قال الله تعالی: هو الذی یصلی علیکم وملائکته لیخرجکم من الظلمات الی النور
 

استاد هادی سروش: پیامبر(ص) جامعه را برمدار رحمت قرار داد و نشانه اش رفع اختلافات و برقراری آرامش در

استاد هادی سروش: پیامبر(ص) جامعه را برمدار رحمت قرار داد و نشانه اش رفع اختلافات و برقراری آرامش در اداره جامعه بود / پیامبر(ص) مشکلات مردم را از طریق مردم جویا بود و نه گزارش همراهان / ظهور رحمت پیامبرانه را باید در مواجه با متخلفین دید

شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در روز عید مبعث در هیئت انصارالمهدی در موضوع نبی الرحمه به تبیین جایگاه رحمت در هویت و رفتار اجتماعی و سیاسی پیامبر اسلام (ص) پرداخت و گفت: آثار رحمت پیامبر (ص) را باید در آرامش جامعه جستجو کرد. پیامبر جامعه را بگونه ای برمدار رحمت قرار داد که نشانه اش رفع اختلافات و برقراری آرامش در اداره جامعه شد. مدینه ای که از قبایل مختلف تشکیل شده بود و روزی بدون اختلاف و درگیری و کشتار نبود با وجود رحیمیانه رسول الله به ساحل آرامش رسید بگونه ای باهم برادر شدند.

ظهور رحمت واسعه در پیامبر رحمت

به گزارش شفقنا، حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش ضمن بیان اینکه تابلوی معرفی پیامبر در قرآن به عنوان رحمه للعالمین آمده است، اظهار داشت: گرچه رحمت واژه شناخته شده و معهودی است اما ارزیابی آن در مورد حضرت رسول اکرم(ص) باید براساس رحمت واسعه الهی صورت گیرد چرا که رحمتِ پیامبر خدا در واقع ظهور رحمت خداست و پیامبر مظهر اوست.

او ادامه داد: البته بررسی رحمت در شخصیت پیامبر می تواند از راه بررسی تاریخ باشد و اما پژوهش عرفانی در رحمت خدا حقایق متفاوتی را عیان می کند.

بررسی سه دیدگاه در مورد رحمت خدا

استاد سروش به بیان سه دیدگاه در زمینه رحمت الهی پرداخت و توضیح داد: رحمت از صفات عین ذات است که ضروری است و ضرورت آن با تصریح قرآن رسیده و فرمود :کَتَبَ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ (انعام/۱۲) و در زمینه رحمت الهی سه دیدگاه وجود دارد: در دیدگاه اول رحمت با غضب خدا مساوی است و رحمت شامل مومنان است و غضب شامل هر غیر مومنی است . شاید بتوان گفت در اندیشه های کلامی شیعه و سنی رگه هائی از نوع نگرش دیده می شود. در دیدگاه دوم رحمت بر غضب سبقت دارد و بیشتر رحمت خدا در جهان خلقت ظهور دارد. بیشتر متفکرین حکمت گرای دینی چنین می اندیشند و روایاتی مانند سبقت رحمتی علی غضبی می تواند موید این نظریه باشد. در دیدگاه سوم؛ همه هستی مملو از رحمت الهی است و ما جایی خالی از رحمت خدا نمی بینیم. صاحب این تفکر عارفان هستند.

او به مطلبی از امام خمینی در کتاب «شرح چهل حدیث» اشاره کرد و گفت: امام در این کتاب مطلب زیبایی دارد و می نویسد: بر حسب برخی روایات خدا به دنیا نظر لطف نکرده و لطف و رحمت او در آخرت جلوه گر است. اما در عین در همین دنیا می بینیم سراسر رحمت الهی است. مقصود این است که باید بر اساس دیدگاه سوم آیه سوره انبیاء را تفسیر کرد که فرمود: ما ارسلناک الا رحمه للعالمین، مگر جایی را می توان یافت که از رحمت پیامبر بزرگوار خدا دور باشد! او بر دوست و دشمن، بر کوچک و بزرگ، بر زندگان و اموات، خودی و غریبه و خلاصه همه و همه بارش رحمت دارد.

شرح چهره رحمانیِ پیامبر

این استاد حوزه در ادامه گفت: امام حسین می فرماید، درباره خروج رسول اکرم و این‌که پس از خارج شدن چه می‌کردند، از پدرم سؤال کردم. فرمودند: رسول اکرم در میان مردم تحبیب قلوب می‌کردند و آنان را از خود نمی ‏راندند، کریم و بزرگ هر قومی را رئیس آنان قرار می‌دادند و چهره ها را تکریم می کردند، از مردم بر حذر بودند بدون این‌که خوشرویی خود را از آنان دریغ کنند، از اصحاب خود سراغ می‌گرفتند و تفقّد می ‏فرمودند و از مردم در مورد مسائلی که بین خود مردم بود سؤال می‌کردند (نه اینکه از همراهان خود از شرائط جامعه و مردم جویا شوند)، بدون افراط و تفریط، نیکی را تحسین و تأیید و بدی را تقبیح و بی‏ ارزش می‌کردند. میانه ‏رو و یکسان بودند، از حقّ تجاوز نمی‌کردند و اطرافیان حضرتش از بهترین مسلمانان خیّر بودند، برتر و بالاتر از همه نزد آن حضرت کسی بود که خیرش به همه می‌رسید و هرکس نسبت به دیگران بهتر همدردی و کمک می‌کرد نزد آن حضرت مقام و منزلتی بزرگ‌تر داشت. ؛ یُؤْلِفُهُمْ وَ لَا یُنَفِّرُهُمْ وَ یُکْرِمُ کَرِیمَ کُلِّ قَوْمٍ وَ یُوَلِّیهِ عَلَیْهِمْ وَ یُحَذِّرُ النَّاسَ وَ یَحْتَرِسُ مِنْهُمْ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَطْوِیَ عَنْ أَحَدٍ بِشْرَهُ وَ لَا خُلُقَهُ وَ یَتَفَقَّدُ أَصْحَابَهُ وَ یَسْأَلُ النَّاسَ عَمَّا فِی النَّاسِ وَ یُحَسِّنُ الْحَسَنَ وَ یُقَوِّیهِ وَ یُقَبِّحُ الْقَبِیحَ وَ یُوهِنُهُ..

رفتار رحیمانه و هدایتگرانه پیامبر

استاد سروش با اشاره به روایتی از رحمت پیامبر (ص) در تفسیر مجمع البیان گفت: در تفسیر مجمع البیان آمده است که خانمی بنام ﺳﺎﺭه بعد ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﺍﺯ ﻣﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ ﺭﻓﺖ و پیامبر از او پرسید ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ به مدینه ﺁﻣﺪهﺍﯼ؟ او گفت؛ ﺷﻤﺎ همیشه ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﭘﻨﺎه ﻭ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻥ ﺑﻮﺩﯾﺪ، ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﻦ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎنی ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﺷﺪهﺍﻡ، ﺁﻣﺪهﺍﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯿﺪ؛ نه جامه‌ای دارم، نه مرکبی و نه پولی که زندگی ام را بگذرانم! پیامبر فرمود: ﺗﻮ ﮐﻪ در مکه روزگاری ﺁﻭﺍﺯهﺧﻮﺍﻥِ ﺑﻮﺩﯼ، ﭼﻄﻮﺭ شد که ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺷﺪﯼ؟ پاسخ داد؛ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﮐﺴﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻭﺍﺯهﺧﻮﺍﻧﯽ سراغ من نمی‌آید، فراموش شده‌ام، به سختی زندگی می‌کنم. ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ (ص) ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺯﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﻨﺪ و به او ﮐﻤﮏ ﮐﺮﺩﻧﺪ. مشابه این جریانات که جوشش رحمت پیامبر است در تاریخ بصورت مکرر دیده می شود.

او به دایره شمول رحمت پیامبر (ص) اشاره کرد و توضیح داد: رحمت پیامبر همانطوریکه مخصوص دوستانش نبود و بلکه شامل دشمن و مخالف هم می شد، اختصاصی به زندگان نداشته و بلکه شامل اموات هم می شد و آن هم رفتگانی که در جریان اجرای حدود شرعی جان می سپردند، کدام قاضی و یا حاکمی را سراغ دارید که حکم الهی را اجراء کند و سپس بر آنکه حد خدا را جاری کرده نماز بخواند و برای او طلب رحمت کند! این کار از پیامبر رحمت ساخته است و طبق گزارش امیرالمومنین در خطبه ۱۲۷ نهج البلاغه، پیامبر رحمت چنین میکرد .

دستورالعمل های رحمانی

این استاد حوزه با اشاره به رحمت پیامبر در معاهداتی که امضا می کردند، گفت: پیامبر رحمت در مدتی که در مدینه حضور داشتند معاهداتی را امضاء نمودند که نشان از برنامه رحمانی اوست. به عنوان نمونه در عهدنامه مدینه که به «دستورالمدینه» مشهور است نوشت :
«همه مؤمنان پرهیزگار باید در برابر هر مسلمانی که ستم کند، یا از راه ستمگری چیزی از ایشان بخواهد و یا آهنگ دشمنی و تباهی میان مؤمنان را در سر بپروراند، همداستان به ستیز برخیزند، هر چند وی فرزند یکی از ایشان باشد.»

او ادامه داد: در معاهده دیگری راجع به مسیحیان چنین نوشت: «برای مسیحیان است، آنچه برای من، نزدیکان من، ملت من و طرفداران من است. مثل این است که آنان، رعیت و اهل ذمّه من هستند. ما هرگونه اذیت کردن آنان را منع می‌کنیم… . هیچ اسقفی لازم نیست اسقفیت خود را تغییر دهد. هیچ راهبی لازم نیست که از راهبیت خود دست کشد. هر کس در صومعه هست، بماند. هر کس در گردش است، بگردد. هیچ بنایی از کلیساها و محل تجارت آنان نباید خراب شود و هیچ چیز از مال کلیساها نباید در بنای مسجد و منازل مسلمانان وارد شود».

مدیریت رحیمانه پیامبر در رفع اختلافات در جامعه

هادی سروش ضمن بیان اینکه آثار رحمت پیامبر (ص) را باید در آرامش جامعه جستجو کرد، توضیح داد: پیامبر جامعه را بگونه ای برمدار رحمت قرار داد که نشانه اش رفع اختلافات و برقراری آرامش در اداره جامعه شد. مدینه ای که از قبایل مختلف تشکیل شده بود و روزی بدون اختلاف و درگیری و کشتار نبود با وجود رحیمیانه رسول الله به ساحل آرامش رسید بگونه ای باهم برادر شدند. راز مطلب این است تا قبل از رهبری رحیمیانه پیامبر، مردم برای چگونه مواجه شدن با احتلافات قیبله ای به روسای خود مراجعه می کردند و آنان بر آتش اختلاف می دمیدند اما در آیات مختلف دستور آمد که باید به پیامبر مراجعه کنید و پیامبر اکرم با روش های رحیمیانه خود آنان را به آرامش می رساند.

او ادامه داد: در قران در آیات متعددی به این موقعیت پیامبر اشاره شده است. مانند؛ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ إِلَّا لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ ۙ وَهُدًى وَرَحْمَهً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (نحل/۶۴) فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ۚ ذَٰلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا (نساء /۵۹)

این استاد حوزه تاکید کرد: پیاده شدن این آیات باعث آرامش جامعه نبوی بود، پیامبر در مواجهه با اختلافات درونی جامعه امکان نداشت که یک طرفِ منازعه را حمایت کند و طرف دیگر را رها کند و باعث اختلافات و تنش های متعدد در جامعه شود. اگر غیر از این بود بین رئیس قبیله و پیامبر (معاذالله) فرقی نبود و دائما آتش فتنه در جامعه روشن می بود.

امت مرحومه بودن به رفتار رحیمانه در جامعه اسلامی است

این استاد حوزه با اشاره به رابطه پیامبر و امت او گفت: کلینی در کافی سخنان خدای متعال با موسی که بصورت وحی رسید را نقل می کند و بخشی از آن در رابطه پیامبر اسلام و امت اوست؛ خدا از پیامبر خود به مظهر «صدق و برکت» نام می برد و از امت او به «امت مرحومه» نام برده است. مرحومه بودن یک امت به جلوه های رحمانی آن امت بازمی گردد، وقتی امتی در نهایت رحمت و مودت با جامعه و دنیا باشد و در تمام تعاملات خود بر مدار رحمت باشد، قطعا مشمول رحمت الهی است.

انتهای پیام

fa.shafaqna.com

شفقنا در شبکه های اجتماعی: توییتر | اینستاگرام | تلگرام

لینک کوتاه خبر : https://fa.shafaqna.com/?p=1528401

همراهی معرفتی با حجاج/ نوشته حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش

فاطمه(س)؛ حجت بالغه هستی در تمام اعصار/ نوشتاری از هادی سروش

سخنانی که باعث احتمال اقتدارگرایی اسلام نمیشود تا چه برسد به اثبات! / نوشته هادی سروش

عاشورا در مصاف با هدم دین با پوشش دینی؛ بنی امیه و شگردِ مهرورزی!/ نوشتاری از هادی سروش/ بخش یازدهم

عاشورا درمصاف با هدم دین با پوشش دینی؛ بنی امیه و نهایت کاهش قیمت انسان/ نوشتاری از استاد هادی سروش/ بخش پنجم

بیگانگی بعثت از گفتمانِ فشار بر مردم  یادداشتی از: هادی سروش

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

بیگانگی بعثت از گفتمانِ فشار بر مردم

یادداشتی از: هادی سروش

بیگانگی بعثت از گفتمانِ فشار بر مردم

پایگاه خبری جماران، گستره بعثت خاتم الانبیاء به گستره "ختم نبوت" است که توسط او انجام پذیدفت .

قطعا حقائقی در این "نبوت خاتم" است که باید بارها بارها مورد ارزیابی قرار گیرد.

در کرانه نبوت وی گزاره هایی دیده میشود که کمتر مورد گفتگو بوده و درنتیجه مورد گفتمان هم بطور شایسته قرار نگرفته!

یکی از آن دسته موضوعات "ناروابودن فشار برمردم" است که در این مورد مطالب ذیل را ملاحظه فرمایید؛

🔴به عنوان یک معلم مبعوث شدم ...

پیامبر رحمت به عنوان یک معلم مبعوث می شود. معلم کارش تعلیم است و تعلیم با قدرت نمایی ، زور و ریاست خواهی هیچ سنخیتی ندارد.

فرمود : «خداوند من را نفرستاده که بر خود سخت‌گیری نمایم و یا دیگران را در تنگنا قرار دهم، بلکه من را بعنوان یک معلم آسان‌گیر فرستاده است. / إِنَّ اللهَ لمْ یبعثنی معنّتاً ولا متعنّتاً ولکنْ بعثنی معلّماً میسّراً». (نهج الفصاحه ، ص ۴۰۲ از صحیح مسلم حدیث ۱۴۷۸)

🔴وظیفه؛ رساندن پیام است و نه بیشتر

در چهار مورد قرآن تاکید نموده ؛

«فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ»؛ پس آیا بر پیامبران جز رساندن پیام روشن و آشکار تکلیفی هست (مائده / ۹۹ و نحل/ ۳۵ و نور / ۵۴ و عنکبوت ۱۸ )

و در سه مورد هم تاکید میکند اگر مردم شما را نپذیرفتند شما مسئولیتی نداری ؛

"فإن تولیتم فإنما على رسولنا البلاغ المبین". (مائده / ۹۲ و نحل /۸۲ و تغابن /۱۲)

راز مطلب این است که علامه طباطبایی میگوید : وظیفه انبیاء این نیست که مردم را فشار قرار دهند تا انان را بپذیرند .. رسالت انبیاء حاوی مجموعه قوانینی است که برای اصلاح جامعه است.(المیزان ج ۱۲ص۲۴۱)

بله آیاتی در اطاعت از پیامبر رحمت در قرآن آمده مانند؛ "یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ. " اى کسانى که ایمان آورده‌اید، خدا و فرستاده او را فرمان برید و از او روى برنتابید در حالى که [سخنان او را] مى‌شنوید. (انفال / ۲۰)

علامه طباطبائی بر این باور است این آیات مربوط به جنگ و پیروی از فرمانده است ؛ مصب الکلام اوامره الحربیه و ان کان لفظه اعم . ( المیزان ج ۹ ص۴۱)

🔴پیامبر رحمت و بیگانگی از زور و اجبار به مردم

اجبار و اکراه و فشار به جامعه از حریم پیامبر و دین او بیگانه است . این مهم در آیات متعدد قرآن آمده ، مانند؛‌

"وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّار: - ای پیامبر - تو بر مردم جبار و خودکامه نیستی." ( ق /۴۵)

"لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ : تو بر مردم استیلا و سیطره نداری." (غاشیه/۲۲)

وَمَا جَعَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا ۖ وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ: تو را نگهبان و وکیل آنها تعیین نکرده ایم (انعام /۱۰۷)

امام علی (ع) پروش یافته آن پیامبر بزرگ خدا چنین مشی و مرام خود را نسبت به جامعه معرفی میکند : وَ لَیْسَ لِی أَنْ أَحْمِلَکُمْ عَلَى مَا تَکْرَهُون؛ مرا نشاید که شما را به کاری وادار سازم که به آن تمایل ندارید. (نهج‌البلاغه، خ/۲۰۸)

علامه طباطبائی در مواضع گوناگونی از تفسیر به این موضوع پرداخته و تصریح میکند ؛ شأن انبیاء و رسول خاتم از هر گونه اجبار و زورگوئی نسبت به مردم در ایمان آوردن و اطاعت کردن از او دور است .. ؛ لیس من شآن الرسول اجبار الناس و الجاوهم علی الایمان و الطاعه بل البلاغ المبین .. (المیزان ج۱۲ ص ۲۴۳)

با این تحلیل "اِعمال قدرت و حتی اقتدارطلبی" از حریم رسول الله دور است .

🔴قدرت داشتن دلیلِ زورگوئی نیست

در صدر اسلام، تعدادی از مسلمانان به حضرت محمد ص گفتند: یا رسول الله! اگر کسانى را که بر آنها قدرت داشتى، مجبور مى‌کردى مسلمان شوند، تعداد ما زیاد مى‌شد و در مقابل دشمنان نیرومند مى‌شدیم. رسول الله در پاسخ آنها فرمودند: من نمى‌خواهم با بدعتى که خداوند در مورد آن، دستورى به من نداده است، خداوند را ملاقات کنم و من کسى نیستم که بخواهم در کارى که به من مربوط نیست دخالت کنم.

