قال الله تعالی: هو الذی یصلی علیکم وملائکته لیخرجکم من الظلمات الی النور
 

به بهانه ولادت امام حسین _  هادی سروش

☀️ولادتِ آن جانِ نهفته در جان مان مبارک .

حسین بن ثُوَیر نقل می کند: من، یونس بن ظَبیان، مُفَضَّل بن عمر و ابو سَلَمَۀ نزد حضرت صادق علیه السلام نشسته بودیم. در بین ما یونس که مسن تر از همه ما بود سخن می گفت. عرض کرد: فدایت شوم، من زیاد به یاد حسین بن علی علیه السلام هستم، در این حالت چه بگویم؟
فرمود: سه بار بگو: 
«صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ»،
 همانا سلام از دور و نزدیک به حسین بن علی علیه السلام می رسد. 
📚کافی، ج ۴، ص ۵۷۵/ وسائل‏ الشیعه، ج ۱۴، ص ۴۹۴
https://www.instagram.com/p/CMe-PKuFHON/?igshid=1aeeet24amwc4

به بهانه ی ارادت به حضرت اباالفضل العباس  🔰نور عقلانیت و معرفت   #هادی_سروش

🌷به بهانه ی ارادت به حضرت اباالفضل العباس

🔰نور عقلانیت و معرفت 

#هادی_سروش

🔹️جامعه نخبه و درس خوانده امروز توجه دارد که در کنار "عقلانیت" به "معرفت" هم شدیدا نیازمند است . 

🔹️عقلانیت و معرفت دو نوری است که هیچ کدام ، انسان را از دیگری بی نیاز نمیکند.

🔹️دو چلچراغ عقلانیت و معرفت است که هر کدام یک سوی و جهت حرکت را روشن میکند و بدیهی است که آدمی یک سویه نیست .
 
🔹️"عقلانیت" ؛ از آسمانِ تفکر و استدلال ، ستاره میچیند .
و "معرفت" ؛ ازدریای "ارادت و محبت" به اولیاء ، ناب ترین گوهره ها صید میکند .

 🔹️به گفته فیلسوفان اسلامی ؛ محبت به اولیاء ، ایجاد مشابهت و مشاکلت میکند و مُحب را به شکل محبوب درمی آورد. چرا که محبت مانند رشته سیمی است که از وجود محبوب به محب وصل میگردد و صفات محبوب را به وی منتقل میسازد.
و از محبت موثرتر ؛ "عشق" است که به تعبیر برخی از بزرگان ؛ فلز انسانی را تبدیل به فلز دیگر می کند. مردم فلزهای مختلف می‌باشند: "الناس معادن کمعادن الذهب و الفضة."اختلافات فلزی مردم بستگی به جنبه‌های مختلفی دارد ، اما در عشق این اثر هست که فلزی را به فلز دیگر تبدیل کند.

🔵 در نتیجه ؛ نگاه "روشنفکری" ، ما را از کیمیای "معرفت" محروم نسازد.

🔺️چه زیبا استاد مطهری گفت :
"نسل جدید با هزاران قر و ناز و غمزه میخواهد زیر بار دین برود وبا معلومات محدود خود همه تار و پود عالم را بسنجد . آنچه به نام ماوراء طبیعت و روح و معنویات و ملائکه و وحی و غیره گفته شده چون در علوم مادی او پیدا نیست همه را منکر شود و در عین حال متدین هم بوده باشد .
درجواب باید گفت : معنای تدین این نیست که دین را با مقیاس مادیات بسنجیم . اول باید دین را یاد گرفت و بعد وارد معقولات شد."

🔷️ راد مردِ عقلانیت و معرفت که "تفکر و شهود" او زبان زد است یعنی؛ علامه طباطبائی ، به زیبایی گفت :
 "تمام سرمایه و دارایی من این است مانند ترک های پشت کوه صاف و بی غل و غش به حضرت ابوالفضل العباس ارادت و ایمان دارم."
https://www.instagram.com/p/CMiEYiplVt6/?igshid=zcd0ua0ssjl9

واکنش هادی سروش به اظهارات علم الهدی در مورد صدا زدن اسم کوچک همسر

 

واکنش هادی سروش به اظهارات علم الهدی در مورد صدا زدن اسم کوچک همسر

حجت‌الاسلام والمسلمین هادی سروش می گوید: علمایی که نتوانند فقه اخلاقی به جامعه عرضه کنند، این جامعه خود را در محضر خدا نمی‌بیند. اینکه بگوییم بیاییم اخلاق را رعایت کنیم و اسم کوچک همسر را نبریم، اینها صحیح نیست. با بردن نام همسر و یا نبردن نامش جامعه نه بی‌اخلاق می‌شود و نه خوش‌اخلاق، همانطور که شب‌های احیا و ... نیز ملاکی برای اخلاقی بودن جامعه نیست.

واکنش هادی سروش به اظهارات علم الهدی در مورد صدا زدن اسم کوچک همسر

به گزارش جماران؛ حجت‌الاسلام والمسلمین هادی سروش، استاد حوزه علمیه و پژوهشگر دینی، شب گذشته، ۲۲ اسفند‌ماه از طریق صفحه اینستاگرام خود به طرح بحث در زمینه «مقام حضور» پرداخت که در ادامه متن آن را می‌خوانید؛

مقام حضور از جمله مقامات مهمی است که در میان عارفان جایگاه مهمی دارد. اولین آیات و سوره‌ای که بر رسول خدا(ص) نازل شد، سوره علق بوده است. در این سوره آیه ۱۴ آیه مهمی است و طلایه‌دار این سوره است و در مقام حضور این آیه بسیار مهم است. این آیه چنین است: «أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى» این سوره نخستین سوره‌ای است که بر پیامبر(ص) نازل شده است و هنوز هیچ حکم فقهی و اخلاقی بر ایشان نازل نشده و این آیه، آیه مهمی است که دستورات دینی و انسانی را در بردارد و خدا می‌گوید آیا باور ندارید که خدا شما را می‌بیند؟ مجموعه قرآن را از نظر دستورات دینی می‌توانید در این یک آیه ببینید که می‌شود مقام حضور. مقام حضور دارای سه مرتبه است و امیدوارم به درجه اول رسیده باشیم و خوشا به حال آنان که درجات دوم و سوم را نیز کسب کرده‌اند.

درجه اول این است که انسان حضور خدا را باور کند که او می بینید، می‌داند و بداند کاملا با او است. اگر به این رتبه‌ها برسیم همه شخصیت ما اخلاقی است. درجه اول مقام حضور بر این است که خدا را حاضر ببینیم که او ما را می‌بیند. فرمود نمی‌دانید خدا شما را می‌بیند؟ اگر انسان باور کند و یا حتی احتمال دهد بزرگی او را می‌بیند و چشم بینایی دارد او را رصد می‌کند، انسان خود را جمع می‌کند و این اثر زیادی دارد. امام علی(ع) فردمود ای مردم بدانید شما در برابر چشم خدا هستید و او شما را می‌بیند. کسی که خود را در محضر خدا ببیند، نخستین مرتبه است و انسان در این مرتبه خود را از بدی‌ها و زشتی‌ها دور می‌کند و در مورد هرکسی سخنی نمی‌گوید و این نتیجه این است که انسان بداند خدا او را می‌بیند.

 

اگر ما باور کنیم که خدا ما را می‌بیند، از گناه فاصله می‌گیریم

 

آنهایی که به این درجه نرسیدند به خیلی از کارها دست می‌زنند. معاویه در ظرف طلا آب می‌خورد. کلا از ظروف طلا و نقره استفاده می‌کرد. به او گفتند مگر نشنیدی که پیامبر(ص) از استفاده از ظروف طلا نهی کرده است؟ این سخنی است که شیعه و سنی از رسول خدا(ص) نقل کرده‌اند و معاویه گفت مطلع هستم، اما نظر من غیر از نظر پیامبر(ص) است و در این زمینه مشکلی نمی‌بینم. این نتیجه این است که انسان خودش را در محضر خدا نبیند و در برابر ربوبیت خدا قد علم می‌کند و می‌گوید اگر خدا نظرش این است من هم نظرم این است. برخی‌ها گناه می‌کنند، اما می‌گویند مشکلی در این کار نمی‌بینم که اینها راه و رسم معاویه است. پس درجه اول این است که بدانیم خدا می‌داند.

مرتبه دوم اینکه عالم را در محضر حق ببینیم و بدانیم که خدا می‌داند. اگر ما باور کنیم که خدا ما را می‌بیند، از گناه فاصله می‌گیریم، اما اگر باور کنیم که او همه چیز را می‌داند و به تمام امور آگاهی کامل دارد، تحمل مشکلات آسان می‌شود و نسبت به ناراحتی‌هایی که پیش می‌آید تحمل می‌کند. امام حسین(ع) وقتی علی اصغر(ع) به شهادت رسید، فرمود آرام شدم، چون به خدا گفت تو می‌دانی. لذا قدم اول این است که انسان از معاصی دور می‌شود و قدم دوم این است که انسان آرام می‌شود.

اما درجه سوم حضور حق تعالی این است که انسان خدا را در همه چیز و همه شئون حاضر می‌بیند و عرفا به این، حضور شهودی می‌گویند این یعنی من اصلا در محضر او هستم و او با من است و مقام بلندی است. نتیجه این محضر حضرت حق برای ما این ارمغان را دارد که با او انس پیدا می‌کنیم و خود را در آغوش فیض او می‌بینیم. بی جهت نیست که بزرگان از اولیا این مقامات را حس کردند و در ذائقه ملکوتی خود چشیدند و اینقدر در این دنیا راحت زندگی کردند، ‌چون حضور شهودی دارند. نه‌تنها قائل هستند که خدا می‌بیند و می‌داند، بلکه خود را در همه جهت در محضر حق‌تعالی می‌بینند و اصلا خود را در آغوش فیض خدا می‌بینند که این حال قابل توصیف نیست.

 

 

اگر زمامداران و عالمان با خدا فاصله میلی‌متری پیدا کنند مردم کیلومترها از خدا فاصله می‌گیرند

 

آیت‌الله میرزاجوادآقا ملکی تبریزی در سحر بیدار می‌شد و در حیاط خانه قدم می‌زد و می‌گفت «گر بشکافند سر و پای من، جز تو نیابند در اعضای من». این محضر خدا بودن است. انسان باید در تمام حالات فیض خدا را با خودش ببیند. انسان باید با خدا مرتبط باشد و بین خودش و خدا فاصله‌ای نبیند و این افراد از اخلاق جلوتر هستند. اگر باور کنیم خدا می‌بیند برای اخلاقی شدن کافی است. در درجه دوم حضور خدا را درک می‌کنیم که خدا می‌بیند و از این بالاتر انس انسان با خدا است. ما در زندگی خود می‌بینیم انسان‌های وارسته‌ای هستند که بسیار آرام هستند و با خدا انسی دارند و خود را در آغوش فیض الهی می‌بینند و علتش این است که به نور و روح الهی متصل هستند.

اما جامعه نیز باید خود را در محضر خدا ببیند. تا اینجا سخن این بود که خود را در محضر خدا ببینیم، اما جامعه نیز باید حود را در محضر خدا ببیند. آیا جامعه فعلی اینچنین است؟ اگر اینطور است این چالش‌ها که داریم چیست؟ مشکل جامعه چیست؟ دو علت دارد و آن اینکه دو قشر در جامعه تاثیرگذار هستند؛ یکی زمامداران و یکی هم عالمان که اگر با خدا فاصله میلی‌متری پیدا کنند مردم کیلومترها از خدا فاصله می‌گیرند. زمامداران باید عدالت را پیاده کنند و اگر در بالا اختلاس باشد و در سطح پایین فقر باشد این جامعه خود را در محضر خدا نمی‌بیند و نباید توقع نماز و روزه از این جامعه را داشت. گروه دوم نیز علما هستند که بسیار موثرند. علمایی که نتوانند فقه اخلاقی به جامعه عرضه کنند، این جامعه خود را در محضر خدا نمی‌بیند. اینکه بگوییم بیاییم اخلاق را رعایت کنیم و اسم کوچک همسر را نبریم، اینها صحیح نیست. با بردن نام همسر و یا نبردن نامش جامعه نه بی‌اخلاق می‌شود و نه خوش‌اخلاق، همانطور که شب‌های احیا و ... نیز ملاکی برای اخلاقی بودن جامعه نیست.

 

علما و بزرگان ما باید فقه اخلاقی به جامعه تزریق کنند

 

لذا علما و بزرگان ما باید فقه اخلاقی به جامعه تزریق کنند که خود را در دو نقطه نشان می‌دهد یکی در امر به معروف‌ها و یکی در قضاوت‌ها. در جامعه‌ای که امر به معروف و نهی از منکر در کمال اخلاق پیاده می‌شود؛ یعنی این جامعه خود را در محضر خدا می‌بیند، اما اگر عقده‌گشایی شود یا ماجراجویی باشد، باور کنیم که در این جامعه از اخلاق و فقه اخلاقی خبری نیست و این جامعه خود را در محضر حضرت حق نمی‌داند. اگر در شبکه قضایی کشور قضاوت‌ها درست نشود، اخلاق در جامعه رخ‌نمایی نمی‌کند و باید قضاوت‌ها را درست کنیم تا جامعه نشان دهد که اخلاقی است .

  •  
  •  
  •  
  •  
  •  

زمام‌داران و عالمان؛ قشرهای موثر در اخلاقی‌کردن جامعه  حجت‌الاسلام هادی سروش

 

تاریخ انتشار: ۲۳ اسفند ۱۳۹۹ - ۲۰:۵۳

معارف » اندیشه

زمام‌داران و عالمان؛ قشرهای موثر در اخلاقی‌کردن جامعه

حجت‌الاسلام هادی سروش بیان کرد: دو قشر برای اخلاقی‌شدن در جامعه تأثیرگذار هستند؛ یکی زمامداران و دیگری هم عالمان که اگر با خدا فاصله میلی‌متری پیدا کنند، مردم کیلومترها از خدا فاصله می‌گیرند.

به گزارش ایکنا؛ حجت‌الاسلام والمسلمین هادی سروش، استاد حوزه علمیه و پژوهشگر دینی، شب گذشته، ۲۲ اسفند‌ماه از طریق صفحه اینستاگرام خود به طرح بحث در زمینه «مقام حضور» پرداخت که در ادامه متن آن را می‌خوانید؛

مقام حضور از جمله مقامات مهمی است که در میان عارفان جایگاه مهمی دارد. اولین آیات و سوره‌ای که بر رسول خدا(ص) نازل شد، سوره علق بوده است. در این سوره آیه ۱۴ آیه مهمی است و طلایه‌دار این سوره است و در مقام حضور این آیه بسیار مهم است. این آیه چنین است: «أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى» این سوره نخستین سوره‌ای است که بر پیامبر(ص) نازل شده است و هنوز هیچ حکم فقهی و اخلاقی بر ایشان نازل نشده و این آیه، آیه مهمی است که دستورات دینی و انسانی را در بردارد و خدا می‌گوید آیا باور ندارید که خدا شما را می‌بیند؟ مجموعه قرآن را از نظر دستورات دینی می‌توانید در این یک آیه ببینید که می‌شود مقام حضور. مقام حضور دارای سه مرتبه است و امیدوارم به درجه اول رسیده باشیم و خوشا به حال آنان که درجات دوم و سوم را نیز کسب کرده‌اند.

درجه اول این است که انسان حضور خدا را باور کند که او می بینید، می‌داند و بداند کاملا با او است. اگر به این رتبه‌ها برسیم همه شخصیت ما اخلاقی است. درجه اول مقام حضور بر این است که خدا را حاضر ببینیم که او ما را می‌بیند. فرمود نمی‌دانید خدا شما را می‌بیند؟ اگر انسان باور کند و یا حتی احتمال دهد بزرگی او را می‌بیند و چشم بینایی دارد او را رصد می‌کند، انسان خود را جمع می‌کند و این اثر زیادی دارد. امام علی(ع) فردمود ای مردم بدانید شما در برابر چشم خدا هستید و او شما را می‌بیند. کسی که خود را در محضر خدا ببیند، نخستین مرتبه است و انسان در این مرتبه خود را از بدی‌ها و زشتی‌ها دور می‌کند و در مورد هرکسی سخنی نمی‌گوید و این نتیجه این است که انسان بداند خدا او را می‌بیند.

آنهایی که به این درجه نرسیدند به خیلی از کارها دست می‌زنند. معاویه در ظرف طلا آب می‌خورد. کلا از ظروف طلا و نقره استفاده می‌کرد. به او گفتند مگر نشنیدی که پیامبر(ص) از استفاده از ظروف طلا نهی کرده است؟ این سخنی است که شیعه و سنی از رسول خدا(ص) نقل کرده‌اند و معاویه گفت مطلع هستم، اما نظر من غیر از نظر پیامبر(ص) است و در این زمینه مشکلی نمی‌بینم. این نتیجه این است که انسان خودش را در محضر خدا نبیند و در برابر ربوبیت خدا قد علم می‌کند و می‌گوید اگر خدا نظرش این است من هم نظرم این است. برخی‌ها گناه می‌کنند، اما می‌گویند مشکلی در این کار نمی‌بینم که اینها راه و رسم معاویه است. پس درجه اول این است که بدانیم خدا می‌داند.

