه پیش آمده باز اظهار توبه نماید ، درصورت تحقق شرایط، می‌تواند "رافع حد" باشد.

آنچه ما از نصوص دینی در باب توبه استنباط میکنیم‌؛ توبه و ترغیب به توبه آسان و بدون پی گیری های پردرسرساز است. روشن است که از نظر روانشناسی اخلاقی و جامعه شناسی ؛ وقتی در مورد گناهکاران و مجرمان، بجای ترغیب به توبه تکیه جدی بر اظهار توبه و آشکار بودن نتایج توبه باشد ، رنگ توبه غلیظ میشود و مورد استقبال کمتر قرار میگیرد.

🔹️ مطلب ششم‌ ؛ اقدامات تامینی و تربیتی

همانطوریکه مجرمان در یک شخصیت روانی و اخلاقی خلاصه نمیشوند ، جرائم نیز یک نواخت نیست .
روشن است که در بسیاری موارد توبه مجرم غیرحرفه ای پذیرفته شده است و نباید برای آینده او تعیین تکلیف کرد و توبه را در ذهن او سخت و تلخ کرد.
اما در میان مجرمان و جرم ها برخی مواقع که منجر به سلب امنیت اجتماعی و مشابه آن مطرح است ، موارد استثنایی است و طبعا توبه مجرم اگر بخواهد دارای اثر حقوقی باشد و به موجب آن سقوط مجازات قانونی و آزادیِ مجرم در نظر گرفته شود، نیاز به احراز و اثبات توبه در نزد کارشناسان خُبره قضایی مطرح است.
اما همه سخن در این است که نباید موارد خاص را به موارد شایع در جرم و مجرمان جامعه سرایت داد.

نکته شایان توجه دیگری که قابل دقت است این است که اگرچه توبه میتواند مجازات را از بین ببرد ولی چه بسا باید بر یک مجرم خاص، اقدامات تامینی و تربیتی اعمال شود. در عین اینکه این قاعده را میپذیریم اما نباید از یک نکته علمی غفلت ورزید که بارگذاری اقدامات تامینی و تربیتی باید توسط کارشناس خبره روانشناسی و آشنای به اخلاق و جامعه صورت پذیرد. و نا گفته پیداست که راه درست در اقدامات تربیتی برای امتیاز و اعطاء مزیت گذاشتن باشد و نه مشروط کردن توبه به تحقق آن دستورات اخلاقی و تربیتی.


https://t.me/soroushmarefat

مهجوریت و مظلومیت سیره عقلانی امام حسن (ع) در جامعه دینی امروز؛ نوشتاری از استاد هادی سروش

مهجوریت و مظلومیت سیره عقلانی امام حسن (ع) در جامعه دینی امروز؛ نوشتاری از استاد هادی سروش

شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در نوشتاری با عنوان «امام حسن(ع) تجسم به تمام به معنای عقل و عقلانیت» لین گونه آورده است:

یکی از جهات مخفی در سیره و گفتار حضرت مجتبی (ع) نگاه ایشان به ضرورت عقل و رفتارعقلانی اوست .

پیامبر گرامی خدا (ص)‌ در وصف امام حسن مجتبی (ع) می‌فرمود: “اگر عقل به صورت انسانی مجسم شود، همانا به صورت حسن جلوه می‌كند. / لَوْ كانَ العَقْلُ رَجُلا لَكانَ الْحَسَن”

عقل چیست ؟

عقل ؛ تشخیص درست و عمل طبق آن است . فیلسوفان از فهم خوب ؛ به “عقل نظری” و از عمل درست و بی خطاء به آن فهمِ خوب تعبیر میکنند به “عقل عملی”. طبعا کسی عاقل است که دارای فهم درست و مطابق با واقع و رفتار صحیح باشد.

بی عقلی و آلودگی

قرآن بر کسانیکه در این دو زاویه راه فکری درست و رفتاری صحیح ندارند تعبیر “آلودگی و پلیدی” به کار برده و فرموده : “يَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ” (یونس/۱۰۰) . یعنی ؛ کسانی که درست تشخیص نمیدهند و درست عمل نمیکنند مبتلای به پلیدی فکری و رفتاری هستند.

خاصیت عقل

عظمت عقل و عقلانیت در دریافت خاصیت عقل نهفته است. اگر آدمی نظر دقت به خواص عقل داشته باشد آنگاه است که عظمت این نعمت بزرگ را دریافت میکند.
مجموعه خواصی که برای عقل شمرده اند و یا میشود شمرد از این قرار است؛
۱ – غربال گری ؛ صاحبِ عقل قدرت غربالگری دارد و آنهم نه فقط تشخیص خوب از بد ، بلکه تمایر خوبتر از خوب ، که بسیار مشکل است.
۲ – تجزیه و تحلیل ؛ عقلانیت باعث اِعمالِ نظر دقیق به ریشه و هدف و اصول مورد اعتناء شده و توانایی تجزیه و تحلیل دارد.
۳ – دور اندیشی و آینده نگری که سهم مهمی در شخصیت آدمی و موفقیت انسان را بهمراه دارد.
۴ – استقلال از تمکین های در برابر قدرت ها و ثروت ها و نیز تقلیدهای کور و متعصبانه.
۵ – دریافت و حساسیت به دردها جامعه خاصیت دیگر اصحابِ عقلانیت است.

عقل در کلام امام حسن(ع)

با توجه به اینکه موضوع “عقل” را بر محور امام مجتبی (ع) مورد نظر داریم مناسب است کلام ایشان را که در تعبیر پیامبرخدا به عقل مجسم آمده بررسی نماییم.

اولِ ؛ عقلِ دقت و توجه عمیق

امام حسن(ع) ؛ عقل این است که انیان اندیشمند و عقل گرا در برابر افکار مختلف نگاه نقادانه و دقیق داشته و به سادگی باورهای خود را تسلیم هر فکری نمیکند.
امام حسن(ع) فرمود: “در شگفتم از كسى كه درباره خوراك جسم خود مى انديشد چگونه درباره خوراك فكر خود نمى انديشد؟ شكمش را از آنچه زيانبار است پرهيز مى دهد، اما در سينه خود چيزهايى مى سپارد كه مايه نابوديش مى شود. ؛ – عَجَبٌ لِمَن يَتَفَكَّرُ في مَأكولِهِ كَيفَ لا يَتَفَكَّرُ في مَعقولِهِ ، فيُجَنِّبَ بَطنَهُ ما يُؤذيهِ ، و يُودِعَ صَدرَهُ ما يُردِيهِ.”
این عقلِ دقت و توجه است.

دوم ؛ عقلِ عمل

رفتار عقلانی یعنی رفتاری که دور از شتاب زدگی و خرافه گرایی باشد .
در رفتار عقلانی به مناسبات مربوطه توجه وافر میشود و اقدامات بیرون از حدود آن مناسبات نیست .
در رفتار عقلانی عملکردها پوچ و توخالی نیست بلکه با فائده است و در عین حال نیز در تضاد منافع بالادستی خود شخص هم نیست .

شرطِ رشد عقلانی جامعه

وقتی بی عقلی در رفتار برخی افراد جامعه دیده شود ، این فقدان عقلانیت به متن جامعه سرایت میکند.
استاد مطهری مینویسد: “رشد عقلى وسطح شعور هر قومى دائرمدار میزان آزادى تفکر و امکان تبادل فکر و نظر آن قوم است؛ واین فلسفه آزادی است.نبودن آزادى و تمرکز قدرت در یک نقطه طبعاً سبب پیدایش جماعتى به نام اطرافى مى‌شود که گِرد مرکز قدرت جمع مى‌شوند و با مداهنه و تملق که خوشایند طبیعت آدمى است، کسب قدرت میکنند” .

سوم ؛ عقلِ تحمل

زندگی آدمی پیچیده در مشکلات و نارسایی هاست ؛ «لَقَد خَلَقنَا الإِنسان‌َ فِی‌ کَبَدٍ‌-‌ آدمی‌ ‌را‌ ‌در‌ رنج‌ و ‌برای‌ رنج‌ آفریدیم‌.» (بلد آیه ۴)
آیا امکان دارد آدمی از‌ چیزی‌ ‌که‌ جزئی‌ ‌از‌ حقیقت‌ اوست‌، بکلی جدا شود ؟
اینجا ، جای عقل است و ساز کار عقل در اینجا مورد تعریف امام مجتبی است که وقتی از ایشان در رابطه با عقل سوال کردند ، فرمود: “التجرع للغصة حتى تنال الفرصة”. – هضم کردن و خوردن جرعه جرعه غصه ها و نارسایی در وجود خویش تا رسیدن به سرمنزل مقصود ؛ عقل و عقلانیت است.
علامه مجلسی میگوید ؛ آنچه از سختی ها که به انسان رو می آورد و تحملش طاقت فرساست باید آن را تحمل کرد و با یک همت بلند از شکست و یا انتقام به استقبال فرصت پیروزی رفت. (بحار ج ۱ ص۱۱۶)

بُردباری در علم اخلاق به “مالکیت بر نفس” که همان مدیریت خویشتن است تفسیر شده و چنین آمده ؛ “الحلم بمعنى انضباط النفس و الطبع عن هیجان الغضب و عن الإحساسات، و حصول حالة السکون و الطمأنینة فی مقابل ما لا یلائم الطبع”. پس ؛ آرامش در برابر احساسات و هیجانات و هر بد اخلاقی ، خصوصا در جائی که توان تقاص و انتقام باشد ، جائی است که ؛ “حلم” معنا عینی پیدا میکند.

گاهی هم لزوما “عقلِ تحمل” در برابر نابسامانی ها نیست ، بلکه رفتار ابتدایی در بالاترین سطح اخلاقی میتواند نشان از حلم باشد.
کنیزی شاخه گلی را به حضرت مجتبی (ع) هدیه داد. امام حسن او را در راه خدا آزاد کردند. کسی پرسید: مگر میشود کسی به شما شاخه گلی بدهد و شما او را آزاد کنید؟ حضرت فرمودند: «وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها» (نساء/۸۶) هروقت کسی به شما خوبی کرد، با بهترین شکل ممکن و بالاتر از آن جوابش را بدهید

چهارم ؛ عقل امامت

این عقل اختصاص به معصوم دارد و نهایت عقلانیت است و شاید ابتداءا برخی مدعیان عقلانیت انتخابهای روش مند و عقلانیِ امام (ع) را برنتابند ولی باگذر زمان افق بلند دیدعقلانی امام معصوم خود را نمایان میکند.

امام مجتبی (ع) در زندگی خود یک کار عقلانی و با عظمتی داشته که بسیاری از مدعیانِ عقل آن را نپدیرفتند اما خیلی زود نگاه درست و متکی بر معیارهای بلند عقل و اندیشه بر همگان تابش مستقیم پیدا کرد و آن جریان صلح است.

زمانی که امام حسن (ع) از نزد معاویه به کوفه بازگشت. حجر بن عدی بر آن حضرت وارد شد و بدین گونه سلام کرد: «السلام علیک یا مذل المؤمنین.»! امام حسن (ع) فرمود: آرام باش! ما مؤمنان را خوار نساختیم، بلکه من سر بلند کننده‌ی مؤمنان و عزت بخش آنانم. و من می‌خواهم آنها زنده و پایدار بمانند [سپس آن حضرت وارد خیمه شد و با قدرت امامت و اعجاز پای مبارکش را به پرده‌ی خیمه زد، در این هنگام ما احساس کردیم پشت شهر کوفه قرار داریم. عمروعاص را در مصر و معاویه را در شام دیدیم. و آن حضرت افزود: اگر می‌خواستم آنها را بر می‌کندم.اما هیهات که محمد (ص) بر اساس نظام و روشی از دنیا رفت و علی علیه‌السلام بر اساس روشی، آیا من با آنها مخالفت کنم؟ هرگز! این امر از من برنیاید. ؛ – قال (ع) : مه ما کنت مذلهم، بل أنا معز المؤمنین، و انما أردت البقاء علیهم [ثم ضرب برجله فی فسطاطه فاذا أنا فی ظهر الکوفة، و قد خرق الی دمشق و مصر حتی رأینا عمرو بن العاص بمصر و معاویة بدمشق] و قال (ع): لو شئت لنزعتهما و لکن هاه هاه و مضی محمد (ص) علی منهاج و علی(ع) علی منهاج و أنا أخالفهما؟ لا یکون ذلک منی.”

مهجوریت و مظلومیت سیره عقلانی امام حسن (ع) در جامعه دینی امروز

این سیره عقلانیِ امام مجتبی (ع) که از هضم آن بزرگانی چون حجر بن عدی محروم هستند متکی بر یک نگاه عقلانی بسیار دقیق است که نهایت آن حفظ اسلام و حراست از خون مسلمین و آرامش مردم در زندگی است.

شهیدآیت الله صدر میگوید؛ امام حسن نمیخواست وارد جنگ با معاویه شود بلکه خواست جامعه را از آلودگی پاک کند کسی که مقام مقدسی دارد حق تخریب مقام خود را ندارد تا باعث تضعیف اسلام شود.

بجاست بدانید ؛ وقتی از علامه طباطبایی سوال شد که در مورد صلح امام حسن (ع) چه نظری دارید ؟ با ناراحتی فرمود: “مثل اینکه امام مجتبی (ع) در زندگی و در امامت شان مرتکب خلافی شده اند !! و در طول تاریخ هرکس با نوعی مسآله را توجیه کرده و حالا هم لابد نوبت به من رسیده که آن را توجیه کنم ! وای بر ما که امام مجتبی در بین شیعه یک چهره مظلوم و نعوذبالله گُنه کار است که عملکردش احتیاج به توجیه دارد ! مظلومیت امام‌حسن ع در این است که بین ما شیعیان یک چهره “متهم” است !

تشخیصِ راه حفظ عزتمندانه اسلام و مسلمین و نیز اداره شرافتمندانه جامعه خیلی سخت نیست . آنجا این تشخیص و رفتار راهبردی بر آن معیار سخت میشود که پای دشمن واقعی و یا خیالی در میان باشد ، اینجاست که انبوهی از مدعیان عقلانیت که بظاهر متشرع اند به مقابله و معارضه برخاسته و اجازه قدم از قدم نمیدهند! در این خاستگاه های تاریخی نیاز به عقلی بالاتر از یک عقلِ متعارف و متشرع است.