سپس خداوند فرمود: « اگر پروردگارت مى‌خواست، تمام کسانى که بر روى زمین زندگى مى‌کنند، همگى ایمان مى‌آوردند. آیا تو مى‌خواهى مردم را مجبور کنى تا مؤمن شوند؟ در حالى که هیچ‌کس ایمان نمى‌آورد مگر با اذن و اجازه خدا / وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعاً أَفَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ. وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ» (یونس / ۹۹ و۱۰۰)

علامه طباطبائی مینویسد : "از شان و شخصیت پیامبر بدور است که مردم را تحت فشار قرار دهد تا انان ایمان آورند و یا از دستورات او تبعیت کنند .. ؛ لیس من شآن الرسول اجبار الناس و الجاوهم علی الایمان و الطاعه بل البلاغ المبین .. (المیزان ج۱۲ ص ۲۴۳)

🔴امام صادق : با مردم نجنگید

امام صادق (ع): دین خود را براى خدا قرار دهید نه براى مردم. بر سر دین خود، با مردم ستیزه نکنید، زیرا ستیزه کردن، بیمار کننده دلهاست.

خداوند به پیامبرفرمود: «إِنَّکَ لاٰ تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لٰکِنَّ اَللّٰهَ یَهْدِی مَنْ یَشٰاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِین /

تو هر که را دوست دارى نمی توانی هدایت کنى، بلکه خدا هر که را خواهد هدایت کند»(قصص/۵۶) ، همچنین می فرماید: «أَفَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ / آیا تو می‌خواهی مردم را به‌زور وادار کنى که مؤمن باشند؟» (یونس/ ۹۹) مردم را رها کنید! زیرا شما از رسول‌الله تعلیم گرفته‌اید.. (اصول کافى ،ج ۳ ،ص ۳۰۲)

🔴بیگانگی اسلام از زورگویی به جامعه جهانی

وقتی زور و تحمیل خاستگاه منفی در آیات متعدد قرآن دارد و مسلمین از اجبار و زورگویی و تحمیل فشار بر جامعه خود بر حذر شده اند ، روشن است که بطریق اولی نسبت به جامعه جهانی حق چنین این روشی روا نبوده و بلکه مورد نکوهش است.

علامه طباطبائی در تفسیر آیه ۱۰۵ مائده تصریح میکند ؛ به هیچ وجه بر جامعه اسلامی ضرورت و وجوبی نیست که برای انتشار اسلام در میان ملل غیر مسلمان چیزی بیش از دعوت داشته باشد.(المیزان ج۶ص۱۶۸)

🔴سخت گیری؛ مردم را از دین فراری میدهد

نه تنها زورگوئی و سخت گیری و فشار بر جامعه از حریم شخصیت عصمت و معرفت و اخلاق حضرت محمد ص دور است ، بلکه بسیار از دین گریزی ها و بی دینی ها از آنجا وارد جامعه میشود که عده ای مردم را وادار به مناسک دینی کنند و جامعه را مورد تحمیل قرار دهند .

این باور ما به سخن ارزشمند حضرت پیامبر رحمت مستند است که فرمود :

بنای دین اسلام، بر آسان گرفتن و تسامح است. هیچ‌کس دین‌داری را بر خودش سخت نکرد، مگر اینکه شکست خورد و از دین‌دار بودن مایوس شد. / إِنَّ الدِّینَ یُسْرٌ، وَلَنْ یُشَادَّ الدِّینَ أَحَدٌ إِلَّا غَلَبَهُ، فَسَدِّدُوا وَقَارِبُوا، وَأَبْشِرُوا، وَاسْتَعِینُوا بِالْغَدْوَةِ وَالرَّوْحَةِ وَشَیْءٍ مِنَ الدُّلْجَةِ." (محجه البیضاء، ج۷، ص ۱۳۹‌ و عیون الاخبار ابن قتیبه، ج۱، ص ۳۲۶)

🔴پیامبر رحمت مامور به اخلاق و مدارا با مردم

پیامبر خدا فرمود :

"خداوند متعال به این دلیل، پیامبران را بر سایر مردم برتری داد، که با دشمنان دین خدا بسیار با مدارا رفتار می‌کردند. / إنَّ الأنبِیاءَ إنّما فَضَّلَهُمُ اللّهُ عَلی خَلْقِهِ بِشِدَّةِ مُداراتِهِم لِأعداءِ دِینِ اللّهِ" (بحار الأنوار، ج ۷۵، ص۴۰۱)

این دستور اخلاقی شامل مسلمین هم میشود و دستور عمومی به مسلمانان داده است ؛ «وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»؛ (تغابن/۱۴) واگر ببخشایید و در گذرید و بیامرزید، به راستی که خدا آمرزنده مهربان است.

در این آیه چهار بال اخلاق، یعنی: عفو، صفح، غفران و رحمت آمده است.

به این نمونه ارزشمند توجه کنید ؛

عبدالله بن اُبی بعد ۹ سال مبارزه با پیامبر گرفتار مرگ شد و وقتی سکرات موت برایش ظاهر شد به فرزندش سفارش کرد که ؛ اورا در پیراهن پیامبر کفن کند و از حضرت تقاضا نمایدکه بر او نماز میت بخواندو هنگامی که مُرد پسرش که جوان شایسته ای بود، به خدمت پیامبر رسیدو وصیت پدر را باز گفت. حضرت (ص) درخواست او را بجا آورد و پیراهن خود را از تن در آورد به فرزند عبدالله بن اُبی داد. مردم از این کار حضرت در حیرت ماندند! عمر برخاست و عرض کرد: ای پیامبر خدا! آیا او را با پیراهن خود کفن می کنید در حالی که می دانید چه چیزها نگفت و چه اقداماتی که انجام نداد؟ پیامبر رحمت فرمود: ای عمر! پیراهن من چه سودی برای او دارد من امیدوارم که این پیراهن یاران باقی مانده وی به دین اسلام مشرف شوند.

امیدواریم‌ که به تمام حقیقت بعثت و رسالت حضرت خاتم الانبیاء بارگردیم. ان شاء الله

بیگانگی بعثت از گفتمانِ فشار بر مردم     ✍ هادی سروش

🔰 بیگانگی بعثت از گفتمانِ فشار بر مردم

✍ هادی سروش

گستره بعثت خاتم الانبیاء به گستره "ختم نبوت" است که توسط او انجام پذیدفت .

قطعا حقائقی در این "نبوت خاتم" است که باید بارها بارها مورد ارزیابی قرار گیرد.

در کرانه نبوت وی گزاره هایی دیده میشود که کمتر مورد گفتگو بوده و درنتیجه مورد گفتمان هم بطور شایسته قرار نگرفته!

یکی از آن دسته موضوعات "ناورابودن فشار برمردم" است که در این مورد مطالب ذیل را ملاحظه فرمایید؛

✅ به عنوان یک معلم مبعوث شدم ..

پیامبر رحمت به عنوان یک معلم مبعوث میشود . معلم کارش تعلیم است و تعلیم با قدرت نمایی ، زور و ریاست خواهی هیچ سنخیتی ندارد.

فرمود : «خداوند من را نفرستاده که بر خود سخت‌گیری نمایم و یا دیگران را در تنگنا قرار دهم، بلکه من را بعنوان یک معلم آسان‌گیر فرستاده است. / إِنَّ اللهَ لمْ یبعثنی معنّتاً ولا متعنّتاً ولکنْ بعثنی معلّماً میسّراً». (نهج الفصاحه ، ص ۴۰۲ از صحیح مسلم حدیث ۱۴۷۸)

✅ وظیفه؛ رساندن پیام است و نه بیشتر

در چهار مورد قرآن تاکید نموده ؛

«فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ»؛ پس آیا بر پیامبران جز رساندن پیام روشن و آشکار تکلیفی هست (مائده / ۹۹ و نحل/ ۳۵ و نور / ۵۴ و عنکبوت ۱۸ )

و در سه مورد هم تاکید میکند اگر مردم شما را نپذیرفتند شما مسئولیتی نداری ؛

"فإن توليتم فإنما على رسولنا البلاغ المبين". (مائده / ۹۲ و نحل /۸۲ و تغابن /۱۲)

راز مطلب این است که علامه طباطبایی میگوید : وظیفه انبیاء این نیست که مردم را فشار قرار دهند تا انان را بپذیرند .. رسالت انبیاء حاوی مجموعه قوانینی است که برای اصلاح جامعه است.(المیزان ج ۱۲ص۲۴۱)

بله آیاتی در اطاعت از پیامبر رحمت در قرآن آمده مانند؛ "يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ. " اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، خدا و فرستاده او را فرمان بريد و از او روى برنتابيد در حالى كه [سخنان او را] مى‌شنويد. (انفال / ۲۰)

علامه طباطبائی بر این باور است این آیات مربوط به جنگ و پیروی از فرمانده است ؛ مصب الکلام اوامره الحربیه و ان کان لفظه اعم . ( المیزان ج ۹ ص۴۱)

✅ پیامبر رحمت و بیگانگی از زور و اجبار به مردم

اجبار و اکراه و فشار به جامعه از حریم پیامبر و دین او بیگانه است . این مهم در آیات متعدد قرآن آمده ، مانند؛‌

"وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّار: - ای پیامبر - تو بر مردم جبار و خودکامه نیستی." ( ق /۴۵)

"لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ : تو بر مردم استیلا و سیطره نداری." (غاشیه/۲۲)

وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا ۖ وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ: تو را نگهبان و وکیل آنها تعیین نکرده ایم (انعام /۱۰۷)

امام علی (ع) پروش یافته آن پیامبر بزرگ خدا چنین مشی و مرام خود را نسبت به جامعه معرفی میکند : وَ لَيْسَ لِي أَنْ أَحْمِلَكُمْ عَلَى مَا تَكْرَهُون؛ مرا نشاید که شما را به کاری وادار سازم که به آن تمایل ندارید. (نهج‌البلاغه، خ/۲۰۸)

علامه طباطبائی در مواضع گوناگونی از تفسیر به این موضوع پرداخته و تصریح میکند ؛ شأن رسول خاتم از هر گونه اجبار و زورگوئی نسبت به مردم دور است که در ادامه عبارت ایشان تقدیم میشود.

با این تحلیل "اِعمال قدرت و حتی اقتدارطلبی" از حریم رسول الله دور است .

✅قدرت داشتن دلیلِ زورگوئی نیست

در صدر اسلام، تعدادی از مسلمانان به حضرت محمد ص گفتند: يا رسول الله! اگر كسانى را كه بر آنها قدرت داشتى، مجبور مى‌كردى مسلمان شوند، تعداد ما زياد مى‌شد و در مقابل دشمنان نيرومند مى‌شديم. رسول الله در پاسخ آنها فرمودند: من نمى‌خواهم با بدعتى كه خداوند در مورد آن، دستورى به من نداده است، خداوند را ملاقات كنم و من كسى نيستم كه بخواهم در كارى كه به من مربوط نيست دخالت كنم.

سپس خداوند فرمود: « اگر پروردگارت مى‌خواست، تمام كسانى كه بر روى زمين زندگى مى‌كنند، همگى ايمان مى‌آوردند. آيا تو مى‌خواهى مردم را مجبور كنى تا مؤمن شوند؟ در حالى كه هيچ‌كس ايمان نمى‌آورد مگر با اذن و اجازه خدا / وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ. وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ» (یونس / ۹۹ و۱۰۰)

علامه طباطبائی مینویسد : "از شان و شخصیت پیامبر بدور است که مردم را تحت فشار قرار دهد تا انان ایمان آورند و یا از دستورات او تبعیت کنند .. ؛ لیس من شآن الرسول اجبار الناس و الجاوهم علی الایمان و الطاعه بل البلاغ المبین .. (المیزان ج۱۲ ص ۲۴۳)

✅ امام صادق : با مردم نجنگید

امام صادق (ع): دین خود را براى خدا قرار دهيد نه براى مردم. بر سر دين خود، با مردم ستيزه نكنيد، زيرا ستیزه کردن، بيمار كننده دلهاست.

خداوند به پیامبرفرمود: «إِنَّكَ لاٰ تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لٰكِنَّ اَللّٰهَ يَهْدِي مَنْ يَشٰاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِين /

تو هر كه را دوست دارى نمی توانی هدايت كنى، بلكه خدا هر كه را خواهد هدايت كند»(قصص/۵۶) ، همچنین می فرمايد: «أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَكُونُوا مُؤْمِنِینَ / آيا تو مي‌خواهی مردم را به‌زور وادار كنى كه مؤمن باشند؟» (یونس/ ۹۹) مردم را رها كنيد! زيرا شما از رسول‌الله تعليم گرفته‌ايد.. (اصول كافى ،ج ۳ ،ص ۳۰۲)

✅ بیگانگی اسلام از زورگویی به جامعه جهانی

وقتی زور و تحمیل خاستگاه منفی در آیات متعدد قرآن دارد و مسلمین از اجبار و زورگویی و تحمیل فشار بر جامعه خود بر حذر شده اند ، روشن است که بطریق اولی نسبت به جامعه جهانی حق چنین این روشی روا نبوده و بلکه مورد نکوهش است.

علامه طباطبائی در تفسیر آیه ۱۰۵ مائده تصریح میکند ؛ به هیچ وجه بر جامعه اسلامی ضرورت و وجوبی نیست که برای انتشار اسلام در میان ملل غیر مسلمان چیزی بیش از دعوت داشته باشد.(المیزان ج۶ص۱۶۸)

✅ سخت گیری؛ مردم را از دین فراری میدهد

نه تنها زورگوئی و سخت گیری و فشار بر جامعه از حریم شخصیت عصمت و معرفت و اخلاق حضرت محمد ص دور است ، بلکه بسیار از دین گریزی ها و بی دینی ها از آنجا وارد جامعه میشود که عده ای مردم را وادار به مناسک دینی کنند و جامعه را مورد تحمیل قرار دهند .

این باور ما به سخن ارزشمند حضرت پیامبر رحمت مستند است که فرمود :

بنای دین اسلام، بر آسان گرفتن و تسامح است. هیچ‌کس دین‌داری را بر خودش سخت نکرد، مگر اینکه شکست خورد و از دین‌دار بودن مایوس شد. / إِنَّ الدِّینَ يُسْرٌ، وَلَنْ يُشَادَّ الدِّینَ أَحَدٌ إِلَّا غَلَبَهُ، فَسَدِّدُوا وَقَارِبُوا، وَأَبْشِرُوا، وَاسْتَعِینُوا بِالْغَدْوَةِ وَالرَّوْحَةِ وَشَيْءٍ مِنَ الدُّلْجَةِ." (محجه البیضاء، ج۷، ص ۱۳۹‌ و عیون الاخبار ابن قتیبه، ج۱، ص ۳۲۶)

✅ پیامبر رحمت مامور به اخلاق و مدارا با مردم

پیامبر خدا فرمود :

"خداوند متعال به این دلیل، پیامبران را بر سایر مردم برتری داد، که با دشمنان دین خدا بسیار با مدارا رفتار می‌کردند. / إنَّ الأنبِیاءَ إنّما فَضَّلَهُمُ اللّهُ عَلی خَلْقِهِ بِشِدَّةِ مُداراتِهِم لِأعداءِ دِینِ اللّهِ" (بحار الأنوار، ج ۷۵، ص۴۰۱)

این دستور اخلاقی شامل مسلمین هم میشود و دستور عمومی به مسلمانان داده است ؛ «وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»؛ (تغابن/۱۴) واگر ببخشایید و در گذرید و بیامرزید، به راستی که خدا آمرزنده مهربان است.

در این آیه چهار بال اخلاق، یعنی: عفو، صفح، غفران و رحمت آمده است.

به این نمونه ارزشمند توجه کنید ؛

عبدالله بن اُبی بعد ۹ سال مبارزه با پیامبر گرفتار مرگ شد و وقتی سکرات موت برایش ظاهر شد به فرزندش سفارش کرد که ؛ اورا در پیراهن پیامبر کفن کند و از حضرت تقاضا نمایدکه بر او نماز میت بخواندو هنگامی که مُرد پسرش که جوان شایسته ای بود، به خدمت پیامبر رسیدو وصیت پدر را باز گفت. حضرت (ص) درخواست او را بجا آورد و پیراهن خود را از تن در آورد به فرزند عبدالله بن اُبی داد. مردم از این کار حضرت در حیرت ماندند! عمر برخاست و عرض کرد: ای پیامبر خدا! آیا او را با پیراهن خود کفن می کنید در حالی که می دانید چه چیزها نگفت و چه اقداماتی که انجام نداد؟ پیامبر رحمت فرمود: ای عمر! پیراهن من چه سودی برای او دارد من امیدوارم که این پیراهن یاران باقی مانده وی به دین اسلام مشرف شوند.

امیدواریم‌ که به تمام حقیقت بعثت و رسالت حضرت خاتم الانبیاء بارگردیم. ان شاء الله

امام کاظم(ع)وتلاشهای فرهنگی وسیاسی درانسدادحاکمیت  ✍ هادی سروش

🔰امام کاظم(ع)وتلاشهای فرهنگی وسیاسی درانسدادحاکمیت

✍ هادی سروش


به نام خدا


💠حضرت کاظم و دوران سخت !

امام هفتم حضرت کاظم (ع) در موقعیتی از زمان قرار گرفت که یکی از پیچیده ترین زندگی ها را داشت که فشار و تنگنای مشابه آن هم امکان موفقیت را از انسان های عادی می ستاند ؛ امام آن امام عزیز یکی از زیباترین و موفق ترین زندگی ها را رقم زد.


💠گزاره هایی از سختی دوران حضرت کاظم

گزاره هایی که از پیچیدگی دوران آن حضرت حکایت میکند چنین است :

۱) توسعه قدرت و ثروت بلامنازع عباسیان و خصوصا خلیفه هارون عباسی یکی از آن گزاره هاست . قدرت او از مرزهای عربی و ایرانی و آفریقایی و بخشی از اروپای امروز گذشت. یعنی ؛ در بخش مناطق غربی بغداد، تا مصر و آفریقا، در بخش قسمت های شرقی از شیروان تا ترکیه و منطقه خراسان تحت سلطه هارون بود.
در دوران هارون حتی دولت مقتدر روم به حکومت عباسی غرامت سالانه می‌داد. و خلاصه او از آن چنان ثروتی بهرمند بود که به عنوان هدیه بر سر دخترش که در حجله زفاف بود ، قباله های مالکیت روستاها و بخش ها را می ریخت !

۲) نام امام کاظم در کنار چهار وصی دیگر امام صادق (ع) قرار دارد و این نبود مگر شدت دوران دشمنی عباسیان با اهلبیت و محور "تقیه" در پایان زندگی حضرت امام صادق که برای امام بعد و شیعیان مخاطره خیز بود.
تعدد وصی های امام صادق زمینه‌ساز ظهور فرقه‌های اسماعیلیه، فطحیه و ناووسیه و چند پارگی جامعه شیعی شد. البته امام صادق به خواص اصحاب خود فقط امام کاظم را به عنوان وصی معرفی مینمود.

