قال الله تعالی: هو الذی یصلی علیکم وملائکته لیخرجکم من الظلمات الی النور
 

نگرانی امام سجاد از تاثیرِ فساد و عالِمان سوء و سیاست بازان بر "شرافت انسان"  ✍️هادی سروش


🔰 نگرانی امام سجاد از تاثیرِ فساد و عالِمان سوء و سیاست بازان بر "شرافت انسان"

✍️هادی سروش


اشاره : امام سجاد(ع) نگران آسیب به شرافت انسانهاست ، از یک سو به تمامی انسانها درس اخلاق در حفظ شرافت وعدم اظهار حاجت میدهد، و از سوی دیگر دستگاه ظلم را ریشه آسیب به شرافتها دانسته و به یکی علماء سوء که خوش خدمتی های فراوانی به دستگاه ظلم داشت و بر شرافت مردم چوب حراج زد ، نوشت؛ "اين تو بودي كه مردم را در فقر و بلا و فتنه درافكندي و از كار و زندگي بازداشتی." و روشن است که ظالم به کمتر از بی آبرویی و زدودن شخصیت از میان اطرافیان خود راضی نیست تا مبادا روزی برایش شاخ شوند!



به نام خدا


✅️ "شرافت" ذاتی انسان است

شرافت از نعمتهای بزرگ خدادادی است و هر انسانی بصورت فردی و یا جمعی از شرافت بهرمند است و موظف است از آن محافظت کند چرا که خدای متعال اجازه حق تضییع و به قربانگان بردنِ آن را در هیچ شرائطی و به هیچ کسی داده نداده است.


✅️ هابیل درس حفظ شرافت داد

اولین کسی که بر شرافت خود آگاهی داشت و آن را قربانی خواسته های نفسانی خود و یا دیگران نکرد جناب هابیل است . وقتی قابیل شرافت خود را به حراج گذارد و به او گفت: من تو را خواهم کشت ! او با حراست از شرافت خود گفت: "لَئِنْ بَسَطْتَ الَی یدَک لِتَقْتُلَنی ما انا بِباسطٍ یدِی الَیک لِاقْتُلَک" (مائده/۲۸) یعنی ؛ اگر تو مرا بکشی ، ولی من چنین تصمیمی ندارم، من نمی‌خواهم دست به روی تو دراز کنم.
این منطق منطق یک آدمی‏است که شرافت در ذات اوست و آن شرافت ذاتی در اخلاق و منش او چنین زیبا ظهور میکند و نمی‌خواهد بی‏‌جهت انسانی را بکشد، در حالیکه قابیل شرافت را مسلخ برد و با کمال جسارت حرف از آدم کشی میزند.
این یک واقعیت است که محدود به زمان هابیل و قابیل نیست و تا ابد هم چنین است.

در بحث شرافت ، از شرافت ذاتی تا شرافت اخلاقی دامنه بحث بسیار وسیع است.


✅️ استعداد افزایش شرافت در آدمی

معتقدم به پیروی از بزرگان "حکمت و معرفت" که انسان دارای یک شرافت ذاتی است با این توضیح که ؛ "انسان در متن آفرینشِ خودش علاوه بر ابعاد حیوانی، استعدادِ یک بعد عالیتری را نیز داراست و آن شرافت است، و آدمی هرچه که ارتقاء روحی و به تعبیرِ حکیمان ؛ اشتداد وجودی پیدا کند علوّش و در نتیجه شرافتش بیشتر است."

استادمطهری به زیبایی شرافت را دروازه خیلی از خوبیها و حتا دینداریِ واقعی معرفی کرده و مینویسد؛
"شرافت اخلاقی در وجود انسان ، یکی از دروازه های معنویت است ، یعنی شرافت دروازه ای است که انسان را با عالم معنی آشنا می‌کند و به عالم مذهب معتقد می‌نماید."


✅️ نشانه ها و بایدهای شرافت

انسان دارای شرافت ، موجودی است حُرّ و آزاد ، انتخابگر و مختار ، و نیز متعهد و مسؤول ، کسی نمیتواند شخصیتِ شرافتی او را ، یعنی ؛ اراده و اختیار او را که منشأ شرافت و کرامت انسان است بگیرد.
همین شرافت است که به عنوانِ یک نیروی فکر و ارادی میتواند جهان و اجتماع را به دست انسان سامان دهد.


🔸️ امام سجاد و تاکید گفتاری و رفتاری بر حفظ شرافت آدمی

شگفت آور است امام سجاد (ع) بقدری که روی شرافت انسان در کلماتش پافشاری دارد ، کمتر روی موضوع دیگر تاکید نموده است.
نامه های مانند نامه به شیعیان ، نامه به عالِم درباری به نام زهری و نیز رساله "حقوق" ایشان جملگی توجه آن امام همام به شرافت ذاتی و شرافت اخلاقی آدمی است.

نمونه های از بیانات حضرت سجاد (ع) خواندنی است.

بر حفظ شرافت خویش جدی باشیم..

عمر بن عبدالعزیز یک خلیفه بالنسبه عادل و زاهدی بود و کوشش کرد که ضعفهای بنی‌امیه را جبران کند و از آنها تبرّی جست. حکام ظالم را معزول می‌کرد، از آن جمله والی مدینه بود که عزل کرد و بعد دستور داد که او را در سر چهارراهی قرار دهند تا مردم از او انتقام بگیرند. مردم می‌آمدند هر چه به دهانشان می‌آمد میگفتند و میزندند تا اینکه روزی امام سجاد با عده‌ای آمدند از آنجا بگذرند. او تا چشمش به امام سجاد افتاد بیش از پیش بر خودش لرزید چون از همه بیشتر به بنی‌هاشم ظلم کرده بود. امام سجاد که آمدند جلو، خیلی با محبت و ملاطفت گفتند: حالا اگر تشنه‌ای، آب می‌خواهی، نان می‌خواهی، گرسنه هستی، کمکی از ما ساخته است به تو کمک کنیم. همراهان گفتند: آقا این مردکِ به این بدی، شما چرا این جور به او محبت می‌کنید؟ فرمود: تا وقتی که این روی کار بود زمانی بود که باید با او مبارزه کرد، حالا که این مردک از کار افتاده، مرده است، ما به مرده لگد نمی‌زنیم.

این بیان امام سجاد دلیل بر حرمت آن ظالم دستگاه بنی امیه نیست ، بلکه حراست از شرافت خویش است .



شرافت اخلاقی جامعه

با بررسی بیانات مکرر امام سجاد (ع) به این حقیقت دست می یابیم که شرائط اخلاقی جامعه آنچنان رو به وخامت رفته که آن حضرت همواره توصیه به "حفظ شرافت" دارد.

تردیدی نیست فقر و احتیاج و اظهارحاجت به افراد میتواند بر شرافتِ آدمی تاثیر منفی جدی بگذارد و وقتی انسانها در معرض ذلت باشند ، جامعه شرافت خود را از دست خواهد داد.

نمونه ای از بیانات حضرت زین العابدین(ع) را که از کتاب تحف العقول تقدیم میشود، ملاحظه کنید؛

امام سجاد فرمود: "دست حاجت نزد مردم دراز کردن، زندگی را پست و خوار می‌کند و حیا و شرم را از بین می‌برد، وقار و سنگینی را کم می‌کند و همین خود فقر است؛ - اظهار این نیازها هم عین فقر است. طَلَبُ الْحَوائِجِ الَی النّاسِ مَذَلَّةٌ لِلْحَیاةِ وَ مُذْهِبَةٌ لِلْحَیاءِ وَ اسْتِخْفافٌ بِالْوَقارِ وَ هُوَ الْفَقْرُ الْحاضِرُ."
پس فقر منحصر به بی پولی نیست ، چه بسا انسان در ظاهر دارا ، فقیر باشد یعنی نیازمند باشد و عرضه نیازمندی با روح شرافت سازگار نیست.

درحدیث دیگر؛ از امام سجاد سؤال شد: از همه مردم مهم‌تر و باشخصیت‌تر کیست؟ قالَ: مَنْ لَمْ یرَ الدُّنْیا خَطَراً لِنَفْسِهِ ؛ - آن کسی که تمام دنیا را با نفس خود برابر نمی‌بیند.
یعنی برای نفس خود عزت و شرافتی قائل است که اگر تمام دنیا را در یک کفّه ترازو بگذارند و شرافت و کرامت نفس را در کفّه دیگر، حاضر به معامله نیست.


⛔️ تملق و دوری از نقد ، شرافت جامعه را آسیب پذیر میکند

در علت یابی آسیب به شرافت اخلاقیِ جامعه؛ امام سجاد به رواج روحیه تملق گویی وچاپلوسی اشاره دارد که میتواند شرافت جامعه را نابود سازد.
امام زین العابدین فرمود :
"بسیاری از مردم از بس خوبشان را و مدحشان را گفتند فاسد شدند، بسیاری از مردم چون از عیبشان چشم‌پوشی شد و مورد انتقاد قرار نگرفتند مغرور شدند، بسیاری از مردم هم چون به آنها احسان شد و از راه احسان زندگی و کارشان اداره شد متدرّجاً در غفلت فرو رفتند.
کمْ مِنْ مَفْتونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فیهِ، وَ کمْ مِنْ مَغْرورٍ بِحُسْنِ السَّتْرِ عَلَیهِ، وَ کمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالاِْحْسانِ اِلَیهِ."


⛔️ نابودیِ شرافت در نزدیکی به طاغوت و سیاست بازان

از عوامل مهم در مسخِ روحیه شرافت در انسان ؛ نزدیکی به دستگاه های ظلم و استبداد است.

در این مقوله از دو طوفان بی اخلاقی نباید غفلت داشت؛ اول اینکه آدمی در کنار ظالم، هویت و اراده خود را از دست میدهد! و دوم اینکه ظالم با بدست گرفتنِ نبضِ شرافت و شخصیت اطرافیان خود، بر امکان بی آبرویی آنان مسلط میشودتا مبادا روزی برایش شاخ شوند!

امام سجاد فرمود: «طاغوت ها و پیروان دنیاپرست آنها، شما را فریب ندهند. این حوادثی که در زندگی شب و روز برای شما پیش می آید، دلها را از نیت و اراده ای که دارند باز می دارد و از آن انگیزه و نشاط لازم برای مبارزه می کاهد و قدرتها هدایت را از یاد می برند و شناخت اهل حق را به فراموشی می سپارند ؛ - لایفتننکم الطواغیت و اتباعهم من اهل الرغبة فی الدنیا المائلون الیها المفتونون بها المقبلون علیها ... هیبة السلطان و وسوسة الشیطان لتشبط القلوب عن نیتها ...»

و سپس حضرت سجادهمگان را از نزدیکی به طاغوت و دستگاه استبدادی بر حذر میدارد و توصیه قطع ارتباط و عدم فرمانبری از منویات آنان نموده و میفرماید: «اطاعت طاغوت ها را بر اطاعت خدا و اطاعت رسول خدا و اطاعت اولوا الامر واقعی مقدم نکنید؛ - و لا تقدموا الامور الواردة علیکم من طاعة الطواغیت و فتنة زهرة الدنیا بین یدی امرالله و طاعته و طاعة اولی الامر منکم و اعلموا انکم عبیدالله و نحن معکم یحکم علینا و علیکم سید حاکم غدا ...»


⛔️ نقش علماء سوء در سلب شرافت از جامعه

یکی از عوامل موثر در بقاءوشدتِ استبداد؛ حضور علماء و دانشمندان در کنار مستبدان است. چرا که از یک سو مردم را به دستگاه ظلم خوشبین میکند ، و از سوی دیگر ظالمان با وجود علماء در کنارشان؛ ظلمهایشان را مُوجّه جلوه میدهند، و صد البته وجود علماء درکنار قدرتها و سکوت آنان بر مظالم ؛ باعث بدنامی دین وگریز از دین میشوند!
تمام این سه فاجعه ،بمعنایِ تباهیِ شرافت انسان و جامعه انسانی است.

امام سجاد(ع) با توجه به همه این آسیبهای ، عالم مشهور آن عصر بنام زهری را که درخواست نامه موعظه داشت، سخت مورد عتاب قرار داد و به او نوشت ؛
"آري، اين تو بودي که ظالم ازتنهایی در آوردی! و تو هستی كه مردم را در بلا وفتنه قرارداده ای! جامعه را از كار و زندگي بازداشته ای! چرا که تو را در آن موقعيت مي بينند، شيفته میشوند و سقوط در دریای بدبختی میکنند.. ؛ - ماالناس فیه من البلاوالفتنه قدابتلیتهم وفتنتهم بالشغُل عن مکاسبهم مما راوا فتاقت نفوسهم .. فوقعوا منک فی بحر لایدرک عمقه وفی بلا لایقدر قَدره.."

این نامه مهم را درمقاله ای دیگر، پی گیریم. ان شاءالله

https://t.me/soroushmarefat

تاثیرات ملکوتی ولادت امام حسین و تجلی اخلاق/ نوشتار استاد هادی سروش

تاثیرات ملکوتی ولادت امام حسین و تجلی اخلاق/ نوشتار استاد هادی سروش

شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در یادداشتی به مناسبت میلاد امام حسین (ع) آورده است: «شیخ صدوق روایت می کند که ابن عباس گويد: از رسول خدا شنيدم كه می فرمود: «چون حسين (ع) شب جمعه به دنيا آمد، خداى عز وجل به مالك خازن دوزخ وحى كرد كه دوزخ را خاموش كند. بر اهل آن به بركت مولودى كه براى محمد (ص) متولد شده . و به رضوان خازن جنان وحى كرد بهشت را نگار ببندد و زينت كند و معطر سازد به بركت مولودى كه به محمد(ص) در دار دنيا عطا كرده . و خداى عز وجل به ملائكه وحى كرد با ذكر تسبيح و تحميد و تمجيد و تكبير صف بندند به بركت مولودى كه در دنيا به محمد (ص) عطا شده است.» متن حدیث؛ فلما ولد الحسين بن عليّ (ع) و كان مولده عشية الخميس ليلة الجمعة- أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى مالك خازن النار: أن أخمد النيران على أهلها لكرامة مولود ولد لمحمد (ص) في دار الدنيا. و أوحى اللّه تعالى إلى رضوان خازن الجنان: أن زخرف الجنان و طيّبها لكرامة مولود ولد لمحمد في دار الدنيا. و أوحى اللّه تعالى إلى الملائكة: أن قوموا صفوفا بالتسبيح و التحميد و التكبير لكرامة مولود ولد لمحمد في دار الدنيا. (کمال الدین/۲۸۳)

️ *تجلی اخلاق در زمین*

در عرفان بحث تجلی و تجلیات الاهی ، بسی شیرین و سهمگین است. اخلاق از تجلیات خدا روی زمین است. یعنی ؛ ارباب اخلاق ، نماینده نمایش واقعی نور خدا هستند. نهان فطریِ آدمی در برابر اخلاق تعظیم می کند. چون اخلاق یکی از والاترین تجلیات خدا برای انسان است و انسان را به خضوع وا می دارد، انسانها قهرمانهای اخلاق و معنویت، علم، قدرت، عظمت را فطرتاً خویش محترم می‌شمارد. از اینجاست که جهان با هر دین و آئینی حضرت حسین (ع) را می‌ستاید و بر او آفرین گو می باشد.

️ *اخلاق باعث جذبه های محبت می شود ..*

اخلاق ، نه تنها باعث می شود آدمیان به صاحب او تعظیم کنند و ستایشگرش باشند ، بلکه اخلاق جان های آماده را شفیته صاحب خود می کند. شهید استاد مطهری: در آن ضمیر ناآشکار هر مؤمنی محبت‏ حسین بن علی علیه السلام هست. امام حسین علیه السلام در قضایا و مسائل عاشورا از وجود مقدسش آنقدر فضائل ظهور و بروز کرد که امکان ندارد کسی واقعاً مؤمن باشد و در عمق دل و روحش امام حسین علیه السلام را دوست نداشته باشد.

️ *تجلیِ تمامِ اخلاق در اولیاء خدا*

حکیم بوعلی سینا در نمط نهم کتاب خود به نام الاشارات و التنبیهات که اختصاص به بیان حالات اولیاء خدا دارد بر این باور است که آنان مظهر شجاعت، بخشندگی ، عذر پذیری ، فراموش کننده بدرفتاری ها هستند. عبارت ایشان چنین است؛ عارف، «شجاع» است ؛ و چرا شجاع نباشد زیرا از مرگ نمی‌ترسد و از تقیهٔ در رابطه با مرگ فاصله ها دارد. عارف، «جواد» و بخشنده است؛ و چرا نباشد در حالیکه میل به دنیا زوال پذیر ندارد و حب به باطل ندارد. عارف، «صفّاح» و عذرپذیر است؛ و چرا نباشد با آن که نفس او چنان بزرگ است که لغزش و خطای کسی نمی‌تواند او را بیازارد و آسیب روانی و روحی بر او وارد کند. عارف «نسّاء» و فراموش‌کار است و بدی و زشتی دیگری را به یاد نمی‌سپارد، و از کینه و دشمنی ها نگرانی ندارد، و چطور می شود که فراموش نکند درحالیکه خاطر مبارک او به حق و ذکر حق مشغول است و چیزی در ذهن عارف جز حق نیست. «العارف شجاع، وکیف لا؟ وهو بمعزل عن تقیة الموت، وجواد، وکیف لا ؟ وهو بَمعزل عن محبّة الباطل ، وصفّاح ، وکیف لا ؟ ونفسه أکبر من أن تجرحها زلّة بشر ، ونسّاء للأحقاد ، وکیف لا ؟ و ذکره مشغول بالحقّ».

*بارانِ خیر و اخلاق باید بر همه ببارد..*

نمونه ای از اخلاق و راه برای اخلاقی شدن را در کلام امام حسین (ع) ملاحظه کنید؛ مردی در حضور حضرت امام حسین (ع) گفت: خوبی را نثار بی لیاقت کنی، حیف شده . امام حسین (ع) پاسخ فرمود : خیر، خوبی باید مثل باران باشد که بر خوب و بد می بارد. إن المعروف إذا أسدي إلى غير أهله ضاع، فقال الحسين عليه السلام: ليس كذلك، ولكن تكون الصنيعة مثل وابل المطر تصيب البر والفاجر. [تحف العقول – ص ٢٤٥]

تاثیرات ملکوتی ولادت امام حسین و ظهور تجلی اخلاق  ✍️ هادی سروش

‍‍‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🔰تاثیرات ملکوتی ولادت امام حسین و تجلی اخلاق

✍️ هادی سروش


✅️ تاثیرِ ولادتی پر عظمت در ملکوت عالَم

شیخ صدوق روایت میکند که ابن عباس گويد:
از رسول خدا شنيدم كه میفرمود:
"چون حسين (ع) شب جمعه به دنيا آمد، خداى عز وجل به مالك خازن دوزخ وحى كرد كه دوزخ را خاموش كند. بر اهل آن به بركت مولودى كه براى محمد (ص) متولد شده . و به رضوان خازن جنان وحى كرد بهشت را نگار ببندد و زينت كند و معطر سازد به بركت مولودى كه به محمد(ص) در دار دنيا عطا كرده . و خداى عز وجل به ملائكه وحى كرد با ذكر تسبيح و تحميد و تمجيد و تكبير صف بندند به بركت مولودى كه در دنيا به محمد (ص) عطا شده است."
متن حدیث؛
فلما ولد الحسين بن عليّ (ع) و كان مولده عشية الخميس ليلة الجمعة- أوحى اللّه عزّ و جلّ إلى مالك خازن النار: أن أخمد النيران على أهلها لكرامة مولود ولد لمحمد (ص) في دار الدنيا. و أوحى اللّه تعالى إلى رضوان خازن الجنان: أن زخرف الجنان و طيّبها لكرامة مولود ولد لمحمد في دار الدنيا. و أوحى اللّه تعالى إلى الملائكة: أن قوموا صفوفا بالتسبيح و التحميد و التكبير لكرامة مولود ولد لمحمد في دار الدنيا. (کمال الدین/۲۸۳)


✅️ تجلی اخلاق در زمین

در "عرفان نظری" بحث تجلی و تجلیات الاهی ، بسی شیرین و سهمگین است .
موجودات تجلیات خدا هستند که در میان "اخلاق" از تجلیات مهم خدا روی زمین است. یعنی ؛ ارباب اخلاق ، نمایشگرانِ واقعی نور خدا هستند.
نهانِ فطریِ آدمی در برابر اخلاق تعظیم میکند.
چراکه اخلاق یکی از والاترین تجلیات خدایی است و همین والا بودنش، انسان را به خضوع وا میدارد. انسانها ؛ قهرمانهای اخلاق و معنویت، علم، قدرت، عظمت را فطرتاً محترم می‌شمارند.
از اینجاست که جهان با هر دین و آئینی حضرت حسین (ع) که متجلی به والاترین ارزشهای اخلاقی است را می‌ستاید و بر او آفرین میگوید.


✅️ اخلاق باعث جذبه های محبت میشود ..

اخلاق ، نه تنها باعث تعظیم و ستایش دیگر انسانها میشود ، بلکه "اخلاق" جان های آماده را شفیته صاحب خود میکند. انسانهای اخلاقی به شدت مورد علاقه و عشق مردم هستند.

شهید استاد مطهری مینویسد:
در ضمیر ناآشکار هر مؤمنی ، محبت‏ حسین بن علی علیه السلام هست. امام حسین علیه السلام در قضایا و مسائل عاشورا از وجود مقدسش آنقدر فضائل ظهور و بروز کرد که امکان ندارد کسی واقعاً مؤمن باشد و در عمق دل و روحش امام حسین علیه السلام را دوست نداشته باشد.


✅️ تجلیِ تمامِ اخلاق در اولیاء خدا

حکیم بوعلی سینا در نمط نهم کتاب خود به نام "الاشارات و التنبیهات" که اختصاص به بیان حالات اولیاء خدا دارد بر این باور است که آنان مظهر شجاعت، بخشندگی ، عذر پذیری ، فراموش کننده بدرفتاری ها هستند..
عبارت ایشان چنین است ؛
عارف ، «شجاع» است ؛ و چرا شجاع نباشد زیرا از مرگ نمی‌ترسد و از تقیهٔ دررابطه با مرگ فاصله ها دارد .
عارف ، «جواد» و بخشنده است ؛ و چرا نباشد در حالیکه میل به دنیایِ زوال پذیر ندارد و حب به باطل ندارد.
عارف ، «صفّاح» و عذرپذیر است ؛ و چرا نباشد با آن که نفس او چنان بزرگ است که لغزش و خطای کسی نمی‌تواند او را بیازارد و آسیب روانی و روحی بر اووارد کند.
عارف «نسّاء» و فراموش‌کار است و بدی و زشتی دیگری را به یاد نمی‌سپارد ، و از کینه و دشمنی ها نگرانی ندارد ، و چطور میشود که فراموش نکند درحالیکه خاطر مبارک او به حق و ذکر حق مشغول است و چیزی در ذهن عارف جز حق نیست .
«العارف شجاع ، وکیف لا ؟ وهو بمعزل عن تقیة الموت ، وجواد ، وکیف لا ؟ وهو بَمعزل عن محبّة الباطل ، وصفّاح ، وکیف لا ؟ ونفسه أکبر من أن تجرحها زلّة بشر ، ونسّاء للأحقاد ، وکیف لا ؟ وذکره مشغول بالحقّ».


✅️ بارانِ خیر و اخلاق باید بر همه ببارد..

نمونه ای از اخلاق و راه برای اخلاقی شدن را در کلام امام حسین (ع) ملاحظه کنید ؛
مردی در حضور حضرت امام حسین (ع) گفت: خوبی را نثار بی لیاقت کنی، حیف شده .
امام حسین (ع) پاسخ فرمود : "خیر، خوبی باید مثل باران باشد که بر خوب و بد می بارد."
"إن المعروف إذا أسدي إلى غير أهله ضاع، فقال الحسين عليه السلام: ليس كذلك، ولكن تكون الصنيعة مثل وابل المطر تصيب البر والفاجر."
[تحف العقول - ص ٢٤٥]

🆔
https://t.me/soroushmarefat

از متحجرانی که دل امام خمینی را خون می‌کردند چه آدرسی دارید؟

از متحجرانی که دل امام خمینی را خون می‌کردند چه آدرسی دارید؟

۲۱ بهمن ۱۴۰۲

۰ زمان تقریبی مطالعه ۳ دقیقه

امام خمینی

حجت الاسلام هادی سروش، استاد حوزه، در یادداشتی با عنوان «از متحجرانی که دل امام را خون می‌کردند چه آدرسی دارید؟» نوشت:

سریال “سرزمین مادری” سریالِ دیدنی است و این سریال بهانه ای دست داد تا موضوعی را با شما در میان بگذارم .

یکی از شخصیت های این مجموعه یک “حاجی بازاری” است که نشانگرِ یک “شخصیتِ متحجر” است.

البته ناگفته پیداست ؛ سراسر “بازار” هم دوش دانشجویان و طلاب و اساتید آنان در دهه ۴۰ -بعد از حوادث تلخ ۱۵ خرداد- و نیز در روزهای پیروزی انقلاب از بهترین هایِ نهضتِ مردمی جمهوری اسلامی بودند.

🔺️این شخصیت بازاری در سریال “سرزمین مادری” دارای این خصوصیات است که هرکدام شاخصه ای از تفکر متحجرانه بحساب می آید و آن عبارت است ؛
اول ؛ به رخ کشیدن گناه شخصیِ مخالفِ فکری خود -قضاشدن نمازصبح- و تخریب شخصیت آن فرد !
دوم ؛ حُکم به “ضاله بودن فلسفه و نجس بودنِ اصحاب فلسفه” !
سوم ؛ اهانت به بزرگان روحانیت و مرجعیت به عنوان کسی که “دوره افتاده”!
چهارم ؛ اهانت به مراجع متعدد قم و نجف با عنوان اینکه مجبور به حمایت از نهضت مردمی امام شده اند!
پنجم ؛ جوانان عدالت خواه و مبارزه را تعبیر به اوباش میکند!
ششم ؛ دلسوزِ کار و کسب مردم در زمانی شده که همان مردم -ونه نیروهای وابسته- کف خیابان دادِ ظلم ستیزی برآورده اند!

