🔰 درباره مصاحبه جدید جناب دکتر سروش..

✍#هادی_سروش


به بهانه بیماری کرونا جناب آقای دکتر عبدالکریم سروش در ضمن مصاحبه ای مطالبی طرح نموده اند که سودمند است ، لیک در بخشی از سخنان ایشان "ملاحظاتی دینی"دیده میشود که تقدیم میکنم .

🔴مورد اول  :
ایشان گفته اند؛ خدا؛ خدای راز و عاشقی است ، او موضوع تاملات حکیمانه ، معشوق مُطاع مُحتشم قرار داده و ما را به عاشقی دعوت می‌کند تا ما را به مرتبه معشوقی برساند

🔵 نقد مورد اول :
 در مورد معرفت الله هر کسی در حدی از معرفت و تفکر و دانش که باشد از معرفت به او ، سهمی دارد و قهرا هرکسی حتا در پایین تر حد هم که باشد و خدا را شناخته و باور داشته باشد و او را در امورش دخالت دهد راه درست را رفته و معنای توکل محقق شده است.

بله ؛ خدا خدای ناز و رازو خدای عاشقی .
اما خدای متعال در هیچ مرحله ای غائب نیست ؛  " الدَّانِی فِی عُلُوِّهِ، وَ الْعَالِی فِی دُنُوِّهِ " (صحیفه دعای ۴۷) ،  که این در ادعیه دیگر بدین شکل آمده ؛ "يَا مَنْ هُوَ فِي عُلُوِّهِ دَانٍ وَ فِي دُنُوِّهِ عَالٍ" (دعای سه شنبه) است ، یعنی  فیض او از بالاترین تا پایین مراتب هستی را در بر گرفته چرا که و نمیتوان خدای بی حد و مرز را به مرز معینی و یا برای افراد خاصی محدود نمود.

با صدهزار جلوه برون آمدی که من
با صدهزار دیده تماشا کنم تو را

همه آن کلمات زیبای معصومین (ع) و این اشعار دلنشین عارفان در ذیل این آیه ۸۴ سوره زخرف قرآن شریف است :
"وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَٰهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَٰهٌ ۚ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ"
پس ؛ نباید معرفت ما از خدای یکتا باعث "بیرون بردن خدا را از زندگی بشر شود"!

او خدایی است که حتا برای انبیاء در مواقف و مراحل مختلف معرفتی ظهور میکند ؛
گاه تجلی اش ، موسای کلیم (ع) را مدهوش میکند ؛ فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا ۚ(اعراف/۱۴۳)

و گاه از ناحیه ی درختی با همان موسی سخن میگوید:
"فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي مِن شَاطِئِ الْوَادِي الأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن يَا مُوسَى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ"(قصص/۳۰)

در سوره شعراء خدای متعال ریز و درشت امور آدمی را به خود استناد می دهد ؛ از راز ونیاز و هدایتها، تا اطعام و شفا و مرگ و میرها ، همه آن چیزی که انسان با آن مواجه است را به خود نسبت میدهد :
"خَلَقَني‏ فَهُوَ يَهْدينِ وَ الَّذي هُوَ يُطْعِمُني‏ وَ يَسْقينِ وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفينِ وَ الَّذي يُميتُني‏ ثُمَّ يُحْيينِ وَ الَّذي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لي‏ خَطيئَتي‏"(شعراء/۸۰)

 

🔴مورد دوم :
موضوع عدم استجابت دعاست ؛ که در مصاحبه تصریح میکند :  من انتظار ندارم که خدا در خدمت من باشد یا همه‌ی دعاهای مرا مستجاب کند... خود شرایع هم گفته‌اند خداوند تضمین نداده است، همه‌ی دعاها را مستجاب کند و نگفته است که برای حل مشکلات زندگیتان به دعا بپردازید.
دعا ابراز بندگی‌ست. اصل معاشقه است و همین که اجازه می‌دهد با او سخن بگویم خرسندم.

