استاد هادی سروش: در الگوبرداری از سیره امام صادق(ع) متوجه «اقتضای زمان» نیستیم

استاد هادی سروش: در الگوبرداری از سیره امام صادق(ع) متوجه «اقتضای زمان» نیستیم
انتشار : سهشنبه ۰۲ / ۰۲ /۱۴۰۴ | ساعت ۲۰:۰۵

شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در یادداشتی با عنوان «امام صادق (علیه السلام) و دینگریزی» که در اختیار «اندیشه ما» قرار داد، نوشت: در مورد امام صادق(علیه السلام) و بحث مهم دینگریزی یک مقدمهای را تقدیم کنم و آن مقدمه این است که شیعه قائل به امامت است و اعتقاد دارد چه در زمانی که امام حضور دارد و چه در زمانی که امام غایب است، امامت هیچگاه غائب نیست و مهم این است. که ما بتوانیم تمام مسائل دینی و مکتبی و مذهبی خود را با الگوی مدون، دقیق و حساب شدهای که از امامت در بحثهای کلامی داریم، پاسخ دهیم و براساس آن، پاسخگوی سوالات، مشکلات، چالشها و نیازهای خویش باشیم.
وقتی که به چالشهای امروز خود نگاه میکنیم، الگوی درست و قابل عرضهای از وجود مبارک امام صادق(علیه السلام) برای رفع تمام نیازهایی، مواجهیم که در زمینه آسیبهای دینی، قابل تصور است یا بیش از حد تصور با آن روبهروییم.
اتهامات اعتقادی وایجاد
یکی از بخشهای مهمی که میتوانیم به سیره امام صادق(علیه السلام) تمسک کنیم، مسئله اتهامات اعتقادی است.
در جامعه امروز ما، بسیاری از گریزهایی که از دین ایجاد میشود و اتفاق میافتد، به اتهامات اعتقادی و باورهای دینی، بازگشت دارد؛ یعنی افرادی هستند که بهعنوان تماشاچی از دور، رفتار کسانی را که در محل تبلیغ یا اجرای دین در جامعه هستند، میبینند و مشاهده میکنند که چگونه آنان در برداشت از دیگراندیشی دیگران، اتهام اعتقادی به دیگراندیشان میزنند. طبیعتاً چنین چیزی نمیتواند به سود دین و نتیجتاً ترویج دین باشد.
فردی بهنام «ابوحنیفه» در زمان امام صادق(علیه السلام) زندگی میکند که خود دارای دانش و روش خاص است و طرفداران، شاگردان و افراد حمایتکننده جدی هم دارد. وی در نشستی با امام صادق(علیه السلام) وقتی دید که امام در هنگام میل غذا. نام خداوند متعال و پیامبر را میبرد، بلافاصله -معاذ الله- اتهام شرک به امام و روش ایشان زد. امام صادق – طبق روایتی که مرحوم شیخ حر عاملی در جلد ۲۴ «وسائل» صفحه ۳۵۱ نقل کرده، – دو آیه از سوره توبه (آیه ۵۹ و ۷۴) تلاوت فرمودند که در آنها در کنار نام حضرت حق تعالی، نام پیامبر هم آمده است و حضرت به این اتهام، چنین پاسخی قطعی و صریح دادند.
غرض این است که وقتی افرادی که باورهای درستی دارند، مورد اتهام قرار میگیرند، یا کسانی که باورهای درستی دارند اما از دانش و مهارت بیان آن باورها محرومند و نمیتوانند آنها را به درستی بیان دارند، اینجاست که باید مراقبت کرد که فوراً اتهام شرک و بیدینی و برچسب ضدخدا بودن به افراد زده نشود. چنین چیزی در بیرون از جنجالی که در مورد یک شخص بهعنوان دیگراندیش، مطرح است، برای جامعه میتواند چالشی بهنام «دینگریزی» را رقم زند.
تأثیر بی توجه به اقتضائات زمان و اصرار بر سنت های گذشته بر دین گریزی
در مرحله دیگری که ما به سیره امام(علیه السلام) مراجعه میکنیم، در همین زمینه دینگریزی میبینیم بیتوجهی به اقتضائات زمانه میتواند مشکلی را بهنام گریز از دین، موجب شود و امام صادق(علیه السلام) بهشکل جدی، متوجه این چالش بود و در این زمینه، نمونههایی معروفی وجود دارد.