لازم است متذکر شوم‌؛ جای تدبر است که امام خمینی در دهه ۴۰ و ۵۰ با چه تفکراتی مواجه بوده و چه زجری از آنان کشیده!

امام خمینی از این اشخاصِ متحجر به “عرقچین به سرها” نام میبرد.
خاصیت این چهره های احمق و در عین حال دارای ظواهر دینی این است حرکت های عدالت خواهانه را مخالف با مصالح اسلام و مسلمین معرفی میکنند و همت خود را بر این میگمارند که مردم را دلسرد و روحانیت را اغفال کنند . و اگر تیرشان نسبت به یک روحانی به سنگ بخورد ، آن روحانی را منحرف ، بی دین ، ریاست طلب معرفی میکنند!

امام راحل ، از این “تفکرانحرافی” به “متحجران” نام میبرد و گاهی هم از آنان به “ولایتی های بی ولایت” اسم میبرد.
در واقع ؛ واژه “تحجر و متحجر” از واژگانی است امام خمینی آن را وارد ادبیات سیاسی و فقهی خود کرد و سخت بر آنان تاخت و راه نفس را از آنان ستاند .
البته خود معترف بود ؛ “خون دلی که پدر پیرتان از‌‎ ‌‏این دستۀ متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختی‌های دیگران نخورده است.”

در تفکر امام خمینی متحجران دارای خصوصیات زیر هستند ؛
۱- ژست‌‎ ‌‏تقدس‌مآبی!
۲- تیشه به ریشۀ دین و انقلاب!
۳- مروّج‌‎ ‌‏اسلام امریکایی!
۴- القای شعار جدایی دین از سیاست!
۵- تهمت وابستگی و افترای‌‎ ‌‏بی دینی به روحانیت
۶- احترام و تکریم به روحانیتی که حماقت از سراپای‏ ‏وجودش ببارد!
۷- انقلابی شدن بعد از انقلاب و حضور مجدانه بر سفره انقلاب !
۸- برنتابیدن اقتضائات نویِ فقهی!
۹- بی اعتنایی به انتخابات و محدود کردن حقوق ملت!
۱۰- تهمت بی دینی و مسلمان نبودن به افرادی که با آنان همسویی فکری ندارند!

‼️ متحجران همواره با عرقچین و تسبیح در فلان مسجد و یا بازار و یا حوزه نیستند ، ممکن است با عمامه و یا یقه سفید در فلان حوزه و یا فلان دانشگاه و یا فلان موسسه و یا فلان مرکز مدیریتی و .. باشند !

سخن آخر ؛ سه سوال مدتهاست فکرم را مشغول کرده؛

اول ؛ این متحجران که از سال ۴۲ تا ۶۸ ، یعنی؛ نزدیک به سی سال در برهه های مختلف ، زهراگین ترین تیرها را به سمت امام و مردم عدالت خواه و زجر کشیده رها میکردند ، الان کجا هستند؟

دوم ؛ مارهای دیروز؛ با چه خط و خالی امروز ، تفکر متحجرانه خود را القاء میکنند؟

سوم ؛ چرا ما دیگر در طول این سالها ؛ خبری از متحجران نمیشنویم؟ آیا همه شان یکباره به راه مستقیم رهسپار شده اند! و یا با تغییر رنگ با تصاحب مراکز مهم دانشگاهی و حوزوی در بین ما هستند؟

این سوالات سه گانه ارزش فکر و بررسی دارد ..

نوشته های مشابه

۲ بهمن ۱۴۰۲

بنی امیه و تزریق فسق به متن دین برای استمرار حاکمیت | هادی سروش

هزار زنا در روز و خون یک بی گناه!

۲۱ دی ۱۴۰۲

امام خمینی و هاشمی رفسنجانی

🔰از متحجرانی که دل امام را خون میکردند چه آدرسی دارید؟  ✍️هادی سروش

🔰از متحجرانی که دل امام را خون میکردند چه آدرسی دارید؟

✍️هادی سروش

💠سریال "سرزمین مادری" سریالِ دیدنی است و این سریال بهانه ای دست داد تا موضوعی را با شما در میان بگذارم .

💠یکی از شخصیت های این مجموعه یک "حاجی بازاری" است که نشانگرِ یک "شخصیتِ متحجر" است.

💠البته ناگفته پیداست ؛ سراسر "بازار" هم دوش دانشجویان و طلاب و اساتید آنان در دهه ۴۰ -بعد از حوادث تلخ ۱۵ خرداد- و نیز در روزهای پیروزی انقلاب از بهترین هایِ نهضتِ مردمی جمهوری اسلامی بودند.

🔺️این شخصیت بازاری در سریال "سرزمین مادری" دارای این خصوصیات است که هرکدام شاخصه ای از تفکر متحجرانه بحساب می آید و آن عبارت است ؛
اول ؛ به رخ کشیدن گناه شخصیِ مخالفِ فکری خود -قضاشدن نمازصبح- و تخریب شخصیت آن فرد !
دوم ؛ حُکم به "ضاله بودن فلسفه و نجس بودنِ اصحاب فلسفه" !
سوم ؛ اهانت به بزرگان روحانیت و مرجعیت به عنوان کسی که "دوره افتاده"!
چهارم ؛ اهانت به مراجع متعدد قم و نجف با عنوان اینکه مجبور به حمایت از نهضت مردمی امام شده اند!
پنجم ؛ جوانان عدالت خواه و مبارزه را تعبیر به اوباش میکند!
ششم ؛ دلسوزِ کار و کسب مردم در زمانی شده که همان مردم -ونه نیروهای وابسته- کف خیابان دادِ ظلم ستیزی برآورده اند!

لازم است متذکر شوم‌؛ جای تدبر است که امام خمینی در دهه ۴۰ و ۵۰ با چه تفکراتی مواجه بوده و چه زجری از آنان کشیده!

🔴امام خمینی از این اشخاصِ متحجر به "عرقچین به سرها" نام میبرد.
خاصیت این چهره های احمق و در عین حال دارای ظواهر دینی این است حرکت های عدالت خواهانه را مخالف با مصالح اسلام و مسلمین معرفی میکنند و همت خود را بر این میگمارند که مردم را دلسرد و روحانیت را اغفال کنند . و اگر تیرشان نسبت به یک روحانی به سنگ بخورد ، آن روحانی را منحرف ، بی دین ، ریاست طلب معرفی میکنند!

امام راحل ، از این "تفکرانحرافی" به "متحجران" نام میبرد و گاهی هم از آنان به "ولایتی های بی ولایت" اسم میبرد.
در واقع ؛ واژه "تحجر و متحجر" از واژگانی است امام خمینی آن را وارد ادبیات سیاسی و فقهی خود کرد و سخت بر آنان تاخت و راه نفس را از آنان ستاند .
البته خود معترف بود ؛ "خون دلی که پدر پیرتان از‌‎ ‌‏این دستۀ متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختی‌های دیگران نخورده است."

⛔️در تفکر امام خمینی متحجران دارای خصوصیات زیر هستند ؛
۱- ژست‌‎ ‌‏تقدس‌مآبی!
۲- تیشه به ریشۀ دین و انقلاب!
۳- مروّج‌‎ ‌‏اسلام امریکایی!
۴- القای شعار جدایی دین از سیاست!
۵- تهمت وابستگی و افترای‌‎ ‌‏بی دینی به روحانیت
۶- احترام و تکریم به روحانیتی که حماقت از سراپای‏ ‏وجودش ببارد!
۷- انقلابی شدن بعد از انقلاب و حضور مجدانه بر سفره انقلاب !
۸- برنتابیدن اقتضائات نویِ فقهی!
۹- بی اعتنایی به انتخابات و محدود کردن حقوق ملت!
۱۰- تهمت بی دینی و مسلمان نبودن به افرادی که با آنان همسویی فکری ندارند!


‼️ متحجران همواره با عرقچین و تسبیح در فلان مسجد و یا بازار و یا حوزه نیستند ، ممکن است با عمامه و یا یقه سفید در فلان حوزه و یا فلان دانشگاه و یا فلان موسسه و یا فلان مرکز مدیریتی و .. باشند !

✅️ سخن آخر ؛ سه سوال مدتهاست فکرم را مشغول کرده؛

اول ؛ این متحجران که از سال ۴۲ تا ۶۸ ، یعنی؛ نزدیک به سی سال در برهه های مختلف ، زهراگین ترین تیرها را به سمت امام و مردم عدالت خواه و زجر کشیده رها میکردند ، الان کجا هستند؟

دوم ؛ مارهای دیروز؛ با چه خط و خالی امروز ، تفکر متحجرانه خود را القاء میکنند؟

سوم ؛ چرا ما دیگر در طول این سالها ؛ خبری از متحجران نمیشنویم؟ آیا همه شان یکباره به راه مستقیم رهسپار شده اند! و یا با تغییر رنگ با تصاحب مراکز مهم دانشگاهی و حوزوی در بین ما هستند؟

این سوالات سه گانه ارزش فکر و بررسی دارد ..


بخش مورد نظر در سریال "سرزمین مادری" 👇👇👇
https://www.instagram.com/reel/C3KsS6xooZe/?igsh=MXdkd2V3NXhlNHFqeQ==


🆔https://t.me/soroushmarefat

«بعثت» از حقیقت تا ادعا!؛ نوشتاری از هادی سروش

«بعثت» از حقیقت تا ادعا!؛ نوشتاری از هادی سروش

‍شفقنا- استاد هادی سروش در مطلبی با عنوان «بعثت» از حقیقت تا ادعا! اینگونه آورده است:

بعثت ، یعنی ؛ تولد دینی نو ، ۲۷ رجب روز “تولد دین اسلام” است. دین اسلام ، معارفش ، مُکمل ادیان است و نه مغایر با آنها .
خط اصلی در “بعثت-تولد” تمام ادیان ؛ توحید و خداباوری و خدانگری است. اما این توحید یک چهره سلبی هم دارد و آن نفی طاغوت است. و طاغوت؛ دوری و بلکه مبارزه با هر جلوه شرک ، خودسری ، بی اخلاقی ، بی قانونی و استبداد است. این حقیقت مهم در قرآن چنین نقش بسته؛ ” لَقَدْ بَعَثْنٰا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا الله واجتَنبُوا الطاغوت”.(نحل ۳۶)

توحیدِ واقعی در “بعثت خاتم الانبیاء” تعریف شده است .
مقصود این است ؛ خداباوری و خدانگری ، که توحیدِ اعتقادی و اخلاص قلبی و عملی است ، و نیز دوری و مبارزه با طاغوت که نفیِ هر گونه استبداد اخلاقی ، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی است در بعثت خاتم الانبیاء (ص) تشریح و تعیین موضوع شده است.

آیه مربوط به “بعثت خاتم الانبیاء” با اتحاد الفاظ حداقل در قرآن دوبار تکرار شده گرچه از حیث معنا و مفاد بعثت، ده ها بار در قرآن تکرار شده است .
آیه بعثت در قرآن ، این کریمه است ؛ ” لَقَدْ مَنَّ اللّٰهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيٰاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتٰابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كٰانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلاٰلٍ مُبِينٍ” (آل عمران ۱۶۴ و نیز در جمعه ۷)

نشانه وجود بعثت ؛

اول: رواج و ترویج محتوای قرآن است؛ “يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيٰاتِهِ” ، در این آیه سخن از “تلاوت” است و این حقیقتی غیر از “قرائت” قرآن است که حاوی صوت و لحن است .

هزاری تشکیل مجامع قرائت و صوت و لحن و تجوید نمیتواند جایگزین تلاوت قرآن شود این سخن من نیست سخن حضرت باقر (ع) بنقل مرحوم کلینی در کتاب “روضه کافی” است که تصریح فرمود: “برهه ای خواهد آمد که الفاظ قرآن خوانده میشود و ترویج میشود ولی محتوای قرآن تحریف میشود!”
تلاوت قرآن همنشینی فکری و اخلاقی و رفتاری با قرآن است.

دوم : تعبیر “يُزَكِّيهِمْ” است . تهذیب نفوس و پرایش دلها از تمام مفاسد درونی و رذائل اخلاقی ره آور بعثت خاتم الانبیاء (ص) است .
اما هر جامعه بنام “اسلامی” که محو شده در قدرت طلبی ، کبریائی ، فخر فروشی ، دروغ ، تهمت ، حسد ، کینه و غضب باشد حق ندارد مدعی اسلام باشد ! چون اسلام در او بعثت نداشته و متولد نشده!

سوم ؛ ره آورد بزرگ و نشانه چشم آرایِ جوامعی که تحت عنوان بعثت- تولداسلام تعریف میشوند ؛ میدان ظهور و بروز “يُعَلِّمُهُمُ الْكِتٰابَ وَ الْحِكْمَةَ هستند. تعلیم و دانش و کتاب و استاد و تشنهِ حقیقت و دانائی بودن از نشانه های مهم جوامعی است که “بعثت- تولد اسلام” در آن اتفاق افتاده است.
اما وجود بی سوادی ، بی خردی ، معامله دانش با پول و قدرت و ریاست ، قهر و یا هجرت و یا فرار اساتید و دانشمندان ، تهدید دانش آوران در صورت همسو نبودنِ با قدرتها و.. جملگی نشان از عدم بعثت-تولد اسلام در هر جامعه ای است به دروغ اسم اسلام را یدک میکشد!

تمام عناوین سه گانه تلاوت ، تزکیه و تعلیم” شرح تعبیر أَنِ اعْبُدُوا الله است که در آیه سوره نحل آمده و به برهانِ مقابله هر چیزی که ضدیت با معنویتِ خدائی ، اخلاق و نیز آگاهی داشته باشد ، یعنی ؛ دنیازدگی، رذیلت اخلاقی ، جهالت وبی خبری ، مقابل “عبودیت” است و در حقیقت “طاغوت” جای دارد .

جای دارد مدعیان پر صدای ارزشها ، بعثت-تولداسلام در هر جامعه ای را با این شاخص های قرآنی مستدل و اثبات کنند . در این عصر کالای “صدای بلند ، زور ، قدرت و رانت” اثبات کننده ارزشهای اعتقادی و اخلاقی و حقوقی نیست.

"بعثت" ، از حقیقت تا ادعا !  ✍️هادی سروش

🔰 "بعثت" ، از حقیقت تا ادعا !

✍️هادی سروش


1️⃣ "بعثت" ، یعنی ؛ تولد دینی نو ، ۲۷ رجب روز "تولد دین اسلام" است.


2️⃣ دین اسلام ، معارفش ، مُکمل ادیان است و نه مغایر با آنها .
خط اصلی در "بعثت-تولد" تمام ادیان ؛ توحید و خداباوری و خدانگری است. اما این توحید یک چهره سلبی هم دارد و آن نفی طاغوت است. و طاغوت؛ دوری و بلکه مبارزه با هر جلوه شرک ، خودسری ، بی اخلاقی ، بی قانونی و استبداد است. این حقیقت مهم در قرآن چنین نقش بسته؛ " لَقَدْ بَعَثْنٰا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا الله واجتَنبُوا الطاغوت".(نحل ۳۶)


3️⃣ توحیدِ واقعی در "بعثت خاتم الانبیاء" تعریف شده است .
مقصود این است ؛ خداباوری و خدانگری ، که توحیدِ اعتقادی و اخلاص قلبی و عملی است ، و نیز دوری و مبارزه با طاغوت که نفیِ هر گونه استبداد اخلاقی ، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی است در بعثت خاتم الانبیاء (ص) تشریح و تعیین موضوع شده است.


4️⃣ آیه مربوط به "بعثت خاتم الانبیاء" با اتحاد الفاظ حداقل در قرآن دوبار تکرار شده گرچه از حیث معنا و مفاد بعثت، ده ها بار در قرآن تکرار شده است .
آیه بعثت در قرآن ، این کریمه است ؛ " لَقَدْ مَنَّ اللّٰهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيٰاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتٰابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كٰانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلاٰلٍ مُبِينٍ" (آل عمران ۱۶۴ و نیز در جمعه ۷)


5️⃣ نشانه وجود بعثت ؛

اول: رواج و ترویج محتوای قرآن است؛ "يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آيٰاتِهِ" ، در این آیه سخن از "تلاوت" است و این حقیقتی غیر از "قرائت" قرآن است که حاوی صوت و لحن است .
هزاری تشکیل مجامع قرائت و صوت و لحن و تجوید نمیتواند جایگزین تلاوت قرآن شود این سخن من نیست سخن حضرت باقر (ع) بنقل مرحوم کلینی در کتاب "روضه کافی" است که تصریح فرمود: "برهه ای خواهد آمد که الفاظ قرآن خوانده میشود و ترویج میشود ولی محتوای قرآن تحریف میشود!"
تلاوت قرآن همنشینی فکری و اخلاقی و رفتاری با قرآن است.

دوم : تعبیر "يُزَكِّيهِمْ" است . تهذیب نفوس و پرایش دلها از تمام مفاسد درونی و رذائل اخلاقی ره آور بعثت خاتم الانبیاء (ص) است .
اما هر جامعه بنام "اسلامی" که محو شده در قدرت طلبی ، کبریائی ، فخر فروشی ، دروغ ، تهمت ، حسد ، کینه و غضب باشد حق ندارد مدعی اسلام باشد ! چون اسلام در او بعثت نداشته و متولد نشده!

سوم ؛ ره آورد بزرگ و نشانه چشم آرایِ جوامعی که تحت عنوان "بعثت- تولداسلام" تعریف میشوند ؛ میدان ظهور و بروز "يُعَلِّمُهُمُ الْكِتٰابَ وَ الْحِكْمَةَ" هستند. تعلیم و دانش و کتاب و استاد و تشنهِ حقیقت و دانائی بودن از نشانه های مهم جوامعی است که "بعثت- تولد اسلام" در آن اتفاق افتاده است.
اما وجود بی سوادی ، بی خردی ، معامله دانش با پول و قدرت و ریاست ، قهر و یا هجرت و یا فرار اساتید و دانشمندان ، تهدید دانش آوران در صورت همسو نبودنِ با قدرتها و.. جملگی نشان از عدم "بعثت-تولد اسلام" در هر جامعه ای است به دروغ اسم اسلام را یدک میکشد!


6️⃣ تمام عناوین سه گانه "تلاوت ، تزکیه و تعلیم" شرح تعبیر "أَنِ اعْبُدُوا الله" است که در آیه سوره نحل آمده و به برهانِ مقابله هر چیزی که ضدیت با "معنویتِ خدائی ، اخلاق و نیز آگاهی" داشته باشد ، یعنی ؛ "دنیازدگی، رذیلت اخلاقی ، جهالت وبی خبری" ، مقابل "عبودیت" است و در حقیقت "طاغوت" جای دارد .

جای دارد مدعیان پر صدای ارزشها ، "بعثت-تولداسلام" در هر جامعه ای را با این شاخص های قرآنی مستدل و اثبات کنند . در این عصر کالای "صدای بلند ، زور ، قدرت و رانت" اثبات کننده ارزشهای اعتقادی و اخلاقی و حقوقی نیست.
والسلام علی من اتبع الهدی

https://t.me/soroushmarefat

امام کاظم و دردهای امروز جامعه ما  یادداشتی از: هادی سروش

پایگاه اطلاع رسانی وخبری جماران

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

به احترام شهادت امام محصور و محبوس حضرت موسی بن جعفر (ع)

امام کاظم و دردهای امروز جامعه ما

یادداشتی از: هادی سروش

راهنمایی بزرگ امام هفتم نشان دهنده این حقیفت است که تخصص حرف اول را میزند و بسیاری از مشکلات امروزِ ما در همین نقطه است ! فراری دادنِ متخصصان ، اندیشمندان ، اساتید و بی میل کردنِ آنان نسبت به ماندن در وطن رنج بزرگی است که دوای آن در گفتار ارزشمند امام کاظم (ع) قابل دسترسی است ،

 امام کاظم و دردهای امروز جامعه ما

امروز ، روزگار عجیبی است !

همه کسانی که در جامعه نقش سیاسی و یا اقتصادی و یا اجتماعی دارند ، از اوضاع می نالند ! عده ای در انزوا هستند که به برکت تمامیت خواهی های برخی از رجال سیاست از حقوق سیاسی و اقتصادی شهروندی خود محروم هستند! عده ای دیگر که در ارتباط با قدرتند نیز نالانند و ظاهرا از این مقدار حضور در قدرت راضی نیستند! ما ورای گروه های سیاسی مردم عزیز و شریف کشورمان هستند که دارای آه و سوز خاصی هستند!

خلاصه کلام ؛ جملگی از اوضاعی که در آن قرار دارند شکوه ها داشته و آینده پیش روی را نیز روشن نمیبینند!

به گمان صاحب این قلم ، راه صلاح و اصلاح را باید در سیره حضرات معصومین (ع) جستجو کرد.

از آن رهگذر که در ایام شهادت حضرت امام کاظم (ع) هستیم‌ اجازه دهید با توجه سیره آن بزرگوار که خود در سخت ترین شرائط زندگی میکرد ، نکاتی به عرض تان برسانم.

*کظم غیظ فردی و اجتماعی و سیاسی*

خیلی معروف و روشن است که لقب مبارک امام هفتم ؛ "کاظم" است که نشان از فرو بردن غضب دارد.

غالبا در کتابهای اخلاقی فرو بردن خشم را در مسائل فردی و مواجه با بداخلاقی های محدود خانوادگی و اجتماعی معنا میشود .

اما "کظم غیظ" که در قرآن -آل عمران ۱۳۴- از صفات عالی رتبه خوبان شمرده شده ؛ دارای یک وسعت قابل تاملی است .

در نگاه عمیقِ اخلاقی و اجتماعی که بر "معرفت نفس" استوار میشود ؛ "کظم" نرم کردن هر تندی و سختی است و تندی ها شامل مصادیق مختلفی است ؛

گاهی تند شدن ها از سنخ تندی هایی است که شهروندان در مواجهه با سختی های معیشت و وعده های کاذبانه مسئولین میبینند و در حالت عصبانیت قرار گرفته و راندمان فعالیت آنان پایین آمده و در نتیجه خانواده آنان هم در معرض خطر و حتا تا مرز فروپاشی قرار میگیرد. در اینجا لازم است که یک نیروی "کظم غیظ" که خاستگاه نرم کردن تندی ها و فشارهای عصبی را عهده دار است وارد شده و با رساندن شهروندان به حقوقشان، جامعه را آرام کند و جلوه ای از "کظم و نرم کردن تندی ها" شود.

از همین قبیل است تندی های اجتماعی و تندروی های سیاسی که در جامعه نیاز به یک نیروی اندیشمند و با اخلاق دارد تا بتواند با پاسخ های اخلاق مدارانه -و نه ریاست طلبانه- از همه نیروهای اجتماعی و سیاسی بهره برده و در نتیجه آن تندی ها را نرم کند.

در همین جا لازم است متذکر شوم که حکمرانان موفق ، حکمرانانی هستند که نه تنها با اخلاق و حلم باعث نرم خوئی شهروندانشان میشوند بلکه در برابر دشمن نیز با دوری از تصمیمات شتاب زده و عدم تحریک آنان ، تندخوئی دشمن را نرم می کنند و با یک عقلانیت و منش حکیمانه بهانه تندی را از دشمن میگیرند.

این وسعت معنای "کظم" است و امام کاظم (ع) چنین بوده است .

*ظلم و فساد ریشه در ریاست طلبی دارد ..*

گاهی زمانه به گونه رقم میخورد که درجبهه مخالف حق و حقیقت ، افراد جاهلانه به حق کُشی دست برده و قدرت را برای خود حفظ میکنند. اما این موضوع کلیت ندارد چرا که در جبهه تضییع کننده حقوق ، هیچ گونه جهل دیده نمیشود، و بلکه بصورت واضح انسان میبیند که عالمانه و عامدانه بر حق و حقوق جامعه تیغ میکشند!!

روایت ذیل در این موضوع قابل توجه است.

صدوق در کتاب "عیون" نقل میکند ؛ سفیان بن نزار می‌گوید: روزى بالاى سر مأمون ایستاده بودم، گفت: مى‌دانید چه کسى تشیّع را به من آموخت‌؟ همه گفتند: نه! به خدا نمى‌دانیم، گفت: پدرم هارون الرشید به من آموخت . یکی از حاضران گفت: چگونه چنین چیزی ممکن است با اینکه پدرت افراد خاندان پیامبر را می‌کشت؟ مأمون گفت: روزی پدرم موسی بن جعفر را احضار کرد و فوق‌العاده به او احترام نمود و در هنگام وداع، صورت و چشمانش را بوسید و به ما سه برادر -من و امین و مؤتمن- گفت: همراه سرور خود بروید، رکاب مرکب او را گرفته و او را سوار کنید و جامه‌هایش را درست کرده، تا منزل او را بدرقه کنید!! پس از بازگشتن، وقتی مجلس خالى شد گفتم: این مرد که بود که تو او را تعظیم نمودى و براى او از مجلس خود برخاستى و بر صدر مجلس نشاندى؟ پدرم گفت: این امام و حجت خداست بر مردم و خلیفه خدا میان بندگان اوست. گفتم: این صفتها که گفتى همه از آن توست. گفت: من با زور و اجبار و غلبه، در ظاهر پیشوای این جماعت هستم ولی حقیقت این است که موسی بن جعفر، امام بر حق است. سوگند به خدا او سزاوارتر از همه مردم حتی من، به مقام رسول‌الله است. سوگند به خدا! اگر تو که پسرم هستی در مورد سلطنت با من ستیز کنی گردنت را می‌زنم زیرا حکومت، پدر و مادر و فرزند نمی‌شناسد.

این نقل تاریخی نشان از یک واقعیت مهمی است که ظالمین ؛ ظلمشان ریشه در ندانم کاری نیست ، اتفاقا برخی از آنان بسیار آگاه و دانای به امور هستند ، بلکه آنچه ظالم را ظالم کرده است ریاست طلبی اوست!