مرتبه دوم اینکه عالم را در محضر حق ببینیم و بدانیم که خدا می‌داند. اگر ما باور کنیم که خدا ما را می‌بیند، از گناه فاصله می‌گیریم، اما اگر باور کنیم که او همه چیز را می‌داند و به تمام امور آگاهی کامل دارد، تحمل مشکلات آسان می‌شود و نسبت به ناراحتی‌هایی که پیش می‌آید تحمل می‌کند. امام حسین(ع) وقتی علی اصغر(ع) به شهادت رسید، فرمود آرام شدم، چون به خدا گفت تو می‌دانی. لذا قدم اول این است که انسان از معاصی دور می‌شود و قدم دوم این است که انسان آرام می‌شود.

اما درجه سوم حضور حق تعالی این است که انسان خدا را در همه چیز و همه شئون حاضر می‌بیند و عرفا به این، حضور شهودی می‌گویند این یعنی من اصلا در محضر او هستم و او با من است و مقام بلندی است. نتیجه این محضر حضرت حق برای ما این ارمغان را دارد که با او انس پیدا می‌کنیم و خود را در آغوش فیض او می‌بینیم. بی جهت نیست که بزرگان از اولیا این مقامات را حس کردند و در ذائقه ملکوتی خود چشیدند و اینقدر در این دنیا راحت زندگی کردند، ‌چون حضور شهودی دارند. نه‌تنها قائل هستند که خدا می‌بیند و می‌داند، بلکه خود را در همه جهت در محضر حق‌تعالی می‌بینند و اصلا خود را در آغوش فیض خدا می‌بینند که این حال قابل توصیف نیست.

آیت‌الله میرزاجوادآقا ملکی تبریزی در سحر بیدار می‌شد و در حیاط خانه قدم می‌زد و می‌گفت «گر بشکافند سر و پای من، جز تو نیابند در اعضای من». این محضر خدا بودن است. انسان باید در تمام حالات فیض خدا را با خودش ببیند. انسان باید با خدا مرتبط باشد و بین خودش و خدا فاصله‌ای نبیند و این افراد از اخلاق جلوتر هستند. اگر باور کنیم خدا می‌بیند برای اخلاقی شدن کافی است. در درجه دوم حضور خدا را درک می‌کنیم که خدا می‌بیند و از این بالاتر انس انسان با خدا است. ما در زندگی خود می‌بینیم انسان‌های وارسته‌ای هستند که بسیار آرام هستند و با خدا انسی دارند و خود را در آغوش فیض الهی می‌بینند و علتش این است که به نور و روح الهی متصل هستند.

اما جامعه نیز باید خود را در محضر خدا ببیند. تا اینجا سخن این بود که خود را در محضر خدا ببینیم، اما جامعه نیز باید حود را در محضر خدا ببیند. آیا جامعه فعلی اینچنین است؟ اگر اینطور است این چالش‌ها که داریم چیست؟ مشکل جامعه چیست؟ دو علت دارد و آن اینکه دو قشر در جامعه تاثیرگذار هستند؛ یکی زمامداران و یکی هم عالمان که اگر با خدا فاصله میلی‌متری پیدا کنند مردم کیلومترها از خدا فاصله می‌گیرند. زمامداران باید عدالت را پیاده کنند و اگر در بالا اختلاس باشد و در سطح پایین فقر باشد این جامعه خود را در محضر خدا نمی‌بیند و نباید توقع نماز و روزه از این جامعه را داشت. گروه دوم نیز علما هستند که بسیار موثرند. علمایی که نتوانند فقه اخلاقی به جامعه عرضه کنند، این جامعه خود را در محضر خدا نمی‌بیند. اینکه بگوییم بیاییم اخلاق را رعایت کنیم و اسم کوچک همسر را نبریم، اینها صحیح نیست. با بردن نام همسر و یا نبردن نامش جامعه نه بی‌اخلاق می‌شود و نه خوش‌اخلاق، همانطور که شب‌های احیا و ... نیز ملاکی برای اخلاقی بودن جامعه نیست.

لذا علما و بزرگان ما باید فقه اخلاقی به جامعه تزریق کنند که خود را در دو نقطه نشان می‌دهد یکی در امر به معروف‌ها و یکی در قضاوت‌ها. در جامعه‌ای که امر به معروف و نهی از منکر در کمال اخلاق پیاده می‌شود؛ یعنی این جامعه خود را در محضر خدا می‌بیند، اما اگر عقده‌گشایی شود یا ماجراجویی باشد، باور کنیم که در این جامعه از اخلاق و فقه اخلاقی خبری نیست و این جامعه خود را در محضر حضرت حق نمی‌داند. اگر در شبکه قضایی کشور قضاوت‌ها درست نشود، اخلاق در جامعه رخ‌نمایی نمی‌کند و باید قضاوت‌ها را درست کنیم تا جامعه نشان دهد که خود را در محضر خدا می‌بیند.

انتهای پیام

توهین به آیت الله سیستانی از تریبون های سیاسی کشور . هادی سروش

اهانت به مرجعیت شیعه از تریبون های سیاسی!

✍#هادی_سروش

🔵از روزی که آیت الله آقای خوئی در جوار رحمت خدا مآوا گرفت و نام آیت الله آقای سیستانی به عنوان شاگرد ارزنده ایشان برای مقام مرجعیت مطرح شد ، تریبون های رسمی و سیاسی کشور برخورد متفاوتی از خود ابراز کرده اند.

❗️آقای جنتی در سال ۷۳ آیت الله سیستانی را عامل انگلیس معرفی نمود !

❗️آقای علم الهدی ملاقات پاپ با ایشان را براساس یک ماموریت آمریکائی معرفی نمود ! در نتیجه ؛ خواسته و یا ناخواسته قبل از اینکه به پاپ اهانت کند ، به مرجعیت اعلی عراق و شیعیان جهان توهین کرده!

❗️والبته خُرد و ریزهای دیگری از جناح حاکم ، در طول هفته گذشته بصورت مستقیم و غیر مستقیم به طعن و کنایه و حتا به صراحت ؛ اهانت هایی داشته اند که جای ذکر نام آنان نیست.

🔻راز و رمز این اهانت ها چیست ؟
 
✔آیا دلهایی از این پر است که چرا پاپ به تهران و قم نیامده ؟

✔و یا این ناراحتی ها از عدم پذیرش ملاقات آن مرجع بزرگوار با برخی مسئولین .. است ؟

✔و یا ناراحتی آقایان ، از موفقیت آن مرجع بزرگوار در مدیریت بحران عراق است ؟

✔و یا رنجیده از نیروی عجیب کاریزماتیک و محبوبیت بین المللی و بین الادیانی حضرت آقای سیستانی است؟

✔و یا از تمایز ظاهری زندگی خود با آن مرجع بزرگوار در رنج هستند ؟ 
چراکه آن مرجع عظیم الشان در سن حدود نود سالگی ، درحالیکه پول "اول" شیعیانِ جهان به او میرسد ، در "خانه ی استیجاری" فردی بنام حاج سید محمدامین زندگی میکند! و نیز شنیده خود اینجانب از نماینده تام الاختیار ایشان در ایران ، فرزندان عالِم ایشان هیچ گونه مِلکی ندارند !

🔴سخن آخر با آقایانِ ناراحت ؛
گرچه سخنان اهانت آمیز شما حکایت از آشفتگی درون شما دارد ! اما تردید نکنید که این بداخلاقی ها ، لحظه به لحظه به شوکت و نفوذ و معروفیت و محبوبیت بیشتر آیت الله آقای سیستانی می انجامد و اگر این روند ادامه یابد سیره اجتماعی و سیاسی او ، الگوی حوزه های علمیه جهان تشیع خواهد شد.

🆔https://t.me/soroushmarefat

امام کاظم ونیازامروز ما ؛ هادی سروش

 

زمان انتشار : ۱۹ اسفند ,۱۳۹۹ | ساعت : ۱۰:۲۶ | کد خبر : 1110876 

«امام کاظم(ع) و نیازهای امروز ما» نوشتاری از هادی سروش

شفقنا- حجت الاسلام و المسلمین هادی سروش در نوشتاری به مناسبت شهادت امام موسی کاظم(ع) که در اختیار شفقنا قرار داد، آورده است:

حضرت کاظم(ع) بین چهارحقیقت مهم برای انسان،به شکل زیبایی پیوند زدند؛ بینِ دین وعقل، دین وعقل وعلم، و دست آخر بین این سه ساحت و شخصیت مستقل انسانی.

اینهانیاز روز ماست. متاسفانه عده ای تیغ روشنفکرانه بردین می کشند ! و گروهی دین در حوزه های منسوب به دین ؛ “علم” را به ورطه تمسخر میبرند! و گروهی هم باعوامفریبی دین وعقل را به مذبحه میبرند!وقشری هم‌ خودرا شخصیت عاری کرده وتقلیدازبزرگان را افتخار میدانند!

نگاه با دقت به دین

حضرت امام کاظم (ع):
«در دین خدا، دنبال فهم عمیق باشید، زیرا فهم عمیق در دین، کلید بصیرت و کمال عبادت و سبب تحصیل مقام‌های والا و مراتب شکوهمند در امور دین و دنیاست. و برتری فقیه بر عابد، مانند آفتاب است بر ستارگان و کسی که در دینش فهم عمیق نجوید، خداوند هیچ عملی را از او نپسندد. = تَفَقَّهُوا فی دینِ‌الله فَاِنَّ الْفِقْهَ مِفْتاحُ الْبَصیرَهِ، وَ تَمامُ الْعِبادَهِ وَ السَّبَبُ اِلَی الْمَنازِلِ الرَّفیعَهِ … مَنْ لَمْ یتَفَقَّهْ فی دینِهِ لَمْ یرْضَ‌الله لَهُ عَمَلاً.» (تحف العقول۴۱۰)

درمورد بالاترین مراتب تفقه ، استاد مطهری میگوید:
هر چیزی دو نوع شناختن دارد: سطحی و عمیق، مثلاً سطحی بدن انسان و شناخت عمیق آن. “تفقه در دین” این است که ما اجمالاً به دست آوریم اسلام چه هدفهایی درباره ی انسان و اجتماع دارد و چه وسایلی برای رسیدن به این هدفها انتخاب کرده است. روی این مرحله سوم کار نشده واینجاست که زمان و مکان نقش آفرین است.

عقلانیت

تعقل قدرت تجزیه وتحلیل است.
حضرت کاظم(ع)به مهمترین کاربرد عقل که تجزیه و تحلیل و غربال کردن مسائل است، تاکید جدی دارد.
روشن است که برای تجزیه و تحلیل باید همه صداها حتی صدای مخالف مطرح باشد.

از مشکلات اصحاب قدرت این است که حاضربه شنیدن صدای مخالف نیستند! امام کاظم(ع)درشرائط سخت “تقیه” ؛ با یک فراستی درکلماتشان به این موضوع اشاره دارد.
به عنوان نمونه به هشام بن حکم فرمود:
«ای هشام!خدا اهل فهم و عقل را در قرآن بشارت داده و فرموده است: فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ اَحْسَنَه ؛ پس بشارت بده به آن بندگان من که به سخن گوش فرا می‌دهند و از بهترین آن پیروی می‌کنند.

ضرورت وجود تخصّص در کنار تعقّل

حضرت کاظم (ع) در عین احترام به “عقل” ، اما آن را تنها راه رسیدن به موفقیت نمی‌دانند و “علم” را بعنوان یک ضرورت در کنار عقل معرفی میفرماید.
در ادامه به هشام فرمود: «یا هشام! عقل باید با علم توام باشد..= ثُمَّ بَینَ اَنَّ الْعَقْلَ مَعَ الْعِلْمِ.»
اینجاست که میتوانیم کسانی که با علم به ستیزه برمیآیند و بر دانش بشری و یافته های مهم آن در پزشکی ، اقتصاد ، سیاست ، تربیت و.. ارزیابی کنیم که با اینکه مدعی دیانت و ولایت هستند ، چقدر از تعالیم آسمانی دین دورند!

مبارزه با عوام فریبی

یکی از عوام فریبی های رایج دیروز و امروز ؛ نسبت دادن اشخاص عادی به شخصیت های معصوم است تا بتواند “درسایه” به رفتار منفی خود ادامه دهند.

هارون عباسی باادعای ارتباط با رسول خدا (ص) در پی حاکمیت مطلقه وبرتری جوئی وخاموش کردن صدای معترضان میشود! اما امام کاظم (ع) این میدان پر منفعت را بر او می بندد.

هارون وقتی به قبر مطهر رسول خدا نزدیک شد، در مقابل قبر ایستاد و گفت: «سلام بر تو‌ای رسول خدا، سلام بر تو‌ای پسرعمو=السلام‌ علیک یا رسول‌الله، السلام‌ علیک یابن عّم».
حضرت کاظم (ع) که در جمع حاضر بود و عوام‌فریبی و دغل کاری هارون را نظاره می‌کرد، از جمعیت جدا شد و به طرف قبر رفت و در مقابل قبر مطهر پیامبر ایستاد و عرضه داشت: «سلام بر تو‌ای رسول خدا و سلام بر تو‌ای پدر= السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا ابه».
شیخ مفید گوید:هارون چون برنامه‌ فریب خود را خنثی شده دید، برآشفت و رنگ از صورتش تغییر کرد و آثار خشم در چهره‌اش نمایان شد.

 استقلال شخصیت

گزاره دیگر در کلمات حضرت کاظم در عین احترام به افکار عمومی ، استقلال شخصیت واحترام به تشخیص خوداست.
فرمود:
«ای هشام!به حرف وسخن مردم اعتنا نکن وقتی که تشخیص، تشخیص عقلانی ودرست خودت باشد.‌ای هشام! اگردر دست تویک گردو باشد وهرکس به توبرسد وبگوید بَه‌بَه! چه گوهر گرانبهایی در دست داری، وقتی که می‌دانی آنچه در دست توست گوهر نیست، کلام آنها هیچ نفعی به حال تو ندارد و گردو را برای تو گوهرنمی‌کند. اگر هم در دست تو گوهری باشد و مردم همه بگویند در دستت گردو داری،‌تو تابع تشخیص و عقل وفکر خودت باش، چون می‌دانی که آنچه دردست توست،گوهری گرانبهاست. پس حرف مردم در این مورد هم ضرری به تو نخواهدرساند و گوهر تو را تبدیل به گردو نمی‌کند.»
این سخن برهرتخریب گر شخصیتیِ آدمی قلم بطلان میکشد.چه تبعیت کور از بزرگان وچه همرنگ جماعت شدن!

انتهای پیام

fa.shafaqna.com

دیدارپاپ وآیت الله سیستانی .  هادی سروش

 

امتداد

امروز : دوشنبه, ۱۸ اسفند , ۱۳۹۹

  • تاریخ انتشار : دوشنبه 18 اسفند 1399 - 15:12
  •  
  • کد خبر : 1612

ارزشمندیِ ملاقات جناب پاپ با آیت الله سیستانی

ازسویی شرح صدر وتوسعه ی دید مرجعیت شیعه رامیرساند که باچه دور اندیشی واخلاق محمدی (ص) وسیره علوی(ع) پذیرای بزرگترین رهبر مسیحی جهان میشود واین پذیرش ملاقات در عصری رقم میخورد که میبینیم؛ داعش به اتهام شرک، گردن میزند و بر باور و روش غلط و ظالمانه خود پا میفشرد و پشت پرده مورد حمایت ارتجاع منطقه ! و حکومتهای استبدادی است! و نیز در عصری که میبینیم؛ برخی از افراد سیاست زده چگونه بر استخوان رقبای سیاست خود هم رحم نمیکنند! در وادی رقابت به همه باید های اخلاقی، آتش میکشند

هادی سروش

۱ ) آیات قرآن درجهت توسعه وعمق نگاه ما به “اهل کتاب” یعنی کسانی که دارای مکتب الهی هستند، تاثیر غیر قابل انکاری دارد، و ما را بدان دعوت نموده است.