امام حسن(ع) تجسم به تمام به معنای عقل و عقلانیت/ استاد هادی سروش

امام حسن(ع) تجسم به تمام به معنای عقل و عقلانیت/ هادی سروش

🔻خلاصه مقاله

🔴عقل ؛ تشخیص درست و عمل طبق آن است . فیلسوفان از فهم خوب ؛ به “عقل نظری” و از عمل درست و بی خطاء به آن فهمِ خوب تعبیر میکنند به “عقل عملی”. طبعا کسی عاقل است که دارای فهم درست و مطابق با واقع و رفتار صحیح باشد.

🔴امام مجتبی (ع) در زندگی خود یک کار عقلانی و با عظمتی داشته که بسیاری از مدعیانِ عقل آن را نپدیرفتند اما خیلی زود نگاه درست و متکی بر معیارهای بلند عقل و اندیشه بر همگان تابش مستقیم پیدا کرد و آن جریان صلح است.

🔴امام حسن(ع) ؛ عقل این است که انسان اندیشمند و عقل گرا در برابر افکار مختلف نگاه نقادانه و دقیق داشته و به سادگی باورهای خود را تسلیم هر فکری نمیکند.

🔴این سیره عقلانیِ امام مجتبی (ع) که از هضم آن بزرگانی چون حجر بن عدی محروم هستند متکی بر یک نگاه عقلانی بسیار دقیق است که نهایت آن حفظ اسلام و حراست از خون مسلمین و آرامش مردم در زندگی است.

🔴تشخیصِ راه حفظ عزتمندانه اسلام و مسلمین و نیز اداره شرافتمندانه جامعه خیلی سخت نیست . آنجا این تشخیص و رفتار راهبردی بر آن معیار سخت میشود که پای دشمن واقعی و یا خیالی در میان باشد ، اینجاست که انبوهی از مدعیان عقلانیت که بظاهر متشرع اند به مقابله و معارضه برخاسته و اجازه قدم از قدم نمیدهند! در این خاستگاه های تاریخی نیاز به عقلی بالاتر از یک عقلِ متعارف و متشرع است.

امام حسن(ع) تجسم به تمام به معنای عقل و عقلانیت/ استاد هادی سروش

اندیشه ما _ حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در نوشتاری با عنوان «امام حسن(ع) تجسم به تمام به معنای عقل و عقلانیت» که به مناسبت شهادت امام حسن(ع) در کانال تلگرامی سروش معرفت منتشر نموده است اینگونه نوشته:

یکی از جهات مخفی در سیره و گفتار حضرت مجتبی (ع) نگاه ایشان به ضرورت عقل و رفتارعقلانی اوست .

پیامبر گرامی خدا (ص)‌ در وصف امام حسن مجتبی (ع) می‌فرمود: “اگر عقل به صورت انسانی مجسم شود، همانا به صورت حسن جلوه می‌کند. / لَوْ کانَ العَقْلُ رَجُلا لَکانَ الْحَسَن”

عقل چیست ؟

عقل ؛ تشخیص درست و عمل طبق آن است . فیلسوفان از فهم خوب ؛ به “عقل نظری” و از عمل درست و بی خطاء به آن فهمِ خوب تعبیر میکنند به “عقل عملی”. طبعا کسی عاقل است که دارای فهم درست و مطابق با واقع و رفتار صحیح باشد.

بی عقلی و آلودگی

قرآن بر کسانیکه در این دو زاویه راه فکری درست و رفتاری صحیح ندارند تعبیر “آلودگی و پلیدی” به کار برده و فرموده : “یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ” (یونس/۱۰۰) . یعنی ؛ کسانی که درست تشخیص نمیدهند و درست عمل نمیکنند مبتلای به پلیدی فکری و رفتاری هستند.

خاصیت عقل

عظمت عقل و عقلانیت در دریافت خاصیت عقل نهفته است. اگر آدمی نظر دقت به خواص عقل داشته باشد آنگاه است که عظمت این نعمت بزرگ را دریافت میکند.
مجموعه خواصی که برای عقل شمرده اند و یا میشود شمرد از این قرار است؛
۱ – غربال گری ؛ صاحبِ عقل قدرت غربالگری دارد و آنهم نه فقط تشخیص خوب از بد ، بلکه تمایر خوبتر از خوب ، که بسیار مشکل است.
۲ – تجزیه و تحلیل ؛ عقلانیت باعث اِعمالِ نظر دقیق به ریشه و هدف و اصول مورد اعتناء شده و توانایی تجزیه و تحلیل دارد.
۳ – دور اندیشی و آینده نگری که سهم مهمی در شخصیت آدمی و موفقیت انسان را بهمراه دارد.
۴ – استقلال از تمکین های در برابر قدرت ها و ثروت ها و نیز تقلیدهای کور و متعصبانه.
۵ – دریافت و حساسیت به دردها جامعه خاصیت دیگر اصحابِ عقلانیت است.

عقل در کلام امام حسن

با توجه به اینکه موضوع “عقل” را بر محور امام مجتبی (ع) مورد نظر داریم مناسب است کلام ایشان را که در تعبیر پیامبرخدا به عقل مجسم آمده بررسی نماییم.

اولِ ؛ عقلِ دقت و توجه عمیق

امام حسن(ع) ؛ عقل این است که انسان اندیشمند و عقل گرا در برابر افکار مختلف نگاه نقادانه و دقیق داشته و به سادگی باورهای خود را تسلیم هر فکری نمیکند.
امام حسن(ع) فرمود: “در شگفتم از کسى که درباره خوراک جسم خود مى اندیشد چگونه درباره خوراک فکر خود نمى اندیشد؟ شکمش را از آنچه زیانبار است پرهیز مى دهد، اما در سینه خود چیزهایى مى سپارد که مایه نابودیش مى شود. ؛ – عَجَبٌ لِمَن یَتَفَکَّرُ فی مَأکولِهِ کَیفَ لا یَتَفَکَّرُ فی مَعقولِهِ ، فیُجَنِّبَ بَطنَهُ ما یُؤذیهِ ، و یُودِعَ صَدرَهُ ما یُردِیهِ.”
این عقلِ دقت و توجه است.

دوم ؛ عقلِ عمل

رفتار عقلانی یعنی رفتاری که دور از شتاب زدگی و خرافه گرایی باشد .
در رفتار عقلانی به مناسبات مربوطه توجه وافر میشود و اقدامات بیرون از حدود آن مناسبات نیست .
در رفتار عقلانی عملکردها پوچ و توخالی نیست بلکه با فائده است و در عین حال نیز در تضاد منافع بالادستی خود شخص هم نیست .

شرطِ رشد عقلانی جامعه

وقتی بی عقلی در رفتار برخی افراد جامعه دیده شود ، این فقدان عقلانیت به متن جامعه سرایت میکند.
استاد مطهری مینویسد: “رشد عقلى وسطح شعور هر قومى دائرمدار میزان آزادى تفکر و امکان تبادل فکر و نظر آن قوم است؛ واین فلسفه آزادی است.نبودن آزادى و تمرکز قدرت در یک نقطه طبعاً سبب پیدایش جماعتى به نام اطرافى مى‌شود که گِرد مرکز قدرت جمع مى‌شوند و با مداهنه و تملق که خوشایند طبیعت آدمى است، کسب قدرت میکنند” .

سوم ؛ عقلِ تحمل

زندگی آدمی پیچیده در مشکلات و نارسایی هاست ؛ «لَقَد خَلَقنَا الإِنسان‌َ فِی‌ کَبَدٍ‌-‌ آدمی‌ ‌را‌ ‌در‌ رنج‌ و ‌برای‌ رنج‌ آفریدیم‌.» (بلد آیه ۴)
آیا امکان دارد آدمی از‌ چیزی‌ ‌که‌ جزئی‌ ‌از‌ حقیقت‌ اوست‌، بکلی جدا شود ؟
اینجا ، جای عقل است و ساز کار عقل در اینجا مورد تعریف امام مجتبی است که وقتی از ایشان در رابطه با عقل سوال کردند ، فرمود: “التجرع للغصه حتى تنال الفرصه”. – هضم کردن و خوردن جرعه جرعه غصه ها و نارسایی در وجود خویش تا رسیدن به سرمنزل مقصود ؛ عقل و عقلانیت است.
علامه مجلسی میگوید ؛ آنچه از سختی ها که به انسان رو می آورد و تحملش طاقت فرساست باید آن را تحمل کرد و با یک همت بلند از شکست و یا انتقام به استقبال فرصت پیروزی رفت. (بحار ج ۱ ص۱۱۶)
بُردباری در علم اخلاق به “مالکیت بر نفس” که همان مدیریت خویشتن است تفسیر شده و چنین آمده ؛ “الحلم بمعنى انضباط النفس و الطبع عن هیجان الغضب و عن الإحساسات، و حصول حاله السکون و الطمأنینه فی مقابل ما لا یلائم الطبع”. پس ؛ آرامش در برابر احساسات و هیجانات و هر بد اخلاقی ، خصوصا در جائی که توان تقاص و انتقام باشد ، جائی است که ؛ “حلم” معنا عینی پیدا میکند.گاهی هم لزوما “عقلِ تحمل” در برابر نابسامانی ها نیست ، بلکه رفتار ابتدایی در بالاترین سطح اخلاقی میتواند نشان از حلم باشد.
کنیزی شاخه گلی را به حضرت مجتبی (ع) هدیه داد. امام حسن او را در راه خدا آزاد کردند. کسی پرسید: مگر میشود کسی به شما شاخه گلی بدهد و شما او را آزاد کنید؟ حضرت فرمودند: «وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها» (نساء/۸۶) هروقت کسی به شما خوبی کرد، با بهترین شکل ممکن و بالاتر از آن جوابش را بدهید

چهارم ؛ عقل امامت

این عقل اختصاص به معصوم دارد و نهایت عقلانیت است و شاید ابتداءا برخی مدعیان عقلانیت انتخابهای روش مند و عقلانیِ امام (ع) را برنتابند ولی باگذر زمان افق بلند دیدعقلانی امام معصوم خود را نمایان میکند.

امام مجتبی (ع) در زندگی خود یک کار عقلانی و با عظمتی داشته که بسیاری از مدعیانِ عقل آن را نپدیرفتند اما خیلی زود نگاه درست و متکی بر معیارهای بلند عقل و اندیشه بر همگان تابش مستقیم پیدا کرد و آن جریان صلح است.

زمانی که امام حسن (ع) از نزد معاویه به کوفه بازگشت. حجر بن عدی بر آن حضرت وارد شد و بدین گونه سلام کرد: «السلام علیک یا مذل المؤمنین.»! امام حسن (ع) فرمود: آرام باش! ما مؤمنان را خوار نساختیم، بلکه من سر بلند کننده‌ی مؤمنان و عزت بخش آنانم. و من می‌خواهم آنها زنده و پایدار بمانند [سپس آن حضرت وارد خیمه شد و با قدرت امامت و اعجاز پای مبارکش را به پرده‌ی خیمه زد، در این هنگام ما احساس کردیم پشت شهر کوفه قرار داریم. عمروعاص را در مصر و معاویه را در شام دیدیم. و آن حضرت افزود: اگر می‌خواستم آنها را بر می‌کندم.اما هیهات که محمد (ص) بر اساس نظام و روشی از دنیا رفت و علی علیه‌السلام بر اساس روشی، آیا من با آنها مخالفت کنم؟ هرگز! این امر از من برنیاید. ؛ – قال (ع) : مه ما کنت مذلهم، بل أنا معز المؤمنین، و انما أردت البقاء علیهم [ثم ضرب برجله فی فسطاطه فاذا أنا فی ظهر الکوفه، و قد خرق الی دمشق و مصر حتی رأینا عمرو بن العاص بمصر و معاویه بدمشق] و قال (ع): لو شئت لنزعتهما و لکن هاه هاه و مضی محمد (ص) علی منهاج و علی(ع) علی منهاج و أنا أخالفهما؟ لا یکون ذلک منی.”

مهجوریت و مظلومیت سیره عقلانی امام حسن (ع) در جامعه دینی امروز

این سیره عقلانیِ امام مجتبی (ع) که از هضم آن بزرگانی چون حجر بن عدی محروم هستند متکی بر یک نگاه عقلانی بسیار دقیق است که نهایت آن حفظ اسلام و حراست از خون مسلمین و آرامش مردم در زندگی است.

شهیدآیت الله صدر میگوید؛ امام حسن نمیخواست وارد جنگ با معاویه شود بلکه خواست جامعه را از آلودگی پاک کند کسی که مقام مقدسی دارد حق تخریب مقام خود را ندارد تا باعث تضعیف اسلام شود.

بجاست بدانید ؛ وقتی از علامه طباطبایی سوال شد که در مورد صلح امام حسن (ع) چه نظری دارید ؟ با ناراحتی فرمود: “مثل اینکه امام مجتبی (ع) در زندگی و در امامت شان مرتکب خلافی شده اند !! و در طول تاریخ هرکس با نوعی مسآله را توجیه کرده و حالا هم لابد نوبت به من رسیده که آن را توجیه کنم ! وای بر ما که امام مجتبی در بین شیعه یک چهره مظلوم و نعوذبالله گُنه کار است که عملکردش احتیاج به توجیه دارد ! مظلومیت امام‌حسن ع در این است که بین ما شیعیان یک چهره “متهم” است !

تشخیصِ راه حفظ عزتمندانه اسلام و مسلمین و نیز اداره شرافتمندانه جامعه خیلی سخت نیست . آنجا این تشخیص و رفتار راهبردی بر آن معیار سخت میشود که پای دشمن واقعی و یا خیالی در میان باشد ، اینجاست که انبوهی از مدعیان عقلانیت که بظاهر متشرع اند به مقابله و معارضه برخاسته و اجازه قدم از قدم نمیدهند! در این خاستگاه های تاریخی نیاز به عقلی بالاتر از یک عقلِ متعارف و متشرع است.