*مسئولین سپر جان شهروندان هستند و نه بالعکس*

در فرهنگ غنی شیعه ؛ رهبران و حاکمان و مسئولان سپری هستند تا هر گونه بلاء و فشار و سختی بر جامعه تحمیل نشود و شهروندان بتوانند به آرامی زندگی کنند.

این درست برخلاف فرهنگ مستبدان است که خود و فرزندان و خانواده شان در سفرهای پر هزینه و در ناز و نعمت و بهرمندی از بهترین برندهای هستند و رخسار شریف شان رنگ آفتاب داغ تابستان و سرمای زمستان را ندیده و از پشت میز خود دستور به صبر و تحمل به دیگران میدهند!!

روش امامت امام کاظم (ع) روش خاصی است ، خود زیر بار فشارها میرود تا شعیانش در آرامش و زندگی راحت باشند.

مرحوم کلینی در کتاب کافی نقل میکند؛ حضرت موسی بن جعفر (صلوات الله علیهما) فرمودند: "همانا خداوند بر شیعه غضب نمود و مرا مخیّر نمود که عقوبت را از طرف آنها تحمل کنم و یا خود آنها عقوبت شوند، بخدا قسم من آن را به جان خود خریدم و شیعیانم را حفظ کردم. ؛ - إِنَّ اللَّهَ عَزَّوجَلَّ غَضِبَ عَلَى الشِّیعَةِ فَخَیَّرَنِی نَفْسِی أَوْ هُمْ فَوَقَیْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِی."

*رهبران جامعه و ضرورت برپائی نشست های مشورتی*

در حُسن مشورت تردیدی نیست ، اما همین مشورت وقتی به دائره مدیریت ها و بالاترین نقطه آن که رهبری جامعه است میرسد ، از "حُسن" و نیک بودن به "ضرورت" میرسد. در فرهنگ قرآن ؛ رهبر جامعه اگر پیامبر معصومی باشد که همه وجودِ روحی او علم و حکمت و اخلاق باشد بازهم مورد دستور است که "وشاورهم فی الامر" -آل عمران ۱۵۴- و این یک واجبِ شرعی است که به عهده رهبران جامعه است.

جالب است حضرت کاظم (ع) گرچه دارای مقام امامت است و در ظاهر عهده دار ریاستِ بر جوامع اسلامی نیست و فقط بر بخشی از خانواده ها مانند بنی هاشم و یا شیعیان زعامت دارد ، اما از مشورت غفلت ندارد و حتی با غلامان نیز نشست های مشورتی برپا میکند.

ابوخالد برقی در کتاب "المحاسن" نقل میکند که حسن بن جهم گفت: نزد ابوالحسن الرضا -علیه السّلام- بودیم و نام و ذکر خیری از پدرش حضرت کاظم (ع) نمودیم. ایشان فرمود: "هیچ عقلی با عقل پدرم قابل مقایسه نبود؛ با این حال چه بسا با غلامان سیاهش مشورت می‌کرد. به او ‌گفتند: با چنین کسی مشورت می‌کنی؟! پدرم حضرت کاظم فرمود: چه بسا خداوند -تبارک و تعالی- زبانش را [به خیر و صواب] بگشاید. چه بسا غلامان پدرم به او مشورت و پیشنهادی می‌دادند و او در زمین و باغش اعمال می‌کرد. ؛ - کنا عند أبی الحسن الرضا ع فذکرنا أباه ع فقال کان عقله لا یوازن به‌ العقول‌ و ربما شاور الأسود من سودانه فقیل له تشاور مثل هذا قال إن الله تبارک و تعالى ربما فتح لسانه قال فکانوا ربما أشاروا علیه بالشی‌ء فیعمل به من الضیعة و البستان‌."

*عوام فریبی و ادعای ارتباط با شخصیت های معنوی*

جوامع دینی اگر صدها خوبی داشته باشند که دارند ، اما این دلیل نمیشود که از همان دریچه دینی به جامعه خرافات و موهومات تزریق نشود.

اتفاقا جوامع دینی زمینه قبول و پرورش بذر و یا تخم های افعی بنام خرافات را بیشتر از جوامع سکولار و یا بی دین دارند نشانه صحت این مدعا این است ؛ وقتی کسی با حالت عرفانی بخود گرفتن و صدا در گلو انداختن و گاهی گریه های دروغ و داستان های دروغ وسط میدان می آید ، کارش میگیرد و هم نردبان قدرت را طی میکند و هم از ثروت و بیت المال بهرمند میشود!!

این نمونه توجه کنید؛ شیخ مفید در کتاب "الارشاد" نقل میکند ؛ هارون وقتی به قبر مطهر رسول خدا نزدیک شد، در مقابل قبر ایستاد و اینگونه ادای احترام کرد: «السلام‌ علیک یا رسول‌الله، السلام‌ علیک یابن عّم». سلام بر تو‌ای رسول خدا، سلام بر تو‌ای پسرعمو. هارون با چنین بیانی خواست به حاضران رابطه نسبی خویش با پیامبر (ص) را القا کند ۰و از این طریق به خود ببالد وبر دیگران برتر است.

حضرت کاظم که در جمع حاضر بود و عوام‌فریبی و دغلکاری هارون را نظاره می‌کرد، از جمعیت جدا شد و به طرف قبر رفت و در مقابل قبر مطهر پیامبر ایستاد و عرضه داشت: «السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا ابه» سلام بر تو‌ای رسول خدا و سلام بر تو‌ای پدر.

مهم این است امام کاظم علیه‌السلام با این رفتار به مجموعه حاضران فهماند که اگر هارون معیار برتری خود نسبت به دیگران را خویشاوندی با پیامبر (ص) می‌داند، من در حد بسیار بالاتری از این معیار برخوردار هستم، یعنی او اگر خود را پسر عموی پیامبر می‌داند، من فرزند پیامبر هستم. هارون که انتظار چنین رفتاری را نداشت و برنامه‌های فریبنده خود را خنثی شده می‌دید، سخت برآشفت بطوریکه رنگ صورتش تغییر کرد و آثار خشم در چهره‌اش آشکار شد.

زنده بودن جامعه و اندیشمندان آن به این است اجازه نقل خرافات و موهومات را در منابر و جلسات ندهند ، خصوصا تریبون و رسانه هایی مانند نمازجمعه و مجلس شورا و صداوسیما و .. که غفلت در این مسئله حیاتی دینی باعث سیلاب شدید بر تمام باورهای درست دینی خواهد بود.

*شنیدن همه صداها حتی صدای مخالف*

از دیگر درس های مهم امام کاظم (ع) که متاسفانخ میتوان گفت درد امروز جامعه ماست ؛ شنیدن همه صداهست.

این بیان امام هفتم را ملاحظه کنید؛

مرحوم کلینی در بخش "العقل والجهل" از کتاب مهم "کافی" نقل میکند که امام کاظم (ع) به هشام فرمود:

"ای هشام! خدا اهل فهم و عقل را در قرآن بشارت داده و فرموده است: فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ اَحْسَنَه ؛ پس بشارت بده به آن بندگان من که به سخن گوش فرا می‌دهند و از بهترین آن پیروی می‌کنند."

حضرت موسی کاظم(ع) در واقع با اشاره به این آیه، تلاش دارند به یکی از کارکردهای مهم عقل یعنی تجزیه و تحلیل و غربال کردن مسائل تاکید نمایند و وجه تمایز انسان با سایر موجودات را به نمایش بگذارند.

رفع بسیاری از دردهای سیاسی و اجتماعی و پیداکردن راهکارهای مناسب برای مشکلات اقتصادی ؛ اجازه نظر دادن به افراد است ، اما اگر در جامعه ای یک صدا شنیده شود و آن شنیدن هم بخاطر تملق گوئی آن صدا از "قدرت" باشد ، شرائط بگونه میشود که حل و فصل آن از عهده افراد خارج میشود!

*ضرورت وجود تعقّل در کنار تخصص*

محور مهم دیگری که میتوان با شناسائی آن به دادِ مظلومان و رفع مشکلات امروز شتافت در ارج گذاردن به نگاه "کارشناسی و تخصص" است اما در صورتیکه علم با عقل ، یعنی کارشناسی با فهم درست در انجام امور ، همراه باشد .

در نگاه امام کاظم (ع) همانطوری که "علم" بسیار مهم و ضروری است ، "تعقل" هم سهم بسزائی دارد.

حضرت کاظم (ع) از یک سوی تاکید بر علم و دانشِ تخصصی دارد و از سوی دیگر فهم و تعقل و دانایی را مورد سفارش قرار میدهد و به هشام فرمود: «یا هشام! ثُمَّ بَینَ اَنَّ الْعَقْلَ مَعَ الْعِلْمِ.» عقل باید با علم توام باشد. به عبارتی علم مواد خامی است که به وسیله آن عقل قدرت تجزیه و تحلیل را می‌یابد.

در این راستا آنچنان کارشناسی و فهم درست امور ، مهم است که در روایتی که مرحوم برقی قمی در کتاب "المحاسن" نقل کرده آمده ؛ یکی از بستگان امام کاظم (ع) برای امور باغداری شخصی را خواست استخدام نماید و در خدمت بگیرد، به واسطه ای بنا بود شخصی را به او معرفی کند تصریح کرد که حتما خدمتکارم باید شیعه باشد. وقتی امام را از این موضوع باخبر شد ، بلافاصله فرمودند؛ برای کار باغداری و کشاورزی کسی را انتخاب کن که تخصص در آن امر داشته باشد و اینکه چه باوری دارد به خود او مربوط است ؛ "صلاحه لنفسه و لکن اشتر له مملوکا قویا یکون فی ضیعته."

این راهنمایی بزرگ امام هفتم نشان دهنده این حقیفت است که تخصص حرف اول را میزند و بسیاری از مشکلات امروزِ ما در همین نقطه است ! فراری دادنِ متخصصان ، اندیشمندان ، اساتید و بی میل کردنِ آنان نسبت به ماندن در وطن رنج بزرگی است که دوای آن در گفتار ارزشمند امام کاظم (ع) قابل دسترسی است ، اما آیا گوش شنوایی داریم که جان به سخنان رهبران بزرگ الهی مان داشته باشیم مطلب دیگری است!

سخن آخر ؛ شیعه وقتی میتواند ادعا شیعه واقعی بودن داشته باشد که از راهنمایی های رهبران بزرگ خود که صاحب مقام عصمت هستند، ارادت و محبت واقعی داشته باشد و آن ارادت در "پیروی" دیده میشود و لاغیر.

«امام کاظم (ع) و دردهای امروز جامعه ما»/ نوشتار استاد هادی سروش

«امام کاظم (ع) و دردهای امروز جامعه ما»/ نوشتار استاد هادی سروش

شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در نوشتاری به مناسبت سالروز شهادت امام موسی بن جعفر (ع) آورده است: «امروز ، روزگار عجیبی است ! همه کسانی که در جامعه نقش سیاسی و یا اقتصادی و یا اجتماعی دارند، از اوضاع می نالند! عده ای در انزوا هستند که به برکت تمامیت خواهی های برخی از رجال سیاست از حقوق سیاسی و اقتصادی شهروندی خود محروم هستند! عده ای دیگر که در ارتباط با قدرتند نیز نالانند و ظاهرا از این مقدار حضور در قدرت راضی نیستند! ما ورای گروه های سیاسی مردم عزیز و شریف کشورمان هستند که دارای آه و سوز خاصی هستند! خلاصه کلام؛ جملگی از اوضاعی که در آن قرار دارند شکوه ها داشته و آینده پیش روی را نیز روشن نمی بینند!
به گمان صاحب این قلم ، راه صلاح و اصلاح را باید در سیره حضرات معصومین (ع) جستجو کرد. از آن رهگذر که در ایام شهادت حضرت امام کاظم (ع) هستیم‌ اجازه دهید با توجه سیره آن بزرگوار که خود در سخت ترین شرائط زندگی میکرد ، نکاتی به عرض تان برسانم.
کظم غیظ فردی و اجتماعی و سیاسی
خیلی معروف و روشن است که لقب مبارک امام هفتم ؛ «کاظم» است که نشان از فرو بردن غضب دارد. غالبا در کتابهای اخلاقی فرو بردن خشم را در مسائل فردی و مواجه با بداخلاقی های محدود خانوادگی و اجتماعی معنا می شود. اما «کظم غیظ» که در قرآن -آل عمران ۱۳۴- از صفات عالی رتبه خوبان شمرده شده؛ دارای یک وسعت قابل تاملی است. در نگاه عمیقِ اخلاقی و اجتماعی که بر «معرفت نفس» استوار می شود؛ «کظم» نرم کردن هر تندی و سختی است و تندی ها شامل مصادیق مختلفی است؛ گاهی تند شدن ها از سنخ تندی هایی است که شهروندان در مواجهه با سختی های معیشت و وعده های کاذبانه مسئولین می بینند و در حالت عصبانیت قرار گرفته و راندمان فعالیت آنان پایین آمده و در نتیجه خانواده آنان هم در معرض خطر و حتا تا مرز فروپاشی قرار می گیرد.
در اینجا لازم است که یک نیروی «کظم غیظ» که خاستگاه نرم کردن تندی ها و فشارهای عصبی را عهده دار است وارد شده و با رساندن شهروندان به حقوقشان، جامعه را آرام کند و جلوه ای از «کظم و نرم کردن تندی ها» شود. از همین قبیل است تندی های اجتماعی و تندروی های سیاسی که در جامعه نیاز به یک نیروی اندیشمند و با اخلاق دارد تا بتواند با پاسخ های اخلاق مدارانه -و نه ریاست طلبانه- از همه نیروهای اجتماعی و سیاسی بهره برده و در نتیجه آن تندی ها را نرم کند. در همین جا لازم است متذکر شوم که حکمرانان موفق ، حکمرانانی هستند که نه تنها با اخلاق و حلم باعث نرم خوئی شهروندانشان می شوند بلکه در برابر دشمن نیز با دوری از تصمیمات شتاب زده و عدم تحریک آنان، تندخوئی دشمن را نرم می کنند و با یک عقلانیت و منش حکیمانه بهانه تندی را از دشمن می گیرند. این وسعت معنای «کظم» است و امام کاظم (ع) چنین بوده است .
ظلم و فساد ریشه در ریاست طلبی دارد …
گاهی زمانه به گونه رقم می خورد که درجبهه مخالف حق و حقیقت، افراد جاهلانه به حق کُشی دست برده و قدرت را برای خود حفظ می کنند. اما این موضوع کلیت ندارد چرا که در جبهه تضییع کننده حقوق، هیچ گونه جهل دیده نمی شود، و بلکه بصورت واضح انسان میبیند که عالمانه و عامدانه بر حق و حقوق جامعه تیغ می کشند!! روایت ذیل در این موضوع قابل توجه است.

صدوق در کتاب «عیون» نقل می کند؛ سفيان بن نزار می‌گوید: «روزى بالاى سر مأمون ايستاده بودم، گفت: مى‌دانيد چه كسى تشيّع را به من آموخت‌؟ همه گفتند: نه! به خدا نمى‌دانيم، گفت: پدرم هارون الرشيد به من آموخت. یکی از حاضران گفت: چگونه چنین چیزی ممکن است با اینکه پدرت افراد خاندان پیامبر را می‌کشت؟ مأمون گفت: روزی پدرم موسی بن جعفر را احضار کرد و فوق‌العاده به او احترام نمود و در هنگام وداع، صورت و چشمانش را بوسيد و به ما سه برادر -من و امين و مؤتمن- گفت: همراه سرور خود برويد، ركاب مرکب او را گرفته و او را سوار كنيد و جامه‌هايش را درست كرده، تا منزل او را بدرقه کنید!! پس از بازگشتن، وقتی مجلس خالى شد گفتم: اين مرد كه بود كه تو او را تعظيم نمودى و براى او از مجلس خود برخاستى و بر صدر مجلس نشاندى؟ پدرم گفت: اين امام و حجت خداست بر مردم و خليفه خدا ميان بندگان اوست. گفتم: اين صفتها كه گفتى همه از آن توست. گفت: من با زور و اجبار و غلبه، در ظاهر پیشوای این جماعت هستم ولی حقیقت این است که موسی بن جعفر، امام بر حق است. سوگند به خدا او سزاوارتر از همه مردم حتی من، به مقام رسول‌الله است. سوگند به خدا! اگر تو که پسرم هستی در مورد سلطنت با من ستیز کنی گردنت را می‌زنم زیرا حکومت، پدر و مادر و فرزند نمی‌شناسد». این نقل تاریخی نشان از یک واقعیت مهمی است که ظالمین ؛ ظلمشان ریشه در ندانم کاری نیست ، اتفاقا برخی از آنان بسیار آگاه و دانای به امور هستند ، بلکه آنچه ظالم را ظالم کرده است ریاست طلبی اوست!

مسئولین سپر جان شهروندان هستند و نه بالعکس
در فرهنگ غنی شیعه ؛ رهبران و حاکمان و مسئولان سپری هستند تا هر گونه بلاء و فشار و سختی بر جامعه تحمیل نشود و شهروندان بتوانند به آرامی زندگی کنند. این درست برخلاف فرهنگ مستبدان است که خود و فرزندان و خانواده شان در سفرهای پر هزینه و در ناز و نعمت و بهرمندی از بهترین برندهای هستند و رخسار شریف شان رنگ آفتاب داغ تابستان و سرمای زمستان را ندیده و از پشت میز خود دستور به صبر و تحمل به دیگران می دهند!! روش امامت امام کاظم (ع) روش خاصی است، خود زیر بار فشارها می رود تا شعیانش در آرامش و زندگی راحت باشند. مرحوم کلینی در کتاب کافی نقل می کند؛ حضرت موسی بن جعفر (صلوات الله علیهما) فرمودند: «همانا خداوند بر شیعه غضب نمود و مرا مخیّر نمود که عقوبت را از طرف آنها تحمل کنم و یا خود آنها عقوبت شوند، بخدا قسم من آن را به جان خود خریدم و شیعیانم را حفظ کردم. ؛ – إِنَّ اللَّهَ عَزَّوجَلَّ غَضِبَ عَلَى الشِّيعَةِ فَخَيَّرَنِي نَفْسِي أَوْ هُمْ فَوَقَيْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِي.»
رهبران جامعه و ضرورت برپائی نشست های مشورتی
در حُسن مشورت تردیدی نیست، اما همین مشورت وقتی به دائره مدیریت ها و بالاترین نقطه آن که رهبری جامعه است می رسد ، از «حُسن» و نیک بودن به «ضرورت» می رسد. در فرهنگ قرآن؛ رهبر جامعه اگر پیامبر معصومی باشد که همه وجودِ روحی او علم و حکمت و اخلاق باشد بازهم مورد دستور است که «وشاورهم فی الامر» -آل عمران ۱۵۴- و این یک واجبِ شرعی است که به عهده رهبران جامعه است.
جالب است حضرت کاظم (ع) گرچه دارای مقام امامت است و در ظاهر عهده دار ریاستِ بر جوامع اسلامی نیست و فقط بر بخشی از خانواده ها مانند بنی هاشم و یا شیعیان زعامت دارد، اما از مشورت غفلت ندارد و حتی با غلامان نیز نشست های مشورتی برپا می کند. ابوخالد برقی در کتاب «المحاسن» نقل می کند که حسن بن جهم گفت: نزد ابوالحسن الرضا -علیه السّلام- بودیم و نام و ذکر خیری از پدرش حضرت کاظم (ع) نمودیم. ایشان فرمود: «هیچ عقلی با عقل پدرم قابل مقایسه نبود؛ با این حال چه بسا با غلامان سیاهش مشورت می‌کرد. به او ‌گفتند: با چنین کسی مشورت می‌کنی؟! پدرم حضرت کاظم فرمود: چه بسا خداوند -تبارک و تعالی- زبانش را [به خیر و صواب] بگشاید. چه بسا غلامان پدرم به او مشورت و پیشنهادی می‌دادند و او در زمین و باغش اعمال می‌کرد. ؛ – کنا عند أبی الحسن الرضا (ع) فذکرنا أباه (ع) فقال کان عقله لا یوازن به‏ العقول‏ و ربما شاور الأسود من سودانه فقیل له تشاور مثل هذا قال إن الله تبارک و تعالى ربما فتح لسانه قال فکانوا ربما أشاروا علیه بالشی‏ء فیعمل به من الضیعة و البستان‏.»
عوام فریبی و ادعای ارتباط با شخصیت های معنوی

جوامع دینی اگر صدها خوبی داشته باشند که دارند، اما این دلیل نمی شود که از همان دریچه دینی به جامعه خرافات و موهومات تزریق نشود. اتفاقا جوامع دینی زمینه قبول و پرورش بذر و یا تخم های افعی بنام خرافات را بیشتر از جوامع سکولار و یا بی دین دارند نشانه صحت این مدعا این است؛ وقتی کسی با حالت عرفانی بخود گرفتن و صدا در گلو انداختن و گاهی گریه های دروغ و داستان های دروغ وسط میدان می آید، کارش می گیرد و هم نردبان قدرت را طی می کند و هم از ثروت و بیت المال بهرمند می شود!! این نمونه توجه کنید؛ شیخ مفید در کتاب الارشاد نقل می کند؛ هارون وقتی به قبر مطهر رسول خدا نزدیک شد، در مقابل قبر ایستاد و اینگونه ادای احترام کرد: «السلام‌ علیک یا رسول‌الله، السلام‌ علیک یابن عّم». سلام بر تو‌ای رسول خدا، سلام بر تو‌ای پسرعمو. هارون با چنین بیانی خواست به حاضران رابطه نسبی خویش با پیامبر (ص) را القا کند ۰و از این طریق به خود ببالد وبر دیگران برتر است. حضرت کاظم که در جمع حاضر بود و عوام‌فریبی و دغلکاری هارون را نظاره می‌کرد، از جمعیت جدا شد و به طرف قبر رفت و در مقابل قبر مطهر پیامبر ایستاد و عرضه داشت: «السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا ابه» سلام بر تو‌ای رسول خدا و سلام بر تو‌ای پدر. مهم این است امام کاظم علیه‌السلام با این رفتار به مجموعه حاضران فهماند که اگر هارون معیار برتری خود نسبت به دیگران را خویشاوندی با پیامبر (ص) می‌داند، من در حد بسیار بالاتری از این معیار برخوردار هستم، یعنی او اگر خود را پسر عموی پیامبر می‌داند، من فرزند پیامبر هستم. هارون که انتظار چنین رفتاری را نداشت و برنامه‌های فریبنده خود را خنثی شده می‌دید، سخت برآشفت بطوریکه رنگ صورتش تغییر کرد و آثار خشم در چهره‌اش آشکار شد. زنده بودن جامعه و اندیشمندان آن به این است اجازه نقل خرافات و موهومات را در منابر و جلسات ندهند، خصوصا تریبون و رسانه هایی مانند نمازجمعه و مجلس شورا و صداوسیما و .. که غفلت در این مسئله حیاتی دینی باعث سیلاب شدید بر تمام باورهای درست دینی خواهد بود.

شنیدن همه صداها حتی صدای مخالف
از دیگر درس های مهم امام کاظم (ع) که متاسفانه می توان گفت درد امروز جامعه ماست؛ شنیدن همه صداهاست. این بیان امام هفتم را ملاحظه کنید؛ مرحوم کلینی در بخش العقل والجهل از کتاب مهم «کافی» نقل می کند که امام کاظم (ع) به هشام فرمود: «ای هشام! خدا اهل فهم و عقل را در قرآن بشارت داده و فرموده است: فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ اَحْسَنَه ؛ پس بشارت بده به آن بندگان من که به سخن گوش فرا می‌دهند و از بهترین آن پیروی می‌کنند.» حضرت موسی کاظم(ع) در واقع با اشاره به این آیه، تلاش دارند به یکی از کارکردهای مهم عقل یعنی تجزیه و تحلیل و غربال کردن مسائل تاکید نمایند و وجه تمایز انسان با سایر موجودات را به نمایش بگذارند. رفع بسیاری از دردهای سیاسی و اجتماعی و پیداکردن راهکارهای مناسب برای مشکلات اقتصادی ؛ اجازه نظر دادن به افراد است ، اما اگر در جامعه ای یک صدا شنیده شود و آن شنیدن هم بخاطر تملق گوئی آن صدا از قدرت باشد ، شرائط بگونه می شود که حل و فصل آن از عهده افراد خارج می شود!
ضرورت وجود تعقّل در کنار تخصص
محور مهم دیگری که میتوان با شناسائی آن به دادِ مظلومان و رفع مشکلات امروز شتافت در ارج گذاردن به نگاه کارشناسی و تخصص است اما در صورتیکه علم با عقل، یعنی کارشناسی با فهم درست در انجام امور، همراه باشد. در نگاه امام کاظم (ع) همانطوری که علم بسیار مهم و ضروری است، تعقل هم سهم بسزائی دارد. حضرت کاظم (ع) از یک سوی تاکید بر علم و دانشِ تخصصی دارد و از سوی دیگر فهم و تعقل و دانایی را مورد سفارش قرار می دهد و به هشام فرمود: «یا هشام! ثُمَّ بَینَ اَنَّ الْعَقْلَ مَعَ الْعِلْمِ.» عقل باید با علم توام باشد. به عبارتی علم مواد خامی است که به وسیله آن عقل قدرت تجزیه و تحلیل را می‌یابد. در این راستا آنچنان کارشناسی و فهم درست امور، مهم است که در روایتی که مرحوم برقی قمی در کتاب المحاسن نقل کرده آمده ؛ یکی از بستگان امام کاظم (ع) برای امور باغداری شخصی را خواست استخدام نماید و در خدمت بگیرد، به واسطه ای بنا بود شخصی را به او معرفی کند تصریح کرد که حتما خدمتکارم باید شیعه باشد. وقتی امام را از این موضوع باخبر شد، بلافاصله فرمودند؛ برای کار باغداری و کشاورزی کسی را انتخاب کن که تخصص در آن امر داشته باشد و اینکه چه باوری دارد به خود او مربوط است؛ صلاحه لنفسه و لکن اشتر له مملوکا قویا یکون فی ضیعته. این راهنمایی بزرگ امام هفتم نشان دهنده این حقیفت است که تخصص حرف اول را میزند و بسیاری از مشکلات امروزِ ما در همین نقطه است! فراری دادنِ متخصصان، اندیشمندان، اساتید و بی میل کردنِ آنان نسبت به ماندن در وطن رنج بزرگی است که دوای آن در گفتار ارزشمند امام کاظم (ع) قابل دسترسی است، اما آیا گوش شنوایی داریم که جان به سخنان رهبران بزرگ الهی مان داشته باشیم مطلب دیگری است!
سخن آخر؛
شیعه وقتی می تواند ادعا شیعه واقعی بودن داشته باشد که از راهنمایی های رهبران بزرگ خود که صاحب مقام عصمت هستند، ارادت و محبت واقعی داشته باشد و آن ارادت در پیروی دیده می شود و لاغیر .

