آموزه های مسلمانی در سیره پیامبر(ص) / بخش دوم؛ نوشتاری از استاد هادی سروش
آموزه های مسلمانی در سیره پیامبر(ص) / بخش دوم؛ نوشتاری از استاد هادی سروش

شفقنا- حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در نوشتاری با عنوان «آموزه های مسلمانی در سیره پیامبر(ص) / بخش دوم ؛ در وصف عقلانیت در رهبری و شفافیتِ در زندگیِ رسول الله» و در بخش دوم این گونه آورده است:
به الگوگیری از پیامبر مامور هستیم
پیامبر خدا به امر خدا باید مورد تاسی و الگوگیری هرمسلمانی باشد ؛ “لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ” (احزاب/۲۱)
برای الگو گیری لازم است شخصیت جامع ایشان را با دقت بررسی کنیم و سپس مورد تأسی قرار دهیم.
هویت پیامبر آمیخته با مهر و محبت
پیامبر هویت وجودیش و طبعا سراسر وجودش عفو و گذشت و محبت است و این نیست مگر آموزه های خدا در رابطه پیامبرش ، در قرآن دستور به پهن کردن بال و پر محبت برای مومنان نمود و فرمود ؛ «وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ» (شعراء /۲۱۵) که این تعبیر نشان از کمال تواضع درمهر و محبت نسبت به مومنان است.
پیامبر خدا (ص) چنان بر این امر پروردگار کمر همت بست و متحمل سختی های بسیاری شد تا اینکه خدا به او فرمود نباید جان خود ره به خطر افکنی : «لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنینَ»(شعراء/۳) و همین مفاد نیز در سوره کهف هم آمده است و سپس به ایشان جان خوو نباید در خطر قرار دهید ؛ “فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ” (فاطر/۸)
واقعا شخصیت ذاتی او بر محبت و دلسوزی نسبت به تک تک انسانها شکل گرفته است ؛ «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ.» (توبه /آیه آخر)
پیامبر و دوری از روش های غیرعقلایی
پیامبر خدا از روش های غیر عقلایی حتی اگر کار را جلو میبرد نیز دوری می جست .
ایشان در روابط با جامعه و القاء دستورات مهم حکومتی و پیامبری از خواب و رویا استفاده نمیکرد . بله اگر خوابی هم نسبت به ایشان و در رابطه با رسول الله باشد از زبان قرآن مطرح است.
پیامبر اکرم از “پیشگویی” در پیشبرد اهدافش هیچ گاه بهره نمی جست. پیشگویی های آنحضرت بسیار محدود است و جزء موارد خاص بنا به پیشگویی نداشت. در آن موارد خاص ، خدای متعال پنجره ای از عالم غیب را بر روی پیامبر اکرم(ص) خویش می گشود و که موارد نادری است ، مانند؛ پیشگویى پیامبر(ص) درباره ستم بر اهل بیت عصمت و طهارت(ع) که چنین فرمود: «به زودى پس از من، اهل بیتم به وسیله امّتم با کشتار و آوارگى مواجه خواهند شد. همانا کینهتوزترین قوم ما نسبت به ما، بنى امیّه و بنى مغیره و بنى مخزوماند /«إنّ أَهْلَ بَیْتِی سَیَلْقَوْنَ مِنْ بَعْدِی مِنْ أُمَّتِی قَتْلًا وَتَشْرِیدًا، وَإِنَّ أَشَدَّ قَوْمِنَا لَنَا بُغْضًا بَنُو أُمَیَّةَ، وَبَنُو الْمُغِیرَةِ، وَبَنُو مَخْزُومٍ»؛ (المستدرک على الصحیحین،ج ۴، ص۵۳۴)
پیشگویی در مورد اهلبیش در چند مورد خلاصه میشود؛
یکی از آنها جریان شهادت امیرالمومنین است پیامبر خدا به ایشان فرمود: «تو کسى هستى که خلافتت را میگیرند، کشته میشوى و این محاسنت از خون سرت، رنگین خواهد شد». (المعجم الکبیر، ج ۲، ص۲۴۷)
و دیگری در مورد شهادت حضرت زهرا(س) به عنوان اولین نفر از خانواده ایشان که به او ملحق میشود : «تو اولین فرد از اهل بیتم هستى که به من ملحق میشوى». و اوّلین شخص از اهل بیت پیامبر، حضرت فاطمه بود که بعد از آنحضرت به شهادت رسید.(بحار الانوار، ج۱۸، ص۱۱۲)