در کتاب شریف «کافی» جلد ششم، صفحه ۴۴۲ جریان «سفیان ثوری» آمده که وقتی با امام صادق(علیه السلام) مواجه شد، لباس مناسبی را در پوشش امام دید و گفت: «ان هذا اللباس لیس من لباسک»؛ این لباس، مناسب شأن شما نیست؛ چراکه لباسی نسبتاً فاخر بوده. استدلال سفیان سوری هم به این بود که در زمان پیامبر، آن حضرت چنین لباسی را استفاده نمیکردند. پاسخ امام صادق(علیه السلام) مهم و قابل توجه است و آن، اینکه: این لباسی که من از او استفاده میکنم، مقتضای این زمان است.
خود اقتضائات زمان و توجه به آنها میتواند بهعنوان امری که یک پیشوای دینی انجام میدهد، باعث ترویج دین گردد یا –خدای ناخواسته- چون برخلاف اقتضائات زمان است، منجر به گریز از دین شود.
در سیره امام صادق(علیه السلام) این حکایت را میخوانیم که حضرت به خانه فردی وارد شدند که مخروبه و قدیمی بود و با آن دوران، مناسبتی نداشت. امام صادق به او فرمودند: شما که شرایط مالی خوبی داری، چرا در چنین خانهای زندگی میکنی؟ پاسخ داد: این خانه پدری من است و قصد دارم آن را حفظ کنم. امام صادق (علیه السلام) به او اعتراض فرمودند که این روش، عاقلانه و درستی نیست.
غرض اینکه وقتی به سیره امام صادق نگاه میکنیم، نمونههای بسیار زیادی در این موضوع میبینیم. بیتوجهی به اقتضائات زمانه در مسائل اجتماعی، خانوادگی و سیاسی میتواند منجر به گریز از دین شود. وقتی ما با نام دین، موانع متعددی در زندگی طبیعی مردم، رفتوآمد، و کسب وکارشان موانعی ایجاد کردیم، قهرا باعث بیاعتمادی آنان به دین و گریزشان ازدین میشود.
این یک درس مهم و آموزهای زیباست که از امام صادق(علیه السلام) داریم، مبنی بر اینکه باید اقتضائات زمانه را در نظر گیریم و مواردی را که اصلاً در دین، مطرح نشده، بهنام دین، جا نیندازیم و زمان را به عقب بر نگردانیم؛ و حتی مواردی هم که در دین مطرح شده، طبق مبنای فقهی تاثیر زمان و مکان در فقه، همان آموزههای فقهی میتواند با روش جدید، همگون باشد و مورد استقبال قرار گیرد، نه اینکه مورد دینگریزی باشد.
در بحث توجه به اقتضائات زمانه واقعاً شگفتآور یا تاسفبار که ما با برخورداری از الگویی بهنام امام صادق(علیه السلام) بهعنوان رئیس مذهب، در مسائل بسیار ساده، متوجه اقتضای زمان نیستیم و در مورد مسائلی مانند؛ زنان، هنر، روابط اجتماعی و روابط بینالملل، از اقتضائات زمان، غافلیم و طبیعتاً وقتی از یک سو به این اقتضائات، بیتوجهی مینماییم و از سوی دیگر بهنام دین، روشهای گذشته را با اعمال فشار و بعضاً تهدید و جریمه به جامعه تحمیل میکنیم، روشن است که به سر دین چهها در نخواهد آمد.
محدود کردن حق وحقوق، و توجه به منافع عده خاص و ویژهپروریها
عامل دیگری که باعث غربت دین و زاویه گرفتن جامعه از آن میشود و رغبتها به معارف، مفاهیم و مناسک دینی را میکاهد، این است که حق و حقوقی را که خداوند متعال برای انسان بماهو انسان، قرار داده است، به عده خاصی اختصاص داده شود. وقتی هم که به سیره امام صادق(علیه السلام) مراجعه میکنیم میبینیم امام(علیه السلام) به این نکته، کاملاً توجه دارد.