امام کاظم و دردهای امروز جامعه ما  ✍️ هادی سروش

⚫️ به احترام شهادت امام محصور و محبوس حضرت موسی بن جعفر (ع)

🔰 امام کاظم و دردهای امروز جامعه ما

✍️ هادی سروش


امروز ، روزگار عجیبی است !
همه کسانی که در جامعه نقش سیاسی و یا اقتصادی و یا اجتماعی دارند ، از اوضاع می نالند ! عده ای در انزوا هستند که به برکت تمامیت خواهی های برخی از رجال سیاست از حقوق سیاسی و اقتصادی شهروندی خود محروم هستند! عده ای دیگر که در ارتباط با قدرتند نیز نالانند و ظاهرا از این مقدار حضور در قدرت راضی نیستند! ما ورای گروه های سیاسی مردم عزیز و شریف کشورمان هستند که دارای آه و سوز خاصی هستند!
خلاصه کلام ؛ جملگی از اوضاعی که در آن قرار دارند شکوه ها داشته و آینده پیش روی را نیز روشن نمیبینند!

به گمان صاحب این قلم ، راه صلاح و اصلاح را باید در سیره حضرات معصومین (ع) جستجو کرد.

از آن رهگذر که در ایام شهادت حضرت امام کاظم (ع) هستیم‌ اجازه دهید با توجه سیره آن بزرگوار که خود در سخت ترین شرائط زندگی میکرد ، نکاتی به عرض تان برسانم.


✅️*کظم غیظ فردی و اجتماعی و سیاسی*

خیلی معروف و روشن است که لقب مبارک امام هفتم ؛ "کاظم" است که نشان از فرو بردن غضب دارد.
غالبا در کتابهای اخلاقی فرو بردن خشم را در مسائل فردی و مواجه با بداخلاقی های محدود خانوادگی و اجتماعی معنا میشود .
اما "کظم غیظ" که در قرآن -آل عمران ۱۳۴- از صفات عالی رتبه خوبان شمرده شده ؛ دارای یک وسعت قابل تاملی است .
در نگاه عمیقِ اخلاقی و اجتماعی که بر "معرفت نفس" استوار میشود ؛ "کظم" نرم کردن هر تندی و سختی است و تندی ها شامل مصادیق مختلفی است ؛
گاهی تند شدن ها از سنخ تندی هایی است که شهروندان در مواجهه با سختی های معیشت و وعده های کاذبانه مسئولین میبینند و در حالت عصبانیت قرار گرفته و راندمان فعالیت آنان پایین آمده و در نتیجه خانواده آنان هم در معرض خطر و حتا تا مرز فروپاشی قرار میگیرد. در اینجا لازم است که یک نیروی "کظم غیظ" که خاستگاه نرم کردن تندی ها و فشارهای عصبی را عهده دار است وارد شده و با رساندن شهروندان به حقوقشان، جامعه را آرام کند و جلوه ای از "کظم و نرم کردن تندی ها" شود.
از همین قبیل است تندی های اجتماعی و تندروی های سیاسی که در جامعه نیاز به یک نیروی اندیشمند و با اخلاق دارد تا بتواند با پاسخ های اخلاق مدارانه -و نه ریاست طلبانه- از همه نیروهای اجتماعی و سیاسی بهره برده و در نتیجه آن تندی ها را نرم کند.
در همین جا لازم است متذکر شوم که حکمرانان موفق ، حکمرانانی هستند که نه تنها با اخلاق و حلم باعث نرم خوئی شهروندانشان میشوند بلکه در برابر دشمن نیز با دوری از تصمیمات شتاب زده و عدم تحریک آنان ، تندخوئی دشمن را نرم می کنند و با یک عقلانیت و منش حکیمانه بهانه تندی را از دشمن میگیرند.
این وسعت معنای "کظم" است و امام کاظم (ع) چنین بوده است .


✅️*ظلم و فساد ریشه در ریاست طلبی دارد ..*

گاهی زمانه به گونه رقم میخورد که درجبهه مخالف حق و حقیقت ، افراد جاهلانه به حق کُشی دست برده و قدرت را برای خود حفظ میکنند. اما این موضوع کلیت ندارد چرا که در جبهه تضییع کننده حقوق ، هیچ گونه جهل دیده نمیشود، و بلکه بصورت واضح انسان میبیند که عالمانه و عامدانه بر حق و حقوق جامعه تیغ میکشند!!
روایت ذیل در این موضوع قابل توجه است.
صدوق در کتاب "عیون" نقل میکند ؛ سفيان بن نزار می‌گوید: روزى بالاى سر مأمون ايستاده بودم، گفت: مى‌دانيد چه كسى تشيّع را به من آموخت‌؟ همه گفتند: نه! به خدا نمى‌دانيم، گفت: پدرم هارون الرشيد به من آموخت . یکی از حاضران گفت: چگونه چنین چیزی ممکن است با اینکه پدرت افراد خاندان پیامبر را می‌کشت؟ مأمون گفت: روزی پدرم موسی بن جعفر را احضار کرد و فوق‌العاده به او احترام نمود و در هنگام وداع، صورت و چشمانش را بوسيد و به ما سه برادر -من و امين و مؤتمن- گفت: همراه سرور خود برويد، ركاب مرکب او را گرفته و او را سوار كنيد و جامه‌هايش را درست كرده، تا منزل او را بدرقه کنید!! پس از بازگشتن، وقتی مجلس خالى شد گفتم: اين مرد كه بود كه تو او را تعظيم نمودى و براى او از مجلس خود برخاستى و بر صدر مجلس نشاندى؟ پدرم گفت: اين امام و حجت خداست بر مردم و خليفه خدا ميان بندگان اوست. گفتم: اين صفتها كه گفتى همه از آن توست. گفت: من با زور و اجبار و غلبه، در ظاهر پیشوای این جماعت هستم ولی حقیقت این است که موسی بن جعفر، امام بر حق است. سوگند به خدا او سزاوارتر از همه مردم حتی من، به مقام رسول‌الله است. سوگند به خدا! اگر تو که پسرم هستی در مورد سلطنت با من ستیز کنی گردنت را می‌زنم زیرا حکومت، پدر و مادر و فرزند نمی‌شناسد.

این نقل تاریخی نشان از یک واقعیت مهمی است که ظالمین ؛ ظلمشان ریشه در ندانم کاری نیست ، اتفاقا برخی از آنان بسیار آگاه و دانای به امور هستند ، بلکه آنچه ظالم را ظالم کرده است ریاست طلبی اوست!

✅️*مسئولین سپر جان شهروندان هستند و نه بالعکس*

در فرهنگ غنی شیعه ؛ رهبران و حاکمان و مسئولان سپری هستند تا هر گونه بلاء و فشار و سختی بر جامعه تحمیل نشود و شهروندان بتوانند به آرامی زندگی کنند.
این درست برخلاف فرهنگ مستبدان است که خود و فرزندان و خانواده شان در سفرهای پر هزینه و در ناز و نعمت و بهرمندی از بهترین برندهای هستند و رخسار شریف شان رنگ آفتاب داغ تابستان و سرمای زمستان را ندیده و از پشت میز خود دستور به صبر و تحمل به دیگران میدهند!!
روش امامت امام کاظم (ع) روش خاصی است ، خود زیر بار فشارها میرود تا شعیانش در آرامش و زندگی راحت باشند.
مرحوم کلینی در کتاب کافی نقل میکند؛ حضرت موسی بن جعفر (صلوات الله علیهما) فرمودند: "همانا خداوند بر شیعه غضب نمود و مرا مخیّر نمود که عقوبت را از طرف آنها تحمل کنم و یا خود آنها عقوبت شوند، بخدا قسم من آن را به جان خود خریدم و شیعیانم را حفظ کردم. ؛ - إِنَّ اللَّهَ عَزَّوجَلَّ غَضِبَ عَلَى الشِّيعَةِ فَخَيَّرَنِي نَفْسِي أَوْ هُمْ فَوَقَيْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِي."


✅️*رهبران جامعه و ضرورت برپائی نشست های مشورتی*

در حُسن مشورت تردیدی نیست ، اما همین مشورت وقتی به دائره مدیریت ها و بالاترین نقطه آن که رهبری جامعه است میرسد ، از "حُسن" و نیک بودن به "ضرورت" میرسد. در فرهنگ قرآن ؛ رهبر جامعه اگر پیامبر معصومی باشد که همه وجودِ روحی او علم و حکمت و اخلاق باشد بازهم مورد دستور است که "وشاورهم فی الامر" -آل عمران ۱۵۴- و این یک واجبِ شرعی است که به عهده رهبران جامعه است.
جالب است حضرت کاظم (ع) گرچه دارای مقام امامت است و در ظاهر عهده دار ریاستِ بر جوامع اسلامی نیست و فقط بر بخشی از خانواده ها مانند بنی هاشم و یا شیعیان زعامت دارد ، اما از مشورت غفلت ندارد و حتی با غلامان نیز نشست های مشورتی برپا میکند.

ابوخالد برقی در کتاب "المحاسن" نقل میکند که حسن بن جهم گفت: نزد ابوالحسن الرضا -علیه السّلام- بودیم و نام و ذکر خیری از پدرش حضرت کاظم (ع) نمودیم. ایشان فرمود: "هیچ عقلی با عقل پدرم قابل مقایسه نبود؛ با این حال چه بسا با غلامان سیاهش مشورت می‌کرد. به او ‌گفتند: با چنین کسی مشورت می‌کنی؟! پدرم حضرت کاظم فرمود: چه بسا خداوند -تبارک و تعالی- زبانش را [به خیر و صواب] بگشاید. چه بسا غلامان پدرم به او مشورت و پیشنهادی می‌دادند و او در زمین و باغش اعمال می‌کرد. ؛ - کنا عند أبی الحسن الرضا ع فذکرنا أباه ع فقال کان عقله لا یوازن به‏ العقول‏ و ربما شاور الأسود من سودانه فقیل له تشاور مثل هذا قال إن الله تبارک و تعالى ربما فتح لسانه قال فکانوا ربما أشاروا علیه بالشی‏ء فیعمل به من الضیعة و البستان‏."


✅️*عوام فریبی و ادعای ارتباط با شخصیت های معنوی*

جوامع دینی اگر صدها خوبی داشته باشند که دارند ، اما این دلیل نمیشود که از همان دریچه دینی به جامعه خرافات و موهومات تزریق نشود.
اتفاقا جوامع دینی زمینه قبول و پرورش بذر و یا تخم های افعی بنام خرافات را بیشتر از جوامع سکولار و یا بی دین دارند نشانه صحت این مدعا این است ؛ وقتی کسی با حالت عرفانی بخود گرفتن و صدا در گلو انداختن و گاهی گریه های دروغ و داستان های دروغ وسط میدان می آید ، کارش میگیرد و هم نردبان قدرت را طی میکند و هم از ثروت و بیت المال بهرمند میشود!!

این نمونه توجه کنید؛ شیخ مفید در کتاب "الارشاد" نقل میکند ؛ هارون وقتی به قبر مطهر رسول خدا نزدیک شد، در مقابل قبر ایستاد و اینگونه ادای احترام کرد: «السلام‌ علیک یا رسول‌الله، السلام‌ علیک یابن عّم». سلام بر تو‌ای رسول خدا، سلام بر تو‌ای پسرعمو. هارون با چنین بیانی خواست به حاضران رابطه نسبی خویش با پیامبر (ص) را القا کند ۰و از این طریق به خود ببالد وبر دیگران برتر است.
حضرت کاظم که در جمع حاضر بود و عوام‌فریبی و دغلکاری هارون را نظاره می‌کرد، از جمعیت جدا شد و به طرف قبر رفت و در مقابل قبر مطهر پیامبر ایستاد و عرضه داشت: «السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا ابه» سلام بر تو‌ای رسول خدا و سلام بر تو‌ای پدر.

مهم این است امام کاظم علیه‌السلام با این رفتار به مجموعه حاضران فهماند که اگر هارون معیار برتری خود نسبت به دیگران را خویشاوندی با پیامبر (ص) می‌داند، من در حد بسیار بالاتری از این معیار برخوردار هستم، یعنی او اگر خود را پسر عموی پیامبر می‌داند، من فرزند پیامبر هستم. هارون که انتظار چنین رفتاری را نداشت و برنامه‌های فریبنده خود را خنثی شده می‌دید، سخت برآشفت بطوریکه رنگ صورتش تغییر کرد و آثار خشم در چهره‌اش آشکار شد.

زنده بودن جامعه و اندیشمندان آن به این است اجازه نقل خرافات و موهومات را در منابر و جلسات ندهند ، خصوصا تریبون و رسانه هایی مانند نمازجمعه و مجلس شورا و صداوسیما و .. که غفلت در این مسئله حیاتی دینی باعث سیلاب شدید بر تمام باورهای درست دینی خواهد بود.

✅️*شنیدن همه صداها حتی صدای مخالف*

از دیگر درس های مهم امام کاظم (ع) که متاسفانخ میتوان گفت درد امروز جامعه ماست ؛ شنیدن همه صداهست.
این بیان امام هفتم را ملاحظه کنید؛
مرحوم کلینی در بخش "العقل والجهل" از کتاب مهم "کافی" نقل میکند که امام کاظم (ع) به هشام فرمود:
"ای هشام! خدا اهل فهم و عقل را در قرآن بشارت داده و فرموده است: فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ اَحْسَنَه ؛ پس بشارت بده به آن بندگان من که به سخن گوش فرا می‌دهند و از بهترین آن پیروی می‌کنند."
حضرت موسی کاظم(ع) در واقع با اشاره به این آیه، تلاش دارند به یکی از کارکردهای مهم عقل یعنی تجزیه و تحلیل و غربال کردن مسائل تاکید نمایند و وجه تمایز انسان با سایر موجودات را به نمایش بگذارند.
رفع بسیاری از دردهای سیاسی و اجتماعی و پیداکردن راهکارهای مناسب برای مشکلات اقتصادی ؛ اجازه نظر دادن به افراد است ، اما اگر در جامعه ای یک صدا شنیده شود و آن شنیدن هم بخاطر تملق گوئی آن صدا از "قدرت" باشد ، شرائط بگونه میشود که حل و فصل آن از عهده افراد خارج میشود!


✅️*ضرورت وجود تعقّل در کنار تخصص*

محور مهم دیگری که میتوان با شناسائی آن به دادِ مظلومان و رفع مشکلات امروز شتافت در ارج گذاردن به نگاه "کارشناسی و تخصص" است اما در صورتیکه علم با عقل ، یعنی کارشناسی با فهم درست در انجام امور ، همراه باشد .
در نگاه امام کاظم (ع) همانطوری که "علم" بسیار مهم و ضروری است ، "تعقل" هم سهم بسزائی دارد.
حضرت کاظم (ع) از یک سوی تاکید بر علم و دانشِ تخصصی دارد و از سوی دیگر فهم و تعقل و دانایی را مورد سفارش قرار میدهد و به هشام فرمود: «یا هشام! ثُمَّ بَینَ اَنَّ الْعَقْلَ مَعَ الْعِلْمِ.» عقل باید با علم توام باشد. به عبارتی علم مواد خامی است که به وسیله آن عقل قدرت تجزیه و تحلیل را می‌یابد.
در این راستا آنچنان کارشناسی و فهم درست امور ، مهم است که در روایتی که مرحوم برقی قمی در کتاب "المحاسن" نقل کرده آمده ؛ یکی از بستگان امام کاظم (ع) برای امور باغداری شخصی را خواست استخدام نماید و در خدمت بگیرد، به واسطه ای بنا بود شخصی را به او معرفی کند تصریح کرد که حتما خدمتکارم باید شیعه باشد. وقتی امام را از این موضوع باخبر شد ، بلافاصله فرمودند؛ برای کار باغداری و کشاورزی کسی را انتخاب کن که تخصص در آن امر داشته باشد و اینکه چه باوری دارد به خود او مربوط است ؛ "صلاحه لنفسه و لکن اشتر له مملوکا قویا یکون فی ضیعته."

این راهنمایی بزرگ امام هفتم نشان دهنده این حقیفت است که تخصص حرف اول را میزند و بسیاری از مشکلات امروزِ ما در همین نقطه است ! فراری دادنِ متخصصان ، اندیشمندان ، اساتید و بی میل کردنِ آنان نسبت به ماندن در وطن رنج بزرگی است که دوای آن در گفتار ارزشمند امام کاظم (ع) قابل دسترسی است ، اما آیا گوش شنوایی داریم که جان به سخنان رهبران بزرگ الهی مان داشته باشیم مطلب دیگری است!

سخن آخر ؛ شیعه وقتی میتواند ادعا شیعه واقعی بودن داشته باشد که از راهنمایی های رهبران بزرگ خود که صاحب مقام عصمت هستند، ارادت و محبت واقعی داشته باشد و آن ارادت در "پیروی" دیده میشود و لاغیر .

سفرنامه هادی سروش به عتبات (۱


سلام علیکم
در سال ۱۳۹۵ ایام شهادت صدیقه شهیده سفری به عتبات عالیات داشتم که لطف الهی در رزق معنوی این سفر شما عزیزان را سهیم دانسته و گزارش و مطالبی تقدیم میشود.
دعاگو : هادی سروش


👇👇👇👇👇👇👇👇👇

خاطرات و خطورات -مکتوب اول ؛

قبل از ظهر وارد شهر در نهایت شرافت "نجف" شدیم....

اینجا ، شهر نیست بلکه ؛

۱- "بهشت " موعود خداست چرا که شخصیتی بنام علی (ع) در این موطن مآوا گرفته ، و هر جا علی (ع) باشد آنجا بهشت است که پیامبر، علی را "ساقی" و "باب" بهشت معرفی نمود.
و اگر حوض کوثر در مرکز بهشت باشد که مطلب اوج دیگری دارد و میشود "نجف" ، مرکز بهشت .

۲- نجف اشرف ؛ نقطه "جامعیت" است . چرا که علی (ع) جمع الجموع است ، لذا فرمود:
همه قرآن در "بسم الله " جمع است و من نقطه " باء " بسم الله هستم .
و آن نقطه مبداء و شروع وجود و مراتب هستی است .

۳- نجف اشرف ، محور و افضل سائر بلدان است چرا که ، در میان ائمه (ع) علی (ع) افضل است که حضرت باقر(ع) فرمود:
"علی افضل همه ی امامان است " .


تا مکتوب بعدی....

نجف اشرف ، هادی سروش

💠💠💠

خاطرات و خطورات -مکتوب دوم ؛
زیارتگاه نجف اشرف

قبل از گفتگو؛
امروز افرادزیادی از حقیر پرسیدند؛ زیارت اولی هستید؟ و عرض کردم ؛ بله .

ما در فرهنگ و گفتمان، "رآی اولی" و یا " کلاس اولی" داریم . ولی من در رابطه با"زیارت اولی" یعنی کسانی که اولین بار به زیارت امام نائل میشوند حدیثی یا دعایی نیافتم.

بله ؛ یک نکته هست ؛ وآن اینکه چه بسا "زیارت اولی ها" چون در معرض یک مطالبه و شوق دیدار طولانی بوده اند تا وصول حاصل گشته ، از جهت شکستگی دل ، شاید موفق تر باشند.
بگذریم ...

در مکتوب دوم مگر غیر از حرف ، از حرم مولا (ع) ، حرفی زدن و شنیدن دارد؟!

بعد ازظهر در نزدیکی حرم جوری با تشنگی شدید ، گنبد حضرت امیر(ع) را می دیدم که حاضر نبودم چشم بر دارم اما چشم هم ، گاهی همراهی نمیکرد و از شوق و محبت ، دچار تاری می شد...

از درب قبله وارد شدیم اما چه ورودی!!

خدایا در این بقعه چه خبر است که ؛

یکم : امام صادق(ع) آن را ترجیح بر کربلا میدهد.

دوم : خود شخصا وقتی وارد میشود با احترام خودرا به روی قبر می اندازد و ناله بلندی دارد... عبارت حدیث این است ؛ "ثم خر علی القبر فسلم و علا نحیبه...

سوم : باقی مانده ی استخوان آدم و بدن نوح در اینجاست ..... تازه این دو کجا و بدن مطهر مظلوم عالم ، علی(ع) کجا ؟!
سخن امام صادق در این باره :
إذا أرَدتَ زيارَةَ أميرِ المؤمنينَ (ع) فاعلَمْ أنَّكَ زائرُ عِظامِ آدَمَ ، و بَدَنِ نوحٍ ، و جِسمِ عَلِيِّ بنِ أبي طالبٍ (ع)...

زیارت از این حرم ، زیارت از نقطه ایست که ، از پدران انبیاء الهی مورد زیارت قرار میگیرند تا رسول خاتم(ص) ؛ فانک زائر الاباءالاولین و محمدا و علیا ...

چهارم : اینجا درب آسمان فیض و معنویت و نزول برکات است ، اما مانند هزاران مکان دیگری نیست که باید درب آن باید کوبیده شود تا باز شود .
بلکه در حرم مولی المتقین ، از بالای قبر مطهر تا آن سوی عرش و بیت المعمور همه ی درب ها یک جا باز است .
که امام ششم فرمود : ....ان زائره تفتح له ابواب السماء عند دعوته ...

نجف اشرف - هادی سروش

💠💠💠💠

خاطرات و خطورات - مکتوب سوم ؛

"ظهوری" دلچسب از آن همه مقامات در "کمون"


۱) امشب بعد از آن نماز جماعت با صفا که امام جماعت نماز را در قرائتی شیرین به لهجه عربی ایراد کرد ، بسمت ایوان طلا بازگشتم و...
اینجا بود که در مواجهه با حضرت امیر(ع) ، او را در عین آشنای کامل ، اما وجودی کاملا ناشناخته دیدم و بر خود از این حیرت و تضاد ترسیدم .
فوری به زیارت نامه امام سجاد (ع) از جد بزرگوارش پناه بردم و این "تعریف" را نظر کردم:
[امام باقر از گزارش سفر به نجف به همراه پدرش نقل میفرماید که پدرم خطاب به حضرت امیر(ع) انشاء فرمود:]

یکم ؛ ....السَّلاَمُ عَلَى يَعْسُوبِ الْإِيمَانِ ؛ هرکه به هر رتبه ای از ایمان رسد مقهور نور ایمان علی است

دوم ؛.....وَ مِيزَانِ الْأَعْمَالِ ؛ برای الگوی و سنجش مراتب کمال ، زندگی عالمانه و مجاهدانه و صابرانه و عادلانه و عارفانه علی (ع) معیار است و بس

سوم ؛ ...السَّلاَمُ عَلَى صَالِحِ الْمُؤْمِنِين ؛ همه صالحان عالم مقام شان دون مقام حضرت امیر (ع) است .

چهارم ؛ .....َ وَ وَارِثِ عِلْمِ النَّبِيِّينَ ؛ آری علی "باب علم النبی است و همه ی علوم بی انتهاء پیامبر اعظم الهی ، پیش علی (ع) است .

پنجم ؛ ...السَّلاَمُ عَلَى شَجَرَةِ التَّقْوَى ؛ تقوی و ارتباط شایسته با حق در یک شجره ظهور و بروز نموده و آن هم علی(ع) است ، پس متقیان عالم میتوانند شاخ و برگ و میوه این شجره باشند .

ششم ؛.....السَّلاَمُ عَلَى الصِّرَاطِ الْوَاضِحِ وَ النَّجْمِ اللاَّئِحِ ، افراد ناصالحی که گرفتار تندروی یا کندروی هستند نمیتوانند امام (ع) را در شعار مبنای حرکتهای خودمدارانه خویش معرفی کنند ، چرا که راه علی(ع) روشن روشن است، چنان روشن است که در روز ، راه است و در شب تیره ظلم و شبهه و.. ستاره درخشان .

با خواندنش آرام ولی شائق و گرفتارشدم....


۲) کتمان نمیشود نمود که این عبارت امام هادی (ع) در زیارت جدش ؛ مغز استخوانم را سوزاند ، که حضرت امیرالمومنین (ع) ؛ اول مظلوم عالم است و در برابر ظلم نسبت به او و امامتش و اهلبیتش حق صبر را ادا کرد و پایان صبر جمیلش شهادت شد...السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ أَنْتَ أَوَّلُ مَظْلُومٍ وَ أَوَّلُ مَنْ غُصِبَ حَقُّهُ صَبَرْتَ وَ احْتَسَبْتَ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ‏ فَأَشْهَدُ أَنَّكَ لَقِيتَ اللَّهَ وَ أَنْتَ شَهِيدٌ...
تابعد...

نجف اشرف - هادی سروش

💠💠💠💠

مکتوب چهارم :

*با نهج البلاغه در محضر صاحب نهج البلاغه*


استادبزرگوارم آیت الله جوادی آملی :
استادمرحوم الهی قمشه ای میفرمود آرزویم خواندن نهج البلاغه در محضر امام علی در بهشت است .
من بعد شنیدن این جمله استادم ، آرزوی خواندن نهج البلاغه در حرم حضرت امیر(ع) داشتم ... سحر نهم اسفند را برای این کار گذاشتم و چقدر چقدر چسبید ... والبته خوشبختانه دیدم تعداد قابل توجهی نهج البلاغه در میان قرآن و مفاتیح ها در حرم قرار داده اند و بامید آن روزی که سطح نگاه ها ،چنان وسیع شود که زوائرش در کنار قرآن و زیارت ، نهج البلاغه بخوانند.انشاالله

باری ؛ این عبارات حضرت را خواندم و عجب خواندنی بود و در هر خوندنی، نگاهی به حرمش. خدا روزی همه تان نماید.

