از درسهای معارف استاد هادی سروش ؛ امام خمینی در مصاف با مخالفان فلسفه اسلامی
از درسهای معارف استاد هادی سروش ؛
🔰امام خمینی در مصاف با مخالفان فلسفه اسلامی
با کوشش ؛ محمدصدرا سروش
⬅️چکیده :
فلسفه از مهمترین علوم اسلامی است که البته همواره مخالفانی به مقابله با آن پرداخته و تا جایی که آن را انحراف در دین دانسته و آن را محکوم میکنند . دیدگاه امام خمینی کاملا متفاوت بوده و ایشان فلسفه و عرفان را یکی از بهترین راه ها برای دفاع از دین میدانند .
⬅️واژگان کلیدی :
فلسفه اسلامی ، حکمت ، معرفت ، امام خمینی ، ملاصدرا ، شهید مطهری ، حکمت متعالیه ، عقاید ، اصول ، علامه طباطبایی
بسمه تعالی
🔸️مقدمه:
تعریف فلسفه اسلامی : فلسفه اسلامی علمی که با روشهای عقلی و برهانی به مسائل کلی هستی معرفت الهی و دین میپردازد
✅️ ریشه فلسفه اسلامی در دیدگاه امام خمینی
حضرت امام سرچشمۀ فلسفۀ یونان باستان را همچون ملاصدرا وحی الهی میدانند . ایشان می فرمایند: صحف اعاظم فلاسفۀ عالم، با آنکه علومشان نیز از سرچشمۀ وحی الهی است،موجود است که شاید بالاتر و لطیف ترین آنها کتاب شریف اثولوجیا تصنیف گرانمایۀ فیلسوف عظیم الشأن و حکیم بزرگوار ... . به این ترتیب می توان گفت که وی تاریخی قدسی و وحیانی برای معرفت قائل است.
✅️اقسام علوم اسلامی
طبق روایتی در اصول کافی در باب العلم جناب پیامبر (ص) میفرمایند: {رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : إنّما العِلمُ ثَلاثَةٌ : آيَةٌ مُحكَمَهٌ أو فَريضَةٌ عادِلَةٌ، أو سُنَّةٌ قائمَةٌ وما خَلاهُنَّ فهُوَ فَضلٌ. }
علم سه تا است؛
آیه محکمه ، یعنی ؛ عقاید
فریضه عادله ، یعنی ؛ اخلاق
سنت قاعمه، یعنی ؛ فقه
غیر از این سه فضل و اضافه است .
توضیح این روایت طبق نظر امام خمینی چنین است که آیه محکمه عبارت است از علوم عقلیه و عقاید حقه و معارف الهیه.
✅️ نظریه معرفت و نظریه تعطیل در باب معرفة الله و خداشناسی
در باب معرفت الله یعنی؛ خدایی هست که خالق عالم است و دارای اسماء و صفاتی است که در بخش معارف نام برده میشود و میتوان بر پایه آن علمی به وجود آورد به نام الهیات یا نام دیگر، در مرحله اول دو نظر است:
نظریه "تعطیل" و نظریه مقابل آن که "معرفت" است.
طبق نظریه تعطیل، بشر حق ندارد و نمیتواند در مسائل الهی به طور کلی غور کند و مانند مسائل طبیعی و ریاضی و غیره درباره آنها از روی علم و یقین اظهارنظر کند، بلکه باید در این مسائل مقلد شرع باشد و در این تقلید فهم و تدبر لازم نیست، بلکه جایز نیست. الفاظ در اینجا معانی و مفاهیم خود را ندارند. توقیفی بودن اسماء به معنی این است که حتی از معنی آنها نمیتوان سخن گفت. این نظریه را از آن جهت تعطیل میگویند که طرفدار تعطیل عقول است. در حقیقت عقول را از این نظر از کار معاف میدارد و به عقول به اصطلاح معروف مرخصی میدهد..
در اینجا شبهه ای مطرح است که در واقع دفاع از تعطیل کردن عقل در باب خداشناسی است و میگویند : در اصول دین باید مقلد بود نه محقق و به روایت ؛ "علیکم بدین العجائز" یعنی در خداشناسی مانند پیرزنان باشید. و غیر آن استناد میکنند، کسانی که به قول شیخ طوسی به نقل شیخ انصاری در باب خبر واحد کتاب فرائد، وقتی از اصول دین از آنها سؤال بشود، میگویند: روینا کذا و روینا کذا، یعنی روایت چنین میگوید ، روایت چنان میگوید... یعنی ما کاری به عقل و تحقیق نداریم و مهم روایت است ..