لعن‌گویی به افراد در قامت عضو خبرگان و جامعه مدرسین حوزه | هادی سروش

لعن‌گویی به افراد در قامت عضو خبرگان و جامعه مدرسین حوزه | هادی سروش

۲۰ مرداد ۱۴۰۳

۰ زمان تقریبی مطالعه ۳ دقیقه

هادی سروش

هادی سروش

هادی سروش، استاد حوزه، در کانال تلگرامی خود نوشت: «اخیرا یکی از اعضای جامعه محترم مدرسین حوزه علمیه قم و نماینده مجلس خبرگان که از دانش آموختگان کلاسهای مرحوم آیت الله مصباح یزدی بوده و یکی از تاثیرگذارانِ فکریِ “پایداری” هاست، زبان به “لعنِ صریح” نسبت به سه مسلمان و فرهیخته دانشگاهی، حوزوی و حکومتی – یعنی؛ مرحوم دکتر شریعتی و مرحوم آیت الله هاشمی و حجت الاسلام و المسلمین سیدمحمدخاتمی- نموده! و در گذشته کنار افراد نام برده نام مرحوم استاد محمدرضا حکیمی هم قرار داد!

این زبان “لعنت پراکنی” مایه شگفتی و تاسفِ هر شنونده ای است! و این تاسف وقتی افزایش مضاعف می یابد که این “لعنت پراکنی” و تعبیر “ملعون” از کسی شنیده شد که در کسوت روحانی است و خصوصا در دو جایگاه مهم حوزوی و حکومتی حضور دارد که شرط حضور در آن دو مسند قبل از هرچیزی، دارابودنِ بالاترین درجات تقوا و خویشتن داری است.

واقعا بر سر باورهای دینیِ شنونده واژه “ملعون” از یک روحانی نسبت به افراد دیگر، چه خواهد آمد؟! با این هتک حرمت ها چه مقدار آبرویِ هزار ساله روحانیت و حوزه، و آبروی ۴۰ ساله حاکمیت آسیب جبران ناپذیر می بیند؟!
بالاتر اینکه فرض کنید پدری به فرزندش درس ادب داده که از کلمه ی زشت “ملعون” استفاده نکن. آن فرزند وقتی در صفحه گوشی خود از یک روحانی و به اصطلاح از استاد حوزه و نماینده خبرگان، بارها کلمه “ملعون” را می شنود چه آشوبی در تربیت او رخ میدهد ؟!

اجازه دهید درباره لعن و لعن گویی مطالبی راکه بازهم تکرار و تقدیم کنم.

لعن فرستادن یک بار فقهی و اخلاقی دارد و لعن افراد در تریبون و رسانه بخاطر تفاوت های سلیقه ای با معیار ایمان هم خوانی ندارد و درباره لعن و لعنت فرستادن بسیار سخت گیری شده چرا که لعن به مراتب از نفرین و یا اهانت بارسنگین تری دارد.

در معنای «لعن و لعنت» به تعبیر امام غزالی اعلام دوری از رحمت خدا و درگیر بودن با عذاب قرار دارد و در واقع لعن حکم بر این است که فلانی از خدا دور است و باید دور از رحمت الهی بماند.

خطر لعن گویی های بی مبنا و خارج از چهارچوب دینی در روایات ترسیم شده است. به عنوان نمونه پیامبر خدا (ص) فرمود: لَعنُ المؤمنِ کقَتلِهِ ؛ لعنت کردن مؤمن، مانند کشتن اوست.

“لعن کردن” یک امر بی حساب و کتاب نیست، فیض کاشانی نقل میکند؛ “نُعَیمان انصارى را زود به زود نزد رسول خدا (ص) مى آوردند و آن حضرت او را به خاطر گناهى که مرتکب شده بود مجازات مى کرد تا آن که روزى او را آوردند و پیامبر حدّش زد. مردى او را لعنت کرد و گفت: چقدر او را نزد رسول خدا مى آورند؟! رسول خدا فرمود: لعنتش مکن؛ زیرا او خدا و رسولش را دوست دارد ؛ فقالَ (ع) : لا تَلعَنْهُ ؛ فإنّهُ یُحِبُّ اللّه َ و رسولَهُ.”

عمق نظرامام خمینی درباره لعن به افراد قابل توجه است، آن را شرح حدیث سوم کتاب شرح چهل حدیث آورده که حتی به کفاری -غیرظالم- که از عاقبت آنان بی اطلاعیم‌ نمیتوانیم بصرف کفر لعن کنیم ، ایشان میفرماید: «کفاری را که معلوم نیست با حال کفر از این عالم منتقل شدند لعن نکنید؛ شاید در حال رفتن، هدایت شده باشند و روحانیت آن‌ها مانع از ترقیات شما شود.»

در خطرآفرینیِ «لعنت بیجا» روایتی از پیامبر خدا داریم که شاید به مهمی آن سخنی درباب لعن و لعنت نداشته باشیم که حضرت (ص) فرمود: “اگر لعنت فرستاده شده مورد استحقاق نباشد ، لعنت به خود لعنت کننده بازگشت پیدا میکند!”

تا اینجا فرض را بر لعن گویی بیجا نهادیم ، بدین معنا که لعن کننده نداد که لعنت کردن چه عواقب سوء دربر دارد ، اما اگر لعن کننده ای با علم و آگاهی به خطر لعنت کردن و با توجیه فقهی و یا کلامی اقدام به لعن گویی نماید بسیار خطرناک است!
استاد بزرگوارمان آیت الله جوادی آملی میفرمودند : “برخی فقه را یاد میگیرند تا بتوانند گناه کنند.! “

متاسفیم اگر لعنت فرستادن در میان برخی مردم کوچه و بازار دیده شود! و تاسف بیشتر از کسانی که «وصلِ سیاسی» هستند و به رقیب خود انواع لعنت ها را در تریبون نثار می کنند !! و مصیبت بالاتر “تئوریزه لعن گوئی” است و نتیجه آن این میشود که یک روحانی و در مسئولیت جایگاه حوزوی و حکومتی از افرادی نام ببرد به آنان خطاب “ملعون”کند !!!

آیا در دو نهاد مهم مجلس خبرگان و جامعه مدرسین چشم بینای ناظریی نسبت به رفتار و ادبیات گفتاریِ اعضاء آن مجموعه در نظر گرفته شده؟‌
از چهره های “مجتهدجامع الشرائط” این دو نهاد که “نزدیکترینِ افراد به انبیاء در شناخت وحی هستند و مسئولیت دارند ان اولى الناس بالانبیاء اعلمهم بما جاؤا به” (نهج؛ق/۹۶) میپرسم ؛ آیا به صرف اختلاف سیاسی و اختلاف درموضوعات نظریِ اعتقادی ، میتوان یک مسلمان را لعن کرد و از او به ملعون نام برد؟»

«خُرافه‌ی نحسیِ ماه صفر»؛ نوشتاری از استاد هادی سروش

«خُرافه‌ی نحسیِ ماه صفر»؛ نوشتاری از استاد هادی سروش

شفقنا- استاد هادی سروش در یادداشتی با عنوان« خُرافه ی “نحسیِ ماه صفر» اینگونه آورده است:

« ماه “صفرالخیر” و یا “صفرالمظفر” از راه رسید . ورود این ماه و خروجش همواره با برخی از اوهام و تخیلات بنام “نحس بودن” آمیخته شده تا جایی که عده ای از ماه صفر در وحشت قرار میگیرند و عده ای دیگر در شب آخر ماه درب مساجد را میکوبند و یا شمع روشن میکنند و….

جا دارد در این عصر که عصر دانش و توجه به واقعیات است ، خود را از زنجیر این “توهمات” خَلاص نماییم .

کلمه “صفر” ، دارایِ پسوندِ “خیر” و “مظفر” است و این پسوتد دلالت از “خیر بودن” و زمینه کامیابی از این ماه را بشارت میدهد.

باری ؛ اگر در ماه صفر رحلت پیامبر اسلام(ص) را داریم ، از طرفی ولادت امام باقر(ع) ، و یا پیروزی غیرقابل توصیف حضرت امیر (ع) بر خوارج خشک و مقدس و منحرف را نیزداریم .

سخن مرحوم عارف آیت الله ملکی تبریزی در کتاب “المراقبات” چنین است :
“ماه صفر ، که معروف گشته به «نحوست» … در این باره روایت مخصوصى از ائمه دین(ع)نرسیده و فلسفه آن دقیقاً براى ما روشن نیست” .

اینکه جناب ملکی تبریزی میگوید؛ درباره نحوست ماه صفر روایتی از ائمه(ع) نرسیده ، نشان از این است که آن روایت منسوب به پیامبر خدا (ص) که «هرکس مرا به پایان ماه صفر بشارت دهد من او را به بهشت بشارت می‌دهم» غیر معتبر است و در منابع روایی شیعه و سنی وجود ندارد.
در میان علماء سلف و معاصر ؛ مرحوم میرداماد در کتاب “رواشح السماویه” و علامه جعفری در “شرح مثنوی” ، و نیز در میان مراجع معظم تقلید حضرات آیات فاضل لنکرانی و صافی گلپایگانی نحسی ماه صفر و وجود روایتی در این مورد را بکلی منکر هستند.

و به باور این قلم ؛ محتوای این حدیث نمیتواند قابل پذیرش باشد، چگونه سعادت و به بهشت نائل شدن که -به ادله عقلیه و نقلیه- مشروط به ایمان و عمل نیکوست ، با یک خبر ، آن هم خبر اتمام یک ماه و آغاز ماه دیگر حاصل میشود؟!

و اما احادیثی که ما را بر دعا و پرداخت صدقه در این ماه رهنمون میفرمایند ، اختصاص به ماه صفرالخیر ندارد، و در همه ماه ها و خصوصا در ایام شادی و عید مثل ماه رمضان که ماه رحمت و برکت است ، و روزجمعه که عید مسلمین است ؛ دعا و پرداخت صدقه از سنت نبوی (ص) و اهلبیت (ع) بشمار میرود.
در نتیجه اگر برای ماه صفر صدقه و دعا توصیه شده ، اصلا بمعنای نحسی ماه صفر نیست .
آیا در متن دعایی که مرحوم فیض کاشانی برای روزهای ماه صفر نقل نموده است شما کوچکترین نقطه منفی از ماه صفر میبینید؟ آن دعا چنین است:
“یَاشَدِیدَ الْقُوَی وَ یَاشَدِیدَ الْمِحَالِ یَاعَزِیزُ یَاعَزِیزُ یَاعَزِیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمِیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنِی شَرَّ خَلْقِکَ یَامُحْسِنُ یَامُجْمِلُ یَامُنْعِمُ یَامُفْضِلُ یَا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذَلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ .”

اتفاقا طبق تجربه ؛ بیشترین آسیب را در اینجور روزهایی که به غلط ، مشهورِ به “نحس” بودن میشود را ، افرادی میخورند که این اوهام را از روی تقلید ، به خود تلقین کرده اند! به نظرم درباره “نحوست” ، بهترین سخن را از مفسر و فیلسوف بزرگ قرن حاضر باید بشنویم و بر اساس آن قالب فکری خودرا پی ریزی کنیم .
“علامه طباطبایی” میفرماید : از نظر عقلی نمی‌توان دلیلی اقامه کرد که فلان زمان نحس است و فلان وقت سعد، چون اجزای زمان مثل هم هستند و ما هم که بر علل و اسباب مؤثر در حوادث احاطه علمی نداریم تا بگوییم فلان قطعه از زمان نحس است و قطعه دیگر سعد. امّا از نظر شرعی دو آیه در قرآن داریم که ظاهرش بر این است که ایامی خاص (هفت شبانه روز) که عذاب بر قوم ثمود ارسال شد، روزهای نحسی بوده‌اند.
ولی این آیه ؛ دیگر نمی‌رساند که حتی‌ همان روزها در هفته بعد و در ماه بعد و … ایام نحس هستند.
چون اگر تمام آن ایام نحس باشند در تمام سال، لازمه‌اش این است که تمام زمان‌ها نحس باشند .
روایات هم نتیجه‌اش این است که نحس بودن ایام به خاطر کارهای زشتی است که در آن واقع شده است و سعد بودن ایام به خاطر کارهای نیک دینی ویا عرفی است، امّا اینکه قطعه‌ای از زمان خاصیت تکوینی سعد و نحس داشته باشد، قابل اثبات نیست. (المیزان جلد۱۹ذیل آیه ۱۹ قمر)

تمام روزها وماه ها وسال ها ، روز و ماه و سال خداست و زمینه ی برای رشد و موفقیت انسان است.
به حُکم عقل ؛ باید از تمام زمینه ها و زمان ها استفاده کرد و بر غنای فرهنگی ، دینی ، شخصیتی و اقتصادی خود افزود.
شرط بهرمندی از پیروزهای بزرگ؛ بی اعتنایی به رهزن هایی است که توسط افرادِ توهم زده و شکست خورده به جامعه تلقین میشود! هیچ انسانِ خردمند و موفقی گرفتار توجیه افراد شکست خورده که برای شکست هایشان القاء میکنند نمیشود.»

ستاد هادی سروش: امام علی(ع) حاکمیت را درصورتی اسلامی می داند که حقوق بشر در آن رعایت شود

شفقنا- استاد هادی سروش بیان کرد: در منطق حکمرانی علی (ع) همه جامعه حقِ بهرمندی از زندگی متعارف دارند. امام علی(ع) حاکمیت را درصورتی اسلامی می داند که حقوق بشر در آن رعایت شود یعنی امنیت اقتصادی و روانی حتی برای غیرمسلمان هم تامین شود تا آنان هم بتوانند به زندگی آرام و آسان و شادشان برسند.

به گزارش شفقنا، حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در نوشتاری آورده است: بر اساس نامگذاری در تقویم کشور؛ روز چهاردهم مرداد «روز حقوق بشر اسلامی و کرامت انسانی» است ، گرچه از نظر بین المللی روز دهم دسامبر روز جهانی حقوق بشر است.

مانعی ندارد ما و شما در هر دو روز که به یک مناسبت نامگذاری شده از “حقوق بشر” بگوییم تا “حقوق بشر” را بیکدیگر و خصوصا به صاحبان قدرت یادآور شویم.

رسول الله (ص) و امام علی(ع) شاخص ترین منادیانِ حقوق بشر

بعد از رسول الله (ص) که پایه حکومت را در مدینه نهاد ، در میان امامان معصوم ، تنها امیرالمومنین (ع) زمینه حکمرانی وسیع تر یک شهر پیدا کرد و در متن حاکمیت و قدرت توسعه دارش به حقوق بشر احترام گذارد و شاخص ترین منادیِ ندایِ جهانی “حقوق بشر” است. اوست که توانست آنچه از “حقوق بشر” از محضر پیامبر خدا (ص) آموخته بود را به ذائقه شهروندان سراسر مناطق وسیع حکمرانی اش برساند. نمونه هایی کوتاه و گویا را تقدیم میدارم.