۳) زندگی زیر زمینی و مخفیانه امام کاظم خود نمونه دیگری از دوران سخت حضرت است . این دوران با دوران هفت و یا چهارده ساله زندان متفاوت است . امام هفتم گاهی در حال فرار از معرض دید دشمن بوده و گاه در حال اقامتهایی در مناطق دور بصورت ناشناخته !
نام بردن از امام هفتم توسط شیعیان بصورت ایماء و اشاره و کنایه مانند ؛ "عالم" و یا "صالح" و .. خود دلیل روشنی بر زندگی سراسر تقیه و اغلب اوقات مخفیانه آن امام است.

۴) در بین همه فشارها و سختی ها ؛ گاهی هم برای گم شدن "سیاست فشار و خشونت" ، حاکمیت با رفتار منافقانه و به ظاهر موجه ، مانند؛ اعطاء پول و دعوت در مراسم‌ و ... نگاه و بینش شیعیان را دچار اشتباه میکرد! در نتیجه آن رفتار مرموزانه و نفاق آلود غیر از تخریب اعتقادی شیعیان ، اهانت آمیز بوده و نوعی شکنجه روانی بر امام کاظم ع بود.
گاهی هم در راستای همان شیوه های منافقانه ؛ تهمت قتل و براندازی به امام کاظم میزند!
وقتی هارون وارد مدینه شد و به حرم رسول الله امد و برای ظاهرسازی و آمادکردن جو مدینه ؛ تهمت جوسازی و تفرقه افکنی و حتی قتل و خونریزی به امام کاظم داد ! و به پیامبر گفت : یارسول الله اعتذر الیک ارید احبس موسی بن جعفر فانه یرید التشت بین امتک و سفک دمائها .(ارشاد /۲۸۰)
امام را دستگیر و دو کاروان از مدنیه به سمت کوفه و بصره اعزام نمود تا کسی نفهمد امام در کدام کاروان است و امام را به بصره فرستاد و زندانی کرد .. (عیون /۷۳)


💠مجاهدتهای امام کاظم

✅اول ؛ یک شخصیت بیدار و هوشیار

بیداری و هوشیاری امام هفتم را از این‌ نقل میتوان دریافت نمود؛
ابراهيم بن حميد گويد: "وارد خانه امام كاظم(ع)، شدم در اتاقی كه در آن نماز میخواند چیزی جز لباسى درشت و شمشيرى آويخته و قرآنى نديدم. / دَخَلْتُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِی بَيْتِهِ الَّذِی كَانَ يُصَلِّی فِيهِ، فَإِذَا لَيْسَ فِی الْبَيْتِ شَيْ‏ءٌ إِلَّا خَصَفَةٌ وَ سَيْفٌ مُعَلَّقٌ وَ مُصْحَفٌ‏". (قرب الإسناد/ ۳۱۰؛ بحار الأنوار، ج ‏۴۸، ص ۱۰۰)


✅دوم‌ ؛ تمرکز بر امور حیاتی جامعه

الف ) رفع نقاط ضعف ظاهری شیعیان و رسیدگی به شرائط زندگی آنان ؛
ایشان در کتب تاریخ اهل سنت معروف به "صاحب کیسه زر" است ؛ فی کمّه صرر من الدراهم .. (تاریخ بغداد ۲۷/۱۳)
و طبق نقل شیخ حر العاملی که شیخ انصاری در کتاب الکاسب نقل نمودا ؛ حضرت کاظم (ع) مشکلات مالی جوانان برای ازدواج را مد نظر دارد و برای آنان کمک مالی ارسال میفرماید.

ب) دخالت هوشیارانه در امور حکومت ؛
امام هفتم تحذیر شدیدی داشت تا افراد موثر نزدیک به دستگاه ظلم نشده تا حاکمیت از مال و یا موقعیت آنان استفاده نکند . جریان عتاب امام هفتم نسبت به صفوان جمال که شتران خود را به هارون کرایه میداد و مورد نهی جدی امام قرار گرفت نمونه ای از آن است .


✅سوم ؛ نفوذ در متن حاکمیت

در عین اینکه امام کاظم برخی از هرگونه همکاری با دستگاه ظلم بر حذر میداشت اما از شاهکارهای مهم حضرت کاظم ع ورود شگفت آور به دستگاه اجرائی حاکمیت وقت است .

نمونه آن ترغیب علی بن یقطین به قبول و استقامت در سِمت وزارت عباسیین است . حتی وقتی جناب علی بن یقطین که میخواست استعفاء دهد ، میفرماید : "در مقام وزارت بمان ؛ / لاتفعلفان لنا اُنسا و لاخوانک بک عزا .. یاعلی کفارةاعمالکن الاحسان الی اخوانکم" . (بحار ۱۳۶/۴۸)

و نمونه دیگر ؛ رصد زندگی اجتماعی و سیاسی شیعیان و نامه نگاری امام از درون زندان برای گشایش امور آنان است.
بخشی از بیانات امام کاظم توسط ارتباط مخفیانه با وکلاءاش به شیعیان میرسیده است .


✅چهارم‌ ؛ نفوذ در قلبها

امام‌ کاظم با یک رفتار شگفت آوری توانست بخش مهمی از جامعه را شیفته خود سازد .
وقتی هارون موقعیت و محبوبیت امام را دید و نتوانست تحمل کند با این پاسخ امام روبرو شد که فرمود : "انا امام القلوب و انت امام الجسوم!"


✅پنجم؛ برخورد قاطع با ظالم

این نمونه روشن را ملاحظه کنید ؛
"هارون الرشيد به موسى بن جعفر(ع) پيشنهاد كرد كه فدك را پس بگيرد. امام(ع) امتناع می‌ورزيد تا اینكه هارون اصرار كرد سپس امام فرمود: فدك را فقط با حدود آن قبول میكنم. هارون گفت: حدود فدك كجاست؟ امام فرمود: اگر حدود آن را معين كنم نخواهى داد. گفت: تو را به حق جدت قسم ميدهم كه حدود آن را معين كنى. فرمود: حد اول آن عدن است، چهره رشيد درهم كشيده شد گفت بیشتر بگو! امام فرمود: حد دوم سمرقند است رنگ صورت رشيد سرخ شد فرمود حد سوم افريقا است چهره رشيد سياه شد باز گفت: حد ديگر را بگو فرمود: حد چهارم سيف البحر است كه هم مرز با جزائر و ارمنيه است. هارون گفت: در اینصورت چیزی برای ما نمی ماند !
أَنَّ هَارُونَ الرَّشِيدَ كَانَ يَقُولُ لِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ خُذْ فَدَكاً حَتَّى أَرُدَّهَا إِلَيْكَ فَيَأْبَى حَتَّى أَلَحَّ عَلَيْهِ فَقَالَ ع لَا آخُذُهَا إِلَّا بِحُدُودِهَا قَالَ وَ مَا حُدُودُهَا قَالَ إِنْ حَدَدْتُهَا لَمْ تَرُدُّهَا قَالَ بِحَقِّ جَدِّكَ إِلَّا فَعَلْتَ قَالَ أَمَّا الْحَدُّ الْأَوَّلُ فَعَدَنُ فَتَغَيَّرَ وَجْهُ الرَّشِيدِ وَ قَالَ إِيهاً قَالَ وَ الْحَدُّ الثَّانِی سَمَرْقَنْدُ فَارْبَدَّ وَجْهُهُ‏ وَ الْحَدُّ الثَّالِثُ إِفْرِيقِيَةُ فَاسْوَدَّ وَجْهُهُ وَ قَالَ هِيهِ قَالَ وَ الرَّابِعُ سِيفُ الْبَحْرِ مِمَّا يَلِی الْجُزُرَ وَ أَرْمِينِيَةَ قَالَ الرَّشِيدُ فَلَمْ يَبْقَ لَنَا شَيْ‏ءٌ.." (تذکره الخواص ، سبط ابن الجوزی/۳۵۰ ؛ مقاتل الطالبیین، ابوالفرج الاصفهانی / ۳۵۰)

نمونه دیگر ؛
سخنان شجاعانه و حق طلبانه امام کاظم در کاخ هارون است ، هارون از امام پرسید: این دنیا چیست؟ امام فرمود: این دنیا سرای فاسقان است. سپس با تلاوت آیه ۱۴۶ سوره اعراف به وی هشدار داد که: “بزودی از آیات خود دور خواهم نمود کسانی را که به ناحق در روی زمین ادعای بزرگی می کنند و اگر آنان هر آیه ای را ببینند، به آن ایمان نمی آورند و اگر راه رشد و کمال را ببینند، به سوی آن حرکت نمی کنند، ولی اگر راه ضلالت و گمراهی را ببینند، به سوی آن خواهند رفت.” هارون پرسید: دنیا خانه کیست؟ حضرت فرمود: دنیا برای شیعیان ما مایه آرامش و برای دیگران آزمایش است.
در آخر این گفتگو، هارون با درماندگی تمام پرسید: آیا ما کافریم؟ امام هفتم(ع) پاسخ داد: نه، ولی چنان هستید که خداوند متعال فرموده است: “کسانی که نعمت خدا را به کفر تبدیل کردند و قوم خود را در محل تباهی فرود آوردند.

و نمونه سوم؛
نامه ای حماسی از امام کاظم است که شجاعت و مجاهدت حضرت در درون زندان را نشان میدهد . در آن نامه به هارون چنین نگاشت : «ای هارون! هیچ روز سخت و پر محنتی بر من نمی گذرد، مگر اینکه روزی از راحتی و آسایش و رفاه تو کم می گردد؛ اما بدان که هر دو، رهسپار روزی هستیم که پایان ندارد و در آن روز، مفسدان و تبهکاران زیانکار و بیچاره خواهند بود.» (تاریخ بغداد، ج ۱۳، ص ۳۲)

نمونه چهارم ؛
در این راستا امام کاظم دارای مبارزه منفی با جریان حاکم ظالم است ؛
جریان صفوان جمال که شتران خود به حاکمیت کرایه میداد و امام او رانهی کرد / یا صفوان کل شی منک حسن جمیل ما خلا شیئا واحدا ، .. اتحب بقائهم حتی یخرج کرائک ؟ .. فمن احب بقائهم فهو منهم و من کان منهم ورد النار.. بعدها هارون فهمید قصه چیست و گفت اگر همراهی سابق تو نبود تورا میکشتم! (رجال کشی /۴۴۱)

نمونه پنجم ؛
امام کاظم است و معرفی ظالم در لفافه ؛
وقتی هارون در ابتدا حاکمیت بعد هادی عباسی به حکومت رسید ، شبانه امام را احضتر نمود و امام این جمله را فرمود که در واقع معرفی حاکمیت است : لولا انی سمعت فی خبر عن جدی رسول الله ان طاعة السلطان للتقية واجبة اذاً ما جئتُ. (عیون /۷۶)



💠ششم‌ ؛ تربیت نفوس و پرورش صالح ترین افراد

✅نکته مهمی است که از امام ع در زمانی که در زندان است "حدیث" بدست شیعیان می رسد!
شاهد این ادعا این است که در کتاب مُسند امام موسى بن جعفر ؛ ۵۹ حدیث آمده است که در سالهاى ۱۸۰ تا۱۸۲ که امام در زندان سندى بن شاهک محبوس بودند، صادر شده و آن احادیث را ابوعمران موسى بن ابراهیم‏ مروزى که به دیدار امام رفته و امام کاظم آن احادیث را براى او بیان کرده است.
تربیت "اصحاب اجماع" که چهره های شاخص در نقلِ حدیث هستند ، از یادگارهای حضرت امام کاظم است .
و حتی تاثیر اعتقادی و علمی و معنوی امام ع تا حدی بود که فرزند زندانبان امام کاظم که سندی بن شاهک است بنام کشاجم ، در اقر تربیت پذیدی از امام ، یکی از اعیان شیعه میشود !

✅در تعلیم و پروش و تربیت اخلاقی شیعیان حضرت کاظم متوجه نکات دقیقی است .
به عنوان نمونه ؛ شیعه ای در بازار و خیابانی ماهی خریده بود و بدست داشت و میرفت ، امام او را دید و فرمود : شما ! ای شیعیان افراد بدخواهی دارید ، در جامعه مراقب باشید و شکل زیبایی از خود نمایان کنید / یا معشرالشیعه انکم قد عاداتکم الخلق فتزینوا لهم بما درتهم علیه. (کافی ۴۸۰/۶)

✅توجه امام کاظم به تعلیم و تدریس حتی در دوران سخت امنیتی قابل توجه است ؛
امام کاظم بعد از منصور در دوران مهدی عباسی حدود ده سال درس برگزار نمود.
نمونه هشام‌بن حکم است که بعدها به هارون که به حکومت رسید گفتند شاگردانی موسی بن جعفر تربیت کرده که قائل اند : ان فی ارضه اماما مفروض الطاعه و یزعم انه لو انره بالخروج خرج..
هارون اول قبول نکرد ولی یحیی برمکی گفت مجلسی ترتیب میدهم و شما پشت پرده باش و گوش بده و همین کار را کرد و هشام در بحث امام شناسی به این موضوع تصریح کرد و هارون هم شنید و ناراحت شد و تصمیم به قتل امام گرفت و گفت : مثل هذا یبقی لی ملکی واحدة؟فوالله لَلسان هذا ابلغ فی قلوب الناس من ماةالف سیف. (رجال کشی /۲۵۶)

✅در این باب یکی از نقطه مورد توجه امام ؛ توجه به مراتب معرفتی و تفاضل شیعیان است . این روایت را ملاحظه کنید ؛
على بن جعفر گويد: شنيدم امام كاظم (ع) ميفرمود: چنين نيست كه هر كه به ولايت ما معتقد شد مؤمن باشد، بلكه آنها همدم مؤمنين قرار داده شده‌اند. / لَيْسَ كُلُّ مَنْ قَالَ بِوَلاَيَتِنَا مُؤْمِناً وَ لَكِنْ جُعِلُوا أُنْساً لِلْمُؤْمِنِينَ. (کافی ۲۴۴/۲)

✅امام کاظم‌ در عین اینکه شیعیان را ترغیب به علم و دانش و تعالی دارد اما هیچ گاه از خطر عالمان خود فروخته غفلت نکرده و آنان را متوجه آن عناصر منحرف که در کسوت عالم دینی ظهور کرده اند ، متوجه نمود .
امام فرمود : فقیهان امین الهی هستند تا وقتیکه گرفتار دنیا نشده باشند ، پرسیدند ؛ ورود به دنیا چیست ؟ امام فرمود : پیروی از حاکمان و سلاطین است . اینجاست که باید از چنین عالمانی بر حذر باشید . /الفقهاء اُمناء الرسل ما لم یدخلوا فی الدنیا ! اتباع السلطان فادا فعلوا ذلک فاحذروهم علی ادیانکم . (بحار ۳۶/۲)

با این تحلیل ارائه شده میتوان اذعان نمود ؛ امام کاظم ع در سخت ترین شرائط اجتماعی ، اعتقادی و سیاسی توانست بیشترین و مهمترین امامت را برای شیعیان و آزادگان به ارمغان آورد.

https://t.me/soroushmarefat

با امام خمینی چه کردیم؟!/ نوشتاری از هادی سروش

با امام خمینی چه کردیم؟!/ نوشتاری از هادی سروش

شفقنا_حجت‌الاسلام والمسلمین هادی سروش به مناسبت فرا رسیدن چهل و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی نوشت: در دهه فجر سزاوار است بیشتر یاد انقلاب و امام باشیم.من چند روزی است که با علاقه و اشتیاق دوست دارم درباره امام بنویسم اما باور بفرمایید که نمیدانم چه بنویسم و از کجا بنویسم!

آیا میتوانم بر جفاهایی که بر امام رفته بنویسیم ؟! جفاهای دشمن که جای بحث ندارد ، مشکل این است که در دائره خودی‌ها بر امام جفاها رفته و جوانی که امام را ندیده ، نمیتواند از سد این ظلم بگذرد و امام برسد.

در جمع خودی‌ها ؛ دیروز ؛ متحجرین دگم اندیش و متصلب بر امام می تاختند ، و امروز قدرت طلبان برای بدست آوردن قدرت و یا حفظ قدرت و یا برای دیده شدن با قلمشان به اسم نقد و یا رفتارشان به اسم مصلحت بر آبرو آن مرجع و رهبر بزرگوار می تازند!

در این حدود ۲۰ سال، ناجوانمردی ها بر علیه امام راحل از یک سنخ و از یک جبهه نبوده !

از آن دسته که از ابتدا دشمن امام بوده اند و آرزوی مقهور بودن او را داشتن بگذریم چرا که تکلیف شان برای خودشان و ما روشن است .اما عده ای دیگر امروز هستند که امروز قلم بدست گرفته بداعیه ممانعت از ظلم های جاری ، بر امام می تازند ؛ از کسانی هستند که خود در دهه ۶۰ با رفتار و یا قلم شان بر صغیر و کبیر رحم نمی‌کردند ، و امروز آمده اند داعیه دموکراسی دارند و امام را علهالعلل مشکلات امروز معرفی می‌کنند !! ای کاش این جماعت اندک که صدای بلندی دارند و روزانه می‌نویسند و از نقل و انتقال یادداشتهایشان در گروه های فضای مجازی سرکیف می‌شوند ، کمی هم از امامِ دوران تبعید و امام دوران سخت ترورهای منافقین و امام دوران جنگ هم می‌نوشتند تا باور میکردیم که خیرخواهانه و به صواب قلم میزنند.

در اینجا نمی‌توانیم از گروه دیگری که باعث بدبینی به امام شدند بگذریم ! آنان گروهی بودند با بدست گرفتن قدرت فرهنگی و با تئوری پردازی از تریبون هایی مانند نمازجمعه ؛ حاکمیتی را به جامعه نشان دادند که خروجی آن نفی حق مردم بر سرنوشت خود شد ، و این معنای از حکمرانی را با قرائت غیر مانوس شان از یک سوی به جامعه آسیب زدند و مردم را دلزده و بی اثر کردند ، و از سوی دیگر آلت قتاله ای برای حذف اشخاص بدست اطاق های تصمیم گیر دادند و تا با تیغ حذف انتخابات ها در اختیار تفکر خودشان باشد و بس !