و نیز در مورد شهادت امام حسین(ع)، پیامبر اکرم(ص) فرمود: «جبرئیل به من خبر داد که پسرم حسین در زمین طفّ(نام دیگر کربلا) به شهادت میرسد. و از خاک آنجا براى من آورد و گفت: قبر حسین آنجا خواهد بود». (الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۶۸)
و یا خبر دادن به جابر که به محضر امام باقر(ع) خواهد رسید: امام صادق(ع) میفرماید: «جابر بن عبد اللَّه انصارى، آخرین صحابى پیامبر(ص)، زنده بود تا اینکه ما اهل بیت را درک نمود. در مسجد الرسول، عمامه خود را میبست و میفرمود: اى باقر! اى باقر! مردم میگفتند: این پیرمرد، هذیان میگوید. ولى جابر میگفت: به خدا قسم! من هذیان نمیگویم. خودم از رسول خدا شنیدم که میفرمود: “تو مردى از اهل بیت مرا درک میکنى که همنام و همشکل من میباشد. علم را میشکافد شکافتنى”. جابر گفت: بهخاطر این است که من این چنین میگویم…»(بحار الأنوار، ج۴۶، ص۲۲۵)
زندگی پیامبر در شفافیت
پیامبر همانطوریکه برای موفقیت در دعوت خود از راههای غیر معهود و غیر مقبولی چون دستور دادن و زبان زور داشتن یا پیشگویی کردن استفاده نکرد ، به همسان از هرگونه اسرارآمیز جلوه دادنِ زندگی طبیعی و ظاهری خود دریغ نداشت .
از این روی مردم براحتی با ایشان در متن زندگی و داخل خانه رسول الله مرتبط بودند و حتی وسائل زندگی را از خانه پیامبر بصورت امانت میگرفتند.
قرآن برای این مهم ، آداب و اخلاق مهمی را ترسیم کرده که حکایت از اجازه خواستن مسلمانان، هنگام ورود به خانه پیامبر اعظم (ص) است ؛ «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَىٰ طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَٰكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَٰلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ». (احزاب/۵۳)
مفاد توضیحیِ این آیه چنین است ؛ شما ، ای مومنان ؛ در خانههای پیامبر داخل نشوید مگر در صورتیکه به شما برای صرف غذا دعوت شده اید و اجازه داده شود، و قبل از موعد مشخص در خانه رسول الله تجمع نکنید تا بخواهید در انتظار وقت غذا ببشینید. و هنگامی که دعوت شدید داخل شوید؛ و وقتی غذا خوردید پراکنده شوید، و بعد از صرف غذا به بحث و صحبت با یکدیگر ننشینید؛ این عمل، پیامبر را ناراحت مینماید، ولی از شما شرم میکند و چیزی نمیگوید، امّا خداوند از بیان حق شرم ندارد! و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را بعنوان امانت از همسران پیامبر میخواهید بگیرید از پشت پرده خواسته خود را مطرح کنید.
در جمع بندی میتوان گفت : این آیه شریفه دربردارنده چهار حکمی است که تبیین کننده اخلاق و ادب در باره ورود و خروج به منزل رسول الله (ص) است و اخلاق و ادب در این رابطه را چنین ترسیم نمود و فرمود:
اول ؛ سر زده داخل منزل رسول الله نشوید.
دوم ؛ هنگامى که غذا میل کردید ، سریع پراکنده شده و به امورات خود بپردازید.
سوم ؛ بعد پایان صرف غذا ، آنجا را مجلس گفتوگو قرار ندهید.
چهارم؛ در رابطه اخلاق و عفاف است که میفرماید: هنگامى که چیزى از متاع و وسائل زندگى از همسران پیامبر(ص) خواستید از پشت پرده بخواهید.
اهلبیت و خانواده و اقوام پیامبر سپر لشگر هستند تا به لشگر آسیب نرسد
از زیبایی های سیره رسول الله (ص) مواجهه و استفاده ایشان در خطرات احتمالی از خانواده خویش است.
در سیره پیامبر مردم سپر سلامت برای پیامبر و خانواده او نیستند ، بلکه خانواده و اقوام ایشان سپر امنیتی برای مسلمین است.
در نامه نُهم نهج البلاغه که امام علی (ع) به معاویه نوشت و نامه کوتاهی است ، در خور توجه است . امیرالمومنین تصریح میکند و با ذکر نام اشخاصی چون عبیده ، جعفر ، حمزه میفرماید : “پیامبر، اهلبیت و خانواده اش را سپر لشگر قرار میداده. قدم اهل بیته فوقی بهم اصحابه حر السیوف”.
ادامه دارد ..