حق حیات

اولین حق از “حقوق بشر” حق حیات و زنده بودن است. اسلام اجازه ستاندن جان را نمیدهد مگر در بسیار محدودی که تحقق آن در شرائط بسیار سختی امکانپذیر است و صاحب این قلم در باره چندبار نوشته و گفتگو داشته است.

اهمیت‌ “حق‌ جان داشتن” به‌ اندازه‌ای‌ است‌ که‌ امیرالمومنین (ع) می‌فرماید: « از رسول‌ خدا (ص) دو کتاب‌ [نوشته] به‌ ارث‌ برده‌ام. کتاب‌ خدا و کتابی‌ که در کنار شمشیرم آمده. سوال کردند: ای‌ امیرالمؤ‌منین‌ کتاب‌ و نوشته در کنار شمشیرت‌ چیست؟ فرمود: هر کس‌ غیرقاتل‌ را بکشد و یا غیر ضاربش‌ را بزند لعنت‌ خدا بر او باد! ؛ – وَرَثتُ‌ عَن‌ رَسولِ‌ الله کتابین‌ ؛ کتاب‌الله و کتابٍ‌ فی‌ قراب‌ سیفی. قیل‌ یا امیرالمؤ‌منین‌ ماالکتاب‌ الذی‌ فی‌ قراب‌ سیفک؟ قال: من‌ قتل‌ غیرقاتله‌ او ضرب‌ غیرضاربه‌ فعلیه‌ لعنة‌الله.”(وسائل الشیعه ؛ ج ۱۹ ص ۱۲)

پس کاربرد سلاح و شمشیر از نظر امام علی (ع) آنجاست که‌ آلوده به‌ قتل‌ بی‌گناهی‌ نشود چه در جهاد و چه در اجرای حدود شرعی.

از آنجا که جهاد ابتدایی در عصر غیبت پر مناقشه است ، بحثی نداریم و در مورد جهاد دفاعی هم شمشیرِ مجاهدان یله و رها نیست، بلکه محدود به معیارهای مشخصی است.

اما در مورد اجرای حدود شرعی ، بر اساس فقه شیعه و سنی که فرمودند: “تدرء الحدود بالشبهات” (من لایحضر ، ج ۴ ص ۷۴) با ورود کوچک ترین “شُبهه” در راستای قتل و قاتل ، سلاح و طناب دار از موجودیت باید خارج شود.

حق انتخاب دین

حق انتخابِ دین یک مطلب روشنی است و تاسف بار است برای انسان چنین حقی قبول نمی کنند!
در قرآن حد اقل سی آیه در مورد حق انتخاب دین آمده و مشهورترین آن، آیه “لا اکراه فی الدین” است که با توجه به آیه “قدتبین الرشد” که بعد از آن آمده قرینه قطعی بر عدم زور و اجبار در مورد دین است. در این زمینه سخنان علامه طباطبایی و شاگردانش مانند شهیدآیت الله مطهری و آیت الله جوادی آملی باید مورد مداقه قرار گیرد.

روشن‌ترین سند تاریخی در مورد آزادی مردم در پذیرش و یا عدم پذیرش دین اسلام، پیمان‌نامۀ رسول‌ الله (ص) با مردم مدینه است که به امضای تمامی‌ اهل مدینه رسیده آمده: “یهودیان بنی‌عوف با مسلمانان همانند امت واحده هستند و هر کدام از آنان در دین خود آزادند. بندگان نیز همانند دیگران در دین و آیین خود آزادند..” (سیره نبویه ج۱ص۵۳۰)

در این زمینه امام خمینی کلامی دارد که بسیار تحسین برانگیز است که میگوید: “ما هرگز نمیخواهیم ارزشهای اسلامی را بر غرب تحمیل کنیم، نه بر غرب و نه بر شرق، بر هیچکس و هیچ‌جا، اسلام تحمیل نمیشود. اسلام با تحمیل مخالف است. اسلام مکتب تحمیل نیست، اسلام آزادی را به تمام ابعادش ترویج کرده است، ما فقط اسلام را ارائه میکنیم، هــر کس خواست میپذیرد و هر کس نخواست نمیپذیرد”. (صحیفه ج۱۱ص۱۵۷)

سوال ؛ اگر اصلِ انتخاب دین اختیاری است، چگونه دینداری زوری است؟

حق زندگی آبرومندانه

در منطق حکمرانی علی (ع) همه جامعه حقِ بهرمندی از زندگی متعارف دارند. شفاف میگوییم ؛ امام علی(ع) حاکمیت را درصورتی اسلامی میداند که حقوق بشر در آن رعایت شود ، یعنی امنیت اقتصادی و روانی حتی برای غیرمسلمان هم تامین شود تا آنان هم بتوانند به زندگی آرام وآسان وشادشان برسند؛ “يَعْمَلُ فِي إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ يَسْتَمْتِعُ فِيهَا الْكَافِرُ”(نهج البلاغه/خ۴۰)

حکومت او در این زاویه از حقوق بشر بهت آور است! او در مسیر حرکتش بر پیرمردی‌ عبور کرد که گوشه کوچه گدایی میکرد! بر آشفت و از اطرافیان‌ جویای علت گدایی گری آن پیرمرد شد، آنان‌ گفتند، ایشان پیرمردی مسیحی است بازنشست است و از حقوق محروم است ، امام (ع) فرمود: «از او کار کشیدید تا پیر شد! حال‌ که‌ عاجز شده‌ است‌ از او دریغ‌ می‌دارید، از بیت‌المال‌ به‌ او بپردازید. – استعملتموه‌ حتی‌ اذا کبر و عجز منعتموه‌ انفقوا علیه‌ من‌ بیت‌المال.»(وسائل ۴۹/۱۱)

حق انتخاب حکمران ، حقِ استیضاح و انتقاد از حاکمیت

در باورهای دینی ما شیعیان ؛ در عصر حضور امامان ، حکمران به نصب خداست که مردمان با او بیعت میکنند.
اما در همین جا هم بیعت با امام (ع)، زُوری نیست
عبدالله بن عمر بیعت نکرد و گفت اگر همه بیعت کردند من هم انجام میدهم ! مالک به امام عرض کرد من این را میشناسم به دست من بسپار تا یا بیعت بگیرم و یا سرش را بزنم ! امام علی (ع) اجازه نداد.‌ خاستگاه این عدم اجازه بر اخذ بیعت زوری و تهدیدگونه این است که “بیعت اختیاری” است.

از کلمات کلیدی شهید آیت الله بهشتی این جمله است ؛ “امام ، در زمان حضور تعیین است ولی تحمیل نیست ، و در زمان غیبت نه تعیین است و نه تحمیل.”

در عصر غیبت ، فقیهانی مانند امام خمینی که قائل به حکمرانی فقیه هستند حتی بر مبنای “نصب” جمهوریت را جدی میدانند و در صورت همراه نبودنِ جمهور، تصرفاتِ فقیه را مورد مناقشه و اشکال میدانند.

امام علی (ع) از آزادی در انتقاد به حکومت و پذیرش انتقادها چنین مى فرمايد: “از گفتن سخن حقّ يا مشورت عادلانه، خوددارى نكنيد، زيرا من خود را بالاتر از آن نمى دانم كه اشتباه كنم و از خطا در كارهايم ايمن نيستم مگر اينكه خداوندى كه از من قادرتر است مرا از خطا حفظ كند ؛ فَلا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَة بِحَقٍّ، أَوْ مَشُورَة بِعَدْل، فَإِنِّي لَسْتُ في نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِيءَ، وَ لا آمَنُ ذلِكَ مِنْ فِعْلِي، إِلاَّ أَنْ يَكْفِيَ اللّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي.” (نهج البلاغه ، خ ۲۱۶)

اعلامیه حقوق بشر

در مورد اعلامیه حقوق بشر فرصت وسیع میطلبد تا مورد بررسی قرار گیرد . بنظر میرسد اگر جهان به همین اعلامیه با فرض نواقصی که دارد ، عمل کند ، جهان آراسته به حقوق بشر میشود.

اگر در آثار شهید آیت الله مطهری به اعلامیه حقوق بشر لطفی دیده نمیشود بخاطر بی عملی جهان به این منشور بین المللی است. ایشان چنین میگوید: “دیدیم که اعلامیه حقوق بشر هیچ نتیجه‌ای در دنیا نداد؛ دیدیم همان امضاکنندگان اعلامیه جهانی حقوق بشر متجاوزترین مردم به حقوق بشر بوده و هستند. الان کاخ سازمان ملل که می‌گویند چهل و چهار طبقه دارد، در واقع یعنی یک دروغ چهل و چهار طبقه. چیزی که در آن واقعآ وجود ندارد رسیدگی به حقوق ضعفاست؛ یعنی ابزاری است در دست قدرت‌های بزرگ دنیا تا به بهانه آن با یکدیگر معامله کنند. آیا آمریکا واقعآ پایبند حقوق بشر است؟ این کارهایی که در ویتنام می‌کند بر اساس حقوق بشر است؟ آیا شوروی پایبند حقوق بشر است؟ چین واقعآ پایبند حقوق بشر است؟ ( گریز از ایمان و گریز از عمل/ ۷۲)

امید است مسلمین و خصوصا مدعیان حمکرانی بر نهج و شکل حکمرانیِ رسول الله (ص) و امیرالمومنین (ع) ندایِ حقوق بشری آنان شنیده و با رعایت حقوق بشر ، روزهای متفاوتی را رقم زنند . ان شاءالله

رواج خشونت و افشاگری  حجت‌الاسلام هادی سروش

جوامع امروز و خصوصا جامعه دینی متاسفانه گرفتار انواع خشونت های اجتماعی و سیاسی است!

جوامع امروز و خصوصا جامعه دینی متاسفانه گرفتار رواج خشونت و افشاگری اجتماعی و سیاسی است! خشونت هایی بر کسانی می‌رود که مطالبه حق و حقوق خود را دارند. مانند محرومان اقتصادی یا زنان. نیز خشونتی که ارباب سیاست و حکمرانان در برخی جوامع بر مردمی دارند که می‌خواهند خود، سرنوشت خویش را رقم زنند و زیر بار استبداد نباشند! از سوی دیگر امروزه می‌بینیم که بخشی از جامعه برای آبروی دیگری ارزشی قائل نیستند و به راحتی به انگیزه های شخصی و حتی به ظاهر دینی زبان و قلم به افشاگری های ضد اخلاقی دارند!

امام سجاد (ع) به جدّ نگران این سنخ بی اخلاقی ها در جوامع دینی است.

روایت شریفی از امام سجاد(ع) در کتاب کافی نقل شده که از نظر سند صحیحه است و به نقل ابوحمزه ثمالی از آن حضرت است که فرمودند:

“به خدا قسم دوست دارم دستم را بدهم اما شیعیان ما این دو خصوصیت را رعایت کنند؛ اول اینکه از تندی و بی پروایی و خشونت دور باشند و دیگر اینکه شیعیان از افشاگری به دور باشند.”

این حدیث بسیار جای تأمل دارد. ائمه(ع) به ما سفارشات اخلاقی زیادی داشتند، اما این تعبیر امام سجاد(ع) که فرمود به خدا قسم دوست داشتم دستم را بدهم اما شیعیان ما این دو خصوصیت را رعایت کنند، تعبیر بسیار مهمی است و یاد ندارم چنین تعبیری را در روایات داشته باشیم.

نگرانی نخست امام سجاد؛ بی پروایی و خشونت

در رابطه با خشنونت و تندی در زبان و قلم قرآن به صراحت وارد شده و سوره حجرات ادب زبانی را بخوبی تعلیم داده:

“یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَی أَنْ یَکُونُوا خَیْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَی أَنْ یَکُنَّ خَیْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ؛ – ای کسانی که ایمان آورده‏ اید نباید قومی قوم دیگر را مسخره کند شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید زنانی زنان دیگر را به استهزاء گیرند ، شاید آن استهزاء شده از استهزاء کننده بهتر باشند. و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقبهای زشت مدهید چه ناپسندیده است نام زشت.”

خشونت های زبانی به شکلهای مختلف نمایان میشود که بخشی از آنها طبق روایات کتاب اصول کافی چنین است؛

“تهمت” یکی از خشونت های زبانی است که برای ایمان آدمی بسیار پر مخاطره است. امام صادق (ع) می‌فرماید: «إِذَا اتَّهَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ انْمَاثَ الْإِیمَانُ مِنْ قَلْبِهِ کَمَا یَنْمَاثُ الْمِلْحُ فِی الْمَاء».

«هر کس به برادر مؤمنش تهمت بزند، همان‌گونه که نمک در آب حل می‌شود، ایمان در قلب او از بین خواهد رفت».

خشونت دیگری که در زبان انسان نمایان میشود ؛ “شماتت” است . در این رابطه امام صادق (ع) فرمود: «هر که در مصیبتی که به برادرش می رسد، شادکامی و شماتت کند، از جهان نرود تا گرفتار فتنه شود؛ مَنْ شَمَت بِمصیَبةٍ نَزَلَت بِاَخیه لَمْ یَخرُج مِنَ الدُّنیا حَتّی یُفْتَتَن»

و خشونت پر خطر دیگر؛ “سب و لعن” به افراد است! أبو حمزة ثمالی گوید از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود: “هرگاه لعنت از دهان لعنتگر خارج شود، نگاه می کند، اگر راهی به سوی آن چیزی که متوجّه آن شده است یافت، به طرفش می رود و گر نه به طرف کسی که از دهانش [لعنت ]خارج شده است برمی گردد؛ – إن اللعنة إذا خرجت من فی صاحبها ترددت فإن وجدت مساغا و إلا رجعت علی صاحبها.”

رواج خشونت در رابطه با زنان

از نقاط پرتگاه انسان به خشونت، خشونت در رابطه زن و زنان و دختران است.