اصل اساسی سیاست خمینی، یعنی ؛ جمهوریت و میزان بودن رای مردم را نمایش تلقی کردند و تمام اصول سیاسی امام را که بارها از نجف و پاریس و تهران بر آن تاکید داشت را به عنوان تعارف نام بردند و در حقیقت به بازی گرفتند و نیز قانون اساسی مورد تایید رای ۹۸ درصدی را بدون امضاء ولی فقیه کاغذ پاره نام نهادنند تا برای تایید و رد صلاحیت ها ملاک سازی کرده و بخش عمده ای از نیروهای مهم از فرهیختگان و نخبگان و مبارزان قبل از انقلاب و مجاهدان بعد از انقلاب که در دانشگاه و حوزه صاحب نام بودند را به گورستان سیاسی تحویل دادند !
جالب است ؛ داعیه ولایت فقیه دارند ولی در تمام عمر سیاسی خود در طول هزاران ساعت سخنرانی یک بار یادی از نامه های توبیخی امام به قم و تهران نکردند!

بخش دیگری که به امام آسیب زدند کسانی بودند که در رفتار و مسئولیت سیاسی خود انچنان قدرت طلبانه رفتار کردند که مردم و رفاه آنان و حفظ کرامت شهروندان را آنچنان به فراموشی سپردند که باعث شد نگاه ها به امام عظیم الشان متفاوت شود و جوانی که امام را ندیده ، از آن عزیز سفر کرده گله مند شود و بلکه بالاتر اینکه ناهنجاری زندگی اجتماعیش را به امام نسبت دهد !

خلاصه این گروه ها خواسته یا ناخواسته بر امام تاختند و می تازند ، و نتیجه آن آسیب به سرمایه بزرگی است که امام به ودیعه گذاشت و رفت و آن اعتماد مردم به نظام بود!

خواننده محترم‌ ؛ببینید امام دو کار بزرگ کرد اما اینکه آن دو کار بزرگ را محفوظ و محترم نداشتیم سخن دیگری است ؛

اول ؛ امام خمینی با کمال تواضع به خواسته جامعه و مردم کشورش گوش سپرده و با یک نیت خالص پا در عرصه مبارزه گذاشت و اگر متوجه خاستگاه جامعه و درخواست جامعه نسبت به مبارزه با رژیم فاسد و استبدادی پهلوی نبود ، آیا افکار عمومی او را میبخشید؟!
در اینجا بود که با آسیب به موقعیت حوزویش و نیز ایجاد رنج برای خود و خانواده اش مجبور به ترک وطن شد و آماج تهمت هائی قرار گرفت که از روزنامه اطلاعات وقت گرفته تا شب نامه بر دیوار مدرسه فیضیه ادامه پیدا کرد! او در این میدان جهاد پر رنج و پر خطر ۱۵ ساله از آن جهت که یک روحانی سیاسی بود مورد حمله و بی احترامی عالمان و مذهبی های متحجر بود ، ولی بلندگوی رسای دانشگاهیان و حوزویان و تک تک مردمی بود که از نظام شاهنشاهی رنجیده بودند.
در همین رهگذر که تجلی گاه همه خواسته ها و همه اقشار بود توانست یک اجماع درونی درست کند و مردم را به خواسته هایشان برساند. و این کاری کارستان بود .

دوم ؛ امام مانند هر مُصلحی دارای یک آرزوهایی بود که معترفیم نتوانست به همه آرزوهایش برسد ، اما این نرسیدن بدلیل تغییر او نبود که متاسفانه قلم های مغرض این روزها مینویسند ، بلکه به جهت مواجه شدن با واقعیتها بود .
هر اندیشمند خردمند و مدیریت عالی رتبه ای آرزهایش را منطبق با واقعیت ها میکند .
خواست امام خمینی همانطور که وعده اش را داده بود این بود که همه تفکرات سیاسی ، حتا از نوع الحاد سیاسی و تند در جامعه حضور داشته باشند ، اما با واقعیتی بنام منافقین و اعلام جنگ مسلحانه و ترورهای بی شمار مواجه شد !
امام خمینی بنا بر آزادی داشت تا هر کسی عقائد خود را طرح کند اما با واقعیتی مانند راهپیمایی بر علیه حجاب و خصوصا بر قصاص واقع شد !
امام خمینی میخواست و میتوانست با فتواهای روشنگرانه اش فقه و شریعت را با دنیای مدرن تعریف کند تا ایران از یک سوی ؛ در جهان به عنوان یک کشور مترقی و به روز معرفی شده و مرکز گرایشات جهانیان شود و نیز از سوی دیگر ؛گره از سیاست های داخلی و خارجی باز شود و نتیجتا زندگی مردم را به رفاه برسد ، اما با واقعیتی بشکل نامه برخی از شاگردانش از قم مواجه شد که اجازه قدم از قدم برداشتن را از ایشان تا حد زیادی گرفت!

امام خمینی معیارش جمهوریت و قانون بود اما در اداره کشور به واقعیتی بنام جنگ برخورد نمود و قهراً برخی امور از مسیر طبیعی خارج شد و خود ایشان اعتراف نمود، «ان‌شاءاللّه‌ تصمیم دارم در تمام زمینه‌ها وضع به صورتى درآید که همه طبق قانون اساسى حرکت کنیم. آنچه در این سالها انجام گرفته است در ارتباط با جنگ بوده است. مصلحت نظام و اسلام اقتضا مى‌کرد تا گره‌هاى کور قانونى سریعاً به نفع مردم و اسلام باز گردد».

انچه شده را بدون تعارف مرور کردیم ، بیاییم گرفتار هجمه های بدخواهان نشویم و همه کاسه و کوزه را بر سر آن امام بزرگوار نشکنیم ! چرا که با دروغ هایی که به عنوان تفکرات امام رواج داده اند و تحریف کرده اند آشنا شدیم ، و از سوی دیگر آنچه امام خمینی آزرو داشت ولی با واقعیت هائی متفاوت مواجه شد و در نتیجه قدرت عمل را در بخشی از امور ضعیف کرد را نیز ملاحظه نمودید ، پس بیاییم در مورد امام خمینی تا دیر نشده تامل دیگری کنیم و حساب او را از دیگران جدا کنیم و بر راه او و خط او بیعت جدیدی داشته باشیم تا اصول امام به جایگاه خود برگردد .

اصول امام خمینی ، یعنی ؛ نگاه دینی-سیاسی او که در فقه امام متبلور است ، و یعنی ؛ سیاست داخلی امام که بر مدار جمهوریت است ، و نیز سیاست خارجی او که احترام به دنیا بوده است ، باید به جامعه بازگردد و حتما باز خواهد گشت .
راه این است که از دشمنی ها و امواج و شبهه آفرینی ها نهراسیده و در آن مسیر قدم زده شود. تردیدی نیست که ؛ این مهم توسط فرزندان آزاده و بی توقع و رنجِ محرومیت های اجتماعی و سیاسی کشیده حضرت امام خمینی در حوزه و دانشگاه احیاء خواهد شد . ان شاء الله

انتهای پیام

باعث

استاد هادی سروش: امام علی (ع) مردم را تهدید به حبس ۱۰ تا ۱۵ سال نمی کرد

درس امام هادی (ع) به نقش آفرینان فرهنگ،اقتصادو سیاست/ نوشتاری از استاد هادی سروش

شبهه افکنی در رابطه با امام سجاد (ع) و نفرین ایرانیان!!

امام باقر (ع) و ایمن سازی نقطه های خطرآفرین در فضای علم و علماء دینی/ نوشتار استاد هادی سروش

مصحف فاطمه(س) در اندیشه ملاصدرا و امام خمینی(ره): نوشتاری از استاد هادی سروش

با امام خمینی چه کردیم؟!  یادداشتی از: هادی سروش

یادداشتپایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

با امام خمینی چه کردیم؟!

یادداشتی از: هادی سروش

اما عده ای دیگر امروز هستند که قلم به دست گرفته به داعیه ممانعت از ظلم های جاری، بر امام می تازند؛ از کسانی هستند که خود در دهه ۶۰ با رفتار و یا قلم شان بر صغیر و کبیر رحم نمیکردند و امروز آمده اند داعیه دموکراسی دارند و امام را علةالعلل مشکلات امروز معرفی میکنند!!

با امام خمینی چه کردیم؟!

پایگاه خبری جماران، در دهه فجر سزاوار است بیشتر یاد انقلاب و امام باشیم.

من چند روزی است که با علاقه و اشتیاق دوست دارم درباره "امام" بنویسم اما باور بفرمایید که نمیدانم چه بنویسم و از کجا بنویسم!

آیا میتوانم بر جفاهایی که بر امام رفته بنویسیم؟! جفاهای دشمن که جای بحث ندارد، مشکل این است که در دائره خودیها بر امام جفاها رفته و جوانی که امام را ندیده، نمیتواند از سد این ظلم بگذرد و به امام برسد.

در جمع خودیها؛ دیروز "متحجرین" دگم اندیش و متصلب بر امام می تاختند و امروز قدرت طلبان برای بدست آوردن قدرت و یا حفظ قدرت و یا برای "دیده شدن" با قلمشان به اسم "نقد" و یا رفتارشان به اسم "مصلحت" بر آبرو آن مرجع و رهبر بزرگوار می تازند!

در این حدود ۲۰ سال، ناجوانمردی ها بر علیه امام راحل از یک سنخ و از یک جبهه نبوده!

از آن دسته که از ابتدا دشمن امام بوده اند و آرزوی مقهور بودن او را داشتن بگذریم چرا که تکلیف شان برای خودشان و ما روشن است.

اما عده ای دیگر امروز هستند که قلم به دست گرفته به داعیه ممانعت از ظلم های جاری، بر امام می تازند؛ از کسانی هستند که خود در دهه ۶۰ با رفتار و یا قلم شان بر صغیر و کبیر رحم نمیکردند و امروز آمده اند داعیه دموکراسی دارند و امام را علةالعلل مشکلات امروز معرفی میکنند!! ای کاش این جماعت اندک که صدای بلندی دارند و روزانه مینویسند و از نقل و انتقال یادداشت هایشان در گروه های فضای مجازی سرکیف میشوند، کمی هم از امامِ دوران تبعید و امام دوران سخت ترورهای منافقین و امام دوران جنگ هم مینوشتند تا باور میکردیم که خیرخواهانه و به صواب قلم میزنند.

در اینجا نمیوانیم از گروه دیگری که باعث بدبینی به امام شدند بگذریم! آنان گروهی بودند با به دست گرفتن قدرت فرهنگی و با تئوری پردازی از تربیون هایی مانند نمازجمعه؛ "حاکمیتی" را به جامعه نشان دادند که خروجی آن نفی "حق مردم بر سرنوشت خود" شد ، و این معنا از حکمرانی را با قرائت غیر مانوس شان از یک سوی به جامعه آسیب زدند و مردم را دلزده و بی اثر کردند و از سوی دیگر آلت قتاله ای برای حذف اشخاص به دست اطاق های تصمیم گیر دادند و تا با تیغ حذف انتخابات ها در اختیار تفکر خودشان باشد و بس!

اصل اساسی "سیاست خمینی"، یعنی؛ جمهوریت و میزان بودن رای مردم را نمایش تلقی کردند و تمام اصول سیاسی امام را که بارها از نجف و پاریس و تهران بر آن تاکید داشت را به عنوان "تعارف" نام بردند و در حقیقت به بازی گرفتند و نیز قانون اساسی مورد تایید رای ۹۸ درصدی را بدون امضاء ولی فقیه کاغذ پاره نام نهادنند تا برای تایید و رد صلاحیت ها ملاک سازی کرده و بخش عمده ای از نیروهای مهم از فرهیختگان و نخبگان و مبارزان قبل از انقلاب و مجاهدان بعد از انقلاب که در دانشگاه و حوزه صاحب نام بودند را به گورستان سیاسی تحویل دادند!

جالب است؛ داعیه "ولایت فقیه" دارند ولی در تمام عمر سیاسی خود در طول هزاران ساعت سخنرانی یک بار یادی از نامه های توبیخی امام به قم و تهران نکردند!

بخش دیگری که به امام آسیب زدند کسانی بودند که در رفتار و مسئولیت سیاسی خود آنچنان قدرت طلبانه رفتار کردند که مردم و رفاه آنان و حفظ کرامت شهروندان را آنچنان به فراموشی سپردند که باعث شد نگاه ها به امام عظیم الشان متفاوت شود و جوانی که امام را ندیده، از آن عزیز سفر کرده گله مند شود و بلکه بالاتر اینکه ناهنجاری زندگی اجتماعیش را به امام نسبت دهد!

خلاصه این گروه ها خواسته یا ناخواسته بر امام تاختند و می تازند و نتیجه آن آسیب به سرمایه بزرگی است که امام به ودیعه گذاشت و رفت و آن اعتماد مردم به نظام بود!

خواننده محترم‌؛ ببینید امام دو کار بزرگ کرد اما اینکه آن دو کار بزرگ را محفوظ و محترم نداشتیم سخن دیگری است.

اول؛ امام خمینی با کمال تواضع به خواسته جامعه و مردم کشورش گوش سپرده و با یک نیت خالص پا در عرصه مبارزه گذاشت و اگر متوجه خاستگاه جامعه و درخواست جامعه نسبت به مبارزه با رژیم فاسد و استبدادی پهلوی نبود، آیا افکار عمومی او را میبخشید؟!

در اینجا بود که با آسیب به موقعیت حوزویش و نیز ایجاد رنج برای خود و خانواده اش مجبور به ترک وطن شد و آماج تهمت هائی قرار گرفت که از روزنامه اطلاعات وقت گرفته تا شب نامه بر دیوار مدرسه فیضیه ادامه پیدا کرد! او در این میدان جهاد پر رنج و پر خطر ۱۵ ساله از آن جهت که یک "روحانی سیاسی" بود مورد حمله و بی احترامی عالمان و مذهبی های متحجر بود، ولی بلندگوی رسای دانشگاهیان و حوزویان و تک تک مردمی بود که از نظام شاهنشاهی رنجیده بودند.

در همین رهگذر که تجلی گاه همه خواسته ها و همه اقشار بود توانست یک "اجماع درونی" درست کند و مردم را به خواسته هایشان برساند. و این کاری کارستان بود.

دوم؛ امام مانند هر مصلحی دارای یک آرزوهایی بود که معترفیم نتوانست به همه آرزوهایش برسد اما این نرسیدن بدلیل "تغییر" او نبود که متاسفانه قلم های مغرض این روزها مینویسند، بلکه به جهت مواجه شدن با "واقعیتها" بود.

هر اندیشمند خردمند و مدیریت عالی رتبه ای آرزوهایش را منطبق با واقعیت ها میکند.

خواست امام خمینی همانطور که وعده اش را داده بود، این بود که همه تفکرات سیاسی، حتا از نوع الحاد سیاسی و تند در جامعه حضور داشته باشند، اما با واقعیتی بنام منافقین و اعلام جنگ مسلحانه و ترورهای بی شمار مواجه شد!

امام خمینی بنا بر آزادی داشت تا هر کسی عقائد خود را طرح کند اما با واقعیتی مانند راهپیمایی بر علیه حجاب و خصوصا بر قصاص واقع شد!

امام خمینی میخواست و میتوانست با فتواهای روشنگرانه اش فقه و شریعت را با دنیای مدرن تعریف کند تا ایران از یک سوی؛ در جهان به عنوان یک کشور مترقی و به روز معرفی شده و مرکز گرایشات جهانیان شود و نیز از سوی دیگر؛ گره از سیاست های داخلی و خارجی باز شود و نتیجتا زندگی مردم را به رفاه برسد اما با واقعیتی به شکل نامه برخی از شاگردانش از قم مواجه شد که اجازه قدم از قدم برداشتن را از ایشان تا حد زیادی گرفت!

امام خمینی معیارش "جمهوریت و قانون" بود اما در اداره کشور به واقعیتی بنام جنگ برخورد نمود و قهراً برخی امور از مسیر طبیعی خارج شد و خود ایشان اعتراف نمود، «ان‌شاءاللّه‌ تصمیم دارم در تمام زمینه‌ها وضع به صورتى درآید که همه طبق قانون اساسى حرکت کنیم. آنچه در این سالها انجام گرفته است در ارتباط با جنگ بوده است. مصلحت نظام و اسلام اقتضا مى‌کرد تا گره‌هاى کور قانونى سریعاً به نفع مردم و اسلام باز گردد».

آنچه شده را بدون تعارف مرور کردیم، بیاییم گرفتار هجمه های بدخواهان نشویم و همه کاسه و کوزه را بر سر آن امام بزرگوار نشکنیم! چرا که با دروغ هایی که به تفکرات امام نسبت داده اند و تحریف کرده اند آشنا شدیم و از سوی دیگر آنچه امام خمینی آزرو داشت ولی با واقعیت هایی متفاوت مواجه شد و در نتیجه قدرت عمل را در بخشی از امور ضعیف کرد را نیز ملاحظه کردید، پس بیاییم در مورد امام خمینی تا دیر نشده تامل دیگری کنیم و حساب او را از دیگران جدا کنیم و بر راه او و خط او بیعت جدیدی داشته باشیم تا اصول امام به جایگاه خود برگردد.

اصول امام خمینی، یعنی؛ نگاه دینی-سیاسی او که در "فقه امام" متبلور است. و یعنی؛ سیاست داخلی امام که بر مدار "جمهوریت" است، و نیز سیاست خارجی او که "احترام به دنیا" بوده است، باید به جامعه بازگردد و حتما باز خواهد گشت.

راه این است که از دشمنی ها و امواج و شبهه آفرینی ها نهراسیده و در آن مسیر قدم زده شود. تردیدی نیست که این مهم توسط فرزندان آزاده و بی توقع و رنجِ محرومیت های اجتماعی و سیاسی کشیده حضرت امام خمینی در حوزه و دانشگاه احیاء خواهد شد. ان شاء الله

با امام خمینی چه کردیم؟!

شاخصه های حکومت علوی واموی  _   هادی سروش

اندیشه ما

خانه/اساتید/استاد هادی سروش/ شاخصه های حکومت علوی واموی

🔰شاخصه های حکومت علوی واموی

✅️استاد هادی سروش :
در حکومت اموی تظاهر به احکام ظاهری اسلام وظاهرسازی جامعه اسلامی بود، ترویج مناسک دینی ،اقامة جمعه وجماعت و نماز تراویح ماه رمضان و محافل اُنس با قرآن در حکومت اموی بسیار پر رنگ دیده می شود ،ولی از منظر محتوای و ترویج احکام اسلامی، امویان ضد دین عمل می کردند و ادبیات حکمرانان و خطیبان دربار حکومت،منفی وضد دین بود. تهمت، دروغ گویی، ادبیات خلاف اخلاق وادب انسانی در مجامع دینی رائج بود



بسمه تعالی

🔰شاخصه های حکومت علوی واموی

✅️حجت الاسلام والمسلمین استاد هادی سروش به دعوت موسسه فهیم حوزه علمیه قم بمناسبت ایام ولادت حضرت امیرالمومنین (ع) گفت :

بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام تا حکومت امیرالمومنین ، جامعه اسلامی سال هایی را پشت سرگذاشته بود؛ از پایان حکومت نبوی تا آغاز حکومت علوی حدود سی سال گذشته بود که در حکمرانی این سه دهه نقاط مثبت ومنفی وجود دارد که نیازمند تحقیق وبررسی جداگانه است.

