قال الله تعالی: هو الذی یصلی علیکم وملائکته لیخرجکم من الظلمات الی النور
 

استاد هادی سروش: حکمرانی بنی امیه بیش از «فساد» آلوده به «وقاحت اخلاقی» بود 

خبرگزاری بین المللی شفقنا

استاد هادی سروش: حکمرانی بنی امیه بیش از «فساد» آلوده به «وقاحت اخلاقی» بود

انتشار :‌ شنبه ۲۸ / ۰۵ /۱۴۰۲ | ساعت ۱۸:۳۵

شفقنا- استاد حوزه علمیه قم با تأکید بر اینکه حکمرانی بنی امیه بیش از فساد، آلوده به «وقاحت اخلاقی» بود، گفت: «وقتی سرچشمه دین مسموم شود یعنی نماز و روزه و حج تا دعا و مناجات‌ها همه مسموم است و فکر دینی مردم را مسموم می‌کند.»

به گزارش شفقنا، حجت‌الاسلام و المسلمین هادی سروش شب گذشته طی سخنانی در مراسم عزادارای حسینیه محبان الائمه در روز اول ماه صفر با تأکید بر اینکه حکمرانی بنی امیه بیش از فساد، آلوده به «وقاحت اخلاقی» بود، گفت: طبق نقل علامه امینی در «الغدیر» از منابع از اهل سنت، پیامبر خدا (ص) فرمود «لکل امت آفة و آفة هذه الامة بنو امیه»؛ پس معلوم می‌شود این آفت دین‌سوز گریبان امت اسلام گرفته است!

وی افزود: طبق آیه هشتم سوره مائده، «وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا»، موظفیم در برابر دشمن عدالت داشته باشیم. عدالت با دشمن یعنی چه؟ قطعا عدالت اخلاقی است؛ یعنی نباید از مدار اخلاق خارج نشویم. اصلِ قدرت زمینه‌ای برای آسیب به دین خود و دین دیگران است. امام کاظم فرمود «حمله دو گرگ بر گله گوسفند که بدون چوپان باشد خطرناکتر از ریاست بر دین یک مسلمان نیست؛ پس در ذات قدرت زمینه طغیان و بی اخلاقی وجود دارد. این سخن امام هفتم جایی حکایت از خطر عینی پیدا می‌کند که آن ریاست و قدرت بر ضد اخلاق استوار شود.

وی اظهار داشت: طبق نقل «سنن ابن ماجة» رسول الله(ص) بی حیایی را منشاء بی پروایی و خیانت و در نهایت دوری از تمام معیارهای رحمانی معرفی نمود. انبیاء و اولیاء از خطر زمینه‌های بروز ضداخلاق در قدرت کاملا مطلع هستند و نهایت مراقبت را دارند. در تفسیر مجمع البیان نقل شده که «یوسف بعد از به قدرت رسیدن، نیمه‌های شب در خفا دور از چشم افراد و محافظ ها و با لباس مبدل از دربار حکمرانی خارج شده و روی خاک نشسته و مناجات می‌کرد و می‌گفت خدایا من همان یوسف زندان هستم که با تو حرف می‌زنم.»

وی در مورد وقاحت در حکمرانی بنی امیه گفت: وقاحت که یک رذیله بد اخلاقی و خیلی بدتر از فساد است! وقاحت یعنی پر رویی و پرده دری و یعنی با وجود این که همه می‌دانند رفتاری نادرست است باز با بی شرمی به رفتار ادامه دهد! طبق بیان امام صادق(ع) امارت بنی امیه بر اساس خون و زور است! امام حسین(ع) در نامه‌ای به معاویه نوشت که به صِرف گزارش مردم را می‌کشی و تبعید می‌کنی.

وی یادآور شد: ابن اثیر در جلد سوم «الکامل» نقل می‌کند که معاویه گفت «من پیشتر در میان شما سخنرانی می‌کردم و یکی از شما بر می‌خاست و در حضور مردم مرا تکذیب می‌کرد و من تحمل می‌کردم و در می‌گذشتم. اما اکنون به سخنرانی بر می‌خیزم و به خدا سوگند اگر کسی در این جایگاه گفتارم را به من برگرداند، کلمه‌ای دیگر نگوید مگر اینکه شمشیر بر سرش فرود آید.»

استاد سروش تأکید کرد: بلایی که در حکمرانی بنی امیه بر سر دین آوردند بی نظیر است. در این رابطه دو جمله امام علی(ع) را مدنظر داشته باشیم؛ اول اینکه طبق نقل کتاب «الغارات» فرمود «بنی امیه در قدرت خود دین را به بازی گرفتند»! و دوم اینکه در نهج البلاغه خطبه ۱۶۲ فرمود: «بنی امیه سرچشمه دین را مسموم کردند». روشن است وقتی سرچشمه دین مسموم شود یعنی نماز و روزه و حج تا دعا و مناجات‌ها همه مسموم است و فکر دینی مردم را مسموم می‌کند.

وی افزود: آیت‌الله جوادی آملی در جمع اساتید حوزه فرمودند «گاهی سمّ با سخنرانی سم‌زدایی نمی‌شود و در آنجا خون امام حسین(ع) لازم است تا آلودگی‌ها را پاک کند». بعد از دین، واقعا بنی امیه با مردم چه کردند؟! امیرالمؤمنین(ع) درخطبه ۹۳ می‌فرماید «مردم ستون دین هستند». اما بنی امیه رابطه مردم با خود را مثل خدا و بنده قرار دادند؛ و این خیلی شنیع تر از رابطه ارباب و رعیتی است. بنی امیه به اخلاق هم رحم نکردند.

وی تصریح کرد: در حکمرانی‌شان، خیانت به زنان و ناموس مردم را در دستور کار قرار دادند! واقعه حرّه مدینه حمله آنان به زنان مدینه را راه انداختند! بر هر دختر زیبایی طمع می‌کردند ! و .. که زبان از گفتن آن شرم دارم! فقط بگویم کاری کردند و حرفهایی زدند که ناله حضرت زینب(ع) را بلند کردند! و این همان وقاحت است. ورود به زندگی شخصی و ناموسی افراد و حتی فرستادن «پرستو» در پرونده ضداخلاقی بنی امیه وجود دارد!

استاد سروش گفت: در عِداد وقاحت آنان، زخم زبان است و زخم زبان بود که اشک زینب(ع) را در مجلس عبیدالله بن زیاد آورد! نکته دیگر در وقاحت اخلاقیِ حکمرانی بنی امیه، «دروغ رسمی» است؛ آن هم با پررویی و چشم در چشم دروغ می‌گفتند! نمونه آن معاویه است که در مسجد پیامبر(ص) سخنرانی داشت و صاف در چهره امام حسین نگاه کرد و گفت «حسین(ع) اعلام بیعت با فرزندم کرد». بلافاصه حضرت برخواست و گفت «دروغ می‌گویی من این کار را نکرده‌ام».

انتهای پیام | www.fa.shafaqna.com

  • برچسب
  • استاد هادی سروش
  • حکمرانی بنی امیه
  • دین و اخلاق
  • وقاحت اخلاقی

کد خبر : 1633518

https://fa.shafaqna.com/?p=1633518

اخبار مرتبط

سلوک معرفتی سیدالشهداء(ع) – بخش پنجم: نوشتاری از استاد هادی سروش

سلوک معرفتی سیدالشهداء (ع) – بخش چهارم: نوشتاری از استاد هادی سروش

سلوک معرفتی سیدالشهداء (ع) – بخش سوم: نوشتاری از استاد هادی سروش

هادی سروش: حکمرانی بنی امیه بیش از فساد، آلوده به «وقاحت اخلاقی» بود/ بنی امیه سرچشمه دین را مسموم ک

پایگاه اطلاع رسانی وخبری جماران

شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۲ ۱۸:۲۴:۳۷

نمایش همه بخش ها

  • خانه>
  • سیاست
  • کدخبر: 1604596
  • نسخه چاپی
  • ۱۴۰۲/۰۵/۲۸ ۱۷:۵۵:۱۰

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

عزادارای حسینیه محبان الائمه در روز اول ماه صفر؛

هادی سروش: حکمرانی بنی امیه بیش از فساد، آلوده به «وقاحت اخلاقی» بود/ بنی امیه سرچشمه دین را مسموم کردند

هادی سروش، استاد حوزه علمیه قم، در عزادارای حسینیه محبان الائمه در روز اول ماه صفر گفت: بلایی که در حکمرانی بنی امیه بر سر دین آوردند بی نظیر است. در این رابطه دو جمله امام علی(ع) را مدنظر داشته باشیم؛ اول اینکه طبق نقل کتاب «الغارات» فرمود «بنی امیه در قدرت خود دین را به بازی گرفتند»! و دوم اینکه در نهج البلاغه خطبه ۱۶۲ فرمود: «بنی امیه سرچشمه دین را مسموم کردند». روشن است وقتی سرچشمه دین مسموم شود یعنی نماز و روزه و حج تا دعا و مناجات‌ها همه مسموم است و فکر دینی مردم را مسموم می‌کند.

هادی سروش: حکمرانی بنی امیه بیش از فساد، آلوده به «وقاحت اخلاقی» بود/ بنی امیه سرچشمه دین را مسموم کردند

استاد حوزه علمیه قم با تأکید بر اینکه حکمرانی بنی امیه بیش از فساد، آلوده به «وقاحت اخلاقی» بود، گفت: بلایی که در حکمرانی بنی امیه بر سر دین آوردند بی نظیر است. در این رابطه دو جمله امام علی(ع) را مدنظر داشته باشیم؛ اول اینکه طبق نقل کتاب «الغارات» فرمود «بنی امیه در قدرت خود دین را به بازی گرفتند»! و دوم اینکه در نهج البلاغه خطبه ۱۶۲ فرمود: «بنی امیه سرچشمه دین را مسموم کردند». روشن است وقتی سرچشمه دین مسموم شود یعنی نماز و روزه و حج تا دعا و مناجات‌ها همه مسموم است و فکر دینی مردم را مسموم می‌کند.

به گزارش خبرنگار جماران، حجت‌الاسلام و المسلمین هادی سروش شب گذشته طی سخنانی در مراسم عزادارای حسینیه محبان الائمه در روز اول ماه صفر با تأکید بر اینکه حکمرانی بنی امیه بیش از فساد، آلوده به «وقاحت اخلاقی» بود، گفت: طبق نقل علامه امینی در «الغدیر» از منابع از اهل سنت ، پیامبر خدا (ص) فرمود «لکل امت آفة و آفة هذه الامة بنو امیه»؛ پس معلوم می‌شود این آفت دین‌سوز گریبان امت اسلام گرفته است!

استاد حوزه علمیه قم افزود: طبق آیه هشتم سوره مائده، «وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا»، موظفیم در برابر دشمن عدالت داشته باشیم. عدالت با دشمن یعنی چه؟ قطعا عدالت اخلاقی است؛ یعنی نباید از مدار اخلاق خارج نشویم. اصلِ قدرت زمینه‌ای برای آسیب به دین خود و دین دیگران است. امام کاظم فرمود «حمله دو گرگ بر گله گوسفند که بدون چوپان باشد خطرناکتر از ریاست بر دین یک مسلمان نیست؛ پس در ذات قدرت زمینه طغیان و بی اخلاقی وجود دارد. این سخن امام هفتم جایی حکایت از خطر عینی پیدا می‌کند که آن ریاست و قدرت بر ضد اخلاق استوار شود .

وی اظهار داشت: طبق نقل «سنن ابن ماجة» رسول الله(ص) بی حیایی را منشاء بی پروایی و خیانت و در نهایت دوری از تمام معیارهای رحمانی معرفی نمود. انبیاء و اولیاء از خطر زمینه‌های بروز ضداخلاق در قدرت کاملا مطلع هستند و نهایت مراقبت را دارند. در تفسیر مجمع البیان نقل شده که «یوسف بعد از به قدرت رسیدن، نیمه‌های شب در خفا دور از چشم افراد و محافظ ها و با لباس مبدل از دربار حکمرانی خارج شده و روی خاک نشسته و مناجات می‌کرد و می‌گفت خدایا من همان یوسف زندان هستم که با تو حرف می‌زنم.»

سروش در مورد وقاحت در حکمرانی بنی امیه گفت: وقاحت که یک رذیله بد اخلاقی و خیلی بدتر از فساد است! وقاحت یعنی پر رویی و پرده دری و یعنی با وجود این که همه می‌دانند رفتاری نادرست است باز با بی شرمی به رفتار ادامه دهد! طبق بیان امام صادق(ع) امارت بنی امیه بر اساس خون و زور است! امام حسین(ع) در نامه‌ای به معاویه نوشت که به صِرف گزارش مردم را می‌کشی و تبعید می‌کنی.

وی یادآور شد: ابن اثیر در جلد سوم «الکامل» نقل می‌کند که معاویه گفت «من پیشتر در میان شما سخنرانی می‌کردم و یکی از شما بر می‌خاست و در حضور مردم مرا تکذیب می‌کرد و من تحمل می‌کردم و در می‌گذشتم. اما اکنون به سخنرانی بر می‌خیزم و به خدا سوگند اگر کسی در این جایگاه گفتارم را به من برگرداند، کلمه‌ای دیگر نگوید مگر اینکه شمشیر بر سرش فرود آید.»

استاد حوزه علمیه قم تأکید کرد: بلایی که در حکمرانی بنی امیه بر سر دین آوردند بی نظیر است. در این رابطه دو جمله امام علی(ع) را مدنظر داشته باشیم؛ اول اینکه طبق نقل کتاب «الغارات» فرمود «بنی امیه در قدرت خود دین را به بازی گرفتند»! و دوم اینکه در نهج البلاغه خطبه ۱۶۲ فرمود: «بنی امیه سرچشمه دین را مسموم کردند». روشن است وقتی سرچشمه دین مسموم شود یعنی نماز و روزه و حج تا دعا و مناجات‌ها همه مسموم است و فکر دینی مردم را مسموم می‌کند.

وی افزود: آیت‌الله جوادی آملی در جمع اساتید حوزه فرمودند «گاهی سمّ با سخنرانی سم‌زدایی نمی‌شود و در آنجا خون امام حسین(ع) لازم است تا آلودگی‌ها را پاک کند». بعد از دین، واقعا بنی امیه با مردم چه کردند؟! امیرالمؤمنین(ع) درخطبه ۹۳ می‌فرماید «مردم ستون دین هستند». اما بنی امیه رابطه مردم با خود را مثل خدا و بنده قرار دادند؛ و این خیلی شنیع تر از رابطه ارباب و رعیتی است. بنی امیه به اخلاق هم رحم نکردند.

سروش تصریح کرد: در حکمرانی‌شان، خیانت به زنان و ناموس مردم را در دستور کار قرار دادند! واقعه حرّه مدینه حمله آنان به زنان مدینه را راه انداختند! بر هر دختر زیبایی طمع می‌کردند ! و .. که زبان از گفتن آن شرم دارم! فقط بگویم کاری کردند و حرفهایی زدند که ناله حضرت زینب(ع) را بلند کردند! و این همان وقاحت است. ورود به زندگی شخصی و ناموسی افراد و حتی فرستادن «پرستو» در پرونده ضداخلاقی بنی امیه وجود دارد!

وی افزود: در عِداد وقاحت آنان، زخم زبان است و زخم زبان بود که اشک زینب(ع) را در مجلس عبیدالله بن زیاد آورد! نکته دیگر در وقاحت اخلاقیِ حکمرانی بنی امیه، «دروغ رسمی» است؛ آن هم با پررویی و چشم در چشم دروغ می‌گفتند! نمونه آن معاویه است که در مسجد پیامبر(ص) سخنرانی داشت و صاف در چهره امام حسین نگاه کرد و گفت «حسین(ع) اعلام بیعت با فرزندم کرد». بلافاصه حضرت برخواست و گفت «دروغ می‌گویی من این کار را نکرده‌ام».

https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1604596

ما حذف شدنی نیستیم ...  یادداشتی از: هادی سروش

پایگاه اطلاع رسانی وخبری جماران

  • ۱۴۰۲/۰۵/۲۷ ۱۶:۴۵:۵۴

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

ما حذف شدنی نیستیم ...

یادداشتی از: هادی سروش

ما حذف شدنی نیستیم ...

حجت الاسلام و السلمین هادی سروش، به مناسبت اول ماه صفر و ورود اهل بیت (ع) به شام در یادداشتی نوشت:

سخن ماندگاری حضرت زینب در شام در حضور "حاکم جائر" دارد حاکمی که به تعبیر شهید استاد مطهری مردم با هزار ترس و لرز به او یا امیرالمؤمنین می‌گفتند! بصورت مستقیم فرمود:

«فَکِد کَیْدک وَاسْعَ سَعْیک و ناصِبْ جُهْدَک فوالله لا تمحُو ذکرنا و لا تُمیتُ وَحْیَنا»

این شهید بزرگوار در ترجمه فرمایش حضرت زینب کبری (سلام الله عیها) گوید: زینب ، خطاب می‌کند که‌ یا یزید به تو می‌گویم ، هر حقه‌ای که می‌خواهی بزن و هرکاری که می‌توانی‌ انجام بده ، اما یقین داشته باش که اگر می‌خواهی نام ما را در دنیا محو بکنی ، نام ما محو شدنی نیست ، آنکه محو و نابود می‌شود تو هستی."

در چه شرائطی زینب میگوید؛ ماحذف شدنی نیستیم؟

زینب در شرائطی چنین سخنی گفت که در سه زاویه پر مخاطره قرار گرفت.

اولا ؛ یزید حاکم جائری است که در عین بداخلاقی ها و نفرت پراگنی ها ، در آن محفل رسمی احساس و اظهار پیروزی بر دشمن خود دارد و جلسه ای ترتیب داده که مملو از مسلمانان و میهمانان خارجی غیر مسلمان بوده .

ثانیا ؛ تمام شهر شام به نقل کتاب "کامل بهائی" پر از زینت و چراغ است و به تعبیر امروز کنسرت های زنده موسیقی و رقص برقرار است.

وثالثا ؛ خود زینب (س) مورد هجمه بی نظیرترین ظلم های روحی و جسمی قرار داشته به گونه ای که هر گاه سر بلند میکرد مواجه با سرهای بریده و خصوصا سر مقدس امام حسین (ع) است .

در چنین شرائطی زینب میفرماید : "ما خذف شدنی نیستیم".

علتِ ماندگاری اندیشه و فکر

انسان دارای دو نشئه وجودی است که جسم او و روح اوست. گرچه بخش مربوط به جسم در چرخه "کون وفساد" عالَم طبیعت است ، اما روح و آنچه مربوط به اوست مانند ؛ اندیشه ، اخلاق ، اعتقاد حذف شدنی نیست .

یکی از معانی که میتواند در مراحل اولیه توضیح کلام زینب باشد همین نکته حِکمی و فلسفی است که اندیشه و اخلاق اهل بیت (ع) که در روش آنان نمایان است قابل حذف نیست.

این جمله درستی است که "فکر و اندیشه قابل حذف نیست".

عزت مانع از مغلوب شدن است

تحلیل دیگری که از جمله حضرت زینب میتوان داشت و معنای بالاتری را در بر دارد ؛ "عزت" است و وقتی کسی به ساحت بلند "عزت" برسد دیگر قابل حذف نیست چرا که عزیز، مقهور و مغلوب کسی قرار نمیگیرد تا حذف شود و یا دارای تاریخ مصرف باشد. در این معنا و حقیقت ؛ حضرات اهل بیت (ع) سرآمد هستند چرا که مظهر "عزت الهی" هستند و عزت را فقط باید در آن ساحت ربوبی جستجو کرد و بس.

فرمود : "مَن کانَ یُریدُ العِزَّةَ فَلِلَّهِ العِزَّةُ جَمیعًا". (فاطر/۱۰)

علت اینکه تمام عزت از آنِ خداست این است که تمام موجودات عالَم فقیر ذاتی هستند و هیچ مالکیتی ندارند و غنا فقط از آنِ خداست.

و البته عزیزان عالَم در طول عزت خدا هستند و از از عزت او سهمی برده اند که فرمود : "لِلهِ العِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلمُؤِمنین". (منافقون/۸)

علامه طباطبائی ؛ در معنای عزت و تحقق این صفت در افراد گوید : عزت حالتی است باعث میشود تا انسان مغلوب چیزی قرار نگیرد چرا که عزیز همواره قاهر و غلبه کننده است و هیچ گاه مقهور چیزی و شخصی قرار نمیگیرد. (المیزان ۱۷/ ۲۲)

مکتب عاشورا مکتب عزت و عزیز شدن است و که شاگرد رتبه اولش زینب است، و استاد آن ؛ امام حسین (ع) است. امام حسین در روزهای اول ورود به کربلا سخن از عزت دارد و فرمود: "لکِنَّکُمْ لا تَقْدِرُونَ عَلى هَدْمِ مَجْدی وَ مَحْوِ عِزِّی وَ شَرَفِی" (ارشاد شیخ مفید/۲۲۵)

وحی و آنچه به آن متصل باشد ماندنی است

اضافه بر دو تحلیل ارائه شده درباره چرایی ماندگاریِ اهل بیت (ع)، تحلیل سومی را زینب (س) در کلامش مورد اشاره قرار میدهد و آن این است که وحی ماندنی است و چراغ وحى را خاموش نشدنی است ؛ "لا تمیت وحینا".