سوره مبارکه بقره از آیه ۲۲۶ تا آیه ۲۴۱ در مورد خشونت نسبت به زنان سخن دارد که به شکل‌های مختلف مطرح شده است. بنابراین مسئله مهمی است که حدود ۱۵ آیه در این رابطه داریم.

علت این اصرار قرآن بر حذر داشتن از خشنونت در مورد زنان این است که طبعا مرد یک قدرتی دارد اما وقتی از این قدرت برای آزار رساندن به همسر و فرزند خودش استفاده می‌کند، “خشونت و بی‌پروایی” است. و این ، همانی است که امام سجاد(ع) می‌فرماید: حاضرم دستم را بدهم اما شیعیان من اینطور نباشند.

آمار خشونت علیه زنان در جهان شگفت آور است ! مثلا در آمریکا ۳۵ درصد از زنان تحت خشونت هستند. از آمریکا بدتر در هند است که ۴۱ درصد از زنان گرفتار خشونت هستند. ما هم آمار خوبی در این زمینه نداریم. طبق آمار رسمی ۶۶ درصد زنان ایرانی حداقل یکبار خشونت را چشیده‌اند!

آیا شیعه امام سجاد(ع) باید این آمار را در کشور داشته باشد؟

رواج خشونت سیاسی

در بخش انواع و شکل های خشونت؛ نمیتوان از خشونت های سیاسی بسادگی گذر کرد . خشونت های سیاسی خشونت هایی است که ارباب سیاست و حکمرانان بر مردم و شهروندان خود تحمیل میکنند!

از نگاه ائمه (ع) خشونت سیاسی، ابزار غلبه و استیلا طلبی بنی امیه است در مقابل مدارا و مهرورزی که اساس امامت امامان شیعه است.

طبق نقل صدوق در کتاب خصال، حضرت صادق(ع) آن را معرفی فرمود:

«حکومت بنی امیه با شمشیر، ظلم و جور سرپا بود و اما امامت ما با نرمی، الفت با همدیگر، وقار، تقیّه، خوش برخوردی، پرهیزکاری و اجتهاد همراه است؛ – انّ امارة بنی امیّة کانت بالسّیف و العسف و الجور و انّ امامتنا بالرّفق و التّألّف و الوقار و التّقیة و حُسن الخلطة والورع و الاجتهاد»

در زمینه عدم جواز خشونت ورزی سیاسی مهمترین سند ما نهج البلاغه است.

امام علی به مالک اشتر مرقوم فرمود: “مبادا بگوئی “من میگویم باید آن بشود که در اینصورت کینه و اضمحلال دین و فتنه نتیجه حتمی آن خواهد بود”.

و در مورد دیگری در خطبه ۲۱۶ فرمود: “با من با ادبیاتی که با حاکمان جبار سخن گفته میشود سخن مگوئید؛ – فلاتکلمونی بماتکلم به الجبابره.”

در نگاه امیرالمومنین رعایت حقوق همه افراد یک ضرورت است و تخطی از آن خشونت ورزی سیاسی است.

در ادامه خطبه ۲۱۶ چنین فرمود «حق الرعیه علی الوالی فریضة فرضها الله سبحانه لکل علی کل»

و حقوق تک تک افراد جامعه مانند حق خود «والی» نسبت به جامعه است:‌ «لکم علیّ من الحق مثل الذی لی علیکم …»

و از کلمه «مثل الذی» می یابیم که اگر مخالفت با ولایت می تواند مجوز برخوردهای جدی به خاطی باشد، ضدیت والی هم با حقوق حقه افراد نیز شایسته عکس العمل مناسب از سوی همان افراد خواهد بود.

از این نمونه ها بالاتر خشونت ورزی افراطی در برابر دشمن است در آنجا که امام علی (ع) حقوق دشمن مسلح را مورد مداقه قرار داد و طبق نقل شیخ مفید در کتاب الجمل فرمود: «به آنانکه در مقابل تان نیستند شمشیر و تیر رها نکنید، بر مجروحان حمله ور نشوید اسرار آن را بر ملاء نکنید و از مثله کردن بپرهیزید.»

از جمله خشونت ورزی های قبیحِ سیاسی؛ "تهدید به اخراج از کشور" است که این خشونت زشت سیاسی در ردیف رفتار فرعون در قرآن ذکر شده!

در سوره اعراف میفرماید؛ “قَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّکَ یَا شُعَیْبُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا؛ –

سران قومش که تکبر می‌ورزیدند، گفتند: «ای شعیب، یا تو و کسانی را که با تو ایمان آورده‌اند، از شهر خودمان بیرون خواهیم کرد؛ یا به کیش ما برگردید.»

نه تنها ضرب و شتم مخالفین سیاسی از موارد روشن خشونت ورزیِ سیاسی است ، حتی گزارش نویسی بر علیه افراد از پست ترین رفتار سیاسی یک فرد و یا گروه بر علیه دیگری است.

امام صادق (ع) فرمود: «هر کس بر ضرر مؤمن حکایتی نقل کند و مقصودش این باشد که او را چرکین کند و آبروی او را بریزد، تا از چشم مردم بیافتد؛ خدا او را از بستگی خود براند و به بستگی با شیطان بکشاند و شیطان نیز او را نپذیرد. ؛ – من رَوی عَلی مُؤْمنٍ رِوایةً یریدُ بِها شَینهُ وَهَدْمَ مُروُئَتهِ لِیَسْقُطَ مِنْ اَعْینُ النّاسِ»

مدارا به جای خشونت

امام سجاد (ع) برای کسانی که می‌خواهند از خشونت و انواع آن مبرا باشند یک الگوی واقعی است.

به این نمونه توجه کنید؛ حسن بن حسن پسر عموی امام سجاد (ع) است و در یک جریانی به شدت به مخالفت با امام برخاست و اهانت نمود! امام بدون هیچ برخوردتندی، شبانه به خانه او را رفت و او را مورد محبت قرار داد.

این روش امام زین العابدین چنان موثر بود که همان شبانه حسن به حسن پشت سر امام راه افتاد و عذرخواه بود.

دومین نگرانی امام سجاد؛ افشاگری اسرار مردم

در دو بخش افشاگری در مورد اسرار مذهبی و دینی ، و افشاگری در مورد مسائل اخلاقی و ورود به حریم شخصی افراد.

افشای اسرار عقیدتی

متاسفانه امروزه این مسئله را داریم که آبروی یکدیگر را می‌ریزیم. گاهی این افشاگری در مباحث اخلاقی و گاهی در مباحث عقیدتی است.

در مباحث عقیدتی موظف هستیم عقاید خود را حفظ کنیم، اما باید مواظب باشیم در جایی که ممکن است دین و مکتب مورد اهانت قرار بگیرد، آنجا مطرح نکنیم.

امروزه برخی از گویندگان معجزاتی را از ائمه نقل میکنند که موجب می‌شود از سوی عده‌ای استهزاء شود، جا دارد از این خطیبان و مداحان سوال کنیم؛ پس آن کتمانی که ائمه (ع) ما را به آن دستور فرموده اند، کجا رفته است؟

در روایات متعددی به این موضوع پرداخته شده که خلاصه همه آنها این است آنچه موجبات و زمینه استهزاء و یا آسیب به آبروی و انکار امامان (ع) میشود، نباید مطرح شود.

امام صادق ع فرمود: “کسی که حدیث ما را به زیانمان فاش سازد، به منزله کسی است که حقّ ما را انکار کند. ؛- امَن أذاعَ علَینا حَدیثَنا فهُو بمَنزِلَةِ مَن جَحَدَنا حَقَّنا.”

و در روایت دیگر فرمود: “کسی که حدیث ما را فاش کند، ما را به خطا نکشته، بلکه عمدا کشته است.؛- ما قَتَلَنا مَن أذاعَ حَدیثَنا قَتلَ خَطَأٍ و لکنْ قَتَلَنا قَتلَ عَمدٍ.”

ورود به حریم خصوصی و افشای اسرار مردم

مهم این حقیقت است که از سنت های خداست که فرجام افشاگر اسرار حریم خصوصی مردم ، خود به افشا شدن گرفتار میشود و آبرویش خواهد رفت! حال یا آبرویش مستقیم ریخته میشود و یا بوسیله آبروریزی فرزند و یا نزدیکانش ، آبرو و شخصیت اش نابود میشود!

این معنا در کلام رسول الله (ص) بصورت واضح آمده است که فرمود: “دنبال اسرار مردمان برای صدمه به آبروی آنان نباشید چراکه اگر چنین باشید خدا اسرار شما گرچه بسیار مخفی باشد علنی خواهد نمود؛ – لا تطلبوا عثرات المؤمنین فإن من تتبع عثرات أخیه تتبع الله عثراته ومن تتبع الله عثراته یفضحه ولو فی جوف بیته.”

امام سجاد (ع) و درس دوری از افشاگری

امام سجاد در دعای ۳۷ صحیفه با زبان دعا درس دوری افشاگری و دست بردن در حریم خصوصی انسانها وحفظ پرده اسرار مردم را میدهد؛ “اللَّهُمَّ لَک الْحَمْدُ عَلَی سِتْرِک بَعْدَ عِلْمِک، وَ مُعَافَاتِک بَعْدَ خُبْرِک، فَکلُّنَا قَدِ اقْتَرَفَ الْعَائِبَةَ فَلَمْ تَشْهَرْهُ، وَ ارْتَکبَ الْفَاحِشَةَ فَلَمْ تَفْضَحْهُ، وَ تَسَتَّرَ بِالْمَسَاوِئِ فَلَمْ تَدْلُلْ عَلَیهِ…فَاجْعَلْ مَا سَتَرْتَ مِنَ الْعَوْرَةِ، وَ أَخْفَیتَ مِنَ الدَّخِیلَةِ، وَاعِظاً لَنَا، وَ زَاجِراً عَنْ سُوءِ الْخُلُقِ، وَ اقْتِرَافِ الْخَطِیئَةِ، وَ سَعْیاً إِلَی التَّوْبَةِ الْمَاحِیةِ، وَ الطَّرِیقِ الْمَحْمُودَةِ وَ قَرِّبِ الْوَقْتَ فِیهِ، وَ لَا تَسُمْنَا الْغَفْلَةَ عَنْک، إِنَّا إِلَیک رَاغِبُونَ، وَ مِنَ الذُّنُوبِ تَائِبُونَ…”

پس این پوشاندن عیب‌ها، و پنهان نگاه‌داشتن فسادها را برای ما پنددهنده و بازدارنده‌ای از بدخویی و ارتکاب معصیت، و وسیله پیمودن راه توبه‌ای که گناه را می‌زداید، و آن راهی که پسندیده است قرار ده، و زمان پیمودن این راه را نزدیک ساز، و ما را گرفتار غفلت از خود مکن، زیرا که ما به سوی تو مایل، و از معصیت تائبیم.

خداوندا سپاس تو را که می‌دانی و پرده می‌پوشی، و آگاهی و در می‌گذری، زیرا هر کدام از ما به ارتکاب زشتی‌ها برخاسته و رسوایش ننمودی، و به اعمال ناروا دست زده و او را مفتضح نکردی، و در پنهانی بدی‌ها مرتکب شده و تو سرّش را فاش ننمودی.”

امید است روزی در پیش روی داشته باشیم که در جوامع بشری هیچ گونه خشنونت و بی پروایی دیده شود و خصوصا جامعه دینی و حکومت های دینی از این چالش های بزرگ اخلاقی دور باشند. ان شاءالله

/منبع: شفقنا

رواج خشونت و افشاگری؛ دو نگرانی امام سجاد(ع) در جامعه دینی / نوشتار استاد هادی سروش

رواج خشونت و افشاگری؛ دو نگرانی امام سجاد(ع) در جامعه دینی / نوشتار استاد هادی سروش

شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در نوشتاری به مناسبت شهادت امام سجاد (ع) آورده است: «جوامع امروز و خصوصا جامعه دینی متاسفانه گرفتار انواع خشونت های اجتماعی و سیاسی است ! خشونت هایی بر کسانی میرود که مطالبه حق و حقوق خود را دارند و از سوی دیگر امروزه میبینیم که بخشی از جامعه برای آبروی دیگری ارزشی قائل نیستند و براحتی به انگیزه های شخصی و حتی بظاهر دینی زبان و قلم به افشاگری های ضد اخلاقی دارند!»

جوامع امروز و خصوصا جامعه دینی متاسفانه گرفتار انواع خشونت های اجتماعی و سیاسی است ! خشونت هایی بر کسانی میرود که مطالبه حق و حقوق خود را دارند ، مانند محرومان اقتصادی و یا زنان ، و نیز خشونتی که ارباب سیاست و حکمرانان در برخی جوامع بر مردمی دارند که میخواهند خود، سرنوشت خویش را رقم زنند و زیر بار استبداد نباشند! و از سوی دیگر امروزه میبینیم که بخشی از جامعه برای آبروی دیگری ارزشی قائل نیستند و براحتی به انگیزه های شخصی و حتی بظاهر دینی زبان و قلم به افشاگری های ضد اخلاقی دارند!

امام سجاد (ع) به جدّ نگران این سنخ بی اخلاقی ها در جوامع دینی است.

روایت شریفی از امام سجاد(ع) در کتاب کافی نقل شده که از نظر سند صحیحه است و به نقل ابوحمزه ثمالی از آن حضرت است که فرمودند:
“به خدا قسم دوست دارم دستم را بدهم اما شیعیان ما این دو خصوصیت را رعایت کنند؛ اول اینکه از تندی و بی پروایی و خشونت دور باشند و دیگر اینکه شیعیان از افشاگری به دور باشند.”

این حدیث بسیار جای تأمل دارد. ائمه(ع) به ما سفارشات اخلاقی زیادی داشتند ، اما این تعبیر امام سجاد(ع) که فرمود به خدا قسم دوست داشتم دستم را بدهم اما شیعیان ما این دو خصوصیت را رعایت کنند ، تعبیر بسیار مهمی است و یاد ندارم چنین تعبیری را در روایات داشته باشیم.

نگرانی نخست امام سجاد؛ بی پروایی و خشونت

در رابطه با خشنونت و تندی در زبان و قلم قرآن به صراحت وارد شده و سوره حجرات ادب زبانی را بخوبی تعلیم داده :
“يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ.. ؛ – اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد نبايد قومى قوم ديگر را مسخره كند شايد آنها از اينها بهتر باشند و نبايد زنانى زنان ديگر را به استهزاء گیرند ، شايد آن استهزاء شده از استهزاء کننده بهتر باشند . و از يكديگر عيب مگيريد و به همديگر لقبهاى زشت مدهيد چه ناپسنديده است نام زشت ..”