در بحث معاشرت با انسانهایی که در دنیا زندگی میکنند، باید توجه نمود که مگر همه انسانها مانند ما میاندیشند یا مثل ما معتقدند؟ طبیعتاً این چنین نیست. امام صادق(علیه السلام) یک الگوی زیبا به همه ما ارائه کردهاند که در کتابهای مختلف، ذکر شده. شیخ صدوق در «من لا یحضره الفقیه» جلد ۴ صفحه ۱۷۵ نقل میکند که امام صادق فرمود: «صانِع المُنافِقَ بِلِسانِكَ، و أخلِصْ وُدَّكَ لِلمُؤمِنِ، و إن جالَسَكَ يَهودِيٌّ فأحسِنْ مُجالَسَتَه» اگر رفتوآمد، نشستوبرخاست، معاشرت و زندگی اقتصادی و اجتماعی شما با یک فرد غیرمسلمان حتی یهودی، مواجه شد، بهترین روش، بهترین رابطه، بهترین تعامل و بهترین دوستی را از خود، نشان ده. این نشان از این دارد که انسانها در هر کیش و آئینی، دارای حق و حقوقی هستند.
وقتی جامعه ببیند که ما با عنوان دین، اسلام و حکومت دینی، حق و حقوق عدهای را که با ما همسو هستند، رعایت میکنیم و آنها را به حق و حقوقشان بهصورت آلاف و الوف میرسانیم و از بهترین مزایای اضافهکاری، حق ماموریت و تشویقی در رابطه با آنها فروگذار نمیکنیم، اما در مقابل میبینند که با کسی که از نظر فکری و اعتقادی با ما زاویه دارد، همراه نیستیم، حقوق طبیعی او را مانع میشویم و حتی گاهی مانع ارتزاق آنان میگردیم، طبیعتاً ایجاد دینگریزی میشود درحالی که روش امام صادق(علیه السلام) که رئیس مکتب ماست، کاملا با این روشها متفاوت است.
امام صادق(علیه السلام) در یک سفر یا مسیر، به مرد کافری که گرسنه و برهنه بود، از نظر خوراک و پوشاک، کمک فرمودند و یک فرد تندروی مذهبی که در کنار آن حضرت بود، به ایشان اعتراض کرد که این فرد، کافر است؛ پس چرا شما به او رسیدگی میکنید؟ پاسخ امام صادق(علیه السلام) این بود که: او انسان است و باید به او رسیدگی کرد. شما اگر این روش امام صادق(علیه السلام) را در جامعه پیاده کنید، دیگر مردم با دینی که ما تبلیغ میکنیم، زاویه نمیگیرند، باورهای آنها آسیب نمیبیند.
داعیه جنگ طلبی و قهر با دنیا و اهانت به ملل و نحلل باعث دین گریزی است
یکی از مواردی که میتواند به جدایی جامعه از دین، کمک کند، جریان جنگطلبی و ماجراجویی در جایی است که هیچگونه دفاع عقلانی در برابر دشمن، وجود نداشته باشد؛ یعنی در شرائطی که دشمن حمله کرده باشد و هیچگونه راهی برای بازدارندگی از حمله او نباشد. طبیعتاً در اینجا باید دفاع کرد؛ اما اگر راهی برای بازدارندگی دشمن از جنگطلبی و ماجراجویی، وجود داشته باشد و در عین حال، جامعه یا افرادی به استقبال جنگ بروند، به دین، آسیب وارد میشود؛ چون روحیه و طبیعت مردم و خاستگاه فطری جامعه، در آرامش و صلح است. در قرآن شریف هم فرمود: «و الصلح خیر». این آیه، جز اینکه یک امر اخلاقی و حتی فقهی است، یک گزاره از فطرت انسان به شمار میرود. در اینجاست که وقتی به سیره امام صادق(علیه السلام) مراجعه میکنیم، میبینیم در شرائطی که طوایف و قبیلههای مختلف –و به تعبیر امروزی- جناحهای گوناگونی مثل زیدیه بنا بر مبارزه، جهاد و جنگ داشتند و وارد میدانهای جنگی میشدند، امام صادق(علیه السلام) خودشان را از این وقایع تلخ جامعه، بیرون میکشیدند و از جنگ و خونریزی، استقبال نمیفرمودند.
در جلد ۱۱ «وسائل الشیعه» صفحه ۳۲، روایتی نقل شده که به موجب آن، زیدیه میگویند: «لیس بیننا و بین جعفر خلاف»؛ ما با امام صادق(علیه السلام) هیچگونه اختلاف فکری نداریم مگر در یک مورد و آن هم بحث جهاد و جنگ است. پاسخ امام(علیه السلام) این بود که: من اعتقادی به چنین رفتاری ندارم.