در حکومت امویان که آغاز آن از حکومت وخلافت عثمان شروع شد در این مدت سی ساله بخصوص زمان حکومت عثمان درجامعه اسلامی انحرافاتی به وجود آمد که حضرت امیرالمومنین ناگزیر بود که با آن انحرافات مبارزه نموده و جامعه اسلامی را در مسیر صحیح واصیل آن که سنت نبوی است باز گرداند.

مواردی را می توان به عنوان شاخصه های حکومت اموی بیان نمود که حکومت علوی در نقطه مقابل آن قرار دارد:

🔺️۱ ) اسلام ظاهری و ترویج طاغوت و استفاده از ادبیات زشت

اولین شاخصه حکومت اموی تظاهر به احکام ظاهری اسلام وظاهرسازی جامعه اسلامی است، ترویج مناسک دینی ،اقامة جمعه وجماعت ظاهری در حکومت اموی بسیار پر رنگ دیده می شود ،ولی از منظر محتوای و ترویج احکام اسلامی، امویان ضد دین عمل می کردند با اینکه نمازهای جمعه شلوغ بود نماز تراویح در شب های رمضان بسیار با شکوه برگزار می گردید محافل انس با قرآن وقرائت در سراسر کشور اسلامی برگزار می شد.
ولی ادبیات حکمرانان و خطیبان دربار منفی وضد دین بود. تهمت، دروغ گویی، ادبیات خلاف اخلاق وادب انسانی در مجامع دینی رائج بود از هیچ لعن، نفرین وتهمت نسبت به امیرالمومینن ابا وامتناع نمی ورزیدند بنی امیه محتوای دین را از بین بردند ولی به ظاهر سازی اکتفا کردند در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است قَالَ: إِنَّ بَنِي أُمَيَّةَ أَطْلَقُوا لِلنَّاسِ تَعْلِيمَ اَلْإِيمَانِ وَ لَمْ يُطْلِقُوا تَعْلِيمَ اَلشِّرْكِ لِكَيْ إِذَا حَمَلُوهُمْ عَلَيْهِ لَمْ يَعْرِفُوهُ ( اصول کافی، ج۲ ص۴۱۵) بنی امیه محتوای دین را برای مردم آموزش نمی دادند بلکه به ظاهری سازی می پرداختند.
اما درحکومت علوی توجه به ترویج وآموزش محتوای دین می کردند، تلاش حضرت امیر المومنین این بود که مردم را به محتوای وحقیقت دین آشنا سازد.

🔺️۲ ) تحقیر مردم و مطالبه تبعیت محض

دومین شاخصه حکومت اموی این بود که مردم درحکومت بنی امیه رعیت ومکلف هستند بنی امیه خود را محق ومردم را مکلف می دید امام علی (ع) درنامه سی ام نهج البلاغه خطاب به معاویه می فرماید:
« فَإِنَّ لِلطَّاعَةِ أَعْلَاماً وَاضِحَةً وَ سُبُلًا نَيِّرَةً وَ مَحَجَّةً نَهْجَةً وَ غَايَةً مُطَّلَبَةً، يَرِدُهَا الْأَكْيَاسُ وَ يُخَالِفُهَا الْأَنْكَاسُ، مَنْ نَكَبَ عَنْهَا جَارَ عَنِ الْحَقِّ وَ خَبَطَ فِي التِّيهِ وَ غَيَّرَ اللَّهُ نِعْمَتَهُ وَ أَحَلَّ بِهِ نِقْمَتَهُ. فَنَفْسَكَ نَفْسَكَ، فَقَدْ بَيَّنَ اللَّهُ لَكَ سَبِيلَكَ وَ حَيْثُ تَنَاهَتْ بِكَ أُمُورُكَ، فَقَدْ أَجْرَيْتَ إِلَى غَايَةِ خُسْرٍ وَ مَحَلَّةِ كُفْرٍ، فَإِنَّ نَفْسَكَ قَدْ أَوْلَجَتْكَ شَرّاً وَ أَقْحَمَتْكَ غَيّاً وَ أَوْرَدَتْكَ الْمَهَالِكَ وَ أَوْعَرَتْ عَلَيْكَ الْمَسَالِكس »زيرا فرمانبردارى را نشانه هايى آشكار است و راههايى روشن و جاده هايى راست و دور از كژى و نهايتى مطلوب همگان. راهى كه زيركان و خردمندان در آن گام نهند و سفلگان سرافكنده از آن دور مى شوند. هر كه از آن راه پاى بيرون نهد، از راه حق بيرون شده و در بيابان گمراهى سرگردان گشته است. خدا نعمتش را بر او دگرگون كند و خشم خود را بر سر او فرستد.
پس خود را بپاى، خداوند براى تو راهت را آشكار ساخته. هر جا كه هستى، همان جا بايست كه كار را به حد نهايت رسانده اى. نهايتى كه خسران است و كفر. نفس تو، تو را به بدى گرفتار ساخته و به گمراهى در انداخته و به مهلكه كشيده و راهها را بر تو دشوار گردانيده است.
از منظر امام علی(ع) اطاعت وفرمان بری از حکومت وحکمران حدود وعلایم روشن دارد دراطاعت حق شبهه وجود ندارد اطاعت باید برمدار حق باشد امیر المومنین اطاعت را مطلق نمی دید بلکه اطاعت برمعیار حق است.
ولی دستگاه بنی امیه از مردم اطاعت مطلق و محض میخواهد و هیچ اعتراض و یا نقد را برنمی تابد.


🔺️۳ ) فریب افکار عمومی و بی صداقتی حکمرانان

سومین شاخصه حکومت وحکمرانی امویان فریب کاری وبی صداقتی است .
حاکمان اموی اموال مردم را به زور تصرف می کرد وبه مالکیت شخصی مردم احترام قائل نبود برای فریب افکار عمومی برخی ظاهر سازی ها را رعایت می کرد.
از یک طرف ؛ به نقل "تاریخ دمشق" ؛ در محدوده کاخ معاویه ، خانه پیرزنی را در شام نگه میدارند تا بگویند ما به حق الناس احترام میگذاریم ، ولی از طرف دبگر ؛ در مقابل اموال ایرانیان را تصاحب میکردند و یا تمام هدایای ساسانیان را از ایران خارج میکردند ، و یا حقوق و صله های نجومی به طرفداران خود پرداخت میکردند
ولی حکومت علوی نقطه مقابل آن قرار دارد که فلسفه وجود حکومت را اجرای عدالت واحقاق مظلومان ومستضعفان می داند. مردم اگر کارگزران امام علی(ع) نزد ایشان شکایت می نمود، فوری به شکایت مردم، رسیدگی صورت میگرفت ، مانند زنی بنام سوده همدانی که برای گلایه از کارگزاری به محضر امیرالمومنین رسید و گلایه خود بصورت صریح گفت و امام علی شدیدا متاثر شد و رسیدگی کرد ، ولی اگر نزد معاویه شکایتی مطرح می شد، هیچگاه رسیدگی نمی کرد که اتفاقا همین زن برای شکایت از کارگزاری از کارگرگزاران بنی امیه به ملاقات معاویه رفت و نتیجه نگرفت و در مجلس معاویه از فضائل علی ع گفت ..

🔺️۴ ) حذف و یا بُریدن نان مخالف

چهارمین شاخصه حکومت وحکمرانی اموی حذف مخالفان سیاسی بود در حکومت معاویه مخالفان سیاسی با بی رحمانه ترین وجه ممکن سرکوب وحذف فیزیکی می شد و کمترین مجازات مخالفان این بود که حقوق شهروندی ودریافت ماهیانه آنان از بیت المال قطع می گشت. ولی درحکومت علوی هیچ مخالف سیاسی از حقوق اجتماعی محروم نمی گشت.
نمونه نان بُریدن بنی امیه از مخالفین در تاریخ بصورت شفاف آمده ، به عنوان نمونه ؛ معاویه در بخشنامه رسمی نوشت : " انظروا الی من قامت البینه انه یحب علیا فامحوه من الدیوان و اسقطوا رزقه .. ببینید اگر شاهدی داشتید که کسی به علی علاقمند است نام او را حذف کنید و او را از حقوق محروم کنید!"

اینقدر به این رویه ، یعنی منع از دریافت حقوق و اخراج از دستگاه های اداری ادامه دادند که شخصیتی مانند ابن عباس نامه تندی به دستگاه بنی امیه ارسال نمود و در آن نامه شدیدا نسبت به قطع حقوقش اعتراض صریح نمود و نوشت : "ما توتینا من حقنا لتحبس عنا ؛ شما حق ما را نمیدهید و حقوق ما را مسدود کرده اید! "

#علوی
#اموی
#حکومت
#هادی_سروش

🌐 تهیه شده توسط تیم اندیشه ما

🖇 مارا در شبکه های اجتماعی همراهی کنید 🙏🏻:

ایتا:
https://eitaa.com/andishemaa
تلگرام:
https://t.me/andishemaa
اینستاگرام:
https://www.instagram.com/andishemaa

https://t.me/andishemaa

توان بالای عقلی و روحی حضرت زینب (س)  یادداشتی از: هادی سروش

  • ۱۴۰۱/۱۱/۱۶ ۲۱:۱۱:۱۴

یادداشتپایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

توان بالای عقلی و روحی حضرت زینب (س)

یادداشتی از: هادی سروش

توان بالای عقلی و روحی حضرت زینب (س)

پایگاه خبری جماران، آنچه در شخصیت و هویت حضرت زینب (س) نهفته است؛ توان "عقلی و روحی" بالای اوست.

توان عقلی زینب کبری

"توان عقلی" ؛ تعقّل و فهم عمیق مسائل معاصر است ، با چنین توانایی میتوان مسائل جاری و آینده را عمیقا ؛ "فهم کرد" و ارزیابی درست داشت .

حضرت زینب با توان عقلی بالایی دنیای خود را شناخت و از خطرات و نیازها و راهکارها غافل نبود و بخوبی یافته های درست خود را به افکار عمومی عرصه کرد .

و این "فهم عمیق" زینب کبری قبل اینکه به میدان تجربه آید و دیگران به آن معترف شوند ، به تایید و تصریح زبان عصمت ، یعنی ؛ به زبان حضرت زین العابدین (ع) آمد و خطاب به ایشان فرمود : "شما توانسته ای بدون اشارتی از سوی کسی تمام امور را 'فهم' کنی."

ذکاوت و قدرت فهم و عقل زینب کبرا درتشخیص صحیح مسیر حق و انحرافات فکری و سیاسی زمان خویش مثال زدنی است .

او چیزی را میدید که جامعه نمیدید ، او دید در تاریکخانه ی بنی امیه ؛ دین سازی میشود و با این دین سازی بَدَلی، با زبان دین ؛ اولا ؛ "جبرگرایی" ترویج میشودو درنتیجه همه مدیریت ها و کاستی ها و خشونت ها و آدمکشی ها به پایِ خدا گذاشته میشود! ، و ثانیا؛ با نام "خلافت اسلامی" مجوز خودرائی و دیکتاتوریت و تضییع حقوق رسمی شده! ، و ثالثا؛ به اسم "ضرورت تبعیت ازحاکم" کوچکترین سخن حقی در دفاع از دین و مردم ؛ گناه نابخشودنی و تمرد بر خلیفه و حاکم شمرده میشود!

مواجه با این تاریکخانه ؛ هم نیاز به چراغ دارد که اسلام شناسی است ، و هم نیاز به عقلانیت دارد و البته نیاز به توان روحی و شکست ناپذیری دارد، و زینب (ع) تمام اینها داشت.

بدین سان بود که او به "عقیله بنی هاشم" نام یافت. البته طبق نقل تاریخ، دیگرانی چون ابن عباس تفاوت زینب از بانوان دیگر بنی هاشم را دریافتند و جملگی از او در مدنیه و بعدها در کوفه به ؛ "عقیلتنا بنی هاشم " نام بردند . پس ایشان قبل از کربلا هم به یک دختر و یا زن کاملی از جهت فهم نام برده شده.

"عقل" یعنی فهم صحیح و رفتار درست است و "عقیل" یعنی کسی که همواره در امور از عقل بهرمند است و "عقیله" که مبالغه است ، یعنی کسی که بسیار اندیشمند و فهیم است و هیچ چیزی و از حیث زمان و مکان و شرایط اطراف او را از اندیشه صحیح و انتخاب درست غافل نمیکند .

زینب کبری این "فهم عمیق" را با چشمه سار "علم و دانش" نو به نو میکرد. زینب قبل از ایراد خطبه های کوفه و شام مراتب دانش دینی اش نهفته بود ، اگرچه وسعت دانش و علم او را برخی از زنان کوفه در درس تفسیر سوره مریم شنیده بودند ، اما آن خطبه ها با آن محتوای سنگین علمی مراتب معلومات زینب را علنی و فراگیر نمود.

توان روحی زینب کبری

مهم اینجاست که کم نیستند انسانها بلندمرتبه در فکر و اندیشه که وقتی در مواجه با ظلم و خشونت و شکنجه و کشتن قرار میگیرند ، کمر خم میکنند و چه بسا زمین گیر میشوند! اما حضرت زینب از آن دسته اندیشمندانِ صحیح النظر نیست که در برابر امواج سنگین مصائب غرق شود.

زینب؛ درکنار آن توانایی عقلی که سخنش را تقدیم نمودم ، دارای "توان روحی" است. آن همه مصائبی که زینب دید، کافی بود گوشه ای از آن اگر با هر فرد دیگری تماس پیدا میکرد او را از تصمیم گیری صحیح و به موقع ، محروم میساخت ، اما زینب از آنچنان توانایی روحی بهرمند است که او را متزلزل و محروم نساخت !

رفتار او در مدیریت کاروان اهلبیت از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام ، و خصوص برخورد اعجاب آفرینش در مقابل ابن زیاد و یزید،شاهد این حقیقت است .

در "توان روحی" او؛ غیر از "صبر و استقامت"، فضیلتی کمیاب بنام "شجاعت" نهفته است که حقیقتا درباره شجاعت زینب (س) قلم توانایی نوشتن ندارد!

او در همهمه و غوغای کوفه با یک اشارت، مردمان کوفه به خاموشی بُرد و آنان به این اعتراف وا داشت که به یکدیگربگویند؛ علی(ع) را دیدیم که ظهور کرده !

و از سوی دیگر توان روحی او بود که توانست با "یک تشر" به هسته مرکزی قدرت ، در آن مجلسی که اجازه اظهار حشمت و شوکت و شجاعت ، به کسی داده نمیشد ، یزید را سکه یک پول سیاه کند!

سلام الله علیها و علی ابیها علی بن ابیطالب و علی امها فاطمه زهرا سیده نساءالعالمین

🔰امام علی :  از حکمرانی من انتقاد کنید  🔻هادی سروش

🔰 از حکمرانی من انتقاد کنید

🔻هادی سروش

حکمرانی امیرالمومنین (ع) قابل شگفتی و توجه است.
بهترین سند برای بهره بردن از حکومت‌داری و حکمرانی ایشان، نهج‌البلاغه است.

✅امام علی از مردم تبعیت کورکورانه نمیخواهد

با توجه به نهج‌البلاغه، امیرالمومنین (ع) بر خلاف همه حکمرانان عرصه سیاست که از رعایای خود تبعیت و اطاعت محض می‌خواهند، اطاعت کوکورانه و بی‌چون چرا مطالبه نمی‌کند. در نامه سی‌ام نهج‌البلاغه امیرالمومنین (ع) به صراحت اعلام می‌کنند: «برای تبعیت و اطاعت کردن باید نشانه‌های واضحی بر حقانیت و موفقیت آن وجود داشته باشد و نتیجه‌دهی نسبت به آن دیده شود.» این یک نمونه از تفکر امیرالمومنین (ع) است.

✅ حکمرانی مرا نقد کنید

امیرالمومنین (ع) در حکمرانی خود از همه شهروندان ، -و نه فقط از نخبگان یا از افراد موفق- مطالبه نظرخواهی ، و حتی مطالبه نقد کرده و می‌فرمایند : اگر نقدی دارید بیان کنید. این هم از شگفتی‌های حکمرانی ایشان است که طبق نامه پنجاه وهفت نهج‌البلاغه که به عموم مردم کوفه است ، به صراحت بیان فرمودند که «عملکرد و نحوه حکمرانی من را رصد کنید. اگر عملکرد من را مناسب و مثبت می‌بینید، کمک کنید و اگر جایی مورد نقد است انتقاد کنید.» به تعبیر استاد مطهری؛ «به من انتقاد و اعتراض کنید تا من جبران کنم.»

امیرالمومنین (ع) این شگفتی را به وجود می‌آورد و اطاعت محض نمی‌خواهد تا دنیای سیاست را در مدار حق و رشد قرار دهد.
در خطبه 216 نهج‌البلاغه امیرالمومنین (ع) می‌فرمایند: «هم من و هم شما ، نسبت به دیگری عبد هستیم و رب همه ما خداوند متعال است. در میان انسان‌ها کسی حالت ربوبیت و خداوندگاری ندارد.» ایشان در همین خطبه با اینکه صاحب کمالات علمی مافوق تصور است اما متواضعانه می‌فرمایند: «من خودم را در مرحله‌ای نمی‎بینم که از مشاوره‌ها در مسیر عدالت که یک حکمران را میتواند کمک کند، بی‌نیاز باشم.» در نتیجه ؛ امیرالمومنین (ع) اطاعت مطلق تعریف نمیکند و در فضای حکمرانی در مورد اطاعت کردن ، در جای جای نهج‎البلاغه مطالب قابل توجهی را مطرح می‌فرمایند.

✅ در حکمرانی امیرالمومنین (ع) راههای آگاهی بسته نمیشود

یکی از اشکالاتی که بر حکمرانی بنی‌امیه و به ویژه معاویه در خطبه پنجاه و یکم نهج‌البلاغه مطرح کرده‌اند این است چرا معاویه راه آگاهی مردم را بسته است؟! این ایراد امام علی از اینجا بود که میدید راهکار ظاهری آنان برای حکمرانی این بود که مردم را در بی‌خبری قرار می‌دادند و اجازه آگاه و دانا شدن را از مردم گرفته بودند.

