پاسخ هادی سروش به نقدهای مخالفان فلسفه و عرفان در رابطه با اراده و تجلی خدا، و مرزهای تکوین و تشریع
پاسخ هادی سروش به نقدهای مخالفان فلسفه و عرفان در رابطه با اراده و تجلی خدا، و مرزهای تکوین و تشریع
![]()
🔴 پاسخ به نقدهای مخالفان فلسفه و عرفان در رابطه با اراده و تجلی خدا، و مرزهای تکوین و تشریع
✍️ هادی سروش
به نام خدا
✅️ابتداءا عرض کنم ؛ عرفان نظری و فلسفه ملاصدرا که معروف به حکمت متعالیه است دارای زبان خاص و اصطلاحات اختصاصی است که معنا کردن آن بدون توجه به اصطلاحات آن فن ، کاری بیرون از یک پژوهش قابل قبول خواهد بود.
⚠️اخیرا در یک کانالی که خود را موظف به نقد و بلکه حمله به فلسفه و عرفان میداند، توسط مخالفان سینه چاک عرفان و فلسفه ، چهار مطلب مطرح شده و با توضیحات مختصری به این نتیجه خواهید رسید که سراسر آن یا مطالب غیر واقعی است و یا تحریف در معناست.
⚠️ در مطلب اول مینویسد ؛
"وحدت وجود نظریه غیر برهانی و متخذ از الهیات یونانی است"! و درمورد آیه ؛ "الله نور السماوات والارضِ ؛ خداوند نور آسمان ها و زمين است." (نور/ ۳۵) از ملاصدا در کتاب اسرار الایات ؛ نقل میکند ؛واژه «نور» را به «وجود» معنا کرده ، و سپس نتیجه میگیرد؛ این معنا یعنی؛ آسمانها و زمین را عین وجود خداوند دانسته است!
🔻اما پاسخ به مطلب اول؛
اولا ؛ نه در فلسفه یونان چیزی بنام وحدت وجود مطرح است و ثانیا ؛ نه ملاصدرا در کتاب اسرارالایات از نور در آیه "الله نورالسموات" چنین تفسیری از نور و وجود خدا دارد! بلکه وقتی به متن کتاب او مراجعه میکنید او میخواهد بگوید : زمین و آسمان نه تنها نورش خدای متعال است،بلکه وجودشان از خدای متعال است . خدا علت وجود همه کائنات است و البته که منشاء همه هدایتها نیز اوست . روشن است ؛ هیچ فیلسوف الهی و هیچ عارفی؛ زمین و آسمان را عین وجود خدا( معاذالله ) نمیداند.
⚠️ مطلب دوم آنان چنین است؛
فلاسفه و عرفا؛ بر اساس آیه ؛ "ونفخت فيه من روحي، ترجمه؛ و هنگامي که در آن از روح خود دميدم.(حجر/۲۹) میگویند: روح دمیده شده در انسان حصه ای از وجود خداوند است! تا آیه را دلیلی دیگر بر وحدت وجود و سنخیت و عینیت خالق و مخلوق بدانند.حکیم سبزواری در تعلیقه بر شواهد الربوبیة ملاصدرا می نویسد: «و ذلك الروح من النفس الرحماني بل عينه» یعنی ؛ این روح دمیده شده در آدم از نفس و روح الهی بلکه عین آن است.»
و سپس این مخالفان فلسفه و عرفان نتیجه میگیرند: روح یکی از مخلوقات است که خداوند مانند سایر مخلوقات آن را از عدم (لا من شئ) خلق کرد و برای آن که شرافت این روح را که می خواست در پیکر آدم بدمد، بیان کند آن را به خود اضافه کرد که اضافه تشریفیه است.
🔻پاسخ به مطلب دوم؛
با مراجعه به عبارت کتاب "تعلیقه بر شواهد الربوبیه" خیلی روشن انسان پی به تحریف مطلب این کتاب برده و اذعان به تهمتی میکند به حکیم سبزواری زده است !
حقیقت مطلب این است ؛ روح انسان، از ناحیه خدای متعال بر انسان دمیده شده است و باعث شرافتِ آدمی است همانطوریکه حضرت باقرالعلوم (ع) فرمودند. مهم این است اصطلاح "نفس رحمانی" ، در عرفان نظری؛ ذات خدا نیست. نفس رحمانی یک اصطلاح عرفانی یکی از تعیّنات حق تعالی است. عارفان اصطلاحاتی دارند که باید طبق اصطلاحات آنان مطالب شان را فهم شود.
اشتباه دیگر این مخالفان فلسفه و عرفان این است که (لامن شئ - که در خطبه نورانی حضرت زهرا آمده) را بمعنای عدم گرفته اند در حالیکه (من لاشئ) عدم است.
⚠️مطلب سوم را چنین گفته اند؛
در آیه "اينما تولوا فثم وجه الله." که یعنی؛ به هر طرف روي کنيد پس آنجا وجه خداوند است.(بقره/۱۱۵) ، ابن عربی بر اساس نظریه وحدت وجود که خدا را بی نهایت می داند و می گوید: خداوند همه جا را پر کرده و به هر جا نظر کنید، ذات خداوند را مشاهده کرده اید! و این معنایی جز سخن گفتن از یک خدای مادی و مکانی و مقداری ندارد.
🔻پاسخ به مطلب سوم ؛
این تحریف و تهمت شگفت آور است! آیه "فثم وجه الله" سخن از "وجه الله" دارد و نه سخن از "الله" .
تمام هستی ؛ وجه الله و فیض خداست که نور و آیت الهی است . این سخن که در رابطه با وجه الله است ، ارتباطی با ذات خداوند متعال ندارد. ابن عربی و پیروان او در عرفان نظری در کتابهایشان بارها تصریح کرده اند ؛ اصلا ذات باری تعالی مورد بحث و مورد شناخت و حتی مورد اشاره هم نیست.