وحی و آنچه به وحی متصل باشد ماندنی است چون تحت حُکم کلی الهی قرار میگیرد ؛ "إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ" (حجر/۹)

حرکت امام حسین (ع)‌ و اهل بیت (ع) ایشان بر مدار وحی خداست و بقاء آن قطعی است .

تدابیر جدیِ بنی امیه درحذف اهل بیت (ع)

زینب کبری در خطبه خود به دو مطلب مهم که حالت محوریت دارد اشاره کرده و عبور کرده و بجاست ما و هر پژوهشگری بر این دو محور ایستاده و جوانب آن را بررسی کند.

در محور اول زینب سخن از "نقشه های" دستگاه بنی امیه بر علیه اهل بیت (ع) دارد که در خطاب به یزید حاکم جائر فرمود : "فَکِدْ کَیْدَکَ،" یعنی تمام نقسه خود را عملی کن!

در اینجا خوب است که بدانیم در حاکمیت بنی امیه در شام ، شخص یزید دارای مشاوران تیزهوشی از ملل دیگری غیر اسلام است که از روم و جاهای دیگر آورده شده اند و به عنوان سفراء دولت های دیگر در شام حضور دارند.

نمونه آن "سرجون بن منصور النصرانی" است که ابن عساکر مشاور بودن آن تایید و گوید: "هو انَّ یزید استشاره فی أمر الکوفة"!

در محور دوم حضرت زینب (س) سخن از نهایت تلاش بنی امیه بر علیه اهل بیت (ع) دارد که فرمودند: "وَ اسْعَ سَعْیَکَ" .

این جمله نشان از انواع هزینه کردنِ بنی امیه در برابر جریان امام حسین (ع) دارد.

تلاش های بنی امیه را باید در سه عنوان اعتقادی ، اجتماعی-سیاسی و اقتصادی بررسی کرد که هر کدام نیازمند مقاله ای جداگانه است .

فقط میتوان اجمالا بگویم ؛

اولا ؛ بنی امیه در شام تلاش مستمری کرد که به مردم القاء کند ؛ "پیامبر هیچ اهلبیتی از خود بجانگذاشته!" و اقوام او، خلاصه در بنی امیه میشوند! و مردم بعیدالعهد از اسلام این دروغ را پذیرفتند ! و لذاست که از اینکه امام سجاد (ع) خود را اهل بیت (ع) معرفی نمود در تعجب فرو رفتند!

و ثانیا ؛ بنی امیه خود را تنها خلیفه برحق مسلمین معرفی نمودند و هر مخالف سیاسی را متمرد بر خلیفه معرفی کردند و خونش را مباح دانستند و بر ریختنِ خون او نه تنها ثوابها اعلام داشتند ، بلکه کیسه جلادان خود را مملو از اشرفی و طلا میکردند !

و ثالثا ؛ برای حذف دائمی اهل بیت (ع) از فرهنگ اسلام آنچنان اعتبار مالی و هزینه هایی در نظر گرفتند که عقل مدهوش میماند!

مثلا فقط برای آراستن شهر بزرگ شام برای برپایی جشن سراسری و بلکه کشوری بشکرانه پیروزی بر حسین بن علی (ع) کاری کردند که تاریخ را انگشت به دهان گذاشتند! آوردن مردم -به تعبیر امروزی بشکل اتوبوسی- و برقراری انواع محافل شادی و نمایش و رقص -که به تعبیری میتوان از آن به کنسرت ها و سیرک ها یادنمود- نمونه ای از آن است .

اینجاست که حضرت زینب (س) می گویند: "و اسعَ سعیک" ! و بعد با اطمینان خاطر به یزید می فرماید: "تو نمی توانی ما را حذف کنی".

این جمله حضرت زینب (س) به پهنای تاریخ میدرخشد و ممتد است . ان شاءالله

اخبار مرتبط

توان بالای عقلی و روحی حضرت زینب (س)

صفر الخیر گفته اند نه صفر النحس!

اسناد نادرست به جناب عارف ابن عربی در مورد دین

هادی سروش: امام حسین نماینده بغض‌های خفته دیروز و امروز است/ استبداد زده‌ها و فقر زده‌ها؛ امام حسین (ع) را نماینده برملا کردن بغض خود قرار داده‌اند

گستره وسیع «پیام خون» و بازتاب آن در سطح جامعه ؛  هادی سروش

خبرگزاری بین المللی شفقنا

گستره وسیع «پیام خون» و بازتاب آن در سطح جامعه: نوشتاری از استاد هادی سروش

انتشار :‌ شنبه ۲۱ / ۰۵ /۱۴۰۲ | ساعت ۰۹:۴۷

شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در یادداشتی با عنوان گستره وسیع «پیام خون» و بازتاب آن در سطح جامعه، نوشت: بر اساس قرآن شخصی که سالها و قرن ها از دنیا رفته اما آثار اعمال او ماندنی است و قابل حذف نیست نشان می دهد که خدای متعال مدافع آثار نیکان است. در آیه ۸۲ سوره کهف در جریان موسی و خضر و دستور به ترمیم دیوار و یا بنای مخروبه به علت باقی ماندن اثر یک فرد صالح بوده است؛ «كَنْزٌ لَهُما وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً» این پشتیبانی حق تعالی در مورد برخی امور بیشتر می شود.

بقاء اندیشه و خون

اندیشه درست و خون، بیشترین ضریب بقاء و دوام را در خلقت از آنِ خود دارند. در مورد اندیشه های راستین، امیرالمومنین علی(ع) فرمودند: “العُلَماءُ باقونَ ما بَقِيَ الدَّهرُ ، أعيانُهُم مَفقودَةٌ، و أمثالُهُم فِي القُلوبِ”.
و در مورد خون در فقه قاعده ای بر این وزن داریم که خون قابل بطلان نیست؛ “لایبطل دم امرء مسلم”.
کلینی نقل می کند؛ ا­میرالمؤمنین(ع‌) همیشه‌ می‌فرمودند: خون‌ مسلمان‌ هدر نمی‌رود» [ج۱۴، ص۵۱۵]

سریان پیام خون در تمام سطوح جامعه

قطعی و سنت الهی و این خاصیت خون است که در جامعه از کوچه و بازار گرفته تا زنان خانه دار را تحت تاثیر خود قرار می دهد. بله ممکن است برخی معدود برای زمانی محدود بر علیه آن انگیزه ای داشته باشند ولی بی دوام است.

به مقتضای دینی و انسانی بر علیه خون نباشیم

وقتی در جامعه مخاطبِ پیام خون مظلوم قرار می گیریم به مقتضای اصول دینی و اصول انسانی نباید بر علیه خون و پیام خون باشیم.

چه زیبا امام سجاد (ع) بعد از حادثه خونین کربلا و عاشورا در خطبه کوتاهش در شهر کوفه با ذکر گوشه ای از خیانت های کوفیان در جریان کربلا که منجر به ریخته شدنِ خونه پاک و مظلوم گشت، به آنان این حُکم دین و اقتضای انسانیت را یادآور شدند و فرمودند؛ “خواسته ما از شما کوفیان این است حال که با ما نیستید، پس علیه ما نباشید؛ “مسالتی الاتکونوا لنا و لا علینا”

برخوردهای متفاوت با پیام خون

حال که به حکم ساختار وجوب خلقت؛ جامعه تحت تاثیر پیام خون قرار می گیرد و جامعه در برابر آن عکس العمل های متفاوتی از خود نمایان می کند.

گروه اول؛ ساکتین در برابر پیام خون

عده ای ریخته شدن خون را می بینند و در برابر پیام او بدون هیچ تحرکی موضع سکوت به خود می گیرند و گاهی با مقدس مآبی خود را دور نگه داشته و قضاوت درباره خون و پیام خون را به خدا واگذار می کنند.

در جریان شهادت مظلومانه سیدالشهداء؛ جناب ربیع بن خثیم از “زهادثانیه” به حساب می آید و -طبق بیان محدث قمی در کتاب الکنی و الالقاب، همان خواجه ربیع معروف است- چنین موضعی داشت!

شهید استاد مطهری می گوید؛ همین آدم در دوران امیرالمؤمنین جزء سپاهیان ایشان بوده است. یك روز آمد خدمت امیرالمؤمنین عرض كرد: «یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ! اِنّا شَكَكْنا فی هذَا الْقِتالِ». «اِنّا» را هم كه می گوید معلوم می شود كه او نماینده ی عده ای بوده است. یا امیرالمؤمنین! ما درباره ی این جنگ شک و تردید داریم، می ترسیم این جنگ، جنگ شرعی نباشد. چرا؟ چون ما داریم با اهل قبله می جنگیم. و از طرفی شیعه ی امیرالمؤمنین بود، نمی خواست كناره گیری كند. گفت: یا امیرالمؤمنین! خواهش می كنم به من كاری را واگذار كنید كه در آن شک وجود نداشته باشد، من را به جایی و دنبال مأموریتی بفرست كه در آن شك نباشد.”

در جریان کربلا هم به نقل ابن ابی الحدید در جلد هفتم شرح نهج البلاغه؛ بعد از بیست سال “ریاضت و تمرین سکوت” وقتی به او گفتند پسر پیامبر (ص) را کشتند! گفت: “عجب کاری کردند!” و بعد آیه ۴۶ زمر را خواند؛ “قُلِ اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ عَالِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبَادِكَ فِي مَا كَانُوا فِيهِ تختلفون” و سکوت کرد تا از دنیا رفت! برخی می گویند؛ بعدها استغفار می كرد كه چرا من این چند كلمه را كه غیر ذكر بود به زبان آوردم!

این یک موضع در برابر پیام خون به ناحق ریخته است که گرچه تام و تمام نیست و همراهی با ظالم هم نیست، اما بالاخره یک “سکوت ناروا” به حساب می آید.

نکته دیگری که از بازخورد این گروه به دست می آید، این است که “پیام خون” آنچنان بُرد وسیعی دارد که به چنین افراد منزوی از جامعه که قبری برای خود می کَنند و در آن عبادت می کنند نیز می رسد.

گروه دوم؛ همراهان با “پیام خون”

گروه دیگری در برابر “پیام خون” سکوت نمی کنند بلکه در حد ابراز احساسات با خون ریخته شده همراهی می کنند.

در اینجا نباید شگفت زده شد که چگونه یک مخالف اعتقادی و سیاسی زبان به همراهی با “پیام خون” دارد و از خون ریخته شده مظلوم سخن بر لب می آورد.

در جریان کربلا فردی مانند “عبدالله بن زبیر” که از مخالفان اهلبیت (ع) است و در حدی با امیرالمومنان (ع) عناد دارد که تبلیغات سوء او روی پدرش اثر گذاشته و او را از امام علی (ع) جدا کرد؛ – ما زال الزّبیر رجُلاً منّا أهلَ البیتِ حتّی نشأ ابنه عبدالله، فافسده”![نهج، حکمت۴۵۳]

و در جریان کربلا هیچ اجابتی به امام حسین (ع) نداشت، اما در برابر خون امام حسین (ع) و مظلومان عاشورا در مکه سخنرانی مهمی کرد و کشته شدن او را مهم شمرد و مردم عراق را ملامت کرد و چنین گفت: مردم عراق خیانتکاران بدکاری هستند که حسین را دعوت کردند که یاریش کنند و وی را به خلافت برسانند و وقتی به سمت آنها رفت بر او تاختند و گفتند یا تسلیم شو تا تو را به مسالمت پیش پسر زیاد بن سمیه می فرستیم، یا آماده جنگ شو! .. ولی او مرگ شرافتمندانه را بر زندگی با ذلت برگزید..[تذکرةالخواص/۱۵۲]

چقدر خون مظلوم و پیام خون ریخته شده نفوذ دارد که در جامعه ی ‘زبیریان’ که با صاحب آن خون یعنی امام حسین که هیچ علقه ای ندارد باز هم تحت تاثیر قرار می گیرد.

این یک واقعیت است که ظالمانی که دست آغشته در خون دارند، به عِده و عُده طرفداران و یا مخالفان خود دل نبندند که “قصه خون” قصه ای متفاوت است و میتواند هر موافقی را به یک مخالف تبدیل کند.

گروه سوم؛ احیاءگران پیام خون

گروه سوم کسانی‌اند که پیام خون را با وجود خود می گیرند و به سوی آن حرکت می کنند، روشن است که حرکت در راستای “پیام خون” هزینه زیادی دارد که ممکن است منجر به ریخته شدن خونِ خود دنبال کننده خون شود.
کسانی که در این مسیر هستند یعنی وظیفه خود را در شنیدن و در برافراشته داشتنِ پیام خون و جوشش خون تعریف می کنند انسانهایی در میدان هستند که به تعبیر قرآن “لایخافون لومه لائم” بوده و از زخم شمشیر و زخم زبان نگرانی به خود راه نمی دهند.

از این نمونه افراد که می توان به عنوان الگویی کامل معرفی نمود “عبدالله بن عفیف ازدی” است که به صورت مستقیم و مردانه در مقابل حاکم جائر در حالی که کهولت سن و فقدان بینایی داشت ایستاد و “پیام خون” را شنید و احترام کرد و زنده نگاه داشت و به دیگران رساند.

ابن عفیف ازدی در جلسه رسمی حاکم کوفه که یکی ازخون‌آشام‌ترین حاکم بنی امیه است شنید که زبان به اهانت نسبت به مقام شامخ امام حسین و امیرالمومنین بعنوان کذاب نمود تا بتواند با حملات ناجوانمردانه در جنگ تبلیعاتی و روانی دست بالا را از آنِ خود کند!

اینجا بود در حالیکه برای ابن عفیف ازدی از زمین و آسماک خطر می بارید در مجلس ابن زیاد بلند شد و گفت: دروغ گو و پسر دروغ گو؛ تو و پدرت هستی و آن حاکمی است که تورا به این مقام گماشته است ….

سرانجام ماموران دستگاه بنی امیه به خانه او حمله‌ور شدند و او بعد از دفاع مردانه شربت شهادت نوشید.
این اقدام شگفت‌آور “ابن عفیف” نشان از بالاترین پاسخ و اجابت نسبت به پیام خون است.

ما باید امروز تکلیف و جایگاه خود نسبت به پیام شهید که پیام خون است ، روشن کنیم.

یعنی؛ ما در برابر خون مظلوم که توسط ظالم و جائری ریخته میشود چه عکس العملی خواهیم داشت؛
آیا الگوی ما؛ خواجه ربیع" و سکوت مقدس مآبانه اوست؟
آیا الگویمان؛ "ابن زبیر" و صِرف ابراز احساسات است؟

و یا الگو؛ "ابن عفیف ازدی" است که راهش زنده نگه داشتن پیام خون و دفاع از خون ریخته شده بود و در این رسالت بوسیله ابن زیاد به شهادت رسید؟

امروز دوران سکوت در برابر خونی که ریخته می شود نیست، امروز جامعه به شکل های مختلف ریختن خون را می بیند و پیام خون را می گیرد و در برابر آن نه سکوت مسامحه گونه می کند و نه سکوت مقدس مآبانه دارد، بلکه با بروز احساسات انسانی و نوع دوستانه خود به دفاع از خون می شتابد و در هر فرصتی که دست دهد از مقابله با ظالم در دفاع از خون مظلوم کوتاه نمی آید.

انتهای پیام | www.fa.shafaqna.com

  • برچسب
  • پیام خون
  • پیام خون امام حسین(ع)
  • هادی سروش

کد خبر : 1629269

https://fa.shafaqna.com/?p=1629269

اخبار مرتبط

عاشورا در برابر فساد سیستمی با پوشش دینی؛ نوشتاری از استاد هادی سروش

برگزاری مراسم عزاداری امام حسین(ع) با سخنرانی استاد هادی سروش

استاد هادی سروش: عزاداری سیدالشهداء(ع) در قرن اول پایه گذاری شده و نه قرن هفتم / آیاتِ تشویق به فریاد در برابر ظلم و...

هادی سروش: قرآن و اهل بیت همه‌ی اصولِ عرفانیِ علامه حسن زاده آملی بود | گاهی در محافل دینی هم ...

انصاف نیوز

هادی سروش: قرآن و اهل بیت همه‌ی اصولِ عرفانیِ علامه حسن زاده آملی بود | گاهی در محافل دینی هم برخی ادب را نسبت به اساتید رعایت نمی‌کنند

حجت‌الاسلام هادی سروش، استاد حوزه، در یادداشتی تلگرامی نوشت:

در پانزدهم مرداد ۱۴۰۲ توفیق حضور در کنار مزار حضرت استاد عزیز علامه حسن زاده آملی ‘اعلی الله درجاته’ در منطقه لاریجان و روستای “ایرا” نصیب گشت.

برای علاقمندان به بهانه “فیض حضور” در کنار مزار این عارف بزرگ‌ِ قرآنی و اهل بیتی مطلبی تقدیم می‌شود.

استادمان بسیار خواستنی و عزیز بود؛ حضورش بسیار پر بار بود، نگاهش بسیار پر معنا بود، درسش بسیار شیرین بود، حالاتش بسیار دانستنی بود، و شجاعتش در تدریس و بیان متون عمیق عرفانی بی نظیر بود و لحظه‌ای به اباطیل مخالفان معارف عقلی و شهودی – فلسفه و عرفان – وقعی نمی‌نهاد.

دو درس مهم که همه اصولِ عرفانیِ استاد را شکل می‌دهد و در ایام حضور در درس پر بارشان بر آن تاکید داشتند و خاطرات و جزئیاتی از آن در خاطر دارم عبارت است از:

۱) تمام ملاک در معارف و ارتقاء روحی برای عارف را “قرآن” می‌دانستند. و قرآن را نسخه کامل همه مراتب معرفتی “رسول الله” (ص) معرفی می‌نمودند و همواره آن را “کشف تام محمدی” ذکر می‌کردند.

استاد علامه درباره اُنس با قرآن می‌فرمودند: “هر چه با قرآن باشید و قرآن بخوانید و تفکر کنید و مخصوصا قرآن را در خود پیاده کنید، به همان مقدار از درجات عالَم ملکوت بهره‌مندید و این درجات در برزخ و قیامت نمایان می‌شود.”

زیاد این روایت را می‌خواندند؛ حضرت وصی امیرالمومنین (ع) به فرزندش محمدبن حنفیه فرمود: در قیامت به اهل قرآن خطاب می‌شود بخوان و بالا برو ؛ “اقرء وارق”.

۲) استاد، اهل بیت علیهم السلام را تنها عامل موثر در سیر صعودی و برکات نزولی معرفی می‌کردند.
حضرت علامه به‌صورت مکرر توصیه می‌فرمودند: “از مقام ولایت حضرت وصی امیرالمومنین (ع) نباید غفلت کرد و هر چه هست در ذیل تمسک به مقام آن جناب است.”

ایشان در درس خاطرات شهودیِ دلنشینی از ارتباط با اهل بیت عصمت و طهارت داشتند که برخی از آنها را در لابلای آثارشان آورده‌اند مانند؛ خواب شیرین ملاقات با حضرت ثامن الائمه (ع) که در کتاب “هزار و یک نکته” آورده‌اند، و واقعه شنیدن آیه “ان الله و ملائکته یصلون علی النبی..” و شنیدن اذان از جناب رسول الله (ص) که در کتاب “انسان در عرف عرفان” آمده است.

در دلدادگی به این اصل مهم عرفانی‌شان – اهلبیت عصمت و طهارت – به دو شخصیت برای گرفتن فیوضات عرفانی توجه خاصی داشتند؛

یکی به حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (س) که ظهور برکات الهیه در قوس نزول را از ایشان می‌دانستند چرا که فاطمه زهرا (س) “لیلةالقدر” است. و این ارادت ایشان باعث نوشتن کتاب بسیار ارزشمندشان در راستای مقام ملکوتی آن حضرت به‌نام “فص حکمة عصمتیة فی کلمة فاطمیة” شد که در نوع خود یک اثر بدیع و بی مانندی است.

و دیگری؛ حضرت امام حسین (ع) است که مورد ارادتمند خاص استاد بود و دریچه مهمی در عرفان ایشان گشوده بود تا جایی که می‌فرمودند: “عالَم هستی انگشتری است که حضرت اباعبدالله حسین بن علی (ع) نگین آن است.
این کمترین تلاش کردم در این رابطه مقاله‌ای عرض کنم که با عنوان “سلوک معرفتی امام حسین” تقدیم شد.

در این رهگذر مناسب است در مورد احترام به استاد نکته‌ای تقدیم دارم.

احترام به استاد برای شاگرد معجزه می‌کند…

دو جهت را باید مورد توجه قرار داد؛

اول؛ اینکه استاد مانند والدین ولی نعمت است و والدین در ارتباط با رشد ظاهری کودک متحمل زحمت هستند، و استاد برای رشد معنوی انسان متحمل زحمت است، با توجه به یک نکته که والدین از روی فطرت و یا غریزه کودک را سامان می‌دهند، ولی استاد چنین غریزه به شاگرد ندارد چون فرزندش نیست. پس در واقع استاد برای شاگرد فداکاری می‌کند. و این ادب ضروری و واجب است که شاگرد خاکسار استادش باشد.

دوم اینکه؛ احترام به استاد، باعث توجه و سپس دعای استاد در حق شاگردش می‌شود و دعای استاد در حق شاگرد مانند دعای والدین مستجاب و نتیجه بخش است و معتقدم رابطه استاد و شاگرد مورد نظر خداست.