خشونت های زبانی به شکلهای مختلف نمایان میشود که بخشی از آنها طبق روایات کتاب اصول کافی چنین است؛
“تهمت” یکی از خشونت های زبانی است که برای ایمان آدمی بسیار پر مخاطره است. امام صادق (ع) می‌فرماید: «إِذَا اتَّهَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ انْمَاثَ الْإِیمَانُ مِنْ قَلْبِهِ کَمَا یَنْمَاثُ الْمِلْحُ فِی الْمَاء».
«هر کس به برادر مؤمنش تهمت بزند، همان‌گونه که نمک در آب حل می‌شود، ایمان در قلب او از بین خواهد رفت».

خشونت دیگری که در زبان انسان نمایان میشود ؛ “شماتت” است . در این رابطه امام صادق (ع) فرمود: «هر که در مصیبتی که به برادرش می رسد، شادکامی و شماتت کند، از جهان نرود تا گرفتار فتنه شود. ؛ مَنْ شَمَت بِمصیَبةٍ نَزَلَت بِاَخیه لَمْ یَخرُج مِنَ الدُّنیا حَتّی یُفْتَتَن»

و خشونت پر خطر دیگر ؛ “سب و لعن” به افراد است ! أبو حمزة ثمالی گوید از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود: “هرگاه لعنت از دهان لعنتگر خارج شود، نگاه مى كند، اگر راهى به سوى آن چيزى كه متوجّه آن شده است يافت، به طرفش مى رود و گر نه به طرف كسى كه از دهانش [لعنت ]خارج شده است برمى گردد. ؛ – إن اللعنة إذا خرجت من في صاحبها ترددت فإن وجدت مساغا و إلا رجعت على صاحبها.”

خشونت در رابطه با زنان

از نقاط پرتگاه انسان به خشونت ، خشونت در رابطه زن و زنان و دختران است .
سوره مبارکه بقره از آیه ۲۲۶ تا آیه ۲۴۱ در مورد خشونت نسبت به زنان سخن دارد که به شکل‌های مختلف مطرح شده است. بنابراین مسئله مهمی است که حدود ۱۵ آیه در این رابطه داریم.
علت این اصرار قرآن بر حذر داشتن از خشنونت در مورد زنان این است که طبعا مرد یک قدرتی دارد اما وقتی از این قدرت برای آزار رساندن به همسر و فرزند خودش استفاده می‌کند، “خشونت و بی‌پروایی” است. و این ، همانی است که امام سجاد(ع) می‌فرماید: حاضرم دستم را بدهم اما شیعیان من اینطور نباشند.
آمار خشونت علیه زنان در جهان شگفت آور است ! مثلا در آمریکا ۳۵ درصد از زنان تحت خشونت هستند. از آمریکا بدتر در هند است که ۴۱ درصد از زنان گرفتار خشونت هستند. ما هم آمار خوبی در این زمینه نداریم. طبق آمار رسمی ۶۶ درصد زنان ایرانی حداقل یکبار خشونت را چشیده‌اند!
آیا شیعه امام سجاد(ع) باید این آمار را در کشور داشته باشد؟

خشونت سیاسی

در بخش انواع و شکل های خشونت ؛ نمیتوان از خشونت های سیاسی بسادگی گذر کرد . خشونت های سیاسی خشونت هایی است که ارباب سیاست و حکمرانان بر مردم و شهروندان خود تحمیل میکنند!
از نگاه ائمه (ع) خشونت سیاسی ، ابزار غلبه و استیلا طلبی بنی امیه است در مقابل مدارا و مهرورزی که اساس امامت امامان شیعه است.

طبق نقل صدوق در کتاب خصال ، حضرت صادق(ع) آن را معرفی فرمود :
«حکومت بنی امیه با شمشیر، ظلم و جور سرپا بود و اما امامت ما با نرمی، الفت با همدیگر، وقار، تقیّه، خوش برخوردی، پرهیزکاری و اجتهاد همراه است ؛ – انّ امارة بنی امیّة کانت بالسّیف و العسف و الجور و انّ امامتنا بالرّفق و التّألّف و الوقار و التّقیة و حُسن الخلطة والورع و الاجتهاد»

در زمینه عدم جواز خشونت ورزی سیاسی مهمترین سند ما نهج البلاغه است.
امام علی به مالک اشتر مرقوم فرمود: “مبادا بگوئی “من میگویم باید آن بشود که در اینصورت کینه و اضمحلال دین و فتنه نتیجه حتمی آن خواهد بود”.
ودرمورددیگری درخطبه ۲۱۶ فرمود: “با من با ادبیاتی که با حاکمان جبار سخن گفته میشود سخن مگوئید؛ – فلاتکلمونی بماتکلم به الجبابره.”

در نگاه امیرالمومنین رعایت حقوق همه افراد یک ضرورت است و تخطی از آن خشونت ورزی سیاسی است.
در ادامه خطبه ۲۱۶ چنین فرمود «حق الرعیه علی الوالی فریضة فرضها الله سبحانه لکل علی کل»
و حقوق تک تک افراد جامعه مانند حق خود «والی» نسبت به جامعه است:‌ «لکم علیّ من الحق مثل الذی لی علیکم …»
و از کلمه «مثل الذی» می یابیم که اگر مخالفت با ولایت می تواند مجوز برخوردهای جدی به خاطی باشد، ضدیت والی هم با حقوق حقه افراد نیز شایسته عکس العمل مناسب از سوی همان افراد خواهد بود.

از این نمونه ها بالاتر خشونت ورزی افراطی در برابر دشمن است در آنجا که امام علی (ع) حقوق دشمن مسلح را مورد مداقه قرار داد و طبق نقل شیخ مفید در کتاب الجمل فرمود : «به آنانکه در مقابل تان نیستند شمشیر و تیر رها نکنید، بر مجروحان حمله ور نشوید اسرار آن را بر ملاء نکنید و ازمثله کردن بپرهیزید»

از جمله خشونت ورزی های قبیحِ سیاسی ؛ “تهدید به اخراج از کشور” است که این خشونت زشت سیاسی در ردیف رفتار فرعون در قرآن ذکر شده!
در سوره اعراف میفرماید ؛ “قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَكَ مِنْ قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا ؛ –
سران قومش كه تكبر مى‌ورزيدند، گفتند: «اى شعيب، يا تو و كسانى را كه با تو ايمان آورده‌اند، از شهر خودمان بيرون خواهيم كرد؛ يا به كيش ما برگرديد.»

نه تنها ضرب و شتم مخالفین سیاسی از موارد روشن خشونت ورزیِ سیاسی است ، حتی گزارش نویسی بر علیه افراد از پست ترین رفتار سیاسی یک فرد و یا گروه بر علیه دیگری است.
امام صادق (ع) فرمود: «هر کس بر ضرر مؤمن حکایتی نقل کند و مقصودش این باشد که او را چرکین کند و آبروی او را بریزد، تا از چشم مردم بیافتد؛ خدا او را از بستگی خود براند و به بستگی با شیطان بکشاند و شیطان نیز او را نپذیرد. ؛ – من رَوی عَلی مُؤْمنٍ رِوایةً یریدُ بِها شَینهُ وَهَدْمَ مُروُئَتهِ لِیَسْقُطَ مِنْ اَعْینُ النّاسِ»

مدارا بجای خشونت

امام سجاد (ع) برای کسانیکه میخواهند از خشونت و انواع آن مبرا باشند یک الگوی واقعی است.
به این نمونه توجه کنید ؛ حسن بن حسن پسر عموی امام سجاد (ع) است و در یک جریانی به شدت به مخالفت با امام برخاست و اهانت نمود ! امام بدون هیچ برخوردتندی ، شبانه به خانه او را رفت و او را مورد محبت قرار داد .
این روش امام زین العابدین چنان موثر بود که همان شبانه حسن به حسن پشت سر امام راه افتاد و عذرخواه بود .

دومین نگرانی امام سجاد ؛ افشاگری اسرار مردم

در دو بخش افشاگری در مورد اسرار مذهبی و دینی ، و افشاگری در مورد مسائل اخلاقی و ورود به حریم شخصی افراد

افشای اسرار عقیدتی

متاسفانه امروزه این مسئله را داریم که آبروی یکدیگر را می‌ریزیم. گاهی این افشاگری در مباحث اخلاقی و گاهی در مباحث عقیدتی است.
در مباحث عقیدتی موظف هستیم عقاید خود را حفظ کنیم، اما باید مواظب باشیم در جایی که ممکن است دین و مکتب مورد اهانت قرار بگیرد، آنجا مطرح نکنیم.
امروزه برخی از گویندگان معجزاتی را از ائمه نقل میکنند که موجب می‌شود از سوی عده‌ای استهزاء شود، جا دارد از این خطیبان و مداحان سوال کنیم ؛ پس آن کتمانی که ائمه (ع) ما را به آن دستور فرموده اند ، کجا رفته است؟

در روایات متعددی به این موضوع پرداخته شده که خلاصه همه آنها این است آنچه موجبات و زمینه استهزاء و یا آسیب به آبروی و انکار امامان (ع) میشود ، نباید مطرح شود.
امام صادق ع فرمود : “كسى كه حديث ما را به زيانمان فاش سازد، به منزله كسى است كه حقّ ما را انكار كند. ؛- امَن أذاعَ علَينا حَديثَنا فهُو بمَنزِلَةِ مَن جَحَدَنا حَقَّنا.”
و در روایت دیگر فرمود: “كسى كه حديث ما را فاش كند، ما را به خطا نكشته، بلكه عمدا كشته است.؛- ما قَتَلَنا مَن أذاعَ حَديثَنا قَتلَ خَطَأٍ و لكنْ قَتَلَنا قَتلَ عَمدٍ.”

ورود به حریم خصوصی و افشای اسرار مردم

مهم این حقیقت است که از سنت های خداست که فرجام افشاگر اسرار حریم خصوصی مردم ، خود به افشا شدن گرفتار میشود و آبرویش خواهد رفت ! حال یا آبرویش مستقیم ریخته میشود و یا بوسیله آبروریزی فرزند و یا نزدیکانش ، آبرو و شخصیت اش نابود میشود!
این معنا در کلام رسول الله (ص) بصورت واضح آمده است که فرمود: “دنبال اسرار مردمان برای صدمه به آبروی آنان نباشید چراکه اگر چنین باشید خدا اسرار شما گرچه بسیار مخفی باشد علنی خواهد نمود ؛ – لا تطلبوا عثرات المؤمنین فإن من تتبع عثرات أخیه تتبع الله عثراته ومن تتبع الله عثراته یفضحه ولو فی جوف بیته.”

امام سجاد ع و درس دوری از افشاگری

امام سجاد در دعای ۳۷ صحیفه با زبان دعا درس دوری افشاگری و دست بردن در حریم خصوصی انسانها وحفظ پرده اسرار مردم را میدهد؛ “اللَّهُمَّ لَک الْحَمْدُ عَلَی سِتْرِک بَعْدَ عِلْمِک، وَ مُعَافَاتِک بَعْدَ خُبْرِک، فَکلُّنَا قَدِ اقْتَرَفَ الْعَائِبَةَ فَلَمْ تَشْهَرْهُ، وَ ارْتَکبَ الْفَاحِشَةَ فَلَمْ تَفْضَحْهُ، وَ تَسَتَّرَ بِالْمَسَاوِئِ فَلَمْ تَدْلُلْ عَلَیهِ…فَاجْعَلْ مَا سَتَرْتَ مِنَ الْعَوْرَةِ، وَ أَخْفَیتَ مِنَ الدَّخِیلَةِ، وَاعِظاً لَنَا، وَ زَاجِراً عَنْ سُوءِ الْخُلُقِ، وَ اقْتِرَافِ الْخَطِیئَةِ، وَ سَعْیاً إِلَی التَّوْبَةِ الْمَاحِیةِ، وَ الطَّرِیقِ الْمَحْمُودَةِ وَ قَرِّبِ الْوَقْتَ فِیهِ، وَ لَا تَسُمْنَا الْغَفْلَةَ عَنْک، إِنَّا إِلَیک رَاغِبُونَ، وَ مِنَ الذُّنُوبِ تَائِبُونَ…”
پس این پوشاندن عیب‌ها، و پنهان نگاه‌داشتن فسادها را برای ما پنددهنده و بازدارنده‌ای از بدخویی و ارتکاب معصیت، و وسیله پیمودن راه توبه‌ای که گناه را می‌زداید، و آن راهی که پسندیده است قرار ده، و زمان پیمودن این راه را نزدیک ساز، و ما را گرفتار غفلت از خود مکن، زیرا که ما به سوی تو مایل، و از معصیت تائبیم.
خداوندا سپاس تو را که می‌دانی و پرده می‌پوشی، و آگاهی و در می‌گذری، زیرا هر کدام از ما به ارتکاب زشتی‌ها برخاسته و رسوایش ننمودی، و به اعمال ناروا دست زده و او را مفتضح نکردی، و در پنهانی بدی‌ها مرتکب شده و تو سرّش را فاش ننمودی..”

امید است روزی در پیش روی داشته باشیم که در جوامع بشری هیچ گونه خشنونت و بی پروایی دیده شود و خصوصا جامعه دینی و حکومت های دینی از این چالش های بزرگ اخلاقی دور باشند . ان شاءالله

استاد هادی سروش: سیره پیامبر (ص) گویای دوری از هر گونه تحمیل دینداری است

استاد هادی سروش: سیره پیامبر (ص) گویای دوری از هر گونه تحمیل دینداری است

شفقنا- استاد حوزه علمیه قم گفت: فردی زیتون فروش ۱۰ سال مغازه اش چند قدمی مسجد پیامبر بود اما یک بار هم در نماز جماعت رسول الله شرکت نکرد فقط روزانه می آمد و پیامبر را نگاه می کرد می‌رفت، چند روزی دیده نشد و پیامبر سراغش را گرفت.