در روایت دیگری که هم که در بحث مکاسب محرمه «وسائل الشیعه» مطرح است، میخوانیم وقتی شخصی که کارش ساختن ابزار جنگی مانند نیزه، شمشیر و کلاهخود بود، از امام صادق(علیه السلام) سوال کرد: دو گروه با هم درگیرند و به من مراجعه میکنند تا از من وسائل جنگی بخرند. من چه چیزی را میتوانم به اینها بفروشم؟ امام صادق(علیه السلام) به او فرمود: کلاهخود بفروش.
امام صادق(علیه السلام) میتوانست بفرماید که شمشیر و نیزه بفروش، اما از کلاهخود، نام برد؛ چون این وسیله، عاملی است که جان انسان را حفظ میکند. ولی متأسفانه افرادی را در جامعه خود میبینیم که دائماً از جبهه، جنگ، جنگافروزی و خونریزی، دم میزنند. هرچند امکان دارد رفتار این عده براساس نیتهایی خوب، شکل گرفته باشد، اما نیت خوب کفایت نمیکند و ممکن است نیت خوب، توآم با یک اشتباه فکری و دینی، صورت پذیرفته باشد. اینها مسائلی نیست که جامعه و مردم بتوانند آنها را تحمل کنند و اگر با نام دین، مطرح شود، قطعا موجب آسیب به دین و دینداری میشود و این را نیز میتوانیم به خوبی، از سیره امام صادق(علیه السلام) استفاده کنیم.
یک بخشی از جامعه ما، جامعه دینی نخبگان هستند و وقتی که یک نخبه فکری و علمی در یک جامعه، به آنچه بهعنوان دین عرضه میشود، با تردید مواجه شود و مسأله برای او روشن نباشد و مشکوک باشد، طبیعتاً رفتاری مناسب با آن آموزه که بهنام دین عرضه شده، نخواهد داشت. از اینجاست که معارف دینی، آموزههای دینی باید در جامعه بهصورت شفاف، صادقانه و بدون تحریف، توجیه و دگرگونی، عرضه گردد و گرنه، ممکن است توده مردم به او نگاهی نکنند، اما نخبگان جامعه به او توجه مینمایند و از نظر فکری، در برابر او گارد میگیرند و او را نمیپذیرند؛ در نتیجه، خود این تحریفی که در آموزههای دینی شکل گرفته، باعث دینگریزی نه فقط در سطح نخبگان، بلکه در سطح توده جامعه است. از اینجاست که یکی از بخشهای مهم حرکت فکری، فرهنگی، دینی امام صادق(علیه السلام) در این است که آنچه که من میگویم و آنچه که به شما تعلیم میدهم، همان را با دیگران جامعه، انتقال دهید و خودتان معنای را به آن نیفزایید؛ آن را تحریف نکنید و مفادی را از آن نکاهید. متاسفانه در جامعه زمان امام صادق(علیه السلام) چنین بود. روایاتی داریم دال بر این واقعیت داریم و مرحوم فیض کاشانی هم نقل میکند که امام صادق(علیه السلام) به صراحت فرمود: کسانی که در مسجدالنبی مینشینند و از قول من سخنانی را نقل میکنند و مدعیاند که من امامشان هستم، «ما انا بامامهم»؛ من امام اینان نیستم.
تحریف آموزههای دینی و نقل روایات غیرمعتبر در منابر به دینگریزی دامن میزند
در کتاب رجال کشی که بنام «اختیار معرفۀ الرجال» معروف است به نقل از شیخ طوسی، چنین است که امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «فیخرج من عندی و یتأول حدیثی علی غیر تأویله»؛ مطالب و آموزههایی را القا و عرضه میکنم، اما آن به غیر آنچه معنای اوست، به جامعه، القا میکنند. ما نیز شوربختانه، در جامعه میبینیم مطالبی را که به هیچروی نمیتوانیم به اهل بیت (سلام الله علیهم اجمعین) نسبت دهیم، با عنوان روایت معتبر، در محافل عرضه میکنند و برخی از سخنرانانی که توجه یا دانش کافی ندارند، به چالشی بزرگ بهنام دینگریزی در جامعه، دامن میزنند.