۲ ) بجاست در کنار آیاتی که از فساد و تباهی برخی از اهل کتاب پرده برمیدارد، به آیاتی که نشان از روحیه معنوی و انسانی برخی از آنان نیز میباشد توجه شود.
نمونه ای از آیاتی که برخی از اهل کتاب بخاطر رفتار انسانی شان ستوده شده اند، از قرار است؛

الف) در رابطه با “امانتدارى”؛ قرآن بدین شکل برخی از آنان را میستاید که اگر دینارهاى فراوانى‌ به امانت به آنان داده شود به صاحبانش بازمى‌گردانند: «و مِن اَهلِ الکِتبِ مَن اِن تَأمَنهُ بِقِنطار یُؤَدِّهِ اِلَیکَ». (سوره آل عمران/۷۵)

ب ) در رابطه با “برخوردارى از مکارم اخلاقى” قرآن گروهى از اهل‌ کتاب را به سبب برخوردارى از صفت پسندیده “پاسخ بدی را بخوبی دادن”، ستایش میکند: «اَلَّذینَ ءاتَینهُمُ الکِتبَ… و‌یَدرَءونَ بِالحَسَنَهِ السَّیِّئَه». (سوره قصص/۵۴)

ج ) و نیز “انفاق” دیگر صفت خوب جمعی از آنان است که در قرآن فرمود: «و مِمّا رَزَقنهُم یُنفِقون». (قصص/۵۴)

۳) در نهج البلاغه آمده؛ امیرالمومنین(ع) به مالک اشتر که عازم مصر بود و مصر جایگاه زیست اقوام و نحل و مکاتب دینی گوناگون بوده، می فرماید: “مردم، دو دسته هستند یک دسته [ مسلمان و] برادران دینی شمایند، و دسته دیگر [ گرچه مسلمان نیستند] اما همانند شما در مخلوق خدا بودن هستند؛ النّاسُ صِنْفان؛ إمّا أَخٌ لَکَ فی‌الدِّیْنِ أو نَظِیرٌ لَکَ فی الخَلْق.(نامه/۵۳)

این نگاه امام اول شیعیان در بین ما شیعیان و کشورهای اسلامی با هم کیشان خود و نیز با کشورهای غیر اسلامی مغفول مانده است!

۴) به تعبیر بلند قرآن اگر مجاهدان دینی و انسانی نباشند شرائط زیست برای دیگر ادیان هم فراهم نمیشود. و مهم دراین آیه،کلمه “الناس” است که آمده تا کسی مجاهدان را منحصر به مسلمانان نکند، چنین فرمود؛ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ .. اگر مجاهدات مردمان نبود چیزی از کلیسا و بِیَع و مساجد باقی نمیماند.( حج/۴۰) چرا که ظالمان درظلم خود، نسبت به هر اتحاد و انسانیت و معنویتی،حساس و هراسناک هستند!
اینجاست که سزاوار است همانطوریکه در بنرهای منصوب در شهر نجف دیده میشود ، از مجاهدت های بزرگ فرزندان اسلام قدر شناسی شود که نمونه آن شهیدان سلیمانی و ابومهدی مهندس است.

۵ ) سفر جناب پاپ به عراق و ملاقات با آیت الله سیستانی یک اتفاق بسیار پر جاذبه ای است که انظار مذهبیون و سیاسیون جهان را به خود جلب نموده تا جاییکه خبر مهم و اول جهان در این روزها بشمار میرود.

این ملاقات تاثیرات مهمی میتواند داشته باشد؛

یکم‌)ازسویی شرح صدر وتوسعه ی دید مرجعیت شیعه رامیرساند که باچه دور اندیشی واخلاق محمدی (ص) وسیره علوی(ع) پذیرای بزرگترین رهبر مسیحی جهان میشود واین پذیرش ملاقات در عصری رقم میخورد که میبینیم؛ داعش به اتهام شرک، گردن میزند و بر باور و روش غلط و ظالمانه خود پا میفشرد و پشت پرده مورد حمایت ارتجاع منطقه ! و حکومتهای استبدادی است! و نیز در عصری که میبینیم؛ برخی از افراد سیاست زده چگونه بر استخوان رقبای سیاست خود هم رحم نمیکنند! در وادی رقابت به همه باید های اخلاقی، آتش میکشند!

دوم) این سفر و ملاقات تاثیر بر عراق و شکل گرفتن هم زیستی بهتر بین طوایف دینی واقوام محلی خواهد داشت، از مسلمان و مسیحی، شیعه و سنی و ایزدی و کُرد و … و طبیعتا از سوی دیگر از روش های تند و تیز اعتقادی و رفتاریی که برخی مسلمانان نسبت به “اهل کتاب” دارند، خواهد کاست.

سوم) این اتفاق تاریخی میتواند تاثیرات منطقه ای هم داشته باشد. منطقه ای که سوریه وعراق مدتهاست درآتشی که حکومت های استبدادی شعله ور کرده اند میسوزدونیز اختلافات درمانندلبنان جدی ترشده.

چهارم‌)این ملاقات میتواندبر سیاستمداران جهان غرب دراتخاذروش های مناسب برای تعامل و دوری از جنگ و ارعاب و اتهام نسبت به جهان اسلام تاثیرگذار باشد.
بله، ادعای حاکمان عرب؛ برجدایی دین از سیاست است اما تاثیر دین وباورهای دینی رانمیتوان درجهان تعاملات سیاسی نادیده گرفت. همانطوریکه جدیت ورود مذهبیون در سیاست قابل انکار نیست. نمونه آن رای قابل توجه مذهبیون آمریکایی درانتخابات اخیر امریکابه ترامپ است.

۶) امید است که این برنامه زیبای تاریخی که در پرده نمایان آن گفتگوی ادیان بین دو زعیم دینی است، درپس آن؛ کمک به هم زیستی بهتر و دوری از جنگ و آتش و ویرانگی است، مورد استقبال گروه های تندرو نیز قرار گیرد و خدای نخواسته دستاوردهای آن را به خاطر مسائل جناحی و شخصی و سیاسی داخلی تخریب نکنند.

۷) یک جمله و جمله آخر؛ “زعیم نجف”، درس زعامت میدهد.

 

امام کاظم ونیازهای امروز ما  _ هادی سروش

🔰امام کاظم و نیازهای امروزما

✍#هادی_سروش

حضرت کاظم(ع) بین چهارحقیقت مهم برای انسان،به شکل زیبایی پیوند زدند؛ بینِ دین وعقل، دین وعقل وعلم، و دست آخر بین این سه ساحت و شخصیت مستقل انسانی.
 اینهانیاز روز ماست. متاسفانه عده ای تیغ روشنفکرانه بردین می کشند ! و گروهی دین در حوزه های منسوب به دین ؛ "علم" را به ورطه تمسخر میبرند! و گروهی هم باعوامفریبی دین وعقل را به مذبحه میبرند!وقشری هم‌ خودرا شخصیت عاری کرده وتقلیدازبزرگان را افتخار میدانند!

💠نگاه با دقت به دین

حضرت امام کاظم (ع) : 
«در دین خدا، دنبال فهم عمیق باشید، زیرا فهم عمیق در دین، کلید بصیرت و کمال عبادت و سبب تحصیل مقام‌های والا و مراتب شکوهمند در امور دین و دنیاست. و برتری فقیه بر عابد، مانند آفتاب است بر ستارگان و کسی که در دینش فهم عمیق نجوید، خداوند هیچ عملی را از او نپسندد. = تَفَقَّهُوا فی دینِ‌الله فَاِنَّ الْفِقْهَ مِفْتاحُ الْبَصیرَهِ، وَ تَمامُ الْعِبادَهِ وَ السَّبَبُ اِلَی الْمَنازِلِ الرَّفیعَهِ ... مَنْ لَمْ یتَفَقَّهْ فی دینِهِ لَمْ یرْضَ‌الله لَهُ عَمَلاً.» (تحف العقول۴۱۰) 

درمورد بالاترین مراتب تفقه ، استاد مطهری میگوید: 
هر چیزی دو نوع شناختن دارد: سطحی و عمیق، مثلاً سطحی بدن انسان و شناخت عمیق آن. "تفقه در دین" این است كه ما اجمالاً به دست آوریم اسلام چه هدفهایی درباره ی انسان و اجتماع دارد و چه وسایلی برای رسیدن به این هدفها انتخاب كرده است. روی این مرحله سوم کار نشده واینجاست که زمان و مکان نقش آفرین است.


💠 عقلانیت 

تعقل قدرت تجزیه وتحلیل است.
حضرت کاظم(ع)به مهمترین کاربرد عقل که تجزیه و تحلیل و غربال کردن مسائل است، تاکید جدی دارد.
روشن است که برای تجزیه و تحلیل باید همه صداها حتی صدای مخالف مطرح باشد.

از مشکلات اصحاب قدرت این است که حاضربه شنیدن صدای مخالف نیستند! امام کاظم(ع)درشرائط سخت "تقیه" ؛ با یک فراستی درکلماتشان به این موضوع اشاره دارد. 
به عنوان نمونه به هشام بن حکم فرمود:
«ای هشام!خدا اهل فهم و عقل را در قرآن بشارت داده و فرموده است: فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ اَحْسَنَه ؛ پس بشارت بده به آن بندگان من که به سخن گوش فرا می‌دهند و از بهترین آن پیروی می‌کنند. 


💠 ضرورت وجود تخصّص در کنار تعقّل

حضرت کاظم (ع) در عین احترام به "عقل" ، اما آن را تنها راه رسیدن به موفقیت نمی‌دانند و "علم" را بعنوان یک ضرورت در کنار عقل معرفی میفرماید.
در ادامه به هشام فرمود: «یا هشام! عقل باید با علم توام باشد..= ثُمَّ بَینَ اَنَّ الْعَقْلَ مَعَ الْعِلْمِ.»
اینجاست که میتوانیم کسانی که با علم به ستیزه برمیآیند و بر دانش بشری و یافته های مهم آن در پزشکی ، اقتصاد ، سیاست ، تربیت و.. ارزیابی کنیم که با اینکه مدعی دیانت و ولایت هستند ، چقدر از تعالیم آسمانی دین دورند!


💠 مبارزه با عوام فریبی

یکی از عوام فریبی های رایج دیروز و امروز ؛ نسبت دادن اشخاص عادی به شخصیت های معصوم است تا بتواند "درسایه" به رفتار منفی خود ادامه دهند.

هارون عباسی باادعای ارتباط با رسول خدا (ص) در پی حاکمیت مطلقه وبرتری جوئی وخاموش کردن صدای معترضان میشود! اما امام کاظم (ع) این میدان پر منفعت را بر او می بندد.

هارون وقتی به قبر مطهر رسول خدا نزدیک شد، در مقابل قبر ایستاد و گفت: «سلام بر تو‌ای رسول خدا، سلام بر تو‌ای پسرعمو=السلام‌ علیک یا رسول‌الله، السلام‌ علیک یابن عّم».
حضرت کاظم (ع) که در جمع حاضر بود و عوام‌فریبی و دغل کاری هارون را نظاره می‌کرد، از جمعیت جدا شد و به طرف قبر رفت و در مقابل قبر مطهر پیامبر ایستاد و عرضه داشت: «سلام بر تو‌ای رسول خدا و سلام بر تو‌ای پدر= السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا ابه».
شیخ مفید گوید:هارون چون برنامه‌ فریب خود را خنثی شده دید، برآشفت و رنگ از صورتش تغییر کرد و آثار خشم در چهره‌اش نمایان شد.

💠 استقلال شخصیت

گزاره دیگر در کلمات حضرت کاظم در عین احترام به افکار عمومی ، استقلال شخصیت واحترام به تشخیص خوداست.
فرمود:
 «ای هشام!به حرف وسخن مردم اعتنا نکن وقتی که تشخیص، تشخیص عقلانی ودرست خودت باشد.‌ای هشام! اگردر دست تویک گردو باشد وهرکس به توبرسد وبگوید بَه‌بَه! چه گوهر گرانبهایی در دست داری، وقتی که می‌دانی آنچه در دست توست گوهر نیست، کلام آنها هیچ نفعی به حال تو ندارد و گردو را برای تو گوهرنمی‌کند. اگر هم در دست تو گوهری باشد و مردم همه بگویند در دستت گردو داری،‌تو تابع تشخیص و عقل وفکر خودت باش، چون می‌دانی که آنچه دردست توست،گوهری گرانبهاست. پس حرف مردم در این مورد هم ضرری به تو نخواهدرساند و گوهر تو را تبدیل به گردو نمی‌کند.»
این سخن برهرتخریب گر شخصیتیِ آدمی قلم بطلان میکشد.چه تبعیت کور از بزرگان وچه همرنگ جماعت شدن!

https://www.instagram.com/p/CMJsUAAAOax/?igshid=vqfom9zg9rd9

حاجیه خانم سروش محلاتی (انصاری) _ مادر هادی سروش

خانم انصاری که در میان مومنان به حاج خانم سروش محلاتی شناخته شده بود "مادرم" بود.

او دختر یکی از اوتاد زمانه جناب آیت الله انصاری محلاتی بود.که امام راحل درباره اش فرمود بود : آقای انصاری از اولیاء الله است.

درباره مادرم ، بارها پدرم فرموده بود : همه مادر دارند ولی مادر شما در محبت چیز دیگری است !
بله ؛ همینطور بود ..

حیف که بخاطر مهاجرت به قم ، حدود ۳۰ سال کمتر کنارش بودم ! اما خدای را سپاس که مرا قابل دانست تا حدود سه سال شبهای جمعه از قم می آمدم و خدمتش بودم‌ و خاطرات آن دوران قبله ی دلتنگی هایم است . 
اجازه دهید از همسربااخلاق و آسمانی شده ام یادی کنم که چه با کرامت در این مورد کنارم بود.
امیدوارم الان هم ، محفوف به دعایش باشم.انشالله

مقاله "امام کاظم ونیازهای امروزما" که امروز نوشتم و در پست قبل بار گذاری شده ،  تقدیم روح بامحبتش نمودم ، امیدوارم خدای رحمةللعالمين به فضل و لطفش قبول فرماید ، و روح مادرم که اسوه عفت و محبت بود را همجوار حضرت موسی بن جعفر باب الحوائج (ع) که در دوران عمرش بسیار به آن امام (ع) ارادت داشت ، قرار دهد.

از شما تقاضای یک صلوات برای روح مادرم دارم .

هوالودود
#هادی_سروش

ارزشمندیِ ملاقات جناب پاپ با آیت الله سیستانی  ✍#هادی_سروش

🔰ارزشمندیِ ملاقات جناب پاپ با آیت الله سیستانی

✍#هادی_سروش


✅ ۱ ) آیات قرآن درجهت توسعه وعمق نگاه ما به "اهل کتاب" یعنی کسانی که دارای مکتب الهی هستند ، تاثیر غیر قابل انکاری دارد ، و ما را بدان دعوت نموده است.

✅ ۲ ) بجاست در کنار آیاتی که از فساد و تباهی برخی از اهل کتاب پرده برمیدارد ، به آیاتی که نشان از روحیه معنوی و انسانی برخی از آنان نیز میباشد توجه شود .
نمونه ای از آیاتی که برخی از اهل کتاب بخاطر رفتار انسانی شان ستوده شده اند ، از قرار است؛ 

الف ) در رابطه با "امانتدارى" ؛ قرآن بدین شکل برخی از آنان را میستاید كه اگر دينارهاى فراوانى‌ به امانت به آنان داده شود به صاحبانش بازمى‌گردانند: «و مِن اَهلِ الكِتبِ مَن اِن تَأمَنهُ بِقِنطار يُؤَدِّهِ اِلَيكَ». (سوره آل عمران/۷۵)

ب ) دررابطه با "برخوردارى از مكارم اخلاقى" 
قرآن گروهى از اهل‌ كتاب را به سبب برخوردارى از صفت پسنديده "پاسخ بدی را بخوبی دادن" ، ستايش میکند: «اَلَّذينَ ءاتَينهُمُ الكِتبَ... و‌يَدرَءونَ بِالحَسَنَةِ السَّيِّئَة». (سوره قصص/۵۴) 

ج ) و نیز "انفاق" دیگر صفت خوب جمعی از آنان است که در قرآن فرمود: «و مِمّا رَزَقنهُم يُنفِقون». (قصص/۵۴)


✅ ۳ ) در نهج البلاغه آمده؛ امیرالمومنین(ع) به مالک اشتر که عازم مصر بود و مصر جایگاه زیست اقوام و نحل و مکاتب دینی گوناگون بوده ، می فرمايد: 
"مردم، دو دسته هستند يک دسته [ مسلمان و] برادران دینی شمایند  ، و دسته ديگر [ گرچه مسلمان نیستند] اما همانند شما در مخلوق خدا بودن هستند ؛ النّاسُ صِنْفان؛ إمّا أَخٌ لَكَ في‌الدِّيْنِ أو نَظِيرٌ لَكَ في الخَلْق.(نامه/۵۳)
 
این نگاه امام اول شیعیان در بین ما شیعیان و کشورهای اسلامی با هم کیشان خود و نیز با کشورهای غیر اسلامی مغفول مانده است !

✅ ۴ ) به تعبیر بلند قرآن اگر مجاهدان دینی و انسانی نباشند شرائط زیست برای دیگر ادیان هم فراهم نمیشود. و مهم دراین آیه،کلمه "الناس" است که آمده تا کسی مجاهدان را منحصر به مسلمانان نکند، چنین فرمود؛ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ .. اگر مجاهدات مردمان نبود چیزی از کلیسا و بِیَع و مساجد باقی نمیماند.( حج/۴۰)
چرا که ظالمان درظلم خود، نسبت به هر اتحاد و انسانیت و معنویتی،حساس و هراسناک هستند!
اینجاست که سزاوار است همانطوریکه در بنرهای منصوب در شهر نجف دیده میشود ، از مجاهدت های بزرگ فرزندان اسلام قدر شناسی شود که نمونه آن شهیدان سلیمانی و ابومهدی مهندس است. 