پاسخ استاد مطهری این است ؛ حدیث "علیکم بدین العجائز" ؛ اولًا ؛ سند درستی ندارد. ثانیاً ؛ پیغمبر اکرم ص آن را در موردی فرموده که پیرزن به وضع چرخ نخ ریسی خود و دست خود و حرکت چرخ استناد کرده. اگر این راست باشد استدلال به برهان حرکت است، همان است که ارسطوی مقدم الفلاسفه گفته،بلکه تقریباً همان است که ابراهیم ابوالانبیاء گفت: فلما جن علیه اللیل رأی کوکباً قال هذا...
[یاداشت های استاد مطهری جلد۸ ص۱۶۶]
✅️ تحقیق در معارف
این مطلب پیش همه علماء شیعه پذیرفته شده است ؛ در مسائل مربوط به اصول دین باید تحقیق کرد .
مثلا؛شیخ انصاری بر این باور است ؛ اگر برای انسان علم و اطمینان به جزئیات حاصل شد بدان اعتقاد پیدا میکند و اگر چنین نشد باید توقف کند چون نمیشود با گمان به چیزی اعتقاد پیدا کرد. ازاینجاست که گفته اند ؛ اشتغال به علمی که انسان را به معرفت الله و معرفت اولیاء اش میرساند از مهمترین اشتغالات علمی است . [رسائل جلد۱ ص۵۶۰]
واقعیت ابن است ما در بعضی روایات و آیات اگر به عقائد به صورت عقلی و استدلالی تسلط نداشته باشیم کارمان بسیار سخت است مثل آیه شریفه هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ...
خب قطعا روایات بهترین راه برای رسیدن معانی عمیق قرآن است . اما آیا فهم روایات ساده است ؟
روایات به این سادگی نیست ، فهم و صدور روایات مختلف است و یک جور نیست و ما در برابر یک روایت نیستم تا بلافاصله قبول کنیم اصلا این استعداد فردی هر کسیست که در برابر روایات قرار میگیرد مثلا پیامبر ص در باره فهم برخی نسبت افراد دیگر در رابطه با سخنانشان میفرمایند : نَضَّرَ اللّه ُ عَبْدا سَمِعَ مَقالَتي فَوَعاها ، ثُمَّ بَلّغَها عَنّي ، فرُبَّ حامِلِ فِقهٍ غيرُ فَقيهٍ، و رُبَّ حامِلِ فِقهٍ إلى مَن هُو أفْقَهُ مِنهُ .
چه سخن زیبا و مهمی پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود :خداوند شاداب و خرّم گرداند بنده اى را كه سخن مرا بشنود و آن را خوب فرا گيرد و سپس به ديگران برساند ؛ زيرا چه بسا كسانى كه بار فقه را بر دوش مى كشند اما فقيه نيستند و چه بسا كسانى كه فقه را به افرادى منتقل مى كنند كه از خود آنان (انتقال دهندگان) بهتر مى فهمند.
✅️ نمونه هایی از روایات دارای معانی متعدد
در روایت آمده، ذريح محاربىّ می گويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: خداوند در كتابش مرا به كارى مأمور ساخته، دوست دارم آن را بدانم، فرمود: آن چيست؟ گفتم: قول خداوند ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ فرمود: منظور از لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ (پاك نمودن خود به) ديدار امام است، و منظور از وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ مناسك حجّ مىباشد. عبد اللَّه بن سنان گويد: خدمت امام صادق عليه السّلام رسيدم، و عرضه داشتم: خداوند مرا فدايت گرداند! فرمايش خداى عزّ و جلّ ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ، وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ (يعنى چه)؟ فرمود: كوتاه كردن موى اطراف لب بالا، و گرفتن ناخن و آنچه مانند آن است. این شخص گويد:به امام صادق گفتم: فدايت گردم ذريح محاربىّ از شما برايم نقل كرد: كه فرمودهاىد: ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ ديدار امام است و وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ اين مناسك مىباشد! امام صادق فرمود: صَدَقَ ذَرِيحٌ وَ صَدَقْتَ أَنْتَ إِنَّ لِلْقُرْآنِ ظَاهِراً وَ بَاطِناً وَ مَنْ يَحْتَمِلُ مَا يَحْتَمِلُ ذَرِيح.