۱) از مظلومیت خود فرمود :
بخدا که همواره مظلوم بوده ام خصوصا از وقتی که پیامبر(ص) ارتحال فرمود...خ/۶

۲) از درجات علم و آگاهی خود بر کل نظام هستی و ... فرمود :
از آگاهی و دانشی برخوردارم که اگر بگویم مانند طناب آویزان وسط چاه به لرزه می افتید...خ/۵

۳) درباره اندیشه و اعتقاد جازمش فرمود :
درباره "حق" هیچگاه شک و شبهه نداشته ام ...خ/۴

۴) در باره تنهاییش فرمود:
نگاه کردم و دیدم غیر از اهلبیتم هیچ کس را ندارم.... خ/۲۶

۵) درباره روبرگردانش فرمود:
وقتی حرفم شنیده نشد از خدا خواستم مرا از اینان بگیرد...خ/۲۵ (این سخن حضرت لرزه بر من انداخت که اگرلایق نباشیم نورش را از ما منقطع میسازد)

۶) از همراهی هر فرد گروه تا قیامت با خویش ، فرمود:
هرکسی که با من هم عقیده و هم سوی باشد ولو در اصلاب و ارحام هم باشد ، با من است...خ/۱۲

۷)درباره نقاط مخاطره آمیز در باره مسلمین و آینده شیعیانش ، فرمود :
وحشتناکترین آسیب شما در هواپرستی و آرزوهای بلند است ...خ/۴۲

۸) در مورد انحرافات که پیش آمد و منجر به شهادت حضرت زهرا(س) شد ،فرمود:
اگر اقدام میکردم یا کشته شدن بی فائده ای حاصل بود و یا کافر شدن مسلمین ....خ/۴۵

۹) درباره تغییرات اوضاع سیاسی و مشی خود ،فرمود:
بخدا قسم اگر ببینم امور مسلمین در امنیت باشد، گرچه حق من ضائع شود من پذیرا هستم...خ/۷۴

۱۰) درباره اختلافات درون گروهی جامعه و افراد فرمود:
شما همگان باهم برادرید ، اما آنچه شما را از همه دورنموده و اختلاف را بر شما سایه افکن نموده بدخواهی ها و خودخواهی ها و ضعف شخصیت خودشماست...خ/۱۱۳

۱۱) در ربطه با حضرت مهدی(عج) فرمود:
شما همه معنای عدل و عدالت را در زمان او مشاهده میکنید و میبینید که چقدر از احکام قرآن و روش قطعی پیامبر (ص) مرده بودو بوسیله ایشان احیاء میگردد...خ/۱۳۸

۱۲) و درباره نحوه ارتباط دائم و اتصال با خودش تا قیامت فرمود :
با دو عامل مرا کمک و نیز با من مرتبط باشید ؛ یکی از هر گونه بی صداقتی مبرا و از هر گونه شک و تردید پرهیز کنید....خ/۱۱۸

۱۳) درباره خود از زوایه دیگری فرمود:
هیچ کس بر من در سه چیز سبقت پیدا نکرده
در دعوت به حق و حقانیت
در ارتباط نیکو باهمه ی خویشاوندان
ودر پهن نمودن سفره کرامت برای دیگران.......خ/۱۳۹


اینها بخشی از جملات زیبا و زیادی بود که توفیق خواندنش نصیب شد و لذت غیر قابل وصفی داشت...
نجف اشرف -دعاگو شما : هادی سروش

💠💠💠💠💠💠

سلام علیکم

مکتوب پنجم ؛ از دفتر خاطرات و خطورات
از حضرتش (ع) چه بخواهیم ؟

از او که ابوالائمه و سری ترین شخص با رسول الله و نیز بار یافته به مقام برادری با سیدالمرسلین (ص) چه بخواهیم ؟
این سوال نه از تهران بلکه همیشه بر ذهن و روح فشار وارد میکرد که ؛ در حضور یک "کریم " که خزانه دار و اختیار دار یک مخزن بزرگ نعمتهای دنیوی و اخروی است ، چه چیزی را باید خواست ؟ آن هم با توجه به خواستهای ما که براساس معرفت ما تنظیم میشودو از طرفی فرصت کم ....
آنچه خیلی روشن است و در مواردمتعدد به دوستان گفته ام این است ؛ در حضور امام معصوم به " کم " قانع نباشید و فقط حوائج فوری و فوتی را نبینید.
بقول امام خمینی در کتاب تعلیقات بر فصوص الحکم ؛ حوائج عادی را از صلحاء و علماء و امامزاده ها بخواهید و حوائج خیلی مهم را از امام امیرالمومنین(ع) .

بهترین و تمام حرف در این رابطه توجه به مبنا و مسیر اهلبیت (ع) است :

امام باقر(ع)فرمودند:
با پدرم بودم که ایشان کنار مضجع امام علی اینگونه حوائجی را مطرح نمود :

۱) خودتان شفاعت از من را بپذیرید تا حوائجم برآورده شود؛و مهم جدایی از آتش است (َكُنْ لِي شَفِيعِي إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْوُقُوفِ عَلَى قَضَاءِ حَاجَتِي وَ هِيَ فَكَاكُ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ)

نکته مهم ،؛ جدایی از آتش گرچه ظهورش در قیامت است ،اما جدایی از آثار آن در دنیا کاملا محسوس است مانند ؛ کبر و خیانت و دروغ و ریا و حسد و... اینهاست که آتش قیامت میشود و اگر کسی مورد شفاعت قرار گرفت از امروز از این سیئات جدا گشته .

۲) باید با یک اشتهاء بالایی همه چیز را خواست :(َ اصْرِفْنِي فِي مَوْقِفِي هَذَا بِالنُّجْحِ وَ بِمَا سَأَلْتُهُ كُلَّهُ بِرَحْمَتِهِ وَ قُدْرَتِهِ‏...و با رحمت و قدرت خداوند، در این مکان مرا با موفّقیت در برآوردن همه ی نیاز هایم، باز گردان).

۳) غیر از منافع دنیوی مثل مال و فرزند و امکانات و... که قطعا آنها هم میتواند مورد عنایت و شفاعت ائمه (ع) باشد، چرا که در زیارت ششم حضرت امیر(ع) آمده ؛ " حوائج دنیا و آخرت شما برآورده میکنید" .
اما باید متوجه بهترین نعمتهای تاثیر گذار بر شخصیت و هویت مان نیز باشیم ، این باید حاجت مهم ما باشد و درست همین سنخ حوائج است که بسادگی از عهده دیگران مانند علماء یا شهداء و صالحین ساخته نیست ، و فقط از آنکه توانست موجودی زنده (ناقه وشتری) از موجودی مرده(کوه) بیرون بکشد یعنی حضرت امیر ساخته است .
صد البته که این حضراتند که میتواند ، از روح مرده ای اوصاف و کمالات مهمی را شکوفا کنند .

پس به تبعیت از امام سجاد(ع) مانند اوصاف ذیل را باید خواهان شد :
طلب کردن عقل کامل
و فهم قوی
و قلب وباطنی آراسته
و ادبی عالی..( تللَّهُمَّ ارْزُقْنِي عَقْلاً كَامِلاً وَ لُبّاً رَاجِحاً وَ قَلْباً زَكِيّاً وَ عَمَلاً كَثِيراً وَ أَدَباً بَارِعاً)

۴ )در اینجاست اگر این موارد که حوائج روحی و قلبی و باطنی انسان است، در حد بسیار بالاتری ، مورد حاجت و بعد استجابت قرار گیرد چنان فیض الهی در حد بالایی افاضه میشود که همه ی معرفت و محبت و کمال به حق را برای آدمی حاصل میکند ، در این موطن است که نگاه امیرالمومنین (ع) میثم و مالک اشتر میسازد .
این مقامات سهم کسانیست که امام علی(ع) را در نهان وجودشان امیرالمومنین بدانند، چراکه امام صادق نام امیر را به روزی دهنده معنوی ترجمه فرمودند.
ونیز کسانی که امام علی را امام المتقین میدانند بدین معنا که در تلاشند تا در صف متقینی که به آن حضرت اقتداء کرده اند ، قرار بگیرند.


۵ ) سوال مهم ؛
امثال حضرت امیر و فاطمه زهرا چه مسئولیتی در برابر حوائج ما دارند ؟
پاسخ را امام سجاد در ذیل همان زیارت نامه امام علی متذکر شده که :
ای مولا شما واسطه من و خدا هستید و من به شما پناه آورده ام و "من هم به گردن شما حقی دارم" ، و آن حق ، حق ولایت و محبت و تشیع من نسبت به شما بوده و نیز اینکه ، همیشه شما را همه ی آرزویم قرار داده ام ؛( انتَ وَسِيلَتِي إِلَى اللَّهِ وَ ذَرِيعَتِي وَ لِي حَقُّ مُوَالاَتِي وَ تَأْمِيلِي‏).
براساس این حقی که علاقمندان و شیعیان به آن ذوات مقدسه دارند و آنان نیز در اوج عصمت بوده و هیچ حقی را از اهلش دریغ نمیفرمایند ، پس حتما حتما پاسخگو اینهمه عرض ارادت دوستان خود خواهند بود و آن را با استجابت دعا یا رفع حوائج و یا شفاعت ،به نحواحسن ایفاء خواهند نمود. انشالله

هادی سروش -نجف اشرف

💠💠💠💠💠

مکتوب ششم از خاطرات وخطورات ؛
در محضر علماء و فقهاء گرانقدر

یکی از عظمت های مخفی مانده نجف اشرف وجود قبور بسیاری از بزرگترین علماء شیعه است که در این شهر مدفونند و ستاره های درخشانی شدند در در محضر آفتاب نورانی حضرت امیر (ع).
به جانم قسم ؛ که اگر این بزرگان در شهر دیگری جمع بودند ، جای داشت هر شیعه ای قصد سفر طولانی نماید و حضورشان بار یابد.

چقدر عظمت ؟

نام کسانی را که تقدیم میکنم بجهت علقه و ارتباط خاص قلبی و معرفتی است که با آن ذوات ارزسمند دارم :


🔵شیخ طوسی؛ اساس سفره حوزه علمیه در جهت علوم اهل بیت و پخت و پذیرایی ، بوسیله ایشان بوده.
در علم کلام و عقائد کتاب "تمهیدالاصول" نوشته و در علم مبانی فقه کتاب"عده الاصول" و در حدیث کتاب "تهذیب و استبصار"ودرتفسیر کتاب "تبیان" و در فقه کتاب " المبسوط" نگاشت . تمام این ها نوع آوری بوده ....
اینجاست علاقه جدی به او دارم .


🔵 علامه حلی است که قبل از بلوغ به اجتهاد رسید.
وبیشترین اثر فقهی را در میان کل علماء از خود جای گذاشت .
و شاگرد یازده ساله خواجه نصیر طوسی بوده .
و در رشته های علوم عقلی مانند فلسفه و کلام هم تخصص داشته.
و در مراتب تقوا بجایی رسید که توانست به حضور حضرت بقیه الله نائل شود.
ویک نکته ویژه ؛
مرقدش نزدیکترین قبر به مضجع حضرت امیر (ع) است.


🔵اما مقدس اردبیلی :
در کنار ایوان طلا دفن است.
در شاکله خویش دو علقه به جناب محقق اردبیلی دارم : یکی عظمت تقوای او !! در حرم حضرت امیر صدای حضرت را میشنود که به ملاقات با حضرت ولیعصر در مسجد سهله میدهد.
دوم : روش فقهی و استباط احکام شرعیه ایشان از عقل و نقل است .
تعجب از اینکه شخصیتی در اوج مراتب تقوا و احتیاط اما فتوای خود را گاه با تمسک به عقل و گاه با اصل "شریعت سهله سمحه" ثابت میکند که از هیچ فقیهی ندیده ام .
میدانید خروجی این سبک شریعت باوری چیست ؟ خروجی اش این است ؛ دین خدا آسان و وزین است و با سخت گیری و جمود نباید آن را در نگاه جامعه تخریب کرد.
این است که به این شخصیت عشق می ورزم.


🔵 اما شیخ انصاری
که در ورودی باب قبله حرم مدفون است.
ما طلبه و فضلا و اساتید حوزه وام دار شیخ انصاری هستیم دو کتاب مهم او "رسائل و مکاسب" متن درسی است ودر درس خارج هم مبانی او ،محور کلام مراجع تقلید است ، لذا هزاران بار در حوزه های شیعه نام او برده میشود و طلب رحمت میشود.
و در جایی هم از خبردار بودن خویش از عرضه حاجت طلبه ای به حضرت امیر و استجابت آن میدهد.


🔵جناب آخوند خراسانی ؛
که روبروی ایوان طلا دفن هستند.
کتاب کفایه آخوند بی نظیر است و کسانی موفق به تدریس این کتاب هستند که به اجتهاد رسیده باشند ؛ دقیق ، کامل در عین اختصار .
مهم اینکه در بحثهای سیاسی- اجتماعی دارای تفکرات روشنگرانه و روشنفکرانه بود.که تفکرات او درمیرزای نائینی ظهورکردکه خودحدیث مفصلی است.
او توانست بیشترین آمارتربیت"مجتهد" را داشته باشد


🔵علامه شرف الدین عاملی ؛
اوبا داعیه وحدت همه فرقه ها آمد وتوانست بدون اهانت و درگیری و بذرپاشی در زمینه اختلافات مذهبی تعداد قابل توجهی از دانشمند اهل سنت را تحت تاثیر حقانیت امیرالمومنین قرار دهد.


🔵علامه امینی ؛ مدافع ارزنده از حقانیت امیرالمومنین و مکتب تشیع و نویسنده بهترین اثر علمی و تاریخی و ادبی در موضوع ذکر شده.
فرزندش می گوید :
در آخرین روزهای عمر پدرم از ایشان سؤال کردند که شما چه آرزویی به دل دارید؟
ایشان فرمودند:من فقط یک آرزو در دنیا دارم، و آن این که خداوند به من یک عمر طولانی بدهد و من در گوشه ی بیابانی چادری بزنم و آنجا ، تا آخر عمرم بر مظلومیت علی علیه السّلام گریه کنم .

🔵آیه الحق سیدعلی قاضی ؛
استاد علامه طباطبایی بود و گذشته از کراماتی که نقل میشود ، در دیدگاه حقیر مهم این است که ایشان منشاء تفسیر المیزان است .

🔵 امام خمینی :
و بالاخره مسجد هندی در بازار حویش و محل درس بیش از ده سال امام خمینی ؛
درس ولایت فقیه را امام بصورت مبسوط اولین بار در فقه شیعه در این مسجد در طول دوماه تهیه و تدریس فرمود .
ما و جامعه ما از آن بی خبر نیستیم ولی متاسفانه چالش ها و موارد مورد سوء استفاده ای که امام مطرح فرمودند مورد توجه برخی قرار نگرفته ، در حالیکه امام از همه نقاط اثباتی و نیز نقاط سلبی سخن به میان آورده .
دیروز در مسجد هندی محل تدریس امام (ره) نشسته و به این فکر میکردم که اگر ما در رابطه نگرش امام وولایت فقیه وهماهنگی آن باقانون وحق شهروندی وحق انتخاب و...که مورد دغدغه جوانان عزیزمان شده،همه مطالب دروس امام مطرح میکردیم،مشکلات،پیش رورا نداشتیم...


🔷 در نجف علماء بنام دیگری هستند که باید در فرصت دیگری درباره شان نوشت .
مانند :
سید ابوالحسن اصفهانیی
مرحوم محقق اصفهانی
میرزای شیرازی
کاشف الغطا
صاحب جواهر
نراقین ( دو نراقی - پدر و پسر) .

نجف اشرف - هادی سروش

💠💠💠💠💠💠

خاطرات و خطورات
مکتوب هفتم ؛

*مسجد کوفه و مسجد سهله*

مانند همه ی زائران ، زیارت دوره ای ما، به این دو مسجد مهم رسید .
مهم در دیدگاه همگان نمازو دعا در مقامات این دو مسجد است که تا کنون غیر شهرت دلیلی بر آن نیافتم.

مسجد کوفه ؛
دارای ساختمان جدیدی است که گفتند برخی از تجار هندی مساعدت کرده اند.
بنظرم در مسجد کوفه چهار نکته مهم مغفول مانده

اول ؛
عظمت این مسجد بگونه ایست که در حدیث داریم که ابوحمزه ثمالی گوید ؛امام سجاد (ع) فقط به قصد نماز در مسجد کوفه از مدنیه حرکت کرد آمد و نمازش را اقامه کرد و برگشت!
(اگر این روایت صحیح باشد در عظمت مسجد کوفه کافی است. البته تمام بودن نماز هم در این مسجد خود مطلب قابل توجهی است)

دوم ؛
اینکه ،این مسجد محل عبادت و حکومت و سخنرانی و تدریس امام علی (ع) بوده و میتواند سوژه خوبی برای عرضه تفکرات الهی و اندیشه سیاسی آن حضرت باشد ،
مثلا آقایان روحانی کاروان ها؛ از قضاوت و دستگاه قضاء علی (ع)بگویند و یا از عدالتش نسبت به دشمنانش و مخالفش بگویند ویا از تدریس توحید توسط آن امام که در نهج البلاغه آمده و....
ولی هزار حیف که بیش از سه ساعت خسته کننده به عبادت های مربوطه میگذرد ولی آنچه که نیاز امروز اسلام و مسلمین و تشیع است دریغ میشود !

سوم ؛
ای کاش در بنای جدید که زحمت زیادی هم کشیده شده سبک مسجد در زمان حضرت ، حفظ میشد مانند خانه امام علی که تلاش شده سبک اش حفظ شود.

چهارم ؛
باز هم نشانه ای از عوام زدگی و آن هم ضریح و شیشه گذاشتن برای محراب مقدس مسجد و پول ریختن مردمان.
شاید روزی این بساط بوسیله فرزندبزرگوارش جمع شود چنانچه روایت هم داریم.


مسجد سهله
بسیار معنوی بود بطوری که به محض ورود خصوصا مقام امام زمان، فوری جان انسان را متصل به روح زنده عالم هستی یعنی حضرت ولیعصر میکند .
شایدبرای برخی مسجد جمکران چنین باشد ولی تفاوت این دو از زمین تا آسمان است چون درباره مسجد سهله حدیث از امام باقر (ع) داریم و سیره قطعی علماء و فقهاء بزرگی مانند مقدس اردبیلی و علامه بحرالعلوم و مرحوم قاضی و...

البته در اینجا هم که سخن از امام زمان و نحوه حکومت و بیان ضروریات دوران غیبت را میطلبد که متاسفانه خبری نیست ....من پای صحبت چند روحانی در کاروان های مختلفی رفتم ولی دیدم کاملا عین یکدیگر سخن میگویند چرا متن مشترکشان یکی است و آنهم در حد یک حدیث و داستان از علامه بحرالعلوم !
بازهم در اینجا نیز ، شیشه و ضریح کوچک وپول جمع کردن!

تا مکتوب بعدی و ورود به کربلا...

💠💠💠💠💠💠💠💠💠

خاطرات و خطورات
مکتوب هشتم

وارد کربلا شدیم و غروب آفتاب را حضور در حرم حضرت حسین داشتیم .

نمیدانم چه کردند ، اما میدانم آن قلبی که همیشه " گرم " مولا و اربابش حضرت حسین (ع) بود را چنان گداختند که "تکه" آتش شد ....
فعلا بیش از این ، هیچ چیزدیگری را نمیدانم.

💠💠💠💠💠

مکتوب نهم
از خاطرات و خطورات

دوقصه مهم دارم یکی مربوط به بیرون از حرم و دیگری مربوط به داخل.
اما اولی
محل اقامت ما نزدیک حرم ابالفضل العباس است و توفیقی است که شروع زیارت با ایشان باشد چرا که "باب مدینه الحسین ، عباس است".

دومی :
زیارت حضرت سیدالشهداء (ع) قصه دیگری است ...
نه انسان یاد اونهمه فضیلت در رابطه با زیارت امام حسین (ع) می افتد ، ونه یاد چیز دیگری ، حتی مثل به یاد اینکه دعا "تحت القبه" مستجاب است!! .

فقط متوجه این است در این مکان در چندی قبل با این امام بزرگوار چه کردند ؟!
یعنی" یاد مظلومیت " . و این یعنی توجه باطنی به استقامت مظلوم و نهایت دنانت ظالم .

جالب اینجاست در آن لحظات کنار حرم امام حسین (ع) که به قول عرفاء "وقت" دست دهد و "فتح" حاصل شود ، که یعنی همان تعبیر خودمانی "حال خوش" ایجاد شود ، حتا آدمی یاد حوائج از پیش مرتب کرده خود برای عرضه هم نیست . الله اکبر...
فقط فقط تفکر در مظلومیت است که منجر به گریه و اشک میشود.

به نظرم تعبیر زیبای "عارفا بحقه " که در روایات زیارت آمده که ؛
اگر زیارت عارفا بحقه باشد آنچنان ثواب یا توفیقاتی نصیب میگردد ، در رابطه با امام حسین (ع) اینگونه معنا میدهد که در آن موطن با توجه و معرفت به "این مظلومیت" داشت که عالم هستی قبل و بعد از حسین (ع) دیگر تجربه نکرد .
صد البته درباره امام حسین توجه به "مظلومیت" کار هر کسی نیست چون مقصود توجه عاطفی به ماجرا نیست بلکه دریافت مظلومیت بر بنیان عقل و معرفت ملاک است.
و این مهم با مطالعات و تحقیقات قبلی ، در کنار پاکی قلب و راسخ بودن اعتقاد در رابطه با شخصیت امام(شرائط فردی و دریافت اوضاع زمانه اش) و امامت(مقامات ملکوتی) ، حاصل میشود.

منتظر شب جمعه و زیارت امام حسین (ع) هستم .....

کربلای معلی - هادی سروش

💠💠💠💠💠

مکتوب دهم
از خاطرات و خطورات

زیارت دوره ای ؛

کف العباس:

نمادی پر از معنا ، مهمترین اش ؛
والله ان قطعتموا یمینی
انی احامی عن دینی
حمایت از دین اگرچه مهم است و وظیفه ، اما مهمترش اینه بشکل به روز و زنده بتوانیم از دین حمایت کنیم .
اگرامروز به در جامعه "یدخلون فی دین الله افواجا" نباشد ، بازگشت به حمایت بد ما از دین دارد



نهر علقمه :

بقول مداح های قدیمی ؛
کنار علقمه شد غوغا
حرم دیگر ندارد سقا
واویلا واویلا ...
حضرت عباس از حلال (آب خوردن از شریعه) گذشت ، ما اگر ادعا حسینی داریم فقط بخاطر او ، از گناه کبیره بگذریم



مقام علی اکبر و مقام علی اصغر:

مظلومیت اتمام حجت و دو گوهر ارزنده برای توسل و استجابت دعا .



تل زینبیه و خیمه گاه :

نماد پرشوری است .... زینب از انجا میدان را میبیند و با تکبیر پاسخ امام حسین را میدهد.
امروز در خیمه گاه روضه خوانی خوبی بود .
من در گوشه ای که هم وطنان آذری بودند رفتم و استفاده کردم ؛سوز روضه خوانی آذری ها را کسی ندارد.
هندی ها هم در گوشه ای مشغول بودند ، کنارشان نشستم و لذت بردم ، اینا در فقر و محرومیت اقتصادی و مذهبی ، دین را حفظ کرده اند .

کربلای معلی - هادی سروش

💠💠💠💠💠

مکتوب یازدهم
از خاطرات و خطورات

از زیبایی سفر ما اقامت شب جمعه در حریم و حرم و حائر حسینی (ع) می باشد.
دوست دارم بودن در حرم و حائرش(قبر مطهر) به جا گرفتن در حریمش انجامد انشا...
وحریمش؛همه بایدها و نبایدهای درباره اوست.

و اگر کسی "حریم حسینی" را پاس داشته باشد،شب جمعه موقعیت خوبی است تا در حرمش و در حائرش ، مورد افاضه ها قرارگیرد.

جالب ماجرا اینجاست :
درشب جمعه کربلا حضور خانوادگی محبیین اباعبدالله بود که بی ریا و عاشقانه روی زمین نشسته و مشغول زیارت بودند.
جوان عربی فرزند خردسالش که در ازدحام جمعیت شلوغ میکرد ، پدرش برای آرام کردن بچه ، او عتاب و تنبیه نمود... عرب دیگری ، آن پدر جوان را عتاب کرد و گفت : الا تعلم هذا حرم الحسین و هذه لیله جمعه ؟ ! والملائکه حاضره؟!( نمیدانی کجا هستی و شب جمعه در کربلا فرشتگان حاضرند؟!) اینجا بود که گریه امان نداد.....

نکته جذاب دیگر ؛ صدای بلند و حماسی یک دست جمعیت بود که میگفت : "لبیک یا حسین"

نکته سوم ؛ حضور نیروهای مردمی شان بود که برای رفتن به جبهه ، آمده بودند با امام حسین وادع کنند..... الله اکبر ؛ چه حالی و چه ضجه هایی! یاد خداحافظی بچه ها خودمان و دوستانم افتادم در لحظه وداع و حرکت به جبهه ها....


در کنار درب ورودی به حرم از سمت قبله به این فکر نشستم که در این موطن نکته بسیار مهمی است :
که در امام حسین (ع) هزاران "رمز " وجود دارد....
بله صاحب کتاب جواهر و دیگران گفتند؛ در عاشورای او" اسرار الهیه " نهفته است .
اما حق این است که در تمام شخصیت امام حسین و حرم و حایر و حریم او " راز و رمز" وجود دارد.