✅ ۵ ) سفر جناب پاپ به عراق و ملاقات با آیت الله سیستانی یک اتفاق بسیار پر جاذبه ای است که انظار مذهبیون و سیاسیون جهان را به خود جلب نموده تا جاییکه خبر مهم و اول جهان در این روزها بشمار میرود.
این ملاقات تاثیرات مهمی میتواند داشته باشد؛
یکم‌)ازسویی شرح صدر وتوسعه ی دید مرجعیت شیعه رامیرساند که باچه دور اندیشی واخلاق محمدی (ص) وسیره علوی(ع) پذیرای بزرگترین رهبر مسیحی جهان میشود.
واین پذیرش ملاقات در عصری رقم میخورد که میبینیم ؛ داعش به اتهام شرک ، گردن میزند و بر باور و روش غلط و ظالمانه خود پا میفشرد و پشت پرده مورد حمایت ارتجاع منطقه ! و حکومتهای استبدادی است!
و نیز در عصری که میبینیم ؛ برخی از افراد سیاست زده چگونه بر استخوان رقبای سیاست خود هم رحم نمیکنند! در وادی رقابت به همه باید های اخلاقی، آتش میکشند!

دوم) این سفروملاقات تاثیربرعراق و شکل گرفتن هم زیستی بهتر بین طوایف دینی واقوام محلی خواهد داشت،از مسلمان ومسیحی، شیعه وسنی وایزدی و کُرد و ... و طبیعتا از سوی دیگر از روش های تند و تیز اعتقادی و رفتاریی که برخی مسلمانان نسبت به "اهل کتاب" دارند ، خواهد کاست.

سوم) این اتفاق تاریخی میتواند تاثیرات منطقه ای هم داشته باشد. منطقه ای که سوریه وعراق مدتهاست درآتشی که حکومت های استبدادی شعله ور کرده اند میسوزدونیز اختلافات درمانندلبنان جدی ترشده.

چهارم‌)این ملاقات میتواندبر سیاستمداران جهان غرب دراتخاذروش های مناسب برای تعامل و دوری از جنگ و ارعاب و اتهام نسبت به جهان اسلام تاثیرگذار باشد .
بله، ادعای حاکمان عرب؛ برجدایی دین از سیاست است اما تاثیر دین وباورهای دینی رانمیتوان درجهان تعاملات سیاسی نادیده گرفت. همانطوریکه جدیت ورود مذهبیون در سیاست قابل انکار نیست.نمونه آن رای قابل توجه مذهبیون آمریکایی درانتخابات اخیر امریکابه ترامپ است.

✅ ۶) امید است که این برنامه زیبای تاریخی که در پرده نمایان آن گفتگوی ادیان بین دو زعیم دینی است،درپس آن؛کمک به هم زیستی بهتر ودوری از جنگ و آتش و ویرانگی است ، مورد استقبال گروه های تندرو نیز قرار گیرد و خدای نخواسته دستاوردهای آن را به خاطر مسائل جناحی و شخصی و سیاسی داخلی تخریب نکنند.

✅ ۷) یک جمله و جمله آخر ؛ "زعیم نجف" ، درس زعامت میدهد.

🆔https://t.me/soroushmarefat

محدود کردن دسترسی مردم به اخبار توسط معاویه _ هادی سروش

 

حجت الاسلام سروش در حسینیه مجازی دانشجویان ایران:

بی‌اعتباری سند حدیث گردن زدن شخص به خاطر عدم پرداخت زکات / محدود کردن دسترسی مردم به اخبار توسط معاویه

 

در ادامه سلسله برنامه‌های روایت آزادگی حسینیه مجازی دانشجویان ایران به مناسبت ماه محرم، روز پنجشنبه ۱۳ شهریورماه، شاخصه دو جامعه کوفی و شامی با حضور حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش بررسی شد.

بی‌اعتباری سند حدیث گردن زدن شخص به خاطر عدم پرداخت زکات / محدود کردن دسترسی مردم به اخبار توسط معاویه

به گزارش روابط عمومی سازمان دانشجویان جهاددانشگاهی، حجت الاسلام هادی سروش پژوهشگر حوزه دینی و مدرس حوزه علمیه در سخنرانی خود در حسینیه مجازی دانشجویان ایران پیرامون شاخصه های جامعه کوفی و شامی گفت: ۱۴ قرن گذشته اسلام دارای جوامع مختلفی ازجمله جامعه ای با افکار مروبط به حجاز و مدینه، جامعه کوفه و جامعه شام که هر کدام دارای پیشینه فرهنگی، دینی و باورهای مختلف بوده است.
وی تصریح کرد: شاید تصور شود کوفه و شام تاریخ مصرفش گذشته است و نیاز به بررسی و ارزیابی باور و فرهنگ و مذهب آنها نیست اما این جوامع از نظر فرهنگ و آنچه داشته اند قابل ارزیابی است چرا که ممکن است در جوامع اسلامی دیگر به اشکال مختلف خود را نشان دهد.
حجت الاسلام سروش با اشاره به اینکه در کوفه با مردمانی مواجه هستیم که در عین علاقه‌مندی به حضرت علی (ع)، همانطور که در نهج‌الابلاغه ذکر شده است، منفعت‌گرا و راحت‌طلب هم هستند خاطرنشان کرد: این ویژگی منفعت‌طلبی سبب شد که عبیدالله بن زیاد بتواند با وعده پرداخت پول از جانب یزید، مردم را از امام خود جدا کند.
وی با اشاره به اینکه بی اخلاقی و منفعت طلبی مردم کوفی را به جایی می رساند که ظهر عاشورا در پاسخ امام حسین منکر ارسال نامه می شوند گفت: امروز جا دارد که بنشینیم و بررسی کنیم که چه طور ممکن است یک نفر با چهره دیگری وارد جامعه شود، وعده پوپولیسمی بدهد و عام فریبی کند آن هم به شکلی که وعده هایش در شهری که امیرالمونین را به خود دیده بتواند مخاطب پیدا کند.
وی با اشاره به خطبه ۲۳۸ نهج البلاغه، عدم فهم عمیق، تهی بودن از اخلاق و بی‌بهره بودن از ادب اجتماعی را شاخصه مردم شام دانست و اذعان داشت: این ویژگی مردم از نظر معاویه بسیار مطلوب است چرا که توانست با استفاده از همین ویژگی آنچه را که اراده کرد بون اعتراض مردم در شام انجام دهد.
وی با بیان اینکه حضرت امیر (ع) خطاب به معاویه میفرمایند تو تمام راه های دسترسی به اخبار را بر مردم بسته‌ای و نمیگذاری اطلاعی از پیرامون خود داشته باشند خاطرنشان کرد: معاویه اجازه ارتباط شامیان با مردم بیرون را هم نمی‌دهد چرا که میترسد این ارتباط موجب تغییر اخلاق شامیان شود که در نهایت مردم شام با این پایگاه فرهنگی ناقص که یزید به وجودآورده، گرفتار دین سازی شدند.
حجت الاسلام سروش ویژگی دیگر مردم شام را پذیرش دین ازهرکس و هر تریبونی دانست و گفت: از بدبختی‌های بزرگ یک جامعه این است که فرد دین را از زبان کسی بشنود که خود او متدین به دین نیست.

هیچ‌گاه نمیتوانیم بگوییم که ولایت فراتر از عدالت است
ما امروز گرفتار ولیه‌ای هستیم که افرادی که مورد حمایت هم هستند سخنانی را می‌گویند که دل فرهیختگان را به درد می آورد و می‌تواند موجب آسیب شود.
وی خاطرنشان کرد: یکی از این گویندگان قائل بر تقدم ولایت بر عدالت و گردن زدن مانع الزکات است که باید در پاسخ گفت: تقدم ولایت بر عدالت را هیچ شیعه ای در طول تاریخ علمای شیعه نگفته است بلکه شیعه قائل به حسن و قبح عقلی است و به همین دلیل عدالت را یک حسن ذاتی در همه جا می‌داند.
حجت الاسلام سروش در پاسخ به این شبهه تصریح کردند: اولاً عدالت، قانون الهی است و این قانون الهی است که ولایت را آورده پس چگونه بر خود آن قانون مقدم میشود؟ و ثانیاً، قرآن در آیه ۵۷ سوره انعام میفرماید: "ان الحکم الالله"، یعنی تمام دستور و حکم در تشریع و تکوین، فقط از ناحیه ربوبی صادر میشود، پس حتی در نبوت و توحید، عدالت بعنوان قانون الهی "محوریت" دارد و چیزی بر عدالت نمیتواند مقدم باشد.
در اصول کافی از حضرت علی (ع) نقل شده است که مردم خدا را با خدا، پیامبر را با رسالت و ولایت را به عدالت بشناسید گفت: اگر راه شناخت ما منحصر به عدالت است پس هیچ‌گاه نمیتوانیم بگوییم که ولایت فراتر از عدالت است.
امروز برخی که به دین سازی خواسته و ناخواسته مشغول اند، چون نمیتوانند مانند عصر معاویه، مثلاً شفاف بگویند: "کدو را برای حلال شدن باید ذبح کرد! " چون بدعتی این چنین شفاف و بی خرادانه امکان پذیر نیست، میگویند "ولایت از عدالت بالاتر است"


بی‌اعتباری سند حدیث گردن زدن شخص به خاطر عدم پرداخت زکات / خطباء معروف زمان ظهور، منکر ظهور امام زمان می شوند


این پژوهشگر حوزه دین در پاسخ به این شبهه "در زمان ظهور کسی زکات ندهد امام عصر گردن اورا میزند" گفت: سند این حدیث کاملاً بی اعتبار است و فردی بنام محمدبن حسن شمون در راویان آن است که رجالیون گفته اند " کان ضعیفاً جداً فاسد المذهب"!
تصریح کرد: از علامه حلی تا علامه مجلسی گفته اند این روایت گردن زدن مانع الزکات، در مورد کسانی است که وجوب زکات را منکر شود، یعنی منکر یک ضروری دین از روی آگاهی و عمد شده، و مرتد میشوند.

وی خطاب به این دسته از گویندگان اذعان داشت: چرا این گوینده روایاتی راکه درمورد خطباء و عالمان درعصرظهور است را نمیخواند؟ که در روایت داریم‌؛ خطباء معروف و شناخته شده در زمان ظهور، منکر ظهور امام زمان می شوند.
در پایان حجت الاسلام سروش ضمن دعوت این گوینده را دعوت به روایات "باب الاضاعه" اصول کافی نمود که آنها را مطالعه کند که چگونه ائمه اطهار (ع) نگران سوءاستفاده دشمن از احادیث جعلی وحتی بیانات واقعی شان داشته اند گفت: مواظب "سکولارجدید" باشیم که مانند سکولارقدیم؛ نفی ارزش میکند! یکی غیراگاهانه و غیر عمد و البته دیگری از روی تعمد

شخصیت اخلاقی شویم - ۸ راه های تغییر اخلاق ؛ هادی سروش

🔰شخصیت اخلاقی شویم - ۸ ؛ راه های تغییر اخلاق ؛

با گفتاری از هادی سروش

🔷️ آیا اخلاق قابل تغییر است؟

  کسی که دراخــــلاق خودش نقـاط ضعف مهمی را می بیند آیا امکان دارد که به اخلاق آراسته و زیبا شود ؟
ابتدائا عرض کنم ؛ بله امکان دارد .
اگر بنا بود که اخلاق تغییرنکند و بــداخلاقـی تبـدیل به خوش اخلاقــی نشود این همــه سفارش در دین و این همه توصیه درکلمات بزرگان و این همه نظریه پردازی درفلسفه شرق وغرب نسبت به اخــلاق انجام نمی شد .
چـرا دررابطه با اخلاق حیوانات هیچ گونه نظریه ‌پردازی نمی شود یا کمترمی شود؟ چون قابل تغییرنیست تغییر ذاتـی و جــدی شکل نمی گیرد . پلنگ ، پلنگ است ، گوسفندهم گوسفند است .
اما انسان است که می‌تواند دراخــلاق به بالاتــرین رتبه ها برسد و نقطه های بلنــدی ازاخــلاق را فتــح کنـد.

 

🔷️ازچه نقطه و راهی برای اخلاقـــی شدن شروع کنیم؟

باید " بخواهیم " تا اخلاقی شویم.
اولین مطلبی که برای خوب شدن برای اخلاقی شدن این است که باید بخواهیم که اخلاق مان خوب شود.
درفارسی ازآن به "خواستن" تعبـیرمی کنیم . وادبیات علمــای اخـلاق و فیـــلسوفان به "عزم واراده" تعبــیرمی شود.

🔷️آیا اخلاقی شدن سخت است ؟

اخلاقی شدن سخت نیست .
کـلام زیبـــای امــام راحـل درکتــاب های عرفانی شان این است که ؛ با مختصری سختی ، با کمی ریاضت می توان ازهمه حرام ها دست کشید و با کمی سختی می توان به همه واجبات عمل کرد. درجای دیگری می فرمایـــند: کسانی که وارد شرعیات و اخلاقیات می شوند؛ اراده وعزم و خواستن هایشان خیلی قوی می شود و وقتی چیزی را می خواهنـد به آن می رسند.
برای این فرمایش امام یک تاییدیه ای ذکر کنم ؛ چطورما درامورات دنیای خودمان به آن چه اراده می کنیم می رسیم؟ اکثـرکسانی که درامورات دنیایی شان مانند؛ درس، مدرک تحصیلی ، ازدواج ، شغل ، و.. انتخاب هایی دارند، بالاخره به انتخاب خود می‌رسند. بله درصدکمی ازخواسته های ما انجام نمی شود و عملی نمی شود ، که آن را هم باید بررسی کنیم ببیــنیم که نقطه ضعف کجا بوده که این خواسته ما به نتیجه نرسیده.
این رسیدن ها بر اساس یک سنت الهی است که خدا اراده فرموده انسانها به حداکثر خواسته هایشان برسند ، اراده خــدا براین است که آن چه را انسان عزم واراده می کند ومی خواهد به آن  برسد، دنیا باشد می رسد .آخرت هم باشد می رسد .
فرمود :
مَنْ کانَ يُريدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُريدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً . وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعي‏ لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْيُهُمْ مشکورا (اسراء /۱۸ و ۱۹)

 

🔷️ بدن با نیت های بلند همراهی میکند

شیخ صدوق در "من لایحضره الفقیه" از امام صادق (ع) نقل میکند که فرمود : « ماضعف بدن اما قویت علیه النیه = هیچ انسانی نیست که چیزی را اراده کند و به آن بار نیابد و بدن با او همراهی نکند. »
اساتید بزرگ ما از استادشان علامه طباطبایی ، نقل نمودند ؛ این حدیث از غرر و مهمترین احادیثی است که از اهل بیت صادرشده است. و بعد هم ، من دریک جایی از تفسیر المیزان دیدم .
خلاصه آن جایی که شما اراده کنــید بدن شما با شما همــراه است ، آن جایی که بخواهید چیزی را بشود ، می شود ، این جملهرا بخاطر بسپارید که بدن با اراده انسان همراه است .

 

🔷️ عزم از نگاه ابن سینا

عزم از نگاه شیخ الرییس بوعلی ؛ اولین مسئله درباب اخـــلاق است . ایشان درکتاب الاشارات ؛ اولین جایگاه برای اخلاقی شدن را عزم و خواستن را نام می برد.
نگاه کنید به خوبان عالــم ، به آدم های اخـــلاقی ، به موفقیت‌های آنها در زندگی شان درجامعه شان و درمناقب اخلاق در ثمرات اخلاقی بودن و خوب بودن تفـــکرکنیم . همین ها باعث می شود انســان اراده کنـــد و بخواهد که خـوب باشد ومی شود .

 

🔷️ استمداد از خدا برای اخلاقی شدن

دومین راهکار برای اخلاقی شدن ؛ توجه به خدا و ازخــدای متعال واقعاً استمداد کردن است.
اخلاقی بودند ، آراسته به اخلاق شدن ، گرچه عرض کردیم شدنی است وخیـلی سخت نیست . اما یک امــداد الهی می طلبد ، یک پشتوانه معــنوی می خواهـــد که انسان خوب باشد.
این جاست که امام سجاد (ع) که کلام او ، مقام او ، اخلاق او در یک اوجـی قرار دارد دردعــای چهل و هفتم صحیفه سجادیه ازخدا این طور طلب می کند : "خــدایا همان طور که دست خوبـــان عالم و آدم های خیــلی با اخـــلاق این عالم را گرفتی ، دست من را هم بگیر ، خدایا دستگیرمن باش ، کنار من و پشتوانه من باش همان طورکه برای خوبان عالم تکیه گاه بودی و دست آنها را گرفـتی = " کن لی تکــون کما تکون لصالحین "
پس توجه به خـــدا ، توجه به معنویت ، توجه به این قدرت لایــزال الهی ، لازم است .