این روایت هم دال بر این است استعداد فردی و انسانی هر کس متفاوت است
روایت دیگر ؛ یک کسی آمد از امام رضا (علیه السّلام) پرسید: آقا چرا به پیغمبر ابو القاسم میگویند؟ کنیهی پیغمبر ابو القاسم است. برای چه به پیغمبر ابو القاسم میگویند؟ امام رضا ابتدا یک جوابی مناسب فهم این طرف داد. فرمود: چون پیامبر فرزندی به نام قاسم داشت، از این جهت به پیغمبر ابو القاسم میگویند. آن طرف باهوش بود، به امام رضا گفت: اگر من را اهل میدانید، یک مقدار بیشتر بگویید. امام رضا (علیه السّلام) یک لایهی عمیقتری را باز کرد. فرمود: مگر علیّ بن ابیطالب قاسم نیست؟ قَسِیمُ الْجَنَّهِ وَ النَّارِ تقسیم بهشت و جهنّم با ولایت امیر المؤمنین است. مگر علی قاسم نیست؟! گفت: بله. فرمود: پیامبر ابو القاسم است. یعنی این قاسم در دامن پیغمبر تربیت شده است. أب و مربّی تمام فرماندهان بزرگ جبههی توحید وجود مقدّس پیغمبر اکرم است. او محور است. سرپرست کلّ خانواده ی مؤمنین تا قیامت او است و مسئول دینداری همه او است. [معانی الاخبار ص۵۲ ]
پس از یک اسم ساده ما به کجا رسید ...
قطعا اگر جا داشت باز هم جلوتر میرفت چون علوم اهل بیت انتهی ندارد این چنین ثابت میشود روایات درجات سخت و عمیق دارد و معانی ابتدایی کارساز نیست
✅️بررسی برخی شبهات نسبت به فلسفه و پاسخ آن
❓ اشکال اول : فلاسفه آن طور که میخواهند روایات را معنا کرده و توجیه میکنند در حالی که معانی آنها قابل فهم است!
جواب حلی : مثلا در رابطه توحید ببینید چگونه از دو امام بزرگوار به مخاطبين خود فرمایشاتی مختلف دارند؛
در مورد اول ، سعد بن سعد حضور امام ششم شرفیاب میشود، عرض میکند، توحید چیست؟ مرا به توحید هدایت کن! میفرماید: هُوَ الَّذِی أَنْتُمْ عَلَیْه ، همین که داری . [توحید شیخ صدوق]
در مورد دیگری ؛ امام صادق عليه السلام به مردى كه گفت: خدا بزرگتر است فرمود: خدا بزرگتر از چه چيز است؟ عرض كرد: از همه چيز. امام صادق عليه السلام فرمود: او را محدود كردى. مرد گفت: پس، چگونه بگويم؟ فرمود: بگو: خدا بزرگتر از آن است كه به وصف در آيد. قالَ رجلٌ عندهُ : اللّه ُ أكبَرُ، فقالَ : اللّه ُ أكبَرُ مِن أيِّ شَيءٍ ؟ فقالَ : مِن كُلِّ شَيءٍ ، فقالَ أبو عَبدِ اللّه ِ عليه السلام : حَدَّدتَهُ، فقالَ الرَّجُلُ : كَيفَ أقولُ ؟ قالَ : قُل : اللّه ُ أكبَرُ مِن أن يُوصَفَ . [کافی جلد ۸ ص۱۱۸]
و در مورد سوم ؛ هشام بن سالم وقتی حضور حضرت میرسد حضرت از او سؤال میکند أَ تَنْعَتُ اللَّه ،آیا خدا را منعوت و متصف میکنی؟ عرض کرد آری، فرمود: هَات ، بگو گفت ﴿هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیر﴾، اینگونه از اوصاف را گفت، حضرت فرمود: هَذِهِ صِفَةٌ یَشْتَرِکُ فِیهَا الْمَخْلُوقُون ، این مقدار از أسمای حسنیٰ را مخلوقین هم که دارند، سمع و بصر در دیگران هم که هست، آن خصوصیت خدای متعالی چیست؟ هشام بن سالم عرض کرد که پس شما بفرمایید، حضرت شروع کرد که آن نُورٌ لَا ظُلْمَةَ فِیهِ وَ حَیَاةٌ لَا مَوْتَ فِیهِ وَ عِلْمٌ لَا جَهْلَ فِیهِ وَ حَقٌّ لَا بَاطِلَ فِیه،
پس افراد مختلفند و سطح فکرشان مختلف است و معارف سطح دارد و قطعا نیاز تفکر و استدلال برای درک و فهم بیشتر دارند .