ما شیعیان باید ادب در برابر استاد را از امیرالمومنین ع آموزش گیریم که در برابر استادش “حضرت رسول” ص، می‌فرمود : “انا عبد من عبید محمد”. چرا که از این استاد هزار هزار کلمه تعلیم گرفته بود؛ “علّمنی الف الف کلمه …”

حقیر آنچه از محضر استاد علامه حسن زاده “اعلی الله درجاته القرآنیه” آموختم؛ نه گفتنی است و نه جبران کردنی است! اگر هر روز کنار مزارش قرآن بخوانم و یا گنجی بی پایان داشته باشم که تا پایانِ زندگی برایش خیرات دهم، بازهم جبران یک روز کلاس ایشان نشده!

البته در عین حال باید اعتراف کنم که زوایایی از جامعه ما از آن ادب خواسته شده در برابر استاد دور هستند! و گاهی منجر به “عدم رعایتِ ادب” در برابر استاد می‌شود که این ضایعه نه تنها در کلاس درس دیده می‌شود، بلکه گاهی در محافل دینی هم برخی ادب را نسبت به “اساتید” رعایت نمی‌کنند!

انتهای پیام

نوشته های مشابه

هادی سروش: برخی برای توجیه فساد موجود می‌گویند که در حکومت امیرالمؤمنین هم فساد بود!

هادی سروش: برخی برای توجیه فساد موجود می‌گویند که در حکومت امیرالمؤمنین هم فساد بود!

۱۳ مرداد ۱۴۰۲

بنی امیه و تزریق فسق به متن دین برای استمرار حاکمیت | هادی سروش

در مواجهه با فساد کیلویی حرف نزنیم!

۱۱ مرداد ۱۴۰۲

بنی امیه و تزریق فسق به متن دین برای استمرار حاکمیت | هادی سروش

هادی سروش: امام حسین نماینده‌ی بغض‌های خفته دیروز و امروز است

۶ مرداد ۱۴۰۲

هادی سروش: شهيد مطهرى در روزگار بی‌حجابی و مشروب فروشی، نگران خرافات و تحریف دین بود

دو گروه قرآن می‌سوزانند! | هادی سروش

۱۰ تیر ۱۴۰۲

اسناد نادرست به جناب عارف ابن عربی در مورد دین  یادداشتی از: هادی سروش

پایگاه اطلاع رسانی وخبری جماران

سه‌شنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۱:۲۷:۲۹

نمایش همه بخش ها

  • خانه>
  • فقه و حقوق >
  • اخلاق و عرفان
  • کدخبر: 1603373
  • نسخه چاپی
  • ۱۴۰۲/۰۵/۱۷ ۱۰:۳۹:۵۵

یادداشت

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

اسناد نادرست به جناب عارف ابن عربی در مورد دین

یادداشتی از: هادی سروش

اسناد نادرست به جناب عارف ابن عربی در مورد دین

پایگاه خبری جماران، در برخی رسانه ها در فضای مجازی دیدم خانم کرن آرمسترانگ، نویسنده مشهور و پدیدآورنده کتاب "زندگانی نامه پیامبر اسلام" در مصاحبه با الجزیره از عبور خود از راهبه بودن به فضای جدیدی سخن گفته است و در این بین سخنی را به جناب عارف محی الدین ابن عربی نسبت داده که اینطور ترجمه شده؛

"چنان به دینت نناز که دین‌های دیگر را انکار کنی، اگر چنین کنی، خیرهای فراوانی را از دست می‌دهی. نه، تو از شناختن حقیقت راستین ماجرا بازمی‌مانی..."

این سخن جناب ابن عربی در "فص هودیه" کتاب مهم ایشان بنام "فصوص الحکم" آمده است و متاسفانه متن عربی به درستی ترجمه نشده است و عدم دقت در ترجمه در مباحث اعتقادی آسیب را دوچندان میکند!

واقعیت این است که "عرفان نظری" و خصوصا متونی مانند متن های محی الدین ابن عربی نظیر "فصوص" و یا "فتوحات" باید کلاس دید و در محضر استاد تعلیم و سالها در مقابل استاد این فنون زانو زد تا به گوشه ای از آن معارف دست یافت.

بد نیست عبارت امام خمینی در نامه به گوربایچف را بار دیگر مرور کنیم که نوشت؛

"دیگر شما را خسته نمی‌کنم و از کتب عرفا و به خصوص محی‌الدین ابن‌عربی نام نمی‌برم؛ که اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را که در این‌ گونه مسائل قویاً دست دارند، راهی قم گردانید، تا پس از چند سالی با توکل به خدا از عمق لطیف باریک تر از موی منازل معرفت آگاه گردند، که بدون این سفر آگاهی از آن امکان ندارد".

برگردیم به عبارتی که این خانم پژوهشگر به ابن عربی نسبت داده است .

در این عبارت مورد نظر ؛ سخن شیخ اکبر محی الدین در نفی اعتقادات دیگران در ساحتی مافوق دینداری متعارف است که از آن به ساحت "شریعت" تعریف میشود.

شاهد این مدعا این است که خود شیخ ابن عربی در ادامه نظر خود را معطوف به عالَم امر دانسته و میفرماید: "یفوتک العلم بالامر علی ماهوعلیه" .

"عالم امر" ، و "عالَم قدر" ، و آگاهی از "سِر القدر" یک بحث مهم است که به تعبیر استاد علامه حسن زاده (اعلی الله درجاته) یک کُتل در بحثهای معرفتی است .

خلاصه ؛ در عبارت ایشان به هیچ عنوان تعبیری که نه تنها ترجمه آن ، بلکه عبارتی که اِشعار به این جمله داشته باشد ؛ "به دینت نناز" وجود ندارد.

آنچه باعث این نوشته کوتاه شد در جهت ارائه نظر درست عارف بزرگ جناب ابن عربی بود ، تا خدای نخواسته عبارت ترجمه شده باعث انحراف و یا نگاه انحرافی به بزرگان اهل معرفت نشود.

اخبار مرتبط

سخنان حجت‌الاسلام و المسلمین هادی سروش در نشست «امام خمینی و حکمرانی بر محور نهج البلاغه»

واکاوی مطالبات امام خمینی از روحانیت

نفوذِ فرصت طلبانِ بظاهر انقلابی و خطر فروپاشی جامعه

چرا از نام «خمینی بزرگ» در سلام فرمانده دریغ شد؟!

با امام خمینی چه کردیم؟!

اسناد نادرست به جناب عارف ابن عربی در مورد دین  ✍ هادی سروش

🔰 اسناد نادرست به جناب عارف ابن عربی در مورد دین

✍ هادی سروش


🔹در برخی رسانه ها در فضای مجازی دیدم خانم کرن آرمسترانگ ، نویسنده مشهور و پدیدآورنده کتاب "زندگانی نامه پیامبر اسلام" در مصاحبه با الجزیره از عبور خود از راهبه بودن به فضای جدیدی سخن گفته است و در این بین سخنی را به جناب عارف محی الدین ابن عربی نسبت داده که اینطور ترجمه شده؛
"چنان به دینت نناز که دین‌های دیگر را انکار کنی، اگر چنین کنی، خیرهای فراوانی را از دست می‌دهی. نه، تو از شناختن حقیقت راستین ماجرا بازمی‌مانی..."


🔸این سخن جناب ابن عربی در "فص هودیه" کتاب مهم ایشان بنام "فصوص الحکم" آمده است و متاسفانه متن عربی به درستی ترجمه نشده است و عدم دقت در ترجمه در مباحث اعتقادی آسیب را دوچندان میکند!

✅ واقعیت این است که "عرفان نظری" و خصوصا متونی مانند متن های محی الدین ابن عربی نظیر "فصوص" و یا "فتوحات" باید کلاس دید و در محضر استاد تعلیم و سالها در مقابل استاد این فنون زانو زد تا به گوشه ای از آن معارف دست یافت.

✅ بد نیست عبارت امام خمینی در نامه به گوربایچف را بار دیگر مرور کنیم که نوشت؛
"ديگر شما را خسته نمي‌كنم و از كتب عرفا و به خصوص محي‌الدين ابن‌عربي نام نمي‌برم؛ كه اگر خواستيد از مباحث اين بزرگمرد مطلع گرديد، تني چند از خبرگان تيزهوش خود را كه در اين‌ گونه مسائل قوياً دست دارند، راهي قم گردانيد، تا پس از چند سالي با توكل به خدا از عمق لطيف باريك تر از موي منازل معرفت آگاه گردند، كه بدون اين سفر آگاهي از آن امكان ندارد".

✅ برگردیم به عبارتی که این خانم پژوهشگر به ابن عربی نسبت داده است .
در این عبارت مورد نظر ؛ سخن شیخ اکبر محی الدین در نفی اعتقادات دیگران در ساحتی مافوق دینداری متعارف است که از آن به ساحت "شریعت" تعریف میشود.
شاهد این مدعا این است که خود شیخ ابن عربی در ادامه نظر خود را معطوف به عالَم امر دانسته و میفرماید: "یفوتک العلم بالامر علی ماهوعلیه" .
"عالم امر" ، و "عالَم قدر" ، و آگاهی از "سِر القدر" یک بحث مهم است که به تعبیر استاد علامه حسن زاده (اعلی الله درجاته) یک کُتل در بحثهای معرفتی است .

✅خلاصه ؛ در عبارت ایشان به هیچ عنوان تعبیری که نه تنها ترجمه آن ، بلکه عبارتی که اِشعار به این جمله داشته باشد ؛ "به دینت نناز" وجود ندارد.

✅آنچه باعث این نوشته کوتاه شد در جهت ارائه نظر درست عارف بزرگ جناب ابن عربی بود ، تا خدای نخواسته عبارت ترجمه شده باعث انحراف و یا نگاه انحرافی به بزرگان اهل معرفت نشود.


https://t.me/soroushmarefat

قرآن و اهلبیت (ع) همه اصولِ عرفانیِ علامه حسن زاده بود ؛ نوشته هادی سروش

🔰 قرآن و اهلبیت (ع) همه اصولِ عرفانیِ علامه حسن زاده بود ..

✍هادی سروش


✅در پانزدهم مرداد ۱۴۰۲ توفیق حضور در کنار مزار حضرت استاد عزیز علامه حسن زاده آملی 'اعلی الله درجاته' در منطقه لاریجان و روستای "ایرا" نصیب گشت.
برای علاقمندان به بهانه "فیض حضور" در کنار مزار این عارف بزرگ‌ِ قرآنی و اهلبیتی مطلب تقدیم میشود.

🔸️استادمان بسیار خواستنی و عزیز بود ؛ حضورش بسیار پر بار بود ،
نگاهش بسیار پر معنا بود ،
درسش بسیار شیرین بود ،
حالاتش بسیار دانستی بود ،
و شجاعتش در تدریس و بیان متون عمیق عرفانی بی نظیر بود و لحظه ای به اباطیل مخالفان معارف عقلی و شهودی - فلسفه و عرفان- وقعی نمی نهاد.

↩️ دو درس مهم که همه اصولِ عرفانیِ استاد را شکل میدهد و در ایام حضور در درس پر بارشان بر آن تاکید داشتند و خاطرات و جزئیاتی از آن در خاطر دارم عبارت است از :

۱ ) تمام ملاک در معارف و ارتقاء روحی برای عارف را "قرآن" میدانستند. و قرآن را نسخه کامل همه مراتب معرفتی"رسول الله" (ص) معرفی مینمودند و همواره آن را "کشف تام محمدی" ذکر میکردند.
استادعلامه درباره اُنس با قرآن میفرمودند : "هرچه با قرآن باشید و قرآن بخوانید و تفکر کنید و مخصوصا قرآن در خود پیاده کنید ، به همان مقدار از درجات عالَم ملکوت بهرمندید و این درجات در برزخ و قیامت نمایان میشود."
زیاد این روایت را میخواندند؛ حضرت وصی امیرالمومنین (ع) به فرزندش محمدبن حنفیه فرمود: در قیامت به اهل قرآن خطاب میشود بخوان و بالا برو ؛ "اقرء وارق" .

۲ ) استاد ، اهلبیت عیهم السلام را تنها عامل موثر در سیر صعودی و برکات نزولی معرفی میکردند.
حضرت علامه بصورت مکرر توصیه میفرمودند: "از مقام ولایت حضرت وصی امیرالمومنین (ع) نباید غفلت کرد و هر چه هست در ذیل تمسک به مقام آن جناب است."

ایشان در درس خاطرات شهودیِ دلنشینی از ارتباط با اهلبیت عصمت و طهارت داشتند که برخی از آنها را در لابلای آثارشان آورده اند مانند؛ خواب شیرین ملاقات با حضرت ثامن الائمه (ع) که در کتاب "هزار و یک نکته" آورده اند ، و واقعه شنیدن آیه "ان الله و ملائکته یصلون علی النبی.." و شنیدن اذان از جناب رسول الله (ص) که در کتاب "انسان در عرف عرفان" آمده است .

🔻 در دلدادگی به این اصل مهم عرفانیشان -اهلبیت عصمت و طهارت- به دو شخصیت برای گرفتن فیوضات عرفانی توجه خاصی داشتند ؛

🔹یکی به حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (س) که ظهور برکات الهیه در قوس نزول را از ایشان میدانستند چرا که فاطمه زهرا (س) "لیلةالقدر" است. و این ارادت ایشان باعث نوشتن کتاب بسیار ارزشمندشان در راستای مقام ملکوتی آنحضرت بنام "فص حکمة عصمتیة فی کلمة فاطمیة" شد که در نوع خود یک اثر بدیع و بی مانندی است.

🔹و دیگری؛ حضرت امام حسین (ع) است که مورد ارادتمند خاص استاد بود و دریچه مهمی در عرفان ایشان گشوده بود تا جائیکه میفرمودند: "عالَم هستی انگشتری است که حضرت اباعبدالله حسین بن علی (ع) نگین آن است.
این کمترین تلاش کردم در این رابطه مقاله ای عرض کنم که با عنوان "سلوک معرفتی امام حسین" تقدیم شد.

✅ در این رهگذر مناسب است در مورد احترام به استاد نکته ای تقدیم دارم .

احترام به استاد برای شاگرد معجزه میکند..

🔸دو جهت را باید مورد توجه قرار داد؛
اول؛ اینکه استاد مآنند والدین ولی نعمت است و والدین در ارتباط با رشد ظاهری کودک متحمل زحمت هستند ، و استاد برای رشد معنوی انسان متحمل زحمت است ، با توجه به یک نکته که والدین از روی فطرت و یا غریزه کودک را سامان میدهند ، ولی استاد چنین غریزه به شاگرد ندارد چون فرزندش نیست. پس در واقع استاد برای شاگرد فداکاری میکند. و این ادب ضروری و واجب است که شاگرد خاکسار استادش باشد.
دوم اینکه ؛ احترام به استاد، باعث توجه و سپس دعای استاد در شاگردش میشود و دعای استاد در حق شاگرد مانند دعای والدین مستجاب و نتیجه بخش است و معتقدم رابطه استاد و شاگرد مورد نظر خداست.

🔸ما شیعیان باید ادب در برابر استاد را از امیرالمومنین ع آموزش گیریم که در برابر استادش "حضرت رسول" ص ، میفرمود : "انا عبد من عبید محمد" . چرا که از این استاد هزار هزار کلمه تعلیم گرفته بود ؛ "علّمنی الف الف کلمه ..."

🔸حقیر آنچه از محضر استاد علامه حسن زاده "اعلی الله درجاته القرآنیه" آموختم ؛ نه گفتی است و نه جبران کردی است !! اگر هر روز کنار مزارش قرآن بخوانم و یا گنجی بی پایان داشته باشم که تا پایانِ زندگی برایش خیرات دهم ، بازهم جبران یک روز کلاس ایشان نشده !

🔸البته در عین حال باید اعتراف کنم که زوایایی از جامعه ما از آن ادب خواسته شده در برابر استاد دور هستند ! و گاهی منجر به "عدم رعایتِ ادب" در برابر استاد میشود که این ضایعه نه تنها در کلاس درس دیده میشود ، بلکه گاهی در محافل دینی هم برخی ادب را نسبت به "اساتید" رعایت نمیکنند!!

عاشورا در برابر فساد سیستمی با پوشش دینی؛ نوشتاری از استاد هادی سروش

خبرگزاری بین المللی شفقنا

عاشورا در برابر فساد سیستمی با پوشش دینی؛ نوشتاری از استاد هادی سروش

کد خبر : 357642

شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در نوشتاری آورده است: فساد سیستماتیک فسادی است که دین و انسانیت به فناء می برد ودراینجا نه خدا سکوت کرده و نه حجت او سکوت میکند. امام حسین وقتی در برابر فساد سیستمی در پوشش دینی قرار گرفت با روش مجاهدانه و حماسه سازانه برای همیشه فساد چنان زمامدارانی را رسوا کرد و امروز باید عالمان که مدعی عاشورایی بودن هستند [هر گونه] فسادی [را] بازگو و رسوا کنند و اجازه ندهند [عده ای] برای توجیه فساد دست به تخریب حکومت علوی بزنند.

واژه فساد و امام حسین

توجه به کلیدواژه هایی که امام حسین در نامه ها و خطابه ها دارد در فهم عاشورا بسیار راهگشاست. واژه هایی چون “فتنه” ، “طاغوت” ، “سلطان جائر” و “فساد” و…

سخن ما در مورد “فساد” است. امام حسین در مسیر مکه به کوفه به فرزدق فرمود : ان هولاء القوم اظهروا الفساد فی الارض ابطلوا الحدود و شربوا الخمور و استاثروا فی اموال الفقرا و المساکین . [موسوعه / ۴۰۸ از اخبارالطوال]

در اینجا امام حسین از فساد یک فرد و فساد در یک گوشه سخن ندارد بلکه میگوید فساد حاکمیت بر تمام عرصه زمین غلبه کرده و این سخن حضرت بر آیه ۴۱ سوره روم منطبق است که در ادامه به میپردازیم.

امام حسین در همین کلام کوتاه به فساد دینی و فساد اخلاقی و فساد مالی اشاره دارد.

وجود فساد اخلاقی و فساد مالی و اقتصادی مانند؛ دزدی ، اختلاس ، رشوه و.. علامت روشنی از وجود فساد سیاسی ، یعنی عدم‌تعادل در قدرت و وجود رانت و ارتباطات فراقانونی است و وقتی قدرت از مدار عدل بیرون باشد حتما فساد قضایی مانند ؛ رشوه ، اخاذی و تهدید هم خواهد بود.

بعد از توضیح اجمالی فساد و بررسی آیات قرآن به برخورد امام حسین (ع) با فساد بازمیگردیم.

فساد سیستماتیک و نوع پرخطر آن

گفته اند؛ “فساد” سواستفاده از امکانات عمومی برای نفع شخصی یا گروهی است. مفسدان با توجه به اختيارات خود در راستای کسب قدرت بیشتر و ثروت اندوزی فراتر سوء استفاده میکنند.

و خطرناکترین شکل آن این است که این سوءاستفاده بصورت سیستمی و فراگیر و متکی به قانونی باشد که توسط خود مفسدان بازسازی شده باشد.

فساد وقتی برایش قانون سازی شود و یا کسی معترض نباشد و خارج از محدوده فردی باشد و حتی از فعالیت در یک صنف و یک مجموعه پا فراتر گذارد ، یعنی؛ فساد شبکه ای نباشد، “فسادسیستمی” است.

این شکل فساد تا هرکجا که انسان حضور یابد و دستاویزی بنام قانون های ساختگی داشته باشد چه در خشکی ، چه در بیانان و صحرا چه در آسمان و .. سیطره خواهد داشت و “بیانان خواری” ، دریاخواری” ، صحرا خواری” و حتی؛ “آسمان خواری” میوه تلخ این فساد است!

فساد سیستمی با پوشش دینی

فساد سیستمی که بدترین شکل فساد است وقتی اضافه به قانون ، پشتوانه سترگ دیگری بنام “پوشش دینی” داشته باشد دیگر بُرد تخریبی او قابل محاسبه نخواهد بود، همان که در حاکمیت بنی امیه بود!

فساد سیستمی با پوشش دینی را میتوان در منطق معاویه دید که مى گفت: “زمین از آن خداست و من خلیفه خداهستم و هر طورى که میل من بر آن باشد عمل مى کنم! ؛ – الاَرْضُ للهِ وَ أَنَا خَلِیفَةُ اللهِ فَمَا آخُذُ مِنْ مَالِ اللهِ فَهُوَ لِی وَ مَا تَرَکْتُهُ کَانَ جائِزاً لِی” [الغدیر، ج۸ ص۳۴۹ از مروج الذهب]

قرآن و توصیف فساد فراگیر

فساد سیستمی اگرچه یک اصطلاح جدید است اما با تعبیر “فراگیری بر دریا و صحرا” در قرآن آمده است و فرمود: “ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ” [روم/۴۱]

این فساد نمی تواند بدون پشتوانه حکومت بدین شکل عرض اندام کند!