یکی از آن ؛
امام کاظم (ع) کسالت پیدا کردند و به شخصی ماموریت دادند برود کربلا و در حائر حسینی برای شفاء ایشان دعا کند.....
الله اکبر ، امامی که خود مستجاب الدعوه است متوسل به حائر حسینی میشود.

دیگری :
در کتاب کامل الزیارات است از قول حضرت صادق (ع) رسیده که فرمود :
شب جمعه خدای سبحان ، به زیارت حسین(ع) میآید و نیز همه انبیاء و اولیاء میآیند ....

زیارت رب العالمین یعنی چه؟!
این از هزار راز و رمز بالاتره ...
مگر نعوذا بالله ، او (جل و علا) آمدن دارد ؟
مگر نعوذا بالله ، او (جل وعلا) نیازی دارد؟
مگر نعوذا بالله ، او (جل وعلا) جسم دارد؟
اینها به نظر شما راز و رمز نیست ؟؟
بله آمدنش بمعنای آمدن فیض و عنایت ویژه اش میباشد .

خلاصه کلام :
برای هر ایجاد تقربی به خدا، باید با عبادت ، روح را بالا برد و ترفیع داد ، تا به رحمت و عنایت و فیض الهی برسد و بهرمند شود مثل نماز و روزه و حج و....
اما در جریان زیارت امام حسین (ع) و شب جمعه قصه بر عکس است ، الله اکبر!
فیض و رحمت و استجابت میآید پایین و نزول دارد تا به همه ی زائران میرسد.... این معنای اولیه و سطحی از حدیث امام صادق (ع) است .
قطعا معناهای بالاتری دارد که دست ما کوتاه است .
در شب جمعه حرم و زیارت امام حسین (ع) برای بدست آوردن این "فیض خاص و رحمت ویژه " برای والدین ام ، و جان گنهکار خودم ، و همه شمایی که دلی به این نوشته های ناچیز حقیر داده اید ، امیدوارانه نشسته ام و با زیارت وارث اشک میریزم...... تا بهمه ماهمه چیز دهد و خصوصا یک چیز را حتما عنایت فرماید، که البته همه چیز است :
" ان تجعلنی معکم فی الدنیا و الاخره " (۱)
نتیجه اش این میشود :
دیگر همه جا (فقر و مریضی و خبرناگوار...تا احتضار و مرگ و قیامت ، همه و همه ) تنها نخواهیم بود. انشاالله.



----------------------------------
(۱) فقره ای زیارت وارث است :
.... وَاَتَیْتُ اِلى مَشْهَدِكَ اَسْئَلُ اللَّهَ بِالشَّاْنِ الَّذى لَكَ عِنْدَهُ وَبِالْمَحَلِّ الَّذى لَكَ لَدَیْهِ اَنْ یُصَلِىَّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ یجعلنی مَعَكُمْ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ .
در زیارت عاشورا :
، أنْ يَجْعَلَني مَعَكُمْ في الدُّنْيا وَالآخِرَةِ ، وَأنْ يُثَبِّتَ لي عِنْدَكُمْ قَدَمَ صِدْق في الدُّنْيا وَالآخِرَةِ




کربلای معلی - دعاگو هادی سروش

ادامه 👇👇👇

سفرنامه هادی سروش به عتبات (۲

ادامه از صفحه قبل 👇👇

مکتوب دوازدهم
از خاطرات و محطورات .

امروز روز جمعه متعلق به حضرت بقیه الله (عچ) وقت عمده را برای زیارت حرم حضرت عباس گذاشتم ، چرا که امام زمان (ع) بر اساس شهرتی که مطرح است و مورد تایید ارکان از علماء نیز میباشد به عموی خود بسیار علاقمند هستند.
در حرم ایشان دو چیز جالب دیدم :
یکی بزرگی و عظمت ضریح حضرت عباس (ع) که از هر امام زاده ای زیباتر و استوارتر بود ...
دیگری شباهت بسیار زیاد صحن و ایوان طلا حرم ایشان به صحن و ایوان حرم حضرت امیر (ع) ، واقعا انسان خود را در یک لحظه در نجف اشرف میبیند ....

پس زیارت ابوالفضل در قلب یک مومن عارف ،زیارت حضرت امیر است و زیارت امام حسین است و زیارت عباس. به به....

نمیدانم چرا وقتی از زیارت آن حضرت ، بیرون آمدم احساس شعف کردم ، چیزی شبیه حرم امام علی (ع) .
و این حالت متفاوتی است که در مورد امام حسین (ع) ایجاد نمیشود .

میدانیم عباس کیست ؟؟
حضرت قمر بنی هاشم در دید برادرش جایگاهی دارد که احدی به آن رتبه نرسید ، و آن اینکه امام حسین (ع) که همه فدایی او هستند به برادرش فرمود : جانم فدای تو !!
نباشد که ما حضرت عباس را و عظمتش را ، مورد غفلت داشته باشیم.
کربلای معلی -هادی سروش

💠💠💠💠

مکتوب سیزدهم از خاطرات و خطورات

*زیارت سامراء*

قبل از رسیدن به سامراء امام زاده سیدمحمد است که عرب منطقه بسیار به او معتقدند و اهل سنت هم هراس دارند ، میگویند عباس ثانی است (یعنی مانند حضرت عباس، قهرش از پای در می آورد) .
واقعش در حرمش جذبه معنوی شدیدی بود . ناهاررا در ایوان مقابل با همسفران صرف کردیم که بسیار باصفا بود.
جالب اینجاست که اصطلاح"کدای سامراء" که بسیار معروف است ما دیدیم که چگونه به پول و اگر نشد به سفره غذا و حتی میوه و تا آب خوردن را مطالبه میکنند.

سامراء
اما حال که رسیدیم به شهر سامراء سه نکته را بشنوید ؛ کسانی به این شهر سفر کرده اند، میدانند چه شرائط خاصی بر آن شهر حاکم است ؛
اولا:
جاده بغداد به سامراء جاده ای پر خطر و دارای مراقبت های جدی نظامی است ،بطوریکه اتوبوس زوار با یک امنیه حرکت میکند و حق توقف در مسیر را ندارد .
متاسفانه اتوبوس ما ایراد پیدا کرد و توقف نمود که فوری ماشین های نظامی برای مراقبت رسیدند .

ثانیا:
شهر سامراء سنی نشین است و بخشی از ساکنین اش ناصبی هستندو مخالف و معاند اهلبیت ، وجود چنین افرادی ، سخت بر جان انسان فشار وارد میکند .

ثالثا؛
حرم امامین عسگریین(ع) در میان شهر در بلای خانه های قدیمی و ساختمان های مخروبه است که خدا میداند چه غربتی بر دل انسان وارد میکند. و از طرفی باید میسر خیابانی را که دارای بلوک سیمانی است ، طی کرد تا به حرم رسید وخلاصه اوج مظلومیت به وضوح دیده میشود.

خدایا آن حضرت امیر(ع) و آن عظمت ایوان طلا ونیز آن بین الحرمین و آن شور کجا و مظلومیت دو فرزندشان در میان جمعی از ساکنان جاهل و نیز، منطقه نا امن کجا ؟!

سه نکته توجه ام را جلب کرد و منشاء نورانیت شد :
اول
زیارت نامه امام هادی (ع) که به نقل شیخ طوسی می باشد ، دارای عبارات بی نظیری بود ؛
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سِرَّاللَّهِ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حَبْلَ اللَّهِ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا آلَ اللَّهِ....
السلام عَلَیْکَ یَا حَقَّ اللَّه
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حَبِیبَ اللَّه
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ الْأَنْوَار
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا زَیْنَ الْأَبْرَارِ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَلِیلَ الْأَخْیَارِ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عُنْصُرَ الْأَطْهَارِ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ الرَّحْمَنِ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رُکْنَ الْإِیمَانِ....
او سر الهی و آل الله و حق الله و عنصر طهارت و مبدا نور و سر سلسله خوبان و ...میباشد.

جدا که عقل در این تعابیر مدهوش و حیرت زده میشود.

دوم :
زیارت نامه امام عسگری(ع) است که خطاب به هر دو امام میشود که ؛
أَسْأَلُ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمَا أَنْ يَجْعَلَ حَظِّي مِنْ زِيَارَتِكُمَا الصَّلاَةَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آل محمد وَ أَنْ يَرْزُقَنِي مُرَافَقَتَكُمَا فِي الْجِنَانِ مَعَ آبَائِكُمَا الصَّالِحِينَ‏ وَ أَسْأَلُهُ أَنْ يُعْتِقَ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ وَ يَرْزُقَنِي شَفَاعَتَكُمَا وَ مُصَاحَبَتَكُمَاوَ يُعَرِّفَ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمَا وَ لاَ يَسْلُبَنِي حُبَّكُمَا وَ حُبَّ آبَائِكُمَا الصَّالِحِينَ‏ وَ أَنْ لاَ يَجْعَلَهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيَارَتِكُمَا وَ يَحْشُرَنِي مَعَكُمَا فِي الْجَنَّةِ بِرَحْمَتِهِ‏ اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي حُبَّهُمَا وَ تَوَفَّنِي عَلَى مِلَّتِهِمَا اللَّهُمَّ الْعَنْ ظَالِمِي آلِ مُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ وَ انْتَقِمْ مِنْهُمْ‏ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْأَوَّلِينَ مِنْهُمْ وَ الْآخِرِينَ وَ ضَاعِفْ عَلَيْهِمُ الْعَذَابَ‏ وَ ابْلُغْ بِهِمْ وَ بِأَشْيَاعِهِمْ وَ مُحِبِّيهِمْ وَ مُتَّبِعِيهِمْ أَسْفَلَ دَرْكٍ مِنَ الْجَحِيمِ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ
اللَّهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَ وَلِيِّكَ وَ ابْنِ وَلِيِّكَ وَ اجْعَلْ فَرَجَنَا مَعَ فَرَجِهِمْ (فَرَجِهِ) يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ

۱)از خدا میخواهیم که حظ زیارت را در صلوات بر پیامبر و آلش قرار دهد... یعنی زیارت دو امام و رسیدن به معنا و حقیقت "صلوات" پس صلوات خیلی عظیم القدر است .
۲) ادامه رفاقت با اهلبیت دربهشت.
۳) استدامت محبت اهلبیت
۴) لعن بر دشمنان اهلبیت با شدت وسهیم کردن همه ی پیروان و علاقمندان به ظالمین
۵) دعا برای فرج حضرت بقیه الله.
اینها نکات منحصری است که در زیارت نامه امام عسگری آمده و برایم جذاب بود.

جالب این است این زیارت شخص امام عسگری(ع) است ولی جملاتتش "تثنیه" است یعنی مربوط به امام هادی (ع)هم میباشد ،واین نیست مگراینکه امام عسگری از مهمانان پدرش نیز پذیرایی مینماید.....واین چه سعادتیست برای زائرش.

سوم :
سرداب است که بعد طی ۳۸ پله به مقام حضرت حجت (عج) نایل میشویم .... دعای آل یس و دعای فرج و دعای عهد در سراب کوچک که محل غیبت حضرت است حالی میدهد که بی نظیر است بی نظیر ....
سامراء - دعاگو هادی سروش

💠💠💠💠

مکتوب چهاردهم از خاطرات و خطورات

ایستگاه پایانی - در حضور جوادین (امام کاظم و امام جواد) در کاظمین .

بعد سفر پر اضطراب سامراء و سوختگی جان مان تا مغز استخوان ، از این همه غربت ، همینکه اتوبوس وارد کاظمین شد دو گنبد نورانی و دلربا وبی نظیر ، دل و دین را یک جا با خود میبرد و چه بردنی.....

به به ، سفر به عتبات با حضور در محضر دو امام بسیار بسیار دوست داشتنی تمام میشود ؛ آنهم

*یکی حضرت امام کاظم (ع) ؛
که در حیات و بعد از شهادتش در پیش شیعه و سنی به "باب الحوائج" معروف است . و چون تاثیرش بر دلها بی انتهاء و ناشناخته است ، حقیر دوسال قبل در مقاله ای که منتشر شد تحت عنوان " امام القلوب " به وابستگی ناشناخته ی دلها ، به آن امام عزیز اشاره کردم .

شاید نشنیده باشید که همانطوری رسول الله (ص) فرمود : حسین جان من است ، امام صادق(ع) فرمود: موسی(فرزندشان؛حضرت کاظم) جان من است .
به به ...
من که معتقدم با زیارت امام کاظم(ع) موفق به زیارت مرقد مظلوم و گرفتار در چنگ وهابیت ، حضرت صادق (ع) که شیخ الائمه و ریئس مذهب است هم رسیده ام ... کفی بذلک فخرا و هذا من فضل ربی(یعنی؛ برای افتخار مرا کافی است چراکه از فضل و فیض او خدامتعال من است) .


*دیگری حضرت جوادالائمه (ع) است؛
که مضجع و حرمش پایان یک دوره سفر در فضای نور است .
جوادالائمه از آنجا که فرزند ولی نعمت مان یعنی حضرت رضا(ع) است ، ما ایرانی ها در برابرش که قرار میگیریم احساس دیگری داربم از جنس هم محلی بودن یا هم نشین بودن یا هم صحبت بودن و... خلاصه آشنا بودن. گر جسارت نباشد بگویم که در کنار مضجعش در دل میگذرد ؛ اینهم از جوادالائمه ی امام رضای خودمان.....

ای جانم به فدایش و فدای پدرش که در کنار ضریحش حس خودی بودن وجودم را فرا گرفت....
حتما شما هم ، وقتی مشرف به زیارتش شدید چنین حسی داشته اید ، و اگر هم متوجه این حس نامریی نشده اید در زیارت بعدی جستجویش فرمائید.


*چهار روح مطهر و مقام ملک پاسبانی؛
بله چهار و بلکه پنج شخصیت بسیاربسیار بزرگ شیعه در مقام خادمی و همراه بودن در کنار این دو امام بزرگوارند :
اول: شیخ قمی (ابن قولویه نویسنده کتاب بی نظیر کامل الزیارات).
دوم : شیخ مفید، بزرگ رهبر فکری شیعیان .
سوم: سید مرتضی شاگرد نمونه شیخ مفید.
چهارم : سید رضی صاحب شاهکار مهم تاریخ اسلام ؛یعنی نهج البلاغه .
ایندو - سید مرتضی و سید رضی ، دوبرادری هستند که در صبح شبی که مادرشان آنان را تحویل شیخ مفید داد تا تعلیم فقه و فقاهت نمایدشان ، شیخ مفید در عالم رویا دید که حضرت زهرا آمده و امام حسن و امام حسین را تحویلش میدهد و میگوید : " یاشیخ علمهما الفقه" یعنی ای شیخ به حسن وحسین ام فقاهت تعلیم فرما !!!

و شخصیت پنجم که در حرم ملکوتی امامین جوادین(ع) پهلو گرفته جناب خواجه نصیرالدین طوسی است که بزرگ مرد عالم علم و تفکر و فلسفه میباشد.
همو که تشیع ما ایرانیان مدیون اوست و اوست ...
حیف که قبر این بزرگوار در ورودی بانوان است و دست دیگران کوتاه..


قبل پایان این قسمت از مکتوب چهاردهم اجازه دهید به این حرکت ناشایست مسئولان اداره حرم امام کاظم و امام جواد اشارت کنم و آن اینکه متاسفانه در صحن (نه در خود حرم) که محل اجتماع زائران بصورت فردی و خانوادگی میباشد آمده اند صحن را بوسیله دیواره فلزی به مردانه و زنانه تقسیم کرده اند، چیزی که در هیچ یک از حرم های امامان ما در نجف و کربلا و سامراء و مشهد سابقه ندارد.
زائر به مجرد ورود به صحن دیگر هیچ اطلاعی از خانواده خود ندارد و این سلیقه غلط باعث ناراحتی همسفران ما شد که ناراحتی فراگیر است برای هرکسی که خانوادگی به حرم وارد میشود، ایجاد میشود.


منتظر آخرین قسمت مکتوبات که درباره "وداع" است و قسمتی اش را نوشته ام باشید تا انشاالله تکمیل کنم و تقدیم نمایم.

کاظمین شریفین - هادی سروش

💠💠💠💠💠

مکتوب پانزدهم - بخش پایانی

*وداع جانگاه ...*

معیت (همراه بودن) ظاهری با شش امام بزرگوار که هرکدام مبداء فیض خاص و ویژه ای داشتند ، تمام .
البته که ؛ دور شدن از این ذوات مقدسه و انوار الهیه بسیار بسیار سخت است ، سخت !!
البته ماندن در شهر زیارتی هم سفارش نشده ....
پس با این دل های غصه دار، در ترک مآمن و مآوای خود، چه باید کرد ؟

مهم حفظ است که از این نماز و دعا و زیارت و گریه و... که در حرم شش امام به آن رسیدیم حفاظت کنیم .
مهم این است بتوانیم از این معیت ظاهری و همراهی عینی به معیت باطنی و همراهی واقعی و دائمی بار یابیم که اگر چنین شود نور الهی در قلب باقی مانده و قابل استفاده در تمام مراحل زندگی خواهد بود . انشاءالله

راه حفظش...
باید آتش عشق و معرفتی را که در درون خویش در ایام زیارت فراهم آوردیم و جانمان روشن شد بوسیله اتصال به اهلبیت (ع) ، با دو عامل استمرار و استدامت بخشید :

اول ؛ مداومت بر طهارت و پاکی نیت ، و رفتار شایسته .
به حکم تناسب و سنخیت باید نوری بود ، تا با نور( ع) مرتبط باشیم پس باید آنچه آتش است، آن را در وجودمان خاموش کنیم دروغ ، کبر ، حسد.... قطعا آتش جهنم است و با نور ائمه (ع) سنخیتی ندارد.
در نتیجه آنان که مبتلابه این معاصی هستند ، قلبشان دیگر آمادگی پذیرش نور را ندارد.

دوم ؛ توجه باطنی به اهلبیت (ع) به هرشکلی که میتواند جان انسان را ، به آن مبادی نور متصل نگه دارد، آن را محافظت کنیم .
مثل زیارت امین الله روزانه برای شش امام بزرگوار
وسلام روزانه به یکایک آنان
ویا مثلا سوره قدر را زیاد تلاوت کنیم.

نکته دیگر :
شاید زائری توفیق یافت و هدیه ای گرفت غیر از استجابت دعا ، ضروری است که از این موهبت ، به شدت مواظبت کنیم ، که خوشبختانه به خود من بیچاره ، آقایم حضرت امیر (ع) لطفی فرمودند و نیز مولایم حضرت اباعبدالله (ع) عنایتی ، که از اسرار قلبی ام قرار گرفت . " و هذا من فضل ربی"

با توجه به این دو اصل مهم میتوان ، هم از حالت حضور و محضر اهلبیت (ع) خارج نشویم و هم میتوانیم از برکات افاضه شده محافظت و بهره دائمی ببریم . انشاء الله

از صبر و حوصله شما دربرابر فرصتی که در طول یک هفته و پانزده شماره نوشته شده ، به بنده دادید ، بسیار قدردانم .
در مواطن مختلف این سفر نورانی به حکم اخلاق و ادب عموما و خصوصا یاد همگان بوده ام .

خدا نگهدار

فرودگاه بغداد - هادی سروش


__________________________________________

برخی از نظرات دوستان درابطه با خاطرات و خطورات سفر عتبات ، نام مبارک شان محفوظ است. 👇👇

شماره -۱

ضمن عرض سلام خدمت جناب حاج آقا هادي سروش
زيارتتان مقبول درگاه الهي
از خواندن پيامهاي مملو از اخلاص و معنويت جنابعالي در اين سفر حظ و بهره معنوي بسيار برديم طوريكه چندين بار اشك شوق به زيارت عتبات در چشمانمان حلقه زد. با نوشتار زيباي خود باعث شديد براي چند لحظه قلب و دلمان هوايي آن مكانهاي مقدس شود.
بي تملق ميگويم" خداي بزرگ را بخاطر داشتن استادي دانشمند، مخلص و با تفكرات بروز چون جنابعالي شكر گزارم" اميدوارم همواره اين چنين سفرهاي معنوي روزيتان شود.
ارادتمند

شماره -۲

سلام حضرت استاد زیارت قبول ....واقعا بامکتوبات همراه باعکسهای مربوطه شناخت اجمالی نسبت به امامان معصوم وبزرگان وعلما شیعه پیدا کردیم ..وتنهاجایی که دلم بیشترگرفت بین الحرمین وبیشتر سامرا بود..تشکران شاالله که بادعای شما قسمت ماهم بشود

شماره -۳

سلام، زیارت شما علاوه بر اینکه با عث خوشحالی ما شد یک برکت دیگری را هم به همراه داشت و آن اینکه با مکتوبات شما دلهایی را هم همراه خودتان بردید،ما که هر ساعت منتظر زیارت های بعدی و دلنوشته های حاکی از معرفت عمیقتان نسبت به وجود نازنین اهل بیت علیه‌السلام بودیم و در واقع یک سفر ما را هم همراه کردید.ممنونیم، امیدواریم یک سفر روحی و جسمی در کنار شما روزیمان کنند.

شماره -۴

سلام استاد:باتشکرازنوشتن مکتوبات خود ازسفر عتبات انگارحقیرباکاروان شمابودم باخواندن مکتوبتان زیارت بامعرفت کامل قبول باشه.

شماره -۵

سلام علیکم
با آرزوی قبولی زیارت ورود بابرکت حضرتعالی را خیر مقدم
عرض مینمایم، انشاءاله در زیارات
بعدی باز از مکتوبات آنجناب مستفیض شویم.

شماره -۶

سلام علیکم
خاطرات و خطورات شما واقعا آنقدر دلچسب است که هر خواننده ای که قدم به آن سرزمین گذاشته باشد ، خود را همسفر شما می داند.
انشالله خداوند خیر دو دنیا به شما عنایت فرماید و روح پدر و مادر شما را قرین رحمت بنماید
التماس دعا

شماره -۷

سلام علیکم ،خوش به سعادت شما زیارت شما قبول . ازتان ملتمسانه می خواهم در قبه الاجابه اربابمان آقا امام حسین ( ع) برای عاقبت بخیری خصوصا نسل جوان دعا بفرمائید . حاج آقای سروش از زمانی که توفیق تشرف به این سفر روحانی را پیدا کرده اید . با عکس های بسیار زیبا و با مطالب عالی و ارزنده که زحمت آنرا متحمل می شوید. یک همسفر پیدا کرده اید و آن دل ماست که با شما همراه است . مطالبتان را با اشتیاق فراهم چندین و چند بار مطالعه و مرور می کنم و از آن لذت می برم . مشتاق می باشیم که در سفر کاظمین و سامرا نیز متناسب با آن ائمه طاهرین ما را از مطالب و تصاویر زیبایتان بی بهره نفرمائید . خداوند مکرر در مکرر این سفر را روزیتان بفرماید . التماس دعا. ارادتمند شما

شماره -۸

سلام به شماوهمراهان حال وهوای خانه ماهم بامکتوبات شماکربائی شده
خداقبول فرمایدبه مابیچاره هاهم دعا
کنید سفره حضرت زهراء هم باقیمه
ازمردم پذیرائی نمود قبول باشد

شماره -۹

سلام. رنگ و بوی زنده ای دارد. هر مطلبی که از آن منبع فیض و اشراق، بفرستید؛ اثر بهتری در خواهندگان و خوانندگان دارد😢😇❤️

شماره -۱۰

سلام علیکم . همراهی شما از طریق فضای مجانی که لطف فرمودید مطالبی را فرستادید عجب صفایی داشت . انشالله در خدمت شما توفیق زیارت حاصل شود . سلامت باشید و زیارت شما و خانواده محترم قبول باشد

شماره ۱۱

سلام علیکم
خاطرات و خطورات شما واقعا آنقدر دلچسب است که هر خواننده ای که قدم به آن سرزمین گذاشته باشد ، خود را همسفر شما می داند.
انشالله خداوند خیر دو دنیا به شما عنایت فرماید و روح پدر و مادر شما را قرین رحمت بنماید
التماس دعا

شماره ۱۲

عزیز دل ، با سروش معرفت دل من هم کربلایی شد امیداورم به برکت دعای شما در لحظآت ناب چشمم هم کربلایی بشه ، که.آ رزوست برای خودم وخانمم

شماره ۱۳

سلام و صبح بخیر
زیارت شما قبول
قلم و بیان شیوایتان از شرح زیارات قبور ائمه در عراق در کانال سروش معرفت بسیار زیبا و گویاست
انشالله به صورت مبسوط تری به شکل سفرنامه تکمیل شود تا هم اثری ناندگار باشد و هم راهنمای زایران حرم دوست .
به حول و قوه الهی

شماره ۱۴

سلام جناب سروش
با عرض آرزوي قبولي زياراتتون در محضر ائمه شريف
خواستم تشكر كرده باشم از حضورتون كه در اين سفر نوراني ما رو همراه با خودتون كردين و هر لحظه و هر مكان دلي از ما برديد.
با وجود اينكه پيش از اين سفرهايي را به عتبات عاليات داشتم ليكن صفاي وجودي شما و معرفت والاتون در ديگري از درهاي معرفت نسبت به اين ذوات مقدسه را به روي من گشود.
ملتمس دعا

شماره ۱۵

سلام علیکم استاد.
ضمن آرزوی قبولی زیارتتون و ثبت وذخیره این هدیه الهی برای شبی که تنها خواهیم بود.
غرضم از مزاحمت عرض ادب و تشکر از حضرتعالی هستش که در این سفر پر خیر و برکتتون مثل کلاس درس به شاگردان تون محبت داشتید و در این سفر زیبا که آرزوی هر عاشق دلسوخته ای هست لحظه به لحظه اجازه همراهی با خودتون رو برای ما محیا کردید.
انشاءالله به سلامتی و با سینه ای پر از الطاف امیرالمومنین ع و ائمه ای که زیارتشان روزیتان گشت به آغوش خانواده بازگردید و دوباره توفیق زیارتتون و استفاده از کلاس درس روزی ما گردد.
التماس دعا

شماره ۱۶

سلام بر استاد بزرگوار؛ دل نوشته هاي شما از خاطرات و خطورات زيارت عتبات عاليات واقعا برايم جالب بود. مطالب پر از احساس و پر شور تان از مكانهاي زيارتي كاملا انسان را مجذوب خود مي كند گويا خواننده اين نوشتار گوهر بار خود در كاروان زيارتي قرار دارد. بنده سال 89 توفيق زيارت عتبات عاليات را داشتم ولي نوع زيارت و آن ديدي كه جنابعالي داشتيد را نتوانستم بدست بياورم. انشاالله قسمت بشه سال آينده درمعيت شما به زيارت مشرف بشيم. التماس دعا

شماره ۱۷

استادگرامی ضمن عرض خیرمقدم: بایدعرض کنم، باخواندن سفرنامه حضرتعالی انگارباشماودرکنارشمادرطول مسیردراین سفرباشرافت بودیم،انشاالله بازهم ازمکتوبات شمادرسفرهای بعدی بهره مندشویم،آمین

شماره ۱۸

سلام بر استاد عزیز ودوست گرامی زیارتان قبول سلسله مکتوبات تحت عنوان خاطرات وخطورات سفره پر برکتی بود مانند سلسله مباحث یک دهه با این تفاوت که ما همراه شما زائر عتبات بودیم و حظ وافر بردیم خاطراتی که آمیخته با فضای معنوی بردی دوچندان داشت و تاثیری عمیق بر روح آدمی بطوری که وقتی قسمتی را میخوانیم انتظار قسمت بعدی را داشتیم خداوند انشالله شما را از گزند دشمنان محفوظ بدارد همیشه نیازمند ارشادات شما هستیم

شماره ۱۹

سلام زیارت قبول بسیار فیض بردم از خاطرات سفر شما به نحوی شما توضیح میدادی که گویا ما هم همراه شما زیارت میکنیم انشاالاه خدا قسمت کنه با شمایه سفر بریم زیارت

شماره ۲۰

سلام
مختصر و مفید ؛
چنان مکتوبات شما ما را هوایی کرد و اقدام به سفر به عتبات نمودم.
باز هم تشکر

شماره ۲۱

سلام استاد
خیلی ممنون از مطالبی که میفرستادید
بسیاز لذت بردیم و خاطرات اربیعین برایمان تداعی شد.
شما مصداق این جمله (عارفا به حقه) هستید
ما به زیارت این امامان معصوم رفتیم ولی با درک و اگاهی از مقام و منزلت ایشان نبود و این سفرنامه شما یک اگاهی و یک روشنگری بزرگ برای ما بود تا ان شالله در سفرهای بعدی با درک و شعور بیشتری به زیارت این عزیزان برویم
واقعا از شما ممنونم بابت این اگاهی.