در کتاب‌های تاریخی آمده که معاویه پس از بروز علائم از دنیا رفتنش، توصیه‌ای به یزد (فرزندش) می‌کند و می‌گوید: «من این مردم را (مردم شام) تحت اخلاقیات خاصی تربیت کردم و رشد دادم. بعد از من ، اجازه نده این مردم با افراد دیگری مرتبط شوند و از آثار، رفتار دیگران مطلع شده و به آگاهی شان افزوده شود و اخلاق‌شان عوض شود.»
این وصیت معاویه به فرزندش ؛ تایید خطبه پنجاه ویکم نهج البلاغه است که فرمود: معاویه همه منافذ اطلاعاتی، آگاهی رسانی، دانش‌اندوزی و آنچه باعث رشد علم و آگاهی جامعه و مردم می‌شد را مسدود می‌کردند.

امیرالمومنین (ع) در حکمرانی خود درست نقطه مقابل این روش معاویه عمل می‌کردند و عملکرد خود را در معرض دید مردم قرار می‌دادند و به تعبیر امروزی عملکرد خود را رسانه‌ای کرده و اندیشمندان، نخبگان و حتی مردم معمولی را دعوت می‌کردند که بدانند، نظر دهند و نکات مثبت را برای رشد جامعه بیان کنند.

این نحوه حکمرانی امیرالمومنین (ع) شگفت‌آفرین و راهگشا برای هر حکومتی است. حکومت‌ها اعم از حکومت دینی، غیردینی و حتی حکومت لائیک اگر این دستورات و روش‌های امیرالمومنین را سرلوحه حکمرانی خود قرار دهد، قطعا از یک حکمرانی مثبت و خوبی بهره‌مند می‌شود.

https://t.me/soroushmarefat

رورنامه هم میهن

استاد هادی سروش: امام علی (ع) مردم را تهدید به حبس ۱۰ تا ۱۵ سال نمی کرد

استاد هادی سروش:

امام علی (ع) مردم را تهدید به حبس ۱۰ تا ۱۵ سال نمی کرد!

شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در یادداشتی به مناسبت میلاد امیرالمومنین (ع) آورده است:

✅️در حکومت امیرالمومنین (ع) افراد تندرو و پر انرژی و بلکه پیش فعالِ اعتقادی و سیاسی بودند که در شمار شهروندان کوفی بودند و قبل از علی(ع) اظهار نظر می کردند و حتی بعد از اعلام نظر حاکمیتِ علوی نیز ، اظهار نظر مخالف می کردند و بلکه توهین هم می کردند ! ولی در تاریخ خبری از حبس و حصر آنان دیده نمی شود و بلکه بالعکس ؛ امامِ عدالت و رهبرِ انصاف و مدارا -حضرت امیر(ع)- اجازه هیچ گونه تهدید و یا تعدی نسبت به آنان را به اصحاب خود نمی داد.

✅️برخی از گزارشات تاریخ در این مورد خواندنی است و می تواند فاصله حکومتهای دینی کنونی را با حکومت علوی نمایان کند.

🔺️امیرالمومنین (ع) در یک نامه رسمی از مردم درخواست اظهار نظر و بالاتر ، اجازه اظهار نظر نقادانه نمود و فرمود: «اگر دیدید بد عمل میکنم به من انتقاد کنید و اعتراض کنید تا من جبران کنم.» (نهج ، نامه ۵۷ بااستفاده از ترجمه استاد مطهری)

🔺️مهم اینجاست که به روایت ابن ابی الحدید؛ در بحبوبه جنگ و شرائط امنیتی و فوق امنیتی آنان بر علیه فرماندهی کل نه تنها اظهار نظر می کردند بلکه بر علیه او شوریدند ، ولی مورد حبس و قتل قرار نگرفتند‌، بلکه امامِ عدالت -امام علی- ابن عباس را برای گفتگو و شنیدن اظهار نظرشان به سمت آنان مامور نمود.
وقتی امام علی(ع) از صفین به کوفه برگشت، خوارج از اظهار نظر پا فراتر گذاشتند و راه خود را جدا کردند و به طرف صحرای حروراء رفتند و این شعار را تکرار می کردند: “لا حکم إلا لله و لوکره المشرکون، ألا إن معاویه وعلیاً اشرکا فی حکم الله” ؛ حکم و داوری فقط از آن خداست؛ گر چه مشرکان کراهت داشته باشند. به راستی که معاویه و علی در حکم خدا مشرک شدند!چون مبنای حکومت حضرت امیر (ع) حبس بخاطر اظهار نبود، بلکه صریحاً فرمود: «تا زمانی که خونی نریخته و یا مالی را غارت نکرده باشند، متعرض آنها نشوید».


🔺️خوارج با اینکه در بیرون کوفه اردو زده بودند، امّا پیوسته بین کوفه و حروراء در حال رفت و آمد بودند و موجب آزار مردم و تحریک آنها می شدند. و گاهی به مسجد می آمدند و با تکرار شعار «لا حکم الا لله» مسجد را بهم میریختند و یا به امام جسارت میکردند و میگفتند: «قاتله الله کافراً ما افقهه!» (نهج ، ح/ ۴۲۰) اما با اینکه ادامه این وضع برای مردم بسیار خسته کننده و ملال آور شده بود و معترض بودند و به حضرت می گفتند: آیا از برخورد های آنها خسته نشده ای؟ چرا به نابودی آنها اقدام نمی کنی؟، اما امیرالمومنین (ع) اقدام به تهدید و یا حبس نمی کرد.

🔺️جالب است؛ برخی از اظهار نظر عبور کردند و تا آنجا پیش رفتند و امام را تهدید می کردند و واکنش امام (ع) شگفت آور است! ابن اعثم نقل می کند؛ در روز بیعت علی (ع) مردی مصری به او گفت: ای ابوالحسن! ما بدین شرط با تو بیعت می‏ کنیم که اگر چونان عثمان در میان ما عمل کردی، تو را بکشیم. علی پاسخ داد: آری!” (الفتوح/۲۴۶)

✅️خلاصه؛ تاریخ هیچگونه حبس و مشابه آن را برای صِرف اظهار نظر و نقد ، نقل نکرده، و شهروندان در حکومت علوی بدون تهدید به حبس ۱۰ تا ۱۵ سال مبادرت به اظهار نظر داشتند و در اظهار نظرشان، از نقد و انتقاد و حتی مخالفت خودداری نمی کردند!

انتهای پیام

شفقنا در شبکه های اجتماعی: توییتر | اینستاگرام | تلگرام

لینک کوتاه خبر : https://fa.shafaqna.com/?p=1519356

خبر قبلیبغداد: گفتگوی تهران و ریاض یک مسئله دوجانبه است

خبر بعدیخبرنگار مسلمان هندی بعد از دو سال و نیم از زندان آزاد شد

خبر مرتبطخبرهای بیشتر از این خبرنگار

درس امام هادی (ع) به نقش آفرینان فرهنگ،اقتصادو سیاست/ نوشتاری از استاد هادی سروش

شبهه افکنی در رابطه با امام سجاد (ع) و نفرین ایرانیان!!

امام باقر (ع) و ایمن سازی نقطه های خطرآفرین در فضای علم و علماء دینی/ نوشتار استاد هادی سروش

مصحف فاطمه(س) در اندیشه ملاصدرا و امام خمینی(ره): نوشتاری از استاد هادی سروش

هادی سروش مطرح کرد: اگر امروز آقای هاشمی بود دقیقا کجا می ایستاد؟

«درس بزرگ فاطمه(س) به مظلومان ؛ مظلوم شدید ! اما ذلیل نشوید ..» / نوشتاری از استاد هادی سروش

پاسخ به این نظر

لیله الرغائب _ هادی سروش

هادی سروش

شبِ جمعه اول ماه رجب ؛ شب "لیله الرغائب"، شبِ طلب و بهرمندی از رحمت الهی است که گفته اند ؛ "رغائب جمع رغیبه است به معنی «امرٌ مرغوب فیه عطاء کثیر» یعنی شبی که در آن عطاها و مواهب فراوان بدست می‌‏آید." و شب لیله الرغائب شبِ تکرار ذکر "سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَ الرُّوحِ" است . باید به مقداری این ذکر را گفت تا -بقول آن عارف جماران- کودک روح مان زبان باز کند و از نهانش او را "متذکر" شود. شب "لیله الرغائب" شب اظهار رغبت ها و مطلوب هاست و چه رغبتی و خواسته ای مهمتر از اینکه ؛ این مردم شریف و نجیب و ارزشمند در امنیت روانی و اقتصادی ، یعنی ؛ در آرامش و رفاه باشند و فرزندانشان به خواسته هایشان برسند؟ و این کمترین چیزی است که به روایت نهج البلاغه امیرالمومنین (ع) حتا برای شهروندان کافر نیز ، ضروری میداند .

🆔https://t.me/soroushmarefat

زمان انتشار : 5 بهمن ,1401 | ساعت : ۰۷:۴۵ | کد خبر : 1514773 | پرینت

درس امام هادی (ع) به نقش آفرینان فرهنگ،اقتصادو سیاست/ نوشتاری از استاد هادی سروش

شفقنا- استاد هادی سروش در مطلبی با عنوان «درس امام هادی (ع) به نقش آفرینان فرهنگ،اقتصادوسیاست: امروز، روز عقل است» این گونه آورده است:

روایت معتبری درکتب قدیمیِ حدیث از امام هادی (ع) داریم که تاپایان زمین وزمان درخور استناد است ، چرا که اشاره به رخداد فکری بعد ازدوران انبیاء دارد وآن اینکه بشر در مسیر تکمیل عقول صاحب گام های بلندی است.

متن حدیث را ملاحظه کنید؛
ابن سکیت دانشمند مشهور آن زمان گوید:
به امام هادی(ع) عرض کردم: چرا خدا حضرت موسى را با وسیله عصا و ید و بیضا و ابزار ابطال جادو فرستاد ، و حضرت عیسى را با وسیله طبابت ، و حضرت محمد(ص) را بوسیله کلام و سخنرانى ؟
حضرت هادی(ع) فرمود:
خدا موسى(ع) را زمانی مبعوث فرمود که جادوگرى بر مردم آن زمان غلبه داشت پس او از طرف خدا چیزى آورد که مانندش از توانائى آنها خارج بود و بوسیله آن جادوى آنها را باطل ساخت و حجت را برایشان ثابت کرد .
و عیسى(ع) را در زمانى فرستاد که بیماری فلج و زمینگیرى زیاد شده بود و مردم نیاز به طب داشتند پس او از جانب خدا چیزى آورد که مانندش را نداشتند ، پس با اجازه خدا مردگان را زنده کرد و کور مادرزاد و پیس را درمان نمود و حجت را برایشان ثابت کرد.
وحضرت محمد(ص) را در زمانى فرستاد که خطبه‏خوانى و سخنورى زیاد شده بود، پس آن حضرت از طرف خدا پندها و دستوراتى شیوا آورد که گفتار آنها را باطل کرد و حجت را برایشان تمام نمود .
به امام هادی(ع) عرض کردم : به خدا سوگند، همانند تو را هرگز کس ندیدم. وبعد ازایشان سوال کردم ؛ امروز حجت بر مردم چیست؟
امام هادی فرمود: “عقل” ، به وسیله عقل و خرد کسی که بر خداوند دروغ می‌بندد، از کسی که خداوند را تصدیق می‌کند، شناخته می‌شود.
ابن سکیت گوید ؛ من گفتم : به خدا سوگند، جواب راستین این است.(اصول کافی۲۴/۱)

دو نقطه تاریک از نورعقل و عقلانیت !

۱ ) در بخش فرهنگ و آموزهای دینی، دشمن عقل و عقلانیت؛ دو عنصر مخرب بنام تحجر و نیز خرافات است.

درموردتحجرگرایی عده ای آنچنان برفرهنگ سابق خودپای میکوبند که هیچ نوآوری را بر نمی تابند ! مثلا دیروز با دوش حمام موضع داشتند و مرید سینه چاک حمام خزینه ای بودند! و امروز با اینترنت و توسعه فضای مجازی سر جنگ دارند! تردیدی نیست که روش های متحجرانه نه تنها موجب سایه افکندن جهالت است ، بلکه مبارزه با حقوق شهروندی و به اصطلاح دینی ؛ تضییع حق الناس است .
ودرمورد خرافات نکته قابل دقت این است اگردر گوشه وکناری ترویج خرافه دیده شود قابل توجیه است اماخرافه پاشی ازتریبون های رسمی بهت آورست،خرافه هائی مانند ؛ تاثیرِ خشک سالی از بی حجابی زنان! و یا غسالی که فلان آیت الله را غسل میداد دید او چشمش را باز کرد! و یا اگرشهرها احکام شرعی را عمل میکردند گرفتار معیشت تنگ نمی شدند! و ..

واقعیت این است که اسلام؛ دین علم و باورهای درست و مطابق با واقع است بطوریکه در حریم خود؛ نه تحجر را راه میدهد و نه به خرافات اجازه عرض اندام میدهد.
درست بهمین جهت است که برای بطلان توهمات و حرف های بی اساس ، از شبهات استقبال میکند و با دقت و احترام به پاسخ آن میردازد.
شهید آیت الله مطهری دراین زمینه میگوید : «اسلام آن چنان دینی است که در محیط علم برتر از محیط جهل رشد می کند… من برخلاف بسیاری از افراد، از تشکیک و ایجاد شبهه هایی که در مسائل اسلامی می شود، با همه ی علاقه و اعتقادی که به این دین دارم، به هیچ وجه ناراحت نمی شوم، بلکه از ته دلم خوشحال می شوم؛ زیرا معتقدم و در عمر خود به تجربه مشاهده کرده ام که این آیین مقدس در هر جبهه از جبهه ها که بیشتر مورد حمله و تعرض واقع شده، با نیرومندی وسرافرازی و جلوه و رونق بیشتری آشکار شده است. خاصیت حقیقت همین است که شک و تشکیک به روشن شدن آن کمک می کند،شک مقدمه یقین، وتردید پلکان تحقیق است.»

۲ ) با اینکه روزگار، روزگار عقل است اما جهالت در مقطع دیگری میتواندقدعَلَم کرده ودربرابر عقل و عقلانیت بیایستد وآن زمانی است که رفتارهای پوپولیستی از صاحب منصبان سیاسی و دست اندرکاران اقتصادی دیده شود!

درسیاست مثلا؛ شعارگرایی، اتهام زنی، خودمحوری و تنگ کردن حقوق شهروندی وایجاد حصار در دنیای ارتباطات و مانند آن؛ عین جهالت است آن هم در روزگاری مردم جهان و کشور با توجه به تحصیلات و آگاهی های وسیع خود با دیده عقل به امور نظر می افکنند.

دراقتصادنیز، خیال بافی های اقتصادی، بی برنامگی وکمیته امدادی اداره کردن جامعه به تمسخرگرفتنِ عقل وعقلانیت است!
یادمان نرفته برخی یارانه ها را پول امام زمان معرفی کردند و بخاطر خودمحوری، مافیای اقتصادی فرصت مناسبی را در اختیارگرفت وبا افزایش بی‌سابقه قیمت نفت به موقعیتهای مالی نجومی رسید!
چه آموزه زیبائی قرآن داردکه؛ امور اقتصادی را به سفیهان نسپارید!

درس بزرگ امام هادی(ع) به همه نقش آفرینان فرهنگی، سیاسی واقتصادی این است؛امروز، روز عقل است.

انتهای پیام

fa.shafaqna.com

شفقنا در شبکه های اجتماعی: توییتر | اینستاگرام | تلگرام

لینک کوتاه خبر : https://fa.shafaqna.com/?p=1514773

شبهه افکنی در رابطه با امام سجاد (ع) و نفرین ایرانیان!!

امام باقر (ع) و ایمن سازی نقطه های خطرآفرین در فضای علم و علماء دینی/ نوشتار استاد هادی سروش

مصحف فاطمه(س) در اندیشه ملاصدرا و امام خمینی(ره): نوشتاری از استاد هادی سروش

هادی سروش مطرح کرد: اگر امروز آقای هاشمی بود دقیقا کجا می ایستاد؟

«درس بزرگ فاطمه(س) به مظلومان ؛ مظلوم شدید ! اما ذلیل نشوید ..» / نوشتاری از استاد هادی سروش

حضرت فاطمه (س) و افشای پنهان های حاکمیت/ نوشتاری از هادی

درس امام هادی (ع) به نقش آفرینان فرهنگ،اقتصادو سیاست/ نوشتاری از استاد هادی سروش

شبهه افکنی در رابطه با امام سجاد (ع) و نفرین ایرانیان !!  ✍هادی سروش

🔰شبهه افکنی در رابطه با امام سجاد (ع) و نفرین ایرانیان !!

✍هادی سروش

🔴فایل صوتی در این روزها در فضای مجازی مطرح است که راجع دعای ۲۷ صحیفه سجادیه است که موضوعش دعا برای مرزداران است.
گوینده ، با توجه و عناد جملات کلی امام سجاد (ع) را در مورد ایران و ایرانی معنا کرده و درنتیجه ایجاد شبهه و تهمت بزرگی به امام معصوم شیعیان حضرت سجاد (ع) وارد کرده اند!!
البته این سنخ شبهات و تهمت ها قدیمی و نخ نماست ! مانند تهمت های دیگری است به امام حسین (ع) و امام صادق (ع) در مذمت ایرانیان زده اند و به دروغ آدرس روایاتی را میدهند که اصلا وجود خارجی در کُتب حدیث شیعه و سنی ندارد!

🔻اما پاسخ ؛

اگر به دعای ۲۷ صحیفه نگاه کنیم خواهیم دید :

✅ ۱) این دعا با دعا سپاه اسلام شروع می‌شود سپس به نفرین دشمنان اسلام و مشرکین می‌رسد؛
«اللَّهُمَّ افْلُلْ بِذَلِكَ عَدُوَّهُمْ، وَ اقْلِمْ عَنْهُمْ أَظْفَارَهُمْ، وَ فَرِّقْ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ أَسْلِحَتِهِمْ، وَ اخْلَعْ وَثَائِقَ أَفْئِدَتِهِمْ، وَ بَاعِدْ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ أَزْوِدَتِهِمْ، وَ حَيِّرْهُمْ فِي سُبُلِهِمْ.... / خداوند، به اين نيايش، خصمشان درهم شكن و چنگال دشمن از تن‌شان كوتاه كن و ميان دشمنان و سلاح‌هايشان جدايى افكن و بند دلشان بگسل و چنان كن كه ميان ايشان و زاد و توشه هايشان فاصله‏‌اى بزرگ پديد....