قرآن در آیه ای دیگر از این فساد فراگیر سخن گفته و آن را به حکومتها نسبت داده که آنانند که چنین فسادی میتوانند داشته باشد ، و این سخن را از زبان ملکه سبأ که زنى باهوش و پرتجربه بود نقل مى کند: “قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً; گفت: پادشاهان هنگامى که وارد منطقه آبادى شوند آن را به فساد و تباهى مى کشند و عزیزان آن جا راذلیل مى کنند” [نمل/۲۴]

بر اساس این آیه دوفساد ظاهری و معنوی مطرح است؛ از یک طرف تخریب شهرهاو هدم بناها، و از سوی دیگر قتل و اسارت و تبعید و زودگویی ! [ ر.ک؛المیزان ج ۱۵ ص ۳۶۰]

توسعه آثار تخریبی فساد در مورد دین و انسانیت

در مورد فسادهای فراگیر که از آن به فساد سیستمی تعبیر میشود ، قرآن دارای مطالب و مفاهیم بسیار بلند و درخور توجه دارد.

در آیه مهمی میفرماید: ” وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ ۗ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ. ؛ – چون برگردد يا رياستى دست پیدا کند كوشش مى‌كند كه در زمين بطوری فساد کند که حاصل خلق به باد فنا دهد و نسل بشر را قطع کند؛ و خدا فساد را دوست ندارد.” [بقره/۲۰۵]

علامه طباطبایی با یک تحلیل زیبا که فسادهای برخاسته از تحریف و تصرف در متون دینی را باعث نابودی دین و انسانیت دانسته و تحلیل خود را به بیان امام صادق حمل نموده که فرمود: “ان المراد بالحرث ههنا الدین و النسل الایمان.” [المیزان ج۲ص۹۷]

بعد علامه طباطبائی میگوید: اینجاست که هلاک انسانیت و دین رخ میدهد وتاریخ گواه است که در اُمت اسلام عده ای زمامدار شدند و هر چه خواستند در دین و دنیای مردم کردند .

نشانه های فسادهای بزرگ و فراگیر

قرآن از فسادهای بزرگ به “سعی در فساد در زمین” نام میبرد و این فسادها دارای چنین نشانه هایی است ؛

۱- حال مردم خوب نیست.

۲- دینداری رو به ضعف میرود.

۳- جامعه پر از اختلاف میشود.

۴- دین موردبازی است.

حُکم الهی درباره مفسدان

وعید الهی که در واقع حکم جدی خداست در رابطه با مفسدان بسیار جدی و سخت است ، فرمود: “الَّذِينَ طَغَوْا فِي اَلْبِلاٰدِ فَأَكْثَرُوا فِيهَا اَلْفَسٰادَ فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذٰابٍ إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ ؛ – همانان كه در شهرها سر به طغيان برداشتند، و فساد و تنهکاری بسیار کردند پروردگارت بر سر آنان تازيانه عذاب را فرونواخت.” [فجر/۱۱]

پس سخت ترین غضب الهی ازآنِ فسادگران است که گاهی از آن به “لعنت” نام برده است ؛ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ [رعد/۲۵]

این سنخ از حُکم ؛ مخصوص خداست؛ “انِ الْحُكْمُ إِلَّا لِله” [انعام/۵۷] چرا که اوست که در جایگاه ربوبی جلوس فرموده !

علامه طباطبایی نکته ظریفی را اشاره دارد و مینویسد؛ “حُکم؛ وقتی حُکم است که محکم و متقن باشد و این درصورتی است که اجزاء و جوانب دارای استواری بوده بطوریکه ذره ای خُلل و فُرَجی بر آن وارد نشود تا ضعف و ازهم گستگی دچارش شود”.

شمول عذاب نسبت به مفسدان در پوشش خیرخواهی و خیریه

از آنجا که نود ونه درصد مفسدان ادعای خیرخواهی دارند و فساد خود را در قالب “خیریه”! در جامعه بصورت سیستماتیک و یا شبکه ای رواج میدهند ، شاید زمینه این توهم ایجاد شود که مفسدان بخاطر تغییر چهره از عذاب خدا خالی خالی میکنند! اما خداوند عالم و عادل؛ مفسدان را میشناسد و مخفی شدنِ آنان در پوشش اصلاح و خیرخواهی و خیریه و .. بی فائده است ؛ “وَ اللَّهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ: خداوند مفسدان را از مصلحان مى شناسد”. [بقره/۲۲۰]

سیره نبوی دربرابر فساد

از آنجا که اگر در برابر فساد کوچکترین “مداهنه ای” که حکایت از سستی و تزویر داشته باشد از حاکمیت شکل بگیرد ، نه تنها فساد را کم نمیکند بلکه فساد را بیشتر قبل خواهد کرد ، پیامبر رحمت (ص) و خلفاء راستین او در مقابله جدی با فساد برآمده اند.

یکی از نقاط برجسته برخورد پیامبر خدا (ص) بافساد؛ عدم مرزبندی بین مفسدین است.

به این نمونه توجه کنید؛ خاله پیامبر (ص) غلامی دارد بنام “ماتع” و در طائف زندگی میکرد. بعد از فتح مکه که مسلمین به رهبری پیامبر ، عزم طائف نمودند ، این غلام به خالد که چهره ای سرشناس بود گفت : در طائف دختری بنام “بادیه” زندگی میکند، از او غفلت نکن ! چنین خبری به پیامبر رسید و ایشان ناراحت شد و دستور تبعید غلام خاله خود را صادر نمود و او تبعید شد و فقط گاهی با اذن برای مدتی کمی میتوانست به شهر وارد شود.

پس نه “خاله” مانع از برخورد میشود و نه حرکت ناصواب یک “غلام”.

پیامبر خدا (ص)‌ عالَم و آدم را متوجه یک نکته مهم میکند که در فساد نباید بین مفسدان تفاوت قائل شد و از مفسدان بزرگ گذشت ولی مفسدان خرده پا را مجازات نمود، به نقل سه کتاب مهم “صحیح بخاری و صحیح مسلم و مسنداحمد” چنین فرمود : ” نابودى مردمان پيش تر از شما از آنجا بود كه اگر سرشناسى دزدى مى كرد، رهايش مى ساختند و چون ناتوانى دزدى مى نمود، مجازاتش مى كردند ؛ – إِنَّمَا أَهْلَكَ الَّذِينَ قَبْلَكُمْ أَنَّهُمْ كَانُوا إِذَا سَرَقَ فِيهِمْ الشَّرِيفُ تَرَكُوهُ وَإِذَا سَرَقَ فِيهِمْ الضَّعِيفُ أَقَامُوا عَلَيْهِ الْحَدَّ.” [نهج الفصاحه ۷۷۴]

بالاتر از فساد مالی ..

وقتی میگوییم فساد ، مقصود فقط فساد مالی در حکومت و دولت نیست ، بلکه نوعی دیگر از فساد است که هم رتبه و بلکه بالاتر از فسادهای رایج و شناخته شده است و آن “فساد معنوی” است که بخشی از فساد اخلاقی بشمارد میرود.

ریاکاری و نفاق و چاپلوسی از مهمترین چهره های فسادِ معنوی در حکومتهاست.

شاید نتوان در این زمینه سخنی بالاتر از سخن رسول الله (ص) پیدا کرد که فرمود: “اُحثوا في وُجوهِ المَدّاحينَ التُّرابَ ؛ – به روى ستايشگران و تمجید کنندگان خاك بپاشيد” [فقیه ج۴ ص۳۸۱]

وامیرالمومنین(ع)فرمود: “فَلَا تُكَلِّمُونی بِما تُكَلَّم به الْجَبَابرة ؛ – با من آن گونه که با زمامداران ستمگر سخن گفته مى شود سخن نگویید.

فساد با فساد جمع نمی شود

روشن است که برای مقابله بافساد نمیتوان خودِ فساد راوسیله قرار داد ودرمقابل فساد ایستاد. چون باظلم نمیتوان به مصاف ظلم رفت.

ببینید؛ برای محو رشوه و اختلاس و حتی بی حجابی که برخی آن را فسادی بالاتر از اختلاس میدانند! نمیوان آویزان قوانین و راهکارهایی شد که خودش منجر به دادن رشوه و حق حساب میشود چون دست دربیت المال کردن است و تغییرنام مثل “تشویقی” دردی را زشتی وفساد را محو نمیکند! و یا برای مقابله با بی حجابی ، اقتصاد اصناف و مردم را مورد آسیب قرار داد! برای حل معضل “فساد” بایدازروش هایی استفاده کرد که آسیب به اقتصادو اخلاق فرد، خانواده و اجتماع واردنشود، وعلی الخصوص دین موردهجمه قرار نگیرد.

به این سخن استادمطهری؛ “برای دین نمیشود بی دینی کرد” که میدرخشد، اضافه کنید؛ “برای اصلاح مردم نمیتوان مردم رابه فسادکشاند.”

چه کسی می تواند ادعای مبارزه با فساد داشته باشد؟

مبارزه با مفسدان یکی از مجاهدتهای بزرگ انسانیت است. اما نباید از کُندذهنان و یا منفعت طلبان و یا منافقانِ کمین کرده در مسیر مبارزه با فساد غفلت کرد.

بله؛ عده ای بوده و هستند که شعارهای دهن پر کنی چون مبارزه با فساد و یا حفظ اسلام از خطرات دارند اما تمام تلاش شان در حفظ منافع و ریاست شان متمرکز میشود، کسانیکه در آیه ۱۱ سوره بقره توصیف شده اند به ؛ “وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ”

حضرت زهرا (س) بدرستی به همین معنا در مورد جریانات بعد از رحلت پیامبر خدا (ص) اشاره نمود و فرمود: “به بهانه‌ی گرفتن کف از روی شیر، آن را به کلی تا ته مخفیانه نوشیدید!!”

چه زیبا امام حسین (ع) که جلوه گاه “مبارزه با فساد” است با استناد به آیه “وَمَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا” (کهف/۵۱) ، فرمود: “من در میان جمع ام افراد آلوده را راه نمیدهم”.

امام حسین (ع) قبل از دیگران فساد حاکمیت را دید

امام حسین فساد فراگیر و سیسمتی حاکمیت بنی امیه را دید و با تعبیر : “اظهروا الفساد” فساد آنان را بالاتر از فساد فردی و شبکه ای معرفی نمود و اقدام کرد .

و اگر سوال شود چگونه امت اسلام پس از ۵۰ سال از رحلت رسول خدا (ص)‌، گرفتار چنین فسادی شدند؟

پاسخ این است که زمینه آن بعد از رحلت رسول الله آماده شد و در طی پنجاه سال و گام به گام؛ نه طی یک شب ، این فساد عجیب و غریب رخ داده است.

امام علی (ع) از کسانی است که شکل این فساد را پیش بینی فرمود. در رابطه کیفیت و چگونگی و به تعبیری شدت و ضعف فساد امویان می‌فرماید: “افرادی مثل شتری که به علف تازه بهاری رسیده است، مال خدا و بیت‌المال را می‌خورند. – یخصمون مال الله خصمة الابل نبتة الربیع.. [نهج‌البلاغه،خ۳]

توضیح مطلب این است که شتر در خوردن علف بیابان غیر از گوسفند و گاو است ، گوسفند روی گیاه رد می کند و میخورد و باز آن گیاه چون ریشه در خاک دارد رشد میکند، اما شتر گیاه تازه روییده شده در فصل بهار را از ریشه در می آورد.

بنی امیه فسادی آنچنان داشتند که منافع و منابع و خلاصه بیت المال را از ریشه در می آوردند و میخوردند!

نکته اینجاست که برای خوردن های میلیاردی توجیه دینی درست میکردند و آن را حق خود میدانستند! یعنی ؛ همان نگاه معاویه که: ” زمین از آن خدا میدانست و خود را هم خلیفه او، و مجاز در اموال عمومی به هز شکلی که دلش میخواهد!

این نگاه در جوامع دینی خیلی غریب و بیگانه نیست ! چه افرادی با توجیه مردودی مانند اینکه حق اِعمال نظر در بیت المال را به ما داده اند ، با بیت المال چه ها که نمیکنند!!

نگاه عمیق امام علی (ع) در مورد فساد مالی بنی امیه که حدود بیست سال بعد بشکلی شد که غیر از مردم شام -که مردمی بی خبر و بعضا ابله بودند- به رویت همگان رسید و برایشان دزدی های حکمرانان اثبات شد که در نامه کوفیان میتوان دید.

شخصیت امام حسین (ع) و دوری از کوچکترین فساد در اطرافیان خود

هر چقدر کسی از زشتی های قدرت و قدرت طلبی بدور باشد بیشتر میتواند با فساد مقابله کند و اطرافیان خود را از کوچکترین فسادی مبرا سازد.

امام حسین (ع) خدا را شاهد میگیرد که نفسی برای رسیدن به قدرت نزده ..[موسوعه کلمات امام حسین/ ۳۲۷ از تحف العقول]

و برای امام حسین (ع) ؛ احقاق حق و احیاء آموزه های حق و ازبین بردن بدعت ها ، مهم است و برای همین، در میدان است [موسوعه / ۴۱۴ از اخبارالطوال]

در اینصورت نه اجازه میدهد یک فاسد با حفظ موقعیت مفسدی خود در لشکرش حضور یابد و آیه تلاوت میکند ؛ “ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً”. [کهف /۵۱] چرا که آنان كه در راه و خط خدايند، نبايد از منحرفان كمك بگيرند.

و در صبح عاشورا نیز اجازه نمیدهد یک فرد که مدیون باشد در میان اطرافیانش حضور داشته باشد ، لذا به موسی بن عمیر انصاری فرمود :صدای بلند بگو کسی که مدیون است در این جمع مباشد ؛ ناد فی الناس ان لایقاتلن معی رجل علیه دین .. [موسوعه / ۵۰۵ از طبقات ابن سعد]

جمع بندی

آنچه تلاش شد در نوشتار تقدیم شود این بود؛ فساد سیستماتیک فسادی است که دین و انسانیت به فناء می برد ودراینجا نه خدا سکوت کرده و نه حجت او سکوت میکند. امام حسین وقتی در برابر فساد سیستمی در پوشش دینی قرار گرفت با روش مجاهدانه و حماسه سازانه برای همیشه فساد چنان زمامدارانی را رسوا کرد و امروز باید عالمان که مدعی عاشورایی بودن هستند [هر گونه] فسادی [را] بازگو و رسوا کنند و اجازه ندهند [عده ای] برای توجیه فساد دست به تخریب حکومت علوی بزنند.

انتهای پیام | www.fa.shafaqna.com

  • اشتراک
  • امام حسین (ع) و مبارزه با فساد
  • عاشورا در برابر فساد سیستمی
  • فساد سیستمی
  • فساد سیستمی با پوشش دینی
  • هادی سروش

https://fa.shafaqna.com/?p=1626433

اخبار مرتبط

برگزاری مراسم عزاداری امام حسین(ع) با سخنرانی استاد هادی سروش

استاد هادی سروش: عزاداری سیدالشهداء(ع) در قرن اول پایه گذاری شده و نه قرن هفتم / آیاتِ تشویق به فریاد در برابر ظلم و...

استاد هادی سروش: اقیانوس وجود علی (ع) سواحل متفاوتی دارد / جایگاه بحث فضائل امیرالمومنین و جریان غدیر و سقیفه / دفاع استاد مطهری...

هادی سروش: برخی برای توجیه فساد موجود می‌گویند که در حکومت امیرالمؤمنین هم فساد بود!

انصاف نیوز _ استاد هادی سروش: برخی برای توجیه فساد موجود می‌گویند که در حکومت امیرالمؤمنین هم فساد بود!

۱۳ مرداد ۱۴۰۲

هادی سروش: برخی برای توجیه فساد موجود می‌گویند که در حکومت امیرالمؤمنین هم فساد بود!

حجت الاسلام هادی سروش در جمع عزاداران حسینی در ورامین گفت: کار مهم امام حسین تشخیص فسادی بود که می‌توانست دین و انسانیت را تباهی کند.

به گزارش انصاف نیوز، او با توضیح “فساد” و نقش تخریبی آن در بنی امیه گفت:

واژه‌های کلیدی در کلام امام حسین مثل امر به معروف و نهی از منکر،‌ سلطان جائر، فساد به کار رفته است. امام حسین در مورد فساد، در مسیر کوفه در ملاقات با شاعری به نام فرزدق فرمود:
“یا فرزدق ان هولااء القوم اظهروا الفساد فی الارض…” یعنی؛ من با مردمی مواجهم که از شیطان اطاعت می‌کنند و زمین را به فساد کشیدند، دین را تعطیل کردند و معاصی اجتماعی تقویت کردند، اموال مردم را برای خودشان برداشتند (یعنی چیزی به عنوان بیت المال قرار ندادند)

این عبارت “اظهروا الفساد” ریشه در آیه ۴۱ سوره روم دارد؛”ظهر الفساد فی البر و البحر…” گاهی روزگار یک روزگاریست که فساد در خشکی و دریا موج می‌زند! این حالت را امام حسین که معصوم است و یک فرد سیاسی و حزبی نیست، از جامعه خود خبر داده.

امام این فساد را دیده است که می‌گوید کل زمین فساد زده است؟
آیه ۲۴ سوره نمل آیه ۴۱ روم را تفسیر کرده: که آن فساد فسادی است که از طرف زمامداران ایجاد می‌شود و همه را می‌گیرد .. آیه سوره نمل از زبان ملکه: آن الملوک إذا دخلو قریه افسدوا فیها ..
زمام داران وقتی وارد جایی می‌شوند آن زمام دار شروع به فساد می‌کند که مردم عزی را ذلیل می‌کنند.

وی گفت: فساد سه شکل دارد: فردی، شبکه‌ای، فساد سیستماتیک؛ این همان مورد اشاره‌ی امام است، فسادی که از بالا به جامعه وارد می‌شود و کسی نیست که در پی علاج آن فساد در جامعه باشد!

امام حسین در روز عاشورا به فساد سیستمی تصریح دارد و بعد به فساد فردی و می‌فرماید: “هدایای حکومت یعنی همان رانت‌های از بیت المال که به شما دادند با شما کاری کرده که دیگر صدای پسر فاطمه را نمی‌شنوید؛ قد انخزلت عطیّاتکم و قد ملئت بطونکم من الحرام”

نکته اینجاست؛ کسانی که رانت می‌گیرد و می‌دهند، این فساد قبیح خود را توجیه می‌کنند و می‌گویند این پولی بوده که ما حق داشتیم به هر که صلاح بدانیم بدهیم! و از حیطه اختیارات خودمان است! قرآن در سوره بقره می‌فرماید: “والله یعلم مفسد من المصلح”!

سروش درباره رانت دهی‌ها و رانت خواری‌ها، که فرهنگ معاویه بوده گفت:

معاویه صریحا اعلام کرد؛ “زمین مال خداست و من جانشین خدا روی زمین هستم و تمام اموال عمومی مال من است و چیزی به کسی دادم اختیار دارم و اگر هم ندهم چون می‌توانم ندهم!” تعبیر “ظهر الفساد” که در سخن امام حسین آمده و از آیه سوره روم گرفته شده، فساد سیستمی است که از بالا یعنی زمامداران می‌آید و کسی هم در مقام مبارزه با آن نیست!

به گفته‌ی او، علامه طباطبایی جلد ۲ تفسیر المیزان ص۹۷ از فساد سیستمی که بر زمین احاطه پیدا می‌کند مطالب مهمی دارد و می‌گوید: چنین فسادی علائمی دارد؛ در آن جامعه حال مردم خوب نیست، دین داری رو به ضعف می‌رود و جامعه پر از اختلاف می‌شود و چهارم اینکه دین بازی افراد قرار می‌گیرد!

در “ظَهَر الفساد” نباید فقط متوجه، فساد مالی بود، بلکه انواع فسادهای معنوی و اخلاقی هم مطرح است. فسادهای مانند تملق، نفاق و چاپلوسی و ریاکاری و ..
فساد معنوی هم مانند فساد مالی مفسد را زیر و رو می‌کند، در نهج البلاغه است؛ یک آجر غصبی دریک بنا، آن را زیر و رو می‌کند.

نکته دیگر؛ با فساد نمی‌شود با فساد مبارزه کرد یعنی رفتار فسادگونه که نمی‌تواند فساد را جمع و جور کند همانطوریکه مفسد نمی‌تواند مصلح باشد.
جمله‌ای حضرت زهرا (س) دارد و خیلی مهم است، فرمود: “به بهانه گرفتن کف روی شیر آن را به کلی تا آخر مخفیانه نوشیدید!” یعنی به بهانه اصلاح آمدند و به تمام معنا مفسد بودند!

سروش با توجه به برخی از سخنرانی‌های نادرست گفت:

امروز متاسفانه برخی برای توجیه فساد موجود دریک سیستم آمدند و می‌گویند در حکومت امیرالمؤمنین هم فساد بوده! عجبا! درحکومت علی فساد بوده؟! اولا امام علی ۵ سال حکومت کرد و نه ۴۰ سال! و ثانیا او را به زور وارد حکومت کردند و او از حکومت فساد زده مطلع بود. و ثالثا در همان مدت اندک حکمرانی خود دو سخن گرانبها دارد؛ اول اینکه گفت من وقتی وارد حکومت شدم که یک غلام و لباس شخصی داشتم الان هم همان را دارم. و سخن دومش این بود؛ در حکومت من، کسی نیست که شب زیر سقفی نباشد و یا با شکم گرسنه بخوابد! آیا آنچنان حکومتی با آن سابقه و آن مدت اندک و آن موفقیت‌های بزرگ باید ملاک اینطور قضاوتی شود؟

انتهای

نوشته های مشابه

بنی امیه و تزریق فسق به متن دین برای استمرار حاکمیت | هادی سروش

در مواجهه با فساد کیلویی حرف نزنیم!