« با این همه فشار روانی چه باید کرد؟» / نوشتاری از استاد هادی سروش

« با این همه فشار روانی چه باید کرد؟» / نوشتاری از استاد هادی سروش

شفقنا – حجت الاسلام والمسلیمن هادی سروش در نوشتاری با عنوان« با این همه فشار روانی چه باید کرد؟» این گونه آورده است:

مبداء پیدایش فشارروانی

احساس تنهائى و بى‌پناهى، و اضطراب از آینده ، مانند ؛ ترس عدم موفقیت در شئون گوناگون زندگى مثل تحصیل، شغل، ازدواج و زندگى مشترک ونیز چگونگی وضعیت تحصیل فرزندان و آینده آنان و مجازات در برابر جرائم ناخواسته و … از اموری که با استرس شروع میشود به فشار روانی میرسد.

رابطه فشارروانی با ندانم کاری فردی و حکومتی

در این‌نوشته کوتاه بدنبال بررسی مبداء پیدایش فشار روانی بر فرد و یا خانواده و یا جامعه نیستم ، بله ، پذیرفته شده است که هیچ فشار روانی بدون عوامل بیرونی نظیر ندانم کاری های شخصی و یا ندانم کاری های حکومت و حکمرانی نیست! در برابر ندانم کاری های فردی ؛ راه ، تنبّه و بیداری و بازگشت از خطاهاست همانطوریکه در برابر ندانم کاری های حکمرانان ؛ نقد و اعتراض و در مراحل بالاتری از تحمیلِ فقر و فشار بر جامعه، راه ؛ مخالفت مدنی است.

سخن در اینجا راه معنوی فائق آمدنِ بر فشارهای درونی است.

راه سیطره بر فشارهای روانی

درکنار برخی از معالجات روانپزشکی که منکر تاثیرمثبتِ آن نیستیم گرچه اکثرا موقت گزارش شده و چه بسا همراه با برخی بیماری های دیگر بخاطر عوارضی که برخی داروها دارد میشود ، میتوان به شاخه “دین و مذهب” که مورد تایید دانمشندان غیرمذهبی جهان قرار دارد ، پناه برد.

چه ارتباط معنوی آرامش بخش است؟

آرامش و اطمینان در لابلای فقرات گفتار خدا در کتابهای آسمانی آمده است. برای یک فرد مسلمان در قرآن به حقیقتی تصریح و ترغیب شده که تاثیر آن انکار ناپذیر است و آن “ذکرخدا” میباشد؛ «الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ؛ – كسانى كه ايمان آوردند و دلهايشان به ياد خدا آرام مى‏ گيرد آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش مى‏ يابد.» ﴿رعد ۲۸﴾.

ذکری متفاوت از تسبیح و مفاتیح

انسان پر رنج و گرفتار زیر بار فشار روحی و روانی مطمئنا با نشستن و ذکری را با تسبیح بگوید و یا پیش روی مفاتیح باز کند و دائما دعا بخواند ، نمیتواند بشکل دلخواهش به اطمینان برسد چرا که ذکر و دعا زبانی بدون پشتوانه های قلبی برای خیلی از آدمیان ایجاد طمآنینه نمیکند . پس باید مقصود از کلمه “ذکر” چیز مهمتری باشد که ذکر زبانی یکی از شاخه آن خواهد بود .

توجه به خدا و مهر او آرامش بخش است

استاد بزرگ ما علامه حسن زاده آملی در درس میفرمود : «مهم ؛ آن “توجه” برخاسته از نهان دل به ملکوت عالَم و خدای متعال است.»

فخر رازی -مفسر بزرگ سنی مسلک- چنین معنا میکند :
«ذکر؛ ‘توجه’ به حضرت الالهیت است و این توجه باعث پدید آمدنِ ارمغانِ غیبی و نورانیت از ناحیه ربوبی به انسان است. عبارت او چنین است ؛ اذا توجه القلب الی مطالعة الحضرة الالهيه حصل فيه انوارالصمدية و الاضواءالالهيه».[تفسیر۴۹/۱۹]

پس در ذکرخدا مهم “توجه” است.

تفسیر علامه طباطبائی از مقامِ “توجه” و عنایات خدا به “انسانِ متوجه”

علامه طباطبایی به زیبایی “توجه” را به عنوان یکی از مقامات معنوی انسان معنا نموده است و در شرح آن مینویسد ؛
«توجه با انابه به درگاه او حاصل میشود و انسان را آماده دستگیری و هدایت الهی میکند و آدمی به این حقیقت دست پیدا میکند که جانش در امنیت کسی است که او را پذیرفته و اوست که تنها سبب رسیدن به آرامش است، چرا که زمام تمام امور هستی فقط بدست توانای اوست ، اضافه بر اینکه اوست که اداره امور بنده مومن خود را به عُهده دارد ؛ والله سبحانه هوالسبب الوحید الذی بیده زمام الخیر و الیه یرجع الامر کله و هو القاهر فوق عباده والفعال لمایرید وهو ولی عباده المومنین.» [المیزان۳۵۳/۱۱]

انبیاء و اولیاء مظهر “ذکرخدا”

در قرآن، پیامبر(ص) بعنوان “ذکر” نام برده شده ؛ «قَدْأَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراًرسولاً» (طلاق/۱۱)
یکی از والاترین مصادیق “ذکرخدا” ؛ اهلبیت (ع) هستند که بدان تاکید بسیاراست. در بیان امام صادق(ع) ؛ ائمه اطهار به عنوان “ذکر” معرفی شده اند.[تفسیرقمی۳۶۵/۱]

رفع فشار روانی با نگاهِ “مثبت” داشتن

نگاهِ مثبت به پدیده ها و ذهنِ “نیک پندران” می تواند در ایجاد آرامش سهم مهمی داشته باشد.
امام عسکری(ع) فرمودند:«ظنّ خود را زیبا کن و خوش بین باش، ولو به یک سنگ. که خدا سرّ خویش را در آن سنگ قرار داده و بهره ی تو از آن سنگ نصیبت خواهد شد. سپس خدمت حضرت عرض کردم : یابن رسول الله! ولو به یک سنگ هم خوش بین باشم؟! حضرت فرمودند: مگر به حجرالاسود نگاه نمی‌کنی؟آن هم یک سنگ است ، سپس فرمود: هيچ گرفتارى و بلايى نيست مگر آن كه نعمتى از خداوند آن را در ميان گرفته است ؛ – أَحْسِنْ ظَنَّكَ وَ لَوْ بِحَجَرٍ يَطْرَحُ اللَّهُ فِيهِ سِرَّهُ فَتَنَاوَلْ‏ نَصِيبَكَ‏ مِنْهُ‏،.. يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لَوْ بِحَجَرٍ ؟ قال :أَ لَا تَنْظُرُونَ إِلَى الْحَجَرِ الْأَسْوَد»

کارآمدترین نگاه مثبت ؛ نگاه مثبت بخداست

از شگفتی های مهم در آرامش معنویِ انسان نگاه مثبت بخداست.
در این رابطه اولیاء دین بیانات شنیدنی دارند که توجه به برخی از آنها بسیار راهگشاست.

پيامبر رحمت (ص) در این رابطه می فرمايد: «سوگند به خداوند، هيچ فرد با ايمانى به خير دنيا و آخرت نمى رسد مگر با حسن ظن به خداوند ؛ – «وَ الَّذى لااِلهَ اِلاّ هُوَ ما اُعْطِىَ مُؤْمِنٌ قَطُ خَيْرَ الدُّنيا وَ الاْخِرَةِ اِلا بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِاللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَجائِهِ لَهُ وَ حُسْنِ خُلْقِهِ وَ الْكَفِّ عَنْ اِغْتِيابِ الْمُؤمِنينَ». [کافی ج۲ص۷۵]

همچنین حضرت رسول (ص) می فرماید: «قسم به خدايى كه معبودى جز او نيست هرگاه بنده مؤمنى حسن ظن به خدا داشته باشد خدا نزد گمان بنده مؤمن خويش است زيرا خداوند كريم است و تمام نيكى ها به دست او است، حيا مى كند از اين كه بنده مؤمنش حسن ظن به او داشته باشد، سپس او گمان و اميد او را ناكام كند، بنابراين حسن ظن به خدا داشته باشيد و به سوى او رغبت كنيد ؛ – وَ الَّذِى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ لايَحْسُنُ ظَنُّ عَبْد مُؤمِن بِاللّهِ اِلاّ كانَ اللّهُ عِنْدَ ظَنَّ عَبْدِهِ الْمُؤمِنِ لاَِنَّ اللّهَ كَرِيْمٌ بِيَدِهِ الْخَيْراتُ يَسْتَحْيِى اَنْ يَكُونَ عَبْدُهُ الْمُؤمِنُ قَدْ اَحْسَنَ بِهِ الظَّنِّ ثُمَّ يُخْلِفُ ظَنَّهُ وَ رَجائَهُ فَاَحْسِنُوا بِاللّهِ الظَّنَ وَ ارْغَبُوا اِلَيْهِ». [کافی ج۲ص۷۵]

امام صادق(ع) در تفسیر حُسن بخدا می فرماید: «حسن ظن به خداوند اين است كه تنها به خدا اميد داشته باشى و جز از گناهت نترسى ؛ – حُسْنُ الظَّنِّ بِاللّهِ اَنْ لاتَرْجُوَا اِلاّ اللّهَ وَ لاتَخافَ اِلاّ ذَنْبَهُ» [مجموعه ورام ج۲ ص ۱۸۵]

با این همه فشار روانی چه باید کرد؟  ✍️هادی سروش

🔰 با این همه فشار روانی چه باید کرد؟

✍️هادی سروش


🔴مبداء پیدایش فشارروانی

احساس تنهائى و بى‌پناهى، و اضطراب از آینده ، مانند ؛ ترس عدم موفقیت در شئون گوناگون زندگى مثل تحصیل، شغل، ازدواج و زندگى مشترک ونیز چگونگی وضعیت تحصیل فرزندان و آینده آنان و مجازات در برابر جرائم ناخواسته و ... از اموری که با استرس شروع میشود به فشار روانی میرسد.

🔴رابطه فشارروانی با ندانم کاری فردی و حکومتی

در این‌نوشته کوتاه بدنبال بررسی مبداء پیدایش فشار روانی بر فرد و یا خانواده و یا جامعه نیستم ، بله ، پذیرفته شده است که هیچ فشار روانی بدون عوامل بیرونی نظیر ندانم کاری های شخصی و یا ندانم کاری های حکومت و حکمرانی نیست! در برابر ندانم کاری های فردی ؛ راه ، تنبّه و بیداری و بازگشت از خطاهاست همانطوریکه در برابر ندانم کاری های حکمرانان ؛ نقد و اعتراض و در مراحل بالاتری از تحمیلِ فقر و فشار بر جامعه، راه ؛ مخالفت مدنی است.

سخن در اینجا راه معنوی فائق آمدنِ بر فشارهای درونی است.

🔸️راه سیطره بر فشارهای روانی

درکنار برخی از معالجات روانپزشکی که منکر تاثیرمثبتِ آن نیستیم گرچه اکثرا موقت گزارش شده و چه بسا همراه با برخی بیماری های دیگر بخاطر عوارضی که برخی داروها دارد میشود ، میتوان به شاخه "دین و مذهب" که مورد تایید دانمشندان غیرمذهبی جهان قرار دارد ، پناه برد.

🔸️چه ارتباط معنوی آرامش بخش است؟

آرامش و اطمینان در لابلای فقرات گفتار خدا در کتابهای آسمانی آمده است. برای یک فرد مسلمان در قرآن به حقیقتی تصریح و ترغیب شده که تاثیر آن انکار ناپذیر است و آن "ذکرخدا" میباشد؛ «الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ؛ - كسانى كه ايمان آوردند و دلهايشان به ياد خدا آرام مى‏ گيرد آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش مى‏ يابد.» ﴿رعد ۲۸﴾.

🔸️ذکری متفاوت از تسبیح و مفاتیح

انسان پر رنج و گرفتار زیر بار فشار روحی و روانی مطمئنا با نشستن و ذکری را با تسبیح بگوید و یا پیش روی مفاتیح باز کند و دائما دعا بخواند ، نمیتواند بشکل دلخواهش به اطمینان برسد چرا که ذکر و دعا زبانی بدون پشتوانه های قلبی برای خیلی از آدمیان ایجاد طمآنینه نمیکند . پس باید مقصود از کلمه "ذکر" چیز مهمتری باشد که ذکر زبانی یکی از شاخه آن خواهد بود .

✅️ توجه به خدا و مهر او آرامش بخش است

استاد بزرگ ما علامه حسن زاده آملی در درس میفرمود : «مهم ؛ آن "توجه" برخاسته از نهان دل به ملکوت عالَم و خدای متعال است.»

فخر رازی -مفسر بزرگ سنی مسلک- چنین معنا میکند :
«ذکر؛ 'توجه' به حضرت الالهیت است و این توجه باعث پدید آمدنِ ارمغانِ غیبی و نورانیت از ناحیه ربوبی به انسان است. عبارت او چنین است ؛ اذا توجه القلب الی مطالعة الحضرة الالهيه حصل فيه انوارالصمدية و الاضواءالالهيه».[تفسیر۴۹/۱۹]

پس در ذکرخدا مهم "توجه" است.

✅️ تفسیر علامه طباطبائی از مقامِ "توجه" و عنایات خدا به "انسانِ متوجه"

علامه طباطبایی به زیبایی "توجه" را به عنوان یکی از مقامات معنوی انسان معنا نموده است و در شرح آن مینویسد ؛
«توجه با انابه به درگاه او حاصل میشود و انسان را آماده دستگیری و هدایت الهی میکند و آدمی به این حقیقت دست پیدا میکند که جانش در امنیت کسی است که او را پذیرفته و اوست که تنها سبب رسیدن به آرامش است، چرا که زمام تمام امور هستی فقط بدست توانای اوست ، اضافه بر اینکه اوست که اداره امور بنده مومن خود را به عُهده دارد ؛ والله سبحانه هوالسبب الوحید الذی بیده زمام الخیر و الیه یرجع الامر کله و هو القاهر فوق عباده والفعال لمایرید وهو ولی عباده المومنین.» [المیزان۳۵۳/۱۱]

🔸️ انبیاء و اولیاء مظهر "ذکرخدا"

در قرآن، پیامبر(ص) بعنوان "ذکر" نام برده شده ؛ «قَدْأَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراًرسولاً» (طلاق/۱۱)
یکی از والاترین مصادیق "ذکرخدا" ؛ اهلبیت (ع) هستند که بدان تاکید بسیاراست. در بیان امام صادق(ع) ؛ ائمه اطهار به عنوان "ذکر" معرفی شده اند.[تفسیرقمی۳۶۵/۱]


🔸️رفع فشار روانی با نگاهِ "مثبت" داشتن

نگاهِ مثبت به پدیده ها و ذهنِ "نیک پندران" میتواند در ایجاد آرامش سهم مهمی داشته باشد.
امام عسکری(ع) فرمودند:«ظنّ خود را زیبا کن و خوش بین باش، ولو به یک سنگ. که خدا سرّ خویش را در آن سنگ قرار داده و بهره ی تو از آن سنگ نصیبت خواهد شد. سپس خدمت حضرت عرض کردم : یابن رسول الله! ولو به یک سنگ هم خوش بین باشم؟! حضرت فرمودند: مگر به حجرالاسود نگاه نمی‌کنی؟آن هم یک سنگ است ، سپس فرمود: هيچ گرفتارى و بلايى نيست مگر آن كه نعمتى از خداوند آن را در ميان گرفته است ؛ - أَحْسِنْ ظَنَّكَ وَ لَوْ بِحَجَرٍ يَطْرَحُ اللَّهُ فِيهِ سِرَّهُ فَتَنَاوَلْ‏ نَصِيبَكَ‏ مِنْهُ‏،.. يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ لَوْ بِحَجَرٍ ؟ قال :أَ لَا تَنْظُرُونَ إِلَى الْحَجَرِ الْأَسْوَد»


🔸️کارآمدترین نگاه مثبت ؛ نگاه مثبت بخداست

از شگفتی های مهم در آرامش معنویِ انسان نگاه مثبت بخداست.
در این رابطه اولیاء دین بیانات شنیدنی دارند که توجه به برخی از آنها بسیار راهگشاست.

پيامبر رحمت (ص) در این رابطه می فرمايد: «سوگند به خداوند، هيچ فرد با ايمانى به خير دنيا و آخرت نمى رسد مگر با حسن ظن به خداوند ؛ - «وَ الَّذى لااِلهَ اِلاّ هُوَ ما اُعْطِىَ مُؤْمِنٌ قَطُ خَيْرَ الدُّنيا وَ الاْخِرَةِ اِلا بِحُسْنِ ظَنِّهِ بِاللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَجائِهِ لَهُ وَ حُسْنِ خُلْقِهِ وَ الْكَفِّ عَنْ اِغْتِيابِ الْمُؤمِنينَ». [کافی ج۲ص۷۵]

همچنین حضرت رسول (ص) می فرماید: «قسم به خدايى كه معبودى جز او نيست هرگاه بنده مؤمنى حسن ظن به خدا داشته باشد خدا نزد گمان بنده مؤمن خويش است زيرا خداوند كريم است و تمام نيكى ها به دست او است، حيا مى كند از اين كه بنده مؤمنش حسن ظن به او داشته باشد، سپس او گمان و اميد او را ناكام كند، بنابراين حسن ظن به خدا داشته باشيد و به سوى او رغبت كنيد ؛ - وَ الَّذِى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ لايَحْسُنُ ظَنُّ عَبْد مُؤمِن بِاللّهِ اِلاّ كانَ اللّهُ عِنْدَ ظَنَّ عَبْدِهِ الْمُؤمِنِ لاَِنَّ اللّهَ كَرِيْمٌ بِيَدِهِ الْخَيْراتُ يَسْتَحْيِى اَنْ يَكُونَ عَبْدُهُ الْمُؤمِنُ قَدْ اَحْسَنَ بِهِ الظَّنِّ ثُمَّ يُخْلِفُ ظَنَّهُ وَ رَجائَهُ فَاَحْسِنُوا بِاللّهِ الظَّنَ وَ ارْغَبُوا اِلَيْهِ». [کافی ج۲ص۷۵]

امام صادق(ع) در تفسیر حُسن بخدا می فرماید: «حسن ظن به خداوند اين است كه تنها به خدا اميد داشته باشى و جز از گناهت نترسى ؛ - حُسْنُ الظَّنِّ بِاللّهِ اَنْ لاتَرْجُوَا اِلاّ اللّهَ وَ لاتَخافَ اِلاّ ذَنْبَهُ» [مجموعه ورام ج۲ ص ۱۸۵]


🆔https://t.me/soroushmarefat

هادی سروش: راه شناخت امام علی سیره او در حکمرانی و رعایت حقوق بشر در تمام شرائط است

Englishالعربیه

پایگاه اطلاع رسانی وخبری جماران

جمعه ۶ بهمن ۱۴۰۲ ۰۷:۵۹:۰۰

نمایش همه بخش ها

  • خانه>
  • سیاست
  • کدخبر: 1621234
  • نسخه چاپی
  • ۱۴۰۲/۱۱/۰۶ ۰۷:۰۹:۴۴

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

هادی سروش: راه شناخت امام علی سیره او در حکمرانی و رعایت حقوق بشر در تمام شرائط است / امام خمینی نهج‌البلاغه را نازله روح علی می‌داند

شخصیت امام علی(ع) را در اوج قدرت ببینید؛ امیرالمؤمنین در کوفه حرکت می‌کرد یک پیرمردی را دید که کنار پیاده رو نشسته گدایی می‌کرد! امیرالمؤمنین (ع)‌ به اطرافیانش فرمود: کسی که کنار کوچه نشسته را می‌شناسید؟ چرا در حکومت علی کسی باید برای امرار معاش اظهار فقر می‌کند؟ گفتند: او یک فرد بازنشسته‌ای است که نصرانی می‌باشد. امام(ع)‌ فرمود: او را با احترام به خانه ببرید و به او حقوق مورد نیاز را بدهید تا کسی در حکومت علی اظهار فقر نکند.

هادی سروش: راه شناخت امام علی سیره او در حکمرانی و رعایت حقوق بشر در تمام شرائط است / امام خمینی نهج‌البلاغه را نازله روح علی می‌داند

استاد حوزه تصریح کرد؛ علی(ع) بر این باور است و بر شمشیرش نوشت؛ شمشیرمن که نماد قدرت نظامی و انتطامی و امنیتی و قضایی است به خون مظلوم نزدیک نخواهد شد .. و هر قدرتی که به خون مظلوم و آسیب به مظلوم نزدیک شود مورد لعنت است.

به گزارش جماران، هادی سروش در محفل جشن سالروز ولادت حضرت امیرالمومنین(ع) در هئیت انصارالمهدی تهران گفت: پیامبر رحمت زمینه شناخت امام علی را فراهم آورد ولی دشمن اجازه به ثمر نشستن ان را نداد تا اینکه امام علی در حدود پنج سال حکومت با ارائه خطبه های و بهترین نوع حکمرانی موفق به ارائه شخصیت خویش به عالَم و آدم شد.

وی گفت : سه گروه برای معرفی امیرالمؤمنین تلاش کردند و هر کدام از این سه در رابطه با تلاشی که کردند توفیقاتی پیدا کردند . اگرچه بخاطر ظلم ظالمان توفیق معرفی حضرت امیر به جهان میسر نشده.

تمام تلاش پیامبر زمینه سازی برای شناخت علی بود

حجت الاسلام سروش گفت : اولین کسی که در رابطه با امیرالمؤمنین تلاش فرمود وجود مبارک پیامبر رحمت است که زمینه شناخت امام علی را در جامعه با تلاش بسیار زیاد فراهم آورد و انقدد رسول الله در مناقب علی (ع) احادیث دارد که عالم بزرگ شیعه به نام خلیل می‌گوید؛ با اینکه بنی امیه دست به دست هم دادند تا فضائل امیرالمؤمنین را محو کنند اما فضائل ایشان شرق و غرب را گرفته .

علی جان من است ..

سروش در ادامه گفت : نمونه ای از آن مناقب را تقدیم کنم ، شیخ طوسی در تلخیص الشافی نقل می‌کنند؛ به پیامبر عرض کرند؛ جمله ای درباره اصحاب تان بفرمایید، و پیامبر (ص) در رابطه با برخی از اصحاب مانند سلمان سخنی فرمودند و بعد سکوت کردند و از امیرالمؤمنین چیزی نفرمود. اصحاب عرض کردند؛ چرا از ایشان چیزی نفرمودید؟ رسول الله فرمود : شما از اصحاب من صحبت کردید و از اصحاب گفتم ولی شما از جان من سوال نکردید تا من از علی بگویم ، علی جان است ؛ - إِنَّمَا سَأَلْتَنِی عَنِ النَّاسِ وَ لَمْ تَسْأَلْنِی‏ عَنْ‏ نَفْسِی‏».

گروه یا فرد دیگر معرف امیرالمؤمنین تلاش کرد ، ائمه اطهار هستند که عرضه عالترین مناقب و بیان روش حکمرانی امیرالمومنین در این راستا میباشد.