✅ ۲ ) هرگز حضرت سجاد نامی از ایران و ایرانی نمی‌برد، متن دعا را ملاحظه کنید ؛
«اللَّهُمَّ وَ اعْمُمْ بِذَلِكَ أَعْدَاءَكَ فِي أَقْطَارِ الْبِلَادِ مِنَ الْهِنْدِ وَ الرُّومِ وَ التُّرْكِ وَ الْخَزَرِ وَ الْحَبَشِ وَ النُّوبَةِ وَ الزَّنْجِ وَ السَّقَالِبَةِ وَ الدَّيَالِمَةِ وَ سَائِرِ أُمَمِ الشِّرْكِ، الَّذِينَ تَخْفَى أَسْمَاؤُهُمْ وَ صِفَاتُهُمْ، وَ قَدْ أَحْصَيْتَهُمْ بِمَعْرِفَتِكَ، وَ أَشْرَفْتَ عَلَيْهِمْ بِقُدْرَتِكَ: اى خداوند، چنان كن كه اين دعا همه دشمنانت را در اقطار بلاد در بر گيرد: از هندوان و روميان و تركان و خزران و حبشيان و مردم نوبه و زنگبار و سقلابيان و ديلميان و ديگر امم مشرك كه نام و صفاتشان كس نداند و تو خود به علم خود شمارشان كرده‌‏اى و به قدرت خود بر آنان اشراف دارى، اى خداوند، مشركان را به مشركان مشغول دار تا از تطاول بر بلاد اسلاميان باز مانند و از شمار ايشان بكاه تا از شمار مسلمانان نكاهند. ميان‌شان جدايى افكن تا بر ضد مسلمانان متحد نشوند».
در این فقرات از دعا نیز نامی از ایران و یا فارس وجود ندارد، تنها کلمه‌ «خزر» است که مربوط به کناره دریای خرز و با توجه به قرائن جغرافیا اشاره به روسیه فعلی دارد که در آن زمان جزء بلاد کفر محسوب می‌شدند، لذا حضرت برای نابودی سپاه کفر و شرک دعا می‌کند نه ایرانیان.

✅ ۳ ) اضافه بر دو نکته فوق ؛ باید توجه داشت که در زمان امام سجاد(ع) تقریبا همه ایران مسلمان شده بودند و جزء ممالک اسلامی بوده است.

✅ ۴ ) دعای امام سجاد (ع) راجع به مرزداران است و اگر گفته شود آنان مرزداران سپاه ظلم [بنی امیه] بودند ! پاسخ روشن است حفظ مرزها و تقویت مرزداران و تقویت آنان حتا در جهات روانی یک امر پذیرفته شده و انسانی است . چرا که در واقع این روش ، روش دفاع از خود است و نه دفاع از ظالم .
حضرت امام رضا(ع) ذیل روایتی پیرامون مرزبانی در زمان حکومت طاغوت فرموده‌اند: «اگر بر مسلمانان خوف از ناحیه روم بود مى‏توانند با ایشان نبرد و جهاد کنند؛ چرا‌که این جنگ به منظور دفاع از خودشان است نه کمک و نگهدارى سلطان جور».
البته این بحث دارای جهات فقهی باشد که در کتاب "الجهاد" فقه مطرح شده است .

✅ ۵ ) نباید از خطر "کفر" و خصوصا خطر "شرک" غافل شد . چرا که به تعبیر علامه طباطبائی؛ همیشه ی تاریخ هر گاه مشرکان و کافران بر مسند امور و اریکه قدرت تکیه زدند، دستاوردی و نتیجه ای جز ظلم نداشته اند که کمترین آن ؛ فاصله طبقاتی و ناعدالتی بوده!
در برابر چنین کفر و شرک عملی که نتیجه در جامعه و سیاست و اقتصاد و معنویت دارد هر انسان آزاده ای ، احساس وظیفه میکند که حداقل آن دعا و دوری جستن از ظَلَمه است .

✅ ۶ ) وجود مبارک امام زین العابدین (ع) فرزند شاهزاده ای است که یک زن ایرانی از تبار ساسانیان به نام شهربانو است. چگونه امام سجاد (ع) می آید و همه ایرانیان را نفرین کند ، در حالیکه قطعا شامل مادر خودش میشود؟! در حالیکه دستور صریح قرآن به انسان‌ها، احترام به والدین است هر چند مشرک باشند ، میباشد. [سوره اسراء / ۲۴]

در پایان ؛ از همه و خصوصا جوانان عزیز این تقاضا را داریم که در این زمانه که امواج شبهات سهمگین است و عناد با "دین" بسیار جدی است ، مطالبی که میشنوند و یا میخوانند که بوی تخریب دین و ائمه دین (ع) را میدهد به عنوان یک غذای مسموم دیده و با انکار آن ، با مراجعه به آثار اندیشمندان دینی پاسخ درست را دریافت نمایند .

🆔https://t.me/soroushmarefat

امام باقر (ع) و ایمن سازی نقطه های خطرآفرین در فضای علم و علماء دینی/ نوشتار استاد هادی سروش

امام باقر (ع) و ایمن سازی نقطه های خطرآفرین در فضای علم و علماء دینی/ نوشتار استاد هادی سروش

شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در یادداشتی آورده است: زمان امام باقر (ع) زمان سرآغاز تفکر و تعلم و علم است. اگر می بینیم شیعه و بلکه اسلام به علم شناخته می شود، این مرهون حضرت باقرالعلوم است.

در مورد استفاضه و بهرمندی شیعه از علوم امام باقر (ع) تردیدی نیست، آیت الله بروجردی بر این نظر بوده؛ شیعیان تا قبل از امام باقر به فقه عامه و اهل سنت عمل می کردند.

علم مقدس است

اولین نگاهی که امام باقر به انسان منتقل می کند این است که نگاه شما به دانش و علم باید فراتر از مادیات باشد.

منصور صیقل می گوید از امام باقر (ع) شنیدم که گفتگوی علمی را درس معرفی نمود و درس را به عنوان یک نماز یادآور شد. / تَذَاکُرُ اَلْعِلْمِ دِرَاسَهٌ وَ اَلدِّرَاسَهُ صَلاَهٌ حَسَنَهٌ . (کافی / ۲۷)

نکته ابنجاست که هر علمی دارای قداست است، اما وقتی موضوع آن علم دارای مفاهیم متعالی و مقدسی باشد به تعبیر استاد مطهری؛ تقدس در تقدس است.

امام باقر و تبیین ورود علم به هویت آدمی

یکی از نکات مهمی که امام باقر بر آن تکیه دارد شناسائی مبدیی است که آدمی از او علم و دانش را فرا می گیرد، زیرا علم غذای روح آدمی هست و همانطوریکه غذا وارد بدن و در مرحله بعد عین بدن می شود و در نتیجه غذای سالم موجب صحت بدن، و غذای فاسد باعث مرض می گردد، علم وارد هویت روحی و روانی آدمی می شود و می تواند صحت و مرض تمام حقیقت انسان را رقم زند.

زید شحام از امام باقر در باره گفتار خدای عز و جل که در قرآن فرمود: باید انسان بخوراک خویش نظر داشته باشد، پرسید معنی خوراک چیست؟ فرمود: علمی را که فرا می گیرد نظر کند از چه کسی فرا می گیرد. / فِی قَوْلِ اَللَّهِ تَعَالَى فَلْیَنْظُرِ اَلْإِنْسٰانُ إِلىٰ طَعٰامِهِ (عبس/۲۴) قَالَ قُلْتُ مَا طَعَامُهُ قَالَ عِلْمُهُ اَلَّذِی یَأْخُذُهُ مِمَّنْ یَأْخُذُهُ . ( اَلْمَحَاسِن)

سخن عالمان جامعه باید منطبق بر اصول قرآنی باشد

امام باقر (ع) فرمود: هر نسبت و پیوند و خویشاوندی و پشت و پناه و بدعت و شبهه‌ای منقطع و نابود است؛.. جز آنچه قرآن آن را ثابت نموده باشد. / لَا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللهِ وَلِیجَهً فَلَا تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ فَإِنَّ کُلَّ سَبَبٍ وَ نَسَبٍ وَ قَرَابَهًٍْ وَ وَلِیجَهًٍْ وَ بِدْعَهًٍْ وَ شُبْهَهًٍْ مُنْقَطِعٌ إِلَّا مَا أَثْبَتَهُ الْقُرْآنُ. (الکافی، ج۱، ص۵۹)

در بیان دیگری امام باقر (ع) می فرماید: هر وقت من حدیثی به شما بگویم از من بپرسید تا از قرآن شاهدی برای آن نقل کنم. یعنی آنچه می گویم مستند به قرآن است. در همین جا بود که شخصی از امام باقر سوال نمود اینکه پیامبر از سه چیز نهی فرموده؛ قیل و قال و حرف بیهوده، تضییع و اسراف و افساد مال و نیز از زیادی سوال، این سه چیز در کجای قرآن است؟ امام باقر (ع) برای هر یک آیه از قرآن را تلاوت نمود؛ در مورد حرفهای بیهوده آیه؛ «لاخیر فی کثیر» است و در مورد اسراف و افساد اموال آیه؛ «لا توتوا السفهاء» است، و در مورد سوال و پرسش های متعدد آیه؛ «لاتسئلوا عن اشیاء» دلالت دارد. / اذا حدثتکم بشئ فاسالونی من کتاب الله ثم قال فی بعض حدیثه ان رسول الله ص نهی ان القیل و القال و فساد المال و کثره السوال. فقیل له یابن رسول الله این هذا من کتاب الله .. (کافی/۳۹)

عالمان و ضرورت شناخت زمان

یکی از ضروریات در علم و عالم این است که عالم و اندیشمند باید زمان و زبان را بشناسد تا بتواند تشخیص دهد با چه زبانی برای چه گروهی سخن بگوید.
این درست مشکل امروز جهان اسلام و عالمان دینی است که بسیاری از آنان نمی دانند و یا نمی توانند با زبانِ زمانِ خود سخن بگویند!

در این مهم امام باقر (ع) چنین فرمود: ما تا زمانی که کسی از روش و مقاصد گفتار آگاه نباشد، او را فقیه و عالم نمی دانیم. و این بنا برگفته خدای عزّوجل است که فرمود : لَتَعرفنّهم فی لَحنِ القول [سوره محمد/۳۰]. آنان را در روش و مقاصد گفتار خواهی شناخت… / إنّا لا نَعُدُّ الرجل فقیهاً عالماً حتی یعرِفَ لحنَ القول و هو قولُ اللّه عزّوجلّ: «وَ لَتعرفَنَّهم فی لحنِ القول…( الحیات، ج ۲، ص. ۴۶۲)

امام باقر (ع) و علماء سوء

یکی معضلات عرصه علوم دینی؛ دانشمندان منفی و عالمان سوء هستند که اگر نگوییم به تعداد عالمان مثبت باید آنان در نظر گرفت ولی آنچنان کم هم نیستند!
یکی از رسالت های امام باقر (ع) توجه دادنِ جامعه دینی به حضور پر رنگ علماء سوء و دانشمندان منفی است که در تخریب دین و بلکه دنیای مردم ید طولایی دارند!

دانشمندان منفی و معرکه گیری در جامعه!

یکی از این نمونه های دانشمندان منفی کسانی هستند که دانش خود را بدون در نظر گرفتن نیازها و شرایط جامعه به عرصه می آورند و در نتیجه هر سخن سُستی را به زبان جاری می کنند و موجبات انحراف و یا تمسخر را رقم می زنند! و این نیست مگر یا با حکومت ها ساخت و باخت کرده و یا برای عوام فریبی این معرکه گیری را دارند!
عبد الله بن سلیمان گوید: مردی از اهل بصره که نامش عثمان اعمی بود به امام باقر(ع) عرض کرد: حسن بصری عقیده دارد کسانی که علم را کتمان کنند بوی تعفن شکمشان اهل دوزخ را اذیت می کند! امام باقر فرمود: اگر حرف او درست باشد بنابراین باید مومن آل فرعون منحرف و در نتیجه هلاک شده باشد [در صورتی که قرآن او را بکتمان ایمان می ستاید] از زمان بعثت نوح (ع) علم پنهان بوده است. حسن بصری بهر راهی که خواهد برود! بخدا علم جز در این خاندان یافت نشود. / إِنَّ اَلْحَسَنَ اَلْبَصْرِیَّ یَزْعُمُ أَنَّ اَلَّذِینَ یَکْتُمُونَ اَلْعِلْمَ یُؤْذِی رِیحُ بُطُونِهِمْ أَهْلَ اَلنَّارِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَهَلَکَ إِذَنْ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْنَ مَا زَالَ اَلْعِلْمُ مَکْتُوماً مُنْذُ بَعَثَ اَللَّهُ نُوحاً ع فَلْیَذْهَبِ اَلْحَسَنُ یَمِیناً وَ شِمَالاً فَوَ اَللَّهِ مَا یُوجَدُ اَلْعِلْمُ إِلاَّ هَاهُنَا . (کافی/ ۳۳)

عالمانِ بی خاصیت!

نقطه مقابل عالمانِ معرکه گیر ، عالمان ساکت و بی خاصیت است!
اینان نیز مورد دیگری از عالمان سوء هستند که بحث در رابطه با آنان در خور بازگشایی یک فصل مجزاست.

اجمالا تقدیم دارم که دسته از عالمان دینی هستند که در صغری و کبری چیدن و بحث های تئوری راه انداختن و تشکیل کلاس و تربیت شاگرد و نوشتن کُتب علمی بسیار موفق جلوه گری می کنند، اما در وادی تحقق عینی و استفاده میدانی از علوم دینی هیچ خاصیتی از خود نمایان نمی کنند! راز رمز این روش سودجویانه ی این دانشمندان دینی را امام باقر (ع) بزیبایی شناسائی و مورد مو شکافی قرار می دهد و می فرماید:
«نظایر احبار و رهبان را ببین، احباری که کتاب خدا را از مردم کتمان و تحریف کرده و با تمام این احوال، سودی از کارشان نکرده و راه به جایی نبردند. اکنون مانند آنها در این امت‌ اند، کسانی که الفاظ قرآن را حفظ کرده و حدود آن را تحریف می‌ کنند. آنها با اشراف و بزرگان هستند. زمانی که رهبران هوا پرست متفرق شوند، آنها با کسانی هستند که دنیای بیشتری دارند. فهم آنها در همین حد است. / فَاَعْرِفْ أَشْبَاهَ الْأَحْبَارِ وَ الرُّهْبَانَ الَّذِینَ سَارُوا بِکِتْمَانِ الْکِتَابِ وَ تَحْرِیفِهِ فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَ مَا کَانُوا مُهْتَدِینَ، ثُمَّ اَعْرِفْ أَشْبَاهَهُمْ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّهِ الَّذِینَ أَقَامُوا حُرُوفَ الْکِتَابِ وَ حَرِّفُوا حُدُودَهُ، فَهُمْ مَعَ السَّادَهِ وَ الْکِبَرَهِ، فَاِذَا تَفَرَّقَتْ قَادَهُ الْأَهْوَاءِ کَانُوا مَعَ أَکْثَرِهِمْ دَنِیّاً وَ ذَلِکَ مُبَلِّغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ» (روضه کافی)

در این موضوع عناوین مهم دیگری در بیانات حضرت باقرالعلوم (ع) دیده می شود که در مجال دیگری به بررسی آن خواهیم‌ نشست. ان شاء الله

«رجبیون»؛ از بارقه امید و استجابت دعا تا فرصتِ اتصال به خدا: نوشتاری از استاد هادی سروش

«رجبیون»؛ از بارقه امید و استجابت دعا تا فرصتِ اتصال به خدا: نوشتاری از استاد هادی سروش

شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در نوشتاری به مناسبت فرا رسیدن ماه رجب، آورده است: همانطوریکه اهل کار و کسب در معاملات خود بهاری دارند که معاملات و درصد سوددهی آن به اوج خود می رسد «اهل معامله با خدا» هم بهاری دارند که در آن ایام در داد و ستد خود نهایت منفعت و سود را از آن خود می‌کنند. روشن است که اهالی بازار در بهار کسب خود از استراحت و امور غیر ضروری کاسته و به بیشتر اوقات خود را در بنگاهها و فروشگاههای معاملاتی خود قرار می‌دهند تا از آن «بهار کاسبی» نهایت بهره را ببرند، پس آنان که داعیه این را دارند که در قیامت مورد خطاب لذت بخش «این الرجبیون» قرار گیرند؛ در این «ماه رجب» که بهار معامله با خداست همه وقت خود را برای این «تجارت معنوی» قرار دهند.

ماه رجب و تقویت جانبِ عبادت بر جانبِ علم

جالب اینجاست مرحوم عارف، ملکی تبریزی(ره) در مورد طلاب علوم دینی که در حال تعلیم و تعلّم «علوم اهل‌بیت(ع)» دارای فضیلت بر فضیلت هستند را رهنمود می‌فرماید که: «فینبغی لطلاب العلم ان یزیدوا فیها جهه العبادات علی جهه تحصیل العلم» یعنی بر آنان است جهات عبادت را بر جهت تحصیل مزیت بخشند.(المراقبات / ۷۷)

رجب و روزگار اهل جاهلیت

در مورد ماه رجب نکته ی تاریخی داریم که چه بسا مورد تعجب باشد که حتی بت پرستان از اهل جاهلیت حجاز هم ماه رجب بعنوان ماهی که: «ینتظرونه لحوائج» دانسته و از آن انتظار آمدن حاجت خود داشته‌اند. (اقبال الاعمال ۳/۱۸۱)

ماه رجب و معامله سه جانبه

در ماه در یک معامله صحیح و پر منفعت آنچه حرف اول است روشن بودن سه امر است که اهل فضل می‌دانند که اگر در یک معامله (خرید و فروش) عادی هر یک از این سه امر روشن نباشد آن معامله باطل است و بطلان در معاملات بدین معناست که فروشنده صاحب «پول» نمی‌شود و خریدار نیز مالک «کالا» نمی‌گردد.

در معامله با خدا که بهار آن ماه رجب است این سه امر باید روشن باشد که مالک کیست؟ مشتری کیست؟ و مورد معامله چیست؟

یک طرف معامله: خدا و طرف دیگر عبد مؤمن

طرف این معامله ملکوتی در ماه رجب حضرت رب العالمین است که پیامبر عزیزمان فرماید: در شبهای ماه رجب فرشته‌ای بنام «الداعی» تا صبح از طرف حق متعال نداء می‌کند: «انا جلیس من جالسنی، مطیع من اطاعنی، غافر من استغفرنی….» (بحار ۹۸/۳۷۷)

در این عبارت نورانی طرفین معامله و کالا مورد انتقال بیان شده که خدا و بندگان او که :«هذا الشهر حبلاً بینی و بین عبادی» .