۱۱ مرداد ۱۴۰۲

بنی امیه و تزریق فسق به متن دین برای استمرار حاکمیت | هادی سروش

هادی سروش: امام حسین نماینده‌ی بغض‌های خفته دیروز و امروز است

هادی سروش: شهيد مطهرى در روزگار بی‌حجابی و مشروب فروشی، نگران خرافات و تحریف دین بود

دو گروه قرآن می‌سوزانند! | هادی سروش

گزارش و تحلیل

  • هادی سروش: برخی برای توجیه فساد موجود می‌گویند که در حکومت امیرالمؤمنین هم فساد بود!

در مواجهه با فساد کیلویی حرف نزنیم! هادی سروش

انصاف نیوز _

در مواجهه با فساد کیلویی حرف نزنیم!

۱۱ مرداد ۱۴۰۲

حجت‌الاسلام هادی سروش، استاد حوزه، در یادداشتی تلگرامی با عنوان «در مواجهه با فساد کیلویی حرف نزنیم!» نوشت:

در مواجهه با مسئله حجاب افراد مختلف با ادبیات متفاوتی حرف می‌زنند که طبیعتاً توجه به همه‌ی آنها برای قانونگذار اهمیت دارد‌.

اما در این بین برخی از چهره‌های روحانی – حکومتی با ادبیاتی در نهایت خشونت وارد می‌شوند که منشأ دینی دیدگاه آنان نه در دسترس است و نه قابل فهم است!

من مقاله‌ای در رابطه “عاشورا در برابر فساد سیستمی با پوشش دینی” دارم که در روزهای آینده تقدیم می‌شود. اما مناسب دیدم دو بخش از آن را قبل انتشار تمام مقاله، تقدیم دوستان و فرهیختگان گرام نمایم؛

🔴فساد با فساد جمع نمی‌شود

روشن است که برای مقابله با فساد نمی‌توان خودِ فساد را وسیله قرار داد و در مقابل فساد ایستاد، چون با ظلم نمی‌توان به مصاف ظلم رفت.

ببینید؛ برای محو رشوه و اختلاس و حتی بی حجابی که برخی آن را فسادی بالاتر از اختلاس می‌دانند! نمی‌توان آویزان قوانین و راهکارهایی شد که خودش منجر به دادن رشوه و حق حساب می‌شود چون دست در بیت المال کردن است و تغییر نام مثل “تشویقی” دردی را دوا نمی‌کند و زشتی و فساد را محو نمی‌کند! و یا برای مقابله با بی حجابی، اقتصاد اصناف و مردم را مورد آسیب قرار داد! برای حل معضل “فساد” باید از روش‌هایی استفاده کرد که آسیب به اقتصاد و اخلاق فرد، خانواده و اجتماع وارد نشود، و علی الخصوص دین مورد هجمه قرار نگیرد.

به این سخن استاد مطهری؛ “برای دین نمی‌شود بی دینی کرد” که انصافا می‌درخشد، اضافه کنید؛ “برای اصلاح مردم نمی‌توان مردم را به فساد کشاند”

🔴چه کسی می‌تواند ادعای مبارزه با فساد داشته باشد؟

مبارزه با مفسدان یکی از مجاهدت‌های بزرگ انسانیت است. اما نباید از کُندذهنان و یا منفعت‌طلبان و یا منافقانِ کمین کرده در مسیر مبارزه با فساد غفلت کرد.

بله؛ عده‌ای بوده و هستند که شعارهای دهن‌پر‌کنی چون مبارزه با فساد و یا حفظ اسلام از خطرات دارند اما تمام تلاش‌شان در حفظ منافع و ریاست‌شان متمرکز می‌شود، کسانی که در آیه ۱۱ سوره بقره توصیف شده‌اند به؛ “وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ”

حضرت زهرا (س) به‌درستی به همین معنا در مورد جریانات بعد از رحلت پیامبر خدا (ص) اشاره نمود و فرمود: “به بهانه‌ی گرفتن کف از روی شیر، آن را به کلی تا ته مخفیانه نوشیدید!!”

چه زیبا امام حسین (ع) که جلوه‌گاه “مبارزه با فساد” است با استناد به آیه “وَ مَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا” (کهف/۵۱)، فرمود: “من در میان جمع‌ام افراد آلوده را راه نمی‌دهم”.

انتهای پیام

نوشته های مشابه

بنی امیه و تزریق فسق به متن دین برای استمرار حاکمیت | هادی سروش

هادی سروش: امام حسین نماینده‌ی بغض‌های خفته دیروز و امروز است

۶ مرداد ۱۴۰۲

هادی سروش: شهيد مطهرى در روزگار بی‌حجابی و مشروب فروشی، نگران خرافات و تحریف دین بود

دو گروه قرآن می‌سوزانند! |

بنی امیه و تزریق فسق به متن دین برای استمرار حاکمیت | هادی سروش

سلوک معرفتی سیدالشهداء(ع) – بخش پنجم: نوشتاری از استاد هادی سروش

خبرگزاری بین المللی شفقنا

سلوک معرفتی سیدالشهداء(ع) – بخش پنجم: نوشتاری از استاد هادی سروش

کد خبر : 357642

شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در بخش پنجم و پایانی نوشتاری با عنوان «سلوک معرفتی سیدالشهداء (ع)» که در اختیار شفقنا قرار داده، آورده است:

چشمه های جوشش معرفت

گذشته از آن گرایشات پر راز و رمز دل ها به سوی حسین (ع)‌، خدای متعال چشمه های جوشانی برای سیراب شدن تشنگان معرفت و اهل سلوک قرار داده و یک سالک کوی دوست با اتصال به آن می تواند طی منازل عرفانی کند.

گریه بر حضرت اباعبدالله و زیارت مرقد مطهرش دو پایگاه معرفتی است که جوشش چشمه عشق و عرفان به حق است، که امام صادق فرمودند: “امام حسین به نالان خود نظر دارد؛ – ینظرالی من یبکیه و من زاره”

در میان؛ تربت پاک او در عرفان بالله کاری می کند کارستان و به تایید ائمه معصومین “خرق حجب” می کند و پرده ها را کنار زده و عبد را در موقعیت “قرب الهی” قرار می دهد؛

امام صادق‌ می فرماید: “سجده بر خاک تربت او حجاب های هفتگانه را رفع می کند؛ – السُّجودُ على تُربَةِ الحُسينِ عليه السلام يَخرُقُ الحُجُبَ السَّبعَ” (بحار۱۵۳/۸۲)

و معاویه بن عمار از سیره آن حضرت در مواجه با تربت امام حسین چنین گوید: “امام صادق (ع) دستمال زردی از دیبا داشت که تربت امام حسین(ع) در آن بود و هنگام نماز آن را بر سجاده خویش می‌ریخت و بر آن سجده می‌کرد و می‌فرمود: سجده بر تربت حسین(ع)، هفت پرده را می‌شکافد.”

کسانی که دنبال حال خوب برای خود هستند، با اتصال باطنی به این چشمه های جوشش حسینی می توان به مراحل بالا رسید. و در هر مرحله ای هر کسی دوست دارد بهتر شود، امام حسین(ع) برای او تمام تاثیر را دارد و موثر است.

امام حسین (ع) و دستگیری از انسانهای مستعد معرفت و حالات عرفانی

لبیک گویان معرفتی امام حسین از سنخ دیگری از آدم هایِ عاشقِ حسین هستند و سخن باطنی آنان از دیگران متفاوت است و همه هستی خود در “مقام نیت” را در خدمت امام حسین(ع) قرار می دهند.

امام صادق (ع)‌ “لبیک یاحسین” را به این جملات تعریف نمود؛ «لبیک داعی الله … اگر بدن و زبانم به استغاثه و استنصار تو در کربلا جواب نداد، اما قلب و گوش و چشمم به تو جواب می‌دهد و تسلیم است؛ – ان کان لم یجبک بدنی عند استغاثتک و لسانی عند استنصارک فقد اجابک قلبی وسمعی وبصری و رأیی وهوای علی التسلیم…»

عده ای کثیری از اهل معرفت بوسیله اتصال به “حقیقت حسینیه” توانستند در آسمان ملکوت اوج گیرند.

علامه طباطبایی معترف است؛ “هیچ کس به هیچ مرحله ای از معنویت نرسید مگر درحرم مطهر امام حسین(ع) یا توسل به آن حضرت بوده است.”

شاگردان آن علامه عالیمقام نقل می کنند؛ “مرحوم علامه طباطبایی در ایام محرم و صفر، تسبیح از دستشان نمی‌افتاد. وقتی می‌نشستیم پهلوی ایشان، اگر سوالی نداشتیم، نیم ساعت، یک ساعت، تا آخر مجلس، همه‌اش ذکر می‌گفتند. همه‌اش مشغول به لعن و سلام در زیارت عاشورا بودند و می‌فرمودند؛ هر کسی که معارف اسلامی، ذوقی، معرفتی، شهودی، به دست آورده، بزرگان ما گفته‌اند که زیر قبه‌ امام حسین علیه‌السلام به دست آورده است.”

جلوتر از علامه طباطبائی، مرحوم عارف شاه آبادی است که بعد از دستور به ذکر “یاحسین” می فرمودند: “هیچ بعید نیست یا حسین یکی از اسم های اعظم الهی باشد.”

و مقدم بر عارف شاه آبادی، مرحوم قاضی است که در وصیت عرفانی خود می نویسد: “در مورد امام حسین(ع) مسامحه نکنید .. روضه ولو دوسه نفری که گشایش امور است. حق او با زیارت و تعزیه از اول عمر تا آخر هم اداء نمی شود.”

بهره مندی از وجاهت امام حسین (ع)

خدا به امام حسین (ع) کرامتی دیگر عنایت فرموده و آن “وجاهت” است.

وجیه و مورد قبول بودن و آبرومند بودن آن حضرت شُهره عالَم و آدم است.

و شگفت آور این است این وجاهت ملکوتی را او خود داراست، می تواند بدیگران هم افاضه کند. لذا در زیارت عاشورا در مقام درخواست آن “وجاهت ملکوتیه” می گوییم: “اللهم اجعلنی وجیها بالحسین”

بله همه انبیاء و اولیاء از وجاهت الهیه بهرمند هستند اما خصوصیت حضرت سید الشهداء این است چنان آبروئی در درگاه الهی دارد که از هر نیازمندی دستگیری می ­کند و به خاطر آبروئی که خدا به او عنایت کرده آن دردمند پذیرفته می­ شود خود او نیز آبرومند درگاه الهی می ­شود.

«الحاق» محب به محبوب

والاترین بهره عرفانی؛ اتصال به امام حسین است.

در مباحث معرفتی؛ از ارتباط و تاثیر آن که «حشر» با محبوب است بالاتر «الحاق» و به پیوست در آمدن با محبوب است، یعنی براساس محبت انسان محب با محبوب خود بالاتر از ارتباط به او ملحق می شود.

تعبیر ائمه اطهار (ع) در این وادی به؛ “منا اهل البیت” است، یعنی؛ “از ما ست” که حکایت از پیوست ملکوتی روح با روح کلی انسان کامل و حضرت امام معصوم است.

امام حسین(ع) فرمود: «من احبنا کان منا» هر که ما را دوست بدارد از ماست. راوی گوید: به حضرت کردم “منا اهل البیت”؟ امام حسین سه بار فرمود: «منا اهل البیت» و آیه”فمن تبعنی فانه منی” را تلاوت کرد.

اللهم ارزقنا…

بیشتر بخوانید:

سلوک معرفتی سیدالشهداء (ع) – بخش اول: نوشتاری از استاد هادی سروش

سلوک معرفتی سیدالشهداء (ع) – بخش دوم: نوشتاری از استاد هادی سروش

سلوک معرفتی سیدالشهداء (ع) – بخش سوم: نوشتاری از استاد هادی سروش

سلوک معرفتی سیدالشهداء (ع) – بخش چهارم: نوشتاری از استاد هادی سروش

انتهای پیام | www.fa.shafaqna.com

  • اشتراک
  • استاد هادی سروش
  • سلوک معرفتی
  • سلوک معرفتی سیدالشهداء (ع)

https://fa.shafaqna.com/?p=1622655

استاد سروش: اشک نماد رحمت الهی است/ پاسخ به شبهه بی اثر بودنِ اشک و آه

هادی سروش : مراقب باشید احکام صادرشده به وهن دین منجر نشود

روزنامه هم میهن :

هادی سروش استاد فقه و فلسفه حوزه علمیه:

مراقب باشید احکام صادرشده به وهن دین منجر نشود

با توجه به اینکه درحال حاضر قوانین و ساختار سیاسی کشور از جمله دستگاه قضایی براساس مبانی شرعی و فقهی پایه‌گذاری شده‌اند، بر همین اساس هر آنچه وهن دستگاه قضا به شمار آید، می‌تواند این نگرانی را ایجاد کند که بر نگاه مردم به حکومت و دین هم اثر بگذارد.

هادی سروش استاد فقه و فلسفه حوزه در گفت‌وگویی به هم‌میهن به این موضوع پرداخته است که در ادامه می‌آید:

با توجه به اینکه قوانین ما بر اساس شرع تدوین شده است، صدور احکامی که بیم وهن به دستگاه قضا را داشته باشد، چه آثاری بر عدالت قضایی دارد؟

مجازات‌هایی که فقه برای برخی از جرائم تعیین کرده است هم نوعی جریمه نسبت به مجرم هستند. طبیعتاً مجرم یک اقدام ناهنجاری را انجام داده است و باید هزینه آن را پرداخت کند. در عین حال این مسئله یک رویکرد نسبت به موضوع مجازات جرائم است. ما مدعی هستیم دین اسلام در همه جوانب خود دینی کامل است که مدعای درستی و قابل اثبات در جهان است. بنابراین در عین اینکه مجرم باید مجازات شود اما مجازات نباید اولاً نسبت به جرم بیشتر باشد و ثانیاً در فقه و قانون این تاکید وجود دارد که جزای در نظر گرفته‌شده نباید باعث وهن و سستی اسلام و نگاه منفی مسلمانان و غیرمسلمانان و افکار عمومی نسبت به موضوع جزا شود. به بیان دیگر هم باید عدالت اجرا شود و هم قاضی وظیفه دارد به‌صورت کمی و کیفی به مقتضای جرم برای مجرم مجازاتی را در نظر بگیرد. قرآن شریف در سوره مائده حتی درباره دشمن تاکید کرده است که در مقابل دشمنان خود حق زیاده‌روی و تندی و خشونت بی‌حد و مرز را ندارید و باید تقوا را در این مورد هم رعایت کنید. توجه کنید درباره مجرم که دشمن نیست این مسئله حتما باید در نظر گرفته شود.

بر این نکته تاکید می‌کنم که اگر احکام قضایی که در حکومت دینی انشاء و صادر شود، دچار سستی و وهن باشند به مقوله دین هم سرایت می‌کند. این مسئله دو مرحله دارد؛ زمانی در یک حکومت غیردینی قاضی براساس قوانین قضایی که در دست دارد قضاوت و حکمی را انشا می‌کند که بسیار تند و تیز و قابل نقد است، در آن کشور طبیعتاً تنها دستگاه قضایی کشور مورد آسیب و وهن قرار می‌گیرد. اما اگر در یک حکومت دینی قاضی چنین حکم کند به جز اینکه باعث وهن قانون می‌شود موجب وهن فقه هم می‌شود به این دلیل که در حکومت دینی تکیه بخشی از قضاوت روی فقه است. به‌ویژه در حکومت دینی کشور ما قضاوت‌ها براساس همین فقه بر مسند قانون نشسته است.

درباره بی‌عدالتی در حکم قضایی آنچه امیرالمومنین(ع) بر آن تاکید دارد، می‌تواند ملاکی برای دستگاه قضایی در حکومت دینی باشد؛ مجرمی در زمان حکومت ایشان مرتکب جرمی شد و این جرم اثبات شد. جریمه جرم مذکور چند ضربه شلاق بود. تعداد شلاق هم معین بود. غلام امیرالمومنین قنبر که مورد احترام و علاقه شیعیان هست، مسئولیت اجرای حکم را پذیرفت و آن را اجرا کرد. امیرالمومنین متوجه شد که مجرم بعد از اجرای حکم نمی‌تواند راه برود. ایشان از مجرم سوال کردند و او پاسخ داد که قنبر بیش از حد معمول شلاق زده است. حضرت علی(ع) شلاق را به دست مجرم دادند و اعلام کردند که تو می‌توانی قنبر را بزنی. اینکه آن مجرم چه کرد ذیل روایت نیامده است. اما اصل مسئله مهم است که نه‌تنها امیرالمومنین به تعداد ضربات شلاق اهمیت دادند که به کیفیت شلاق زدن نیز اهمیت دادند. این مسئله نشان می‌دهد حکمی که انشاء می‌شود و قرار است اجرا شود حتما باید متضمن عدالت باشد. مسئله دیگر درباره موضوع وهن است. روایتی از شیخ طوسی و شیخ کلینی دو تن از بزرگان رجال حدیث‌مان این روایت را که به لحاظ اسنادی نیز درست است، نقل کرده‌اند. امیرالمومنین فرمودند که اگر مجرمی مرتکب جرم شود و من خوف این را داشته باشم که ممکن است فرد به دلیل حکمی که می‌خواهم در قبال جرم او انشاء و اجرا کنم، از کشور و حکومت اسلامی به سرزمینی دیگر مهاجرت کند، آن کیفر را انشاء نمی‌کنم به این دلیل که ممکن است فردی از حکومت اسلامی به جای دیگری برود و این موضوع باعث وهن اسلام و حکومت دینی شود. این دو نمونه درباب عدالت و ممانعت از وهن اسلام و حکومت دینی هستند که مسیر درست را برای افرادی که باید در مقابل جرائم احکامی را صادر کنند روشن می‌کند.

براساس قانون، رئیس دستگاه قضا باید مجتهدی عادل باشد. وقتی در چنین ساختاری مجازات‌هایی در نظر گرفته شده و آرایی صادر می‌شوند که به دلیل عجیب و خارج از حیطه قوانین بودن مورد انتقاد جامعه حقوقی کشور قرار می‌گیرد، ‌ چه تبعاتی را برای دستگاه قضایی مبتنی بر شرع کشور می‌تواند داشته باشد؟ از طرف دیگر از نگاه اسلام یک قاضی‌القضات مسلمان چه وظایفی برعهده دارد؟

یک مثال معروف داریم که می‌گویند: «احترام امام‌زاده را اول باید متولی آن نگاه دارد» یعنی اگر متولی احترام امام‌زاده‌اش را نداشته باشد نمی‌توان از سایرین توقع داشت. روایتی از امام‌صادق داریم که می‌فرمایند احکام الهی و فقه مانند راه رفتن روی مرز است. توضیح آنکه وقتی فردی روی مرز حرکت می‌کند با حرکت به یک سمت خاص از جاده و محور دینی خارج می‌شود. در خصوص قضاوت هم روایات متعددی در منابع دینی داریم مبنی براینکه قاضی روی دیواری نشسته است که اگر قضاوت او منطبق با مبانی نباشد، تند و شدید یا کم و کند باشد و خلاصه با جرم تناسب نداشته باشد، قاضی از روی دیوار سقوط می‌کند و براساس روایات این قاضی به عذاب سقوط می‌کند.

نگاه دین به موضوع قضاوت، عدالت در قضاوت و مطابقت جرم و مجازات بسیار مهم هستند. اینکه رئیس قوه قضائیه به قضات تاکید کرده‌اند که نباید احکامی که صادر می‌کنید موجب وهن دستگاه قضایی و ایجاد مشکل برای مردم و جامعه باشد، باعث ایجاد نگاهی مثبت می‌شود. قضات هم براساس قانون اساسی و هم مطابق با مبانی دینی باید توجه کنند که کوچک‌ترین تندروی که باعث شود تطابق میان جرم و مجازات به‌هم بریزد تبعات نامطلوبی ایجاد می‌کند. قانون، مجازات هر جرمی را مشخص کرده است. قاضی نمی‌تواند حکم کند که اگر فردی شراب خورد او را به ماشین می‌بندیم و کمی روی زمین می‌کشانیم. این مجازات معنا ندارد، ‌حد شراب‌خواری در قوانین مشخص شده است. یا مثلا درباره بی‌حجابی قاضی باید طبق مبانی حقوقی و فقهی کیفر معین کند. برخی از آراء صادرشده مشخص نیست با چه استدلالی صادر شده است که حتی مورد گلایه رئیس دستگاه قضا هم شده است.