⚠️ مطلب چهارم اینان چنین است؛
آیه "وما رميت اذ رميت ولکن الله رمي." یعنی؛ تو پرتاب نکردي آن گاه که پرتاب کردي بلکه خدا پرتاب کرد.(انفال/۱۷) را فلاسفه و عرفا می گویند ناظر به وحدت وجود است که انسانها حصه هایی از وجود خداوندهستند، پس همه افعالی که از انسانها سر می زند، چه خیر و چه شر، همگی فعل خداست. مولوی در مثنوی بر همین اساس قاتل امیرالمؤمنین (ع) را نه ابن ملجم بلکه خداوند دانسته و گفته مقدر شده !!
🔻پاسخ به مطلب چهارم ؛
چهار مغالطه در یک متن کوتاه از این قرار است؛ مغالطه وحدت وجود با توحید افعالی، و مغالطه حصه وجود با مرتبه وجود، و مغالطه اسناد مستقیم افعال بخدا با اسناد غیرمستقیم افعال بخدا ، و خلط بین تکوین و تشریع! مغالطهای حیرت آور این مطلب چهارم این تخریب کنندگان علوم عقلی است!
توضیح مطلب چنین است؛
آیه "مارمیت.." در رابطه با توحید افعالی است و توحید افعالی غیر از وحدت وجود است و صدرالمتالهین در جلد دوم اسفار در رابطه با توحید افعالی سخن میگوید که همه علماء ربانی امامیه بر آن اتفاق نظر دارند.
در توحید افعالی منشاء افعال خداست چون در هستی همه قدرت از آن اوست و اراده اختیاریِ انسان وسیله و ابزاری است که از آن اراده به حُسن اختیار و یا سوء اختیار استفاده میکند و قرآن میفرماید: "کل من عندالله" (نساء/۷۸).
اینکه انسان حصه ای از وجود خدا باشد را (معاذالله) هیچ عارفی نگفته و از تهمت های خنده آور است! انسان و همه هستی تجلی خداست که طبق بیان امیرالمومنین (ع) در نهج البلاغه ؛ "لقد تجلی لخلقه بخلقه" .
توحید افعالی در واقع معنای "لاحول و لاقوه الا بالله" است که در روایات ؛ برترین ذکر نام برده شده است.
🔻آنچه از مولوی نقل میکند تحریف آشکار سخن او و تهمت است که نظیر آن در مورد عطار نیشابوری هم مطرح شده و ما باید در مورد سخنان آنان بدانیم که وقتی مولوی در جریان ضربت خوردن حضرت علی (ع) میگوید:
من همى گویم برو جف القلم
ز آن قلم بس سر نگون گردد علم
به چه معنا و ناظر به چه اصطلاحِ فنی است.
توضیح مطلب چنین است ؛
ادبیات عرفانی بر ادبیات "تکوین" نهاده شده و بکلی از ادبیات تشریع و محاوره ای و متعارف جداست، ادبیات تکوین؛ خبر از نظام هستی میدهد که هیچ چیزی بیرون از قدرت قاهره الهیه نیست ؛"کل من عندالله" (نساء/۷۸).
ادبیات و زبان تکوین، با ادبیات تشریع که خبر از خوب و بد، حلال و حرام میدهد متفاوت است. ادبیات تکوینیِ عرفانی از آموزه های اهلبیت عصمت است که مثلا درباره حادثه کربلا رسول الله (ص) به امام حسین (ع) فرمود: "ان الله شاء ان یراک قتیلا" ، و مقصود اظهار اراده حضرت حق تعالی است . و حضرت زینب (س) در نگاه به تکوین فرمود : "مارایت الا جمیلا".
ریشه تمام این ادبیات تکوینیِ عرفانی را در قرآن در این آیه باید دید که هیچ چیز و هیچ چیز از تحت ربوبیت مطلقه خدا خارج نیست ؛ "وَإِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَٰذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۖ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَٰذِهِ مِنْ عِنْدِكَ ۚ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ" (نساء/۷۸)
خلاصه اینکه ؛ اعمال حسنه هم "مِن عندالله" است و هم "مِن الله" بر خلاف اعمال سیئه که فقط "مِن عند الله" است. یعنی ؛ اعمالِ صالحه ما به عنایت و فضل خداست که از آن تعبیر به "مِن الله" میشود. ولی اعمال زشت انسان از آن رو که بیرون از ربوبیت و حاکمیت مطلقه خدانیست ؛ "من عندالله" هست ولی "مِن الله" نیست.
🔹️در پایان برای گوش های شنوا این توصیهی امام خمینی (ره) را متذکر شوم که فرزندش مرحوم حاج احمد آقا فرمود :
"پسرم! آنچه در درجه اول به تو وصیت می کنم آن است که انکار مقامات اهل معرفت نکنی، که این شیوه جُهّال است؛ و از معاشرت با منکرین مقامات اولیا بپرهیزی، که اینان قُطّاع طریق حق هستند."
و در مورد دیگرمیگوید:
"پسرم! سعی کن اگر از اهل مقامات معنوی نیستی انکار مقامات روحانی و عرفانی را نکنی که از بزرگ ترین حیلههای شیطان و نفس اماره که انسان را از تمام مدارج انسانی و مقامات روحانی باز میدارد."
وبازهم میگوید:
"پسرم! اگر به جایی نرسیدی انکار مقامات معنوی و معارف الهی را نکنی و از کسانی باشی که دوستدار صالحین و عارفین باشی هر چند از آنان نیستی و با دشمنی دوستان خدای متعال از این جهان رخت نبندی."
🆔https://t.me/soroushmarefat