کمالات اخلاقی و سیره حکومتی علی بهترین معرف شخصیت اوست

فرد دیگری که خیلی در معرفی امیرالمؤمنین موثر است خود امام علی است.
سروش گفت : ببینید ؛ هیچ شخصی برای معرفی ما بهتر از خود ما نیست باورهای و رفتار ما و اخلاق ما بهترین شناسنامه هویتی ماست.
نهج‌البلاغه کتابی که به کلام امام خمینی نازله روح علی است و انچه در روح علی میگذرد در نهج البلاغه ترسیم شده است .
در مراتب علم ماورایی او و مقامات او در راستای توجه به معنویت و رعایت حدود الهی خطبه ۱۷۵ بسیار مهم است ؛ میفرماید : به خدا قسم اگر بخواهم هریک از شما را معرفی کنم یعنی ؛ ورودی شما را و زندگی و پایان شمارا بگويم میتوانم اما خوف دارم به رسول‌الله دچار کفر شوید! اینجاست که میگوییم ؛ "علی عالی است" و عالی بودنِ علی را در علم او ببینید که از علم بشر بالاتر است.

به همه نهج البلاغه عمل کرده ام

نکته دومی که در همین خطبه میفرماید ؛ عمل او به تمام آنچیزی است آن رابه مردم سفارش کرده،
آیا شما یک عالم پیدا می‌کنید که بتواند ادعا کند که به آنچه علم پیدا کرده، عمل کرده باشد! علی میفرماید: "به خدا هیچ راه مثبتی را و هیچ معنویتی را به شما نگفتم مگر این که خودم قبل آن کهبگویم ، آن را عمل کردم." یک نفر در این عالم وجود ندارد قبل و بعد او -غیراز معصومین- نیست که بتواند چنین ادعا کند .این است که علی عالی است

مراتب حیرت آور عرفانِ علی (ع)

حجت الاسلام سروش گفت : در مراتب خداشناسی علی جهان در حیرت است ؛ امیرالمؤمنین درچار سختی های بعد از پیامبر شد و آن مصائب باعث سد فاطمه زهرا گریه کرد و فرمود: "ناراحتی من بخواطر سختی هایی است که بر شما وارد کردند" پاسخ علی مهم است که فرمود: "انه عندی قلیل فی ذات الله" آنچه دیدی با علی کردند و بعدها خواهند کرد ، برای من در مواجه با حضرت حق و رضایت خدا بسیار کم است .

نوشته بر روی شمشیر علی حکایت از حقوق بشر دارد

سروش گفت : اجازه دهید در مراتب عالی بودنِ علی اشاره به تابلو حکومت علی که رعایت حقوق بشر است داشته باشم ؛ امیرالمؤمنین وارد حکومت شده است و فرمود : "من از پیامبر دو کتاب به ارث بردم یکی قرآن و معارف قرآی و دیگری آن کتابتی است که آن بر حاشیه شمشیر نوشتم و آن نوشته این است که معیار حکومت اوست این است؛ "من قتل غیر قاتله او ضرب غیر ضاربه فعلیه لعنه" هرکسی کشته شود بدون این که قاتل باشد و یا آسیبی بزند بدون اینکه آسیبی زده باشد مورد لعنت است ! یعنی؛ این شمشیر که نماد از قدرت نطامی و انتطامی و امنیتی و قضایی است به خون مظلوم نزدیک نخواهد شد .. و هر قدرتی که به خون مظلوم و آسیب به مظلوم نزدیک شود مورد لعنت است .

در حکومت علی ، وجود فقیر بی معناست

وی گفت: شخصیت امام علی را در اوج قدرت ببینید ؛ امیرالمؤمنین در کوفه حرکت می‌کرد یک پیرمردی را دید که کنار پیاده رو نشسته گدایی می‌کرد ! امیرالمؤمنین (ع)‌ به اطرافیانش فرمود: کسی که کنار کوچه نشسته را می‌شناسید؟ چرا در حکومت علی کسی باید براز امرار معاش اظهار فقر میکند؟ گفتند: او یک فرد بازنشته ای است که نصرانی میباشد. امام (ع)‌ فرمود: اورا با احترام به خانه ببرید و به او حقوق مورد نیاز را بدهید تا کسی در حکومت علی اظهار فقر نکند.

علی نقطه اعلی را داراست

استاد سروش در شرح اینکه "علی (ع) نه تنها عالی است بلکه اعلی است" گفت : این مرتبه از مقامات امیرالمومنین (ع) انقدر بالاست که در نهج البلاغه فرمود : "لایرقی الیّ الطیر" پرنده با قدرت بال پرواز میکند و بال پرواز علم و شهود است ، انسان فیلسوف و یا عارف نمیتواند به بلندای قله وجود علی (ع) است پس در نتیجه دست ما از آن کوتاه است.

خدا به پیامبر برترین خلقت خود را داد

طبق نقل "ینابیع الموده" پیامبر رحمت فرمود : "خدا به موسی عصی داد (و این عصا کارایی فراوانی داشت مانند از آن چه مثل صخره آب نداشت از آن آب می آورد و گاهی آب رود را نگه میداشت ) و خدا آتش را برای ابراهیم سرد کرد ، و خدا به عیسی کلماتی داد که بواسطه آن مرده را زنده میکرد ، اما خدا به من پیامبرِ خاتم ، علی داد و علی آیه رب و حضرت حق تعالی است؛ وَ اِنَ اللّهَ اَعْطَی مُوسَی الْعَصَاءَ، وَ اِبْرَاهِیمَ بَرْدَ النّارِ، وَ عِیسَی اَلْکَلَمَاتِ یُحیِی بِهَا الْمَوتَی وَ اَعْطانَی هَذَا عَلیّا وَلِکُلّ نَبیٍّ آیةٌ وَهَذَا آیَةُ رَبِّی"
این نکته بسیار مهم ، و حقیقتی است که از دسترس بشر خارج است ؛ خدای متعال که فیاض علی اطلاق است و مهمترین ها را به مهمترین مخلوق وقتی میخواهد بدهد ، "علی" را میدهد.
امام صادق علیه السلام فرمود : "بدان که علی از تمام ائمه افضل است، ثواب تمام یازده امام را به حضرت علی (ع) می‌دهند و فضائل امیرالمؤمنین به قدر اعمال آنهاست ؛ - اِعلَم أنَّ أمیرَ المُؤمِنینَ علیه السلام ، أفضَلُ مِنَ الأَئِمَّهِ کُلِّهِم ، ولَهُ ثَوابُ أعمالِهِم ، وعَلی قَدرِ أعمالِهِم فُضِّلوا"

شیعه امروز نمیتواند تابلویِ معرفی علی باشد

نهج البلاغه که نازله روح امام علی است معرف علی (ع) است و متاسفانه ما شیعیان با همه کمالاتی که کسب کرده ایم نمیتوانین ادعا کنیم که تابلو معرفیِ علی علیه السلام هستیم!

درسی از اصحاب امام جواد در رابطه با تشخیص پیشوای حق ، نوشته : هادی سروش

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

درسی از اصحاب امام جواد(ع) در رابطه با تشخیص پیشوای حق؛ نوشتاری از استاد هادی سروش

انتشار :‌ دوشنبه ۰۲ / ۱۱ /۱۴۰۲ | ساعت ۱۰:۱۵

شفقنا – حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در مطلبی با عنوان«درسی از اصحاب امام جواد(ع) در رابطه با تشخیص پیشوای حق» این گونه آورده است:

نظام امامت در شیعه یک نظام خاص و با ویژه گی خاص خود میباشد. این نظام میتواند شیعه را در امتداد تاریخ تا زمان ظهور در پیروی از پیشوای حق راهنمایی نماید.

امامت چیست؟

در نظام “امامت” در تفکرشیعی ؛ امام سفیر الهی و تبیین کننده احکام و اخلاق و باورهای دینی است و “شیعه” خود را موظف به تاسی و الگو پذیری میداند.

امام کیست ؟

شیعه بعد از اینکه به دریافت درست خود درباره “امام چیست ؟” رسید ، به این مقوله متوجه میشود که “امام کیست؟”.
بیشترین نصوص و روایات از زبان یک امام نسبت به امام بعدی در این مرحله قابل بررسی است .
در حالیکه نصوص دینی در رابطه با امام بعدی در اکثر زمان ها حل کننده مشکل بوده و شیعه به امام راستین و الهی دست می یافته ، اما گاهی هم به لحاظ شرائط زمانه امر بر شیعه مشتبه می شده ، مانند جایی که امام به عنوان‌جانشین‌ و وصی خویش نام چند نفر را قرار میداده تا مورد شناسایی دشمن قرار نگیرد ، و یا اینکه امام بعدی در سنین خردسالی و کودکی بوده و پذیرش شیعه نسبت به آن امام سخت میشده !
دراینجاست که شیعه با یک نگرانی و پی جوئی خاصی با این‌ مقوله برخورد کرده است.

نگرانی ها درباره امامت امام جواد(ع) در خردسالی

به عنوان نمونه بعد از شهادت امام رضا (ع) چون امام جواد خردسال بود ، برخی گفتند؛ امام بعد از امام هشتم (ع) ؛ برادر ایشان است که در محله ای خاص در مدینه بسر میبرده ! شیعیانی برای شناسایی امام خود به نزد او رفتند و برخی این روایت را مطرح کردند که پیامبر رحمت (ص) فرمود : امامت در دو برادر غیر از امام حسن و امام حسین جمع نخواهد شد . بدین ترتیب امامت برادر امام رضا را نپذیرفتند.

بله در مواجهه با این شبهه که چگونه یک خردسال میتواند مقام امامت داشته باشد ، افرادی مانند ریان بن صلت بودند که در مبانی فکریِ امام شناسی موفق بودند و سن را در مورد امامت دخالت نمیدادند، چنانچه در روایت ذیل آمده ؛
“گروهى از شیعیان در خانه عبد الرحمن بن حجاج اجتماع کرده شروع بگریه و ناله کردند و از این مصیبت سخت اندوهگین بودند. یونس بن عبد الرحمن گفت: گریه را رها کنید چه کسى متصدى رهبرى شیعه خواهد بود و به چه کسی پناه آوریم در مسائل دینى تا فرزند حضرت رضا(ع)بزرگ شود(منظورش حضرت جواد بود)، – اِلَى مَنْ نَقْصِدُ بِالْمَسَائِلِ اِلَى اَنْ یَکْبَرَ هَذَا؟ فَقَامَ اِلَیْهِ الرَّیَّانُ بْنُ الصَّلْت .. وَ یَقُولُ لَهُ اَنْتَ تُظْهِرُ الْاِیمَانَ لَنَا وَ تُبْطِنُ الشَّکَّ – ریان بن صلت از جاى حرکت کرد و گلوى یونس بن عبد الرحمن را گرفته فشرد و گفت: تو پیش ما ادعاى ایمان میکنى ولى در دل شک دارى و مشرک هستى اگر مقام امامت به آن جناب از طرف خدا داده شده گرچه بچه باشد از نظر علم و دانش چون رهبرى بزرگ است اگر از طرف خدا نباشد گرچه هزار سال عمر داشته باشد مثل یکى از مردم عادى است.”

روزنه تردید در مورد امامت امام جواد(ع)

خوب روشن است وقتی همگان از سطح بالای معرفت به مانند ریان بن صلت در مورد امامت و امام شناسی بهرمند نباشند، راه شیعه برای تشخیص امامِ واقعی -بدون احساسگرائی و مقهور تبلیغات شدن- اختبار از رفتار و معنویت امام ، و امتحان سطح دانش امام است تا امام شناسایی شود.

در زمان امام جواد (ع) شیعیان دارای تشکیلاتی شدند بنام نظام‌ وکالت، که در اصل آن نظام تشکیلاتی ‌را امام‌کاظم ‌(ع) بنیان ‌گذاشت‌ ، بدین شکل که وکلای‌ امام ‌در شهرهای ‌مختلف ‌زندگی ‌می‌کردند و واسطه ارتباط با امام بودند. این تشکیلات وکالت در عصر حضرت‌ رضا (ع) تشکیلات‌ منظم تر و توسعه یافت و از جانب‌ حضرت رضا (ع) در همه‌ نقاط ‌وکلایی ‌قرار داده شد.

شیعه چگونه امام جواد(ع) را باور کرد؟

نکته مهم اینجاست ؛ وکلای ‌امام‌ رضا (ع) بعد از شهادت حضرت طبعا باید بدنبال امام بعدی بودند و حال انکه امام نُهم ، حضرت جواد الائمه (ع) است که در سن خردسالی است و اصحاب برای تشخیص امام اقدام نمودند.
اقدام آنان از این قرار بود در موسم حج ، عازم مکه و مدینه شدند و خدمت امام جواد (ع) رسیدند و پس از اختبار از مراتب علم و دانش و طهارت حضرت‌ جواد، پی‌ به‌ حقانیت ‌آن ‌حضرت‌ برده و فعالیت ‌خویش ‌را در راستای امامت ؛ با ایشان ادامه‌ دادند.

اجازه تقلید وپذیرش کورکورانه مدعیان دروغین علم و فقه را نداریم

این درس بزرگ اصحاب امام رضا(ع) و امام جواد(ع) به ماست که اگر از آن رتبه والا برای تشخیص امام بهرمند نیستیم ، حق تقلید و امتثال کورکورانه نداریم و باید با دقت مسئله امامت را بررسی کنیم .

امروز در عصر غیبت ، وظیفه شیعه نسبت به علماء و دانشمندان حوزوی بسیار خطیر است.
همانطوریکه در عصر حضور ؛ ائمه اطهار (ع) معیار هستند ، در عصر غیبت مجتهدان و عالمان ربانی در صف اول و مورد اقتدا هستند .

استاد مطهری دو جمله مهم دارد ؛
در جمله اول ایشان از علماء ربانی تعبیر میکند ؛ “اینان فرزندان انبیاء هستند و ارث انبیاء نزدشان است.”
در جمله دوم به صراحت میگوید :
“من مانند عوام فکر نمی‌کنم که هر که در طبقه مراجع قرار گرفت مورد عنایت خاص امام زمان (عج) است و مصون از خطا و گناه و فسق است. اگر چنین چیزی بود، شرط عدالت بلاموضوع بود!”

باید توجه داشت که ما امروز نمیتوانیم به صِرف ادعا ، دنبال یک عالم و یا مجتهد راه افتاده و منویات او را دستورات شریعت تلقی کنیم مگر اینکه بارها آنان را امتحان کرده باشیم .

خطر علماء دنیازده و علماء نزدیک به قدرت و درباری

در زمینه علماء راستین که از آنان به “عالمان ربانی” تعبیر میشود دو حدیث قابل توجه داریم که میتواند ما را در تشخیص راهنمای درست کمک کند که عبارت از متن ذیل است.

امام صادق (ع) فرمود:
“هرگاه ديديد عالم و دانشمند دوست‌دار دنياست، او را نسبت به دين خود متهم بدانيد. زيرا هرچيزى را دوست بدارد دور همان محبوب خود مى‌چرخد! سپس فرمود: خدا به داود وحى كرد؛ ميان من و خودت دانشمندى كه فريفته دنياست واسطه قرار مده تا تو را از راه دوستى من بازدارد، زيرا آنان راهزن بندگانى من هستند ، و کمترین مکافاتی اینان از سوی من برداشتنِ لذت مناجات از دل هایشان خواهد بود. ؛ – إِذَا رَأَيْتُمُ اَلْعَالِمَ مُحِبّاً لِدُنْيَاهُ فَاتَّهِمُوهُ عَلَى دِينِكُمْ فَإِنَّ كُلَّ مُحِبٍّ لِشَيْءٍ يَحُوطُ مَا أَحَبَّ وَ قَالَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ أَوْحَى اَللَّهُ إِلَى دَاوُدَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ لاَ تَجْعَلْ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْيَا فَيَصُدَّكَ عَنْ طَرِيقِ مَحَبَّتِي فَإِنَّ أُولَئِكَ قُطَّاعُ طَرِيقِ عِبَادِيَ اَلْمُرِيدِينَ إِنَّ أَدْنَى مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنْزِعَ حَلاَوَةَ مُنَاجَاتِي عَنْ قُلُوبِهِمْ.”

روایت مهم دیگر ؛
رسول خدا (ص) فرمود: فقيهان تا در امور دنيا وارد نشده‌اند امين پيامبرانند. عرض شد: يا رسول اللّه ورودشان در دنيا چيست‌؟ فرمود: پيروى از سلطان، پس هرگاه چنين كنند بر دين خود از ايشان بترسيد. ؛ – اَلْفُقَهَاءُ أُمَنَاءُ اَلرُّسُلِ مَا لَمْ يَدْخُلُوا فِي اَلدُّنْيَا قِيلَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَا دُخُولُهُمْ فِي اَلدُّنْيَا قَالَ اِتِّبَاعُ اَلسُّلْطَانِ فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِكَ فَاحْذَرُوهُمْ عَلَى دِينِكُمْ .
مقصود این است؛ عالمانی كه دينشان را به قدرت‌طلبان مى‌فروشند و مطابق خواسته آنها عمل مى‌كنند و فتوى مى‌دهند و فرامين و دستورات آنها را بر دستورات و فرامين خداوند مقدم مى‌دارند بديهى است كه بخاطر دين خود از چنين افرادى بايد ترسيد.
خلاصه ؛ ذره ای دنیاپرستی در عالماء که خود در تمایل به ثروت اندوزان و قدرت ها نمایان میکند ، باعث سلب اعتماد کامل است و باید از چنان روحانیونی فاصله گرفت.

امام خمینی و گوشزد خطر روحانیت فاسد

امام خمینی میفرمود : “آنقدر صدمه‌ای که اسلام از یک آخوند فاسد می‌خورد از محمدرضا نمی‌خورد! در روایات هست که آخوند فاسد و ملّای فاسد در جهنم از بوی تعفّنش اهل جهنم در عذاب هستند. در این دنیا هم از بوی تعفّن بعضی از آخوندهای فاسد دنیا در عذاب است. ما طرفداری از عمامه نمی‌کنیم، ما طرفداری از اسلام می‌کنیم. این اسلام پیش شما باشد معظم هستید، پیش هر کس باشد معظم است. عمل نکردن به اسلام و خیانت کردن به اسلام [از] مُعمّم باشد بدتر است از آن کسی که غیر مُعمّم باشد؛ برای اینکه ضررش به اسلام بیشتر از دیگران است …”
و نیز ایشان در یکی از سخنرانی‌های خود در سالهای اقامت در نجف در ضمن درس ولایت فقیه سخن از عدم اجازه عمامه داشتنِ فقیهان فاسد و مفسد دارند.

تاثیر زندگی مرفه علماء بر حالات طلاب

در پایان سخن شهید استاد مطهری درباره آفت زدگی روحانیت به مقام و قدرت و رفاه و دائر کردنِ دارو دسته ، و تاثیر سوء آن بر نهاد روحانیت و طلاب جوان در خور توجه است که مینویسد: «از وقتی که برای [برخی] روحانیت دربار درست شده – که به تقلید از جبابره و فراعنه و سلاطین زمان بوده- همیشه دیدن رؤسای روحانی تمنای ریاست را در وجود طلاب بیدار می‌کند… همین وضع ریاست مآبی این آقایان است که اخلاق عمومی طلاب را فاسد کرده است.»

راه درست در اقتداء به افراد راست و درست است و تلاش برای تشخیص این چنین افرادی هم نمیتواند مورد بی توجهی باشد.

  • برچسب ها
  • اصحاب امام جواد(ع)
  • امام جواد(ع)
  • امامت در شیعه
  • هادی سروش

اخبار مرتبط

ویدیو کلیپ؛ تعبیر زیبای امام جواد(ع) از مرگ برای شیعیان در...

«شهود خاصِ رجبی چیست؟» نوشتاری از استاد هادی سروش

چرا نام هاشمی رفسنجانی نباید باشد؟!نوشتاری از استاد هادی سروش

استاد هادی سروش: «داعش می تواند در متن مکتب شیعه هم...

استاد هادی سروش: شرط لازم در موسسات و تشکلات خیریه پاکی...

نهج البلاغه و خطرِ نشستن بر ثروت، ریاست و منبر از...

استاد هادی سروش: «هزار زنا در روز و خون یک بی گناه!»

شفقنا | پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه

استاد هادی سروش: «هزار زنا در روز و خون یک بی گناه!»

انتشار :‌ یکشنبه ۰۱ / ۱۱ /۱۴۰۲ | ساعت ۱۱:۴۵

شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در یادداشتی آورده است: «چهل سال از سی ام دی که آیت الله سید احمد خوانساری (ره) چشم از جهان بست گذشت. ️وی از مراجع تقلید و مورد اهتمام بزرگانی چون امام خمینی بود. و این اهتمام در حالی بود که آن مرجع زاهد در مسائل سیاسی و اجتماعی چون امام راحل فکر نمی کرد.

مرحوم آیت الله خوانساری در خودسازی توفیقات بسیاری داشت، مرحوم استاد آیت الله اشتهاردی در دهه هفتاد در شبهای پنجشنبه در مدرسه فیضیه حوزه قم درس اخلاق داشت و در یکی از جلسات فرمود: «روزی دختر مرحوم آیت الله خوانساری فرزند خردسالش را پیش آقا می گذارد و دنبال کاری می رود .. نوه آیت الله خیلی شلوغ می کند و کتابهای پدربزرگ رابهم می ریزد و خلاصه حوصله آیت الله را سر می برد تا اینکه مادرش می آید .. آیت الله خوانساری روی به دخترش می کند و می گوید: این بچه امروز آرامش مرا گرفت و نزدیک بود بهش بگویم نکن!»

او در فقه و اصول دارای نظرات قابل توجهی است مثلا در فقه در بحث اجرای حدود بر این باور است که اجرای حدود شرعیه اختصاص به زمان حضور امام معصوم (ع) دارد. و یا در اصول فقه در بحث حجیت خبر واحد قائل به عدم حجیت خبر واحد در امور مهمه است. اهل فکر به یاد دارند که امام (ره) وقتی فتوا به عدم اشکال بازی شطرنج در صورت بازی فکری دادند و آخوندهای متحجر ، امام را مورد حمله قرار دادند! امام راحل برای حقانیت فتوای خویش به سخن آیت الله خوانساری در کتاب «جامع المدارک» اشاره فرمودند.

️الغرض؛ مرحوم حجت الاسلام سید مهدی طباطبائی نقل می کند؛ من از امام خمینی سؤال کردم که راجع به بعضی از مسائل قضائی می توانم سراغ آیة الله سید احمد خوانساری رفته و از ایشان سؤال کنم؟ فرمودند: ایرادی ندارد. وقتی من رفتم خدمت آقای خوانساری فرمودند:«اگر روزی هزار زنا بشود گناهش کمتر از آن است که خون یک نفر بیگناه ریخته شود.»

آیا اگر هزار زنا کمتر از ریختن خون یکنفر بی گناه باشد ، پس حکم «خونِ بی گناه» هر قصه ای مانند بی حجابی، و یا درگیری، و یا ریختن خونی که هدر بودنِ آن خون به دلیل قطعیِ صددرصدِشرعی ثابت نباشد در فقه آیت الله خوانساری چه خواهد بود؟!»

آیت الله سید احمد خوانساری ؛ هزار زنا در روز و خون یک بی گناه !  ✍️هادی سروش

🔴هزار زنا در روز و خون یک بی گناه !

✍️هادی سروش



⚫️چهل سال از سی ام دی که آیت الله سید احمد خوانساری (ره) چشم از جهان بست گذشت .


✅️وی از مراجع تقلید و مورد اهتمام بزرگانی چون امام خمینی بود . و این اهتمام در حالی بود که آن مرجع زاهد در مسائل سیاسی و اجتماعی چون امام راحل فکر نمیکرد.

💠مرحوم آیت الله خوانساری در خودسازی توفیقات بسیاری داشت ، مرحوم استاد آیت الله اشتهاردی در دهه هفتاد در شبهای پنجشنبه در مدرسه فیضیه حوزه قم درس اخلاق داشت و در یکی از جلسات فرمود: "روزی دختر مرحوم آیت الله خوانساری فرزند خردسالش را پیش آقا میگذارد و دنبال کاری میرود .. نوه آیت الله خیلی شلوغ میکند و کتابهای پدربزرگ رابهم میریزد و خلاصه حوصله آیت الله را سر میبرد تا اینکه مادرش می آید .. آیت الله خوانساری روی به دخترش میکند و میگوید: این بچه امروز آرامش مرا گرفت و "نزدیک بود بهش بگویم نکن!"

💠او در فقه و اصول دارای نظرات قابل توجهی است مثلا در فقه در بحث اجرای حدود بر این باور است که اجرای حدود شرعیه اختصاص به زمان حضور امام معصوم (ع) دارد . و یا در اصول فقه در بحث حجیت خبر واحد قائل به عدم حجیت خبر واحد در امور مهمه است.
اهل فکر به یاد دارند که امام (ره) وقتی فتوا به عدم اشکال بازی شطرنج در صورت بازی فکری دادند و آخوندهای متحجر ، امام را مورد حمله قرار دادند ! امام راحل برای حقانیت فتوای خویش به سخن آیت الله خوانساری در کتاب "جامع المدارک" اشاره فرمودند.

🔸️الغرض؛
مرحوم حجت الاسلام سید مهدی طباطبائی نقل میکند ؛
من از امام خمینی سؤال کردم که راجع به بعضی از مسائل قضائی می توانم سراغ آیة الله سید احمد خوانساری رفته و از ایشان سؤال کنم؟ فرمودند: ایرادی ندارد. وقتی من رفتم خدمت آقای خوانساری فرمودند: " اگر روزی هزار زنا بشود گناهش کمتر از آن است که خون یک نفر بیگناه ریخته شود. "

⛔️آیا اگر هزار زنا کمتر از ریختن خون یکنفر بی گناه باشد ، پس حکم "خونِ بی گناه" هر قصه ای مانند بی حجابی ، و یا درگیری ، و یا ریختن خونی که هدر بودنِ آن خون به دلیل قطعیِ صددرصدِشرعی ثابت نباشد در فقه آیت الله خوانساری چه خواهد بود؟!


🆔https://t.me/soroushmarefat

 
  BLOGFA.COM