به‌عنوان فردی که در حوزه علمیه سال‌ها تلاش کرده‌ام که بتوانم اسلام را در حد خودم درک کنم و با زبان جوان‌ها ارائه دهم، بی‌اطلاع هستم که چنین آرایی چگونه صادر می‌شود که یک خانم بی‌حجاب را محکوم به شستن میت در غسالخانه کنند. هیچ روایات و منشأ دینی در این زمینه مشاهده نکرده‌ام. این رای اهانت به افرادی است که از طریق شغل بسیار پررنج غساله بودن ارائه خدمت می‌کنند. دوم اینکه غسال بودن یعنی غسل دادن مرده‌ها مسئله‌ای جدید نیست که بگویند این شغل را به‌عنوان کیفری در مقابل جرم ایجاد می‌کنیم. اگر قرار بود این اقدام به‌عنوان یک کیفر قرار بگیرد چرا در طول 1400 سال حکومت‌های دینی چنین مجازاتی را نشنیده‌ایم. بنابراین قضات مکلف هستند سخنان رئیس دستگاه قضا را که منطبق بر قانون اساسی و فقه است رعایت کنند.

https://hammihanonline.ir/news/politic/pyamd-ahkam-twhyn-amyz

هادی سروش در شب عاشورا و شب شام غریبان با دو موضوع ؛ بُغض جامعه ، تداوم شیوه بنی امیه

پایگاه اطلاع رسانی وخبری جماران

یکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۰۶:۲۹:۴۸

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

هادی سروش: امام حسین نماینده بغض‌های خفته دیروز و امروز است/ استبداد زده‌ها و فقر زده‌ها؛ امام حسین (ع) را نماینده برملا کردن بغض خود قرار داده‌اند

حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش گفت: بغض جامعه؛ هیچ گاه برای یک بقال گرانفروش و یا خانم بی حجاب ایجاد نمیشود چون بغض فراگیر باید علت فراگیری داشته باشد و این مهم در کلام امام صادق ع در خطاب به فردی بنام‌ "ابی خطاب" نمایان است ، و آن بیان به نقل شیخ طوسی در کتاب "اختیارمعرفه الرجال" چنین است که امام ششم فرمود : شما گمان کرده ای زنا و شراب یک گناه مستقل در جامعه هستند؟‌ نه ! وقتی اصول ظلم حاکم باشد و کار در دست عدو و دشمنان ما در جامعه باشد موارد مختلفی از ظلم دیده میشود. در نتیجه بغض جامعه نمیتواند بخاطر یک تباهی فردی و کوچک باشد.

هادی سروش: امام حسین نماینده بغض‌های خفته دیروز و امروز است/ استبداد زده‌ها و فقر زده‌ها؛ امام حسین (ع) را نماینده برملا کردن بغض خود قرار داده‌اند

به گزارش جماران؛ حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در شب عاشورا در محفل عزای حسینی که بدعوت موسسه فرهنگی هنری احیاء فضیلت در جمع مومنان و فرهیختگان منعقد شد گفت: همانطوری که یک فرد دارای شعف ویا بغض میباشد جامعه هم میتواند دارای شادی یا بغض باشد.

بغض جامعه مخصوص امروز نیست بلکه در قرآن نشانه بغض شدیدی در جامعه نو ظهور اسلام در زمان پیامبر دیده میشود که در آیه ۳۹ سوره حج آمده و قرآن علت بغض جامعه را در ظلم معرفی نموده است و این معنا را با تعبیر "بانهم ظُلموا" نشان داده پس آن روز ظلم و تباهی رواج داشت و قدرت عمل از مظلوم گرفته شده بود تا اینکه برای بروز آن بغض خفته درخواست اذن مقابله با ظالم نمودند.

بغض جامعه؛ هیچ گاه برای یک بقال گرانفروش و یا خانم بی حجاب ایجاد نمیشود چون بغض فراگیر باید علت فراگیری داشته باشد و این مهم در کلام امام صادق ع در خطاب به فردی بنام‌ "ابی خطاب" نمایان است ، و آن بیان به نقل شیخ طوسی در کتاب "اختیارمعرفه الرجال" چنین است که امام ششم فرمود : شما گمان کرده ای زنا و شراب یک گناه مستقل در جامعه هستند؟‌ نه ! وقتی اصول ظلم حاکم باشد و کار در دست عدو و دشمنان ما در جامعه باشد موارد مختلفی از ظلم دیده میشود.

در نتیجه بغض جامعه نمیتواند بخاطر یک تباهی فردی و کوچک باشد.

حرکت امام حسین (ع) یک حرکتی است بر خلاف کسانی که میگوید چون امام تهدید شد جانش را برداشت و از مدینه و مکه فرار کرد! بلکه یک حرکت حساب شده در راستای "نمایندگی بغض جامعه" بوده ، اما با اخلاق و درایت و عقلانیت این مهم را انجام داد.

بغض جامعه دهه ۶۰ هجری از "استبداد بنی امیه" بود که در جامعه آن روز ایجاد بغض خفته ای کرده بود و با مرگ معاویه آن بغض علنی شد و از طریق نخبگان به شکل نامه به امام حسین ارسال شد و امام حسین هم‌پذیرا شد و خالی کردن شانه از زیر مسئولیت را سزاوار خود ندانست و فرمود: "خدا و پیامبرش و انسانهای پاکی که در آینده میآیند اجازه نمیدهند که من به بغض جامعه خود و استمداد آنان بی اعتنا باشم و آن را بی پاسخ بگذارم .

بغض جامعه آن روز بخاطر یک گران فروشی یا بی حجابی نبود، بغض جامعه بخاطر وجود معاویه و حکمرانی او بود. در آن حاکمیت باطل و زور و فساد و ظلم عواملی بود که خود امام حسین در خطاب معاویه به آن تصریح کرد، مانند؛ "افراد بر اساس دلیل های ساختگی حبس میشد ، و یا با تهمت به افراد آن را اعدام میکردند و یا هر انسانی که با او مشکل داشتند به شهرهای دور تبعیدمیکردند."

این شکلِ از استبداد بنی امیه بغضی در سطح جامعه حجاز و خصوصا کوفه بوجود آورد که امام حسین (ع) در خطبه منا فرمود: "اینان جامعه را در دو نقطه قرار دادند عده ای محکوم به فشارهای سیاسی هستند! و عده ای در لابلای فقر له شدند!"

در اینجاست که استبداد زده ها و فقر زده ها؛ امام حسین (ع) را نماینده برملا کردن بغض خود قرار داده اند و امام حسین پذیرفت و با جمله "انَا قَتیل العَبَرات" این نمایندگی را اعلام نمود .

این نمایندگیِ بغض جامعه محدود به حیات ظاهری امام حسین نبوده و نیست .

دو نمونه را توجه کنید تا باور کنیم هنوز هم سالارشهیدان "قتیل العبرات" است و بغض و ناراحتی های جوامع از ظلم را رهبری میکند.

نمونه اول ؛ به نقل شیخ طوسی در کتاب امالی از پیامبر رحمت روایت است که ایشان "قطع کننده درخت سدر را لعن کرده اند." این سوال سالها برای مردم مطرح بود مقصود پیامبر چیست؟‌ تا اینکه بعد از شهادت امام حسین ع ؛ خلفاء عباسی اجازه زیارت کربلا را نمیدادند و روزانه مامورانی برای ممانعت از زیارت حضور داشتند و برخی از عاشقان امام حسین شبها میرفتند و نشانه آنان یک درخت سدر بود چون آن سایه بان قبر را هم خراب کرده بودند.. تا اینکه متوکّل متوجه رفت او مردم بصورت مخفی شد و اینکه نشانه آنان درخت سدرى را که نزد قبر امام حسین علیه السلام است . متوکل دستور داد آن درخت سدر را قطع کنند تا نشانه قبر از بین برود!

اینجا بود که بعضى از علماى آن زمان گفتند که اکنون معناى حدیث پیامبر صلى الله علیه و آله در مورد قطع درخت سدر را فهمیدیم.

نمونه دیگر جریان زن آوازه خوان دربار متوکل است که مخفیانه به زیارت امام حسین میرفته و بعد از مدتی متوکل متوجه شد و او را به قتل رساند!

این نمونه در تاریخ کم نیست که نشان دهنده مراجعه به امام حسین (ع) است چرا که همواره او و خون او "نماینده بغض مظلومان عالَم" است.

⚫️ هادی سروش در شب یازدهم در کانون توحید :

ویژگی حکومت بنی امیه، استبداد دینی، اقتصادی و سیاسی بود

شیوه‌های بنی‌امیه هنوز در جوامع اسلامی تداوم دارد

هادی سروش در مراسم شام غریبان گفت: بنی عباس تداوم حکومت بنی امیه بودند و در واقع روش امویان تداوم یافت.

مشهور بین شیعه و سنی است که پیامبر در خوابی هولناک دیدند بوزینه ها از منبر ایشان بالا می رفتند که در آیات سوره اسراء آمده و پس از آن به علت مکدر شدنِ خاطر پیامبر (ص) سوره قدر نازل شد و آیه « لیله القدر خیر من الف شهر» یعنی شب قدر بهتر از هزار ماه است؛ مفسرین بزرگ شیعه براساس روایتی که علامه طباطبایی آن را صحیح میداند؛ هزار ماه را به دوران هزار ماهه حکومت بنی امیه تاویل کرده

امروز باید بگویم بنی امیه در ظاهر هزار ماه حکومت کردند اما شیوه و روش حکومت آنها هنوز هم در جوامع اسلامی وجود دارد و در واقع بوزینه هایی که در رویا از منبر پیامبر بالا رفتند، منبر را ترک نکردند!

‌پیامبر فرمودند: « لکل امة آفة و آفة هذه الامة بنوامیة ؛ - برای هر امتی آفتی است و آفت این امت؛ بنی امیه است.» یعنی تا زمانی که این امت هست، این آفت هم هست؛ در واقع بنی امیه اگرچه در اسم؛ هزارماه کمتر از نود سال حکومت کردند اما در رسم؛ شیوه حکومت آنها دنبال شد.

شاخص های حکومت امویان که در دیگر حکومتهای بظاهر اسلامی تکرار شد، عبارتند از:

نخست: اعلام استبداد در دین الهی

که برخلاف نص صریح قران؛ لا اکراه فی الدین؛ و نیز سیره پیامبر اسلام بود.

امویان یک بخش از دین را رها کردند و بخش دیگر را با زور اعمال کردند که به تعبیر امیرالمومنین اسلام را وارونه کردند! و برای آن کیفرهایی مانند زندان و شکنجه و حتی اعدام افراد به نام دفاع از حاکم اسلامی قرار دادند که مورد اعتراض سخت سیدالشهدا قرار گرفت.

از استبدادهای دینی آنان، گرفتن جلوی امر به معروف و‌نهی از منکر است که مثلا عبدالملک مروان علنا گفت: هرکسی مرا نهی از منکر کند؛ اعدامش می کنم!

نمونه دیگر ؛ معاویه به ابن عباس گفت: حق نداری برای مردم قران بخوانی. ابن عباس گفت: تو نمیتوانی از من چنین چیزی بخواهی. معاویه گفت: پس تفسیر نکن. ابن عباس بازهم نپذیرفت. معاویه گفت: پس آیاتی که درباره اهل بیت و حکومت و حکمرانی هست را تفسیر نکن. و بعد صدهزار درهم برای ابن عباس فرستاد!

استبداد یعنی چه کسی می تواند سخنرانی کند و تریبون داشته باشد و چه کسی نمی تواند!

امام صادق میفرماید: بنی امیه به تبلیغ توحید پرداختند اما معرفی طاغوت و شرک را ممنوع کردند! تا کسی چهره های شرک و طاغوت را شناسائی نکند!

از مقوله استبداد در دین میتوان به این روایت امام باقر توجه کرد که بنی امیه محتوای قرآن را تحریف می کنند اما ظاهر و نگارش و خواندن آن را تقویت می کنند!

شب عاشورا که در خیمه سیدالشهدا صدای قرآن بلند بود در خیمه های عمرسعد هم صدای قرآن بلند بود؛ اما این قران کجا ‌و آن قران کجا؟

ویژگی دوم: اعمال استبداد اقتصادی در جامعه اسلامی

ابن ابی الحدید نقل میکند امام باقر فرمودند: اگر کسی به ما ابراز ارادت کند؛ حقوق او قطع می‌شود؛ اموال او مصادره می شود و خانه او ویران میشود

اما کسانی که هوادار و جزء جریان اموی هستند از ثروت و رانت بیت المال برخوردار بودند!

سیدالشهدا خطاب به امویان فرمود: حرام شکم شما را پرکرده و شخصیت شما را تغییر داده و هدایا و عطایا و رانتهای حکومت موجب بسته شدن گوشتان نسبت به حرف حق شده است

بنام دین و تشویق و ترویج قدرت خود؛ بیت المال و رانت را توزیع کردند!

ویژگی سوم: استبداد سیاسی

امام صادق به ابی خطاب فرمودند: فکر کردی شرب خمر در جامعه را می شود از بین برد؟ ریشه این گناه و ناهنجاری ها کجاست؟ وقتی استبداد جامعه ای را فرابگیرد؛ چه انتظاری داری که جامعه اهل دین؛ عبادت و رعایت حقوق باشد؟

امیرمومنان در نهج البلاغه میفرماید: اگر کسی می خواست حکومت خلیفه سوم را که مقدمه حکومت امویان بود؛ نقد کند؛ دچار بلا و مجازات می شد!

سیدالشهدا در نامه ای به معاویه می نویسد: «تو دستگیر می کنی براساس دروغ ، و بصرف اتهام افراد را اعدام می کنی ، و انسانها را به شهرهای دور تبعید می کنی ، و از مردم بزور برای فرزند فاسدت اخذ بیعت کنی!»

اما در مقابل ؛ روش اباعبدالله است که براساس آیه ۴۱ سوره حج تنظیم شده و متوجه ترویج معنوی ، توسعه اقتصاد ،و امربمعروف و نهی از منکر است.

این چهار محور درست برعکس حکمرانی بنی امیه است که خبری از دینداری انتخاب گرانه و آزادی سیاسی؛ عدالت اقتصادی و امر به معروف ونهی ازمنکر نسبت به قدرت شنیده نمیشود‌.

براساس "ولله عاقبة الامور" باید به اصلاح بپردازیم و عاقبت با متقین است.

👇اخبار مرتبط

خون سیدالشهداء در خُلد و لرزنده عرش

هادی سروش: طبق نهج البلاغه سوال از علت انتخاب یک نظریه توسط امام معصوم در مسائل اجتماعی هیچ منعی ندارد/ تسلیم بودن بی چون و چرا در برابر حاکمان از ساخته های اشاعره است؛ با هدایت خود حاکمان جور ساخته شده است

سلوک معرفتی سیدالشهداء (ع) – بخش چهارم: نوشتاری از استاد هادی سروش

خبرگزاری بین المللی شفقنا


سلوک معرفتی سیدالشهداء (ع) – بخش چهارم: نوشتاری از استاد هادی سروش

کد خبر : 357642

سلوک معرفتی سیدالشهداء (ع) – بخش چهارم: نوشتاری از استاد هادی سروش

شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در نوشتاری با عنوان «سلوک معرفتی سیدالشهداء (ع)» که در اختیار شفقنا قرار داده، آورده است:

گفته شده؛ تنها طریق کامل برای رفتن به سوی حق تعالی “طریقت علویه” است که در نگاه قرآنی از آن به “صراط مستقیم” نام برده می شود و همان “راه حسین بن علی(ع)” است.

️اهل بیت (ع) راهنمایان طریق الی الله

امیرالمومنین، اهل بیت(ع) را چنین معرفی می کند: بمَنزِلَةِ الأدِلَّةِ في الفَلَواتِ مَن أخَذَ القَصدَ حَمِدُوا إلَيهِ طريقَهُ و بَشَّرُوهُ بِالنَّجاةِ و مَن أخَذَ يَمينا و شِمالاً ذَمُّوا إلَيهِ الطَّريقَ و حَذَّرُوهُ مِنَ الهَلَكَةِ

آنان به منزله راهنمايان بيابان ها هستند. هركه راه راست را در پيش گيرد، او را به رفتن آن راه تشويق و ستايش مى كنند و نويد نجات به وى مى دهند و هركه را به راست و چپ منحرف شود، از كج راهه اى كه در پيش گرفته نكوهش مى كنند و او را از هلاكت بر حذر مى دارند.(نهج البلاغة؛ خ۲۲۲ )

طریقت علویه و صراط مستقیم

در میان اهل بیت(ع)، امام علی(ع) خصوصیت خاص خود را دارد، در مسیر حرکت به سوی حضرت حق، والاترین طریق؛ همان راهی است که امام العارفین امام علی در آن قدم برداشت و آن را معرفی نمود؛ و خود امیرالمؤمنین فرمود: «أنا الصّراط المستقیم». این صراط مستقیم در ادبیات قرآنی؛ همان طریقیت علویه در ادبیات اهل معرفت است.

علامه طباطبائی تصریح می کند که شیعیان واقعی آن حضرت کسانی هستند که در طریق او حرکت می کنند؛ “کل من وافق طریقته فهو من شیعته.” [ المیزان ج ۱۷ ص۱۴۷]

کسانی که قدم در چنین مسیرِ حقی دارند مورد عنایت قرار گرفته و قدم به قدم نمایان راه برای شان نمایان می شود؛ «یهْدِی إِلَى الْحَق وَ إِلى‏ طَرِیقٍ مُسْتَقِیم»؛ به سوى حقّ و راه راست هدایت می‌کند. [احقاف/۳۰]

پس پیدا کردن طریق مستقیم از سوی خدا افاضه می شود و تدریجی است.

شاخصه های طریقت علویه

اولا در مورد خدا؛ خلوص و گذر از هر ناخالصی مدنظر دارند.

شهید ثانی نقل می کند: در قیامت شخصی را به صف محشر می‌آورند و به او می‌گویند: چه کاره بودی؟ چه کردی؟ می‌گوید: جهاد فی ‌سبیل الله کردم و شهید شدم. خطاب می‌شود: تو به جبهه رفتی، امّا برای خدا نرفتی، رفتی تا دیگران به تو آفرین بگویند. بعد خطاب می‌شود او را در آتش جهنّم بیندازید. شخص دیگری را می‌آورند، می‌گوید: یک عمر تحصیل علم و خدمت به دین کردم. خطاب می‌شود: برای خدا نبوده، بلکه برای این بوده است که دیگران ببینند و تو را تحسین کنند. پس بی ارزش است.(منیه المرید/۱۳۴)

علامه طباطبایی گوید؛

بزرگترین اعمال اگر رنگ خدایی نداشته باشد بی ارزش می شود، و برعکس اعمالی که از نظر ظاهری ناچیز است؛ پربهاء می شود. مانند انگشتر کم ارزشی که انفاق کرد؛ «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»(مائده/۵۵)

و ثانیا؛ در طریقت علوی و صراط مستقیم؛ خلق مورد محبت و احسان بوده و گرامی داشته می شوند.

در جریان جنگ جمل؛ امیرالمومنین با عایشه که در مقابلش به جنگ پرداخت با احترام برخورد کرد و در مورد دیگر در مورد قاتلش، بسیار رئوفانه برخورد نمود. این راه علی(ع) است و این همان چیزی است که مورد تاسی حضرت امام حسین (ع) است.

تشنگان “حقیقت حسینیه”

مقصود از حقیقت حسینی؛ آن کمالاتی است که آن حضرت در روح خود نهادینه کرد و طراوات آن روح های مستعد سلوک معرفتی را نوازش داده و می دهد‌.

نمونه اول؛

برخوردهای پر محبت حضرت سیدالشهداء با افرادی از لشکر دشمن که درخواست توبه داشتند و یا درخواست کشته نشدن داشتن حکایت از دریای محبت و احسان اوست.

این محبت ها باعث بازگشت بیش از سی نفر از لشگر عمرسعدیان شد که نمونه بترز آن جنا حر بن یزید ریاحی است.

نمونه دیگر؛

تاثیر شدید روحانیات سیدالشهداء روی نفوس بعد از حادثه کربلا است. چه بسیار بسیار افرادی که در مواجه با فرهنگ عاشورا و یا عزای عاشورا به کلی دگرگون شدند و یک “انقلاب در ماهیت” را تجربه کردند!

گرچه خاتم رسل (ص) اشاره به سرمایه ی درونی “مومنان” نمود و آنان را بهرمند از محبت به حضرت حسین(ع) معرفی نمود و فرمود: “ان للحسین محبةمكنونه في قلوب المومنین”، اما تاثیر فوق العاده امام حسین(ع) بر نفوس بشری، اعم از مومن و غیر مومن؛ غیر قابل انکار است.

شاید بدین جهت باشد که امام صادق (ع) در باب دستبابی به کمال و معرفت، کسب آن در ارتباط با امام حسین (ع) منوط به مومن بودن نفرمود و به صراحت می فرماید: “هر کس که خدا خیر خواه او باشد، محبت حسین (ع) را در دل او می‏ اندازد؛ – من اراد الله به الخیر قذف فی قلبه حب الحسین.” (وسائل ۳۸۸/۱۰)

انتهای پیام | www.fa.shafaqna.com

  • اشتراک
  • استاد هادی سروش
  • بخش چهارم
  • سلوک معرفتی سیدالشهداء (ع)
  • محرم 1402

https://fa.shafaqna.com/?p=1621043

هادی سروش : شیوه‌های بنی‌امیه هنوز در جوامع اسلامی تداوم دارد

🔻ویژگی حکومت بنی امیه، استبداد دینی، اقتصادی و سیاسی بود

🔻شیوه‌های بنی‌امیه هنوز در جوامع اسلامی تداوم دارد

استاد هادی سروش در مراسم شام غریبان:

بنی عباس تداوم حکومت بنی امیه بودند و در واقع روش امویان تداوم یافت.

مشهور بین شیعه و سنی است که پیامبر در خوابی هولناک دیدند بوزینه ها از منبر ایشان بالا می رفتند که در آیات سوره اسراء آمده و پس از آن به علت مکدر شدنِ خاطر پیامبر (ص) سوره قدر نازل شد و آیه « لیله القدر خیر من الف شهر» یعنی شب قدر بهتر از هزار ماه است؛ مفسرین بزرگ شیعه براساس روایتی که علامه طباطبایی آن را صحیح میداند؛ هزار ماه را به دوران هزار ماهه حکومت بنی امیه تاویل کرده اند.