علامه طباطبایی (ره)میگوید: این چنین نیست که تمام راویان پرسشگر در یک سطح از فهم و درک بوده اند، و چنان نیست که هر حقیقتی از نظر ظرافت و لطافت، از سطحی یکسان برخوردار باشد، و کتاب و سنت دارای این نکته است که معارف دین دارای مراتب متعددند و هر مرتبه ای مخاطب مخصوص خود را می طلبد و بی اعتنایی به این مراتب به معنای نابودی معارف حقیقی است.
امام خمینی در کتاب اربعین شان چنین میفرمایند :
باب تأویل و توجیه را مفتوح می کنیم؛ و بالجمله، سد باب معرفت الله را میکنیم. ما رَأَيْتُ شَيْئاً إِلَّا وَرَأَيْتُ اللَّهُ مَعَهُ وقَبْلَهُ وَ فيه را حمل بر رؤیت آثار میکنیم لَمْ أَعْبُدْ رَبِّاً لَمْ أَرَه را به علم به مفاهیم کلیه مثل علوم خود حمل می نماییم! آیات لقاء الله را به لقاء روز جزا محمول می داریم . لي مَعَ الله حالَةٌ را به حالت رقت قلب مثلاً حمل می کنیم .همه سوز و گدازهای اولیا را از درد فراق به فراق حورالعین و طیور بهشتی حمل می کنیم و این نیست جز اینکه چون ما مرد این میدان نیستیم و وَجْهِكَ الْكَريم جز حظ حیوانی و جسمانی چیز دیگر نمی فهمیم همۀ معارف را منکر می شویم . و از همه بدبختیها بدتر این انکار است که باب جمیع معارف را بر ما منسد می کند و ما را از طلب باز می دارد و به حدّ حیوانیت و بهیمیت قانع می کند، و از عوالم غیب و انوار الهیه ما را محروم میکند .
❓اشکال دوم : فلاسفه حرف هایی که میزنند مخالف روایات و قرآن است.
جواب نقضی :اولا معیار فلسفه چیست؟ ثانیا مثلا ملاصدرا معصوم است؟ اگر اشتباه داشت میشود گفت کلا فلسفه او از بیخ و بن غلط است ؟ چون اساسا در علوم تئوری اشتباه وجود دارد اگر یک فیلسوفی اشتباه کرده دور فلسفه خط بکشیم اگر پزشکی اشتباه کرد کلا دور پزشکی را خط بکشیم ؟ پس باید میزان را در نظر گرفت.
جواب حلی : توجه شما را به جملاتی تامل برانگیز از ملاصدرا جلب میکنم؛
هرکه دینش دین انبیا نباشد از حکمت چیزی نبرده است اگر کسی حقایق عالم را خوب بفهمد حکیم شمرده نمیشود / من لم یکن دینه دین الأنبیاء ع فلیس من الحکمه فیشیء و لایعـد من الحکماء من لیسله قـدم راسـخ فی معرفه الحقائق و الحکمه.. [اسفار جلد ۵ ص ۲۰۵]
و میگوید : خیلی دور است از شریعت نورانی ما که احکامش با معارف یقینی ضروری سازگار نباشد اُف بر آن فلسفه ای که مبانی آن با کتاب و سنت مخالف باشد. [جلد ۸ ص ۳۰۳]
و مینویسد ؛ ما بار ها اشاره کردیم فلسفه مخالف با شرع مقدس نیست غرض از فلسفه و شریعت این است که به یک چیز یعنی معرفت برسند و نمیشود مخالف هم باشند / قدأشرنا مرارا إلی أن الحکمه غیر مخالفه للشرائع الحقه الإلهیه بل المقصود منهما شیء واحد هی معرفه الحق الأول و صفاته و أفعاله و هذه تحصل تاره بطریق الوحی .. [اسفار ،جلد ۷ ۳۲۶]
و نیز بر این باور است ؛ من پناه به خدا میبرم از اینکه در تمام حرفهام اعتقاداتم نوشته هایم که چیزی پیدا شود غیر فرمایشات پیامبر ..[الارشیه ص۲۸۵]
❓اشکال سوم : اصطلاحات مخالف با کتاب و سنت در فلسفه زیاد است
جواب نقضی : مگر میان محدثین اصطلاحات اینچنینی نداریم؟ در روایات اصطلاحاتی مثل مرسل ، معنون داریم که سابقه ای در قرآن و روایات ندارد. و یا اصطلاح استصحاب در علم اصول بحث میشود اصلا در روایات نداریم و نیز اصطلاح عام و خاص و... پس اصطلاح که یک نامگذاری صِرف است نمیتواند باعث مدح و ذم یک علم باشد و مشکل ایجاد کند .