 

🔷️ اخــلاقِ فاقد دین


امروزه شما ببینید بعضی می آیند و می گویند که شما اگر به دین هم کاری نداشتی نداشته باشی ضد خدا هم بودی همین مقــدار که اخلاقـــی باشی ، کافی است .
واقعا ؛ کسی که هیچ گونه معنویتی را قبول ندارد چطوری می تواند اخلاقــی باشد؟
چون ؛ آنجایی که پای منفعت در میان باشد ، آیا این انسان می تواند اخلاقـی باشد؟! آیا آنهایی که امروز درمکاتب مادی ادعای اخلاقی بودن می‌کنند ، توانسته اند درجاهای حساس و مهمی که باید یکی از دو راه مادیت یا اخلاق را انتخاب کنند ، توانسته اند اخلاق را انتخاب کنند ؟
پس ؛ برای پشتوانه اخلاقی بودن ، یک معنویت بی نهایت لازم است . و آن معنویت بی نهایت خـــدای متعال است و گرنه ممکن است طرف خوب حرف بزند ممکن است درشرایط عــادی روش های خوب هم ازخودش نشان بدهد. اما آن جایی که پای منـــافع اش وســط باشد . معلوم نیست بتواند اخلاقـــی عمل کند .امتحانی است که خیلی ها شان دادند .
اخلاق بدون معنویت و استمداد الهی  ، اخــلاق بدون پایه است و اخلاق جدای از خدا و معنویت است و در نتیجه  روی آب است و معلوم نیست انسان را به نتیجه برساند .
البـته این ها ازآدم های بی اخـــلاق جلوترند اما معلوم نیست آنها بتوانند در یک زندگی بی نهایت که عالم آخرت است و یا انتــخاب های سخت انسان در دنیا توفیق اخلاقی بدست آورند.
این مهم در پاسخ به شبهه اخلاق بدون دین ، بسیار در خور توجه است.

 

🔷️ سالکان اخلاق که از اخلاق واماندند

جمله زیبایی امام سجاد (ع) دردعای بیست و هشتم صحیفه سجادیه دارد ؛
"یا الــــهی قــد رایت من النــاس طلب العلم به غیرک ،  = خــدایا چه زیاد بودند افـــرادی که خواستن اخلاقـــی باشند خواستن عزیز باشند خواستن بزرگ و بزرگوارباشند اما با تو درتماس نبودند و ذلیل شدند .
جوانان عزیـــز، حواستان جمع باشد ، حرف های خوش آب و رنگ این روزها که بعضی ها می گویند ما را گول نزند. می گویند به اخــلاق توجه کن،حالا توجه به دیـن وخـــدا وآن معنویت بی انتها هم نبود تو موفـق می شوی ! نه ! اشتباه می کنند.

 

🔷اتکاء بخدا و آسان شدن اخلاقی بودن

️آیات ۵ تا ۷ سوره لیل ، در زمینه اخلاق و معنـویت است و بسـیارآرامش بخش است . 
مهم این است ؛ باید بخواهیم ومتـکی به خـدا بشویم . "فاما من اعطی واتقی و صدق بالحسنی ، = آنهایی که آن چه موظف بودند پرداخت کردند ؛ انفاق بوده ،عبادت بوده ، و خلاصه وظایفشان را انجام دادند ، و تقـــوا داشتند یعنی ؛ اخلاقـی عمل کردند ، هیچ گاه ازحریم این اخــلاق پا را فراترنگذاشتند و زیبایی ها را مورد توجه و تایید قرار دادند ؛ به مقام " فسنیسره للیسری"  میرسند . به این معنا که خـدامی فرماید : "ما از این به بعد را برای آنها آسان می کنیم ."
تاکید بنده روی عبارتِ " آسان کردن خــــدا " است . پس اصلا آنهایی که اخــلاق را بدون پشتوانه های دینی والهی و معنوی ترویج می کنند این آسان شــدن را ندارند، محرومند ،دستشان خالی است .
دونوع آسان شدند درقرآن شریف داریم ؛ یک جا به موسی ابن عمران القاء شد که موسی دعا کرد که خــدایا ، "یسر لی امــری" ؛ خدایا این کارمرا آسان کن . در این یک نوع ؛ کارآسان می شود پیچیده گی هایش برداشته می شود راحت به نتیجه می رسد .
یک نوع دیگر درسوره لیــل ودرسوره اعلی آمده که از این که کارمن و شما آسان بشود ، متفاوت است ، بلکه معنایش این است ؛ "ما برای هر کاری احساس راحتی میکنیم." توضیح اش این است که اینطور نیست که کار روزمره ما آســان بشود ، نه ؛ ما نسبت به امورتــمان آسان میشویم ، این خیلی مهم است .

 

🔷 کنترل توهمات و خیالات

️راه سوم برای اخــلاقی شدن که خیلی مهم است وامام بزرگوارمان درکتاب‌های عرفانی شان به این نکته سوم خیلی توجه فرمودنـد وما را توجه دادند ؛ ضبط قوه خیال است.
ضبــط قــوه خیال ، یعنی ؛ ما بتوانیم مدیریت خیالات وتوهمات خودمان را کاملا در دست داشته باشیم . این توهمات و این ذهنیت ها، این حس کنجکاوی ها، این حس عشق ها ، و این حس محبت ها و مانند آن ، میتواند پایگاه توهمات بعدی شود و به اخلاق آدمی آسیب برساند. پس باید این توهمـات را آن هایی که درذهن ما شکل می گیرد براین ها سیطره پیدا کنیم ، اجازه ندهیم هر خیالی درذهن ما بیاید. هرتوهمی درذهن ما بیاید. هرخیــالی آمد آن را دنبال نکنیم .
وجود مقدس پیامبر(ص) فرمودند : نگاه اول به نامحــرم اولین تیر شیطان درمسائل عفت ودرمسائل جنسی است . چرا چنین است ؟ چون خیال و توهم ایجاد می شود و مسائل بعدی .. !
خیلی از جــوان‌ها ازمن می‌پرسند چه جــوری بر قــوای خود مسلط باشیم و خودمـان را حفظ کنیم ؟ پاسخ من این است ؛ اول سیـطره وتسلط برموبایل خودتان پیدا کنید، تسلط بر ندیدن عکس هاش پیدا کنید ، اگراین ها را نگاه نکردید بعد می توانید براخلاق خودتان سیـطره پیدا کنید .

 

🔷دو سوره مهم قرآن برای اخلاقی شدن

️ دوتا سوره، یکی سوره مبارکه لقمان ، یکی سوره مبارکه حجرات برای اخلاقی شدن سهم بسزائی دارد .
این دو سوره را غیر اینکه تلاوت میکنید ، خیـــلی مطالعه کنید .
ازبیانات زیبای استادما حضرت آیت الله جوادی آملی دردرس بود که می‌فرمودند : همان طوری که قـــرآن را تلاوت می کنید ، قرآن را مطالعه هم بکنید ، مثل یک کتابی که مطالعه می‌کنید .
آیه ۱۸ سوره مبارکه لقمان این است . "ولا تصعر خدک للناس .. " ؛  لقمان به فرزندش فرمود : پسرم ، صورتت را به شکل منفی از مـردم برمگردن ، یعنی ارتباط چهره به چهره تو با مردم ارتباط منفی نباشد ، وقــتی حرکت می کنی درحرکت خود جوری نشان نده که انسان متکبر وخود خواهی هستی . غرض من از ذکر این آیه ، این دو کلمه آخر آیه است ؛ « ان الله لا یحب کــل مختـــال فخـــور» . مختال ، یعنی ؛ خیـال پرداز ، یعنی ؛ کسی که توهماتش را تقــویت می کند و خیال پردازی میکند و دنبــالش راه می افتد! .
آن خیــالاتی که درجانب "فخور" بودن شکل میگیرد !  یعنی ؛ خود برتربیـــنی ، خود خواهی ، یعـنی خود را دیــدن . و همه مشکلات ازهمین جاست که انسان فقط خودش را ببیند ! فرزند را نبیند، پدر و مادر را نبیند ، خانواده و همسر وجامعه و وظائفی که نسبت به آنان دارد را نبیند و فقط لذت خود و منفعت خود را ببیند و دنبالش راه افتد! همه بی اخلاقـی ها برمی گردد به همین جا .

استاد عظیم الشأن ما حضرت آقای حسن زاده آملی در درس این حدیث را برای ما می خواندند به امیرالمومنین (ع) عرض کردند ، شما از کجا به این رتبه و به این مقام رسیده اید ؟ می دانید همه قله های اخلاق را امیرالمومنین طی کرده ، کسی جزء رسول عالی مقام سید المرسلین (ص) ازاو جلوترنیست . در اخلاق کسی به رتبه امیرالمومنین علی بن ابیطالب نمی رسد. ازاو سئوال کردند از کجا به این رتبه اخــلاقی رسیدید که بی نهایت خوبید ؟ امام علی (ع) فرمود : "بالقعود علی باب قلبـی = من کنار درب دلم نشستم وهر کسی را در دلم راه ندادم ."
پاسخ امــیر المومنین (ع) خیلی مهم است .

 

🔷️از هر نامحرمی پرهیز کنیم ..

خداحفظ کند شیخ بزرگ ما درعرفـان علامه حسن زاده آملی می‌فرمودند :همان طوری که چهره ای میتواند برای چشم نامحرم باشد و گفتند به نامحرم نگاه نکنید . یک چیزهایی هم هست که برای گوش نامحرم است ، برای زبان نامحرم است ، برای دل هم نامحرم است و باید از تمام اینها دوری جست .

به بازی گرفتن صبر مردم !  هادی سروش

 

کدخبر: ۱۴۹۹۰۸۵تاریخ انتشار: ۱۳۹۹/۱۲/۱۰ ۱۴:۰۲:۵۵

هادی سروش: به بازی گرفتن صبر مردم آثار مخربی دارد

هادی سروش: به بازی گرفتن صبر مردم آثار مخربی دارد

حجت‌الاسلام هادی سروش می گوید: نباید با صبر کسی بازی کرد. اگر مسئولین بین خودشان درگیری داشته باشند این بازی کردن با صبر مردم است و اگر آنها در فضاهای دیگری غیر از فضای زندگی مردم حرف بزنند، این کار بازی کردن با صبر مردم است و وقتی مردم می‌بینند با صبرشان بازی می‌شود شکست می‌خورند.

به گزارش جماران؛ حجت‌الاسلام هادی سروش بیان کرد: در زمینه صبر باید به دو نکته توجه داشت؛ اولا اینکه به تعبیر آیات و روایات انسان‌هایی که به خداوند متصل هستند می‌توانند اهل صبر باشند و دیگر اینکه به بازی گرفتن صبر مردم آثار مخربی دارد. یکی از مهم‌ترین جلوه‌های به بازی گرفتن صبر مردم، مسئولینی هستند که بین خود اختلاف دارند.

حجت‌الاسلام والمسلمین هادی سروش، استاد حوزه علمیه و پژوهشگر دینی، شب گذشته، ۸ اسفندماه، از طریق صفحه اینستاگرام خود به صورت زنده، به طرح بحث در زمینه جایگاه صبر در اخلاقی شدن انسان پرداخت که در ادامه مشروح آن را می‌خوانید؛

یکی از اموری که در اخلاقی شدن انسان نقش مهمی دارد، شکیبایی و خصوصاً شکیب الهی است. همه انسان‌ها در رنج هستند و زندگی‌ها در هر زمانی توأم با رنج است و این طور نیست که نسل قبل از ما به ما بگوید ما در رنج بودیم و شما در آرامش هستید و ما نیز نمی‌توانیم به نسل بعد بگوییم سختی از آن ما بود و شما راحت هستید.

انسان در رنج آفریده شده است که فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ»، کبد یعنی رنج و هویت انسان در شرایطی است که توأم با سختی‌ها و ناکامی‌ها یا کامیابی‌هاست و باید با مسائل عمر خود کنار آییم. جوانی احساس می‌کند به آنچه می‌خواسته نرسیده است، اما باید توجه کند، این طور نیست که همه به آنچه می‌خواهند برسند. انسان است و مجموعه‌ای از تلخی‌ها و شیرینی‌های زندگی، اما مهم این است که باید در همه شرایط اخلاقی باشیم و یک روح وسیع و منش والایی داشته باشیم.

دو قطب فطرت و طبیعت

انسان دارای دو قطب است؛ یکی قطب فطرت و یکی طبیعت. فطرت انسان، ‌او را به سمت معنویت دعوت می‌کند و طبیعتش، او را به سوی بی‌حوصلگی و یا دارای جزع و فزع بودن دعوت می‌کند. فطرت همان است که فرمود: «وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی»، یعنی از روح خودم بر شما انسان‌ها قرار دادم. اگر با خودمان کنار آییم، آن روحی که خدا در ما دمیده خود را نشان داده و آرام و شکیب و صابر می‌شویم. اما در عین حال، غیر از این فطرت، طبیعتی هم داریم که در سوره معارج مطرح شده و می‌فرماید: «إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا»، انسان بی‌طاقت و بی‌صبر است؛ لذا ما هستیم که باید در این دو قطب، یعنی فطرت و بی‌شکیبایی یک پایگاه مستحکم و دارای ثبات پیدا کنیم و زندگی را بر آن ثبات قرار دهیم.

چه کسی است که سختی و گله نداشته باشد؟ همه ما در شرایطی زندگی می‌کنیم و همه نسل‌های قبل و بعد از ما نیز به فراخور زمان و مکان، در شرایطی هستند که باید خویشتن‌داری کنند و باید شکیبایی داشته باشند و این، براساس خلقت انسان است. اینکه فکر کنیم دیگران راحت بودند، صحیح نیست. اگر وارد زندگی‌های دیگران شویم و متن زندگی‌های خود را باز کنند مشخص خواهد شد چه سختی‌هایی دارند. شکیبا و پرتحمل بودن، نسبت به مصیبت‌ها و درگذشت عزیزان و این بیماری‌ها که گاهی جانمان را به لب می‌رساند و این سختی‌های درمان که انسان از این می‌لرزد که بخواهد کاری انجام دهد، مسئله‌ای گریزناپذیر است.

اینها سختی‌های زندگی است و این سختی‌ها برای همه بوده، هست و خواهد بود و باید تحمل کنیم و شکیبا باشیم. قرآن در سوره لقمان، آیه ۱۷، تحمل و صبر و شکیبایی را به عنوان عزم‌الامور معرفی کرده است. تحمل داشتن نیز سخت است و آرامش داشتن به این سادگی حاصل نمی‌شود. عزم الامور، یعنی شما که زندگی تشکیل دادید و حس می‌کنید مسائل به افق میلتان نیست، باید تحمل کنید. یا مثلاً فرزندی از پدر توقعاتی دارد که آنها را نمی‌بیند، اما باید صبر کند که بسیار مهم است و باید بنشیند و با خودش فکر کند و تصمیم بگیرد و شکیبا باشد. از این‌رو است که باید گفت، نمی‌شود یک دفعه صبر کرد. صبر، چیز ساده‌ای نیست و به قول استاد حسن‌زاده آملی، کار می‌برد و مراقبت می‌خواهد، اما شدنی است.

سه درجه صبر

افراد در مورد صبر و تحمل، سه گروه هستند؛ یک گروهی ضعیف و یک گروه متوسط و یک گروه قوی هستند. ما نیز باید به سمت رشد حرکت کنیم. عده‌ای تَصَبُّر دارند، عده‌ای صابرند و عده‌ای هم صبار. تَصَبُّر یعنی اینکه انسان خودش را به صبوری بزند. این خوب است که انسان خودش را به صبر بزند و از زاویه صبر خودش را در جامعه نشان دهد که این آدم‌ها گاهی هم گله دارند، اما تلاش می‌کنند خود را به صبر نشان دهند.

از این بالاتر، کسانی هستند که صابرند. اینها تظاهر به صبر ندارند، بلکه صابر هستند. اینها باید به خدا وصل باشند. اگر انسان به خدا وصل نباشد، می‌تواند تحمل داشته باشد، اما تحملش تظاهر به صبر است، ولی آنها که به خدا وصل هستند، صبرشان تظاهر نیست، بلکه به معنای واقعی صبر دارند. اینها هم گریه و ناله دارند، اما ناله را برای خدا می‌زنند. خداوند در سوره یوسف آیه ۸۶ می‌فرماید: «قَالَ إِنَّمَا أَشْکُو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ». یعقوب(ع) در فراق یوسف(ع) ۴۰ سال گریه می‌کرد. او رشته وجودی‌اش را به خدا وصل کرده بود و تحملش خیلی بالا بود که چنین فرمود و می‌گفت خدایا من ناله دارم و تحت فشارم و یوسفم را ندارم، اما به کسی گله نمی‌کنم. به تعبیر بنده می‌گفت کسی را به رنج نمی‌اندازم. رنج‌هایی که ما داریم را نباید به دیگران هم بگوییم تا به رنج بیفتند. همه مردم در رنج هستند و هرکسی یک نوع است و این درست نیست که ما به مشکلات آنها اضافه کنیم.

درس همگانی یعقوب

یعقوب(ع) به همه ما درس بزرگی می‌دهد و می‌گوید ناله دارم، اما به دیگران نمی‌گویم، بلکه به خدا می‌گویم و اگر حالی برای عبادت پیدا شد با خدا حرف می‌زنم. چون اوست که می‌داند آنچه دیگران نمی‌دانند. این راه، شکیب الهی است. آنها که خود را به صبر می‌زنند و تظاهر می‌کنند، اهل تصبر هستند، اما صابران رشته دل را به خدا وصل می‌کنند و وقتی ناله و اشک آنها باشد، خدا جواب آنها را می‌دهد.