🔵نقد مورد دوم :
باید عرضه بدارم ؛ استجابت دعا بمعنای اینکه خدا در خدمت انسان باشد نیست بلکه بمعنای عنایت خداوند به بنده دعا کننده اش است که بر اساس رحمت واسعه ، همه چیز بنده اش را کفایت میکند ، و اگر معاشقه در این رحمت واسعه جای دارد ، که البته دارد ، حل مشکلات زندگی هم در همین رحمت واسعه الهیه جای دارد .
بر این اصل اصیل ، قرآن توجه وافری دارد وآیات متعددی نازل گشته ، مانند ؛
" أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ"(زمر/۳۶) که سخن از کفایت خدا نسبت به انسان در تمام امور دنیوی و اُخروی اوست.
بله خدا در خدمت بنده اش نیست و این اصلا به مقتضای رسم و ادب بندگی نیست.
اما استجابت دعا ، بمعنای در خدمت بودن نیست بلکه بمعنای ربوبیت بندگان از ناحیه رب العالمین است.
آیه ظاهر ؛ "وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ" (غافر/۶۰) بدون هیچ تاویل و تفسیری چه میگوید؟ 
آیا غیر این است دعا و استجابت را لازم و ملزوم میداند.

فارغ از این پاسخ اثباتی ، چند جواب نقضی هم‌مطرح است که اولا ؛ اگر امر به دعا و سپس استجابت شده ، چرا نتوانیم برای حل مشکلات زندگی دعا نکنیم؟ آیا این خروج از رسم بندگی در مقابل دستور "ادعونی" نیست؟

و ثانیا ؛ دعاهای انبیاء‌که در قرآن آمده که مفادش رفع بیماری ، طلب فررند ، محبوبیت در نزد مردمان و یا غلبه بر دشمن و... است ، میتواند فقط برای معاشقه بین رب و مربوب معنا باشد؟

بله ؛منافاتی ندارد" عبد کامل" در مقام دعا ،هم دعا کند و هم با خدا معاشقه داشته باشدامانمیتوان معاشقه را نفی خواسته های عبد ازمولایش دانست و این کمال بسیار عالی است عبدباانگیزه گرفتن حاجتی باخدا چنان رازونیاز کند که در حال دعا ، ذکر حاجتش به فراموشی رودکه روایتی عالی در ارزش چنین ارتباطی باخدا داریم؛
امام صادق فرمود :«ان الله عزوجل یقول: مَنْ شُغِلَ بِذِکْرِی عَنْ مَسْأَلَتِی أَعْطَیْتُهُ أَفْضَلَ مَا أُعْطِی مَنْ سَأَلَنِی»کسی که مشغول ذکر من شود و مجال تقاضای از من پیدا نکند من برترین چیزی را که به درخواست کنندگان می دهم به او خواهم داد.

🔴مورد سوم : درباره اینکه در هر حادثه ای پای خدا بمیان آوردن خطاست میفرمایند؛ آن خدای دین معیشت‌اندیش که خلاءهای زندگی‌شان که پر کند یعنی هراتفاقی که می افتاد می‌گفتند خداوند کرده است.. خدا به من یک دختر داده، خداجان من را حفظ  کرده.  البته در این که علت‌العلل خداوند است بحثی و شکی نداریم اما این که در هر حادثه‌ی خاصی شما پای خداوند را به میان بیاورید و آن را در عرض علل طبیعی بنشانید، خطاست.

🔵در نقد این بخش از سخن ایشان ابتداً تصریح کنم که ما هم دین را محدود به "معیشت اندیش" نمیکنیم گرچه به صراحت قرآن معیشت اندیشان هم بی بهره نخواهند بود ؛ "مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِيدُ".(اسرا/۱۸) .
 اما آنچه مهم است این معناست که مشکلات و سختی و خواسته های دنیوی و معیشتی را در هر مرتبه هر تفکر دینی هم که باشیم ، قائلیم باید از خدای متعال طلب کنیم.