چندی پیش، سخنرانی در سخنرانی عمومیاش گفته بود که امام زمان(علیه السلام) وقتی ظهور میکند، گردن همه کسانی را که زکات نمیدهند، میزند و آنها را میکشد. روشن است نقل این روایاتی که برخی از آنها غیرمعتبر و برخی در پاسخ برخی از سوالاتی است که باید بهصورت کامل، بررسی شود یا روایاتی هک در باب علائم ظهور، مطرح شده و نوعاً از نظر سندی، اعتبار ندارد، بهعنوان تحریف معارف دینی است و نتیجه چنین تحریفی، چیزی غیر از دینگریزی نیست. این هم بخش مهمی است که در سیره امام صادق(علیه السلام) وجود دارد و ما میتوانیم برای امروز خودمان از آن، بهره ببریم.
مقابله و مواجهه با کسانی که مخالف دین یا مخالف تفکرات دینی و یا مخالف یک حکومت بهنام حکومت دینیاند، بدون نقش، در دینگریزی جامعه نیست. ما وقتی سیره امام صادق(علیه السلام) را نگاه میکنیم، متانت حضرت و استفاده از روشهای عقلانیای که در مواجهه با دگراندیشان و مخالفان –آن هم مخالفانی که تندرویی که حرمتشکنی میکردند- در پیش گرفتهاند، واقعاً شگفتآور است.
در اینجا به یک روایت، اشاره میکنم. میدانید که یکی از ملحدین بهنام «ابن ابی العوجاء» آست در زمان امام صادق(علیه السلام) شخصیتی بسیار قابل شناسایی در آن زمان و مورد توجه است و حرفهای کفرآمیز او بسیار رایج بوده. او در جایی نشسته بود و چون اصلا انسانی مادیگرا بود، کلماتی کفرآمیز میگفت. یکی از شاگردان امام صادق(علیه السلام) به او پرخاش کرد و ابن العوجا تا پرخاش شاگرد امام را به خود دید، به او گفت: تو چگونه خود را از اصحاب جعفر بن محمد (امام صادق) میدانی درحالی که استاد امام تو، جعفر بن محمد، هیچگاه با مخالفانش ناسزا نمیگوید؛ دشنام نمیدهد؛ بیحرمتی نمیکند و بیادنی نمینماید. من با جعفر بن محمد صحبت میکنم و صحبت و مفاد حرفهای من با باورهای او مخالف است، اما او با صبر و حوصله به سخنان من گوش میکند به من پاسخ میدهد اما تو چگونه وارد شدی و در این جمع به من پرخاش میکنی؟!
متأسفانه یکی از آسیبهایی که در این زمانه به دین، وارد شده نوع پاسخدهی و برخورد کسانی است که از زاویه دینداری یا دینداران و یا در لباس دین میخواهند به مخالفان اعتقادی، پاسخ بدهند و بعضا متاسفانه اهانت میکنند و توجه ندارند که با چنین برخوردی، نه تنها مخاطبشان در یک حالت لجبازی، قرار میگیرد و سخنشان را نمیپذیرد، بلکه این ادبیات هجمهوار، تند و ناسزاگویشان جامعه را از دین جدا میکند. جامعه هم نگاه میکند و با خود میگوید اگر دین، این است بلندگویش چنین بیادبانه سخن میگوید، سروکاری با آن نداریم.
اینها نکاتی است که از سیره امام صادق(علیه السلام) میتوان به دست آورد و جلوی دینگریزی ریزش نیروهای دینی را با الگوهایی که امام صادق(علیه السلام) به ما داده، انشاءالله مانع شویم و در مسیر تقویت دین، حرکت کنیم.
- برچسب ها
- استاد هادی سروش
- اقتضای زمان
- دین گریزی
- سیره امام صادق(ع)
اخبار مرتبط

مذاکرات جاری بین ایران و آمریکا و ریزشِ «ادب!»: نوشتاری از استاد...

بیگانگیِ تخریبِ بقیع از دین و مسئولیتِ مصلحانِ دینی و چهره...

هدیه ماه رمضان و پیام خدای مهربان در روز عید فطر:...

«فطرت، دین و عقل» در برابر اندیشههای متحجرانه و رفتارهای افراطی:...

«عظمت و مظلومیت امام علی (ع)»: نوشتاری از استاد هادی سروش