حال اینها متوسط هستند و خدا در مورد صابران و کسانی که شکیب الهی دارند و تحمل می‌کنند، اما پشت این تحمل به خدا تکیه دارند، می‌فرماید اجر اینها بدون حساب است. این آدم‌های صابر نزد خداوند حسابشان بی‌پایان است. از این افراد بالاتر، صَباران هستند که در قرآن داریم نیز این تعبیر آمده است. اینها کسانی هستند که خیلی صبر دارند. آنها که صبر دارند، یک رشته از وجود خود را به خدا وصل می‌کنند، اما آنها که خیلی صبر دارند، مردم را به حیرت وامی‌دارند، مانند مولا علی(ع) که دنیا تا قیامت، حیرت‌زده است که حضرت علی(ع) تا چه میزان شکیبا است و حوصله دارد.

آفات بازی با صبر مردم

همه هویت و انرژی این افراد به خدا بسته است. ما خود را به صبر بزنیم و یا صبور باشیم و یا هویت ما به خدا متصل باشد، قرآن در سوره معارج می‌گوید: «فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِیلًا»، یعنی باید صبر ما زیبا باشد. اما در اینجا باید دو نکته را نیز توجه داشت؛ نخست این است که امام صادق(ع) فرمود اینهایی که آزاد هستند و تعلقی ندارند و راحت هستند، اگر مشکلی به آنها برسد صبر می‌کنند، مانند یوسف(ع) که اینچنین بود. همچنین کسانی که با خدا هستند و شکیبایی می‌کنند، خدا اجر اینها را ضایع نمی‌کنند. این دو گروه، همواره موفق می‌شوند.

نکته دیگر اینکه، نباید با صبر کسی بازی کرد. اگر مسئولین بین خودشان درگیری داشته باشند این بازی کردن با صبر مردم است و اگر آنها در فضاهای دیگری غیر از فضای زندگی مردم حرف بزنند، این کار بازی کردن با صبر مردم است و وقتی مردم می‌بینند با صبرشان بازی می‌شود شکست می‌خورند. اگر با صبر کسی بازی کنیم او را شکست می‌دهیم، لذا باید به مسئولین بگوییم شما که به قدرت رسیدید و در یک گوشه‌ای از قوای سه‌گانه قرار دارید، پس با صبر مردم بازی نکنید. در خانواده نیز همین طور است و اگر کسی مصیبت دید و یا به مشکلی برخورد کرد، نباید با صبرش بازی کرد

بازی با صبر مردم !! ؛ هادی سروش

بازی با صبر مردم به شکست آنها می‌انجامد

حجت‌الاسلام هادی سروش بیان کرد: در زمینه صبر باید به دو نکته توجه داشت؛ اولا اینکه به تعبیر آیات و روایات انسان‌هایی که به خداوند متصل هستند می‌توانند اهل صبر باشند و دیگر اینکه به بازی گرفتن صبر مردم آثار مخربی دارد. یکی از مهم‌ترین جلوه‌های به بازی گرفتن صبر مردم، مسئولینی هستند که بین خود اختلاف دارند.

حجت‌الاسلام والمسلمین هادی سروش

به گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین هادی سروش، استاد حوزه علمیه و پژوهشگر دینی، شب گذشته، ۸ اسفندماه، از طریق صفحه اینستاگرام خود به صورت زنده، به طرح بحث در زمینه جایگاه صبر در اخلاقی شدن انسان پرداخت که در ادامه مشروح آن را می‌خوانید؛

یکی از اموری که در اخلاقی شدن انسان نقش مهمی دارد، شکیبایی و خصوصاً شکیب الهی است. همه انسان‌ها در رنج هستند و زندگی‌ها در هر زمانی توأم با رنج است و این طور نیست که نسل قبل از ما به ما بگوید ما در رنج بودیم و شما در آرامش هستید و ما نیز نمی‌توانیم به نسل بعد بگوییم سختی از آن ما بود و شما راحت هستید.

انسان در رنج آفریده شده است که فرمود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ»، کبد یعنی رنج و هویت انسان در شرایطی است که توأم با سختی‌ها و ناکامی‌ها یا کامیابی‌هاست و باید با مسائل عمر خود کنار آییم. جوانی احساس می‌کند به آنچه می‌خواسته نرسیده است، اما باید توجه کند، این طور نیست که همه به آنچه می‌خواهند برسند. انسان است و مجموعه‌ای از تلخی‌ها و شیرینی‌های زندگی، اما مهم این است که باید در همه شرایط اخلاقی باشیم و یک روح وسیع و منش والایی داشته باشیم.

🔵دو قطب فطرت و طبیعت

انسان دارای دو قطب است؛ یکی قطب فطرت و یکی طبیعت. فطرت انسان، ‌او را به سمت معنویت دعوت می‌کند و طبیعتش، او را به سوی بی‌حوصلگی و یا دارای جزع و فزع بودن دعوت می‌کند. فطرت همان است که فرمود: «وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي»، یعنی از روح خودم بر شما انسان‌ها قرار دادم. اگر با خودمان کنار آییم، آن روحی که خدا در ما دمیده خود را نشان داده و آرام و شکیب و صابر می‌شویم. اما در عین حال، غیر از این فطرت، طبیعتی هم داریم که در سوره معارج مطرح شده و می‌فرماید: «إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا»، انسان بی‌طاقت و بی‌صبر است؛ لذا ما هستیم که باید در این دو قطب، یعنی فطرت و بی‌شکیبایی یک پایگاه مستحکم و دارای ثبات پیدا کنیم و زندگی را بر آن ثبات قرار دهیم.

چه کسی است که سختی و گله نداشته باشد؟ همه ما در شرایطی زندگی می‌کنیم و همه نسل‌های قبل و بعد از ما نیز به فراخور زمان و مکان، در شرایطی هستند که باید خویشتن‌داری کنند و باید شکیبایی داشته باشند و این، براساس خلقت انسان است. اینکه فکر کنیم دیگران راحت بودند، صحیح نیست. اگر وارد زندگی‌های دیگران شویم و متن زندگی‌های خود را باز کنند مشخص خواهد شد چه سختی‌هایی دارند. شکیبا و پرتحمل بودن، نسبت به مصیبت‌ها و درگذشت عزیزان و این بیماری‌ها که گاهی جانمان را به لب می‌رساند و این سختی‌های درمان که انسان از این می‌لرزد که بخواهد کاری انجام دهد، مسئله‌ای گریزناپذیر است.

اینها سختی‌های زندگی است و این سختی‌ها برای همه بوده، هست و خواهد بود و باید تحمل کنیم و شکیبا باشیم. قرآن در سوره لقمان، آیه ۱۷، تحمل و صبر و شکیبایی را به عنوان عزم‌الامور معرفی کرده است. تحمل داشتن نیز سخت است و آرامش داشتن به این سادگی حاصل نمی‌شود. عزم الامور، یعنی شما که زندگی تشکیل دادید و حس می‌کنید مسائل به افق میلتان نیست، باید تحمل کنید. یا مثلاً فرزندی از پدر توقعاتی دارد که آنها را نمی‌بیند، اما باید صبر کند که بسیار مهم است و باید بنشیند و با خودش فکر کند و تصمیم بگیرد و شکیبا باشد. از این‌رو است که باید گفت، نمی‌شود یک دفعه صبر کرد. صبر، چیز ساده‌ای نیست و به قول استاد حسن‌زاده آملی، کار می‌برد و مراقبت می‌خواهد، اما شدنی است.

🔵سه درجه صبر

افراد در مورد صبر و تحمل، سه گروه هستند؛ یک گروهی ضعیف و یک گروه متوسط و یک گروه قوی هستند. ما نیز باید به سمت رشد حرکت کنیم. عده‌ای تَصَبُّر دارند، عده‌ای صابرند و عده‌ای هم صبار. تَصَبُّر یعنی اینکه انسان خودش را به صبوری بزند. این خوب است که انسان خودش را به صبر بزند و از زاویه صبر خودش را در جامعه نشان دهد که این آدم‌ها گاهی هم گله دارند، اما تلاش می‌کنند خود را به صبر نشان دهند.

از این بالاتر، کسانی هستند که صابرند. اینها تظاهر به صبر ندارند، بلکه صابر هستند. اینها باید به خدا وصل باشند. اگر انسان به خدا وصل نباشد، می‌تواند تحمل داشته باشد، اما تحملش تظاهر به صبر است، ولی آنها که به خدا وصل هستند، صبرشان تظاهر نیست، بلکه به معنای واقعی صبر دارند. اینها هم گریه و ناله دارند، اما ناله را برای خدا می‌زنند. خداوند در سوره یوسف آیه ۸۶ می‌فرماید: «قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ». یعقوب(ع) در فراق یوسف(ع) ۴۰ سال گریه می‌کرد. او رشته وجودی‌اش را به خدا وصل کرده بود و تحملش خیلی بالا بود که چنین فرمود و می‌گفت خدایا من ناله دارم و تحت فشارم و یوسفم را ندارم، اما به کسی گله نمی‌کنم. به تعبیر بنده می‌گفت کسی را به رنج نمی‌اندازم. رنج‌هایی که ما داریم را نباید به دیگران هم بگوییم تا به رنج بیفتند. همه مردم در رنج هستند و هرکسی یک نوع است و این درست نیست که ما به مشکلات آنها اضافه کنیم.

🔵درس همگانی یعقوب

یعقوب(ع) به همه ما درس بزرگی می‌دهد و می‌گوید ناله دارم، اما به دیگران نمی‌گویم، بلکه به خدا می‌گویم و اگر حالی برای عبادت پیدا شد با خدا حرف می‌زنم. چون اوست که می‌داند آنچه دیگران نمی‌دانند. این راه، شکیب الهی است. آنها که خود را به صبر می‌زنند و تظاهر می‌کنند، اهل تصبر هستند، اما صابران رشته دل را به خدا وصل می‌کنند و وقتی ناله و اشک آنها باشد، خدا جواب آنها را می‌دهد.

حال اینها متوسط هستند و خدا در مورد صابران و کسانی که شکیب الهی دارند و تحمل می‌کنند، اما پشت این تحمل به خدا تکیه دارند، می‌فرماید اجر اینها بدون حساب است. این آدم‌های صابر نزد خداوند حسابشان بی‌پایان است. از این افراد بالاتر، صَباران هستند که در قرآن داریم نیز این تعبیر آمده است. اینها کسانی هستند که خیلی صبر دارند. آنها که صبر دارند، یک رشته از وجود خود را به خدا وصل می‌کنند، اما آنها که خیلی صبر دارند، مردم را به حیرت وامی‌دارند، مانند مولا علی(ع) که دنیا تا قیامت، حیرت‌زده است که حضرت علی(ع) تا چه میزان شکیبا است و حوصله دارد.

🔵آفات بازی با صبر مردم

همه هویت و انرژی این افراد به خدا بسته است. ما خود را به صبر بزنیم و یا صبور باشیم و یا هویت ما به خدا متصل باشد، قرآن در سوره معارج می‌گوید: «فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا»، یعنی باید صبر ما زیبا باشد. اما در اینجا باید دو نکته را نیز توجه داشت؛ نخست این است که امام صادق(ع) فرمود اینهایی که آزاد هستند و تعلقی ندارند و راحت هستند، اگر مشکلی به آنها برسد صبر می‌کنند، مانند یوسف(ع) که اینچنین بود. همچنین کسانی که با خدا هستند و شکیبایی می‌کنند، خدا اجر اینها را ضایع نمی‌کنند. این دو گروه، همواره موفق می‌شوند.

نکته دیگر اینکه، نباید با صبر کسی بازی کرد. اگر مسئولین بین خودشان درگیری داشته باشند این بازی کردن با صبر مردم است و اگر آنها در فضاهای دیگری غیر از فضای زندگی مردم حرف بزنند، این کار بازی کردن با صبر مردم است و وقتی مردم می‌بینند با صبرشان بازی می‌شود شکست می‌خورند. اگر با صبر کسی بازی کنیم او را شکست می‌دهیم، لذا باید به مسئولین بگوییم شما که به قدرت رسیدید و در یک گوشه‌ای از قوای سه‌گانه قرار دارید، پس با صبر مردم بازی نکنید. در خانواده نیز همین طور است و اگر کسی مصیبت دید و یا به مشکلی برخورد کرد، نباید با صبرش بازی کرد.

انتهای پیام

"شخصیت اخلاقی شویم" - ۷  🔴تاثیر اخلاقی جامعه از رفتار حاکمان و واعظان  هادی سروش




🔰سلسله مباحث قرآنی ، عرفانی ، اجتماعی ؛
"شخصیت اخلاقی شویم" - ۷

🔴تاثیر اخلاقی جامعه از رفتار حاکمان و واعظان

هادی سروش


بسمه تعالی

بسیاری ازحوادث اخلاقــی جامعه ما مرهون رفتــار حاکمــــان و مسئولان جامعه و پند دهنــدگان وچهره های معنوی است. والبته اگر در این دو گروه آسیبی ایجاد شود مستقیم این آسیب را به ســطح جامعه می‌ رسد و همه ما هم این را درتجــربه دیده ایم .


🔷️ مردم بر دین و روش حاکمان شان هستند

بیان معروفی از پیامبرمشهوراست که فرمود :
« الناس علی دین ملوکهم» مردم به آن شکل که حاکمانشان ، مسئولان شان ، حکمرانان شان ، به آن معتـــقدند ، به همان معتقد می شوند .
این بیان گرچه از نظرسند ضعیف است ولی مشهوراست .
درنهج البلاغه درکلام امیرالمومنین (ع) آمده : مردم به مانندحاکمان وحکمرانان شان خواهند بود .
یک بیان لطیفی استاد ما حضرت آیت‌الله جوادی آملی دارند و می فرمایند :ظاهر جامعه و ظاهرمردم ، نشان دهنده باطن حکمرانان است نشان دهنده باطن مسئولان و کارگزاران است .


🔷تاثیر واعظان ، مربیان ، معلمان بر اخلاق جامعه

️ یکی دیگرازکسانی که یا گروهی که تاثیرگذار دراخــلاق جامعه هستند کسانی هستند که ارتبـاط معنوی و پنــد و نصیحت با مردم و جامعه دارند.
عالمان ، واعظان و معــلمان و یا هر کسی که به نوعی هدایت گرجامعه است  و حتی مشاوران اخلاقی ، بر اخلاق جامعه تاثیر جدی دارند. این گروه اگرکوچکترین نارسایی داشته باشند و در شخصیت خودشان و  در معنویات و دراخــلاق شان فسادی دیده شود ، بدون شک درجامعه بصورت جدی تاثیر گذار خواهند بود.

این مربوط به این دو گروهی است که از نظر اخلاقـــی برروی جامعه خیلی تاثـــیرگذاراست . وقتی که این مطلب را پذیرفتیم که هم حکمرآنان و مسئولان هم واعظان و پنددهندگان، تاثیرگــذاران روی جامعه و مردم و اخلاق جامعه هستند حالا وارد بحث می شویم .


🔷وظیفه در صورت بی اخلاقی جامعه

اگر جامعه بسمت بی اخلاقی رفت  ببینید قرآن شریف درسوره مائده دررابطه با اخلاق چه می فرماید؟
قرآن ؛ هم اخـلاق را معرفی می کند ، هم راهـــکار اخــلاقی بودن را به ما نشان می دهد ، و هم وظیفه ما را معرفی میکند.
مجموعه این مطالب را قـــرآن شریف در آیه ۱۰۵ سوره مائـــده برای ما توصیف فرموده  : "یا ایـــها الذیـن آمنـوا"، این خطاب ، متوجه همه مومنین است .
علامه طباطبایی درتفسیرالمــیزان می فرماید : این جا خطاب فــرد نیست و مقصود جامعه است .
دستور به یک به یک افرادی که درجامــعه زندگی می کنند این است ؛ "علیکم انفسکم" شما موظفید؛ مراقب خودتان باشید . درزمیــنه اخــلاق درمورد خودتان سخت مراقبت کنید و حساسیت بخرج بدهید . حتی اگرجامـــعه ای به تبـــاهی رفت ، و بسوی بداخـــلاقی رفت ! شما اخـــلاق را رعایت کردید . در اینصورت شما آسیبی نمی بینید .

قرآن شریف ، نفی نمی کند که اخـــلاق حاکمـان ، واعظان ، پند دهندگان و آنهایی که در رتبه های بالاتــری خودشـان را جای دادن درجامعه ، اخلاقشان موثردرمیان یک به یک افراد جامعه است . اما می فرماید : شما موظفید اخلاق خودتان را خوب کنید .اخلاق را رعایت کنید.اگر درسطح جامعه بی اخلاقی غوغا می کند شما اگر اخلاق را رعایت کنید شما آسیبی نمی بینید. یعنی ایمان شما محفوظ می ماند . این متن آیه شریفه است .