امروز باید بگویم بنی امیه در ظاهر هزار ماه حکومت کردند اما شیوه و روش حکومت آنها هنوز هم در جوامع اسلامی وجود دارد و در واقع بوزینه هایی که در رویا از منبر پیامبر بالا رفتند، منبر را ترک نکردند!

‌پیامبر فرمودند: « لکل امة آفة و آفة هذه الامة بنوامية ؛ - برای هر امتی آفتی است و آفت این امت؛ بنی امیه است.» یعنی تا زمانی که این امت هست، این آفت هم هست؛ در واقع بنی امیه اگرچه در اسم؛ هزارماه کمتر از نود سال حکومت کردند اما در رسم؛ شیوه حکومت آنها دنبال شد.

شاخص های حکومت امویان که در دیگر حکومتهای بظاهر اسلامی تکرار شد، عبارتند از:

نخست: اعلام استبداد در دین الهی
که برخلاف نص صریح قران؛ لا اکراه فی الدین؛ و نیز سیره پیامبر اسلام بود.

امویان یک بخش از دین را رها کردند و بخش دیگر را با زور اعمال کردند که به تعبیر امیرالمومنین اسلام را وارونه کردند! و برای آن کیفرهایی مانند زندان و شکنجه و حتی اعدام افراد به نام دفاع از حاکم اسلامی قرار دادند که مورد اعتراض سخت سیدالشهدا قرار گرفت.

از استبدادهای دینی آنان، گرفتن جلوی امر به معروف و‌نهی از منکر است که مثلا عبدالملک مروان علنا گفت: هرکسی مرا نهی از منکر کند؛ اعدامش می کنم!

نمونه دیگر ؛ معاویه به ابن عباس گفت: حق نداری برای مردم قران بخوانی. ابن عباس گفت: تو نمیتوانی از من چنین چیزی بخواهی. معاویه گفت: پس تفسیر نکن. ابن عباس بازهم نپذیرفت. معاویه گفت: پس آیاتی که درباره اهل بیت و حکومت و حکمرانی هست را تفسیر نکن. و بعد صدهزار درهم برای ابن عباس فرستاد!

استبداد یعنی چه کسی می تواند سخنرانی کند و تریبون داشته باشد و چه کسی نمی تواند!

امام صادق میفرماید: بنی امیه به تبلیغ توحید پرداختند اما معرفی طاغوت و شرک را ممنوع کردند! تا کسی چهره های شرک و طاغوت را شناسائی نکند!

از مقوله استبداد در دین میتوان به این روایت امام باقر توجه کرد که بنی امیه محتوای قرآن را تحریف می کنند اما ظاهر و نگارش و خواندن آن را تقویت می کنند!

شب عاشورا که در خیمه سیدالشهدا صدای قرآن بلند بود در خیمه های عمرسعد هم صدای قرآن بلند بود؛ اما این قران کجا ‌و آن قران کجا؟

ویژگی دوم: اعمال استبداد اقتصادی در جامعه اسلامی
ابن ابی الحدید نقل میکند امام باقر فرمودند: اگر کسی به ما ابراز ارادت کند؛ حقوق او قطع می‌شود؛ اموال او مصادره می شود و خانه او ویران میشود
اما کسانی که هوادار و جزء جریان اموی هستند از ثروت و رانت بیت المال برخوردار بودند!

سیدالشهدا خطاب به امویان فرمود: حرام شکم شما را پرکرده و شخصیت شما را تغییر داده و هدایا و عطایا و رانتهای حکومت موجب بسته شدن گوشتان نسبت به حرف حق شده است
بنام دین و تشویق و ترویج قدرت خود؛ بیت المال و رانت را توزیع کردند!

ویژگی سوم: استبداد سیاسی
امام صادق به ابی خطاب فرمودند: فکر کردی شرب خمر در جامعه را می شود از بین برد؟ ریشه این گناه و ناهنجاری ها کجاست؟ وقتی استبداد جامعه ای را فرابگیرد؛ چه انتظاری داری که جامعه اهل دین؛ عبادت و رعایت حقوق باشد؟

امیرمومنان در نهج البلاغه میفرماید: اگر کسی می خواست حکومت خلیفه سوم را که مقدمه حکومت امویان بود؛ نقد کند؛ دچار بلا و مجازات می شد!

سیدالشهدا در نامه ای به معاویه می نویسد: «تو دستگیر می کنی براساس دروغ ، و بصرف اتهام افراد را اعدام می کنی ، و انسانها را به شهرهای دور تبعید می کنی ، و از مردم بزور برای فرزند فاسدت اخذ بیعت کنی!»

اما در مقابل ؛ روش اباعبدالله است که براساس آیه ۴۱ سوره حج تنظیم شده و متوجه ترویج معنوی ، توسعه اقتصاد ،و امربمعروف و نهی از منکر است.

این چهار محور درست برعکس حکمرانی بنی امیه است که خبری از دینداری انتخاب گرانه و آزادی سیاسی؛ عدالت اقتصادی و امر به معروف ونهی ازمنکر نسبت به قدرت شنیده نمیشود‌.

براساس "ولله عاقبة الامور" باید به اصلاح بپردازیم و عاقبت با متقین است.

📡@andisheqalam

هادی سروش: امام حسین نماینده بغض های خفته دیروز و امروز است

هادی سروش: امام حسین نماینده بغض های خفته دیروز و امروز است /"استبداد بنی امیه" در جامعه آن روز ایجاد بغض خفته ای کرده بود و با مرگ معاویه آن بغض علنی شد / بغض جامعه ؛ هیچ گاه برای یک بقال گرانفروش و یا خانم بی حجاب ایجاد نمیشود چون بغض فراگیر باید علت فراگیری داشته باشد

هادی سروش: امام حسین نماینده‌ی بغض‌های خفته دیروز و امروز است

۶ مرداد ۱۴۰۲

۰ زمان تقریبی مطالعه ۳ دقیقه

بنی امیه و تزریق فسق به متن دین برای استمرار حاکمیت | هادی سروش

سخنان حجت الاسلام هادی سروش، استاد حوزه در شب عاشورا در محفل عزای حسینی که به دعوت موسسه فرهنگی هنری فضیلت برگزار شده بود را در ادامه می‌خوانید:

همانطوری که یک فرد دارای شعف و یا بغض است، جامعه هم می‌تواند دارای شادی یا بغض باشد. بغض جامعه مخصوص امروز نیست بلکه در قرآن نشانه بغض شدیدی در جامعه نو ظهور اسلام در زمان پیامبر دیده می‌شود که در آیه ۳۹ سوره حج آمده و قرآن علت بغض جامعه را در ظلم معرفی نموده است و این معنا را با تعبیر “بانهم ظُلموا” نشان داده پس آن روز ظلم و تباهی رواج داشت و قدرت عمل از مظلوم گرفته شده بود تا اینکه برای بروز آن بغض خفته درخواست اذن مقابله با ظالم نمودند.

بغض جامعه؛ هیچ گاه برای یک بقال گرانفروش و یا خانم بی حجاب ایجاد نمی‌شود چون بغض فراگیر باید علت فراگیری داشته باشد و این مهم در کلام امام صادق ع در خطاب به فردی بنام‌ “ابی خطاب” نمایان است، و آن بیان به نقل شیخ طوسی در کتاب “اختیار معرفه الرجال” چنین است که امام ششم فرمود: شما گمان کرده ای زنا و شراب یک گناه مستقل در جامعه هستند؟‌ نه! وقتی اصول ظلم حاکم باشد و کار در دست عدو و دشمنان ما در جامعه باشد موارد مختلفی از ظلم دیده می‌شود.در نتیجه بغض جامعه نمیتواند بخاطر یک تباهی فردی و کوچک باشد.

حرکت امام حسین ع یک حرکتی است بر خلاف کسانی که می‌گوید چون امام تهدید شد جانش را برداشت و از مدینه و مکه فرار کرد! بلکه یک حرکت حساب شده در راستای “نمایندگی بغض جامعه” بوده، اما با اخلاق و درایت و عقلانیت این مهم را انجام داد.

بغض جامعه دهه ۶۰ هجری از “استبداد بنی امیه” بود که در جامعه آن روز ایجاد بغض خفته ای کرده بود و با مرگ معاویه آن بغض علنی شد و از طریق نخبگان به شکل نامه به امام حسین ارسال شد و امام حسین هم‌ پذیرا شد و خالی کردن شانه از زیر مسئولیت را سزاوار خود ندانست و فرمود: “خدا و پیامبرش و انسانهای پاکی که در آینده می‌آیند اجازه نمی‌دهند که من به بغض جامعه خود و استمداد آنان بی اعتنا باشم و آن را بی پاسخ بگذارم.

بغض جامعه آن روز به‌خاطر یک گران فروشی یا بی حجابی نبود، بغض جامعه بخاطر وجود معاویه و حکمرانی او بود. در آن حاکمیت باطل و زور و فساد و ظلم عواملی بود که خود امام حسین در خطاب معاویه به آن تصریح کرد، مانند؛ “افراد بر اساس دلیل های ساختگی حبس میشد، و یا با تهمت به افراد آن را اعدام میکردند و یا هر انسانی که با او مشکل داشتند به شهرهای دور تبعید می‌کردند.”

این شکلِ از استبداد بنی امیه بغضی در سطح جامعه حجاز و خصوصا کوفه بوجود آورد که امام حسین (ع) در خطبه منا فرمود: “اینان جامعه را در دو نقطه قرار دادند عده ای محکوم به فشارهای سیاسی هستند! و عده ای در لابلای فقر له شدند!”

در اینجاست که استبداد زده ها و فقر زده ها؛ امام حسین (ع) را نماینده برملا کردن بغض خود قرار داده اند و امام حسین پذیرفت و با جمله “انَا قَتیل العَبَرات” این نمایندگی را اعلام نمود.

این نمایندگیِ بغض جامعه محدود به حیات ظاهری امام حسین نبوده و نیست. دو نمونه را توجه کنید تا باور کنیم هنوز هم سالارشهیدان “قتیل العبرات” است و بغض و ناراحتی های جوامع از ظلم را رهبری میکند.

نمونه اول؛ به نقل شیخ طوسی در کتاب امالی از پيامبر رحمت روايت است كه ايشان “قطع كننده درخت سدر را لعن كرده اند.” این سوال سالها برای مردم مطرح بود مقصود پیامبر چیست؟‌ تا اینکه بعد از شهادت امام حسین ع؛ خلفاء عباسی اجازه زیارت کربلا را نمیدادند و روزانه مامورانی برای ممانعت از زیارت حضور داشتند و برخی از عاشقان امام حسین شب‌ها می‌رفتند و نشانه آنان یک درخت سدر بود چون آن سایه بان قبر را هم خراب کرده بودند.

تا اینکه متوكّل متوجه رفتن مردم بصورت مخفی شد و اینکه نشانه آنان درخت سدرى را كه نزد قبر امام حسين عليه السلام است. متوکل دستور داد آن درخت سدر را قطع کنند تا نشانه قبر از بین برود!

اینجا بود که بعضى از علماى آن زمان گفتند كه اكنون معناى حديث پيامبر صلى الله عليه و آله در مورد قطع درخت سدر را فهمیدیم.

نمونه دیگر جریان زن آوازه خوان دربار متوکل است که مخفیانه به زیارت امام حسین میرفته و بعد از مدتی متوکل متوجه شد و او را به قتل رساند!

این نمونه در تاریخ کم نیست که نشان دهنده مراجعه به امام حسین ع است چرا که همواره او و خون او “نماینده بغض مظلومان عالَم” است.

انتهای پیام

سلوک معرفتی سیدالشهداء (ع) – بخش سوم: نوشتاری از استاد هادی سروش

خبرگزاری بین المللی شفقنا

سلوک معرفتی سیدالشهداء (ع) – بخش سوم: نوشتاری از استاد هادی سروش

کد خبر : 357642

شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در نوشتاری با عنوان «سلوک معرفتی سیدالشهداء (ع)» که در اختیار شفقنا قرار داده، آورده است:

ضرورت توجه دائمی به شریعت

حضرت سیدالشهداء در تمام آغاز و انجام برنامه شگفت آفرینش کوچکترین جزئیات شرع انور را رعایت نمود چرا که هیچ سالک وادی معرفت نیست مگر اینکه بر حفظ شریعت تا آخرین لحظه تاکید دارد.

از اینجاست که بطلان سخن برخی از مدعیان معرفت که زمزمه گذر از برخی احکام شریعت می شوند کاملا باطل است.

در اینجا چند نمونه تقدیم می شود؛

عارف جنید بغدادی (م 297 ق) می گوید:

«همه راه ها به بن بست می رسند، مگر راهی که به دنبال رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم باشد، پس هر که حافظ قرآن و کاتب حدیث نباشد، پیروی از وی در این کار روا نیست؛ چون عمل و مذهب ما، در قید کتاب و سنت است.»

نمونه دیگر دستورالعمل عارف بزرگ آخوند ملا حسینقلی همدانی است که می نویسد؛

«مخفی نماناد بر برادران دینی که به جز الزام به شرع شریف، در تمام حرکات و سکنات و تکلمات و لحظات و غیرها راهی به قرب حضرت ملک الملوک ـ جلَّ جلاله ـ نیست، و به خرافات ذوقیّه ـ اگرچه ذَوْق در غیر این مقام خوب است، کما هو دأب الجهّال و الصوفیه ـ خذ لهم اللّه ـ، راه رفتن لا یُوجِبُ اِلاّ بُعْداً … .»

و نمونه سوم بیانی از عارف معاصر امام خمینی قدس سره است که نوشته؛

«و بالجمله کشفی اتم از کشف نبی ختمی صلی الله علیه و آله وسلم و سلوکی اصح و اصوب از آن نخواهد بود، پس ترکیباب بی حاصل دیگر را که از مغزهای بی خرد مدعیان ارشاد و عرفان است، باید رها کرد … پس، از بیانات سابقه معلوم شد که آنچه پیش اهل تصوف معروف است که نماز وسیله معراج سلوک و سالک است و پس از وصول، سالک مستغنی از رسوم گردد، امر باطل و بی اصل و خیال خام بی مغزی است که با مسلک اهل اللّه و اصحاب قلوب مخالف است و از جهل به مقامات اهل معرفت و کمالات اولیا صادر شده است، نعوذ باللّه منه.»

مقصود از «طریقت» در سلوک معنوی

بعد از تبیین و تثبیت جایگاه «شریعت» در سلوک معنوی، متوجه مرحله ای می شویم که بعد از شریعت مطرح است و آن مرحله «طریقیت» است.

مقصود اهل معرفت از طریقت همه آن چیزی است که سالک الی الله برای وصول به «حقیقت» باید کسب کند و دارا شود، و آن کسب اوصاف اخلاقی و کمالات عرفانی است که در اخلاق و خصوصا در «عرفان عملی» مطرح است.

منازل عرفانی؛ در نگاه برخی عارفان هفت منزل و در نگاه برخی دیگر صد منزل و گروه سوم هفتصد متزل است و «منزل» اشاره به جایگاه های روحی است که نفسِ سالک پای به آن مینهد.

این مقام «طریقت»؛ طریق و راه است و رفتنی است و بعد رسیدن به یک جایگاه، سائر کوی معرفت منزلگاه بعدی را مورد سفر قرار می دهد.

سختی گذرگاه های معرفتی

اگر عمل به دستورات دینی و شرعی که از آن به شریعت نام بردیم سخت است، قطعا گام نهادن در مسیر باطنی دین که همان «طریقت» باشد بسیار سخت تر است.

علامه طباطبائی تصریح می کند؛ طریقت و مسیر معرفتی، باطن دین است و طیّ آن مقدور همگان نیست و صد البته از عموم اهل دین هم خواسته نشده، عبارت ایشان چنین است: «المعارف العالیه و هی بطون المعارف الساذجةالدینیه لو لم یضرب علیها بالحجاب و بینت لعامه الناس لم یتحملوها.» [المیزان، ج۱۸، ص ۵۷]

امدادهای غیبی و سالکان

هبچ کسی از سادگی قدم در «طریقت» سخنی نگفته، چون روشن است که این مسیر لحظه به لحظه آن «جان کَندَن» می خواهد و «جهاداکبر» است.

بله؛ اما عارفان بر اساس وعده های الهی در قرآن به موفقیت در این مسیر سخت و صعب امیدوارند و البته استمداد دارند و مستفیض هم می شوند؛

این سنت خدا است که کسانی که قدم در چنین مسیرِ حقی دارند مورد عنایت باشند و قدم به قدم راه برایشان نمایان شود؛

«یهْدِی إِلَى الْحَق وَ إِلى‏ طَرِیقٍ مُسْتَقِیم»؛ به سوى حقّ و راه راست هدایت می‌کند. [احقاف/۳۰]

پس پیدا کردن طریق مستقیم از سوی خدا افاضه می شود و تدریجی است.

و نیز در پایان سوره عنکبوت فرمود: «وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ».

و در پایان هم بعد از عمری ریاضت و کسب کردن عالی ترین مراتب تقوا از قدح های معنوی سیراب می شوند و شادابی های وصف ناپذیری را می چشند؛ «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِیقَة لاسقیناهم ماءا غدقا…»؛[جن /۱۶]

طریقت علویه و صراط مستقیم

تنها طریق کامل برای رفتن به سوی حق تعالی «طریقت علویه» است که در نگاه قرآنی از آن به «صراط مستقیم» نام برده می شود و همان «راه حسین بن علی(ع)» است.

ما در بخش بعدی ابتدائا توضیحاتی راجع به «طریقت علویه» ارائه می کنیم و سپس به سلوک معرفتی حضرت سیدالشهداء می پردازیم.

انتهای پیام | www.fa.shafaqna.com

  • اشتراک
  • استاد هادی سروش
  • سلوک معرفتی سیدالشهدا (ع)
  • محرم
  • محرم 1402

https://fa.shafaqna.com/?p=1617558

هادی سروش : گفتمان ما بر اساس آزادی بیان است. اما آتش زدن قرآن فعل و رفتار خشونت بار است.

هادی سروش گفت: گفتمان ما بر اساس آزادی بیان است. اما آتش زدن قرآن فعل و رفتار خشونت بار است.

خبرگزاری بین المللی شفقنا

هادی سروش: آتش‌ زدن قرآن مصداق آزادی بیان نیست

کد خبر : 357642

شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش گفت: گفتمان ما بر اساس آزادی بیان است. اما آتش زدن قرآن فعل و رفتار خشونت بار است.

استاد هادی سروش در گفت‌ وگو با روزنامه هم‌میهن با طرح این پرسش که آیا اموری که در دیدگاه بعضی از ادیان مقدس است، در دیگر ادیان مقدس نیست؟ آیا اجازه داریم به حریم مقدسات وارد شویم و به آن مقدسات اهانت کنیم؟ افزود: «این نیاز به بررسی دارد. می‌شود نظریه‌پردازی هم کرد. ما که مسلمانیم دیدگاه خودمان را می‌‌گوییم و دیدگاه ما براساس آیات قرآن شریف است. آیات قرآن به ما دستور داده که ما اجازه تقدس‌زدایی نداریم بلکه باید به مقدساتی که در یک مکتب دیگری وجود دارد، مخصوصاً مکاتب الهی و ادیان الهی وجود دارد، احترام کنیم. آیه‌ای که می‌فرماید : «و آنهايى را كه جز خدا مى‌ خوانند دشنام مدهيد كه آنان از روى دشمنى [و] به نادانى خدا را دشنام خواهند داد» یعنی شما سب نکنید و اهانت نکنید. کسی که می‌آید به مقدسات شما اهانت می‌کند، اهانت نکنید، این آیه از آیات بین‌المللی و بین‌الادیانی قرآن است. قرآن است که محور را نشان می‌دهد و تکلیف ما مسلمان‌ها را روشن می‌کند و چون حرف، حرف منطقی است می‌توانیم بگوییم تنها مربوط به ما مسلمانان نیست. مربوط به همه ادیان است و حفظ حرمت مقدسات‌شان را تکلیف می‌کند.»

وی با اشاره به جمعیت مسلمانان ادامه داد: «دو میلیارد انسان‌ هستند که به این کتاب مقدس ارادت و علاقه دارند. مسلمان‌ها به کتاب‌شان قرآن، مسیحیت به انجیل به هر حال میلیاردها انسان هستند که ارادت به این کتاب آسمانی دارند، آزردن جمع کثیری از انسان‌ها کجایش با نوع‌دوستی و انسان‌دوستی قابل تطبیق است و ما می‌توانیم توجیه‌ کنیم؟ خارج از بحث‌های دینی، بحث درباره شخصیت و عاطفه انسان‌ها است و یک بخش کثیری از هم‌نوعان‌مان را از نظر فکری و عواطف دینی‌شان آزار بدهیم. یک چنین چیزی را نه عقل اجازه می‌دهد، نه دین اجازه می‌دهد.»