به گزارش شفقنا، حجت الاسلام هادی سروش در مراسم هفتمین شب شهادت امام حسین (ع)‌ در هئیت محبان الزهراء در شهر ورامین به شرح و تفسیر زیارت مطلقه اول امام حسین (ع) پرداخت و گفت : امام صادق (ع)‌ در متن زیارتی پر ارزش تعلیم نمود که در محضر اباعبدالله (ع) عرض کنیم ؛ “أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ وَ وَفَيْتَ وَ أَوْفَيْتَ ، یعنی من شهادت مى‏ دهم كه شما پیام تان ابلاغ نمودی و درمقام خيرخواهى جامعه و وفاى كامل به عهد خدا را به حد نهايت رساندى”

امام حسین از ما انصاف خواسته

وی گفت: قبل تبیین مراحل سه گانه ای که امام حسین داشته بجاست بدانیم آن حضرت از ما چه خواسته؟ براساس همین متن زیارت که شیخ صدوق او را “اصح در میان زیارات امام حسین” معرفی کرده میگوییم: “انک اَمرتَ بالقسط” ، یعنی امام حسین (ع) از ما “انصاف و عدالت” خواسته. پاسخ به تمام نیازهای بشر در تمام زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی وسیاسی رعایت انصاف است. در میان این خیل عظیم عزاداران داخلی و خارجی که باید برای تجمع در خیابان به شهرداری شهر و کشور خودشان پول دهند، کسانی به آن حضرت نزدیکترند که رعایت “انصاف” کنند و این تنها خواسته مهم امام حسین از همه ماست. انصاف در قضاوت ها ، قضاوت در برداشتهایمان در یک موضوع خانوادگی و یا اجتماعی.

پیام امروز آزادی خواهان به دنیای غرب ؛ در برابر جنایات اسرائیل مرد باشید

امروز ما نامردی را می بینیم ! از کسانی می بینیم که ادعای حقوق و ابداع فلسفه اخلاق دارند و کانت ها را به رخ عالَم میکشانند ولی در برابر جنایات اسرائیل و قصاب منطقه ؛ نتانیاهو ۵۷ بار کف میزنند! اینجاست که می گوییم اگر دین ندارید ، مرد باشید!

حرکت امام حسین بر مدار سه مرحله منظم

استاد حوزه در ادامه افزود: امام حسین در حرکت بیدار و بیدارکننده خود سه مرحله دارد که از زبان امام صادق در این زیارت معرفی شده و آن عبارت است از ابلاغ ، خیرخواهی و وفای به پیمانهای الهی.

برنامه امام حسین ابلاغ پیام بودونه تحمیل دینداری

استادسروش گفت: ابلاغ تنها مسئولیت انبیاء و اولیاء علیهم السلام است . امام حسین ع در مرحله اول پیام داد که بیایید به “یاری دین” ، گفتند می آییم ولی نیامدند! و امام خودش بنا بر عدم بیعت دارد و بیعت نکرد و آمد بسمت کوفه و وقتی کار به کربلا رسید فرمود : حالا که به پیام من توجه نکردید و دین را یاری نکردید، بیایید؛ “مرد باشید، کونوا احراراً فی دنیاکم”. خیلی از افراد به این پیامِ اخلاقی امام حسین ع توجه نکردند!

مسئولیت انبیاء و اولیاء “ابلاغ” است

وی گفت: در قرآن مسئولیت انبیاء و اولیاء ابلاغ پیام است و نه آقابالاسر بودن و تحمیل دین! این مبنای روشن قران در جای جای قرآن امده مانند؛ فَإِنْ أَعْرَضُوا فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلاغُ. (شوری / ۴۸)‌ مفاد آیه روشن است که به پیامبر فرمود: اگر از پیام شما مردم اعراض کردند شما سیطره ای بر آنان نداری چون وظیفه شما فقط ابلاغ پیام است. علامه طباطبایی تصریح می کند؛ “اصلا در شرح وظائف پیامبر (ص) نیامده که ایشان مجاز به مجبور کردنِ دینداری باشد؛ لیس شان الرسول اجبارالناس و الجائهن علی الایمان و الطاعه.”

سروش گفت: در ذیل آیه «قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ» . (تحریم/۶) روایتی است که شخصی خدمت امام صادق رسید من در برابر بی دینی خانواده ام چه مسئولیتی دارم؟ امام ششم فرمود اگر پیام دین را به آنان رساندی دیگر مسئولیتی نداری.

وی گفت: پیامبر خدا اهدافش را ابلاغ و رساندن پیام است قرار داده، بله اگر کسی علیه جامعه و مردم و دین شمشیر می کشید، ایستادگی می کرد. آنچه مهم است این است پیام الهی باید ابلاغ شود در شان پیامبر که پیام رسان است نیست کسی را برای دینداری و انجام مناسک و نُسک دینی مانند شرکت در جماعت و جمعه و مسجد کسی را بکشانند و اجبار کنند.

نمونه مهمی در کتاب کافی مرحوم کلینی آمده که فردی زیتون فروش ۱۰ سال مغازه اش چند قدمی مسجد پیامبر بود اما یک بار هم در نماز جماعت رسول الله شرکت نکرد فقط روزانه می آمد و پیامبر را نگاه می کرد می‌رفت، چند روزی دیده نشد و پیامبر سراغش را گرفت، پیامبر با دوستان به درب مغازه او مراجعه کردند و مغازه بسته بود و خلاصه فهمیدند فوت کرده و پیامبر بعد از اطلاع از مرگ او ، برایش طلب رحمت کرده و محبت او به خودش تایید نمود. خوب ! اگر ما بودیم و مواجه با فوت یک مسلمان بودیم که همسایه مسجد است و یکبار در مسجد نیامده چه قضاوتی می کردیم؟! این سیره پیامبر است که نشان دهنده پیام رسانی و ابلاغ است‌.

در شرح خیرخواهی امام حسین

وی گفت: در ادامه زیارت آمده که امام حسین (ع) ابلاغ پیام نمود و در مرحله بعد، از خیرخواهی او سخن می گوییم. کلمه “نَصحتَ” یعنی خیرخواهی، و در زیارت می گوییم؛ من شهادت می‌دهم شما خیر خواه مردم بودید. ببینید؛ امام حسین (ع) در مدینه زندگی می‌کرد. معاویه بر اساس پیمان صلح با امام حسن (ع)؛ وجهی از بیت المال را به امام حسین می داد تا به فقرا رسیدگی کند و امام اینکار می کرد و در عین حال؛ حکومت بنی امیه را نقد می کرد و اعتراض هم می نمود. اما با آمدن یزید دوران پیمان تمام شد و معاویه بر خلاف عهدنامه یزید را برای خلافت معرفی کرده بود و اینجا بود که امام حسین(ع) از بیعت سربازد و مدینه را رها کرد تا جانش محفوظ باشد و بعد نامه مردم کوفه آمد که آماده و پذیرای شماییم و بنی امیه سخت گرفت و اجازه نداد! اینجا بود که امام حسین (ع) جان هیچ یک از اصحابش را سپر جان خودش قرار نداد و بعد از منزل زباله و خبر شهادت مسلم بارها و بارها اعلام برداشتن بیعت کرد و فرمود: “انتم فی حل” ، و این جمله از نظر فقهی یعنی اصلا حرام نیست شما از من جدا شوید.

امام حسین در رابطه باابلاغ پیام و خیرخواهی، نهایت وفاداری را نشان داد

استاد حوزه افزود: بعد از ابلاغ و نصحیت، نوبت به وفاداری می رسد. در اینجاست امام صادق بنابر آنچه در زیارت نامه اول سیدالشهداء آمده می فرماید: شهادت می‌دهم که شما وفادار بودید و بالاترین وفاداری را نشان دادید. وفاداری در اباعبدالله (ع) در زیارت نامه اش چنین آمده: ” أَشْهَدُ أَنَّکَ دَعَوْتَ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى رَسُولِهِ وَ وَفَیْتَ لِلَّهِ بِعَهْدِهِ وَ قُمْتَ لِلَّهِ” این وفاداری، در پیرامون همان پیمانی بود که امام حسین (ع) با خدای خود و مردم داشت. برای دست یافتنِ به آن پیمان می توان از نهج البلاغه کمک گرفت، امیرالمؤمنین در نهج البلاغه خطبه سوم آن پیمان تبین کرده و فرموده اند خداوند از عالمان پیمان گرفته است که در برابر ظلم ظالم و گرسنه گیِ گرسنگان حق سکوت ندارند ؛ و ما أخَذَ اللّه ُ عَلَى العُلَماءِ أن لا يُقارُّوا على كِظَّةِ ظالِمٍ، و لا سَغَبِ مَظلومٍ” هدف اصلی در وفاداریش همین پیمان است در برابر ظلم و گرسنگیِ گرسنگان سکوت نکند، و بخاطر این پیمان زیر بار بیعت یزید نرفت.

امام حسین بدون اشتیاق به جنگ از شرف خود دفاع کرد

آقای سروش گفت: امام حسین بدون اشتیاق به جنگ و بلکه بستن هر راهی که به جنگ منتهی می شود، از شرف خود دفاع کرد. در مرحله اول که نمی خواست بیعت کند و جانش در خطر بود از مدینه خارج شد، بعد دعوت کوفیان رسید و عازم کوفه شد و وقتی دشمن سر راه او را گرفت سه پیشنهاد داد؛ بازگشت به مکه و یا رفتن به یکی شهرهای مرزی و حتی رفتن به شام هم راضی بود تا خونی ریخته نشود. اما دشمن قدار هیچ کدام رد نپذیرفت و خون امام حسین را مباح دانست! و بنی امیه وقاحت به نهایت رساند و نه تنها دست خود را به خون امام حسین آغشته کرد بلکه با خدعه و فریب و شایعه و اتهام دست به قتلِ آبروی امام حسین گرفت! در زیارت نامه اش می خوانیم؛ “قَتَلَ اَللَّهُ مَنْ قَتَلَكَ بِالْأَيْدِي وَ اَلْأَلْسُنِ .. لعن الله امه قتلتک لعن الله امه خذلتک لعن الله امه خدعتک…” امام حسین فرمود: “همه چیزم را گرفتید اما اکنون که می‌خواهید شخصیت مرا هم بگیرید اجازه نمی دهم و شما نمی‌توانید اینکار بکنید و می ایستم و ایستاد؛ لکنکم لاتقدرون علی هدم مجدی و محو عزی و شرفی فاذا لا ابالی بالقتل.”

پاسخ به یک شبهه درباره‌‌ی حوادث کربلا | هادی سروش

پاسخ به یک شبهه درباره‌‌ی حوادث کربلا | هادی سروش

۱ مرداد ۱۴۰۳

۰ زمان تقریبی مطالعه ۴ دقیقه

پاسخ به یک شبهه درباره‌‌ی حوادث کربلا | هادی سروش

هادی سروش، استاد حوزه، در کانال تلگرامی خود مطلبی با عنوان «پاسخ به شبهه عدم تاثُّر ائمه اطهار از حوادث کربلا در عوالم غیب» نوشت که متن کامل آن را در ادامه می‌خوانید.

«یکی از نویسندگان محترم در حوزه مسائل دینی منکر تاثّر اهلبیت (سلام الله علیهم) نسبت به مصایب کربلا شده و خلاصه سخن ایشان این است.

«نسبت دادن عزاداری به ارواح ائمه و حضرت زهرا(ع) برای تحریک احساسات عوامانه ماست، و عزاداری آنها برای یکدیگر معنایی ندارد. با رحلت ایشان ، تمام غصه‌های دنیوی از آنها برداشته‌ شده است و آنها شادمان به استقبال هم رفته‌اندو این معنا مطابق با آیه “فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ..” بوده و روایات در مورد عزاداری اهلبیت (ع) را کتاب “کامل‌الزیارت” نقل کرده‌ که در سند این روایات فردی غلوگوی قرار دارد!»

در آغاز عرضه داشته باشم در یادداشت فوق، نویسنده در پی موضوعی قلم زده است که از جهاتِ “معرفتی” بسیار سنگین و دقیق است و نیاز به بحث های مهم معرفتی دارد که به لحاظ ضرورت مطالبی اجمالا تقدیم میشود

اول:
روایات مربوط به عزادار بودن اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) منحصر به یک کتاب از قدماء و اقدمین نیست، بلکه در آثار متعددِ بزرگانی چون ثقةالاسلام کلینی، شیخ صدوق و شیخ مفید تصریح شده است.
اما چون نام کتاب “کامل الزیارات” برده شده در رابطه با این کتاب عرض شود؛
نمیتوان از روایات نقل شده توسط شیخ “ابن قولویه قمی” (شاگردِ شیخ کلینی و استادِ شیخ مفید) نویسنده کتاب “کامل الزیارات” بسادگی گذشت.

“کامل الزیارات” کتابی است علامه مجلسی در جلد اول “بحارالانوار” آن را به عنوان “اصول معتبر” معرفی میکند.
آیت الله خوئی (ره)‌ تمام راویان آن را مورد اعتماد دانسته ،‌گرچه گفته شده بعدها از این نظر با این توسعه عدول کرده اند.

دوم:
اما اینکه در مورد برخی راویان در سلسله اسناد روایات این کتاب که احیانا در کتب رجال به عنوان غالی نام برده شده میتوان عرض کرد طبق نظر والاترین کارشناس “حدیث شناسی” در این زمان ، یعنی ؛ مرجع بزرگوار سیدنا الاستاد آیت الله شبیری زنجانی (حفظه الله) در صورت اثبات غلو و یا هر گونه انحراف عقیده راوی، باید بین دوران استقامت وی بر طریق و مکتب حقه بوده و روایت نقل کرده و دوران تزلزل فکری آن راوی تفاوت گذاشته شود و روایات نقل شده در دوران ثُبات فکری آن راوی اخذ شود.

با توجه به این نظریه و به علاوه عنایتِ برخی بزرگان به روایاتِ کتاب “کامل الزیارات” نتیجه میگیریم و نمیتوان بسادگی روایت ضبط شده در این کتاب را رمیِ به ضعف و عدم اعتبار بدانیم.

سوم:
درباره محتوا و دلالت روایات بر حزن و عزای اهلبیت (ع) در خصوص حادثه کربلاست.
در برخی روایات و از آن جمله آن روایتی که حکایت از ناله حضرت فاطمه (س) بلکه “شهقه” [ناله شدیدی که منجر به تنگی نفس] آن حضرت دارد، عرض میشود.