از سوی دیگر روشن است که عقل اجازه نمیدهد انسان ، اراده و نقش اختیار آدمیان را نفی کند ، حتما اختیار و اراده آدمی موثر است اما اگر خالی کردن امور عالم هستی از اراده خدا هم ، خطا فاحش است.
کوچکترین و ریزترین اموری که به انسان میرسد ، به خدا اسناد دارد . و اگر چنین نباشد در رابطه با خیلی آیاتی که خداوند متعال خودش ، خودش به وسط میدان معرفی کرده ،  سوال پیش می آید که مثلا ؛
معنای آیه ۱۵ سوره فاطر که میفرماید : "انتم الفقرا" و خطاب به انسان دارد ، چیست ؟ اگر سرتاسر هستی فقر محض است چرا نباید نعمت هایی که میرسد را به خدا نسبت دهیم ؟!
و یا آیه شعرا که فرمود: من شفا میدهم" اذا مرضت فهو یشفین" چه معنایی دارد؟
و یا حدیث قدسی که به موسی فرمود : علف گوسفند و نمک غذایت را از من بخواه "یَا مُوسی سَلنِی كُلَّما تَحتَاجُ اِلَیهِ حَتَی عَلَفَ شَاتِكَ وَ مِلحَ عَجِینِك" (عده الداعی۹۸) چیست؟

در نتیجه انسانی که فقیر محضِ خداست ، از صفر تا صدش نیازمتد اوست.

 

🔴مورد چهارم ؛ درموضوع توسل و سخن داشتن با اهلبیت(ع) است که تصریح میکند: "آنان صدای ما را نمیشنوند"!

🔵در نقد این بخش از مصاحبه با عرض کنم ؛ قطعا این سخن ایشان بهت آور و در نهایت اشتباه است و چه بسا اشتباهی در مراحل پیاده کردن مصاحبه پیش آمده باشد.

در این بخش دو مطلب داریم‌؛
مطلب اول؛ توجه ذوات مطهره معصومین (ع) است که بعد از حیاتشان آن توجه و علم منقطع نمیشود و به تصریح قرآن بشکل "شهود و شهادت" است که خروجی آن حضور بر امت خواهد بود : "وَكَذٰلِكَ جَعَلناكُم أُمَّةً وَسَطًا لِتَكونوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ وَيَكونَ الرَّسولُ عَلَيكُم شَهيدًا" (بقره/۱۴۳)

مطلب دوم چرائی توجه ما به قبور آنان است ؟ 
توجه به قبور بزرگان دینی ریشه قرآنی دارد. وقتی اصحاب کهف بعد از بیدارشدن ، به حیاتشان خاتمه داده شد ، سخن شهروندان آن دیار بر این موضوع بود که آن مکان را چگونه محافظت کنند که قداست آن محفوظ ماند؟ برخی پیشنهاد دادند این مکان بعنوان زیارتگاه قرار داده شود و برخی دیگر پیشنهادشان این بود که مکان که قبور این برجستگان را در بر دارد به عنوان مسجد حفظ شود ؛ «إِذْ يَتَنازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْيانًا رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذينَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِدًا»؛ (كهف/۲۱)

پس هم زیارت یک امر معقول است و هم شنیدن سخن زائر توسط اولیاء خدا یک امر مقبول است.

 

🔴مورد پنجم ؛ در این است که دین در برابر حوادث تلخ، راه نجاتی ارائه نکرده و ما دارای یک پروژه درمانی آسمانی نیستیم و اصلا چنین چیزی وظیفه دین نیست در نتیجه آنچه بعنوان راه نجات مطرح است افزوده های به دین است.

🔵عرض ما این است اگر مقصود این است که در حوادث طبیعی مانند بیماری ها وظیفه دین نیست که  دارو ارائه کرده باشد ، با ایشان همراهیم و به آنچه به آن به اسم طب اسلامی! مشهور شده باور نداریم و در دو یادداشت چندی پیش این توهم را مورد نقد قرار داده ام . اما اگر مقصود این است دربرابر حوادث تلخ ، دین برای نجات از آن ، هیچ ره آوری ندارد ، قابل پذیرش نیست .
در آیات قرآن به وفور دیده میشود انبیاء الهی در بزرگترین و سخت ترین حوادث دنیوی مانند بیماری و از دست دادن فرزند و... در ارتباط با معبود خود ، نجات از آن مهلکه ها را طلب میکردند و با توبه و استغفار ، بر غنای معنوی و بار دعایشان افزوده و خانه نشین حضرت دوست میشدند.
و صد البته که در این مسیر همانطوریکه توبه و دعا راهگشاست،توسل به وسائط فیض الهی نقش اول را دارد.


https://t.me/sorooshmarefat