کالای معامله؛ مغفرت و اجابت دعا

و کالا مورد معامله: «مغفرت»، «اجابت دعا» و «برخورداری از فیض الهی».

و مهمتر از مغفرت و اجابت دعا نکته‌ای است که می‌توان ایندو را نتیجه آن نکته دانست این است که فرمود: «انا جلیس من جالسنی» که «همنشین با حضرت رب العالمین» است.

و چنان این حقیقت حقیقتی سنگین و کوه شکنی است که حتی با مستحکمترین اصول حکمت متعالیه مانند «اصالت وجود» و «وحدت وجود» هم نتوان به ژرفای او رسید!

چگونه «بنده‌ای» با همه نقصان‌ها و حاجت‌ها که از درون ذات او شروع می‌شود تا سراسر هستی و اوصاف و حالات او را می‌گیرد و گرفته است مجالست با «ارباب عالم هستی» یعنی وجود مستقل بی نهایت قرار می‌گیرد شاید از این نقطه گیج کننده است که عارفان گفتند: «فان امثال وجوهنا لا یلیق بالتوجه الی حضرت قدس ربنا»

پس باید از آنجا که مالیات ارتباط مستقیم با حضرت قدس رب العالمین را نداریم باید راهی برای جبران این ضعف جستجو کنیم و آن نیست مگر توجه به اهل‌بیت(ع) که اهل معرفت تصریح کردند: «فالاولی ان نعالج فی ذلک بالتوجه الیه (تعالی) بوجوه اولیائه المشرقه عنده و التوسل الیهم فی استصلاح حاله و عمله مع ا… جل جلاله»

مقام اتصال بالاترین رزقِ رجبیون

براساس روایت رجبیه که خدای سبحان خود را همنشین اهل عبادتش معرفی نمود و وعده استجابت دعا و مغفرت برای اهل استغفار داد، چنین فرمود که از اهل هدایت ملکوتی دستگیری میکند و این ماه را ریسمان بین خود و بندگانش قرار داده تا بندگان خاص او به او متصل شوند ؛ «و من أستهدانی هدیته، و جعلت هذا الشهر حبلاً بینی و بین عبادی، فمن اعتصم به وصل الیّ.»

روشن است که هرچه ارتباط و نیاز و خواسته مورد نظر بیشتر و شدیدتر باشد «توجّه» و «توسل» بیشتر توأم با کیفیت معنوی بالاتری می‌طلبد. و کدام خواسته بالاتر از مقام «اتصال» به حق تعالی است که در همان حدیث قدسی «الداعی» که فرشته «شبهای رجب» است از طرف خدا گوید:«فمن اعتصم به وصل الیّ»

پس کمال در ماه رجب رسیدن به مقام «وصول الی الله» است.

«ذکر» و کمال رجبیه

امّا آنچه برای نیل «به کمال رجبیه» که «اتصال» لازم است باشد «ذکر» است و خود حضرت حق فرمود: «طوبی للذاکرین، طوبی للطّائعین»

در ماه رجب «ذکر» و «طوع» یعنی «یاد خدا» و «روی به سوی او» مشتری دارد .

ذکر از ذکر لسان شروع می‌شود تا ذکر قلب که به تعبیر بلند امام صادق(ع) که از حضرتش سؤال شد ذکر «سبحان و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر» بالاترین ذکر است؟ فرمود:آنچه بالاتر است که در مقابل او امر الهی اطاعت داشته و در قبال گناهان تقوا ؛ اذا ورود علیک شیئ امر الله به اخذت به و اذا ورد علیک شی نهی عنه ترکته (معانی الاخبار / ۱۹۳)

و با اشاره به همه این مراتب «ذکر» است که رسول اعظم الهی(ص) فرمود: «خیر اعمالکم عند ملیککم و از کاها و ارفعها فی درجاتکم و خیرماطلعت علیه الشمس، ذکر ا… سبحانه و تعالی» (عده الداعی / ۲۳۸)

آن ذکری که «خیرالاعمال» و «ارفع الاعمال» است فقط ذکر زبانی نیست بلکه ذکر با همه مراتب است. چه بسیار زیبا معنا فرمود:«الذکر حصول المعنی فی النفس» (مجمع البیان ۶/۵۲)

و خوشا به حال آنانکه در مقام «ذکر الهی» چنان مجذوب «مجالست با حق» می‌شوند از عرضه حاجت خود غافل می‌شوند که در مورد این سالکان کوی او امام صادق(ع) فرماید: «ان ا… عزوجل یقول: من شغل بذکری عن مسألتی اعطیتهافضل ما اعطی من سألنی» (محاسن برقی / ۱۰۹)

که خدا فرماید آنکه مشغول ذکر من شود بگونه‌ای که حاجت خود را فراموش کند من به او بیش از آنکه بنایش بود از من نخواهد به او عنایت کنم.

مهمترین ذکر لسانی اهل رجب

گرچه بر اساس بیان امام صادق(ع) حقیقت «ذکر» در «انجام واجبات» و «ترک محرمات» آمد امّا در بیانات معصومین(ع) برای ماه رجب از کار و ادعیه‌ای نقل شده که با مراجعه به کُتب دعا قابل دسترسی است.

امّا آنچه در خور توجه «اهل رجب» است این است که بعد از «استغفار» که تأکید زیادی شده بر ذکر و نمازی که متضمن «سوره توحید» باشد سفارش زیادی شده است تا جائی که از حضرت رسول(ص) نقل شده : «در ماه رجب ده هزار بار بوده توحید خوانده شود» (ر.ک المرقبات / ۱۰۱) و نیز نماز دو رکعتی با قرائت یکصد سوره توحید. (اقبال / ۱۲۲)

غیر از اذکار وارده در ماه رجب «دعا» خود قصه مفصل دیگری است.

رجبیون و کدام دعا؟

اصل دعا گرچه همیشه فضیلت دارد امّا در ماه رجب بهبت «مظان استجابت» بودنش اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.

سفارش اهل معرفت در میان صدها دعای پر بار رجبیه به دعائی که این فقرات آغاز شود: «اللهم انی اسألک بمعانی جمیع ما یدعوک به ولاده امرک…»(اقبال / ۱۴۵ و مفاتیح)

این دعای شریف و به تعبیر عارف تبریزی در المراقبات «عالیه المضالمین» از ناحیه مقدسه(عج) رسیده که در عین اینکه خواسته‌های معنوی بزرگی از خدا طلب می‌شود توجه رجبیون را به «معرفت به ساحت مقدس اله عالم و ائمه اطهار(ع)» جلب می‌کند.

پر واضح است که اعمال دیگری مانند «نماز» و «روزه» در معامله بین عبد و رب در ماه رجب جایگاه مختص به خود را دارد برای پرهیز از اطاله نوشتار از آن‌ها صرف نظر میشود.

ماه رمضان و ظهور نتیجه معامله رجبیون با خدا

عجیب این که این معامله ملکوتی عبد مؤمن با خدا در ماه رجب که گوشه‌ای از مطرح شد در ماه رمضان ظاهر می شود و آن «ورود به ضیافت الله» است که خود حدیث مفصلی است.

به دعا شب اول ماه رجب توجه کنید که ارتباط رجب و رمضان چگونه ترسیم شده: «اللهم بارک لنا فی رجب و شعبان و بلّغنا شهر رمضان و اعنّا علی الصیام و القیام و حفظ اللسان و غضّ البصر و لا تجعل حظّنا منه الجوع و العطش.»

ماه رجب و زنده شدن امیدها

این ماه از آن رهگذر که وعده «شنیدن» دعاهایمان را به ما داده اند، «ماه امید» است.

چه «امیدبخش» است که خدای سبحان خود را همنشین اهل دعا معرفی کرد و وعده استجابت در تمام اموری که نیازهای مادی و معنوی آدمی را تامین می کند، داد و فرمود: فمن دعانی فی هذا الشهر أجبته، و من سألنی أعطیته.

امروز همه ما به «امید» نیازمندیم ؛ سختی ها، بیماری ها، جنایت ها، بی عدالتی ها و… ، جملگی آمده تا «روح امید» را که بزرگترین سرمایه آدمی است، از نهان مان بیرون کشد …

اما باید خود را تقویت و بنیه شخصیتی خویش را در مقابل همه این چالشهای روحی ایمنی بخشیم.

یکی از راههای سهل الوصول؛ توجه و تعمق در آیات امید بخش قرآن است.

بسیاری از آیات قرآن برای نقشِ امید بر قلبها نازل شده که فرمود : از عنایت و رحمت الهی قطع امید مکنید ؛ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَهِ اللَّه” ( رمز/۵۸)

کسانیکه از عنایات الهی قطع امید می کنند در ردیف دشمنان درجه یک خدا هستند که فرمود : «از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس می‌شوند!؛ وَلَا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ.» (یوسف/۸۷)

رجبیون و توجه و توسل به ائمه هدی (ع)

نکته مهم و پایانی اینکه ؛ «رجبیون» متوجه قانون قدسی «این التراب و این رب الارباب» هستند که فاصله بین عبد و رب ؛ بسیار زیاد است .

برای کم کردن این فاصله ، و برقراریِ ارتباط با حق باید متوجه «وسائط ارتباطی با حق» بود و آن نیست مگر رسول خاتم‌(ص) و ائمه هدی (ع) . درست بهمین خاطر است «رجبیون» در تمام ماه رجب با «توسل» و «انابه» و «زیارت» خصوصاً «زیارت حضرت اباعبدالله الحسین» «تشرف به مشاهد مشرفه اهل بیت(ع)» رابطه خود با خداوند متعال را جدی‌تر نموده و از برکات معصومین(ع) بهرمند میشوند.

ماه رجب و افسوس استاد مطهری

شهید آیت الله مطهری میگوید :وقتی که بگویند «أینَ الرَّجَبیون» و ما در پیشگاه پروردگار شرمسار باشیم! حدیث دارد که در قیامت فریاد می‌کشند: «أینَ الرَّجَبیون» رجبیون کجا هستند؟ این مرد با همان آهنگی که داشت و با آن حال و روحی که داشت این تعبیر را به کار برد: آن وقتی که بگویند «أینَ الرَّجَبیون» و ما در پیشگاه پروردگار شرمسار باشیم، در ماه رجب هیچ چیزی نداشته باشیم و اصلا جزء رجبیون شمرده نشویم، چه خواهیم کرد؟این ماه، ماه استغفار و عبادت و روزه است و این سنت‌ها در میان ما به‌کلی دارد فراموش می‌شود. ماه رجب می‌آید، بزرگ‌هایمان [متوجه نمی‌شوند] تا چه رسد به بچه‌ها. کم‌کم اگر به بچه‌ها بگوییم ماه‌های قمری را از محرم تا ذی‌الحجه بشمار، نمی‌توانند؛ اصلا فراموش می‌کنند که یک چنین ماه‌هایی هم وجود دارد. ( آشنایی با قرآن،۲۳۴/۸)

جمع‌بندی

ماه رجب آن چنان در خود عظمت قرار گرفت که «بهار معامله‌ی با خدا» شد و اهل معامله در این ماه به نام نامی «رجبیون» در ملکوت و معاد معروف گشته‌اند.و عمده معامله این سالکان کوی دوست «مجالست» با «رب العالمین بوسیله ذکر» است که این ذکر در تمام شئون اینان پرتو افکند و گاهی بشکل «انجام واجبات و ترک محرمات» و گاهی بشکل «استغفار» و گاه دیگری بشکل «روزه رجبیه» و خصوصاً «دعا» ظهور پیدا می‌کند. ان شاء الله

انتهای پیام

fa.shafaqna.com

شفقنا در شبکه های اجتماعی: توییتر | اینستاگرام | تلگرام

لینک کوتاه خبر : https://fa.shafaqna.com/?p=1310628

خبر قبلیکمک مالی فیفا به سرخابی ها توسط تیم ملی را از خود دریغ نکنیم!

خبر بعدینقل و انتقالات پرسپولیس منتظر لیست دوم یحیی

خبر مرتبطخبرهای بیشتر از این خبرنگار

《دروغ》 ؛ آیا این رنج را پایانی هست ؟‌!/ نوشتاری از استاد هادی سروش

«لبیک یا حسین» یعنی رهایی از همه قدرت ها: نوشتاری از استاد هادی سروش – بخش هفتم

شرح «لبیک یا حسین» لبیک گویان چراغ هدایت در برابر ظلمت ها باشند/ بخش ششم: نوشتاری از استاد هادی سروش

شرح «لبیک یا حسین» بخش چهارم: نوشتاری از استاد هادی سروش

«دقت های عقلانی و اخلاقی در اجراء احکام دینی و حدود شرعی»: نوشتاری از استاد هادی سروش

شرح «لبیک یا حسین» بخش اول: نوشتاری از استاد هادی سروش

«مباهله نشانه ماندگار عظمت اسلام و شیعه»: نوشتاری از استاد هادی سروش

ادب عرفانی «دعای عرفه» و سفارشات پیامبر(ص): نوشتاری از استاد هادی سروش

مغایرت فقه و اخلاق با تنگ نظری: نوشتاری از استاد هادی سروش

گرفتار شُبهات نشویم، حجِ واجبی است که جایگزین ندارد: نوشتاری از استاد هادی سروش

آیت الله جوادی آملی : دنیا بازار جعلی هاست !!

دنیا بازار جعلی هاست !!

استاد عزیز آیه الله جوادی آملی در درس میفرمودند :
دنیا بازار جعلی هاست .
در مقابل توحید و رب العالمین ، خدای جعلی قرار دادند ، و در مقابل نبوت انبیاء هم نبوت و پیامبر جعلی ساختند ، و در برابر امامت و خلافت هم امام جعلی دیده میشود ، تا میرسیم به نائب امام و علماء راستین که در مقابلش نائب جعلی و مشایخ سوء و عالمان جعلی است .
باید مراقب بود گرفتار جعلی ها نشویم .

#آیت_الله_جوادی_آملی
#هادی_سروش
#پیامبر_دروغین
#امام_دروغین
#نائب های_دروغین
https://www.instagram.com/p/CnrQSaVIc5Q/?igshid=NjcyZGVjMzk=

هادی_سروش  ؛  مدارای پیامبر رحمت (ص)

#هادی_سروش

💠 مدارای پیامبر رحمت (ص)

🔻این عهدی است که محمد بن عبدالله، فرستاده خدا، برای تمام مسیحیان نوشته است. …

✅️برای مسیحیان است، آنچه برای من، نزدیکان من، ملت من و طرفداران من است.. ما هرگونه اذیت کردن آنان را منع می‌کنیم…
✅️هیچ اسقفی لازم نیست اسقفیت خود را تغییر دهد. هیچ راهبی لازم نیست که از راهبیت خود دست کشد. هر کس در صومعه هست، بماند. هر کس در گردش است، بگردد.
✅️هیچ بنایی از کلیساها و محل تجارت آنان نباید خراب شود.
و هیچ چیز از مال کلیساها نباید در بنای مسجد و منازل مسلمانان وارد شود. هر کس این کار را بکند، عهد خدا را شکسته و با رسول او مخالفت ورزیده است.
✅️بر راهبان و اسقفان، نه جزیه است، نه غرامت و من ذمّه آنان را در هر جا که باشند، حفظ می‌کنم. در خشکی یا بیابان، در شرق یا غرب، در جنوب یا شمال، آنان در ذمّه و میثاق من هستند و از هر بدی در امان‌اند.
✅️همچنین هر کس که در کوه‌ها یا مواضع مبارک، عبادت می‌کند، در امان است.
✅️ از محصول زراعتشان، خراج و زکات نگیرید...
🔺️کسی تا دنیا زنده است، نباید به این عهد مخالفت ورزد تا دنیا به آخر برسد .
(مکاتیب الرسول، ج۳، ص ۷۵۷)

👈پ.ن :
ای کاش "دین و اسلام" را با این متون حدیثی و تاریخی معرفی میکردیم تا از آن "رحمت و محبت" تولید می شد . واقعا چرا چنین نکردیم؟!

#پیامبر_رحمت
#مسیحیت
#اسلام_دین_رحمت
#شکنجه
#اعدام
#قتل_غارت
#استبداد_دینی
#دیکتاتور
#داعش
#وهابیت
https://www.instagram.com/p/CnawG_GuKE0/?igshid=NjcyZGVjMzk=

هادی سروش : تبلیغ تک‌بعدی، اسلام را جهانی نمی‌کند

هادی سروش :
تبلیغ تک‌بعدی، اسلام را جهانی نمی‌کند

دین اسلام بنا بر آیات قرآن یک دین جهانی است و برخی‌ قصد دارند از طریق آموزه‌های کلامی یا عرفانی یا فقهی این دین را جهانی کنند، در حالی که این نگرش صحیح نیست؛ چراکه ممکن است زاویه دید افراد با این زمینه‌ها متفاوت باشد و اسلام هم جهانی نشود

استاد سروش طی سخنانی به ویژگی جهان شمولی دین اسلام پرداخت و گفت :
خداوند اصل دین را به عنوان جهانی بودن معرفی می‌کند و به منطقه و شخص و انصاف خاصی منحصر نکرده است و فرمود «تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا»، قرآن شریف بر عبدش نازل شد تا اینکه برای همه جهانیان درس باشد.
بنابراین چرا باید اسلام را محدود کنیم؟ کسانی که می‌گویند اسلام برای این جمع است، یا بر اساس سخنشان اینطور نتیجه می‌شود که اینها فقط مسلمان هستند و دیگران بهره‌ای ندارند، اشتباه می‌کنند.
تاسف می‌خورم که تریبون‌های رسمی ما در بحث مهدویت به جای اینکه زیباترین و محکم‌ترین مباحث وجود مبارک امام زمان(عج) را مطرح کنند، به مباحث خواب و ملاقات‌هایی که ریشه‌ای ندارد، مردم را سرگرم کرده‌اند. وجود حضرت امام(عج) وقتی ظهور می‌کند، جهان را می‌گیرد با آن همان روشی که قرآن بدان رهنمود فرموده است و آن عدل و عقل میباشد .
تعبیر آیه شریفه این است که «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ». دین نزد خداوند و دین مقبول خدا اسلام است. علامه طباطبایی فرمودند این اسلام، اسلامِ مصطلح نیست و اینجا به معنای تسلیم حق بودن است.
آیا امکان دارد در جهان معاصر و در جهان آینده و زمان ظهور حضرت مهدی(عج) اسلام به عنوان تسلیم در برابر حق معرفی شود و کسی قبول نکند؟ همه دنبال عدل و عقل هستند و این دو، خاستگاه همه است . و اسلام یعنی همین

👇👇
https://www.neshasteasatid.com/node/3985

 
  BLOGFA.COM