🔷نسبت به اخلاق جامعه بصورت مشروط موظفیم

ما موظف به این هستیم که رگ های بد اخلاقی را درجامعه درخانواده شناسایی کنیم و نسبت به آنــها حساس باشیم ، امربه معروف داشته باشیم نهی ازمنکر داشته باشیم تلاش کنیم که همه خوب بشوند . این یک وظیفه عقلی است . حالا اگرنشد و ازدست ما خارج بود . کمــا این که می‌بینیم که درسطح جامعه به صورت غیر محسوس و به شکل توام با پوشش بی اخـــلاقی را درجامعه ایجاد می کنند آیا ما و شما هم نسبت به اخـلاق هیچ وظیفه ای نداریم . اگر بتوانیم سطح جامعه را درست کنیم باید درست کنیم . تردیـــدی نداریم . اما اگر نشدآیا نسبت به اخلاق خودمان ،هیچ گونه مسئولیتی نداریم ؟
چرا؛ وظیفه داریم و وظیفه ما به شکل فردی این است که باید به اخـــلاق خودمان را برسیم و اخلاق را در حیطه فردی رعایت کنیم . چرا که اگر ما اخلاقی شدیم ، ولی جامعه ؛ هم مملو ازبی اخلاقی باشد ، نمیتواند آسیبی آنچنانی به ما برساند.


🔷️رهنمودپیامبر درجامعه بی اخلاقان

در کتاب بحار از وجود مبارک پیامبر رحمت (ص) رسیده که فردی بنام ثعلبه خُشنی گوید از رسول الله (ص) درمورد آیه ۱۰۵ سوره مائده سوال کردم ؟ پیامبر(ص) فرمودند:
"هدایت گری در جامعه داشته باش تا وقتی که می بینید درمیان مردم ، دنیا زدگی به وفوردیده می شود و مردم دنبال هوس ها و احساس های زود گـذرخودشان هستند و هرکسی که قدرتی و یا ثروتــی دارد ، فقط به نظرخودش عمـل می کند و به هیــچ نظری ، هیچ رایی احترام نمی گذارد ، فقط خودش و افــکارخودش را قبــول دارد ، شما خودت را درست کن  ؛ "اذا رایت شحا مطاعا و هوی متبعا و اعجاب کل ذی رای برایه فعلیک بنفسک و دع امر العامه".

جوان عزیزم ، هرچقدرجامعه دربی اخلاقـــی غوطه ور شود این دلیل بر بی اخلاقی من و شما نیست وما نمی توانیم دلیل محکمه پسندی پیش خدا وحـتی پیش عقل خود عرضه کنیم که چرا اخلاق را رعایت نکردیم . پیامبر(ص) می فرمایــد : شما رها کن که مردم چه می کنند وقتی که می بینی درجامعه بد اخلاقـــی می شود شما رها کن و خودت را دریاب.


🔷️شکل ترویج اخلاق در جامعه

وظیفه ما دعوت به اخـلاق است . نه با زبان ، بلکه با رفتار اخلاقی باید دعوت کننده باشیم.
اینجاست که علوم میشود چرا قرآن و رسول خدا توصیه فرمودند در هر شرائطی از اخلاق فردی فاصله نگیرید.
علامه طبــاطبـایی  میفرماید : اصلا درس اخــلاق گفتنی نیست . این که یک معلــمی بنشیند درس اخـــلاق بدهد . درس اخــلاق رفتــارخود معلم است . یک روحانی اصلا نیاز نیست درس اخــلاق بدهد . یک معلم ، یک استاد لازم نیست درس اخـــلاق به دانش آموزش ، به دانشـجویانش بدهد رفتار او ، خودش درس اخلاق است . این واعظان ، این پنـــد دهندگان درجامـعه لازم نیست برای ما اخــلاق درس بدهند . رفتارومنش وزندگی این ها درس اخلاق است .
اما اگر خود این مدعیان اخلاق و مروجان گفتاری اخلاق ، گرفتار قدرت ، ثروت و قدرتمندان شوند و هزاری کلمات دین را معنا و توضیح دهند و بخواهند به خـــورد جامعه بدهند ، چیزی غیر از بد اخلاقــــی درجامعه ایجاد نخواهند کرد!


🔷️منشاء بی اخلاقی ها "منمیت و توجه به خود"است

گذشتن از خود اولین قدم در آراستگی به اخلاق عزیـزان ، دوستان ، پــدران ، مادران ، بــرادرانم ، خواهران ، فرزندان عزیــز، جوانان ، اولین مطلب دررعـــایت اخـــلاق این است که ما کاری کنیم که ازخودیت خود بیرون بیائیم. اولین مشکل اخلاقی جامعه وافراد که ازافراد به جامعه می رسد این است که خودیت یا به تعبــیر بین خود ما منیت ، این اولین پایگاه بد بختی است اگرمی خواهیم خودمان را درست کنیم اگرمی خواهیم ایمانمان آسیب نبیند ان شـالله حتی دربدتـــرین موقعیت ها وجوامع زندگی کنیم اما بالاترین اخلاق را داشته باشیم.
ائمه ما در عصر بــنی امـیه درعصر بنـی العــــباس زندگی کردند ، جامعه مملو از بی اخلاقــی بوده ، حاکمـان ، واعـــظان ، معلمان ، بعضی از کسبه و بازاری هاشان ، همه مملو ازبی اخلاقی بوده ! اما می‌بینید ائمه ما و شاگردان خوب آنها ، مظـــهر و مجسمه اخـــلاق هستند .
آن جایی که باید خیلی توجه کنیم خودیت است بیائیم ازخودیت خودمان بیرون برویم . تا راحت بشــویم تا متخلق بشویم تا آدم اخـــلاقی بشویم .
چند مثال خیلی ســـاده بزنم ببیـــنید خودیت ها انسان را به چه تباهی های می کشد به چه بیــچارگی های می کشد؛
اگرکسی گفت : من ، فقط می خواهم خــــودم راحت باشم ! این چیزی جزتباهی برای دین و بی عفتی نیست . چون فقـــط دنبــال لذت است .
اگر کسی گفت : من میخواهم دنبال راحتی خودم باشم‌ ! این جا ابتدای حــرام خـــوری است ، ابتــــدای حق کشی است ، ابتـــدای ظلم است . این ظالمان که درسراسرعالـــم می‌بینید این حــق کشی ها ، که می بینـیم همه برای این است که خـــودشان را فقـــط می بینند.
اگرکسی گفت : خودم می خواهم لذت ببرم . خروجی اش تباهی ها وفســادهای جنسی و بد اخلاقـــی های مربوط به دامن است .
اگرکسی گفت : حرف خــودم باید باشد. این ابتــدای جـدایی ها است ، ابتدای تـفرقــه هاست ، ابتدای این فاصله انداخـــتن هاست ! چــرا طـلاق در جامعه ایجاد شده چرا زیاد است ؟ سرش این که طرفین می گویند حــق "خودم" ! در طلاق ها نودونه درصد نکته روی هم این کلمه است ؛ "خودم" !
همیین کلمه "خودم" ؛ باعث این می شود که دو تا دوست که سال ها با هم دوست بودند از هم جـــدا می شوند ، ازهم ناراحت می شوند . و یا بین اقــوام و خویشان جــدایی افتد . تمام این بد اخـلاقی هایی که ما و شما را رنج می دهد وقتی فاصله ها را می بینیم بین برادر و خواهر ، بین زن و شوهر یا بین پــدر و فرزنــــد وشریک با شریک دیگر ، بین همسایه با همسایه می بینیم ، تمام بازگشتش به همین کلمه است که می گویــد فقط "خودم" ! .
بیــائیم ؛ تصمیم بگیریم از این که بگوییم فقط لذت خودم ، فقــــط حرف خودم ، فقط راحتی خودم ، بیرون بیائیم . اگر از این ها بیرون آمدیـــم آن وقت می بینیم که چقدر اخـــلاق درمیان جامعه درمیان خانواده طنین انداز می شود، چه زندگی های زیبایی شروع می شود .
در نتیجه ؛ آن چه درقدم اول در زمینه اخــلاق با آن مواجه هستیم ، این است که "خودیت" را باید کنارگذاشت .
خودمان را خوب مراقبت کنیم که فقــط خودمان را نبینیم ، مهم آزاد شدن ازخودیت است .
خوشـا بحال آنهایی که اصلاً خود را نمی بینند ، فقــط دیگران را می بینند . ودیگران را هم که می بینند . برای خدا می بینند.


🔷️یک قــدم برخویشتن نه ، قدم دیگر بر کوی دوست

چه زیبا گفت : یک قدم بر خویشتن نه ، قدم دیگر بر کوی دوست .
همه حرف اخــلاق امشب همین است ، فقط کافـــی است انسان یک قــدم برروی خـود بگذارد از راحتی خود صرف نظر کند از حرف خود صرف نظرکند ، تا قـــدم دوم را درمعنویت و درملکوت بگذارد . و چنین انسانی دریک شرایط بسیار بسیارزیبای معنویتی قــرارمی‌گیرد که دیگر حاضرنیست ازفضای اخـــلاقی ومعنوی به هیــچ عنوان خارج بشود .

امام در کتاب شرح چهل حدیث که کتاب اخـــلاقی است و خواهش می کنم و دعوت می کنم حتما این کتاب را بخوانید. امام دراین کتاب چهل حدیث می فرماید : ضخیم ترین حجاب بین ما باخدای عالم خـودیت است. واگرما بتوانیم این پرده بسیارضخیم و سیاه را از روی قلب کناربزنیم وخود را نبینیم .آن جاست که ملــکوت عالـــم را می بینیم . دعاهای ما یک شکل دیگری پیدا می‌کند. ارتبـــاط ما با جامعه و خانواده شکل دیگری پیدا می‌کند . محبوبیت ما جوردیگری می شود.


🔷️مدد غیبی برای اخلاقی شدن

دعای شماره بیستم صحیفه سجادیه امام سجــــاد (ع ) برای این ‌که ازاین خودیت ازاین منیت که ریشه همه بــداخلاقی ها دور شویم ؛ اللهم استصلح بقدرتک ما فسد منی ؛ امام سجاد (ع) عرض می کند خدایــا تو کمکم کن این تــباهی‌ها واین سختی ها را بتوانم پشت سربگذارم و خود را اصلاح کنم وآدم اخــــلاقی بشوم .
دعای امام سجاد (ع) شنیدنی و بوسیدنی است



🔷️ درون خود را به حقیقت رسول الله نزدیک کنیم

آیا حقیقت نهان ما به رسول الله و اما علی (ع) نزدیک است ؟
فاصله همین است که در این جمله معروف آمده ؛
یک قــدم برخویشتن نه ،
قدم دیگر بر کوی دوست.
فاصله خود را نسبت به امیرالمومنین (ع) و امام حسین (ع) وحضرت بقیه الله الاعظم)  بدین شکل قابل طی است.
خوشــا به حال آنان که چشـیدند . اگر گفـــتن و شنــیدنش این قـــدر بین ما لذت بخش است ، ببینید کســانی که چشیدن بین خودشان و بین رسول عالی مقام اســـلام فاصله را کم کردند حجاب ها را کم کردند چه لذتی می برند .

اخــلاق را رعایت کنید . گرچه ابتـــدا سخت است ولی کم کم راحت می شود .

امام خمینی وآینده روحانیت _ منشورروحانیت ؛ هادی سروش

چهارشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۹ ۰۹:۲۷:۴۵

 

نمایش همه بخش ها

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

با اشاره به منشور روحانیت امام؛

شروط امام خمینی (س) برای اداره جامعه با فقه چیست؟/ هادی سروش تبیین کرد

امام توصیه‌ای در مورد فقه و فهم روحانیت نسبت به جهان و نسبت به نیازهای جهان و نیازهای کشور اسلامی دارند. امام می‌فرمایند فقه می‌تواند تمام معضلات را حل کند و جهان را اداره کند. اما خودشان در لابه‌لای عبارت‌هایشان سه نکته مهم را مورد توجه قرار می‌دهند تا فقه بتواند جهان را اداره کند؛ اول توجه به زمان و مکان است که مربوط به داخل کشور است و باید زمان‌شناس و مکان‌شناس باشیم. دومین نکته، شناخت جهان است و سومین نکته شناخت سیاست‌های حاکم بر جهان است که یک فقیه باید اینها را خوب بداند.

شروط امام خمینی (س) برای اداره جامعه با فقه چیست؟/ هادی سروش تبیین کرد

به گزارش جماران؛ حجت‌الاسلام سروش با اشاره به فرازهایی از منشور روحانیت امام(ره) بیان کرد: امام(ره) معتقد است که فقه می‌تواند جهان را اداره کند، اما شرطش این است که فقیه از زمان و مکان آگاهی داشته و سیاست‌های حاکم بر جهان را بشناسد.

نشست «نگاهی دوباره به منشور روحانیت»، امروز یکشنبه، سوم اسفندماه، به همت مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، برگزار شد. در ادامه متن سخنان حجت‌الاسلام والمسلمین هادی سروش، استاد حوزه علمیه و پژوهشگر دینی، را می‌خوانید؛

در ابتدا باید گذری به منشور روحانیت داشته باشیم و ببینیم توصیه امام(ره) به روحانیت چه بوده و در ادامه به وظیفه امروز روحانیت در مورد مردم، نظام اسلامی و مسائل مربوط بپردازیم، اما اگر بخواهیم به منشور روحانیت گذری کنیم، مجموعه فرمایشات امام در این نامه در سه بخش قابل تقسیم است؛ یکی مربوط به شروع نهضت است که چه کسانی در مورد نهضت اسلامی در ایران همراه بودند و چه کسانی مخالف. در بخش اول با اشاره به اینکه عده‌ای زیر شکنجه‌ها برای دفاع از دین و حقوق از انسان‌ها خون می‌دادند، گفتند که در عین حال عده‌ای از حوزویان بودند که خون به دل انقلابی‌ها می‌کردند. تعبیرات امام(ره) در این بخش خواندنی است. بخش دوم در مورد مسائلی است که در سال ۶۶ تا ۶۷ مطرح بود که از جمله آن‌ها قبول قطعنامه و اختلاف داخلی حوزه‌ها و فاصله گرفتن برخی از شاگردان امام(ره) بود.

حفظ حرمت علمای عالم و متقی

بخش سوم که محل بحث ما است، نسبت به آینده روحانیت و حوزه‌های علمیه است. گذشته حوزه و زمان حال یعنی سال‌های ۶۶ و ۶۷ را فرمودند، اما نسبت به آینده نیز توصیه‌های مهمی دارند که در سه بخش مطرح می‌کنم؛ بخش اول اینکه امام(ره) توصیه فرمودند علمای حوزه که در دو نقطه به بلندای نقطه کمال رسیدند، باید تکریمشان محفوظ بماند. این سخن امروز ماست. اگر ما در خط امام(ره) هستیم، حق نداریم کسانی که به نقاط بلند علمی و تقوایی در حوزه‌های علمیه نائل شده‌اند، به دلیل نداشتن دید سیاسی و یا اختلاف‌نظر سیاسی منکوب کنیم. این از انصاف‌های زیبای امام(ره) است که با اینکه رجل سیاسی است، اما به انسان‌های متقی بدون دیدگاه سیاسی، توجه دارد و توصیه می‌کنند که باید اینها تکریم شوند.

تعبیر امام(ره) این است که این عالمان در طی تاریخ هزار ساله به تحقیق و تتبع برای بارور ساختن نهاد مقدس اسلام اهتمام داشتند و تکیه‌گاه محرومان بودند. سپس می‌گویند که هیچ‌وقت دستشان با سرمایه‌داران زالوصفت در یک کاسه نبوده است. این روحانیت و علمای بزرگوار باید مورد احترام باشند و نمی‌شود به دلیل برخی از اختلاف سلیقه‌های سیاسی مورد هجوم قرار بگیرند. اگر بناست به منشور روحانیت امام(ره) تمسک کنیم، این اولین توصیه امام(ره) است. چون عالمانی که در این دو بخش، یعنی علم و تقوا به بلندای نقطه کمال رسیده‌اند، چشمه‌های زلالی هستند که مستضعفان جهان را از حیث معرفت سیراب کردند، اما در این بخش، مقداری نقیصه داریم و برخی حرمت‌ها حفظ نمی‌شود که دلیلش عمدتاً نظرات سیاسی است.

با مظاهر تمدن مخالفت نکنید

در بخش دوم ایشان توصیه می‌کنند که روحانیت و علمای حوزه با مظاهر تمدن مخالفت نکنند، که حرفی برای امروز ماست. امام(ره) فرمود که اگر در گذشته علما مخالفتی در این زمینه داشتند، دلیلش ترس از نفوذ اجانب بود، پس نمی‌توانیم به راحتی بزرگان علمای حوزه را که با برخی از مظاهر تمدن مخالفت کردند را طرد کنیم. امروز نظام مستقر است و سیطره دارد و دیگر بحث نفوذ اجانب به این شکل که قبلاً مطرح بود، مطرح نیست و نباید حوزویان این توصیه را فراموش کنند.