اینکه گفته شده ؛ اولیاء الله (ع) و دیگر صالحان در موطن شادِ “فرحین بما آتاهم الله” هستند ، درست است. اما نباید از موضوعِ اِشراف اهلبیت (ع) از برزخ به حوادث دنیا و نیز تفاوت احکام برزخ با احکام قیامت ، مورد غفلت قرار گیرد.
حقیقت مطلب این است که “عالَم برزخ” ؛ عالَم و نشئه ای بین دنیا و قیامت قرار دارد و از برخی احکام دنیا فارغ و خالی نیست همانطورکه در متون روایی هم بدان اشاره و بلکه تصریح شده است.

اولیاء الله (علیهم السلام) در حیات ظاهری شان در دنیا؛ عالی ترین مقام تسلیم و رضا و حتی شعفِ “حضور مع الله” دارا هستند در حالیکه با شدائد و مصائبی نیز مواجهه میشوند و طبعا متاثر هم میشوند و صدالبته همان تاثر هم نقطه پروازِ دیگری برای آن ذوات مقدسه در مسیر بی نهایت بسوی توحید رقم می خورد ، همانطوریکه حضرت زینب کبری (س) در عین اینکه مصائبِ فوق عظیم دید اما بواقع فرمود: “ما رأیت الا جمیلا”.

ارواح طیبه معصومین (ع) به حُکم “ارواحکم فی الارواح و نفوسکم فی النفوس” (زیارت جامعه) دارای نشآت و اطوار مختلفی هستند؛ از یک سوی وجودِ غیبی آنان است که در محضر رب العالمین، “عند الرب” هستند و سوی دیگر دارای روحِ برزخی هستند.

حالت تاثر آنان از حوادث کربلا ناظر به وجودِ برزخی ارواح طیبه آنان است، بدین شکل که در “عالَمِ حضور” ارواح طیبه آنان در فرح است و به لحاظ همان عالَم معنا میشود و در عین حال با “حضورِ برزخی” ارواح آنان در نشآت پایین تر منافاتی ندارد.

بحث مهمی که میتواند در این موضوع راه دیگری را بگشاید ؛ بحثِ “تمثلِ برزخی” است و در آنجا بزرگان اهل معرفت طرح دیدگاه فرموده اند که اولیاء الله (ع) دارای تمثلات برزخی متفاوتی هستند تا جائیکه زیارت انوار مقدسه آنان در رؤیاهای صادقه در ذیل این بحث جای دارد.

در نتیجه آن ارواح متعالیه در عین “فرحین بما آتاهم الله” براساس آیه “لتکونوا شهداء علی الناس” نظارگر تمام مجموعه دنیا و حوادث آن هستند و قطعا عزاداریِ عزاداران و زیارتِ زائراشان در روز عاشورا و غیره را مشاهده میکنند و این مشاهدات از متنِ واقع بصورت مستقیم و بدون حجاب است ، و در نتیجه تاثیر و تاثُرات هم برای ارواح قدسیه آنان در همان حال “فرحین” بمقتضای عالَم برزخ خواهد بود.

طبق روایات صحیحة السند وقابل اعتماد؛ آن ذوات مقدسه دعاگوی متوسلین و زائرین وعزاداران هستند.
خلاصه ؛ آن اشراف و یا رویت و یا تاثیر و تاثر -و هرچیزی که نام او را بگذاریم- باعث نیل به مقام والا و والاتر و والاتر آنان است.

مهم این است که نباید آنچه در روایات در مورد برزخ و عالَم آخرت رسیده است را با حالات یک انسان عادی در این دنیا معنا کرده و مورد ارزیابی قرار گیرد.‌ باید شادی و تاثر و غم را به حسب عالَمی که روح در آن قرار گرفته معنا نمود چرا که “کل فعل و کل ظهور بحسب عالَمها”.
تمام سخنان فوق را در کنار این حقیقتِ سنگین باید دید که ارواح اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) مظهر “لایشغله شأن عن شأن” هستند و هیچ گاه با توجه به یک مقام، از مقام دیگر غافل نیستند‌.

چهارم:
در مورد عالَم آخرت و روایتی که میفرماید؛ حضرت اباعبدالله (ع) که حضرت محشور میشود و سر خود را در دست دارد و موجب شِکوه حضرت زهرا (سلام الله علیه) میشود که در مسانید مختلفِ حدیثی از کتاب “تفسیرفرات کوفی” تا بعدی ها آمده، سخنی فراتر از سخنان و روایات عادی است و دارای مفادی بسیار بلند و بالاست که باید در جای خودش بررسی شود.
خلاصه کلام در این وادیِ معرفتی این است، جهان آخرت ؛ جهان حَیَوان [حیات عینی و کامل] است و تجسم اعمال یکی از شعاع آن است. و مهمتر اینکه عالَم آخرت ، عالَم تطورات و ظهور غیب های مختلف است که همه آن حق و حقیقت است و حشر حضرت سیدالشهداء (ع) در دادگاه الهی در حضور حضرت فاطمه زهرا (س) یکی از تطورات جهان آخرت است.

در پایان از خداوند متعال توفیق فهم معارف الاهیه و گام در مسیر ائمه اطهار (ع) و بهرمتدی از مقام شفاعت آنان در دنیا و آخرت را خواستاریم.

پاسخ استاد هادی سروش به شبهه «عدم تاثُّر ائمه اطهار از حوادث کربلا در عوالم غیب»

پاسخ استاد هادی سروش به شبهه «عدم تاثُّر ائمه اطهار از حوادث کربلا در عوالم غیب»

شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در نوشتاری به شبهه درخصوص «تاثُّرِ غیبیِ ائمه اطهار (ع) از مصائبِ کربلا» اینگونه پاسخ داد:

«یکی از نویسندگان محترم در حوزه مسائل دینی منکر تاثّر اهلبیت (سلام الله علیهم) نسبت به مصایب کربلا شده و خلاصه سخن ایشان این است؛
«نسبت دادن عزاداری به ارواح ائمه و حضرت زهرا(ع) برای تحریک احساسات عوامانه ماست، و عزاداری آنها برای یکدیگر معنایی ندارد. با رحلت ایشان ، تمام غصه‌های دنیوی از آنها برداشته‌ شده است و آنها شادمان به استقبال هم رفته‌اندو این معنا مطابق با آیه “فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ..” بوده و روایات در مورد عزاداری اهلبیت (ع) را کتاب “کامل‌الزیارت” نقل کرده‌ که در سند این روایات فردی غلوگوی قرار دارد!»

در آغاز عرضه داشته باشم؛
در یادداشت فوق ، نویسنده در پی موضوعی قلم زده است که از جهاتِ معرفتی بسیار سنگین و دقیق است و نیاز به بحث های مهم معرفتی دارد که به لحاظ ضرورت مطالبی اجمالا تقدیم می شود.

اول؛
روایات مربوط به عزادار بودن اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) منحصر به یک کتاب از قدماء و اقدمین نیست، بلکه در آثار متعددِ بزرگانی چون ثقةالاسلام کلینی، شیخ صدوق و شیخ مفید تصریح شده است. اما چون نام کتاب «کامل الزیارات» برده شده در رابطه با این کتاب عرض شود؛

نمی توان از روایات نقل شده توسط شیخ ابن قولویه قمی (شاگردِ شیخ کلینی و استادِ شیخ مفید) نویسنده کتاب کامل الزیارات بسادگی گذشت.

کامل الزیارات کتابی است علامه مجلسی در جلد اول بحارالانوار آن را به عنوان «اصول معتبر» معرفی می کند.

آیت الله خوئی (ره)‌ تمام راویان آن را مورد اعتماد دانسته،‌ گرچه گفته شده بعدها از این نظر با این توسعه عدول کرده اند.

دوم؛
اما اینکه در مورد برخی راویان در سلسله اسناد روایات این کتاب که احیانا در کتب رجال به عنوان غالی نام برده شده می توان عرض کرد، طبق نظر والاترین کارشناس حدیث شناسی در این زمان، یعنی؛ مرجع بزرگوار سیدنا الاستاد آیت الله شبیری زنجانی (حفظه الله) در صورت اثبات غلو و یا هرگونه انحراف عقیده راوی، باید بین دوران استقامت وی بر طریق و مکتب حقه بوده و روایت نقل کرده و دوران تزلزل فکری آن راوی تفاوت گذاشته شود و روایات نقل شده در دوران ثُبات فکری آن راوی اخذ شود.

با توجه به این نظریه و به علاوه عنایتِ برخی بزرگان به روایاتِ کتاب «کامل الزیارات» نتیجه می گیریم و نمی توان بسادگی روایت ضبط شده در این کتاب را رمیِ به ضعف و عدم اعتبار بدانیم.

سوم؛
درباره محتوا و دلالت روایات بر حزن و عزای اهلبیت (ع) در خصوص حادثه کربلاست.

در برخی روایات و از آن جمله آن روایتی که حکایت از ناله حضرت فاطمه (س) بلکه «شهقه» [ناله شدیدی که منجر به تنگی نفس] آن حضرت دارد، عرض می شود؛
اینکه گفته شده؛ اولیاء الله (ع) و دیگر صالحان در موطن شادِ «فرحین بما آتاهم الله» هستند، درست است. اما نباید از موضوعِ اِشراف اهلبیت (ع) از برزخ به حوادث دنیا و نیز تفاوت احکام برزخ با احکام قیامت، مورد غفلت قرار گیرد.
حقیقت مطلب این است که «عالَم برزخ»؛ عالَم و نشئه ای بین دنیا و قیامت قرار دارد و از برخی احکام دنیا فارغ و خالی نیست همانطورکه در متون روایی هم بدان اشاره و بلکه تصریح شده است.

اولیاء الله (علیهم السلام) در حیات ظاهری شان در دنیا؛ عالی ترین مقام تسلیم و رضا و حتی شعفِ «حضور مع الله» دارا هستند در حالیکه با شدائد و مصائبی نیز مواجهه می شوند و طبعا متاثر هم می شوند و صدالبته همان تاثر هم نقطه پروازِ دیگری برای آن ذوات مقدسه در مسیر بی نهایت بسوی توحید رقم می خورد، همانطوریکه حضرت زینب کبری (س) در عین اینکه مصائبِ فوق عظیم دید اما بواقع فرمود: «ما رأیت الا جمیلا».

ارواح طیبه معصومین (ع) به حُکم «ارواحکم فی الارواح و نفوسکم فی النفوس» (زیارت جامعه) دارای نشآت و اطوار مختلفی هستند؛ از یک سوی وجودِ غیبی آنان است که در محضر رب العالمین ، «عند الرب» هستند و سوی دیگر دارای روحِ برزخی هستند.

حالت تاثر آنان از حوادث کربلا ناظر به وجودِ برزخی ارواح طیبه آنان است، بدین شکل که در «عالَمِ حضور» ارواح طیبه آنان در فرح است و به لحاظ همان عالَم معنا می شود و در عین حال با «حضورِ برزخی» ارواح آنان در نشآت پایین تر منافاتی ندارد.

بحث مهمی که می تواند در این موضوع راه دیگری را بگشاید؛ بحثِ «تمثلِ برزخی» است و در آنجا بزرگان اهل معرفت طرح دیدگاه فرموده اند که اولیاء الله (ع) دارای تمثلات برزخی متفاوتی هستند تا جائیکه زیارت انوار مقدسه آنان در رؤیاهای صادقه در ذیل این بحث جای دارد.

در نتیجه؛ آن ارواح متعالیه در عین «فرحین بما آتاهم الله» براساس آیه «لتکونوا شهداء علی الناس» نظارگر تمام مجموعه دنیا و حوادث آن هستند و قطعا عزاداریِ عزاداران و زیارتِ زائراشان در روز عاشورا و غیره را مشاهده می کنند و این مشاهدات از متنِ واقع بصورت مستقیم و بدون حجاب است، و در نتیجه تاثیر و تاثُرات هم برای ارواح قدسیه آنان در همان حال «فرحین» بمقتضای عالَم برزخ خواهد بود.

طبق روایات صحیحة السند و قابل اعتماد؛ آن ذوات مقدسه دعاگوی متوسلین و زائرین وعزاداران هستند.
خلاصه؛ آن اشراف و یا رویت و یا تاثیر و تاثر -و هرچیزی که نام او را بگذاریم- باعث نیل به مقام والا و والاتر و والاتر آنان است.

مهم این است که نباید آنچه در روایات در مورد برزخ و عالَم آخرت رسیده است را با حالات یک انسان عادی در این دنیا معنا کرده و مورد ارزیابی قرار گیرد.‌ باید شادی و تاثر و غم را به حسب عالَمی که روح در آن قرار گرفته معنا نمود چرا که «کل فعل و کل ظهور بحسب عالَمها».

تمام سخنان فوق را در کنار این حقیقتِ سنگین باید دید که ارواح اهلبیت (سلام الله علیهم اجمعین) مظهر «لایشغله شأن عن شأن» هستند بدین معنا که هیچ گاه با توجه به یک مقام، از مقام دیگر غافل نیستند‌.

چهارم؛
در مورد عالَم آخرت و روایتی که می فرماید؛ حضرت اباعبدالله (ع) که حضرت محشور می شود و سر خود را در دست دارد و موجب شِکوه حضرت زهرا (سلام الله علیه) می شود که در مسانید مختلفِ حدیثی از کتاب «تفسیرفرات کوفی» تا بعدی ها آمده، سخنی فراتر از سخنان و روایات عادی است و دارای مفادی بسیار بلند و بالاست که باید در جای خودش بررسی شود.

خلاصه کلام در این وادیِ معرفتی این است، جهان آخرت؛ جهان حَیَوان [حیات عینی و کامل] است و تجسم اعمال یکی از شعاع آن است. و مهمتر اینکه عالَم آخرت، عالَم تطورات و ظهور غیب های مختلف است که همه آن حق و حقیقت است و حشر حضرت سیدالشهداء (ع) در دادگاه الهی در حضور حضرت فاطمه زهرا (س) یکی از تطورات جهان آخرت است.

در پایان؛ از خداوند متعال توفیق فهم معارف الاهیه و گام در مسیر ائمه اطهار (ع) و بهرمندی از مقام شفاعت آنان در دنیا و آخرت را خواستاریم.»

 
  BLOGFA.COM