❓اشکال چهارم : اصلا فلسفه جدای از قرآن و سنت است ! آیا چیز هایی که فلاسفه گفتند با فلان آیات یا روایات منطبق است ؟
جواب : بر اساس این که آیات و روایات دارای ظاهر و باطن است و باطن دوباره دارای باطن است.
ما معتقدیم از پله اول یعنی ظاهر باید بالاتر برویم و به باطن میرسیم یعنی با حفظ معنای ظاهر عمق مطلب را هم فهمیده و ادراک کنیم.
امام خمینی ره مینویسد؛
علم به ذات مقدس حق ومعرفت اوصاف جمال وجلال؛ وعلم به عوالم غيبية تجرديه، از قبيل ملائكه و اصناف آن، از اعلى مراتب جبروت اعلى و ملكوت اعلى تا ملكوت اسفل وملائكه ارضيه و جنود حق جل وعلا؛ وعلم به انبيا و اوليا و مقامات و مدارج آنها؛ وعلم به كتب منزله وكيفيت نزول وحى وتنزل ملائكه وروح؛ وعلم به نشئه آخرت و كيفيت رجوع موجودات به عالم غيب و حقيقت عالم برزخ و قيامت و تفاصيل آنها؛ وبالجمله، علم به مبدأ وجود و حقيقت و مراتب آن و بسط وقبض و ظهور ورجوع آن . ومتكفل اين علم يس از انبيا و اوليا، عليهم السلام، فلاسفه واعاظم از حكما و اصحاب معرفت و عرفان هستئد. [چهل حدیث ص ۳۸۷]
و نیز میفرماید :اهل فلسفه و برهان با بررسی رموزی که خاص این کتاب الهی است و با اشارات از آن مسائل عمیق گذشته، براهین فلسفه الهی را کشف و حل کرده، در دسترس اهلش قرار دهند. و وارستگان صاحب آداب قلبی و مراقبات باطنی رشحه و جرعهای از آنچه قلب عوالم از «ادَّبَنی رَبِّی» دریافت فرموده، برای تشنگان این کوثر به هدیه آورند و آنان را مؤدب به آداب الله تا حد میسور نمایند. و متقیان تشنه هدایت بارقهای از آنچه به نور تقوا از این سرچشمه جوشان هُدیً لِلْمُتَقین هدایت یافتهاند، برای عاشقان سوخته هدایت الله به ارمغان.
[صحیفه امام ج۲۰ ص ۹۲ ]
✅️نتیجه گیری :
بسیاری از افراد در جهان هیچ اعتقادی به خداوند و ائمه اطهار ما ندارند ، تنها راه استدلالی و عقلی برای دفاع از دین استفاده از فلسفه است ، فلسفه ای که ریشه هایش اهل بیت و قرآن است که با نگاهی عقلی از ظاهر آنها به باطن های ان پی برده و آنها را اثبات میکنند .
✅️سخنی ژرف و قابل توجه در پایان از امام خمینی تقدیم کنم :
هان! ای حوزههای علمیه و دانشگاههای اهل تحقیق! بپاخیزید و قرآن کریم را از شرّ جاهلان مُتنسِّک و عالمان متهتک که از روی علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته و میتازند، نجات دهید. و اینجانب از روی جِد، نه تعارف معمولی، میگویم از عمر به باد رفته خود در راه اشتباه و جهالت تأسف دارم. و شماای فرزندان برومند اسلام! حوزهها و دانشگاهها را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد بسیار مختلف آن بیدار کنید. تدریس قرآن در هر رشتهای از آن را مَحطّ نظر و مقصد اعلای خود قرار دهید. مبادا خدای ناخواسته در آخر عمر که ضعف پیری بر شما هجوم کرد از کردهها پشیمان و تأسف بر ایام جوانی بخورید همچون نویسنده. باید بدانیم حکمت آنکه این کتاب جاوید ابدی که برای راهنمایی بشر به هر رنگ و ملیت و در هر قطب و قطر، تا قیام ساعت نازل گردیده است، آن است که مسائل مهم حیاتی را چه در معنویات و چه در نظام ملکی زنده نگه دارد و بفهماند که مسائل این کتاب برای یک عصر و یک ناحیه نیست.
[ صحیفه امام خمینی جلد۲۰ صفحه ۹۲ ]
منابع:
اصول کافی،باب العلم
اسفار
چهل حدیث
بحارالانوار
صحیفه امام
یادداشتهای استاد مطهری
معانی الاخبار
رسائل جلد
الارشیه