امروز فراگیرترین مظهر تمدن بحث فضای مجازی است. مردم از ما و از این لباس مقابله با فضای مجازی را نمی‌پسندند و نمی‌توانیم با این مظهر مهم آگاهی‌رسانی مقابله کنیم و باید از این فضای موجود بهره‌برداری کنیم. امام(ره) در همین بخش دوم نسبت به مخالفت با مظاهر تمدن نکته‌ای نیز دارند و می‌گویند لایه‌های تفکر اهل جمود به طلاب سرایت نکند.

شروط فقیه برای اداره جامعه

اما در بخش سوم، امام توصیه‌ای در مورد فقه و فهم روحانیت نسبت به جهان و نسبت به نیازهای جهان و نیازهای کشور اسلامی دارند. امام می‌فرمایند فقه می‌تواند تمام معضلات را حل کند و جهان را اداره کند. اما خودشان در لابه‌لای عبارت‌هایشان سه نکته مهم را مورد توجه قرار می‌دهند تا فقه بتواند جهان را اداره کند؛ اول توجه به زمان و مکان است که مربوط به داخل کشور است و باید زمان‌شناس و مکان‌شناس باشیم. دومین نکته، شناخت جهان است و سومین نکته شناخت سیاست‌های حاکم بر جهان است که یک فقیه باید اینها را خوب بداند. امام تعبیری دارد و آن اینکه حوزه‌ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیای عکس‌العمل مناسب باشند.

به شرایط امروز اشاره می‌کنم و توجه می‌دهم که یکسال است کرونا آمده است، اما روحانیت در بخش تفکر و اندیشه چه مقدار وارد میدان شده و سخنرانی داشته و چقدر توانسته جان‌های مضطرب را آرام کند؟ همچنین باید دید غیرروحانیت چقدر موفق بودند؟ اگر مقایسه کنیم شاید کمی به فکر فرو رویم. امام می‌فرمایند از نیازهای آینده باید جلوتر باشید.

عرضه دموکراسی و حقوق بشر اسلامی

یک روزی تعبد در این جامعه کاربرد زیادی داشت و شاید امروز به آن حد نیست و تعبد و شعار و تمسک به الفاظ و عبارت‌هایی که از آن یک نوع تعبد می‌خواهیم استخراج کنیم شاید مورد قبول نباشد. امروز روز دیگری است و امام(ره) فرمود باید نیاز جامعه را بررسی کرد. به تعبیر استاد جوادی‌آملی، دنیای غرب ۷۰ میلیون نفر را در جنگ‌های اول و دوم جهانی کشت و از آدم‌کشی سیر شد و به دموکراسی روی آورد و این دموکراسی و رعایت حقوق شهروندی، حرف امروزی است که روحانیت باید آن را به تمام معنا به جهان عرضه کنند.

امام فرمودند چه بسا شیوه‌های اداره امور مردم در سال‌های آینده تغییر کند. لذا شیوه‌های رفتاری روحانیت نیز باید تغییر کند و نمی‌توانیم مانند ۴۰ سال قبل همان روش را ادامه دهیم. باید ببینیم ما چقدر در اداره کردن مردم موفق هستیم؟ همه می‌دانیم که مردم گله‌مند هستند و وظیفه این روحانیت است که وارد شود و این گله‌مندی را باید برطرف کنند و این وظیفه‌ای است که امام(ره) نسبت به روحانیت مطرح کردند.

در پایان سخن سه تن از مراجع را در مورد امام مطرح می‌کنم؛ آیت‌الله میلانی در مورد امام(ره) می‌گوید: «سلام بر آن آب و هوایی که شما در آنجا هستید». مرحوم آیت‌الله احمد خوانساری می‌گویند: «بنده به سهم خودم از فرمایشات شما اطاعت می‌کنم». مرحوم آیت‌الله گلپایگانی نیز می‌گویند: «خدا بعد از چهارده قرن این لباس را به تن آیت‌الله خمینی دوخته است و هیچ کس نمی‌تواند کار او را انجام دهد».

  •  
  •  
  •  
  •  

شخصیت اخلاقی شویم(۶) نابسامانی های سیاسی و تخریب اخلاق  #هادی_سروش

🔰شخصیت اخلاقی شویم - ۶

🔴نابسامانی های سیاسی و تخریب اخلاق!

هادی سروش

چکیده :
اگر در حکومت از ادبیات دینی استفاده شد، باید مسئولان نیز مواظبت بیشتری کنند تا باورهای دینی مردم آسیبی نبیند. و تقدم مصلحت بر عدالت نیز زوایای پرخطری دارد که می‌تواند به باورهای دینی جامعه حمله کند. اگرچه سیره علی(ع) بر عدم تقدم مصلحت بر عدالت بود، اما امروزه برخی برای توجیه تقدم مصلحت در حق امام(ع) جفامیکنند. و براساس نهج البلاغه ؛ اطاعت از حاکم و حاکمان دارای اصول تعریف شده است و یک اطاعت کور و بی ضابطه ای نیست.



 

✔موضوع این جلسه خطری است که از ناحیه سیاست و سیاست‌مداران و حکمرانان نسبت به ایمان و اخلاق مؤمنان در جامعه ایجاد می‌شود و ممکن است که ایمان برخی از کسانی که در مواجهه با شبهات، سؤالات و نابسامانی‌های سیاسی قرار می‌گیرند، موفق نشوند که از ایمان و اخلاق و دین خود محافظت کنند.
بعد از وجود مبارک پیامبر(ص) در میان دوازده امیرمؤمنان (ع) هستند که در طول پنج سال و شش ماه حکومت داشت و حکمرانی می‌کرد.

 

🔷بهترین الگوی حکمرانی در نهج‌البلاغه

✔برای ما شیعیان و بلکه برای بشریت حکمرانی امام علی(ع) الگوست. برای شیعیان به ویژه در مواردی که با معضلاتی در جامعه از نظر سیاسی و حکمرانی مواجه می‌شویم، بهترین الگو، میزان و بهترین ترازو، حکومت امام علی(ع) است. باید بدون هیچ گونه گرایش و بدون هیچ گونه جناح‌بندی به نهج‌البلاغه مراجعه کنیم و مشکلات خود و جوامع اسلامی را از نظر سیاسی به نهج‌البلاغه عرضه کرده و پاسخ آن را از نهج‌البلاغه بگیریم و به آرامش برسیم.

✔در ابتدا باید به خطبه چهلم نهج‌البلاغه اشاره کنم.
امام علی(ع) می‌فرمایند جامعه نیازمند یک حکمران است و هر نقد، انتقاد، علاقه و محبت شدیدی که باشد نیز نمی‌تواند توجیه‌کننده ی نبودِ حاکم و حکمران در یک جامعه باشد.
پس اگر حاکم و امیر، فاجر و یک حکمران ناپسند و یک حکمرانی باشد که رفتار او از نظر عدالت و انصاف قابل تأیید نباشد.

 

🔷حکمرانی مطلوب، کافر را هم به نیازهایش می‌رساند

✔حکمران باید جامعه را طوری اداره کند که مؤمنان بتوانند به راحتی به اهداف خود در جامعه و زندگی برسند و حتی یک شهروند کافر نیز در آن جامعه بتواند از زندگی دنیوی خودش استفاده کند؛ معیار سیاست‌ورزی در نهج البلاغه آمده ؛ "یعمل فیه امرته المومن و یستمتع فیها الکافر".(خطبه/۴۰)
حکمرانی در جامعه‌ای که مؤمنان در آن در مضیقه باشند و کافران در آن جامعه زندگی دنیوی مثبتی نداشته باشند.

 

🔷️موسی به فرعون ؛ تو رییس باش اما..

با اینکه نهج‌البلاغه را بارها مطالعه کرده‌ایم، اما گاهی در هر مطالعه‌ای انسان به مطلبی می‌رسد که گویا در دفعه گذشته آن را ندیده است. در خطبه ۱۹۲ نهج البلاغه ، حضرت امیر(ع) فرمود: "موسای کلیم به فرعون گفت که ما به ریاست خود کاری نداریم و تو رئیس باش، اما به شرط اینکه عادل باشی. ما نیامدیم که ریاست تو را از بین ببریم، بلکه می‌گوییم که عادل باشی."
پس آنچه در یک جامعه از حیث سیاسی مهم است، عدالت است. خروجی آن این است که مؤمن به زندگی مؤمنانه خود می‌رسد و کافر نیز به زندگی دنیوی خود خواهد رسید.
این فرهنگ سیاسی مثبت نهج‌البلاغه است. این خاستگاه امام علی(ع) است که در نهج‌البلاغه آمده است.

🔷ادبیات سیاسیِ دینی و خطر احتمالی آن

✔اولین چیزی که برای ایمان و اخلاق انسان از حیث سیاسی پیش می‌آید و ما در محاورات و صحبت‌ها شنیده‌ایم که می‌گویند ممکن است خطری برای دین ما به وجود آید، این است که در یک جامعه از ادبیات دینی برای حکمرانی استفاده شود.
حکمرانی کمونیستی خطری برای ایمان کسی ایجاد نمی‌کند، چون اصلاً به ایمان اعتقاد ندارد، اما اگر ادبیات دینی شد، ولی رفتار دینی نشد، برای ایمان شهروندان ممکن است که مشکل ایجاد شود.

 

🔷️ استفاده فرعون از ادبیات دینی!

✔تا وقتی که موسی بن عمران ظهور نکرده بود، فرعون می‌گفت: من بر شما حاکم هستم. اما همین که موسی آمد و دین را مطرح کرد، ادبیات فرعون هم تغییر کرد و گفت : من پروردگار شما هستم. یعنز استفاده از ادبیات دینی!
کلمه «رب» در ادبیات فرعون تا پیش ازاین ظهور موسی (ع) مطرح نبود و از آنجا که موسی(ع) از کلمه «رب» استفاده کرد، فرعون نیز از همین ادبیات استفاده کرد و گفت : "انا ربکم الاعلی = من آن خدای والای شما هستم."
البته اگر حاکمیت و حکومت در یک جامعه دینی باشد، ادبیاتش نیز دینی است واز آیات و روایات استفاده می‌کند،اما اگر نواقصی درآن حکمرانی و زعامت وسیاست‌مداری درزاویه داخلی و یاخارجی دیده شود،آسیبش به اعتقادات دینی مردمان وارد می‌شود. پس اگرازادبیات دینی استفاده شد،باید مسئولان مواظبت بیشتری کنندکه باورهای مردم آسیبی نبیند.

🔷 خطر تقدم مصلحت بر عدالت

مسئله دیگری که برای ایمان و اخلاق خطر آفرین است و حضرت امیر (ع) گوشزد می‌کنند و بسیار هم مهم است، "تقدم مصلحت بر عدالت" است!
اگر درجامعه‌ای مسئولانش مصلحت را بر عدالت مقدم کردند، دراینجا برای ایمان و اخلاق شهروندان خطر ایجاد می‌شود و نمی‌شود از این حقیقت و از این واقعیت فرارکرد‌و یا انکار نمود.

✔وقتی که به امام علی(ع) در مواردی پیشنهاد می‌کنند که مصلحت را مقدم بر عدالت کند که کار حل شود، امام(ع) موضع‌گیری جدی می‌کنند.
مثلا امام علی(ع) در مورد برادرش عقیل عدالت را فدای مصلحت نمیکند.
و یا حاضر نیست برای یک روز معاویه را در سِمت استانداری نگه دارد.

✔ باید این امر وجدانی را پذیرفت که اگر در جامعه‌ای یک جناح و گروه طبق مصلحت ، مورد برخورد واقع شود، به ایمان و اخلاق شهروندان ضربه وارد می‌شود.
در خطبه ۱۲۶ نهج‌البلاغه آمده است: به امام(ع) عرض کردند که زمزمه نافرمانی به گوش می‌رسد و عده‌ای می‌خواهند فضای جامعه را آلوده کنند و شما یک مقدار مصلحت‌ سنجی کرده واز بیت‌المال بیشتر پرداخت کنید تا شرایط آماده‌تر شود و نافرمانی‌ها فروکش کند. امام(ع) در پاسخ می‌فرماید: "از من درخواست می‌کنید که بارفتارهای منفی حکمرانی خود را تقویت کنم؟ به خدا قسم که چنین نخواهم کرد؛اتامرونی ان اطلب النصربالجورفیمن ولیت علیه.. !"

اما امروزه برخی می‌گویند برای اینکه حاکمیتی حفظ شود، باید مصلحت‌ها را مقدم کنیم که ممکن است عدالت نیز از بین برود و اینها به امیرمؤمنان(ع) استدلال می‌کنند که در جریان مواجه شدن با قاتلان عثمان عدالت را فدای مصلحت کرد، اما این تحلیل‌ها جفای در حق امام(ع) است. گذشته از اینکه با نهج‌البلاغه جور در نمی‌آید، با آن در تعارض است.

 

🔷مصلحت اندیشی مثبت و نیکو

️اگر مقصود از مصلحت، منفعت کل جامعه باشد، مصلحت‌اندیشی خوب است، اما اگر از مصلحت معنای منفعت شخصی را دنبال می‌کنید، مطلوب نیست.
مصلحت به معنای جلوگیری از ضرر در مقابل مجموع جامعه که مردم آسیب نبینند، عین عقلانیت و عدالت است .
یکی از شبهاتی که این روزها شنیده میشود این است که میگویند ؛ امام علی(ع) با قاتلان عثمان وارد نبرد نشد و دلیلش منفعت شخصی بود ! این سخن و این نسبت به حضرت (ع) سزاوار نیست. چون امام علی (ع) عامل قتل عثمان را در اطرافیان عثمان مانند شخصِ معاویه جستجو میکرد.

 

🔷 در عالَم سیاست سکوت و اطاعت کورمردود است

✔از سوغات های اهل سنت برای شیعه اطاعت محض داشتن از حاکمان است!
وقتی به نهج البلاغه مراجعه میکنیم میبینیم در عین اینکه در موارد متعدد؛ امام علی (ع) به جامعه دستور به اطاعت از حاکمیت مرکزی داده است ، اما ضوابطی را هم مطرح نموده است .
در نامه ۳۰ که به معاویه است تصریح میفرماید : "اطاعت نشانه های آشکار و راه های روشن و مسیر واضحی دارد که در آن هدف خاصی در نظر گرفته شده"
این جملات نورانی نشان این است که اطاعت کور و بی هدف و یا در مسیر غیر قابل درک از دیدگاه امام علی مردود است.
و نیز در نامه ۳۸ که به مردم مصر جهت معرفی والی جدیدشان یعنی مالک اشتر نوشت ، تصریح نمود : "اطیعوا امره فیما طابق الحق ؛ یعنی از مالک اشتر اطاعت کنید آنجا که فرمانش در راستای حق باشد".
پس حضرت امیر "حق" بودن در اوامر والی ملاک قرار داده و تشخیص آن به عهده خود مردم و افکار عمومی وانهاده است.
و نمونه دیگر که از شگفتی های شخصیت علی (ع) است ، این است که؛ در جریان اعتراض معاویه درباره قتل و قاتلین عثمان ، امام (ع) به او نفرمود ؛ حق حرف زدن نداری و باید اطاعت کنی ! بلکه در نامه ۲۸ نهج البلاغه به او نوشت : "چون عثمان رابطه خویشاوندی با دارد تو حق داری درباره قتل او سوال کنی".

این موارد بخوبی جهت گیری در اطاعت از حاکمان و والیان را نشان میدهد و به نظر من از افتخارات شیعه است.

 

🔷مهم حفظ ایمان و اخلاق است

✔وقتی آدمی در برابر برخی نارسایی های سیاسی قرار میگیرد و اگر حکومت ، حکومت دینی باشد باید آدمی یکی از دو روش را انتخاب کند تا ایمان و باورهای دینی و اخلاقی اش محفوظ بماند؛
🔺️راه اول برای کسانی است که اهل نظر و مطالعه هستند ، خوب اینان باید حرفها و مواضع گروهها را بررسی کنند وبعد اظهار نظر کنند و هیچ منعی نیست.
امام علی (ع) در نامه ۵۷ نهج البلاغه که خطاب به مردم کوفه است، نوشتند: "در کار من با دید باز بررسی کنید، اگر به درستی میروم کمک کنید، و اگر نادرستی دیدید مرا به حق برگردانید."
به تعبیر استاد مطهری در ترجمه این نامه ؛ "مرا نقد کنید تا جبران کنم ".

🔺️راه دوم مربوط به کسانی است توان و یا فرصت غوطه ور شدن در سیاسیات را ندارند .
خوب براینان لازم است طبق خطبه ۲۰۵ نهج البلاغه نسبت به "حق مظلوم" غفلت نکنند و درحد مقدور انجام وظیفه کنند ولی در عین حال خودشان را درگیر مسائل ریز حکومت و سیاست نکرده و بحث و جدال وقضاوت های غیر مستند نکنند و از اخلاق و ایمان شان حراست کنند.
به تعبیر حضرت وصی (ع) در خطبه ۸۶ نهج البلاغه؛ باید آدمی آرامش را بر جان خود گماشته و روزگار خود را به شکل طبیعی بگذارنند.

 

https://t.me/soroushmarefat

 
  BLOGFA.COM