وی در ادامه با اشاره به طرح بحث آزادی بیان افزود: ما که مسلمانیم طبق مبانی دینی‌مان اتفاقاً مدعی هستیم قائل به آزادی بیان هستیم،‌ ما کتاب‌مان که قرآن است اجازه بیان داده است. قلم،‌ اندیشه‌، بیان، گفت‌ وگو و حتی مجادله به نحو احسن در اسلام تحسین شده است اما نکته اینجاست که از بحث و گفت‌ وگوی علمی میان پژوهشگران و افراد نخبه، استقبال می‌کنیم، همان‌طور که استاد مطهری اول نهضت فرمودند که در دانشگاه باید استادی که در مبانی مارکسیسم مبرز است کرسی داشته باشد و بتواند اندیشه‌اش را بیان کند ما هم نقد خودمان را می‌کنیم. پس حرف‌ علمی حتی در رابطه با قرآن ایرادی ندارد. خود قرآن دعوت کرده است. این همه شبهات راجع به تاریخ، فهم و تفسیر و کلمات قرآن مطرح شده و علما و فضلا، پژوهشگران پاسخ می‌دهند و گفت‌ وگو دارند.

وی تاکید کرد: گفتمان ما بر اساس آزادی بیان است. اما آیا آتش زدن قرآن مصداق آزادی بیان است؟ آتش زدن فعل و رفتار است. بیان یعنی گفت‌ وگو یعنی شما نظریه‌پردازی کنید، پژوهش‌تان را ارائه کنید ولو اینکه بنده قبول ندارم، ولو با آن آرمان‌ها و مقدسات من هم در تضاد باشد، عیبی ندارد. گفت‌ وگو می‌کنیم چون گفتمان ما مسلمان‌ها این است. اما آتش زدن و تخریب مساجد یا تخریب یک کلیسا مانند کشتن مسلمانان یک رفتار و عمل است،‌ این اصلاً تحت آزادی بیان نیست؛ اینها رفتار خشونت‌بار است. رفتار هم باید منطبق با قانون باشد در هر کشوری قانون مشخص می‌کند و حتی اگر قانون در کشوری رفتاری را به شهروندانش اجازه داد بعد مشاهده کرد انعکاس بین‌المللی منفی دارد، قطعاً در آن کشور قوانینی هست که آن رفتار شهروندان‌شان را منضبط کند که باعث اختلاف و ناراحتی و این شکست بین‌المللی در عرصه سیاسی و فرهنگی و اقتصادی نشود.

انتهای پیام | www.fa.shafaqna.com

  • اشتراک
  • آتش زدن قرآن
  • آزادی بیان
  • اهانت به قرآن
  • قرآن سوزی

https://fa.shafaqna.com/?p=1617216

نوری از "مصباح الهدی" - ۶  ✍️ هادی سروش

🔰 نوری از "مصباح الهدی" - ۶

✍️ هادی سروش

✅آنچه در مورد مقامات معنوی حضرت سیدالشهداء (ع) شگفت آورتر است این است که هر چه لحظه به لحظه شدائد بی مانند براو چیره میشد ، اظهار رضایتش از خدا هم بیشتر میشد!

▪️این سخن رسای او در عصر روز عاشوراست ؛ "رضا الله رضانا اهل البیت" یعنی ؛ مدار رضایت ما رضایت خداست .

✅امام خمینی که در ارائه حرف های عرفانی کم نظیر است ، در کتاب شرح حدیث جنود عقل وجهل مینویسد : " کسی که کمال مطلق را حق‌تعالی بداند و معرفت حضوری به آن مقام داشته باشد تمام نظام وجود و آنچه را که از او ظهور پیدا می‌کند، کامل می‌بیند، بنابراین جمال و کمال حق را در جمیع موجودات ظاهر می‌بیند و به مشاهده حضوری درمی‌یابد که از جمیل مطلق جز جمیل ظاهر نشود و در چنین صورتی بنده از حق و همه نظام وجود راضی و خشنود خواهد بود و به هر چه از طرف حق برای او صادر شود، به ‌نظر خشنودی و رضایت نظر می‌کند و از افعال او خشنود می‌شود و از هرچه غیر حق است و متعلق به‌ غیر باشد متنفر خواهد بود."

https://t.me/soroushmarefat

هادی سروش :  آتش‌زدن قرآن مصداق آزادی بیان نیست

🔻هادی سروش در مصاحبه با هم میهن:

آتش‌زدن قرآن مصداق آزادی بیان نیست



🔹هادی سروش، اسلام‌پژوه و استاد حوزه در گفت‌وگو با روزنامه هم‌میهن با طرح این پرسش که آیا اموری که در دیدگاه بعضی از ادیان مقدس است، در دیگر ادیان مقدس نیست؟ آیا اجازه داریم به حریم مقدسات وارد شویم و به آن مقدسات اهانت کنیم؟
افزود: «این نیاز به بررسی دارد. می‌شود نظریه‌پردازی هم کرد. ما که مسلمانیم دیدگاه خودمان را می‌‌گوییم و دیدگاه ما براساس آیات قرآن شریف است. آیات قرآن به ما دستور داده که ما اجازه تقدس‌زدایی نداریم بلکه باید به مقدساتی که در یک مکتب دیگری وجود دارد، مخصوصاً مکاتب الهی و ادیان الهی وجود دارد، احترام کنیم.
آیه‌ای که می‌فرماید : «و آنهايى را كه جز خدا مى‌ خوانند دشنام مدهيد كه آنان از روى دشمنى [و] به نادانى خدا را دشنام خواهند داد» یعنی شما سب نکنید و اهانت نکنید. کسی که می‌آید به مقدسات شما اهانت می‌کند، اهانت نکنید، این آیه از آیات بین‌المللی و بین‌الادیانی قرآن است. قرآن است که محور را نشان می‌دهد و تکلیف ما مسلمان‌ها را روشن می‌کند و چون حرف، حرف منطقی است می‌توانیم بگوییم تنها مربوط به ما مسلمانان نیست. مربوط به همه ادیان است و حفظ حرمت مقدسات‌شان را تکلیف می‌کند.»

🔹هادی سروش با اشاره به جمعیت مسلمانان ادامه داد: «دو میلیارد انسان‌ هستند که به این کتاب مقدس ارادت و علاقه دارند. مسلمان‌ها به کتاب‌شان قرآن، مسیحیت به انجیل به هر حال میلیاردها انسان هستند که ارادت به این کتاب آسمانی دارند، آزردن جمع کثیری از انسان‌ها کجایش با نوع‌دوستی و انسان‌دوستی قابل تطبیق است و ما می‌توانیم توجیه‌اش کنیم؟ خارج از بحث‌های دینی، بحث درباره شخصیت و عاطفه انسان‌ها است و یک بخش کثیری از هم‌نوعان‌مان را از نظر فکری و عواطف دینی‌شان آزار بدهیم. یک چنین چیزی را نه عقل اجازه می‌دهد، نه دین اجازه می‌دهد.»

🔹این استاد حوزه در ادامه با اشاره به طرح بحث آزادی بیان افزود: ما که مسلمانیم طبق مبانی دینی‌مان اتفاقاً مدعی هستیم قائل به آزادی بیان هستیم،‌ ما کتاب‌مان که قرآن است اجازه بیان داده است. قلم،‌ اندیشه‌، بیان، گفت‌وگو و حتی مجادله به نحو احسن در اسلام تحسین شده است اما نکته اینجاست که از بحث و گفت‌وگوی علمی میان پژوهشگران و افراد نخبه، استقبال می‌کنیم، همان‌طور که استاد مطهری اول نهضت فرمودند که در دانشگاه باید استادی که در مبانی مارکسیسم مبرز است باید کرسی داشته باشد و بتواند اندیشه‌اش را بیان کند ما هم نقد خودمان را می‌کنیم. پس حرف‌ علمی حتی در رابطه با قرآن ایرادی ندارد. خود قرآن دعوت کرده است. این همه شبهات راجع به تاریخ، فهم و تفسیر و کلمات قرآن مطرح شده و علما و فضلا، پژوهشگران پاسخ می‌دهند و گفت‌وگو دارند. گفتمان ما بر اساس آزادی بیان است.
اما آیا آتش زدن قرآن مصداق آزادی بیان است؟ آتش زدن فعل و رفتار است. بیان یعنی گفت‌وگو یعنی شما نظریه‌پردازی کنید، پژوهش‌تان را ارائه کنید ولو اینکه بنده قبول ندارم، ولو با آن آرمان‌ها و مقدسات من هم در تضاد باشد، عیبی ندارد. گفت‌وگو می‌کنیم چون گفتمان ما مسلمان‌ها این است. اما آتش زدن و تخریب مساجد یا تخریب یک کلیسا مانند کشتن مسلمانان یک رفتار و عمل است،‌ این اصلاً تحت آزادی بیان نیست؛ اینها رفتار خشونت‌بار است. رفتار هم باید منطبق با قانون باشد در هر کشوری قانون مشخص می‌کند و حتی اگر قانون در کشوری رفتاری را به شهروندانش اجازه داد بعد مشاهده کرد انعکاس بین‌المللی منفی دارد، قطعاً در آن کشور قوانینی هست که آن رفتار شهروندان‌شان را منضبط کند که باعث اختلاف و ناراحتی و این شکست بین‌المللی در عرصه سیاسی و فرهنگی و اقتصادی نشود

https://hammihanonline.ir/news/title-one/thwyl-aml-jsart-bh-qran-bh-dstgah-hay-qdayy-kshwrhay-aslamy

استاد سروش: اشک نماد رحمت الهی است/ پاسخ به شبهه بی اثر بودنِ اشک و آه

خبرگزاری بین المللی شفقنا

استاد سروش: اشک نماد رحمت الهی است/ پاسخ به شبهه بی اثر بودنِ اشک و آه

شفقنا- استاد هادی سروش در پاسخ به برخی از شبهات وارده به عزاداری گفت: اشک نماد رحمت الهی است و درجاتِ فضیلت آن به خلوص و تاثیرگزاری آن در فرد و جامعه است. ابزار مورد استفاده در عزاداری ها برای انتقال پیام است و تا خلاف شرعی نباشد قابل احترام است.

به گزارش شفقنا، حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در جمع عزاداران هیئت انصارالمهدی تهران، بیان کرد: در کنار هر واقعیتی می تواند اباطیل و شبهات در اطراف آن واقعیت دیده شود، اما بر اساس آیه سوره رعد هر گونه اباطیل و خرافات چیزی بیش از کف روی آب نیست که در روند پیوست آب به دریا و استقرار آن، همه آن کف ها محو می شود.

قطرات اشک به دریا حسین (ع) وصل می شود

وی گفت: باطن و جلوه ملکوتی اشک برای امام حسین(ع) قطراتی است که می رود تا به دریای امام حسین ملحق شود و قطعا در گذر زمان شبهات و خرافات رنگ میبازد گرچه مناسب است و مسئولیتی برای کارشناسان دینی است که در این راستا شبهات مطرح شده را تحلیل کرده و پاسخ دهند.

پاسخ به شبهه بی اثر بودنِ اشک و آه

آقای سروش گفت: یکی از شبهاتی که هرساله با ادبیات جدیدی مطرح می شود اشک و تاثیر آن بر عزاداران و جامعه است که چنین می گویند که وقتی گریه کن امام حسین(ع) در جایی که لازم است قدمی بر نمی دارد نشستن او چه تاثیری دارد؟
پاسخ این شبهه بر اساس قرآن، روایات شیعه و سنی و بر اساس کلمات عارفان دارای پاسخ روشن است. سوره مائده آیه ۸۳ تصریح می کند کسانی که مسلمان نبودند وقتی در برابر کلام حق قرار می گرفتند که از پیامبر می شنیدند پهنای صورتشان مملو از اشک می شد؛ – وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرى‌ أَعْیُنَهُمْ تَفیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ.. ؛ این آیه نشان دهنده ارزش اشک است.

گریه نماد و ظهور رحمت الهی است

وی بیان کرد: محدث نامدار اهل سنت آقای بخاری در جلد دوم کتاب «الصحیح بخاری» روایتی در ارزش اشک نقل می کند بدین شکل که دختر پیامبر(ص) فرزندش مریضی شدیدی داشت و دختر پیامبر(ص) دنبال پدر فرستاد که پدر بر بالین آن فرزند مریض حاضر شود، پیغام به پیامبر(ص) رسید و پیامبر(ص) دعا کردند. بار دیگر دختر پیامبر را قسم داد و پیامبر با بعضی از اصحاب به منزل ایشان آمدند و دعا کردند و اشک ریختند و سعد که آنجا بود از علت گریه و اشک پیامبر(ص) سوال کرد و پیامبر اشک را به ظهور رحمت الهی تعبیر فرمودند؛ «رحمه یجعلها فی قلوب عباده، انما یرحم الله من عباده الرحماء»

سروش گفت: عارفان بزرگی مانند مولوی، ابن عربی، اشک را بالاتر از «اظهار عواطف» معنا کرده اند و گفته اند اشک «نماد رحمت الهی» است و ظهور اسم «الرحمن الرحیم» است و ظهور اسماء الله بسیار مغتنم است. نتیجه می گیریم اشک وقتی دارای شائبه‌ی نفاق و دروغ نداشته باشد، بخودی خود دارای ارزش و کمال است.

تحلیل روایت «اشک برای امام حسین(ع) به اندازه بال پشه ..»

وی ادامه داد: ابو جعفر قمی در کتاب «کامل الزیارات» به سند صحیح از امام صادق (ع) نقل می کند که امام فرمودند: «اشکی به اندازه بال پشه برای ما ریخته شود، امواجی از گناهان صاحب آن اشک را مورد آمرزش قرار می دهیم؛ مَنْ ذُکِرْنَا عِنْدَهُ فَفَاضَتْ عَیْنَاهُ وَ لَوْ مِثْلَ جَنَاحِ بَعُوضَهٍ [الذُّبَابِ‏] غُفِرَ لَهُ ذُنُوبُهُ وَ لَوْ کَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ. این حدیث در مقام بیان ظرفیت و نهایت کارائی اشک است.

سروش توضیح داد: این حدیث که دارای یک تحلیل عمیق است را با یک مثال تقدیم می کنم، گاهی پدری به فرزندش می گوید درس بخوان تا بزرگترین متخصص مثلا جراح مغز و اعصاب در دنیا شوی، معنا این جمله این نیست که اگر این فرزند تا دیپلم و کارشناسی درس خواند به آن رتبه رسیده باشد بلکه مقصود این است که درس و آموزش همراه با تلاش دارای قله ای بسیار بلند است که نامدارشدنِ در یک تخصص در دنیا نوک آن قله است.

وی افزود: اشک برای امام حسین(ع) هم دارای چنین ظرفیتی است که بالاترین نقطهِ آن بخشش تمام گناهان است و این مقام از آن کسی است که به فراخور معرفت و اخلاص و هماهنگی با امام حسین(ع) از اشک خود بهرمند است، اما این بدین معنا نیست که همه صاحبان اشک چنین مقامی دارند.

سروش افزود: بله حتی یک فرد مسیحی که انسانِ درست کاری است و برای امام حسین(ع) می سوزد و اشک می ریزد او هم از اشک خود بهرمند است.

تایید اشک در سخنان امام خمینی(ره) و استاد مطهری

هادی سروش گفت: امام خمینی(ره) سخن مهمی در مورد محافل عزاداری و اشک دارند که در یکی از آثارشان آمده؛ «مجالس که ما برپا می کنیم به اسم روضه خوانی، همه اش اخلاق و عقاید است، آخر منبر هم مظلومیت آن شهیدی که در راه دینداری فداکاری کرد گوش زد مردم می کنند و این یکی از برکاتی است که تاکنون مذهب شیعه و احکام آنها را نگهداری کرده، در صورتی که اینها، کاملاً در اقلیت بودند.»

وی تصریح کرد: برخی برای القاء شبهات خود اشاره به کلمات استاد مطهری به صورت تقطیع شده می کنند و این جفاء در حق آن بزرگ مرد علم و اندیشه است. استاد مطهری هیچ گاه اشک برای امام حسین(ع) را بی ارزش و بی اثر معرفی نکرده بلکه جای جای کتاب حماسه حسینی او، برای اشک و گریه اعلام ارزش و فضیلت نموده و این جمله است که می گوید: «ائمه توصیه کرده اند که این مصیبت نباید فراموش شود…باید اشک مردم را بگیرید اما در رثای یک قهرمان و نه آدم نفله شده.» و در جای دیگری استاد مطهری می گوید: «دستور ائمه اطهار بر اشک ریختن برای این است پرتوی از روح حسین بر روح ما بتابد و اگر اشک در مسیر هماهنگی روح ما با روح حسین بوده باشد و روح ما پرواز کوچکی با روح حسینی می کند. آن اشک هرچه دلتان بخواهد ثواب دارد.»

اقسام اشک ها

آقای سروش گفت: در یک جمع بندی می توان عزاداران را در چند گروه ارزیابی نمود؛

گروه اول،‌ کسانی که اشک می ریزند و همه وظایفش را انجام می دهند و تحت تاثیر امام حسین(ع) هستند و تحولات روحی دارد. اینان عالی ترین مقام را دارا هستند و به قول مطهری پرواز کوچک با روح او دارد.

گروه دوم، کسانی مانند عموم مردم هستند که می سوزند و اشک می ریزد و در عین حال اهل ظلم و ریا و تباهی نیستند ولی اشک شان باعث تحول روحی هم نمی شود، این هم ارزش دارد و ما بداعیه روشنفکری حق تخطئه و باطل دانستن این گروه را نداریم.

گروه سوم، کسانی هستند که اشک دارند و برای امام حسین(ع) پول خرج می کنند و تصور می کنند کارشان حل است و هر ظلم و تباهی و حق کشی و مال مردم خوری را با اشک و پول خود قابل جبران می دانند و هیچ هم سعی در حل کردن فی مابین خود و خدا نیستند و به راه غلط خود ادامه می دهند! قطعاً این تفکر غلط است و روایات شامل حال ظالمین نمی شود چرا که در قرآن فرمود: إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ نَارًا (کهف /۲۹) و اگر بنا به راحتی کسی جنایت کند و با یک گریه مشکلش حل شود، کار مردم کوفه که خون اباعبدالله را ریختند و بعد گریه کردند حل می شد!

ابزارهای عزاداری

هادی سروش در پایان به یکی دیگر از شبهاتی که بر گریه و عزاداری وارد می کنند پرداخت و گفت: می گویند برخی از ابزار عزاداری از غرب گرفته شده و مسیحیان از بعضی از این ابزار مانند علم برای عزاداری مسیح استفاده می شده! پاسخ به این شبهه روشن است، ابزار عزاداری اسمش ابزار است و مهم نیست در کجا سابقه داشته یا چه ملت و قومی استفاده کرده، مهم این است که ابزار عزاداری مانند علم، کتل، پرچم، زنجیر و.. ابزاری است در میان عزاداران و برای عرض ارادت و توسل پذیرفته شده است و هیچ گونه خلاف شرع و اخلاق در او نیست و ثانیاً ابزار عزاداری در واقع ابزار رساندن پیام است مانند بسیاری از دستگاهای دیجیتالی امروز که ابزار پیام رسانی است، ما می خواهیم با این ابزار عزاداری پیام امام حسین(ع) را به تمام مخاطبان خود در دنیا برسانیم.

انتهای پیام | www.fa.shafaqna.com

  • اشتراک
  • استاد هادی سروش
  • اشک برای امام حسین(ع)
  • پاسخ به شبهات دینی
  • عزای امام حسین(ع)

https://fa.shafaqna.com/?p=1616214

اخبار مرتبط

سلوک معرفتی سیدالشهداء (ع) – بخش دوم: نوشتاری از استاد هادی سروش

سلوک معرفتی سیدالشهداء (ع) – بخش اول: نوشتاری از استاد هادی سروش

تفاوت امام هادی (ع) با امامان دیگر: نوشتاری از استاد هادی سروش

نوری از "مصباح الهدی" - ۵  ✍️ هادی سروش

🔰 نوری از "مصباح الهدی" - ۵

✍️ هادی سروش

✅امام حسین(ع) از طرفی ولی خداست و امام جامعه است، و از سوی دیگر عقلای قوم از او انتظار دارندکه کمبودهای دینی و دنیائی آنان را نمایندگی کند و البته او این کاررا کرد.

▪️امام حسین(ع) فرمود:
"آگاه باشيد كه زنازاده ي پسر زنازاده، مرا بين دو چيز قرار داده است؛ كشته شدن يا تسليم شدن با ذلت و خواري، ليكن ذلت از ما دور است، خدا راضي نيست كه ما ذليلانه تسليم شويم و پيغمبر خدا، مؤمنان و دامنهاي پاك و پاكيزه اي كه در آن پرورش يافته ايم و آن مرداني كه از تن دادن به زيربار ستم منزه اند، راضي نيستند كه ما اطاعت افراد پست را بر قتلگاه كريمان و بزرگواران برگزينيم ؛ - هيهات مناالذلة يأبي الله تعالي ذلك لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت و انوف حميمة من ان نؤثر طاعة اللئام علي مصارع الكرام》(احتجاج)

✅ابي الحديد در جلد سوم شرح نهج البلاغه خویش، در ذکر نام کسانی که زیر باز ذلت نرفتند در رأس همه نام حسین را برده و مینویسد: "آقا و رهبر آنانيكه تن به ذلت ندادند ؛ آن كسي كه خويشتن داري و شهادت در زير شمشيرها را بر زندگی پست برگزيد، حسین بود."

🆔https://telegram.me/soroushmarefat

 
  BLOGFA.COM